۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

«سبد» سرکوب و راه‌کار حاکمیت کودتا عباس منصوران



اگر الیگارشیسم را حاکمیت انحصاری تنی چند بر مبنای مناسبات خانوادگی بر اقتصاد و سیاست تعریف کنیم، باند فشردهی سپاه را می‌توان یک الیگارش نامید. این باند، به ویژه در سال‌های پایانی دور دوم ریاست جمهوری خاتمی، با نیرویی آماده، و با تجربه‌گرفتن از جنگ ۸ ساله با ارتش عراق و نیز در پی دهها سرکوب خیزش‌های منطقه‌ای و مانورهای اشغال تهران بزرگ و حتی قم، می‌‌آید تا ایران را به قبضه‌ی قدرت انحصاری خویش ‌در آورد. سران سپاه، در نقش انحصارگران مهمترین بخش‌های اقتصادی، ‌رقبای حکومتی را کنار می‌زنند، تا حکومت الیگارشیک خود را بر اقتصاد و قدرت سیاسی سرمایه، برقرار سازند. این نیرو در سال ۸۶، ‌هنگامی‌که دوم خردادی‌های حاکم، میلیون‌ها کارگر کارگاه‌‌های کمتر از ۵ و سپس ۱۰ کارگر را حتا از شمول قانون کار سرمایه محروم ساخت، گستره‌ی مهمی از سنگرهای سلطه بر قدرت سیاسی و اقتصادی را اشغال کرده بود. احمدی نژاد، یک‌ شبه بر بالاترین جایگاه قدرت اجرایی مناسبات طبقاتی، پرتاب نشد؛ حضور یک سرکرده‌ی نظامی، بر قدرت اجرایی باند سران سپاه، یک ضرورت بود. به همانگونه که انجام کودتا علیه رقبا نیز یک شبه انجام نگرفت. همه عوامل اجرایی، لژستیکی و سناریو یک اشغال سراسری توسط نظامیان سپاه و بسیج، پیش از خرداد ماه ۸۸، پیش بینی دیده‌شده بود. صندوق رأی، محمل توجیه‌گرانه‌ی یک تقلب مکرر بود؛ خامنه‌ای و الیگارشی سپاه، با منافع و سرنوشتی همسو، گروگان یکدیگر بودند. ولی فقیه، و مهدویون سپاه با منافعی تنگاتنک و حیاتی در شرایطی سرنوشت ساز تکیه‌‌گاه یکدیگرند.

واقعیتِ کابوس شکستن ساختار

سرپاسدار محمدعلي جعفري، در سال ۸۶ خبر از تغییرات مهمی در ماموریت‌های سپاه سرکوب داده بود. فرمانده کل سپاه پاسداران سرمایه در نخستین ماه برکناری رحیم صفوی، در آن زمان، اعلام کرد که: «به فرمان رهبری، ۱۲۰ هزار نفره سپاه و «سه میلیون» بسیجی در سپاه و زیر فرماندهی آن ادغام می‌شود». این یک تدارک جنگی در برابر خیزش حتمی مردم بود. هیچ نکته‌ای برای پنهان کاری نمانده بود که شکاف بین حکومتگران و حکومت شوندگان از سویی و از سوی دیگر، بین باندهای حکومتی، ترمیم ناپذیر گردیده است. ماشین سرکوب و باند حاکم بیش از همه خطر خیزش را پیش بینی می‌کردند. کابوس شورش علیه کل نظام، در خرداد ماه ۸۸ به واقعیت پیوست.

کارگران نخستین طبقه‌ای بودند که از همان فردای برپایی حکومت اسلامی، تا کنون درمدت سی سال زیر شدیدترین شرایط استثمار و سرکوب طبقاتی، با حکومت سرمایه‌‌داری اسلامی پیوسته در جنگ و گریز بوده‌اند. محمدعلی جعفری ‌در پی پنج سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران- ‌شهربزرگ شورش و قیام- را خوب می‌شناخت، اما، نیرو و اراده‌ی توده‌ها، آنگونه که در خرداد و تیرما ۸۸، نخستین غرش‌های آتشفشانی خود را بیدار باش داد،‌هرگز. دو سال پیش از آن، در شهریور ماه سال ۸۶، هنگام تحویل پست از یحیی رحیم صفوی با فرماندهی ده ساله کل نیروهای سپاه، این اعلام، آغاز یک تغییر مهم در ساختار ماشین نظامی حکومت بود. نیروهای قرارگاه ثارالله در مهار شورش‌ها، به ویژه‌ سرکوب خیزش ۱۸ تیرماه دانشگاه‌های تهران در سال ۷۸ نقش ناجی حکومت اسلامی در ایران را ایفا کرده بودند. به این گونه، ‌فرماندهی ماشین سرکوب سرمایه، برنده‌ترین سلاح حاکمیت طبقاتی را در اختیار الیگارشی سپاه قرار داد. محمدعلي جعفري، هفتم مهرماه ۸۶، در رابطه با این استراتژی که به بیان وی «از سوی رهبر انقلاب مشخص شده.» گفت:

«ماموریت اصلی سپاه در حال حاضر مقابله با تهدیدهای داخلی است و سپس در صورت تهدید نظامی خارجی سپاه به کمک ارتش خواهد شتافت.»

بنابراین اعلام آشکار، سپاه پاسداران و بسیجیان ادغام شده در آن، زیر فرماندهی کل قوا،‌ با تمامی نیرو، ارتشی است برای جنگ در برابر جنبش‌های کارگران و خیزش زحمتکشان و تمامی توده‌‌های حکومت شونده، در ایران.

معامله در بالا سرکوب در پایین

در چنین شرایطی، هستی‌ی «ولی فقیه» و باند پیرامون «تاریک خانه خفاش»، در گرو سلطه‌ الیگارشی سپاه در قدرت سیاسی است. باند سران سپاه در آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای به هر هزینه و بهایی است. این دستیابی، نیاز به خرید زمان دارد. دسترسی به سلاح هسته‌ای، ‌با تمامی تلاش‌های شبانه‌روزی باند سپاه و واسطه‌گرانی همانند البرادعی، در دور نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد انجام نگرفت و به دور دوم افتاد. از این روی، به هر هزینه، حتا با پذیرش ریسک شورشی خطیر، بایستی از صندوق‌های راي ‌«لعنتی»‌ که وبال گردن حکومت اسلامی که نام ناهمخوان «جمهوری اسلامی» را گریبانگیر خویش ساخته بود، بیرون آید. ولی فقیه بایستی می‌پذیرفت که پیروزی باند سپاه، بقاء مافیایی – مخوف «بیت» و مصطفاهای جنایتکار وی را بیمه می‌کند. این بقاء،‌ اما در گرو آن است ک سلاح هسته‌ای‌ در دست الیگارشی سپاه باشد. باند سپاه، از همین روی، غیرخودی‌هایی همانند عناصر وابسته به باند رفسنجانی در شمار سیروس ناصری‌ها و ... را به اتهام جاسوسی، بازداشت و از حوزه نفت و گاز خلیج فارس و «ارینتال کیش» حذف می‌کند. الیگارش سپاه، موقعیت و شرایط مراکز هسته‌ای را در انحصار خویش گرفت، مبادا که رقبایی همانند خاتمی و رفسنجانی از چند و چون پیشرفت دستیابی به سلاح هسته‌ای با خبر شوند؛ تا چه رسد به موسوی و یا کروبی که در صورت پیروزی،‌ با توجه به شرایط غیر قابل پیش بینی، کل پروژه، به سرنوشت نامعلومی کشانیده می‌شد و انحصار الیگارشی سران سپاه، ناشدنی یا دشوارتر می‌گردید.

