۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

عکس : از "عکسهای انتخابی هفته" مجله تايم - حمله گارد ويژه به يک دختر


يکشنبه 21 ژوئن 2009

دیده بان حقوق بشر : دادگاه نمایشی نمایانگربازداشت خودسرانه است


اعترافات تمرین شده، اتهامات کلی، اما بدون هیچ اتهام مشخص

(نیویورک، 4 اگوست 2009)- دیده بان حقوق بشر امروز گزارش داد که تصمیم ایران برای نمایش محاکمه بیش از صد تن از مخالفان انتخابات اخیرریاست جمهوری که با پخش اعترافات دو تن از رهبران اصلاح طلب کامل شد طبیعت بازداشت خودسرانه این افراد را بیش از پیش برجسته می سازد. جلسه دادگاه روز اول اگوست 2009 بدون اینکه اطلاعی به خانواده های متهمان ویا وکلای آنها داده بشود برگزار شد وقرار است در ششم اگوست، یک روز پس از مراسم تحلیف محموداحمدی نژادبرای دور دوم ریاست جمهوری اش، از سرگرفته شود.

درجلسه دادگاه روز اول اگوست، عبدالرضا محبتی معاون دادستان دادگاه عمومی وانقلاب تهران کیفرخواست بلندی را خواند ودر آن متهمان را به تلاش برای انجام یک "کودتای مخملی" متهم کرد بدون اینکه هیچ یک از آنها را به نقض مشخص یکی از قوانین ایران متهم کند. در این کیفرخواست که متن کاملا آن هنوز توسط مقامات ایرانی منتشر نشده است، از بسیاری از منتقدان دولت همچون شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل، که تا این زمان دستگیر نشده، نام برده شده است.

جواستورک معاون بخش خاورمیانه وشمال آفریقای سازمان دیده بان حقوق بشر دراین زمینه گفت: "آن چیزی که به عنوان کیفرخواست توسط دادستان خوانده شده نشان می دهد که اتهامات مطرح شده کاملا سیاسی هستند. از آنجاییکه کاملا روشن است که مقامات ایرانی نمی توانند اعمال مجرمانه مشخصی را پیداکنند تا این افراد را به وسیله آن متهم کنند، آنها باید فورا و بدون هیچ قیدو شرطی برای آزادی همه آنان اقدام کنند."

بیشترافرادی که درجلسه دادگاه حضور داشتند تظاهرکنندگان معمولی بودند اما حداقل هفت تن از رهبران اصلاح طلب در جمع آنان دیده می شد. دو تن از آنها به نام های سیدمحمدابطحی معاون سابق ریاست جمهوری و محمدعطریان فر روزنامه نگار و یکی از مسئولین سابق وزارت کشور بیاناتی را مطرح نموده و "اعتراف" کردند که اصلاح طلبان پیش از انتخابات ریاست جمهوری برای اعتراضات بعد از انتخابات تصمیم گرفته بودند ودیگر انکه هیچ پایه ای برای ایراد اتهام تقلب در انتخابات وجود ندارد.

فهمیه موسوی نژاد همسر ابطحی به دیده بان حقوق بشر گفت که توسط رسانه های دولتی از خبر محاکمه مطلع شده است. او گفت که در تاریخ 30 جولای موفق شده بود همسر خود را ملاقات کند:" ما با یکدیگر دراتاقی نشستیم که یک دوربین ازما فیلمبرداری می کرد و اگر اندکی از موضوعات شخصی منحرف می شویم توسط سه نفری که آنجا حضور داشتند موردسرزنش قرار می گرفتیم. ابطحی بسیار ضعیف و ناسالم بود و بدنش درتمام مدتی که آنجا بودیم لرزش خاصی داشت. او بیش از 18 کیلوگرم (36 پاوند) وزن کم کرده بود. من از اینکه درچنین وضعیتی او را به جلسه دادگاه آورده بودند شگفت زده شدم."

درمصاحبه ای که دربرنامه تلویزیونی "20:30" در روز دوم اگوست پخش شد، مصاحبه گرتلویزیون دولتی ایران از عطریان فر پرسید که چراافکارش درمورد انتخابات به شکل رادیکالی عوض شده است؟ او پاسخ داد: "تنها این خداست که می تواند قلب یک نفر را تغییر دهد. وقتی یک نفر درشرایطی است که ممکن است روز بعد از آن زنده نباشد آن موقع می تواند تحول را تجربه کند."

مازیار بهای خبرنگار هفته نامه نیوزویک که "اعترافات" وی پیش از این در تاریخ سی ام ژوئن پخش شده بود نامش درمیان افرادی بود که در کیفرخواست مطرح شده بود اما روز شنبه وی صحبت نکرد.

درکیفرخواست همچنین از اعترافات اشخاصی همچون مصطفی تاج زاده معاون سابق وزیرکشور، عبدالله رمضان زاده سخنگوی سابق دولت، بهزاد نبوی ومحسن صفایی فراهانی از نمایندگان مجلس ششم نیز سخن به میان آمده بود. کیفرخواست یک پاراگراف کامل را به محقق ایرانی کانادایی کیان تاجبخش اختصاص داده بود که پیش از این برای دادن اعترافات اجباری درمدت زمانی که بین ماه می تا سپتامبر 2007 بازداشت شده بود تحت فشار قرارگرفته بود. او درسپتامبر 2007 با سپردن وثیقه آزاد شد و بار دیگر در تاریخ 9 جولای 2009 دستگیر شد.

استورک در این زمینه گفت: " کاملا روشن است که رهبران ایران از این محاکمه مضحک نه تنها برای مجازات آنانی که دربازداشت هستند استفاده می کنند بلکه تلاش می کنند تا هرکسی را که علیه بی عدالتی صحبت می کند مورد ارعاب وتهدید قرار دهند. هیچ چیز دیگری جز این نمایش محاکمه و اعترافات تلویزیونی نمی تواند به این اندازه نشان دهنده تمایلات اقتدارگرایانه کسانی که ایران را رهبری می کنند باشد."

سعیدمرتضوی دادستان تهران روز دوم اگوست به کسانی که مشروعیت دادگاه را زیرسوال می برند ویا کیفرخواست را مورد انتقاد قرار می دهند هشدار داد که این کار آنها می تواند باعث تحت تعقیب قراردادن آنها بشود.

یکی از وکلای متهمان یاد شده گفت که هیچ یک از وکلا نتوانسته پیش از برگزاری دادگاه کیفرخواستی را که توسط معاون دادستان خوانده شد ببینند. تنها برخی رسانه های دولتی به دادگاه اول اگوست دسترسی داشتند. خانواده های متهمین به دیده بان حقوق بشر گفتند که آنها توسط رسانه های دولتی از ماجرای برگزاری محاکمه باخبرشده اند. همسریکی از متهمان یاد شده به دیده بان حقوق بشر گفت: "وقتی خبر برگزاری محاکمه را از خبرگزاری فارس شنیدم سریعا خود را به دادگاه رساندم. وارد ساختما دادگاه انقلاب شدم اما همه راه های دسترسی به سالن دادگاه مسدود شده بود."

همسران سه تن از متهمانی که نام آنها در کیفرخواست مطرح شده بود به دیده بان حقوق بشر گفتند که مقامات امنیتی با آنها تماس گرفته اند و گفته اند که اگر آنها در مورد حضور همسرانشان در دادگاه مطلبی را با رسانه ها مطرح کنند وضعیت سخت تری درانتظارآنها درزندان خواهد بود و به علاوه آنهارا بار دیگر جلوی تلویزیون خواهند آورد تا حرف های همسرانشان را تکذیب کنند.

آنچه در دادگاه مطرح شد براساس اعترافات کسی بود که "جاسوس" وخوانده شد ولی نامی از وی به میان نیامد. وی برای "کودتای مخملی" شش بخش درنظر گرفته بود- جنبش زنان، اقلیت های قومی، گروهای حقوق بشری، جنبش کارگری، سازمان غیردولتی و دانشجویان. این کیفرخواست درمیان نام هایی که دربخش جنبش زنان مطرح کرد از شادی صدر که درتهران وکیل حقوق بشر است نام برد که در تاریخ 15 جولای دستگیر ومتعاقبا آزاد شد. دراین بخش از کیفرخواست نام های زیادی از افراد موسوم به حامیان خارجی و ازجمله دیده بان حقوق بشر نیز مطرح شده است.

دیده بان حقوق بشرنگرانی خود را از جلسه بعدی دادگاه که قراراست اعترافات دیگری را به معرض نمایش بگذارد ابراز می کند. درتاریخ سوم اگوست خبرگزاری فارس گزارش داد که اعترافات هفت تن از اصلاح طلبان به تلویزیون دولتی ایران برای نمایش ارائه شده است. زینب حجاریان دخترسعید حجاریان یکی از اصلاح طلبان برجسته که از تاریخ 14 ژوئن دستگیر شده است به دیده بان حقوق بشر گفت که مقامات با خانواده وی تماس گرفته وگفته اند که پدرش نیزدرجلسه دادگاه پنج شنبه حضور خواهد داشت.

تگوی روز با خانواده بهزاد مهاجر، جانباخته


فرشته قاضي: پیکر بهزاد مهاجر، دیگر جان‌باخته جنبش سبز ظهرروزگذشته در بهشت زهرا در کنار سایر جانباختگان به خاک سپرده شد. بهزاد مهاجر، 47 ساله در جریان راهپیمایی مسالمت‌آمیز 25 خرداد ماه امسال مفقود شد و تا زمان تحویل جسد ، نشانی از وی در فهرست دادسرای انقلاب، زندان اوین و نیز مراکز درمانی موجود نبود. مهوش مهاجر، خواهر بهزاد مهاجر در گفتگو با روز خبر داد که خانواده او شکایت کرده اند و خواهان روشن شدن علت فوت برادرشان و مجازات عاملان و ضاربان او هستند.
مهوش مهاجر، خواهر وی در مصاحبه با روز می گوید: این چه مملکتی است که یک راهپیمایی آرام منجر به کشته شدن عزیزان ما می شود؟ اگر حکومت نظامی برقرار است اعلام کنند که مردم از فلان ساعت بیرون نیایند و گرنه در یک راهپیمایی آرام که هیچ گونه شعاری داده نشده و مسالمت آمیز بوده، چگونه افراد را به ضرب گلوله از بین می برند؟
خانم مهاجر که آخرین بار روز 25 خرداد با برادرش صحبت کرده و پس از آن هیچ خبری از برادرش نداشته می افزاید: برادرم 25 خرداد نزدیک ساعت 9 شب زنگ زد و گفت که در میدان آزادی است و مردم زیادی آمده اند اما همه چیز آرام و عین تاسوعای سال 57 است. پس از این تماس دیگر خبری از او نداشتیم.
وی می افزاید: چندین روز به موبایل و تلفن او زنگ میزدیم و خبری نبود و برادرم و پسرم هر روز به دادگاه انقلاب و زندان اوین و پزشکی مراجعه میکردند بلکه نام او را در لیست بازداشت شدگان ببینند، اما هیچ خبری نبود تا اینکه روز شنبه من و خواهرم به تهران آمدیم و و در مراجعه به پزشکی قانونی کهریزک او را شناسایی کردیم.
به گفته خانم مهاجر، "بهزاد از ناحیه سینه و بازو گلوله خورده ، دهانش زخم و دندان هایش شکسته بود؛ روی سینه اش هم شکاف بزرگی داشت". وی می گوید: در عکس ها از نیمرخ شبیه برادرم بود اما از روبرو هیچ شباهتی به برادرم نداشت.
وی ادامه می دهد: در گواهی فوت نوشته بودند 31/3 از بیمارستان لقمان تحویل پزشکی قانونی کهریزک داده شده است این در حالی است که برادرم 15 روز قبل به این پزشکی قانونی مراجعه کرده بود اما عکس بهزاد جزو کشته شدگان نبود.
وی با بیان اینکه علت فوت را "اصابت گلوله" نوشته اند تاکید می کند که: ما به دادسرای جنایی که کارهای اداری تحویل پیکر برادرمان در آنجا صورت گرفت شکایت کرده ایم و خواهان روشن شدن علت فوت و عاملان آن هستیم و این قضیه را تا آنجا پیگیری خواهیم کرد که عاملان و ضاربان برادرم محاکمه و مجازات شوند. خانم مهاجر می افزاید: برادر من آدم بی تفاوتی نسبت به جامعه اش نبود اما زیاد هم سیاسی نبود و خود را در گیر نمی کرد.

تاثیر الله اکبر مردم بر خانواده شهدا
از سوی دیگر نسرین افضلی از بستگان بهزاد مهاجر خبر داد که روز یکشنبه مادران عزادار به اتفاق مادر مسعود هاشم زاده ، یکی دیگر از جانباختگان بعد از انتخابات به دیدار خانواده مهاجر رفته اند.
وی به روز گفت: مادران عزادار با دسته گلی که با روبان سیاه و سبز تزئین شده بود آمدند و به خانواده دایی همسرم تسلیت گفتند.
خانم افضلی می افزاید: حضور آنان و مردمی که به دیدار این خانواده می آیند به شدت به آنان روحیه بخشیده و آنها را تحت تاثیر قرار داده است. قبلا آنها می خواستند به شهرستان برگردند و می گفتند اینجا غریب هستیم اما همین حضور مادران عزادار و مردمی که حتی سن بالایی دارند آنها را امیدوار کرده است.
به گفته وی در این دیدار مادران عزابه اتفاق خانواده مهاجر، شعر مرغ سحر را زمزمه و به یاد همه شهدا شمع روشن کرده اند.
خانم افضلی تاکید می کند که "الله اکبر های شبانه مردم خیلی روی خانواده این شهید تاثیر گذاشته و از وقتی می بینند مردم همچنان پی گیر خواسته های خود هستند خیلی دلگرم شده اند."

تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم
در عین حال دیروز نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر در وبلاگ خود شرحی از وضعیت پیکر این جانباخته اعتراضات مردمی نوشته و توضیح داده است که : تنش سخت مثل سنگ شده‌ نتیجه 50 روز حبس در سردخانه است (سردخانه همان زندان مردگان است؟) غسالها به سختی برش می‌گرداندند بدن یخ‌زده‌اش در گودی سنگ غسل جا نمی‌شود. بدنش باد كرده و متورم است، سرتاسر سینه زیر گردن تا ناف، از این شانه تا آن شانه، صلیب‌وار شكافته شده انگار كالبد شكافی‌اش كرده‌‌‌اند شاید هم دنبال گلوله بوده‌اند. یك دایره كوچك روی سینه چپ، همان‌جا كه روزی قلبی می‌تپیده جای گلوله را نشان می‌دهد. سوراخ روی سفیدی سینه، بد جور به چشم می‌آید برعكس آن سوراخ كوچك دیگر كه پشت بازوی راست جا خوش كرده و كسی نمی‌بیندش. بی‌دلیل هم نیست وقتی جنازه را برمی‌گردانند آنقدر پشت خونین و پاره پاره‌اش چشم آدم را سوزن می‌زند كه دیگر حواست به سوراخ كوچك پشت بازو نباشد. چند گلوله خورده؟ دو تا، شاید هم یكی، شاید دستش را هنگام تیراندازی سپر كرده اما گلوله از بازویش عبور كرده و به سینه نشسته اما جای خروج گلوله از آن طرف بازو كجا است؟
او در این مطلب تحت عنوان "تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم" افزوده است: غسالها، كماكان می‌شورندش. معلوم است قبل از مرگ بیمارستان بوده، چسبها و سوزنها و چیزهای دیگری كه اسمشان را نمی‌دانم اما در بیمارستان به تن و بدن آدم آویزان می‌كنند هنوز بر پیكر سنگ شده‌اش آویزان است. غسال با دست همه را می‌كند. در جوی پائین سنگ، خونابه چسبها و سوزنها و... را با خود می‌برد. پنبه‌های سفید، پیكره پاره پاره‌اش را در برمی‌گیرند. كتان را می‌برند و كفن می‌كنند.

تن خرد شده، دندان شکسته و شکافی در سینه

گفتگوی روز با خانواده بهزاد مهاجر، جانباخته

فرشته قاضي: پیکر بهزاد مهاجر، دیگر جان‌باخته جنبش سبز ظهرروزگذشته در بهشت زهرا در کنار سایر جانباختگان به خاک سپرده شد. بهزاد مهاجر، 47 ساله در جریان راهپیمایی مسالمت‌آمیز 25 خرداد ماه امسال مفقود شد و تا زمان تحویل جسد ، نشانی از وی در فهرست دادسرای انقلاب، زندان اوین و نیز مراکز درمانی موجود نبود. مهوش مهاجر، خواهر بهزاد مهاجر در گفتگو با روز خبر داد که خانواده او شکایت کرده اند و خواهان روشن شدن علت فوت برادرشان و مجازات عاملان و ضاربان او هستند.
مهوش مهاجر، خواهر وی در مصاحبه با روز می گوید: این چه مملکتی است که یک راهپیمایی آرام منجر به کشته شدن عزیزان ما می شود؟ اگر حکومت نظامی برقرار است اعلام کنند که مردم از فلان ساعت بیرون نیایند و گرنه در یک راهپیمایی آرام که هیچ گونه شعاری داده نشده و مسالمت آمیز بوده، چگونه افراد را به ضرب گلوله از بین می برند؟
خانم مهاجر که آخرین بار روز 25 خرداد با برادرش صحبت کرده و پس از آن هیچ خبری از برادرش نداشته می افزاید: برادرم 25 خرداد نزدیک ساعت 9 شب زنگ زد و گفت که در میدان آزادی است و مردم زیادی آمده اند اما همه چیز آرام و عین تاسوعای سال 57 است. پس از این تماس دیگر خبری از او نداشتیم.
وی می افزاید: چندین روز به موبایل و تلفن او زنگ میزدیم و خبری نبود و برادرم و پسرم هر روز به دادگاه انقلاب و زندان اوین و پزشکی مراجعه میکردند بلکه نام او را در لیست بازداشت شدگان ببینند، اما هیچ خبری نبود تا اینکه روز شنبه من و خواهرم به تهران آمدیم و و در مراجعه به پزشکی قانونی کهریزک او را شناسایی کردیم.
به گفته خانم مهاجر، "بهزاد از ناحیه سینه و بازو گلوله خورده ، دهانش زخم و دندان هایش شکسته بود؛ روی سینه اش هم شکاف بزرگی داشت". وی می گوید: در عکس ها از نیمرخ شبیه برادرم بود اما از روبرو هیچ شباهتی به برادرم نداشت.
وی ادامه می دهد: در گواهی فوت نوشته بودند 31/3 از بیمارستان لقمان تحویل پزشکی قانونی کهریزک داده شده است این در حالی است که برادرم 15 روز قبل به این پزشکی قانونی مراجعه کرده بود اما عکس بهزاد جزو کشته شدگان نبود.
وی با بیان اینکه علت فوت را "اصابت گلوله" نوشته اند تاکید می کند که: ما به دادسرای جنایی که کارهای اداری تحویل پیکر برادرمان در آنجا صورت گرفت شکایت کرده ایم و خواهان روشن شدن علت فوت و عاملان آن هستیم و این قضیه را تا آنجا پیگیری خواهیم کرد که عاملان و ضاربان برادرم محاکمه و مجازات شوند. خانم مهاجر می افزاید: برادر من آدم بی تفاوتی نسبت به جامعه اش نبود اما زیاد هم سیاسی نبود و خود را در گیر نمی کرد.

