۱۳۹۱ آذر ۷, سهشنبه
مادر مجید توکلی: سه سال است که چشم انتظار دیدار مجیدم
مادر مجید توکلی: س سال است که چشم انتظار دیدار مجیدم | |||
١٦ آذر ماه امسال در حالی فرا می رسد که مجید توکلی، فعال دانشجویی دانشگاه امیرکبیر، سومین سال از دوران محکومیت ٨.۵ ساله خود را در زندان به سر می برد. مسئولان قضائی علی رغم موافقت اولیه و تودیع وثیقه ٦٠٠ میلیون تومانی در شهریورماه امسال تا کنون با مرخصی مجید توکلی پس از سه سال زندان موافقت نکرده اند. در همین زمینه، سایت دانشجونیوز گفتگویی با مادر مجید توکلی پیرامون وضعیت کنونی وی انجام داده است. فایل صوتی این گفتگو را از اینجا بشنوید. وی که در طول سه سال گذشته به دلیل بیماری و عدم امکان مسافرت از شیراز قادر به ملاقات با مجید نبوده است، از تحویل نگرفتن لباس های گرم مجید در زندان خبر می دهد: به ما گفتند لباس گرم بیارید و ما هم لباس گرم براش بردیم، ولی دیگه تحویل نگرفتند اونجا. از شیراز لباس گرم هاش به زندان رجایی شهر فرستاده بودیم دیگه تحویل نگرفته بودند. ما ناراحت شدیم، اعصابمون خرد شد. دیگه خودشون اعلام می کنند لباس گرم بیارید، وقتی می بریم تحویل نمی گیرند. یک زندانی چی کار کنه اونجا، کجا لباس گرم تهیه کنه، مریض میشه کی رسیدگی بهش کنه. خانم توکلی در ادامه می گوید: اگر میتونستم به ملاقات مجید برم سینه خیز هم بود میرفتم، ولی من بیمار چه کار کنم. کی جوابگو من هست، این فریاد من کی باید بشنوه، رسیدگی کنه، به گوش کی برسه؟ مادر مجید توکلی که در بخش هایی از این گفتگو به دلیل بغض قادر به سخن گفتن نبود، می گوید که از زندانی شدن مجید ناراحت نیست و به او افتخار می کند: " این درد دل یک مادر، بگو این درد دل یک مادر، نمیدونم چی کار کنم، به کی بگم که به داد دل من برسه. ایا مجید زندان میکشه، حکم زدند و زندانش میکشه، حق تلفن زدن داره؟ حق مرخصی داره؟حق ملاقات حضوری داره؟ پدر بیمار و مادر بیمار، درد دل اینا هست. من ناراحت نیستم که مجید زندان، افتخار میکنم ولی مجید حق باید داشته باشه از این زندان که حقوق مجید زیر پا نگذارن. این زندانی حق داره به خانواده اش زنگ بزنه، بیاد به ملاقات حضوری، حق داره مرخصی بره، ولی نمیدونم برای چی، به خدا متاسفم براشون". خانم توکلی با اشاره به اینکه علت لغو مرخصی مجید را علی رغم تودیع وثیقه نمی داند، از مسئولان قضائی می خواهد که حداقل در روزهای ملاقات امکان تماس تلفنی برای مجید با خانواده اش فراهم شود. متن کامل گفتگوی دانشجونیوز با مادر مجید توکلی در ادامه آمده است: ١٦ آذر امسال سومین سالی است که مجید در زندان بدون هیچ گونه استفاده از حق مرخصی نگهداری میشه. لطفا خانم توکلی شرح مختصری از وضعیت فعلی مجید و اینکه تماس تلفنی یا ملاقاتی اخیرا با مجید داشتید یا نه، برای ما بگید. در این سه سال هیچ ملاقاتی نه من، نه پدرش نداشتیم. چون دوتامون بیمار هستیم. پدرش بیمار، خودم هم بیمار، هیچ گونه ملاقاتی نداشتیم. ارتباط تلفنیش هم که از بهمن ٨٩ تا به حال قطع کردند. دیگه هیچ اطلاعی من از مجید خودم ندارم فقط برادرش هر سه ماهی، یا بیشتر یا کمتر