نگارش:بهمن شفیق
همه شواهد نشان میدهند که انقلاب نان و آزادی در مصر در حساسترین نقطه حیات خود قرار گرفته است. نقطهای که در آن تکلیف آرایش سیاسی جامعه مصر در حال تعیین شدن است. و درست در این نقطه حساس کمبود یک حزب ژاکوبنی، حزبی که به اندازه کافی مجرب باشد، حزبی که به فنون قیام مسلح و مسلط باشد، حزبی که واقعیت زندگی را بشناسد و نبض تپنده اش را تشخیص دهد، حزبی که لحظات را دریابد، بیش از هر چیز به چشم می خورد. انقلاب تنها روندی اجتماعی و دراز مدت نیست. در لحظات تعیین کننده، این عنصر توطئه است که در انقلابات نقشی برجسته می یابند. هر کس که این را انکار کند، یا ابله است و یا عوامفریبی که خود مشغول توطئه است. و در مصر امروز انقلابیون ضعیف ترین توطئه گرانند.
تصور این که در مصر نیز تحولات به همانگونه ای پیش خواهد رفت که در تونس واقع شد، یک ساده لوحی محض است. تونس کل بورژوازی را غافلگیر کرده بود. تونس اولین سنگر ارتجاع عرب بود که سقوط کرد. این که آیا بورژوازی موفق به مهار روند انقلابی در تونس خواهد شد و آن را در همین نیمه راه متوقف خواهد کرد یا نه به عواملی متعدد بستگی دارد که سرنوشت انقلاب در مصر شاید تعیین کننده ترین این عوامل باشد. تونس اما مهمترین سنگر ارتجاع عرب نبود. مصر آن حلقه اصلی است. مصر جائی است که سرنوشت انقلاب در آن بر کل روند انقلابی جهان عرب تأثیرات تعیین کننده بر جا خواهد گذاشت. توقف انقلاب در مصر در میانه راه، کل روند انقلابی جهان عرب را لااقل دچار تأخیر – اگر نگوئیم متوقف – خواهد کرد و پیشروی انقلاب در کرانه نیل سیلی از انقلابات را در جهان عرب و خاورمیانه به راه خواهد انداخت. سیلی که دامنه آن به هیچ وجه قابل پیشبینی نخواهد بود. دقیقاً از همین رو نیز باید انتظار مقاومت ارتجاع در مصر وجود می داشت.
وزن سیاسی مصر در جهان عرب و پیچیدگی و تنوع جامعه مصر و قدرت طبقه حاکمه آن، همه و همه باید این را از پیش معلوم میکردند که مبارزه طبقاتی در این کشور ۸۰ میلیونی مسیر به مراتب پیچیدهتر و خونین تری را طی خواهد کرد تا در تونس. و چنین نیز شد.
تا روز تظاهرات بزرگ سه شنبه، «روز خشم»، روند حوادث کم یا بیش به همانگونه ای پیش میرفت که در تونس نیز واقع شده بود. اوجگیری هر چه بیشتر تظاهرات و درگیریهای خیابانی، به ویژه با پلیس، کشته و زخمی، جنگ و گریز. از روز سه شنبه روند تحولات اما شکل دیگری به خود گرفت. بسیج میلیونی معترضین توازن قوا را به گونهای محسوس به زیان رژیم دگرگون کرد. به این توازن قوای جدید دیگر نمیشد با نیروی پلیس و به شکل کلاسیک پاسخ گفت. بازی پیچیدهای آغاز شد که سرشار از توطئه و دسیسه بود.
