۱۳۸۶ دی ۱۹, چهارشنبه

مصاجبه با سيمين دانشور جو غم انگيزي است

براي خواندن متن روي آن كليك كنيد






















مصاحبه با كامبيز روستا رئيس سني نشست پاريس و با سليمي اكثريتي؟قسمت هفتم












مصاحبه با كامبيز روستا و بمباران ايران زمين

2)http://www.avayeashena.com/251105.html


بامصاحبه با ماشا الله سليمي دعوت باتحاد با بچه شاه؟


م. سحر اصل مقاله ات را با مدارك لازم در 7 قسمت تنظيم كرديم. ما نه شما
را مي شناسيم ونه خورده حساب شخصي داريم به جلال بدون تحليل تهمت
زدي ما هم اين شيوه توده اي و خمينيسم را رد كرديم تا نه تو و نه ديگران
به هيچكس دورغ نبندند. ما انسانهاي بز دل و ترسوئي
بفرموده مثل سگ پاچه ميگريم ولي ما بهيچكس دورغ نميگوئيم. آشوري غربزدگي را نقد پايه اي
كرد ما هم آموختيم جلال مسئول خيانتها سران رژيم و ديگران نيست چه خوش آيند باشد و يا نباشد اگر تهمت بزني بازهم خواهيم نوشت


مشتي ترسو

تلويزيون روژهه لات و يک گام کج ديگر قسمت ششم

مصطفي هجري زير پرچم آمريكا براي استقلال و آزادي كردستان


براي آشنائي بيشتر با ,مايكل ليدين ,كليك كنيد







جلساتی که آقای مايکل لدين به نام خلق های سرکوب شده ی ايران تشکيل ميدهند، نسخه ايرانی اتحادی است که همين محافل روزی با سپاه صحابه و انواع مجاهدين افغانی تشکيل دادند.




