۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

اختلاف در ارزیاببها و رشد افقی شجره طیبه



اختلاف در ارزیاببها و رشد افقی شجره طیبه
ایرج شکری
در یادداشتی با امضای آقای صدر الدین سیدی(1) که من نمی او را نمی شناسم، نویسنده بعد از نیش و کنایه در اول یادداشت که همچنان از آن منطق ورشکسته «جبهه متحد ارتجاع» که بعد از انقلاب ایدئولوژیک (2) از سوی رهبری مجاهدین برای برخورد با منتقدان خود در اپوزیسیون به کار گرفته شد، آب می خورد، و با وارد کردن، رادیو فردا و آیت الله بی بی سی و... به بحث که ارتباطی به مسائل مطرح شده در نوشته قبلی و نوشته های دیگر من که در انتقاد از ارزیابیها و موضعگیریها و تصمیمات غلط مسعود و مریم رجوی نوشته ام نداشت، نکاتی را به عنوان «قسمت پر لیوان» که از نظر ایشان من به آن توجه نداشته ام ذکر کرده اند که من نمی دانم چگونه می شود مثلا در محاصره دشمنان رنگارنگ بودن را دستاورد و قسمت پر لیوان دید. از سوی دیگر من هم در نوشته خود اشاره کرده بودم که مجاهدین در شرایط دشوار به مبارزه با رژیم ادامه داده اند، البته بدون بحث زیاد روی انحرافات و تصمیمات غلط رهبری مجاهدین . چون نمی خواهم در این یادداشت وارد بحثهایی بشوم که سبب طولانی شدن مطلب می شود، اول به این نکته اشاره کنم که، این که اعا کرده اند شعار مرگ بر ولایت فقیه شعار مجاهدین و سرنگونی طلبان بوده است و نه جنبش سبز اولا در نوشته قبلی من بحث «جنبش سبز» نبود بلکه سوالی در آن بود برای فکر کردن در این مساله که چرا وقتی پیامی از سوی موسوی و کروبی در دعوت به راه پیمایی به بهانه حمایت از اعتراضات و قیام مرم مصر شد، به رعم فضای پلیسی از سوی مردم جواب داده شد ولی به دعوتهای جناب مسعود رجوی، نه در بهمن سال گذشته( و نه در سالهای قبل از جمله در ماجرای 18 تیر78) هیچ وقت جوابی داده نشده است. نکته دیگر این که بگوییم این شعار را مجاهدین و سرنگونی طلبان بین مردم برده اند، این مساله را با خود همراه دارد که گویی قبلا مردم و جوانان همه معتقد به ولایت فقیه بوده اند. به یاد ایشان می آورم، که تنی چند از مبلغان هنری عقیدتی این رژیم، پوچی و بی ارزشی آن مساله یی که به قول معروف برای این رژیم مساله ناموسی و تبلور کل ارزشهای مکتبی آن بود- یعنی «ایثارگریهای رزمندگان اسلام» و تقدس جبهه و شهادت-، در نظر مردم و گاه سرخوردگی خود آن رزمندگان و در عین حال سرخوردگی خود را، سالها پیش آن «جنبش سبز»، در فیلمهایی مثل «عروسی خوبان»(1367) ساخته محسن مخملباف اولین سینماگر حزب اللهی و اولین حزب اللهی تبلیغاتجی سرخورده از «مکتب امام خمینی» و فیلمهایی مثل «از کرخه تا راین»(1371) و «آژانس شیشه یی»(1377)، ساخته ابراهیم حتمی کیا، موضوع فیلم خود قرار داده بودند (3) ، حالا چطور می شود مدعی شد که در جامعه یی که مبلغان فرهنگی سرشناس مکتبی رژیم، از هدفها و ارزشهای مقدس مکتبی حاکمان سرخورده شده اند، از آن میلیونها جوان و بخش عظیمی از مردم ایران - که کلا درکشان از اسلام و خدا و پیغمبر آن چیزی نبود و نیست که آخوندها از آن احکام محارب و مفسد خواندن منتقدان و مخالفان و اعدام و داغ و درفش را بیرون کشیدند-، کسی نفرتش متوجه لایت فقیه نبوده و مجاهدین آن را به میان مردم برده اند؟ حتی در قبل از 30 خرداد 60 هم اگر چه خمینی قدرت بسیج صد ها هزار نفری از توده های نا آگاه و متعصب و نیز اراذل اوباشی از جنس شعبان بی مخ را داشت، در همان زمان هم میلیونها ایرانی از ولایت و امامت خمینی متنفر بودند و رژیم اسلامی به آنها تحمیل شده بود. راهپیمایی نیم میلیون نفری در روز کارگر در 11 اردیبهشت در سال 58 زیر پرچم چپ و تجمع اعتراضی بزرگ مردم به دعوت جبهه دموکراتیک ملی، علیه تعطیل شدن روزنامه آیندگان در مرداد همان سال گواه این امر است. در ضمن نمی دانم اقای سیدی ماجرای درج نمایشنامه «کنکور وقت ظهور»(4) در نشریه دانشجویی موج را به یاد دارند یا نه که نویسنده آن ابتدا مهدورالدم اعلام شد و بعد به زندان محکوم شد. آن نمایشنامه که دریک نشریه متعلق به انجمن های اسلامی دانشجویان درج شده بود؛ نشان دهنده بی ثمری و پوچی همه مغزشویی ها و تبلیغات آخوندی برای تزیق ارزشهای مکتبی رژیم به جوانان بود. اما این کاملا درست است و من هم قبول دارم که نقش نیروهای سرنگونی طلبی با سیاستهای تحریم انتخابات رژیم و بردن شعارهای «ساختار شکنانه» و مرگ بر رژیم ولایت فقیه در گسترش چنین شعارهایی در بین مرم نقش دارند. این ادعای جناب سیدی هم مثل آن ادعای دیگر است که اگر جایی در تظاهراتی سرود ای ایران خوانده شد، مجاهدین می گویند «سرودی ای ایران سرود رسمی شورای ملی مقاومت» خوانده شد! حال آن که این سرود سالها قبل از سقوط رژیم شاه وجود داشته و اگر شورا آن را به عنوان سرود انتخاب کرد برای آن بود که سرودی شناخته شده و محبوب مردم بود. این خود فربیها، چیزی نیست که بشود چاره ساز انزوای خود خواسته و خود تولید کرده رهبری مجاهدین به خاطر عملکرد خود محوربینانه و تنگ نظرانه اش را، بپوشاند.
