۱۳۹۶ بهمن ۲۸, شنبه

سیل کرمانشاه وارد چادر زلزله‌زدگان شد

سیل کرمانشاه وارد چادر زلزله‌زدگان شد

بارندگی شدید در ۴۸ ساعت گذشته باعث جاری شدن سیل در مناطق زلزله زده کرمانشاه شده استحق نشر عکسIRNA
Image captionبارندگی شدید در ۴۸ ساعت گذشته باعث جاری شدن سیل در مناطق زلزله زده کرمانشاه شده است
خبرگزاری‌ها در ایران از بارندگی شدید و تعطیلی مدرسه‌های شهر سرپل ذهاب در منطقه زلزله‌زده کرمانشاه خبر داده‌اند.
بارش سنگین باران در غرب ایران باعث نفوذ آب به چادر زلزله‌زدگان و تخریب وسایل شهروندان زلزله‌زده شده است.
 رئیس اداره آموزش و پرورش سرپل ذهاب، مدرسه‌های نوبت عصر در این شهر را امروز شنبه ۲۸ بهمن ماه، به علت آبگرفتگی تعطیل اعلام کرده بود.
آب چادر و کانکس زلزله‌زدگان را گرفته استحق نشر عکسTASNIM
Image captionآب چادر و کانکس زلزله‌زدگان را فرا گرفته است
زلزله کرمانشاه در ۲۱ آبان ماه، با بزرگی ۷.۳ درجه بیش از ۴۰۰ کشته بر جا گذاشت. ده‌ها هزار نفر هم سرپناه خود را از دست دادند.
با گذشت سه ماه از آن زلزله و هشدارها درباره خطرات سرما و سیل، هنوز تعداد زیادی از خانواده‌ها زیر چادر زندگی می‌کنند و از کمبود امکانات رنج می‌برند.
شماری از کودکان زلزله‌زده در چند هفته گذشته بر اثر بیماری‌های ناشی از سرما جان داده‌اند.

هنوز بسیاری از خانواده‌ها در چادر زندگی می‌کنندحق نشر عکسMEHR
Image captionهنوز بسیاری از خانواده‌ها در چادر زندگی می‌کنند
زلزله سرپل ذهابحق نشر عکسIRNA
وضعیت بازماندگان زلزله کرمانشاه یک ماه بعد از حادثه


'تهیه پیش‎نویس قطعنامه شورای امنیت برای محکومیت ایران در ارتباط با یمن'

'تهیه پیش‎نویس قطعنامه شورای امنیت برای محکومیت ایران در ارتباط با یمن'

نیکی هیلی در دسامبر گذشته بخشی از لاشه یک موشک را نشان داد که به گفته او همان موشکی است که حوثی‌ها از ایران گرفتند و به ریاض، پایتخت عربستان شلیک کردندحق نشر عکسREUTERS
Image captionنیکی هیلی در دسامبر گذشته بخشی از لاشه یک موشک را نشان داد که به گفته او همان موشکی است که حوثی‌ها از ایران گرفتند و به ریاض، پایتخت عربستان شلیک کردند
خبرگزاری رویترز گزارش داده که نمایندگان آمریکا، بریتانیا و فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل متحد پیش نویس قطعنامه‎ای را تهیه کرده اند که قصد دارد ضمن تمدید تحریم تسلیحاتی یمن برای یک سال دیگر، ایران را به خاطر ناکامی در ممانعت از ارسال موشک به شورشیان حوثی محکوم بکند.
هم زمان، نیکی هیلی، سفیر آمریکا در سازمان ملل متحد، خواهان اقدام شورای امنیت علیه ایران در ارتباط با بحران یمن شده است.
خانم هیلی روز شنبه (۱۷ فوریه) با انتشار مقاله‌ای در ستون آزاد روزنامه نیویورک تایمز به گزارش اخیر کارشناسان مستقل سازمان ملل متحد اشاره کرد که در آن آمده ایران تحریم‌های شورای امنیت علیه یمن را نقض کرده زیرا "نتوانسته برای جلوگیری از ارسال مستقیم یا غیرمستقیم، فروش یا انتقال" موشک‌های بالستیک کوتاه برد و سایر تجهیزات به شورشیان حوثی، تدابیر لازم را اتخاذ بکند.
نیکی هیلی نوشت: "جهان دیگر نمی تواند مدعی بی اطلاعی و تردید درباره نقش ایران در ایجاد بی ثباتی در خاورمیانه بشود."
خانم هیلی پیشتر نیز درباره گزارش کارشناسان مستقل سازمان ملل متحد گفته بود: "این گزارش چیزی که ما ماه هاست می‌گوئیم را پررنگ می‎کند: ایران به طور غیرقانونی و برخلاف چند قطعنامه شورای امنیت (به یمن) تسلیحات منتقل می‎کند."
ترزا می، نخست وزیر بریتانیا، روز جمعه اعلام کرد که بریتانیا و آلمان خود را در نگرانی‌های آمریکا از اقدامات ایران در خاورمیانه سهیم می‌دانند. او گفت آماده مقابله با سیاست‌های ایران در منطقه است. پیشتر، امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه هم درباره برنامه‌ موشکی ایران اظهار نگرانی کرده بود.
ایران اتهام آمریکا در مورد ارسال این موشک ها به حوثی ها در یمن را رد می کندحق نشر عکسALMASIRAH
Image captionایران اتهام آمریکا در مورد ارسال این موشک ها به حوثی ها در یمن را رد می کند
خبرگزاری رویترز گزارش داده که پیش نویس قطعنامه جدید در مورد یمن را بریتانیا با مشورت آمریکا و فرانسه تهیه کرده و آن را در اختیار همه نمایندگان ۱۵ کشور عضو شورای امنیت قرار داده است.
رویترز می گوید که پیش نویس همچنین در نظر دارد اجازه اعمال تحریم‌های مشخص به خاطر "هرگونه فعالیت در رابطه با موشک‌های بالستیک در یمن" را بدهد - اقدامی که می‎تواند مقدمه اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران باشد.
دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، مدت‏هاست که خواهان پاسخگو شناختن ایران در سازمان ملل متحد در ارتباط با ارسال سلاح به یمن و آزمایش‌های موشکی‌اش بوده است.
این در حالیست که روسیه اخیرا ادعاهای آمریکا و گروه کارشناسان سازمان ملل متحد در مورد ارسال سلاح‌های ساخت ایران به شورشیان حوثی را زیر سوال برده بود.
واسیلی نبنزیا، سفیر روسیه در سازمان ملل متحد، در اواخر ماه میلادی گذشته گفت: "ما فقط حرف‌های مبهمی در مورد اقداماتی (علیه ایران) شنیده ایم. اگر پیشنهادی باشد خواهیم دید. چطور می توانیم پیشاپیش قضاوت کنیم بدون آنکه بدانم موضوع آن چیست؟".
این مقام روس گفت که به عهده کمیته تحریم‎های یمن در سازمان ملل متحد است تا به گزارش کارشناسان درباره ارسال سلاح به یمن رسیدگی بکند.
او گفت که معلوم نیست موشک‌ها و سلاح هایی که شورشیان در اختیار دارند را ایران فرستاده یا پیش از تحریم تسلیحاتی یمن که در سال ۲۰۱۵ اعمال شد به این کشور داده شده بود.
ایران اتهام آمریکا در مورد ارسال موشک به یمن و نقض تعهدات بین‌المللی را رد کرده و مدارک ارائه شده در این باره را جعلی و ساختگی توصیف کرده است.
سرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران چند ماه پیش از "کمک‌های مستشاری و عمدتا معنوی" ایران به حوثی ها خبر داده بودحق نشر عکسTASNIMNEWS
Image captionسرلشکر محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران چند ماه پیش از "کمک‌های مستشاری و عمدتا معنوی" ایران به حوثی ها خبر داده بود

