هر چه نمایش انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک تر می شود و هر چه اختلافات درونی جناح حاکم اصول گرایان تعمیق پیدا می کند محمود احمدی نژاد، رييس جمهور منتخب سیدعلی خامنه ای، تغییر تاکتیک می دهد و با هدف برون رفت از بن بست موجود و کشاندن مردم به سوی خود در رقابت هایش با طرف مقابل، به وعده های دروغین روی آورده است.
البته هیچ شهروند آگاهی به این نوع تغییرات تاکتیکی سران و مقامات و جناح های حکومت اسلامی متوهم نمی شود. زیرا مردم ایران و حتی جهان، در این سی و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی، از یک سو شاهد سیاست ها و عملکردهای جناح های مختلف حکومت اسلامی بودند و از طرف دیگر، شاید سیاست های ارتجاعی و غیرانسانی، همه این جناح ها در دوره هایی که در قدرت بودند. به ویژه جنایایت بی شماری که از سانسور تا شکنجه و اعدام و هم چنین فقر و فلاکتی که در دروه ریاست جمهوری احمدی نژاد که از حمایت صددرصد رهبر، سه قوه و سپاه و بسیج سربازان گمنام امام زمام نیز برخوردار بود را هرگز فراموش نمی کنند.
اما در این میان، گروه هایی هستند که در جهت منافع حقیر گروهی شان، همواره در دعوای جناح های حکومت اسلامی، موضع مستقلی ندارند و در دعواهای جناحی حاکمیت، طرف یک جناح را می گیرند. نمونه بارز این گرایشات سیاسی، طیف توده - اکثریتی است که همواره در این سه دهه از یک جناح حکومت اسلامی حمایت کرده اند. حزب توده و اکثریت، در سال های اوایل انقلاب 57 نیز با حکومت اسلامی، حتی همکاری های امنیتی با لو دادن اعضای سازمان های سیاسی چپ مخالف حکومت داشتند. سران این دو جریان، از یاران نزدیک برخی مقامات حکومت اسلامی، به ویژه آدم کشانی چون خلخالی و لاجوردی بودند.
در دوره اخیر نیز از زمانی که اختلاف خامنه ای و احمدی نژاد آشکار شده است چندین مقاله در سایت های اکثریت در جهت حمایت از احمدی نژاد در مقابل خامنه ای، منتشر شده است.
در هر صورت بخش آگاه جامعه، اجازه نخواهد داد که مردم این بار نیز چون گذشته به سیاهی لشکر جناحی از حکومت اسلامی تبدیل شوند.
احمدی نژاد، در جواب به منتقدین طرح «باغ ویلا»، با دفاع از پروژه های تازه خود، اعلام کرد که «ساخت باغ ويلای ۱۰۰۰ متری برای هر خانواده ۶۰ ميليون تومان تمام می شود.»
«باغ ويلا» فیل هوا کردن تازه رييس جمهور حکومت اسلامی است که اوايل تير ماه از سوی او اعلام شد و بر اساس اين طرح، به هر خانواده ايرانی يک هزار متر زمين برای ساخت خانه و باغ اختصاص داده می شود.
او، زمين های قابل استفاده برای شهرسازی در ايران را ۲۹ ميليون هکتار اعلام کرد و گفت که «می توان با اين اهرم شيوه شهرسازی در کشور را عوض کرد و به ۲۰ ميليون خانوار ايرانی هر کدام هزار متر زمين بدهيم تا ده درصد آن را زير ساختمان برده و الباقی آن را به باغ تبديل کنند.»
پاسدار احمدی نژاد تیرخلاص زن که در سال های اخیر به احمد چاخان نیز معروف شده است با «محاسبه ساخت مسکن به ازای هر متر دو ميليون تومان»، گفت: «اگر خانواده ای بخواهد ۱۰۰ متر بنا در زمين اعطايی بسازد حدود ۴۰ ميليون تومان هزينه ساخت دارد.»
او، افزود: «اگر به اين مبلغ هم ۲۰ ميليون تومان هزينه حصار و شبکه آبياری و احداث باغ را اضافه کنيم يک خانه هزار متری برای خانواده ای ۶۰ ميليون تومان تمام می شود.»
این ادعا به حدی غیرواقعی است که حتی صدای خودی هایشان را نیز درآورده است. برای مثال، در همين زمينه، عباسعلی نورا، مخبر کميسيون جهاد اقتصادی مجلس، پیش تر به روزنامه خراسان گفته بود که «شبيه اين طرح در استان فارس انجام شد که متاسفانه منابع زيادی را هدر داد و بهره وری کشاورزی ندارد.»
محمد خوش چهره، کارشناس اقتصادی نيز اين طرح را «يکی از نسنجيده ترين اظهار نظرها» دانسته و گفته است: «دولت در اين طرح به منابع و ذخاير ملی تعرض می کند يعنی خود را حاکم و مالک ايران در همه عرصه ها و در همه زمان ها می داند.»
بيت الله ستاريان، عضو هيئت علمی دانشگاه تهران، به خبرگزاری ايلنا گفته است: «اگر قرار باشد به هر خانوار ايرانی هزار متر زمين واگذار شود چيزی حدود ۲۰ ميليارد متر مربع زمين نياز است و اعتبارات مورد نياز برای اين ميزان زمين در واقع معادل تقريبا ۱۵ سال بودجه کل دولت است.»
وی يکی از چالش های اين پروژه را «مساله آب» برای آبياری فضای سبز دانست و گفت: «حرفی که مبنای کارشناسی ندارد قطعا يک طرح شکست خورده و غير قابل اجراست.»
محمود احمدی نژاد، در سخنان شنبه هفته گذشته خود، انتقادهای کارشناسان به اين طرح را رد کرده و درباره کمبود آب برای چنین طرحی گفته است: «جمعيت که تغييری نمی کند و ميزان مصرف آب نيز به ميزان جمعيت خواهد بود و اين در شرايطی است که اگر منابع آب کشور به طور صحيح با آبياری تحت فشار و يا کشاورزی گلخانه ای مورد استفاده قرار گيرد ظرفيت لازم وجود دارد.»
طرح باغ ويلای محمود احمدی نژاد، در ادامه پروژه «باغ شهر» وی قرار دارد که دی ماه سال گذشته مطرح شد و از سوی آيت الله علی خامنه ای، رهبر حکومت اسلامی، مورد انتقاد قرار گرفت. بنابراین، یک وجه دیگر این ادعاهای دروغین رقابت و اختلاف میان خامنه ای و احمدی نژاد است.
بسیاری از نمایندگان مجلس نیز این طرح را غیرکارشناسانه و غیرعملی خوانده اند. چند تن از اعضای کمیسیون عمران مجلس، روز یک شنبه 19 تیر ماه، در گفتگو با خبرآنلاین، از طرح تازه محمود احمدی نژاد برای واگذاری هزار متر زمین به هر خانواده ایرانی انتقاد کرده اند.
مهرداد لاهوتی، عضو کمیسیون عمران مجلس با غیرکارشناسانه خواندن وعده تازه محمود احمدی نژاد گفته است: «این که بخواهیم از محل منابع طبیعی کشور به افراد زمین بدهیم که ویلا بسازند غیرعملی است.»
