۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

انتقاد شدید نتانیاهو از معاون ستاد مشترک ارتش اسرائیل

  • 8 مهٔ 2016 - 19 اردیبهشت 1395
Image copyrightAFP
Image captionآقای نتانیاهو در مراسم بزرگداشت هولوکاست
بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل به طور علنی و شدید از اظهارات سرلشکر یائیر گولان معاون ستاد مشترک ارتش اسرائیل انتقاد کرده است.
سرلشکر گولان یک روز پیش از سالگرد بزرگداشت قربانیان هولوکاست، که پنج‌شنبه گذشته برگزار شد، گفته بود در جامعه اسرائیل روندی را می‌بیند که یادآور سیاست‌های "تهوع‌آور" نازی‌ها در دهه ۱۹۳۰ میلادی است:
"اگر چیزی درباره بزرگداشت هولوکاست مرا بترساند درک روند تهوع‌آوری که بطور کلی در اروپا و بالاخص در آلمان اتفاق افتاد، هفتاد، هشتاد، نود سال پیش، و یافتن نشانه‌های آن در بین خود ما در سال ۲۰۱۶ است."
او گفته است: "در نهایت چیزی راحت‌تر از نفرت از خارجی‌ها و ایجاد ترس و وحشت نیست."
نخست‌وزیر اسرائیل امروز این اظهارات را "اهانت‌آمیز"، "بی‌نهایت اشتباه" و "غیر قابل قبول" خواند و گفت حرف‌های آقای گولان هولوکاست را "تحقیر" کرده و "به اعتبار اسرائیل لطمه است."
اما موشه یعلون وزیر دفاع اسرائیل بر "اعتماد کامل" خود به سرلشکر گولان تاکید کرد و گفت فرماندهان ارشد ارتش باید برای افراد تحت فرمان خود معیارهای اخلاقی تعریف کنند.
آقای یعلون درباره انتقادهایی که از اظهارات سرلشکر گولان شده گفت مبنای حملات و انتقادها به او، "تحریف عمدی" صحبت‌های او است که با هدف "لطمه سیاسی" به ارتش اسرائیل انجام شده است.
اظهارات آقای گولان در شرایطی جنجال‌‌برانگیز شده که تنش اسرائیل و فلسطین شدت گرفته است.
Image copyrightGETTY
Image captionسرلشکر گولان (راست)
حملات فلسطینی‌ها و اعراب اسرائیلی با سلاح گرم و سرد به افراد و خودروها در هشت ماه اخیر باعث مرگ ۲۹ اسرائیلی شده است.
اما پاسخ اسرائیل به این حملات هم با انتقاد و جنجال روبرو شده است. حملاتی که باعث مرگ بیش از دویست فلسطینی شده است.
اسرائیل می‌گوید بیشتر این کشته‌شدگان عاملان حملات بوده‌اند.
حدود دو ماه پیش ویدئویی منتشر شد و یک سرباز اسرائیلی را نشان می‌داد که یک فلسطینی زخمی را با شلیک گلوله به قتل می‌رساند. این سرباز به قتل غیر عمد محکوم شد.
با اینکه برخی در اسرائیل از اقدام این سرباز حمایت کردند اما آقای یعلون از اقدام ارتش برای محکومیت این سرباز دفاع کرد.
در اکتبر سال گذشته هم یک مهاجر اهل اریتره بر اثر ضرب و شتم و شلیک عده‌ای در شهر بئر شبع به قتل رسید. این جمعیت خشمگین فرد قربانی را با یک شبه‌نظامی عرب اشتباه گرفته بودند.
از آن پس نگرانی درباره حمله جمعی به کسانی که به نظر مشکوک می‌رسند رو به افزایش بوده است.

سنای برزیل به تعلیق و محاکمه رئیس جمهوری رای داد

سنای برزیل به تعلیق و محاکمه رئیس جمهوری رای داد

با برکناری روسف، میشل تامر، از نهضت دموکراتیک برزیل به ریاست جمهوری می‌رسد

سنای برزیل طرح محاکمه و برکناری رئیس جمهوری را تصویب کرد.
روز پنجشنبه، ۲۳ اردیبهشت (۱۲ مه)، اعضای مجلس سنای برزیل پس از دو روز مذاکره، با اکثریت آرا طرح تعلیق و محاکمه دیلما روسف، رئیس جمهوری، به اتهام تخلف از قوانین مالی این کشور، را تصویب کردند. با این رای، خانم روسف تا زمان انجام محاکمه، از سمت خود معلق می‌شود و میشل تامر، معاون رئیس جمهوری، وظایف او را برعهده خواهد گرفت.
این طرح با ۵۵ رای موافق در برابر ۲۲ رای مخالف به تصویب سنا رسید.
با تصویب این طرح در سنا، رسیدگی قضایی به اتهامات رئیس جمهوری حداکثر ظرف یکصد و هشتاد روز آغاز می‌شود در حالیکه نمایندگان سنا نقش دادستان و همچنین هیات منصفه را برعهده دارند.
پارلمان فدرال برزیل از مجلس نمایندگان و سنای فدرال تشکیل یافته و طبق قانون اساسی این کشور، در صورتی که دو سوم اعضای مجلس نمایندگان خواستار برکناری رئیس جمهوری به دلیل تخلف از قوانین شوند، پیشنهاد آنان مورد رسیدگی قرار می‌گیرد. در مورد اتهام ارتکاب تخلف از قوانین عادی، طرح پیشنهادی در دیوان عالی فدرال و در مورد اتهام تخلف از حوزه وظایف ریاست جمهوری، این طرح در مجلس سنا بررسی و در مورد محاکمه رئیس جمهوری تصمیم‌گیری می‌شود.
مذاکرات سنا در مورد طرح برکناری خانم روسف روز گذشته آغاز شده بود اما پایان نیافت و در روز پنجشنبه نیز ادامه یافت. گفته می‌شد که اکثریت ۸۱ عضو سنای فدرال با محاکمه خانم روسف موافق هستند.

سنای برزیل پس از دو روز مذاکره به تعلیق و محاکمه رئیس جمهوری رای داد
در طرح مصوب مجلس نمایندگان، دیلما روسف متهم شده بود که پیش از برگزاری انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۱۴ با برداشت از عواید شرکت‌های دولتی، در صدد برآمد کمبودهای عایدی بودجه دولت را تامین کند تا به این ترتیب، تصویر بهتری از عملکرد بودجه در معرض قضاوت رای‌دهندگان قرار گیرد. برداشت دولت از عواید شرکت‌های دولتی در برزیل کاری غیرمعمول نبود اما خانم روسف هنگامی به این اقدام مبادرت کرد که قانونی در ممنوعیت آن اجرایی شده بود.
همچنین، این نظر نیز وجود دارد که گرایش مجلس به برکناری دیلما روسف به فساد مالی در دولت او نیز ارتباط دارد که باعث رویگردانی مردم از رئیس جمهوری شده است. البته خانم روسف شخصا به ارتکاب فساد متهم نشده اما چندی پیش، وی لوئیز دا سیلوا، رئیس جمهوری سابق را به سمت رئیس دفتر خود منصوب کرد در حالیکه یک پرونده فساد علیه آقای دا سیلوا در دادگاهی در برزیل به جریان افتاده بود. انتصاب به این سمت پیگیری پرونده در یک دادگاه عادی را ناممکن ساخته و عملا باعث مصونیت لوئیز دا سیلوا از تعقیب قضایی شده است.

