۱۳۹۷ شهریور ۱۴, چهارشنبه
منوچهر تقوی بیات: استبداد دینی امروز،نتیجه ی استبداد سلطنتی است
خمینی و آخوندها و اربابان آن ها انقلاب بهمن پنجاه و هفت را از مسیر واقعی اش خارج کرده و از آن حکومتی استبدادی و ضد ایرانی، بنام جمهوری اسلامی پدید آوردند، حکومتی که به جمهوری هیچ شباهتی ندارد. انقلاب مشروطیت نیز به چنین سرنوشتی دچار وناکام شده بود.جاسوسان و نظامیان انگلیسی که نیروی قزاق را در اختیار گرفته بودند با گماردن رضا خان به فرماندهی قزاق ها کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ را انجام دادند.نه رضا خان به دستاوردهای انقلاب مشروطیت وفادار ماند و نه پسرش، پس در ادامه ی خواست های آزادیخواهانه یانقلاب مشروطیت ناچار ملت ایران بار دیگر در سال پنجاه و هفت به انقلاب روی آوردند.انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را مردم با شعار آزادی و استقلال و نان و کار آغاز کردند اما سران چهار کشور قدرتمند غربی در نشست گوادلوپ، ادامه حکومتشاه را برای منافع خودشان نامفید دانسته و به جای شاه حکومت ایران را به خمینی سپردند.او را به سلامت از پاریس به تهران آوردند تا کشتار ملت و غارت ایران را با شدتی هر چه بیشتر ادامه دهند.
خمینی در پاریس و پیش از ۲۲ بهمن ایرانیان را با دروغ های خود فریب داد. رسانه های غربی هم آن دروغ ها را با آب و تاب به خورد مردم ایران دادند.خمینی پس از آمدن به ایران و سوار شدن بر قدرت خلاف آنچه گفته بود انجام داد. در اینجا چند نمونه از آن دروغ ها را می آورم تا اسلام و دین داری خمینی برای هم میهنان گرامی روشن شود:
در ۱۰ نوامبر ۱۹۷۸ در نوفل لوشاتو در مصاحبه با سازمان عفو بین المللی گفت:
ـ « در جمهوري اسلامي کمونيستها هم در بيان عقيده خود آزاد خواهند بود.»
ـ« ما آزادي به همه مسالك و عقايد مي دهيم.» ( صحیفه امام . ج ۵، ص ۵۳۳ و ۵۳۴ گفت و گو با سه شخصیت آمریکایی ششم بهمن ۱۳۵۷)
ـ « حکومت اسلامی ما اساس کار خود را بر بحث و مبارزه با هر نوع سانسور میگذارد.» (مصاحبه با رویتر، ۴ آبان ۱۳۵۷، پاریس).
ـ « من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت.» (گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۱۳۵۷ پاریس).
ـ « در حکومت اسلامي راديو، تلویزيون ، و مطبوعات مطلقاً آزاد خواهند بود و دولت حق نظارت بر آنها را نخواهد داشت.»(مصاحبه با روزنامه پيزا سره ، نوفل لوشاتو ، ۲ نوامبر ۱۹۷۸)
ـ « در ايران اسلامي علماء خودشان حکومت نخواهند کرد و فقط ناظر و هادي امور خواهند بود! خود من نيز هيچ مقام رهبري نخواهم داشت و از همان ابتدا به حجره تدريس خود در قم برخواهم گشت!» (مصاحبه با خبرگزاري رويتر ، نوفل لوشاتو ، ۵ آبان ۱۳۵۷)
ـ « اختیارات شاه را نخواهم داشت.» (گفتگو با خبرنگاران،۲۴ دی ماه ۱۳۵۷، پاریس).
ـ «من و ساير روحانيون در حكومت پستي را اشغال نميكنيم، وظيفه روحانيون ارشاد دولتها است. من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم.» (سخنرانی ۱۸ دی ۱۳۵۷).
ـ « آزادی و دموكراسی بهتمام معنا در حكومت اسلامی است. شخص اول حكومت اسلامی با آخرين فرد مساوي است در امور.» (مصاحبه با راسلگر، آبان ۱۳۵۷، پاريس).
ـ « دولت استبدادی را نمیتوان حکومت اسلامی خواند...رژیم اسلامی با استبداد جمع نمیشود.» (مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری فرانسه،۱۳ آبان ۱۳۵۷،پاریس).
ـ « بايد اختيارات دست مردم باشد، اين يك مسئله عقلي است. هر عاقلي اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هركسي بايد دست خودش باشد.» (صحیفه نور، ج۳،ص ۷۵)« حکومتی که ما میخواهیم مصداقش یکی حکومت پیغمبر است که حاکم بود. یکی علی و یکی هم عمر(؟!)» (مصاحبه با خبرنگاران، ۸ آبان۱۳۵۷، پاریس).
ـ « ما علاوه از این که زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشـود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط بسازیم ، آب و برق را مجانی میکنیم ، اتوبوس را مجانی میکنیم. معنویات شما را ، روحیات شما را عظمت میدهیم(!) شما را به مقام انسانیت می رسانیم(!!) ما هم دنیا را آباد می کنیم هم آخرت را(!) به این نغمه های باطل گوش ندهید. اینها فقط حرف می زنند، ما عمل می کنیم(!)» ...
مردم ایران در چهل سال گذشته دروغ ها و فساد خمینی، خامنه ای و دیگر پیشوایان شیعه را با پوست و گوشت و استخوانشان حس کرده اند. این ها هیچ آبرویی برای دین و مذهب باقی نگذاشته اند. دزدی و دروغ و فساد و فقر بیداد می کند.
خمینی با دروغ و خدعه با کودتایی خزنده و فریبکارانه نخست کابینه ای از افراد خوش نام به وجود آورد سپس با دیکته کردن " جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد" راه را بر آزادی و مردمسالاری بست. آنچه او وعده داده بود خلافش را انجام داد.خمینی جنگو مقاتله (کشت و کشتار) را نعمت و رحمت می دانست. او تا آنجا که می توانست جوانان میهن دوست کشور ما را تیرباران کرد و یا در جبهه ی جنگ به کشتن داد. خامنه ای افزون بر همان جنایت ها و خیانت ها نفت، آب، خاک و ناموس مردم ایران را هم به تاراج داده است. پنجاه درصد از حقوق ملت ایران در دریای خزر را به بیگانگان می فروشد و به هیچ کس نیز حساب پس نمی دهد.