او، هم چنین افزوده است: «این موضوع اولا قابل اجرایی شدن نیست، ثانیا اگر هم قرار باشد اجرایی شود به معنی هدر دادن بیت المال و اموال دولت است.»
این عضو کمیسیون عمران با بیان این که فرهنگ ساخت خانه های ویلایی در ایران دیگر رواج ندارد، اظهار داشته است: «وقتی می توانیم در دو کیلومتر دو هزار خانواده را جا دهیم، چرا باید این میزان زمین را به ۲۰۰ خانواده اختصاص دهیم؟»
ابوالقاسم رحمانی، مخبر کمیسیون عمران مجلس هم در انتقاد از طرح تازه محمود احمدی نژاد گفته است: «ما در ایران ۲۰ میلیون خانوار داریم که اگر این تعداد را بخواهیم در هزار ضرب کنیم، وعده رییس جمهور به این معناست که ما دو میلیون هکتار زمین احتیاج داریم.»
علی اکبر اولیا، یکی دیگر از اعضای کمیسیون عمران مجلس، با انتقاد از طرح واگذاری زمین برای ویلاسازی گفته است: «من از شنیدن چنین وعده ای متاثر و متعجب شدم. نمی دانم رییس جمهور با چه منطق کارشناسی چنین بحثی را مطرح کرده است.» این نماینده مجلس، هم چنین افزود: «همین الان هم شهرها و روستاهای ما از لحاظ گسترش از درون با مشکل مواجه هستند و باغ شهرهای موجود با مشکل بی آبی مواجه اند، به طوری که در معرض خشکی و نابودی هستند.»
طرح باغ ويلای محمود احمدی نژاد، همانند بسیاری از طرح هایش به حدی دروغ و غیرواقعی است که هیچ کس به آن اهمیتی نمی دهد و صرفا جنبه تبلیغات سیاسی و رقابت درون جناحی دارد. در کشوری که گرانی، بی کاری، فقر، سانسور، اختناق، شکنجه و اعدام غوغا می کند؛ میلیون ها خانواده ایرانی بدون سر پناه هستند و اطراف کلان شهرها با حلبی آبادها احاطه شده است و میلیون انسان بدون کوچک ترین امکانات شهری زندگی فلاکت باری دارند و تفریح کودکان از صبح تا شب بازی در میان آشغال هاست؛ در کشوری که به دلیل فقر، هر ساله میلیون ها کودک از تحصیل باز می مانند؛ در کشوری که حتی فروش کلیه نیز مرسوم است؛ در کشوری که آسیب های اجتماعی ناشی از فقر چون اعتیاد، تن فروشی، فرار از خانه، خودکشی و غیره، روزبروز بحرانی تر می شود؛ در کشوری که بین هشت تا 12 میلیون بی کار وجود دارد؛ در کشوری که دست مزد ناچیز کارگران با ماه ها تاخیر پرداخت می شود؛ رییس جمهور چنین مملکتی، یک دفعه صبح از خواب بیدار می شود و وعده «... ساخت باغ ويلای ۱۰۰۰ متری برای هر خانواده ۶۰ ميليون تومان» خبر می دهد»؟!
در حالی احمدی نژاد، وعده سرخرمن به مردم می دهد که بی کاری، فقر، گرانی و آسیب های اجتماعی در سطح کشور، به مرحله غیرقابل تحملی رسیده است. بنا به گزارش مهر، شنبه 18 تیر ماه 1390، بی کاری و فقر؛ ورود دختران به بازار فروش کلیه را گسترش داده است. بنا به همین گزارش، آمارها نشان می دهد در سال 89 تعداد دو هزار و 285 پیوند کلیه در کشور انجام شده است که هزار و 690 مورد آن از افراد داوطلب و 595 پیوند هم از بیماران مرگ مغزی بوده است.
دکتر ایرج نجفی، عضو انجمن نفرولوژی با اشاره به ابتلای 10 تا 15 میلیون ایرانی به بیماری کلیوی، عنوان داشته که این افراد از بیماری خود اطلاعی ندارند و این مساله با توجه به عوارض ناگوار بیماری کلیوی، می تواند خطرناک باشد.
رشد بیماران کلیوی در کشور که به گفته رییس انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی، به مرز 20 درصد رسیده است، باعث شده که تعداد بیماران دیالیزی و پیوند کلیه هم افزایش یابد. متاسفانه بیمارانی که دچار تخریب کلیه می شوند، بدن شان همیشه به دیالیز جواب نمی دهد و می بایست پیوند کلیه شوند. در چنین وضعیتی است که تقاضا برای پیوند کلیه بالا می رود و از سوی دیگر پیوند از بیمار مرگ مغزی در کشور به اندازه ای نیست که بتوان به تمامی درخواست ها پاسخ داد.
همین مساله سبب شده که برخی برای تامین هزینه های مادی زندگی نسبت به فروش کلیه خود اقدام کنند. به طوری که شنیده می شود قیمت کلیه در بازار غیررسمی فروش کلیه به مرز 10 میلیون هم می رسد.
این در حالی است که گفته می شود افرادی هم هستند که حاضرند برای داشتن کلیه سالم، مبالغ بیش تر از 10 میلیون را بدهند. به گفته یکی از مدیران انجمن های خیریه بیماران کلیوی، برخی از ایرانیان خارج از کشور که دچار نارسایی کلیوی هستند و می بایست پیوند شوند، حاضرند به متقاضیان فروش کلیه مبالغی در حد 50 تا 100 میلیون هم بدهند که البته این مبلغ را در قالب خرید خانه برای فروشنده کلیه پرداخت می کنند.
اما این تنها یک روی سکه خرید و فروش کلیه است به طوری که در برخی استان ها، به گفته یکی از مدیران انجمن های خیریه حمایت از بیماران کلیوی، پای دختران جوان به بازار غیررسمی فروش کلیه باز شده و این افراد بنا به دلایل گوناگون که فقط مباحث مالی و اقتصادی است، متقاضی پرو پاقرص فروش کلیه هستند.
حسین بیگلری، مدیر انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی کرمانشاه در گفتگو با خبرنگار مهر اعلام کرد: متاسفانه کرمانشاه هنوز به عنوان یک شهر جنگ زده شناخته می شود و موقعیتی برای فعالیت اقتصادی جوانان در این استان وجود ندارد. همین مساله باعث شده که برخی از این افراد برای تامین هزینه های زندگی مبادرت به فروش کلیه خود بکنند که البته کار درستی نیست.
مسئول بیماران خاص و صعب العلاج استان کرمانشاه با اشاره به سن جوان متقاضیان فروش کلیه که اغلب بین 20 تا 30 سال هستند، گفت: در این بین دختران جوانی هم به ما مراجعه می کنند و قصد فروش کلیه خود را دارند.
بیگلری، با اشاره به بالا بودن تعداد متقاضیان فروش کلیه در کرمانشاه، افزود: بعضا از متقاضیان برای پیوند کلیه در استان های دیگر استفاده می شود. به نوعی استان کرمانشاه صادر کننده کلیه به سایر استان ها محسوب می شود.
