۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

ایران و ایرانی را از زبان کلنل محمد تقی خان پسیان بشنوید

· ایران را ، ایرانی باید آزاد کند.

· لازمه شرافت یک ملت ، استقلال است.

· بدون حقیقت ، آزادی میسر نیست.

· آزادی مستلزم مساوات است : در برابر قانون همه برابریم.

· آزادی عقیده ، در بالای سر هر سیاست حاکم است.

· روح ملت فدای هیچ کس نیست ، ارواح خادمین ملت باید فدای ملت شود.

· لقمه خارداری باشید تا دیگران نتوانند شما را بلع نمایند.

· اولین وسیله ترقی داشتن روح تجدد است.

· بر ضد زمانه راه رفتن غلط و محال است.

· هر ملتی که ترقی را با نظرهای لاقید و بی علاقه ملاحظه نماید دچار هلاکت خواهد شد.

· جاهلان مرگ را ، بر تغییر عادت ترجیح میدهند.

· یک فرد بی علاقه به جامعه خود ، کمتر از حیوان است.

· کسی که به تکالیف اجتماعی خود عمل نکند حقوق خودش را فاقد میگردد.

· بنام هر اکثریتی نمی توان حکم قطعی داد.

· دوره تاریخی که در حیات یک هیئت اجتماعیه رخ میدهد با قلم یک نفر مورخ و یا بفرمان یک زمامدار تعیین و تحدید نمی شود.

· نه ممکن است تاریخ را فریب داد و نه ممکن است زمان را ازمسیرسریع خودش باز داشت.

· روی خرابه های دیروز باید عمارت فردا را بلند کرد.

· ملتی که از مرگ نترسد هرگز نمی میرد.

· ترس عامل عمده اسارت ملتهاست.

· یک ملت ترسو بزودی در چنگال مستبد ستمگر گرفتار می آید.

· من کشته شدن را به مرگ ترجیح میدهم . من پیش دشمن زانو بر زمین نمیزنم. من فرزند انقلاب مشروطیت ایرانم.من از اعقاب بابک خرم دین هستم که در نزد خلیفه عرب آنچنان رشادت و عظمت از خود بروز داده است.

· ما مجلسی میخواهیم که نمایندگان دلخواه مردم در آن نشسته و با آلام و احتیاجات دمکراسی آشنا باشد،نه یک دام خیانت و تزویرکه در دارالخلافه تهران گسترانیده شده باشد.

· تبریز قصد کعبه ای را نکرده است ، بلکه خود کعبه آزادیخواهان است.

· آزادیخواهان بر ضد دولتی قیام کرده اندکه به پشتیبانی بیگانگان می خواهد در سراسر ایران یک رژیم علنی استبداد و ارتجاع تاسیس کندو ما به هر قیمتی که تمام شودباید ایران را آزاد کنیم و این دوره مشئوم و این دوره ادبارو فلاکت را که اتابکها را قابل تمنا ساخته ، خاتمه دهیم.

· به بهای خون جوانان ، مشروطه گرفتیم ، اشخاصی که میبایست در سنا بنشینند ، در مجلس نمایندگان ملت جا دادیم در نتیجه این اشتباه ، جوانان مملکت که انقلابی را بر پا کرده بودندمحکوم قوانین موضوعه کهنه پرستان شدند.امروز باید زحمت کشیده این غفلت و جهالت را جبران نمائیم، ویکتور هوگو متجدد فرانسوی گفته است : درهای پارلمان را به روی جوانان نبندید و الا آنها میدانهای عمومی را بروی خود خواهند گشاد.

· با وجود اینکه چندین میلیون قشون بیگانه در چهار سمت کشور سوئیس مستقر بود کوچکترین تخطی به خاک این کشور به عمل نیامد ، ولی چرا هر دسته لجام گسیخته ای وارد ایران می شود؟ زیرا دولت ایران اظهار وجود نمیکرد ، اراده نداشت بیان رای و عقیده نمی نمود ، شما بیائید اراده کنید ایران مال ایرانیان است و آنگاه ببینید که هیچ قوه گستاخ و حدنشناسی پیدا نمی شود که به خاک ایران تجاوز کند.

