همچنان به شيوه سالهای گذشته راهمان ادامه خواهيم داد:
ـ آگاه نمودن خلق ازمواضع ضد خلق!
ـ ايجاد فضای دوستانه بين ديدگاههای مختلف در درون جبهه خلق
ـ بدون هيچگونه گذشت و چشم پوشی درافشای مواضع گذشته و حال ضد خلق!
ـ تسليم شانتاژ، تهديد ، توهين و ناسزا و۰۰۰ نخواهيم شد که اين شيوه"شاهان منحوس" و"شيخان ملعون" است.
نمی توانی بگویی که اینها بی سواد هستند یا از سطح سواد بالایی برخوردار نیستند. آن زمان گذشت که از روی بی سوادی به خیابان ها می آمدند و امرار معاش می کردند.
به گزارش پارسینه، سن و سال بالایی ندارند. بالای شهر و پایین شهر هم نمی شناسد. تنها کافی است در کناری بایستی تا ببینی چطور مشتری های خود را پیدا می کنند. دیگر به اتومبیل مدل بالا و پایین هم ارتباطی پیدا نمی کند. نزدیک تر که می روی و به صورتشان دقیق تر نگاه می کنی، می توانی سن و سال شان را حدس بزنی؛ 15 تا 20 سال سن دارند و فاجعه از زمانی آغاز می شود که بعد از چک و چانه زدن بر سر قیمت، سوار اتومبیل مرد غریبه می شوند و راه می افتند. کجا؟ نمی دانی.
لقبی از نوع کارگر جنسی
نمی توانی بگویی که اینها بی سواد هستند یا از سطح سواد بالایی برخوردار نیستند. آن زمان گذشت که از روی بی سوادی به خیابان ها می آمدند و امرار معاش می کردند. یک نکته به خوبی خودنمایی می کند که شبهه ها اینطور می نمایاند که برای از بین بردن فاصله طبقاتی بین خود و دختران مرفه دست به چنین کاری می زنند. در جایی به آنها لقب کارگران جنسی داده اند. چند روز پیش خبری در شبکه های اجتماعی به سرعت منتشر شد که « هر کارگر جنسی، در کمتر از 5 دقیقه مشتری خود را می یابد و به سر کار خود می رود.» گاهی ارائه لقب به این دسته از زنان خیابانی، پوششی بر سر کاری می گذارند که به آن معضل اجتماعی می گویند.
گرهی که گم شده است
نیازهای شان را با این کار تامین می کنند. سن کمتر و میزان تحصیلات بالاتر. اغلب نیز در میان آنها، دخترانی هستند که از شهرستان ها به پایتخت می آیند. چاره ای نمی بینند که در کنار تحصیل خود به این کار تن دهند. برای اینکه بتوانند خرج و مخارج تحصیل خود را تامین کنند. موضوع زمانی رنگ و روی جالب تری به خود می گیرد که به آنها لقب مجرم داده می شود. در صورتی که مجرمان مشتری هایی هستند که آنها را به این کار وامی دارند. به راستی گره گم شده فرهنگی که آن را به معضلی اجتماعی بدل کرده است، کجاست؟
پشت چراغ قرمز پارک وی
مردی در کنار چهارراه پارک وی ایستاده است. زنی که ظاهر کولی وار دارد و بچه کوچکی را در پشت خود حمل می کند، به سمت اتومبیل مدل بالایی می رود و شماره ای را از مرد راننده می گیرد. به سمت مرد منتظر در کنار چهارراه برمی گردد. شماره را به او می دهد و صحبتی را به مرد انتقال می دهد. اتومبیل مدل بالا با سبز شدن چراغ راهنمایی، گازش را می گیرد و در خیابان ولیعصر محو می شود. گاهی پای دلالان اینچنینی نیز به این خطوط قرمز باز می شود.
تهران- خیابان سعادت آباد
روز بارانی... دو دختر در کنار خیابان سعادت آباد ایستاده اند. ترافیک سنگینی ایجاد شده است. وقتی می توانی خود را از این صف طویل نجات دهی و جلوتر بروی یک جمله را می شنوی که به دو دختر گفته می شود: «بیزینسی؟» کنجکاو می شوی ببینی این چه بیزینسی است که خیابان را بسته است. یکی از همین دختران به سمت ماشینی می رود و با اعتراض به راننده می گوید: فیلم می گیری؟ و راننده وقتی به او اطمینان می دهد که فیلمی در کار نیست، صحبت بر سر قیمت پیشنهادی آغاز می شود. رقم ها از 50 هزار تومان شروع می شود و تا 120 هزار تومان و 150 هزار تومان بالا می رود.
دو شغله های خیابانی
تحقیقات و آمار نشان می دهد که اکثر زنان خیابانی، این کار را به عنوان شغل دوم خود انتخاب می کنند. تحلیل های اجتماعی حکایت از این ماجرا دارد که در سال 1347 میانگین سن زنان کارگران جنسی یا زنان خیابانی، 30 سال بوده و با گذشت زمان این میانگین سنی به 19 تا 27 سال و در حال حاضر به کمتر از این میزان کاهش یافته است. حتی در پاره ای از تحقیقات به سنین کمتر از 14 و 15 سال رسیده است. پژوهش های مسایل اجتماعی نشان داده است که دخترانی که وارد بازار کارگری جنسی می شوند، به این آگاهی رسیده اند که باید اقدامات پیشگیرانه را انجام دهند تا دچار گرفتاری تشکیل خانواده نشوند. آمار اخیر نشان داده است که سهم ورود دختران مجرد و ازدواج نکرده به این بازار کاری سیاه بیشتر از قبل شده است.
مردان مشتری زنان خیابانی
بیشترین رده سنی مشتریان این بازار کاری را مردان 30 تا 50 سال تشکیل می دهند. جوانان در رده دوم این جدول را تشکیل می دهند. پژوهشگران معتقدند که فقر و نابرابری های اجتماعی یک عامل تشدید کننده این اوضاع به حساب می آید.