مدیر انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی کرمانشاه، با عنوان این مطلب که از نظر اهدا کننده در استان هیچ مشکلی نداریم، ادامه داد: تقاضای ما از بانک ها این است که بودجه و اعتباری در اختیار انجمن قرار دهند تا بتوان با پرداخت وام به متقاضیان، آن ها را از فروش کلیه منصرف ساخت.
بیگلری، هم چنین از مسافرت متقاضیان فروش کلیه به کلان شهرها به خصوص تهران خبر داد و گفت: این افراد با سفر به تهران سعی می کنند کلیه خود را با قیمت بیش تری بفروشند.
به گفته وی، هم اکنون 328 بیمار دیالیزی در استان کرمانشاه وجود دارد و تاکنون هزار و 250 مورد پوند کلیه نیز در این استان انجام شده است.
در چنین شرایطی، کل این سخنان و ادعاها پوچ و بی معنی احمدی نژاد صرفا جنبه تبلیغاتی دارد. بعلاوه چنین ادعاهایی به هیچ وجه با واقعیت های اقتصادی کشور خوانایی ندارد. چرا که ایران شدیدا در بحران اقتصادی اقتصادی به سر می برد و دلایل اصلی این بحران فزاینده نیز فساد اداری و غارتگری ها و دزدی های سران و مقامات و ارگان های حکومتی و هم چنین محاصره اقتصادی ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و تحریم های یک طرفه دولت ها است. بنابراین، در چنین وضعیتی چنین ادعایی عوام فریبانه و وعده هایی دروغین بیش نیستند.
خبرگزاری حکومتی مهر، ۱۴ خرداد ماه 90، در یک گزارش اختصاصی، با تاکید یادآوری کرد: «سبد هزینه اقشار مرفه و فقیر مشخص شد. مسکن همچنان رکورد می زند.»
براساس گزارش صنایع و معادن (پیش از طرح موضوع ادغام وزارتخانه ها) اقشار کم درآمد و پر درآمد جامعه به ترتیب 5/46 و 8/25 درصد درآمدشان را برای تامین مسکن هزینه می کنند... گزارش وزرات صنایع و معادن نشان می دهد قشر آسیب پذیر جامعه 5/46 درصد درآمد خود را به مسکن اختصاص می دهد، ضمن این که 7/35 درصد هزینه های این دهک (قشرهای آسیب پذیر) برای تامین مواد خوراکی از قبیل نان، لبنیات، روغن و شکر و ۳/۳ درصد برای پوشاک اختصاص دارد.»
انتشار این آمار در حالی صورت می گیرد که قبلا محمود احمدی نژاد، مدعی حل معضل مسکن در کوتاه مدت شده بود. خبرگزاری فارس، ۶ خرداد ماه، گزارش داده بود: «رییس جمهور اعلام کرد مسکن در نگاه ما محل خوابیدن در شب نیست، بلکه محل زندگی و تربیت، آرامش و رشد و کمال انسانی است... طرح های دولت برای شهرسازی های جدید به سرعت در حال آماده شدن است و با طرح های جدید دولت ... مدل زندگی شهری و روستایی ما متحول شود.»
به این ترتیب، با معیار قرار دادن استدلال احمدی نژاد، با گران شدن قیمت مسکن و اجاره بها و مقایسه آن با درآمد اکثریت جامعه، می توان تاکید کرد که عملکردها و سیاست های حکومت اسلامی، مانعی اساسی در راه دست یابی مردم ایران به مسکن مناسب و انسانی است. علاوه بر این ها، علت سر سام آور گرانی قیمت مسکن و افزایش مداوم اجاره بها را باید در بطن برنامه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حکومت اسلامی، جستجو کرد. تاکنون هیچ یک از دولت های حکومت اسلامی، به ویژه دولت احمدی نژاد، نه تنها به مسئولیت های خود در قبال جامعه عمل نکرده اند، بلکه هر جا هم کارگران و مردم به این بی حقوقی ها و عمکردهای دولت اعتراض کردند با سرکوب و زندان و شکنجه .و حتی اعدام روبرو شده اند. بسیاری از محرومان جامعه، فاقد سرپناه اند و حتی آن هایی هم که سرپناهی دارند عمدتا در حاشیه شهره و حلبی آبادها است که از هیچ گونه خدمت شهری برخوردار نیستند.
مافیای زمین و مسکن، سفته بازی، مواد و مصالح ساختمانی نیز برخی دیگر از معضلات جامعه در بخش مسکن است و در این میان، مشتی کلان سرمایه دار دولتی و غیردوسلتیب و کلاه بردار و جیب بر به تمام ثروت های جامعه چنگ انداخته اند که اکثریت مردم از آن ها محروم هستند.
فیل دیگری که احمدی نژاد، هوا کرده است توقف طرح جداسازی جنسیتی در دانشگاه هاست. مساله دانشگاه ها و سرکوب جنبش دانش جویی از همان آغاز قدرت گیری حکومت اسلامی و سرکوب خونین دستاوردهای انقلاب 1357 مردم ایران، دانشگاه ها نیز با طرح ارتجاعی انقلاب فرهنگی مورد تهاجم حکومت قرار گرفتند و این مراکز علم و آگاهی و دانش را به مدت دو سال با هدف پاک سازی دانش جویان و اساتید آزادی خواه، سکولار، چپ و هم چنین تغییر کتاب های درسی و منطبق کردن آن ها و هم چنین سیستم آموزش عالی با موازین و ایدئولوژی خرافی اسلامی حکومت، تعطیل کردند. نیروهای امنیتی و انتطامی حکومت اسلامی، نزدیکی های صبح 18 تیر 78 به خواب گاه دانش جویان دانشگاه تهران یورش بردند و آن جا را با ضرب و شتم شدید جویان خوابگاه دانش جویان دانشگاه تهران را تخریب کردند. در پی این یورش وحشیانه مامورین حکومت اسلامی به کوی دانشگاه تهران، دانش جویان دانشگاه های تهران و هم چنین شهرستان ها به خیابان ها ریختند و به مدت چند روز با اعتراض و راه پیمایی های خود، پایه های حکومت را لرزاندند. هم چنین 25 خرداد سال 88 نیز دانشگاه تهران بار دیگر با هجوم آدم کشان حکومت اسلامی مواجه شد. در این سال ها، تعدادی از دانش جویان، جان خود را در راه مبارزه آزادی خواهانه خود از دست داده اند؛ هزاران نفر دستگیر و زندانی شده اند؛ تشکل ها و نشریات دانش جویی تعطیل شده اند؛ هزاران دانش جو به دلیل آزادی خواهی از تحصیل محروم مانده اند و بسیاری نیز به دلیل تحت تعقیب بودن کشور را ترک کرده اند. اما با وجود این همه وحشی گری های حکومت اسلامی، دانشگاه هم چنان سنگر محکم آزادی است و جنبش دانش جویی با همه سختی ها و فراز و نشیب هایش به مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود علیه حکومت اسلامی ادامه می دهد.
دانش جویان آزادی خواه و چپ در سال های اخیر هر موقع احمدی نژاد پایش را به محوطه دانشگاهی گذاشته از او با شعارهایی چون «مرگ بر دیکتاتور» و سوزاندن عکس هایش «استقبال» کرده اند.