حالا می خواهم این سوال را در ارتباط با نوشته قبلی خودم از نویسنده یادداشت بکنم و خوب است به این سوال جواب بدهند که آیا به نظر ایشان مساله دفن اجساد شهدای مساله یی حائز اهمیت برای اطلاع دادن به افکار عمومی بود یا نبود؟ گمان نمی کنم که جواب ایشان منفی باشد. اگر مهم بود که مردم بدانند اجساد آن شهیدان - به ویژه با توجه به این که در شرایط و امکانات اشرف، نگهداری آن دشوار بود- دفن شده است، چرا سه و ماه نیم در اطلاع این مساله به مردم تأخیر شد؟ به هرحال نیروهای عراقی که اشرف را تحت نظارت دارند حتما از آن مراسم خاکسپاری باخبر شده اند. این تاخیر با چه حساب کتابی صورت گرفته است؟ حال نمی دانم ایشان در کدام طرف بنده قرار دارد و اصولا خودشان در چه حالتی قرار دارند و به این مساله چگونه نگاه می کنند. چون علاوه بر شرق و غرب، رو به رو و پشت سرهم از جهت هایی است که نگاه آدم می تواند روی آنها متوقف شده باشد و مثلا در رویای گذشته ها ، کسی در رویایِ بازگشت به کاخ صاحبقرانیه و سعد آباد به سر ببرد و یکی در رویای سخنرانی امجدیه در سال 58! به بالا و مهر و ماه یا پایین روی زمین نگاه کردن هم نباید از قلم انداخت. در پایین روی زمین مردم هستند با مسائل شان که در روی زمین با اتحاد و سازمانیابی، آنها قادر به شکست دادن رژیم و تغییر وضع خواهند بود، نگاه به بالا، از آسمان و مهر و ماه، رسیدن معجزه و فرج را به مردم را وعده می دهد، حال و هوایی که البته خطر در چاله و چاه افتادن و زمین خوردن و دست و سر و پا شکستن «سر به هوا» ها را به همراه دارد. حتی در حالت خیلی غیر معمول ممکن است یکی بالانس بزند روی دست راه برود که در آن صورت کلا همه چیز وارونه دیده می شود. این حالت اگر چه غیرعادی است، اما غیر ممکن نیست بعضی ها بلدند روی دست راه بروند یا روی سر خود بایستند.
آن چه که فرموده اند در نوشته من دیده نمی شود، ربطی به موضوع نداشت من به بررسی مشکلاتی که قبلا روی سر مجاهدین آوار شده یا موضعگیرهایی که بر علیه آنان شده نپرداخته بودم که به موضوعاتی که ایشان ردیف کرده اند بپردازم. اتفاقا اختلاف نظر من و انتقاد من در مساله ماندن در عراق به خاطر همین موضع به شدت آسیب پذیر مجاهدین است که ظاهرا جناب سیدی طبق روشی که در مطالب مشابه هم دیده ایم آن را نقطه قوت و دلیل اهمیت مجاهدین می داند. ایشان خوب است که به موضعگیریهای آقا و خانم رجوی در مورد اخطار های چند سال گذشته دولت عراق مبنی بر این که مجاهدین باید خاک عراق را ترک کنند نگاهی بیاندازند(که با رجز خوانی رهبری مجاهدین و خوابهای پنبه دانه ای خوانده شدن آن از سوی دستگاه تبلیغاتی مجاهدین، به آن واکنش نشان داده می شد) و نیز نگاهی به واکنش جناب رجوی به انتقادات به سیاست ماندن در اشرف بکنند(5) و شرایط اضطراری امروز را هم ببینند، بعد به اندازه گرفتن قسمت پر و خالی لیوان بپردازند. ایشان که قسمت پر لیوان را می بینند خوب است یک تفسیر و توضیحی در مورد آن پیام جناب رجوی با تیتر«ارتش آزادیبخش پیروز شد» که هنوز هم در صفحه اول سایت رسمی مجاهدین قرار دارد(من هم با متن پیاده شده آن را در وبلاگم قرار داداه ام)
، به خوانندگان پژواک ایران بدهند و بما بگویند که به چه دلیل رویداد های لیبی که همراه با مداخله نیروهای ناتو علیه قذافی بود، به «لیوان» آقای رجوی سرازیر شده است!؟ یا اگر این پیام تبریک دست افشان و پا کوبان که مردم خاورمیانه را هم مخاطب خود قرار داده است، مفهوم دیگری دارد(مثلا مفهومی مثل «ما خواهان اقدامی نظیر این علیه رژیم هستیم و بی صبرانه آماده ایم که فعالانه در این امر شرکت کنیم»)، آن را هم بدون ریاکاری به مردم توضیح بدهد.
اما در مورد توضیجی که در مورد شجره طیبه و مفهوم آن داده اند، باید عرض کنم که ایشان در این زمینه هم توجه نکرده اند که برداشت من از رشد و شاخه وبرگ دادن آن «شجره طیبه»، منطبق است به مفهومی که در گفته های جناب مسعود رجوی بود و من متن آن را هم در زیر آن نوشته خود آورده ام. جمله آقای رجوی این است شجره طیبه ای که اصل اون ثابت و حالا در سراسر عالم شاخه و برگ گسترده است». این جمله به روشنی خلاف فرمایش جناب سیدی که گفته اند:«در ارتباط با مفهوم شجره طیّبه باید به اطلاع آقای ایرج شکری برسانم که منظور استواری و پایداری عمودی یک تفّکر انقلابی است و نه رشد و گسترش افقی اسلام در جهان، آنظور که ایشان از "شجره طیبّه" درک و فهم کرده اند. شجره معنای عربی درخت است و درخت افقی رشد نمی کند. »،. می بینم که آقای سیدی گویا به متن سخنان آقای رجوی در زیر همان نوشته من اصلا نگاه نکرده است، چرا که شجره مورد نظر آقای رجوی در «سراسر عالم» شاخه و برگ گسترده است و می دانیم که این عالم مورد نظر دیگر مثل آن «شجره» استعاری و مجازی نیست و منطور دنیای جغرافیایی ماست، و «سراسر عالم»،عمودی نیست و با طول عرض مشخص می شود و با کیلومتر مربع اندازه گرفته می شود و آقای رجوی هم از «گسترده» شدن شاخه و برگ آن شجره در سراسر عالم یا پهنه گیتی حرف زده است که در مقیاس سطح گره زمین، منطورشان بوده است و از سربرکشیدن و سر به آسمان ساییدن نگفته است که بگوییم منظورش همان بوده که آقای سیدی گفته است. البته منطور آقای رجوی با برداشت من گستردگی اسلام به طول کلی نبود که همان «اصل ثابت» در سخنان ایشان است، بلکه اسلام خودشان و شجره طیبه مجاهدین و تاثیرات مجاهدین بود به خاطر همین هم من «استدعا» کردم در چنان عوالمی فرو نرود و تحت تاثیر حرفهای کسانی مثل ژان زیگلر قرار نگیرد. در ضمن من از زبان عربی جز چیز اندکی از آنچه در درسهای دبیرستانی خوانده بودم نمی دانم اما می دانم که در عربی شجر به فتح شین و جیم به معنی درخت و اشجار جمع آن است و در فرهنگ لغت شجره به معنی واحد آن(یک درخت) آمده است این راهم خوب است یاد آوری کنم که اشاره من در نوشته قبلی به گفته های ژان زیگلر مربوط به سخنانی از ایشان در کنفرانسی در ژنو با حضور خانم مریم رجوی بود که آقای رجوی آن را مورد استناد قرار داده بود و تصویر و صدای آن در کلیپ مربوط به پیام «ارتش آزادیبخش پیروز شد» آقای رجوی گنجانده شده است.
منابع و توضیحات:
1 - یادداشت اقای سیدی
