۱۳۹۵ مرداد ۳, یکشنبه

محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان: اقتصاد ایران در آستانه بن بست، دولت ابزار لازم برای خروج از رکود را ندارد

محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان: اقتصاد ایران در آستانه بن بست، دولت ابزار لازم برای خروج از رکود را ندارد

محسن رنانی استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان که در همایش «افزایش مقاومت، تنوع تولید» در دانشگاه شهید بهشتی سخن می‌گفت بر این اعتقاد است که اقتصاد ایران به علت چند لایگی و پیچیدگی رکودی که به آن گرفتار است در آستانه ورود به بن بست است. چرا که اصولا دولت ابزار لازم برای خروج از رکود را در دست ندارد. او معتقد است رکود کنونی عمیق ترین رکود اقتصاد ایران در سالهای پس از جنگ جهانی دوم است، چرا که به طور همزمان گرفتار پنج نوع رکود اقتصادکلانی، رکود ساختاری، رکود نهادی، رکود جهانی و رکود درآمدهای نفتی است و خروج از آن فعلا خارج از مقدورات دولت است. در شرایط کنونی یگانه ابزار دولت برای به حرکت واداشتن اقتصاد ایران، ابزارهای پولی و اقتصاد کلانی است که اگر دولت به سمت استفاده از این ابزارها برود موجب آشوب‌های تازه‌ای در اقتصاد می‌شود که آن را با انفجار تورمی رو به رو می کند. بنابر این دولت فعلا از همین یک ابزاری مرسوم هم نمی تواند برای خروج از رکود استفاده کند. نویسنده کتاب «چرخه‌های افول اخلاق و اقتصاد» بااشاره به وضعیت اقتصادی کشور گفت: متاسفانه مشکل اصلی امروز اقتصاد ایران این است که رکود هنوز مساله اول همه قوای سیاسی کشور نیست، که اگر بود سگینال گفتارها و رفتارهای مقامات سیاسی کشورمتفاوت می‌بود. محسن رنانی افزود: البته خطای مهم دولت یازدهم نیز این بود که تورم را نسبت به رکود بیشتر جدی گرفت، احتمالا به این علت که کنترل آن راحت تر است و با محدود کردن نقدینگی و اجرای برخی سیاست‌های انقباضی تورم را کنترل کرد و بعد به مردم اعلام کرد که ما توانستیم یکی از مشکلات اقتصادی را حل کنیم. او گفت: در سالهای 92 تا 93 من سراغ برخی مقامات و سیاست‌‌گذاران کشوری رفتم و به آنها دو مساله را گوشزد کردم: اول اینکه فاز دوم هدفمندی یارانه ها را تا زمان خروج از رکود اجرا نکنند، و دوم این که فعلا به تورم کاری نداشته باشند و بروند سراغ مدیریت رکود. وی ادامه داد: مردم ایران به تورم 20 تا 30 درصدی عادت کرده‌اند و چهل سال است با تورم دو رقمی زندگی می کنند، پس این ساختار اقتصادی به تورم دو رقمی عادت دارد و خودش را با آن منطبق کرده است، بنابراین توصیه من این بود که دنبال کاهش تورم به زیر ۲۵ درصد نباشید. اما متاسفانه کسی توجه نکرد، به طوری که اکنون سیاستگذاران کلان کشور به سراغ تورم یک رقمی رفته اند و حتی نظام سیاسی هم آن را به عنوان یکی از اهداف اصلی اقتصادی کشور اعلام کرده است. در حالی که آسیب تورم برای اقتصاد بسیار کم‌تر از آسیب رکود است. این اقتصاددان تصریح کرد: بارها گفتم و نوشتم که برای نجات اقتصاد ایران ما نیازمند یک گروه مشورتی ملی از متخصصان حوزه‌های مختلف اقتصاد برای تدوین نقشه درمانی این اقتصاد هستیم. کمیته نجات اقتصاد ملی می‌توانست طیف گسترده‌ای از اقتصاددانان طیف‌های مختلف را در بر بگیرد. ما