کار به جایی رسیده است که برخی از مردمان ناآگاه و نادان، خواهان باز گشت رضا شاه و محمدرضا شاه از درون گورهاشان شده اند. شگفت آن که درس خوانده ها و دانشگاه دیده ها و تاریخ خوانده ها هم گاهی همین زمزمه ها را می کنند. اگر در درازای پنجاه و هفت سال دیکتاتوری وابسته ی پهلوی ها به قدرت های غربی به جای سرکوب و شکنجه و زندان، حزب ها و سازمان های مردمی آزاد می بودند و نوشتن و سخن گفتن آزاد می بود هرگز آخوندها به این درجه از قدرت نمی رسیدند. پهلوی ها سنگ ها را بسته و سگ های هار دین و مذهب و جادو و خرافه را آزاد گذاردند. حزب ها، انجمن های فرهنگی و علمی و سیاسی را بستند و فعالان آن هارا زندانی و اعدام کردند. محمدرضا پهلوی با ایجاد ساواک و کمیته های وحشت،فعالیت سیاسی دانشجویان را ممنوع ساخت و به جای آن هیئت های سینه زنی و عزاداری و روضه خوانی را رواج دادند. برای آخوندها دانشکده ی معقول و منقول بازکرد و به آن ها درجه دکتری عوام فریبی و دروغگویی اعطا کرد.
کسانی که از رضا شاه بی سواد به عنوان پیشوای مدرنیته ی ایران سخن می گویند آیا نمی دانند که پایه ی مدرنیته آزادی و دموکراسی است که در دوران پهلوی ها هرگز وجود نداشت. کدام حزب و کدام روزنامه را آزاد گذاشتند؟ نویسندگان، روشنفکران و آزادیخواهان را به قل و زنجیر کشیدند و اعدام کردند. رضا خان بر خلاف سوگندی که در برابرنمایندگان ملت و بر طبق اصل سی و ششم قانون اساسی خورده بود حقوق ملت ایران را کلا و جزا پایمال کرد. پسرش نیز مانند پدر به قانون اساسی و سوگندی که خورده بود وفادار نماند. محمد رضا شاه هنگام ترک ایران اعتراف کرد که صدای انقلاب مردم ایران را شنیده است. او سی و هفت سال خود را به کری و کوری زده بود و ستم هایی که به ملت ایران می رفت را نه شنید و نه دید. او تنها وقتی اعتراف به گناه خود کرد که دیگر راه بازگشت برای خودش و فرزندانش نگذاشته بود.
نقش پهلوی ها و زرق و برق ظاهری اقتصاد وابسته ی آن ها برای مقابله با جنگ سرد در برابر کمونیسم بود. انگلیس ها در جریان جنگ جهانی اول قحطی بزرگ را در ایران بوجود آوردند و میلیون ها ایرانی را از گرسنگی کشتند. اما همان انگلیس ها در برابر هجوم انقلاب اکتبر ناچار شدند نه تنها ژنرال آیرونساید و سپاهش را از ایران خارج کنند بلکه برای جلوگیری از گسترش بلشویسم در ایران با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ راه را برای اصلاحات ظاهری و مدرنیته باز کنند. هنگام وقوع انقلاب اکتبر انگلیس ها هم در جنوب ایران ارتش داشتند و هم در شمال ایران و کشور ایران هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی در اشغال انگلیس ها بود. گسترش بلشویسم و قرارداد ۱۹۲۰ شوروی با ایران انگلیس ها را وادار به عقب نشینی کرد.
هارولد نيكلسون كه در اين زمان كنسول انگلستان در تهران بود اين نكته را اين چنين تأييد مي كند:« ... ترقي رضا در مراتب [نظامي] مديون لرد آيرونسايد بود. ... همچنين به مرد انگليسي ديگري نیز مدیون بود. [ این "مرد انگلیسی دیگری"؛ اردشیر جی ریپورتر است که نیکلسون نامش را پنهان می کند. عبدالله شهبازی بر این باور است که " در کودتای ۱۲۹۹ نیز نقش آیرون ساید به شدت برجسته می شود ولی نقش اردشیر ریپورتر به شدت پنهان نگاه داشته می شود."] و معلوم بود كه ايران كاملا به سوي تشتت غوطه ور بود؛ تنها اميد اين بود كه كشور بتواند تحت رهبري مقتدر اندروني مجدداً قوت گيرد؛ سِرپِرسي [لورين] به درستي پيش بيني كرده كه رضاخان براي چنين حيات تازه اي توانا مي باشد...».
ژنرال آیرون ساید در یادداشت های خود در فوریه ۱۹۲۱[ روزهای پایانیبهمن ۱۲۹۹]چند روز قبل از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، می نویسد:« با رضا خان گفتگويي داشتم و او را به فرماندهي کل قزاقهاي ايران گماردم. او قويترين فردي است که تاکنون ديدهام (!؟). به او گفتم که بتدريج از تحت کنترل من خارج ميشود...»
روی کار آمدن حکومت دینی در ایران نتیجه ۵۲ سال دیکتاتوری و وابستگی دربار پهلوی ها، به بیگانگان بود. اگر آن پدر و پسر با مردم ایران دشمنی نمی کردند و با ملت ایران پیوندی ملی و میهن دوستانه داشتند نه کسی قدرت داشت رضا شاه را از ایران بیرون کند و نه محمدرضا شاه در برابر دیدگان بهت زده ی جهانیان مجبور می شد ایران را ترک کند. علت اصلی تبعید دو شاه پهلوی افزون بر جنایاتی که کردند خیانت آن ها به قانون اساسی و حقوق ملت ایران بود. شاه رفت، نه نخست وزیر نه وزیر جنگ نه حتا یک سرباز و نه مردم ایران هیچ حمایتی از او نکردند که هیچ بلکه در خیابان ها فریادهای "مرگ بر شاه "طنین انداز بود و تکرار می شد. همانگونه که وقتی رضا شاه بنیان گذار ارتش نوین به دستور اربابانش مجبور شد ایران را ترک کند آب از آب تکان نخورد.
کسانی که برای پادشاه پهلوی دلتنگی می کنند فراموش کرده اند که قانون اساسی حقوق سلطنت و مردم را به روشنی بیان کرده بود.برابر نص صریح قانون اساسی، شاه گماشته و خدمت گذار مردم ایران بود. شاه در برابر نمایندگان مردم سوگند وفاداری یاد کرده بود. اصل سی و پنجم قانون اساسی بروشنی بیان کرده که سلطنت را ملت ایران به شاه تفویض می کندو شاهان پهلوی نیز با آن سوگند یاد کرده بودند. اصل سی و نهم قانون اساسی می گوید کسی نمی تواند شاه شود مگر آن که در برابر نمایندگان مردم سوگند وفاداری یادکند. شاه نوکر و گماشته ملت بود اما یک یک ایرانیان را به سیخ و صلابه می کشید و اعدام می کرد.
کسانی که به خدمات رضاه شاه تکیه می کنند گویا نخوانده اند و نمی دانند که برابر اصل چهل و چهار قانون اساسی شاه از مسئولیت مبرا بوده و حق دخالت در اجرای امور را نداشته است. نه رضا شاه و نه محمد رضا شاه حق دخالت در کارها را نداشتند و به کسی نمی توانستند دستوری بدهند مگر به حکم قانون و با تصویب نمایندگان مردم. کسی که به دیکتاتور بودن و یا به با جذبه بودن رضا شاه افتخار می کرده یا می کند،کسی است که معنای آزادگی و انسانیت را نمی داند و معنای قانون اساسی را درک نمی کند. من برای کسانی که ارزش و قدرت حاکمیت ملت را نمی دانند و قانون اساسی را نخوانده اند در اینجا چند اصلی که حقوق سلطنت را به عنوان خدمت گذار ملت تعیین کرده است می آورم:
اصل سی و پنجم: سلطنت ودیعه ایست که به موهبت الهی از طرف ملت به شخص پادشاه مفوض شده... یعنی با اجازه ی ملت شاه می شده است.