روشنگری.خوانندگان گرامي روشنگری در جريان


هستند که ما پس از مشاهده ی يکی از از برنامه های تلويزيون روژهه لات و سانسور بخش های مربوط به نقد سياست آمريکا از مقاله روشنگری که به عنوان تفسير تلويزيون خوانده ميشد، نقدی نوشتيم و در آن، زمينه اين سانسور را مورد بحث قرار داديم. در واکنش به اين نقد، نامه ای از تلويزيون روژهه لات دريافت کرديم که در زير متن آن را ملاحظه ميکنيد. اين واکنش در نوع خود کم نظير و جالب توجه است. اين نامه نه توضيح است نه توجيه، بلکه يکسره انکار است. نامه از بيخ و بن منکر وجود و پخش برنامه ای است که همکاران ما آن را مشاهده و سپس با دقت و وسواس با متن روشنگری مقايسه کرده اند! اين واکنش از آن رو کم نظير است که با منطق کار رسانه ای درتضاد است و به همين دليل به ندرت ممکن است هوای توسل به آن به فکر دست اندرکاران وسايل ارتباط جمعی از هرنوع بيفتد. به اين دليل روشن که مفيد نيست. به همين جهت آن ها که ,يک شبه راه صد ساله, را طی نکرده اند، برای ,توضيح, کار خطايی که در مقابل انظار عموم و در رسانه جمعی مرتکب شده اند، از راه های شناخته شده ديگر استفاده ميکنند. به راستی اين واکنش اگر يک نقطه مثبت داشته باشد، همان نشان ,جا نيفتادن, و ,عدم خبرگی, در مسير جديدی است که اين شبکه به آن پا گذاشته است! دوستان! شما برنامه تلويزيونی پخش می کنيد، حداقل ده ها نفر آن را می بينند، اين پچ پچی در گوشی در محفلی دور از انظار عموم نيست که وقتی مطلوب نيفتاد بشود منکر آن شد. اين دعوای محفلی با محفلی ديگر نيست. انکار برنامه ای که از يک رسانه عمومی پخش شده، توهين به شنونده نيست، وهن خود رسانه است. با اين کار، شما به بينندگانی که خود شاهد پخش برنامه شما بوده اند و اکنون انکار پخش آن را از زبان شما می شنوند، رسما اعلام ميکنيد اين يک رسانه جدی نيست و ما در آن هيچ مسووليتی برعهده نمی گيريم. امروز چيزی ميگوئيم، فردا عکس آن را؛ امروز چيزی را پخش ميکنيم، فردا آن را انکار ميکنيم. شما هرکس را متقاعد کرديد، با ما که برنامه تان را ديده ايم چه ميکنيد؟ شما که با اين کار يک سند قطعی ديگر از حقانيت ما و نادرستی روش تان به دست خود ما داده ايد! نامه در عين حال حاوی نکته ای است که واقعا اسف بار و عبرت آموز است و آن اين که هدف ما از انتشار مطلب نظر را مستقيما به فشار رژيم اسلامی بر رسانه ها می چسباند تا اتهام همراهی با رژيم را القاء کند! ما در اين مقاله به هيچوجه قصد پاسخ گويی به ناسزا را نداريم. اما خوب است شمااز خود بپرسيد چرا چنين گفته ايد؟ چون ما گفته ايم با گرگ ها نبايد رفاقت کرد و در مقابل جنايات آن ها نبايد مهربان بود و اخبار جنايات و حقايق مربوط به سياست های فاجعه بارشان را نبايد سانسور کرد که اين کار مردم ايران را از چاله به چاه و از چنگال گرگی به دهان گرگ ديگر می سپارد، که مردم ايران در انقلاب 57 درست از همين پديده زخم ديده و مجروح اند و اين بلا اگر تکرار شود ممکن است آن ها را از پای در آورد. اگر با راه شما همراه نباشيم، با رژيم اسلامی همراهيم؟ و جمهوری اسلامی هم درست همين کار شما را از آن سو ميکند و هرکس را که با او نيست ,عوامل بيگانه, می خواند. يعنی ملت ايران وجود وهويت و منافع مستقل ندارد و هيچکس حق ندارد به نام اين هويت از منافع ويژه اين مردم دفاع کند و اين مردم را بايد يا با سنجاق کنفرانس های ويژه ايرانيان در کاخ سفيد و سمينارهای سالن های سنای آمريکا و کنگره خلق های مايکل لدين به دولت آمريکا الصاق کرد يا با دستگاه زور و اختناق رژيم به او. يعنی بايد هويت و حقوق مستقل مردم ايران را قربانی کنيم و از منافع مستقل شان مردم دم نزنيم، تا از شما ,رفع شبهه, بشود؟! راستی می خواهيد تا کجا برويد؟ تا کجای اين سراشيب... و نامه حاوی نکات کم اهميت تر ولی قابل توجه ديگر هم هست. از جمله اين که از ما سوال ميکند:,آيا اطلاعات شما بر اساس داده های واقعی است يا به مواردی چون ای - ميل بسنده شده است؟, روشنگری منبع خبری را که درسايت درج می شود، ذکر ميکند تا خوانند گان با اطلاع از آن، معياری برای سنجش اعتبار اخبار و اطلاعات داده شده در دست داشته باشند. در مورد مطلب مورد بحث ما اعتبار امضای روشنگری را پشت آن گذاشته ايم و ما قصد نداريم با اين اعتبار بازی کنيم. نه به خاطر اين سايت، بلکه به خاطر اينکه اين اعتبار ناشی از تعهد روشنگری است به استقلال رای آزاديخواهان، و به پايبندی به دموکراسی و دفاع از حق انسان های روی زمين بويژه در ايران، در برابر همه نوع متجاوزين به اين حقوق، و امروز و روزی که روشنگری ديگر وجود نداشته باشد هزارها نفر اين راه را می پيمايند و خواهند پيمود و ما وظيفه خود ميدانيم که احترام و اعتبار راه و روش آن ها را حفظ کنيم. نامه نه تنها منبع اطلاعات مقاله را که همکاران خود ما هستند، زير سوال می برد، بلکه در ادعای خود نيز ترديد ايجاد ميکند. از يک طرف ,چنين برنامه ای پخش نشده, و ,وجود خارجی نداشته,. از طرف ديگر ,مقاله مورد بحث را ميتوان به موضوع برنامه های روز ما شبيه دانست،اما استفاده بدون ذکر منبع از آن و يا دخل و تصرف مقاله را ردميکنيم.,! و بعد آن جمله معترضه ی نا بهنگام و,توضيح به خوانندگان, با ,استفاده از فرصت,!: ,تمامی مقاله های ارسالی به ما از جانب نويسندگان دمکرات و آزاديخواه, مورد استفاده قرار خواهد گرفت! يعنی شايد در گذشته هم چيزی ارسال شده و مورد استفاده قرار گرفته و اشتباه شده يا نشده،... آيا با اين ترفندها خواننده ,گيج, و موضوع , سمبل, خواهد شد؟! به هر حال ما گيج نشديم. شما مطلب ,ايران:گام تازه به سوی تحريم, رو خوانی کرديد، مو به مو، فقط در يک جا رقم واردات را به جای 40 ميليارد دلار 40 ميليون دلار خوانديد که در جای خود ,تپق, جالبی بود. اما دو بخش را ,سانسور, کرديد، و آن ها تنها بخش هايی از مقاله بودند که به سياست آمريکا، آن هم بطورجانبی و کم رنگ انتقاد داشتند. اين بود علت اعتراض ما. نه استفاده از مقاله، نه عدم ذکر نام، نه حتی انتساب ضمنی تهيه آن به مفسر تلويزيون، بلکه امتناع از انتقاد به آمريکا و سانسورآگاهانه با توجه به سابقه ای که تلويزيون روژهه لات و مدافعان سازمان زحمتکشان آقای عبدالله مهتدی از خود به جای گذاشته اند، موجبی شد برای نقد يک سياست. ما زير عنوان هم بطور برجسته تاکيد کرديم از سرقت ادبی شکوه نمی کنيم، از دخل و تصرف در يک ميراث و از لگد مال کردن حقوق مردم است که شکايت داريم. سخت به آن شکايت داريم و از اين شکايت دست برنمی داريم. بنا براين باز هم به اين شکايت می پردازيم، به هر حال مساله سانسور آن مقاله را – اگر چه به شيوه های مقبول تری - ميشد ,ماستمالی, کرد، اما موضوع اين شکايت را نمی توان پنهان نمود و بايد آن را به شيوه منطقی تری به مردم توضيح داد. تحليل مشخص از شرايط مشخص و ,امپرياليسم دمکرات, يکی از دوستان يا دوستداران روژهه لات در فوروم زير مطلب انتقادی ما، ضمن نسبت دادن اتهام کذب به مطلبی که به قول خودشان موضوعات مورد استناد آن را نخوانده و نشنيده اند، و در لابلای رديف ناسزا هايی از قبيل ,شارلاتانيسم, و ,هتاکی, و ,فحاشی, و ,بی ربط گويی, و ... به روشنگری و خوانندگانش، می نويسند مساله ,همان معادله هگل – لنينه، نقد مشخص وضعيت مشخص, که روشنگری و خوانندگانش با آن بيگانه اند. منظور را همه ميدانيم و فقط از جانب آن مراجعه کننده به فوروم مطرح نشده است: ,نقد مشخص ,اين است که "امپرياليسم" که بنيانگزاران کومله اصلی با آن در جنگ بودند، در ,وضعيت مشخص, کنونی طرفدار دموکراسی شده است. از آنجا که اين استدلالی است که در داخل و خارج، از جمله گروهی از اصلاح طلبان حکومتی و غير حکومتی و نومحافظه کاران ايرانی در پوزيسيون و اپوزيسيون و نيز آقای مصطفی هجری از حزب دموکرات که همان راه آقای مهتدی را رفته است، مکررا به آن استناد کرده اند، به آن می پردازيم. از بحث مفصل پرهيز کرده، فقط به يکی دو ,موضوع مشخص, اکتفا ميکنيم. اول: مسايل مشخص مربوط به جسد و گلوله هرقدر در عالم مجردات به سر ببريم و هواهای ,غيرنفسانی, رسيدن به ,آرزوهای مقدس, با توسل به ابرزورمندها را در سر داشته باشيم، نميتوانيم اجسادی را که روزانه رود فرات با خود حمل ميکند و پيکرهای مثله شده ای را که در ميان زباله های بغداد دور ريخته ميشود نديده بگيريم. بنا بر گزارش دانشگاه جان هاپکينز از زمان حمله به عراق 654,965 انسان به معنای واقعی کلمه قصابی و بسياری از آن ها مثله شده اند و حال زنده ها در عراق بسيار بدتر است. در عراق و همچنين افغانستان ديگر نه بر مرده ها که بر زنده ها بايد گريست. بطور مشخص نقد کنيد آيا اين امپرياليسم مشخص مهربان و دمکرات شده است؟ رژيم صدام حسين به لحاظ اعمال خشونت و جنايت و ايجاد بحران در منطقه، از جمله حمله به ايران و کويت يکی از بدترين رژيم های جهان بود و بايد ساقط ميشد. اما آيا بايد با اين وضعيت جايگزين ميشد؟ رژيم اسلامی به لحاظ لگد مال کردن حقوق مردم ايران يکی از بدترين و خبيث ترين رژيم های جهان است و بايد آن را ساقط کرد، اما آيا بايد وضعيت عراق و افغانستان را جايگزين وضع فعلی نمود؟ مسبب اصلی اوضاع عراق وافغانستان کيست؟ تحليل مشخص از شرايط مشخص به ما ميگويد اين هاست عوامل اصلی بوجود آمدن اين وضع: تهاجم نظامي، اشغال و سپس برپا کردن جنگ فرقه ای توسط آمريکا. از آخری شروع کنيم، يعنی علت جنگ فرقه ای. از نظريه ها و تخمين ها و توطئه هايی مثل ,راه حل سالوادوری, و واقعيت های غير رسمی بگذريد و به واقعيت رسمی نگاه کنيد. اتحاد متناوب نيروهای ارتش آمريکا با يک گروه و قتل و قصابی يک گروه ديگر. اين سياست علنی آمريکا در اين سه سال بود. مگر نه اين که در همين کردستان عراق، اگر نيروهای آمريکا يک ماه با گروه های مدافع طالبانی متحد ميشدند و بارزانی ها را می کشتند و ماه بعد برعکس با طالبانی ها متحد ميشدند و بارزانی ها را می کشتند، از خاک کردستان به جای سبزه، سرهای بريده بر سرنيزه ها سبز ميشد؟ تحليل غير مشخص از اين شرايط مشخص، يعنی تحليل رسانه های طرفدار جنگ ميگويد علت اين وضعيت عقب ماندگی گويا درمان ناشدنی خود عراقی هاست. به قول توماس فريدمن اين خاورميانه وحشی مثل بيابانی است که هر ديو را که ميکشی ده ديو ديگر از درون بطری بيرون آمده و تنوره ميشکند! اما حتی اگر اين دليل جعلی را هم بپذيريم، باز راهی که متحدان آمريکا و کسانی که راه آقای مهتدی را در پيش گرفته اند در گام اول محکوم ميشود و بعد سياست خود آمريکا. مگر سياست عقب مانده فرقه ای غير از اين است که بر اساس مشخصات و تعلقات مذهبي، ملی و قبيله ای دوستان و دشمنان خود را انتخاب کنيد و مجبور شويد بر جنايات ,دوست, پرده بکشيد و آن را سانسور کنيد و به اين ترتيب در جرم او شريک شويد؟ و وقتی چنين کرديد، پيروان ديگر مذاهب و فرقه ها را بر می انگيزيد که بر اساس مذهب و فرقه و آئين خودشان با شما در افتند. و بطور مشخص، انتخابات های آمريکايی عراق در ايجاد اين جنگ خونين داخلی چه نقشی بازی کرد؟ انصاف بدهيد: آيا هيچيک از انتخابات های عراق را ميتوان مدنی ناميد؟ مگر نه اينکه قبلا سفرای آمريکا نشستند و بر اساس تجزيه و تقسيم به فرقه ها و يارگيری از آن ها و امتياز دهي، آئين نامه انتخابات و متن قانون برای تشکيل پارلمان و رای گيری و غيره را نوشتند؟ بمبی که آمريکا در انتخابات های عراق کار گذاشت، خصلتی انفجاری تر و به شدت مخرب تر از بمب هايی داشت که از آسمان بر سر مردم ريخت. آنجا، در آن ,انتخابات های مديريت شده, بود که ريشه کينه توزی را با , قانون, آب دادند. بيهوده نيست که پاره ای از تحليل گران معتقدند عليرغم شکست لشگرکشی به عراق و فاجعه کنوني، آمريکا به مقصود خود نزديک ميشوند. حتی اگر اين جنگ شوم داخلی فروکشی کند، اما ,دولتچه, هايی ناتوان در سرزمينی فاجعه زده برجای بماند، به نفع آمريکاست. برعکس راه پيشرفت و رفاه و خوشبختی مردم توسط همين ,دولتچه ها, تا دهه ها سد خواهد شد. آيا همين ,تولد, نيست که خانم رايس انتظار آن را می کشد و فرمانده نظامی آمريکا در عراق آن را به ,شاهکارهنری, تشبيه ميکند؟ آيا اين همان کاری نيست که روزی استعمار انگليس در همين منطقه و استعمار فرانسه به ياری ديگرقدرت های استعماری در آفريقا کردند؟ به علل ديگر بپردازيم: جنگ و اشغال. و تنها با ذکر يک سند: آمريکا فقط برای مصرف سال 2005 خود 1,500,000,000 گلوله خريد، برای هر عراقی از کوچک و بزرگ 58 عدد! اين واردات گلوله است يا دموکراسي؟ آمريکا و اسرائيل در جنگ های خود در خاورميانه در سال های اخير از بمب های فسفري، خوشه ای [ اين دو را اعتراف کرده اند] و از بمب هايی با سوخت اورانيوم [اين يکی را دانشمندان نشان داده و آن ها هنوز اعتراف نکرده اند] استفاده کرده اند. اين برای برپا کردن جهنم است يا دموکراسي؟ چرا آقای مهتدی با تاکيد فراوان اپوزيسيون جمهوری اسلامی را از مبارزه با جنگی با اين مشخصات برحذر ميدارند؟ چرا شما با اين جنايات مخالفت نمی کنيد و آن ها را همراه و همزمان با جنايات جمهوری اسلامی افشا و محکوم نمی کنيد؟ چرا افشای آن ها را سانسور ميکنيد؟ چرا مبارزه با اين جنايات مسلم را که محور کار دموکرات های جهان در آغاز قرن بيست ويکم شده است نفی ميکنيد؟ آيا با قرار گرفتن در کنار مرتکبين اين جنايات غير قابل ترديد و مستند شده، اپوزيسيون دمکرات ايران را بدنام نکرده و عملا و ناخواسته به رژيم سفاک حاکم کمک نمی کنيد؟ آيا با حمايت يا سکوت در برابر اين جنايات و با دمکرات خواندن اين امپرياليسم، برای رژيم در ميان مردم ستمديده منطقه متحد درست نمی کنيد؟ اين سياست و چسبيدن به جنگ طلبان تحت عنوان اپوزيسيون، چقدر در دلسردی و ترديد مردم در مبارزه قاطعانه تر با رژيم نقش دارد؟ آيا با روی گردانی از راه سوم، راهی که فقط با محکوم کردن آشکار و علنی جنايات هر دو طرف ميتواند خود را اثبات کند، دست رژيم را برای قرار دادن مردم در برزخ بين دو جهنم باز نمی گذاريد؟ دوم: مسايل مشخص مربوط به ديپلوماسی و رفاقت با حاميان سپاه صحابه حالا برويم به سراغ تحليل مشخص از وضعيت مشخص در ديپلوماسی. اکنون سياست رسمی و اعلام شده ی کاخ سفيد، مبارزه با ,اسلامو فاشيسم, امثال جمهوری اسلامی در اتحاد با ,رژيم های ميانه رو, عرب است. در اين که جمهوری اسلامی يک رژيم شبه فاشيستی و قرون وسطايی است ترديدی نيست. اما رژيم های ,ميانه رو, عرب که بنا بر نسخه ی کاخ سفيد، شما بايد دوست آن ها باشيد کيستند؟ مهم ترين آن ها البته عربستان سعودی است. انصافا آيا شيوخ عربستا ن سعودي، در زن ستيزي، گردن زدن، پايمال کردن حقوق مردم کشور خود، تبليغ والقاء و تحميل ارتجاعی ترين و قشری ترين تفسير مذهبی از اسلام و اعمال مجازات های اسلامي، رجحان قبيله گرايی بر مدنيت، فساد مالی و اخلاقی و سياسی و ، ونه کمتر از همه: صدور ايدئولوژی ارتجاعی و گروه بندی های تروريستی و شبه تروريستي، دست کمی از رژيم اسلامی ايران دارد، حال اگر دست بالا را هم نداشته باشد؟ آيا ما بايد با خالق و حامی مالی طالبان ها، بر پا دارنده ,مدرسه, ها برای تربيت طلاب بنياد گرا تحت رهبری جنگ سالاران مجاهد، حامی سپاه صحابه که بخشی از آن خوردن خون شيعه را باعث دوام جوانی و طول عمر پيروان خود خوانده و توصيه ميکنند، متحد شويم تا بتوانيم سپاه وحشی پاسداران و بسيج و دولت حامی شان را از ميان برداريم؟ مگر همين نوع اتحادها نيست که امروز مردم بی گناه افغانستان را رسما به دست جنايتکاران قاچاقچی و جنگ سالاران متعصب ضد بشر که با دولت متحدند، و نو طالبان های عقب مانده تر از طالبان ها و ضددولتی سپرده است؟ مگر همين نوع اتحاد ها و ائتلاف ها نيست که به عنوان عنصر عقب ماندگی و عامل بر پا شدن جنگ فرقه ای در عراق معرفی ميشود. و در همين رابطه، بايد به کلی از وضعيت مشخص به عالم هپروت سفر کرد تا مطلع نبود جلساتی که آقای مايکل لدين به نام خلق های سرکوب شده ی ايران تشکيل ميدهند، نسخه ايرانی اتحادی است که همين محافل روزی با سپاه صحابه و انواع مجاهدين افغانی تشکيل دادند تا حکومت طالبان آفريده شد. برای سند کافی است نگاهی به سايت های ميهمانان هم نشين آقای مهتدی در جلساتی که زير پرچم آمريکا تشکيل ميشوند بيندازيم تا نسخه های مختلف سپاه صحابه از نوع شيعه يا سکولار يا قومی را تشخيص دهيم و به عيان ببينيم با غلبه آن ها بر اپوزيسيون چگونه ملت ايران را هم ميتوانند چند صباح ديگر به همان اتهام نژاد پرستانه ی ,عقب ماندگی, درمان ناپذير متهم کنند که امروز ملت های افغانستان و عراق را به آن متهم ميکنند، تا صحنه های مثله شدن مردم بی گناه از هر مذهب و قوم را در کوچه و خيابان شهر و روستای ايران ببينيم. حقيقت اين است که آن دو ملت را با کمک اتحادهای ارتجاعی در داخل و خارج، و تحميل سياست هايشان به زور اسلحه و پول، به عقب ماندگی بيش از آنچه گرفتارش بودند مبتلا کردند و به طور جهشی به عصر حجر برگردانده اند. اگر ما بايد درسی از تاريخ خونبار و ,مشخص, آن ها بگيريم، اين است که در عين تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی از اتحادها و ائتلاف های ارتجاعی پرهيز کنيم و اجازه ندهيم از طريق اين ائتلاف ها دست ارتجاع جديدی در کشور ما باز شده و جانشين ارتجاع کنونی گردد. امروز رفتن به کريدورهای سنای آمريکا، سنايی که قانون شکنجه را تصويب کرد، کار ارزانی است، البته نه برای کسی که بهای ميراثی را که مبارزان ضد ارتجاع داخلی و خارجی برای مردم ايران به يادگار گذاشتند بداند و بخواهد در آنجا مشت بر ميز بکوبد و بگويد دفع فاسد به افسد نمی توان کرد، که ظهور ديو طالبان هم در افغانستان و هم در ايران کنوني، محصول همين سياست های شما در اتحاد با ارتجاع قبلی بود، که گلوله ها و بمب های شما، تروريست های شيعه و سنی و جنگ هفتاد ودو ملت را برای خاورميانه به بار آورده و در باغ بهشت را برای مرتجعين حاکم بر ايرا ن باز کرده است که تاکنون هم از شکست تان بهره گرفته اند هم از پيروزی تان، که هم دفاع شما از حمله عراق صدام به ايران و هم حمله خودتان به عراق صدام ، نه تنها در نفس خود جنايتکارانه بود، بلکه جنايتکاران اسلامی حاکم بر ايران را هم تقويت کرد و بر دوام حکومت فاسدشان بر مردم به جان آمده ی ما افزود، که ما حمايت شما را از صدام در حمله به ايران و برافروختن آن جنگ شوم، نه می بخشيم و نه فراموش می کنيم، زيرا همان جنگ بود که جمهوری فاجعه را در ايران تثبيت کرد، که دمکراسی اين هدف شما را بر نمی تابد که خاورميانه را منفجر کنيد و از شکم به قول خانم رايس "آبستن " برنامه های تان، دولتچه های مذهبی و قومی بزاييد تا هنگامی که آن ها مشغول تاريخ آفرينی برای خود و به جهل و فاجعه کشاندن مردم خود هستند، شما دارايی ها و منابع شان را به حراج ببريد. اما آن پيلتنی که بخواهد اين حقايق را که نتيجه ی ,تحليل مشخص, از ,واقعيات مشخص,، يعنی ,تجارب مشخص, زمان خودمان در افغانستان و عراق و ايران است در سنای آمريکای بگويد، با ,وضعيت مشخصی, روبرو خواهد شد: او را به سنای آمريکا راه نخواهند داد! به اين دليل ,مشخص, که امپراتوری زمان ما، درست مثل امپرياليسم قديم دوست ندارد چهره واقعی اش را به نمايش بگذارد و نه در شرايط مشخص جديد، بلکه در طول حيات دو قرنی اش حتی يک بار نبوده که لشگر کشی ها، جنگ ها، کودتاها، و حتی انفجار بمب هسته ای خود را به نام نامی آزادی موصوف نکرده باشد. ضمنا اين نوشته را که ,بخشی از دردهای مردم ما, را که ميان دو سنگ آسيا خمير ميشوند باز ميگويد و ,روزنه ای است برای آگاهی بخشی از جامعه ايرانی,، برای روژهه لات ارسال ميکنيم و خوشحال ميشويم که آن را بخوانيد. ذکر منبع از نظر ما ضرورت ندارد، هرچند مخالفتی با ذکر آن هم نداريم.
