۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

بازگشت زندگي به غزه!!



با دادن انواع و اقسام هدايا در مسير راهپيمايي،ارتجاع سالگرد گرفت!

سالگرد "سي سال" جنايت،خيانت،دزدی، غارت و چپاول،دين فروشي, دست آورد اين رژيم دست ساز "نشست گوادلوت"!!
راهپیمایی بدون ایستگاه صلواتی ؟ امکان ندارد. شک نکن. شاید هم روزی رهبر انقلاب به تاسی از بنیانگذار انقلاب بگویند: همین ایستگاه هاست که راهپیمایی ها را زنده نگهداشته است.این ایستگاه ها در دو ضلع شمالی و جنوبی خیابان آزادی قرار داشتند.
برای ديدن عکسهای بيشتر از سايت زير بازديد کنيد:
:





حماس، سرنوشت‌ خاورمیانه را تغییر داد

۲۳ بهمن ۱۳۸۷ admin
با قبول شکست و اعلام آتش بس از سوی رژیم صهیونیستی، جنگ غزه پایان گرفت و رزمندگان حماس و جنبش مقاومت مردمی‌ غزه پیروز میدان این جنگ نابرابر شدند. شاید بزرگ‌ترین دستاوردی که این نبرد برای اسرائیل غاصب به همراه داشت رسوایی جهانی بود و این‌گونه بود که پرده از جنایات رژیم صهیونیستی کنار رفت و بهانه‌های آغازین آنان را برای حمله به غزه بر دایره یک رسوایی بزرگ ریخت.در این باره با سعدالله زارعی، کارشناس مسائل خاورمیانه به گفتگو نشسته‌ایم. وی هدف اعلام نشده اسرائیل را در حمله به غزه، اجرایی کردن بیانیه آناپولیس می‌داند و بر این باور است که تل آویو به دنبال تحمیل آتش بس دائمی ‌به دولت حماس است.ـ اسرائیل پس از ۲۲‌ روز جنایت در غزه دست به عقب نشینی زد اما این بحث از سوی برخی از مقامات اسرائیلی وجود دارد که آنها به محض صلاحدید خود ممکن است دوباره به غزه حمله کنند. چنین حمله ای را تا چه اندازه عملی می‌بینید؟در واقع رژیم صهیونیستی برای این‌که جنبش مقاومت را به قبول آتش بس دائمی‌ وادار کند، مساله امکان از سرگیری جنگ را مطرح می‌کند. گرچه اساسا دشمن برای این‌که جنبش مقاومت و دولت هنیه را به پذیرش آتش بس دائمی‌وادار کند، مرحله چهارم جنگ غزه را در فاصله روزهای ۲۱ تا ۲۸ دی ماه طراحی کرد و با حجم سنگینی از کشتار و عملیات انهدام تلاش کرد به این هدف دست پیدا کند ولی حماس این فشار سنگین را تحمل کرد و زیر بار آتش بس دائمی ‌نرفت. آتش بس دائمی‌ که از سوی اسرائیلی‌ها، آمریکایی‌ها، مصری‌ها و سعودی‌ها و محمود عباس به طور تواما دنبال می‌شود به معنای این است که اجازه هرگونه مقاومت مسلحانه را از فلسطینی‌ها در برابر اشغالگری اسرائیل و تجاوزاتی که به سرزمین و مردم فلسطین به طور مستمر انجام می‌دهد کنار بگذارند و سکوت پیشه کنند. جنبش حماس و جنبش اسلامی ‌و آن بخش از جریان فتح که اهل مبارزه هستند، مخالف چنین روشی هستند و فقط آتش بس موقت را قبول دارند، آتش بسی که بین ۶ ماه تا حداکثر یک‌سال باشد. بنابراین به نظر می‌آید این ادعا که ممکن است عملیات جدیدی شروع شود و حملات از سر گرفته شود، بیشتر یک عملیات روانی به قصد تاثیر گذاری بر اراده حماس است تا آتش بس دائم را بپذیرد.ـ به نظر شما اسرائیل دنبال چه امتیازاتی از دولت حماس است ؟