محمد شوری: سرویس بهداشتی جاسوسان

Shori-Mohamed-1باتوجه به فربه شدن اصل ولایت فقیه و قدرت مطلقه وی،وعدم پاسخگویی ایشان،وبیت ایشان_که ایستگاه اول وآخر مافیای قدرت هستند_امن ترین جایگاه برای جاسوسان ردای ولایت فقیه است.
دراخبارخواندیم وشنیدیم که آقای  کاووس سیدامامی(استاددانشگاه امام صادق)درسرویس بهداشتی سوئیت انفرادی زندان باحلق آویزکردن،خودکشی کرده است!
ومحسنی اژه ای سخنگوومعاون اول قوه قضائیه درجمع خبرنگاران گفت:
"اوقطعاخودکشی کرده است".
وی هم چنین اضافه کرد:
امااینکه انگیزه این خودکشی چه بوده و آیابه خاطراین بوده که احساس کرده مطالبشان لورفته است...برای حفظ خودش بوده،حفظ تشکیلاتش بوده ویالو نرفتن نفرات بعدی بوده،این موضوع باید مورداهتمام بیشتری قرارگیرد".
ماقبل ازاین اتفاق،خودکشی قاتل دکتر کاظم سامی درحمام عمومی شهرستان اهواز،خودکشی سعید امامی(مدیرارشدو امنیتی واجا)باخوردن واجبی درحمام،
و خودکشی تقی محمدی(ازمتهمین حادثه انفجارنخست وزیری)باحلق آویزکردن خوددرسلول انفرادی؛راداشتیم که در صورت زنده ماندنشان،مارابه سرنخ های مهم می رساند!
حفظ تشکیلات وسرنخ هاونفرات بعدی این همان اصل موضوع است.
باتوجه به سوابق تاریخی انقلاب۵۷،و تکرارمکرردستگیری جاسوسان ازابتداتا الآن،می توان ادعاکردکه جمهوری آخوندی ولایت فقیه هرماه چندجاسوس را دستگیرکرده است؟!
بطورمثال چندموردکه درمطبوعات سال های گذشته منتشرشده است را اینجاباز نشرمی کنیم:
روزنامه بامداد۱مهر۱۳۵۸درستون خبرنگارخصوصی خودباعنوان«خرابکاری سکسی»می نویسد:
«خبرنگارخصوصی که همیشه نسبت به کشف اعمال موذیانه وضدانسانی امپریالیسم وصهیونیسم کنجکاوی خاصی داشته دیروزیقین حاصل کردکه صهیونیسم مزیدبرحمایت نظامی ازضد انقلابیون،ازنظرسکسی نیزدست به کار شده ومزدوران خودرابرای پاره ای شکارهای محیرالعقول روانه کشورماکرده است.
خبرنگارخصوصی روزگذشته کسب اطلاع کردکه خانم«لریتا»ازسوی پاسداران همدان دستگیرشد.اماجان کلام اینجاست که خانم«لریتا»قبلادارای زن وچهار فرزند بوده،ولی مدتی قبل به اسرائیل رفته تغییرجنسیت داده وپس ازبازگشت به ایران به شکارزنان پرداخته وبرخی اززنان راخراب کرده است.
خبرنگارخصوصی فعلا در انتظارتشکیل دادگاه وکشف اسرار این خرابکار«اسرائیلی الجنس»روزشماری می کند».
روزنامه صبح آزادگان۵بهمن۱۳۵۹ازقول "حمیدجرایدی"
_که متهم به همکاری با سازمان امنیتی سیااست_می نویسد:
«درسال۱۳۵۰پس ازگرفتن فوق لیسانس به آمریکارفتم ودرمدت۶سالی که در آمریکابودم فوق لیسانس هایی دررشته های مدیریت بازرگانی-مهندسی اقتصاد ونیزدوره دکترابادورشته تخصصی مدیریت صنعتی اقتصادبین المللی گذراندم.آخرین سمت من کارمندوزارت اقتصادودارایی بودم وآخرین سمتم هم معاون اداره کل سیاست های اقتصادی بود.درضمن تحصیل علاقه داشتم یک سری کارهای جنبی وتحقیقاتی انجام دهم.یک روزکارتی رابه همراه نامه ای به آدرس من فرستاده شده بوددریافت کردم که درآن آمده بود:دانشجوی خارجی حمیدجرایدی اگرچنانچه علاقمندهستی که یک کارجنبی داشته باشی این کارت راپرکرده وبرای مابفرست.مایک موسسه مشاوره ای هستیم وشرکت وموسسات تجاری که می خواهندسرمایه گذاری کنندازماایده می خواهند».
وسالهابعدتقریبامشابه همین موضوع،(ویاشایدیک شبیه سازی عمدی ویک محاکمه ساختگی برای جاانداختن و اجرایی کردن پروژه های بعدی؟)اتهام عباس عبدی شد.
اودرتاریخ۱۲آبان۱۳۸۱ودرسالگردتصرف سفارت آمریکا(که خودازجمله دانشجویان تصرف کننده بود)به اتهام جاسوسی ازراه «موسسه پژوهشی آینده»دستگیرو زندانی شد.
دادگاه وی رابه اتهام فروش اطلاعات به خارج و«موسسه پژوهشی آینده»رابدلیل همکاری باموسسات پژوهشی ایرانی موسسه«گالوپ»،«وی ام»و«زاگبی»به جاسوسی متهم کرد.
زمانی هم هاشمی رفسنجانی درنمازجمعه گفت:
"افراداین شبکه(جاسوسان دستگیر شده) اطلاعات مربوط به کشوررادراختیارسیا قرارمی دادند.بزودی جزئیات اعترافات جاسوسان آمریکاازرسانه های گروهی به اطلاع عموم خواهدرسید".
(روزنامه کیهان۲اردیبهشت۱۳۶۸ ).
همین روزنامه درتاریخ ۶اردبهشت۱۳۶۸ می نویسد:
«توسط نخست وزیرووزیراطلاعات، جزئیات تازه ای از عملیات شبکه جاسوسی آمریکا در ایران فاش شد.یکی ازوسایل کارجاسوسان این شبکه دستگاه فلزی کوچکی بوده که پیام های رادیویی را باسرعت زیادضبط وسپس آنرا تبدیل به علائم مخصوصی به صورت اعداد برروی کاغذثبت وسپس کشف می کرده است».
سرلشکر فیروزآبادی هم اخیراگفت:
"بسیاری از ایرانی‌هایی که جاسوس هستندوبسیاری ازجاسوسان خارجی که درایران فعالیت جاسوسی می‌کنند، خودشان هم حتی نمی‌دانندکه درحال جاسوسی هستند".(پایان نقل قول ).
که بااین حساب ممکن است ماجاسوس باشیم وخومان هم ندانیم که جاسوس هستیم!!ووقتی دستگیروزندانی شدیم آنجابازجویان به ماتفهیم می کنندوچون باشوک جاسوسی مواجه می شویم ونمی توانیم خلاء حاصل ازآن راپرکنیم خودکشی می کنیم!!؟
سعیدحجاریان(که خودازموسسین "واجا"است وتوسط باصطلاح نیروهای خودسرترورشدواطلاعات استژاتژیک و نابی هم داردومی تواند مارابه سرنخ ها برساند!؟!)درمصاحبه ای باروزنامه فتح،۱۶اردبیهشت۱۳۷۹می گوید:
«مابعدازانقلاب چشممان رابازکردیم که ساواک منحل شده و۱۸،۱۷جریان اطلاعاتی درکشوربوجودآمده است.هر کناروگوشه ای یک تشکیلات اطلاعاتی وابسته به این کمیته آن بخش ازسپاه، ستادمبارزه باموادمخدرآقای خلخالی، نخست ورزیری وخلاصه درجاهای مختلف تشکیلاتی اطلاعاتی دقیق وجود نداشت.کشورمحل تاخت وتازسرویس های اطلاعات خارجی شده.مااحساس کردیم ایران بهشت جاسوسان شده است».(پازان نقل قول ).
بعدازتشکیل وزارت اطلاعات وتجمیع وتکمیل وارتقاء نهادهای امنیتی،مکان استمرارواستقراربهشت جاسوسان هم معلوم شد!
اگربنارابرصحت جاسوس بودن افراد دستگیرشده بدانیم،پس حاکمیت رسمابه ضعف مدیریت خوداعتراف می کندکه   اینقدرتاخرخره درسلطه جواسیس قراردارد!!
 نمونه ای ازاین ضعف وسوء مدیریت، سخنان بی پایه وبی اساس مدیرارشد نظامی وامنیتی وباسابقه ومحبوب ولی فقیه،سرلشگرفیروزآبادی است که گفت:
«دراموالشان انواع جانوران صحرایی را خریده بودند.مثل سوسمار،مارمولک و آفتاب‌پرست.سپس بررسی کردیم که این مواردبه چه دردشان می‌خورد،بعدمتوجه شدیم که پوست آنهاامواج اتمی راجذب می‌کندواینهاجاسوس اتمی بودندکه می‌خواستندبااین بهانه درداخل جمهوری اسلامی ازطریق پوست این جانوران صحرایی به این نتیجه برسندکه مادرچه مکان‌هایی معدن اورانیوم داریم وکجادر حال کاراتمی کردن هستیم.»که سعید حجاریان(دریادداشت سمندرهسته ای) درپاسخ وی نوشت::
"به نظرمی‌رسدایشان باابتدایی‌ترین اصول حفاظت اطلاعات آشنایی ندارند والّااین بهانه رابه غرب واسرائیل نمی‌دادندکه فرداادعاکنندایران در کویرهایش به تعبیرایشان درحال کار اتمی کردن است؛این کارهای اتمی در تفسیرآن‌هاشامل آزمایش‌های هسته‌ای، پرتاب موشک‌های هسته‌ای دردل کویرو انواع فعالیت‌های دیگر می‌شود که می‌تواند برای ایران هزینه به بار آورد".
(پایان نقل قول )
پس بایدرفت وجستجوکردودیداین حفره ی امنیتی وضعف مدیریت درکجاست؟
واماازطرف دیگر،وقتی مشاهده می شود براحتی وآسانی جاسوسان _باهمین ضعف درمدیریت_دستگیرمی شوند،این به معنای آن است که درکشف جواسیس تبحرومهارت کافی وجامع راهم دارند!!
مثل این سخنان هاشمی رفسنجانی درنمازجمعه:
"تعداد زیادی از جاسوس های بزرگی که ازسوی آمریکابر روی آنهاسرمایه گذاری شده بودوآموزش های بسیاربالاوپیچیده دیده بودنددستگیرشده اند...ازطریق این جاسوسان وزارت اطلاعات مادرسراسر دنیابه مراکزمهم سازمان سیادست پیدا کرده اند...آمریکایی هابارهارودست خورده اند...ازداخل زندان وازداخل بازداشتگاه بامرکزسیاصحبت می شود و حرف هایی که مامورین مامی خواهند به آنهامنتقل می شوند»!!!
(روزنامه کیهان۲اردیبهشت۱۳۶۸ )
 حال باتوجه به سوابق جواسیس دستگیرشده دراین سالها،که باخودکشی آنهاسرنخ هاوتشکیلات ونفرات بعدی هم حفظ شدولونرفت،وازطرفی تبحر مادر دستگیری جاسوسان،تاجایی که بتوسط همانهادرداخل زندان بامرکزسیا ارتباط برقرارشده واینگونه مرکزاطلاعاتی آمریکاراتخلیه می کنند!!این پرسش وتصوربه ذهن خطور می کندکه آیابه این معنانیست که جاسوسان اصلی،خرده پاهای جاسوس راخودشان_ وقتی بدردشان نمی خورندوبرای حفظ سرنخ_قربانی کرده وآنهارالومی دهند!؟و به این شکل است که توانسته اندسالهادر راس مدیریت کلان ونهادهای امتیتی و اطلاعاتی لنگرانداخته وکنگر بخورند؟که درواقع می شودگفت:یکجورایی افسار حاکمیت و مدیریت نظام دراختیار موساد،سیاو ام.آی.سیکس است؟!
آیانبایدشک کرد؟وسرنخ هارادرمیان رده های بالای مدیریتی،درسپاه پاسداران،در "واجا"،درقوه قضائیه وبیت رهبری جستجوکرد؟
وقتی به سوابق خودکشی افرادنگاه کنید متوجه می شویم آنهااگرزنده می ماندند سرنخ های مهمی معلوم می شد.
آیانبایدبه محسنی اژه ای که ازابتدای انقلاب در"واجا"ودرقوه قضائیه سالها لنگرانداخته ودرحال کنگرخوردن است، شک کرد؟که هیچ وقت هم هیچ نهادی نبوده ونیست که به چهاردهه سوابق امنیتی وقضایی  وی رسیدگی کندواو رااستیضاح؟
آیانبایدبه محسن رضایی که ایشان هم چهاردهه دربالاترین پست های مدیریتی هیچ وقت استیضاح نشده ومی آیدبا ضرس قاطع درموردعاملین قتل های زنجیره ای(که بدلیل شنودمنزل فروهر معلوم شدکارنیروهای وزارت اطلاعات است)می گوید:
«منافقین وصهیونیست هاعده ای را مخفیانه به قتل می رسانندومی گویند دولت این کارراکرده است.صهیونیستها یکسری افرادراپیدامی کنندواین هاراکه هیچکاری هم نمی توانندبکنندازبین می برند.برای اینکه درداخل جامعه سیاسی ما مشکلاتی بوجودآورند».
(روزنامه صبح امروز۲۶آذر۱۳۷۷ )
وسپس بدنبالش آنگونه اعتراف گیری از متهمین به قتل هاوهمسرسعیدامامی را انجام می دهند؟!
واخیراهم که وی درارتباط بااعتراض های  مردم درجنبش دی ماه۹۶،منشاء آنرا پسر عمومی صدام دانست!!
تم الکلام،اینکه:
درصورت صحت جاسوس بودن افراد و وفورآنهادراین ۴دهه،وسپس فلفور دستگیری وکشف آنها،که علاوه برآشکار شدن ضعف مدیریت(که این بخاطر ایستایی قدرت درمحدوده یک تعدادافراد معدودو عدم وجودمکانیزم های لازم در استیضاح وبرکناری آنهاست)تبحرومهارت آنهاراهم دردستگیری وکشف جاسوس وجاسوسه هارانشان می دهد!لذاتوصیه می شودبرای کشف و شناسایی سرنخ ها،آن رادرزیرعبای ولایت مطلقه فقیه و نواب خاص وعام ایشان جستجوکنید؟!!
محمد شوری
(نویسنده و روزنامه نگاربیکار )
۲۸بهمن۱۳۹۶