در حقیقت طرح های ضدفرهنگی و فاشیستی اسلامی کردن دانشگاه ها، حذف علوم سیاسی و انسانی، جداسازی جنسیتی در مراکز آموزش عالی و غیره با شکست مواجه شده است که احمدی نژاد و دولت او تاکنون از مجریان سفت و سخت این طرح ها بودند. اما اکنون احمدی نژاد باز هم در راستای رقابت هایش با طرفداران خامنه ای، اعلام کرده است که طرح جداسازی جنسیتی در دانشگاه ها را متوقف کرده اند.
پس از اظهارات محمود احمدی نژاد در ضرورت توقف اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، برخی از مراجع تقلید و نمایندگان اصول گرای مجلس به این اظهارات واکنش نشان دادند.
به گزارش دانش جونیوز، محمود احمدی نژاد در حالی خواستار توقف اجرای این طرح شده، که برخی از رسانه های وابسته به حاکمیت با پوشش خبری گسترده اظهارات مراجع تقلید و موافقان تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها، سعی در اجرای این طرح از سال تحصیلی آینده دارند.
احمد جنتی، در نماز جمعه تهران ضمن انتقاد تلویحی از احمدی نژاد، گفت: «نمی دانم چرا عده ای حاضر نیستند در رابطه با حجاب نه زیر بار شرع و نه زیر بار قانون بروند. اگر مسلمانید آیات قرآن چنین پیامی دارد. اگر در اسلامیت خود تردید دارید قانون را رعایت کنید. قانون می گوید عفاف و حجاب باید رعایت شود.»
آیت الله استادی، در نماز جمعه قم، گفت: «بعد از انجام کلی مطالعات از سوی دلسوزان، آنها به این نتیجه رسیدند که باید فضای دانشگاهها از نظر اختلاط جنسیتی سامان دهی شود و خانم ها و آقایان در فضایی جداگانه تحصیل کنند اما متاسفانه شاهد آن هستیم که به یک باره رییس جمهور به وزاری علوم و بهداشت نامه می نویسد و این امر را کار غیرعالمانه معرفی می کند... رییس جمهور با این اقدام خود همه تلاش ها را خنثی کرد و اگر ایشان نظری در این رابطه دارند باید در خفا بگویند نه این که در نامه عنوان کند.»
آیت الله مکارم شیرازی نیز ضمن انتقاد از متوقف کردن اجرای طرح تفکیک جنسیتی، گفت: «ما باید تفکیک جنسیتی را هم برای دین خود و هم برای پیشرفت علمی بیش تر جوانانمان عملی کنیم.»
او، افزود: «خبری را امروز شنیدم که بسیار متاثر شدم و آن این که وزیر علوم که بنده از شجاعت و درایت ایشان مطلع هستم، قصد داشتند دو طرح را اجرا کنند، اول این که برخی از اساتید دانشگاه های ما - البته اکثر اساتید ما از این جریان به دورند - در کلاس های درس خود اصول دین و مذهب را زیر سئوال می برند و با این کار امید را در دل دانش جویان از بین می برند، تصمیم گرفته اند که آن ها را بازنشسته کنند.»
مکارم شیرازی، تاکید کرد: «کسی که در درس خود در میان جوانان اسلام را زیر سئوال می برد باید برکنار شود چرا که خطری برای جامعه است.»
احمدی نژاد، چند روز پیش اعلام کرد که در نامه ای به وزیر علوم، خواهان توقف بازنشستگی اساتید و اجرای طرح تفکیکی جنسیتی شده بود.
خامنه ای در شش سال اخیر ریاست جمهوری احمدی نژاد، همواره از او حمایت کرده است. اما این حمایت تا زمانی بود که موضوع استعفا و یا برکناری حیدر مصلحی و بازگشت او با دستور رهبری رخ داد. بنابراین، احمدی نژاد و اطرافیان او با تهاجم طرفداران رهبر مواجه شده اند به دنبال خروج از بن بست موجود هستند. در حالی که در سال 88 و در پی تقلب در انتخابات خرداد ماه 88، رهبر، دولت، سپاه، بسیج، شورای نگهبان، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه، قوه مقننه و غیره همگی دست به دست هم دادند تا جناح اصلاح طلب (جناح سبز اسلامی) را از سر راه خود بردارند و رهبری و دولت و دیگر ارکان های حکومتی را یک دست کنند. اما امروز همه آن ها، مجددا بر سر تقسیم قدرت به جان هم افتاده اند و با هدف امتیازگیری، از جمله مفاسد اقتصادی همدیگر را افشا می کنند.
در این میان، بار دیگر رهبر امتیاز مهم دیگری به سپاه داده است تا طرف مقابل را مرعوب سازد. رهبر به سپاه اجازه داده بیش از گذشته، در سیاست دخالت کنند و حتی دستگیری و زندانی کردن هوادارن دولت را نه به عهده قوه قضائیه، بلکه به سپاه گذاشته است. از سوی دیگر، احمدی نژاد که در این شش سال گذشته ریاست جمهوری اش، همواره صنایع و شرکت های مهم کشور چون صنایع نفت و پتروشیمی و مخابرات و غیره را تحت عنوان خصوصی سازی به سپاه واگذار کرده است هنوز در این دعوای جدید میان رهبر و او، روشن نیست که چه پایگاهی در درون سپاه برای خود به وجود آورده است؟ اکنون به دنبال افشاگری احمدی نژاد، مبنی بر قاچاق از اسکله های مخفی، جنگ لفظی مستقیم بین احمدی نژاد و فرمانده سپاه نیز راه افتاده است. احتمالا احمدی نژاد، به دلیلی این که دستگیری معاونانش به عهده سپاه گذاشته شده، بحث قاچاق کالا از اسکله های مخفی را پیش کشیده تا از طریق «افشاگری» مانع اقدام سپاه شود.
سخنان احمدی نژاد، 11 تیر ماه به طور زنده از شبکه خبر صدا و سیما پخش شد. او در «همایش راهبردهای نوین در پیشگیری و مبارزه با قاچاق کالا و ارز» درباره واردات غیرقانونی به ایران چنین گفت: «تمام مرزهای غیرقانونی باید بسته بشود. مال فلان سازمان است، مال فلان نهاد است، مال فلان دستگاه است، هر کس یک جایی را سوراخ کرده است، برای خودش می برد و می آورد... اگر کالایی امنیتی است، کالایی اطلاعاتی است، کالایی دفاعی است... می تواند از مرز قانونی وارد شود.»
احمدی نژاد در بخش دیگری از سخن رانی خود، برای نشان دادن ابعاد بزرگ واردات غیرقانونی، به درآمد حاصل از قاچاق سیگار اشاره کرده و گفت : «۲ هزار میلیارد تومان فقط مصرف سیگار است در ایران ... همه قاچاقچیان درجه یک دنیا را به طمع می اندازد، چه رسد به برادران قاچاقچی خودمان.»
اما سایت ریاست جمهوری در خبری که از سخنان رییس دولت منتشر کرد، تاکید او بر ورود کالاهای «دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی» از مرزهای غیرقانونی و نیز اشاره او به «برادران قاچاقچی» را حذف کرده است. اما این سخنان به سرعت مورد توجه رسانه ها قرار گرفت و کنایه ای معنادار به سپاه تلقی شد. از این رو، سردار جعفری فرمانده کل سپاه، به این سخنان واکنش نشان داد و طرح این مسایل را انحرافی دانست و گفت: «این ارگان هم چون سایر نهادهای نظامی اسکله هایی نظامی در اختیار دارد، اما هیچ گونه مبادله تجاری در آن ها انجام نمی دهد.»