تاثیر الله اکبر مردم بر خانواده شهدا
از سوی دیگر نسرین افضلی از بستگان بهزاد مهاجر خبر داد که روز یکشنبه مادران عزادار به اتفاق مادر مسعود هاشم زاده ، یکی دیگر از جانباختگان بعد از انتخابات به دیدار خانواده مهاجر رفته اند.
وی به روز گفت: مادران عزادار با دسته گلی که با روبان سیاه و سبز تزئین شده بود آمدند و به خانواده دایی همسرم تسلیت گفتند.
خانم افضلی می افزاید: حضور آنان و مردمی که به دیدار این خانواده می آیند به شدت به آنان روحیه بخشیده و آنها را تحت تاثیر قرار داده است. قبلا آنها می خواستند به شهرستان برگردند و می گفتند اینجا غریب هستیم اما همین حضور مادران عزادار و مردمی که حتی سن بالایی دارند آنها را امیدوار کرده است.
به گفته وی در این دیدار مادران عزابه اتفاق خانواده مهاجر، شعر مرغ سحر را زمزمه و به یاد همه شهدا شمع روشن کرده اند.
خانم افضلی تاکید می کند که "الله اکبر های شبانه مردم خیلی روی خانواده این شهید تاثیر گذاشته و از وقتی می بینند مردم همچنان پی گیر خواسته های خود هستند خیلی دلگرم شده اند."

تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم
در عین حال دیروز نیما نامداری، خواهر زاده بهزاد مهاجر در وبلاگ خود شرحی از وضعیت پیکر این جانباخته اعتراضات مردمی نوشته و توضیح داده است که : تنش سخت مثل سنگ شده‌ نتیجه 50 روز حبس در سردخانه است (سردخانه همان زندان مردگان است؟) غسالها به سختی برش می‌گرداندند بدن یخ‌زده‌اش در گودی سنگ غسل جا نمی‌شود. بدنش باد كرده و متورم است، سرتاسر سینه زیر گردن تا ناف، از این شانه تا آن شانه، صلیب‌وار شكافته شده انگار كالبد شكافی‌اش كرده‌‌‌اند شاید هم دنبال گلوله بوده‌اند. یك دایره كوچك روی سینه چپ، همان‌جا كه روزی قلبی می‌تپیده جای گلوله را نشان می‌دهد. سوراخ روی سفیدی سینه، بد جور به چشم می‌آید برعكس آن سوراخ كوچك دیگر كه پشت بازوی راست جا خوش كرده و كسی نمی‌بیندش. بی‌دلیل هم نیست وقتی جنازه را برمی‌گردانند آنقدر پشت خونین و پاره پاره‌اش چشم آدم را سوزن می‌زند كه دیگر حواست به سوراخ كوچك پشت بازو نباشد. چند گلوله خورده؟ دو تا، شاید هم یكی، شاید دستش را هنگام تیراندازی سپر كرده اما گلوله از بازویش عبور كرده و به سینه نشسته اما جای خروج گلوله از آن طرف بازو كجا است؟
او در این مطلب تحت عنوان "تو ماندی و خاک، ما رفتیم و خشم" افزوده است: غسالها، كماكان می‌شورندش. معلوم است قبل از مرگ بیمارستان بوده، چسبها و سوزنها و چیزهای دیگری كه اسمشان را نمی‌دانم اما در بیمارستان به تن و بدن آدم آویزان می‌كنند هنوز بر پیكر سنگ شده‌اش آویزان است. غسال با دست همه را می‌كند. در جوی پائین سنگ، خونابه چسبها و سوزنها و... را با خود می‌برد. پنبه‌های سفید، پیكره پاره پاره‌اش را در برمی‌گیرند. كتان را می‌برند و كفن می‌كنند.

گویی قاتل جانی گرفته‌اند!/

utmfqnq1pdsoi25nmtyw

y89ew6vr4rbuuk3kz2e

حجت‌الاسلام دکتر عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و استاد دانشگاه مفید، که به جرم حضور در بهشت زهرا در چهلمین روز شهادت جمعی از هموطنان، این‌گونه مورد ضرب جرح قرار گرفته و دستگیر شده است.

بیش از 30 دانشجو در زندان های مختلف کشور



در هفته های گذشته بارها مسئولین وزارت علوم و مسئولین نظامی کشور ادعا کرده اند هیچ دانشجویی در بازداشت به سر نمی برد و همه کسانی که در حوادث یک ماه و نیم گذشته در حیطه دانشگاه بازداشت شدند، آزاد گشتند.

اما مرور اسامی بازداشت شدگان نشان می دهد که تعدادی از دانشجویان در تهران و شهرستان همچنان در زندان هستند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر، مجید دری، ضیاء نبوی، علیرضا خوشبخت، زهرا توحیدی، شیوا نظر آهاری، حسام سلامت و پیمان عارف دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیلی هستند که در زندان اوین نگهداری می شوند. در متن کیفرخواست دادگاه روز شنبه نیز اتهاماتی واهی به این اشخاص نسبت داده شده بود که هیچ مدرک، پایه و اساسی برای اثبات آن وجود ندارد.

در عین حال عزت تربتی از دانشجویان پردیس ابوریحان دانشگاه تهران که ترم گذشته به کمیته انضباطی احضار و از تحصیل محروم شده بود، در حمله وحشیانه اوباش لباس شخصی به همراهی نیروهای انتظامی در کوی دانشگاه تهران بازداشت شد و در حال حاضر نیز در بند قرنطینه زندان اوین زندانی است.

سمیه توحیدلو دانشجوی دکترا جامعه شناسی دانشگاه تهران و محمد رضا جلایی پور دانشجوی دکترا جامعه شناسی دانشگاه آکسفورد از دیگر بازداشت شدگان هستند که صرفا به دلیل همکاری در ستاد میرحسین موسوی بیش از 40 روز است که در زندان اوین به سر می برند. همچنین علیرضا عاشوری یکی دیگر از دانشجویان دانشگاه تهران نیز به دلیل فعالیت های انتخاباتی، پس کودتای انتخاباتی کشور بازداشت شد.

آدرین جلالی دیگر دانشجوی کارشناسی ارشد علوم کامپیوتر دانشگاه تهران نیز با حمله نیروهای امنیتی به منزلش در 24 خرداد بازداشت شد.

محمد پور عبدالله از دانشجویان طیف چپ دانشگاه تهران نیز از تاریخ 24 بهمن ماه سال 87 بازداشت شده و پس از یک ماه انفرادی به زندان قزل حصار منتقل شد. برای او بارها وقت دادگاه تعیین شد اما تاکنون تشکیل نشده و در 20 مهر 88 وقت جدیدی برای دادگاه او تعیین شده است.

شبنم مددزاده از دانشجویان دانشگاه تربیت معلم کرج و از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه از اول اسفند 87 بازداشت شده و در اوین نگهداری می شود. برای وی قرار وثیقه 50 میلیون تومانی صادر شد اما نیروهای امنیتی از آزاد کردن او خودداری کردند. پرونده مددزاده به شعبه 28 دادگاه انقلاب فرستاده شده است و دادگاه وی که قرار بود در تاریخ 22 تیرماه تشکیل شود، برگزار نشد.

امیر حسین استیری فعال دانشجویی دانشگاه امیرکبیر و از اعضای ستاد میرحسین موسوی نیز از اواخر خرداد بازداشت شده است.

در دانشگاه تبریز نیز احسان نجفی، آیدین خواجه ای و فراز زهتاب برای دومین بار در 18 تیرماه امسال بازداشت شدند. این دانشجویان در تابستان 87 یک بار دستگیر شده و در پاییز 87 پس از گذراندی بیش از 100 روز حبس آزاد شده بودند.

از دانشگاه صنعت نفت اهواز نیز طی هفته های پس از انتخابات بیش از 10 دانشجو به دلیل اعتراض به نتایج انتخابات بازداشت شدند. اکثر این دانشجویان به درخواست سپاه پاسداران بازداشت شده اند. به گزارش خبرنامه امیرکبیر سجاد طاهرزاده، سهند بختیارپور، مصطفی منفرد، مهدی کریمی، حسین رحیمی، امین نیک زاده، سعید شجاعی زاده، خسرو موسی وند و مصطفی آهوخٌش از جمله دانشجویان بازداشت شده دانشگاه صنعت نفت اهواز هستند که برخی از آنان آزاد شدند.

محمد صیادی دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه همدان نیز که پس از انتخابات 22 خرداد بازداش شد، جهت اجرای حکم حبس دو ساله خود به زندان الوند شهر همدان منتقل شده. حکم او در دادگاه تجدید نظر دو یال حبس تعزیری و چهار سال و نیم سال حبس تعلیقی بوده است.

محمد صیادی دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه همدان که پس از انتخابات 22 خرداد همراه سیاوش حاتم ، مهدی مسافر، حجت بختیاری، پویا شریفیان و رضاجعفریان از اعضای انجمن اسلامی همدان بازداشت شده بود، جهت اجرای حکم حبس دو ساله به زندان الوند شهر همدان منتقل شد. حکم او در دادگاه تجدید نظر دو سال حبس تعزیری و چهار سال و نیم سال حبس تعلیقی اعلام شده است.

ناصح فریدی، دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم کرج و از فعالین ستاد انتخاباتی مهدی کروبی نیز با طرح اتهاماتی واهی از تاریخ 24 خرداد بازداشت شده و در زندان اوین نگهداری می شود.

ورشکستگي صنايع دريايی و آلومينيوم ايران پس از ايران خودرو

حساب سازي و دستکاري در صورت هاي مالي موضوعي است که سهامداران را اين روزها به خود مشغول کرده است؛ سهامداراني که با برنامه هاي کوتاه يا بلندمدت اقدام به خريد سهام شرکتي مانند ايرالکو کرده اند و پس از حضور در شرکت متوجه شده اند تمام شنيده هاي گذشته آنها مانند رويايي بر باد رفته است و حناي خصوصي سازي ديگر براي آنها رنگي ندارد. به علاوه با مشاهده اتفاقات شرکت فولاد خوزستان و مشکلات پيش آمده براي شرکت هايي که چند صباحي از حضورشان در بازار مي گذرد، نمي توان انتظار داشت سرمايه گذاران از عرضه هاي عمده و اوليه استقبال کنند. صدرا نيز يکي ديگر از شرکت هايي است که سهامداران خود را به درون اين گرداب کشيده است؛ صدرايي که در سال 82 با هزاران اميد و آرزو پا به عرصه بازار سهام گذاشت تا تحولات عظيمي را در اين بازار رقم زند، اما نه تنها به آرزوهاي اميدوارنه خود نرسيد، بلکه شرايط نامناسبي را براي سهامداران خود رقم زد تا لقب جوجه اردک زشت بورس را با خود يدک بکشد. در عين حال، شرکت هاي گروه لوازم خانگي، سيماني ها، گروه نساجي، شرکت هاي پتروشيمي و توليدکنندگان مواد غذايي نيز تعريف چنداني ندارند و بسياري از اين شرکت ها به دلايلي مانند عدم پرداخت مطالبات معوقه واردات بي رويه، سياست هاي نادرست دولت به همراه تصميم گيري هاي نامناسب و نفوذ سلطان هاي کالايي با مشکلاتي عديده مواجه شده اند. اما وجود دارند شرکت هايي مانند صدرا که اطلاعات نادرستي را به بازار منعکس مي کنند يا ايرالکو که بندهاي حسابرس را به سهامداران اطلاع نمي دهد يا فولاد خوزستان که اجازه نفس کشيدن در هيات مديره را هم به سهامدار حقيقي خود نمي دهد. بحران مالي جهاني پيش آمده و افت قيمت محصولات معدني و فولادي نيز روزگار تيره يي را براي فعالان اين صنعت رقم زده است. ميان شرکت هاي کوچکي مانند پرميت، پارس پامچال، پارس متال، بسته بندي پارس و سموم علف کش که از ابتداي سال 87 تاکنون بازدهي هاي منفي بالاي 70 درصدي را براي سهامداران خود به ارمغان آورده اند، شرکت هايي مانند آلومينيوم ايران و ايران خودرو در آستانه ورشکستگي قرار گرفته اند و سهامداران خود را نيز همراه کرده اند. صنعتي دريايي ايران نيز که از ابتداي حضور خود در بازار سهام همواره از خبرسازهاي بورس بوده است، اين روزها داد سهامداران خرد و عمده خود را درآورده است و عدم پاسخگويي مديران شرکت به شرايط پيش آمده داغ سنگيني را بر دل سهامداراني که روزي با هزاران اميد هر سهم اين شرکت را با مبلغ 2400 تومان خريداري کرده اند، گذاشته است.

صنعتي دريايي ايران (صدرا )

نخستين خصوصي سازي بزرگي که يکي از تلخ ترين خاطرات بازار سهام را رقم زد، واگذاري صدرا بود. امسال هم پس از برگزاري مجمع سالانه اين شرکت سودي را ميان سهامداران خود تقسيم نکرد تا کام تلخ شان، طعم شيريني را نچشد. در اين بين سهامداران اين شرکت خواستار رسيدگي به حقوق از دست رفته خود و همچنين محاکمه مديران سابق اين شرکت هستند. البته پرونده تخلف اين شرکت به دليل عدم رعايت مقررات مربوط به افشاي اطلاعات در کميته تخلفات سازمان بورس و اوراق بهادار مفتوح است و صدرا تنها يک ماه فرصت دارد که درخواست تجديد نظر کند. بسياري از مسوولان خصوصي شدن صدرا، عدم وجود پروژه هاي هنگفت را دليل اوضاع نابسامان اين شرکت اعلام کردند اما سردار رستم قاسمي که به نمايندگي از قرارگاه خاتم الانبيا در مجمع شرکت حضور داشت، دليل شرايط فعلي صدرا را مديران شرکت دانست نه عدم وجود پروژه. در اين بين حسابرس شرکت هم بي تقصير نيست. هرچند حسابرس معتقد است گزارش کامل حسابرسي را به همراه يادداشت ها به مدير وقت شرکت تحويل داده اما شرکت از ارائه آنها به بورس خودداري کرده است.

آلومينيوم ايران (ايرالکو)

زيان در کارخانه آلومينيوم ايران به جايي رسيده است که هيات دولت براساس مصوبه يي دستور تعطيلي خطوط قديمي واحد احياي کارخانه آلومينيوم ايران را ظرف چهار ماه آينده صادر کرد.اين در حالي است که پس از واگذاري بخشي از سهام کارخانه آلومينيوم ايران در بورس، مشکلات افزايش يافت. از يک سو مديريت شرکت به طور کامل به بخش دولتي واگذار نشد و از سوي ديگر دولت خود را مالک اين کارخانه نمي دانست، به طوري که معاون معدني وزير صنايع درباره مشکلات و زيانده بودن ايرالکو گفته اين کارخانه به بخش خصوصي واگذار شده و خود بايد بتواند مشکلاتش را مديريت کند. البته در صورت اعلام نياز وزارت صنايع به اين شرکت کمک خواهد کرد.

اين در حالي است که کاهش 50 درصدي قيمت فلزات در بازارهاي جهاني، اختلاف قيمت ميان آلومينيوم توليدي و فروشي و بروز رکود و بحران مالي در جهان، بر مشکلات ايرالکو افزوده شد. اين ميزان زيان و نزديکي شرکت به زمان ورشکستگي در حالي است که پيش از عرضه سهام اين شرکت مشمول اصل 44، سود هر سهم شرکت براي سال 86 معادل 300 تومان و براي سال گذشته 400 تومان پيش بيني شده بود که هيچ سنخيتي با زيان فعلي ندارد. اين روند در سود و زيان پيش بيني شده شرکت، اين شبهه را ايجاد مي کند که سازمان خصوصي سازي و بورس در عرضه سهام اين شرکت شفاف عمل نکردند و واقعيت به بازار منعکس نشده است به طوري که سهامداران ايرالکو سال گذشته نه تنها سود 400 توماني را دريافت نکردند، بلکه زيان 340 توماني را در پرونده دارايي هاي خود ثبت کردند.

پيش بيني زيان 80 تا 100 ميليارد توماني و تيم فوتبال شرکت نيز داستان خود را دارد. سال گذشته تيم فوتبال به تنهايي پنج ميليارد تومان هزينه را بر گردن شرکت زيانده ايرالکو گذاشته است. البته مسوولان اين شرکت نيز قدرتي در مقابل تيم نداشته و گويا مراجعي غير از مديران شرکت، مسوول تصميم گيري در زمينه تيم ورزشي ايرالکو هستند. به طوري که تلاش هاي مسوولان و سهامداران عمده براي تعطيلي اين تيم راه به جايي نبرد و در ازاي تلاش هاي بيشتر براي حذف اين هزينه، از جانب مقامات محلي تهديد به بازپس گيري شرکت از اين بخش شدند. در اين شرايط انتظار مي رود دولت حمايت هاي خود را از اين شرکت تازه خارج شده از آغوش مادر قطع نکرده و با وضع سياست هايي به نجات ايرالکو بيايد به طوري که در اين بين وضع تعرفه هاي وارداتي براي آلومينيوم، اعطاي فرصت بيشتر براي بازپرداخت اقساط و غيره عامل مهمي براي خروج از وضعيت فعلي شرکت به شمار مي رود. اما در غيراين صورت بايد منتظر تعطيلي زودهنگام اين شرکت بود.

ايران خودرو

«جنرال موتورز اعلام ورشکستگي کرد.» اين جمله يي بود که چندي پيش همزمان با بروز بحران جهاني به مهم ترين خبر جهان تبديل شد. شرکتي خودرويي که با وجود تلاش هاي فراوان سرانجام نتوانست خود را سرپا نگه دارد. اما در مقابل شاهديم که اين روزها خبر ورشکستگي ايران خودرو در هر مجلسي مطرح مي شود و با وجود دلايل واضح، شرکت ايران خودرو آن را انکار مي کند؛ انکاري که در صورت هاي مالي شرکت به گونه يي ديگر رخ نمايانده است. اين شرکت براي هر سهم خود 40 تومان زيان را پيش بيني کرده است و قصد دارد از محل فروش سهام و ساير دارايي هايش به شيوه يي غير از فروش توليدات خود، درآمد کسب کند. زيانده بودن سايت هاي خارجي اين شرکت به رغم تبليغات گسترده در اين زمينه مهم ترين عامل انباشت هزينه هاي شرکت است، هر چند ايران خودرو معتقد است سايت هاي داخلي شرکت سودده بوده و بررسي در مورد زيانده بودن سايت هاي خارجي هنوز به نتيجه قطعي نرسيده است. تغييرات گسترده در ايران خودرو و تلاش مديران شرکت به منظور خروج از منجلاب فعلي کار را به قراردادي کشاند که بين ايران خودرو و شرکت خودران وفا به ارزش 370 ميليارد تومان منعقد شد تا از اين پس محصولات ايران خودرو به صورت ليزينگ از طريق اين شرکت به فروش برسد.