من فکر می‌کنم اسرائیلی‌ها در میان موضوعاتی که مطرح می‌کنند، دنبال یک موضوع اساسی هستند و آن موضوع پذیرش آتش بس دائمی‌توسط حماس و سایر گروه‌های مقاومت است. اگر حماس آتش بس دائمی‌ را بپذیرد، مسلح بدون یا نبودن این جنبش مساله فرعی محسوب می‌شود. به سبب این‌که یک انسان مسلح وقتی نخواهد شلیک کند و تعهد بدهد شلیک نمی‌کند، مسلح بودن او برای طرف مقابل هیچ ضرری ندارد، بنابراین مساله گذرگاه رفح و سایر گذرگاه‌ها و مساله قاچاق سلاح که به‌طور حساب شده تبلیغات زیادی راجع به آن صورت می‌گیرد موضوعات فرعی است. مساله اصلی برای رژیم صهیونیستی تحمیل آتش بس دائمی ‌به جنبش مقاومت است.ـ در خاورمیانه شاهد وجود مثلث سوریه، لبنان و دولت حماس هستیم. در این مثلث ضداسرائیلی، اسرائیل به حماس یعنی ضعیف‌ترین ضلع آن حمله کرد. تحلیل شما از این موضوع چیست؟در این حمله اسرائیلی‌ها غیر از هدف اصلی که اعلام نکردند و آن زمینه سازی برای اجرای بیانیه آناپولیس بود، یک هدف فرعی را هم تعقیب می‌کردند که یکی از هدف‌های فرعی آنها بازسازی هویت امنیتی اسرائیل بود که این محقق نشد و بر پا بودن چریک‌های حماس و تداوم شلیک موشک‌های حماس و همین‌طور بقای دولت اسماعیل هنیه و تسلط این دولت بر غزه بعد از پایان حمله نشان داد نه تنها رژیم صهیونیستی هویت امنیتی خودش را بازسازی نکرده، بلکه این هویت بیش از جنگ ۳۳ روزه دچار خدشه شده است .ـ اسرائیل در تبانی با مصر مدعی بود تونل‌های مرزی در رفح را که به قول آنها از آن قاچاق سلاح صورت می‌گرفت مسدود کرده است، درحالی که خبرگزاری‌های متعدد غربی در خبر‌های خود اعلام کرده‌اند بیشتر این تونل‌ها باز هستند و این نقشه اسرائیل اجرا نشد. تحلیل شما چیست؟به نظر می‌رسد این یک افتضاح نظامی‌و امنیتی برای مصری‌ها و رژیم صهیونیستی است، زیرا جنجال روی سلاح حماس و قاچاق سلاح حماس در حالی صورت می‌گیرد که به هیچ وجه توازن تسلیحاتی بین طرفین حاکم نیست و رژیم صهیونیستی دستش کاملا باز است، به طوری که یک قدرت هوایی، دریایی و زمینی کاملا قوی دارد. اسرائیلی‌ها هم پشتشان به زرادخانه‌های تسلیحاتی دنیاست و هم مجوز داشتند علاوه بر این که آنها اصولا در چارچوب کنوانسیون‌ها و قراردادهای بین‌المللی قرار نمی‌گیرند. بنابراین قدرتی که دسترسی حداکثری به امکانات نظامی‌ داشته، حالا شکستش را با اشاره به قاچاق سلاح از طریق تونل‌ها مستند می‌کند. درحالی که مگر از یک تونل چقدر سلاح می‌شود قاچاق کرد و چه نوع سلاح‌هایی می‌شود قاچاق کرد که این سلاح‌ها بتوانند بر سلاحی که در روز روشن و بسیار ارزان توسط آمریکا و فرانسه در اختیار تل آویو قرار می‌گیرد غلبه کند. خود این بحث اصلا یک افتضاح امنیتی برای رژیم صهیونیستی است.نکته دیگر این است که این ادعاها با ادعایی که آنها مدام مطرح می‌کردند در تناقض است. آنها می‌گفتند ما حقوق فلسطینی‌ها را به رسمیت می‌شناسیم همین بوش در بیانیه آخر خود گفت ما کشوری به نام فلسطین و ملتی به نام فلسطین را قبول داریم اگر این ادعا راست است و اگر حقوق بشر درخصوص فلسطین هم صدق می‌کند و اگر سارکوزی در اظهاراتی که در شرم الشیخ مطرح کرد و گفت که باید کشور فلسطین تشکیل شود صحت دارد، این چطور کشوری است؟ ما می‌گوییم آیا این کشور فلسطین که شما از آن حرف می‌زنید، یک کشور معمولی مثل بقیه کشورهاست یا یک استثناء در تاریخ است؟ اگر یک کشور معمولی است، مثل بقیه کشورها حق دارد ارتش داشته باشد، ارتش هم اسلحه می‌خواهد. اما اگر می‌گویید فلسطین استثناست، چرا باید استثناء باشد؟ فلسطین اگر استثناست، از این زاویه استثناست که یک دشمن آمده با اعزام شهروندان کشورهای دیگر آنجا را به تصرف درآورده و کشوری از نقشه جغرافیایی با یک اقدام غیر قانونی حذف شده است. اتفاقا چون استثناست، بیش از دیگر کشورها نیاز به کمک و نیاز به تسلیحات دارد، ارتش قوی‌تری می‌خواهد، یگان‌های زمینی، دریایی و هوایی او باید قوی‌تر باشد، اما ظاهرا منظور آنها از این که می‌گویند فلسطین استثناست، این است که همه حقوق انسانی دارند، همه حق دفاع از خود دارند اما فلسطین از چنین حقی برخوردار نیست.ـ در این جنگ شاهد بودیم برخی از کشورهای عربی مثل عربستان و مصر در یک طرف قرار داشتند و قطر و سوریه در سمت دیگر. تحلیل شما از عملکرد دوگانه اعراب در این جنگ چیست ؟درباره رفتار عرب‌ها باید بگوییم در جنگ غزه جبهه عربی به آرمان فلسطین نزدیک‌تر شد، چرا که پیش از این جبهه عربی با حرکت عربستان، مصر و اردن تعریف می‌شد چون مصری‌ها، عربستان و اردن سازشکار و در واقع دنباله آمریکا در منطقه خاورمیانه بودند. در واقع تعیین کننده سرنوشت بسیاری از مباحث در خاورمیانه محسوب می‌شدند و چون توانایی‌های مالی و نظامی ‌هم داشتند، بقیه کشورهای عربی را نیز به دنبال خود می‌کشاندند. در نتیجه جبهه عربی با هویت سازشکاری شناخته می‌شد. در جنگ غزه و آن فضایی که از عواطف انسانی بر کل خاورمیانه سایه انداخت موجب شد در کنار این جریان سازشکار و وابسته، یک جریان عربی مبارز هم خود نمایی کند که این افق خاورمیانه را تغییر داد. جبهه ترکیه، ایران، لبنان، خود دولت فلسطین، سودان، لیبی، الجزایرو یمن مجموعا واکنش‌هایی نشان دادند که جبهه جدیدی در خاورمیانه رشد کرد و این مساله جبهه قبلی عربی را از حالت یکه تازی و تاثیرگذاری مطلق بر مسائل خاورمیانه دور نمود و فضای جدیدی را به وجود ‌آورد. این جبهه در واقع یکی از دستاوردهای مقاومت فلسطین بود. فلسطینی‌ها در این جنگ توانستند سرنوشت خاورمیانه را تغییر دهند.ـ به نظر شما این جنگ دستاوردهای دیگری هم داشته است؟بله جنبش مقاومت یکی از دستاوردهایش این بود که تئوری ما می‌توانیم را در خاورمیانه تقویت کرد. یعنی هر کسی در خاورمیانه یک نگاهی به صحنه جنگ غزه بیندازد نابرابری شدید تسلیحاتی بین دو جبهه را مشاهده می‌کند. با وجود این جبهه نابرابر، چریکی که حداقل امکانات را دارد، بر جمعیت انبوهی از نظامیان دارای انبوهی از تسلیحات غلبه می‌کند. بنابراین ،این نظریه در خاورمیانه و هر جای دیگر دنیا شکل گرفت که هر ملتی ولو بسیار ضعیف، می‌تواند در یک مبارزه بسیار پایدار بر دشمن هر چند بسیار قوی غلبه کند و این باور به ملت‌ها اعتماد به نفس داد. برای این‌که مسیرشان را با قاطعیت و قدرت بیشتری پیش برند.ـ این بحث مطرح بوده که عربستان و مصر چراغ سبز شروع این عملیات را به تل‌آویو دادند. به نظر شما این موضوع تا چه اندازه می‌تواند صحت داشته باشد ؟براساس اطلاعات و اخباری که در بعضی از جاها درز کرده، در دیداری که بین ملک عبدالله پادشاه عربستان با یکی از مقامات نظامی‌ارشد رژیم صهیونیستی صورت گرفته و این دیدار در خارج از عربستان و در منطقه تاوا که متعلق به مصر است اتفاق افتاده در آنجا یک هفته قبل از آغاز عملیات، ملک عبدالله مبلغ یک میلیارد و دویست میلیون دلار را به این مقام نظامی ‌اسرائیل پرداخت می‌کند و سند دیگری بیانگر آن است که رژیم صهیونیستی پیش از جنگ برآورد کرده بود هزینه این جنگ حداکثر یک میلیارد و دویست میلیون دلار است، این نشان می‌دهد عربستان سعودی هزینه جنگ را قبلا به اسرائیلی‌ها پرداخت کرده است. این خبر بخصوص وقتی که ما با سکوت مقامات سعودی در برابر انتشار این خبر مواجه می‌شویم بیشتر صحت پیدا می‌کند. جدای از این‌که این خبر در بعضی از رسانه‌های معتبر درج شده بود، سکوت عربستان سعودی خودش دلیل جداگانه‌ای است که این اتفاق رخ داده است.