در این سال ها، یکی از شگردهای احمدی نژاد، تهدید رقبایش به «افشاگری» بوده است. اما به نظر می رسد این بار بدجوری با برداران سپاهی خود در افتاده است. اکنون با در نظر گرفتن اظهارات فرمانده کل سپاه و حذف برخی از سخنان احمدی نژاد توسط سایت ریاست جمهوری، به نظر می رسد احمدی نژاد برای تغییر فضایی که به نفع او و دولتش نیست، چندان موفق نبوده است.
در این دو سه ماه، با جدی شدن مقابله دستگاه رهبری حکومت اسلامی با جریان موسوم به «انحرافی»، بحث دستگیری سران آن که از قضا از نزدیکان رییس دولت دهم و به گفته احمدی نژاد جزو خطوط قرمز او هستند، شنیده می شود. سردار جعفری، به صراحت اعلام کرده است: «دستگیری عوامل جریان انحرافی به صلاحدید قوه قضائیه برعهده سپاه گذاشته شد.» البته تاکنون بیش از سی نفر از نزدیکان و مدیران دولت را دستگیر کرده اند. همین چند روز پیش نیز اعلام کردند که معلم خصوصی زبان انگلیسی رحیم مشایی را دستگیر کرده اند.
سردار سرلشکر پاسدار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران، در گفتگویی با خبرنگاران مهر، در رابطه با مسائل داخلی و خارجی کشور، هم چنین در مورد فعالیت های فرهنگی سپاه عنوان کرد: «تغییرات ساختاری در سپاه کمک بسیار خوبی کرد تا سپاه علاوه بر انجام ماموریت های نظامی برای انجام ماموریت های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نیز وارد عرصه بشود.»
جعفری، درباره بسیج نیز گفت: «سازمان بسیج در دو سه سال اخیر چه در بعد دفاعی و چه در بعد تهاجمی بر روی مسایل فرهنگی متمرکز شده است و سعی شده که در این عرصه از ظرفیت بسیج به خوبی استفاده شود.»
جعفری، در خصوص ادامه بازداشت ها و برخوردها با عوامل جریان انحرافی توسط سپاه گفت: با توجه به این که سپاه ضابط قوه قضائیه است و هم چنین به دلیل این که پرونده برخورد با جریان انحرافی دارای پیچیدگی های خاصی است براین اساس به صلاحدید قوه قضائیه سپاه اقدام به دستگیری و بازداشت این افراد نموده است.
فرمانده کل سپاه با بیان این که قوه قضائیه برخورد با افرادی که فعلا مرتبط با جریان انحرافی هستند را برعهده سپاه گذاشته است، گفت: البته افراد دیگری هم در دست اقدام و برخورد قرار دارند که آن ها ارتباطی با جریان انحرافی ندارند.
از این رو، به نظر می رسد احمدی نژاد با حس کردن خطر دستگیری حلقه اول نزدیکانش، چنین سخنانی را مطرح کرد تا رقبای خود و از جمله سپاه را وادار به عقب نشینی کند بحث اسکله های غیرقانونی که در اختیار سپاه است را به میان کشید. اما این مساله حتی به ضرر خود احمدی نژاد تمام شد.
این روزها فرماندهان سپاه، از جمله حجت الاسلام مهدی طائب، رییس قرارگاه عمار، همواره علیه معاونان احمدی نژاد به ویژه مشایی سخن رانی می کنند و برای او پرونده های سنگینی چون جاسوس، نفوذی، یهودی و غیره می سازند. بنا به گزارش صراط نیوز، شنبه 18 تیر 1390، طائب گفت: «كسی كه می گوید ظهور بسیار نزدیك است، باید این منطق را داشته باشد كه امام زمان برای تشكیل حكومت نیاز به كارگزار عادل دارد و به اندازه اداره كل دنیا آدم عادل می خواهد، كسانی كه این مستند را ساختند باید برای همه مشخص كنند كه این مقدار نیروی عادل دارند یا خیر؟»
رییس قرارگاه عمار سپس اشاره كرد: «در این مستند گفته می شود كه احمدی نژاد، شعیب بن صالح است؛ كسی كه خود را یازده روز خود را خانه نشین می كند و به هیچ كس نمی گوید كه چرا از خانه خارج نمی شود، شعیب بن صالح است؟ امروز احمدی نژاد برای این كه به عدالت برگردد باید استغفار كند (انسان به دایره وسعت درگیری وسعت حرام و حلال پیدا می كند)، چون یازده روز در خانه نشست و به هیچ كس نگفت چرا از خانه بیرون نمی آید؛ در نتیجه مردم تهمت زدند كه رییس جمهور ضد ولایت است و ...»
حجت الاسلام طائب خاطرنشان كرد: بی شك این مستند كار یهود بود و این مستند توسط مشایی حمایت شد و مشایی نفوذی آن ها است و ابوبكر زمان است، به عبارتی ابوبكر در مشایی تجلی یافته است.
او، گفت: امروز اگر مشایی را بشناسیم اعتراض ما به احمدی نژاد فروكش خواهد كرد، مشایی فردی بسیار پیچیده، امنیتی، كاربلد و جاسوس است. مشایی از سال ۵۹ كه سپاه تشكیل شد در اطلاعات رامسر از نیروهای آقای سردار نقدی بود بنابراین كارهای اطلاعاتی را آموخت و در ایجاد وزارت اطلاعات او نیروی وزارتی و بازجو شد. هنر بازجو در آن موقع این بود كه كسی را كه بازجویی می كنند، توبه كند؛ یكی از سوژه های ایشان كه تواب شد خانمی بود كه توابه شد (گفت نظام حقه و ما باطلیم و توبه كرد) و مشایی با این خانم ازدواج كرد لذا از وزارت اطلاعات اخراج شد...
طائب، سپس به تبیین چگونگی رییس جمهور شدن احمدی نژاد پرداخت و افزود: سال دوم رییس جمهوری خاتمی جریان حزب الله به این فكر افتاد كه اگر روند حاكم به همین ترتیب به سوی جلو حركت كند جریان خاتمی نظام را از بین خواهند برد، لذا گفتند كه جریان حزب الله باید ورود پیدا كند تا بر جریان انتخابات سلطه مردمی پیدا كند و در انتخابات پیروز شود، بنابراین یك گروه هزار نفره از سراسر كشور جمع شدند و از میان آن ها ۳۰۰ نفر و از بین آن ها گروه شانزده نفره ای تشكیل شد كه جلساتی برگزار شد و به این اندیشه بودند كه چگونه بتوانند در جریان انتخابات ریاست جمهوری، در انتخاب مردم موثر باشند، یكی از افراد آن گروه احمدی نژاد بود و بنده نخستین باری كه احمدی نژاد را دیدم در این جلسات بود.
