۱۳۸۶ آذر ۱۹, دوشنبه

«اينان هراسشان يگانگی ماست!»محمد علی اصفهانی


دار قالي ,آخوند وتجار محترم




يادداشتی به بهانه ی تظاهرات «دانشگاه، آخرين سنگر آزادی» محمد علی اصفهانی يکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۸۶{...فريادهای ما اگر چه رسا نيست بايد يکی شود...بايد که قلب ما سرود ما و پرچم ما باشد...بايد يکی شويم اينان هراسشان يگانگی ماست! }خسرو گلسرخی ـ سرود پيوستن وقنی که به کيهان رفتم، ديگر خسرو آنجا نبود. پيشتر از آن برده بودندش. و ديگر هر چقدر منتظر مانديم برنگشت.و بر نخواهد گشت.بچه ها زياد از او ياد می کردند. و از آخرين روز او در کيهان. روزی که در خاطره هاشان نقش بسته بود و پاک نمی شد... و من که آن موقع ها خيلی نقد شعر می نوشتم، و همه حتّی مهربان ترين دوستان شاعر خودم را هم شايد به قول يکی «زيادی اذيت» می کردم، هرگز به خودم اجازه ی ورود به ساحت خسرو را نمی دادم. و تا حالا هم نداده ام. و هيچ وقت هم نخواهم داد.به ساحت آن کس که شعر، از او بها می يافت؛ و نه او از شعر. و شعر با او تعريف می شد؛ و نه او با شعر.شاعری که در واپسين لحظات، همه ی شعر های سروده و نا سروه ی خود را «در چشم کودکان جاده ی ری» فرو ريخت؛ و بر سر همه ی آمدگان و نيامدگان بانگ بر آورد که: وقتی که دختر رحمان با يک تب دو ساعته می ميرد بايد که دوست بداريم ياران! بايد که قلب ما سرود و پرچم ما باشدو حالا عصر يکشنبه، در همين دقيقه ها، و شايد ساعت ها (نمی دانم کارم چه قدر طول می کشد) که دارم اين ها را می نويسم، بچه های دانشجو هنوز تجمع اعتراضی خود را در دانشگاه تهران به پايان نبرده اند.تا امشب چند نفرشان کتک خواهند خورد؟ چند نفرشان لت و پار خواهند شد؟ چند نفرشان به زندان خواهند افتاد؟دعوت از طرف دفتر تحکيم است. امّا همه هستند: «بچه مسلمان» ها و « بچه چپ» ها. دختر و پسر. و خوب می دانند که سرنوشتشان يکی است: همان که سرنوشت ايران است.ديروز بود که «بچه های مسلمان» اعلاميه دادند و به دستگيری اخير «بچه های چپ» اعتراض کردند. و پريروز بود که «بچه های چپ» اعلاميه دادند و به دستگيری «بچه های مسلمان» اعتراض کردند.و تا هنوز: هم «بچه های مسلمان» در زندان مانده اند؛ و هم «بچه های چپ».جرم «بچه مسلمان» ها اين است که بر آستانه ی گوساله ی سامری که در جماران بر تخت نشسته است و داعيه ی خدايی دارد (۱) سر سجده فرود نياورده اند؛ و همچنان به خدای خودشان وفا دارند. خدايی که سربداران و منصور حلاج و سهره وردی و عين القضات و شريعتی به آن ها آموخته اندش.و جرم « بچه چپ» ها اين است که نمی خواهند ديگر باز هم در هيچ جای جهان «دختر رحمان، از يک تب دوساعته بميرد»؛ و می خواهند که «دست های خسته بياسايند...خنده و آينده جای اشک را بگيرد... و لوت تشنه، ميزبان خزر باشد»...و اين، شمس تبريزی است که ميان اين دو ايستاده است؛ و دستی در دست اين يک، و دستی در دست آن ديگر می گويد:«چون... به سوی کعبه نماز می بايدکرد، فرض کن:«آفاق عالَم، جمله جمع شدند گرد کعبه. حلقه کردند و سجود.«چون کعبه را از ميان حلقه برگيری:آيا نه [ جز اين است که خواهی ديد که] سجود هر يکی، سوی آن دگرباشد؟ دل خود را سجود کرده؟»آن که دين را دستمايه ی فريب ديگران کرده است و افيونی برای به دست خويشتنشان خويشتن را به خاطر او به تيزاب در افکندن و ذوب کردن، امّا با اين حرف ها چه کاردارد؟او حتی عاشورا را هم برای اين می خواهد که پيروانش در خلسه ی افيون آنچه شريعتی «تشيع صفوی» می ناميدش (۲) زمانی که لازم است جان خود را بی پرسش، نثار آخوند معمم يا آخوند مکلّا، ولی فقيه يا رهبر ايده ئولوژيک، ته پيکان تکامل و يا «نوک پيکان تکامل» کنند؛ و زمانی که لازم است، پرسش از خود و از او را در ضربات پی در پی يی که «واويلا» گويان بر سرو سينه ی خود فرود می آورند از ياد ببرند؛ و رنج تحقيرشدگی به وسيله ی او را با گريستن تسکين دهند.نمی بينی که پيروانشان را اين هر دو ـ که نه معکوس يکديگر، بلکه پشت و روی يکديگرند ـ در مراسم محرم و عاشورا به سينه زنی وا می دارند؟ و اين صحنه ی ذلّت بار را و ذلّت ساز را، آن که ولی فقيه است و فعلاً غالب است و در خود ايران تلويزيون دارد، درداخل، و آن که رهبر ايده ئولوژيک است و فعلاً و بعداً مغلوب است و در بيرون از ايران ماهواره دارد، در خارج، در برابر چشم همگان می گذارند؟و نمی بينی که يکی را با چنين افيونی بسيجی می کنند و کليد بهشت بر گردنش می آويزند تا از کربلا به قدس ببرندش؟ و يکی را خلعت رزم می بخشند و آماده اش می کنند تا برای «استقرار دموکراسی از دمشق تا تهران» بفرستندش؟ دينفروشان، صاحبان زر و زور و تزوير، خودشان مطالبی را عليه دينی که خود را متولّی آن می دانند نوشتند و با نشان نشريه ی انجمن اسلامی چاپ کردند و در دانشگاه پخش کردند و گفتند که اين ها را آن ها نوشته اند. يعنی توکلی و قصابان و منصوری. و بعد به زندانشان انداختند. چند هفته پيش؟ چند ماه پيش؟ و چند قرن پيش؟ نمی دانم.اين را بايد از پدران و مادران آن بچه ها پرسيد که با هر زنگ دری، با هر صدای تلفنی، و با هر نامه يی، دل هاشان می تپد، و نمی دانند که خبر مرگی را، خبر سکته يی را، خبر تکه تکه شدنی را خواهند شنيد، يا خبر آزادی يی را. همان آزادی يی را که با غروب خورشيد در ۲۲ بهمن ۵۷ به خانه شان آمده بود؛ و با طلوع خورشيد در ۲۳ بهمن ۵۷ از خانه شان رفته بود.رفته بود تا که باز آيد.بی شک.کی اما؟شايد روزی که:«قلب ماسرود و پرچم ما باشد»...دلم پر بود. سنگ که نيستم من آخر. آهن که نيستم من آخر. آدمم. مثل همه.می خواستم ادامه دهم.و به جنجالی برسم که تا الآن در حدود پنجاه روز است که مجاهدين عليه من به راه انداخته اند و آرام هم نمی گيرند.و می خواستم از مجيد شريف شروع کنم که به ايران رفت. نه به نزد ملايان. به نزد دوستان «ملّی ـ مذهبی» اش: تقی رحمانی ها و رضا عليجانی ها و دکتر محمد ملکی ها و نرگس محمدی ها. و حيف که فقط وقتی که رفت خبر شدم؛ و او ديگر در دسترسم نبود تا مثل چندين مورد ديگر، او را که اهل پذيرفتن سخن منطقی در هر مباحثه يی بود و بار ها در گفتگو با من تصميم هايی را و نظر هايی را عوض کرده بود، از رفتن بازدارم.کسانی که در اينجا نتوانسته بودند مجيد را بخرند و روح بلندپرواز او را چون مگسانی که پيرامون خويش جمع آورده بودند و آورده اند، به ريزه يی از مرداری که خود، کُشته ی دست آنان است و با حرص و ولع می بلعيدندش و می بلعندش، دلخوش کنند و با خود نگاه دارند، می خواستم بنويسم که از همينجا، از همين فرانسه، چه طور و با چه نيرنگ بازی کثيفی، کوشيدند که در ايران برای او پرونده ی «ارتداد»، به نزد ملايان بسازند تا بلکه در آنجا به همين «جرم»، دستگير و اعدام شود؛ و... حقانيت اينان به اثبات برسد!و اين همه در حالی که خودشان می دانستند که او از هم انديشان شريعتی بود، و مسلمان بود و پايبند. و جرمش فقط اين بود که نمی خواست نه تنها در برابر «ولی فقيه» بلکه در برابر «رهبر ايده ئولوژيک» آن ها نيز از آرمان هايی که عمری را برای تحققشان جنگيده بود کوتاه بيايد.و می خواستم بنويسم که اين ها که می خواستند مجيد را با اتهام ارتداد و بی دينی، به دست ملّا ها به قتل برسانند (و سرانجام هم همينطور شد و مجيد در ماجرای قتل های زنجيره يی به وسيله ی آدمکشان خامنه يی و شيخ اکبر رفسنجانی به شهادت رسيد) به تناسب زمان و مکان و مخاطبان، برای تيره و تار کردن فضا، اين بار برعکس، می خواهند در اینجا، در خارج، به اين و آن غالب کنند که اصفهانی پيرو آخوندهاست و چون نمی توانيم پنهان کنيم که او به ناچيزترين و فقيرانه ترين زندگی قناعت می کرد و بر خلاف آن هايی که با خون ديگران پروارشان می کنيم، از ساده ترين نياز های زندگی روزمره اش هم می گذشت و هرچه برايش می ماند را به ايران برای درماندگان می فرستاد، بگوييم که اين کار او به منظور پرداخت «وجوه شرعيه» به آخوند ها بود؛ و از اين گذشته: او «غير مذهبی» ها را هم نجس می داند!همان اصفهانی يی که از نزديک چهل سال پيش، از زمان دانشجويی تا همين امروز، اکثر بهترين و نزديک ترين و همسخن ترين دوستان گرمابه و گلستانش از ميان «م.ل» های معمولی گرفته تا «م.ل. م» ها، و از ميان تروتسکيست ها گرفته تا به قول بعضی ها «رويزيونيست» ها بودند و هستند؛ و کم و بيش چهل سالی می شود که عمده ی نشست و برخاست هايش با آن هاست. اگرچه خود، مسلمان بود و هست.چرا؟بسيار ساده است:ـ ما سينه زن ها، ما که زنان و دخترانمان را به زور وادار می کنيم که به خاطر «الزامات ايده ئولوژيک» و «رعايت پاکی و تقوا» (ترم هايی که خودشان در اين مورد به کار می برند) روسری بر سر و مانتوی تيره رنگ سراسری برتن کنند؛ و وای به روزی که بفهميم «برادر»ی با «خواهر»ی و يا با غيرخواهری دست داده است؛ و يا «خواهر»ی روسريش را محکم نبسته است، نيستيم که در مرداب ارتجاع، و در تعصب خفه کننده ی اکراه در دين، و در نکبت اجبار «امت» تشکيلاتی به اطاعت از «امام» تشکيلاتی که همان «راهبر عقيدتی» است غوطه وريم.نه! چنين نيست! به اصفهانی شک کنيد مردم! مخصوصاً ای شما هايی که مثل او مخالف تجاوز به ايران و مخالف جاسوسی برای آمريکا و اسراييل و آستانبوسی دشمنان خارجی مردم ايرانيد!