براساس ماده 141 قانون تجارت، چنانچه زيان انباشته شرکت بيش از 50 درصد سرمايه ثبت شده باشد، شرکت ورشکسته است. حال نکته اينجا است که ايران خودرو تقريباً 9 برابر سرمايه ثبتي خود به بانک ها بدهکار است، با اين منطق که ما به ازاي اين زيان دارايي دارد و مبلغ يادشده زيان انباشته است نه بدهي، خود را ورشکسته نمي داند. ايران خودرو در سال گذشته نيز اوضاع بهتري را تجربه نکرد به طوري که در سال مالي 87 با زياني معادل 177 ميليارد تومان مواجه بود. عمده ترين دليل اين زيان تعديلات نوساني شرکت اعلام شد که بالغ بر 370 ميليارد تومان است، اما از آنجا که در سال هاي گذشته اين ذخيره محاسبه نشده است، بزرگ ترين خودروساز خاورميانه را پس از 45 سال فعاليت در موقعيت بدي قرار داد. به هر حال نکته اين است که ايران خودرو با مشکل مواجه شده است و اين مشکل به راحتي قابل حل نيست. به طوري که سال ها است کارشناسان فرياد مي زنند تا زماني که دولت دست از سر خودروسازان برندارد، اوضاع اين شرکت ها به همين روال خواهد بود.

رزونامه اعتماد


شمایی که در تنفیذ شرکت کردی، ما یادمون میمونه


04/08/2009

در حالی که قهرمانانی مثل علی کریمی، مهدی مهدوی کیا، حسین کعبی و بقیه، با پوشیدن دستبند سبز جان و موقعیت کاری خودشونو به خطر میندازن این آقایون در مجلس مهمانی آدمکشها حاضر میشن و به همین راحتی هموطنانی که خونشون ریخته شدرو فراموش میکنن. لطفا اسم و قیافهٔ این آقایون رو از یاد نبرید:

حسین رضازاده
احمد نجفی
حمد صالح علا
محمدرضا شریفی نیا
جهانگیر الماسی
داریوش فرضیایی (عمو پورنگ)
اقبال واحدی : مجری تلویزیون
مجید مظفری
فرج الله سلحشور
افشین قطبی سرمربی تیم «ملی» ایران
جمال شورجه
آرش مجیدی
محمد مایلی کهن
جواد شمقدری
مسعود ده نمکی
احمدرضا معتمدی
رحیم پورازغدی

عكسي تاريخي: شعبان بي مخ (مرشد لباس شخصي ها) در محضر آيت الله كاشاني

Shaban_Bi_Mokh Va Kashani

شعبان بي مخ (فرد نشسته ريشو با لباس مشگي) در محضر آيت الله كاشاني (با عمامه سياه) و آخوند فلسفي.
آقاي محمد اميني در مقاله “فدائيان اسلام و سوداي حكومت اسلامي” درباره ماهيت وابستگان به فدائيان اسلام و روابط كاشاني با اين جماعت چنين مينويسد:
“…….به هر روی، به گفته حاج مهدی عراقی، « سید مجتبی میرلوحی وقتی از زندان بیرون می آید به فکر این می افتد که یک محفلی، یک سازمانی، یک گروهی، یک جمعیتی را به وجود بیاورد برای مبارزه ، این فکر به نظرش می آید که از وجود افرادی باید استفاده بکنم که تا الان این افراد مُخِل آسایش محلات بوده اند ، مثل اوباش ها که توی محلات هستند ، گردن کلفت ها ، لات ها ، به حساب آن ها که عربده کش های محلات بوده اند … این ها بودند دوستانی که به دور مرحوم نواب جمع شده بودند ، اکثر آن ها مرحله اول [تا آخر!] از اینجور افراد بودند…» عراقی انگیزه گزینش اوباش محلات را در این می بیند که آن ها «متدین بودند.»۴ خود عراقی هم یکی از این گونه آدم های لات متدین بود که خواندن خاطراتش، سیمایی از سازماندهی و رفتار این گروه ترسیم می کند، که ترسناک است. نه درسی خوانده بود و نه با آموزش های دینی آشنایی داشت. درشانزده سالگی به عضویت شورای مرکزی فداییان اسلام درآمد و باور داشت که «چاقوکشی دیگر دوره اش تمام شده، حالا دیگر دوره هفت تیر کشی است!»

یکی دیگر ازاین گونه اوباش و بزن بهادرهای «متدین»، شعبان جعفری بود که با شمس قنات آبادی و کاشانی مناسباتی نزدیک داشت. خود او در خاطراتش در اشاره به ترور نافرجام فاطمی و حمله او به فاطمی پس از بیست و هشت مرداد می گوید که:« اونوقت که عبد خدایی [ضارب فاطمی] جزو فدائیان اسلام بود، منم جزو فدائیان اسلام بودم.»۵ البته شعبان جعفری، خیلی پیشتر ازآن، از میانه سال ۱۳۲۸ که پس از دوسال بزن بهادری در لاهیجان به تهران آمد و به چاقوکشی و اخاذی در سه راه بوذرجمهری پرداخت۶، به پیرامون کاشانی و فداییان اسلام پیوست و «با حسین مکی، عصرها می رفتیم خونه کاشانی که بعد ما یواش یواش دیگه مرید و طرفدار سفت و سخت کاشانی شدیم.»٧ سید مرتضی مبرقعی، که با بروجردی نزدیک بوده است، در گیرودار نخست وزیری رزم آرا به خانه کاشانی در تهران رفته و با مشاهده پیرامونیان او، از جمله شعبان جعفری و چند تن از چاقوکشان و لات های معروف تهران و گروهی از فداییان اسلام، با شگفتی از او پرسیده که «حضرت آیت الله شما مرجع روحانی هستید یا رئیس چاقوکش ها؟ از شما بعید است که چنین تیپی داشته باشید!»”

گفتگو با مهوش مهاجر، خواهر بهزاد مهاجر: بهزاد احتمالا از ناحیه سینه تیر خورده است



مدرسه فمینیستی
در ادامه آشکار شدن تدریجی هویت جانباختگان انتخابات ریاست جمهوری ایران، خبرها حاکی از آن است که بهزاد مهاجر و مصطفی کیارستمی نیز در رویدادهای پس از انتخابات به جمع جانباختگان پیوسته‌اند.

مهوش مهاجر، خواهر بهزاد مهاجر در گفت‌وگو با رادیو فردا اعلام کرد که پس از روزها بی‌خبری از سرنوشت برادرش، روز شنبه جسد وی را در پزشک قانونی شناسایی کرده است.

مهوش مهاجر می‌گوید آخرین تماسی که با برادش داشته است روز دوشنبه ۲۵ خرداد بوده است و پس از آن وی نه به موبایل خود جواب می‌داده و نه در خانه خود در تهران بوده است.

به گفته خواهر بهزاد مهاجر پس از سه چهار روز که موبایل وی نیز دیگر زنگ نخورد خانواده بیشتر احساس نگرانی کرده و در تهران در جاهای مختلف و از جمله زندان اوین و دادگاه انقلاب به دنبال وی می‌گردند اما از سوی مسئولان پاسخ مشخصی نمی‌گرفته‌اند؛ مهوش مهاجر می‌افزاید به دلیل نحوه برخورد مسئولان این احساس در خانواده بوجود آمده بود که بهزاد در بازداشت به سر می‌برد.

به گفته مهوش مهاجر با اینکه خانواده پیش از این نیز به پزشک قانونی رفته بودند، اما در میان تصاویر اجسادی که به آنها نشان داده شده بود، تصویر بهزاد وجود نداشته است تا اینکه این هفته یک بار دیگر در روز شنبه از شهرستان به تهران می‌آیند و با مراجعه به پزشک قانونی کهریزک تصویر بهزاد را در میان کشته‌شدگان می‌یابند.

مهوش مهاجر در ادامه به رادیو فردا گفت آنگونه که از عکس پیدا بود، بهزاد احتمالا از ناحیه سینه تیر خورده است و دهان وی نیز زخمی شده بود.

‌به گفته این عضو خانواده مهاجر روز ۲۵ خرداد در تماس تلفنی بهزاد به خواهرش گفته بود که در راهپیمایی آرام خیابان آزادی شرکت می‌کند.

مهوش مهاجر همچنین می‌گوید که از تلفن برادرش یک بار ساعت ۱۱ شب روز دوشنبه ۲۵ خرداد با وی تماس گرفته می‌‌شود و همینکه وی گوشی را بر‌می‌دارد تماس قطع می‌شود. خواهر بهزاد پس از آن تلاش می‌کند که به وی زنگ بزند که تلفن اشغال بوده است.

مهوش مهاجر می‌گوید پزشک قانونی تنها به آنها گفته است که جسد در روز ۳۱ از سوی بیمارستان لقمان در تاریخ ۳۱ خرداد تحویل داده شده است و در نتیجه خانواده درباره محل و چگونگی کشته شدن بهزاد خبر ندارند.

مرگ مصطفی کیارستمی در اثر ضرب و شتم

در همین حال سایت «موج سبز آزادی» که نزدیک به اصلاح‌طلبان است گزارش می‌دهد مصطفی کیارستمی، ۲۲ ساله، نیز که در روز ۲۶ تیرماه در نماز جمعه تهران شرکت کرده بود، بر اثر اصابت باتوم به سرش جان باخته است.

بر پایه این گزارش، مصطفی کیا رستمی در مقابل دانشگاه تهران به دست نیروهای بسیجی و لباس شخصی مضروب می‌شود به نحوی که دیگر قادر به بازگشت به خانه نبوده است و در تماس تلفنی از مادرش تقاضای کمک می‌کند.

این گزارش می‌افزاید پس از آنکه مادر مصطفی او را به خانه باز می‌گرداند، متوجه وخامت حال وی می‌شود تا اینکه او را به بیمارستان کسری تهران منتقل می‌کند؛ این جوان به علت خون‌ریزی مغزی ناشی از اصابت باتوم، همان شب فوت می‌کند اما علت مرگ او سکته‌ مغزی اعلام می‌شود.

تاکنون هویت برخی از کشته‌شدگان رویدادهای پس از انتخابات ریاست‌ جمهوری ایران در رسانه‌های منتشر شده است. در این میان برخی از خانواده‌ها نیز علی رغم وجود فشار مقام‌های امنیتی تصمیم گرفته‌اند که کشته شدن نزدیکان و فرزندان خود را با رسانه‌ها در میان بگذراند.

ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی، مسعود هاشم‌زاده، محسن روح‌الامینی، کیانوش آسا، علیرضا افتخاری، امير جوادی لنگرودی، یعقوب بروایه، داود صدری، مسعود هاشم‌زاده، اشکان سهرابی، امیرحسین طوفانی‌پور از جمله شهروندانی هستند که در جریان رویدادهای پس از انتخابات در خیابان یا در زندان جان خود را از دست داده‌اند.

مادر سهراب اعرابی: به مبارزه ادامه می‌دهیم


برگردان: مجید روشن‌زاده

پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی در گفت وگو با هفته نامه آلمانی اشپیگل (دوشنبه سوم آگوست، ١٢ مرداد) دولت احمدی‌نژاد را متهم کرد که تا کنون هیچ گامی در جهت روشن ساختن جزئیات قتل‌های حوادث اخیر و معرفی قاتلان انجام نداده است.

اشپیگل پیش از این تلاش‌هایی برای مصاحبه با مادر ندا آقاسلطان کرده و حتی یک بار هم موفق به گفت وگوی تلفنی با او شده است؛ اما آن گفت و گو پس از ۴۴ ثانیه قطع شد.

هاجر رستمی مطلق، مادر ندا، در آن گفت و گوی کوتاه می‌گوید: «ندا به خدا اعتقاد داشت. [شاید هم] به همین خاطر خدا مرگ ویژه‌ای برایش تدارک دیده بود» و ادامه می‌دهد: «اگر ندا زنده بود، حتماً برای این کشته ها تظاهرات می‌کرد و من هم اصلاً مانعش نمی‌شدم» و بعد اضافه می‌کند: «من این حرف‌ها را به شما می‌زنم و خوب هم می‌دانم که تلفن ما تحت کنترل است و به حرف‌های ما گوش داده می‌شود.» بعد از این جملات، ارتباط تلفنی قطع شد.

اشپیگل اما موفق به مصاحبه با پروین فهیمی می‌شود. پروین، زنی است که اشپیگل از او به عنوان «سمبل فریادهای خاموش» نام می‌برد؛ کسی است که به گفته این هفته‌نامه آلمانی، جمهوری اسلامی تا کنون موفق به خاموش کردن صدایش نشده است.

خانم فهیمی در این مصاحبه ضمن تأکید بر تداوم مبارزه، محاکمه نیروهای وابسته به طیف اصلاح‌طلبان را متأثر از انگیزه‌های سیاسی جناح مخالف می‌داند. در ادامه ترجمه مصاحبه را می‌خوانید:

روز پنجشنبه گذشته، شمار زیادی از مردم به فراخوان میرحسین موسوی، رهبر مخالفان، پاسخ مثبت داده و در مراسم عزاداری شرکت کردند. آیا شرکت وسیع مردم در این مراسم می‌تواند به شما آرامش دهد و از اندوهتان بکاهد؟

شرکت وسیع مردم در وهله اول نشان‌دهنده احساس هم‌دردی زیاد و عمیق مردم است. دیگر آن‌که بیان‌گر آن است که مرگ سهراب در راه آرمان‌هایش، بیهوده نبوده است.

در روز عزاداری بار دیگر به تظاهرکنندگان حمله شد؟

تعداد نیروهای امنیتی و لباس‌شخصی‌ها در بهشت زهرا زیاد بود. اما این بار میزان خشونت آنان کمتر از دفعات قبل بود. دولت ایران خوب می‌داند که اعمال وی زیر نظر دقیق افکار عمومی است. این بار هم مانند دفعات قبل تعداد زیادی دستگیر شدند. اما ما از مبارزه دست نمی‌کشیم.

تظاهرات تظاهرات پنجشنبه گذشته به مناسبت چهلمین روز مرگ ندا آقاسلطان بود. آیا ما در آینده باز هم شاهد مشابهی خواهیم بود؟

این نوع تظاهرات، شکل بسیار مهم بیان اعتراض است. قبل از تظاهرات محمد خاتمی، رییس‌جمهور پیشین، به دیدن من آمد و مانند کروبی و موسوی که قبلاً آمده بودند، به من اطمینان داد که خون جوانان (اعتراضات اخیر) به هدر نخواهد رفت. برای چهلمین روز مرگ سهراب ما هم مراسم عمومی برگزار خواهیم کرد.

تا چه اندازه اظهارات دولت در مورد بررسی تجاوز به حقوق مدنی مردم را باور دارید؟

این اظهارات برای من جدی نیست. دولت، وقت زیاد و کافی برای روشن ساختن مسائل اخیر داشت؛ اما هیچ کاری نکرد.

به نظر شما محاکمه بازداشت‌شدگان حوادث اخیر می‌تواند به روشن ساختن مسائل کمک کند؟

این محاکمه‌ها سیاسی است و با هدف «اغتشاش‌گر» خواندن مردم برگزار می‌شود. بدین جهت بسیار مضحک و واهی است اگر تصور شود که این محاکمه‌ها در خدمت اجرای عدالت است.



فوری ـ خبرهای رسیده

كارگران ايران خودرو جاده كرج را مسدود كردند

بنا به گزارشهای دریافتی، ساعت 18 و 30 دقيقه امروز كارگران ايران خودرو با سر دادن شعارهاى ضدحكومتى تظاهرات كرده و جاده كرج را مسدود نمودند.

درگیری از یک ساعت قبل در چهارراه ولی‌عصر و پارک دانش‌جو

درگیری از یک ساعت قبل در چهارراه ولی‌عصر و پارک دانش‌جو. نیروی انتظامی و بسیجی‌ها به گاز اشک‌آور می‌زدنددر پارک دانشجو میان مردمی که برای دیدن غرفه‌های تشکیل شده آمده بودند گاز اشک‌آور می‌زدند. مردم شعار یاحسین میرحسین می‌دادند.تو هر استگاه مترو 2 3 تا پلیس ایستاده بودموبايل هايى كه با 0999 شروع مى شود قطع، ايتنرنت در مرکز شهر و خيابانهاى کريمخان، انقلاب و عباس آباد را قطع كرده اند.

کتک زدن و دستگیری گسترده مردم توسط نیروهای سپاه و بسیج

حدفاصل خیابان ولیعصر از تقاطع فاطمی تا عباس آباد درگیری شدیدی ایجاد شده. نیروهای انتظامی نظاره گر ون فقط سپاه - بسیج و لباس شخصی ها هستند که شروع به کتک زدن مردم کردن و دستگری های گسترده ای رو انجام میدن. (بطوریکه خود من در عرض ۵ دقیقه ۱۰ نفر رو دیدم که دستگیر کردن) نکته ی قابل توجه استفاده نکردن این نیروها از گاز اشک آوره(البته تا الان) از ضد شورش و یگان ویژه خبری نیست(همه چیز دست سپاهه)

شعار جديد: "اعتراف، شکنجه دیگر اثر ندارد" در خيابان ها فرياد زده مي شود

موتور سواران سر در گم شده اند و از ترس به دست مردم افتادن در خیابانهای فرعی در حال فرارند میدان ولی عصر و اطراف ان تا بٍارک ملت مردم درحال دادن شعار و هر کس به صورتی اعتراض خود را نشان میدهد و درب خانه های مردم باز و درحال کمک به همدیگرند.

متروي دانشگاه شريف - طرشت را بسته اند تا مردم خود را به مبارزين در خيابان آزادي نرسانند.

درگیری به جنوب شهر تهران نیز کشیده شده

درگیری به جنوب شهر تهران نیز کشیده شده است. از نازی آباد تهران نیز خبر درگیری بین مردم و نیروهای ضد شورش میرسد.


استمداد خانواده هنگامه شهیدی از مردم و مسوولان


• مادر هنگامه شهیدی برای نجات دخترش از مردم و مسئولان کمک خواسته است. هنگامه شهیدی در ۹ تیر دستگیر شد و در این مدت خانواده اش هیچ خبری از او ندارند ...