ـ تحلیل شما از یاری عربستان به تل آویو چیست ؟انگیزه عربستان آن‌طور که خودشان هم اعلام کردند و در رسانه‌های عربستان و اظهارات مقامات رسمی‌عربستان آمد این بود که اینها جریان مبارز مذهبی خاورمیانه را در نقطه مقابل منافع خود ارزیابی می‌کنند و از این واهمه دارند که اگر این جنبش مذهبی در اهل سنت پا بگیرد، کشور آنها و منافع آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. برای همین آنها با اسرائیلی‌ها برای سرکوب جنبش حماس همداستان شدند.ـ و اما درخصوص مصر؟اما درخصوص مصر، اسرائیلی‌ها و سارکوزی رسماً و علناً اعلام کردند در همان روزهای اول جنگ در دیدار با حسنی مبارک وی از اسرائیلی‌ها خواسته برای ریشه کن و ساقط کردن دولت حماس و مقاومت فلسطینی اقدام قاطعی انجام بدهد و به پشتیبانی مصر و همراهی مصر با اسرائیل اعتقاد کامل داشته باشند. در روز اول جنگ زمانی که اسرائیلی‌ها با بمب افکن‌های خودشان مردم فلسطین را آماج حمله قرار دادند، تعدادی از مردم فلسطین از گذرگاه رفح عبور کردند و وارد خاک مصر شدند. مصری‌ها همزمان با آغاز عملیات نظامی ‌همگام با اسرائیل یک یگان نظامی ‌را به منطقه رفح گسیل کردند و فلسطینی‌ها را که وارد خاکشان شده بودند هدف حملات خود قرار دادند و حدود ۵۰ نفر از آنها را زخمی‌کردند و آنها را به درون منطقه غزه بازگرداندند. این هم باز خودش دلیل مستقلی است بر این‌که مصری‌ها نه فقط به اقدام علیه حماس و جهاد اسلامی ‌راضی بودند، بلکه اساسا در این عملیات شرکت داشتند. چیزی فراتر از هماهنگی و همکاری بود در واقع شراکت در یک پروژه بود که آنها انجام دادند و البته تبعات آن را هم تحمل خواهند کرد. مسلما این اقدام آنها نزد افکار عمومی‌مردم خاور میانه به عنوان یک جرم نابخشودنی تلقی می‌شود و قطعاً ملک عبدالله و حسنی مبارک تاوان این همکاری را در آینده نه چندان دور خواهند داد.ـ دیپلماسی ایران را در مساله غزه تا چه حد مثبت و فعال ارزیابی می‌کنید؟دیپلماسی ما در مساله غزه تا حدی با مشکل صراحت و عدم صراحت مواجه بود. زیرا جمهوری اسلامی ‌از پیش متهم بود ‌که به سبب اهداف ملی گرایانه خودش از فلسطینی‌ها حمایت می‌کند و درگیری و تشنج میان فلسطینی‌ها و ا سرائیلی‌ها را ترغیب می‌کند. همین طور یکی از موضوعاتی که مرتب از سوی رسانه‌های عربی بخصوص از حماس و جهاد اسلامی ‌سوال می‌شد، ارتباط آنها با جمهوری اسلامی ‌بود و این مساله سبب شده بود رسانه‌های عربی بویژه روزنامه‌های الشرق الاوسط و روزنامه الحیات که دو روزنامه پر تیراژ سعودی هستند و روزنامه پر تیراژ الوطن چاپ کویت از همان روز آغاز جنگ فلش حمله‌شان را متوجه حماس کنند که آنها گروهی هستند که در چارچوب توسعه امپراتوری ایران فعالیت می‌کنند. این موضوعات سبب شد دیپلماسی ما در تنگنای تصمیمات قرار بگیرد. یعنی بین صراحت و عدم صراحت یک حرکت پاندولی را