2 - در مطلب قبلی، باید یاد آوری می کردم که انقلاب ایدئولوژیک اساسا سناریویی بود که با انتخاب مریم به عنوان همردیف مسئول سازمان کلید خورد. بعد شروع رسمی ماجرای اصلی آن در اسفند 63 با انتشار اطلاعیه دفتر سیاسی سازمان مجاهدین صورت گرفت. کل این بازی که مسعود رجوی از مجاهدین بیعت کتبی «در رکاب و تحت فرمان بودن» می گرفت که در ضمن همراه بود با تایید تام و تمام آنچه تا آن زمان انجام شده بود، برای گریز از پذیرفتن شکست استراتژی و ارزیابی آن زمان آقای رجوی در سرنگون کردن کوتاه مدت رژیم، با مبارزه مسلحانه بود که مدت تعیین شده برای تحقق آن در زماننبدی استراتژیکی اقای رجوی که حد اکثر سه سال از زمان آغاز ( از خرداد 1360) بود، بپایان رسیده بود. ایشان هیچ کجا و هیچ وقت شکست آن استراتژی نپذیرفته، استراتژیی که خونهای بسیاری در اجرای آن از مجاهدین ریخته شد و رنج زندانها و شکنجه های بسیاری را تحمل کردند و البته این تنها مجاهدین نبودند که عواقب و عوارض آن استراتژی متحمل شدند، بلکه گروه هایی که به طور تحلیلی موافق مبارزه مسلجانه نبودند هم اعضا و هوادارانشان با تیغ جلادان رژیم و در شکنجه گاههای رژیم، کشته شدند. اکنون نیز بعد از 23 خالی بودن کارنامه ارتش ازدیبخش از اقدام نظامی و 7 سال بعد از ماجرای سرنگون شدن رژیم صدام حسین توسط آمریکا، به رغم این که کل تشکیلات سازمان مجاهدین در لبه پرتگاهی قرار گرفته است که تصمیم وزارت خارجه آمریکا در مورد خارج کردن یا ابقا سازمان مجاهدین در لیست تروریستی برای آینده آن نقش تعیین کننده دارد، نه تنها مسعود رجوی حاظر به پذیرفت شکست استراتژی خود- سرنگونی رژیم با ارتش آزادیبخش- نیست، بلکه هم چنان نوید پیروزی ارتش آزادیبخش در برانداختن رژیم، «در پرتو مهرتابان آزادی و مقاومت»، رئیس جمهور قطعی آینده ایران را می دهد.
3 فیلم آژانس شیشه یی که در سال 77 ساخته شده است. رژیم مدتی هم اجازه اکران عمومی به آن نداد، هنوز هم برای علاقمندان شناختن تحولات جامعه ایران که آن فیلم را ندیده اند، فیلمی دیدنی و با نکاتی قابل تعمق در مساله شکست آرمانی و سرخوردگی بخشی پیروان خمینی هم در پایین هم در بین «الیت» های آن و نیز بی تفاوتی مردم به آنچه برای رژیم آخوندی بالاترین ارزشها بود.
4- کنکور وقت ظهور به همراه یادداشتی:
55- پیام لبریز خشم و توهین آقای مسعود رجوی در 10 دی 1387 نسبت به منتقدان ماندن در عراق و تاکید ایشان بر ماندن بر عراق با آگاهی از خطراتی که در عراق متوجه مجاهدین است. عامل و علت غریو پیروز برآوردن و ضمن آن حمله شدید به منتقدان هم این بود که رایان کراکر سفیر وقت آمریکا در عراق بعد از بیش از سه ماه تحصن و تجمع هوادران و اعضای خانواده های مجاهدین در شهرهایی مثل نیویورک و اشنگتن که بخشی از آن در سرمای شدید گذشته بود، تنها یاد آور شده بود که مجاهدین مستقر در اشرف به زور اخراج یا به ایران بازگردانده نخواهند شد و در این باره با عراق صحبت شده است. در حالی که خواست رهبر مجاهدین با قیماند اشرف تحت حفاظت آمریکا بود که با قرداد امنیتی بین آمریکا و عراق، به عراق واگذار می شد.
متن پیام جناب رجوی در 10 دی 87
«با درود و سلام و با تبريك پيروزي،شما و مريم در اشرف پيروز شديد. گفته بوديم اگر اشرف بايستد، جهان به ايستادگي در برابر ديكتاتوري دين فروش برمي خيزد.
اينك اشرف پرشكوه با ياران نستوه در كارزاري به غايت فشرده و سخت و سنگين سرفراز مي شوند. نام ايران و ايراني و نام شهر شرف و پايداري را درهمه جا به اوج مي برند. از ژنو تا نيويورك و واشنگتن، از كانادا تا استراليا و ايتاليا، از انگلستان تا فرانسه و آلمان، از سوئد تا نروژ و فنلاند، از بلژيك تا دانمارك و هلند، از يمن تا مصر و لبنان، از اردن تا فلسطين و عراق....اين فرياد رساي هر ايراني و شوراي ملي مقاومت ايران، براي آزادي است كه در همه جا طنين مي اندازد، ميگسترد و ريشه مي دواند.از دانشگاهها و كارخانه ها تا سلسله جبال البرز. بيچاره آخوندهاي افسار گسيخته كه پاسخي جز دشنه و دسيسه و دار نمييابندبگير، ببند، بكش، گور خود كني به دست خود...از فرداي خيزش شيعيان در عراق عليه حاكمان مرتجع در ايران، رژيم پليد آخوندي چنگالها و دندانها تيز كرد. به گفته خودش، كمر به قصاص و قتل عام اشرفيان بست. سفلگان و دريوزگان بارگاه ولايت كه در برابر غداران و جباران جز تسليم نياموخته اند، زانو زدند. با زبانهاي گنديده و مسموم و با سوداهاي شوم براي اشرفيان، به مجاهدان آزادي تاختند. به جاي جلاد، «بي دنده و ترمز» قرباني را هدف قراردادند و به جاي ظالم، سنگ را به مظلوم زدند. بگذار در ساحل امن، در هاون رژيم آب بكوبند تا در هزار توي خفت و ذلت و در عقده هاي فرومايگي و حقارت، بپوسند. هيهات كه 6سال پيش، در محرّم حسيني،گفته بوديم كه «وقتي ديو تنوره ميكشد، وقتي كه دژخيم سر از پا نميشناسد، رمز ماندگاري و اعتلا، كلمه فداست.... مجاهدين از بنيانگذارانشان تا اعضا و هوادرانشان در تمام ايران و در سراسر جهان اين درس را به خوبي آموخته اند كه تاريخ خلق و ميهن خود را چگونه بنويسند. هيچ كس بيش از ما به خطراتي كه از هر سو ما را در بر گرفته احاطه و اشراف ندارد. اما عزم جزم كرده ايم تا اگر زمانه صد بار از اين هم خطيرتر و پر فتنه تر باشد، با تأسي به پيشواي آرماني مان، درسهاي جديدي از مقاومت و ايستادگي عرضه كنيم». خوشا اشرفيان صديق و پاكباز و سرداران و سالاراني كه غزل خوانان، دست افشان و پاكوبان، درس بزرگ مقاومت و ايستادگي عرضه كردند. يا ليتني كنت معكم...و خوشا ياران و هم چنين پشتيبانانِ بدون مرز عدالت و حرّيت بشري كه در كارزاري شگفت و ستايش انگيز، با « فانوس» رنج و خون مردم ايران و فرزندان رشيد آنان در چهارگوشه جهان بر سر ميدانها و خيابانها «جاركشيدند» و غيرممكن را ممكن ساختند.
در ميان پردة خون، عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق، بي چون، كارها
عقل گويد: شش جهت حّد است و بيرون راه نيست
عشق گويد : راه هست و رفته ام من بارها
مسعود رجوي».
------------------
21 شهریور 1390- 12 سپتامبر 2011