از همان زمان اوجگیری اولیه تظاهرات و جابجائی های درون کابینه، روشن بود که رژیم در عین وانمود کردن به عقب نشینی، به هیچ وجه قصد واگذاری میدان بازی به مخالفین را ندارد. انتصابات انجام گرفته تماماً به معنای تقویت نقش ارتش و نیروهای امنیتی در بازی سیاسی روزهای آینده بود. این تغییرات نشان میداد که در رأس رژیم شکافی وجود ندارد، برعکس، این تغییراتی بودند در جهت عملکردی متمرکز تر و حساب شده تر. عقب نشینی موقت پلیس در روز قبل از تظاهرات سه شنبه و غیبت ناگهانی آن در خیابانها، باز کردن در زندانها و آزاد کردن زندانیان جنائی همراه با مسلح کردن آنان، افزایش غارت و ناامنی در خیابانها و یورش به منازل مردم، همراه با بیطرفی ظاهری ارتش اجزاء مختلف این توطئه پیچیده را به نمایش می گذاشتند. در همه این اقدامات رژیم حاکم به درستی تشخیص داد که در لحظه حاضر همه چیز به توازن قوا بستگی دارد و نه به حفظ ظواهر. محاسبه ای بسیار ساده مبنای همه این اقدامات را تشکیل می داد: هر چه هرج و مرج افزایش یابد، به همان اندازه نیز ترس مردم افزایش خواهد یافت و خواست نظم از طرفداران بیشتری برخوردار خواهد شد. انقلاب با قدرت بسیج وسیع و با تشکیل کمیته های محلی به مقابله برخاست و توانست از این دوره نیرومند تر بیرون بیاید.
سحنرانی مبارک در شب بعد از تظاهرات سه شنبه و تأکید وی بر این که او در مصر خواهد مرد و تا پایان دوره ریاست جمهوری اش کناره گیری نخواهد کرد، بر خلاف ظاهر امر و بر خلاف آنچه بسیاری از مفسران ساده لوح قلمداد کردند، نه یک عقب نشینی، بلکه اعلام آغاز ضد حمله ای بود برای بر هم زدن توازن قوایی که اکنون به زیان رژیم حاکم چرخیده بود. نخستین واکنش تظاهر کنندگان میدان تحریر به سخنرانی مبارک خشم بود و اعتراض. اما یک نکته در این میان پنهان ماند و آن هم این که سخنرانی مبارک همه امیدواری های متکی بر خوش بینی تظاهر کنندگان را نیز بر باد داد. روشن بود که باز هم مفسران بورژوا و ساده لوحان سخنرانی مبارک را به سرسختی و لجاجت او و بیگانگی اش با واقعیات تعبیر خواهند کرد (از جمله این ساده لوحان هم باید از آلن وودز – این نظریه پرداز محبوب چپ سطحی ایران – نام برد. وودز نیز در مقاله کلیشه ای اش تحت عنوان «مصر در آستانه جنگ داخلی»، واکنش مبارک را به ویژگی خود او نسبت داد). در پس این موضعگیری اما جدالی سخت بر سر تعیین استراتژی مقابله با موج انقلاب نان و آزادی در جهان عرب نهفته بود. اخبار روزهای بعد – حمایت عربستان و کویت از مبارک و تماس معمر قذافی با وی و موضعگیری دولتهای هلند و ایتالیا به نفع وی – نشان داد که در میان بورژوازی به هیچ وجه بر سر یک خط مشی عقب نشینی مدارا ورزانه و واگذاری قدرت توافق عمومی وجود ندارد. خود مبارک بعداً در گفتگو با کریسیتیان امانپور از اختلاف نظر خود با اوباما و از این که اوباما مصر را نمی شناسد، صراحتاً سخن گفت. البته او باید میگفت که اوباما به اندازه کافی از وخامت اوضاع در جهان عرب خبر ندارد. به هر رو، آنچه اینک لازم بود، بسیجی از قوای ضد انقلاب بود تا این صف را در عمل تقویت کند. از روز چهارشنبه و با هجوم دستجات مزدور مبارکی در خیابانهای قاهره و اسکندریه، این ضد حمله از سطح دیپلماتیک فراتر رفته و به خیابانها نیز رسید.
کمترین هدف این ضد حمله خیابانی در هم شکستن انحصار قدرت صف انقلاب در خیابان بود و ضد حمله ارتجاع در رسیدن به این هدف کاملاً موفق عمل کرد. هدف بزرگتر، بیرون راندن مبارزان انقلابی از میدان تحریر، البته به نتیجه نرسید و مبارزان انقلابی با فداکاری شورانگیز و با کمترین امکانات، اما بیشترین جسارت، از سنگر انقلاب به دفاع برخاستند. صحنههای با شکوه این مقاومت قهرمانانه هیچگاه از اذهان جهان عرب پاک نخواهند شد. این مبارزان سنتی را از خود بر جا گذاشتند که تا نسلها الهام بخش مبارزه انقلابی در جهان عرب باقی خواهد ماند. درود بر همه این مبارزان و صد بار درود بر جانباختگان نبرد میدان تحریر.