· ترور تولید آنارشی میکند نا امنی می افزاید ، و وجدان دمکراسی را از راه حقیقی خود منحرف می سازد، ترور بعنوان یک وسیله مبارزه منفور و مردود تمام فرقه های جدید می باشد، فرقه ما هرگز نمی تواند طرفدار آن باشد.

· این قیام می خواهد رژیم مملکت را تغییر دهد. در اوایل انقلاب محمد علی (شاه) ها رفتند و به جای آنان ناصرالملک(قره گوزلو) ها آمدند ولی این قیام اخیر یا مبدل به کشتار عمومی آزادیخواهان خواهد شد و یا ایران را تجدید خواهد نمود.

آخرین شعر هادی خرسندی در پاریس


چشمان بیدار - مهستی شاهرخی






هاي که من مرتکب خبط دگر نميشوم،
باز در اين مبارزه خاک به سر نميشوم/
شعار مرگ و زندگي براي کس نميدهم،
اسير مرده زنده‌ي يک دو نفر نميشوم/
اگر که سبز گشته‌ام، بگو به مدعي که من،
رنگ علف شدم، ولي، خوراک خر نميشوم!
(هادی خرسندی) برگرفته از اصغرآقا

باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم



باز آمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم

وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم

هفت اختر بی آب را کین خاکیان را میخورند

هم آب بر آتش زنم، هم باد شاهان بشکنم

چرخ ار نگردد گرد دل از بیخ و اصلش بر کنم

گردون اگر دونی کند گردون گردان بشکنم

كاريكاتوري از صد سال پيش :


كاريكاتوري از صد سال پيش :
مار و عقربهاي عمامه به سر به جان مشروطه افتادند !


اين كاريكاتورها از فكاهي نامه "ملا نصرالدين" است و تقابل مشروعه و مشروطه را مي نماياند: همانطور كه مي بينيم، مار و عقربهاي عمامه به سر به جان فرشته مشروطه افتاده اند.

اگر مي بينيم آخوندها قدرت را چارچنگولي چسبيده اند و براي حفظ آن خباثت و جنايت مي كنند، براي آن است كه براي به چنگ آوردن آن قرنها كمين كرده بودند.
آخوندها هميشه در قدرت شريك بودند. آنها در انقلاب ۵۷ فرصت يافتند كه كل قدرت را قبضه كنند.

درهمين فكاهي نامه كاريكاتور ديگري هم هست كه آرزوي آزاديخواهان را نشان ميدهد: در حالي كه آزاديخواهان در بهشت به سر مي برند، مرتجعان در آتش جهنم مي سوزند.

ملانصرالدين" نام نشريه‌اي بود كه به سردبيري جليل محمدقلي‌زاده به زبان تركي آذربايجاني و گاهي اوقات به زبان روسي منتشر مي‌شد. اين نشريه در ابتدا در تفليس (از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۷) منتشر مي‌شد و سپس در تبريز (در ۱۹۲۱) و باكو (از ۱۹۲۲ تا ۱۹۳۱) انتشارش ادامه يافت.
اين نشريه كه به انتقاد از حكومت‌هاي ايران و عثماني و نيز خرافات و عادات مردم قفقاز و كشورهاي اسلامي مي‌پرداخت نقش مهمي در بيداري مردم و جنبش مشروطه ايران داشت.
ميرزا علي‌اكبر صابر با نام مستعار هوپ‌هوپ در آن اشعار انتقادي خود را منتشر مي‌كرد.
كاريكاتورهاي آن كه به دست عظيم عظيم‌زاده و اسكار شيمرلينگ و يوزف روتر آلماني كشيده مي‌شد از شاهكارهاي كاريكاتور سياسي و اجتماعي است.
اين روزنامه تأثير زيادي بر نشريه صوراسرافيل داشت.
انتشار ملانصرالدين مهم‌ترين كار فرهنگي جليل محمدقلي‌زاده بود و دشمنان زيادي از مستبدين و ملايان براي او ساخت. روزنامهٔ ملانصرالدين نوشتارهايي روشنفكرانه و اصلاح‌طلبانه داشت و اين امر باعث شد تا مسلمانان به تكفير و آزار مدير، كاركنان و حتي فروشندگان آن دست بزنند.
دستگاه سانسور تزار و نيروهاي سياه فئودال هم به دست و پا افتاد . با نشر هر شماره بر تعداد دشمنان و بدخواهان افزوده مي شد و روحانيان در مساجد و منابر ناشرين و خواندگان آن را لعن و تكفير مي كردند و آنان را دشمن اسلام مي خواندند.
محمدقلي‌زاده ناچار شد براي گريز از تعرض مسلمانان در محله گرجي‌نشين تفليس اقامت كند. در بايگاني شخصي دست‌نوشته‌هاي جليل محمدقلي‌زاده، نامهٔ يك مسلمان تندرو در ده قاسم‌كندي ديده مي‌شود كه محمدقلي‌زاده را با دشنام شديد تهديد به قتل و خونريزي كرده‌است.