فقر یا درآمد ناکافی
این کار تا جایی پیش می رود که آن را تبدیل به اعتیادی در میان زنان خیابانی می کند. گذشته از اینکه تعدادی از آنها به دلیل فقر یا درآمد ناکافی دست به چنین کاری می زنند. در کنار دختران مجرد و ازدواج نکرده، زنان متاهلی نیز قرار دارند که از طبقه متوسط جامعه به حساب می آیند. اغلب این کارگران جنسی یا زنان خیابانی علیرغم اینکه متقاضی دریافت کمک های سازمان بهزیستی و لوازم پیشگیری هستند، در عین حال به خاطر جرم شناخته شدن روسپی گری برای دریافت کمک سر باز می زنند.
روسپی گری، اعتیاد و خشونت
با توجه به تحقیقات صورت گرفته، این کارگران جنسی مثلثی را تشکیل می دهند که روسپی گری، اعتیاد و خشونت از اضلاع آن هستند. گروهی که به خاطر مسایل اقتصادی در این مثلث سرگردان می شوند و متقاضی بحث های حمایتی و اقتصادی هستند و گروه بعدی که میزان درآمد متوسط دارند و برای افزایش سطح اقتصادی زندگی خود دست به چنین کاری می زنند. اینها همان افرادی هستند که باید روی نگرش ها و ارزش های اجتماعی شان، تحقیقاتی صورت داده شود. گاهی این افراد از آسیب هایی که شرایط زندگی شان را تهدید می کند، باخبر نیستند. بنابراین پس از ورود به این چرخه، در معرض آسیب های دیگری قرار می گیرند که اعتیاد به مواد مخدر، ایدز، خشونت و تماس های حفاظت نشده جنسی از جمله این آسیب هاست. ادامه این روند به معضلی بزرگ تر منتهی می شود که به آن اعتیاد جنسی گفته می شود. باید با درمان های روانشناختی مناسب به این معضل روحی و روانی پایان داد.
• وال استریت ژورنال: غارت سرمایه ها خاص قاره آفریقا نیست؛ کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۱۲، مجموعا یک تریلیون دلار سرمایه را از طریق کانال های غیرقانونی از دست دادند ...
گزارش جدید سازمان ملل و اتحادیه آفریقا حاکی از آن است که سالانه سرمایه ای بالغ بر ۶۰ میلیارد دلار به صورت غیرقانونی از قاره آفریقا خارج می شود.
به گزارش ایرنا به نقل از روزنامه آمریکایی ˈوال استریت ژورنالˈ، هیات مشترکی متشکل از کارشناسان سازمان ملل و اتحادیه آفریقا تحت هدایت ˈتابو مبکیˈ رییس جمهوری سابق آفریقای جنوبی در گزارشی اعلام کرد که برخی شرکت های فعال در این قاره مبالغ مالی را از شیوه های غیرقانونی به خارج ارسال می کنند و ضرر ناشی از این اقدام نه تنها به ذخایر ارزی کشورهای آفریقایی آسیب می رساند بلکه مانع رونق و شکوفایی اقتصادی این قاره نیز می شود. مبکی گفت: صحبت از مبالغ زیادی سرمایه است که می تواند نقشی مهم در توسعه آفریقا ایفا کند. بر اساس گزارش مذکور، ۵۴ کشور قاره آفریقا نظام مبادله اطلاعات سازمان یافته ای ندارند، به همین دلیل در روند تعقیب افرادی که از مالیات فرار می کنند، امکان همکاری بین کشورهای این قاره وجود ندارد. از دست دادن سرمایه برای آفریقا بسیار دردناک است، زیرا نیازهای این قاره فقیر در زمینه توسعه بسیار بحرانی هستند. بر اساس اعلام بانک توسعه آفریقا، طی ۲۵ سال گذشته، در حدود ٣۰۰ میلیون آفریقایی به طبقه متوسط ملحق شده اند و رشد سریع جمعیت باعث شده تا شمار افرادی که روزانه درآمدی کم تر از یک دلار و ۲۵ سنت دارند طی این مدت از ۲۹۰ میلیون نفر به ۴۱۴ میلیون نفر افزایش یابد. بر اساس گزارش مذکور، هرچند رشد اقتصادی پنج درصدی آفریقا در سال، طی دهه گذشته از بسیاری مناطق دیگر جهان فراتر بوده است، اما این برای بهبود شرایط زندگی صدها میلیون فقیرآفریقایی کافی نیست، چرا که تنها طبقات مرفه از آن برخوردار می شوند. در این گزارش به عنوان نمونه ای از خروج غیرقانونی سرمایه، به موزامبیک اشاره شده است که رقم رسمی صادرات الوار تقریبا نصف رقمی است که چین در زمینه واردات این محصول از موزامبیک اعلام کرده است و این مساله نشان می دهد که شرکت های دست اندرکار صادرات چوب به صورت عمدی و برای فرار از مالیات، رقم صادرات را بسیار کم تر از واقعیت گزارش می کنند. در نیجریه نیز برخی شرکت ها با همدستی مقامات مربوطه به صورت مخفیانه یکصد بشکه نفت خام در روز می فروشند و غارت طلای سیاه در این کشور در مقیاس صنعتی صورت می گیرد. هیات تحقیقاتی مذکور در جمع بندی گزارش خود اعلام کرد که جریان های غیرقانونی باعث شده اند که اثر مثبت رشد اقتصادی قاره آفریقا خنثی و حتی منفی شود. وال استریت ژورنال با اشاره به گزارش موسسه تحقیقاتی آمریکایی ˈانسجام مالی جهانیˈ افزود: هرچند، این مشکل خاص قاره آفریقا نیست؛ کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۱۲، مجموعا یک تریلیون دلار سرمایه را از طریق کانال های غیرقانونی از دست دادند.
