۱۳۹۳ مرداد ۲۴, جمعه

دکتر!حسن عباسی!جوابی مختصر به وياوه گوی هايش(1


0:08 / 15:01 به دکتر!حسن عباسی!پاسخی مختصر به مهدويت و جعلی بودن آن(2


چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳ ه‍.ش.

مصدق در تصویر: دادگاه نظامی، زندان نظامی و تبعیدگاه!














زندان نظامی!











تبعیدگاه!















صاویری کمتر دیده شده: راکت‌ها از غزه به چه شکل و از کجا به سمت اسراییل شلیک می‌شوند

صاویری کمتر دیده شده: راکت‌ها از غزه به چه شکل و از کجا به سمت اسراییل شلیک می‌شوند


ویدئویی به تازگی در یوتیوب قرار گرفته و در آن یک شبه نظامی فلسطینی دیده میشود که در نوار غزه در حال آمده کردن و شلیک راکت از روی یک چرخ دستی است.
این ویدئو چند روز پیش توسط کانال رسمی گروه شبه نظامی شهدای الاقصا شاخه نظامی فتح منتشر شده است؛ با اینکه دولت خودگران فتح تنها در کرانه باختری حضور دارد اما شاخه نظامی آن که مدت هاست تقریبا به صورت مستقل عمل میکند در نوار غزه در کنار گروه های دیگر نظامی مانند جهاد اسلامی و گردان های عزالدین قسام شاخه نظامی حماس حضور دارند.
در ابتدای این ویدئو دیده میشود که یک مرد که صورتش پوشانده شده است در حال هل دادن یک چرخ دستی است که روی آن با کارتن پوشانده شده است، پس از یک سری فعالیت های نامشخص در اطراف این چرخ دستی و پس از دور شدن این فرد از کنار آن دیده میشود که یک راکت از روی این چرخ دستی شلیک شد.



این تصاویر از معدود تصاویری است که نشان دهنده محل و شکل شلیک راکت از غزه به سمت اسراییل است. به نظر میرسد به علت نظارت بسیار شدید و دقیق غزه از سوی دستگاه های اطلاعاتی اسراییل توسط ماهواره های جاسوسی و یا پهپادها، شلیک این موشک ها به شکل مخفیانه و همراه با صحنه سازی و پوشاندن آنها توسط کارتن صورت میگیرد.
با اینکه از ابتدای درگیری های اخیر بین اسراییل و حماس در غزه، هزاران راکت از این دست به سمت اسراییل شلیک شده است، اما به علت عدم دقت عمل این راکت های دست ساز و همینطور فن آوری گنبد آهنی اسراییل که توانایی انهدام این راکت ها را روی آسمان دارد، دو اسراییلی بر اثر این راکت پرانی ها کشته شده اند.

اعدام، یک پارامتر مهم در حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی است ایرج مصداقی

اعدام، یک پارامتر مهم در حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی است
ایرج مصداقی


نظام سیاسی حاکم بر ایران از همان ابتدای به قدرت رسیدن در اواسط بهمن‌ماه ٥٧ پایه‌های خود را بر تبعیض‌های هویتی، مذهبی و جغرافیایی استوار نموده که خشونت با زندانیان به ویژه دگراندیشان و فعالین سیاسی شاید نخستین برآیند چنین تبعیض‌هایی باشد که اعدام‌های موسوم به دهه‌ی شصت را رقم زد. بنابه آمار نهادهای مدافع حقوق‌بشر از ابتدای انقلاب تا مهرماه ٦٧ حداقل ٧١٣ زندانی سیاسی در بیست زندان‌کُردستانات اعدام گشته‌اند که از این مجموع سهم زندان‌کرمانشاه، سنندج، ارومیه و ایلام به ترتیب ٢٠٦، ١٦٣، ١٣١ و ٤٥ نفر می‌باشد.
البته این تعداد زندانی اعدام‌شده از اعضای احزاب ملی‌گرای دمکرات و کومله نبودند اما بدون شک اکثریت قریب به اتفاق آنان کُرد بوده‌اند.
درباره‌ی اعدام زندانیان سیاسی دهه‌ی شصت در حکومت اسلامی ایران، آژانس خبررسانی کُردپا با ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق(از سال ٦٠ تا ٧٠) و یکی از جان‌بدره برده‌های کشتار دسته‌جمعی زندانیان گفتگویی انجام داده و به زوایای مختلف این موضوع و چگونگی اعدام‌کُردها پرداخته که متن آن عینا درپی می‌آید:

کُردپا: در نظام حاکم بر ایران، اعدام زندانی سیاسی، چه در گذشته و چه در حال، یک "پروژه" مقطعی بوده که ماحسب شرایط داخلی و خارجی به مورد اجراء درآمده و می‌آید و یا اینکه از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی"پروسه"‌‌ای مداوم و همیشگی بوده است؟
ایرج مصداقی: به جرأت می‌توانم بگویم که هر دو تای اینها بوده، البته اعدام، بخشی از سیاست جمهوری اسلامی است. نظام جمهوری اسلامی براساس شعار "النصر بالرعب" (پیروزی و نصرت در ایجاد وحشت و ترور است)خود را تثبیت نمود. این نظام سیاسی از اولین روزهایی که به قدرت رسید با اعدام‌های گسترده در میان مقامات نظام شاهنشاهی و نیز اعدام‌های وحشیانه در کُردستان، ترکمن‌صحرا و دیگر نقاط ایران عملاً چنگ و دندان خودش را به مردم نشان داد.
وسعت این اعدام‌ها بعد از ٣٠ خرداد سال ٦٠ جنبه سراسری و گسترده‌ای به خود گرفت و در آن موقع این اعدام‌ها به بالاترین سطح خود ارتقاء پیدا کردند. اما باید توجه داشت که اصولاً مسئله اعدام در جمهوری اسلامی برای حل بحران‌های درون نظام نیز هست. مثل وقتی که نظام شروع می‌کند به اعدام یا مرحله‌ای که دست نگه می‌دارد و یا در مرحله‌ای دیگر دوباره شروع به اعدام می‌کند. اعدام در نظام جمهوری اسلامی مثل تب در یک فرد بیماری می‌ماند. این نشان دهنده‌ی بحرانی‌درونی‌ست که نظام سعی دارد آن را با اعدام بپوشاند و یا با چنگ و دندان آن را نشان دهد. نظام حاکم بر ایران در سال‌های اولیه‌ی دهه شصت از اعدام برای تثبیت خودش و جاانداختن شعار "النصر بالرعب" استفاده می‌کرد.وقتی که گروه‌های سیاسی را سرکوب کرد، وقتی که تقریباً خطر سرنگونی در داخل را از سر گذراند و به یک ثبات نسبی رسید، اعدام‌ها فروکش کرد.
اعدام قطع نمی‌شود، اعدام بخشی از سیاست نظام است. اما به وسعت سال‌های اولیه دهه شصت، اعدام دیگر نبود. اما در سال ٦٧ می‌بینید دوباره این اعدام‌ها وسعت می‌گیرد، قتل‌عام صورت می‌گیرد، چرا؟ چون نظام جمهوری اسلامی با شکست از جنگ روبرو شده و باید در واقع پاسخگوی مطالبات بسیاری باشد. پتانسیل زیادی در جامعه وجود دارد و به همین جهت است که دست به اعدام می‌برد. اعدام می‌کند تا این پتانسیل را از جامعه بگیرد، سرکوب و اعدام باعث خمودی گردد، باعث این بشود که مردم از دنبال کردن مطالباتشان بترسند.
در جنبش سال ٨٨ دوباره وقتی مردم وارده صحنه می‌شوند و آحاد جامعه تظاهرات گسترده‌می‌کنند، اول از همه می‌آیند کسانی را اعدام می‌کنند که در واقع هیچی نقشی هم در این جریانات سال ٨٨ نداشتند. مثل فرزاد کمانگر و دوستانش، مثل زندانیان کُردی که اعدام کردند. و یا بعدها کسانی که قبلا دستگیر شده بودند مثلا انجمن پادشاهی و هواداران مجاهدین. در هر صورت افرادی که کمترین ارتباطی با این مسئله داشتند اول اعدام کردند یا قبلا از همه دستگیر شده بودند. بنابراین اعدام در نظام جمهوری اسلامی بخشی برمی‌گردد به حل مشکلات نظام و بخشی دیگر البته به عنوان سیاست نظام در دوره‌های مختلف پیرو می‌شود. پس اعدام یک پارامتر مهم در حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.
کُردپا:شما درجایی آغاز اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت را خردادماه ٦٠ تا مهرماه ٦٧ عنوان کردیده‌اید. چه تعداد زندانی سیاسی( به تعریف حکومت اسلامی ایران) از سوی قضات به مرگ محکوم و حکم نیز به اجرا درآمد؟ ایرج مصداقی: در دهه شصت اعدام وجود داشته، کشتارهای ٦٧ به ویژه کشتار اوایل تابستان ٦٧ یک پروژه خاصی بوده که تا مهرماه ٦٧ ادامه داشت. البته اعدام‌ها در ١٣ شهریورماه ٦٧ تقریباً تمام شد و تا مهرماه ترکش‌های آن یعنی کسانی که به دلایلی زنده مانده بودند یا از قبل زیر حکم بودند، همچنان ادامه یافت. اما اینگونه نبود که بعد از آن تاریخ اعدام دیگری نبوده باشد.