منابع:
- ملانصرالدين جليل محمدقلي‌زاده، به كوشش محسن قشمي، تهران: نشر ثالث، ۱۳۷۶. صص۲۷-۲۹، شابك
- آرين پور، يحيي. (1372). از صبا تا نيما. تهران: زوار.ج2

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=95438

منبع تصويرها:
http://www.nobahaar.com/post/14.htm

بزرگداشت دو جانباخته قتل های زنجيره ای در تهران


























يازدهمين سالگرد پروانه و داريوش فروهر, قربانيان قتل های زنجيره ای در تهران برگزار می شود...


روشنگری: يازده سال از زمانی که پروانه و داريوش فروهر به دست عناصر اطلاعاتی موسوم به "محفل خودسر" با کارد سلاخی شدند, گذشته است. به دنبال همين قتل ها و در رديابی و پيگيری آنها بود که به تدريج معلوم شد که قتل های زنجيره ای دگرانديشان, منتقدان و معترضان به حکومت يکی از شيوه های رايج در سر به نيست کردن مخالفان حکومت از سوی جوخه های ترور وابسته به رژيم بوده است؛ و معلوم شد که يک کميته ترور با شرکت مستقيم خامنه ای در باره اين قتل ها تصميم گيری می کند و معلوم شد که برای "شرعی کردن" قتل ها دستور قتل ها به عنوان "ناصبی" با فتاوی برخی از آيت الله های حکومتی صورت می گيرد. و باز معلوم شد که حداقل 80 نفر از مخالفان و منتقدان حکومت, از شاعر و نويسنده و منتقد ادبی و اجتماعی تا فعال سياسی به همين شيوه به قتل رسيده اند. پس از داريوش و پروانه فروهر, مختاری و پوينده دو تن از اعضای کانون نويسندگان ايران و از چهره های فرهيخته فرهنگی کشور نيز به دست جوخه های ترور حکومتی به طرز فجيعی به قتل رسيدند. از زمان برملا شدن قتل های زنجيره ای, محاکمه آمران و عاملان اين قتل ها همواره يکی از خواست های خانواده ها و بازماندگان آن بوده است, با اين حال پرونده قتل های زنجيره های و عاملان آن که زمانی از آنها به عنوان "غده سرطانی" در درون نظام ياد شد, هرگز بررسی نشد و به يکی از صفحات تاريک و سياه تاريخ جنايت و کشتار رژيم اسلامی تبديل شد. "غده های سرطانی" که لانه اصلی اش همان بيت رهبری و دستگاه ولايت مطلقه فقيه بود, بر سر جای خود ماند و همچنان زاد و ولد کرد و دوباره تمام تار و پود نظام را پر کرد؛ تدريجا شکل دولت نظامی/ امنيتی احمدی نژاد به خود گرفت و به دنبال شروع اعتراضات توده ای جنايت فجيع "کهريزک" را آفريد. با گذشت يازده سال از قتل پروانه و داريوش فروهر دادخواهی بازماندگان اين دو فعال سياسی معترض همچنان باقی است.

بزرگداشت دو جانباخته قتل های زنجيره ای در تهران

*يازدهمين سالگرد پروانه و داريوش فروهر, قربانيان قتل های زنجيره ای در تهران برگزار می شود...