توضيح بولتن خبری روژهه لات در خصوص: تلويزيون روژه هه لات و تصرف در نگاه روشنگری * مساله سرقت ادبی نيست، مساله لگد مال کردن يک ميراث است. وريا محمدی ، مسئول بولتن خبری روژهه لات تی وی مسئولان محترم سايت روشنگری با احترام مقاله توضيحی شما را در سمت چپ صفحه اول ملاحظه کردم.در اين خصوص توضيحات زير را ضروری ميدانم. در تاريخ ياد شده چنين برنامه¬ای پخش نشده و برنامه مورد نظر شما وجود خارجی نداشته است. _ اخلاق روزنامه نگاری را به مثابه يک پرنسيب کاری قبول داشته و به حفظ امانت داری باورمنديم.اما نکته قابل توجه عدم تدقيق شما در صحت و سقم مورد ياد شده است.مقاله مورد بحث را ميتوان به موضوع برنامه های روز ما شبيه دانست،اما استفاده بدون ذکر منبع از آن و يا دخل و تصرف مقاله را رد ميکنم. _شما در نوشته تان به موضوع و نام برنامه اشاره داريد که لازم است گفته شود برنامه ياد شده " فراسوی خبرها _ نگاه هفته " دو بخش مجزاست که اولی به شکل روتين روزانه و ديگری به شيوه هفتگی اجرا و پخش ميگردد. _نام گوينده مورد اشاره با نام گوينده ما در بخش نگاه هفته متفاوت است و دو گوينده متفاوت برنامه های فوق الذکر را اجرا ميکنند ، که در توضيح شما به اشتباه بدان اشاره شده است. _لينک برنامه های ما روزانه در اينترنت به مدت 24 ساعت قرار داده ميشود و هر روز هم بينندگان ما از آدرس سايت اينترنتی مطلع ميگردند .آيا اطلاعات شما بر اساس داده های واقعی است يا به مواردی چون ای_ميل بسنده شده است.اين توضيح را ضروری ميدانم که بارها سايت شما از اخبار ناموثق استفاده کرده است.منجمله ميتوان به خبری در خصوص دستگيری فردی در سنندج به اتهام داشتن ماهواره اشاره کرد که کاملاً غير واقعی بود. _در خصوص مواضع کلی تلويزيون که به وفور زير باران حملات مقاله شما قرار دارد،در مقاله ای ديگر توضيحات کاملی را ضروری دانسته که به زودی در آن مورد نيز توضيح خواهم داد. من به شخصه از مسئولان محترم سايت روشنگری انتظار داشتم که پيش از انتشار چنين مقاله هدفمندی موضوع را با ما در ميان ميگذاشتند و در اين خصوص خواهان توضيحات ميشدند.اين کار نه تنها صورت نگرفته بلکه در فضايی ناصميمانه يکی از کانالهای اطلاع رسانی مورد هجوم قرار داده شده است.نظر شخصی من چنين است که در بمباران اطلاعاتی امروز دنيا که جمهوری اسلامی به شدت عرصه را تنگ کرده است،هجوم شما آنهم بر اساس اطلاعات غير واقعی و کاملاً نادقيق با چه هدفی صورت پذيرفته است؟ در همين جا نيز به همه خوانندگان اين توضيح از طرف خودم اعلام ميدارم که تمامی مقاله های ارسالی به ما از جانب نويسندگان دمکرات و آزاديخواه که منافع عمومی مردم ايران را لحاظ کرده باشد،دردهای مردم ما را باز گويد و روزنه ای باشد برای آگاهی بخشی به جامعه ايرانی ،مورد استفاده قرار خواهد گرفت. در خصوص توضيحات ناصحيح و بيشتر اتهام نامه مقاله در آينده ای نزديک پاسخی ارسال خواهد شد. در صورت ضرورت برنامه مورد نظر (13 اکتبر) به آدرس شما ارسال خواهد شد. اميدوارم اين توضيح کوتاه تا رسيدن توضيحات بعدی چاپ گردد و يک طرفه قضاوت نکرد. *نقد قبلی روشنگری
http://www.roshangari.net/as/ds.cgi?art=20061024014638.html 15 آبان 1385 05:33
نظر شما
نام: آذر درخشان
ای-میل: azar_darakhashan@yahoo.com
23:03
وقتی این نوشته ها را می خواندم بخصوص استدلالاتی را که حواریون آقای مهتدی برای سیاست های این گروه نوشته اند یاد حکایتی افتادم که بد نیست با شما در میان بگذاریم: روزی بود روزگاری بود. مردی می خواست سامورایی شود. این آقا برای اینکه سامورایی شود باید با تمام چیزهایی که هوی و هوس نفس نام داشت مبارزه می کرد تا به مقام سامورایی شدن برسد. دست بر قضا روزی بشدت هوس خوراکی شبیه چلوکباب خودمان را کرد. رفت و در بازارچه شهر به قدم زدن پرداخت تا شاید این باصطلاح هوس از یادش برود اما هر چه کرد نتوانست پس برای اینکه بتواند از شر این هوس خلاص شود تصمیم گرفت یکی را "انگولک" کند از شانس بد این یکی خود یک سامورایی بود! پس به نوآموز سامورایی رو کرد و گفت: ,آقا بهتر است بروید چلوکباب تان را بخورید, حال من هم به آقایون و خانومهای گروه مهتدی نصیحت دوستانه می کنم که دست از سر مردم و زنان و اینجور چیزها بر دارید و بروید با خیال راحت چلوکباب تان را بخورید. قول می دهیم که در آن صورت کسی به شما کاری نداشته باشد!!!
نام: سهند
ای-میل: sayinli@mails.at
03:24
در جواب آقای خراسانی.اگر بنظرحضرت عالی دفاع ازحقوق مدنی تاریخی اقتصادی هویت فرهنگی وووو...پان ترکیست ویا پان عربیست ویاپان بلوچیست وغیره نامیده میشود پس تفکرات شوونستی رضا خانی را هنوز هم در سر نی پرورانید.
نام: رضا مدیری
ای-میل:
02:22 23 آبان 1385
همانطور که آقای هاتف رحمانی اشاره کرده اند بنده هم شاهد این برنامه بودم. یکی از دوستان من که کرد است و مطالب تلویزیون‌ها و رادیو‌های ماهواره ای کردی مربوط روژهه لات، کومه‌له و تیشک(وابسته به حزب دمکرات) را ضبط می کند برنامه را دارد. من حقش را بخواهید اول متوجه نبودم که چیزهائی از این مقاله حذف شده است و به همین خاطر با هم یکبار دیگر این برنامه را مرور کردیم و دیدیم که ادعای روشنگری صددرصد درست است. ما تلاش خواهیم کرد این برنامه را به فایل کامپیوتری تبدیل کرده و در دسترس عموم قرار دهیم. علاوه بر این موارد بسیار دیگری از این نوع در این تلویزیون و نیز رادیو ماهواره‌ای روژهه لات وجود دارد که اخلاق و تعهد روزنامه نگاری و خبررسانی حکم می‌کند که با امانت منابع مربوطه ذکر شود اما روژهه لات و( نه فقط روژهه لات) از این کار استنکاف کرده و با توجه به سیاست‌های خود در آن دخل و تصرف می‌کنند. این دخل و تصرف همچینن در ماهوار‌ه های رادیوئی کردی نیز به وفور مشاهده می‌شود. گویا این د وستان تصور می‌کنند که برنامه ها فقط در کردستان قابل دریافت است؟
نام: bane
ای-میل:
20:49 22 آبان 1385
من از مطالب درج شده در سايت روشنگرى اينجور استنباط ميكنم كه اين سايت خط سياسى خاصى را دنبال ميكند.بريده از خلقها از اين فرصت استفاده كرده و اين صفحه راتبديل به ميدان تسويه حسابهاى شخصى كرده و مى خواهند از اب گل الود ماهى بگیرند.جريانى كه مشروعيت ندارد به هر سلاحى براى گشودن عقدهاى سياسى و فرقه اى دست ميبرد. براى درك ميزان مشروعيت و اجتماعى بودن كومله انقلابى زحمتكشان كردستان برنامه هاى روزهه لات را تعقيب كنيد. برنامه هاى اين كانال سيماى واقعى خواستهاى ملت ستمديده كردستان است. بيش به سوى زندگى بهتر براى ملت كرد
نام: سامان
ای-میل:
13:11 22 آبان 1385
سلام دوستان پیشنهاد من برای حل این بحث ارسال برنامه روز 13 اکتبر برای دیدن خوانندگان سایت است. اگر روشنگری آن را دارد که چه بهتر اگر ندارد بگویید ارسال کنند که حقایق روشن شود. سپاس بیکران سامان
نام: هاتف رحمانی
ای-میل: webmaster@rahman-hatefi.net
01:24 20 آبان 1385
مدیریت محترم سایت روشنگری باسلام در مباحثات مطرح بین شما وتلویزیون روژه لات متوجه شدم که مسئول محترم تلویزیون روژه لات پخش مقاله روشنگری از تلویزیون روژه لات را منکر شده اند. این جانب می خواهم به پخش آن مقاله از روشنگری گواهی دهم تا شاید به روشن تر شدن موضوع کمکی باشد . مقاله مورد نظر روشنگری در سایت نوید نو به نقل از روشنگری درج شده بود.فردای پس از درج مقاله در نوید نو به طور اتفاقی شاهد پخش برنامه تلویزیون روژه لات از ماهواره بودم که ناگهان گفتار گوینده نظرم را جلب کرد.با دقت بیشتر متوجه شدم که مقاله ای که گوینده محترم در حال خواندن آن است همان مقاله روشنگری است که در نویدنو هم درج شده بود. به علت شلوغی منزل وعدم توجه کامل ، متوجه کم وافزون مقاله از جانب گوینده محترم نشدم ولذا در این باب صحبتی هم ندارم.اما به خوانده شدن مقاله روشنگری در تلویزیون روژه لات گواهی می دهم . امیدوارم این توضیح مختصر در روشنگری حقایق مورد ادعای طرفین مثمر ثمر باشد. با درود فراوان هاتف رحمانی
نام: اربابا
ای-میل:
13:29 20 آبان 1385
كومله انقلابى زحمتكشان كردستان حزبى واقع بين و روزنه اى براى بازنكرى در سياستهاى غلط كذشته و همينطور بيرون امدن از تنك نظرى ايدولوزيك ميباشد.اين حزب با واقعيتهاى سياسى كردستان و جهان منطبق و در جهت خواستهاى واقعي دمكراسى كام برميدارد. تاكتيك و استراتزى حزب در جهت متحقق ساختن دمكراسى و جامعه مدنى است و عملكرد سياسى اين حزب اين را نشان داده. بجاست ياداور شوم كه كومله حزب واقعى جنبش رهايى بخش خلق كرد ميباشد.
نام: هيوا
ای-میل:
01:25 19 آبان 1385
سلام كسانى كه در اين سايت با اسم جنبش خلق كرد و كومله متوسل به فحاشى مى شوند،نه نماينده خلق كرد و نه وابسته به جريان اجتماعى كومله ميباشند.حزب كمونيست يك خانه خالى و بى معناست.حزب كمونيست براى ملت كرد موازى حركت كردن با شونيزم فارس ميباشد.در ضمن اين شعارها اب در هاون كوبيدن ، استيصال و به بن بست رسيدن ميباشد.جنبش انقلابى خلق كرد به رهبرى كومله(سازمان انقلابى زحمتكشان كردستان)ميرود تا جامعه و زندكى نوينى براى ملت كرد به ارمغان بياورد. زنده باد سوسياليزم زنده باد جنبش انقلابى خلق كرد زنده باد كومله(سازمان انقلابى زحمتكشان كردستان)
نام: ب. اشکان
ای-میل:
23:55 19 آبان 1385
ین نقده ای که طرفدار این هاست می گوید که حزب کمونیست مال حکمت و مهتدی بوده است. خوب اگر بود چرا اولی فرار را بر قرار ترجیح داد و دومی نیز فلنگ را بست. آقا این ها که خودشان از این حزب انشعاب کردند و رفتند. اولی بعدا" سناریوی سیاه و سفید را نوشت و راه را برای همکاری با سلطنت طلبان هموار کرد و آقای مهتدی که مستقیما" بدون هیچ واسطه‌ای به عمو سام دخیل بست. خیر آقا، دخیل بستن به آمریکا با واسطه یا بی واسطه هیچ دردی را از مبارزه با جمهور سیاه جنایت اسلامی درمان نکرده که بهترین بهانه را به آخوندهای حاکم برای خاک پاشیدن به چشم مردم میدهد. آقا من با همان منطق شما میگم که همین اسم سازمان زحمتکشان نیز برای شما اضافی است چون شما این را از تاریخی عاریت گرفته اید که دیگر به شما مربوط نمی شود. همانطور که نام حزب کمونیست را کنار انداختید من توصیه می کنم نام سازمان زحمتکشان کردستان ایران را که واقعا" دیگر برای شما بی ربط و اضافی و بادکنکی است کنار بندازید. شما که در این کار تجربه کافی و وافی دارید.واقعا" این کار شما را سبک و چابک می کند. اکنون نامهائی مانند سازمان دمکرات های جوان ایران، سازمان جوانان حزب دمکرات یا سازمان جوانان اتحادیه میهنی به سر و اندازه شما کاملا" می خواندو هم هیچ مانعی در روابط خارجی شما درست نمی کند.
نام: بی سنور
ای-میل:
00:15 18 آبان 1385
آقای علی رحیمی در مسلک کسانی که امریکا قبله آمالشان باشد حقیقت یعنی نا سزا گفتن؟ واقعأ دنیای عجیبی است..... من خواننده گان عزیز این سایت را به نوشته قبلی ام جلب میکنم و قضاوت را بنا بر احترام به آنان می سپارم . و اما چند نکته را ضروری میدانم که اشاره ای به آنها بنمایم . مدارک و اطلاعیه ها در مورد ضدیت با اعتصاب 16 مرداد و دفاع از اکبر گنجی نزد من موجود میباشد در صورت نیاز حاضرم آنان را علنآ در این سایت قرار دهم. و اما از اکبر گنجی کمی بگوییم .آقای دیروز پاسدارو شکنجه گرو امروز اصلاحات چی بی مصرف. ایا واقعآ دفاع اکبر گنجی از زندانیان ساسی را باور داریید؟ ایشان 6 سال را در کدام زندان بوده اند ؟ همان زندانی که زندانیانش اکنون در لعنت آبادها و خاورانها در خاک خفته اندو با همان شرایط؟ همان زندانی که زهرا کاظمی و هزاران زندانی سیاسی را پس از سالها شکنجه و عذاب روحی به جوخه اعدام سپردند؟ از کدام اعتصاب غذای اکبر گنجی حرف میزنید؟ آری اکنون امریکا از کسانی دفاع میکند که اکبر گنجی یکی از آنهاست. او خود متهم به شکنجه وکشتار انقلابیون است اکبر گنجی باید در دادگاه مردمی و انقلابی به محاکمه کشیده شود . پس اشک لطفأ اشک تمساح نریزند. سیاست کومه له و حزب کومونیست دفاع از انسانیت است با هر رنگ ونژاد و جنسیت ما هیچگاه حاضر نبوده و نیستیم که فردا آذرباییجان .همدان.سمنان.سیستان وبلوچستان و ............ در آتش جنگ بسوزند تنها به خاطر اینکه کردستان در امان باشد. ما این اجازه را به هیج جریانی وگروهی نمیدهیم . مردم انقلابی کردستان و ایران این اجازه را به کسی نمیدهند نسخه امریکایی عراق در کردستان و ایران پیاده شود .سرنوشت خودشان را خود رقم میزنند واین رژیم سرمایه جمهوری اسلامی را بزیر میکشند که آن روز دور نخواهد بود! کومه له ای که کاک فوئاد.صدیق کمانگر.دکتر جعفرشفیعی وهزاران کومونیست انقلابی بنیادش نهادند پایه هایش را مار کسیسم ولنینزم تشکیل داده که اکنون خار چشم اربابان و سرمایه داران و مرتجعین است( روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع می کند،روز رستاخیز زحمتکشان را نوید می دهد و آن روز،روز آب شدن برف های ستم است.رفقا خورشید را بجنبانیم.بگذار مرتجعین و فرصت طلبان زوزه بکشند،آنچه می بینیم اوج تکامل انقلاب است.از سخنان رفیق فواد مصطفی سلطانی/سال 1353)
نام: علی رحیمی نقده‌ای
ای-میل:
18:16 18 آبان 1385
روشنگری یا افشاگری؟ بجای بحث میتوان به ناسزاگوئی پرداخت و نام آنر همانطور که بی سنور گفت افشاگری گذاشت. دوست گرامی شما نام حزب کمونیست را از منصور حکمت به عاریت گرفته اید و برنامه جدید، استراتژی و تاکتیک اش را از کاک عبدالهه مهتدی! این در حالی است که حتی یک فارس هم در حزب کمونیست ایران یافت نمی شود. آیا این شد راه و رسم کمونیست بودن. نام سازمان زحمتکشان کردستان ایران(کومه‌له) سنت کومه‌له را همراه خود دارد و بارهای اضافی و عاریتی را به دور ریخته است. سازمان زحمتکشان کردستان ایران( کومه‌له) نه عنوانیاست قلابی، نه عاریتی، نه بادکنکی. حتی تعدادی از اعضای کمیته مرکزی و کادرهای سازمان شما نیز طی نامه ای علنی خواهان فعالیت تحت نام کومه‌له شدند. درست است یا نه ؟ یعنی ما همیشه از شما جلوتر حرکت میکنیم. شما به طور مشخص چه چیزی را به نام حزب کمونیست انجام دادید یا می دهید که ما نمی دهیم. به جز این اختلاف مربوط به نحوه استفاده از شرایط مساعد کنونی( از کاه نباید کوه ساخت) شما فقط دور خودتان می چرخید و جز خودستائی کدام کار مثبت را چه در حوزه مبارزه ملی، چه در حوزه مبارزه برای دمکراسی و چه در حوزه مبارزه برای سوسیالیسم انجام داده اید! در مورد حلبچه خود کردهای عراقی که صاحب عزا هستند از ماجرا گذشتند شما چرا رضایت نمی دهید. و دیگر این که در آن موقع آیا ما اعتراض کردیم یا ما هم بنا به دلائلی که سکوت کردیم؟ آیا ما کمونیست بودن کاک فواد مصطفی سلطانی و دکتر جعفر شفیعی و کاک صدیق کمانگر حذف کرده ایم نه ؟ این ها قبل از این که عضو حزب کمونیست باشند کومه‌له ای بودند. پس این استدلال درست نیست. درارتباط با اعتصاب عمومی کردستان لطفا" وسط دعوا نرخ تعیین نکنید. دوستان ما این را بارها توضیح داده اند اما شما فقط لج بازی میکنید. اگر حتی حرف شما را قبول کنیم بازهم یک استثناء قاعده نخواهد شد( زند کودکی به غلط تیری به هدف)! در مورد گنجی او شش سال زندان بوده است و فراخوان داده برای آزادی همه زندانیان سیاسی. چرا این که به زندان افتاد و تا دم مرگ اعتصاب غذا کرد را حذف کرده اید؟ آیا مطالبه آزادی همه زندانیان سیاسی از سوی کسی که شش سال زندان مانده و در برابر فشارها کوتاه هم نیامده است غلط است. آیا در سوسیالیسم شما گنجی‌ ها در زندان خواهند بود؟ باید به این سوالات پاسخ بدهید و منطقی بحث کنید. من شما را جزو نیروهای دمکرات و خلقی می دانم بنابراین معتقد به بحث معقول هستم فحش و ناسزا فقط دل را خنک میکند ولی مسله ای را حل نخواهد کرد. با ادب و احترام
نام: محمد آبیدر
ای-میل:
14:05 18 آبان 1385
آقای محمد نقده ای استفاده از تضادها را هیجکس نفی نمی‌کند. در جریان مبارزه انقلابی بغضا" سازشهائی لازم می‌آید که در خدمت انقلاب و مبارزه انقلابی هستند. اما این سازش‌ها چهارچوبی دارند و آن این است که اصول مبارزه انقلابی را تحت‌الشعاع قرار نداده و انقلاب را ضمیمه سازش و سازش‌کاری و خیانت نکنند. آقایان مهتدی، ایلخانی زاده و کعبی کارشان برعکس است. همه یادمان است سخنان رهبر شما ایلخانی زاده پس از رخصت یافتن به واشنگتن. ایشان گفتند ما از آمریکائی‌ها خواستیم که از مبارزه برای دمکراسی و حقوق بشر و.. در خاورمیانه دفاع کنند... در حالی که آمریکا در خاورمیانه نیروی اصلی علیه حقوق بشر، آزادی و دمکراسی بوده است. از کودتا بیست هشت مرداد تا دفاع از ارتجاعی ترین حکومت‌های خاورمیانه و اسرائیل در سرکوب هر نوع مبارزه برای حقوق بشر و دمکراسی. به این ترتیب شما با یدک کشیدن نام کمونیست اولین اصل مبارزه انقلابی را مسخ میکنید. آیا آمریکا که شخصا" زندان ابوقریب را از صدام تحول گرفته و همان جنایات وحشیانه و موهن را انجام داد و رسوائی‌اش تمام جهان را فرا گرفت مدافع حقوق بشر و دمکراسی است. آیا هنگامی که مجلس سنای آمریکا شکنجه را قانونی می‌کند شرم آور نیست که یک دمکرات و آزادیخواه – حال کمونیست بودن پیشکش-آمریکا را مدافع و دمکراسی در خاورمیان جلوه دهد و در این مجلس زیر پرچم آمریکا عکس یادرگاری بگیرد. آقای مهتدی همراه هجری از حمله آمریکا به عراق حمایت می کند یعنی حمله ای که با بهانه دروغین سلاحهای کشتار جمعی انجام شد وبعدا" اعتراف کردند که چنین چیزی وجود نداشته است. پس از ویتنام اشغال عراق بزرگترین تهاجم نظامی امپریالیستی در پس از جنگ جهانی دوم بوده است. آیا رهایبخش خواندن این جنگ چیزی جز اصول فروشی و سقوط به شماطه‌گران خشن ترین و خوفناک ترین تعرضات امپریالیستی نیست؟ آقای مهتدی و هجری مبارزه ضدامپریالیستی و به طور مشخص مبارزه با امپریالیسم و اصولا" مقوله امپریالیسم را از برنامه‌های خودشان ( هجری رسمی، مهتدی غیررسمی) حذف می‌کنند. البته این ها، نوآمدگان به سیاست نیستند که ته وتوی سیاست را ندانند. خودشان خوب میدانند که حرفهایشان توجیهی بیش نیست.اما آنها آگاهانه انتخاب خودشان را کرده اند. قدرت‌طلبی آنها را به روزی انداخته است که حاضرند به هر اصول پشت پا بزنند و برای فریبکاری و خودفریبی هر ناحقی را حق جلوه دهند. پس در این جا ما با یک سازش موقت در چهارچوب حفط اصول مواجه نیستیم بلکه مسئله، مسئله تغییر اصول، تغییر جبهه، تغییر سنگر است. به کسی که اسمش را سازمان زحمتکشان می‌گذارد و به نام زحمتکشان با نیروئی که بزرگترین سنگر ضدزحمتکشان جهان است متحد می شود، به کسی که خود را حزب دمکرات می نامد وبا نیروی که علیه هر نوع دمکراسی در جهان است دست در دست می‌گذارد چه چیزی می توان گفت جز اصول فروشی.آقای نقده‌ای آین ها استفاده از شرایط است یا سروته کردن خود برای انطباق با شرایط؟ آقای وریا اشتباه نکرده است او این کاره است.با درود به سایت روشنگری که مچ این ها را گرفته است.