مادر هنگامه شهیدی برای نجات دخترش از مردم و مسئولان کمک خواسته است. به نوشته ی روزنامه ی اعتماد ملی او گفته است حدود ٣۴ روز از بازداشت دخترش می‌گذرد اما در این مدت نه‌تنها هیچ خبری از وی نگرفته بلکه تلاش‌هایش بی‌ثمر بوده است.
او گفت: چندین بار با دفتر آقای دری نجف‌آبادی تماس گرفته و آنجا رفتم. به‌رغم وعده‌هایی که داده شد اما هیچ حرکت مثبتی رخ نداد. دخترم را ۹ تیر بازداشت کردند که یک روز بعد، تماس گرفت و حدود ۲ دقیقه صحبت کرد و گفت که من در اوین هستم. از آن روز تاکنون بیش از یک ماه گذشته و از دخترم هیچ خبری ندارم. نه اجازه می‌دهند که او تلفن بزند و با ما صحبت کند و نه درخواست‌های ما را برای ملاقات با او می‌پذیرند. تمام بازداشت‌شدگان در این ایام یا زنگ زده‌اند و با خانواده‌های خود صحبت کرده‌اند یا ملاقات‌های کابینی یا حضوری داشته‌اند. این کمترین حقوق یک زندانی است که همین را نیز از ما دریغ می‌کنند.
او افزود: «من خواهر سه شهید هستم و برادرانم برای این نظام جان‌فشانی کردند. آیا باید با یک خانواده شهید اینگونه برخورد کرد؟ من رفته‌ام دادگاه انقلاب از آنجا به زندان اوین زنگ زدند و پرسیدند که هنگامه شهیدی در این زندان دارید، آنها جواب دادند که داریم بعد گوشی را دادند به من. گفتم اجازه دهید با او صحبت کنم. گفتند که نمی‌شود. گفتم دخترم بیماری قلبی دارد گفتند حالش خوب است. گفتم اگر خوب است چرا نمی‌گذارید با او صحبت کنیم جوابی ندادند.»
وی تاکید کرد: من نگران حال دخترم هستم و از همه مسوولان، مردم و کسانی که می‌توانند، ‌استمداد طلب می‌کنم به کمکم بیایند و راهی برای آزادی دخترم فراهم کنند.


بازی تنفیذ به هم ریخت، دولت کودتا حکومت نظامی برقرار کرد


تظاهرات و درگیری شدید در نقاط مختلف تهران


از خیابان ولیعصر تهران در محدوده‌های مرکزی و شمالی شهر خبر می‌رسد که به‌رغم حضور پرتعداد نیروهای انتظامی و شبه نظامی که نوعی «حکومت نظامی» پدید آورده است، گروهی از معترضان با نیروهای حاضر در صحنه درگیر شده‌اند و به خصوص در حوالی میدان ونک درگیری‌ها بسیار شدید گزارش شده است.

به گزارش خبرنگاران «موج سبز آزادی» از سطح شهر تهران، امروز در دهها نقطه سراسر تهران از جمله میادین اصلی و تقاطع‌های پرترافیک شهر، به ویژه در محدوده چهارراه ولیعصر و میدان ولیعصر تا میدان فاطمی و از انتهای عباس‌آباد تا میدان ونک، نیروهای پلیس ضد شورش به همراه نیروهای بسیجی و لباس شخصی حضور بسیار پررنگی دارند؛ طوری که برخی شاهدان عینی تعداد آنها را در مواردی حتی بیشتر از روز 30 خرداد گزارش کرده‌اند.

همچنین شاهدان عینی از حضور چندین خودروی انتظامی و ضد شورش و دهها نیروی لباس شخصی جلوی وزارت کشور در خیابان فاطمی و همچنین صداوسیما در خیابان ولیعصر خبر داده‌اند. گزارش‌های رسمی نیز از حضور مهدی کروبی در جمع معترضان در انتهای خیابان عباس‌آباد و تقاطع ولیعصر خبر داده‌اند.

مجموعه گزارش‌های موجود حاکی است از حدود ساعت 5 بعدازظهر جمعیتی در حدود دو هزار نفر در میدان ونک با سکوت و بدون سر دادن هیچ شعاری تجمع کردند. حضور پرتعداد نیروهای انتظامی و شبه نظامی مانع از آن شد که از این جمعیت کاری بیشتر از قدم زدن برآید؛ تا آنکه در حدود ساعت 7 بعدازظهر که تعداد جمعیت حاضر در میدان ونک به بیش از پنج هزار نفر رسیده بود، نیروهای ضدشورش و بسیجی با باتوم شروع به حمله به مردم معترض کردند و جمعیت را به سمت خیابان ولیعصر به سمت جنوب، راندند.

بر اساس این گزارش‌ها، در این زمان چند هزار نفر با سر دادن شعار در خیابان ولیعصر از میدان ونک به سمت جنوب حرکت کردند و این در حالی بود که همزمان گروههایی از مردم نیز در میدان ولیعصر، میدان فاطمی و حوالی پاک ساعی تجمع کرده بودند. اما دقایقی بیشتر طول نکشید که موتورسوران بسیج و ضد شورش به سمت مردم معترض حمله کردند و همه حاضران در پیاده‌روها را مورد ضرب و شتم قرار دادند.

گزارش‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه در محدوده میدان ونک و نیز در حوالی میدان ولیعصر، معترضان نیز در مواردی با پلیس و بسیجیان درگیر شده‌اند و طرفین به سنگ‌پراکنی علیه یکدیگر پرداخته‌اند. از محدوده‌ی بزرگراه حقانی و چهارراه جهان کودک نیز گزارش‌هایی مبنی بر درگیری‌های شدید، وجود دارد. از میدان ولیعصر و تقاطع خیابان حافظ نیز گزارش‌های مشابهی وجود دارد.

گزارش‌های دیگری نیز رسیده که حاکی از شلیک گاز اشک آور در خیابان ولیعصر تهران در حوالی میدان ونک و آتش زدن سطل‌های پلاستیکی زباله توسط مردم برای خنثی کردن اثر گاز اشک‌آور است. همچنین گزارش شده که صدها موتورسوار ضد شورش و بسیجی در حال حرکت به سمت میدان ولیعصر و میدان ونک دیده شده‌اند. در حوالی میدان فاطمی تا ابتدای خیابان شهید مطهری نیز درگیری‌های شدیدی گزارش شده است.

از میدان آزادی نیز گزارش رسیده که گروهی به صورت خودجوش و بدون قرار قبلی تجمع کرده و به سمت میدان انقلاب حرکت کرده‌اند. در نقاط دیگری از مرکز و جنوب شهر از جمله خیابان جمهوری و فلکه نازی‌آباد نیز ناآرامی و وضعیت ملتهب گزارش شده است.

در همین حال خبر می‌رسد که در حدود ساعات 7 تا 9 عصر در بسیاری از شاهراه‌ها و تقاطع‌های کلیدی شهر تهران از جمله پارک‌وی، چهارراه ولیعصر، آزادی تقاطع نواب، بلوار کشاورز، خیابان شهید بهشتی، اتوبان حقانی، اتوبان ملاصدرا، بزرگراه چمران و ... ترافیک شدیدی وجود داشته است. در بسیاری از نقاط پرترافیک شهر نیز صدای بوق شدید خودروها که نوعی نماد اعتراضی است، به چشم می‌خورد.

گزارش‌ها همچنین نشان می‌دهد که همچون تظاهرات و اعتراضات یک ماه و نیم گذشته، دختران و زنان در شعارها حضور فعال داشته و پیشتاز بوده‌اند.

از جمله شعارهایی که امروز از سوی مردم معترض داده می‌شده، می‌توان به این موارد اشاره کرد:
دولت جنایت خجالت خجالت
تنفیذ تقلب مبارک مبارک
تقلب جنایت تنفیذتان مبارک
دیکتاتور حیاکن مملکتو رها کن
مرگ بر دیکتاتور
رهبر دیکتاتور خجالت خجالت
دولت کودتا استعفا استعفا
ایرانی می میرد ذلت نمی پذیرد
اعتراف شکنجه دیگر اثر ندارد

همچنین گزارش شده که مردم به خاطر حضور نیافتن هاشمی و خاتمی در مراسم نمایشی تنفیذ، شعارهایی در حمایت از این دو چهره

اعتراضات مردم تهران به نقاط مختلف گسترش یافت



فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده از تهران ،مردم و جوانان در نقاط مرکزی تهران دست به اعتراض زده اند و اعتراضات را به سایر نقاط گسترش دادند.
در حال حاضر مردم تهران و جوانان دختر و پسر در نقاط مختلف تهران اعتراضات خود را ادامه میدهند و دامنه این اعتراضات به نقاط دیگر تهران کشیده شده است .اعتراضات در میدان رضائیها(7تیر)،میدان ولی عصر،میدان ونک ،میدان انقلاب و میدان فاطمی ادامه دارد.
از لحضاتی پیش در میدان رضائیها (7 تیر ) بسوی شریعتی گروههایی از مردم به هم پیوستند و اقدام به راه پیمائی کردند. آنها در حال دادن شعارهایی علیه خامنه ای و احمدی نژاد هستند .شعارهایی که داده می شود عبارتند از ؛خامنه ای قاتله،ولایتش باطله/مرگ بر خامنه ی/ مجتبی بمیری رهبری را نبینی/ مرگ بر دیکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا
همچنین در حوالی پارک ساعی تعدادی از مردم اقدام به تجمع و دادن شعار نمودند .آنها شعارهایی مانند مرگ بر دیکتاتور/ دولت کودتا استعفا استعفا می دادند که با شلیک گاز اشک آور نیروهای سرکوبگر علی خامنه ای مواجه شدند
مردم در میدان ولی عصر به سوی زرتشت تجمع کرده اند و یکدست صدای مرگ بر دیکتاتور می دهند علیرغم یورش وحشیانه گله های موتور سوار لباس شخصی انها همچنان به اعتراضات خود ادامه میدهند .
تا لحظه انتشار این گزارش اعتراضات مردم بصورت گروهای چند ده نفره آغاز می شود تا آرایش نیروهای سرکوبگر را به هم بزنند و زمینه را بر ای اعتراضات گسترده آماه نمایند .اعتراضات این گروها در نقاط مختلف ادامه دارد.
نیروهای سرکوبگر گارد ویژه، سپاه پاسداران ،بسیج ولباس شخصیها که بدستور علی خامنه ای وحشیانه به مردم یورش می برند و آنها را آماج باتون های خود قرار میدهند. نیروهای لباس شخصی بصورت 2 نفره سوار بر موتور و بصورت گله های 10 الی 15 موتوره با در دست داشتن باتون به سوی جمعیت یورش می برند و انها را بشدت مورد ضرب و جرح قرار میدهند .حوالی ساعت19:45در اثر ضربات وحشیانه باتون که بر سر و صورت و گردن آنها فرود می آمد حداقل 4 نفر زخمی بر جای گذاشته است.

خامنه ای نه مشروعیت و نه اتوریته نشاندن کسی بر مسند را دارد


منصور امان

امروز (دوشنبه) سید علی خامنه ای در میان موج اعتراضهای داخلی، بی اعتنایی محافل بین المللی و مُخالفت شُمار زیادی از مقامهای ارشد سیاسی و روحانی "نظام"، دستپُخت تنور انتخابات اش را بیات شُده روی پیشخوان خواهد گُذاشت.

آقای احمدی نژاد، گُماشته ولی فقیه، از هم اکنون رُتبه یکی از بدفرجام ترین محصولات شورای نگهبان در تاریخ نمایشهای انتخاباتی جمهوری اسلامی را از آن خود کرده است. حُکم آقای خامنه ای فقط این وضعیت را تشدید می کُند و از این زاویه به راستی مُطمین نمی توان بود که هم "آقا" و هم گُماشته های نظامی – امنیتی اش، احساس خوبی نسبت به مراسم توشیح مُلوکانه داشته باشند.

مسیری که آقای خامنه ای برای نشاندن ملیجک خود طی کرده با خونریزی، چاقوکشی، اوباش گری خیابانی و تکه پاره نقشه های بر باد رفته سنگفرش شُده است و این بهترین پیش شرط برای لذت بُردن چهار ساله از ایستگاه تنفیذ نیست. اکنون هیچ کس بهتر از خود "عمود خیمه نظام" درنیافته که هزینه ای که او برای به دوش کشیدن آقای احمدی نژاد پرداخته، به تمام از محل نسیه برداشت شُده است و ژست پروسه قانونی، صورت حسابهای پُرشماری که یکی پس از دیگری عرضه می شود را نمی تواند صاف کُند.

سید علی خامنه ای یک بار دیگر، بی درنگ پس از پایین اُفتادن پرده های نمایش انتخابات، با تبریک گویی شتابزده به گُماشته اش تلاش کرد به تقلُب خود جامه رسمیت بپوشاند و به گمان خود همه را در برابر عمل انجام شُده قرار بدهد. ارزش عملی این ابتکار را او اکنون به طور روزانه جمع و تفریق می کُند بدون آنکه تغییری در نتیجه ی نامطلوب و هراس آورش بدهد. پرده برداری دوباره "آقا" از افتضاح سیاسی اش، فقط می تواند کراهت آن را به دو چندان افزایش داده و اراده برای جمع کردن گند زار ولایت و "مقام عُظمی" آن را جزم تر کُند.

آقای خامنه ای نه مشروعیت و نه اتوریته آن را دارد که یک بار دیگر کسی – هر کسی – را بر مسند ریاست جمهوری بنشاند. این امتیازها را جُنبش اجتماعی از او سلب کرده است و امروز در خیابانها به وی و گُماشته بخت برگشته اش آن را باز هم یادآوری خواهد کرد.


حکومت جنایت کاران و غارتگران!



بهرام رحمانی

کومت اسلامی، باید برود! این حکمی است که مردم آزادی خواه ایران در اعتراضات میلیونی خود در تهران و شهرهای بزرگ کشور، با صدای بلند اعلام کرده اند. اکنون سران و عناصر این حکومت، با گسترش اعتراضات و خشم و نفرت روزافزون مردم، در کاخ هایشان نیز بر خود می لرزند.
در حالی که اقلیتی از سرمایه داران و سران و عناصر حکومت و آقازاده ها و نزدیکانشان در دریای ثروت شنا می کنند، اکثریتی بی شمار در منجلاب فقر و فلاکت و سیه روزی و خشونت غرق هستند و همواره در معرض یورش وحشیانه و غیرانسانی نیروهای سرکوبگر حکومتی قرار دارند. اگر برای مردم فقر اقتصادی و سرکوب های سیاسی به معنی مرگ و زندگی مردم و فرزندانشان و فرهنگ انسانی شان است، در حالی که برای سرمایه داران و حکومت آن ها جنگ، سرکوب و کشتار، نابرابری و استثمار برای کسب قدرت، سود بیش تر و غارت منابع طبیعی جامعه «نعمتی خدادادی» است.
حکومت اسلامی، حکومتی متشکل از گروه های تروریستی اسلامی، آدمکشان حرفه ای، باندهای مافیایی، اراذل و اوباش و مشتی دزد و غارتگر است. این حکومت سی سال است جنایت انسانی و چپاول منابع طبیعی کشور مشغول است و جامعه را به لبه نیستی و نابودی سوق داده است. در حالی که ایران، یکی از کشورهای ثروتمند منطقه است اما اکنون نه تنها بین هشت تا ده میلیون نفر از شهروندان این کشور بیکارند، بلکه آن هایی هم که شاغلند دستمزدهایشان نه تنها کفاف زندگی شان را نمی دهد، بلکه به موقع نیز پرداخت نمی گردد. براساس آمارهای رسمی حکومتی، بیش از 20 میلیون نفر از شهروندان ایرانی روزانه با هیولای فقر و بدبختی دست و پنجه نرم می کنند. فقر اقتصادی، سبب شده است که بحران های اجتماعی آن چنان در سطح گسترده ای دامن جامعه را بگیرند که میلیون ها انسان، به ویژه نیروی جوان را به سوی خودکشی، اعتیاد، تن فروشی و حتا فروش ارگان های بدنشان وادار کرده است.
بدین ترتیب، کلیه عملکردهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این حکومت جانی و ارتجاعی سبب شده است که اکثریت مردم ایران، در راهپیمایی های میلیونی خود، با تمام قدرت فریاد از جمله «مرگ بر دیکتاتور هم رهبر هم دکتر» سر دهند و برای برکناری این حکومت، به مبارزه جدی و پیگیر روی بیاورند.
در زیر به چند نمونه از فساد اقتصادی و غارتگری سران حکومت اسلامی و عناصر آن اشاره می کنیم که از جمله در اثر تشدید و اوج گیری کمشکش و رقابت جناح های درون حکومت اسلامی، به رسانه ها نیز کشیده می شوند.