به ملاقاتش میره. گویا در آخرین ملاقات، از تحویل لباس گرم هم به مجید در زندان جلوگیری کرده بودند. به ما گفتند لباس گرم بیارید و ما هم لباس گرم براش بردیم، ولی دیگه تحویل نگرفتند اونجا. از شیراز لباس گرم هاش به زندان رجایی شهر فرستاده بودیم دیگه تحویل نگرفته بودند. ما ناراحت شدیم، اعصابمون خرد شد. دیگه خودشون اعلام می کنند لباس گرم بیارید، وقتی می بریم تحویل نمی گیرند. یک زندانی چی کار کنه اونجا، کجا لباس گرم تهیه کنه، مریض میشه کی رسیدگی بهش کنه. با توجه به اینکه امکانات زندان چندان مناسب نیست و روزهای سرد هم کم کم فرا رسیده، به نظرتون چرا مسئولان زندان از پذیرش لباس های گرم مجید خودداری کردند. گفتند ما لباس های گرمی که لبه داره و باز هست و زیپ داره تحویل نمی گیریم، اینجوری گفته بودند، در این حد، ما دیگه نمیدونیم دلیلش چی بوده. در شهریور ماه امسال هم گویا مسئولان قضایی از شما درخواست کرده بودند که وثیقه ٦٠٠ میلیون تومانی بگذارید تا مجید برای چند روز به مرخصی بیاد. علت اینکه بعدا نظرشون عوض شد و با این امر مخالفت کردند چی بود. ما از شهریور ماه یک وثیقه ای گذاشتیم، که گفتند مجید میخواد به مرخصی بیاد. دیگه نگذاشتند، ما هیچ گونه اطلاعی نداریم که دلیلش چی بوده. به ما هم نگفتند و چندین بار هم زنگ زدم دفتر دادستانی، جوابگو نبودن که توضیح بدن دلیلش چی بوده. فکر نمی کنید که این لغو مرخصی به دلیل همزمانی با برنده شدن جایزه صلح دانشجویی در سال ٢٠١٣ بود. والا من هیچ اطلاعی در این موضوع ندارم. خودم هم چندین بار زنگ زدم گفتم دلیلش چی بوده به من توضیح ندادن. گفتند حالا رسیدگی میشه، تا همین حد. خانم توکلی فکر می کنید به چه علت با مرخصی مجید مخالفت میشه و هنوز بعد از سه سال حتی یک روز هم اجازه مرخصی به مجید ندادند. ما اصلا نمیدونیم دلیلش چی هست و به ما در این سه سال نگفتند که چرا به مرخصی نمیاد و ملاقات حضوری با ما نداره، ارتباط تلفنی نداره. آیا یک زندانی حق داره به مرخصی بره، حق داره که ملاقات حضوری داشته باشه، حق داره که به خانواده اش زنگ بزنه، ولی مجید از همه این ها محروم هست. میگن همه امکانات هم در اختیار زندانی ها هست ولی مجید از همه چیز محروم، حتی لباس های گرمش هم نگرفتند. نمیدونم والا، متاسفم براشون نمیدونم چی بگم، من خیلی خیلی براشون متاسفم که یه زندانی چرا حق و حقوقی نداره که تلفن به خانواده اش داشته باشه، مرخصی داشته باشه، ملاقات حضوری داشته باشه. من نمیدونم چی بگم به خدا. یک مادر بیمار، یک پدر بیمار، که من نمیتونم برم ملاقات، خواسته خیلی زیادی ازشون ندارم، روزهایی که ملاقات هست بزارن من هم از راه دور مجید ملاقات کنم، تلفنی، برای اون ها چه فرقی داره که من اونجا باشم ملاقات کنم یا که راه دور تو خونم باشم که بیمار هستم. اگر میتونستم به ملاقات مجید برم سینه خیز هم بود میرفتم، ولی من بیمار چه کار کنم. کی جوابگو من هست، این فریاد من کی باید بشنوه، رسیدگی کنه، به گوش کی برسه؟ من نمیدونم چی کار کنم، به کی بگم، به خدا اصلا نمیدونم چه کار کنم. مجید در این سه سال بدون یک روز مرخصی یا تلفن از بهمن ٨٩، تلفنش به روی این مادر بیمار، چشم انتظار که شب و روز انتظار میکشه و لحظه شماری میکنه برای صدای مجید بستن. چهره اش یادم رفته ، دیگه یادم رفته، به خدا نمیدونم چی کار کنم. نمیدونم درد دلم به کی بگم. این درد دل یک مادر، بگو این درد دل یک مادر، نمیدونم چی کار کنم، به کی بگم که به داد دل من برسه. ایا مجید زندان میکشه، حکم زدند و زندانش میکشه، حق تلفن زدن داره؟ حق مرخصی داره؟حق ملاقات حضوری داره؟ پدر بیمار و مادر بیمار، درد دل اینا هست. من ناراحت نیستم که مجید زندان، افتخار میکنم ولی مجید حق باید داشته باشه از این زندان که حقوق مجید زیر پا نگذارن. این زندانی حق داره به خانواده اش زنگ بزنه، بیاد به ملاقات حضوری، حق داره مرخصی بره، ولی نمیدونم برای چی، به خدا متاسفم براشون. با توجه به بیماری شما و پدر مجید، و اینکه قادر به سفر برای ملاقات با مجید در زندان رجایی شهر نیستید، آیا هیچ کدوم از نهادهای مرتبط و یا مسئولانشون پاسخگوی درخواست های متعدد شما مبنی بر اینکه در روزهای ملاقات حداقل امکان تماس تلفنی براتون فراهم بشه بودند یا نه. والا ما که به این دفتر دادستانی زنگ میزنیم اونایی که اونجا هستند و جوابگو هستند میگن دستور از بالا اومده، ما هم خیلی دسترسی نداریم، اونا هم میگن ما اطلاعی نداریم، در این حد. جوابگو به اون صورت نیستند. با دادستانی تماس میگیرم ولی هیچ وقت موفق نشدم که با آقای دادستان صحبت کنم، هر وقت هم گفتم میخوام صحبت کنم گفتند اجازه ندارین که به آقای دادستان شماره تلفن بدید و یا وقت بگیرین صحبت کنید. نامه هم دادیم، سه چهارتا هم نامه دادیم ولی خب جوابش همین بود که شما وثیقه بزارید که وثیقه هم گذاشتیم ولی جوابی به ما ندادند برای مرخصیش. نزدیک به سال از بازداشت مجید در روز دانشجو، در پی سخنرانی که در دانشگاه امیرکبیر داشت، میگذره و در این مدت همیشه از شجاعت و تلاش های مجید در بین مردم و فعالان دانشجویی و سیاسی به نیکی یاد شده، تا جایی که از مجید به عنوان "شرف جنبش دانشجویی" یاد می کنند. در مراسم مختلف هم یاد مجید به انواع مختلف گرامی داشته شده. چه صحبتی دارید با کسانی که همیشه در این سال ها به یاد مجید بودند. من از این ها ممنونم و تشکر میکنم. مجید مال من نیست، مال همه ملت ایران که زحمت میکشن و به یاد ما هستند. خدا به یادشون باشه. همه کسانی که زنگ میزنند و تشریف میارن به دیدار من بیمار، من از همه شون تشکر و قدردانی میکنم، خیلی خیلی ممنونم که زحمت میکشن. ما به دیدنشون افتخار میکنم و به صداشون زنده هستیم. خانم توکلی از شما برای شرکت در این گفتگو با سایت دانشجونیوز بسیار ممنونم. امیدوارم که هر چه زودتر شاهد آزادی مجید باشیم. صحبت های پایانی شما را می شنویم. من صحبت خاصی ندارم. من درد دل این مادر میخوام بدونم به گوش این ها برسه، که این درد دل مادریه که سه سال فرزندش ندیده. سه سال چشم انتظاره، ارتباط تلفنیش قطع کردن دو سال، یک وثیقه گذاشتم انقدر چشم انتظار بودم تا مجید بیاد ولی نگذاشتن بیاد، دلیلش هم نمیدونم. پیغام من این که ازشون میخوام به درد دل