آمریکایی انقلابی و روایت ندامتش از اعتماد به آیتالله خمینی
در بین آمریکاییهایی که به انقلاب ایران خوش بین بودند و از آن حمایت میکردند، شاید هیچ کس به اندازه ریچارد فالک، استاد برجسته حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون، به معنی واقعی کلمه به آیتالله خمینی اعتماد نکرده و از این کار پشیمان نشده باشد.
پروفسور فالک میگوید که بعضی دانشجویان ایرانی را میشناخت که در زندانهای شاه به دست ساواک شکنجه شده بودند؛ به همین خاطر، او در دهه ۱۹۷۰ میلادی به شدت در عرصه حقوق بشر ایران فعال شده بود.
با بالا گرفتن اعتراضات ضد سلطنتی، ریچارد فالک هم به موج انقلاب پیوست. او و دو فعال آمریکایی دیگر در اواسط دی ماه ۵۷ برای مشاهده وقایع ایران به تهران میروند و به نشانه همبستگی با خواستههای مردم، در تظاهراتی هم شرکت میکنند.
آنها سپس در نوفل لوشاتوی فرانسه به دیدار آیت الله خمینی میروند و جلسه پرسش و پاسخ مفصلی با رهبر انقلاب برگزار میکنند.
شور و هیجان مردم معترض و دیدار با رهبر انقلاب این حقوقدان بین المللی را چنان تحت تاثیر قرار داد که پس از بازگشت به آمریکا، قلم را برداشت و مقالهای تحت عنوان «اعتماد به خمینی» در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رساند که در آن ضمن دفاع از آیت الله خمینی، پیش بینی کرد که انقلاب ایران «الگوی به شدت مورد نیاز حکمرانی رئوفانه برای یک کشور جهان سوم را به ما عرضه کند.»
از قضای روزگار، مقاله روزی چاپ شد که صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاههای انقلاب، در پشت بام مدرسه رفاه در تهران، «اعدامهای انقلابی» سران حکومت سابق را شروع کرده بود. آن اعدامها سرآغاز روند خشونت باری شد که خیلی زود دوستان انقلابی آقای فالک در طیف لیبرال و چپ را هم از گردونه قدرت حذف کرد. این اتفاقات چنان سرخوردگی و ندامتی در وی به وجود آورد که چند سال بعد، در همان نیویورک تایمز مقاله «تقبیح جنایات خمینی» را به چاپ رساند.
ریچارد فالک، ۸۴ ساله، این روزها در شهر سانتا باربارای کالیفرنیا زندگی میکند. او به خاطر انتقادهای صریحش از سیاستهای اسرائیل شهرت جهانی دارد و تا چندی پیش، نماینده ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر فلسطین بود.
نظرات انتقادی این فعال حقوق بشر علیه سیاستهای اسرائیل و آمریکا معمولا بازتاب گستردهای دررسانههای جمهوری اسلامی دارد ولی دگرگون شدن دیدگاه او درباره آیت الله خمینی تا به حال به درستی به اطلاع مخاطبان ایرانی نرسیده است.
وقتی که در کالیفرنیا به دیدار آقای فالک رفتم از او درباره علت انتخاب تیتر جنجالی «اعتماد به خمینی» برای مقاله اولش پرسیدم؛ گفت، سردبیران نیویورک تایمز تیتر را روی مقاله گذاشته بودند.
دیدار با آیت الله خمینی
آقای فالک در روز دوم بهمن ۵۷ تنها به دیدار رهبر انقلاب نرفته بود. دو فعال معروف به نامهای رمزی کلارک (وزیر دادگستری پیشین ایالات متحده) و فیلیپ لوس (فعال مدنی ضد جنگ) هم با او به نوفل لوشاتو آمده بودند تا به عنوان منتقدان سیاست خارجی کارتر، با آیت الله خمینی جلسه پرسش و پاسخ داشته باشند.
در زیر خیمهای که آن روز در حیاط منزل آیت الله خمینی برپا شده بود، ریچارد فالک یک روحانی «مترقی» و «آزادی خواه» را به خاطر میآورد که از طریق دستیار جوانش صادق قطبزاده - که چند سال بعد به اتهام توطئه ترور بنیانگذار جمهوری اسلامی اعدام شد - میگفت که به بازیهای سیاسی و قدرت علاقهای ندارد.
آقای فالک میگوید: «او گفت که سیاستمدار نیست ولی وارد عرصه سیاسی شده زیرا بین مردم و شاه جوی خون راه افتاده است. گفت مشتاقانه منتظر است - فکر کنم این دقیقا عبارتی بود که به کار برد - که زندگی طلبگی را از سر بگیرد، به قم برگردد و در آینده سیاسی کشور مداخله نکند.»
آقای فالک، مانند اکثر هواداران آیت الله خمینی، کتاب «ولایت فقیه و جهاد اکبر» که مجموعهای از سخنرانیهایش بود را نخوانده بود. نگاهی گذرا به کتاب نشان میدهد او تا چه حد به روحانیونی که وارد سیاست نمیشدند به دیده تحقیر نگاه میکرده و بر این موضوع که باید «فقها» زمام امور حکومت را در دست بگیرند تاکید داشته است.
آیت الله خمینی نوشته بود: «شما به حوزه علمیه نگاه کنید. آثار همین تبلیغات و تلقینات استعماری را مشاهده خواهید کرد. افراد مهمل و بیکاره و تنبل و بیهمتی را میبینید که فقط مسئله میگویند و دعا میکنند و کاری جز این از آنها ساخته نیست.»
او میافزاید: «ما مکلف هستیم که اسلام را حفظ کنیم. این تکلیف از واجبات مهم است حتی از نماز و روزه واجبتر است. همین تکلیف است که ایجاب میکند خونها در انجام آن ریخته شود.»