اصل سی و نهم: هیچ پادشاهی برتخت سلطنت نمیتواند جلوس کند مگر این که قبل از تاجگذاری در مجلس شورای ملی حاضر شود با حضور اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هیئت وزراء به قرار ذیل قسم یاد نماید:
من خداوند قادر متعال را گواه گرفته به کلامالله مجید و به آنچه نزد خدا محترم است قسم یاد میکنم که تمام هم خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم قانون اساسی مشروطیت ایران را نگهبان و برطبق آن و قوانین مقرره سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنی عشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال خداوند عز شانه را حاضر و ناظر دانسته منظوری جز سعادت و عظمت دولت و ملت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد میکنم.
یعنی سوگند می خورد که به اطاعت از مجلس و مردم گردن بگذارد. "هم خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس" بدارد.
اصل چهل و چهارم: شخص پادشاه از مسئولیت مبری است وزراء دولت در هرگونه امور مسئول مجلسین هستند.از مسئولیت مبراست یعنی حق دخالت در کارها را نداشته است، این وزیران بودند که می باید مسئولیت کارهای اجرایی را داشته باشند.
اصل چهل و نهم: صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین از حقوق پادشاه است بدون این که هرگز اجرای آن قوانین را تعویق یا توقیف نمایند. ...یعنی حق نداشته است قانونی را متوقف کند و یا به عقب بیاندازد و یا در کارهای اجرایی کشور دخالت کند.
اگر دخالت های پهلوی ها در امور اجرایی نبود مردمانی که قانون اساسی را نوشته بودند حقوق خود را بخوبی می شناختند و اجازه نمی دادند که مشتی آخوند مفت خور بر سرنوشت ملتی ارجمند و کهن مسلط شوند، همانگونه که به شیخ فضل الله نوری این اجازه را ندادند. اگر حمایت های دولت های دیکتاتوری که پهلوی ها بدون اراده ی مردم با زور ارتش تعیین می کردند و اگر تبلیغات سخن پراکنی بی بی سی و صدای آمریکا و دیگر رسانه های غربی نبود خمینی به این قدرت نمی رسید. او را در پاریس در زیر درخت سیب نشاندند از چپ و راست با او مصاحبه کردند، دروغ های او را پخش کردند و مردمان بی خبر از همه جا آن دروغ ها را باور کردند و به رهبری شیادی به نام خمینی گردن گذاشتند.
ملت ایران به دلیل آن که هنوز به آزادی و حاکمیت ملی خود دست نیافته است همچنان آماده ی انقلاب است و تا استقرار یک حاکمیت ملی و مردمی در راه به دست آوردن حقوق پایمال شده خود تلاش خواهد کرد. مردم ما باید در یک جبهه ی همه گیر ملی، راه برپایی حکومتی ملی و مستقل را پیدا کنند و تنها؛ تنها راه، ایجاد وحدت ملی همه ی نیروهای سیاسی و آحاد ملت ایران است.
منوچهر تقوی بیات
استکهلم ـ پنجشنبه پانزدهم شهریورماه ۱۳۹۷ برابر با ششم سپتامبر ۲۰۱۸ میلادی
احسان یارشاطر، بنیانگذار مرکز مطالعات ایرانشناسی و استاد بازنشسته مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیا آمریکا، روز شنبه دهم شهریور در سن ۹۸ سالگی در کالیفرنیا درگذشت.
او علاوه بر شهرتش به خاطر نوشتن ۱۶ جلد کتاب تاریخ ادبیات ایران، بنیانگذار و ویراستار دانشنامه ایرانیکا بود که از دهه ۱۹۷۰ با همکاری شمار زیادی از محققان و ویراستاران در نیویورک در حال انتشار است.
دانشنامه ايرانيکا پروژه ايرانشناسی است که به همت احسان يارشاطر از سالهای ميانی دهه ۵۰ خورشيدی درباره فرهنگ و تاريخ سرزمين ايران به زبان انگليسی، در ايران آغاز به کار کرد و پس از انقلاب بهمن ۵۷ در بخش ايرانشناسی دانشگاه کلمبيا در شهر نيويورک استقرار يافت.
یکی از آخرین گفتوگوهای رادیوفردا با آقای یارشاطر به تدوین همین دانشنامه اختصاص داشت که به بهانه درگذشت او، برای نخستین بار متن این گفتوگو را با مخاطبان رادیوفردا به اشتراک میگذاریم:
ایران کشوری است بزرگ با تاریخی کهن، تمدنی درخشان، و ادبیاتی غنی. هدف دانشنامه ایرانیکا، چنانکه خود جنابعالی و آشنایان با دانشنامه مکرراً اشاره کردهاید، جمعآوری و ارائه دقیقترین، مستندترین و کاملترین اطلاعات درباره کلیه وجوه این فرهنگ و تمدن کهن است. ممکن است بفرمایید طرح اولیه ایرانیکا چگونه، کجا و در چه سالی شکل گرفت؟
آغاز این کار در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک در سال ۱۹۷۴ بود. همانطور که گفتید ایران تاریخ کهنی دارد و تمدن درخشانی داشته است. جای اثری که تمام وجوه این تاریخ و این تمدن و این فرهنگ را به صورت قابل اعتماد و مستند ضبط کند، خالی بود و به نظر من رسید که موقع آن رسیده که این جای خالی را پر بکنیم.
این است که بنده مقدمات این کار را فراهم کردم و از یک عده همکارانم دعوت کردم که همکاری کنند و این کار به تدریج شکل گرفت و اولین دفتر این دایرة المعارف در سال ۱۹۷۹ برای انتشار آماده شد.
آیا تدوین چنین دانشنامهای در مورد کشورهای دیگر جهان، به خصوص کشورهای منطقه خاورمیانه، سابقه دارد؟
البته بعضی کشورها و بعضی فرهنگها موضوع دانشنامههای اختصاصی بودهاند. مثلاً دو دایرة المعارف مهم و مفصل درباره قوم یهود و مذهب کلیمی و تاریخ این قوم وجود دارد و یک دایرة المعارف مهم دیگر راجع به مذهب بودایی و طبعاً کشورهایی که این مذهب را پذیرفتهاند.