او، ادامه داد: در این جلسه آقایان احمدی نژاد، فدایی، توكلی، باهنر، رحیم پور، مرتضی نبوی، زاكانی و یك نماینده از تلویزیون آمده بودند؛ تنها نكته مطرح این بود كه چگونه بر اوضاع سلطه پیدا كنیم. اولین چیزی كه مطرح شد این بود كه بالاخره در انتخابات باید رای مردم را جذب كنیم و در آن جلسه بحث شد كه تابلویی را بلند كنیم كه مردم ذیل این تابلو جمع شوند و در آن جلسه بحث شد و من پیشنهاد دادم كه ما همان تابلویی كه امام خمینی (ره) بلند كرده بود و مردم آن را به فراموشی سپردند را بلند كنیم، و امام گفته بود كه ما مقدمه ساز ظهور امام زمان (عج) هستیم و این امروز فراموش شده است، اگر این تابلو را برای مقدمه سازی بلند كنیم مردم دور این شعار جمع می شوند؛ در آن نشست تنها كسی كه خیلی استقبال كرد احمدی نژاد بود و بالاخره این طرح قبول شد.
عضو جمعیت رهپویان انقلاب خاطرنشان كرد: در این جلسات كارها بین افراد تقسیم می شد. آن فردی كه از همه بهتر كارش را انجام می داد احمدی نژاد بود (یعنی دیگران امكاناتشان از احمدی نژاد بیش تر بود ولی او با كم ترین امكانات كار را بهتر انجام می داد و در اجرا خوب شناخته شد) نتیجه آن جلسات در مجموع این شد كه شورای شهر تهران را در دست گرفتیم و شورای شهر و انتخاب شهردار می تواند برای معرفی قدرت عملیاتی حزب الله پله ای باشد. اعضای گروه مشغول انتخاب شهردار بودند و این كه چه كسی می تواند شهردار باشد، و آن كسی كه از همه از نظر اجرایی خودش را بیش تر نشان داده بود احمدی نژاد بود، لذا شهردار شد، وقتی می خواست شهردار شود برای معاون فرهنگی اش مهره می خواست به آقای ماندگاری گفت ولی ماندگاری امتناع كرد و به افراد دیگری هم گفته بود كه آن ها هم امتناع كرده بودند.
او، اضافه كرد: ... مشایی مرتاضی بسیار قوی است؛ ریاضت های شدیدی (نمازها سه ساعته و...) كشیده است كه هیچ كس تاب و توان آن را ندارد، مشایی از هنگامی كه در شهرداری كنار احمدی نژاد شروع به كار كرد یك چایی از احمدی نژاد (در دوران ریاست جمهوری) و شهرداری نخورد و اكثرا روزه است و غذای خود را همیشه به همراه دارد و هیچ دینی ندارد...
طائب، گفت: مشایی مرتاضی با ظاهر دینی است؛ اخبار غیبی می گوید و تحقق هم پیدا می كند؛ در این مدت زمانی كه مشایی با احمدی نژاد بوده است القائات بسیار وحشتناكی به احمدی نژاد داشته است (مخصوصا این كه بعضی از سخنان خود را منتسب به امام زمان می كرده است) و این كه احمدی نژاد چه كار بكند و چكار نكند و احمدی نژاد هم تبعیت می كند چون فكر می كند كه مشایی با امام زمان مرتبط است (به جهت این كه اخبار غیبی می گوید و محقق می شود)...
او، در پایان اظهار داشت: امروز مشایی نفوذی یهود است، قضیه اصلی این است كه می خواستند ما را از جریان بین الملل (بیداری اسلامی) غافل كنند و ملت بار انقلاب را زمین بگذاریم، لذا مساله اصلی آن ها غافل سازی ملت ایران است.
حکومت اسلامی، از همان روزهای سرکوب خونین دستاوردهای انقلاب 57 مردم ایران و محکم کردن پایه های حکومت خود، نه تنها مخالفین خود را بی رحمانه سرکوب و ترور، شکنجه و اعدام کرده است، بلکه در صورت لزوم عناصر مهم خود را نیز قربانی کرده است. اعدام قطب زاده، برکناری دولت بازرگان، برکناری بنی صدر، برکناری منتظری و غیره از جمله موارد مهم پاک سازی در حاکمیت جمهوری اسلامی بوده اند. هم اکنون نیز موسوی و کروبی را جبس خانگی کرده اند. بسیاری از چهره های شناخته شده دولت خاتمی چون رمصان زاده و تاج زاده و غیره هنوز هم در زندان هستند. بنابراین، اگر امروز رحیمی و مشایی و بقایی را هم دستگیر و زندانی کنند که از نزدیکان درجه اول احمدی نژاد هستند، هیچ تازگی ندارد. هر کس با رهبر مخالفت کند با خدا و امام زمان مخالفت کرده و روزگارش سیاه می شود. چون در حال حاضر خدای مطلق جامعه ایران خامنه ای است و خدایی که در آسمان ها و جاهای دیگر باشد وجود خارجی ندارد.
از سوی دیگر، یک شگرد این حکومت جانی و سران آن، تهمت و افترا زدن و پرونده سازی های کثیف علیه مخالفین و حتی منتقدین درون جناحی خود است. اگر واقعا به گفته طائب، مشایی جاسوس و نفوذی است پس چرا دستگیرش نمی کنند؟ پشت سر او چه قدرتی قرار دارد که او را تا حیاط خلوتی دولت نیز بالا آورده است؟ او، هم چنین خود را به عنوان کاندیدای رییس جمهور آینده آماده می کند. چرا وزارت اطلاعات و قوه قضائیه حکومت اسلامی، اکنون و به دنبال علنی شدن اختلاف بین خامنه ای و احمدی نژاد پرونده مشایی را باز می کنند؟! در حالی که مشایی نه تنها در رامسر، بلکه در استان های حساس کشور چون آذرباینجان غربی و کردستان، یکی از مهم ترین و کارد به دست ترین عناصر امنیتی حکومت اسلامی، از همان سال های نخست حکومت اسلامی بوده است. او نخست به عنوان معاون امنیتی استاندار آذربایجان غربی خدمت کرده و سپس توسط سردار نقدی به قراگاه رمضان دعوت شده و در کردستان، مسئول امنیتی سرکوب «کومه له» بوده است. دورانی که احمدی نژاد نخست فرماندار ماکو، سپس فرماندار خوی شد و سپس با دعوت سردار نقدی به قرارگاه رمضان رفت و در جوخه های ترور نیز شرکت کرد. تیم احمدی نژاد، به ویژه رحیمی و مشایی و ثمره هاشمی از کردستان و قرارگاه رمضان با او بوده اند. پس از پایاین جنگ ایران و عراق، احمدی نژاد به استانداری اردبیل منصوب گردید و سپس شهرداری تهران و سرانجام سال 84، به ریاست جمهوری رسید که بخشی از داستان این پروسه را طائب در بالا تعریف داده است. بنابراین، بر خلاف اظهارات طائب، مشایی در همه جنایات حکومت اسلامی شرکت داشته و یک چهره امتینی شناخته شده است که به عنوان مسئول ریاست دفتر احمدی نژاد و ده هال پست دیگر منصوب شده است. طائب و دوستانش در سپاه و بیت رهبری، همه سوابق ریز و درشت این ها را می دانند اما تنها گوشه هایی از کارنامه همدیگر ار علنی می کنند و همواره جنبه محرمانه و حفظ خط قرمزها را در رابطه با سوابق همدیگر رعایت می کنند.