روشنگری: يازده سال از زمانی که پروانه و داريوش فروهر به دست عناصر اطلاعاتی موسوم به "محفل خودسر" با کارد سلاخی شدند, گذشته است. به دنبال همين قتل ها و در رديابی و پيگيری آنها بود که به تدريج معلوم شد که قتل های زنجيره ای دگرانديشان, منتقدان و معترضان به حکومت يکی از شيوه های رايج در سر به نيست کردن مخالفان حکومت از سوی جوخه های ترور وابسته به رژيم بوده است؛ و معلوم شد که يک کميته ترور با شرکت مستقيم خامنه ای در باره اين قتل ها تصميم گيری می کند و معلوم شد که برای "شرعی کردن" قتل ها دستور قتل ها به عنوان "ناصبی" با فتاوی برخی از آيت الله های حکومتی صورت می گيرد. و باز معلوم شد که حداقل 80 نفر از مخالفان و منتقدان حکومت, از شاعر و نويسنده و منتقد ادبی و اجتماعی تا فعال سياسی به همين شيوه به قتل رسيده اند. پس از داريوش و پروانه فروهر, مختاری و پوينده دو تن از اعضای کانون نويسندگان ايران و از چهره های فرهيخته فرهنگی کشور نيز به دست جوخه های ترور حکومتی به طرز فجيعی به قتل رسيدند. از زمان برملا شدن قتل های زنجيره ای, محاکمه آمران و عاملان اين قتل ها همواره يکی از خواست های خانواده ها و بازماندگان آن بوده است, با اين حال پرونده قتل های زنجيره های و عاملان آن که زمانی از آنها به عنوان "غده سرطانی" در درون نظام ياد شد, هرگز بررسی نشد و به يکی از صفحات تاريک و سياه تاريخ جنايت و کشتار رژيم اسلامی تبديل شد. "غده های سرطانی" که لانه اصلی اش همان بيت رهبری و دستگاه ولايت مطلقه فقيه بود, بر سر جای خود ماند و همچنان زاد و ولد کرد و دوباره تمام تار و پود نظام را پر کرد؛ تدريجا شکل دولت نظامی/ امنيتی احمدی نژاد به خود گرفت و به دنبال شروع اعتراضات توده ای جنايت فجيع "کهريزک" را آفريد.
با گذشت يازده سال از قتل پروانه و داريوش فروهر دادخواهی بازماندگان اين دو فعال سياسی معترض همچنان باقی است.