این مادر رسیدگی کنن. فقط خواسته من این که بزارن حالا که مرخصی به مجید ندادن، بزارن تلفنش آزاد بشه یا روزایی که ملاقات مجید یه زنگ به من بزنه، از راه دور منم مجید ملاقات کنم ، هزینه ش هم خودم میدم، هزینه تلفن. که مجید واقعا مثل اونا که ملاقات دارن مجید با من صحبت کنه و خواسته من از اینایی که دست اندر کار و مسئول این کار هستند، اینه که به درد دل این مادر برسن که سه سال فرزندش ندیده و چشم انتظاره. خواسته خیلی زیادی نداره و میخواد روزای ملاقات، مجید از راه دور ملاقات کنه. | http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=Rqi4TyTRtRA | ||
خدایا سوالی ازتو دارم /ستار بهشتی
تاریخ خبر: دوشنبه 6 آذر 1391
- کدخبر: 108302
|
|
خدایا سوالی ازتو دارم /ستار بهشتی | |
خدایا، روزی نیست که غمی بر دل این مردم نشیند! یک روز بازداشت عزیزان کشور، روز دیگرشنیدن شکنجه دادن عزیزان زندانی، روزدیگربه دارآویختن عده ایی به انواع و اقسام جرمها، فقر، فساد، فحشا ...... همه وهمه سرتاسر این خاک پاک را دربرگرفته، وهمه به نام نگهداری حکومت الهی وخدا برزمین است، خدایا، سوالی دارم. آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، نائبان خودخوانده توبر روی زمین، به اسم نگهداری حکومت تو هر جنایت وهر فسادی را انجام میدهند. از حق مردم خود میزنند وآن را به یاغیانی که جهان را به آشوب کشیده اند میدهند. نام عمل خود را، حرکت در راه خداو برای خدا می گذارند! نام عمل خود را نگهداری حکومت الهی وخدایی می گذارند. خدایا، سوالی دارم. آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا خروارها آوار برسر مَردم ایران در یک زلزله ریخته می شود، بسیاری ازمَردم ایران بی سرپناه ، درخانه های فرسوده ویا کاه گلی زندگی می کنندنائبان خودخوانده تومیلیاردها پول و هزاران موشک واسلحه روانه برای گروهای تروریستی می کنند، خانه های تروریست ها را هر روزآباد تر وهر روزبیشتر برای آن ارازل می سازند، نام عمل خود را دفاع از خدا ودین خدا می دانند. خدایا، سوالی دارم. آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، به چشم خود دیده ام که مادریٰ برای خرید یک خوراکی100تومانی شرمنده بچه خود شده، وبا اصرار بچه با عصبانیت سیلی برصورت بچه خودنواخته وخود نیزاز بیچاره گی گریسته. خدایا به چشم خود شاهد بودم که، خانواده ای برای خرید نان از نانوایی نان نسیه خواسته، ودست رد به سینه اش خورده، خدایا شاهد بودم که بنده گان توبرای، انسانهای مقدس نما، کسانی که ذکر تو روزو شب برلب دارند کارکرده اندو مزد آن ها فحش بوده! وبه حق خود نرسیدند خدایا، سوالی دارم. آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، ای پادشاه هفت اقلیم، ای خدایی که می گویند تو بی نیاز هستی! ای خدایی که نائبان خودخوانده ات، همه هستی را ساخته وپرداخته تو می دانند، من از کشور دوری سخن نمی گویم، از کشور خودم ازایران می گویم خدایا نائبانت می گویند تو بی نیاز،از همه چیزو همه کس هستی، نائبان خود خوانده ات می گویند همه هستی ساخته وپرداخته تواست این چه بی نیازی است؟ این چه ساخته همه هستی است؟ که چشم به پادشاهی کشور ایران دارد؟ ونائبان خودخوانده توچشم به دریدن جان ومال مردم این خاک پاک. خدایا، سوالی دارم. آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، ای خدایی که نائبانت می گویند، هستی ساخته وپرداخته توست چگونه می شود باورکرد وقتی همه هستی برای تو است، مُحتاج به حکومت کردن درایران باشی؟ چگونه میتوان باورکرد، با این همه رحمتی که می گویند داری، چنین نائبان بی رحمی برما داشته باشی؟ خدایا چگونه می شود باورکرد تو با این همه بی نیازی مُحتاج ونیازمند دُعا ،نماز وعبادت بنده گانت باشی؟ خدایا، سوالی دارم آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، ای که می گویند، رَحمتت برضَعیفان بیکران وعزتت کثیر، ای خدایی که می گویند، قهرو خشمت برضعیفان صغیر! حال مشکل کجاست؟ کسانی به اسم تو برسر ایران حکومتی به نام تو راه انداخته اند، اینگونه رحمت را برمردم ضعیف صغیر کرده اند؟ اینگونه قهر خود را برسر ضعیفان کثیر؟ خدایا سوالی دارم آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، من چشم داشتی به بهشت برین تو ندارم، از جهنم سوزان تونیز ترسی ندارم بهشتی که قرار است جایگاه چنین جلادان و نائبانی باشد طالب آن نیستم، بلکه جهنم سوزان تو را بسیار دوست دارم! بهشت برین توبرای تو ونائبان تو باشدوجهنم سوزان برای من وکسانی که هم چون من می اندیشند، این دنیای ما بیچاره گان هم چون جهنمی است وفکر نکنم جهنم تو سخت تر از این باشدو اگر سخت از این باشد بسی زیستن درآن شرفش بیشتر ازبهشتی است که جایگاه ظالمان باشد. خدایا سوالی دارم آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟خدایا، ای پادشاه هستی، درآخرسخن می رسم به پایان سخن. می دانم که مُشکل برسر حکومت نائبان خودخوانده تو بر زمین است درکشور ایران. می دانم که مُشکل برای از دست ندادن حکومت ودلبستن نائبان خود خوانده تو است برخاک پاک ایران، خاک پاکی که به خاطر حکومت این نائبان خودخوانده، با خون مردمش سالهاست رنگین شده! دامان این خاک با تَرک وطن کردن عزیزانمان ازمعرفت خالی شده! با رفتن عزیزانمان در دَخمه های دهشتناک نائبان خودخوانده ات ازشُجاعت خالی شده! وبا فَقر ونداری مردم این خاک پاک از مُحبت خالی شده. اما ای پادشاه هفت اقلیم درآخرسوالی دارم. خدایا، سوالی دارم آیا از دست دادن حکومت برای تو سخت است؟ یا برای نائبان خودخوانده تو؟ زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایرانستارنویسنده :ستار بهشتی ، کارگر وبلاگنویس که توسط جلادان رژیم جهل و جنون اسلامی به قتل رسید |
تولد ۱۳سالگی مهراوه، دختر نسرین ستوده
دوشنبه ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲
سی نهمین روز اعتصاب غذای نسرین ستوده با تولد مهرواه دختر او
همزمان شده بود. به همین مناسبت تنی چند از فعالان حقوق زنان و گروه های
صلح برای برگذاری جشن تولدی در خانه این وکیل مدافع حقوق زنان و کودکان جمع
شدند. در ابتدا تنی چند از حاضران در خصوص اهمیت اقدام اعتراض آمیز نسرین
ستوده و حفظ جان او نکاتی را یادآور شدند.