برای مثال، حفظ اسرار پشت پرده قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67، یکی از این خط قرمزهای مهم حکومت است. حتی کسانی چون سازگارا، گنجی، ابراهیم نبوی، مهاجرانی، کدیور، سروش و غیره که در حال حاضر به دلیل دعواهای جناحی در خارج کشور به سر می برند هر موقع از آن ها در این مورد سئوال می شود یا با عصبانیت جواب نمی دهند و یا بیش تر به قربانیان و اپوزیسیون سرنگونی طلب می تازند. چرا که اگر در این مورد واقعیت ها بگویند اولا کل سیستم حکومت اسلامی را زیر سئوال می برند که خود طرفدار جناحی از این سیستم هستند. ثانیا، احتمال دارد پای خودشان هم گیر بیفتد. بنابراین، صلاح می دانند که واقعیت های پشت پرده جنایت بزرگ و تاریخی حکومت شان در سال 67 را هم چنان مخفی نگه دارند.
حکومت اسلامی ایران در کلیت خود، حکومت جهل، جنایت، ترور، تبه کار، دزد و یاغی است و سران و مقامات آن در این سی و سه سال نشان داده اند که برای حفظ قدرت و ثروت خود آمادگی دارند به هر جنایتی متوسل شوند و هر کسی، حتی نزدیکانشان را قربانی کنند تا بقای حکومت شان را تضمین نمایند. اما اکنون حکومت اسلامی، بیش از هر زمان دیگری در باتلاق بحران و بن بستی گیر کرده است به طوری که با هر تکانی، بیش تر در باتلاق بحران هایش فرو می رود و راهی جز خفه شدن در قعر این باتلاق ندارد.
در هر صورت بسیاری از طرح های اجرایی احمدی نژاد تاکنون ناکام مانده اند و طرح های جدیدش به ویژه «ویلاسازی» برای خانواده های ایرانی، سناریوهای دروغی بیش نیستند. چون که حتی بر فرض محال تصور کنیم که احمدی نژاد، در اجرای این طرح خود، مصمم است اما بحران های فزاینده اقتصادی چنین اقدامی را عملا به او و هم فکرانش نمی دهد. اگر احمدی نژاد راست می گوید فعلا دست مزدهای معوقه کارگران را پرداخت کنند؛ دست از اخراج سازی های وسیع کارگران بردارند؛ به کارگران بی کار بیمه بی کاری مکفی پرداخت نمایند و سرپناهی برای کارتن خواب ها بسازند. فعلا طرح ویلا سازی و باغ برای شهروندان پیشکش خودش!
از سوی دیگر، بزرگ ترین طرح اقتصادی احمدی نژاد که اجرای آن در سال گذشته، با حمایت رهبر و هم چنین صندوق بین المللی پول و حتی رفسنجانی و خاتمی روسای جمهور سابق حکومت اسلامی نیز روبرو شد اجرای قانون هدف مندکردن يارانه ها بود. اجرای این طرح عواقب ویرانگری بر زیست و زندگی کارگران و محرومان جامعه گذاشت. قیمت بسیاری از کالاهای ضروری مردم از نان و میوه و لبنیات تا بنزین و گازوئیل و هزینه ایاب و ذهاب گران تر شد. بخش مهمی از صنایع کشور که قبل از اجرای این طرح در بحران بودند اکنون تعطیل شده اند و کارگران آن ها به میان میلیون ها کارگر بی کار و بی حقوق پرتاب شده اند. یا در زیر ظرفیت کار می کنند و دست مزد کارگران را با ماه ها تاخیر پرداخته و بیش تر در اثر اعتراض و اعتصاب کارگران پرداخت می کنند. در اخبار و گزارش ها رسانه های حکومتی، به طور مرتب خبر بی کارسازی ها به چشم می خورد. اما اکنون این طرح سخت به دست انداز افتاده و شکست خورده است. اما ویرانگری آن با ادامه گرانی و تورم و بی کاری و اخراج کارگران، خانواده های بیش تری به قعر فقر و فلاکت و بحران کشیده است. اکنون دولت، حتی برای تامين منابع پرداخت يارانه های نقدی، به استفاده از بودجه عمرانی و يا استقراض از بانک مرکزی رو آورده است.
در بودجه سال ۱۳۹۰، پيش بينی شده که دولت، از محل اصلاح قيمت کالا های يارانه ای، که عمدتا شامل بالا بردن بهای حامل های انرژی چون بنزين، گاز، برق و غيره می شود، شصت و دو هزار ميليارد تومان درآمد خواهد داشت که از اين مقدار پنجاه در صد به صورت يارانه های نقدی برای جبران افزايش قيمت ها به خانوار ها، سی در صد به واحدهای توليدی و مابقی که بيست در صد باشد، به دولت اختصاص خواهد يافت.
اما عملا، این پيش بينی ها به خصوص با آشکار شدن اختلاف بین خامنه ای و احمدی نژاد و تشدید تحریم های سازمان ملل تاکنون تحقق پيدا نکرده است.
حميدرضا کاتوزيان، نماينده تهران و رييس کميسيون انرژی مجلس گفته است که دولت چند صد ميليارد تومان از بودجه هايی را که قرار بود در توسعه ميدان گازی پارس جنوبی به مصرف برسد، صرف پرداخت يارانه های نقدی کرده است.
او، گفته است: «به عنوان مثال خود مسئولان وزارت نيرو چندی پيش در نشستی در کميسيون انرژی تاکيد می کردند درآمد ناشی از صادرات برق هم در اين بخش (پرداخت يارانه های نقدی) صرف شده است که اصلا قرار نبود چنين اتفاقی بيفتد يا بخشی از بودجه ای که قرار بود وزارت نفت در پارس جنوبی هزينه کند، متاسفانه در قالب يارانه به مردم پرداخت شده است. اين ها جزو تخلفاتی است که مجلس بايد به آن رسيدگی کند.»
رييس کميسيون انرژی مجلس، ادامه مي دهد: «در حال حاضر منابع ملی دارد هدر می رود، اگر قرار بود اين کار انجام شود روش قبلی که بهتر بود، بنزين و گازوئيل را ارزان به مردم می داديم هيچ کس هم گلايه ای نمی کرد در ازای آن ديگر نياز نبود پروژه ها را معطل پول کنيم تا به مردم يارانه بدهيم.»
رسانه های حکومتی به نقل از فريدون همتی، معاون پارلمانی ديوان محاسبات، نوشته اند که دولت تا پايان سال ۸۹، برای پرداخت يارانه نقدی به مردم، علاوه بر «پنج هزار ميليارد تومان از محل منابع بانک مرکزی، که به عنوان تن خواه برداشت شده، سه هزار ميليارد تومان از محل درآمد حاصل از صادرات نفت و سه هزار و پانصد ميليارد تومان از محل دستگاه هايی نظير شرکت ملی نفت و وزارت نيرو برداشته است و مبلغ ۱۱ هزار و ۴۹۵ ميليارد تومان به مردم يارانه نقدی پرداخت کرده است.»
نشریه اقتصادی فوربس، به تازگی طی گزارشی به بررسی عملکرد اقتصادی 177 کشور جهان طی سه سال گذشته پرداخت و بر این اساس 10 کشور را به عنوان بدترین اقتصادهای جهان معرفی کرد.