نمونه بریدن دست و پای دزدان گرسنه
تراژدی انسانی در ایران، به حدی گسترده است که انسان را به یاد نمایشنامه «تاجر ونیزی» اثر «شکسپیر» می اندازد که در آن پس از ناتوانی بدهکار در نزد بازپرداخت به موقع وام و بهره سنگین آن، رباخوار، طبق قرارداد، خواهان بریدن نیم کیلو گوشت از بدن بدهکار می شود. در صحنه سوم از پرده اول این نمایشنامه، شایلاک رباخوار به آنتونیو (ضامن وام گیرنده) می گوید «به عنوان تفنن، این نکته را جزء شرایط قرارداد بنویسید که اگر نتوانید در فلان روز و فلان محل، از عهده تادیه دین خود برآیید، این جریمه تعلق گیرد که مقدار نیم کیلو از گوشت تازنین شما از هر قسمتی از بدن شما که من مایل باشم، بریده شود.» (نمایشنامه «تاجز ونیزی»، اثر شکسپیر، ترجمه دکتر علاء الدین پازارگادی، انتشارات سروش و قبلا بنگاه ترجمه و نشر کتاب)
اگر این واقعه در این نمایشنامه به صورت طنز بیان شده است، اما در جامعه ما، این نمایشنامه به دو شکل واقعیت پیدا می کند؛ اولی این است که اگر کسی دزدی کند با اتکاء به قوانین اسلامی و حکومت اسلامی دست و پایش بریده می شود.
وب سايت خامنه ای، روز شنبه ۲۰ مرداد 1387 نوشت: سؤال: حکم سارق، قطع يد است، آيا در اين کشور کسی پيدا نمی ‏شود که شرايط قطع يد را داشته باشد؟
جواب: در موارد متعددی دست سارقين در جمهوری اسلامی قطع گرديده و نگارنده خود شاهد مواردی از آن بوده است. البته شرايطی که در آن دست سارق قطع می شود متعدد است و بسياری از سارقين فاقد آن هستند از طرف ديگر مواردی نيز که در حکم اجرا می ‏شود غالبا در تبليغات و رسانه ‏های عمومی اعلام نمی ‏گردد.
دادگستری کل سيستان و بلوچستان، روز يک شنبه، ۱۶ دی ماه ۱۳۸۶، اعلام کرد که حکم قطع دست راست و پای چپ در مورد پنج نفر، که متهم به گروگانگيری و درگيری مسلحانه بودند، در زاهدان، به اجرا در آمده است. اين پنج نفر متهم به سرقت مسلحانه، درگيری با ماموران انتظامی و به هم زدن امنيت مردم در سطح منطقه شده اند. اسامی افرادی که در مورد آن ها حکم به مورد اجرا در آمده، عبارت است از «م.ع. جلالی» «ع.ب.ريگی» و «ا. ريگی» «ع.ر.رودينی» و «د. پهلوان».
دادگستری کرمانشاه، حکم به قطع يد داده و آن را اجرا نيز کرده است. روزنامه قدس ضمن تاييد اين عمل نوشته است: «در يک سال گذشته اين چندمين بار است که دادگستری استان کرمانشاه با قاطعيت هرچه تمام تر متجاوزان امنيت عمومی را در ملاء عام به سزای اعمال خود می رساند زيرا نگرش مديريت دادگستری کل استان کرمانشاه مبنی بر ناامن سازی محيط جامعه برای تبهکاران و بالابردن هزينه جرم و جنايت است.»
داود صالحی، سفير ايران در اسپانيا، روز پنج شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۶، در يک نشست مطبوعاتی در مادريد از اجرای حکم اعدام و قطع دست و پای بزهکاران در ايران دفاع کرد و اين عمل را با عمل جراحی قطع عضوی از بدن برای جلوگيری از سرايت بيماری به بقيه اعضا مقايسه نمود.
به گزارش روزنامه ديلی‌تلگراف، «داوود صالحی»، در دفاع از اجرای قوانين سخت اسلامی گفت: «مجازات اعدام برای حفظ سلامت جامعه ضروری است.»
به گزارش خبرگزاری ايسنا، به نقل از معاون دادستان مشهد، روز ۱۴- ۰۹ - ۲۰۰۷، دست چهار متهم به سرقت را به عنوان «حد شرعی» قطع کرده اند. در اين خبر اسامی افراد قطع عضو شده «ع-ک»، «ح-ف»، «م-د» و «غ-ر» ذکر شده و از قول «روابط عمومی دادگستری خراسان رضوی»، اعلام شده است که اين حکم «روز گذشته اجرا شده است.»
براساس قوانين وحشيانه شرع اسلام، هر فردی که در جامعه اسلامی مرتکب دزدی شود بايد تعدادی از انگشتان يا دست وی از ناحيه مچ قطع شود.
تعيين مجازات قطع انگشتان دست سارق، بر اساس آيه ۳۸ سوره مائده در قرآن، کتاب «آسمانی» مسلمانان انجام گرفته است: «والسارق والسارقة فاقطعوا أيديهما جزائا بما کسبا نکالا من الله...»، که به صراحت حکم به قطع دست سارق می دهد، چه زن و چه مرد. فقهای شيعه، علاوه بر قطع انگشتان تنها يک دست و در صورت تکرار «دزدی» به قطع نوک پای چپ فتوا داده اند.
ماده ۲۰۱ قانون مجازات اسلامی ايران، مجازات سرقت را در مرتبه اول، قطع چهار انگشت دست راست، در مرتبه دوم، قطع انگشتان پای چپ و بخشی از پا که متصل به انگشتان است، در مرتبه سوم حبس ابد و در مرتبه چهارم، اعدام تعيين کرده است.
شکل دوم این است که بسیاری از انسان ها، به ویژه جوانان به دلیل فقر اقتصادی و نداری کلیه ها و دیگر ارگان های بدنشان را می فروشند. در شهرهای ایران، به طور رسمی و قانونی صدها درمانگاه خرید و فروش و پیوند کلیه وجود دارد و در گزارش ها آمده است که بسیاری از اروپائیان نیز برای پیوند کلیه به ایران سفر می کنند، چون که کلیه سالم جوانان را به سرعت و ارزان خریداری می کنند. در حالی که در کشورهای غربی و هم چنین بسیاری از کشورهای جهان، چنین عملی ممنوع است و فقط اگر کسانی از قبل به طور کتبی اعلام کرده باشند ارگان های بدن آن ها را که به دلایل مختلفی از جمله در تصادفات در معرض مرگ قرار می گیرند، برداشته شود و در اختیار نیازمندان قرار گیرد، مجاز است. اما خوشبختانه تاکنون شنیده نشده است که دست و پای دزدان درشت و سرمایه داران غارتگر اجتماعی را ببرند. خوشبختانه را از این جنبه به کار می برم که بریدن دست و پای انسان و درآوردن چشم و... با اتکاء به قوانین اسلامی و غیراسلامی و یا شکنجه و اعدام و سنگسار، روش های جنایت کارانه ای هستند که هر انسان آزاده ای در هر شرایطی موظف است محکم و قاطع در جهت لغو و محکومیت آن ها لحظه ای درنگ نکند.

نمونه توقیف 5/18 میلیارد دلار در ترکیه
اخیرا، در خبرها آمده است که سرمایه هیجده میلیارد دلاری یک ایرانی در ترکیه که شامل 20 تن طلا و 7.5 میلیارد دلار وجه نقد بوده توسط دولت ترکیه توقیف شده است. وکیل این سرمایه ‌دار ایرانی در تلاش است که دولت ترکیه را متقاعد کند تا سرمایه مذکور را آزاد کند تا وی آن را در ترکیه سرمایه گذاری نماید.
گفته می شود این واقعه مربوط به ماه دسامبر سال گذشته است، اما اکنون جزئیات آن فاش شده است. نخستین خبری که در این ارتباط انتشار یافت، جمله ای بود که نخست وزیر ترکیه «اردوغان» در آخرین کنگره سالانه حزب خود بیان داشت. او گفت: «خدای ترکیه بزرگ است و در این شرایط بحران اقتصاد جهانی، خداوند 5/18 میلیارد دلار را به اقتصاد این کشور تزریق کرده است.»

آن موقع خبرگزاریی ها، توجه چندانی به این ادعای نخست وزیر ترکیه نکردند. اما اخیرا کانال «دی» ترکیه، در یکی از برنامه های شبانه خود، با مدارک غیرقابل انکار فاش کرده است این سرمایه که 7.5 میلیارد دلار آن به صورت نقد و 11 میلیارد آن به شکل 20 تن شمش طلا است توسط شخصی به نام «اسماعیل صفاری نسب» از ایران خارج شده و به وسیله کشتی به ترکیه انتقال داده شده است. مامورین ویژه در یکی از بنادر این کشور، از این 20 تن طلا محافظت می کنند.
اکنون پس از گذشت ماه ها از این واقعه، این تاجر ایرانی، مدعی این ثروت کلان شده است؟ وکیل صفریان نسب مدارکی قانونی در دست دارد که‌ از بانک مرکزی ترکیه اخذ شده است. دولت ترکیه هم اکنون این پول ها را توقیف و آن ها را در بانک مرکزی نگهداری می ‌کند و طلاها را نیز در بندر تحت حفاظت مامورین ویژه قرار داده است.
در این میان سئوال این است که چه مقام ایرانی با اردوغان برای خروج این همه ثروت از ایران در تماس بود و از آن به عنوان کمک بزرگ به اقتصاد بحرانی ترکیه نام می برد؟
این واقعه هنگامی که از تلویزیون ترکیه پخش شد و به صورت یک فیلم خبری نیز روی شبکه یوتوب قرار گرفت، رسانه های آن در این مورد گزارشاتی را منتشر کردند.
روزنامه سرمایه، چاپ تهران در تاریخ یک شنبه 11 مرداد 13388، در مورد این واقعه نوشت: در پی انتشار اخبار فوق خبرنگار «سرمایه» کوشیده است ضمن تماس با مسئولان مربوطه نسبت به صحت و سقم خبرهای منتشره و چگونگی خروج این حجم بزرگ از سرمایه و شناسایی مبادی صادرکننده احتمالی مجوزهای خروج آن اطلاع رسانی کند.
اردشیر محمدی رییس کل گمرک در این رابطه گفت: «گمرک و من از این موضوع بی اطلاعیم و پس از انتشار این اخبار نسبت به تشکیل کمیته ای جهت بررسی چگونگی خروج کانتینر مربوطه اقدام کرده ایم که در صورت رسیدن به نتیجه از طریق روابط عمومی گمرک به اطلاع عموم خواهیم رساند.» رییس کل گمرک در ادامه گفت: «روایت های زیادی وجود دارد که کانتینر مربوطه که حامل 5/18 میلیارد دلار طلا و دلار بوده از مبادی گمرکی کشور خارج نشده و احتمالا از دیگر نقاط مرزی کشور خارج شده است. ما در حال بررسی موضوع هستیم و از آن جا که از طریق وزارت امور خارجه هم اطلاعاتی در این خصوص در اختیار ما قرار داده نشده در حال مذاکره و کسب اطلاع از این وزارتخانه هستیم.»
در این رابطه خبرنگار «سرمایه» با روابط عمومی بانک مرکزی و معاون ارزی سابق بانک مرکزی که در هفته گذشته عزل شد نیز تماس گرفت. روابط عمومی بانک مرکزی ضمن ابراز بی اطلاعی از کانتینر 5/18 میلیارد دلاری اعلام کرد: «این موضوع باید از طریق گمرک پیگیری شود و ما اطلاعی از آن نداریم.»
اطلاعاتی که به زبان ترکی استانبولی در این فیلم انتشار یافته، 20 تن طلا و 5/7 میلیارد دلار که جمعا 5/18 میلیارد دلار است، در بازرسی گمرکی آنکارا کشف شده است. این ثروت هنگفت با یک کامیون از مسیر قوینه(شرق ترکیه و هم مرز با ایران) به گمرک آنکارا وارد شده است. پس از کشف محموله کامیون رانندگان آن گریخته اند.
مدارک کشف شده از طرف گمرک ترکیه نشان می دهد که صاحب محموله فردی است به نام اسماعیل صفریان نسب. گمرک ترکیه پس از کشف محموله کامیون به ارسال کننده محموله در ایران اطلاع داده است که جهت دریافت محموله ارسالی خود به ترکیه مراجعت کند، اما فرد مذکور یک وکیل ترک را مامور دریافت 20 تن طلا و 5/7 میلیارد دلار کرده است؟!
«شنول اوزل»، وکیل تاجر ایرانی در گفتگوی ویژه‌ با تلویزیون کانال «دی» ترکیه‌ با تایید این خبر اعلام کرده است که‌ موکلش در اکتبر سال گذشته‌ ـ آبان 87 ـ سرمایه ‌ای به ارزش 5/18 میلیارد دلار، شامل 7.5 میلیارد دلار پول نقد و یک تریلی حامل شمش طلا به‌ وزن بیست تن، با همراهی دو پیک به‌ ترکیه‌ فرستاده،‌ اما در گمرک این کشور، پیک‌ های فرستاده‌ شده‌ با اموال تاجر ایرانی به‌ دلایل نامعلوم متواری شده‌ و بیان نامه‌ ورود این سرمایه‌ هنگفت در گمرک این کشور به‌ ثبت نمی ‌رسد و به‌ همین دلیل، همه 5/18 میلیارد دلار از سوی مقامات این کشور توقیف و پس از ثبت به‌ خزانه‌ بانک مرکزی ترکیه‌ سرازیر می‌ شود.
وکیل «اسماعیل صفاریان نسب» تاجر ایرانی، گفته‌ است که‌ منظور اردوغان از جذب چنین سرمایه ‌ای، همان مبلغ موکلش است و به رغم آن که‌ بانک مرکزی ترکیه‌ گفته‌ که‌ هنوز این سرمایه‌ در خزانه‌ این کشور است، شواهد حکایت می ‌کند که‌ 5/18 میلیارد دلار یادشده توسط کشور ترکیه‌ مصرف شده‌ و این در حالی است که‌ وکیل اسماعیل صفاریان نسب ـ تاجر ایرانی ـ متعهد شده‌ که‌ در صورت آزادی سرمایه‌ افسانه ‌ایش، همه‌ این مبلغ را در ترکیه‌ سرمایه‌ گذاری کند.
روزنامه‌ های سراسری ترکیه، «ملیت» «حریت» و کانال تلویزیونی «ت.آر.ت» نیز این خبر را منتشر کرده ‌اند.
تاکنون درباره این که‌ اسماعیل صفاریان نسب کیست و این که مقصد اصلی آن کدام کشور بوده است و یا این که این سرمایه چگونه از ایران خارج شده است، هیچ اطلاعاتی منتشر نشده است؟
شایان ذکر است که بودجه سالانه کل کشور، رقمی در حدود 100 میلیارد دلار است، مبلغ 5/18 میلیاردی که از کشور خارج شده معادل یک پنجم کل بودجه یک سال کل ایران است. به همین دلیل، هیچ سرمایه دار و تاجری در ایران نمی تواند معادل یک پنجم بودجه ایران را به صورت داشته باشد و فراتر از آن بتواند به راحتی از کشور خارج نماید.

نمونه فساد در دولت
روند فساد، غارتگری، رشوه‌ دهی، رشوه‌ گیری و تجاوز به اموال عمومی مردم در دستگاه حکومتی اسلامی، از گذشته تاکنون همواره سیر صعودی را طی کرده و در دولت احمدی نژاد به اوج خود رسیده است.
ديوان محاسبات که بر اساس قانون اساسی حکومت اسلامی، موظف است بر دخل و خرج دولت نظارت کند و حاصل کار خود را ‏نيز به مجلس گزارش دهد، چندی پيش از تخلفات گسترده دولت نهم در سال 1385 خبر داده و در گزارش خود ‏يک نمونه از اين تخلفات که واکنش ‌های گسترده ای را نیز در پی داشت، اعلام کرد که سرنوشت بيش از هزار ميليارد ‏تومان از درآمد نفتی کشور مشخص نيست و اين رقم به خزانه واريز نشده است.‏ اين نهاد نظارتی، در گزارش خود درباره چگونگی اجرای قانون بودجه سال 1386 نيز که در هفته جاری از ‏تريبون مجلس خوانده شده بود، بیش از 1400 مورد تخلف دولت از قانون بودجه آن سال، خبر داده و تاکید کرده ‏که دولت نهم از اجرای صحيح قانون بودجه، 54 درصد انحراف داشته است.‏
بخش اول ‏اين گزارش، روز يک شنبه 23 فروردین 1388، با وجود اعتراضات نمايندگان وابسته به جناح احمدی نژاد، از تريبون مجلس خوانده شد. نمايندگان حامی احمدی ‌نژاد، خواندن آن از تريبون مجلس ‏را نيز «خلاف شان و غيرقانونی» ناميدند تا جايی که کار به دعوای لفظی نمايندگان و پاسخگويی دو طرف کشيد.‏
در گزارش ديوان محاسبات، هم چنين تصريح شده که در سال 86 نيز 2300 ميليارد تومان (23 هزار ميليارد ريال) ‏از درآمد گازی کشور به سرنوشت همان هزار ميليارد تومان سال 85 دچار شده و مشخص نيست که به کجا رفته ‏است.‏
در گزارش مرکز پژوهش های مجلس نیز با اشاره به انحراف 109 ميليارد دلاری از برنامه چهارم توسعه كشور (88-‏‏1384)، آمده است: مجموع استفاده از درآمد نفت خام، 109 ميليارد دلار انحراف دارد يعنی ‏بيش از مقدار پيش ‌بينی شده در برنامه بوده است. ‏اين گزارش در ادامه با اشاره به اين كه «گزارش تفريغ بودجه سال 1385 كه از سوی ديوان محاسبات عرضه ‏شد، حاكی از 4/6 تريليون تومان تخلف بودجه ای دولت، واريز نشدن 050/1 ميليارد دلار درآمد به خزانه ‏و دو هزار مورد انحراف از بودجه سال 85 بوده است»، می افزايد: در گزارش تفريغ بودجه سال 1386، ‏اعلام شده كه در 170 مورد از 312 بند و تبصره‌ قانون بودجه 86 (يعنی 54 درصد بندها يا اجزای ‏تبصره ‌ها) تخلف صورت گرفته است. در سال 86، شركت ‌های دولتی، بانك‌ ها و موسسات انتفاعی وابسته به ‏دولت بيش تر از 5/2 برابر بودجه مصوب خرج كرده ‌اند.
پاسدار صادق محصولی، معروف به پاسدار میلیاردی که وزیر کشور احمدی نژاد است، 300 میلیارد تومان ثروت دارد. صادق محصولی از یک خانواده متوسط ارویمه ای، که در سنین جوانی وارد سپاه پاسداران این شهر شد و در 23 سالگی به دلیل شرکت فعال در سرکوب فعالین سیاسی و انقلابی این شهر و هم چنین کشتار مردم کرد و ترورها در کردستان عراق و غیره در 23 سالگی به درجه «سرداری» ارتقاء یافت، این ثروت هنگفت را غیر از راه های دزدی و غارت اموال عمومی و بالا كشیدن بودجه دولتی و غصب اموال و املاک مردم از کجا به دست آورده است؟!
دولت احمدی نژاد، در چهار سال گذشته مبلغی در حدود 300 میلیارد دلار خرج کرده است. اما کجا و چگونه خرج شده است کسی نمی داند. حدود 20 میلیون نفر از شهروندان کشور در میان فقر و فلاکت اقتصادی و فشارهای سیاسی و غیره کمرشان خم شده است. گرانی و تورم روزافزون است. میلیون ها نفر بیکارند. کارخانه ها یکی پس از دیگری ورشکست و تعطیل می شود و کارگران آن ها، به میان میلیون ها بیکار پرتاب می گردند، بدون این که از بیمه بیکاری مکفی برخوردار باشند. آموزش و پرورش با کسر بودجه کلانی روبرو است. در چنین شرایطی، باندهای مافیایی درون حکومت اسلامی، 5/18 میلیارد دلار را از کشور خارج می کنند، جنایت آشکار دیگری علیه مردم ایران است!
بی شک خروج چنین ثروت هنگفتی از کشور، بدون هماهنگی بین بیت رهبری، رییس جمهور و دولت، مجلس و خزانه کشور، و هم چنین دستگاه های امنیتی و گمرکی امکان پذیر نمی باشد. بنابراین، نتیجه مستقیم این دزدی ها و چپاولگری های اراذل و اوباش حکومت اسلامی، تحمیل فقر و فلاکت بیش تر و روزافزون بر اکثریت جامعه ما، به ویژه مزدبگیران است.
برای مثال، محمد عباسی، وزير تعاون دولت احمدی نژاد، در يک کنفرانس مطبوعاتی در روز يک شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷ برابر با ۱۰ آکوست ۲۰۰۸، جمعيت جويای کار در ايران را ۱۰ ميليون نفر اعلام کرد و اظهار داشت؛ نزديک به ۱۰ ميليون نفر از جمعيت کشور متقاضی اشتغال هستند. آمار ۱۰ ميليون نفری جمعيت جويای کار در حالی از سوی وزير تعاون اعلام شد که بنابر گزارش بانک مرکزی، جمعيت فعال کشور 5/23 ميليون نفر است که با اين حساب نرخ بيکاری کشور براساس آمار وزير تعاون دولت نهم ۴۲ درصد است.
از سوی ديگر، در همان روزها خبرگزاری حکومتی موج، نوشت: يازده ميليون کارگر در اقتصاد غير رسمی کشور فعال اند. نقدينگی هم اکنون از ۵۰ هزار ميليارد تومان به ۱۴۰ هزار ميليارد تومان افزايش يافته است. نرخ بيکاری هم اکنون در کشور ايران ۴ برابر کشور های توسعه يافته است که اين امر به بحران مبدل شده است.
هم چنين مدير عامل جمعيت دفاع از کودکان کار و خيابان اعلام کرده است: کودکان کار و خيابان در ايران حدود 5/1 ميليون نفری برآورد شده است، که با احتساب کارگاه‌ های خانگی و کودکانی که از خانواده ‌های محروم هستند و در خيابان کار می‌کند، اين جمعيت بيش تر است.
شايان ذکر است که روزنامه سرمايه نیز ۱۵ آذر ۱۳۸۶ - ۶ دسامبر ۲۰۰۷، نوشته بود: در حال حاضر، سه ميليون کودک ترک تحصيل کرده داريم...» محروميت ميليون ها کودک از تحصيل و عدم دسترسی آن ها و خانواده هايشان به خدمات درمانی و مواد غذايی ضروری، جنایت بزرگی است که حکومت اسلامی عامل اصلی آن است.