البته در سایر کشورها هم این نوع دایرة المعارفها به وجود آمده است. منتهی دایرة المعارفهای معروف مثل دایرة المعارف بریتانیکا دایرة المعارفهای عمومیاند، و به همه مسائل علمی، ادبی، اجتماعی برای تمام دنیا میپردازند، گرچه هميشه راجع به مملکتی که نام آن بر دانشنامه نهاده شده با تفصيل بيشتری پرداخته میشود. اما دایرة المعارف ایرانیکا مخصوص یک تمدن و تاریخ و فرهنگ جداگانه و خاص است.
حوزه شمول دانشنامه ایرانیکا از لحاظ تاریخی و جغرافیایی چیست؟
تمام کشورها و جامعههايی که در طول تاریخ به یکی از زبانهای ایرانی تکلم میکردهاند، مورد شمول مقالههای ايرانيکا هستند. مثلاً قوم سغدی در کشوری که امروز ازبکستان خوانده میشود به یک زبان ایرانی صحبت میکردهاند وشهرهای سمرقند و بخارا و غیره، همه شهرهای مهم ایرانی بودهاند.
اين شرايط در طول تاريخ ثابت نمانده و احتمالاً اقوام دیگری به این سرزمینها آمدهاند. اما دایره شمول ایرانیکا هم تمام آسیای مرکزی را در بر میگیرد، هم تمام افغانستان و شمال غربی هندوستان، و هم حتی کشور عراق و قسمتی از قفقاز، يعنی همه سرزمينهايی که در قلمروی بسيار گسترده فرهنگ و تمدن ايرانی قرار داشتهاند، و به یکی از زبان ایرانی صحبت میکردهاند.
آیا مقالات دانشنامه از طریق اینترنت هم در دسترس علاقهمندان و محققان قرار میگیرد؟ و اصولاً پیشرفتهای الکترونیکی و اینترنت چه امکانات تازهای برای دانشنامه فراهم کرده، و تدوین و انتشار و تکمیل آن را تا چه اندازه و چگونه تسهیل کرده است؟
البته ما سعی میکنیم که با پیشرفتهای علمی پیش برویم و خودمان را با این پیشرفتها تطبیق بدهیم. اوائل کار دانشنامه ایرانیکا منحصر به چاپ دفاتر و در مرحله بعد جلدهای این دانشنامه بود. ولی بعداً که اینترنت پیشرفت کرد و عده مراجعکنندگان به اینترنت بیشتر شد، ما شروع کردیم تمام مقالات چاپ شده را به طور رایگان در اینترنت هم بگذاریم که همه افراد بتوانند از آنها استفاده کنند.
البته پیشرفتهای الکترونیکی کمکهای بسیار بزرگتری به ما کرد و آن این بود که ما سابقاً فقط به ترتیب حروف الفبا پیش میرفتیم، یعنی برای چاپ بعضی مطالب بايد سالها صبر میکرديم، و در این فاصله ممکن بود که متخصصان درجه اول آن رشته یا مطالب ديگر در ميان ما نباشند. ولی با پیشرفتهای الکترونیک ما هم به ترتیب الفبایی پیش میرویم و هم بدون رعایت ترتیب الفبایی. البته بر حسب وجود داشتن دانشمندانی که بتوانند مطالب مربوط به ایران را به صورتی که مورد نظر ماست، به دقت و به صورت مستند بنویسند.
اینها را ما همه اول در اینترنت منتشر میکنیم، و بعد که به تدریج نوبت چاپ الفبایی آنها فرا میرسد، به چاپ هم میرسانیم. اتخاذ اين روش مدت زمان لازم برای تکميل دانشمامه را ازحدود ۴۰ یا ۴۵ سال، به ۱۰ تا ۱۵ سال کاهش داده است.
ممکن است درباره سازمان دانشنامه، مشاوران و همکاران آن توضیحی بدهید؟
اولاً دانشنامه ایرانیکا یک تشکیلات بینالمللی دارد و اصولاً یک برنامه بینالمللی است. ما یک عده ویراستار در دفتر دانشنامه داریم، شش نفر با خود من و دو نفر هم کمک ادیتور داریم. ولی این برای ما کافی نیست. اولاً ما برای هر رشته ایرانشناسی مثل موزیک و مذاهب مختلف یک مشاور داریم و اینها ۴۳ نفر هستند که از میان دانشمندان برگزیده هر رشته انتخاب شدهاند، و میتوانند به ما در انتخاب مقالات در هر زمينه کمک کنند.
از جمله این که یک هیئت کوچکتر بینالمللی مرکب از دانشمندان برگزيده کشورهایی که ایرانشناسی در آنجاها رونق دارد، مثل انگلستان، فرانسه، آلمان، ژاپن، ایتالیا، آمریکا، و ایران -که در مورد ايران اين وظيفه را من به عهده داشتهام- در زمينه اصول و روش کار با ما همکاری میکنند، که اسم تمام آنها در پشت دفترهای ایرانیکا و مجلداتش چاپ میشود.
معیارهای انتخاب مقالاتی که در دانشنامه درج میشود چیست، و نویسندگان مطالب دانشنامه را چگونه انتخاب میکنید؟
ما از همان سالهای اول یک فهرستی تهیه کردیم از تمام مقالاتی که فکر کردیم، باید در دانشنامه مطرح شود. ولی به هر حرفی که میرسیم در اینها تجدید نظر میکنیم اینها را تکمیل میکنیم، بعد تقسیم میکنیم به رشتههای مختلف مثلاً مقالات مربوط به دوران صفویه یا قاجاریه و... همین طور سایر مطالب.
اینها را میفرستیم برای مشاورینی که در هر رشته داریم که نظر بدهند و البته با اشخاص دیگر هم مشاورت میکنیم. آن وقت شروع میکنیم به دعوت از دانشمندان برای اینکه مقالهها را بنویسند.
بودجه دانشنامه به چه طریق تأمین میشود و ایرانیانی که به حفظ و پاسداری این گنجینه فرهنگی علاقهمندند چگونه میتوانند دانشنامه را در وصول به این هدف متعالی فرهنگی یاری دهند؟
متأسفانه دانشنامه با تمام اعتباری که دارد پشتیبان محکمی مثل یک مؤسسه دولتی ثروتمند ندارد. این است که اصولاً متکی به کمک افراد یا مؤسساتی است که به فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران علاقهمندند و کار دانشنامه را میپسندند و به آن کمک میکنند.
البته در سالهای اول سازمان برنامه و سازمان برنامه پذیرفته بود که مخارج دانشنامه را بپردازد، و اين تا چهار سال و نیم ادامه داشت تا انقلاب شد، و کمکهای سازمان برنامه و سازمان برنامه قطع شد. بعد تقاضا دادیم به بنیاد ملی علوم انسانی در آمریکا که کارش تشویق وپشتیبانی از تحقیقات برای علوم انسانی است. تقاضای ما را پذیرفتند و الان ۲۸ سال است که به طور استثنایی باید گفت به ما کمک کردهاند.