Leili Anvar 2

پرستو فروهر درباره زمان صدور حکم دادگاه به کمپین گفت: «اواخر آذر ماه (۹۶) به وکیلم به صورت شفاهی حکم ابلاغ شده بود. وکیلم اعتراض کرد که شفاهی سندیت ندارد و حکم باید کتبی ابلاغ شود. چند روز بعد در هفته اول دی ماه حکم را در اختیار وکیل گذاشتند تا او از آن رونویسی کند. یعنی حتی حکم به صورت کتبی داده نشده فقط وکیل آن را دیده و از روی آن نوشته است.»

پرستو فروهر، هنرمند و فرزند مرحوم داریوش و پروانه فروهر که به شش سال حبس تعلیقی محکوم شده به کمپین حقوق بشر در ایران گفت او به اتهام «توهین به مقدسات و سیدالشهدا» به پنج سال و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده است. به گفته خانم فروهر حکم سنگین‌تر از آنچه بوده که او انتظارش را داشته است. او همچنین گفت به این حکم شکایت کرده و منتظر رای دادگاه تجدید نظر است.
پرستو فروهر درباره زمان صدور حکم دادگاه به کمپین گفت: «اواخر آذر ماه (۹۶) به وکیلم به صورت شفاهی حکم ابلاغ شده بود. وکیلم اعتراض کرد که شفاهی سندیت ندارد و حکم باید کتبی ابلاغ شود. چند روز بعد در هفته اول دی ماه حکم را در اختیار وکیل گذاشتند تا او از آن رونویسی کند. یعنی حتی حکم به صورت کتبی داده نشده فقط وکیل آن را دیده و از روی آن نوشته است.»

دادگاه پرستو فروهر به دو اتهام در روز چهارم آذر ماه در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه طی یک جلسه برگزار شد و اواخر همان ماه او به پنج سال حبس تعلیقی به اتهام «توهین به مقدسات و سیدالشهدا» و یک سال حبس تعلیقی به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محکوم شد. به گفته خانم فروهر مستندات دفاعیات او و وکیلش در مراحل بازپرسی و جلسه دادگاه تاثیری در روند پرونده نداشت

خانم فروهر درباره مستندات اتهاماتش گفت مطالبی که از او در صفحه فیسبوکش و سایت‌های مختلف و به گفته دادگاه «معاند» منتشر شده، به همراه آثار هنریش و شرکت در تحصن‌های به همراه فعالان سیاسی در تهران را مستندات اتهاماتش بوده‌اند. شاکی پرونده او وزارت اطلاعات است.

پرستو فروهر در یادداشتی که شرح مفصلی از اتهامات، حضورش در دادسرا، دادگاه شعبه ۲۶ و دفتر ریاست جمهوری داده و روز ۲۵ بهمن ماه در برخی ار رسانه‌ها منتشر شده نوشته پرینت مطالب منتشر شده از او در پرونده‌اش بوده و «زیر بسیاری از جمله‌ها خط قرمز کشیده بودند یعنی آن‌ جمله‌ها خیلی مجرم بودند. زیر یک جمله که از غلامحسین ساعدی نقل کرده بودم هم خط قرمز داشت. لابد جرم آن جمله هم به گردن من بود. خلاصه از پرونده مشهود بود که من خیلی مجرم هستم و حتی حرف‌ها و کارهایی که برای هیچ‌کس دیگر جرم نیست برای من جرم محسوب می‌شد.»