نمونه عباس پالیزدار
در افشاگری ‌های عباس پالیزدار، مسئول هیات تحقیق و تفحص در قوه قضائیه که در سایت‌ های اینترنتی داخلی و خارجی منتشر شد و سرانجام وی زندانی و سپ آزاد گردید ضمن متهم نمودن برخی از چهره های سرشناس حکومت و «آقازاده ها»، محمود هاشمی شاهرودی، رییس قوه قضائیه و روسای بازرسی کل کشور وابسته به قوه قضاییه را متهم به دریافت رشوه و ترویج و ایجاد فساد در قوه قضائیه نموده بود. در حکومتی که قوه قضائیه و روسا و مدیران آن و متجاوز و غارتگر باشند، دیگر هیچ بحثی غیر از این که با قدرت می توان گفت همه دستگاه های حکومتی از بالا تا پایین به آن آلوده هستند، باقی نمی گذارد.
عباس پاليزدار، 41 ساله است و گفته می شود «جانباز 45 درصدی» است. «رییس امور زیربنایی مرکز پژوهش های مجلس» و «مشاور کمیسیون اقتصادی مجلس هفتم» از جمله سمت هایی است که رسانه های ایران تا قبل از ماجرای پالیزدار برای معرفی او استفاده کرده بودند. اما نمایندگی کمیته تحقیق و تفحص از قوه قضائیه مستقر در سازمان بازرسی کل کشور، مهم ترین سمتی است که او در سال های اخیر بر عهده داشته است.
پالیزدار در سخنرانی های گوناگونی که به عنوان «دبير کميته تحقيق و تفحص مجلس هفتم از قوه قضائیه» می کرد، بعضی از عالی ترین مقامات ایران را به اتهاماتی چون فساد مالی، رانت خواری، تصاحب اموال عمومی و خصوصی، مافیای اقتصادی و بی لياقتی متهم کرد.
او به طور مداوم سخنانش را به پرونده های محرمانه ای که گفته بود در سازمان بازرسی کل کشور موجود است، مستند می کرد.
عباس پالیزدار روز 14 اردیبهشت 1387، در یک سخنرانی در دانشگاه بوعلی سینای همدان، مقام های بلند پایه حکومت اسلامی را به فساد مالی متهم کرد.
فیلمی از این سخنرانی در سایت های اینترنتی منتشر شد که در آن تعدادی از روحانیان بلندپایه از جمله محمد امامی کاشانی، امام جمعه موقت تهران، محمد یزدی، رییس سابق قوه قضائیه، عباس واعظ طبسی، تولیت آستان قدس رضوی و علی اکبر ناطق نوری، رییس پیشین مجلس ایران به فساد اقتصادی گسترده متهم شده بودند.
او در این سخنرانی خود، با ذکر جزئیات از 44 شخصیت از جمله 9 روحانی قدرتمند و با نفوذ حکومت اسلامی نام برد و آن ها را متهم کرد که با سوء استفاده از موقعیت خود، منافعی اقتصادی برای خود و اعضای خانواده شان فراهم آورده اند. این اتهامات در مورد بعضی از آن ها شامل مسائل اخلاقی نیز می شد.
عباس پالیزدار در سخنرانی خود به حمایت از محمود احمدی نژاد، پرداخته و گفته بود که او می خواهد دست مفاسد اقتصادی را از امکانات دولتی کوتاه کند، اما هیچ کس دولتش را در این زمینه حمایت نمی کند. سخنرانی پالیزدار با واکنش هایی در محافل سیاسی ایران روبرو شد و گروه های اصولگرا، ارتباط خود را با او رد کردند.

نمونه شهرام جزایری
شهرام جزایری عرب که به گفته خودش دانشجو بود و بستنی فروشی نیز می کرد در طول چند سال، آن چنان ثروت های هنگفتی می اندوزد، به طوری که که در سال ۱۳۸۱ در سن ۲۹ سالگی و در جریان بزرگ ‌ترین و جنجالی ترین پروندهٔ فساد اقتصادی ایران در رسانه ها مطرح می شود. وی مانند دیگر نمونه ها در کشمکش رقابت های جناحی حکومتی، دستگیر و دادگاهی می شوند و پس از این که آب ها از آسیاب افتاد بی سر و صدا آزاد می شوند.
بر اساس محتويات کيفرخواست، جزايری در طول پنج سالی که از روی آوردنش به فعاليت های تجاری می گذرد، بالغ بر 811 ميليارد و 560 ميليون ريال (افزون بر 101 ميليون دلار) از شبکه بانكی تسهيلات ارزی دريافت کرده است.
طبق گزارش رسانه ها، تعدادی از فرزندان روحانيون معروف حکومت اسلامی و مديران تعدادی از بانک ها و سازمان های دولتی در ميان افرادی هستند که به واسطه ارتباط با اين پرونده يا دريافت پول از شهرام جزايری به زندان و جريمه نقدی محکوم شده اند.
نام مهدی مقتدايی، پسر آيت الله عبدالحسين مقتدايی، دادستان سابق کل کشور و محمد دری نجف ‌آبادی، فرزند حجت الاسلام دری نجف آبادی، وزير سابق اطلاعات و رييس فعلی ديوان عدالت اداری، در ميان محکوم شدگان است. اتهام اين دو نفر، اعمال نفوذ برخلاف حق و شركت در تحصيل مال نامشروع بوده است.
مژدهی اتهامات وی را ایجاد و تأسیس حدود ۵۰ شرکت مختلف بازرگانی، کسب اعتبار موهوم از طریق مانورهای متقلبانه، برداشت ۳۸ میلیارد و ۱۰ میلیون ریال به دفعات مختلف و پرداخت آن به اشخاص به عنوان رشوه، جعل اسناد اعلام کرد. تبانی در معاملات دولتی، اغوای مسئولان بانک ها، تسهیل و دریافت ارز، عدم به کارگیری تسهیلات در امر صادرات و واردات و ایجاد رکود در امر صادرات واردات، تهیه پیمان نامه‌های غیر قانونی و اخذ مقادیر قابل توجهی از این طریق از جمله کیفرخواست نماینده مدعی العموم است. علی مژدهی نماینده مدعی العموم در دادگاه ضمن قرائت کیفرخواست صادره درباره شهرام جزایری به تشریح مشخصات متهمان و عناوین اتهامی هر یک از آنان پرداخت. در آن پرونده شهرام جزایری با اتهامات بسیاری از جمله ارتشاء، صادرات غیر قانونی، جعل اسناد دولتی و اختلاس‌های کلان روبرو شد و بیش ۵۰ تن به عنوان شرکای جرم وی روانهٔ دادگاه شدند که اغلب آنان را فرزندان مقامات نظام تشکیل می‌دادند
شهرام جزايری عرب، تاجر جوانی که محاکمه او به اتهام فساد اقتصادی به یک جنجال شگفت انگیز معروف شد، در دفاعيات خود در دادگاه گفت که مبالغ زيادی پول به عنوان کمک به برخی نمايندگان مجلس پرداخته است.
شهرام جزايری که متهم رديف اول در پرونده مفاسد اقتصادی است در ابتدای دفاعيات خود اظهار داشت: «در کارهای گسترده اقتصادی و تجاری شركت هايی كه تحت كنترل من بوده، اگر هم اشتباهی صورت گرفته، با نيت و قصد اخلال نبوده كه اميدوارم بعد از اثبات، مورد عفو قرار گيرم.»
جزايری ادامه داد: «من با مسئولين همكاری صادقانه داشته ‌ام و مبالغی كه به آن ها داده ‌ام بدون هيچ چشمداشتی بوده، رشوه نبوده و صرفا بر مبنای رابطه‌ دوستی و آشنايی بوده است.»
او در مورد نحوه ارتباط خود با نمايندگان مجلس که در آن روزها، جنجال زيادی به راه انداخته بود، گفت: «من مشاور فنی كميسيون اقتصادی مجلس بوده ‌ام و خود را به عنوان خادم موثق نظام می ‌دانم.»
جزايری تاكيد كرد که با مسئولين، از جمله نمايندگان مجلس، ارتباط داشته اما پولی ندادم كه برايم كاری انجام شود. اگر هم چيزی از من خواسته اند به حساب آشنايی و دوستی پرداختم.»
رييس دادگاه در اين هنگام از شهرام جزايری خواست که بگويد به چه كسانی پول پرداخته است. به گزارش خبرگزاری حکومتی ايسنا، جزايری در اين هنگام با صدای بلند گفت: «مبلغ 550 ميليون تومان به يكی از دوستان جديدم به نام آقای سيدهادی خامنه ‌ای (نماينده مجلس و برادر رهبر ايران)، مبلغ 170 ميليون تومان به آقای الهياری، نماينده كرمانشاه و هم چنين مبلغی هم برای كمك به مردم تنكابن به آقای صابری، نماينده تنكابن در مجلس داده ‌ام.»
ايسنا در ادامه می افزايد: «جزايری با گريه ادامه داد «خدمت آيت الله محمد گلپايگانی (مسئول دفتر رهبر) مبلغی را به دفتر مقام معظم رهبری دادم. من آقا را دوست دارم ولی ايشان ما را قابل ندانستند.»
جزايری، ياد آور شد: «به من گفتند چرا به سياسی ها كمك می ‌كنی؟ به دفتر رهبری كمك كن كه صرف امور خيريه شود. اما دفتر ايشان چك من را پس فرستادند و دو هفته بعد من دستگير شدم.»
جزايری، در ادامه با اشاره به مبلغی كه ماهيانه برای بيمه ‌های ائمه جماعات پرداخت كرده بود، گفت: من اين كار را به درخواست آيت الله انوری كردم و وقتی سازمان بازرسی وام‌ های شركت های زنجيره ‌ای را به من وصل كرد، خدمت آيت الله انوری رفتم و گفتم، اگر من تخلف كرده ‌ام كمكم كنيد.»
شهرام جزايری، در مورد ارتباط خود با شاهی عربلو، عضو كميسيون اقتصادی مجلس گفت: «او به منزل ما در دوبی آمد و در ميهمانی كه شاهی عربلو و همكاران كميسيون اقتصادی مجلس مثل آقايان عزيزی، جماعتی و عبدالهی، به دعوت من در آن جا بودند، به رسم هديه و بدون هيچ نيتی به هر كدام يک دستگاه تلويزيون و يك دستگاه تلفن همراه دادم كه بعد هم جارو جنجال بپاشد كه جزايری به كميسيون اقتصادی رشوه داده است.»
پس از پايان محاکمه شهرام جزايری در شعبه 1192، خبرنگار حکومتی مهر در حاشيه دادگاه با وی به گفتگو پرداخته بود. در بخشی از این گفتگو می خوانیم:
«در حال حاضر شما چقدر سرمايه داريد؟
در حالی که با آستينش بازی می کرد، جواب داد: در حال حاضر من 160 ميليارد تومان سرمايه دارم.
اين همه پول را با اين سن کم تان از کجا آورده ايد؟
ما کشور خيلی خوبی داريم که می شود خيلی خوب در آن ثروتمند شد.»
ماجراهای شهرام جزایری، شباهتب به سریال های پلیسی دارد. نخست گفته شد وی از دست مامورین فرار کرده است. پس از فرار او با دستور ریاست جمهوری ایران، وزیر اطلاعات ایران موظف به پیدا نمودن و دستگیری شهرام جزایری شد و نیروهای وزارت اطلاعات حکومت اسلامی جستجو برای یافتن او را آغاز نمودند.
پس از انتشار خبرهای ضد و نقیض از دیده شدن شهرام جزایری در دبی، فرانکفورت و مناطق دیگر جهان، سرانجام در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۵، مقامات اطلاعاتی حکومت اسلامی اعلام کردند موفق شده‌ اند وی را در روستایی در کشور عمان دستگیر کنند و در روز ۲۸ اسفند 1385 به ایران بازگردانند؟!

نمونه مهدی رفسنجانی
روزنامه های نروژ در شهريور ماه ۱۳۸۲، راز يک قرارداد نفتی را که با دادن ۳۵ ميليون دلار رشوه به مهدی رفسنجانی، فرزند هاشمی رفسنجانی ریيس مجمع تشخيص مصلحت نظام حکومت اسلامی ايران صورت گرفته بود، فاش ساختند.
راديو فردا، در گزارشی پيرامون اين رشوه گيری خانواده هاشمی رفسنجانی گزارش داد: قرارداد توسعه ميدان نفت و گاز پارس جنوبی به موضوع روز محافل سياسی، اقتصادی، و مطبوعاتی نروژ تبديل شده است. مطبوعات نروژ شرکت ملی نفت اين کشور را به رشوه دادن به شرکت واسطه اين قرارداد، که يکی از پسران هاشمی رفسنجانی در آن نقش کليدی دارد، متهم کرده اند.
گزارشگر اين راديو، گفت: در قراردادهای شرکت ملی نفت نروژ با ايران، به نظر می رسد که شرکت British Petroleum انگليس، دست کم به طور غيرمستقيم، نقش تعيين کننده داشته است. قراردادهای شرکت ملی نفت نروژ با ايران از سال ۲۰۰۰ ميلادی شروع شد، از زمانی که ريچارد هاوارد انگليسی از شرکت British Petroleum به شرکت ملی نفت نروژ منتقل شد و مسئوليت و رابط خارجی اين شرکت به او واگذار شد. شرکت ملی نفت نروژ (Stat Oil) سال گذشته برای توسعه حوزه گاز پارس جنوبی و بهره برداری از آن، در رقابت با چند شرکت ديگر فرانسوی، انگليسی، و ايتاليايی يک قرارداد ۳۵۰ ميليون دلاری يا يک ميليارد کرونی نروژ منعقد کرد که مانند بسياری از قراردادهايی که با ايران بسته می شود و از سقف ۲۰ ميليون دلار می گذرد، اين قرارداد هم مستقيما با شرکت ملی نفت ايران و وزارت نفت جمهوری اسلامی منعقد نشد، بلکه با شرکت واسطه ای به نام شرکت Horton بسته شد. قراردادهای بيش از ۲۰ ميليون دلار با ايران، شرکت خارجی طرف قرارداد را مشمول تحريم های آمريکا می کند.
شرکت ملی نفت نروژ تعهد کرده است که ۱۰ درصد از کل اين قرارداد (يعنی ۳۵ ميليون دلار) را به شرکت Horton بپردازد. اين ۳۵ ميليون دلار مبلغی است که مطبوعات و برخی محافل سياسی و اقتصادی نروژ از آن به عنوان رشوه ياد می کنند.
در پايان اين گزارش آمده است: در ارديبهشت امسال، در پی دوره ای که برخی محافل سياسی و مطبوعاتی ايران پرسش هايی را در پيوند با دارايی های خانواده رفسنجانی طرح کرده بودند، مهدی هاشمی رفسنجانی در گفتگويی با رسانه ها، هر گونه عقد قرارداد توسط او و ديگر اعضای خانواده رفسنجانی را در خارج قويا تکذيب کرد و گفت: من، ياسر، و محسن اصلا معاملاتی در خارج انجام نداده ايم. گفته می شود هاشمی رفسنجانی، يکی از ثروتمندان بزرگ جهان است!
سرانجام اين شركت نروژی در بيانيه اعلام كرده بود كه استات اويل مسئوليت پرداخت رشوه را برعهده می گيرد و قبول می كند كه اين شركت در سال های 2002 و 2003 با پرداخت رشوه قصد داشته است كه برای كسب امتياز توسعه فازهای 6، 7 و 8 ميدان پارس جنوبی ايران اعمال نفوذ كند.
بنا بر اين گزارش، مطبوعات نروژ در سپتامبر 2003 گزارش هايی منتشر كردند كه استات اويل سعی كرده است با رشوه دادن به يك فرد ايرانی، قرارداد توسعه بخشی از فازهای پارس جنوبی را كسب كند.
به دنبال صدور اين حكم، دو تن از مديران ارشد استات اويل ناگزير به استعفا شدند و شركت با صدور اطلاعيه ای به پرداخت رشوه اذعان كرد.
نمونه ثروت اندوزی هاشمی رفسنجانی، رشوه گیری پسر وی، شامل حال بسیاری از سران و عناصر حکومت اسلامی و «آقازاده» هایشان است که عموما پرده پوشی می شود و کسی جرات پیگیری اعمال آن ها را ندارد.

نمونه حکومت پهلوی
متاسفانه رشوه خواری و دزدی و فساد در میان سران و ارگان های حکومتی در ایران، ریشه تاریخی دارد. رضا شاه، به بهانه خرید اسلحه، کلیه سهمیه ایران از درآمد نفتی شرکت نفت انگلیس و ایران را به حساب شخصی‌ خود در لندن واریز می ‌کرد و این پول وارد ایران نمی‌ شد. زمانی که رضا شاه سقوط کرد دویست میلیون دلار در بانک ‌های لندن، نیویورک، سویس و تورنتو پول نقد داشت. بعلاوه، 75 میلیون تومان، معادل 50 میلیون دلار آن زمان، در حساب شخصی رضا شاه در بانک ملّی ایران بود. محمدرضا شاه نیز در زمان سقوط همین وضع را داشت. گفته می شد که محمدرضا شاه، 24 میلیارد دلار ثروت دارد. زمانی که در مصر بود، یک خبرنگار آمریکایی در این باره با او مصاحبه کرد. محمدرضا شاه، منکر این رقم شد و گفت ایرانیان نمی‌ دانند میلیارد دلار یعنی چه؛ ولی سرانجام پذیرفت که ده میلیارد دلار ثروت در خارج از ایران دارد. البته این به جز ثروت اشرف پهلوی (خواهر شاه)، فرح دیبا (همسر شاه) و سایر خویشان او بود.