البته کمکشان برای مخارج ما کافی نیست. این است که ما از افراد فرهنگ دوست تقاضا میکنیم که در حد توانایی به ما کمک کنند و این کمک را میتوانند به صورت ماهیانه یا سالیانه یا یک بار و به صورت چک در وجه دایرة المعارف انجام بدهند، که در آمریکا به طور قانونی از بخشی از مالیات معاف است و بدین ترتیب مخارج دانشنامه تأمین میشود.
البته گاهی هم مهمانیهایی ترتیب داده میشود از سوی دوستداران دانشنامه در شهرها و کشورهای مختلف و افراد را دعوت میکنند و تقاضای کمک میکنند و این هم وسیله مؤثری محسوب میشود برای کمک به دانشنامه. ولی کمک اساسی همین کمکهایی است که افراد ایراندوست به بنیاد دانشنامه ایرانیکا میکنند.
صنعت سکس از هندوستان تا مشهد (مقدس!)
نیره انصاری
نیره انصاری
بازار پر سود زنان صیغهای ایرانی برای زائران عراقی در شهر مشهد و رواج تن فروشی زنان ایرانی زیر لوای مذهب از پیامدهای گسترش صنعت گردشگری مذهبی در ایران شده است!
با وجودی که هر ساله دهها هزار زائر عراقى براى موضوعات دينى مورد احترام مذهب شیعه به شهر مشهد در ايران سفر مىكنند، اما هزاران تن ازاین زائرين به دنبال لذت جويى جنسى و ازدواج موقت با زنان ایرانی در اين شهر هستند.
پس از ظهور گروه داعش، تعداد زائران عراقى براى زيارت مراقد شيعى در ایران افزایش یافته است.
پس از سقوط دولت صدام حسین در سال(2003 ) بسیاری از عراقیهای شیعه به ایران سفر و به ویژه به مشهد وارد می شوند که تعدادشان به بیش از (100 هزار) تن در سال میرسند.
تعداد زیاد زنهای روسپی و زنان صیغه در کنار دهها هتل پنج ستاره در خیابان امام رضا در مرکز شهر مشهد، به مشتریان اینگونه زنها این امکان را میدهد که به سهولت به هدف خود برسند.
و به همین جهت روسپیها در شهر مشهد به راحتی برای مشتریان پیدا میشوند و در ازای مبلغ کمی بین( 70 تا105 دلار) تن به روسپیگری میدهند .
تعداد زیاد زنهای روسپی و زنان صیغه در کنار دهها هتل پنج ستاره در خیابان امام رضا در مرکز شهر مشهد، به مشتریان اینگونه زنها این امکان را میدهد که به سهولت به هدف خود برسند.
و به همین جهت روسپیها در شهر مشهد به راحتی برای مشتریان پیدا میشوند و در ازای مبلغ کمی بین( 70 تا105 دلار) تن به روسپیگری میدهند .
برخی اعراب ثروتمند در ازای پرداخت (5 میلیون تومان) برای سه شب اقامت در هتل، بیماریهای واگیردار خود را به کارگران جنسی انتقال می دهند. این مشتریهای پولداراز این زنان روسپی حتی به مدت یک هفته نیز استفاده میکنند و با آنها به سفرهایی به خارج از شهر مشهد همچون شیراز، اصفهان واماکن دیگر نیز میروند .
حال آنکه در سالهای گذشته سیاست توسعه گردشگری مذهبی در دستور کار دولت ایران قرار داشته است. در حقیقت پس از آنکه هیئت دولت با اصلاح ماده (20) آئین نامه اماکن عمومی برخی از اختیارات نیروی انتظامی، صدور مجوز به برنامههای فرهنگی و هنری را محدود کرد؛ مقامات رسمی ایران کوشیدهاند تا با تبلیغات گسترده، ارائه تخفیفهای ویژه و در راستای سیاستهای ایدئولوژیک خود هزاران تبعه شیعی تبار کشورهای مجاور را برای بازدید از اماکن مذهبی در ایران خصوصا به شهرهای مشهد و قم دعوت کنند.
حال آنکه در سالهای گذشته سیاست توسعه گردشگری مذهبی در دستور کار دولت ایران قرار داشته است. در حقیقت پس از آنکه هیئت دولت با اصلاح ماده (20) آئین نامه اماکن عمومی برخی از اختیارات نیروی انتظامی، صدور مجوز به برنامههای فرهنگی و هنری را محدود کرد؛ مقامات رسمی ایران کوشیدهاند تا با تبلیغات گسترده، ارائه تخفیفهای ویژه و در راستای سیاستهای ایدئولوژیک خود هزاران تبعه شیعی تبار کشورهای مجاور را برای بازدید از اماکن مذهبی در ایران خصوصا به شهرهای مشهد و قم دعوت کنند.
و این در حالی است که حساسیت امام جمعه و دیگر مسئولان این شهر بر روی عدم برگزاری کنسرت هاست و به بهانه جلوگیری از آنچه آنها ترویج فساد و فحشا خوانده میشود مقررات سختگیرانه تری برای جوانان و زنان ایرانی اِعمال میکنند تا آنجا که برگزاری دهها کنسرت موسیقی در این شهرتاکنون کنسل شده است.
سختگیری ها در خصوص شناسایی میهمانی ها و مجالس طرب در این شهر موجب نگرانی توریست ها شده که مبادا گرفتار نیروز انتظامی شوند. از این رو مدیدی است که مشهد در زمینه جذب توریست روبه افول نهاده، اما «سکس توریسم» به اوج رسیده است.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
1،9،2018 میلادی
برابر با 10،6،1397 خورشیدی
در داخل خاورمیانه تردد و انتقال کودکان و مسیر حرکت آنها از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. کودکان و نونهالانِ ایرانی عموماً در داخل کشور قربانی تردد غیرقانونی می شوند. بخش قابل توجهی از این افراد (اعم از دختر وپسرِ) ایرانی به ترکیه، قطر، دوبای و تعدادی نیز به فرانسه و آلمان به منظور استثمار جنسی، در جهت اخذ سود بیشتر صادر می گردند
کامبوج پس از پایان جنگ(1969-1976)یعنی زمان حمله خِمرهای سرخ به کامبوج که بنا بر اظهاراتِ "شاهزاده سیهانوک":«ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر، خِمرهای سرخ را ایجاد کردند. خِمرهای سرخ خودشان این را فهمیدند.»به مرکزی از قاچاق انسان بدل شد. یعنی برده داری جنسی علیه «نجات یافتگان» از جهنمی دیگر.
مؤلفه ها و مضامینِ جهانی شدن سکس عبارتند از: کالایی و صنعتی شدن آن در سطح جهانی، تردد، مهاجرت و قاچاق زنان و کودکان، رواج هرزه نگاری، ویدئو های مبتذلِ پورنو، به ویژه کودکان، توریسم سکسِ زنان و کودکان، آزاد سازی صنعت روسپیگری، شیوعِ بیماری های واگیردارِ مقاربتی به ویژه بیماری ایدز و...