تظاهرات طرفداران روسف - رئیس جمهوری هنوز هم از حمایت بسیاری از مردم برخوردار است
پیشتر، شماری از سیاستمداران برزیلی، که اکثرا از حزب کارگران - حزب اصلی ائتلاف حاکم - بودند متهم شده بودند که در دوره ریاست جمهوری آقای دا سیلوا بین سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰، از شرکت نیمه دولتی پتروپراز رشوه دریافت کردند. خانم روسف تا قبل از انتخاب به ریاست جمهوری در سال ۲۰۱۰، برای چند سال از مدیران ناظر این شرکت بود اما اتهام فساد مالی علیه او مطرح نشده است.
موفقیت مخالفان دیلما روسف در به تصویب رساندن طرح محاکمه او ناشی از خروج احزاب تشکیل دهنده ائتلاف اکثریت در پارلمان از این ائتلاف بوده است. به خصوص خارج شدن حزب دموکراتیک از این ائتلاف به موقعیت رئیس جمهوری ضربه شدیدی زد. میشل تمر از اعضای این حزب است.
احزاب عضو ائتلاف عملکرد ضعیف اقتصادی و تردید در مورد گستردگی فساد دولتی را از عوامل ایجاد نارضایی از رئیس جمهوری و کاهش حمایت مردم از دولت عنوان کرده بودند.
اگرچه احتمال برکناری خانم روسف زیاد است، اما به گفته برخی رسانه‌های برزیلی، او هنوز از حمایت گروهی از مردم برخوردار است و بعید نیست پس از یک دوره دوری از قدرت، بار دیگر به صحنه سیاست برزیل بازگردد.

بدين گونه صنعت نفت ما بدست وطن فروشان ويران شد !