خامنه‌ای در ۲۲ خرداد ۸۸ در همان ساعات پس از رأی گیری وظیفه‌ می‌یابد تا در نخستین فرصت و بدون درنگ، بی آنکه در انتظار مراحل فرمالیستی شورای نگهبان و وزرات کشور بماند، پیروزی احمدی نژاد را اعلام کند. سخنان وی در سفر به کردستان چند ماه پیش از انتخابات و ایفای نفش مبلغ انتخاباتی احمدی نژاد، بیانگر یک معامله‌ی شوم بود.

خامنه‌ا‌ی با فراخوانی مردم برای شرکت در انتخابات در سفرهای استانی‌اش، شرکت گسترده و سراسری در انتخابات را پشتوانه‌ای برای حکومت‌اش می دانست، و این حضور را پشتوانه‌ای برای معامله با غرب هزینه می کرد. سرپاسداران، دراین معامله فرصت می یافتند تا با بیرون آوردن احمدی نژاد از صندوق‌‌ها، بدون در نظر گرفتن آراء دیگران، با مانور اقتدار و دستگیری سران شناخته شده مجاهدین انقلاب اسلامی و احزاب حکومتی وابسته با جناح‌باندهای رقیب ونیز چهره‌های مردمی در برخی شهرستان‌ها، از جمله تبریز در یک عمل انجام شده جامعه را غافلگیر کند. توده‌ها اما در یک مجال تاریخی در برابر چشم جهانیان و حکومت اسلامی برخاستند؛ این خیزش نشان داد که جامعه، ‌برای همیشه تن به تجاوز نمیدهد. این خیزش یک نقد است،‌نقد به خویشتن، بازگشت و جهشی به بیان مارکس همانند شیر، ‌با پس‌خیز برای جهشی به جلو. در مناظره‌‌های تلویزیونی ضامن نارنجک در دست خود حکومتگران، کشیده شد. خود زنی آغاز شد. فرصتی برای اعتراض در برابر سی سال سرکوب، سی سال سنگسار و دار، سی سال پایمالی‌ارزش‌های انسانی، سی سال جنگ داخلی و کوچه به کوچه و مقاومت، ایستادگی علیه بیکاری، بی نانی و آوراگی زنان و کودکان خیابانی، سی سال چپاول وسرقت و رانت خواری، دلالی کثیف و حراج هستی مردم، سی سال دروغ و فریب از سوی استبداد دین و سرمایه، و سی سال جنایت علیه مردم و بشریت،. شورش مردم ، آغازگر یک قیام، نوید یک بحران انقلابی در خرداد ماه بود،‌ در انفجار یک خشم فروخورده که در خیابان‌ها پژواک یافت.

تداوم چنین فلاکت و بیدادی، تنها با یک حکومت نظامی و سلاح هسته‌ای تا فردایی دیگر امکان پذیر است.

سلاح هسته‌ای ابزاری برای سرکوب در داخل، و چانه‌زنی در خارج با سرمایه‌داران جهانی.

لیست فرماندان سپاه در کابینه احمدی نژاد، سردسته باند سپاه، چهره‌ی این حکومت نظامی- کودتای را آشکارتر از پیش به نمایش می گذراد.

از میان ۲۱ وزیر نظامی امنیتی پیشهادی و پذیرفته شده به فرمان ولی فقیه ورشکسته‌ به تقصیر، ‌دستکم 12تن از بالاترين فرماندهان بسيج و سپاه پاسداران سرمایه‌ مي‌باشند.

سرتيپ پاسدار احمد وحيدي، وزير دفاع؛ آخوند پاسدار حيدر مصلحي، وزير اطلاعات؛ سر پاسدار آدمکش مصطفي محمدنجار, وزير كشور؛ رضا تقي پور، وزير ارتباطات؛ سيد محمد حسيني, وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ مسعود ميركاظمي, وزير نفت؛ محمد علي آبادي, وزير نيرو؛ فاطمه آجرلو, وزير رفاه و تأمين اجتماعی (بلاتکلیف)؛ مرضيه وحيد دستجردي, وزير بهداشت و درمان؛ محمد عباسي, وزير تعاون؛ كامران دانشجو، وزير علوم و تحقيقات فناوري؛ عبدالرضا شيخ الاسلام, وزير كار و امور اجتماعي، با سیاه‌نامه نقش فرماندهی در سپاه و بسیج، ‌از جمله کادرهای نظامی هستند که الیگارشی باند سران سپاه را در قدرت سیاسی و اقتصادی فرماندهی می‌کنند.

مسعود ميركاظمي, وزير نفت,از فرماندهان سپاه پاسداران بوده و در دانشگاه پاسداران (امام حسين) به تربیت کادرهای حکومتی وظیفه‌داشته است. وي در موضع مشاور وزير دفاع در ساخت سلاح‌هاي كشتار جمعي رژيم اسلامی شركت تعیین کننده‌ای داشته است.

مرضيه وحيد دستجردي, وزير «بهداشت و درمان», سردسته‌ زنان بسيجي در دانشگاه آزاد كرج در نقش مامر امنیتی و سركوب دانشجويان وظیفه داشته است. پدر وي پزشك شخصي خميني و برادرش پاسدار وحيد دستجردي،‌ فرمانده هوا و فضا يعني مونتاژ کننده موشكهاي كشتار جمعي می‌باشد.

سرپاسدار احمد وحیدی علاوه بر جانشینی وزیر دفاع، ریاست کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و مسئولیت معاونت طرح و برنامه وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، ‌مدیریت عامل سازمان هوا فضا ،‌یا مونتاژ کننده موشکهای کشتار جمعی، نیز از دیگر مسئولیت‌های وحیدی به شمار می‌رود .به اتهام شرکت در بمبگذاری مرکز یهودیان (ساختمان آمیا) در بوئنوس آیرس، در آرژانتین در سال ۱۹۹۴ تحت تعقیب است و از دو سال پیش برای بازداشت او "اعلان قرمز" صادر شده است.این وزیر تروریست، همانند رئیس جمهور تروریست خویش زا فرماندهان سپاه قدس بوده ودر زمان اجرای طرح تروریستی انفجار مرکز «آمیا»، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را به عهده داشت.

مسعود ميرکاظمي: وزارت نفت، پیش از این رييس هيأت مديره و مديرعامل سازمان اتکا وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح بوده است

حيدر مصلحي: وزارت اطلاعات آخوند جنایتکاری سات که نماينده ولي فقيه در نيروي زميني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروي مقاومت بسيج،‌ بوده است.