پروسه جهانی شدن این صنعت، با اینکه محدود به حرکت سرمایه است، اما این حرکت که بر پایه منطقِ حاکمِ انباشت از طریق سود به وقوع می پیوندد و هر "زمینۀ و حیطۀ سودآوری" را که در مسیرش باشد زیر سیترۀ خود قرار می دهد. بدین اعتبار، منطقِ حرکت سرمایه همیشه به کالایی شدنِ مدام فعالیت ها، محصولات و خواسته های بشری نیاز دارد.
در صدسالِ گذشته و به ویژه در سی سال اخیر، دگرگونی های فاجعه بار تجارت سکس، موجب صنعتی شدن (قانونی و غیرقانونی) این تجارت در سطح جهانی گشته است. این صنعت که میلیاردها دلار درآمد ببار می آورد، بازارِ مبادله آن را رونق داده که در آن میلیون ها زن و کودک به کالاهایی به «مشخصه سکس» مبدل شده اند.
به موجب آمار و برآوردِ سازمان یونیسف یک میلیون کودک هرسال در گردونۀ این تجارت وارد می شوند. در سال(2006)، صنعت روسپیگریِ کودکان از (400000) کودک درهند، (75000) کودک در فیلیپین، (700000)در تایلند، (100000) در تایوان، (200000) در نپال، (300000)کودک در ایالات متحده امریکا بهره برداری می کرد. به طور تقریبی و نه به تحقیق در این سال اعلام شد که (500000) کودکِ روسپی در چین و (100000) کودک روسپی در برزیل مشغول بکار بودند.
در دوره پس از پایان جنگ سرد، شرایط فلاکت بار زنان و کودکان تشدید یافت و در بسیاری از کشورهای جنوب و نیز در کشورهای شوروی سابق و اروپای شرقی تحت تأثیر سیاست های ویرانگر در غالب «تعدیل ساختار اقتصادیِ»،(اِعمال شده توسط صندوق بین المللی پول!)، میلیون ها تن به ویژه کودکان و نوجوانان، به «ماده خامِ جدید» در چارچوب و چوکاتِ «بازارِ آزادِ سرمایه داری» تبدیل شده اند. و تحت چنین شرایطی، ترددِ زنان و کودکان در مقیاسِ جهانی به صورت سرسام آوری در سی سالِ گذشته شدت یافته است. هم چنین در این سال روسپی گری در دیگر کشورهای سابق شوروی با (175000) و امریکای لاتین با (100000) تن، سومین گروه را در ترددِ زنان و کودکان به منظور روسپی گری تشکیل می دادند. در حال حاضر نیز مقام نخست در تردد زنان و کودکان به کشورهای آسیای جنوبی (هندوستان، پاکستان، سری لانکا و ...) و در آسیای جنوب شرقی (تایلند، ویتنام، برمه، کامبوج و...) تعلق دارد.
کودکانی که به این منظور از فیلیپین، تایوان و روسیه به ژاپن (از جنوب و شرق به شمال) آورده می شوند هر سال به (150000) تن می رسند. هر سال (50000) کودک و زنِ دومینیک در فرانسه، هلند، هند و آلمان به روسپی گری می پردازند. هر سال قریب به (250000) تن از زنان و کودکان از برمه، چین، لائوس و کامبوج به تایلند (به عنوان کشور ترانزیت آورده شده و سپس به بهای متنوع بین (6000) تا (10000) ذلار امریکایی به پااندازها و واسطه ها در کشورهای شمال (امریکا، کانادا، آلمان و هلند و ...) فروخته می شوند. در کانادا، دلالان و پااندازهای متوسط (8000) دلار برای یک جوانِ آسیایی در قیلیپین، تایلند، مالایزیا، بورمه و می پردازند و آنها را به (15000) دلار به موسسه های روسپی گری در کشورهای اروپایی، آتلانتیک، ژاپن، استرالیا، امریکا و کانادا می فروشند.
کامبوج پس از پایان جنگ( 1976- 1969) یعنی زمان حمله خمرهای سرخ به کامبوج که بنابه اظهارات " شاهزاده سیهانوک": «ریچارد نیکسون و هنری کیسینجر با کشاندن جنگ به کامبوج، خِمرهای سرخ را ایجاد کردند. خِمرهای سرخ خودشان این را فهمیدند.»، به مرکزی از قاچاق انسان بدل شد. یعنی برده داریِ جنسی علیه «نجات یافتگان» از جهنمی دیگر.
"سومالی مام" زنی است که خود قربانی این نوع برده داری شد. اما به منظور نجات کودکان و دختران نوجوان اقدام نمود. او مؤسس بنیادی است و اکنون نزد این دختران به عنوان یک زن قهرمان شناخته شده است. بنابر گفته های وی:« امروزه دختربچه های سه ساله ای یافت می شوند که در روسپی خانه ها بسر می برند و مورد تجاوز قرار می گیرند. او می افزاید که یک سنت آسیایی بر آن است که اگر شما با یک «ورجین» هم بستر شوید از پوست سفیدِ شادابی برخوردار می شوید و برایتان شانس و اقبال خواهد آورد. یک اعتقاد خرافی دیگر این است که اگر فردی دچار بیماری ایدز باشد و با چنین دختری به سر برد، درمان خواهد شد! سخترین مسأله دیدن مشتریانی است که خارجی، سفیدپوست و تحصیل کرده اند و به ویژه که خود فرزند «دختر» دارند.»او بیش از بیست سال است که برای تأمین زندگیِ متفاوتی برای این قربانیان مبارزه نموده و به عنوان رهبر مبارزه علیه برده داری جنسی در جنوب شرقی آسیا شناخته شده است. وی خود در سن دوازده سالگی فروخته شده و بمدت (10) سال در روسپی خانه های کامبوج سر کرده است. او می افزاید:« نجات دادن یک دختر [بچه] از روسپی خانه تنها پنج دقیقه به طول خواهد انجامید، اما پس از آن چه باید کرد؟ »
و این در حالی است که دولت هند در نظر دارد تا با حمایت اجتماعی و درمانی از قربانیانِ تجارت جنسی آنان را کمک نماید و در نهایت با قاچاق و بهره کشی از انسان مقابله نماید. گرچه هنوز هم در بسیاری از شهرهای شلوغ و پر جمعیت هند از جمله "بمبئی" می توان زنانی را دید که در خیابان ها به انتظار مشتری ایستاده اند. بسیاری از آنان از سنین پائین و توسط قاچاقچیان از خانواده های فقیر خود خریداری شده و به بهانه کار و درآمد خوب آنقدر مورد ضرب و شتم واقع شده و کتک می خورند تا به تن فروشی رضایت دهند!