دنبال کرد. در یک مقطعی و در روزهای آغازین عملیات نظامی - ‌حرکت دیپلماسی ما بسیار کند بود و در روزهای آخر بخصوص از روزهای ۱۵ تا ۱۶ دی ماه دیپلماسی ما کم کم فعال شد و آن هم تحت تاثیر فشاری که در منطقه به رژیم‌های عربی وارد شد و بسیج افکار عمومی ‌علیه این رژیم‌ها شکل گرفت. از این مرحله به بعد دیپلماسی ما گرم شد و تلاش کرد یک هماهنگی منطقه‌ای را به نفع حماس و جنبش مقاومت و برای پایان دادن به جنگ شکل بدهد، اما به نظر من به عنوان یک تحلیلگر مسائل خاور میانه که بر اساس آنچه اتفاق می‌افتد تحلیل می‌کند نه این‌که اطلاع خاصی از مسائل داشته باشد، به نظر می‌رسد ایران در این صحنه تلاش کرد کشورهای دیگری محور تحرک منطقه‌ای باشند. به همین سبب ایران مساله تروییکای مجالس را در حین بحران طی کرد و همین‌طور کمک زیادی به ترکیه کرد برای این‌که نقش فعال منطقه‌ای را به نفع مقاومت و برای پایان جنگ بردارد.ـ با سرکار آمدن دولت جدید آمریکا، یکی از بحث‌هایی که این دولت با آن مواجه است طرح صلح خاورمیانه است. به نظر شما موضعگیری جدید اوباما در برابر حماس چه خواهد بود؟من فکر می‌کنم باراک اوباما در یک سیاست و وضعیت متناقض قرار گرفته است. پیش‌بینی من این است که در طول دوره ریاست جمهوری اوباما بخصوص اگر ۴ سال طول بکشد شاهد سیاست‌های پاندولی آمریکا خواهیم بود. در خصوص خاورمیانه یعنی سیاستی که گاهی به موضع اصلاح روابط درون منطقه‌ای حرکت می‌کند و گاهی به سمت تاکید بر نقش اسرائیل حرکت می‌کند و به همین سبب هم گاهی بعید به نظر می‌آید اوباما در خصوص خاورمیانه بتواند دستاورد مهمی‌ داشته باشد و تحولی ایجاد کند. من فکر می‌کنم مساله مذاکرات خاورمیانه که بوش آن را مطرح کرد و چندین اجلاس نیز برای آن برگزار شد در آینده نیز ادامه پیدا می‌کند. توجه داشته باشید سیاستی که بوش آن را در آناپولیس و بر مبنای مذاکرات بین الطرفین دنبال کرد، بعدها به قطعنامه ۱۸۵۰ تبدیل شد و در ماجرای جنگ غزه همین موضع در قطعنامه ۱۸۶۰ هم مورد تاکید و تایید قرار گرفت و روس‌ها و سایر اعضای شورای امنیت هم پشتیبانی می‌کنند. الان طرح صلح خاورمیانه بدون این‌که ما مدعی باشیم جامع و کامل است و هم ابعاد آن دیده شد. روندی که بوش از آن حرف می‌زد، امروزه مورد قبول اعضای شورای امنیت کمیته چهار جانبه مسائل فلسطین اتحادیه اروپا و بیشتر کشورهای عرب منطقه خاورمیانه یا بعضی از طرف‌های فلسطینی قرار دارد.بنابراین اوباما همان مسیر را ادامه خواهد داد منتها در این‌که این مسیر به نتیجه برسد با توجه به تحولاتی که در منطقه وجود دارد و با توجه به تجربه ما در فاصله سال‌های ۱۹۹۰ تا الان که اجلاس‌های متعدد در این باره برگزار شد، می‌توان نتیجه گرفت مساله فلسطین و خاورمیانه از طریق این اجلاس‌ها و در چارچوب این طرح‌ها حل و فصل نمی‌شود. لذا برای این‌که بتوانیم تاثیر این اقدامات را روی مسائل خاورمیانه ببینیم، کافی است به جنگ لبنان و غزه نظری بیندازیم. آنچه جنگ لبنان را پایان داد، مقاومت لبنانی‌ها و ضعف رژیم صهیونیستی بود و آنچه در غزه جنگ را به سرانجام آتش بس رساند، مقاومت فلسطینی‌‌ها بود. به همین سبب است که باید بگویم تحولات خاورمیانه طی دهه‌های آینده با سرانگشت اقدام ملت‌ها رقم می‌خورد نه اقداماتی که دولت‌ها دنبال می‌کنند.
کتایون مافی