مصطفی محمد نجار، وی از دهه ۷۰ رئیس گروه صنایع تسلیحاتی «ساصد» در وزارت دفاع بوده است. وی از آغاز برپایی سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۷ به عضویت آن درآمد. و سپس در نقش «مسئول ارزشيابي» استان سيستان و بلوچستان ( در فرماندهي کل و ستاد مرکزي سپاه) در آن منطقه کشتار و فلاکت آفرید. د رمعرفی وی برای کابینه نظامی، چننی آمده است:

«آشنائي به معاملات بازرگاني و قراردادهاي خارجي و داخلي و امور انتقال تکنولوژي در امر خريد و صادرات و نحوه همکاري بين المللي .» همین معرفی وی کافی ست تا چهره‌ این تروریست، در دلالی، رانت‌خواری و فساد و سرقت هستی جامعه برملا شود.


سيدمحمد حسيني، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت دهم، عضويت وی در جهاد سازندگي و سپاه پاسداران عضو هیات علمی دانشگاه، افشاگر نقش این عنصر آدمکش می‌باشد. وی قرار است فرهنگ را «کالایی» و اداره سانسور و اختناق اسلامی را بیش از پیش به پادگانی نظامی تبدیل، کند.

مهدی غضنفری وزیر بازرگانی: با تجربه فرماندهی مراکز مالی و چپاول و رانت خواری زیر، باند الیگارش سپاه را انسجام می‌بخشد:

-عضو هيات مديره انجمن لجستيک
-
عضو مجمع شرکت سهامي ‌نمايشگاه‌هاي بين‌المللي تهران
-
عضو هيات مديره شرکت سهامي ‌فرش
-
عضو هيات مديره صندوق ضمانت صادرات ايران
-
عضو هيات نمايندگان اتاق بازرگاني و صنايع ايران
-
عضو هيات نمايندگان انجمن ارگانيک
-
عضو هيات نمايندگان اتاق ايران
-
عضو هيات نمايندگان اتاق تهران

منوچهر متکي وزری امور خارجه ، عضویت در کمیته در همان نخست بندرگز، طراحي و سازماندهي عمليات تروريستي در هندوستان، در ترکیه و سپس در نقش وزیر امور خارجه جناح- باند سران سپاه، مافیای حاکم را در حکومت نظامیان سپاه در تبادلات خارجی به پیش می‌برد.

-مرتضی بختیاری وزیر دادگستری - وی در رياست سازمان زندانها و مدير كلي دادگستري استان فارس، در سلطه‌ و بقا حکومت اسلامی قشی تعیین کننده وبده است. مرتضی بختياري در پی جابجایی اسدالله لاجوردي در زمان قتل عام هزاران زنداني سياسي در سال67 به عنوان رئيس زندانهای کل ایران، به‌جای لاجوردی جلاد نشست.اين عنصر جنایتکار، از بالاترين آمران و عاملان سركوب اعتراض‌ها، به ویژه در چند ماهه اخیر بوده است.

کامران دانشجو, وزارت علوم، تحقيقات و فناوري, عضو سپاه پاسداران, از مدیران «بنباد شهيد» این مرکز مالی و کانون فساد و سرقت بوده است. وی در نقش یکی از مديران موسسه تحقيقات و فناوري وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح كه در توليد، تهیه و مونتاژ سلاح براي کشتار مردم در داخل و کشتار های جمعی نقش کارسازی داشته است. وي رئيس ستاد انتخابات دوره دهم رياست جمهوري رژيم بود و پاداش خود را با پست وزارت علوم از فرماندهان تروریسم دولتی دریافت کرد.

سپاه پاسداران اکنون به عنوان یک الیگارشی اقتصاد/ حکومتی، افزون بر۷۰ درصد از سهم دولت در اقتصاد ایران را در انحصار خویش درآورده است. سران سپاه به عنوان بخشی از طبقه سرمایه‌دار، دولت» انحصاری سرمایه را در چنگ گرفته‌اند. به گزارش اکونومیست

«در تمام عرصه های اقتصادی - از کلینیک های دندانپزشکی و چشم پزشکی تا کارخانجات خودروسازی، موشک سازی و شرکت های ساختمانی- حضور دارد . برنامه "خصوصی سازی" در جهت واگذاری بخش های اقتصادی به فرماندهان سپاه و دوستان و وابستگان به آنها پیش می رود و سهم چندانی عاید شرکت های خصوصی واقعی نمی شود»[1] .

به گزارش همین شماره مجله اکونومیست: «مشروبات الکلی، سیگار و بشقاب های ماهواره ای توسط سپاه و بصورت غیر رسمی وارد کشور می شود. یک نماینده مجلس می گوید که فرماندهان سپاه از طریق این معاملات در بازار سیاه سالانه 12 میلیارد دلار در آمد دارند.»‌

از همین روی با بهره گیری از بازار سیاه ،‌و تحریم همانند دوران ده ساله‌ی تحریم عراق که انحصارخرید نفت عراق و فروش آن را روی همان تنگه خلیج فارس به عنایت و «تساهل» دولت کلینگنتون و بوش، به‌دست آوردند و میلیادرها دلار را به هزینه کشتار بیش از نیم میلیون کودک عراقی در نتیجه گرسنگی و بی دارویی، تصاحب کردند، فرصتی طلایی به کف آورند. این بازار سیاه و قاچاق بنزین و افزودن بر این درآمد 12 میلیارد دلاری، موهبتی آسمانی بدانند.

سهم سیدان، و حزب‌الله، این بازوی تروریستی حکومت اسلامی ایران در لبنان و باریکه غزه، در «ارسال» سوم و یا چهارم (؟)، افزون بر ۱۸ میلیارد دلار شمش طلا[2] و صندوق‌های دلار بود که به اعتراف نخست وزیر ترکیه (اردوان دوغان) همانند «هدیه‌ آسمانی»‌ به حکومت «نیمه اسلامی» ترکیه بارید. آملی‌‌های از تبار جبل آمل لبنان که اینک قوه قضاییه و مقننه در ایران را در انحصار دارند، و برادران‌شان در دیگر پست‌ها، به همقطاری سپاه قدس، سهم سید حسن نصرالله‌ها و ایجاد بحران در خاور میانه را باید بپردازند. این بخشی از حق بیمه‌ی حکومتی نظامیان در ایران است.

نیروی قدس بازوی تروریستی حکومت اسلامی امروزه به فرماندهی احمدی نژاد به عنوان ريیس دولت و قوه مجریه‌ی دولت کودتا، ‌به‌یاری جنایتکاران «نوپا» که در کشتار و سرکوب‌خیزش‌ها به ویژه خیزش مردمی و سراسری خرداد تا اکنون نقش خونباری داشته‌اند، ماشین نظامی باند احمدی نژاد را نمایندگی می‌کند.

سبد سرکوب و راه‌کار کودتا،‌ نسخه‌ی خریداری شده‌ی «پوتینی» است به بهایی گزاف. مافیا جدا از دریدن یکدیگر، گاهی برای حفظ منافع، لازم و ملزوم هم می‌شوند، به ویژه آنگاه که به قدرت سیاسی و دریای نفت و گاز و بازار گسترده‌‌ی کالا، در ایران و روسیه سلطه یابند. لیاخوف قزاق، با برکناری محمدعلی شاه، و اخراج وی و به در آویختن جرثومه‌ی ارتجاع دوران «شیخ فضل‌الله نوری» با سری افکنده جان به‌در برد، «نوری‌ زادگان» حاکم و قزاق پناهان، سرانجامی جز این نخواهند داشت. آنچه ماندگار است جامعه ی انسانی است که پایدار مانده و خواهد ماند.