بر اساس گزارش سالیانه قاچاق انسان که توسط امریکا به نشر سپرده شده است، به طور تقریبی، تاکنون بیش از (7000)زن و (10000) کودک در مرکز اقتصادی هند یعنی "بمبئی" در سخت ترین شرایط، ناگزیر از تن فروشی و انجام کارهای ناسالم اند. حال آنکه قوانین موجود در هند پاسخگوی خیل زنان و کودکانی که مورد قاچاق قرار می گیرند نیست و در حمایت از آنان بسیار ناکارآمد است. تجارت انسان برای مسائل جنسی در منطقه جنوب بمبئی به مدت دویست سال است که به طور سنتی توسط سیستمی مافیایی اداره می شود و زنان و کودکانِ بی پناه در درونه قفس نگهداری شده به فروش می روند. هر دختر به مبلغ (50) تا (100) هزار روپیه فروخته می شود. زنان و دختران نپالی و بنگلادشی هم در این تجارت دیده می شوند. گزارش سالیانه «برده داری در جهان» که چندی پیش به نشر سپرده شد ثابت نمود که نیمی از(28) میلیون برده که در سراسر گیتی وجود دارند، در بزرگترین دموکراسیِ جهان یعنی «هندوستان» بسر می برند. تجارت جنسی و قاچاق انسان، هم اکنون یکی از بغرنجترین مسائلِ هند بشمار می آید.
به گزارش الجزیره در این باره، دولت هند و هم چنین مقامات محلیِ بمبئی در تلاش برای مبارزه با پدیده ظالمانه جنسی هستند. به همین منظور واحدهای ضد قاچاق انسان در سراسر کشور تشکیل شده، تنها در بمبئی، یک گروه به نام "اوسیس" توانسته (215) دختربچه را نجات دهد. اگرچه و گذشته از این که هندی ها با مشکل فساد در سیستم های اداری به ویژه پلیس مواجه هستند، دولت هند با افزایش نظارت و حمایت در اطراف شهرهای بزرگ و ایضاً اطراف شهر بمبئی و به منظور پیشگیری از سیستم قاچاق انسان، از گروه های غیر دولتی و نهادهای مردمی نیز در این راستا حمایت بعمل می آورد.
صنعت سکس جهانی در خاورمیانه
بررسی این صنعت در خاورمیانه که به دلیل وجود نفت و گاز طبیعی از ثروتمندترین منطقه در جهان محسوب می شود.
در یک بررسی قیاسی، تطبیقی و هم چنین مطالعات میدانی در بین مناطق محتلف جهان، کشورهای خاورمیانه سودآورترین منطقه تردد و انتقال کودکان و نونهالان دختر و زن به انواع گوناگون و به نحوی متنوع محسوب می شوند. در سال (2007) متجاوز از سیزده میلیون تن کارگرِ مهاجر در خاورمیانه در داخل و خارج از مرزهای این کشورها، قربانیان ترددهای غیرقانونی بودند. این کارگرانِ مهاجر که عمدتاً به عنوان "کارگرِ خانگی"، (مستخدم)، از کشورهای آسیایی چون فیلیپین، بِنگلادش، سیری لانکا و..... به کشورهای خاورمیانه ( بحرین، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و ... )آورده شده، مورد تجاوز جنسی از سوی کارفرمایان خود قرار می گیرند. تردد دختران نونهال و نابالغ به منظور ازدواج های زود هنگام، عملاً نوع دیگری از این «صنعتِ جهانی، شده!» است که به شدت در "فازِ" کنونیِ گلوبالیزاسیون در درون کشورهای خاورمیانه رواج یافته است.
در این نوع ازدواج ها ثروتمندان (آقاها و آقازاده ها) با پرداخت پول به قاچاقچیان، موفق می شوند تا دخترانِ زیرِ سنِ قانونی را تحت عنوان «همسر»، "مالک" شوند. این وضع فلاکت بار که ناشی از «جهان گراییِ» صنعت و تجارت جنسی و سکس است در کشورهای یمن، فلسطین، سودان و سومالی موجب گردیده که نزدیک به نیمی از جمعیت و نفوسِ دختران کودک، نونهال و زیرسنِ بلوغ و قانونی (دختران کمتر از هجده سالگی) قربانی تردد قرار گرفته و ازدواج کنند.
در خصوص تردد و انتقال قانونیِ کودکان در داخل و خارج از مرزهای خاورمیانه چندین نکته اساسی وجود دارد:
_ کشورهای خاورمیانه که امروز بیش از گذشته تحت حاکمیت استبدادی و ضد مردمیِ دولت های کمپرادور (اولیگارش های فرمانبر در خدمت نظام جهانی، سرمایه داری موجود) قرار دارند، مهمترین کشورهای وارد کنندۀ کودکان و نونهالان (قربانیان استثمار جنسی) از کشورهای اروپای شرقی، آسیای جنوب شرقی، آسیای جنوبی، آسیای مرکزی، افریقای شمالی و دیگر کشورهای افریقایی محسوب می شوند.
_ کشورهای خاورمیانه، «کشورهای مقصد» هستند. این کشورها هم چون ایران، ترکیه، سوریه و ... بسانِ «کشورهای ترانزیت» عمل می کنند. کودکان و نوجوانان پس از ورود به این کشورها توسط واسطه ها و دلالان به قیمت های گزاف و سودآوری به دیگر کشورهای خاورمیانه (عربستان سعودی، بحرین، امارات متحده عربی) و کشورهای اروپا غربی( انگلستان، هلند، آلمان، فرانسه و...) فروخته و صادر می شوند.
_ در داخل خاورمیانه تردد و انتقال کودکان و مسیر حرکت آنها از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. کودکان و نونهالانِ ایرانی عموماً در داخل کشور قربانی تردد غیرقانونی می شوند. بخش قابل توجهی از این افراد (اعم از دختر وپسرِ) ایرانی به ترکیه، قطر، دوبای و تعدادی نیز به فرانسه و آلمان به منظور استثمار جنسی، در جهت اخذ سود بیشتر صادر می گردند. این دختران عموماً "فراری" که جملگی به خانواده های فقیر و از هم پاشیده تعلق دارند تحت عنوان «خدمتکار خانگی» از سوی قاچاقچیانِ حرفه ای "استخدام" و خریده شده و بدین سان وارد گردونه صنعت و تجارت جنسی می شوند.
خلاء قوانین در ایران
در قوانین بسیاری از کشورها و معاهدات بین المللی «توریسم جنسی» به عنوان یک جرم تعریف و تبیین شده و برای مرتکبان این جرم نیز مجازات هایی اعم از جریمه نقدی و یا حبس، تعیین شده است. اما این امر در قوانین کیفری ایران مغفول واقع شده و به طور مشخص و مجزا جرم انگاری نشده است.
تنها در ماده ای از قانون حمایت از کودکان و نوجوانان مصوب آدرماه 1381 آمده است:« هرگونه بهره کشی و به کارگیریِ کودکان به منظور اَعمال خلاف را جرم اعلام نموده است. در هر حال گردشگری جنسی، پورنوگرافی، بردگیِ جنسی و دیگر جرائم سازمان یافته که در عرصه بین المللی وجود دارد و ممنوعیت آنها اگرچه مورد تأئید کنوانسیون های بین المللی قرار گرفته است، اما نیازمند همکاری بیشتر دولت ها با یکدیگر و به منظور مبارزه با این پدیده غیر انسانی و اقدام مثبت دولت ها در جهت تدوین و وضع موثر و اتخاذ ندابیر و ضمانت های اجرایی و ایجاد نهادهای نظارتی است.