حقیقت این است که غارت بیت ‌المال توسط عناصر حکومت اسلامی، به ویژه در مواقعی که حکومت با بحران سیاسی و با خشم و نفرت عموم مردم مواجه می شود خروج سرمایه ها از کشور، بالغ بر هزاران میلیارد دلار می گردد و این ارقام نجومی در بانک ‌های خارج از کشور، با نام‌ های مستعار و جعلی پس ‌انداز گردیده اند؛ به ویژه اکنون که سرمایه داران و سران و عناصر حکومت، با خیزش عمومی مردم ایران روبرو شده اند به دلیل نگرانی از آینده حاکمیت شان، سرمایه هایشان را از کشور خارج می کنند.
«ندا نیوز»، یکی از نشریاتی است که در خیزش اخیر مردم ایران و پس از قتل ندا آقا سلطان توسط نیروهای سرکوبگر حکومت، در سطح وسیعی منتشر می شود، در شماره اخیر خود، چنین نوشته است:
«چندی پيش گزارشگران «ندا نيوز» از اقدام کارخانه داران براي خروج سرمايه شان از ايران و بستن و تعطيل کردن موسساتشان پرده برداشتند و خبر دادند که با تبديل موجودی انبارها و دارايی هايشان به دلار باعث بالا رفتن نرخ ارز در بازار گشته اند. اين گزارش با خبر توقيف کاميونی در ترکيه که حامل 18 و نيم ميليارد دلار (18 و نيم تريليون تومان) طلا و اسکناس از ايران بود هر گونه شک و شبهه ای را نسبت به اقدامات سرمايه داران در رها کردن کارگران و کارکنان خود به امان خدا، در بيکاری و فقر و گرسنگی، بر طرف کرده و اين سئوال را در ذهن انسان به وجود می آورد که تا به امروز چند کاروان از اين کاميون ها، بدون شناسايی و ايجاد حساسيت اموال عمومی ايرانيان را به خارج برده اند. هنگامی که صاحبان صنايع ميلياردها تومان به کارگرانشان بدهکارند، و يا تريليون ها تومان به بانک ها، اين اموالی که خارج می شود، اموال تمامی ايرانيان است. اين وظيفه کارگران صنايع، و کارمندان موسسات و بانک های کشور است که با ظهور اولين نشانه های اقدام به خروج سرمايه از طرف موسساتشان، مردم را آگاه گردانند و به سرعت با تشکيل کميته های نظارتی کارگران و يا کميته های تصرفی کارگران و کارمندان از اين دزدی های اموال عمومی جلوگيری به عمل آورند.»
آنچه در بالا اشاره کردیم فقط نمونه هایی از فساد و غارتگری های کلان سران و ارگان های سرکوب حکومت اسلامی است؛ حکومتی که سران و عناصر ریز و درشت آن، سی سال است در همه عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جنایت پشت جنایت می آفرینند و ایران را به یک زندان بزرگی برای شهروندانش تبدیل کرده اند. جهل و جنایت، دزدی و تجاوز به مال و ناموس مردم، قتل و غارت، دروغ گویی و رشوه‌ خواری، آفریدن رعب و وحشت و ترور و غیره در حکومت اسلامی، آن چنان نهادینه شده که تار و پود همه این حکومت را فراگرفته است. همه جناح های حکومت اسلامی، در نهادینه شدن این همه جنایت و فساد و وحشی گری در حکومت اسلامی سهیم بوده اند بنابراین، اکثریت مردم ایران با مبارزه پیگیر و قدرت و همبستگی انسانی و اجتماعی خویش، دیر یا زود کلیت این حکومت را راهی گورستان تاریخ خواهند کرد.
یازدهم مرداد 1388 - دوم آگوست 2009



حزب توده؛ این عصاره بی شرافتی!



اکبر تک دهقان

10 مرداد 1388- 3 آگوست 2009

حزب توده در جنبش بزرگ اعتراضی کنونی، با گستاخی روزافزونی، علیه رشد مبارزات مردم ایران، عمل میکند. اکثریت عناصر مبارز در خارج و داخل، در برابر ویرانگری این زشت ترین پدیده سیاسی 3 دهه اخیر ایران، سکوت کرده، این جریان جنایتکار دهه 60 را، عملاً به ادامه سیاستهای گذشته خود تشویق میکنند. حزب مذکور از طریق کیهان خود، یعنی سایت " پیک نت"، در روز روشن مبارزات و فداکاریهای مردمی را، که قصد دارند به 30 سال برده گی مذهبی خاتمه دهند، به توطئه گری عوامل مشکوک- از جناح احمدی نژاد و یا خارج- نسبت داده، علناً جنایتکاران حاکم را به سرکوب شدیدتر مردم، تشویق میکند. ضمن بررسی آخرین موضع گیری این حزب تحت عنوان عوامفریبانه " گزارش ویژه برای پیک- توطئه جدید کودتاچی ها، ... "، نظیر همیشه مطلبی بدون امضاء، وبدون هیچگونه منبعی در اثبات ادعاهای خود، هرچه بیشتر از ماهیت این نابودکننده سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سال 1359، مطلع میگردیم.

گزارش ویژه برای پیک- توطئه جدید کودتاچی ها
شعارهای انحرافی برای
جدا کردن مراجع از موج سبز

http://www.peiknet.com
http://www.peiknet.com/1388/08mor/10/PAGE/35GOZARESH.htm

- در همین تیتر مقاله، کوهی از عوامفریبی نهفته است. اولاً این به استفاده از عبارت " گزارش ویژه" برمیگردد. گزارش این منبع قلابی باید ثابت کند، که اتفاق خاصی افتاده، یعنی شعارهای کاملاً جدیدی طرح شده است؛ در حالیکه این به هیچ وجه تازه گی ندارد. از 18 تیر سال 1378 تاکنون در هر تظاهرات جدی، بوفور شعارهای ضد رژیمی و مشخصاً ضد خامنه ای، تکرار شده است. از سوی دیگر، ضدیت با رژیم و فحش و ناسزا علیه این دستگاه آدمکشی، در کلیه صحبتهای خانواده گی و علنی مداوماً تکرار شده، به فرهنگ سیاسی روزمره جامعه ایران تعلق دارد. حزب توده بیکباره با طرح آن بعنوان یک " شعار انحرافی"، گویا حادثه جدیدی را کشف کرده، اما در واقع، این حزب، شرایط سرکوب خیابانی کنونی را فرصت مناسبی، برای انتقام کشی از نیروهای رادیکال ضدرژیمی، مورد استفاده قرار میدهد. نقل قول زیر از متن مطلب مورد بحث از " پیک نت"، و از آغاز این به اصطلاح " گزارش"، برداشته شده است. در اینجا تلاش میکنیم، قدم به قدم پیش رفته، و نشان دهیم، این جریان تا چه حد حقایق را جعل کرده، و علیه مبارزات رو به رشد مردم ایران، دست به اقدامات توطئه گرانه میزند. بخشهای آبی، یا نقل قول مستقیم از مطلب پیک نت، و یا نشانی مطالب و ویدئو های مورد اشاره ست. برای مشخص کردن قطعاتی از منابع دیگر، از رنگ سیاه و فونت کوچکتر استفاده شده است.

http://www.peiknet.com
1388/08mor/10/PAGE/35GOZARESH.htm

- " حدود ساعت 3:45 مهندس موسوی برای رفتن به قطعه 257 از اتومبیل پیاده شد. نیروی انتظامی مانع ادامه حرکت او به سمت قطعه 257 شد. موسوی بسیار خونسرد خطاب به ماموران گفت: خدا لعنت کند بزرگان شما را که شما را روبرو مردم قرار داده اند.
حدود ساعت 4:30 تا 5 کروبی و سپس هادی غفاری به میان جمعیت آمدند و با مردم صحبت می کردند. مردم بر سر قبر اشکان سهرابی و ندا آقا سلطان با صدای بلند فاتحه خواندند.

تصویری که پیک نت ارائه داده، غیرواقعی است. از حداقل 2 ساعت پیش از زمان رسمی برگزاری مراسم، درگیری شدید شروع شده و بهیچ وجه، فضا اینهمه آرام و زیبا که این حزب توصیف میکند، نبوده است. ادعای مربوط به گفتن جمله بالا از سوی موسوی هم، دروغ محض است.

در این قطعه در نشانی زیر با تیتر بالای آن، هیچ اثری از ادعای حزب توده مبنی بر اظهار " خدا لعنت کند بزرگان شما را که شما را روبرو مردم قرار داده اند."، از سوی موسوی به نیروهای انتظامی وجود ندارد.
" مجبور کردن میرحسین موسوی به ترک بهشت زهرا"
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4516

باز هم در زیر،این نشانی سایت رسمی و وابسته به موسوی و زهرا رهنورد است. در اینجا یک مصاحبه کاملاً جدید از موسوی در روز شنبه، وجود دارد. اما این نزدیک ترین سایت و هیچ گزارش دیگر داخلی و یا خارجی، ادعای مربوط به گفتن جمله بالا، از سوی موسوی به افراد نیروی انتظامی را درج نکرده است. ادعای حزب توده بر چه مبنایی متکی است؟ هیچ! یک ادعای دروغین و پوچ، اما با هدف خودشیرینی برای موسوی و قهرمان سازی از اوست. حتی حزب توده نقل قول قلابی را به عبارت " بسیار خونسرد گفت" مزین میسازد، تا موسوی را سیاستمداری آرام و اهل تفکر و روشنگری معرفی کند!
http://www.ghalamnews.ir
" موسوی بسیار خونسرد خطاب به ... "

نویسنده دروغگوی حزب توده، که خود در خارج وبال گردن مردم است، حتماً تک و تنها در کنار موسوی ایستاده، و این جمله را شنیده است. هیچ خبرنگار داخلی، خارجی، وبلاگ نویس، نزدیکان موسوی، همسرموسوی و احدالناس دیگری، این جمله را از زبان موسوی نشنیده است!
http://news.kodoom.com/zAAT2SA

در نشانی بالا، شما با سایت مثلاً یک حزب سیاسی، مزین به تکه پارچه رنگی رژیم، سرو کار پیدا میکنید، که همین " گزارش" حزب توده را بدون ذکر منبع، تکثیر کرده است. اگر این به اصطلاح جمله موسوی را در اینترنت وارد کنید، تنها دو مورد، یعنی سایت " پیک نت" و سایت بالا را که جریانی سبزاللهی است، خواهید یافت.
نگاه کنید به مطلب زیر، که از فیس بوک موسوی نقل شده، و جمله ادعایی حزب توده در آن موجود نیست.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4514

" گزارش " دهنده در آغاز، شروع به دقیقه شماری میکند، تا بحث خود را با آمار و ارقام مستند سازد! ساعت دقیق پیاده شدن موسوی، و سپس ساعت به میان جمعیت آمدن کروبی و هادی کروبی، چه ارزشی دارند؟ گذشته از این، همین هم، تقریباً با همه خبرهای موجود تناقض دارد. این گزارش دهنده شما، مردم وتجمع گسترده آنان را که شعارهای متعددی در دست داشتند، و از ساعت 14 مورد تهاجم بوده اند، ندیده است؟ از این گذشته، اساساً وقتی برای انجام چنین مراسمی، نبوده است. این موضوع فاتحه خوانی هم، بترتیبی که حزب توده نقل کرده، ساختگی است. به ویدئوی زیر نگاه کنید، تا از عرض و طول این " فاتحه خوانی"، که بیش از 2 بار نیست، سر در آورید.

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4513

-" اگر مانع حضور موسوی و کروبی نمی شدند این مراسم با قرآن خوانی و فاتحه خوانی بطور عادی انجام می شد و سپس مردم راهی خانه هایشان( و یا مصلا) می شدند. اما صف آرائی نیروی ضد شورش عملا این مراسم را تبدیل به شورش کرد." بنقل از اصل مطلب در سایت " پیک نت".

حزب توده بر چه اساسی، چنین ادعایی میکند؟ مگر مردم فقط برای فاتحه خوانی به گورستان رفته بودند؟ مردم در هر حرکتی و در هر محلی، با هدف طرح خواستهای سیاسی اصلی خود، و اعلام نفرت از حاکمان حضور می یابند. حزب توده با این جعل آشکار، مثلاً دارد به مردم " خط " میدهد، که فقط فاتحه بخوانید و " راهی خانه تان" بشوید. از این گذشته، این حزب طوری وانمود میکند، که گویا، نیروی ضد شورش، دچار سوءتفاهم شده، در مقابل مردم " صف آرایی" کرده است. آیا این حقیقت، که نیروهای سرکوب، حتی عابر پیاده و اتوموبیل در حال عبور را هم در خیابانها، به باتوم می بندند، و تاکنون جز درنده خویی کاری نکرده اند، برای این جامعه روشن نیست؟ در کجا مردم تجمع کردند، اما سرکوبگران به آنها رحم کردند، و گذاشتند که مردم، " راهی خانه هایشان" شوند؟
نویسنده پیک نت، بازهم پرت و پلا میگوید. او ادعا میکند، مردم حاضر بودند که قرآن خوانی و فاتحه خوانی کرده، " بطور عادی"، راهی خانه هایشان شوند. این " بطورعادی" شما دیگر چیست؟ از روز 23 خرداد تاکنون، چه تحرک و مراسمی، کوچک و یا بزرگ، در رأس آن آخوند و یا غیرآخوند وجود داشته، که " بطور عادی" به اتمام رسیده است. همه تجمعات بدلیل تهاجم فوری پاسداران، به درگیری و تشنج کشیده شده است. از این گذشته، " صف آرایی نیروی ضدشورش" شما هم، یک " تقلب" است. از آنجا که تهاجم به مردم از ساعت 14 شروع شده، و ربطی به لحظه ورود موسوی نداشت. در نشانی زیر، مطلب کوتاه انتخاب شده، حاکی از آن است، که اساساً درگیری و " صف آرایی" نیروی ضدشورش، از چندین ساعت قبل شکل گرفته، بهیچوجه به لحظات " فاتحه خوانی" کمیته مرکزی این جریان، مربوط نیست.

در اثبات دروغ بودن این ادعا، که گویا " با صف آرایی نیروی ضد شورش ... "، درگیری شروع شد، همین را داشته باشید، که این الدنگ لباس شخصی در نشانی زیر، در همان آغاز با مردم چه رفتاری میکند. درضمن در چند پاراگراف پایین در مطلب این وبلاگ، از میزان توحش دسته جات رژیم مطلع میشوید.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4555

- "مراسم امروز در شرایطی برگزار شد که نیروهای امنیتی و گارد ضد شورش پلیس از ساعتها قبل از ساعت اعلام شده مراسم - ساعت 4 بعد از ظهر - با تشکیل دیواره امنیتی در اطراف مزار قربانیان رویداد های اخیر ، سعی در متفرق کردن جمعیت و ممانعت از برگزاری مراسم مذکور داشتند." تأکید از وبلاگ
آیا گزارش حزب توده در آغاز، دال بر این واقعیت است؟

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4526

" همچنین گزارش های رسیده حاکی است که مردم از ساعت ها قبل از شروع برنامه برای حضوربر سر مزار ندا در حرکت بودند. اولین بازداشت ها در ساعت 2 بعد ازظهر قبل از حضور جمعیت شروع شد. در میان افراد بازداشت شده جعفر پناهی و همسر و دختر او و سه زن مسن ذکر شده اند. با فشار جمعیت، هزاران نفر از مردم موفق به حضور در قطعه 257 شده و مراسم عزاداری را برگزار کردند. در ساعت حدود 7 بعداز ظهر در حالی که مردم همچنان تمایل به ماندن داشتند، با حمله شدید نیروهای انتظامی مستقر در بهشت زهرا مواجه شدند که از گاز اشک آور استفاده کرده و با باتوم به ضرب و شتم مردم پرداختند." تأکید از وبلاگ

قطعه بالا از نشانی زیر برداشت شده، نشان میدهد، برخلاف ادعای حزب توده، تهاجم به مردم از 2 ساعت قبل از آغاز رسمی مراسم، شروع شده بود.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4539
این حزب در ادامه و در پاراگراف بعدی، چنین فرضیه ای را مطرح میکند:

عده ای که معلوم نبود از کجا سروکله شان در میان مردم پیدا شده اصرار داشتند شعارهای غیر متعارف را جانشین شعارهای این دوران کنند. از جمله "مرگ بر خامنه ای" و یا " استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی". مردم اعتناء به این شعارها نکردند و همان شعارهای همیشگی این دوران را سر دادند. تعجب من این بود که در خیابان آپادانا هم باز همین عده با همین شعار به میان مردم رفته بودند که در آنجا هم مردم محلشان نگذاشتند. تأکید از وبلاگ. در این " عده ای"، منظور باید عناصر نفوذی از جناح احمدی نژاد، و یا دوستداران گروههای چپ مبارز در خارج از کشور باشند!

تحریف نوع توده ای در همان جمله اول بروز میکند: " عده ای که معلوم نبود از کجا سروکله شان در میان مردم پیدا شده، اصرار داشتند شعارهای غیر متعارف را جانشین شعارهای این دوران کنند ...". پاسخ ساده است: آنها گروهی از مردمی هستند، مثل بقیه همشهریان خود، که مدام در کوچه و خیابان بوده، " شعارهای نامتعارف" را فریاد کشیده، سوار مترو، اتوبوس، اتوموبیل و موتورسیکلت شده، به این ترتیب " سروکله شان" در آنجا " پیدا شده " است، کجای این موضوع، جای طرح سوال دارد؟ این مسئله عجیب نیست؛ عجیب این است، که کسی که در برلین مقابل کامپیوتر نشسته، چطور به خود حق میدهد، مردم عاصی از این رژیم پلید را، به جناح احمدی نژاد و یا چپ مبارز در خارج چسبانده، آنها را توطئه گر معرفی کند؟ تلاش حزب توده این است، هر کسی را که شعارهای ضدرژیمی سر میدهد، سرشان را به خارج و یا احمدی نژاد وصل کند.
این حزب ظاهراًٌ براساس تحلیل شرایط خود از " این دوران"، تلاش میکند، مردم و مبارزات آنها را در قالبی که خود پیشاپیش تعیین کرده، قرار دهد، تا از این طریق، مثلاً اوضاع را رهبری کند! چه کسی گفته، ثابت کرده، و یا تعیین کرده، " این دوران "، باید با سردادن شعارهای اسلامی، نظیر الله اکبر و نصر من ...، طی شود؟

در ادامه پاراگراف، " سروکله" دروغهای بعدی این جریان پیدا میشود، که مدعی است، آنهایی که معلوم نیست " از کجا آمده اند"، شعارهایی غیر از شعارهای " این دوران" این حزب میدهند: " از جمله "مرگ بر خامنه ای" و یا " استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی". مردم اعتناء به این شعارها نکردند و همان شعارهای همیشگی این دوران را سر دادند."