نام: بی سنور
ای-میل:
14:04 18 آبان 1385
در جواب به علی رحیمی نقده ای نوشته ای که آب را گل آلود نکنید. آیا واقعیات را نوشتن و افشا کردن راهی را که جریاناتی مشکوک و بریده از مردم که خاک در چشم مردم می پاشند گل آلود کردن آب است؟ سازمان زحمتکشان یا بهتر است بگوییم روژهلات هنگامیکه از کومه له و حزب کومونیست ایران جدا شدند بر مبنای کدام استراتژی و خط فکری بود؟چرا سنتهای رادیکال وانقلابی مردم و کارگران کردستان را در کریدرهای پنتاگن در کنار جریانات و افراد جاسوس سازمان سیا و موساد حراج میکند؟ دلیل آورده ای که هم اکنون در کردستان عراق مردم کرد از رفاه و آسایش برخوردارند ؟ من این سوال را از شما میپرسم آیا آمریکا و دیگر حکومتهای سرمایه داری آن را به این ملت بخشیده اند یا نتیجه سالها مبارزه پیگیر و خونین مردم و دستاورد مبارزه آنان بوده است؟ آیا واقعا بمباران شیمیای شهر حلبچه را فراموش کرده اید که چگونه در یک لحظه کوتاه 5000 انسان بی گناه اعم از زن و کودک و پیر و جوان قربانی شدند وجان باختند و آمریکایی که شما اکنون دل در گروآن نهاده اید و رهایی بخشش نام میبرد چگونه مهر سکوت وتأییدبر لب نهاد؟ و...... به کردستان ایران برگردیم و نظری کوتاه به خیزش انقلابی مردم محروم زحمتکش کردستان در تابستان 1384 بیندازیم. کومه له (سازمان کردستان حزب کومونیست ایران) با اعلام فراخوان به اعتصاب عمومی 16 مرداد اطلاعیه ای رو به مردم انقلابی صادر کرد که خوشبختانه این اعتصاب همانطوری که انتظار میرفت به پیروزی رسیدوگامی بود در پیشبرد وپیروزی اهداف این قیام. سازمان روژهلات در آن هنگام با صدور اطلاعیه شماره 14 سازمانشان وکشیدن ضربدر قرمز بروی اطلاعیه کومه له ضدیت و دشمنی خود را با آن اعلام نمود وعملأ رودروی مردم قرار گرفت وآب در آسیاب دشمنان مردم و انقلاب ریختند که مدرکشان هم در نزد ما موجود میباشد . در تابستان امسال کهنه پاسدار و یکی از بنیانگذاران وزارت اطلاعات رژیم اسلامی (اکبر گنجی) پس از سفر به امریکا و چند کشور اروپایی و با چراغ سبز امریکا فراخوان به اعتصابی داد که بر همگان چون روز روشن بود که هدف آقای سرخورده از اصلاحات2 خردادی چیست آقایان سازمان روژهلات فورأ اقدام به صدور اطلاعیه پشتیبانی از گنجی جنایتکار نمودند. کسانی که نام کومونیست بودن را از رفقای جانباخته کاک فواد مصطفی سلطانی و دکتر جعفر شفیعی و کاک صدیق کمانگر و ...... حذف میکنند و در تلویزون روژهلات واقعیات را سانسور و از جهنمی که امریکا و سرمایه داری جهانی در عراق و افغانستان و..... برپا کرده اند به عنوان ازادی نام میبرند. از کوزه همان طراود که در اوست زنده باد کومه له و حزب کومونیست ایران و برافراشته باد پرچم سرخ کومه له
نام: یک خواننده سایت
ای-میل:
14:04 18 آبان 1385
دوستان سایت روشنگری لطفاً به سوال مطرح شده در نامه آقای وریا محمدی که از شما پرسیده اند آیا فایل برنامه را دارید یا خیر جواب بدهید.شما به سوال ایشان در توضیحتان جواب نداده اید و کلی گویی کرده اید. اگر فایل برنامه را ندارید من از ایشان میخواهم همانطور که در نامه مدعی وجود فایل برنامه در 13 اکتبر است ارسال کنند تا بیشتر مشخص شود که آیا این واقعی است یا خیر؟ نمیدانم که آیا شما هم اهل سانسور هستید یا نه؟ اما به هر حال سوال من را از خودتان منتشر کنید. چه جوابی برای سوالات نامه توضیحی دارید؟ با تشکر
نام: سهند
ای-میل:
09:03 18 آبان 1385
با درود فراوان به روشنگران سایت روشنگری به این وریا محمدی که گفتند در مورد مواضع کلی سازمان قلابیشون برای شما نامه ای دیگر ارسال میکنند باید گفت که در مورد مواضع نه کلی و نه جزیی لا زم به توضیح نمیبا شد چون عملکرد شما و خصوصا پشتیبانی از گندهای امریکا که برای مردم زحمتکش عراق و منطقه به بار اوردند ماهیت شما و سازمان قلا بیتون را کاملا مشخص کرده و این مسئله کاملا برهمگان اشکار میباشد که خواب این بلاها را برای مردم ایران نیز در سر میپر ورانید و لا بد در نامه ای دیگر این عکسها را با جنایتکا رهای جنگی امریکا که گرفتند را نیز همچون کارها ی دیگه تان رد میکنید و میگویید اینطور نیست. دور شدن از سیاستها و اصولهای اخلاقی و مبارزاتی و خواستهای مردم و چسبیدن به منافع محفلی و عشیره ای شما را به این روز انداخته است.
نام: رویا از تهران
ای-میل:
09:41 18 آبان 1385
رفقای گرامی سایت روشنگری خسته نباشی از اینکه به افشاگرای این خائنا نمردم مبارزه ایران می پردازید از سمیم قلب دستایتان را می بوسم وامیدوارم باز به این کار ادامه دهید تا با این افشاگری باند ناسیونالیست زحمتکشان به رهبری عبدالله مهتدی چراغ راه اینده ی مردم مبارزه این برای عدالت اجتماعی روشن کنید
نام: کریم رضایی
ای-میل: k_razai@yahoo.com
09:38 18 آبان 1385
توضیح مسئول بولتن خیری تلویزیون روژ هه لات وابسته به سازمان زحمتکشان سفسطه نامه ای بیش نیست که هدفش نپرداختن به اصل موضوع است. درک من از انتقاد سایت روشنگری نه امری حقوقی و اعتراض صرف به یک سرقت ادبی بلکه سئواستفاده از کار دیگران در راستای یک سیاست معین که در این رابطه دریوزگی برای اشغالگران آمریکایی است می باشد. من به عنوان یک کرد اعلام می کنم که جای بسی تاسف است که جنبش حق طلبانه مردم کرد که همواره در ردیف جنبش های آزادیبخش در جهان شناخته شده بود اکنون توسط جریاناتی از قبیل سازمان زحمتکشان مهتدی و حزب دمکرات بدنام شده است و اینها می کوشند این جنبش و مردم کرد را به کنترای آمریکا در منطقه تبدیل کنند. من به شما دوستان سایت روشنگری دست مریزاد می گوئیم که بی باباکانه و شجاعانه در مقابل این بی پرینسیبی و فرصت طلبی آشکار ایستاده اید. بدون تردید اعتبار و وجهه شما پیش همه انسانهای که آزاده دو چندان خواهد شد.
نام: پیرایه
ای-میل:
09:37 18 آبان 1385
جناب علی رحیمی نقده ای اینگونه ترفندها و اقرار نان خوردن بنرخ روز و استفاده از کمکهای اجنبی از برای پیشبرد اهداف(؟) و در پایان خرده گیری مهربانانه وووو در این دوره از تاریخ نه تنها بی اثر است بلکه شدیدا رسوا کننده نیز هست. اگر هممیهنان عزیز و والای کرد و اکراد دیگر اکنون تا اندازه ای نفس راحت میکشند نه از صدقه سر یانکی های جانی بل حاصل تلاش پر ارزش و جانبازی بیمثالشان است. من در برابر آنان نه تنها سر تعظیم بل سر سجده فرود میآورم. تخیلات و معالا استدلالات شما موهن است.
نام: علی رحیمی نقده‌ای
ای-میل:
19:38 17 آبان 1385
آب را گل آلود نکنیم! دوستان گرامی آبیدر و بیدار بهتر است بحث را به مسیر منطقی بیاندازیم. اولا" ما به عنوان سازمان زحمتکشان رابطه‌مان را با دولت آمریکا مخفی نکرده ایم. همین عکس خودش بهترین دلیل است که علنا" منتشر شده است. ثانیا" مگر استفاده از تضادها عیب و ایرادی دارد؟ مگر کردهای عراق که توسط صدام قتل و عام شدند از برکت استفاده درست از این تضادها به لااقل بخشی مهم از درخواستهای خود نرسیدند. فراموش نکنید که اکنون یک کرد رئیس جمهور کل عراق است. در حالی که عراق غرق در خون است کردستان عراق همانطور که شما هم خوب می دانید کاملا" امن و در حال رونق اقتصادی است. حال گیرم که او در عراق قدرتش نمایشی است ولی کردستان را به عنوان یک دولت مستقل و با حاکمیت کردهای عراق که داریم. مگر این کم چیزی است. در تمامی طول تاریخ تا حالا کدام یک از کردهای کشورهای چندگانه به چنین قدرتی دست یافته اند. حتی قدرت صوری خودش کم نیست .ناسیونالیست‌های نژاد پرست عراق و شیعان کهنه پرست ناچار شدن همین قدرت صوری را با کردها تقسیم کنند. مگر استالین برای نابودی هیتلر با آمریکا و انگلیس موئتلفین را درست نکرد؟ و آیا این کار بشریت را از خطر فاشیسم نجات نداد؟ ما هم مخفی نکرده ایم که در برابر کهنه پرستان اسلامی ایران که دست کمی از هیتلر ندارند با آمریکا ائتلاف می کنیم و این سیاست هم به نفع جنبش کرد ایران و هم کل مبارزه مردم ایران است. اگر ما قوی باشیم نیازی به آمدن آمریکا نیست و آمریکا هم نخواهد آمد اما اگر ما ضعیف باشیم در آن صورت آمریکا هم خواهد آمد. این اتحاد البته یک اتحاد موقتی است و استقاده از یک موقعیت گذراست که شرایط آن فراهم شده است. مگر استفاده از تضادهای قدرت های ارتجاعی اشکالی دارد .... حالا ما چرا از این فرصت استفاده نکنیم و بگذاریم که کمک ها نصیب فقط مجاهدین و رضا پهلوی بشود. شما به برنامه های روژلات نگاه کنید و ببنید که چه چیزی از برنامه های کومه‌له کم دارد.تعصب بدترین چیز است. همین تعصب‌هاست که به چپ ضربه زده است. لطف کنید به استدلالهای من پاسخ دهید و منطق را در برابر منطق قرار دهید. من بجای توهین با کمال احترام به عقاید شما، شما را به بحث و جدل منطقی و متمدنانه دعوت می کنم! من نمی دانم که چرا وریای عزیز به جای توضیح مسئله را کتمان میکند. من هم همین برنامه را دیدم . فکر می کنم راه درست این است که گفته می شد بخشهائی از نوشته سایت روشنگری. این مسئله را حل می کرد. وریای عزیز دولا دولا نمی توان شترسورای کرد. باید این مسئله را به طور علنی به بحث گذاشت و به شیوه اغنائی هم بحث کرد. دوستانی که مخالف استفاده از تضادها هستند بیایند توضیح بدهند. بیایند رد کنند که کردهای عراق نباید از این تضادها استفاده می‌کردند و باید همچنان زیر چکمه صدام له می شدند. به امید بحثهای اغنائی علی رحیمی نقده‌ای
نام: م-بيدار
ای-میل:
02:34 17 آبان 1385
ترديدى نيست که جناب مهتدى و هجرى براى اين حساب باز کرده اند که در پناه حضور ناوهاى جنگى آمريکا در آبهاى خليج و پايگاههاى پرتاب موشک آنها در حاجى عومه ران( واقع در کردستان عراق) و در سايه حضور تانگهاى زرهى آمريکا در ايران به قدر قدرتى از نوع احزاب کردستان عراق برسند. آنها آشکارا از سياست و استراتژى آمريکا دفاع مى کنند و جنبش ميليونى ضد جنگ را طرفداران اسلاميون و القاعده و طالبان مى نامند. تو گويى سازمان روژهه لات امکانات پولى هنگفتى را بابت اين خوش خدمتى ها دريافت نکرده باشد?? آمريکا مى داند که کارى که از هجرى و برادران مهتدى براى پراکند توهم در ميان مردم کردستان ايران بر مى آيد از خليل زاد ساخته نيست. لذا مزد کلان آنها را مى پردازد. تفاوت ايران و عراق اساسا در اين است که در ايران يک جنبش اعتراضى آزاديخواهانه قوى از جانب کارگران٬ زحمتکشان و مردم آزاديخواه وجود دارد که در عراق وجود نداشت و الان هم وجود ندارد. پيشرفت سياست آمريکا در ايران و ايجاد اعتلاف سران احزاب و عشاير از نوع کنفرانس لندن کار آسانى نيست. اين را خود آمريکا نيز مى داند و بر همين اساس است که عليرغم تبليغاتشان هنوز سعى دارند با رژيم جمهورى اسلامى کنار بيايند. بر همين اساس هم است که آمريکايى ها تره براى مهتدى٬ هجرى و همايون خورد نکردند و آنها سرخورده از سفر واشنتون(به قول کرده هاى عراقى) باز گشتند و تنها نسيب شان اين شد که زير پرچم آمريکا در سنا عکسى يادگارى بکشند. در کردستان ايران جريان انقلابى و کمونيسى کومه له و جنبش کارگران و زحمتکشان بسيار قوى است و اجازه نخواهد داد خواب سناريو عراق در کردستان ايران تکرار شود. جناب مهتدى ديگر ربطى به تاريخ و حال و آينده کومه له اصلى ندارد و جريان آنها سازمانى است در
خدمت پروژه خاورميانه بزرگ(روژ هه لاتى ناوه راستى گه وره). افشاى ماهيت ارتجاعى و ضدانسانى حضور و سياست آمريکا و افشاى مهتدى٬ هجرى و همه جريانات مدافع اين استراتژى مسئوليتي است سياسى که بردوش همه آزاديخواهان و بويژه راديکالهاى اين جامعه قرار دارد. اين يک نبردى سياسى و علنى و شفاف است. دوستان عزيز روشنگرى! نقش شما در اين افشاگرى مهم است و خوب است که مثل اين مقاله دومتان از شکايت در مورد سوءاستفاده از مطلب شما و سانسور آن فراتر رفت و به اين مسئوليت بزرگتر پاسخ داد. چرا که از اين جماعت که تايخ خود را نيز نفى کرده و جعل کردند انتظار رعايت پرستيژ مطبوعاتى ساده لوحى است.
نام: اراس
ای-میل:
00:30 16 آبان 1385
سالی که نکوست از بهارش پیداست من نمی خواهم زیاد در مورد باند مهتدی چیزی بنویسم همون قطعه شعری که نوشتم یه د نیا حرف داره فقط میخوام بگم که روز به روز رسواتر میشن همین
نام: محمد آبیدر
ای-میل:
19:36 16 آبان 1385
گل بود به سبزه هم آراسته بود! آقای وریا مثل کبک سرشان را زیر برف فرو کرده اند و فکر می‌کنند که تلویزیون رسانه‌ای است که فقط خودشان می‌بینند . زهی پندار باطل! این ها دارند روز را شب جلوه می‌دهند.واقعا" شرم‌آور است. البته کسانی که با دم و دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا محشور شوند کذابی‌هائی از این نوع ازشان به هیچ وجه دور از انتظار نیست! آقای مهتدی سالهای قبل حتی خیلی قبل از جدائی نقشه‌های دورودرازی در سرداشت. او می‌گوید که کومه‌له مساوی حزب کمونیست است و حزب کمونیست چیزی جز کومه‌له نیست. پس کمونیسم را کنار بندازیم و زیر پرچم ملت و ملت‌گرائی کارمان را ادامه دهیم. روشن ست که حزب کمونیست به خاظر همان تعهد به کمونیسم معادل کومه‌له نیست. این را بهتر از همه چیز سرنوشت زحمتکشان مهتدی نشان داد که حذف نام و یا درست‌تر یک تعهد به کدام نا کجا‌آباد ختم می‌شود. او پس از انشعاب با آمریکا رابطه می‌زند و در همین ارتباط است که مواضع ایشان هم عوض می‌شود. او از حمله نظامی ارتش آمریکا و اشغال عراق دفاع کرده و جنبش صلح جهانی علیه جنگ ‌آمریکائی را محکوم دانسته و به این ترتیب در کنار مصطفی هجری و شرکاء به عامل پیش برد سیاست‌های امپریالیستی در ایران مبدل می‌شود. گفتنی است که همزمان با آقای زحمتکشان مهتدی مصطفی هجری که با انتخاب به دبیر اولی همان مسیر را البته با صراحت لهجه بیشتر در پیش گرفته و همه داستان را می‌دانند. در حزب دمکرات کردستان مخالفت با سیاست‌های مصطفی هجری بسیار قوی و جدی است و اگر چه آقای هجری فعلا" توانسته است در رهبری اکثریتی را به دنبال خود روان کند اما مبارزان دمکرات بسیاری هنوز به میراث ضدامپریالیستی و دمکراتیک حزب دمکرات کردستان ایران وفادار بوده و مخالفت ارزان فروشی سنت‌های مبارزاتی این حزب هستند . البته جناح مسلط با همه ابزار و وسائل که از حوصله این نوشته کوتاه خارج است تلاش می‌کند تا با اعمال فشار به برخی، دادن امتیازات به برخی، از دور خارج کردن و ... سایر ترفندها این مخالفت‌ خوانی داخلی را خفه کند . اما فاجعه‌‌ای که عراق امروز به آن دچار شده و نتایج دمکراسی آمریکائی که گندش چنان در آمده که فغان مردم آمریکا نیز از آن ها به آسمان رفته موضع آقایان هجری و مهتدی را تضعیف می‌کند. با دست گلی که این ها از نظر سیاسی به آب داده اند هجری و مهتدی همان کیانوریها و نگهدارها آینده و همان سرنوشت در انتظارشان است آ هم در حزب دمکرات و هم در سازمان زحمتکشان تلاشگرانی با وجدان سیاسی مسئول و متعهد به سرنوشت مردم کرد و مردم ایران و احترام به خون پاک این همه شهدای پرپر شده جود دارد که کیانوری‌ها و نگهدارهای جدید را در موزه تاریخ در همان قفسه‌ای بنشانند که شایسته اینان است. آن روز مسلما" دور نیست. محمد آبیدر
نام: نیکو خراسانی
ای-میل: nikokhorasani@yahoo.se
13:03 16 آبان 1385
آنکه نآموخت از گذشت روزگار هیچ نآموزد ز هیچ آموزگار بعضی از جریانات راست اپوزیسیون مثل سلطنت طلبان در گذشته و حال در خدمت پیش برد اهداف امپریالیستها در ایران بوده اند و بعضی از جریانات به ظاهر قوم گرا نظیر الاحواز و برخی گروههای پان ترکیست نیز که بطور مستقیم عامل سازمان های جاسوسی هستند و تکلیفشان مشخص است . ولی قضیه در مورد سازمانها و احزابی نظیر کومله زحمتکشان کردستان به رهبری آقای مهتدی و حزب دمکرات کردستان به رهبری آقای هجری و سازمان مجاهدین خلق که سابقه و پیشینه خلقی دارند متفاوت است. تفاوت قضیه اینجاست که این جریانات در گذشته عامل و جاسوس امپریالیستها نبوده اند ولی به لحاظ ماهیت طبقاتی و ایدئولوژیک خود در روند دگردیسی ضد انقلابی و ارتجاعی ، منفعت خود را در این دیده اند که سمت و سوی حرکت خود را بر اساس خواست و سیاست آمریکا در منطقه و ایران تنظیم نمایند.این جریانات به لحاظ درک ماکیاولیستی و پراگماتیستی از سیاست همچون شیران علم ، حمله شان از باد باشد دم به دم. نکته ای را که باید توجه داشت این است که عملکرد این جریانات در پشت کردن به منافع خلق و خدمت به ارتجاع جهانی نه ناشی از خطای معرفتی در اتخاذ تاکتیک درست ، بلکه در ماهیت طبقاتی و دگردیسی ضد انقلابی و ارتجاعی شکل گرفته در این جریانات می باشد. بنابراین آب در هاون نباید کوبید و در گوش آنها یاسین نباید خواند ، چرا که بی ثمر است. این جریانات را فقط باید افشاء کرد و ماهیت واقعیشان را به مردم نشان داد. پیروز باشید
نام (اختیاری)ای-میل (اختیاری)متن
بازگشت
آخرين مطالب مرتبط در روشنگرى: 30تير. جاسوسان آمريکايی در سايت دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام 2007‑07‑21 27بهمن:انرژی هسته ای, غرور ملی و شپش های مدارس دخترانه مناطق فقير*دبير كنگره سراسرى بيماري‌هاى پوست:بيش از 30 درصد دختران در مدارس مناطق فقير شپش دارند. 2007‑02‑16 2دی.افتخار به خارجی ستيزی و تفکر مسجدی 2006‑12‑23 2دی. راز عدم انتشار پرونده امنيتی جان لنون 2006‑12‑23 "اسپارتاکوس "تراژدی در چند پرده با نگاهی به نامه اخير فرخ نگهدار به حجج اسلام مهدی اصلانی
2006‑12‑22
اخبار ومقالات مربوط به زيرذره بين در روشنگرى(كليك كنيد)