او در ادامه درباره «رفتن به احمدآباد مصدق به همراه ده نفر از سالخوردگان جبهه ملی و یا دو ساعت همراهی با تحصن چندماهه‌ی نسرین ستوده که خوشبختانه افراد زیادی با آن همراهی کرده بودند» را از جمله مستندات اتهاماتش ذکر کرده است.

او درباره دفاعیات خود و وکیلش که اثری در روند بررسی پرونده نداشته نیز نوشته است: «در طی ماه‌ها وکیلم و من پاسخ‌های مفصلی در رد اتهام‌ها نوشته بودیم. مدارک گوناگون تحویل داده بودیم که همگی در پرونده ثبت شده بود اما مورد توجه قاضی قرار نگرفت و با تایید اتها‌م‌ها کیفرخواست تند و تیزی که بسیار شبیه شکایت وزارت اطلاعات از من بود، نوشته و پرونده را به دادگاه انقلاب ارجاع کرده بود.»

پرستو فروهر در آبان ماه ۹۶ در وب‌سایت خود با انتشار یادداشتی اعلام کرد به دلیل دادخواهی و پیگیری قتل والدینش با شکایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی مواجه شده است و دادگاهی در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برای دو اتهام قرار است روز چهارم آذر ماه برگزار شود.

خانم فروهر روز ی۲۰ آبان ماه برای برگزاری مراسم نوزدهمین سالگرد قتل سیاسی والدینش مانند هر سال گذشته به ایران سفر کرد. در فرودگان پاسپورت او توقیف شد و به او گفته شد که ۲۹ آبان ماه به دفتر نهاد ریاست جمهوری در اداره گذرنامه برای پس گرفتن پاسپورتش مراجعه کند. اما در آن روز او تهدید به نحوه برگزاری مراسم والدینش شد و دادن پاسپورت به زمان دیگری در آینده موکول شد. در آن دیدار خانم فروهر را تهدید کرده بودند که اگر مراسم والدینش شلوغ شود به سنگین‌تر شدن پرونده‌ای او خواهد انجامید.

مراسم داریوش و پروانه فروهر در روز اول آذر ماه در سکوت برگزار شد و روز چهارم آذر ماه دادگاه خانم فروهر برگزار شد و پس از مدتی او کشور به مقصد آلمان ترک کرد.

پرستو فروهر در بخش دیگری از یادداشت تازه خود نوشته وقتی برای بازپس گرفتن پاسپورتش به دفتر نهاد ریاست جمهوری در آذر ماه رفته است، ماموری به او گفته «شما اصلا حق شهروندی ندارید و این قانون شامل‌تان نمی‌شود.» خانم فروهر در ادامه نوشته: «من هم برافروخته شدم و طبق عادت خودم اعتراض کردم و پرسیدم: چه کسی تعیین ‌می‌کند که من حق شهروندی دارم یا ندارم؟ گفت: ما. البته «ما» واژه‌ی نامفهومی است. اما حدس می‌زنم منظور او وزاتخانه‌ی متبوعش بوده است. همان وزارتخانه که نوزده سال پیش کارمندانش به خانه‌ی پدر و مادرم ریختند و حق زندگی را از آن دو گرفتند.»

پرستو فروهر دختر داریوش فروهر و پروانه فروهر(اسکندری) دو تن از قربانیان قتل‌های سیاسی -موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای- در سال ۱۳۷۷ است. داریوش فروهر دبیر کل حزب ملت ایران و از رهبران جبهه ملی ایران و همسرش پروانه اسکندری روز اول آذر ماه ۱۳۷۷ در منزل شخصی شان توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسیدند. نویسندگان و هنرمندانی چون محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، مجید شریف، پیروز دوانی، حمید حاجی‌زاده و فرزند خردسالش کارون از دیگر قربانیان این قتل‌های سیاسی اند.

۱۹ سال بعد وزارت اطلاعات از پرستو فروهر از فرزند این دو مرحوم به دو اتهام شکایت کرده و در نهایت او به شش سال حبس تعلیقی محکوم شده است. پس از این سالها هنوز قاتلان پروانه و داریوش فروهر مشخص نشده‌اند و کسانی که به منزل آنها هجوم برده و وسایل خانه را تفتیش، شکسته و تخریب کردند نیز مشخص نشدند.

پرستو فروهر با اعتراض به دولت روحانی که مصر به منشور حقوق شهروندی است در تاریخ ۲۲ آیان به کمپین گفته بود: «تقریبا همزمان با انتشار منشور حقوق شهروندی از من شکایت کرده‌اند. یعنی همان دولتی که دارد منشور حقوق شهروندی منتشر می‌کند و از احترام به مردم حرف می‌زند و از اینکه بایستی حریم‌شان نگه داشته شود، وزارت اطلاعات همان دولت از من شکایت می‌کند و با توجه به اینکه عاملین قتل پدر و مادر من، همه ۱۸ متهم، کارمندان این وزارت بودند واقعا آدم مات می‌ماند از این قضیه که آخر چطور؟»