ضد حمله ارتجاع اما توانست علیرغم رسوایی بزرگ جهانی اش، تناسب قوا در مبارزه را تا حدودی که لازم بود مجدداً به نفع اردوی ارتجاع برگرداند. اگر تا پیش از این ضد حمله این «سران» اپوزیسیون بودند که کناره گیری مبارک را پیش شرط هر گونه گفتگویی اعلام می کردند، اکنون و پس از ضدحمله ارتجاع، این دولت بود که پایان تظاهرات را به عنوان پیش شرط آغاز گفتگو اعلام می کرد. ورق برگشته بود، راه برای مذاکره باز شده بود. معامله های پشت پرده به سرعت در حال جوش خوردن بود. در حالی که در میدان تحریر جنگ باریکادها به شدت ادامه داشت و درست در شرایطی که مبارزان جوان انقلاب با خون خود به پاسداری از انقلاب خویش بر خاسته بودند، دلالان بورژوازی در حال آخرین چک و چانه های معامله بر سر انقلاب بودند. انقلابیون جوان تاوان خطایی را می پرداختند که چند روز پیش از آن مرتکب شده بودند. آنها می توانستند درست هنگامی که پلیس از خیابانها عقب کشیده شد، تعرض خود را ادامه دهند و با تصرف پاسگاههای پلیس این ارگان سرکوب ارتجاع را برای همیشه از کار بیندازند. اما آنها به حفظ سنگر های خود بسنده کرده بودند. اکنون و با ضد حمله سازمان یافته ارتجاع، ضد حمله ای که همان پلیس نقش اصلی سازمان دهنده را در آن ایفا می کرد، این مبارزان باید از یک سو به دفاع از انقلاب در خیابانها می پرداختند و از سوی دیگر مانع فروش انقلاب توسط دلالان حرفهای می شدند. مبارزان انقلاب با شایستگی تمام از عهده اولی بر آمدند اما شاید حتی متوجه نیز نشدند که این میدان فرعی نبرد بود. تصمیمات در عرصه دیگری در حال اتخاد شدن بودند.
در تمام این دوران جنگ و گریز، اما این ارتش بود که روز به روز بر محبوبیت و اعتبار خود می افزود. شاید یکی از خطرناکترین صحنههای روزهای پر از التهاب قاهره را باید دیدار وزیر دفاع از سربازان مستقر در میدان تحریر به حساب آورد. وزیر دفاعی که با لباس ساده نظامی و در هیأت پدری مهربان نسبت به سربازان و در عین حال مدافع جان تظاهرکنندگان ظاهر می شد. همه چیز برای واگذاری امور به ارتش آماده می شد. پلیس و دستجات اراذل و اوباشی که نقش سگ هار را بر عهده گرفتند، دولتی که با وعده کنار رفتن مبارک و فرزند او ظاهراً راه را برای انتخابات آزاد باز می کرد، اپوزیسیون دلالی که فقط سهم خود را از کیک میخواست و ارتشی که در این میان آرام آرام به عنوان ناجی ملت سر بلند می کرد. و غرب؟ غرب نشان داد که هرزه وقیحی بیش نیست: دروغگو، بیشرم و عوامفریب. از یک سو برای جوانان میدان تحریر اشک تمساح ریختند و از سوی دیگر پشت پرده های معامله به معماری نظم نوین نظامی دولت آینده مصر پرداختند. مگر نه این که تونی بلر، این توله سگ بد پوزه سرمایه، از همان آغاز اوجگیری اعتراضات بر ضرورت «مدیریت» آن توسط غرب تأکید کرده بود؟ آنها حتی به تبلیغات «پرو دمکراسی» خویش نیز وفادار نماندند. ارتجاع عرب میدانست که با چه کسانی طرف است و این ارتجاع نشان داد که به این سادگی میدان را خالی نخواهد کرد.