پس از آن، پروانه آل بویه به نمایندگی از مادران صلح ضمن اشاره به
اهمیت حضور نسرین در جریان جنبش دموکراسی خواهی اظهار داشت: طبیعتا همه می
دانند نسرین در چه وضعتی به سر می برد. تلاش نسرین همواره در راستای
برقراری صلح و حقوق بشر بوده و حال، او جان خود را در همبن راه به خطر
انداخته است. ما در فکر بودیم چگونه صدایمان را به نسرین برسانیم که جان تو
عزیز تر از این حرف هاست و وجودت برای جنبش دموکراسی خواهی لازم است.
وی در ادامه افزود: فکر کردیم تنها راه رساندن صدایمان به او از
طریق خانواده اش است. ما از آقای خندان و بچه ها می خواهیم در صورن ملاقات
از او بخواهند اعتصابش را بشکند هرچند او دلایل خود را دارد و کار به جایی
رسیده که جانش را وسیله اعتراض قرار داده است.
یکی از فعالان حقوق زنان اقدام نسرین ستوده را در چنین شرایطی
انقلابی دانست و افزود: آن چه اعتصاب نسرین ستوده را در این شرایط ارزشمند
می کند نه تنها ایستادگی در برابر خودکامگی حاکمیت که ایستادگی در برابر
نوعی فردگرایی و منفعت طلبی است. گفتن این امر که هر کسی توانایی مقاومت
ندارد و یا این که نباید افراد را مورد قضاوت قرار داد، خود نوعی واکنش
پیشگیرانه است که اگر ما نیز روزی تصمیم گرفتیم میدان را خالی کنیم،
قضاوتمان درباره دیگران گریبان گیر خودمان نشود.
بوسهً مهراوه و نیما
ستاره هاشمی گفت: درست است که زمانه قهرمان ها دیگر به پایان رسیده است ولی آیا زمانه آدم های خوب نیز به پایان رسیده است؟
در ادامه این مراسم دکتر میثمی که به دعوت همسر نسرین ستوده در
مراسم شرکت کرده بود، ضمن اشاره به موقعیت حساس این وکیل دربند تاکید کرد:
آنچه مادران صلح می گویند و نامه ای که دکتر ملکی چندی پیش نوشته نشان از
دلسوزی ارزشمند آنها دارد. باید در نظر داشت که تاثیر گذاری بر تصمیم نسرین
باید درعین احترام به اقدام و همراهی با او باشد. من به دنبال راهی بودم
که هم تاثیر گذار و هم حاکی از همراهی با او باشد. موقعیت بسیار حساس است و
تنها درخواست از او برای شکستن اعتصاب کافی نیست. چند روز پیش نامه ای به
نسرین نوشتم و انتشار آن را به خانواده واگذار کردم.
همسر نسرین ستوده نیز در توضیح محتوای نامه دکتر میثمی گفت: در
راستای خواسته هایی که از نسرین مطرح شده، دکتر میثمی روش جدیدی را در پیش
گرفته اند. ایشان چندین روز است که در اعتصاب غذا به سر می برد و تا زمانی
که نسرین اعتصابش را بشکند او نیز ادامه خواهد داد. شخص دیگری هم در آلمان
دست به چنین اقدامی زده است. من سه شنبه به ملاقات نسرین رفتم و او پیش از
آنکه من چیزی بگویم از این وقایع باخبر بود.
دلارام علی فعال حقوق زنان در ادامه خاطر نشان کرد: چندی پیش
دوستان بیانیه ای را امضا و منتشر کرده اند که در آن خواستار شکستن اعتصاب
غذای نسرین بودند اما اگر خود را جای او بگذاریم خواهیم دانست که اعتصاب
غذا تصمیم ساده ای نبوده و آخرین راه فرد برای رساندن صدای اعتراضش به
مسوولان است. فشار آوردن به سیستمی که برای چندمین بار او را به اعتصاب
واداشته، در کنار توجه به ارزشمندی جان او، کاری است که از ما برمی آید و
ما باید صدای اعتراض او باشیم.