هرزه نگاری (پورنوگرافی) نسبت به کودکان: هرزه نگاری و انتشار عکس های قبیح خواه در خصوص بزرگسالان و یا کودکان از طریق نشر کتاب، مجلات، دیسکت های کومپوتری و...وجود دارد که در این خصوص کمیته حقوق کودک گزارشی حاویِ توضیحاتی در خصوص سوء استفادۀ جنسی را به نشر سپرد و در آن اعلام داشت که:« فحشاء کودکان باید به عنوان جرمی سنگین شناخته شود و واسطه ها، شرکاء و مشتریان باید مجازات شوند. پورنوگرافی باید ممنوع شود و مرتکبان آن به اشد مجازات محکوم گردند.»
و این در حالی است که در قوانین کیفری تنها در ماده (640)قانون مجازات اسلامی، فصل هجدهم تحت عنوان جرائمِ ضدعفت و اخلاقِ عمومی به نحوِ کلی و عام مقرر شده است:« هر نوشته یا طرح، گراور، نقاشی، تصاویر، مطبوعات، اعلانات، علائم، فیلم، نوار و بطور کلی هر چیری که عفت و اخلاق عمومی را جریحه دار نماید، برای تجارت و توزیع بگذارد و......به حبس از سه ماه تا یکسال و جزای نقدی از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال و 74 ضربه شلاق و یا به هر دو مجازات مذکور محکوم خواهد شد.»
قاچاق کودکان: قاچاق کودکان به اشکال و انحاء گوناگون ممکن است صورت پذیرد. گاهی اطفال تحت عنوان فرزندخواندگی مبادله می شوند و در سایه این عنوان از آنها سوء استفاده شده وآزارهای بسیاری نسبت به آنها اِعمال می شود.
در این ارتباط کنوانسیون جهانی استکهلم(1996) علیه تجارت و خریدوفروشِ قاچاق کودکان به منظور پیشگیری از استثمار و سوء استفاده جنسیِ آنها در بیانیۀ خود خطاب به دولت ها بر لزوم همکاری های قوی تر میان دولت ها و اختصاصِ اولویت زیاد به مبارزه با قاچاق کودکان به «قصدِ استثمار جنسی» تاکید نمود.
اما در قوانین کیفری ایران نه تنها در این خصوص جرم انگاری ویژه انجام نشده است، بلکه قانون و مقررات جداگانه ای برای ممنوعیت قاچاق کودکان وجود ندارد. حال آنکه کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد با تکیه بر لزوم وضع قانون ویژه در این خصوص از تمام دولت ها خواسته است که در قوانین کیفری خود، استثمار جنسی، فحشاء و قاچاق کودکان را به عنوان جرائمی مهم و با حداکثر مجازات برای مرتکبان، شناسایی نموده و بدین سیاق کودکان را بیشتر در سایۀ حمایت کیفری قرار داد.
در این باره مدیر کل امور آسیب های اجتماعیِ سازمان بهزیستی در خصوص خدمات ارائه شده در مراکز خانه های سلامت گفت:« آمار ورودی دختران در معرض آسیب به این خانه ها "زیاد" نیست، طبق آمار سال های گذشته ورودی این افراد به خانه های سلامت سالانه(500) نفر! بوده که هدف بهزیستی در این راستا خدمات روانشناسی و مددکاری توسط مددکاران بهزیستی به این افراد است. وی در خصوص افزایش آمار این دختران گفت:« در این خانه ها به جز افزایشِ آمار دختران فراری، آمار نگران کننده ای نداریم و آمار سال 1393 در رابطه با تعداد جذب دختران آسیب دیده در خانه های سلامت هنوز به جمع بندی نرسیده است»!
و این در حالی است که روزنامه (The gaurdian, گاردین انگلیس / بریتانیا) در اواخر اردیبهشت سال جاری، از افزایش چند برابری توریست های عراقی به مشهد (کلانشهر مذهبیِ جهان)، پس از ظهور داعش(!) خبر داد. در این گزارش آمده است که ده ها هتل پنج ستاره و مسافرخانه از میدان برق(بسیج) تا حرم وجود دارد. بسیاری از مدیران این مراکزِ اقامتی تأئید می کنند که درخواست مشترک گردشگرانِ عراقی عبارت است از جایی که «زنانِ صیغه ای» را بیابند.
پایان سخن
از بیش از سی سالِ گذشته به این سو، ما شاهد صنعتی و جهانی شدن تجارت جنسی در کشورهای مختلف جهان بوده ایم. در این تجارتِ جهانی از زنان و کودکان کشورهای جنوب( جهان سوم)، کشورهای شرق ( کشورهای سابقِ شوروی و اروپای شرقی) بهره برداری می شود. به موازات روسپیگریِ جهانی، تردد و دادوستد زنان و کودکان (برده داری سکس)، هرزه نگاری، انتشار نشریاتی چون "Ply Boy", فیلمبرداریِ ویدئو در اطاق های هتل ها، تهیه پورنوهای کودکانه و.....، توریسم سکس از محله های معروف آمستردام در هلند، برلین، هامبورگ و نیویورک گرفته تا ریودوژانیرو، دوبای، قاهره و....اکنون در شهرمشهد مقدس(!) و در نهایت، رواج و گسترش بیماریهای مقاربتی به ویژه ایدز که "به نظر نگارنده": «بدون بازار آزاد نئولیبرالی، بدون کالایی شدنِ موجود انسانی و بدون تقاضا که جملگی به شدت جهانی گشته اند، نمی توانستند وجود داشته باشند! و در واقع این امر بیانگر این است که منطق حرکت سرمایه (انباشت سود) بنابه خصلت ذاتی خود که پیوسته نیاز به کالاسازی و خصوصی سازیِ تمام فعالیت ها و موجودات انسانی دارد، جهان ما را به سوی بربریت می کشاند.»
منابع و مآخذ:
_ کُرن بیکس و دلیله امیر، (گردآورندگان)، قاچاق و صنعت جهانیِ سکس، 2006، چاپLexington Books. Com,
_ کُرن جانسون، "کارگرانِ سکسِ جهانی شده"، ماهنامۀ حقوق بشر، سالِ بیست و یکم، شماره (3)، Augusti1999
_ رعینا ابوزید، "مادرانِ پااندازِ دخترانِ خود"، مجلۀ تایمز، 6،Mars،2009
_ تردد دخترانِ نونهال به خاورمیانه، نشریه "نیوز انترناسیونال"، چاپ پاکستان، 15,Februari,2007
_ قیمت دختران ایرانی پس از ورود به بازار تردد خلیج پارس، آژانس خبری سینا، May; 2004
*نیره انصاری: حقوق دان، نویسنده و پژوهشگر
20،9،2015 میلادی
برابر با7،6،1394 خورشیدی
اشتراک در:
پستها (Atom)