بعد از ترجمه ی «پرسش ها و پاسخ های لوموند در باره ی گزارش اطلاعات ملی آمريکا» (۳) اين بار اخير ـ و نه اول و آخر ـ از زبان يک تاجر فرش. (۴)از زبان کسی که از واردات محصول فجيع ترين شکل استثمار، به خصوص استثمار کودکان، در دخمه های قالی بافی ايران، ارتزاق می کند؛ و ما برايش در مراسممان، مخصوصاً اگر اروپايی ها در آن حضور داشته باشند، نمايشگاه و فروشگاه داير می کنيم؛ و فرش ها و قاليچه هايی را هم که به عنوان «هديه» و رشوه به خارجيان، تحت نام صنايع دستی ايران تقديم می کنيم تا امضايی از آنان بگيريم، از او می خريم و يا به او سفارش می دهيم.از زبان کسی که علناً افتخار می کند که مراسمی را که بچه های شريعتی و «ملی ـ مذهبی» ها در پاريس، در بزرگداشت شهادت مجيد شريف برگزار کرده بودند آنچنان به هم ريخته است که به قول خودش «دکتر مهدی ممکن نزديک بود سکته کند»!می خواستم از اين همه پلشتی و ريا و نيرنگ و دورويی بنويسم. و از معجونی از هرچه ناجوانمردی و پستی که در جهان تنها به نزد اينان می توان يافت و بس...اما، در فاصله ی ميان دو نوشتن، به اينترنت مراجعه کردم. ساعت در حدود هفت بعد از ظهر اينجا و نه و نيم بعد از ظهر تهران بود. و خواندم که تجمع مشترک «بچه های مسلمان» و «بچه های چپ»، همچنان در دانشگاه ادامه دارد. با حدود سه هزار شرکت کننده. و در کنار شعار های عامّ ضدیّت بی چون و چرا با حکومت ملّايان، و شعار ها و پلاکارد های هميشگی مخالفت با تجاوز نظامی به ايران و تحريم مردم، با دو شعار خاص پر معنا از دو طيف. همزمان و همزبان و هماهنگ با هم:ـ ما خواهان آزادی بچه های چپ هستيم!ـ سلام بر سه آذر اهورايی: قصابان، توکلی، منصوری!و ديدم که در برابر اين همه زيبايی، انديشيدن به زشتان و زشتيها، زشت است.بی هيچ درنگی، و بی هيچ بازخوانی يی، و بی هيچ ملاحظه ی تکنيکی يی از بابت درست يا نادرست سر و ته يک نوشته را به هم آوردن، با زمزمه ی شعر خسرو، نوشته ام را تمام کردم:ـ اينان هراسشان يگانگی ماست!ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ٭ تمام شعر های داخل گيومه، برگرفته از شعر «سرود پيوستن» خسرو گلسرخی است.۱ ـ اشاره به داستان «سامری» از قوم موسی است، که در غياب موقّت او گوساله يی از زيور آلات قوم ساخته بود و به آن ها گفته بود که خدا همين است و موسی فراموش کرده بود که اين موضوع را به شما بگويد!در توضيح اين ماجرا، و جانشين شدن خامنه يی به جای گوساله ی سامری، می توانيد به شعری که دو سال پيش تقريباً در همين ايّام نوشته بودم با عنوان «بوزينه يی برآمده بر منبر»، و توضيحات آن، از جمله در سايت ققنوس مراجعه کنيد:
http://www.ghoghnoos.org/honar/honarg/honarg15/honarg150/jomeeh.html
۲ ـ در باره ی چند و چون واقعی ماجرای عاشورا:يک وادی، آنطرفتر عاشورا:
http://www.ghoghnoos.org/tarikh/tarikh01/vadi01.html
۳ ـ با اين لينک
http://www.ghoghnoos.org/khabar/khabar05/monde-iran-us-rp.html
۴ ـ قسمت هايی از نوشته ی اين تاجر فرش در باره ی من، که به وسيله ی مجاهدين تصحیح و غلط گيری املايی و انشايی شده و علاوه بر ده ها دشنام رکيک چهل پنجاه روزه ی اخیر مجاهدين به من، که ساده ترينشان «پفيوز» است و «ديّوث شاعر» و «شاعر ديّوث» و «جنده» (که نشان ذهنیّت گنديده ی اين جريان سياه ارتجاع، و تا ريشه و بن و بنيان خود آخوند و آخوند صفت، نسبت به روسپيان: قربانيان مظلوم و شریف جامعه ی ملّا زده ی ماست که من اين افتخار را ندارم که به آن مرحله از ايثار که آن بانوان برای تأمين زندگی کودکانشان و خانواده اشان به آن رسيده اند رسيده باشم) در سايت هاشان با ابعاد گسترده درج شده است:«به گمان من کينه تو و سرکردگان رژيم ولايت فقيه نسبت به مجاهدين آبشخور مشابهی دارد و از منشأ و علت مشابهی سرچشمه می گيرد... من كه سالهاست ترا از نزديك می شناسم به خوبی می دانم كه تو غيرمذهبيها را «نجس» می دانی و به همان فتوای ننگينی عمل می كنی كه مجاهدين آن را به زباله دان انداختند... «شما بارها وجوهات شرعيه ات را از پولی که مجاهدين ماهانه به تو می دادند، چهار هزار و پنج هزار فرانک به من می دادی که توسط صرّاف به موقع به برادرت در ايران برسانم...«با توجه به حال و روز و بيماری يی كه داری ترا چه به كار مبارزه با دژخيمان بدسيرت؟ تو بايد تحت نظر روانپزشك به مداوای خودت بپردازی... مگر نمی دانی اگر داروهای بيمار روانی كم يا زياد بشود دردسرآفرين است و راه به كجا ها كه نمی برد؟«من ترديدی ندارم كه وضع پرآشوب عراق، از همان ابتدا تا امروز، نتيجه دخالتهای مستقيم آخوندهاست... هی بنشين و اشك تمساح بريز برای مردم عراق و ترجمه كن پشت ترجمه كه های وضع چنين و چنان است.»٭ اشاره ی مختصری در باره ی روابط من با «شورای ملی مقاومت» و کناره گيری من از آن در سال ۱۳۷۹
مردم! خودتان قضاوت کنيد!