یونس پارسابناب: آموزه هائی از دو انقلاب بزرگ و پیروزمند در عصر امپریالیسم

یونس پارسابناب: آموزه هائی از دو انقلاب بزرگ و پیروزمند در عصر امپریالیسم



پیش درآمد
- در تاریخ مدرن جهان بویژه در 230 سال گذشته انقلابات و دگردیسی های متعددی در اکناف جهان بوقوع پیوسته اند که هر یکی بنوعی در زندگی جوامع بشری تاثیرگذار بوده اند. ولی از بین این انقلابات به قول اکثریت عظیمی از مورخین ، سه انقلاب ( انقلاب کبیر فرانسه در 1789، انقلاب اکتبر 1917 در روسیه و ا نقلاب چین در 1949 ) بیشتر از دیگر انقلابات و دگردیسی ها در زندگی بشر تاثیر گذار و دارای ارزش های جهانشمول بوده اند . از میان این سه انقلاب بزرگ ، دو انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب چین  در قرن بیستم در کشورهای دربند پیرامونی جنوب و در بحبوحه فراز امپریالیسم درعصر و مرحله سرمایه داری انحصاری ، به وقوع پیوسته اند. در این نوشتار کوتاه به بررسی چندین آموزه تاریخی پیرامون این دو انقلاب ، می پردازیم.
آموزه هائی از انقلاب
1917 روسیه
- لنین و یارانش ( بوخارین ، تروتسکس ، استالین و...) در روسیه و سالها بعد مائو و یارانش ( چوئن لای و چوته و...) در چین در شکلگیری و رشد این دو انقلاب نقش های موثری ایفاء کرده و در پیروزی آنها سهم به سزایی داشتند. آنها به عنوان رهبران احزاب کمونیست انقلابی و بعدا به عنوان رهبران دولت های انقلابی با معضلات و چالش هائی روبرو گشتند که منبعث از این واقعیت تاریخی بودند که آن انقلابات پیروزمند نه در کشورهای مسلط مرکز بلکه در کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی نظام جهانی سرمایه ، به وقوع پیوستند. این معضلات و چالش ها رهبران این انقلابات را مجبور ساختند دست به اتخاذ انگاشت ها و برنامه هائی بزنند که ضرورتا در بعضی موارد با اندیشه ها و گفتمان های جاری در انترناسیونال دوم ، خوانائی نداشتند.بطور مثال ، لنین و بوخارین بیش از   هابسن و هیلفردینگ در تحلیل های خود از بروز مرحله سرمایه داری انحصاری ( امپریالیسم ) روی این امر تاکید ورزیدند که وقوع جنگ امپریالیستی 1918-1914 بین  کشورهای مسلط مرکز سرمایه داری بر سر تاراج و تقسیم کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی " مشرق زمین " شرایط وقوع انقلاب در آن کشورها را نه تنها ضروری وحتمی بلکه ممکن و حتی محتمل ساخته است.
- تمام اسناد و آثار منتخبی که از لنین و بوخارین و دیگر بلشویک های طرفدار آنها امروز در دسترس ماست ، نشان می دهند که به عقیده آنها سرمایه داری تاریخی همیشه در حرکت جهانی گرائی ( گلوبالیزاسیون ) خود روی خط تاراج و چپاول و لاجرم ایجاد پولاریزاسیون بین مرکزهای مسلط " مغرب زمین " ( به واژه کنونی شمال ) و کشورهای دربند پیرامونی و نیمه پیرامونی مشرق زمین ( به واژه کنونی جنوب ) ، بودند.
- براساس این دیدگاه جهانشمول وقتی که سه سال بعد از پیروزی انقلاب اکتبر لنین و یارانش متوجه شدند که جنبش های کارگری در اروپای مغرب زمین بویژه در آلمان با شکست روبرو گشتند., بیش از پیش به این حقیقت پی بردند که پولاریزاسیون منبعث از عروج دوره سرمایه داری انحصاری ( امپریالیسم ) و نتیجتا تاراج و  استثمار کشورهای مشرق زمین در شکست جنبش های انقلابی کارگری در مغرب زمین نقش اساسی داشته و از سوی دیگر شرایط را برای شیفت پایگاه های انقلاب از غرب توسعه یافته و صنعتی به شرق توسعه نیافته غیر صنعتی مهیا ساخته است .
- در پرتو این دانش از اوضاع جهان ، لنین و یارانش در بحبوجه دوره " کمونیسم جنگی " در کشور شوراها ( 1921 – 1917 ) به این نتیجه رسیدند که انقلاب سوسیالیستی زمانی به پیروزی می رسد که آنها از یک سو دست به انقلاب دهقانی در شوروی جوان زده و از سوی دیگر به حمایت و اعلام همبستگی با امواج خروشان جنبش های رهایئبخش در کشورهای مشرق زمین ، برخیزند.این سیاست دولبه ( مصالحه در بازار در جهت پذیرش مالکیت دهقانان بر زمین های کشاورزی به موازات تجدید تجارت نه تنها با کشورهای توسعه یافته اروپا بلکه با کشورهای مشرق زمین آسیا ) از طریق برنامه " نپ " ( سیاست نوین اقتصادی ) در سال 1921 پیاده گشت.
- علیرغم این مصالحه دولبه بلشویک ها آگاه به این امر نیز بودند که قدرت های امپریالیستی هرگز انقلاب و حتی سیاست نپ را نیز پذیرا نخواهند گشت. تاریخ دوره های بین دو جنگ ( 1939 – 1918 ) و جنگ سرد ( 1990 – 1947 ) حقانیت و درستی این آگاهی را نشان داد که امپریالیست ها هرگز| .ر اندیشه و آرزو ی سرنگونی کشور شوراها دست برنخواهند داشت. این درست است که اتحاد جماهیر شوروی علیرغم آرمان و خواست و تقلای بلشویک ها  در آن دوران نتوانست در مقابل نظام سرمایه داری انحصاری ( امپریالیسم ) به یک بدیل تاریخی ، تبدیل گردد و بالاخره در آغاز دهه 1990 با فروپاشی و تجزیه روبرو گشت. ولی شوروی در آن دوران توانست به طور موثری خود را از یوغ وابستگی به نظام جهانی سرمایه نجات داده و برای اولین بار در تاریخ سرمایه داری به عنوان یک چالشگر ضد نظام ( به موازات حمایت بی دریغ از جنبش های رهائیبخش ملی در سه قاره ) در صحنه بین المللی ، مطرح گردد.
- به هر رو در آن دوران که شوروی جوان موفق به گسست از محور نظام جهانی گشت چگونه می توانست به بقای خود ادامه داده و مسیر راه را برای استقرار سوسیالیسم میسر سازد؟ تلاش در جهت گسترش همزیستی مسالمت آمیز و حتی دادن امتیاز به کشورهای مغرب زمین در صورت لزوم ، در طول دهه 1920 یکی از ارکان های سیاست خارجی شوروی ( نپ ) را تشکیل داد. اما در عین حال رهبران شوروی به ضرورت این امر که باید خود را در مقابل تهاجم و حملات امپریالیست ها در آینده آماده سازند ، کاملا واقف بودند. لازمه آمادگی تسلیحاتی همانا صنعتی سازی سریع کشور شوراها بود. حرکت در آن جهت به نوبه خود شوروی جوان را در تلاقی با منافع دهقانان که به شکرانه انقلاب در نیمه اول دهه 1920 صاحب زمین شده بودند ، انداخت. رهبران دولت شوروی کاملا بر این امر واقف بودند که تلاقی و تضاد با دهقانان به تضیف و نابودی وحدت بین کارگران و دهقانان که پایگاه اساسی دولت انقلابی محسوب می شد ، منجر خواهدگشت. به هر حال بعد از مدتها مشورت و بررسی استالین دست به صنعتی سازی سریع و آمادگی تسلیحاتی در دوره 1930 تا 1933 زد.