فراموش نشود، موضوع بر سر بهشت زهرا است و نویسنده " پیک نت " در برلین، هنوز آنجا را ترک نکرده، وارد شهر نشده است! نگارنده این سطور در اینجا، همه ویدئوها، گزارشهای چاپی و حتی اطلاعات مربوطه از تویتر و فیس بوک را با دقت مطالعه کرده، در هیچ کجا اثری از طرح شعارهای بالا در بهشت زهرا مشاهده نشد. مردم به هر دلیل، دو شعار بالا را در سطحی که قابل شنیده شدن باشد، طرح نکرده اند. حزب توده چه اصراری دارد، که چنین شعارهایی در بهشت زهرا مطرح شده است؟ بجز اینکه سناریوی خود را، مبنی بر وجود یک گروه مشکوک، که گویا مداوماً در شهر چرخیده، شعارهای ضدرژیمی سرداده، و قصد تخریب اصلاح طلبان را دارند، تکمیل کند؟ به روایت این جریان در عین حال احمق، گویا مردم شعارهای فوق را شنیده، فوراً آنها را ارزیابی و تحلیل سیاسی کرده، و دیده اند که اینها، شعارهای " این دوران" نیستند! پس آنها را بکناری نهاده، بسراغ " شعارهای همیشگی این دوران " خود رفته اند. همین شیوه بیان موضوع، تا چه میزان از بیگانگی این جریان، که مردم را مشتی احمق تصور میکند، حکایت میکند؟ در همان حال اما، جزء شعارهای " همیشگی این دوران" واقعی در خیابانها، تاکنون چه شعارهایی قابل شمارش هستند؟ " مرگ بر خامنه ای؛ مرگ بر دیکتاتور؛ مرگ بر این دولت مردم فریب؛ زندانی سیاسی آزاد باید گردد؛ مجتبی بمیری، رهبری رو نبینی؛ ایرانی میجنگد، میمیرد، ذلت نمی پذیرد؛ زنده باد آزادی؛ آزادی، آزادی ---- آزادی؛ مرگ بر روسیه؛" و برخی شعارهای مذهبی مورد علاقه "این دوران" حزب توده، که خوشبختانه با سرعت زوال می یابند. در منابع زیر، میتوان به دروغهای این جریان بیشتر پی برد.

گزارشی از بهشت زهرا، که به بخش دیگری از مسائل پرداخته، اثری از ادعای بالای این حزب، مبنی بر وجود دو شعار پیش گفته، وجود ندارد.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4526
برای شناخت واقعی از مراسم در بهشت زهرا، این گزارش را بخوانید. در اینجا هم از دو شعار ادعایی، بهر دلیلی که خود مردم تشخیص داده اند، اثری نیست.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4515

پاراگراف بالا در ساختن یک سناریوی توده ای، به نقطه هیجان آمیز دیگری میرسد، و آنهم جمله ای است، که در انتهای همین پاراگراف نقل شده است . گویا گروهی که حزب توده نمیداند، آنها " از کجا آمده اند"، بسرعت از طریق فرض کنیم هلی کوپترهای استکبار، از بهشت زهرا راه افتاده، به داخل شهر رسیده و در مناطقی در حول و حوش خیابان مصدق ( ولی عصر تحمیل شده به مردم تهران)، دست به تجمع زده، و " جالب اینکه" همان شعارهایی را که مال " این دوران" نیستد، سر داده اند. کجای این مسئله " جالب" است؟ اگر گروه فوق، بنا به القاء شما، یک گروه تمرین کرده و حرفه ای از هواداران نیروهای چپ در خارج و یا جناح احمدی نژاد هستند، چرا باید وقتی از بهشت زهرا تا ولی عصر را، با سرعت و قبل از شما که با مترو آمدید، طی کرده باشند، مسئله ای عجیب باشد؟! خیلی راحت به خواننده خود اعلام کنید، که " اصلا عجیب نبود"، که " آنها " قبل از ما، وارد مرکز شهر شده، سخت مشغول دادن شعارهایی، غیر از " شعارهای این دوران" بودند!! و اعلام کنید، این دقیقاً ثابت میکند، که این " یک عده" معلوم نیست، " از کجا آمده اند"؟!

مقاله " پیک نت"، در آخر پاراگراف ذکرشده در بالا، ادعا میکند: " تعجب من این بود که در خیابان آپادانا هم باز همین عده با همین شعار به میان مردم رفته بودند که در آنجا هم مردم محلشان نگذاشتند. " حال در نشانیهای زیر خود با دقت ببینید که در شهر، همان شعارهای " مرگ بر دیکتاتور" و " استقلال – آزادی – جمهوری ایرانی"، تا چه میزان جدی، محکم، بلند، با شور و اشتیاق، و همگانی فریاده زده میشد. در حالیکه بنابه ادعای این جریان آخوندی افراطی، گویا " در آنجا هم مردم محلشان نگذاشتند".

فیلم زیر در مترو به سمت تهران و یا بسمت بهشت زهرا تهیه شده، که بخشی از راهپیمایان را نشان میدهد. در فیلم زیر می بینید، که مردم عمدتاً بر چه شعارهایی تأکید میکنند. این " رهبر قاتل"، که صریحتر از شعار " مرگ بر دیکتاتور" است، آیا شعار گروهی توطئه گر و یا مردم کاملاً معمولی است؟ چرا کسی در مترو به این موضوع، اعتراضی نمیکند؟

ای رهبر قاتل آواره گشتی!
... کشتی جوانان وطن، ... مرگ بر تو، مرگ بر تو، مرگ بر تو!
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4547
آیا عکسهای زیر از روز جمعه 8 مرداد در خیابان تخت طاووس، نشاندهنده حضور عناصر مشکوک " یک عده ای " شما است، یا همان شهروند کاملاً معمولی این کشور؟
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4545

در منبع زیر، این مردم هستند که " محلشان نگذاشتند" و یا توده مبارز هستند، که با تمام وجود شعارهای ضدرژیمی سر میدهند؟ آیا مردمی که تا مرز پاره گی حنجره، فریاد میزنند: " مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر دیکتاتور؛ دیکتاتور، دیکتاتور، این آخرین پیام است، ایرانی باغیرت آماده قیام است!" مشتی مشکوک و توطئه گر هستند که تلاش دارند، روابط مراجع تقلید لعنتی حزب توده را، با اصلاح طلبان خدشه دار کنند؟ پس چه کسانی در مقاله " پیک نت"، مردم هستند؟! اینکه مردم غالباً دیگر شعار الله اکبر سر نمی دهند؛ و نصر من الله و فتح القریب ... را فریاد نمیزنند، این مشکل اصلاح طلبان و حزب توده است، مشکل مردم نیست. در نشانی پایین هم، به شدت و حدت فریاد زدن توده چند صد و یا چند هزارنفری دقت کنید.

"مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر دیکتاتور!"
" دیکتاتور، دیکتاتور! این آخرین پیام است، ایرانی با غیرت، آماده قیام است!"
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4542

مردمی که یکصدا و با شدت، حتی نوار سبز در دست، فریاد میزنند، " استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی"، همان موضوع بحث حزب توده در متن بالا است. اینها همان افرادی هستند، که معلوم نیست " از کجا آمده اند؟"! آیا هیچ عقل سالمی در اینجا، اقدامی خلاف اهداف مبارزات مردم ایران، تشخیص خواهد داد؟ آیا این حق مردم نیست، بجای " جمهوری اسلامی" چندش آور این حزب، پس از 30 سال ترور و نابودی، یک جمهوری واقعی، حال تحت عنوان ایرانی، طلب کنند؟ به این ترتیب شعار " استقلال – آزادی – جمهوری ایرانی!" برای حزب توده، نه یک واقعیت جاری، بلکه " نوار " است.

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4533
فیلمی که در آن مردم با دستهای مشت کرده، هماهنگ و محکم شعار " استقلال – آزادی- جمهوری ایرانی " را تکرار میکنند، اتفاقاً بسیار بیش از شعار " عزا عزاست امروز ..."، بگوش میرسد. تصویر، حکایت از مردمی کاملاً معمولی، و نه به " یک عده ای" مشکوک و وابسته به خامنه ای دلالت دارد. به شدت و بلندی شعار جدید " استقلال – آزادی- جمهوری ایرانی"، دقت شود!
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4529

گوشه دیگری از واقعیت روز جمعه در تهران، در لینک زیر قابل دریافت است. این تجمع بزرگ در اطراف دروغگاه مصلا، نشان میدهد، که مردم از اول در خیابانهای منطقه مورد ادعا، حضور داشته اند.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4531

این گزارش را بخوانید، که بیان حضور فعال مردم در منطقه شهری است، و عناصر مشکوک ادعایی حزب توده نیستند.
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4530

بوق ممتد اتوموبیلها بعد از ظهر جمعه، مردمی که در بهشت زهرا نبوده اند، و بدون اینکه از سوی تظاهرات کننده گان، تشویق شده باشند. روز جمعه 8 مرداد. تهران، ونک.

http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4522

اینهم یک توطئه دیگر از سوی " کسانی که معلوم نبود ..."، که حزب توده فراموش کرده، آن را کشف، و به وزارت اطلاعات رژیم مخابره کند.

" پرچم خرچنگ نمیخوایم، رهبر الدنگ نمیخوایم "
http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4510
حالا این " رهبر الدنگ"، شعار " این دوران" شما هست یا خیر؟

" نظر من اینست که حکومت به هر وسیله ای تلاش می کند مراجع و مذهبیون را علیه موج سبز برانگیزد و ظاهرا این شعارها و این تلاش جدید هم باید در همین ارتباط باشد. یعنی مراجع را بترسانند که موج سبز می خواهد جمهوری اسلامی را سرنگون کند و آنها نباید از این موج حمایت کنند!
شما نمی دانید مردم چقدر هوشیاراند. خیلی زود این توطئه را هم فهمیدند و از اطراف آن افرادی که این شعارها را با صدای بلند می دادند دور می شدند. اتفاقا نیروی انتظامی با سر دهندگان این شعارها هم کاری نداشت!"

در پاراگرافی در بالا و ادامه منظم متنی است، که گویا کسی از داخل برای سایت " پیک نت" ارسال کرده، می بینید که ایشان، نظرش بر چه قرار گرفته است! این سایت بعد از آنهمه پرت و پلاهای بی سر و ته، حالا نتیجه هم میگیرد که " یک عده ای"، یعنی عوامل حکومت، توطئه ای در سردارند، که موسوی را از مراجع ایشان جدا کنند، و مراجع را از موج سبز بترسانند.[ ممکن است، اما چه ربطی به داستان حزب توده دارد! ] آیا این یک کلیشه آشنای احزاب و جریانات راست در تمام جهان نیست، که حریف فرضاً تند رو خود را متهم به تند روی، از این طریق حتی آگاهانه، دشمن تراشی میکنند؟ کدام سند و اتکاء به کدام شواهد، نشان از چنین توطئه ای میدهد؟ شما سند و مدرکی ارائه ندادید. شما گفتید که عده ای شعار " مرگ بر خامنه ای" و شعار " استقلال- آزادی- جمهوری ایرانی"، سر داده اند. ملاحظات این مقاله در اینجا اما، اثبات میکنند، که چنین شعارهایی در بهشت زهرا داده نشده اند. موضوع اینکه " یک عده ای " خود را به شهر رسانده، و همان شعارها را تکرار میکنند هم که، پوچ در آمد. حال نتیجه گیری آخر شما، بر چه شواهدی متکی است؟ بدون هیچ مبنایی، شما در آخر باز هم، از وجود یک توطئه برعلیه مراجع خود، صحبت میکنید. روشن است، پاسخی به این سوالات نیست. پس از دید حزب توده، طرح شعارهای ضد خامنه ای و ضد حکومت اسلامی، توطئه است و باید آنها را خاموش کرد. اگر این " یک عده ای"، یعنی ملت، این شعارها را ادامه دهند، چه؟
مسخره تر در جمله دوم است، که ادعا میکند، " اتفاقا نیروی انتظامی با سر دهندگان این شعارها هم کاری نداشت!" این دیگر مزخرف در مزخرف، و تماماً " توده ای" است! در کجا و چگونه این صحنه پیش آمد، که مردم چنین شعارهایی را دادند، و نیروی انتظامی هم با مردم کاری نداشت؟ حتماً منظور "پیک نت"، درست این صحنه است! http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=4527
چگونه میتوان، چنین ادعای پوچ و پادرهوایی کرد؟ چگونه میتوان ادعا کرد، کسانی که شعارهای ضد رژیمی میدهند، بهمین دلیل، مورد برخورد نیروی انتظامی قرار نمیگیرند؟! اما کسانی که شعارهای مذهبی و در چهاچوب " این دوران" حزب توده می دهند، با ضرب و شتم جانیان سر و کار پیدا میکنند! براستی که شیوه استدلال حزب توده، نه فقط بیمارگونه، بلکه جنایتکارانه است. فقط یک توده ای دیگر میتواند، در وقاحت و دروغگویی، از نویسنده " پیک نت"، پیشی بگیرد.

نقل قول بالا، با پاراگراف پایین از مقاله " پیک نت"، ادامه می یابد:

" در بهشت زهرا نیروی انتظامی و گارد ویژه و افراد نظامی که لباس شخصی به تن کرده و در پناه گارد و نیروی انتظامی قرار دارند به مردم حمله ور شدند. زد و خورد شد و چند گاز اشک آور هم شلیک شد. عده ای از مردم زخمی شدند. بالاخره نیروهای انتظامی و گارد، برای پرهیز از دامنه گرفت خشونت و مقابله، به مردم اجازه دادند در خیابان اسفالت کنار قطعه 257 به طرف جنوب و غرب بهشت زهرا تظاهرات کنند. کاملا محسوس بود که از یک مرکزی این دستور به آنها داده شد. تظاهر کنندگان بعد از طی مسافتی بار دیگر بطرف قطعه 257 بر گشتند."

چطور شد؟! شما که از بهشت زهرا به تهران اسباب کشی کرده، بدنبال آن " یک عده ای"، که نمی دانستید " از کجا پیداشان شده"، روان شدید. شما کلی از خیابانها را گشتید و همان دسته توطئه گر وابسته به حکومت را هم دیدید، که مأموران با آنها رفتار خوبی هم داشتند. حالا چطور شد، ناغافل و ناگهانی دوباره سر از بهشت زهرا درآوردید، و به تحلیل اوضاع آنجا می پردازید؟! از این رفتار مسخره شما فعلاً میگذریم، هرچند ما را خسته کردید!

جمله زیر از پاراگراف بالا، جزء ذخایر همیشگی تحلیلهای حزب توده است. این حزب ادعا میکند، نیروی نظامی مهاجم به مردم لطف میکند و" برای پرهیز از دامنه گرفتن خشونت و مقابله، به مردم اجازه دادند در خیابان اسفالت کنار قطعه 257 به طرف جنوب و غرب بهشت زهرا تظاهرات کنند." و " کاملا محسوس بود که از یک مرکزی این دستور به آنها داده شد" بود. جل الله خالق! حزب توده حالا کشف کرده، که از یک جایی به سرکوبگران خبرداده اند، که با مردم کنار بیایند. معلوم نیست این جریان، چگونه همه اینها را کشف کرده است، که " از یک مرکزی این دستور به آنها داده شد!؟" چرا منبعی برای این " کاملاً محسوس بود" خود، ارائه نمی دهید؟ در بهشت زهرا، بیش از 5 ساعت درگیری و جنگ و گریز حاکم بوده، دهها نفر زخمی و بازداشت شده، احتمالا یک نفر هم کشته شده است. چطورشد که بیکباره مأموران سرکوبگر، مهربان شده، برای جلوگیری از " خشونت"، به جمعیت اجازه راهپیمایی دادند؟

جالب اینکه، مقاله " پیک نت"، پس از شروع دوباره از بهشت زهرا، یعنی پاراگراف کامل بالا، شکل و محتوا، و حتی سبک نگارش دیگری بخود میگیرد، و کاملاً متفاوت از بخش آغاز مقاله در بهشت زهرا ادامه پیدا میکند. از این رو میتوان احتمال داد، اصل مقاله، فرض کنیم گزارش شده از تهران به برلین، همین تکه فعلی باشد، البته باز هم با دستکاری، که پیک نت آنرا دوباره از بهشت زهرا، شروع میکند. مطالب قبل از آن، تمام و کمال، از سوی این حزب شارلاتان به این گزارش تحریف شده اضافه گشته، تا اوضاع جاری را، با جعل دلبخواهی حقایق، مبنی بر حضور افرادی که کسی نمیداند " از کجا پیداشان شد"، بر تحلیل این حزب منطبق سازد، که گویا، اقداماتی ضد موسوی، نظیر رادیکالیسم در شعار دادن مشاهده شده، که کار جناح احمدی نژاد است!. این رادیکالها به تفسیر حزب توده، چون برای نیروی انتظامی، خودی محسوب میشوند، از این رو، نیروی انتظامی هم کاری به کار آنها ندارد!

سناریوی حزب توده از لحظه ورود موسوی به بهشت زهرا، و کلمه قصار او نسبت به پاسداران شروع شد. سپس شعارهای جدیدی شنیده شد؛ نظیر " مرگ بر خامنه ای" و " استقلال- آزادی- جمهوری ایرانی"، که کمیته مرکزی این حزب را در تعقیب طراحان این شعار، با سرعت به طرف خیابان آپادانا کشاند. در آنجا او سناریوی خود را کامل کرد. یعنی همان افراد مشکوک- متعلق به جناح احمدی نژاد- با آن شعارهای جدید را در خیابان آپادانا دید، که " اتفاقاً "، مأموران رژیم هم با آنها کاری نداشتند، و مردم اما، از آنها کنار میکشیدند. حال که مأموریت این حزب در کشف یک گروه مشکوک و معرفی آن به رژیم اسلامی، بخصوص به میرحسین موسوی و " مراجع"، به انجام رسیده، و این حزب، نوکری خود را برای چندمین بار اثبات کرده است، باید دوباره به بهشت زهرا برگردد، و داستان اولیه را، که فرض کنیم متن ارسالی یک خواننده باشد، با تحریفهای مسخره بعدی ادامه داده، به آخر برساند. همه داستان همین است!

این است نکبت و لجن زاری بنام حزب توده ایران، حزب طراز نوین طبقه کارگر ایران!؟

--------------------
توضیح
- داستان مقاله بالا در " پیک نت" اما، هنوز به انتها نرسیده است. شعارهای ضد رژیمی روز شنبه از سوی تظاهر کننده گان، تأثیری فوری بر بخش " خط امام" رژیم اسلامی، که نه فقط حزب توده بلکه جناح میرحسین موسوی را هم دربرگرفته، باقی گذاشت. تظاهرات دیروز در تهران و مقاله پیک نت، فوراً مدیر سایت " قلم نیوز" خط امامی ها را به هول و هراس انداخته، و به مصاحبه ای ضربتی با موسوی کشانده است. نگاهی به موضع گیری موسوی، تنها چند ساعت پس از انتشار اخبار روز گذشته و مطلب " پیک نت"، نشان میدهد، تیر حزب توده، اصلاً هم به خطا نرفته است. در حالیکه برای موسوی، قبل از هرچیز ضروری بود، که پیرامون جریان دادگاه امروز و اعترافات نمایشی بحث کند، و حداقل موضع روشن اولیه را در این رابطه اتخاذ کند. او اما عمدتاً به طرح شعارهای خارج از قانون اساسی، یعنی همان شعاری که بطور وسیع و محکم و بلند طرح شد: " استقلال- آزادی- جمهوری ایرانی"، پرداخته، و بر موضع خود یعنی " جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد " تأکید کرد.
Archiv: www.j-shoraii.blogspot.com pouyane50@yahoo.de www.j-shoraie.blogspot.con
---------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر
جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.

نقل مطالب این وبلاگ در سایتهای خارج از کشور، با- و یا بدون ذکر منبع آزاد است.
------------------------------------------------------