http://www.ghoghnoos.org/bashoma/bashoma02/gezavat.html

افزایش احساسات ضد عرب در اسرائیل راديو بي بي سي

در اسرائیل می گویند که در یک سال گذشته احساسات نژادپرستانه علیه اعراب این کشور به شدت افزایش یافته است.
این انجمن، (The Association of Civil Rights in Israel)، در گزارش جدید خود آورده است که شمار افرادی که در این کشور نگرش ضد عرب دارند، دو برابر و حمله به آنها نیز به میزان 26 درصد بیشتر شده است.
مسئولان این انجمن همچنین در گزارش خود به نتیجه نظرسنجی هایی اشاره کرده اند که نشان داده است نیمی از یهودیان اسرائیل معتقدند حق و حقوق شهروندان عرب این کشور نباید با آنها یکسان و برابر باشد.
نیمی از اسرائیلیان شرکت کننده در این نظرسنجی همچنین از دولت اسرائیل خواسته اند تا اعراب این کشور را ترغیب به مهاجرت از اسرائیل کنند.
گفتگو با مژگان آبگینه ساز، فعال صلح در اسرائیل
در نظرسنجی دیگری، تقریبا سه چهارم جوانان یهودی گفته اند که اعراب نسبت به یهودیان هوش و همچنین نظافت کمتری دارند.
"محمد برکه"، از سیاستمداران عرب اسرائیلی سرشناس، گفت با توجه به سیاست هایی که دولت های مختلف در اسرائیل دنبال کرده اند، که به گفته وی برپایه افکار ضد عرب استوار بوده، نتیجه این نظرسنجی ها خارج از انتظار نبوده است.
دولت اسرائیل به این گزارش، که همزمان با آغاز هفته حقوق بشر در این کشور منتشر شده، واکنشی نشان نداده است.
نتیجه نظرسنجی ها
گزارش انجمن حقوق مدنی اسرائیل در چند نشریه اسرائیل به چاپ رسیده است.
عکس آرشیو سال 1999- یک زن عرب اسرائیلی در انتخابات سراسری اسرائیل پای صندوق رای رفته است
روزنامه ها آرتص، روز یکشنبه (9 دسامبر، 18 آذر)، به نقل از "سامی میخائیل"، رییس "انجمن حقوق مدنی" این کشور گزارش کرده که نژاد پرستی در اسرائیل به قدری گسترده است که به تهدیدی برای آزادی های مدنی در این کشور تبدیل شده است.
آقای میخائیل گفت: "جامعه ما جامعه ای دموکراتیک اما ارکان آن سست شده است چون حکومت ما میان شهروندان خود تفاوت قائل می شود. در حالی که عده ای از حقوق کامل برخوردارند عده ای دیگر به حاشیه رانده شده اند.حکومتی که نهادهای آن در حال تضعیف شدن، هستند."
بنا به "شاخص دموکراسی" ، (Democracy Index )، که در ماه ژوئن امسال برآورد شده است، فقط نیمی از اسرائیلیان معتقدند که حقوق آنها با اعراب باید یکسان باشد.
55 درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی موافق بوده اند که اعراب ترغیب به مهاجرت از اسرائیل شوند و 78 درصد نیز با مشارکت احزاب عرب در صحنه سیاسی این کشور مخالف بوده اند.
ها آرتص نوشته که 74 درصد از جوانانی که در نظرسنجی دانشگاه حیفا شرکت کرده اند، اعراب را "کثیف" توصیف کرده اند.
مقامات انجمن حقوق مدنی اسرائیل می گویند که لوایح کنست، پارلمان اسرائیل، باعث شده است که حقوق شهروندان عرب ضایع شود. آنها از جمله به لایحه ای اشاره می کنند که داشتن حق رای و دریافت کمک های مالی دولت را منوط به خدمت در ارتش یا خدمت در نظام وظیفه کرده است.
بنا به این گزارش عرب های اسرائیلی در مراجعه به فرودگاه های این کشور اغلب با برخورد تمسخر آمیز ماموران مواجه می شوند و با آنها مانند یک خطر امنیتی برخورد می شود."