- بدون تردید این تصمیم در آن دوره ( که هزینه سنگینی را برای آینده انقلاب به بار آورد ) رابطه نزدیک با عروج و گسترش فاشیسم هیتلری در آلمان داشت. امروز بعد از گذشت نزدیک به 80 سال از آن دوره برای خیلی از مورخین تاریخ معاصر بیش از پیش روشن گشته است که استالین و یارانش به حق راه دیگری بجزپرداخت این هزینه سنگین پیش روی خود نداشتند.: هزینه سنگینی که به خاطر صنعتی سازی سریع و اجرای سیاست های تاسیس مزارع دسته جمعی ( کلخوزها و سوخوزها ) از سوی حزب کمونیست شوروی به تلاشی اتحاد بین کارگران و دهقانان که پایگاه اصلی انقلاب سوسیالیستی بود ، منجر گردید. به نظر این نگارنده نیز اگر در آن دوره استالین و دیگر رهبران دولت شوروی حاضر به پرداخت این هزینه سنگین نمی شدند و خود را از نظر  نظامی مسلح نمی کردند بدون تردید تهاجم وحمله قهار و درنده خوی ارتش آلمان فاشیستی به شوروی در 1941 نه تنها آن کشور را به عنوان یک نظام بدیل در مقابل نظام جهانی سرمایه تضعیف می ساخت بلکه آنرا حتی به عنوان یک چالشگر ضد نظام نیز به کلی منهدم می ساخت. ولی تاریخ نشان می دهد که پیروزی شوروی در نبرد استالینگراد نه تنها آغاز فرود و شکست آلمان هیتلری و دیگر نیروهای متحدین فاشیست ( ایتالیای موسولینی ، ژاپن هیروهیتو و.... ) در جهان گشت بلکه منجر به بقای ابرقدرت ضد نظام جهانی سرمایه در نیمه دوم قرن بیستم در صحنه بین المللی گشته و طبیعتا آن کشور را به یکی از حامیان اصلی امواج خروشان جنبش های رهایبخش کشورهای دربند پیرامونی ( جنوب ) تبدیل  ساخت.
آموزه های تاریخی از
انقلاب 1949 چین
- انقلاب چین سی و دو سال بعد از انقلاب بلشویکی روسیه به وقوع پیوست. مائو ، چوئن لای ، چوته و... درس های زیاد و گرانبهائی چه در زمینه های دستاوردها و چه در زمینه های کمبودها و محدودیت ها از انقلاب اکتبر روسیه و رهبران آن بویژه از لنین و بوخارین ، آموخته بودند که استفاده از آنها در پیروزی انقلاب چین سهم و نقش بزرگ داشت. انقلاب بلشویکی 1917 در کشوری به وقوع پیوست که در " حلقه ضعیف " امپریالیسم در بخش نیمه پیرامونی نظام سرمایه داری قرار داشت. ولی انقلاب 1949 چین در کشوری به وقوع پیوست که در " مناطق توفانی " نظام جهانی ( در بخش در بند پیرامونی = مشرق زمین نظام جهانی ) ، قرار داشت. دقیقا به خاطر نیمه پیرامونی بودن روسیه و پیرامونی بودن چین رهبران انقلاب روسیه و چین با چالش ها و مسائل مشترک و همگونی روبرو گشتند که هنوز هم چالشگران ضد نظام جهانی سرمایه با آنها روبرو هستند. تعدادی از این معضلات عبارتند از :
1 – وقوع انقلاب پیروزمند نه در کشوری سرمایه داری توسعه یافته صنعتی بلکه در کشوری نیمه پیرامونی روسیه و سپس در کشور پیرامونی چین ،
2 – ضرورت شرکت وسیع دهقانان در این دگردیسی انقلابی .
3 – دشمنی و تهاجم نیروهای امپریالیستی کشورهای مسلط مرکز نظام علیه این انقلابات
مائو با درس آموزی از دستآوردها و کمبودهای انقلاب اکتبر قادر گشت که به روشنی تشخیص دهد که انقلاب در کشور توسعه نیافته پیرامونی مثل چین یک انقلاب ضد امپریالیستی و دهقان محور ( ضد فئودالی ) است. انقلاب چین طبق نوشته های مائو ، چوئن لای ، چوته و... یک انقلاب نه " بورژوا – دموکراتیک " بلکه دموکراتیک توده ای بود. بر این اساس تعبیه و تنظیم ادامه و تامین اتحاد استراتژیکی بین کارگران و دهقانان برای باروری انقلاب سوسیالیستی در آینده نه تنها ممکن بلکه لازم و ضروری است. این تفاوت بطور قابل ملاحظه ای هنوز هم مهم است. رهبران چین اهمیت این امر را بخوبی درک کردند که ادامه اتحاد بین کارگران و دهقانان برای مدتهای مدید بعد از پیروزی انقلاب ضروری خواهد بود. به این علت چین قادر گشت که از اشتباه کشور شوراها پرهیز کرده و به عوض ایجاد کولخوزها و سوخوزها راه و روش دیگری را انتخاب بکند: تبدیل کلیه اراضی و مزارع کشاورزی از مالکیت خصوصی و گروهی به مالکیت دولتی و دادن حق دسترسی برابر به تمام دهقانان در کشت و زرع اراضی با تشکیل خانوارهای کشاورزی.
نتیجه اینکه
- ما با درس آموزی از آموزه های غنی و مثبت مارکسیسم تاریخی از یک سو و از اشتباهات و کمبودهای آن از سوی دیگر می توانیم در دگردیسی کیفی جهان نقش ارزنده تر و موثری ایفاء کنیم. انقلاب اکتبر 1917 تا حدی و انقلاب 1949 چین به نحو بارزتر و روشنتری به ما آموختند که برخلاف دانش و انگاشت اکثر رهبران انترناسیونال دوم پدیده سرمایه داری از آغاز شکلگیری و رشدش یک نظام متمایل به جهانی گرائی ( گلوبالیزاسیون ) بوده و مارکسیست ها باید پی آمدهای این تمایل را مورد بررسی و تحلیل دقیق قرار دهند: تمایلی که از آغازش جهان ما را از طریق پولاریزاسیون عمودی و افقی به کشورهای دربند پیرامونی و کشورهای مسلط مرکز تقسیم کرده و امروز این پیامد گلوبالیزاسیون ( یعنی پولاریزاسیون ) در سرتاسر کره خاکی به حد اشباع رسیده است.
- لنین و یارانش و سپس مائو و تعداد دیگر از مارکسیست های آسیا نه تنها حرکت سرمایه در سطح جهانی را به نحو منسجم و دقیقی مورد بررسی قرار دادند بلکه بطور بارزی به تحلیل این امر پرداختند که امپریالیسم منبعث از این حرکت جهانی سرمایه بویژه در عصر سرمایه داری انحصاری جهان ما را به دو بخش مکمل و لازم و ملزوم هم ( پیرامونی دربند و مسلط مرکز ) تقسیم کرده است.
- توضیح اینکه توسعه یافتگی پیشرفت و انباشت ثروت و سرمایه در کشورهای مسلط مرکز نظام ( امپریالیسم سه سره = کشورهای جی 7 ) وابستگی ارگانیک و لازم و ملزوم با توسعه نیافتگی و عقب ماندگی کشورهای پیرامونی دربند ( منبعث از تاراج منابع طبیعی و اعمال سیاست های ابر استثماری بر نیروهای کار و زحمت آن کشورها ) از سوی امپریالیسم جهانی دارند. با تضعیف و نابودی یک بخش عمر آن دیگری نیز به پایان خود می رسد.
- در بخش دوم این نوشتار به بررسی و تحلیل دیگر آموزه های تاریخی از دو انقلاب بزرگ در عصر امپریالیسم خواهیم پرداخت.
منابع و مآخذ
1 – جفری رابرتس ، " جنگ های استالین : از جنگ جهانی تا جنگ سرد ، 1939 – 1953 ، از انتشارات دانشگاه ییل ، 2007 .
2 – درباره انگاشت و درک یورو سنتریکی اکثر اعضای انترناسیونال دوم در باره مسئله ارضی و نقش دهقانان در انقلاب ، رجوع کنید به : کارل کائوتسکی ، " مسئله دهقانی " ، در دو جلد از انتشارات پلوتو در لندن ، 1988 .
3 – درباره انگاشت و درک مائو و دیگر مائوئیست ها درباره مسئله ارضی و نقش تعیین کننده دهقانان در پیروزی انقلاب ، رجوع کنید به : سمیرامین ، " چین در 2013 " ، در مجله مانتلی ریویو ، سال 64 ، شماره 10 ، مارس 2013 و " امپریالیسم معاصر و مسئله ارضی – دهقانی " ، در مجله " ژورنال اقتصاد سیاسی " شماره 1 ، آوریل 2012 .
4 – " مصاحبه با سمیرامین درباره چشم انداز سوسیالیستی در قرن بیست و یکم " ، در مجله فرزندان ملکوم ، 16 سپتامبر 2015 .