به این ترتیب توطئه پشت توطئه در حال وقوع بود. هر چه بر میزان مقاوت قهرمانان میدان تحریر افزوده می شد، به همان اندازه نیروهای درون اپوزیسیون به معامله بزرگ نزدیکتر می شدند. عمر سلیمان، این متخصص امور امنیتی که بنا بر اسناد ویکی لیکس در طراحی مستقیم نظام شکنجه در زندانهای مصر با سازمان سیا همکاری تنگاتنگ داشت، هر چه بیشتر زمام امور را در دست خود می گرفت. این رژیم بود که اینک تعیین میکرد با چه کسانی مذاکره کند. و روشن بود که طرف مذاکره همان اپوزیسیون اعلیحضرتی بود که در تمام سالهای اختناق در درون و حاشیه دستگاه حکومتی قرار داشت. هر چه زمان به توافق نهائی این دلالان با رژیم نزدیکتر میشد و عمرو موسی به عنوان فرد مورد اعتماد دستگاه و ارتش از موقعیت بهتری برخوردار می شد، به همان اندازه نیز فشار بر سایر گروههای درون اپوزیسیون برای عقب نماندن از قافله معامله بزرگ افزایش می یافت. آیمان نور، رهبر حزب لیبرال القعد، تا آنجا رسید که حتی با انحلال پارلمان به مخالف برخاست. خلق فریاد بر میآورد «الشعب یرید، اسقائط النظام» و اپوزیسیون اعلیحضرت در کار تحکیم همان نظام اکنون در کنار ارتش قرار می گرفت. به این ترتیب تظاهرات روز جمعه که از قبل به عنوان «تظاهرات خروج» معروف شده بود، میرفت که به پرده نهائی این بازی کثیف تبدیل شود. روز پنج شنبه عمر سلیمان آخرین دسته معامله گران، اخوان المسلمین، را نیز فراخواند تا در مذاکرات شرکت کنند. در عین حال او تردیدی هم در این نکرد که به تهدید آنها بپردازد و اعلام کند که هرج و مرج البته کار اخوان نیز هست. پیام روشن بود. یا در معامله شرکت خواهید کرد و یا شما را هم سرکوب خواهیم نمود. همه چیز برای جمعه خروج آماده شده بود.
چه قدرت سمبلیکی در جمعه خروج وجود داشت. همه سران اپوزیسیون، همه دلالان، در میدانی جمع میشدند که زنان و مردان جوان با مقاومت قهرمانانه خود مانع سقوط آن شده بودند. دانشجویان، دانش آموزان و کارگران و فقرای محلات زاغه نشین قاهره، همان ده هزار نفری که شب جمعه را پشت باریکادهای میدان به سر برده بودند، روز بعد شاهد بودند که نه تنها سران اپوزیسیون، بلکه حتی وزیر دفاع و اعضای کابینه نظامی هم در میدان حضور یافته اند. وزیر دفاعی که هنگام حضور در میدان با استقبال تظاهر کنندگان نیز روبرو شده بود. توطئه ثمر داده بود. برای اولین بار حتی تلویزیون رسمی دولتی نیز به پخش تصاویری از تظاهرات پرداخت. نظام سقوط نکرده بود، ظرفیت ادغام خود را افزایش داده بود. اکنون دیگر روشن بود که نظام انقلاب را وارد نبردی فرسایشی کرده بود.