ضمانت بقاء و سلطه‌ی چند صباح مافیای حاکم در ایران را امروزه، باتوم‌ها و گلوله‌ها و دشنه‌هایی تعیین می‌کنند که در کهریزک ایران، دختران و پسران به پاخاسته را از پای پاره پاره کرده و می‌سوزانند. تاریخ و تجربه نشان داده است که سرنیزه تکیه خوبی برای هیتلرها نبود و نخواهد بود. به زودی تومار شوم حکومت ایدئولوژیک سرمایه در هم پیچیده خواهد شد. بحران انقلابی، باید به دست طبقه کارگر به پیروزی نهایی و انقلاب رهایی بخش پیوند یابد،‌ تا خیزش ضد استبدادی به استبدادی دیگر ننشیند. مشروطه و بهمن ۵۷ نباید برای چندمین بار، بازتولید شود. این نه یک شعار و آرمان، که یک حکم دیالکتیکی مبارزه طبقاتی و ماتریالیستی تاریخ است.

"روز سایت دیدگاه" .

15 شهریور ماه ۱۳۸۸/۶ سپتامبر ۲۰۰۹


[1]The Ecconomist, Iran's Revolutionary Guards Showing who's boss, Aug 27th 2009

)اکونومیست: سپاه پاسداران نقلاب در ایران نشان می‌دهد که در ایران رئیس کیست(

[2] در اكتبر سال گذشته- ‌ آبان 87 - سرمايه‌‌اي به ارزش 5/18 مليارد دلار ‌شامل 5/7 ميليارد دلار پول نقد و يك تريلي حامل شمش طلا به‌ وزن بيست تن، با همراهي دو پيك به‌ تـركـيـه‌ فـرسـتـاده،‌ امـا در گـمـرك اين كشور، پيك‌هاي فرستاده‌ شده‌ با اموال تاجر ايراني به‌ دلايل نامعلوم متواري شده‌ و ‌بيان نامه‌ ورود اين سرمايه‌ هنگفت در گمرك اين كشور به‌ ثبت نمي‌رسد و به‌ همين دليل، همه 5/18 ميليارد ‌دلار از سوي مقامات اين كشور توقيف و پس از ثبـت بـه‌ خـزانـه‌ بـانـك مـركـزي تـركيه‌ سرازير مي‌شود. http://www.autnews.me/node/1115


کشته‌شدگان اعتراضات پس از انتخابات را ۳۶ نفر اعلام کرد

خبرگزاری هرانا : عبدالله عراقی، فرمانده سپاه محمد رسول‌الله تهران، در مراسم تودیع و معارفه فرمانده سپاه ناحیه شمال تهران کشته‌شدگان اعتراضات پس از انتخابات را ۳۶ نفر اعلام کرد و گفت که سه نفر از این افراد در بازداشتگاه کهریزک کشته شده‌اند.

این در حالی است که چندی پیش اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، گفته بود که «هیچ کس در بازداشتگاه کهریزک کشته نشده است»؛ وی در عین حال مرگ زندانیان در کهریزک را معلول شیوع بیماری دانسته بود.

در همین زمینه سرتیپ عزیزالله رجب‌زاده، فرمانده پلیس تهران، نیز در گفت‌وگو با خبرنگاران گفته بود که «حدود ۱۴۰ تا ۱۴۵ نفر از بازداشت‌شدگان اغتشاشات اخیر به علت نبود مکان به مدت سه روز در در کهریزک نگهداری شده‌اند و هیچ کس بدون حکم قضایی بازداشت و به این بازداشتگاه منتقل نشده و همچنین کسی در این بازداشتگاه کشته نشده است»

عبدالله عراقی در سخنان خود گفت: «به‌رغم اخبار منتشره از شبکه‌های بیگانه، اغتشاشات در مجموع ۳۶ کشته داشت؛ سه کشته در کهریزک و نزدیک به ۱۰ نفر دیگر که مشخص است در کجا کشته شده‌اند، اما مابقی مشخص نیست در کجا و توسط چه کسانی تیر خورده‌اند.»

در این بین اعلام تعداد افراد کشته شده در حوادث پس از انتخابات به موضوعی چالش‌برانگیز تبدیل شده است. در طول ماه‌های اخیر آمارهای متفاوتی منتشر شده است.

پیش از این فرهاد تجری، عضو کمیسیون تحقیق مجلس، با اشاره به این که تعداد دقیق کشته‌شدگان حوادث اخیر توسط کمیته شورای عالی امنیت ملی و یا قوه قضاییه طی گزارش رسمی اعلام خواهد شد، گفت: «تعداد کشته‌شدگان حدود ۳۰ تا ۴۰ نفر است.»

به گزارش رادیو فردا ، اما محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران ایران، در نشستی خبری که هفته پیش برگزار شد اعلام کرد: «در درگیری‌های بعد از انتخابات در ایران در مجموع ۲۹ نفر کشته شده‌اند که ۲۰ نفر آنها از نیروهای بسیج و نیروهای مردمی باسابقه بسیجی بوده و ۹ نفرشان از مخالفین و معارضین بوده‌اند.»

فرمانده سپاه پاسداران در همین نشست مطبوعاتی گفته بود: «در حوادث اخیر ۱۳ نفر از نیروهای بسیج و حدود ۷ نفر از نیروهای مردمی که بعضا سابقه بسیجی نیز داشتند به شهادت رسیدند که نیروهای مردمی در ترورهای کور و نیروهای بسیجی با اقدام از پیش تعیین شده به وسیله زیر گرفتن با خودرو یا با پرتاب سنگ و اشیای مختلف به شهادت رسیدند.»

با این حال، محمدرضا تابش، دبیرکل فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی، تاکید داشت که «آمار کشته‌شدگان بیش از این رقم‌هاست.»

در عین حال سایت «جهان»، ارگان ره‌پویان انقلاب اسلامی، که زیر نظر علی زاکانی، مسئول سابق بسیج دانشجویی، فعالیت می‌کند نیز تعداد کشته‌های پس از انتخابات را ۳۳ نفر اعلام کرده بود.

رادیو فردا می افزاید : این در حالی است که علیرضا حسینی بهشتی که نماینده میرحسین موسوی در هیات ویژه آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات است و روز سه‌شنبه از سوی دادستانی تهران بازداشت شد پیش از این گفته بود فهرستی شامل نام ۶۹ نفر از کسانی که در ناآرامی‌های پس از انتخابات کشته شده‌اند و حدود ۲۲۰ نفر از بازداشت‌شدگان را به مجلس ارائه کرده است.

چند روز بعد آقای بهشتی از اضافه شدن سه نام دیگر به این لیست خبر داد که طبق آن آمار ثبت شده توسط این کمیته ۷۲ کشته بود.

«توانستند هر کسی با نظام حرف داشت را به خیابان بیاورند»

با این وجود فرمانده سپاه محمد رسول‌الله تهران در سخنان خود نکات دیگری در مورد حوادث پس از انتخابات نیز روایت کرد.

وی در بخشی از سخنانش گفت: «روز ۲۵ خردادماه سنگین‌ترین راه‌پیمایی برگزار شد و عوامل آن توانستند هر کسی که با نظام حرف داشت را به خیابان بیاورند.»