ارتش ازادیبخش پیروز شد، البته در لیبی پیام رهبری مجاهدین به مناسبت این پیروزی

یاد آوری در مورد یک ویدئو کوتاه شده و یک پیام خارج از دسترس
ایرج شکری
در سایت «همبستگی ملی» متعلق به مجاهدین، ویدئویی با عنوان «سخنرانی ژان زیگلر در حمایت از اشرف» قرار دارد که این کوتاه شده سخنان وی است و دربر گیرنده همه آن چه که در ویدئو پیام آقای رجوی با عنوان«ارتش آزادیبخش پیروز شد»، گنجانده شده است و در دو نوشته اخیر نگارنده در اشاره به سخنان وی مورد نظر بوده است نیست. آن سخنان وی هم عبارت از این است که ایشان با اشاره به انقلابی که در کشورهای عربی به وقوع پیوسته است، معتقد است که از مصر گرفته تا لیبی و تونس بی تردید جوانان انقلابی این کشورها دنبال الگو و راهنمایی هستند و این مجاهدین مسلمان هستند که می توانند الگو و راهنمای آنها قرار بگیرند. ایشان که از «ظّن» خود یار مجاهدین است در قسمت دیگری از سخنانش که در سایت همبستگی ملی هم قرار دارد معتقد است که مجاهدین خنثی کننده پادزهر اسلام هراسی و راسیسم ناشی از آن هستند که در اروپا به وجود آمده است و زندگی اروپائیان را زهرآگین می کند. البته دست اندرکاران سیاست در اینجا، برای همزیستی اسلام با ارزشها و معیارهای دموکراسی ، اسلامگرایان در قدرت در ترکیه را به عنوان نمونه حاضر و در عمل، مورد اشاره و استناد قرار می دهند . ناگفته نماند که ژان زیگلر همانگونه که خودش هم یاد آور شده است همکار و دوست شهید دکتر کاظم رجودی در دانشگاه ژنو بوده است. مورد دیگر برای یاد آوردی، مربوط به خودِ پیام تیریک آقای مسعود رجوی به مناسبت تحولات لیبی بود که با عنوان «ارتش آزادیبخش پیروز شد...» در صفحه اول سایت مجاهدین قرار داشت و در پاسخی که به انتقاد آقای سیدی داده بودم به آن اشاره کرده بودم و نشانی آن را در سایت مجاهدین داده بودم. این پیام از آن سایت برداشت شده است و من آن را در آرشیو پیامهای آقای رجوی در آن سایت هم ندیدم. به هرحال ویدئو کلیپ آن پیام در وبلاگ من قابل دسترس است که لینک آن در زیر آمده است. آن پیام ایشان تنها در سایت مجاهدین قرار گرفته بود و در همبستگی ملی نبود. پیام و سخنان کامل ایشان در عید فطر امسال هم در سه فایل در آرشیو پیامهای ایشان در سایت مجاهدین قرار دارد اما باز نمی شود (من نتوانستم آن را باز کنم). قسمتی از پیام عید فطر که من آن را مورد اشاره قرارداده بودم ضمیمه مراسم خاکسپاری بود که قبلا هم این نکته را یاد آور شده بودم.14 سپتامبر 2011- 23 شهریور 1390.
http://iradj-shokri.blogspot.com/2011/08/blog-post_28.html

**************************************************


ارتش ازادیبخش پیروز شد، البته در لیبی. پیام رهبری مجاهدین به مناسبت این پیروزی در کلیپی در متنی عربی - اسلامی





متن پیام پیام مسعود رجوی.