چه دوگانگی غریبی در روز جمعه خود را نشان داد. گویی غریو «اسقائط النظام» فقط برای التیام بخشیدن به روح تظاهر کنندگان، فقط برای اعلام این آرزو سر داده می شد. فتح میدان تحریر اما سقوط نظام نبود. سقوط نظام تنها هنگامی معنا داشت که کاخ ریاست جمهوری سقوط می کرد. همان کاخی که در فاصله کوتاهی از میدان قرار داشت و توسط همان ارتشی محافظت میشد که اینک در قلوب تظاهر کنندگان نیز جا باز کرده بود. هیچ چیز منطقیتر و در عین حال دردناک تر از این نبود که در پایان روز خروج، شورائی که نام «شورای نخبگان» بر خود نهاده بود و همه قوادان اپوزیسیون را در خود جمع کرده بود، با صدور بیانیه ای رسما بر دوران گذار پیشنهادی نظام تحت هدایت عمر سلیمان صحه گذاشته بود. این شورا به خود اجازه داد که از «جوانان معترض» نیز خواستار تعیین نمایندگانی برای شرکت در مذاکرات با دولت شود. همه دنائت سیاست بورژوائی، یکسره در این شورا جمع شده بود.
اما این تمام ماجرا نبود. جمعه خروج در عین حال روز اعلام ورود رسمی جمهوری اسلامی به جنگ قدرت در مصر نیز بود. رهبر جمهوری اسلامی سکوت خود را شکست و با کنار گذاشتن همه ملاحظات دیپلماتیک علناً و رسما وارد میدان جنگ با مبارک شد. جمهوری اسلامی خویشتنداری خود را کنار گذاشت و در بالاترین سطح علنا و رسما به عنوان یک عامل تحولات وارد مناسبات سیاسی در مصر شد. انقلاب نان و آزادی اکنون از یک سوی دیگر نیز مورد تعرض واقع شده است.
انقلاب روزهای سرنوشت سازی را طی می کند. اکنون دیگر باید بر انقلابیون روشن باشد که تنها با شور انقلابی و تنها با جسارت نمی توان در مقابل دسیسه های متنوع بورژوازی ایستاد. تدبیر، درایت، هشیاری و انضباط در چنین روزهایی به همان اندازه حیاتی اند که جسارت و شهامت. روزهای آینده نشان خواهد داد که آیا رهبران نسل جوان انقلابی در مصر چنین خصوصیاتی را نیز از خود بروز خواهند داد یا نه. آنچه مسلم است، اکتفا به روشها و تاکتیکهای تاکنونی جنبش انقلابی دیگر برای پاسخگوئی به شرایط پیچیده امروز و برای خنثی کردن توطئه های لایه به لایه محافل و باندها و دستجات مختلف بورژوازی به هیچ وجه کافی نیست. صف انقلابیون باید بتواند از یک سو در عرصه سیاسی به خنثی کردن مانورهای پشت پرده و علنی بورژوازی بپردازد و از سوی دیگر مانع از آغاز روندی فرسایشی در درون خود شود و با ترکیب اشکال متنوع مبارزه در سطوح مختلف و در گستره ای وسیع عملا همراه با مرور زمان نیروی بیشتری را نیز به درون خود جلب کند. این باید روشن شده باشد که مقاومت چند هزار نفره و سپس تظاهرات میلیونی در فواصل معین، دیگر برای پیشروی بیشتر کفایت نمی کند. رژیم حاکم مجرب تر از آن است که با این روشهای قابل پیش بینی از پا در آید. در نبردی که امروز بین انقلاب و ضد انقلاب در جریان است، این ضد انقلاب است که از برتری های استراتژیک فراوانی برخوردار است: از مدیا تا منابع مالی و تا متحدان و مشاوران جهانی. این برتری های استراتژیک را باید با مؤلفه های دیگری در درون صف انقلاب جبران کرد. این کاری است دشوار اما شدنی. باید دید که آیا انقلابیون مصری توان غلبه بر چنین مصافی را دارند یا نه.