نمادهای کهريزک را گريزگاهی نمانده است


*اين بار خامنه ای و نظاميان, امنيتی ها, لباس شخصی ها و سرداران فاسدش, اصلا به آيينه تمام نما و تجسم عريان فجايع هولناک کهريزک تبديل شده اند. مردم وقتی در شعارهايشان به کهريزک اشاره می کنند به روشنی آفتاب, همين نمادها را به چالش می گيرند.... روشنگری: از لحظه ای که مرگ پزشک وظيفه نيروی انتظامی, دکتر رامين پوراندرجانی, جوان 26 ساله اعلام شد؛ آن هم به علت ايست قلبی, ترديدهای نخستين در مورد مشکوک بودن اين مرگ ناگهانی شکل گرفت. بسرعت معلوم شد که او پزشک شکنجه گاه کهريزک بوده است و شاهد جنايات سرداران و فرماندهان متجاوز و شکنجه گر و از وضعيت برخی از قربانيان از جمله محسن روح الامينی به دقت خبر داشته است. پس از آن فاش شد که اين پزشک وظيفه به کميته تحقيق مجلس در باره مشاهدات خود و نقش فرماندهان نظامی و بسيجی در شکنجه و ضرب و شتم و قتل اسرای اين اردوگاه گزارش داده است. به گفته خانواده رامين, او پس از ارائه اطلاعاتش به کميته ويژه مجلس سخت برای جان خود بيمناک بود. و مرگ "ناگهانی" وی ثابت کرد که نگرانی های وی بی مورد نبوده است. جلادان و متجاوزان جنسی در کهريزک که از بيت رهبری هدايت می شدند نمی توانستند "شاهد زنده" باقی بگذارند تا جزئيات جنايات آنها را به افکار عمومی برساند. مگر رهبر نگفته بود بزرگنمايی شکنجه های کهريزک "بی انصافی" در حق رژيم است, و امری فرعی است! و مگر او برای بيرون کشيدن عناصر متجاوز و جنايتکار از زير نورافکن افکار عمومی آنها را جابجا نکرده بود؟ پس حالا چطور ممکن بود ايادی اش به شاهد زنده ای امکان بدهند که رازهای جنايت و ارتباط سرداران و فرماندهان شکنجه گر کهريزک را با بيت رهبر فاش کند؟ به اين ترتيب رامين پوراندرجانی از سر راه برداشته شد تا لااقل بخشی از جنايات نظاميان شکنجه گر و متجاوزان جنسی پنهان بماند. اين درست همان شيوه ای است که رژيم شکنجه و کشتار و تجاوز در موارد مشابه رفتار کرده است. فراموش نکرده ايم که به جای آمران و عاملان قتل های زنجيره ای وکيل خانواده های گروهی از قربانيان اين قتل ها را راهی زندان کردند, و از ياد نبرده ايم که به جای مجازات عاملان و آمران حمله وحشيانه به کوی دانشگاه تهران, يک گروهبان دوم را به جرم دزديدن يک ريش تراش محکوم کردند. حالا هم به جانيان ارتقا مقام داده اند و به جای محاکمه علنی آنها در حالی که حداقل 90 فقره شکايت رسمی از آنها وجود دارد به نابود کردن شاهدان زنده جناياتشان رو آورده اند. بيت رهبری دست در دست متجاوزان, قاتلان و شکنجه گران سنگدل به شکار قربانيان و خاموش کردن صدای شاهدان زنده جنايات کهريزک رو کرده و منتظر است زمان بگذرد و گذشت زمان حساسيت افکار عمومی را کاهش دهد و اين بار نيز قاتلان و متجاوزان جنسی از مجازات رهايی يابند. خامنه ای و ايادی آدمکش و متجاوزش اما سخت اشتباه می کنند. اين بار برخلاف گذشته جنايات آنها با شاهدانی چون ابراهيم شريفی که در برابر دوربين ها شرح تجاوز جنسی به خويشتن را بازگفت, و با افشاگری مهدی کروبی و تمرکز رسانه ها سخت به درون افکار عمومی کشور نفوذ کرده است. اين بار خامنه ای و دستگاه جنايتکاری که به فرمان او از هيچ جنايتی روگردان نيست, در افکار عمومی چنان رسوا شده که کهريزک به شعار مردم تبديل شده است. اين بار خامنه ای و نظاميان, امنيتی ها, لباس شخصی ها و سرداران فاسدش, اصلا به آيينه تمام نما و تجسم عريان فجايع هولناک کهريزک تبديل شده اند. و راست آن است که برای اين نمادهای کهريزک, يعنی قتل, شکنجه و تجاوز جنسی ديگر گريزگاهی نمانده است. مردم وقتی در شعارهايشان به کهريزک اشاره می کنند به روشنی آفتاب همين نمادها را به چالش می گيرند, وقتی می گويند, "توپ, تانک, کهريزک, ديگر اثر ندارد" در واقع خطاب به خامنه ای و سردارانش می گويند: تو و سردارانت حتی اگر ما را به خاطر اعتراض مان به کهريزک بيری و مورد تجاوز جنسی قرار بدهی و شکنجه کنی و به قتل برسانی, باز هم نمی توانی ما را بترسانی و به سکوت ناگزيرمان سازی. يک هفته پس از "ايست قلبی" کاملا "ناگهانی" يک جوان 26 ساله که به گفته خانواده و دوستان و آشنايانش هيچ گونه سابقه بيماری قلبی هم نداشته, حالا مجلس, آری! همان مجلسی که اعضای کميسيون تحقيق اش در واقع مانند دام گذارانی در شکار شاهدان برای رد کردن اطلاعات آنها به سرداران جانی و متجاوز جنسی و گرا دادن به آنها برای سربه نيست کردن شاهدان عمل کرده, زمزه سر داده است که می خواهد در باره "مرگ مشکوک" دکتر رامين پوراندرجانی تحقيق و تفحص کند. مردم ايران اما می دانند که از اين مجلس و کميته هايش و وعده هايش جز وهن حق و عدالت چيزی بيرون نمی آيد. مردم می دانند که فقط با درهم ريختن بساط اين ظالمان و درهم شکستن سرنيزه آنهاست که ممکن است بتوانند از دست شکنجه و جنايت و تجاوز اين ها نجات يابند. 26 آبان 1388