تاریخ؛ بایگانی اسناد مرده نیست. یاد کنفدراسیون بخیر



تاریخ؛ بایگانی اسناد مرده نیست. یاد کنفدراسیون بخیر
در کنفدراسیون نبوده‌ام و روایت همه رویدادها و پرداختن به مضمون آن، در صلاحیت من نیست.
با یاد پژوهشگر فرهیخته و ارجمند؛ دکتر خسرو شاکری، به چند سند و یادمان اشاره می‌کنم.
 
 
کنفدراسیون Confédération در لغت؛ اتحادیه‌ای مرکب از چند ایالت خودمختار یا کشور است که با حفظ حاکمیت خود برای نیل به اهداف مشترک، امور سیاست خارجی و دفاعی را در یکی از ایالت‌ها یا کشورها متمرکز می‌کنند...
اما منظور از کنفدراسیون در این بحث؛ بطور خاص اشاره به کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی است که از لحاظ گستردگی فعالیت، قابلیت انجام کارها و نفوذ سیاسی، قابل قیاس با مهمترین سازمان‌های دانشجویی معاصر در دنیا بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کنفدراسیون؛ دانشجویان را علیه حکومت شاه بسیج می‌کرد
اگرچه با بگیر و بیندهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲؛ فعالیت‌های دانشجویی نیز در ایران سرکوب شد اما در خارج از کشور(فرانسه، بریتانیا، آلمان و...)، دانشجویان ایرانی از پای ننشستند.
پس از دهه چهل شمسی و ضربه‌خوردن جریان‌های سیاسی داخلی مانند «جبهه ملی دوم» و «نهضت آزادی ایران»؛ فعالیت سیاسی دانشجویان خارج کشور٬ اوج گرفت.
درآغاز هواداران حزب توده که تجربه تشکیلاتی و توان سازماندهی بیشتری داشتند، زمام امور را در دست گرفتند اما بتدریج، نیروهای طرفدار چین٬ سوسیالیست‌های غیر روسی و نیروهای مذهبی هم فعال شدند.
عناصر وابسته به احزاب سیاسی و بویژه جبهه ملی؛ در دانشگاههای اروپا، در پوش انجمن‌های دانشجویی فعال بودند و تشکیل «فدراسیون دانشجویان ایرانی» در آلمان غربی و در بـریتانیا٬ ازجمله تلاشهای آنان بود. فدراسیون‌هایی که بعداً با هم یکی شدند و تشکیل اتحادیه ملی(کنفدراسیون) دادند.
...
نمایندگان سازمان‌های دانشجویی فرانسه؛ آلمان و بریتانیا، فروردین ۱۳۳۹ (آوریل ۱۹۶۰)، در هایدلبرگ (آلمان غربی) گردهم آمدند و با ادغام سازمان‌های خود «کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا» را تأسیس کردند.
دو سال بعد؛ سازمان دانشجویان دانشگاه تهران؛ و سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا، هم به کنفدراسیون پیوست.
با تشکیل کنفدراسیون؛ رژیم شاه٬ از تمدید گذرنامه دو نفر از دبیران آن سر باز زد تا سایرین را از پیوستن به آن تشکل برحذر دارد. اما همین امر تظاهرات وسیعی را در چند کشور به دنبال داشت که به اشغال بعضی سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های ایران در اروپا و آمریکا انجامید.
کنفدراسیون از آن پس بیش از پیش بر سر زبان‌ها افتاد و در مطبوعات و رادیو - تلویزیون‌ کشورهای جهان به عنوان یک نیروی جدید، روی آن حساب می‌شد.
مهم‌ترین سال‌های فعالیت کنفدراسیون دهه‌های ۶۰ و ۷۰ (میلادی) بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نقطه عطفی در حیات کنفدراسیون
اخبار مربوط به واقعه کاخ مرمر(سوء قصد به شاه؛ ۲۱ فروردین ۱۳۴۴) نقطه عطفی در حیات کنفدراسیون بود بخصوص که اعضای سابق آن تشکل متهمان ادعایی آن بودند.
از آن پس؛ دفاع از زندانیان سیاسی ایران به اصلی‌ترین فعالیت کنفدراسیون تبدیل شد و ارگان‌های تبلیغاتی و انتشاراتی آن(ازجمله نشریه ایران آزاد)، وسعت زیادی پیدا کردند.
کلیه دفاعیات و اعلامیه‌ها و انتشاراتی هم که از طرف مبارزین درون کشور منتشر می‌گشت و به دست کنفدراسیون جهانی می‌رسید٬ بدون توجه به محتوای آن (که متعلق به چه سازمان و گروه و عقیده‌ای است)، چاپ و در سـطح وسـیعی توزیع می‌شد.
سازماندهی تظاهرات و اعتراض علیه سفر شاه به آلمان در اردیبهشت ۱۳۴۶؛ که سر و صدای زیادی بپا کرد و در آن یک دانشجوی آلمانی به قتل رسید، با کنفدراسیون بود.
آن سفر پُرحادثه و تظاهرات دانشجویان تا مدت‌ها موضوع روزنامه‌های جهان شد و شاه وقتی به تهران برگشت گفت که اگر می‌دانستم اوضاع از این قرار است هرگز به این سفر نمی‌رفتم و پس از آن رییس سازمان امنیت ایران در اروپا٬ سرلشگر علوی کیا را برکنار کرد.
البته ساواک بیکار نبود و شماری از مأموران خود را به خـارج اعزام کرد که بعداً شبکه‌های دستگاه‌های امنیتی رژیم شاه را در اروپا و آمریکا گسترش دادند.
کمی بعد اعلام شد که دولت ایران کنفدراسیون و (فعالیت) اعضای آن را غیرقانونی می‌داند؛ و اعلامیه دادستان ارتش منتشر شد مبنی براینکه، حبس‌های ۳ تا ۱۰ سال در انتظار کسانی است که با کنفدراسیون همکاری کنند و در آن تشکیلات بـاقی بمانند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کنفدراسیون از مبارزات مردم ویتنام جانبداری کرد
کنفدراسیون در جنبش اعتراضی دانشجویی جهانی نیز فعال بود. برای مثال از مبارزات مردم ویتنام(علیه جنگ آمریکا)، جنبش رهایی‌بخش فلسطین، مبارزات کوبا و آمرکای لاتین جانبداری می‌کرد.
شاخه‌های مختلف جبههٔ ملی در ایران؛ اروپا و آمریکا، گروه ستاره (بعدها سازمان وحدت کمونیستی - گروه اتحاد کمونیستی سابق)، جامعهٔ سوسیالیست‌ها، حزب توده، سازمان انقلابی حزب توده، سازمان مارکسیست لنینیستی طوفان، سازمان انقلابیون کمونیست (بعدها: اتحادیهٔ کمونیست‌های ایران)، و... در کنفدراسیون فعال بودند.
دانشجویان ایرانی مقیم خارج (عمدتاً اروپای غربی و ایالات متحده) که در یکی دو دههٔ قبل از انقلاب ۵۷ به یکی از سازمان‌های مخالف رژیم سلطنتی ایران بدل شدند با کنفدراسیون فعالیت می‌کردند.
...
کنفدراسیون که از سال ۱۹۶۲ با به هم پیوستن سازمان‌های دانشجویی مختلف تشکیل شد تا ۱۹۷۵ و... فراز و فرود بسیار داشت که شرح آن در این بحث نمی‌گنجد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامه کنفدراسیون به دکتر محمد مصدق
بعد از تشکیل نخستین کنگره جهانی؛ کنفدراسیون نامه زیر را به دکتر محمد مصدق نوشت.
...
سردار پیر. سر از زانوی اندیشه بردار و خروش فرزندانت را بشنو که با سینه‌هایی مالامال از امید به فردای پیروزی، نام تو را می‌برند.
ای دهقان سالخورده تاریخ ما؛ کاش می‌توانستی دیواره‌های قلعه‌ای که در آن به زنجیرت کشیده‌اند بشکافی و بیرون آیی تا به چشم خویش ببینی که در مزرعه اندیشه‌هایی که کاشته‌ای نسلی روییده‌است که جز به جهاد نمی‌اندیشد و جز به راه تو گام نمی‌گذارد و تو آنگاه می‌دیدی نهضتی را که تو رهبری کردی و او ترا پرورش داد امروز دارای فرهنگی غنی است.
فرهنگی که صفحاتش با خون نگاشته شده‌است و داستانش داستان شکنجه‌ها؛ زندان‌ها، اسارت‌ها و محرومیت‌هاست.
...
امروز نسلی که پس از هشت سال پیکارش ولوله در جهان انداخته از این فرهنگ الهام می‌گیرد. ما نیز هزاران فرسنگ دور از دیار عزیز و یاران دلیر خویش، راه مقدس همین نسل را دنبال می‌کنیم و بی آنکه لحظه‌ای به منافع خویش و حتی به حیات خویش بیاندیشیم دست اندر کار نبرد با پلیدی و تاریکی هستیم و امروز در برابر همان دشمنانی که از چپ و راست بر تو می‌تاختند ایستاده‌ایم و می‌خواهیم در کوشش ملت خود به سوی روشنایی سهم شایسته خویش را داشته باشیم.
نام تو امروز نه تنها فضای وطن ما را گرم می‌دارد بلکه انسان‌های بیگانه‌ای را که امروز ما در زیر آن بسر می‌بریم با روح و دل ما آشنا ساخته‌است. زیرا که هر کجا که می‌گذریم سخن از تو است و پیکار مقدس تو.
ما به تو اعلام می‌کنیم که به راهی که رفته‌ای وفا داریم. نام تو مَحَک آزادی و شرف ماست و شیرازه اتحاد و پیوند ما.
ما اعلام می‌کنیم که دوش به دوش یاران تو می‌جنگیم و از شکنجه و کشتار خصم نمی‌هراسیم. ما اعلام می‌کنیم بنایی را که پی ریخته‌ای می‌سازیم. جهادی را که آغاز کرده‌ای به پایان می‌بریم و دیوارهای استبدادی را که شکافتی، فرو می‌ریزیم. ما به تو اعلام می‌کنیم که همگام با ملت خویش به پا خاسته‌ایم تا شب سیاه ملک خویش را به صبح کشانیم. استعماری را که تو مجروح کردی بمیرانیم و در راه تو و در پی تو شرف و آزادی ملت خویش را از چنگال دژخیمان مردم‌خوار و غلامان جان‌نثار رهایی بخشیم و زنجیرهای گران را از پای تاریخ وطن خود برداریم.
درودهای گرم و آتشین فرزندان وفادار خویش را بپذیر
...
نامه کنفدراسیون که دی ماه ۱۳۴۰(ژانویه ۱۹۶۲) نوشته شده بود؛ با تأخیر خیلی زیاد به رؤیت دکتر مصدق رسید.
دکتر محمد مصدق چهار روز پس از واقعه ۱۵خرداد ۱۳۴۲ چنین نوشت:
پیام کنگره کنفدراسیون به این حقیر با یک مدتی تأخیر (به من) رسید و بعدا چون بعلت نسیان، جواب بموقع عرض نشده موجب بسی تاسف گردید.
چنانچه عرض کنم مندرجات موثر این پیام جایی برایم نگذاشت و آن را دگرگون ساخت خبری بخلاف واقع عرض نشده و تاثیر کلام در شنونده دال بر صحت قول گوینده‌است.
از این حقیر که در روزهای آخر عمر بسر می‌برم و آزادیم بحدی است که می‌توانم جواب نامه‌ی آن فرزندان عزیز را با کمال احتیاط بنویسم کاری ساخته نیست جز اینکه توفیق شما را در راهی که قدم برداشته‌اید بخواهم و از خدا مسئلت نمایم که بتوانید گامهای بلندی بردارید و ایران وطن عزیز را به آزادی و استقلال برسانید.
امید ملت ایران به شما نسل جوان و به آن عده رجال و افرادی است که در راه آزادی و استقلال وطن آنچه توانسته‌اند فداکاری کرده‌اند و از همه چیز خود گذشته‌اند.
دیگر عرضی ندارم جز اینکه از تاخیر عرض جواب معذرت بخواهم.
دکتر محمد مصدق
==========
کنفدراسیون در همان ایام نامه‌ای هم به جان اف کندی(رئیس جمهور ایالات متحده) در رابطه با سفر اعلیحضرت به آمریکا نوشت و گزارش کوتاهی از اوضاع ایران داد. در نامه قید شده بود:
«ما به دموکراسی معتقد هستیم و میل داریم که تحولات اقتصادی و اجتماعی موثر در کشور ما عملی گردد اما بهرگونه کمکی نسبت به رژیم کنونی ایران اعتراض داریم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدار هیات دبیران کنفدراسیون با آیت‌الله خمینی
چهار سال بعد؛ هیات دبیران کنفدراسیون به دیدار آیت‌الله خمینی رفت و پشتیبانی دانشجویان را از مبارزات روحانیون مترقی به ویژه ایشان اعلام داشت.
در گزارش نخستین دیدار هیات دبیران کنفدراسیون (با ایشان) چنین آمده‌است:
 