خسرو شاكري : آزادي مطبوعات يا آرايش ارتجاع بين‌المللي قسمت پنجم

ترجمه: "کوردستان
منبع: نیوزماکسNewsmax

در حالی که دمکراتها قصد دارند بر آمریکا جهت عقب‌نشینی از عراق فشار وارد آوردند، یک گروه تأثیرگذار از کردهای ایرانی بر ابقای نیروی نظامی و نقش آن کشور در سیاست منطقه تأکید دارند. حسن شرفی، معاون دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران می‌گوید: "مردم منطقه از ماندگاری آمریکا رضایت‌مندند." شرفی در مصاحبه‌ای مفصل با روزنامه "نیوزفاکس" در فرانسه اظهار داشت: "کردهای ایران و سایر مردم منطقه حضور نیروهای آمریکا در منطقه را به دیده‌ی مثبت می‌نگرند." بنا به گفته‌ی شرفی، پیش از آزادسازی عراق فقط حکومت‌ها نسبت به حضور آمریکا در منطقه نگرشی مثبت داشتند. هنگامی که صدام بر مسند قدرت بود، عربستان صعودی، اردن و شاه‌نشینهای خلیج، آمریکا را به مثابه حامی منافع خود می‌دیدند. اما اکنون این مردم‌اند که از ماندن آمریکا پشتیبانی می‌نمایند.حزب دمکرات کردستان ایران، بزرگترین، باسابقه‌ترین و بهترین سازمان میان نیروهای دمکرات اپوزیسیون ایران محسوب می‌گردد. اردوگاهها و پایگاههای آموزشی و لجستیکی این حزب در شمال عراق مستقرند، دارای نیروهای مسلح مخفی از پیشمرگان مبارز در داخل ایران است، علیرغم اینکه در حال حاضر با رژیم جنگ مسلحانه ندارد.نظام حاکم تهران بدون سلاح هسته‌ای نیز به عنوان تهدیدی برای مردم ایران، منطقه و جهان به شمار می‌آید. چنانچه در تولید آن سلاح موفق شوند، تهدید افزایش می‌یابد. معاون دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران ابراز نمود: "فقط دمکراسی می‌تواند صلح و آرامش در آینده را متحقق سازد."شرفی روشن ساخت که حزب دمکرات از سال 2004 به بعد به گونه‌ای سیاسی به سازماندهی خود اقدام کرده است. او می‌گوید: "هدف ما پیشتر خودمختاری برای کردستان ایران بود، اما اکنون خواستار فدرالی هستیم که تنها سیستمی محسوب می‌شود که می‌تواند پاسخگوی همه ملیتها باشد." تعریف گروههای قومی مختلف ایران به موضوع روز در ایران تبدیل شده است. ملی‌گرایان فارس از این امر هراسناک هستند که استقلال اقلیمها، اولین گام در راستای تجزیه‌ی ایران شود. اما برخی جریانها همچون حزب دمکرات کردستان ایران ادعا دارند که در ایران چند ملیت گوناگون زیست می‌کنند که هرکدام دارای فرهنگ و زبان ویژه‌ی خود است. شرفی اظهار می‌دارد: "همگی با هم ایران را تشکیل داده‌ایم."بر اساس آمار "Ethnologue.com" جمعیت فارس در ایران در اقلیت قرار دارد. در حالی که سایر مردم شست درصد جمعیت هفتاد میلیونی ایران را در برمی‌گیرند. شرفی می‌گوید: "ما قصد جدایی از ایران نداریم. ما خواهان ماندن در چهارچوب ایران هستیم."او وضعیت کردهای ایران را با کردهای عراق مقایسه می‌کند که ماندن در یک عراق متحد را برگزیده‌اند و ابراز می‌دارد: "جمعیت کردهای عراق نسبت به عربها در مقایسه با جمعیت ما نسبت به سایر ایرانی‌ها بسیار پایین است. زبان آنها با یکدیگر خیلی فرق دارد، در حالی که کردی به فارسی بسیار نزدیک است." در ادامه می‌گوید: "ما ایرانی و خواهان تأمین حقوقمان در چهارچوب ایرانی فدرال می‌باشیم. تجزیه ایران به سود هیچ کسی نیست.""رامین پرهام، یکی از روشنفکران توانمند و طرفدار رضا پهلوی، پسر شاه فقید، بر این اعتقاد است که طرفداران سلطنت باید خود را با واقعیات امروز داخل ایران، مانند خواست کردها و دیگر ملیتها برای استقلال اقلیمها وفق دهند. او در مصاحبه با "نیوزماکس" اظهار نمود: "فارس‌ها در واقع اقلیت‌اند، از این رو ما می‌بایست از ساختارهای قومی ایران بحث کنیم." کردها و اقلیت‌های سنی به درازای تاریخ یک زنجیر حفاظی به دور ایران به حساب آمده‌اند که فارس‌ها در آن فرمانروا بوده‌اند. پرهام می‌گوید: "آنها چندین سده است که ما را از خطر حمله اشغالگران محفوظ نگه داشته‌اند، اما هیچگاه با آن مردمان با حرمت یا وجدان برخورد نشده است."خوانش پرهام از موضوع اقلیتهای قومی فقط روشنفکرانه نیست، بلکه شخصی نیز هست. او اظهار می‌دارد: "زمانی که از ایران گریختم، کردها به مدت سه ماه به من پناه دادند. آنها به نشانه داشتن احترام مرا کاک رامین خطاب می‌کردند. آنها از همه اپوزیسیون ایرانی حمایت می‌نمایند. لازم است به این امر معترف شده و این ارج را بر آنها نهیم که شایسته آنهاست."تنها کردها نیستند که از سوی نظام حاکم بر ایران مورد ستم واقع می‌شوند. سیستان و بلوچستان واقع در شرق ایران در همسایگی با پاکستان، یکی از بزرگترین استانها و فقیرترین استان ایران محسوب می‌شود و همچنین عربهای خوزستان در یک منطقه نفت‌خیز جنوب و در مرز عراق زندگی می‌کنند که به طور مداوم تحت ستم قرار گرفته و به طرز وحشیانه توسط رژیم به قتل می‌رسند." پرهام گفت: "علیرغم حجم زیاد نفتی که خوزستان دارد، رژیم پس از ویرانی ناشی از اشغال آن شهرها در سال 1982 هنوز اقدام به آبادسازی آن منطقه نکرده است." او معتقد است که رهبران اقوام ایران ضرورت یکپارچگی ایران را درک می‌کنند و می‌گوید: "ضروریست ما با آنها این اعتماد را به وجود آوریم، آنها کاملاً این امر را می‌فهمند که ایران نباید تجزیه شود."آیا ایالات متحده آمریکا باید بیش از این به ایران بپردازد. پرهام بر این باور است که بازسازی ایران بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی از هر زمان دیگری آسانتر است." او اظهار می‌نماید: "لازم نیست شما در ایران ملت‌سازی کنید. لازم است کشور بازسازی و مؤسسات یک حکومت دمکراتیک مدرن بنیانگذاری شود
."