بار ديگر «رفراندوم» و «افعال بی فاعل»، اسماعیل نوری علا

به نظر می رسد که يکی از هنرهای «سياست مداران» و «سياست بازان» ما بيان مطلبی شده است که برای افعال مندرج در آن فاعلی وجود ندارد؛ بخصوص وقتی که پای ارائهء پيشنهادی در ميان باشد. اينکه اينگونه اظهار نظر کردن ها و پيشنهادات، بخاطر روشن نبودن «فاعل» و «انجام دهندهء فعل» هرگز به عمل در نمی آيند را نه تنها از لحاظ آن منطق بديهی که در اين «فقدان فاعل» موجود است بلکه حتی از نظر عملی نيز در طی لااقل چهل سال گذشته تجريه کرده ايم. در نتيجه، می توان از خود پرسيد که اگر، منطقاً و عملاً، اين سخنان به نتيجه ای نمی رسند چگونه است که اهل سياست، که قطعاً دارای عقل و شعوری بالاتر از حد متوسط هستند، چرا به اين کار ادامه می دهند و همچنان به صادر کردن افعال بی فاعل مشغولند؟
مثلاً، وقتی می گوئيم «بهتر آن است که در فلان زمينه اينگونه اقدام شود» و معلوم نمی کنيم که چه کسی بايد اين اقدام را عملی سازد، و يا تعيين فاعل را بر عهدهء مخاطب می گذاريم، در واقع حرفی را زده ايم که توخالی و بيهوده و ناشدنی است و اگر عامدانه چنين کرده باشيم خواسته ايم بگوئيم که هر کس می توان از «ظن» خود يار سخن ما باشد که در محدودهء سياست يعنی هيچ!
باری، در اين مطلب قصد من آن است که، با ارائهء تنها يک نمونهء تکراری [که چندين سال پيش در مورد شبا زنده ياد داريوش همايون مناظره ای داشتم](1)، مطالبی را دربارهء اينکه چه دلايلی را می توان در پس پشت اينگونه سخن گفتن تصور کرد مطرح سازم. نمونهء مورد نظر من، ارائهء پيشنهاد اخيری است که در سپهر سياسی معطل اپوزيسيون هميشه سرگردان ما توفان بپا کرده است: «برگزاری رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت، تحت نظارت سازمان ملل متحد» تا از آن طريق «ملت ایران بتواند، با تعیین نحوه حکومت مطلوبْ، خود مسئولیت سرنوشت اش را بر عهده گیرد»؛ پيشنهادی که با اين واژگان تعريف شده است: «راهكار برون رفت از مشكلات بنيادين، [و] گذار مسالمت آميز از نظام اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى مبتنى بر آرای آزاد مردم، [و] رعايت كامل حقوق بشر و رفع همهء تبعيض هاى نهادينه، بخصوص برابرى كامل زنان، قومیت‌ها، ادیان و مذاهب در همه زمينه هاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسی و اقتصادى».