به نوشته روزنامه ها آرتص، "انجمن حقوق مدنی اسرائیل" در گزارش جدید خود آورده است که دولت این کشور با تحریم اقتصادی و چاپ نکردن بخشنامه های دولتی در روزنامه هایی که از عملکرد آن
انتقاد می کنند، حق آزادی بیان را از روزنامه نگاران عرب
گرفته است

بخشي از جنايات آمريكا

http://www.ericblumrich.com/pl_lo.html


جنگهاي اخير ببينيدبخشي از جنايات آمريكا را در

:روزنامه‌ى چاپ عراق:موساد با همكارى سيا و پنتاگون دانشمندان هسته‌يى و استادان عراقى را ترور مي‌كند

ايسنا:روزنامه‌ى البينة الجديده در گزارشى نوشت: سازمان موساد با مشاركت نيروهاى آمريكايى تاكنون 350 دانشمند هسته‌يى عراق و بيش از 200 استاد دانشگاه در رشته‌هاى مختلف علمى را ترور كرده است. اين روزنامه‌ى چاپ عراق نوشت: در گزارشى كه از سوى وزارت خارجه‌ى آمريكا به جورج بوش، رييس جمهور اين كشور ارايه شده، آمده است: يگان‌هايى از سازمان موساد و كوماندوهاى اسراييلى در خاك عراق از بيش از يك سال گذشته فعال بوده‌اند و اين يگان‌ها اقدام به كشتن و ترور دانشمندان هسته‌يى عراق پس از شكست‌هاى آمريكا از ابتداى جنگ با عراق كردند. بر اساس اين گزارش برخى از دانشمندان هسته‌يى عراق در برخى از مراكز تحقيقاتى دولتى آمريكا به طور اجبارى مشغول به كار شده‌اند، اما بسيارى از آنها همكارى با دانشمندان آمريكايى را در برخى از آزمايشات هسته‌يى رد كرده‌اند. بر اساس اين گزارش بسيارى از دانشمندان هسته‌يى عراق از خاك آمريكا نيز به كشورهاى ديگر گريخته‌اند. اين گزارش هم چنين در ادامه آورده است: دانشمندان هسته‌يى عراق و ديگر دانشمندان اين كشور كه خواهان باقى ماندن در كشورشان بوده‌اند براى مدت‌هاى طولانى مورد بازپرسى و تحقيقات از سوى مسوولان آمريكايى قرار مي‌گرفتند و به منظور همكارى شان با سازمان‌هاى هسته‌يى آمريكا شكنجه‌هاى بسيار سختى مي‌شدند. از آنجا كه اسراييل حضور دانشمندان عراقى را خطرى براى آينده‌ى امنيتى خود مي‌داند به اين نتيجه رسيده است بهترين راه ترور آنهاست و بهترين راه حل موجود اين است كه در سايه‌ى خشونت‌هاى كنونى كه در عراق وجود دارد، اين دانشمندان نيز به بهانه‌هاى مختلف كشته شوند. بر اساس اين گزارش، وزارت دفاع آمريكا، پنتاگون نيز با گزارش سازمان اطلاعات اسراييل در اين زمينه و ترور دانشمندان هسته‌يى موافقت كرده و با استقرار يگان‌هايى از كوماندو‌هاى اسراييلى در خاك عراق براى ترور استادان و دانشمندان عراقى موافقت كرده است. به موجب اين گزارش يك تيم امنيتى ويژه آمريكايى به كوماندو‌هاى اسراييلى درانجام اين عمليات كمك مي‌كند. در اين گزارش تاكيد شده است: اين تيم امنيتى آمريكايى به خوبى نحوه‌ى دستيابى به دانشمندان عراقى را مي‌داند.اين عمليات كه از پيش از 7 ماه گذشته ادامه داشته، تاكنون 350 دانشمند هسته‌يى و 200 استاد دانشگاه عراقى را در خيابان‌هاى مختلف عراق به كام مرگ كشانده است. در اين گزارش آمده است: خانواده‌هاى اين دانشمندان عراقى بر اين باورند كه اين دانشمندان در عمليات‌هاى تروريستى مختلف در عراق كشته مي‌شوند. بر اساس اين گزارش عمليات كوماندو‌هاى اسراييلى به طور برنامه‌ريزى شده و با حمايت و تاييد پنتاگون صورت گرفته است. در اين گزارش هم چنين عنوان شده است كه اين عمليات ترور بيش از1000 دانشمند عراقى را هدف قرار داده است و بسيارى از انفجارها در خيابان‌هاى مختلف عراق با هدف ترور دانشمندان عراقى بوده است.