ما در سال‌های بعد هم اعدام داشتیم در سال ٦٧، ٦٨، ٦٩، ٧٠ حتی کسانی که سالها قبل دستگیر شده بودند حتی کسانی مثل فاطمه مدرسی(سیمین فردین) که عضو حزب توده بودند در سال ٦٨ اعدام شدند. بنابراین اعدام دهه شصت همچنان ادامه داشت. منتها چون در کشتار ٦٧ تقریبا زندان خالی شده بود عملا تعداد کمتری در سال‌های بعد اعدام شدند یا کسانی بودند دوباره دستگیر می‌شدند و این‌بار اعدام می‌شدند و رژیم مسئولیت آن را هم به عهده نمی‌گرفت.
از تعدای که من می‌خواهم خدمت شما عرض کنم راجع به خود کشتار ٦٧، همان طوری که آیت‌الله منتظری هم گفتند به نظر من چیزی کمتر از چهار هزار نفر اعدام شدند و این آماریست که به واقعیت نزدیک است و شواهد هم دال بر این تعداد می‌باشد.منتها درباره‌ی کل اعدام‌های دهه شصت، آمار دقیقی وجود ندارد اما من می‌توانم بگویم کل زندانیان اعدام شده دهه شصت قطعاً کمتر از بیست هزار نفر است. چیزی در همین حدود و نمی‌تواند بیشتر از این بوده باشد.
کُردپا: در آن دوران چه نهاد و گروه‌هایی در به سرانجام رساندن اعدام زندانیان سیاسی نقش اصلی و اساسی را برعهده داشتند و این روزها نیز نقش گذشته را همچنان ایفا می‌کنند؟
ایرج مصداقی: مسئله اعدام‌های جمهوری اسلامی در جاهای مختلف فرق می‌کرد. یک بخشی سپاه پاسداران بود که در دستگیری و تهیه کیفر خواست‌ها و به دادگاه فرستادن افراد، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای داشت. خود کمیته انقلاب اسلامی آنموقع نقش مهمی در سرکوب، دستگیری و تهیه پرونده علیه زندانی‌ها برعهده داشت. بعدها کمیته منحل و با نیروی انتظامی ادغام گردید. دادستانی انقلاب در تهران و دیگر شهرها هم در اعدام زندانیان سیاسی ایران نقش ایفاء کردند. بعدها هم که وزارت اطلاعات تشکیل شد نقش تعیین کننده ایفاء نمود.
اما اگر بخواهیم گروههای سیاسی را اسم ببریم، حزب موتلفه اسلامی که اعضای دادستانی تهران را تشکیل می‌دادند، نقش تعیین کننده‌ای در این کشتارها و جنایات داشته و از طرف دیگر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود که اعضای حفاظت اطلاعات سپاه را تشکیل می‌دادند و پرونده‌ها و بازجویی‌ها توسط آنها صورت می‌گرفت و نقش بسیار مهمی در ضربه زدن به نیروهای سیاسی و کشتار اونها به عهده داشتند.
بخشی از این نیروها امروز تحت عنوان اصلاح‌طلبان حکومتی هستند، بخشی هم در نهادهای نظام مستقرند. بخشی نیز به عنوان منتقد نظام در زندان بسر می‌برند و یا دوره‌های زندان را سپری کردند. درباره این افراد بارها صحبت شده است و بعدها سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مشارکت اسلامی تشکیل دادند. اینها در سرکوب، کشتار و دیگر مسائل نقش داشتند به نوعی هرکدامشان به این مسئله دچار شدند.
از طرف دیگر روحانیت نیز نقش داشت. روحانیت به عنوان کسانیکه هم پشتوانه ایدئولوژیک این جنایات بودند و هم فتوا و حکم صادر می‌کردند. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز هم بودند، اینها تماماً در کشتار و جنایت دست داشتند و مسئول هستند.
مسئولان سیاسی و قضایی کشتارهای دهه ٦٠
کُردپا: شما همواره با بازگویی و مستندسازی وقایع داخل زندان‌های ایران علی‌رغم گذشت حداقل ٢٥ سال از آن عصر موافق بودید. چه اصراری بر حوادث سیاسی گذشته دارید؟