«نقشهاش را پنهان کرده بود؟»
آیت الله خمینی این حرفها را حداقل هشت سال پیش از پیروزی انقلاب در دوران تبعید در نجف عراق زده بود. اما او در نوفل لوشاتوی فرانسه - در حالی که مشاوران جوان در غرب تحصیل کردهای چون ابراهیم یزدی، صادق قطبزاده و ابوالحسن بنی صدر دور و برش را گرفته بودند - نظرات بسیار معتدلی را به رسانهها و میهمانان خارجی ارائه میکرد.
به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب، روشی که او و شاگردانش در حزب جمهوری اسلامی در پیش گرفتند، خیلیها را شگفت زده و مایوس کرد. حامیان انقلاب مانند آقای فالک انتظار نداشتند مرجع تقلید بسیار پرطرفداری که آن روزها بیرق مبارزه با استبداد را در دست گرفته بود و میگفت در حکومت اسلامی مارکسیستها در ابراز عقیده آزادند و در حجاب زنان اجباری در کار نخواهد بود، بخواهد ولی فقیه بلامنازع یک حکومت دینی شود و با قلع و قمع رقبا، قدرت را به انحصار خودش و حلقه روحانیان در آورد.
آقای فالک میگوید: «آیا او (آیت الله خمینی) نقشهاش را پنهان کرده بود؟ یا اینکه بعد از بازگشت به ایران تازه متوجه شد که چقدر طرفدار دارد و نظرش عوض شد؟»
در آمریکا اما فقط فعالانی مانند آقای فالک نبودند که فکر میکردند آیت الله خمینی در حال هدایت ایران به سوی یک نظام دموکراتیک است. یک سال پیش از فروپاشی حکومت پهلوی، سفارت آمریکا در تهران که اعتراضات را از نزدیک دنبال میکرد نیز در گزارش «ایران: شناخت نهضت اسلامی شیعه» به واشنگتن گزارش کرده بود که نهضت اسلامی تحت رهبری «نمادین» آیت الله خمینی به اصول شایسته سالاری و اجماع پایبند و از ویژگیهای دموکراتیک برخوردار است.
در گزارش آمده: «بنا بر اصل اجماع، به نظر میرسد که در نهضت اسلامی، حاکمیت به طور دسته جمعی باشد نه اینکه به یک فرد - حتی شخصی مانند "امام" خمینی که برابرتر از دیگران است - واگذار شود... بر اساس برنامه نهضت، مقدر به نظر میرسد که شخصیتهای سیاسی و نه روحانیان در روند سیاستگذاری نقش غالب را ایفا کنند.»
گزارش را ویلیام سالیوان، سفیر آمریکا، امضا کرد و به واشنگتن فرستاد، اما نویسنده اصلی آن، دیپلمات جوان تری به نام جورج لمبراکیس، رئیس بخش سیاسی سفارت بود که در ماههای آخر حکومت شاه بیسر و صدا تلاش میکرد با رهبران آینده ایران تماس برقرار کند تا روابط دو کشور پس از سقوط شاه ادامه یابد.
مقامات سفارت آمریکا - مانند ریچارد فالک و دوستانش - با چهرههای میانه رو مانند آیت الله محمدکاظم شریعتمداری، مهدی بازرگان و عباس امیرانتظام ملاقات کرده بودند و تصور میکردند آیت الله خمینی را هم خوب شناختهاند.
از تهران تا نوفل لوشاتو
پنج روز پیش از آنکه شاه تاج و تخت سلطنت را بگذارد و برود - ریچارد فالک، رمزی کلارک و فیلیپ لوس به دعوت مهدی بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی، به ایران رفتند تا اوضاع را از نزدیک مشاهده کنند. این سه نفر رسانههای آمریکا را طرفدار شاه میدانستند و معتقد بودند که برای درک بهتر انقلاب باید آن را از نزدیک لمس کرد.
«سفر حقیقت یابی» آنان روز پنجشنبه (۲۱ دی ۵۷) شروع شد و در ظرف اقامت ۱۰ روزه، با اکثر بازیگران اصلی انقلاب دیدار کردند.
در سفارت آمریکا، ویلیام سالیوان را دیدند و از اختلاف نظر عمیق او با کارتر خبردار شدند و اینکه به عقیده او: «ارتش ایران مانند یک جانور زخمی شده و غیرقابل پیش بینی است.»
عصر ۲۶ دی که شاه کشور را ترک کرده بود، آقای فالک و دوستانش در ساختمان تقریبا خالی نخست وزیری به دیدار شاپور بختیار، نخست وزیر تازه رای اعتماد گرفته رفتند که به آنها گفت: «من برای اداره کشور برنامه دارم، انقلابیون چیزی جز آرمانهای گنگ و مبهم ندارند.»
ریچارد فالک میگوید که بختیار امکان بازدید آنها از زندان اوین را فراهم کرد.
در اوین، سه آمریکایی از درد و رنج آخرین گروه از زندانیان سیاسی آگاه شدند، از جمله دیداری با مسعود رجوی، (از رهبران سازمان مجاهدین خلق) داشتند که به گفته ریچارد فالک، در بند زندانیهای مذهبی بود و به خاطر قدیمی بودن و با اجازه مسوولان اوین، اجازه یافتند که برای وی ناهاری هم حاضر کند.
پیش از ترک ایران، فالک و و دوستانش در قم با آیت الله شریعتمداری و در تهران با آیت الله طالقانی نیز گفتگو کرده بودند.
منصور فرهنگ، سفیر پیشین ایران در سازمان ملل متحد، که از دوستان قدیمی آقای فالک است به بیبیسی فارسی میگوید که مترجم آنها در دیدارشان با آیت الله طالقانی بوده است.
آقای فرهنگ میگوید که او و سه فعال آمریکایی پیش از دیدار با آیت الله طالقانی، به نشانه همبستگی با خواستههای مردم در تظاهرات بزرگی که آن روز در خیابان شاه رضا (انقلاب) برگزار میشد، شرکت کرده بودند.