گزارش سازمان های اطلاعاتی آمريکا از برنامه هسته ای ايران, نظرها و واکنش ها


حتما اطلاعيه مجاهدين را بخوانيد ! حتما اطلاعیه ,كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك شوراي ملي مقاومت ايران, پس از افشای گزارش اخير سازمان های اطلاعاتی آمريکا را بخوانيد تا ببينيد که چلبی های ايرانی هنوز اميدوارند که بتوانند در برابر اين گزارش به ياری ديک چينی و بوش بشتابند. اين اطلاعيه از سطر اول تا آخر آن خواندنی و پر معناست. و از آنجا که سايت بسيار معتبر و خوب ,روشنگری, عميقا به مبارزه با خطر حمله به ايران و تحريم و هموار کنندگان راه اين جنايت آشکار فعال است پيشنهاد می کنم که در بخشی ويژه از سايت خود، همراه با تفسير و توضيح و تشريح، مواضع اين سازمان متاسفانه راه گم کرده ، از جمله همين اطلاعیه ,كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك شوراي ملي مقاومت ايران, و پيام های مسعود رجوی مخصوصا پيام تاريخی هفتم آبان او را منشر کند. اين طور بهتر می توان دلايل حملات هيستريک و رکيک و وقيحانه آن ها را به مخالفان جنگ و فعلان در زمينه اطلاع رسانی به مردم در مورد خطرات تجاوز آمريکا به ايران را فهميد.فهميد. به دلیلی که نمی خواهم آشکار کنم، اکيدا توصيه می کنم که در صورتی که کامپيوترتان به سيستم ضد ويروس و ديواره آتش قوی مجهز نيست به جای مراجعه به سايت مجاهد ـ آنلاين و يا سايت همبستگی ملی (رسمی ترين سايت های مجاهدين) به سايت هايی مثل ایران ـ افشاگری و يا ايران ليبرتی که بعد از آن دو سايت معتبر ترين سايت های مجاهدين هستند مراجعه کنيد. اطلاعیه ,كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك شوراي ملي مقاومت ايران, چنين تمام می شود : برخي ساده لوحانه گمان ميكنند تهديد جامعه بينالمللي, ,جنگ, با اين رژيم است. اما بنا بر سه دهه تجربه, ما قاطعانه برآنيم كه تهديد واقعي در رابطه با اين رژيم, ,نه جنگ, است. يعني كه نگراني عمده پيوسته در صلح و سازش با رژيمي است كه بالمآل جنگ را در تقدير دارد و روزي آن را براي جامعه بين المللي اجتناب ناپذير ميكند. رژيم جنگ افروزي كه بيدريغ ساز و برگ و اسباب جنگ تدارك ميبيند. زيرا بقاي خود را تنها در ,توسعه, و جنگ و بحران و سلاح اتمي ميبيند. كميسيون تحقيقات دفاعي و استراتژيك شوراي ملي مقاومت ايران 14آذر 1386 عليه ايران
/ روسيه:اين گزارشات تاييد کننده نتايجى بود که ما در اختيار داشتيم/ بوش:به شدت احساس مي‌كنم كه ايران يك خطر است/کاندوليزا رايس: فشار بر ايران كارآيى دارد و بايد ادامه يابد/انگليس: خطر دستيابى ايران به تسليحات هسته‌يى همچنان يك مساله‌ى بسيار جدى است/فرانسه: بايد همچنان به اعمال فشار عليه ايران ادامه دهيم/آلمان: رويكرد دو سويه ارايه مشوق‌ها و اعمال تحريم‌ها درست بوده....
روشنگری: گزارش سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی آمريکا از برنامه هسته ای ايران که در آن قيد شده است که رژيم ايران از سال 2003 به اين سو برنامه توليد سلاح های هسته ای را قطع کرده و در صورت از سرگيری اين تلاش ها دستيابی به سلاح هسته ای 8 سال به طول خواهد انجاميد, با واکنش های وسيعی همراه شده است. به اعتقاد بسياری از تحليل گران سياسی اين گزارش حداقل در کوتاه مدت فشار بر جنگ طلبان در کاخ سفيد را افزايش می دهد. زيرا آنها عليرغم آگاهی از گزارش نهادهای اطلاعاتی و امنيتی تهديد به حمله نظامی به ايران به عنوان يک گزينه آماده و "روی ميز" را بارها مورد تاکيد قرار داده اند. به گفته سيمور هرش گزارشی که اکنون انتشار علنی يافته بيش از يک سال در سطوح بالای کاخ سفيد دست به دست می گشته و جنگ شديدی بر سر آن جريان داشته است. به گفته وی, ديک چنی با اين گزارش مخالف و از آن ناراضی بوده است. هرش معتقد است که گزارش سازمان های اطلاعاتی آمريکا از فعاليت های هسته ای ايران درست است و اين گزارش نتيجه 4 سال تحقيق و کنترل اين سازمان ها در سراسر ايران است. هسته اصلی فشاری که با انتشار گزارش اين سازمان ها بر جنگ طلبان کاخ سفيد وارد می آيد, اتخاذ موضع جنگ طلبانه و برنامه ريزی جنگی با وجود اطلاع از چنين گزارشی است. آنها با وجود تاکيد سازمان های اطلاعاتی خودشان آگاهانه افکار عمومی را در جهت سازماندهی جنگ مسموم کردند, آن هم پس از آن که رسوايی ناشی از همين کار در مورد عراق, نارضايتی گسترده ای در افکار عمومی فريب خورده پديد آورد. از سوی ديگر همين گزارش و انتشار آن خطر عظيمی را که بر فراز سر ايران همچنان چرخ می زند يادآور می شود. اولا اين واقعيت که جرج بوش وقتی ماه گذشته ايران را به جنگ جهانی سوم تهديد کرد ماهها بود از روايت