وی افزود: «کسی پیش‌بینی نمی‌کرد این انتخابات چه سرنوشتی خواهد داشت؛ عده‌ای از عدم حضور مردم بر سر صندوق‌های رای و عده‌ای از پیروزی طرفداران دوم خرداد در این انتخابات نگران بودند.»

عبدالله عراقی با بیان این که هر چه جلوتر می‌رویم به عمق فاجعه در حوادث پس از انتخابات بیشتر پی می‌بریم اظهار داشت: «درگیری‌ها از عصر روز انتخابات با به آتش کشیدن سطل‌های زباله، اماکن دولتی، بانک‌ها و درگیری با ناجا شروع شد که تا این لحظه بسیج ماموریتی نداشت.»

فرمانده سپاه محمد رسول‌الله تهران با بیان این که پس از آن وضعیت در تهران امنیتی و قرمز اعلام شد، اظهار داشت: «در روزهای بعد برخی از مناطق تهران چون نارمک، تهران‌پارس و قیطریه شاهد درگیری‌های واقعاً سنگینی بود، به طوری که شهر همچون شهر آشوب‌زده شده بود.»

وی با اشاره به راه‌پیمایی روز ۲۵خرداد که آن را «سنگین‌ترین راه‌پیمایی» خواند گفت: «عوامل راه‌پیمایی توسط سازمانی تحت عنوان سازمان رای که هم اطلاعات سپاه و هم وزارت اطلاعات اشراف چندانی بر آن نداشت توسط ۳۰۰ هزار نفر که به صورت هرمی با هم مرتبط بودند صحنه را اداره می‌کردند و نیروهای‌شان را به خیابان‌ها می‌آوردند.»

عبدالله عراقی با اشاره به خطبه‌های ۲۹ خرداد آیت‌الله علی خامنه‌ای افزود: «پس از خطبه‌های معظم‌له روشنگری‌های ایشان موجب ریزش عمده‌ای از جمعیت غافل که به خیابان‌ها می‌آمدند شد، اما متاسفانه بیانیه مجمع روحانیون در مورد برگزاری راه‌پیمایی که به مثابه دهن‌کجی به نظام و نافرمانی بود جامعه را به نافرمانی مدنی دعوت کرد.»

در پی اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم و عدم قبول نتایج از سوی نامزدهای مطرح اصلاح‌طلب اعتراض‌های خیابانی روی داد که از سوی مقامات امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی با «خشونت» روبه‌رو شد. در جریان این برخوردها ده‌ها نفر بازداشت و ده‌ها نفر نیز کشته شده‌اند که هنوز آمار دقیقی از آنها در دست نیست