ایرج مصداقی: نخست اینکه بخشی از تاریخ ماست و باید مطرح گردد، دوم اینکه اگر ما به دنبال دادخواهی هستیم نیاز هست که این مسائل مستند شوند. اگر ما می‌خواهیم جنایتکاران و ناقضین حقوق‌بشر را در حتی در آینده‌ای فرضی هم بخواهیم پیگیری بکنیم و اینها را به پای میز عدالت بیاریم، نیاز هست که مستندسازی کنیم. باید در واقع آنچه را که اتفاق افتاده مکتوب کنیم و دنبال کنیم.
یک مسئله دیگر، مطرح کردن آنچه که در گذشته اتفاق افتاده می‌تواند مانعی بشود از تکرار آن در آینده و پیگیری آن می‌تواند جلوی دیگران را برای تکرار این دسته جنایات بگیرد. همچنین مطرح شدن این نوع جنایات، دست جانیان را می‌بندد بخصوص در دنیای امروز که ارتباطات مهم است به نظر من اینها همه و همه می‌تواند کمک بکند برای بهبود وضعیت حقوق‌بشر و یا بسته شدن دست جنایتکاران. بنابراین وظیفه ماست که تاریخ گذشته خود را مکتوب و مستند بکنیم و صدایی را که خاموش شد، پژواک بدهیم. امروز وظیفه ماست از رنج و تلاشی که نسل‌های گذشته متحمل شدند، سخن بگیم و نسل امروز و مردم را با آنها آشنا کنیم.
کُردپا: برخی از صاحبنظران اعدام زندانیان سیاسی دهه شصت را بحران داخلی ناشی از جنگ ٨ ساله و انزوای بین‌المللی عنوان می‌کنند. آیا شرایط کنونی حکومت اسلامی ایران قادر به اجرای سناریوی اوایل انقلاب خواهد بود؟ ایرج مصداقی: به نظر من هیچ موقع تاریخ تکرار نمی‌شود، امروز نظام جمهوری اسلامی نه اینکه پیشرفت و بهبودی به ویژه در حوزه حقوق‌بشر در آن حاصل شده باشد، خیر اما نظام جمهوری اسلامی به مدد همین رسانه‌های مستقل و ارتباطات دنیای مجازی دستش بسته است.
شما ملاحظه کنید امروز یک نفر در کُردستان یا در سیستان و بلوچستان یا در هر نقطه از ایران وقتی که دستگیر می‌شود همه متوجه می‌شوند. وقتی زیر فشار قرار می‌گیرند وقتی که حکم می‌گیرند همه متوجه می‌شوند. بنابراین همین کمپین‌هایی که تشکیل می‌دهند، اینها همه مؤثر هستند و نظام حاکم بر کشور را تحت فشار قرار می‌دهد و عملاً دستش را برای جنایتکاری می‌بندد. به مدد فعالان عرصه اجتماعی، تکرار گذشته به سختی می‌تواند دوباره صورت بگیرد و من بعید می‌دانم گذشته‌ی نظام جمهوری اسلامی تکرار گردد و عملاً مجبور است به شیوه‌های دیگر روی بیارد.
در جنبش سال ٨٨ نظام جمهوری اسلامی واقعا به اعدام و چنگ و دندان نشان دادن نیاز داشت اما دستش بسته بود به همین دلیل در لحظاتی که بیشترین نیاز را به کشتار داشت می‌توانست از تظاهرکننده‌ها بگیرد و بُکشد.
در ٣٠ خرداد این کار را کرده بود، در سال ٦٠ این کار را کرده بود، در دهه شصت بدون اینکه احراز هویت بکند، اعدام می‌کرد. اما در سال ٨٨ نتوانست، رفت سراغ فرزاد کمانگر، رفت سراغ زندانیانی که مدتها قبل دستگیر شده بودند، شیرین علم‌هولی، اسلامی و ... بنابراین نظام جمهوری اسلامی نمی‌توانست و فکر می‌کرد اینها را راحت‌تر می‌تواند اعدام کند و خوب این کار را هم کرد و من فکر می‌کنم گذشته تکرار نشدنی است.
کُردپا: درباره آمار و ارقام اعدام زندانیان سیاسی وابسته به احزاب و جریانات ملی‌گرا در مناطق پیرامون مرکز به ویژه کُردها چه اطلاعات و اسنادی در اختیار دارید؟
ایرج مصداقی: باید در دهه‌های مختلف این را دید. در دهه اول انقلاب بیشترین کسانی که اعدام شدند، کُردها بودند. در واقع مردم کُردستان بطور مضاعف مورد ظلم قرار می‌گیرند، چرا؟ دلایل مختلفی دارد. مانند سنی‌مذهب‌بودن غالب کُردها و بعد اینکه کُردستان پذیرای جریانات و گروه‌های سیاسی هم بود.