یکی از فعالان جنبش زنان و از موکلان نسرین ستوده با اشاره به
روحیه سرسخت نسرین و توجه او به پرونده هایی که در دست داشته، تصریح کرد:
نسرین وکیل مدافع من بود و می خواهم به روحیه مقاوم او اشاره کنم. اولین
بار زمانی که نیما را باردار بود دیدمش. باران می آمد و ما در مقابل دادگاه
انقلاب قرار داشتیم. جالب بود که نسرین با وجود بارداری و هوای نامساعد
برای دفاع از من به دادگاه آمده بود.
نفیسه آزاد ضمن اشاره به روحیه مقاوم دیگر زندانیان زن که در
شهرستان ها به سر می برند افزود: البته جا دارد که به دیگر زندانیان زن که
در شهرستان های مختلف به خصوص در کردستان و شمال کشور هستند، اشاره کنم
(حتی زندانیانی مثل زینب [بایزیدی] و روناک [صفازاده] که دوران محکومیتشان
بدون سپری کردن مرخصی به اتمام رسیده است) فرشته [شیرازی] که به مدت سه سال
محکوم به حبس شده و دو فرزند جوان دارد، شغل و خانه خود را از دست داده و
برای گرفتن مرخصی شرایط سختی را پشت سر می گذارد.
وی ادامه داد: شرایطی که نسرین دارد در زندان های دیگر نیز هست به
خصوص برای زندانیانی که دسترسی به رسانه ندارند. مثلا زندان آمل ساختمان دو
طبقه با زیر زمین مخروبه ای است که هیچ امکاناتی از جمله گاز ندارد و
زندانیان مجبورند از غذای زندان تغذیه کنند.
مهراوه و پدرش |
مهناز پراکند وکیل نسرین ستوده که در خارج از ایران به سر می برد
با ارسال پیامی تولد مهراوه را تبریک گفته و صبوری و مقاومت او را در تحمل
شرایط به وجود آمده ستود.
یکی از موسسان کارزار صلح و آزادی در پایان با ستودن احساس تعهد
افرادی نظیر نسرین ستوده اظهار داشت: من از اینکه شاهد چنین پایداری های
انسان هایی هستم که حاضرند در زمان قحط احساس تعهد، جانشان را فدای مردم و
آزادی میهن کنند، قدردانم اما در عین حال خواستار آنم که شرایطی فراهم شود
تا دوستان ما بتوانند با تحقق خواسته هایشان جان خود را برای فردای میهن
نگاه دارند و رنگ بهتری به فردای ما ببخشند.
جباری در خصوص نحوه تاسیس کارزار صلح و آزادی گفت: شرایط صلح باید
محقق شود تا ما به آزادی و دموکراسی دست یابیم. در همین راستا ما فراخوان و
کمپینی به نام صلح و آزادی به راه انداختیم که بعد از مادران صلح، اولین
کارزاری است که در این راستا اعلام موجودیت کرده است.
پس از صحبت حاضران، جشن تولد مهراوه با همراهی جمع برگذار شد.
هدیه دست باف نسرین از زندان برای مهراوه
در پایان رضا خندان به نمایندگی از حاضران از دکتر میثمی در خواست
کرد تا اعتصاب غذای خود را شکسته و از ادامه ی این اقدام صرف نظر کند. اما
دکتر میثمی با این استدلال که اعتصاب غذای او نوعی همراهی و همدلی با نسرین
ستوده است، از پذیرفتن تقاضای همسر این وکیل سر باز زد.
گزارش: معصومه زمانی عکس: مریم کاویانی
نقل از تا قانون خانواده برابر
اشتراک در:
پستها (Atom)