با پایان اقامت ۱۰ روزه، آقای فالک و دوستانش به آمریکا باز میگردند، اما در راه بازگشت ظاهرا بنا بر توصیه مهدی بازرگان، توقف کوتاهی در فرانسه میکنند تا با رهبر انقلاب هم دیداری داشته باشند.
نگرانی از مداخله ارتش
ریچارد فالک میگوید که جلسه پرسش و پاسخ با رهبر انقلاب چند ساعت طول کشید. علی رغم گذشت ۳۶ سال از آن دیدار، آقای فالک هنوز آیت الله خمینی را خوب به خاطر دارد.
او میگوید: «جدی، باهوش و با تمرکز فکری بالا بود. نسبتا علاقهمند به ایدههای مختلف و دلنشین. (برخوردش) نه متخاصم بود نه دوستانه، یک چیزی بین این دو حالت که درکش دشوار بود.»
سه آمریکایی آمده بودند تا از نظرات آیت الله خمینی مطلع شوند، اما آن طور که آقای فالک میگوید، رهبر انقلاب پیش دستی کرد و از آنها پرسید چقدر احتمال دارد کارتر ارتش ایران را به سرکوب گسترده مخالفان تشویق کند.
او میگوید: «به نظر میرسید که مشغله ذهنی آیت الله خمینی این بود که آیا ما انتظار داشتیم وقایع سال ۱۹۵۳ که محمد مصدق را از قدرت سرنگون کرد تکرار شود؟»
وی میافزاید: «آن طور که خاطرم هست از واژه کودتا استفاده نکرد ولی میترسید یا نگران بود که آمریکا برای معکوس کردن روند سیاسیای که در حال رخ دادن در ایران بود، دست به اقدامی بزند.»
برخلاف تصور آیت الله خمینی، رئیس جمهوری آمریکا هیچگاه گزینه کودتا برای حفظ حکومت شاه را در دستور کار قرار نداده بود زیرا از بروز جنگ داخلی در ایران هراس داشت، سناریویی که به باور واشنگتن، میتوانست به نفع شوروی و گروههای مسلح چپ مانند چریکهای فدایی یا مجاهدین خلق تمام شود.
به خاطر نگرانی از افتادن ابتکار عمل به دست چپها بود که آیت الله خمینی نیز برای صدور فرمان جهاد و مبارزه مسلحانه با حکومت عجلهای نداشت، ولی با قاطعیت از هرگونه مصالحه با شاه یا بختیار خودداری میکرد.
ریچارد فالک هنوز این زیرکی تاکتیکی آیت الله خمینی را در خور ستایش میداند و او را یک انقلابی واقعی توصیف میکند.
او میگوید: «آیت الله خمینی درک کرده بود که اگر انقلاب میخواهید، نباید مصالحه کنید. او پیروزی هشتاد درصدی یا شصت درصدی را نپذیرفت، میخواست صد در صد پیروز شود.»
آقای فالک میگوید که آیت الله خمینی همچنین از فرصت استفاده کرد تا به میهمانان آمریکایی یادآوری کند که هویت انقلاب، اسلامی است نه ملی.
ریچارد فالک میگوید: «پرسید چرا ما پیش او آمدهایم، چرا در چنین شرایط متلاطمی به ایران رفته بودیم؟ پاسخ ما این بود که آمدهایم تا انقلاب ایران را بهتر از آنچه در آمریکا به ما گفته میشد درک کنیم.»
وی میافزاید: «همان موقع بود که آیت الله خمینی حرفمان را قطع کرد و گفت این یک انقلاب ایرانی نیست. اسلامی است؛ برای تمام جهان اسلام اهمیت دارد.»
«بهائیان در ایران جایی ندارند»
بخشی از گفتگوی مفصل ریچارد فالک و دوستانش با رهبر انقلاب در «پرتال امام خمینی» چاپ شده. بنا بر نوشته این وب سایت، آنها از آیت الله خمینی سوال میکنند که وقتى شیعه به قدرت برسد چگونه عمل خواهد کرد؟
رهبر انقلاب در جواب میگوید: «تمامى انسانها در مذهب تشیع آزادند، مستقل هستند. و بر حسب تشیع، با تمامى ملتها و دولت هایى که با حکومت تشیع خوش رفتارى و احترام متقابل کنند، اگر مذهب تشیع بر جایى غلبه کند، آن گونه عمل میکند که حکومتهاى آنها هرگز چنین رفتارى ندارند.»
ریچارد فالک کنجکاو بوده که در حکومت مد نظر آیت الله خمینی با دو اقلیت یهودی و بهایی چطور رفتار خواهد شد. آقای فالک خودش یهودیست و نگران آینده جامعه حداقل ۷۰ هزار نفری یهودیان ایران بوده، جامعهای که بسیاری از انقلابیون آنها را نزدیک به حکومت پهلوی میدیدند.
او میگوید: «چیزی که آیت الله خمینی دقیقا گفت این بود که یهودیان یک دین واقعی دارند؛ فکر کنم از این عبارت استفاده کرد که اهل کتاب هستند و تا زمانی که عمیقا درگیر سیاستهای اسرائیل نشوند، میتوانند در ایران آینده باقی بمانند... این عبارت را بکار برد که برای ما غم انگیز خواهد بود که (یهودیان) ایران را ترک کنند.»
برآورد میشود پس از انقلاب حدود ۸۰ درصد شهروندان یهودی، ایران را ترک کرده و به آمریکا، اروپا یا اسراییل مهاجرت نقل مکان کرده باشند.
ریچارد فالک همچنین از دوستان انقلابی خود شنیده بود که بهاییان در سطوح ارشد دربار، ارتش و ساواک حضور فعال دارند، به همین خاطر کنجکاو بود که آیت الله خمینی چه نظری درباره آنها دارد.
آقای فالک میگوید: «او گفت که بهاییت یک دین واقعی نیست، فرقه است. آنها تظاهر میکنند که بعد از محمد، پیامبری آمده است. گفت که (در ایران) جایی ندارند. توضیح بیشتری نداد، اما گفت که بهاییان در ایران جایی ندارند.»