تمام گروه‌های سیاسی که در بخش‌های دیگر ایران نمی‌توانستند دست به فعالیت بزنند، عقب نشینی می‌کردند و به کُردستان پناه می‌آوردند و کُردستان به اولین تبعیدگاه و اولین پناهگاه برای نیروهای سیاسی قبل از اینکه به اروپا، آمریکا و کانادا بیایند، مبدل گشته بود. به همین دلیل کُردها بیش از دیگر هموطنان ما تحت فشار بودند و اعدام‌های گسترده همان موقع هم در میان شهروندان کُرد بود.
جریانات سیاسی کُرد بسیار فعال بودند، مبارزه مسلحانه می‌کردند متشکل بودند و این موارد نیز تأثیر داشت. کُردها بیش از بقیه اقوام اعدام شدند. اما امروز، در طول یکی دو سال گذشته بلوچ‌ها زیاد اعدام شدند. در یک فقره ١٦ نفر را اعدام کردند. عرب‌های زیادی الان زیر اعدام هستند و در طول یکی دوسال گذشته تعدادی از اونها هم اعدام شدند، اما همچنان کُردها در صف اول هستند.هنوز هم کُردها اعدام می‌شوند و بیشترین اعدام را در طول سال‌های گذشته داشتند.
در ١٧ سال گذشته دقیقاً از سال ٧٦ تا کنون فقط شش زندانی مجاهد اعدام شدند در حالیکه در همین دوران اگر بخواهیم تعداد کُردها را حساب بکنیم که اعدام شدند بیش از این تعداد است. این در صورتی است که مجاهدین یک سازمانی سراسری است و برخلاف کُردها که در مناطق کُردستان ایران فعال می‌کنند و یا حتی بلوچ‌ها در منطقه بلوچ‌ها فعال هستند.
بنابراین امروز نظام جمهوری اسلامی برای اعدام زندانیان سیاسی بیشتر متوجه این نیروها است. در ٥ سال گذشته حداقل ١٦ تا ١٧ کُرد اعدام شدند و لااقل شصت نفر حکم اعدام دارند. در همین مدت فقط پارسال‌چهار عرب با هم اعدام گردیدند که سه نفرشان برادر بودند. امروز بیشتر اعدام‌ها را در میان عرب‌ها، بلوچ‌ها و کُردها می‌بینیم.
کُردپا: نهادهای مدافع حقوق‌بشر و رسانه‌های مستقلی نظیر آژانس کُردپا باید چگونه زندانیان سیاسی را مورد حمایت و نقض حقوق زندانیان را مستندسازی نماید؟
ایرج مصداقی: حمایت از زندانیان همین کاری است که انجام می‌دهید. همین کاری که شما و دیگر رسانه‌ها به عنوان یک رسانه صورت می‌دهند. البته اینها هنوز کافی نیست و تا آنجایی که می‌توانیم باید به فعالیت‌های خودمون ابعاد تازه‌تری بدهیم.
مردم بیشتری را زیر پوشش قرار دهیم و افکار عمومی را متوجه جنایاتی که در زندان‌ها صورت می‌گیرد، بکنیم. متوجه مشکلاتی که خانواده‌ها درگیرش هستند و عملاً مسئله زندانیان را مسئله مردم بکنیم. مشکل است مردمی که با فقر، تنگدستی، اعتیاد، گرسنگی، بیکاری، فساد، فحشا و مشکلات زیست‌محیطی مواجه هستند آنقدر درد دارند که کمتر به درد این و آن برسند و اما این باعث نمی‌شود ما تلاش خودمان را نکنیم. این راه نشان داده که مؤثر است و این فشارها دست رژیم را می‌بندد. شما می‌بینید برادران زانیار و لقمان مرادی را، رژیم اگر این کمپین‌ها نبود اگر این فشارها نبود تا حالا ده دفعه آنان را اعدام کرده بود.
این فشارها مؤثر است، نمیگم در اثر این فشار هیچ کسی را اعدام نمی‌کنند نه، اما اعمالشان را محدود می‌کند.
اما از طرفی دیگر باید کوشش بیشتری کنیم آنچه را که واقعیت است انعکاس دهیم نه اینکه سعی کنیم بزرگنمایی و دروغ‌پردازی کنیم و به ابعادش بیفزاییم، نه این کمک کردن به آن نیست. به اندازه کافی نظام جمهوری اسلامی جنایت کرده و می‌کند ما همان چیزی را که اتفاق افتاده اگر بی‌کم و کاست همان را بیان کنیم به اندازه کافی برای افشای جنایت رژیم اسناد گویا هستند و نیاز به ابعاد گسترده‌تر از آنچه که واقعیت دارد، نیست. آنچه که به وقوع پیوسته به داستان‌ها بدهیم به نظر من این مهم است چون تو مسئله مستندسازی ما نیاز داریم به واقعیت و نه تبلیغات و نه استفاده‌های سیاسی از مسئله.