اين تمام مقدمه چينی و نتيجه گيری يک جمع 15 نفرهء سابقاً مشهور به اصلاح طلب بودن است که گويا اکنون - و در جوف اين پيشنهاد و بعنوان پيشزمينهء آن ت به اين نتيجه رسيده اند که «مجموعهء تجربیات 40 ساله حاکی از اصلاح ناپذیری نظام اسلامی ایران است».
پيشنهاد دهندگان هم عبارتند از يک حقوقدان و برندهء نوبل حقوق بشر، ساکن برون مرز (شيرين عبادی) و يک حقوقدارن بين المللی (پيام اخوان)، دو حقوقدان ساکن ايران (نسرين ستوده و محمد سيف زاده)، چند فعال سياسی در ايران (نرگس محمدی، حشمت الله طبرزدی، ابوالفضل قديانی و محمد نوری زاد) و چند خارج کشوری ديگر (محسن سازگارا، حسن شريعتمداری، کاظم کردوانی) که اغلب منفردانه و بدون تعلق به تشکلات سياسی عمل می کنند، يک فقيه خارج کشوری (محسن کديور) و يک رئيس اسبق دانشگاه تهران مقيم ايران (محمد ملکی) و دو سينماگر يکی در ايران (جعفر پناهی) و يکی در خارج (محسن مخملباف).
نگاهی به تلاش های ديگر اين «نخبگان سياسی»، از يکسو به ما می فهماند که آنها ساده لوحانه و خوشبينانه به اين نتيجه و پيشنهاد نرسيده اند اما، از سوی ديگر، به يادمان می آورد که همين عده تازه بعد از چهل سال تجربه به اين نتيجه رسيده اند که نظام اسلامی قابل اصلاح نيست و اين تأخير در درک واقعيتی که هزاران نفر چهل سال است دربارهء آن می نويسند خود می تواند دليلی بر غفلتی از جانب آنان باشد که لابد با خود دلايلی دارد.
اما، پيش از پرداختن به اين دلايل، بهتر است برگردم به آن «مفروض اوليه»ای که می گويد اينگونه نخبگان بلندند چگونه افعال بی فاعلی را ارائه دهند که عملی نيستند اما ممکن است اغراض ديگری را با خود داشته باشند. پيشنهاد اين عده شامل چند جزء است:
1. تشخيص درد: مشکلات بنيادين مردم و پايان يافتن کوشش های اصلاح طلبانه
2. مشخصات دارو: يافتن راهكاری برای برون رفت از مشكلات بنيادين
3. شرط افاقهء دارو: گذار مسالمت آميز از نظام اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى
4. خود دارو: برگزاری رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت، تحت نظارت سازمان ملل متحد!
از نظر من، بندهای يک تا سهء اين ملاحظات، اگرچه جای گفتگو دارند اما بهر حال، قابل فهم اند. ولی در آنجا که به «خود دارو» می رسيم يکباره با يکی از موارد بارز افعال بی فاعل روبرو می شويم. فکرش را بکنيد: آيا کسی می تواند با خواندن اين نسخهء پزشکانه به پرسش زير پاسخ دهد؟
- چه کسی يا چه نهادی بايد اين رفراندوم را انجام دهد؟ رژيمی که پس از فروپاشی رژيم کنونی برقرار می شود؟ و يا خود رژيم کنونی؟
اگر گزينهء اول مورد نظر باشد که چيزی جز «تحصيل حاصل» نيست و احتياجی هم به صدور اينگونه پيشنهادها وجود ندارد. رژيمی رفته است و رژيم ديگری آمده است و «برگزاری رفراندوم جهت تعیین نوع حکومت جديد»، حتی اگر برنده روح الله خمينی در 1358 باشد، امری بديهی است.
- پس لابد منظور نخبگان ما برگزاری رفراندوم بوسيلهء خود رژيم حاکم بر کشور است که بايد اسباب «گذار مسالمت آميز از نظام اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى» را فراهم آورد! حال اگر «منظور بيان نشده»ی اين نخبگان آن است که رفراندوم مورد نظر را خود حکومت اسلامی بايد انجام دهد آنگاه بايد منتظر بود تا آنها به ما بگويند که چگونه قصد دارند رزيم کنونی را وادار به اين «خودکشی قانون مدار» کنند.
- متأسفانه اما، به نظر می رسد که ارائهء راهنمائی در اينگونه موارد ديگر وظيفهء بزرگان سياسی و حقوقی و فقهی و هنری ما نيست. آنها که نمی توانند در مورد همهء زوايای اينگونه مطالب بجای ما فکر کنند. آنها راه حل را يافته اند و لابد منتظرند داوطلبی پيدا شود که اين راه حل و چگونگی تحقق آن را پيدا کند.
- يک حدس هم ناگفته نماند: شايد اين نخبگان فکر می کنند که فاعل اين عمل سازمان ملل است؛ که بايد بر اين رفراندوم نظارت نموده و صحت آن را تصديق نمايد. اما در اينجا نيز «فاعل» غايب است و معلوم نيست چه کسی بايد سازمان ملل را برای انجام اين کار دعوت کند؟ اپوزيسيون يا خود حکومت سر عقل آمدهء اسلامی؟ سازمان ملل که نهادی بی در و پيکر نيست که سر خود راه بيافتد و در يک کشور عضوش و تحت نظارت خودش رفراندومی را در جهت تعیین نوع حکومت انجام دهد. بهر حال برای دعوت ار اين سازمان وجود «فاعلی» لازم است.
- اما شايد وقتی نظارت سازمان ملل به اين جمله سنجاق شده که قرار است، در ظل نظارت مزبور، «ملت ایران بتواند، با تعیین نحوه حکومت مطلوبْ، خود مسئولیت سرنوشتش را بر عهده گیرد» اشارهء مکتومی به موضوع «حق ملت ها برای تعيين سرنوشت خود» وجود دارد که لابد سازمان ملل بايد آن را تضمين کند. اما يک «ملت» که نهادی منسجم و تشکيلاتی نيست که خود بتواند برای استفاده حق اش رأساً اقدام به دعوت از سازمان ملل کند. لاجرم اين دعوت بايد يا از جانب حکومتی باشد که قصد خودکشی کرده است و يا از جانب اپوزيسيون منسجمی که، در قامت يک آلترناتيو، از جانب ملت برای انجام اين دعوت مأموريت يافته است. پس، در اين پيشنهاد، فاعل فعل دعوت کردن هم معين نشده است.
- ضمناً در سخنانی که اين نخبگان، پس از صدور پيشنهاد خود، در مصاحبه های گوناگون مطرح کرده اند، بارها به مورد افريقای جنوبی و کشورهای پشت پردهء آهنين در اروپای شرقی و اينکه اين کشورها توانسته اند تحت نظارت سازمان ملل رفراندوم برگزار کرده و به آزادی برسند اشاره شده است. اما همين پيشنهاد دهندگان از اشاره به اين نکته سر باز زده اند که حکومت های مورد اشارهء آنها نخست توانسته اند با اپوزيسيون به مذاکره بنشينند و به توافق برسند و سپس، مشترکاً، هم از ناظران سازمان ملل دعوت کنند و هم رفراندوم برای تغيير حکومت را انجام دهند. در نتيجه، در اين نسخه پيچی نيز بايد روشن باشد که طرف مذاکره با حکومت مستقر در ايران کيست يا چيست؟ آيا اپوزيسيون حکومت اسلامی به چنان انسجام و وحدت رهبری و هدف رسيده است که بتواند چنين نقشی را بازی کند؟ آيا در ميان رهبران خودبرانگيختهء فعلی اپوزيسيون کسی هم هست که، بعنوان رهبر خيزش ملت ايران، هم با حکومت اسلامی مذاکره کند و هم يکی از دو فاعل دعوت کننده از سازمان ملل باشد؟ در نتيجه، دليل امتناع نخبگان ما از ورود به اين جزئيات از کار نيز آن است که در حال حاضر لشگر بی شمار اپوزيسيون حکومت اسلامی دارای تشکيلات و مرکزيت و رهبريتی نيست که بتواند حکومت اسلامی را به چنان نقطه ای بکشاند که سر ميز مذاکره حاضر شود و با انجام رفراندوم برای «گذار مسالمت آميز از نظام اسلامى به يك دموكراسى سکولار پارلمانى» موافقت کند و در امضاء دعوت از سازمان ملل نيز با رهبريت اپوزيسيون شريک شود.