چند هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود که که تخریب و مصادره مراکز و اماکن دینی بهاییان در سراسر کشور از تهران و شیراز گرفته تا اصفهان، یزد و بابل شروع شد. در جمهوری اسلامی پیش از آنکه مشاغل دولتی یا تحصیل در دانشگاهها برای بهاییان ممنوع و صدها نفر از آنان زندانی یا اعدام شوند، ابتدا بیشتر قبرستانهایشان در شهرهای کوچک و بزرگ هدف قرار گرفت و با خاک یکسان شد.
تغییر نظر اساسی
پس از حدود دو هفته تحقیق و تفحص در تهران، قم و نوفل لوشاتو، ریچارد فالک و دوستانش به آمریکا باز گشتند. آقای فالک چند روز بعد چکیدهای از نظرات و مشاهداتش را در مقاله «اعتماد به خمینی» در نیویورک تایمز مورخ ۱۶ فوریه ۱۹۷۹ منتشر میکند.
استاد حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون نوشته بود که محافظه کاران هشدار میدهند آیت الله خمینی میخواهد ایران را ۱۳۰۰ سال عقب ببرد و یک «حکومت دینی فاشیستی» به راه بیاندازد؛ این حرف را باور نکنید، زیرا او قصد دارد سیاست را کنار بگذارد و به قم نقل مکان کند و «در آنجا به عنوان راهنما یا اگر لازم شد منتقد نظام جمهوری عمل خواهد کرد.»
ریچارد فالک در آن مقاله نوشته بود: «تصویری که از وی (آیت الله خمینی) به عنوان فردی خشکه مغز، مرتجع و متعصب ترسیم شده است خوشبختانه قطعا غلط به نظر میرسد. مسئله دلگرم کننده دیگر این است که همه همراهان او افراد میانه رو و ترقی خواه هستند.»
آقای فالک در سفرش به ایران در بین حامیان و دستیاران آیت الله خمینی، صادق خلخالی را ندیده بود و نمیدانست که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب قرار است 'دادگاههای عدل اسلامی' تشکیل شود.
شب قبل از آنکه نیویورک تایمز مقاله «اعتماد به خمینی» را چاپ کند، به دستور صادق خلخالی (حاکم شرع دادگاههای انقلاب) و تایید آیت الله خمینی، سرلشکر منوچهر خسروداد (فرمانده هوانیروز)، سرلشکر رضا ناجی (فرماندار نظامی اصفهان)، سپهبد مهدی رحیمی (فرماندار نظامی تهران) و ارتشبد نعمت الله نصیری (رییس ساواک) در پشت بام مدرسه رفاه اعدام شدند.
حذف فیزیکی «جنایتکاران»، «مفسدان فی الارض» و «خائنین به ملت» تازه شروع شده بود. بنا بر آمار سازمان عفو بین الملل، در شش ماه اول پس از پیروزی انقلاب حداقل ۴۳۸ نفر در ایران اعدام شدند که اکثرا از مقامات حکومت پهلوی بودند.
آن اعدامها به خصوص در بین جناح رادیکال و چپ، از جمله اعضای سازمانهای فدائیان و مجاهدین خلق طرفداران زیادی داشت، که البته خود آنها در فاصله کوتاهی درگیر جدال سیاسی و نبرد نظامی با حزب حاکم شدند و از سوی آیت الله خمینی و هوادارانش «ضد انقلاب» نام گرفتند و سرکوب شدند.
در نهایت، انتظاراتی که پروفسور فالک و دوستانش در مورد حقوق بشر و آزادی سیاسی از آیت الله خمینی و انقلاب داشتند، برآورده نشد. تا زمانی که حکومت نوپا چهار ساله شود تعداد اعدامهای «اعلام شده» در ایران هم حداقل به ۵۴۴۷ رسیده بود؛ و دوستان و آشنایانی که آقای فالک به خاطر آشنایی با آنها به آیت الله خمینی اعتماد کرده بود، یا مانند مهدی بازرگان به اتهام سازش با آمریکا از قدرت کنار زده شده یا مثل ابوالحسن بنی صدر متهم به خیانت شده و از ایران فرار کرده بود. مقاله «اعتماد به خمینی» این فعال حقوق بشر هم او را در رسانههای آمریکا آماج حملات لفظی منتقدانی قرار داده بود که به ساده اندیشی متهمش میکردند.
استاد حقوق بین الملل دانشگاه پرینستون در واکنش به انتقادات و در دفاع از نظراتش در نیویورک تایمز دوشنبه پنج مارس ۱۹۸۴ (۱۵ اسفند ۶۲) مقاله «تقبیح جنایات خمینی» را منتشر کرد.
او نوشت: «من طبعا از مسیری که انقلاب ایران در پیش گرفته است عمیقا غمگین شدهام. تجربه تلخ ایران میتواند چیزهای بسیاری به همه ما بیاموزد. فقط میتوانم بگویم که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیهایی که به حقوق بشر و دموکراسی پایبند بودند، برای رهایی از دوران تاریک (حکومت پهلوی) از انقلاب استقبال کردند.»
ریچارد فالک افزود: «برنامه خمینی برای ایرانِ پس از شاه مبهم بود. او بسیاری از پیروان خوش قلب و دلسوز خود را فریب داد و بعد آنها را سرکوب کرد. خودش هم در مراحل مختلف تغییر موضع داد و به دلایل مختلف جمهوری اسلامی را به یک مسیری اهریمنی هدایت کرد.»
در حمله شدید شبهنظامیان بوکوحرام به شهرهای باگا و دورون باگا در نیجریه در سوم ژانویه، تعدادزیادی زن، مرد و کودک کشته شدند. تعداد دقیق کشتهشدگان مشخص نیست. شمار کشته شدگان از ۱۵۰ تا ۲۰۰۰ عنوان شده است. هزاران نفر مجبور شدند از محل زندگی خود در نزدیکی دریاچه چاد فرار کنند. بیبیسی با تعدادی از بازماندگان در اردوگاه آوارگان در چاد صحبت کرده تا از اتفاقاتی که در آن روز افتاده تصویری به دست دهد.