در جاهایی که پیام با نقل قولی یا تصاویر قطع شده در داخل قلاب یاد آوری کرده ام. شروع کلیپ با تصاویری از در ورودی اصلی اشرف و شیپورچی های ارتش آزادیبخش که در شیپور می دمند و صحنه هایی از مراسم «باشکوهی» با یونیفورمهای رنگارنگ بر تن افسران اشرفی در دوره یی که تحت حفاظت آمریکا بودند نشان داده می شود. بعد قطعه ای از قسمت آغازین سمفونی شماره 5 بتهون که «سرنوشت اینگونه به در می کوبد» هم نامیده می شود و تمام پیامهای جناب رجوی با آن شروع و به آن ختم می شود، سپس دو جمله از پیام آقای رجوی: «قدر لیبی در شب قدر رقم خورد. ارتش آزادیبخش پیروز شد!». بعدصحنه هایی از شادی مردم لیبی و تیراندازی هوایی صحنه هایی از جنگهای خیابانی در لیبی دوباره سمفونی شماره پنج و پیام مسعود که گوینده پیام را می خواند: خامنه ای، مالکی، و بشار اسد در انتظارند، مسعود رجوی – یکشنه شب 30 مرداد1390[ادامه سمفونی و بعد صدای گوینده و ادامه پیام]. قدر لیبی شب قدر رقم خورد. ارتش آزادیبخش پیروز شد. هر آنچه دیکتاتور لیبی رشته بود پنبه شد. اکنون در این ساعات پایه های جبّاریت و ستم، یکی پس از دیگری فرو می ریزد [ صحنه هایی از شلیک تیربار و جنگ خیابانی به مدت سه دقیقه] بر مردم لیبی، بر مردم و مقاومت ایران، بر مردم عراق و سوریه و سراسر خاورمیانه مبارک باد. بر رزمندگان آزادی و بر ارتش آزادی مبارک باد. آری وقتی که خلقی بر می خیزد و اراده می کند، بر سرنوشت است که پاسخ دهد و بر زنجیرهاست که از هم بگسلند[یک سرود عربی] اکنون خامنه ای و مالکی و بشار اسد بور و کور شده و در اننظارند. دیرو زود دارد، اما در نتیجه نهایی و سرنگونی قطعی دیکتاتورها جای تردید نیست فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا[*] این سنت خدشه ناپذیر تاریخ است مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا...سرنگونی سرنوشت محتوم دیکتاتورهای خونریز و نفرین شده است، در هرکجا که باشند...[سرود عربی همراه با تصویر و دوباره سمفونی شماره 5 بتهون]قذافی متحد شناخته شده فاشیسم دینی حاکم بر ایران بود. مانند آخوندها تا توانست بر سر و روی عرفات و جنبش آزادیبخش ملی فلسطین- فتح – کوبید، تا آن را تضعیف و نا بود کند. وقتی هم که در صحنه عربی هوا را پس دید، جا خالی داد و آفریقا گرایی پیشه کرد. دعوای اسلامی و انقلابی قذافی بیش و کم به هم آن اندازه آخوندها مبتذل و بی محتوا بود. به همین خاطر در زندانهای شاه همین آخوندها پیوسته مجاهدین را نکوهش می کردند که چرا انقلابی گری و اسلامیت قذافی ر به سخره می گیرند. اکنون ارتجاع حاکم بر ایران متحد عزیز و دیرپای خود را از دست داده است. تماشایی است که خامنه ای دیکتاتور رسوا و فرتوتی که عید همین امسال از قیام مردم لیبی به عنوان حوادث تلخ شکوه می کرد چگونه صورت خود را با سیلی سرخ نموده و چگونه خود را همرنگ جماعت می کند[بخشی از سخنان خامنه ای در اول فرودین و بعد سخنان او درسوم اردیبهشت و 14 خرداد که در این آخری بر همراهی رژیم با حرکتهای ضد آمریکایی و ضد صهیونیستی تاکید کرد و گفت یاد آور شد که رژیم با حرکتهایی که به تحریک آمریکا و صهیونیستها راه افتاده باشد همراهی نمی کند و نیز سخنان او در دیداری که رسمی در 5 تیر که احمدی نژاد هم در آن حضور داشت به نقل از تلویزیون رژیم بعد سمفونی شماه 5 بتهون] راستی ولی فقیه ارتجاع چرا به شدت نگران است. خودش می گوید که از «شبیه سازی» در ایران می ترسد. «شبیه سازی» همان سرایت و اسم مستعار قیام و سرنگونی و خیزش ارتش آزادی است[بخشی از سخنان خامنه ای اول فرودین در یک ملاقات گروهی و سمفونی شماره5 بتهون]. اکنون آتش گرداگرد بیت العنکبوت ولایت و قبای پاره پاره حاکمیت نامشروع آخوندی را فرا گرفته است. از بن علی آغاز شده و بی تردید تا سیدعلی ادامه می یابد. خامنه ای به همین خاطر تلاش می کند با اعزام مزدور و تک تیر انداز و شکنجه گر و دژخیم به سوریه، آتش را در بیرون خانه متوقف کند و هر طور شده بشار اسد را سرپا نگه دارد. دیکتاتوری خونریز سوریه برای 32 سال متحد اصلی و کلیدی رژیم ولایت فقیه در ایران بوده است. خمینی و نخست وزیر او موسوی با جاری کردن سیل نفت مجانی یا ارزان قیمت به سوریه در سالهای جنگ ایران وعراق، حمایت حافظ اسد را به دست آوردند. سوریه در عین حال برای رژیم آخوندی سر پل لبنان و مسیر صدور ارتجاع و تخریب در کار فلسطین بوده است. از این رو سرنگونی بشار اسد برای رژیم آخوندی یک ضربه استراتژیکی و کمرشکن است. یک ماه پیش رسانه های عربی خبر دادند که خامنه ای 5 