برای کمک به اقتصاد کشور هستیم اما چه در دولت فعلی و چه دولت قبلی هر کدام فقط از مشاوران نزدیک خود، که متعلق به نحله فکری خاصی بودند استفاده کردند. وی ادامه داد: امروز سه مساله بحرانی و خطرناک، شامل رکود، بحران آب و فساد در کشور وجود دارد که اگر به سرعت برای حل آنها قیام نکنیم کل ساختار سیاسی را در هم می‌ریزد. این‌ها دشمنان اصلی جامعه ما هستند که به گمان من مساله بحران رکود از دو بحران دیگر خطرناک تر و عاجل تر است. بنابراین باید گفت امروز رکود مهمترین مساله نظام سیاسی کشور است و اگر از اندک فرصت‌های باقی مانده برای درمان آن استفاده نشود، به زودی امواج ورشکستگی‌ها، بیکاری کارگران، فقر حاشیه‌نشینان و سایر مسایل اجتماعی بحران‌هایی ایجاد می‌کند که کل کشور را به مخاطره می‌اندازد. نویسنده کتاب «بازار یا نابازار؟» سپس به دانش آموختگان کشور اشاره کرد و گفت: من به طور جدی نگران پنج میلیون دانش آموخته ای هستم که خارج از بازار کار حضور دارند. البته در آمارگیری‌های رسمی به کسی بیکار می گویند که تا 4 هفته قبل از روز آمارگیری در جست‌وجوی کار بوده باشد اما کاری نیافته باشد. بنابراین از نظر مرکز آمار کسی که بیکار است اما در چهار هفته گذشته به جست‌وجوی کار نرفته باشد، بیکار محسوب نمی‌شود. اما دقت کنیم که هیچ کس نمی رود که برگردد خانه نشین شود. بلکه همه می روند دانشگاه که بعد از فارغ التحصیلی، اشتغالی پیدا کند. بنابراین اگر اکنون پنج میلیون فارغ التحصیل داریم که بعداز چند ماه دوندگی و جست‌وجوی کار، اکنون خسته و ناامید شده اند و دیگر دنبال کار نیستند. نمی‌توانیم بگوییم این ها چون دنبال کار نرفته اند پس بیکار نیستند. به گمان من این‌ پنج میلیون دانش‌آموخته فاقد اشتغال را باید بیکار محسوب کنیم و به پنج میلیون بیکار رسمی بیفزاییم. این‌ انتظارات و سرخوردگی این بیکاران اکنون به یک بمب بزرگ اجتماعی تبدیل شده است که اگر منفجر شود ابعاد آن تمام حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی را در بر می گیرد . نویسنده کتاب «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» سپس به مفهوم و رکود اشاره کرد و گفت: تعریف رکود این است که رشد اقتصادی یک کشور در دو فصل متوالی زیر صفر باشد و اگر در دو فصل متوالی رشد اقتصادی بالای صفر بیاید یعنی آن اقتصاد از رکود خارج شده است، البته ممکن است با فروش نفت و منابع طبیعی دیگر شاخص‌های رشد بالا برود اما این به معنی واقعی، تحرک و رونق در اقتصاد کشور محسوب نمی‌شود. وی به نقطه آغاز رکود جاری در کشور اشاره کردوگفت: دو تعبیر، از زمان آغاز رکود در کشور وجود دارد. با یک نگاه،‌ رکود جاری از سال۱۳۸۴ شروع شده است و با نگاه دیگر از سال ۱۳۸۷. در نگاه اول باتوجه به اینکه در سال 84 شاغلین کشور حدود 20 میلیون نفر بوده اند و در سال 93 این رقم به حدود 21 میلیون رسیده است به این معنی است که در طول ده سال اشتغال کل کشور تنها به اندازه یک میلیون شغل افزایش یافته است. این درحالی است که در ده سال قبل از آن یعنی دربازه زمانی 74 تا 84 به طور متوسط تقریبا هر 2 تا3سال یک میلیون شغل جدید ایجاد شده است. پس از این منظر که با وجود ورود سالیانه یک میلیون نفر به جمعیت در سن کار،‌ میزان