توده پرستی بهانه حمايت از يک جناح حاکميت

عده ای بهانه �خوبی� بدستشان رسيده است که طرفدار �توده ها� شوند. خودشان را پشت �توده ها� پنهان کنند. اين هواداران �توده ها� عکسبرگردانی نيز در ميان هواداران راه آزادی طبقه کارگر دارند که به شدت ضد حزبی اند و منيّت خويش را روشنفکرانه بر هر مصلحتی مرجح می دانند. اين عده مدعی اند که آموزگار بزرگ کمونيسم کارل مارکس گويا معتقد بوده �آزادی طبقه کارگر بدست خود طبقه کارگر صورت می گيرد� و سپس اين بدفهمی خويش را چنين کامل می کنند که توده کارگران خودشان راه می افتند و بدون سازمان و رهبری و انديشه تئوريک و دورنما برای ساختمان سوسياليسم و تجربه اندوزی از گذشته، بيکباره انقلاب می کنند و معجزه می نمايند. اين تفکر همان تفکر مذهبی است که منتظر معجزات حضرت است که به عنوان ناجی فرا می رسد و کار را يکسره می کند. هه دانشهای بشری و تئوريهای انقلابی نيز در وقتش از آسمان مانند وحی مُنزَل نازل می شود و کار را به آخر می رساند. انتشار �بيانيه حزب کمونيست�، �سرمايه�، �هيجدهم برومر لوئی بناپارت�، �جنگ داخلی در فرانسه�، �جنگ طبقاتی در فرانسه�، �انقلاب و ضد انقلاب در آلمان� و... کار زيادی و وقت گير بوده و حکم فرماندهی و دستور دهی به طبقه کارگر را دارد که گويا نيازی به �وکيل وصی و قيم� ندارند. ظاهرا اين است که اين �کارگران پرستان� برای کارگران خيلی اهميت قايلند و آنها را به عرش اعلی می رسانند، در حاليکه اين عده ضد حزبی با مغلطه کاری و عوامفريبی مانع می شوند تا طبقه کارگر رهبری حزب را بپذيرد و در زير پرچم حزب طبقه کارگر برای رهائی خويش مبارزه کند. آنها عامل آگاه را از عامل خود رو، عامل ذهنی را از عامل عيني، شعور را از ماده جدا می کنند و آنها را در مقابل هم قرار می دهند و رابطه ديالکتيکی آنها را به صفر می رسانند.
اين شيوه بحث و انديشه، ريشه طبقاتی دارد و باب طبع روشفکران بورژوا ست که هوادار گپ اند ولی از عمل انقلابی می هراسند. وقتی پای حزب به ميان آيد، پای وظيفه و تعهد و کار مداوم و مسئوليت به ميان می آيد. در کنار اين امر عضويت در حزب نيز خطرات مالی و جانی به همراه دارد. در حالی که بی حزبی مسئوليتی ايجاد نمی کند. هر ضد حزبی روشنفکر می تواند امروز يک چيز و فردا يک چيز ديگر بگويد. مغزش پر از �تنوع� باشد و آخرين نظريه را بيان کند که در آخرين کتاب انحرافی مد روز خوانده است. طبيعتا اين افراد به جنبش صدمه می زنند و پرمدعائی خويش را در زير اينگونه کلمات پر طمطراق که من �مستقل� فکر می کنم، مخالف �تحجر فکريم� و يا �هوادار آزادی انديشه� هستم مستور می دارند. ما در اينجا از عوامل امپرياليسم و سازمانهای جاسوسی دشمن که بر ضد تشکل و سازمان دهی حزبی کارگری تبليغ می کنند سخنی نمی گوئيم.
اين توده پرستی فقط در ميان �کمونيستها� رايج نيست. غير کمونيستها نيز از اين توده پرستی استفاده می کنند. تفاوت اين دو نوع توده پرستی در اين است که توده پرستی بورژوائی عميقا منافع طبقه بورژوازی را در عمل تامين می کند. توده پرستی بورژوازی يعنی کسب رهبری جنبش از طريق بورژواها.
وقتی جنبشی پا می گيرد و رهبری ندارد شعارهائی به ذهنش می رسد که تا کنون توسط رسانه های بورژوائی تبليغ شده و يا بيان و درکش ساده است. اين جنبش توده ای نمی تواند ذهن خويش را منطبق بر نظريات علمی نمايد. وی بر عادت و سنت و تاريخ کهن بورژوازی که از قدمت بيشتری برخوردار است تکيه می کند. �يا حسين� که هزار و چهارصد سال در مغز مردم توسط رژيمهای ارتجاعی فروکوفته شده صدها بار تاثير روانی و فوری اش بيشتر از شعار �جدائی دين از دولت� و يا �زنده باد سوسياليسم� است. �توده عامی� آنرا بهتر درک می کند و بدنبالش روان می شود. همين توده بود که بدنبال خمينی براه افتد و عکسش را در ماه ديد و آنروز که کمونيستهای واقعی در پی نفی اين عوامفريب بودند عليرغم درستی سخنانشان بختی برای پيروزی نداشتند.
نمونه های فراوانی از اينگونه شواهد تاريخی در دست است. جنبش خودبخودی هميشه يک جنبش غير پرولتری و ماهيتا بورژوائی باقی می ماند. باين انحراف تنها می توان با استقرار يک حزب کمونيستی رهبری کننده ومورد اعتماد کارگران پاسخ داد تا جنبش خودبخودی را به سمت و سوی درست بکشاند.
هم اکنون ما در ايران با جنبش ياران مير حسين موسوی روبرو هستيم. شعارهای آنها در روزهای نخست اين بود که رای شان را پس می خواستند و خواهان شمارش مجدد آراءشان بودند. در عمل با اين سياست تکليف ميليونها مردمی که رای نداده بودند معلوم نمی شد. کسی که رای نداده بود و اساسا با نظام جمهوری اسلامی مخالف بود حالا نمی توانست مردم را برای شمارش مجدد آراء بسيج کند و طلب رای نداده را بکند. حال اگر دست بر قضا ولی فقيه به انتخابات مجدد تن در می داد آيا اين عده در انتخابات شرکت می کردند؟ و يا آنرا مجددا تحريم می نمودند. شعار �موسوی رای مرا پس بده� و يا نظاير آنها شعارهای سردرگم کننده و گمراه کننده بود چون در حقيقت مشروعيت نظام را برسميت می شناخت و از اين نظام متقلب می خواست که انتخابات مجددی برقرار کند ولی اين بار سوگند ياد کند که در مرتبه دوم تقلبی در کار نباشد. رژيم که قدرت و خشم مردم را دست کم گرفته بود. رژيم که بر خودش غره شده بود، رژيم که خود را از قبل برای سرکوب آماده کرده بود و حمايت خارجی را نيز تامين کرده بود و پشت پرده حرفهايش را با آمريکا و اروپا زده بود، بيکباره با وضعيتی روبرو شد که جز سرکوب خشونت بار راه ديگری برايش نمانده بود. همين تاکتيک احمقانه رژيم که بنا بر شواهد بيش از چند صد شهيد بجای گذارده و منجر به دستگيری چندين هزار هموطن ما شده است، همين موضعگيری سياسی رهبران حکومت مردم را در تجربه شخصی به آنجا رسانيد که فهميدند شعار رای مرا پس بده و يا ابطال انتخابات شعارهای نادرست و گمراه کننده هستند و از رهبران �اصلاح طلب� خويش جلو افتادند. مردم خودشان اين شعارها را در عمل بدور افکندند و شعارهای افراطی تر نظير مرگ بر ديکتاتور، مرگ بر رهبر، مرگ بر خامنه ای را انتخاب کردند.
در ميان نيروهای سياسی بر سر حمايت از جنبش مردم و شرکت در آن بحث سابقه داری درگرفت. توده پرستان بار ديگر به ميدان آمدند و مدعی شدند که ما بايد همان شعارها و خواستهائی را تکرار کنيم که توده مردم بر زبان می آورند. سازمان فدائيان اکثريت که جريانی خودفروخته است از اين قماش بود. طبيعتا ايجاد محدوديت برای تعقل، نفی نقش نيروی آگاه، دنباله روی از پی جماعت به بهانه اينکه توده مردم اين يا آن را گفته اند و �ابهت مردمی� را وسيله ارعاب ساختن تا گمراهی مداومت يابد، تنها به مفهوم آن است که عنصر آگاه و با تجربه مهار خويش را بدست جماعت ناآگاه بسپارد. اين به مفهوم آن است که يک جنبش فاقد رهبری و گيج و ويج بهتر از يک جنبش آگاه و با دورنماست.
اين توده پرستان همه را دعوت می کنند و می کردند که همان شعارهای مردم را تکرار کنيم و بپذيريم که موسوی رهبر ماست و جنبش ما دارای رنگ سبز است و هدفمان سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نيست. آنها در واقع عصای دست مير حسين موسوی بودند. آنها همدست يک جناح حاکميت اسلامی بر ضد جناح ديگر می شدند. آنها در حقيقت سياهی لشگر ميرحسين موسوي، هاشمی رفسنجاني، ناطق نوری و... بر ضد مصباح يزدي، مجتبی خامنه اي، ولی فقيه و جنتی و... بودند. توده مردم در جنبش شرکت می کرد، قربانی می داد، فداکاری می کرد تا جناح رفسنجانی با سواری گرفتن از مردم از جناح خامنه ای امتياز بگيرد.
اين توده پرستان که راه افتاده بودند و همه را تشويق می کردند که به طوطی تکرار شعارهای مردم بدل شوند و از خودشان ابتکاری نداشته باشند يا جاهل اند و يا عامل هاشمی رفسنجانی و فلاحيان مبتکران قتلهای زنجيره ای در ايران.
عنصر آگاه انقلابی وظيفه اش هرگز دنباله روی از توده ها نيست و نبوده است. ولی عنصر آگاه انقلابی بايد در جنبش شرکت کند، به جنبش جهت دهد، مردم را در سوی صحيح هدايت کند و به آنها آموزش دهد. طبيعتا اگر هدف عنصر آگاه هوادار يکی از جناحين حاکميت که ضد انقلابی است، اين باشد که مير حسين موسوی به جای احمدی نژاد قاتل دکتر سامی بنشيند، آنوقت تلاشش در اين است که خواستهای مردم را محدود کرده و مانع انکشاف آنها شود. در حاليکه يک عنصر انقلابی و آگاه در جهت اين حرکت می کند که به مردم ثابت کند که راه نجات ايران نه در تعويض جناحهای حاکميت بلکه در نفی تماميت اين نظام نهفته است و بايد شعار سرنگونی اين نظام را ترويج کرد و تبليغ نمود تا مردم به لزوم اين سرنگونی و اين که راه رهائی و گام اوليه در استقرار يک ايران دموکراتيک و آزاد خواهد بود واقف شوند. اگر قرار باشد چنين اقدامی صورت نگيرد و طوطی وار مردم به سپر بلای رفسنجانی ها بدل شوند آنوقت اين تسلسل و دور باطل، اين شرايط انتخاب ميان وبا و طاعون تا ابد ادامه دارد. وگرنه باز در چهار سال ديگر پرسش امروز در پيش پای مردم است و بايد به آن پاسخ داد. باين جهت تبليغ لزوم سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و تبديل آن بيک نيروی مادی که طبيعتا در نتيجه تجربه عملی خود توده ها نيل به آن ممکن است بايد در دستور کار نيروهای انقلابی قرار گيرد و بايد اين طلسم توده پرستی و دنباله روی از توده را بشکنند و به عنوان نيروی انقلابی آگاه به روند مبارزه مردم برخورد کرده و تنها با اين دورنما در رهبری آن شرکت کنند و مانع شوند تا بيشترين صدمات به آن بخورد. رهبری کمونيستی در اين جنبش به مفهوم حفظ جنبش نيز هست تا توده مردم کمترين قربانی را همراه با بيشترين دستآورد دارا شوند. تئوری اينکه هرچه بيشتر کشته شود �بهتر و انقلابی� تر است تئوری ضد انسانی و در عين حال ضد انقلابی است. چون دقيقا می تواند به ياس و سرخوردگی جنبش بدل شود و آنارشيسم را تقويت کند که نتايج آتی آن بسيار مضر برای کل جنبش انقلابی خواهد بود. لذا حزب ما خواهان طرح شعار سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی است. تنها طرح اين شعار است که پرسش بعد از آنرا در دستور کار قرار داده و مطرح می سازد پرسش که بعد از آن چه می شود گام بعدی است که بايد با همه گير شدن شعار قبلی در دستور کار قرار گيرد. حزب کار ايران(توفان) از شعار سرنگون باد رژيم سرمايه داری جمهوری اسلامی حمايت می کند که دورنمای بعد از سرنگونی را نيز در متن خود دارد.