میلیارد دلار و هشتصد میلیون دلار به پشتیبانی از بشار اسد اختصاص داده و از دیکتاتور عراق جدید هم خواسته است این مبلغ را به ده میلیارد دلار افزایش دهد[تصاویری از تلویزیون های عربی همراه با زیرنویس در مورد این مساله و بعد سمفونی شماره 5 بتهون]، سپس مالکی بعد از سالها سکوت در باره اسرائیل، به فرموده و به طرزی ناگهانی، در باره اسرائیل به حرف آمد و به موازات خامنه ای خواهان خاموش کردن قیام مردم سوریه شد. بهانه و کشف ناشیانه او این بود که گویا، اسرائیل برنده قیام مردم سوریه خواهد بود. العراقیه متعاقبا علت این کشف ناگهانی و ناشیانه را به روشنی و به سادگی در این دانست که مالکی نخست وزیری خود را مدیون رژیمهای ایران و سوریه است [ تلویزیون عربی و تصویر مالکی در سخنرانی و تصاویری از برنامه خبر تلویزیونی در نقل اظهارات حیدر ملا سخنگوی العراقیه در انتقاد از مالکی همراه با زیر نویس فارسی و سپس سمفونی شماره 5 بتهون]. موضوع سوریه برای ارتجاع حاکم بر ایران آن قدر مهم و حیاتی است که جایی برای همنوایی آخوندی و سوری با مردم بپاخاسته، باقی نمی گذارد. در اینجا، جایی برای لفاظیهای خامنه ای و همدردی با مردم مصر و تونس ولیبی نیست. همین امروز سفیر رژیم به صراحت گفت: « سوریه از بحران کنونی با پیروزی بر شیطان بزرگ خارج می شود»[ در اینجا اظهارت سفیر رژیم به نقل از از خبرگزاری رژیم توسط گوینده مجاهد نقل می شود و دوباره قسمت آغازین سمفونی شماره 5 بتهون]. در چنین شرایطی، همانطور که پرفسور ژان زیگلر نایب رئیس کمیته مشورتی شورای حقوق بشر ملل متحد گفت، به خوبی می توان فهمید چرا اشرف، این چنین رعشه به جان رژیم انداخته است. فروغ اشرف که در جای جای میهن اشغال شده، تکثیر و پرتوافکن می شود، بیانگر رعشه و لرزه سرنگونی در رژیم ضد بشری است. همان فروغی که در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران[ویدئو بدون صدا از مریم رجوی هنگام سخنرانی]، یاران اشرف نشان را در جای جای جهان از ژنو تا واشنگتن و نیویورک به اوج می برد[تصویر ویدئویی ژان زیگلر در سخنرانی در جلسه یی که مریم رجوی هم در آن حضور دارد و جناب ژان زیگلر جامعه شناس سوئیسی در پایان سخنان خود در مورد اهمیت اشرف با اشاره به این که اشرفی ها، مقاومت مسلمانی هستند که به قیمت جان خود،ارزشهای آنها(دموکراسی) را متجلی می کنند، و با اشاره به انقلابی که در کشورهای عربی رخ داده است می گوی انقلابیون عرب در جستجوی مرجع و الگو و راهنما هستند اگر اشرف وجود نداشته باشد این یک فاجعه خواهد بود. وی با اشاره به این که از ماموریتی در شمال آفریقا باز گشته است خطاب به مریم رجوی می گوید که از مصر تا کوهای نافو در لیبی شرقی و تا تونس، برای همه جوانان این منطقه شما(مجاهدین) همان چیزی را متجلی می کنید که آنها در جستجوی آن هستند. بعد سمفونی شماره پنج بتهون]. رزمندگان آزادی؛ جوانان قیام آفرین، بپا خیزید! آزادی را باید با ارتش آزادی گرفت، به رایگان نمی دهند. اصلاحات بشار اسد در سوریه وسبزینگی و کتاب سبز و پرچم سبز قذافی در لیبی هم چنان که در ایران و رژیم نامشروع ولایت فقیه دیگر اثر ندارد. خودکار سبز خامنه ای، در غرقاب خیانت، رطوبت کشیده ودیگر جز بر بشکه های نفت نمی نویسد. در حضیض رسوایی و درماندگی، خواسته و شعاری جز «ابقای مجاهدین در لیست» و سرکوب اشرف برای حفظ نظام ندارد. با سبکسری و سخافتی تمسخرانگیز، مدرسین «حوزه علمیه نفت» در ینگه دنیا را به مزبله می برد تا عمامه سیاه ولایت را سبز کنند. اما دیکتاتورهای خونریز و خون آشام باهمه چاکران، مشاطه گران، قلمزانان و میرآخورهای دربارشان از این غافلند که خلق سرنگونی رژیم را اراده کرده است. مردم ایران به کمتر از این رضایت نمی دهند. زنده باد ارتش آزادی. رود خروشان شهیدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران[تصاویری از مریم رجوی در حال سخنرانی] ضامن پیروزی محتوم خلق ماست. [یک ویدئو رپ سیاسی عربی همراه با ترجمه فارسی در زیر نویس و بعد با زهم سمفونی 5 بتهون].
* در نقل این جمله از قرآن در پیام به نظر می رسد که اشتباهی هست. ظاهرا این جمله از آیه 43 سوره فاطر گرفته شده است. اگر چنین باشد، در صورتی که ابتدای جمله با «ولن» شروع شده باشد، پایان آن «تحویلا» است و نه تبدیلا، و در صورتی که پایان آن تبدیلا باشد که در متن سخنان مسعود رجوی آمده است شروع آن با «فلن است». این دوجمله در آیه یاد شده ن درپی یکدیگر آمده اند. متن آیه: اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا

نامه مشایی به دو وزیر برای واگذاری شرکت فولاد خوزستان به امیر حسین آریا + 2 سند


به گزارش خبرنگار اقتصادی مشرق، در نامه مورخ 7 مهر سال 1389 مشایی خطاب به دو وزیر کابینه چنین آمده است:
جناب آقای حسینی، وزیر محترم امور اقتصاد و دارایی

جناب آقای بهبهانی، وزیر محترم راه و ترابری

سلام علیکم

به پیوست تصویر نامه شماره 10205/ص20 مورخ 2/7/1389 شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه‌آهن در خصوص امادگی خرید 5/50٪ از سهام شرکت فولاد خوزستان ارسال می‌شود.

حسب موافقت ریاست محترم جمهوری خواهشمند است دستور فرمائید ضمن تسریع اقدام مساعد را به عمل آورند.
اسفندیار رحیم مشایی



بر اساس این نامه سهام شرکت فولاد خوزستان بدون برگزاری تشریفات قانونی مزایده به گروه امیر حسین آریا در قالب شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه راه آهن( تراورس) واگذار می شود.
گزارش مشرق حاكي است كه امير منصور خسروي در جريان واگذاري هاي سازمان خصوصي سازي و در حركتي كاملا مشكوك توانست شركت تراورس كه از مهمترين شركت هاي پيمانكار در عرصه رآه آهن كشور است را خريداري كند.

سوالي كه مسولان سازمان خصوصي سازي و وزارت اقتصاد بايد به آن پاسخ دهند اين است كه چگونه و با چه توجيهي بزرگترين شركت راه آهن كشور را به اين گروه واگذار كرده اند.