مذاکرات حضرت آیت‌الله خمینی با دبیر کنفدراسیون جهانی در روز ۲۵ ژوئن ۱۹۶۶(چهارم تیزماه ۱۳۴۵)؛ در نجف اشرف پیرامون نحوه همکاری‌های آینده روحانیون با دانشجویان صورت گرفت و حضرت آیت‌الله در مورد تمایل کنفدراسیون برای همکاری و تماس با مدارس علمیه قم و سایر مدارس مذهبی موافقت خود را بیان داشتند.
... اطلاعات لازم درباره کنفدراسیون و فعالیت‌های آن در جنبه‌های مختلف در اختیار حضرت آیت‌الله گذاشته شد. ایشان ضمن اظهار تاسف از وضع میهن و ظلم و غارتی که به جمیع طبقات صورت می‌گیرد، اشاره به زندانی شدن عده کثیری از میهن‌پرستان کردند و فرمودند که این مبارزات را باید توسعه داده و تمام ملت را در آن شرکت داد....
دانشجویان باید متحداً به مبارزات خود ادامه دهند و مردم ستمدیده ایران و آنچه بر آنان می‌گذرد را فراموش نکنند. آینده مملکت بدست جوانان سپرده می‌شود و در حفظ و حراست آن نباید غفلت کنند و ما روحانیون با شما در این راه همراه هستیم و بر اساس احکام اسلام با شما همکاری می‌کنیم.
ماهنامه ۱۶ آذر - شماره ۶ - تیر، مرداد، شهریور ۱۳۴۵، ص. ۱ 
...
هیئت دبیران کنفدراسیون در دو نوبت در نجف با آیت‌الله خمینی ملاقات کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامه مصطفی خمینی به کنفدراسیون
دو سال بعد شهریور ماه ۱۳۴۷(۳۰ اگوست ۱۹۶۸)؛ مصطفی خمینی در نامه‌ای به کنفدراسیون چگونگی همکاری‌های آینده روحانیون با کنفدراسیون را روشن کرد.
بسمه تعالی شانه العزیز ۸ شهریور
جناب آقای خسرو شاکری دبیر انتشارات کنفدراسیون جهانی محصلین
نامه شما رسید و از مندرجات آن مطلع گشته باید عرض کنم که تا بحال از نشریه شانزدهم آذر جز گاهی تک شماره چیزی نرسیده‌است.
آنچه که نباید مخفی باشد و لازم است که دوستان مستحضر باشید آنست که با نداشتن مقالات دینی که معلوم شود آقایان با دوستان همکاری و هدف مشترک اصیل دارید نمی‌توان انتظار استقبال فدائیان و مبارزین را داشت.
با بکار نبردن رمزهای اسلامی و با حذف برنامه‌های مذهبی دوستان عراقی و ایرانی نظر صحیح به هیچ یک از احزاب نمی‌تواند داشته باشند.
اکثریت جمعیت ایران را مسلمین و معتقدین به مذهب تشکیل می‌دهند در این صورت از این توده قریب باتفاق صرفنظر جایز نیست.
باید بدانید که روحانیت ریشه عمیق در قلوب مردم ایران دوانده‌اند و حلقه ناگسستنی بین این دو طبقه هست و جلب روحانیت به مجرد آنکه آقایان با حکومت ایران مخالفت کنند ممکن نیست.
هنوز ملت ایران باحزاب نظر خوشی ندارند و به این دسته‌های کم جمعیت اعتنایی نمی‌کنند و این بی دلیل نیست و پرواضح است که کمتر بهره‌مند از آنان شده‌اند سعی کنید باین برنامه عمل کنید تا ما هم بتوانیم جایز بدانیم کمک و رعایت شما را، بدانید که در این صورت از بذل مالی و جانی، دوستان ما کوتاهی ندارند و ملت هم خشنود از شما خواهد شد. مصطفی موسوی خمینی
نشریه جمهوری شماره ۳ - ۴، دی، بهمن ۱۳۵۹، ص. ۸
به نظر می‌رسد کنفدراسیون(و نه فقط کنفدراسیون)؛ نقش آیت‌الله خمینی را خاتمه یافته تلقی می‌کرد و کوچکترین امکـانی مـبنی بـر ایـنکه روحـانیان روز و روزگاری در ایران به قدرت برسند٬ نمی‌دید.