منبع: کردپا
ستایش قاضی دادگاه از حمله پدر با تبر به دخترش

موسی برزین خلیفه لو، وکیل دادگستری

داستان به چند سال پیش بر می گردد. زینب، دختر دانشجو، موکل بنده دختری جوان بود که پدرش وی را به شدت با تبر مجروح کرده بود. او با یکی از همکلاسی های پسر مراوده داشت، روزی به همراه آن پسر در خیابان توسط پلیس دستگیر و بازداشت می شود. با صدور قرار مجرمیت برای هر دو به اتهام رابطه نامشروع، زینب موقتا با قرار کفالت آزاد شده و در خانه توسط پدرش به شدت مجروح می شود. زینب به بیمارستان منتقل و سپس از ترس پدرش به خانه یکی از خویشاوندانش می رود.
وقتی به دفتر من مراجعه کرد، هم خواستار شکایت از پدرش بود و هم خواستار وکالت در پرونده به اصطلاح رابطه نامشروع. زینب بعدها به دلایل مختلف از شکایت علیه پدر صرف نظر کرد. یکی از دلایل این بود که در جلسه رسیدگی به اتهام رابطه نامشروع، وقتی بنده به قاضی اظهار کردم که زینب توسط پدرش مجروح شده، قاضی گفت پدر کار خوبی کرده است. زینب پس از مواجه شدن با  این برخورد قاضی از احقاق حقوق خود توسط دستگاه قضایی دلسرد و همچنین به دلیل ترس از اطرافیان از شکایت صرف نظر کرد.
در مورد اتهام رابطه نامشروع نیز قاضی دادگاه خلاف قانون و به دور از صلاحیت خود دختر و پسر را مجبور به ازدواج با یکدیگر می کرد، البته پدر زینب نیز با این تصمیم موافق بود. وقتی که خانواده پسر  این تصمیم را نپذیرفتند، قاضی با عصبانیت ختم جلسه را اعلام کرده و چند روز بعد حکم محکومیت زینب به ٦٠ ضربه شلاق به استناد ماده ٦٣٧ قانون مجازات اسلامی را در عین ناباوری دریافت کردم.
گرچه در مرحله تجدیدنظر توانستیم این حکم را به جزای نقدی تبدیل کنیم ولی عواقب تلخ این پرونده به هیچ وجه از زندگی زینب برچیده نشد.
دختر جوانی که صرفا به دلیل قدم زدن  و مراوده با همکلاسی مورد علاقه خود توسط نیروی انتظامی دستگیر و سپس توسط خانواده اش مجروح می شود.
قانونی کردن دخالت در خصوصی ترین مسائل افراد و تعارض به حریم خصوصی و هم چنین عدم حمایت از زنان در برابر خشونت های خانوادگی موجب مشکلات اجتماعی و به تبع آن روحی روانی بسیاری برای زنان مورد خشونت واقع شده، می شوند. این زنان  در تمامی مراحل زندگی  مجبوربه تحمل این مشکلات در سکوت هستند.
با نگاهی دقیق به این پرونده کاملا می توان نتیجه گرفت که زینب قربانی قوانین غیر عادلانه ایران شد. چسباندن مهر رابطه نامشروع به یک دختر جوان آن هم در یک جامعه کوچک سنتی و مجروح شدن وی توسط پدرش و همچنین به مخاطره افتادن  وضعیت روحی وی، همگی به دلیل وجود قوانین خشک و ناعادلانه و رویه قضایی نامناسب است است. قوانینی که به جای تامین آرامش و تضمین امنیت برای شهروندان به سمت ترویج خشونت در جامعه و انسداد حقوق اولیه انسان ها گام برداشته است.
این در حالی است که یکی از ابزارهای بسیار مهمی که می تواند نقش بسزایی در برچیدن انواع خشونت ها در جامعه داشته باشد قانون است. تجربه بشری نشان داده با تنظیم قوانین و مقررات ضد خشونت، فرهنگ خشونت پرهیزی نیز در جامعه بستر سازی و تا حدودی نهادینه شده است.
در ایران پس از انقلاب ٥٧، ورود احکام شریعت به حوزه های مختلف، قوانین بیشتر از اینکه در راستای سعادت انسان ها و تامین امنیت و جلوگیری از خشونت پی ریزی شوند، در جهت  ترویج خشونت در جامعه حرکت کرده است. پیش بینی ضوابطی که می تواند به راحتی اعمال خشونت را توجیه و مشروع سازد یکی از اقداماتی بود که در عمل جامعه ایران را درگیر انواع خشونت ها کرد.
بر همین اساس، بدون شک افزایش خشونت خانگی یکی از نتایج قانونگذاری غیر علمی پس از انقلاب  سال ٥٧ به شمار می آید. از جمله مواردی که می توان به عنوان نمونه بارز نقش قانون در ترویج خشونت خانگی در ایران اشاره کرد، تجویز اعمال خشونت در موارد رابطه های جنسیتی خارج از چهارچوب شریعت است. قابل ذکر است منظور از رابطه جنسیتی در شرع صرفا محدود به ارتباط جنسی نشده بلکه اکثر روابط اجتماعی  بین جنس مخالف را در بر می گیرد.
تجویز قتل زن در صورتی که شوهر، وی را همبستر با یک مرد اجنبی ببیند؛ آزاد بودن قتل فردی که قاتل او را مهدور الدم بداند و معافیت مجازات پدر و جد پدری زمانی که فرزند یا نوه  خود را به قتل می رساند، نمونه هایی است که قانونگذار ایران در عمل سنگین ترین و قبیح ترین عمل مجرمانه یعنی قتل را ترویج و تجویز می کند.
این بدان معنی است که یک پدر و یا یک جد پدری به راحتی می تواند فرزند خود را به هر بهانه ای به قتل برساند و بدون مجازات و یا با مجازات اندکی آن هم در صورت صلاحدید قاضی آزادانه در جامعه قدم بزند! و یا یک برادر و یا همسر به دلیل اینکه اعتقاد داشته است خواهر یا همسر خود رابطه ای نامشروع داشته، او را کشته و در دادگاه استدلال کند که مقتول مهدورالدم بوده است!
قتل دختری به نام عاطفه در چند روز گذشته به دست پدرش با این بهانه که وی با پسری ارتباط داشته، نمونه ای از صدها مورد قتل های ناموسی  است که  تقریبا مورد حمایت قانون است.
قتلهایی که در اصطلاح قتلهای ناموسی لقب گرفته اند با توسل به همین قوانین و قواعد غیر عاقلانه، نادیده گرفته شده و حتی ستوده می شوند. گرچه فرهنگ جامعه در مثبت قلمداد کردن اینگونه قتل ها نیز بسیار مهم و تاثیرگذار است لیکن قوانین ایران زمینه و بستر این گونه قتلها را فراهم کرده و با مشروع شمردن قتل های ناموسی به جای پیشگیری و اصلاح جامعه در عمل تبدیل به اصلی ترین عامل این قتل ها شده است. به عبارتی قانون در این موارد خود لباس قاتل را به تن کرده است.
علاوه بر قتل خشونتهای دیگری نیز در جامعه ایران وجود دارد که می توان رد پای قانون را در آنها یافت. قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و عدم حمایت لازم قانونی از کودکان در حقوق ایران در عمل موجب شده زنان و کودکان  در خانه قربانی خشونت افرادی همچون پدر، برادر و همسر قرار گیرند. قربانیان از طرفی به دلیل اینکه اغلب از طرف نزدیکترین فرد مورد خشونت قرار می گیرند و از طرف دیگر به دلیل عدم حمایت کافی قانونی از پیگیری حقوق خود صرف نظر کرده و در صورت پیگیری قضایی نیز رویه قضایی اغلب حقوق آنان را نادیده می گیرد.