سازمان های اطلاعاتی آمريکا از وضعيت پشت پرده پرونده هسته ای رژيم تهران خبر داشت, نشان می دهد که عملکرد جناح جنگ طلب کاخ سفيد ارتباط چندانی با اطلاعات نهادهای اطلاعاتی آمريکا ندارد و بيشتر از استراتژی "خاورميانه جديد" آمريکا متاثر است و لذا اطلاعاتی نيز که مزاحم کارکرد اين استراتژی باشد تا حد امکان کنار گذاشته می شود, همچنان که اکنون گزارش ها نيز حاکی از آن است که همين گزارش نهادهای امنيتی و اطلاعاتی آمريکا بالغ بر 100 صفحه بوده, اما تنها بخش بسيار کوچکی از آن يعنی کمتر از 10 صفحه انتشار علنی يافته است. ثانيا و درست بر اساس آنچه گفته شد, مانعی که انتشار چنين گزارشی می تواند بر سر راه جناح جنگ طلب کاخ سفيد پديد آورد موقت و محدود است و بی ترديد به شيوه مقتضی از سوی طرفداران تجاوز نظامی پاسخ خواهد گرفت. ثالثا توجه به اين نکته نيز ضروری است که گزارش نهادهای اطلاعاتی آمريکا نوعی شمشير دو لبه است. به اين معنا که اگر در کوتاه مدت بتواند تيغ تجاوز نظامی را کند نمايد, در عوض نقدا و بلافصل بر اساس يک تفسير ويژه راه را برای تقويت محاصره اقتصادی ايران هموارتر می کند. اشاره گزارش به سال 2003 به عنوان مقطع قطع فعاليت های مربوط به توليد سلاح های هسته ای در ايران بهانه ای در دست جنگ طلبان است تا توقف مورد اشاره را نتيجه فشارهای شديد سياسی و ارجاع پرونده هسته ای ايران به شورای امنيت سازمان ملل تلقی کنند. از اين جا به بعد جاده برای اثبات اين که فقط با تشديد همين فشارها و تقويت هر چه بيشتر آن از طريق تحريم های شديدتر در شورای امنيت می توان جلوی فعاليت های هسته ای ايران را گرفت هموارتر می شود. اين درست همان تفسيری است که آمريکا, فرانسه, انگليس و تا حدودی آلمان بلافاصله پس از انتشار گزارش ارائه دادند (که خلاصه ای از آنها در ادامه خواهد آمد) هر چند استناد به همين گزارش ممکن است بتواند موقتا چين و روسيه و تا حدودی آلمان را در گروه پنج باضافه يک در باره لزوم تشديد فوری تحريم های اقتصادی دچار ترديد سازد. رابعا: اين واقعيت انکارناپذير که اين گزارش موقتا خطر حمله نظامی به ايران را کاهش می دهد, معنايش پيروزی رژيم ملاها در مناقشه هسته ای با غرب نيست, چه رسد به ادعای سخيف احمدی نژاد که از اين گزارش به عنوان "پيروزی ملت ايران" ياد کرده است. زيرا اشاره گزارش به سابقه فعاليت های نظامی اتمی رژيم تا سال 2003 بر لزوم بی اعتمادی غرب و سازماندهندگان افکار عمومی اش به رژيم و ادعاهايش صحه می نهد و آن را به فشار نسبتا بلافصل سياسی در راستای تشديد تحرسيم اقتصادی و محاصره ايران تبديل می کند. بنابراين ابلهانه است که تشديد فشار بر مردم از طريق مجازات های شديدتر اقتصادی را "پيروزی" مردم ايران تلقی کرد. اين گزارش فقط به شرطی می تواند چاشنی انفجاری بحران ناشی از پرونده هسته ای ايران را بکلی خنثی کند که با گام متقابل تهران در تعليق غنی سازی اورانيوم همراه شود. در زير خلاصه و فشرده ای از واکنش های مربوط به اين گزارش آمده است: "گوانگيا وانگ" سفير چين در سازمان ملل: گزارش امنيتى اخير آمريكا درباره نداشتن رويكرد نظامى در برنامه هسته‌اى ايران، احتمال تصويب قطعنامه تحريمى جديد عليه ايران را كاهش داده است. سرگئى لاوروف، وزير امور خارجه روسيه: من مواضع آمريکا را نرم شده و يا طور ديگرى توصيف نمى کنم. بحث در مورد آنست که گزارش نيروهاى امنيت آمريکا در اختيار آگاهى عموم قرار گرفته است. اين گزارشات تاييد کننده نتايجى بود که ما در اختيار داشتيم يعنى در مورد اينکه در حال حاضر هيچگونه برنامه اى که ماهيت نظامى هسته اى داشته باشد، انجام نمى شود. كريستينا گالاش، سخنگوى خاوير سولانا:اگرچه برآورد اطلاعات جاسوسى ملى آمريكا درباره برنامه هسته‌يى ايران و قضاوت‌هاى سياسى جامعه بين‌المللى در قبال ايران تاثير خواهد گذاشت اين برآورد به گذشته ربط داشته و به طور مستقيم با روند تحريم‌هاى سازمان ملل ارتباطى ندارد... من فكر نمي‌كنم در اساس اين سياست تغييرى به وجود آمده باشد. جرج بوش:من هم چنان به شدت احساس مي‌كنم كه ايران يك خطر است. فكر مى كنم براى جامعه‌ى بين‌المللى خيلى مهم است كه اين واقعيت را تشخيص دهد كه اگر ايران اين دانش (غنی سازی اورانيوم) را توسعه دهد آنها مي‌توانند آن را به برنامه‌اى مخفى تبديل كنند و اين خطرى را براى جهان ايجاد خواهد كرد... من به پوتين درباره محتواى گزارش ارزيابى اداره اطلاعات ملى آمريكا توضيحاتى دادم، و در مورد اينكه مفهوم آن چيست و اينكه همكاري‌ها ميان ما موثر واقع شده‌اند... در جريان گفتگو با رييس جمهور روسيه ادامه دادن به تلاش‌ها براى تنظيم قطعنامه جديد عليه