نقل از توفان ارگان مرکزی حزب کارايران شماره 113 مرداد ماه 1388

President select Mahmoud Ahmadi Nejad of Iran before 2009 coup d'état Cartoon2

پاسخ نوروز به دروغپردازیها در مورد تعداد جانباختگان حوادث اخير :


این عمل رسانه تصویری ستاد کودتا نشانه تائید حداقل 70 نفر در حوادث اخير است


نوروز : پس از انتشار اسامی شهدای سبز در سایت نوروز کودتاگران به تلاش افتادند که بگونه ای انتشار این خبر را خنثی سازند.
از یک طرف فرمانده سپاه به میدان آمد و اعلام کرد که در حوادث پس از انتخابات فقط 29 نفر کشته شدند که 20 نفر آنها بسیجی بودند ( که البته تا امروز نام هیچیک از آنها اعلام نشده است!)، و از طرف دیگر صدای و سیما به عنوان بوق امپراطوری دروغ تلاش کرد تا با تدوین و اجرای سناریویی همچون ماجرای ترانه موسوی بدنبال افراد همنامی با اسامی شهدای اعلام شده بگردد تا آنها به پای دوربین برای تکذیب کشته شدنشان بیاورد که در نهایت تلاش توانستند دو نفر را بیاورند تا کشته شدنشان را تکذیب نمایند!جدای از اینکه مردم با تجربه مربوط به شهید ترانه موسوی اینگونه تکذیبه ها را ساختگی می دادند اما این عمل صدا و سیمای کودتاگران با تمام دسیسه هایی که به کار بسته اند به معنای تایید کشته شدن بقیه اسامی اعلام شده در پایگاه اطلاع رسانی نوروز است.

نشانه دیگری که در این ارتباط می توان بدان اشاره کرد حمله به دفاتر پیگیری آقایان موسوی و کروبی برای کسب اطلاع از وضعیت آسیب دیدگان پس از انتخابات و جمع آوری آمار کشته شدگان و مجروحان می باشد که کودتاگران با ربودن کلیه اسناد و اوراق این دفاتر و پلمپ و تعطیل کردن آنها در پی آنند که روند اطلاع رسانی در این باره را مسدود و متوقف سازند و از افشای بیشتر جنایات انجام شده و خون های بنا حق ریخته جلوگیری نمایند غافل از اینکه در دنیای کنونی انجام چنین کاری ناممکن است و شاید عصبانیت یکی دو روز اخیر کودتاگران در بازداشت فرزند شهید بهشتی و مهندس الویری و همینطور پلمپ دفتر مهدی کروبی و انجمن دفاع از حقوق زندانیان نیز از این نشات می گیرد که به هیچکدام از مدارکی که در پی آن بوده اند دسترسی پیدا نکرده اند.

از اینروست که به رغم همه تلاشهای کودتاگران برای پوشاندن و لاپوشانی جنایات انجام شده هر روز اخبار مربوطه از جایی بیرون می زند و رسوایی بیش ازپیش را برای آنها ببار می آورد.

و مردم بخوبی دریافته اند که هرگونه تکذیبه دستگاههای تبلیغاتی را دلیلی بر صحت اخبار منتشره قلمداد کنند.

اما برخی توضیحات در این مورد لازم می نماید:



اواسط مردادماه خانمی به ........... مراجعه و مدعی می شود فرزندش در حوادث پس از انتخابات به شهادت رسیده است، پس از تحقیقات ..........، معلوم می شود جوانی با این مشخصات در یکی از بیمارستانهای تهران بدلیل اصابت گلوله بستری بوده است و سپس در حالی که وضعیت جسمی وی وخیم بوده، توسط نهادهای امنیتی از بیمارستان منتقل شده است. سپس با حضور در منزل فرد یاد شده با اعلامیه فوت وی روبرو می شوند و خبر را تائید شده می پندارند.
تصویر زیر عکسی است از اعلامیه فوت این شخص که توسط مادر وی و یا کسی که مدعی شده بود مادر اوست در اختیار .
1- فشارهای بسیاری از طرف نهادهای امنیتی بر خانواده های شهدا و آسیب دیدگان از فجایع چند ماه اخیر وارد شده است که یا شهادت عزیزان خود را مرگ طبیعی اعلام کنند و یا بر اثر تصادف و بیماری. نهادهای مختلف امنیتی با تطمیع و اگر نشد با انواع تهدید از جمله تهدید جان و مال دیگر عزیزان آن خانواده و عدم تحویل پیکر عزیز جانباخته شان از مراجعه خانواده به نهادهای مستقل جلوگیری می کنند. این فشارها بر خانواده ها از یک طرف و فشارهای وارده به نهادهای مدنی مستقل مدنی و فعالان حقوق بشر که در روزهای گذشته به اوج خود رسیده است از طرف باعث شده است جمع آوری مستندات در این زمینه به کاری سخت و طاقت فرسا تبدیل شود. و به همین دلیل هم سایت نوروز در انتشار اسامی فقط 25 نفر از شهدا را به عنوان شهدای قطعی در بند اول جول خود نام برده و دیگر اسامی را قابل بررسی و تحقیق عنوان کرده است. 2- به تمام فشارهای فوق باید به اعمال غیر انسانی برخی نهادهای امنیتی نیز اشاره نمود. این نهادها برای خدشه دار و بی اعتبار کردن طالاعات منتشر شده توسط نهادهای مدنی و فعالان حقوق بشر به هر نیرنگ و فریبی دست می زنند. ارسال اطلاعات غلط و پس از انتشار ساخت گزارشهایی تلوزیونی از این دست یکی از این شگردهاست. و متاسفانه در این انتخابات حداقل در دو نوبت، به خانواده خبر شهادت فرزندانشان داده شده است و پس از انتشار اخبار مربوط به آن، آن عزیز به خانه بر می گردد. 3- یکی از اسامی که در لیست منتشر شده توسط سایت نوروز در ردیف 18 قرار داشت و به عنوان یکی از دلایل بی اعتباری لیست توسط رسانه تصویری ستاد کودتا به نمایش گذاشته شد "احمد نجاتی کارگر" بود. ............. قرار گرفته است.