پانویس
1)  کنفدراسیون دانشجویان ایرانی / اتحاد ملی؛ فروردین ۱۳۳۹ در شهر هایدلبرگ (آلمان غربی) پایه گذاری شد.
2)   برخی شرکت کنندگان در این کنگره: شیرین مهدوی، منوچهر هزارخانی، منوچهر ثابتیان، بهمن نیرومند، منوچهر آشتیانی، حشمت‌الله معتمدی، روح‌الله و فریدون حمزه‌ای، حسن رسولی، عباس‌علی گرامی منش، علی شیرازی، فرخ حسیب، احد رحمان زاده و... بودند.
3)   در نشست هایدلبرگ مرامنامه؛ اساسنامه و ارگان‌های کنفدراسیون تصویب شد و منوچهر هزارخانی، روح‌الله حمزه‌ای و منوچهر ثابتیان به عنوان هیات دبیران برگزیده شدند.
4)   پیگیری و دنباله کار نشست هایدلبرگ در شهر هانور پس از چند ماهی انجام شد.
5)   دکتر منوچهر هزارخانی مقاله بلندی نوشت با عنوان: «جنبش دانشجویی جزیی است از جنبش ملی و دمکراتیک ما» که در نامه پارسی به چاپ رسید و بهمن نیرومند آن را در سمینار دوسلدرف خواند.
6)   دکتر علی شریعتی در سال ۱۳۳۹؛ به پاریس رفت و به کنفدراسیون پیوست. وی در این دوره، سردبیر نشریه «ایران آزاد» ارگان رسمی سازمان‌های اروپایی جبهه ملی بود.
7)   کنگره دوم کنفدراسیون؛  ۱۹ - ۱۶ دی ۱۳۳۹ در لندن برگزار شد و هیات دبیران آن: مهرداد بهار، منوچهر ثابتیان، ژیلا سیاسی، محسن رضوانی و حمید عنایت بودند.
8)   کنگره سوم کنفدراسیون اروپایی (و نخستین کنگره کنفدراسیون جهانی) ۱۵ - ۱۱ دی ۱۳۴۰ در پاریس شکل گرفت. هیات دبیران فرج الله اردلان، مجید تهرانیان، صادق قطب‌زاده، علی محمد فاطمی و حسن لباسچی بودند.
9)   دومین کنگره کنفدراسیون جهانی؛ در لوزان سوئیس ۱۵ - ۱۰ دی ۱۳۴۱ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره فرج الله اردلان، علی برزگر، صادق قطب‌زاده، علی محمد فاطمی، حسن لباسچی، بهرام دهقان، فرخ مجلسی و حمید مُهیمن بودند.
10)   سومین کنگره کنفدراسیون جهانی دهم دی ماه ۱۳۴۲ در (...) برگزار شد. پیام دانشجویان دانشگاه تهران به وسیله ابوالحسن بنی صدر نماینده دانشجویان دانشگاه تهران که برای نخستین بار در کنگره کنفدراسیون شرکت می‌کرد، خوانده شد. آیت الله محمدهادی میلانی نیز پیامی به کنگره کنفدراسیون فرستاد.
11)   چهارمین کنگره کنفدراسیون جهانی در شهر کلن آلمان غربی در تاریخ ۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۴۳ برگزار شد. هیات دبیران کنگره چهارم، ابوالحسن بنی صدر، بهرام دهقان، خسرو شاکری، حسن ماسالی و پرویز نعمان بودند. در این زمان صادق قطب‌زاده، بنی صدر و مصطفی چمران از فعالین جنبش دانشجویان خارج از کشور بودند.
12)   پنجمین کنگره کنفدراسیون جهانی در شهر اشتوتگارت در آلمان غربی به تاریخ ۱۰ - ۴ دی ماه ۱۳۴۴ برگزار شد. هیات دبیران کنگره پنجم جمشید انوری، منوچهر حامدی، رحمت خسروی، زهره کاویانی و حسن ماسالی بودند.
13)   کنفدراسیون پیامی به دکتر محمد مصدق، و به چهارده تن دستگیرشدگان که دستگاه امنیتی مدعی بود قصد سوءقصد به شاه در کاخ مرمر داشتند(پورکاشانی، رسولی، شیروانلو، منصوری و نیکخواه) فرستاد که از شرح آن می‌گذرم.
14)   ششمین کنگره جهانی کنفدراسیون در فرانکفورت آلمان، ۱۷ - ۱۳ دی ۱۳۴۵ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره: محمدرضا اعلم، چنگیز پهلوان، رحمت خسروی، حسن ماسالی و بهمن نیرومند بودند.
15)   هفتمین کنگره جهانی کنفدراسیون نیز در فرانکفورت برگزار شد. ۱۷ - ۱۲ دی ۱۳۴۶. کنگره هفتم با ناهمسانی‌هایی در روش و همبستگی در کنفدراسیون روبرو بود و نتوانست هیات دبیران را برگزیند.
16)   هشتمین کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی مجدداً در شهر فرانکفورت ۸ - ۶ اردیبهشت ۱۳۴۷ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره فرامرز بیاتی، خسرو شاکری، ناصر شیرازی، تقی کاتبی، و بهمن نیرومند بودند.
17)   شهریور ماه ۱۳۴۷ مصطفی خمینی در نامه‌ای به کنفدراسیون چگونگی همکاری‌های آینده روحانیون با کنفدراسیون را روشن کرد.
18)   نهمین کنگره کنفدراسیون جهانی ۲۰ - ۱۲ دی ۱۳۴۷ ۱۹۶۹ در شهر کلن برگزار شد. هیات دبیران این کنگره هوشنگ امیرپور، محمد بزرگمهر، حسن جداری، محمود رفیع و مجید زربخش بودند.
19)   اطلاعیه‌ای با عنوان «کار در جهت ایران - وظیفه مبرم کنفدراسیون جهانی» منتشر شد که در آن آمده بود: در شرایط امروز نمی‌توان موافق آن چنان سازمانی بود که به حوزه فعالیت بسنده کند و هم‌چنان افشاگری رژیم در خارج و روشنگری در میان دانشجویان را تنها وظیفه خود بداند. کنفدراسیون باید به آن چنان سازمانی تبدیل شود که به طور جدی و پیگیر از همه امکانات خود در جهت کار در ایران استفاده کند و به ابزاری در خدمت مبارزه دانشجویان برای پیوند با زحمتکشان کند و به ابزاری در خدمت مبارزه دانشجویان برای پیوند با زحمتکشان ایران درآید... این وظیفه تاریخی دانشجویان ایران است...
20)   خرداد ماه ۱۳۴۸ در شهر آگسبورگ آلمان غربی سمیناری برگزار شد و ازجمله مسائلی که به بحث گذاشته شد این بود: از آنجا که جنبش مشروطه و دیگر جنبش‌های انقلابی در ایران نتوانسته‌اند به پیروزی نهایی نایل آیند و جنبش دمکراتیک مردم ما پس از خفقان رضاخانی نیز نتوانست فئودالیسم را براندازد و اقدامات عوام‌فریبانه شاه در لباس رفرم نیز قادر نخواهد بود هیچگونه تغییری در نظم نیمه فئودال جامعه ما بدهد. و از آنجا که ادامه نفوذ امپریالیسم در ایران با تکیه به عامل خود، حکومت دست‌نشانده شاه، باعث بسط و ترویج مناسبات نیمه‌استعماری در نظام اجتماعی ایران گردیده‌است، بنابراین جامعه ایران جامعه‌ای است نیمه‌فئودال و نیمه‌مستعمره و تضادهای اساسی جامعه ما را تضاد خلق با امپریالیسم و فئودالیسم تشکیل می‌دهد. بنابراین، جنبش رهایی‌بخش توده‌های مردم ایران الزاماً دارای خصلت ضدامپریالیستی و ضد فئودالی است...