ايران بررسى شد که در صورت عدم توقف غنى سازى اورانيوم در ايران، صادر خواهد شد. کاندوليزا رايس: كاهش فشارها عليه ايران "اشتباه بزرگى" خواهد بود، زيرا گزارش جامعه‌ى اطلاعاتى آمريكا گفته است كه تهران در سال 2003 برنامه هسته‌يي‌اش را متوقف كرده است... دنبال كردن قطعنامه‌هاى شوراى امنيت و ديگر فشارهايى كه ما اعمال مي‌كنيم ادامه دارد تا اينكه آنها به مواد شكاف پذير دست پيدا نكنند... من همچنان ايران را قدرتى خطرناك در سياست‌هاى بين‌المللى مي‌بينيم... يافته‌هاى ارزيابي‌هاى اطلاعاتى مبنى بر اينكه ايران برنامه‌ى تسليحاتي‌اش متوقف كرده خبر خوبى است اما تهران همچنان به توسعه‌ى ابزارهاى فنى كه مي‌تواند به استفاده در توليد سلاح به كار رود ادامه مي‌دهد... اگر اطلاعات جديد آمريكا باعث شود كه گفته شود: بنابراين نيازى نيست ما نسبت به آنچه ايران انجام مي‌دهد نگران باشيم، فكر مي‌كنيم اشتباه بزرگى خواهد بود... آنچه آنها انجام مى دهند تداوم فعاليت‌هاى غني‌سازى و بازفرآورى و تا آنجايى كه مي‌توانيم بگوييم تكميل كردن آنهاست... نتايج برآورد اطلاعاتى آمريكا به معناى آن است كه فشار بر ايران كارآيى دارد و بايد ادامه يابد. مايكل ايلام، سخنگوى گوردون براون، نخست وزير انگليس: گزارش اطلاعاتى آمريكا تاييد مي‌كند كه ما حق داشتيم نگران توانايى ايران براى توليد تسليحات هسته‌يى باشيم. اين گزارش علاوه بر آن نشان مي‌دهد كه تحريم ها و فشارهاى بين‌المللى تاثيرگذار است و نيز نشان مي‌دهد اين نيت در آنجا وجود دارد و خطر دستيابى ايران به تسليحات هسته‌يى همچنان يك مساله‌ى بسيار جدى است. سخنگوى وزارت امور خارجه فرانسه:اعضاى شوراى امنيت سازمان ملل تصميمات اوليه خود براى ارايه تحريم‌هاى اقتصادى عليه ايران را بر اساس مداركى كه آژانس ارايه كرده بود قرار دادند... موضع ما تغييرى نكرده است. ما بايد همچنان به اعمال فشار عليه ايران ادامه دهيم. ما به تنظيم قطعنامه تحريم‌ها در چارچوب سازمان ملل ادامه خواهيم داد. سخنگوى وزارت خارجه آلمان:آلمان معتقد است رويكرد دو سويه شوراى امنيت در زمينه ارايه مشوق‌ها به ايران و اعمال تحريم‌هاى همزمان درست بوده است. اشتاين‌مايروزير خارجه آلمان: اگر ايران اعتماد ما را جلب کند که بايد هم همين طور شود، ما براى همکارى هاى سياسى و اقتصادى همه جانبه آمادگى داريم. اين موضع هميشگى اتحاديه اروپا بوده و اين اواخر موضع مشترک ما با آمريکا، روسيه و چين است...ارزيابى نيروهاى امنيتى آمريکا از برنامه هسته‌يى ايران فرصت مناسبى براى تحرک جديد در مذاکرات اتمى با ايران است... در همين حال ما همراه با شرکاى خويش در قالب "1+5" به اين مسئله فکر مى کنيم که چگونه بايد ايران را براى اجراى تعهدات در برابر شوراى امنيت سازمان ملل متحد متقاعد ساخت. احمدى نژاد: همه بهانه‌هاى هسته‌اى ...از سوى آمريكا مطرح شد و اكنون اين دولت اعلام مي‌نمايد كه اطلاعات ما غلط است و ايران منحرف نشده و اين به منزله اعتراف به پيروزى ملت ايران است....البته آنها به خاطر روحيه استكباريشان اعتراف صريح نخواهند كرد اما ما هر نوع اعتراف آنان را قبول داريم. لاريجانى: آمريکا در پى انتشار گزارش قصد دارد در مواضع خود عليه ايران تغيير فاز بدهد...آمريکايي‌ها مي‌خواهند در موضوع ايران تنفسى داشته باشند...در اين گزارش رگه‌هايى همسنخ با مواضع برخى کشورهاى گروه "1+5" وجود دارد مبنى بر اين‌که فشار عليه ايران جواب مي‌دهد. روزنامه اسراييلی "يديعوت آحرونوت": اين گزارش راه را براى حمله آمريكا به ايران مسدود كرد...گزارش ضربه سياسى و تبليغاتى خطرناكى ضد اسراييل بود و اعتماد به درستى اطلاعات اسراييلى را مخدوش كرد بگونه‌اى كه اسراييل قادر به پاسخگويى در برابر آن نيست. يو.اس.اى.تودى: با اين گزارش... بمب‌افكن‌هايى كه احتمال داشت حمله احتمالى عليه ايران را انجام دهند، دست‌كم تا مدت زمان نسبتا طولانى ديگري، به آشيانه‌هاى خود بازخواهند گشت...گزارش مي‌تواند راه را براى گفت‌وگو با ايران براى حل اين مشكل باز كند. لوس‌آنجلس ‌تايمز: انتشار اين گزارش، نشان‌دهنده عقب‌ نشينى آمريكا از يكى از محوري‌ترين ادعاها و نيز يكى از مهمترين تبليغات اين كشور است. خبرگزارى فرانسه:اين گزارش، مي‌تواند علامت سؤال بزرگى را درباره سياست‌هاى دولت آمريكا و ادعاهاى پيشين اين كشور راجع به ايران پديد آورد. واشنگتن پست روز, به نقل از "گرت اوانز" وزير خارجه سابق استراليا: با اين گزارش آژانس‌هاى امنيتي، سرفصل‌هاى يك معامله با ايران بخوبى روشن شده‌است. گاردين, چهارشنبه: اين گزارش نشان دهنده جنون تندروهايی است که با حماقت و پارانويا در ک
اخ سفيد نشسته اند