جالب است كه شركت تراورس به صورت ده ساله به امير منصور خسروي و به قيمت 120 ميليارد تومان واگذار شد.
حال كه پرونده گروه آريا در خصوص اختلاس از نظام بانكي بر همگان آشكار شده است مي توان سناريوي ديگر اين گروه براي تسلط بر اقتصاد ملي كشور را به شرح زير توضيح داد:

1-همكاري با سازمان خصوصي سازي و وزارت اقتصاد براي تصاحب شركت هاي بزرگ پيمانكاري كشور

2-تباني با كارفرمايان دولتي از قبيل راه آهن و وزرات راه سابق براي تصاحب پروژه هاي ميلياردي با حربه تامين مالي و به صورت ترك تشريفات مناقصه

3-همكاري گسترده و تباني با نظام بانكي خصوصا بانك ملي براي تامين مالي پروژه ها به صورت صوري.

حال سوال اينجاست كه چگونه يك فرد توانايي دارد از يك طرف با همكاري سازمان خصوصي سازي شركت معظمي چون تراورس را خريد اري كند كه نزديك به هشت هزار نفر كارمند دارد و از طرف ديگر با تباني بتواند به صورت ترك تشريفات مناقصه پروژه هزار و 300 ميليارد توماني را تصاحب كند و یا در قبال اجرای بدون تشریفات مناقصه طبقاتی نمودن جاده رامسر به نور، بیش از 50 درصد سهام شرکت فولاد خوزستان را به دست آورد. در این میان همكاري بانك ملي در خصوص گروه امير منصور آريا داراي ابعاد پيچيده ای است كه اميدواريم مسولان مربوطه بتوانند در اين خصوص توضيحات كافي ارايه كنند.

ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه اگر گروه آريا در پروژه راه آهن شيراز-بندرعباس تنها 10 درصد سود ببرد رقمي در حدود 130 تا 200 ميليارد تومان خواهد شد و اين در حالي است كه رقم خريداري شده شركت تروارس كمتر از 120 ميليارد تومان بوده است.

درادامه خوب است نگاهي به تيترهاي آخرين نشريه گروه تراورس داشته باشيم:

ماهنامه داخلی شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه آهن ویژه مرداد 90 منتشر شد.

در این شماره میخوانیم که:

1-عملیات اجرایی بزرگترین پروژه ریلی کشور آغاز شد

2-سومین دوره گردهمایی مدیران ارشد شرکت توسعه سرمایه گذاری امیر منصور آریا

3-نشست مشترک مدیران گروه امیر منصور آریا

4-عملیات بازسازی خطوط ایستگاه صوفیان بودی خاتمه می یابد

5-پروژه پوشش مسیل منوچهری

6-راه اهن شیراز -بندر عباس را 30ماهه می سازیم ،سالی 250 کیلو متر
7-آماده ایم تمام پروژه های ریلی کشور را به صورت EPCFاجرا کنیم

از سوی دیگر در سوم اردیبهشت سال جاری نیز حسب نامه اسفندیار رحیم مشایی، جلسه ای در وزارت راه برگزار و درباره نحوه اجرایی شدن پروژه رامسر به نور در قبال واگذاری سهام شرکت خوزستان توافقات لازم و البته بدون برگزاری هرگونه تشریفات قانونی مزایده و مناقصه صورت می پذیرد. متن توافقات این جلسه به شرح ذیل است:




با عنایت به نامه شماره 239664 مورخ 4/11/1389ریاست محترم دفتر مقام عالی ریاست جمهوری در ارتباط با درخواست شماره 16419/ص20 مورخ 21/10/1389 شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه‌آهن (تراورس) جلسه‌ای در مورخ 3/2/1390 در محل دفتر سرپرست محترم وزارت راه و ترابری در ارتباط با اجرای طبقاتی نمودن مسیر جاده‌ای حد فاصل شهرستان رامسر به شهرستان نور به طول تقریبی 120 کیلومتر تشکیل و مقرر گردید پروژه مذکور توسط شرکت فوق بصورت EPC+F در مدت 27 ماه اجرا، (نحوه تأمین منابع مالی از طریق واگذاری 5/50 درصد سهام شرکت فولاد خوزستان از سوی دولت خواهد بود).

ضمناً شرکت مذکور متعهد گردید از تاریخ امضاء، این تفاهم نامه نسبت به انجام عملیات مهندسی و طراحی (بخشE پروژه مذکور اقدام و کلیات این موضوع را ظرف 45 روز جهت تصویب به کارفرما ارائه نماید، ضمناً انجام عملیات واگذاری سهام شرکت مذکور ظرف مدت 45 روز از سوی وزارت راه و ترابری پیگیری خواهد شد و آغاز عملیات اجرایی همزمان با این موضوع از سوی شرکت تراورس صورت می‌پذیرد.

مفاد قرارداد فی‌مابین و شرایط مندرج آن پس از ارائه پیشنهاد پیمانکار (شرکت تراورس) بررسی و تصویب از سوی وزارت راه و ترابری نهایی خواهد شد. (وفق مقررات و قوانین)، ضمناً شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه‌آهن متعهد می‌گردد پروژه را در طول مسیر جاده موجود حداکثر تا تاریخ بهمن ماه 1391 (دهه مبارک فجر) اجرا و تحویل نماید.

ابوالفضل گلزاری
مدیرعامل شرکت مهندسی خط و ابنیه فنی راه‌آهن

صادقی
معاون وزیر و مدیرعامل شرکت ساخت و توسعه زیربناهای حمل و نقل کشور

رضا پیل پایه
قائم مقام وزارت راه و ترابری

علی نیکزاد
سرپرست وزارت راه و ترابری



*این نامه نشان می دهد که واگذاری پروژه رامسر به نور و همچنین واگذاری سهام شرکت فولاد خوزستان بدون برگزاری تشریفات
قانونی مزایده و مناقصه برگزار شده است.