آزادي مطبوعات يا آرايش ارتجاع بين‌المللي؟سخني با مخاطبانِ مدعيان آزادي بيان در خارج از كشور

قسمت چهارم
خسرو شاكري (زند
«‌رفيق جون! سازمانی که به هنگام ناتوانی از پخش انديشه‌يی که نمی‌پسندد جلو می‌گيرد، به هنگام توانائی، آن مغزی را می‌ترکاند که بخواهد انديشه‌يی کند سوای آنچه سازمان ديکته می‌کند.» از مكالمه ي م. شعاعيان با ح. اشرف (۱) هنگامي كه تشت‌ها از بام افتادند، يك شبه همه، يا تقريباَ همه دمكرات‌منش شدند و به‌استالين تف كردند. اما دمكراتيسم جامه‌اي نيست كه بتوان يك شبه پوشيد تا عيوبِ منش ضد دمكراتيك يك عمر پراتيك خشن و ضد دمكراتيك را پنهان كند؛ تظاهر به‌آن تنها پوششي است براي پنهان‌سازي آن گذشته‌ها، آن هم نه هميشه و نه براي مدتي طولاني. صِرف گفتار دمكراتيك و طلبِ حقوق بشر نشان دمكراتيسم نيست؛ تنها يك ويترين است. رفعِ عيوبي كه با شير (سياسي) اندرون شده‌اند، در سنين بالا و به هنگام ريش سفيدي پراكسيس دمكراتيك مستمر و خستگي ناپذيري را در تمام جنبه‌ها و رُويه‌هاي زندگي مي‌طلبد، به‌ويژه مي‌طلبد كه انسان از هوس‌هاي جواني قدرت- و جاه‌طلبي و شهوت شهرت دست بردارد، شخصيت نُوي را انكشاف دهد، و خود را خالصانه در خدمت جامعه قرار دهد. تنها در چنين صورتي مي‌توان اميدوار بود آن‌چه با شير (سياسي) و طي سال‌هاي پسين اندرون شده است، هم‌چون شيرازه‌ي تهوع‌آوري فرو ريزد و دفع شود، وگرنه تنها با جان به در خواهد شد.در سال‌هاي اخير برخي عناصر هوشمند، اينجا و آنجا، اين نكته را به‌نحوي گوشزد كرده‌اند. اما نگون‌بختانه رفتارهايِ با شير (سياسي) اندرون شده هم‌چنان زهر كشنده‌ي خود را مي‌تراوند و محيط را مسموم مي‌كنند.كسي دمكرات و مدافع حقوق بشر است كه از كوچكترين ظلم و بيعدالتي، ستم، و زورگويي، تحريف و جعل تاريخي، و دروغ و تقلب در نگذرد، چون كسي كه چنين كند، از ستم‌ها، ظلم، بيعدالتي‌ها، دروغ‌ها، تحريف‌ها، و جعل‌های بزرگ را نيز ناديده خواهد گرفت. تاريخ چه بسيار افرادي را شاهد بوده است كه با رفتاري دمكراتيك در جواني در سنين بالا رفتاري ضد دمكراتيك اختيار كردهاند. نمونههای پيش و پس از انقلاب آن قدر زياد بودهاند تا گوشها و چشمهای ما را باز کنند. پس دمكراتيسم امري است كه بايد هر روز به منصهي ظهور برسد، معاينه و انتقاد شود تا پايدار و موثر گردد، و بويژه چنان رشد كند و مَلَكه شود كه در نسل هاي آينده با شير اندرون شود.اما در بيست و اندي سال اخير ما، در كنار سخن پراكني‌هاي دمكراتيك، هم‌چنان شاهد ظلم‌هاي كوچك و بزرگ، دروغ و تحريفات عظيم، دوروئي‌هاي گسترده، و ناجوان‌مردي‌هاي تهوع‌آور بوده‌ايم، حتي در موارد نادري كه برخي صوراً از گذشته خويش انتقاد و اعلام كرده‌اند كه ديگر رفتار استاليني يا استبدادي پيشين خود را ترك گفته‌اند.باز هم نگون‌بختانه، نه تنها براي خود ايشان، كه براي جامعه‌ي ايراني، در دفع ظاهري انديشه‌هاي خود چنان اغراق كرده‌اند كه از پشت به حضيض ديگري فروافتاده‌اند و با مراجعي همكاري علني يا نيمه علني مي‌كنند كه تا ديروز آنها را دشمن خلق مي‌انگاشتند و هنجره‌هاي خود را با شعار «مرگ بر» آن‌ها جريحه‌دار مي‌كردند. اگر اين كه چرا عده‌اي كه خودشان يا رهبران (يا مرادهاي) شان تا سقوط شوروي با كا.ژ.ب. همكاري مي‌كردند (۲)، اخيراً از آن سوي ديگر به‌حضيض خدمت به دشمنان ايران و بشريت فرو در غلتيده‌اند، هنوز پاسخي روشن نداشته باشد، يك چيز روشن است: اين كه آنان هم‌چنان در پي قدرت و جاه مي‌شتابند، وسيله‌ي آن هر چه مي‌خواهد باشد، چه ديگر نام نيك ناشي از خدمت به‌جامعه و نسل‌هاي آينده هدفي جستني نيست، بل تنها ارضاي شهوتِ شهرت وسيله‌ی آن هر چه باشد، باشد. خواب و خيال اينان نيز بايد، هم‌چون برادر حاتم طاعي، حتي با شاشيدن در چاه زمزمي هم كه شده، متحقق گردد.اين است كه مي‌بينيم در پس پرده‌ي رياي دمكراتيسم جلساتي برگذار مي‌شود كه عمال سيا و موساد، چون ميستر تيمرمَن ( nemremmiT ) تحت نام سازمان‌هاي پيشخوان، چون فري اِنتِرپرايز اينستيتوت ( etutitsnI esirpretnE eerF ) (۳) يا بنياد براي دموكراسي ( ycarcomeD rof noitadnuoF ) (۴)، نه تنها در آن شركت مي جويند، كه حتي مخارج برگذاري آن را تأمين مي‌كنند، و مطابق گزارش‌هاي جسته و گريخته، آن را با نيم ساعت سخنراني افتتاح مي كنند، آن را مي گردانند، به شركت كنندگان تنها پنچ دقيقه وقت سخن مي دهند, يا برنامه‌ی فارسی تلويزيون آمريکا يـــک ســاعــت وقت به‌کسانی اختصاص می‌دهد تا همه‌ی دست آوردهای دمکراتيک از انقلاب مشروطه به اين سوی را بخاطر قند شهرتی که در دلشان آب می‌شود بکوبند, و الخ. غم انگيز اين است كساني پيدا مي‌شوند كه هنوز حاضر نيستند به‌جناياتي كه در دوران شاه در خانه‌هاي تيمي خود به‌بهانه‌هاي پوچ عليه رفقاي خود مرتكب شدند، اعتراف و انتقاد كنند، و بر برنامه‌ي كشتن هر داوطلب پشيماني چشم مي بندند، يا در مورد هاي ديگري، چون كشتن رفيقي كه به رفيقي دختر دل باخته بود، به سكوت مرگبار خود ادامه مي دهند (۵)- سكوتي كه ابطال آن ادعاي دمكراتيسم و پايبندي به حقوق بشر است.همين سكوت از جانب تقريباً كل اپوزيسيون در مورد جلسه ي «همبستگي» پاريس رعايت مي شود. تنها برخي افراد در مورد آن افشاگري كرده‌اند، اما گروه‌ها و سازمان‌هاي مدعي دمكراسي و اجراي حقوق بشر با سكوتي، كه برخي آن را رضايت‌آميز تلقي مي‌كنند، با آن برخورد نكرده‌اند. آنان كه در گذشته در عراق و ليبي از كيسه‌هاي مردم نيازمند آن دو كشور امرار معاش مي‌كردند، از كمك سازمان‌هاي فلسطيني برخوردار مي‌شدند، و خود را دوست مردم بلاديده‌ي فلسطين مي‌نماياندند، و برنامه‌ي كسب قدرت مي‌ريختند، امروز، از جمله با شركت در جلساتي چون نشست پاريس، با بي‌حرمتي بي‌سابقه‌اي در كنار دشمنان مردم فلسطين و ملل ستمديده‌ي عرب قرار مي‌گيرند و از توبره‌ي آنان تغذيه‌ي «فكري» و جز آن مي‌كنند. سكوت رفقاي سابق اينان در اين مورد هم در چشم تاريخ نابخشودني است. اگر سازمان‌هاي سياسي نسبت به نخستين جلسات از اين دست، مانند آن نشست در مؤسسه‌ي هوور و به‌رياست وزيرخارجه‌ي پرزيدنت ريگان شولتس و با شر كت برخي از رفرميست‌هاي تهران، برخي پرچمداران حقوق بشر، و برخي «استادان» دانشگاه در خارج از كشور، اعتراض و آن را محكوم كرده بودند، ديگر كسي جسارت برگذاري جلساتي چون نشست منعقده در پاريس را پيدا نمي‌كرد. حرمت ميهن دوستي و استقلال از دست رفته است؛ ديگر خوش و بش با دشمنان مردم زحمتكش عيب دانسته نمي‌شود. از همين روست كه پيدا مي‌شوند عناصر جسوري كه با دروغ، تحريف، حذف داده‌هاي محَقَق، و انتحال مي‌كوشند خيانت‌هاي نوكران سرشناس استعمار، چون قوام‌السلطنه و تقي‌زاده، را بزك كنند و هم‌چون خادم به مردم عرضه دارند. هنگامي كه برخي مي‌كوشند خطاهاي «خودي و غيرخودي» را تئوريزه كنند، تنها مطبوعات آزاد‌اند كه مي‌توانند با انتشار نقدهاي سليم، مستند و مدلل اين راه جديد «فرهنگي» را بر ارتجاع بين‌المللي سد كنند. و اگر ناشراني با تكيه‌ي آگاهانه يا ناآگاهانه به گذشته‌هاي استاليني خود از انتشار چنين نقد‌هايي را جلوگيرند، نسل جوان ناآگاه امروز از رويدادهاي تاريخي و علل و اسباب آن‌ها، و معيارها و ارزش‌هاي والاي جنبش مقاومت تاريخ صد ساله‌ي ايران مطلع نخواهند شد.از همين سرشت است سانسور پاسخ (۶) به بابك امير خسروي توسط برخي سايت‌هايي كه دُشنامه‌ي او به‌اين نويسنده را چاپ كردند، مَنشي كه هنوز بوي كا. ژ. ب. استالينيستي را به‌مشام مي‌رساند، اما امروز علناً با درج تبليغات راديو فردا، راديويي كه توسط سيا از بودجه‌ي سالانه‌ي هفتاد ميليوني اداره مي‌شود، در سرلوحه‌ي سايت خود باز هم نشان می‌دهند که اين جا نيز از خدمت به‌يك سازمان جاسوسي ديگر ابايي ندارند، گوئي اين نيز با شير (سياسي) اندرون شده است!اين رفتار و منش دورويانه راه به‌جايي نمي‌برد، حتي به كسب حمايت بزرگترين قدرت نظامي جهان منجر نخواهد شد. سكوت نيز در اين مورد، به‌ويژه در باره‌ي كوشش‌هاي سيا براي توليد يك «جبهه‌ي همبستگي» از نوع عراقي يا افغاني آن هم ناگناهكارانه نيست، و روزي تاريخ در مورد آن داوري بي‌رحمانه‌اي خواهد كرد. ايران، نه چون كشورهاي جديد‌التأسيس افغانستان و عراق، بلكه ملتي است با بيش از هزار سال مبارزه عليه متجاوزان خارجي و يك صد سال مبارزه براي آزادي، دمكراسي، و استقلال ملي؛ مردم چنين كشوري به‌دست نشاندگان خرده‌پاي سازمان‌هاي جاسوسي سيا و موساد به‌عنوان ناجيان خود نمي‌نگرند و به‌آنان كوچك‌ترين اعتمادي نخواهند داشت. تنها كساني مي‌توانند اعتماد مردم ايران را جلب كنند كه، پس از سال‌ها آزمايش روزمره در بوته‌ي دمكراسي، صميميت و پايبندي بي‌تزلزل خود را به‌رعايت حقوق بشر از طريق پراكسيس به منصه‌ي ظهور بگذارند. پاريس ۱۱ مرداد ۶۸۳۱پانوشت‌ها:۱ - م. شعاعيان،«نخستين نامه‌ي سرگشاده به‌چريك‌هاي فدايي خلق،» در شش نامه ي سرگشاده، انتشارات مزدك، فلورانس، ۹۷۹۱، ص.۹۴؛ چاپ جديد، تهران ۸۶۳۱.۲ -رجوع كنيد به نبود بر سر آتش ميسّرم كه نجوشم!». گفتگوي سردبير نشريه راه آزادي با بابك اميرخسروي»، بخش ششم، چاپ جداگانه.۳ - شعبه‌ي «ايراني» آن اخيراً به نام شخصي ننگ‌آور تأسيس شده است.۴ -سازماني كه پرزيدنت ريگان براي مبارزه با شوروي كمونيسم به پا كرد و اكنون به برخي ايرانيان طرفدار «حقوق بشر» جوايزي اعطا كرده است، جوايزي كه ايشان اخيراً از زندگي‌نامه‌هاي اينترنتي خود حذف كرده‌اند، غافل از اين كه مي‌شود آن‌ها را با گوگل يافت.۵-بنگريد به جزوه ي «جمعبندي سه ساله». در موارد ديگر بنگريد به:
P. Vahabvzadeh, “Mostafa Sho‘aiyan: The Maverick Theorist of revolution and the Failure of frontal Politics in Iran,” Iranian Studies, 40/3, June 2007, p. 412.; Idem, “Mostafa Sho‘aiyan and Fada’iyan-I Khalq: frontal Politics, Stalinism, and the Role of Intellectuals in Iran, “ British Journal of Middle Eastern studies, 34/1, April 2007.
۶ - اين پاسخ دو بار، با درخواست مشخص و يادآوري لزوم رعايت اصول دمكراتيك، براي سايت مبلغ راديو فردا ارسال شد، اما به آن وقعي گذاشته نشد، امري كه پوشش دروغين دمكراتيسم را مي‌درد