عکس : دعوت بسيج بانک تجارت از کارمندان برای شرکت در نماز جمعه این هفته


حامد يازرلو به حکم سنگين و غير انسانی 3 سال زندان محکوم شد

19شهريور فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران

:بنابه گزارشات رسيده از بند 209 زندان اوين زندانی سياسی حامد يازرلو کارشناس هوا-فضا پس از بيش از 6 ماه بلاتکليفی در بند مخوف 209 به حکم سنگين و غير انسانی 3 سال زندان محکوم شد.

حامد يازرلو 28 ساله کارشناس هوا فضا پس از بيش از 6 ماه بلاتکليفی در بند مخوف 209 زندان اوين، در اوايل هفته به وکيل وی خانم غنوی بصورت شفاهی اعلام شد که به حکم سنگين و غير انسانی 3 سال زندان محکوم شده است.هنوز محکوميت غير انسانی به صورت کتبی به آقای يازرلو و خانم غنوی وکيل وی ابلاغ نشده است.خانواده آقای يازرلو و وکيل او در قبال اين حکم سنگين و غير انسانی اعتراض خواهند کرد.

زندانی سياسی حامد يازرلو روز يکشنبه 8 شهريور ماه به دادگاه انقلاب برده شد. او در شعبۀ 28 دادگاه انقلاب توسط محمد مقيسه ای از اعضای کمسيون مرگ قتل عام زندانيان سياسی سال 67 مورد محاکمه قرار گرفت. ابتدا علی اکبر حيدری فر رئيس شعبۀ 1 امنيت دادگاه انقلاب که بعنوان نماينده دادستان در دادگاه انقلاب برای آقای يازرلو تقاضای اشد مجازات، اعدام را نمود. حيدری فر آقای يازرلو را به 12 مورد متهم نمود که عبارتند از:محاربه بدليل پشبرد اهداف سازمان مجاهدين خلق ايران /شرکت در مجالس و محافل خانوادگی/جمع آوری اخبار و اطلاعات زندانيان سياسی از جمله هود يازرلو (برادرش) /شرکت در کوهنوردی و فوتبال سالنی با حضور خانواده/شرکت در مراسم ها و مناسبتها در حسينيه ارشاد/برقراری ارتباط ايميلی با اعضای خانواده اش در قرارگاه اشرف/حضور در تجمعات و اعتراضات دانشجوئی/ جمع آوری کلکسيون سخنرانيها و مراسم های سازمان مجاهدين خلق ايران و موارد متعدد ديگر

علی اکبر حيدری فر مسئول شعبۀ 1 دادگاه انقلاب که بعنوان نماينده دادستان کيفرخواست را عليه زندانيان سياسی و ساير زندانيان را قرائت می کند. اين فرد که از افراد تيم سعيد مرتضوی و حسن زارع دهنوی است و در جريان قيام مردم ايران دستور انتقال تعداد زيادی از جوانان را به اردوگاه مرگ کهريزک را صادر کرد. که تعدادی از آنها در اثر شکنجه های قرون وسطائی جسمی ،روحی و جنسی جان باختند اين فرد همچنين با تصميم گيری مشترک سعيد مرتضوی و حسن زارع دهنوی دستور انتقال صدها نفر از جوانان قيام را به شکنجه گاههای مانند ؛آگاهی شاپور ،کلانتری 148،بازداشتگاههای مخفی سپاه پاسدارن و نيروی انتظامی را صادر کرده است.

لازم به يادآوری است حامد يازرلو 2 اسفند 1387 با يورش وحشيانه ماموريم وزارت اطلاعات و با فرماندهی سربازجوی اوين آخوندی با نام مستعار علوی دستگير و به بند مخوف 209 منتقل گرديد او به مدت 120 روز در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجويان وزارت اطلاعات قرار داشت و 203 روز است که در بند مخوف 209 زندان اوين بسر می برد.همچنين مادرش خانم نازيلا دشتی در بند زنان زندان اوين زندانی است و برادرش هود يازرلو در بند 4 زندان گوهردشت کرج در بازداشت بسر می برد، که هر کدام از آنها به 3 سال زندان بدليل ديدار قانونی با اعضای خانواده شان در قرارگاه اشرف محکوم شده اند.

فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران، دستگيري،شکنجه روحی و جسمی ، بيش از 6 ماه بازداشت در بند مخوف 209 و صدور احکام سنگين و غير انسانی را محکوم می کند و از کميسر عالی حقوق بشر و ساير سازمانهای حقوق بشری خواستار اقدامات لازم برای آزادی تمامی زندانيان سياسی در ايران است.

فعالين حقوق بشر ودمکراسی در ايران

18 شهريور 1388 برابر با 09 سبتامبر 2009

گزارش فوق به سازمانهای زير ارسال گرديد:

کميساريای عالی حقوق بشر

کمسيون حقوق بشر اتحاديه اروپا

سازمان عفو بين الملل

سازمان ديدبان حقوق بشر

ورود وزیر فلسطینی به مناقشه قاچاق اعضای بدن فلسطینی‌ها

اسرائیل گزارش روزنامه سوئدی را "ضد یهود" خوانده است

یک وزیر فلسطینی و یک عضو عرب کنست (پارلمان) اسرائیل وارد مناقشه مربوط به فروش اعضای بدن فلسطینی ها شده اند.

یک روزنامه سوئدی چندی پیش در گزارشی این اتهام را متوجه اسرائیلی ها کرد که طبق آن اسرائیلی ها اعضای بدن فلسطینیان کشته شده را به فروش می رسانند.

این گزارش با خشم اسرائیل مواجه شد و دولت اسرائیل واکنش شدیدی به آن نشان داد.

عیسی قراقع، وزیر دولت خودگردان فلسطینی گفت اسرائیل از بازگرداندن اجساد فلسطینی های کشته شده توسط ارتش اسرائیل خودداری می کند چون می خواهد اسناد و شواهد برداشتن اعضای بدن را پنهان کند.

محمد برکه، عضو عرب کنست اسرائیل نیز گفت او باور می کند که اعضای بدن کشتگان فلسطینی برداشته شده، مگر این که اسرائیل خلاف آن را ثابت کند.

انتشار این گزارش در روزنامه سوئدی آفتونبلادت، پرتیراژترین روزنامه این کشور منجر به تنش در روابط اسرائیل و سوئد شد تا حدی که وزیر خارجه سوئد سفر خود به اسرائیل را لغو کرد.

گزارش این روزنامه در یکی از شماره های ماه اوت خود سربازان ارتش اسرائیل را متهم می کرد که اعضای بدن فلسطینیان کشته شده را می فروشند. در این گزارش، فروش اعضای بدن فلسطینی ها از سوی یک مقام ناشناس سازمان ملل تائید شده بود.

این مقاله با خشم دولت اسرائیل مواجه شد که آن را "ضد یهود" خواند. دولت اسرائیل از سوئد خواسته تا انتشار این گزارش را محکوم کند اما دولت سوئد می گوید این امر مغایر با حق آزادی بیان است.

وزیر کشور اسرائیل در واکنش به این موضوع گفته بود که مجوز کار برای خبرنگاران این روزنامه صادر نخواهد کرد.

سوئد در حال حاضر ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را به عهده دارد.