21)   دهمین کنگره کنفدراسیون جهانی ۱۵ - ۵ دی ۱۳۴۸ در شهر کارلسروهه ۱۹۷۰ تشکیل شد. هیات دبیران این کنگره: فرامرز بیاتی، حسین رضایی و حسن ماسالی بودند.
22)   کنگره دهم ضمن قطعنامه‌ای نوشت: رژیم ارتجاعی شاه در خدمت امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا بوده و هست...و  از آنجا که در جهت خلاف منافع خلق قدم بر می‌دارد، کمک‌های اتحاد جماهیر شوروی و سایر دول اروپای شرقی را هم‌جهت کمک‌های امپریالیستی و در جهت تحکیم مواضع متزلزل این حکومت باید به حساب آورد.
23)   یازدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی اردیبهشت ۱۳۴۹ در فرانکفورت (آلمان غربی) برگزار شد. هیات دبیران این کنگره منوچهر اوحدی، رضا رهبری، فرهاد سمنار، جعفر صدیق و مانی علوی بودند.
24)   نهم خرداد ۱۳۴۹ دانشجویان ایرانی هوادار کنفدراسیون در آلمان غربی کنسولگری ایران در مونیخ را اشغال کردند. یکم تیر ۱۳۴۹ دانشجویان ایرانی در سانفرانسیسکو، سرکنسولگری ایران را اشغال کردند. ۱۸ آذر ۱۳۴۹ دانشجویان ایرانی در اتریش، سفارت ایران در وین را اشغال کردند.
25)   اسفند ماه ۱۳۴۹؛ دادستان نظامی ارتش، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور را غیرقانونی اعلام کرد و به دانشجویان هوادار کنفدراسیون هشدار داد که تا یکم فروردین ۱۳۵۰، از این تشکل بیرون آیند وگرنه میان سه تا ده سال زندان در انتظار آنان است.
26)   کمی بعد (۲۳ - ۱۸ اسفند ۱۳۴۹)؛ دوازدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی در فرانکفورت برگزار شد. هیات دبیران این کنگره هوشنگ امیرپور، منوچهر اوحدی، منوجهر حامدی، مجید زربخش و داوود غلام‌آزاد بودند.
27)   کنگره دوازدهم با دگرگونی پایه‌ای روبرو شد.(...) صحبت از سرنگونی سلطنت به میان آمد و اینکه حکومت ایران نیاز به دگرگونی بنیادی دارد. «سازمانی که خواهان دگرگونی بنیادی حکومت است نمی‌تواند مدعی آن باشد که در چارچوب قانون اساسی ایران مبارزه می‌کند...»
28)   سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی باز هم در فرانکفورت آلمان غربی ۲۲ - ۱۸ دی ۱۳۵۰ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره هوشنگ امیرپور، منصور بیات‌زاده، حسم(حسام) حسینیان، فرهاد سمنار و جابر کلیبی بودند.
29)   دکتر علی شایگان از رهبران جبهه ملی و از دوستان دکتر محمد مصدق نامه‌ای به کنگره سیزدهم کنفدراسیون دانشجویان ایرانی نوشت و آنها را به ادامه مبارزه فراخواند:
توفیق همگی شما را در مجاهدتی که برای ایجاد عدالت و آزادی و مساوات برای وطن عزیز ما ایران بکار می‌برید از خداوند خواستارم....در ایران دولت از ملت جداست و تا وقتی که دولت نماینده ملت نباشد حال به همین منوال خواهد بود... خلق ایران یعنی هموطنان عزیر ما که همه ما به آنها مدیون هستیم برای خلاصی از گرداب مهیب استبداد و حکومت ظلم و جور چشم انتظار به شما دوخته‌اند. امیدوارم آرزوی دیرینه آزادیخواهان به دست نسل شما جامع عمل بپوشد.
30)   چهاردهمین کنگره کنفدراسیون جهانی مجدداً در فرانکفورت آلمان ۲۱ - ۱۴ دی ۱۳۵۱ برگزار شد. هیات دبیران این کنگره کوروش افطسی، حسن حسینیان، کاظم کردوانی، فریدون منتقمی و سعید میرهادی بودند.
31)   در کنگره چهاردهم؛ کنفدراسیون از آیت‌الله خمینی به عنوان قهرمان یاد کرد و شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ را حماسه‌ای نامید که باید در دفتر تاریخ  به ثبت برسد، از دکتر علی شریعتی، یاسر عرفات، جبهه آزادی‌بخش ویتنام و دولت ویتنام شمالی، هم تجلیل شد.
32)   کنگره پانزدهم در فرانکفورت برگزار شد. (۲۱ - ۱۲ دی ۱۳۵۲)؛ هیات دبیران موقتی این کنگره کامبیز روستا، هرمز صمیمی و جابر کلیبی بودند.
33)   کنگره شانزدهم نیز در فرانکفورت ۲۵ - ۱۸ دی ۱۳۵۳ برگزار گردید. هیات مسئولین برگزیده شورای عالی کنفدراسیون سعید صدر، سعید کاظمی و کاظم کردوانی بودند.
34)   کنگره هفدهم در سال ۱۳۵۴ بدون سازمان انقلابی حزب توده و سازمان مارکسیست - لنینیستی توفان برگزار شد.
35)   خرداد ۱۳۵۴ دانشجویان هوادار کنفدراسیون؛ سفارت ایران در لندن را مدت کوتاهی به اشغال خود درآوردند. بهمن ۱۳۵۴ آژانس خبرگزاری پارس در پاریس، و سفارت ایران در بن (آلمان غربی) و سفارت ایران در ژنو... را.
36)   دی ۱۳۵۶ سفارت ایران در کپنهاک و رم و...، مرداد ۱۳۵۷ سفارت ایران در لاهه، شهریور ۱۳۵۷ سفارت ایران در بروکسل، با هجوم دانشجویان روبرو شد. آنان همچنین مهر ۱۳۵۷ در برابر سفارت امریکا در فرانکفورت، تظاهرات کردند.
37)   مرکز کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان غربی؛ کانون هماهنگی همه گروه‌ها و سازمان‌های مترقی، در ایران و خارج از ایران بود.
38)   نام دانشجوی آلمانی که در جریان تظاهراتی علیه سفر شاه به آلمان در دوم ژوئن ۱۹۶۷ در برلین کشته شد؛ «بنو اونه‌زورگ» Benno Ohnesorg بود. کشته شدن اونه‌زورگ موجی از نارضایتی در میان جوانان آلمان و اروپا ایجاد کرد... 
نقش برجسته مرگ وی در برابر اپرای برلین؛ دیده می‌شود.
39)   نشریه دانشجویان کنفدراسیون فرانکفورت؛ «سپهر»، نشریه دانشجویان کنفدراسیون در برلین غربی، «مبارز»، نشریه دانشجویان کنفدراسیون در هامبورگ، «همگام»، نشریه دانشجویان کنفدراسیون در ایتالیا، «پیوند»، نشریه دانشجویان کنفدراسیون در نیویورک، «بیگاه»، و نشریه دانشجویان کنفدراسیون در فرانسه، «پویا» نام داشت. 
40)   برتراند راسل؛ ژان پل سارتر، پیر پائولو پازولینی، لوچینو ویسکونتی، آلبرتو موراویا، هلموت گلویتسر، ارنست بلوخ، هربرت مارکوزه و رودی دوچکه...برای کنفدراسیون پیام‌های همبستگی می‌فرستادند. 
 در این زمینه