گزارشي ازهمايش هبستگي ايرانيان پاريس ,قسمت سوم,

لطفا براي خواندن روي متن وتصاويركليك نمايد














عكس يادگاري احمد چلبي ,جلال طالباني و جورج بوش










وقتی که دست غیبی ازپرده بیرون می افتدنشست پاريس قسمت دوم




وقتی که دست غیبی ازپرده بیرون می افتد!
تقی روزبه
taghi_roozbeh@yahoo.com

"همایش همبستگی ایران" درچند پرده
"
همایش پاریس که به مدت سه روز از ۱۵ تا ۱۷ ژوئن درپاریس برگزارشد، دراصل هدفش صراحت دادن به هویت سیاسی و تشکیلاتی شرکت کننده گان، برای ایفاء نقش یک "نهادملی"جهت هدایت و کنترل جنبش مبارزات مردم ایران وپرکردن خلأ آلترناتیو رژیم بود.. پیش ازآن درنشست های متعدد و ازجمله درنشست برلین و لندن تلاش هائی به عمل آمده بود که سنگ بنای چنین تشکلی نهاده شود.در همین جا اشاره کنم که گردانندگان این جریان همواره درارتباط باچگونگی شکل گیری وفعالیت های خود دراین زمینه وتعدادوترکیب نیروهای شرکت کننده، از ارائه اطلاعات لازم و به موقع به افکارعمومی اجتناب کرده اند.ب عنوان مثال جریان مزبور در نشست برلین نه فقط تلاش کرد که با چراغ خاموش حرکت کند و ازدادن اطلاعات لازم و به موقع اجتناب کند، بلکه حتا پس از انتشار اخبار و شایعات متعدد وقتی هم که ناچار از دادن اطلاعیه و اطلاعات لازم شد، آنرا جسته و گریخته و بسیارناقص ویک جانبه انجام داد.بطوری که هنوزهم معلوم نیست برای چه رضاپهلوی،علاوه برحضورفعال عوامل مربوط به خود دراین نشست،شخصاهمزمان با برگزاری آن وارد برلین شد وچگونه وبه چه شیوه ای ازمحل اقامت خود این نشست راتحت نظارت خود گرفت و آن را هدایت می کرد؟و بطورمشخص با چه کسانی دیداروملاقات "خصوصی" داشت و دراین ملاقات ها چه مسائل وقول وقرارهائی ردوبدل شدند؟ وبسیاری سؤالات دیگر که دست بکاران این جریان هرگزحاضر به دادن اطلاعات صادقانه ولازم درمورد آن ها نشده اند.لبته دلایل رازداری دراین باره چندین علت مهم دارد:این جریان برای ایفاء نقش باصطلاح ملی وفراگیر خودنمی خواهد میزان واقعی وابسته بودنش به سلطنت وقدرت های بزرگ-بویژه درمراحل آغازین تکوین خود- ازپرده بیرون افتد.چرا که این کار می تواند موجب برانگیخته شدن حساسیت افکارعمومی ولاجرم سبب منزوی شدن ومنزوی ماندن آن گردد. وبالأخره ناکامی های آن دردست یابی به اهداف موردنظررا بایدازجمله رموزاین پنهان کاری وحرکت با چراع خاموش توسط این حضرات دانست. درمورد نشست پاریس نیزکه قراربود به دنبال گام های قبلی گامی مهم بجلوباشد،ماشاهدهمین نوع برخورد ها هستیم.ازهمین رو همانندماجرای نشست برلین باید اخبارواقعی را ازلابلای گزارشات پراکنده شرکت کننده گان بدست آوردونه توسط متولیان برگزاری این همایش وازطریق گزارشات رسمی وبه موقع دست اندرکاران آن.مثلا آقای حسین باقرزاده که ازکارچرخانان اصلی این جریان محسوب می شود،ودرهمایش پاریس نیزیکی ازسه نفر اداره کننده آن بوده است،مثل همیشه قبل ازتشکیل این گونه همایش ها دراهمیت برگزاری آنها مطلب می نویسد،اما پس ازپایان نشست و با وجود گذشت بیش ازدوهفته هنوزکلمه ای هم دراین مورد ننوشته و ترجیح داده که با موضوعات دیگری خود را سرگرم کند.والبته ایشان اگرهم بنویسند روشن است که بنابه ملاحظات معطوف به همان رموزسه گانه،اطلاعاتی ازآن چه که درصحنه وپشت صحنه جریان داشته ویا دارد نخواهدداد .
اجرای این پروژه ازدیربازوازهمان بدوشروع خود باتوجه به ترکیب نیروهای تشکیل دهنده وبینش های حاکم برآن،یک دوگانگی را به نمایش گذاشته است:ازیکسوگرایشی تلاش دارد خودرا به صورت یک سازمان وجریان مداخله گرورهبری کننده تعریف ومطرح کند،و گرایشی دیگر اصراردارد که ازتبدیل شدن به حزب وجریانی دربرابرجریانات واحزاب دیگرخود داری کرده و به مثابه یک چترگسترده وپوشش دهنده برای جریانات دیگرو(باصطلاح جنبشی) عمل کند.این نیروها درخوداین آمادگی رابرای انجام یک فعالیت سازمان یافته وهدفمند ولاجرم پرمسئولیت وپرمشغله نمی بینند.بدلیل وجودچنین دوگانگی جریان فوق درتعریف هویت خویش همواره دچارسرگردانی وبلاتکلیفی بوده وراهی جز معدل گرفتن وبی عملی نداشته است. درعین حال شالوده این جریان هم ازنظرنیروهای تشکیل دهنده و هم ازنظرمنشورهویتی وپروژه ای که بدنبال تحقق آن است،حاوی چندین تناقض مهم است:
ازنظرترکیب اولیه نیروهای تشکیل دهنده ونیز نیروهائی که قراربوده درگام های بعدی به آن به پیوندند،این جریان را باید معجونی دانست درهم از سه نیروی ناهمایند وناچسب یعنی سلطنت طلبان،جمهوری خواهان،و اقلیت های قومی- ملی.که قراراست با الحاق بیکدیگرآلیاژی محکم برای تعبیه یک نهاد ملی به مثابه سکوئی برای تصاحب سکان قدرت سیاسی بوجود آورند. ازنظرمحتوامنشوربا تجزیه کردن مجموعه جداناپذیراصول و مؤلفه های ناظربریک دولت دمکراتیک به عناصرجداازهم، وباچسبیدن صرف بریک اصل کلی وبی بووبی خاصیتی که دردنیای امروز حتا هیچ دیکتاتوری درمقام حرف جرأت انکارآن را ندارد، بخصوص اگراین دیکتاتورهنوز درفازدست یابی به قدرت باشد،هویت خورا تعریف می کند:توافق حول برسمیت شناختن نظام برآمده ازرأی عمومی مردم،صرفنظرازاین که چه نظامی باشد،بعنوان بنیادی ترین اصل دموکراسی(روشن است که درتعریف نظام دموکراتیک، جداکردن اصول ازهم دیگرو ارتقاء یکی از مؤلفه های آن به یک اصل بنیادی من درآوردی، درکنار نادیده گرفتن سایر مؤلفه های دموکراسی،تنها بدردفراهم آوردن یک منطق مبتذل وبی سروته ای خواهد خورد،که مطابق آن باید نتیجه گرفت که هم نظام ولایت فقیه و رأی به جمهوری اسلامی درآغاز انقلاب بهمن 57 رأی به یک نظام دموکراتیک بوده است وهم یک نظام فاشیستی هم چون هیتلر راباید یک نظام دموکراتیک بحساب آورد. وبطریق اولی بازگشت مجدد نظام موروثی و مدفوق شده سلطنت نیزجلوه ای ازیک فرایند دموکراتیک وروبجلو محسوب می شود و... ).هم چنین اصل فوق با مسکوت گذاشتن نوع نظام آینده بعنوان مبنای توافق، ازهم اکنون امر مبارزه برای نظام دموکراتیک وازجمله جمهوری را ازشهروندان آگاه سلب نموده و باخفه کردن جریان آگاهگرانه جامعه رامستعد پذیرای بدترین دیکتاتوری می کند.اصل باصطلاح بنیادی فوق درکناراشاره به حقوق اقوام وتأکید برعدم تمرکزکه همزمان باتأکید برتمامیت ارضی همراه می گردد،دوپایه اصلی پخت نان فطیری بودند که ازتنورنشست برلین ببرون آورده شد.باین ترتیب نقدا"جمهوری"خواهان دل بسته به این معرکه گیری،مبارزه برای نظام جمهوری را برای بایگانی به پس کله های خودارسال کردندو شدند جمهوری خواهان شرمگین و به تدریج سلطنت طلبان جمهوری خواه وآنگاه بفهمی نفهمی سلطنت طلبان شرمگین ِامروز، وخدارا چه دیدی،شاید سلطنت طلبان دریده و کاسه داغ ترازآش فردا،که به رضاپهلوی خرده خواهند گرفت که چرا ازهمین حالا مبارزه قاطعی را برای استیفای حقوق به غارت رفته خود،سلطیت به مثابه ودیعه الهی را، صورت نمی دهد.ازاین روازهمان ابتدا باتوجه به ماهیت منشورارائه شده وعلیرغم همه پنهان کاری ها،نقش این حضرات درصاف کردن جاده سلطنت طلبان،بهمراه زدوبندبا قدرت های بزرگ برهیچ ناظردقیقی پوشیده نبود.بگذارمشاطه گران ِدوگانه سرشت،هم چون باقرزاده ها،طاهری پورها وروستا هاو... به تلاش های مذبوحانه خود برای رنگ ولعاب زدن به این جریان ادامه دهند.
گرچه از مزه نان فطیر،محصول دست پخت سی نفره در برلین تعریف وتمجیدهای بسیارکردند.آوازه گری کردند که آهای مردم بشتابید!که منشورنجات بخش"نهاد ملی"فراهم گردید.اما سیر رویدادها خلاف آن را نشان داد ومعلوم شد چسبی که قراربود این سه رکن متضاد رابهم به چسباند خیلی آبکی و بی رمق بوده است:حتااشاره کلی وبی خاصیت به حقوق اقوام وبه عدم تمرکز توسط منشورنویسان یک ناپرهیزی و یک چپ روی بوده که موجب ترش شدن معده حضرات سلطنت طلب گردیده است.چنین بود که داریوش همایون ازسلطنت طلبان مشروطه خواه به بند 9 آن ایراد گرفت و آن را درحکم چراغ سبزبرای تجزیه کشوربشمارآورد.حتا خود جمشید طاهری پورهم که ازتهیه کننده گان
اصلی این منشور به شمارمی رفت به همین نظرمتمایل گردید!. پس تا اینجا خود منشورتوسط تهیه کننده گان آن بزیر سؤال می رود.اما داستان تحرکات و بحران های این جریان را تنها با اراده وگرایشات عناصرگردآمده درخوداین مجموعه نمی توان توضیح داد.و اگرنبینیم آن رشته ای را که برگردنش افکنده دوست ومی کشد هرجا که خاطرخواه اوست!،درتبیین و توضیح تحولات وسمت وسوی این جریان راه بجائی نخواهیم برد.
این که کارگردانان اصلی بخصوص درشروع کارترجیح دادند که درویترین تزئینی خود چندین چپ هویت باخته و استحاله شده را به مثابه استارت زن این جریان به نمایش بگذارند،تغییری درواقعیت فوق نمی دهد.کسانی مثل کامبیزروستا مدعی چپ دیروزوخود فروخته امروز،عناصری مثل جمشید طاهری پورکه همانند کودک نابالغ وذوق زده درهمایش لندن با دست دادن به یک سلطنت طلب وجلوس درکناروی اشک شوق ازچشمانش سرازیرشد،عناصرزواردررفته ای مثل ماشاءاله سلیمی و حشمت اله رئیسی و...وازاین قماش آدم های سرخورده،همواره وجود خواهند داشت. بویژه صفوف سازمان اکثریت2* بنا دلایل روشنی مثل همیشه بهترین محل برای پرورش این گونه عناصرو عضوگیری ازآن ها بشمارمی رود.درهرحال با همه تلاش هائی که درنشست های گوناگون برای وصله پینه کردن ودوختن این سه جریان ناچسب به هم(به دلیل منافع متفاوت و ویژه هرکدام ازآن ها) به عمل آمد وعلیرغم ادعای موفقیت،اما نشست پاریس که قراربودگام عملی مهمی دربه ثمررسیدن هدف فوق باشد، عملا به محل نمایش ِ گسست ها و پاره شدن نخ های این موجود وصله پینه شده تبدیل شد:
برطبق گزارشات انتشاریافته گرچه اقلیت های قومی ازجمله حزب دموکرات کردستان ایران با نمایندگانی چون شاهو حسینی وعبدالرضا کریمی و.. ونیزشاخه منشعب شده آن حزب دمکرات کردستان-ایران(که گویا تنها چشم هم چشمی با رقیب خودمنشأ سیاست ورزی آنها را تشکیل می دهد) ونیز کومله زحمتکشان(که برکسی پوشیده نیست که درسرسپردگی نمره بیست را بخود اختصاص داده است) به نمایندگی ناهید بهمنی وزاگرس خسروی ،وهم چنین نمایندگانی از"کنگره ملیت های ایران فدرال"دراین نشست حضور داشتند.با سخنرانی نمایندگان سازمان های کرد ووبویژه باخوانده شدن پیام کنگره ملیت های ایران فدرال که با تأکید برفدرالیسم همراه بود، فضای حاکم برنشست بهم ریخت و واین امید کارچرخانان که باتصویب مفاد منشورتوسط اقلیت های قومی به آن جنبه رسمی بدهندببادرفت.وباین ترتیب فلسفه موجودی منشوری که با مات و مسکوت گذاشتن حقوق و مطالبات دموکراتیک و مشخص خواهان یک تجمع همه باهم باهدف سربازگیری حول اهداف طراحان این پروژه بود، اعتبارش درهمان آزمون نخست بزیرسؤال رفت.درنتیجه وضعیت پیش آمده،کنگره ملیتهای ایران فدرال،از جمله حزب کردستان ایران وکومله زحمتکشان اعلام نمودند که تا موضعگیری شفاف و غیرمبهم شورای رهبری همایش پاریس درباره چگونگی رفع مسئله ملی در ایران،به هیچگونه پیمانی نمی‌پیوندند و به همین خاطر نیز از نامزدی برای شرکت در شورای رهبری امتناع کردند.درهرحال بابازگشت به نقطه صفر،دعوا برسربند 9 وحقوق اقلیت های قومی ومفهوم خلق وقوم و... درمیان حاضرین بالاگرفت ونشست-علیرغم تشکیل کمیسیونی برای حل وفصل آن- قادرنشد که حول سندهویت سیاسی تصمیم گیری کند.درنهایت قراربرآن می شود که کمیسیون 5 نفره ای برای روشن کردن مفاهیم قوم و خلق وحقوق اقلیت های ملی (قومی) تشکیل شود.وباین ترتیب شورای هماهنگی این جریان بدون حضورسایرملیت های ایرانی و دعوت شده به این نشست،آن هم براساس لیست های ازقبل تعیین شده تشکیل می گردد.واین درحالی است که اصل شرک فردی و یک نفریک رأی نیزتوسط احزاب و گروه های کردی و ملی مورد انتقاد قرارمی گیرد.
باین ترتیب گزاف نخواهد بود،اگرکه نشست برلین را هواکردن فیل منشوربدانیم،همایش پاریس را ترکاندن آن فیل به هواپرتاب شده بنامیم.آری نان فطیربرلین بدجوری درزیردندان شرکت کننده گان"همایش همبستگی ایرانیان درپاریس" قرچ وقروچ می کرد وازحلقوم آنان پائین نمی رفت!*3
******
ازپرده برون افتادن دست غیبی!
گرچه شقه شقه شدن عناصرناچسب رؤیای علم کردن یک آلترناتیومونتاژشده وبهم ریختن مفصل بندی آن راباید یکی ازنتایج مهم نشست پاریس بشمارآورد،اما مشخصه اصلی و خودویژه همایش پاریس را باید درعرصه دیگری جستجوکرد. مسأله اصلی وبرجسته ای که دراین همایش آشکارشد،ازپرده برون افتادن آن دست غیبی بود که هم چون یک قطب مغناطیس بدون درنظرگرفتن نقش آن به مثابه محرک اصلی،طیف بندی موردنظر وقرار گرفتن عناصرناهم خوان درکنارهم وبه عنوان عناصرتشکیل دهنده یک پروژه غیر قابل درک می گردد. درهرصورت،حضور یک هئیت آمریکائی ازسوی بنیاد دمکراسی و وابسته به نومحافظه کاران دراین همایش،درنوع خود درمیان اپوزیسیون ایرانی تازگی دارد.مطابق گزارشات انتشاریافته، آقای تیمرمن به عنوان مسئول این هیئت طی یک سخنرانی25 دقیقه ای( بیشتر ازسایر سخنرانان)ملاحظات ورهنمودهای خود را به این جماعت ارائه کرده است. ازسخنانی که دراین باره منتشرشده معلوم می شود که ایشان برحساسیت اوضاع و شکل گیری سریع این جریان سیاسی و مداخله گراصراروبه نوعی برپیشرفت کارها نظارت داشته اند. درهرصورت وظیفه اصلی نشست پاریس وهئیت مزبور، وصل کردن سراین سه عنصربه یکدیگربوده است که درست درتحقق همین وظیفه خود با ناکامی مواجه می گردند.
البته علنی شدن این اراده غیبی دلایل خود را دارد:ازیکسو اهمیت کشور ایران درمنطقه ودشواری های آمریکا درمداخله مستقیم اوضاع ایران،وسمت گیری تحولات درونی جامعه ایران ،ضرورت وجود یک اپوزیسیون فعال ودست نشانده را برای کنترل اوضاع وجهت دادن به آن بیش ازپیش مبرم ساخته است وازسوی دیگرشکست وناکامی تلاش های قبلی درشکل دادن به چنین اپوزیسیونی،امید به شکل گیری آن بدون چنین مداخلاتی را برباد داده است.ماجرای ناکامی جنبش رفراندوم،تلاش برای جلب اکبر گنجی ها و سازگاراها وافشاری ها درخدمت برپائی چنین معرکه ای ... دعوت آن ها به ضیافت کاخ سفید برای گفتگودراین باره، که با امتناع آن ها مواجه می گردد،تلاش های ناکام دیگری که برای سوارشدن برموج جنبش دانشجوئی و کارگری ونیزمبارزات دموکراسی خواهان ایران به عمل آمد،وبالأخره ناتوانی وفقدان اراده لازم درمیان سه طیف مزبوربرای ایجاد چنین چتری ضرورت مداخله بدین گونه علنی را دردستورکار آمریکا قرارداده است.بااین همه مرئی شدن چنین مداخلاتی درمیان نیروهای ایرانی بدون تنش نبوده ونخواهد بود.درنزد افکارعمومی آن ها هرچه بیشتررسواشده ودرنقش دست نشاندگانی چون احمد چلبی ها جلوه خواهند کرد. والبته این همه موجب خونریزی درونی وازدست دادن هرچه بیشترپایگاه اجتماعی آن ها می شود.علاوه برآن،این که دولت آمریکا ناچارمی شود با تخصیص علنی بودجه و دخالت آشکارمستقیما به مهندسی اپوزیسیون موردنظرخویش همت گمارد،درواقع خودجلوه ای است ازبحرانی که دستگاه حاکمه آمریکا درپیشبرد سیاست های خود درمنطقه و ایران دچارش شده است که درنهایت منجربه پراکنده شدن هرچه بیشترنیروهای وابسته به خودمی گردد.هم چنان که بادادن بهانه لازم وموجه به رژیم اسلامی،موقعیت آن را درزدن بر چسب مداخله قدرت های بزرگ برای سرکوب بیشتر هرجنبش مستقل وآزادیخواه فراهم می کند.حالا آش آنقدرشورشده که حتا کسانی چون محسن سازگارا هم تلاش های فوق رامشکوک اعلام کرده و ازشرکت درهمایش پاریس خود داری می کند! وعناصری چون جمیشد طاهری پورونیلوفربیضائی هم ناچارمی گردندولوبرحسب ظاهرهم که شده،درحد غرولند نسبت به آن واکنش نشان بدهند.
درواقع شرکت درنشستی با حضورآشکارم دست غیبی ،تمکین به آن ویا پیشه کردن سکوت دربرابرآن وحتا بسنده کردن به یک غرولند ساده نسبت به آن را-فارغ ازاوصافی چون رفرمیست وانقلابی وچپ یاراست بودن...- باید پایان یک فصل ازمبارزه سیاسی کسانی چون حسین باقرزاده ها و طاهری پورها و سلیمی ها و روستاها و... و.بشمارآورد که به نوبه خود فصل تازه ای را درزندگی آن ها نه بمثابه یک فعال و مبارزسیاسی، بلکه به مثابه کارچاق کن هائی درخدمت اهداف قدرت های بزرگ می گشاید.
2007-07-03-12-04-86