۱- حمله بوکوحرام به باگا موقع طلوع آفتاب
ما به پادگان نظامی رفتیم و از سربازان پرسیدیم که اوضاع از چه قرار است؟ به ما گفتند که ممکن است بوکو حرام حمله کند، ما هم قمه و چاقو برداشتیم تا برویم و از خودمان دفاع کنیم.
هارون محمد، از بازماندگان حمله به باگا
شنبه سوم ژانویه ساعت یک ربع به شش صبح، بسیاری از ساکنان منطقه مشغول عبادت هستند که صدای شلیک بلند میشود. اولین حمله دقایقی پیش از سپیدهدم انجام میشود. در حالیکه ستیزهجویان بوکوحرام به غرب باگا هجوم بردند گروهی از جوانان مصمم قمه و ساطور و چاقو به دست گرفتند تا از شهرشان دفاع کنند اما توفیقی نداشتند.
هارون محمد جوان ۳۱ ساله میگوید: ما با کمک ارتش بوکوحرام را عقب راندیم. شبه نظامیان بوکوحرام مجبور شدند به بوته زارها عقب نشینی کنند.
داهیرو عبداللهی، ۲۰ ساله، میگوید: ما همه دستهجمعی از شهر دفاع کردیم . او گفت بیشتر مهاجمان انواع و اقسام یونیفرم نظامی به تن داشتند. بعضی نیز کت های سیاه و عمامه داشتند.
استفاده از سربندهایی مثل عمامه در مناطق بیابانی برای پوشاندن صورت رایج است. بعد از عقبنشینی شبهنظامیان، درگیری فروکش کرد و بعضی نفس راحتی کشیدند اما این وضعیت چندان طول نکشید.
۲ - حمله دوباره بوکوحرام
آنها دنبال ما بودند و ما می دویدیم، به ما شلیک می کردند، بعضی ها روی زمین می افتادند و می مردند، تعدادی هم زیر موتور می ماندند و می مردند. بعضی ها توانستند به ساحل رودخانه برسند.
خديجه اباكار، از بازماندگان حمله باگا
چند ساعت بعد مهاجمان بوکوحرام دوباره حمله کردند. آنها در ستونی ترسناک از کامیون و موتورسیکلت آرایش یافته بودند.
داهیرو عبداللهی می گوید آنها با بیست خودرو از بوتهزارها بیرون آمدند از هر خودرو ۱۰ تا ۱۵ مرد مسلح پیاده شدند اما نمیتوان فهمید چند نفر در این حمله شرکت داشتند، به گفته آوارگان آنها 'صدها' نفر بودند. مردم محلی از نظر سلاح نیز ضعیفتر از مهاجمان بودند.
داهیرو عبداللهی می گوید آنها به ما شلیک کردند و بر سرمان فریاد می کشیدند. "چون ما فقط با ساطور از خودمان دفاع میکردیم نمیتوانستیم آنجا بمانیم.ʺ
هارون محمد می گوید موج دوم حمله بوکوحرام چنان "شدید" بود که همه از ترس جانشان مجبور شدند پا به فرار بگذارند.
بازماندگان توضیح دادند که مهاجمان بر سر مردان جوانی که قبلا سلاحهای دست سازشان را در هوا تکان می دادند فریاد میکشیدند: "جرات داشته باشید و با ما بجنگید."
سربازان ارتش نیجریه با مشاهده پیشروی مهاجمان دست از مقاومت و جنگیدن برداشتند و فرار کردند. شاهدان میگویند خیلی از آنها اسلحهشان را زمین انداختند و فرار کردند، این اسلحهها را دیگران برداشتند. با پیشروی مردان مسلح در شهر، مردم جهنم را به چشم دیدند. همه از هر سو فراری شدند، بیشتر آنها فکر کردند که میتوانند در دورون باگا، یک شهر کوچک ماهیگیری در کنار دریاچه چاد پناه بگیرند.
۳. تعقیب تا دورون باگا
زنی بود که بچه اش توی آب افتاد. ما بچه را بیرون آوردیم و به مادرش دادیم. آنها توانستند سوار قایق شوند. ما هم سوار قایق شدیم ولی آنها مرتب به سمت ما شلیک می کردند.
داهيرو عبداللهی، از بازماندگان حمله باگا
تا ظهر حمله، تبدیل به تعقیب و کشتن شد، مهاجمان بوکوحرام مردم را در مسیر جاده دنبال می کردند. ساراتو گاربا که در آن آشفتگی از شوهرش جدا افتاد میگوید آنها مردم را هم با گلوله میکشتند هم با خودروهایشان آنها را زیر می گرفتند. اجساد بیش از آن بود که بتوان آنها را شمرد.
ساراتو گاربا و آوارگان دیگر زنانی و کودکان و مردانی را دیدهاند که روی زمین افتاده بودند یا مرده بودند. خیابانهای دورونباگا بزودی پر از جسد شد. وقتی مردم به ساحل دریاچه چاد رسیدند، شبهنظامیان بوکو حرام به آنها نزدیکتر شدند.
داهیرو عبداللهی می گوید آنها حتی وقتی سوار قایق شده بودیم هم به ما تیراندازی کردند. مردی که کنار من بود تیر خورد.
بعضی توانستند آنقدر پارو بزنند که از خطر فرار کنند. آنها در جزیره های اطراف مخفی شدند و به امید اینکه مهاجمان بوکوحرام بروند، ساعت های طولانی منتظر ماندند اما آنها نرفتند و حتی بعد از تاریکی هوا هم صدای تیراندازی شنیده می شد. بعضی از آوارگان دیدهاند که مهاجمان خانه های مردم را به آتش میکشیدند.