منبع: ایران وایر

در انتظار اعدام ... میترا پورشجری

در انتظار اعدام ...
میترا پورشجری

انتشار خبر اعدام و اعدامی بطور فردی یا گروهی، در ملاعام یا درون زندان، در گوشه و کنار ایران به امری روزانه مبدل شده است!
از اعتراضات و محکومیت های جهانی تا فعالیت کمپین های ضد اعدام و تظاهرات خیابانی، همه وهمه سعی دارند این مجازات را محکوم و متوقف کنند و شاید تاثیری بر روند لجام گسیخته و رو به افزایش صدور حکم اعدام در ایران داشته باشند.
در این میان بارها نقد و بررسی های روان شناسان و جامعه شناسان اجتماعی درباره تاثیر برپایی مراسم اعدام در ملاعام و اثرات منفی و عواقب وحشتناک آن بر جامعه را شنیده و خوانده ایم.
اینکه نظام سیاسی در پیوند با نظام حقوقی و قضایی جمهوری اسلامی ایران در طی عمر 35 ساله خود همچنان با حذف فیزیکی مخالفان سیاسی- عقیدتی و مجرمین عادی هدف اصلی  که ایجاد فضای رعب و وحشت، تثبیت استبداد و ادامه سلطه انحصاری خود است را دنبال می کند، نه جلوگیری از ارتکاب جرم  افراد و درس عبرت دادن به جوانان.
چراکه با تکرار "اعدام" بویژه اعدام در ملاعام سطح نگرش مردم جامعه از تماشای خون حیوانات (قربانی کردن در مراسم مذهبی) به دیدن خون آدمیزاد تغییر می یابد و گرایش به خونریزی و کشتن انسان ها و حق و قانونی جلوه دادنش همانند تماشای آن بهنجار میشود و در دراز مدت گرایش به آدم کشی و قتل عادی شده و زمینه سازعادی سازی جرم در جامعه خواهد شد.
از این ها که بگذریم، نمی توان نادیده گرفت افرادی را که در این بحبوحه رو به گسترش، هنوز به امید تغییرات رییس جمهوری و نمایندگان مجلس فرمایشی و در کشمکش بر سر اصول گرا یا اصلاح طلب بودن روحانی، به دنبال مقصر اصلی و تبرعه کردن دولت " تدبیر و امید" از محقق نشدن وعده های بی اساسش هستند! گویی فراموش کرده اند که راز بقای جمهوری اسلامی در همین لجام گسیختگی قانونی و به تبع آن اعدام و قصاص و ... است و این یازده دولت به قدرت رسیده تنها جزیی از کل هستند و در سایه پیشبرد اهداف کلی نظام جمهوری اسلامی و حفظ بقای آن قدم بر میدارند.
در گذرازاین مباحث نکته اساسی و تاسف بار اینست که « روزانه چندین انسان در انتظار مرگ و در زیر حکم اعدام منتظر لحظه پایان زندگی خود هستند»
در همین ارتباط سری بزنیم به داخل یکی از زندانهای مخوف ایران که در این دوران هرهفته شاهد انتقال چندین زندانی به سلولهای انفرادی برای اجرای حکم اعدام می باشد.
با اعدام افراد فضای یاس و ناامیدی و پر اضطرابی در بین زندانیان باقیمانده حاکم می شود، چراکه به گفته بیشتر آنها، خیلی دردناک است دوستانی که ماهها و بعضی سالها در کنارهم، روز و شب را فقط در فاصله چند سانتیمتری اتاقهای انباشته از زندانی گذرانده اند و به هم خو گرفته اند در جایی که هیچ ندارند جز همدیگر! و لحظات سخت زندان را به امید فردایی روشن سپری می کنند،حال باید ساعتها خاطرات خوب و بدشان را باهم مرور کنند و آماده جدایی شوند و دوستانشان را روانه چوبه دار کنند.
هفته پیش اعدام رضا فلاح و عباس خورشیدی درزندان ندامتگاه مرکزی کرج فضایی حزن انگیز را بوجود آورد، یکی از هم بندیان عباس خورشیدی می گوید:" خیلی سخت است که دیگر عباس را هر روز صبح در حال بازی کردن جلوی اتاق نمی بینیم."
تنها در سالن 7 ندامتگاه مرکزی کرج در مرداد ماه1393 سی و چهار زندانی در انتظار اجرای حکم اعدام خود هستند و گفته میشود در سالن3 این زندان که محکومین مواد مخدر قرار دارند 150 نفر در نوبت اعدام قرار دارند.در اتاق 12 سالن هفت نیز که مخصوص اتباع کشور افغانستان است 9 زندانی در زیر حکم اعدام قرار دارند.
لیست زیر اسامی افرادی اند که شاید مانند دیگر اعدام شدگان هر لحظه به امید مژده ای باشند تا فرصت ادامه حیات را به آنها بدهد و افسوس که بزودی باید آماده شوند برای وداع با زندگی، تا نامشان به آمار دیگر جان باختگان قربانی مجازات "اعدام" در تاریخ بپیوندد.