www.taghi-roozbeh.blogspot.com


*1-به عنوان مثال برای رنگین گردن دکور نشست پاریس گرچه این جریان هرچه درچنته داشت،نظیر یک نامه از طبرزدی وپیام یک وبلاگ نویس درعراق وگردآوری چند چپ هویت باخته وبخشی ازنیروها واحزاب کردستانی و نمایندگانی ازسایراقلیت های ملی نظیربلوچستان وعرب ها ویاترک ها و.....ویک دوجین خبرنگاروگزارش دهنده،با این همه حتا نتوانستند کل کارت سهمیه 250 نفری خود را که گردانندگان درنظرگرفته بودند،آب کنند.تعداد شرکت کننده گان به روایتی 80 نفر وبه روایتی دیگر 120 نفر وحتا گاهی تا 200نفر هم عنوان می شود. که بنظرمی رسد با توجه به تعدد روایت ها حول 80 نفر (مثلا روایت گزارشکران منتسب به جریان کرد ها وبرخی دیگرازشرکت کننده گان) ویا حداکثر 120 نفربه واقعیت نزدیک ترباشد. ودراین میان ترکیب اصلی آن را هم بیشتر سلطنت طلبان تشکیل می داده اند.اگرباین جمعیت اندک،اعتراض نماینده گان اقلیت های ملی حاضردرجلسه را که درقالب اجتناب آن ها ازدادن رأی و پذیرش مسئولیت دراین جریان بروزپیداکرد ونیز کسانی راکه ازروی کنجاوی و برای مشاهده نتایج این نشست ازنزدیک درآن حضور پیداکرده بودندازآن کم کنیم،آنگاه ازادعای پرطمطراق همایش ایرانیان،چه باقی می ماند؟.تنها راهی که برای اثبات چنین ادعائی می ماند،همانا تلاش گردانندگان این جریان برای مقایسه تعداد شرکت کنندگان این همایش باجمعیت 30 نفره برلین است!
*-2.اکثریت ازطریق چندین حلقه به این گونه جریانات مشکوک و مرتجع متصل می شود:
الف-ازطریق حلقه اتحاد وائئلاف مستقیم با بخشی ازنیروهائی چون حزب دمکرات و کومله زحمتکشان و..
ب-ازطریق وجوداعضای دوزیستی،نظیرجمشیدطاهری پورومشابه آن.
ج-ازطریق پیشبردسیاست تشکیل آلترناتیو جمهوری خواهی، به موازات همکاری و ائتلاف باجریانات دیگرو باصطلاح با دموکراسی خواهان(بخوانید سلطنت طلبان)حول حقوق بشرودموکراسی
.
د-ازطریق مصوبه افشاء کننده ای که بنابه گزارش فراکسیون کمونیستی این جریان،دراکتبرمورد تصویب قرارگرفته است. مطابق این مصوبه اعلام می شود"ما، حفظ و برقراری ارتباط رفقای خود با ابتکارات و حرکات متعدد در اپوزيسيون پيرامون امر اتحادها را مفيد می‌دانيم؛ هرگاه که، با اطلاع هيئت سياسی ـ اجرايی باشد و در خدمت اشراف و آگاهی ما از اين روندها قرارگیرد".چنان که ملاحظه می کنید مطابق این مصوبه نه فقط نفس این گونه تحرکات مثبت ارزیابی می شود بلکه تلاش می شودکه به نحوی تحت نظارت هیئت اجرائی پیش برده شود.بیهوده نیست که سازمان اکثریت درپاسخ به خبرصدای آمریکا مبنی برشرکت این سازمان درهمایش پاریس با چنان ادبیات بی رمق و آکنده از شرمندگی آن را انکارمی کند،بدون آن که بخواهد سخنی درانتقاد ازچنین شیوه ای و نسبت به انتشاریک خبردروغ وباچنین اهمیتی، برزبان آورد.گوئی که اصلا حیثیت یک سازمان سیاسی با پخش چنین دروغی به بازی گرفته نشده است! وگوئی که اصلا دروغی درمیان نبوده است!
ه-وبالأخره ازطریق تسلط نگاه ریشه داری که همواره دراین جریان وجود داشته وهم چنان دست نخورده باقی مانده است:نگاه به قدرت وبه بالائی ها وتنظیم تاکتیک ها وجهت گیری ها دراین ارتباط.دراین بینش بسته به آن که بادازکدام سوبوزد،می توان بارِ سیاست را دوش به دوش کرد.
د-وبالأخره وجود یک نیروی سنگین وزن ِمیانگین بگیروبین دوصندلی بنشین که آماده است با هرچرخشی دراوضاع بسود این یا آن جریان،چرخشی یک شبه درمواضع بی بوو بی خاصیت خود به عمل آورد.با این همه تب وتاب تحولات داخل کشور وروندرادیکالیزه شدن جنبش های اجتماعی وطبقاتی ونیزافول شتابان بقایای نفوذ این جریان ازیکسو وشکست ورسوائی روزافزون سیاست های امپریالیست ها ونیزجمهوری اسلامی ازدیگرسو، درشرایط کنونی امکان انتخاب آسان وپیوستن قاطع به سوی هرکدام ازسه جهت گیری اصلی را (یعنی بسوی جنبش های اجتماعی-طبقاتی،بسوی جمهوری اسلامی، وبسوی قطب های وابسته به امپریالیسم را) برای این جریان با دشواری مواجه ساخته است.بهمین دلیل است که سیاست گاه به میخ زدن،گاه به نعل کوبیدن وگاه هم درحد فاصل بین آن ها،به عنوان یک سیاست میانگین گرفته شده ومرضی الطرفین برسازمان اکثریت حاکم شده است.
*3-برای نشان دادن گوشه ای ازفضای حاکم برهمایش پاریس وفشارهائی که ازقبل ِآن براقلیت های ملی واردمی گردید کافی است به چند مورد زیرنگاهی بیافکنیم.
نشست با سرود می سازمت وطن وشعری بامایه "مویه برای سرزمین آهورائی من"شروع می شود.فرادستی کمی وکیفی سلطنت طلبان وفرهنگ ناسیونالیسم حاکم برجلسه بشدت محسوس بوده است.برخی اعتراض می کرده اند که چرا رضاپهلوی پیام حمایت ارسال نکرده است.وبرخی دیگرخواهان اجرای سکوت برای بزرگداشت رضاخان بوده اند! نادیده نماند که رضاپهلوی قبل ازبرگزاری نشست فوق درپراک به دیدارجرج پوش شتافت وقرائنی دردست است که برخی محافل امپریالیستی درجهت پروژه خود و درتلاش برای هرچه بیشتررسانه ای کردن سلطنت وعوامل آن هستند.برای مردم کردنزدیک شدن احزاب کردی به سلطنت طلبانی که نه فقط تاریخا مسئولیت کشتارکسانی مثل قاضی محمد وشریف زاده و... را به عهده دارند وهیچ شرم وانتقادی هم ازاین بابت برخود روانمی دارند،بلکه متحد شدن باکسانی که حتا هم اکنون نیز حاضرنیستند موجودیت حداقلی رابرای آنان برسمیت بشناسند وحتا برسرمفاهیم قوم وخلق وعدم تمرکزو...مسأله دارند تاچه رسد به پذیرفتن حقوق آنان به مثابه ملیت های ایران ویااقلیت های ملی،وباانکارستم مضاعف مشغول چانه زدن هستند که اساسا با طرح فرمول یک رأی برای هرشهروند ایرانی،همه مشکلات مربوط به تبعیض حل می گردد ودیگرنیازی هم به اشاره جداگانه به حقوق اقلیت های قومی .نیست.ازهمین رو دراین پروژه نه فقط مدعیان باصطلاح جمهوری خواهی باید ادعای جموری خواهی خود را واگذارند وبهمین دلیل هم فاقد هرنوع پایگاهی درمیان جمهوری خواهان هستند،بلکه حتا کردها ودیگرملیت های دعوت شده به این جریان نیزقادرنیستند با مدافعین ناسیونالیسم حاکم،حول حقوق خود به توافق برسند و اگرحتا آن ها باچوب حراج زدن به مطالبات پایه ای خودهم به توافقی نزدیک شوند، قادرنخواهند شد بدنه توده ای سازمان های خود و مردم کردستان را درهمراهی با دشمنان قاضی محمد و شریف زاده اقناع کنند.وحاصل آن انزوای هرچه بیشترآن ها می شود.والبته سلطنت طلب ها نیزدراین میان به چندشقه تقسیم می شوند.
دراینجا یک سوال کلیدی مطرح می شودو آن اینست که چه نیروی محرکه ای این جریانات ناهمگون و متضاد در منافع خود ویژه را به چنین تلاشی وامی دارد؟ این همان نکته ای است که نویسنده این سطوربرآن است که با استناد صرف به به گرایشات واقدامات قائم بذات نیروهای قرارگرفته درزیرچتراین پروژه نمی توان به آن پاسخ دادوباید به دنبال آن قطب مغناطیسی(دست غیبی) رفت که این براده های واگرا را علیرغم میلشان کنارهم می چیند وبه عبارتی آن ها را واداربکوبیدن آب درهاون می کند!البته که دست غیبی دلش برای یک پارچگی ایران نسوخته،بلکه مطابق تجربه عراق و افغانستان، راه تجزیه وتقسیم-به عنوان یکی ازپروژه ها- ازطریق ائتلاف درمیان نیروهای وفاداربخود وایجاد موازنه قوا دربرابر رژیم حاکم وسپس پیشبرد اهداف دیگربراین بستراست. ودرست برپایه همین دورنماست که دست غیبی ازادامه تلاش برای وصله پینه کردن جریانات فوق کوتاه نخواهد آمد. بااین همه وضعیت حاکم برشرایط ایران بقسمی است که امرسرنگونی هم به معنای واقعی خود وهم به معنای سرنگونی باهدف جایگزین براستی دموکراتیک برای آن، باهمه سنگینی اش،برعهده جنبش های اجتماعی-طبقاتی وفعالین رزمنده ای قرارگرفته است که تمامی تلاش و هم وغم این نهادهای دست ساز قدرت های امپریالیستی آنست که سکان رهبری آن را بدست گیرند.