اشتغال‌زایی اقتصاد ما به یک سوم تا یک چهارم قبل رسیده است به این معنی است که اقتصاد وارد رکود شده است. نظریه پرداز «سرمایه‌های نمادین»ادامه داد: در نگاه دوم، معیار ما تعداد کارگاه‌های صنعتی بالای 10 نفر شاغل است. در سال 87 تعداد این کارگاه ها 17 هزار واحد بوده درحالی که در سال 92 این رقم به 14 هزار واحد رسیده است نکته جالب اینجاست که این رکود در هر دو نگاه، زمانی اتفاق افتاده که ما بالاترین درآمدهای نفتی و ارزی را داشته‌ایم. رنانی سپس به میزان نقدینگی کشور اشاره کرد و گفت: در سال 84 میزان نقدینگی در کشور حدود 70 هزار میلیارد تومان بود که تا سال 92 هفت برابر شد و به پانصد هزار میلیارد تومان رسید. در دولت یازدهم نیز نقدینگی دو برابر شده و به رقم عظیم هزار هزار میلیارد تومان رسیده است. اکنون اینجا این سوال مطرح می شود که با توجه به این حجم نقدینگی چرا در این سال‌های اخیر تورم بالاتر نرفته است؟ جواب این سوال این است: چون در این سال‌ها سرعت گردش پول نصف شده است. وی ادامه داد: در سال 92 گردش پول به حدی بود که یک تومان پول در سال 2 بار دست به دست می‌شد. اما اکنون این سرعت نصف شده است. خطر امروز اقتصاد ما این است که کوچکترین اشتباهی در سیاست های اقتصاد کلان ممکن است موجب بازگشت سرعت به گردش نقدینگی کشور شود که در این صورت باید انتظار یک انفجار تورمی عظیم را داشته باشیم. به همین علت دولت خیلی نمی‌تواند روی متغیرهای کلان مانور بدهد و سیاستگذاری کند. ما باید دنبال راه‌های دیگری برای خروج از رکود باشیم. مترجم کتاب «عقلانیت نابه‌روال» سپس به میزان پس انداز خانواده ها اشاره کرد و گفت: مطابق آمار اکنون 10 سال است که خرج خانواده ها بیشتر از درآمدهای آنها است و در واقع آنها دیگر پس اندازی ندارند که از آنها بخواهیم با به کارگیری آن پس اندازها و افزایش تقاضای کل، موجب رونق اقتصادی شوند. زیرا امروز در هر خانواده ایرانی یک دانش‌آموخته بیکار یا یک دانشجو یا یک سرباز وجود دارد وخانوارهای ایرانی مجبورند پس اندازهای گذشته‌شان را نیز خرج امور روزمره این فرزندانشان کنند. موسس مراکز هم‌اندیشی توسعه در استانهای کشور، سپس به راههای خروج از رکود اشاره کرد وگفت: با توجه به ناهماهنگی‌ها و اختلافاتی که در فضای سیاسی کشور وجود دارد و باتوجه به عدم هماهنگی قوای کشور در مورد اولویت‌های اول ملی کشور، بحث سرمایه گذاری خارجی و توسعه‌ گردشگری به عنوان عوامل رونق بخش به اقتصاد ایران عملا منتفی است. همچنین نظام بانکی به علت فساد درونی و نیز مشکلات ساختاری نظری بالا بودن مطالبات معوقه و انباشت دارایی‌های آنها در بخش مسکن و مستغلات، عملا دیگر توانایی حمایت از بخش تولید را ندارد. خانوارها نیز به علت فقدان پس انداز و حجم بالای بیکاران آنها و عدم افزایش متناسب دستمزدها، توانایی افزایش تقاضا برای تحریک تولید را ندارند. دولت نیز به علت خطر انفجار تورمی، نباید وارد تحریک اقتصاد از طریق سیاست پولی شود. کاهش درآمدهای نفتی دولت هم اجازه نمی دهد که با سیاست مالی تقاضای کل را تحریک کند. بنا بر این اقتصاد عملا در یک بن بست رکودی قرار گرفته است که خروج از آن با راههای مرسوم و سیاست‌های معمول اقتصادی توسط دولت امکان پذیر نیست.