۴. فرار به سمت دریاچه چاد
هنوز توی رختخواب بودیم که صدای همهمه آمد. گفتند که باید بچه ها را بردارم و از خانه بزنم بیرون. به جز لباس هایی که تنم بود نتوانستم چیزی با خود بیاورم.
خديجه عمر، از بازماندگان حمله باگا
بعضی از مردم به سمت بوتهزارها فرار کردند و چند روز بعد با رسیدن شهرستانها یا شهرهای نیجریه، از خطر نجات یافتند. به گزارش پزشکان بدون مرز، تقریبا پنج هزار نفر به مایدیگوری مرکز ایالت بورنو گریختند. بقیه هم به سمت شمال فرار کردند و به کشور همسایه، نیجر رفتند.
کمیساریای آوارگان سازمان ملل می گوید تقریبا پانزده هزار نفر تاکنون به چاد آمده اند و در جزایر دریاچه چاد منتظر کمک هستند، ما آنها را در همین جزایر ملاقات کردیم.
هارون محمد که از زن و فرزندش جدا شده میگوید که نمیداند آیا آنها زنده هستند یا نه.
داهیرو عبداللهی هم منتظر خبری از برادر کوچکترش است و می گوید برادرش همراه با نه نفر دیگری که با او بودهاند ناپدید شده اند.
او جزء ۲۵۰۰ نفری است که کمیساریای پناهندگان سازمان ملل از جزایر دریاچه چاد به دارالسلام در حومه پر گرد و غبار شهر باگا-سولا منتقل کرده است.
آنها که اهل باگا یا دورون باگا هستند و خود را به ساحل دریاچه در سمت چاد رساندهاند چیزی از مایملک خود را همراه ندارند.
خدیجه عمر مادر سه فرزند که شوهرش در این حمله کشته شده می گوید: "بجز لباسی که تنم هست نتوانستم هیچ چیزی با خود بردارم. من با همین سر و وضع از آنجا فرار کردم."
سازمانهای امدادرسانی چادرهای عظیمی را در جزیره نگوبوآ به پا کردهاند. آوارگان در کنار یکدیگر انباشته شده و در سرمای شب روی زمین شنی میخوابند.
حملات بوکوحرام
صدها نفر
در حمله به باگا کشته شدند، گزارش ها متفاوت است و آمار تایید شده قابل دسترس نیست
۳،۷۰۰
ساختمان خسارت دیده یا ویران شده اند
۱۴،۶۳۸ نفر به چاد گریخته اند
۷۷۴ نفر در روز از مرز عبور کرده اند
۵،۰۰۰ به ایالت بورنو فرار کرده اند
۱۰۵ کودک بدون همراه در میان آوارگان اردوگاه نگوبوآ هست
AFP
۵- ادعا و تکذیب ادعا
تعیین شمار کشتگان این حمله امکان ندارد. عفو بینالملل می گوید تا دو هزار نفر جان خود را از دست دادهاند اما ما مدرکی برای تایید این ادعا نیافتیم. بر اساس گواهی شاهدان احتمالا چند صد نفر کشته شدهاند اما شاید هیچوقت رقم واقعی مشخص نشود.
به نظر می رسد دولت نیجریه قادر نیست هیچ رقمی را تایید کند. ارتش ادعای عفو بینالملل را رد کرده و گفته "شمار کسانی که در این حمله کشته شدهاند تا این لحظه از صد و پنجاه نفر فراتر نرفته است.ʺ" با این حال سمبو داسوکی مشاور امنیت ملی رییس جمهور میگوید نیجریه در نبود "تایید منابع مستقل" ارقام عفو بینالملل را مدنظر قرار می دهد.
تصاویر ماهوارهای از باگا و دورونباگا که بعد از حمله گرفته شده وسعت ویرانی را نشان می دهد. عفو بینالملل تخمین زده ۳۷۰۰ بنا در این حمله تخریب یا نابود شده است.
در ویدیویی که در اینترنت منتشر شده مردی به نام ابومصعب البرناوی که بعنوان "سخنگوی بوکوحرام" معرفی شده می گوید حمله به باگا به دلیل بوده که این شهر برای دولت نیجریه ʺاهمیت نظامی و اقتصادیʺ دارد.
به احتمال زیاد بوکوحرام با اشغال سرفرماندهی نیروی ضربت مشترک، یک پایگاه نظامی درنزدیکی شهر باگا، انگیزه بیشتری برای این حمله پیدا کرده بود. در این پایگاه نیروهای چهار کشور نیجریه، نیجر، چاد و کامرون حضور داشتند. نیجر در نوامبر ۲۰۱۴ نیروهایش را از این پایگاه خارج کرد و به گفته آقای داسوکی در زمان حمله "فقط نیروهای اعزامی نیجریه در این پایگاه حضور داشتند."
آقای داسوکی فهرستی هم از غنائم جنگی بوکوحرام را ارائه کرد: "شش خودوری زرهی که درهر یک آنها ۴۰۰۰ دور گلوله بود" و عرادههای توپ.
او می گوید این موضوع باعث انتقاد از ارتش شد که به اندازه کافی مجهز نبوده است: "هر کسی که میگوید ارتش به اندزه کافی مجهز نبوده حقیقت را نمی گوید".سربازانی که گریختند "بزدل" بودند.
۶- تلفات حمله بوکوحرام
با اینکه آمار موثقی از کشتگان این حمله وجود ندارد اما بوکوحرام در شش سال گذشته هزاران نفر را کشته است. نقشهها نشان می دهند که فعالیت بوکوحرام بتدریج بیشتر در شمال شرقی ایالتهای آداماوا، بورنو و یوبه متمرکز شده. در این مناطق از سال ۲۰۱۳ وضعیت اضطراری اعلام شده است. بوکوحرام همچنین در سال ۲۰۱۴ به حملات خود شدت بخشیده است.
مصاحبه با آوارگان حسینا محمد و عبیده محمد، برگرفته از یونیسف