بدترین اقتصادهای جهان در این گزارش بر اساس میانگین آمارهای سه ساله در خصوص رشد تولید ناخالص داخلی، تورم و تولید ناخالص داخلی سرانه به اضافه تراز حساب های جاری تعیین شده اند. این فهرست نسبت به سال گذشته تغییرات زیادی داشته است.
قرقیزستان، سوازیلند، نیکاراگوئه و ایران نیز در رتبه های هفتم تا دهم بدترین اقتصادهای جهان قرار گرفته اند. بر اساس این گزارش ایران در جایگاه دهم فهرست بدترین اقتصادهای جهان طی سه سال گذشته قرار گرفته است. بر اساس آمارهای سازمان بین المللی انرژی ایران، 10 درصد ذخایر کشف شده نفت جهان را در اختیار دارد. اقتصاد ایران با سوء مدیریت، افزایش نقش دولت در فعالیت های بزرگ صنعتی و اقتصادی و تحریم ها روبرو است.
درآمد سرانه در ایران به 5493 دلار می رسد. گرچه دولت ایران سعی کرده با حذف 60 میلیارد دلار از یارانه های پرداختی به بخش انرژی اصلاحات وسیعی را در اقتصاد این کشور آغاز کند ولی اجرای این طرح موجب رشد 20 برابری قیمت برخی کالاها شده است. صندوق بین المللی پول بر این باور است که ایران برای حفظ نرخ تورم در سطح کم تر از 14 درصد با مشکلات زیادی روبرو است.
بعلاوه در هفته های اخیر، حتی در خبرها همراه با تصویر آمده بود که به دستور مسئولین بیمارستان های دولتی، بیماران بی پول را بر روی برانکارد با آمبولانس از بیمارستان ها اخراج می کنند و در بیابان های اطراف شهرها رها می کنند. دست کم این جنایت هولناک در شهر های ارومیه، مشهد و تهران گزارش شده است. نخست مسئولین دولتی این وقایع را انکار کردند. اما سپس با انعکاس بیش تر آن ها در رسانه ها به ویژه با تصویر، وزیر بهداشت و درمان احمدی نژاد اقرار کرد که چنین خبرهایی واقعیت دارد.
آیا احمدی نژاد و خامنه ای و سایر مقامات و مسئولین حکومت اسلامی، این اخبار و گزارشات رسانه ها خود را نمی خوانند؟ آیا در این مورد گزارشی به آن ها داده نمی شود؟ قطعا هم می خوانند و یا می شوند و هم گزارش دریافت می کنند. اما بی شرمانه آن ها را نفی می کنند و می گویند در کشور ما، گرسنه و بی خانمان وجود ندارد؟ تازه احمدی نژاد، وقیحانه از طرح دولت برای ساختن ویلا و باغ برای 60 میلیون ایرانی سخن به میان می آورد؟
در چنین شرایطی، می توان پیش بینی کرد که غروب دولت احمدی نژاد نزدیک است و امام زمان و تبلیغاتی چون صاحب ویلا و باغ کردن مردم، متوقف کردن طرح اخراج اساتید و جداسازی جنسیتی و وعده های دروغین نیز نمی تواند کسی را به سوی او بکشاند تا او از یک سو، در رقابت های موجود بین طرفداران خود و رهبرش مقاومت کند و هم چنین در نمایش انتخابات مجلس دست بالا را بگیرد. تا آن جا که به مردم مربوط است آنان حکم رفتن کلیت حکومت اسلامی را در راه پیمایی های میلیونی خود در سال 88، با صدای بلند اعلام کرده اند. سالی که رهبر و رییس جمهور، سپاه و بسیج، شورای نگهبان و قوه قضائیه و دیگر ارگان های سرکوب دست به دست هم دادند تا اعتراضات بر حق مردم را سرکوب کنند فعلا در این را موفق شده اند. اما این به معنی پایان کار مبرازه مردم علیه حکومت نیست. چرا که جامعه ایران آبستن حوادث مختلفی از جمله انقلاب سیاسی - اجتماعی و سرنگونی حکومت اسلامی است. در عین حال جناح حاکم اصول گرا در تقسیم قدرت و ثروت دچار ختلاف شدید شده است. اما پرواضح است که چنین اختلافی، کم ترین ربطی به خواست ها و منافع مردم ندارد. از این رو، وعده های دروغین طرفین نیز تاثیری بر عزم و اراده مردم علیه حکومت نداشته و هیچ ثمر و بازار گرمی نیز برای نمایش انتخابات مجلس شان نخواهد داشت. سال 88 در انتخابات ریاست جمهوری، متوهم ترین شهروندان نیز با چشمان خود دیدند که انتخابات در حکومت اسلامی، به معنای واقعی پوچ و بی معنی، مضحک و نمایشی است. تنها شورای نگهبان و خدای مطلق ایران، یعنی سیدعلی خامنه ای، فعلا سران و نمایندگان مجلس و غیره را تعیین می کنند و ارگان های دیگر حکومت نیز در خدمت حفظ کلیت حاکم و در راس همه ارگان مخوف رهبری حکومت را به عهده دارند و نفی و سهم خود را از حاکمیت و ثروت و اموال عمومی می برند. بنابراین، کشاندن مردم به پای صندوق های رای، تنها جنبه تبلیغاتی در نزد افکار عمومی داخلی و جهانی دارد.
اما در این میان، آن چه که اصولا باید مورد تاکید بخش آگاه جامعه قرار گیرد امر مهم و حیاتی خودسازمان دهی و روی آوری به مبارزه متشکل و متحد و آگاهانه و هدف مند علیه کلیت حکومت اسلامی است. یعنی مردم این بار باید طوری خود را آماده حضور در اعتراضات عمومی کنند که از همان آغاز با قدرت مبارزاتی خود بتوانند حکومت را وادار به عقب نشینی و پذیرش خواست هایشان کنند. هر چه مردم آمادگی بیش تری برای مبارزه و مقاومت داشته باشند به همان نسبت نیز قربانی کم تر می دهند و پیروزی هایشان نیز پلکان محکمی برای برداشتن گام های بعدی شان می شود. بنابراین، در شرایط موجود، مساله مهم این است که رهبران و پیشروان جنبش های اجتماعی آزادی خواه، عدالت جو و سوسیالیست این است که سازمان دهی مردمی را در سطح سراسری در راس اولیت های خود قرار دهند. از هر تریبون و امکان تبلیغی - سیاسی، آن شعارها و خواست هایی را مطرح کنند که شامل حال اکثریت مردم باشد تا از قدرت بسیج مردمی بیش تر برخوردار گردد. تاکید به صف مستقل و متشکل و متحد سیاسی - طبقاتی کارگران و محرومان جامعه و هم چنین مبارزه علیه کلیت حکومت اسلامی، امری بس مهم است. هم چنین با روشنگری دایمی در جامعه، نباید گذاشت بار دیگر، مردم از سر ناچاری و بی افقی به سیاهی لشکر این و یا آن جناح حکومتی تبدیل شوند.
بهرام رحمانی
یک شنبه نوزدهم تیر 1390 - دهم ژوئیه