سالروز مرگ شاملو و برنامه ی "کانون نویسندگان ایران"

سالروز مرگ شاملو و برنامه ی "کانون نویسندگان ایران"


امروز مطابق همه ی سال هایی که از مرگ شاعر بزرگ آزادی، احمد شاملو، می گذرد، قرار بود به دعوت "کانون نویسندگان ایران "ساعت پنج عصر روز دوم مرداد بر مزار او حاضر شویم و به او شعر والا وفخیم اش ادای احترام کنیم . ماشین ما در بین راه پنچر شد . این شد که پس از پنچر گیری به راهمان ادامه دادیم . نیمه های راه تلفنی با مجری برنامه تماس گرفتیم تا بگوییم که ما سه نفر احیانا یک ربع ساعت دیر تر می رسیم . در طی گفت و گو معلوم شد که ماموران پلیس امنیت، پلیس و لباس شخصی ها از ساعت چهار نیم هردودر بزرگ گورستان امامزاده طاهر را بسته اند و نمی گذارند احدی وارد گورستان شود . فقطحدود صد نفری که پیش ساعت چهار و نیم خودشان را به خاک شاملو رسانده بودند در انتظار ورود بقیه به سرمی برند. امسال دیگر کاری کرده بودند کارستان . بستن درهای گورستان عمومی ؟ از عجایب روزگار است .ساعت پنج و بیست و پنج دقیقه بود که سرانجام به گورستان رسیدیم . پشت درهای بسته مملو از جمعیت مشتاقی بود که در هوای دیوانه کننده ی چهل درجه می خواستند به شاملو برسند اماو خودرا باسد آهنین درهای بسته ی گورستان و باتوم های آخته ی پلیس و فریاد های "متفرق شوید !متفرق شوید !"ماموران معذور سرکوب روبه رو می دیدند .خبر شدیم در همان ساعت اولیه پلیس فریبرز رئیس دانا را خود برده است . به کجا ؟خبر ها متناقض بود.مردم کارخودرا می کردند . خانمی که دیده بود پلیس دلاور "حافظ امنیت مردم"اقدام به عمل شجاعانه ی قاپ زدن و ربودن مجموعه ی شعر های احمد شاملو از دست مردم کرده است از گوشی تلفن همراه خود بنای خواندن شعر های شاملو را گذاشت و ملت هم بااو دم گرفتند . شعر ها را از بر بودند .بخشی از هیئت دبیران که بیرون ازمحوطه گورستان بود به صرافت طبع دریافت که آری:"رودس همین جاست، همین جا بپر !"مزار شاعر بزرگ آزادی در خیابان است نه در محوطه ی گورستان . این بود که هیئت دبیران تصمیم گرفت طبق برنامه ی از پیش مقرر از یکی از اعضای هیئت دبیران بخواهد که "بیانیه "کانون را در همان خیابان بخواند . از جمعیت خواسته شد که فراهم تر شوند و حتی در صورت امکان برکف خیابان بنشینند .که فراهم آمدند و نشستند . هنگامی که بیانیه باصدایی غرا و پر طنین خوانده می شد، جمعیت بخش هایی از بیانیه راکه در آن پارهایی از شعر شاعر آمده بود با صدای بلند دم گرفتند . تا همین ساعت به سبب تراکم جمعیت ترافیک شدیدی ایجاد شده بود و راننده های خودرو های گذری سر ها رااز پنجره ی خودرو ها بیرون آورده بودند و می پرسیدند :"چه شده ؟شما این جا چه می کنید ؟چرا در های قبرستان را بسته اند؟"و مردم چنان که باید و شاید مطلب را تفهیم می کردند :"آمده ایم بر سر مزار شاعر بزرگ مان اما درها را به روی ما بسته اند، از مرده ی او هراس دارند".جمعیت همچنان به خواندن شعر ادامه داد تا این که نیروی پلیس زور آور شد و به اصطلاح کوشیدند مردم را پراکنده کنند . خبر رسید که رئیس دانا را هم رها کرده اند و اورا از همان راهی تهران کرده اند .در همین حین بچه هایی هم که در محوطه گرفتار شده بودند سرانجام به مراسم خیابان پیوستند .فشار پلیس مردم به غلیان آمده را خشمگین ترکرد واین شد که باچهرهای برافروخته یک صدا بنای خواندن سرود "سر اومد زمستون، شکفته بارون "را گذاشتند . حالا خیابان دوم هم بند آمده بود . مردم سرودخوانان ازگورستان دور می شدند.می شد صدای قهقهه ی غرش آسا و معروف شاملو را به گوش جان شنید :"این شد مراسم واقعی، حالا دیگر هر راننده ی کامیون، تریلر، وانت، تاکسی، هر رهگذر خسته از کار و زحمت و گرما می دانست که مردم برای شاعر خود، برای این همدست توده، در خیابان مراسم بزرگداشت برگزار کرده اند ، چه بهتر از این ؟ از این بهتر می خواستید ؟این بهتر بود یادر گوشه ای از گورستان بیتوته کردن و شعر خواندن، سخنرانی کردن ؟ "
روزگاری مارسل پروست درباره ی جان راسکین، نویسنده و منتقد بزرگ انگلیسی، گفته بود:"او حتی در مرگ خود نیز به پاره ای سیارات مُرده و خاموش می ماند که پرتوتابناک نورشان هنوز برما می تابد