- در عين حال، ديدم که اغلب امضاء کنندگان اين پيشنهاد در مصاحبه های مختلف اذعان کرده اند که پيشنهادشان ناقص و ناپخته و محتاج تکميل است. اما نگفته اند که چرا و چگونه از يکسو همديگر را پيدا کرده اند و، از سوی ديگر به اين نتيجه رسيده اند که لازم است هرچه زودتر پيشنهادِ شبه راه حلِ خود را به اطلاع همگان برسانند. و به همين دليل فکر می کنم که يافتن پاسخی برای پرسش های اخير شايد از محتوای خود پيشنهاد اهميت بيشتری داشته باشد؛ پاسخی که می تواند راهگشای ما برای درک اين نکته باشد که 15 آدم عاقل و بالغ و هوشمند و حقوقدان و دانشمند و هنرمند و فعال سياسی چگونه يکباره به چنين اشتراک فکر و عملی رسيده اند. بخصوص اينکه خانم شيرين عبادی در مصاحبه ای اهميت اين پيشنهاد را در آن دانسته است که «مرزهای بين داخل و خارج را از ميان بر می دارد» و نشان می دهد که از اين نظر بين کوشندگان اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج و داخل کشور فاصله ای وجود ندارد. و همين مضمون را آقای سازگارا هم در مصاحبه های خود تکرار کرده اند.
از نظر من به اين موضوع می توان از چند ديدگاه نگريست:
1. يکی اينکه کوشش برای برداشتن مرز بين داخل و خارج، کوششی زيان آور است؛ چرا که اپوزيسيون داخل کشور که زير سرکوب حکومت بسر می برد نمی تواند جز سخنان کلی و ارائهء «راه حل های بی فاعل» و مطالبات رد نشده از خطوط قرمز رژيم حرفی بزند و کاری بکند، حال آنکه اپوزيسيون خارج کشور در آزادی بسر می برد و دليلی برای زبان بسته حرف زدن ندارد. اختلاط و يکی کردن اين دو گروه هم قطعاً به ضرر گروه خارج کشور است که بايد ملاحظهء گروه داخل کشور را بکنند و چنان سخن بگويد که برای داخلی ها خطری جدی پيش نيايد. در اين مورد من چند سال پيش، وقتی آقای حشمت طبرزدی هوس رهبری اپوزيسيون خارج کشور را کرد و به نمايندهء خود، آقای عباس خرسندی، مأموريت داد که اپوزيسيون خارج کشور را تحت رهبری ايشان گرد هم آورد، مطالبی نوشته ام و در اينجا تکرارشان نمی کنم(2).
2. در عين حال، نه خارج کشوری های امضاء کنندهء اين پيشنهاد، که هر کدام برای خود شهرت و اهميتی دارند و نه داخل کشوری هاشان (جز آقای طبرزدی)، هيچ يک معرف گروه و سازمانی سياسی نيستند و گرد هم آمدن شان هم نويد ايجاد يک تشکيلات منسجم اپوزيسيون را، که بتواند به آلترناتيوی در برابر حکومت اسلامی تبديل شود، با خود ندارد. يعنی، ديده ايم که هر يک، از همان لحظه که پيشنهاد را امضاء کرده اند، براه خود رفته اند و بصورت سلحشوران منفردی که به جنگ آسياب های بادی می روند عمل کرده اند. حال آنکه چنين پيشنهادی (با همهء ضعف ها و بی هدف بودن هايش) می تواند و بايد زمينه ساز اعلام يک تشکيلات اپوزيسيونل منسجم باشد تا بتواند برای افعال سرگردان متن اين پيشنهاد فاعلی بيابد و معرفی کند.
3. همچنين می توان پرسيد که اين عده چگونه همديگر را يافته اند؛ چرا که، علاوه بر آشنائی يا دوستی، حتماً وجوه سياسی - عقيدتیِ مشترکی نيز بايد در بين شان وجود داشته باشد تا، مثلاً، يکی شان به فکر رفراندوم بيافتد و آن را با بقيه در ميان بگذارد و دايره متحدان را از يک به پانزده برساند. يعنی بايد ديد کدام وجه اشتراکی بين خانم عبادی و آقای ملکی، يا بين خانم ستوده و آقای نوری زاد، و يا بين آقای سازگارا و آقای کردوانی وجود دارد که آنها را به صدور اين پيشنهاد رهنمون شده است.
در اين مورد من تنها دو دليل را منطقی يافته ام:
الف: وجود زمينهء «اصلاح طلبی غير حکومتی» مشترک. همانطور که می دانيم، «اصلاح طلبان» به دو دسته تقسيم می شوند: آنها که حکومت اسلامی ولی فقيه را با همين قانون اساسی هولناک اش قبول دارند اما حاکمان فعلی را خراب کنندهء انقلاب اسلامی می دانند و می کوشند تا، با حضور در قدرت، آب رفته را به جوی برگردانند. آنها را اصلاح طلبان حکومتی می ناميم و می توانيم از امثال حجاريان و عبدی و گنجی و نظايرشان ياد کنيم. گروهی ديگر اما در خارج از حوزهأ حکومت به صفت اصلاح طلب متصف می شوند. من فکر می کنم آنها را می توان «گذاريون» خواند. آنها کسانی هستند که در ابتدا با اسلامی بودن حکومت مشکلی نداشتند و در شکل گيری آن هم کم و بيش شراکت کردند اما، رفته رفته، ابتدا با اصلاح طلب حکومتی (مثل خاتمی) همراه شدند و، سپس، با طرد شدن اين دسته از جانب قدرت يافتگان بنيادگرا، از پيروزی اصلاح طلبان حکومتی دل کندند، بی آنکه فراموش کنند که اين انقلاب اسلامی بود که آنان را از اعماق گمنامی بيرون کشيد و به نحبگان سياسی تبديل کرد. براستی که اگر انقلاب اسلامی نبود اکنون کدام يک از امضاء کنندگان اين پيشنهاد را کسی می شناخت؟ کی به خانم عبادی نوبل می داد؟ کی آقای سازگارا را به طراحی سپاه پاسداران می کشاند؟ و کی به آقای کديور کرسی تدريس اسلام شناسی در دانشگاه های امريکائی اعطا می کرد؟ پس اغلب اعضاء اين گروه مشترکاً می دانند که بر سر شاخی نشسته اند که نبايد آن را از بن بريد.
ب: احتمال ديگر هم، به قول آخوندها، به موضوع «اسقاط تکليف» مربوط می شود. آنها بايد به کسانی که حمايت شان می کنند و بهشان جايزه و مأوا و حقوق می دهند نشان دهند که مشغول فعاليت اند و دارند در راستای بقدرت رساندن اصلاح طلبانی می کوشند که ديگر سکولار شده و خواستار دموکراسی اند اما با سکولار دموکرات های برانداز معاشر نمی شوند و دائماً بر طبل «گذار مسالمت آميز» کوبيده و عملاً ملت را در مقابل حکومتی که منشاء اصلی خشونت است خلع سلاح می کنند؛ چرا که می دانند راستا و نتايج يک انقلاب مردمی را نمی توان چندان کنترل کرد اما تظاهرات به اصطلاح مدنی و مسالمت آميز (در وجه واکنش نشان ندادن به خشونت حکومتی) را می توان مديريت کرده و از آن استفادهء بهينه برد. در آن ميان، البته کسانی هم هستند که وظيفه و تکليفی ندارند که بتوانند با انجام اعمالی نمايشی آن را «اسقاط» کنند اما وجوه مشترک ديگر از يکسو و کوشش در عقب نماندن از قافله ای که سر در منابعی نامرئی دارد، از سوی ديگر، جلوی امضاء نکردن شان را می گيرد.
پ: و بالاخره بايد، در اين ميان، برای معمای شرکت آقای پيام اخوان هم پاسخی يافت. من قبلاً در مورد دلايل سياست اقليت های مذهبی در نزديکی با اصلاح طلبان مطلبی را نوشته ام که علاقمندان می توانند به آن رجوع کنند(3).
در پايان بايد بيافزايم که کشف اينکه اينگونه پيشنهاد دادن ها به نفع چه کسی تمام می شود موضوع مقالهء کنونی نيست و نويسنده نمی خواهد وارد اينگونه مباحث شود که:
- آيا حکومت اسلامی هم از اين مواضع سود می برد يا نه؛
- يا آيا اين حرکت می تواند به ظهور تشکل سياسی جديدی در سپهر اپوزيسيون بيانجامد،
- يا آيا کوشش امضاء کنندگان اين پيشنهاد موجب تقويت راه پيمائی کوشندگان راه استقرار سکولار دموکراسی بسوی مقصد ايجاد آلترناتيو منسجمی در برابر حکومت اسلامی خواهد شد و يا، بر عکس، در جهت تضعيف آن عمل خواهد کرد.
به نظر من، اينگونه مطالب را می توان در چهارچوب مباحثی وسيع تر از ماجرای صدور پيشنهاد اين پانزده نفر مطرح کرده و به موضوع انديشيدن خود تبديل کرد.
________________________________________