1-    رضا محمدی               فرزند: ماشاالله         پرونده:54364
2-    رضا تاری                 فرزند: حسن            پرونده:57744
3-    مهدی بخشایش             فرزند: محسن           پرونده:58675
4-    علی فراغت                فرزند:محبت الله         پرونده:55597
5-    نیما رضایتی               فرزند: فتح علی         پرونده:66111
6-    محسن امین رنجبر        فرزند:محمود            پرونده:61015
7-    یاسر موسوی               فرزند:نایب             پرونده:55561
8-    مرتضی وزیرلو            فرزند:اسدالله           پرونده:194756
9-    ابراهیم ترابی               فرزند:حسین            پرونده:56276
10-  منصور فرزین            فرزند:بصیر            پرونده:58034
11-  حجت معماری             فرزند:ولی              پرونده:53406
12-  اصغر شاه محمدی        فرزند: علی              پرونده:61870
13-  سیدخالق حسینی           فرزند: سید علی         پرونده:58634
14-  سعید نیکوکار ازهاری    فرزند:علی              پرونده:53610
15-  امیر فلاح                   فرزند:برزو             پرونده:68427
16-  داوود فقیری                فرزند:مراد              پرونده:67471
17-  بیوک مراد پور             فرزند:یعقوب            پرونده:602368
18-  ولی اب روشن              فرزند: انصاف علی     پرونده:706697
19-  حسین علی نجفی روشن    فرزند:اصغر            پرونده:59026
20-  علی اصغر یاوری          فرزند:باقر               پرونده:55648
21-  محمد میثم ایلیایی            فرزند:جواد              پرونده:74558
22-  حسن آذرنوش                فرزند:محمد             پرونده:72497
23-  احمد جنیدی                   فرزند:کوچک علی     پرونده:67656
24-  امین بوعلی                   فرزند:مصطفی          پرونده:56359
25-  روح الله سبزی               فرزند:-                  پرونده:60328
26-  محمدرضا نجفی              فرزند:فاضل             پرونده:36909
27-  حمزه زنگنه                   فرزند:دولت علی       پرونده:62032
28-  علیرضا عباس پور           فرزند:عباس              پرونده:26636
29-  قربان جعفری                 فرزند:قهرمان            پرونده:46507
30-  امیر حمزه اصل روستا      فرزند: عباس علی        پرونده:56605
31-  مرتضی رییسی               فرزند: حسین              پرونده:-
32-  اصغر شهبازی                فرزند: علی                پرونده:28580
33-  جاهد فصیحی                  فرزند: جهان              پرونده:67755
34-  تراب رشیدی                  فرزند: شاه مراد           پرونده:62270
23نفر اول محکومین قصاص و باقی محکوم به اعدام با اتهامات متفاوت هستند.
اسامی زندانیان تبعه افغانستان:
1-    الله داد نورزهی                  فرزند:شیراحمد           پرونده:220480
2-    عبدالمنان رضایی                فرزند:حسن               پرونده:97745
3-    حیدر احمدی تاجیک             فرزند:محمدعثمان        پرونده:51828
4-    محمد جمعه محمدی              فرزند:محمدحسین        پرونده:209106
5-    تقی خالقی                        فرزند: محمدحسن        پرونده:221603
6-    علی نوری                       فرزند: دیارمحمد          پرونده:182568
7-    عبدالله سلطانی                   فرزند: شیراحمد            پرونده:-
8-    نقیب الله قاسمی                  فرزند: سیف الله           پرونده:22961
9-    محمدحسین اسماعیلی            فرزند:ابراهیم              پرونده:61380
این تعداد تنها آمار زندانیان عادی اعدامی در سالن 7 ندامتگاه مرکزی کرج در مرداد ماه 1393 است.

میترا پورشجری
14 آگوست 2014