یک چیز اما روشن است. انقلاب نان و آزادی در جهان عرب نخستین انقلاب در جهان معاصر در دروان پسا جنگ سردی است. این انقلاب در شرایطی شکل گرفته است که شکافی عمیق بین دوره حاضر و دوره پیشین انقلابات به وجود آمده است. شکافی که با یک دوران تاریخی تماما دست راستی پر شده است. این که انقلاب نان و آزادی تا همینجا نیز پیشروی کرده است، مایه سرافرازی همه انقلابیون است. اما چه انقلاب بتواند مسیر پیشروی های بعدی خود را باز کند و چه در همین مرحله متوقف بماند، روند انقلابی ای که امروز در جهان عرب آغاز شده است روندی زودگذر نخواهد بود. این تحولی خواهد بود عمیق و دیرپا. جنگ بر سر تعیین خصلت و ماهیت این تحولات، پیشگیری از بلع آن توسط این یا آن جناح ارتجاع و کمک به تعمیق آن در جهت یک انقلاب رهائیبخش سوسیالیستی، وظیفه دائمی همه کمونیستها و سوسیالیستها و همه چپ است. چه در مصر و در جهان عرب و چه در هر نقطه دیگری از جهان. اطلاق برچسبهای «پرو دمکراسی» و اسلامی بر این انقلاب، گام نخست بلعیدن آن توسط ارتجاع بورژوائی است. این جنگ را نباید به بورژوازی واگذار کرد. به ویژه در سطح جهانی و منطقه ای، انقلاب نان و آزادی به عقبه ای نیرومند نیاز دارد. باید این عقبه را شکل داد
وزن سیاسی مصر در جهان عرب و پیچیدگی و تنوع جامعه مصر و قدرت طبقه حاکمه آن، همه و همه باید این را از پیش معلوم میکردند که مبارزه طبقاتی در این کشور ۸۰ میلیونی مسیر به مراتب پیچیدهتر و خونین تری را طی خواهد کرد تا در تونس. و چنین نیز شد.
تا روز تظاهرات بزرگ سه شنبه، «روز خشم»، روند حوادث کم یا بیش به همانگونه ای پیش میرفت که در تونس نیز واقع شده بود. اوجگیری هر چه بیشتر تظاهرات و درگیریهای خیابانی، به ویژه با پلیس، کشته و زخمی، جنگ و گریز. از روز سه شنبه روند تحولات اما شکل دیگری به خود گرفت. بسیج میلیونی معترضین توازن قوا را به گونهای محسوس به زیان رژیم دگرگون کرد. به این توازن قوای جدید دیگر نمیشد با نیروی پلیس و به شکل کلاسیک پاسخ گفت. بازی پیچیدهای آغاز شد که سرشار از توطئه و دسیسه بود.
از همان زمان اوجگیری اولیه تظاهرات و جابجائی های درون کابینه، روشن بود که رژیم در عین وانمود کردن به عقب نشینی، به هیچ وجه قصد واگذاری میدان بازی به مخالفین را ندارد. انتصابات انجام گرفته تماماً به معنای تقویت نقش ارتش و نیروهای امنیتی در بازی سیاسی روزهای آینده بود. این تغییرات نشان میداد که در رأس رژیم شکافی وجود ندارد، برعکس، این تغییراتی بودند در جهت عملکردی متمرکز تر و حساب شده تر. عقب نشینی موقت پلیس در روز قبل از تظاهرات سه شنبه و غیبت ناگهانی آن در خیابانها، باز کردن در زندانها و آزاد کردن زندانیان جنائی همراه با مسلح کردن آنان، افزایش غارت و ناامنی در خیابانها و یورش به منازل مردم، همراه با بیطرفی ظاهری ارتش اجزاء مختلف این توطئه پیچیده را به نمایش می گذاشتند. در همه این اقدامات رژیم حاکم به درستی تشخیص داد که در لحظه حاضر همه چیز به توازن قوا بستگی دارد و نه به حفظ ظواهر. محاسبه ای بسیار ساده مبنای همه این اقدامات را تشکیل می داد: هر چه هرج و مرج افزایش یابد، به همان اندازه نیز ترس مردم افزایش خواهد یافت و خواست نظم از طرفداران بیشتری برخوردار خواهد شد. انقلاب با قدرت بسیج وسیع و با تشکیل کمیته های محلی به مقابله برخاست و توانست از این دوره نیرومند تر بیرون بیاید.
سحنرانی مبارک در شب بعد از تظاهرات سه شنبه و تأکید وی بر این که او در مصر خواهد مرد و تا پایان دوره ریاست جمهوری اش کناره گیری نخواهد کرد، بر خلاف ظاهر امر و بر خلاف آنچه بسیاری از مفسران ساده لوح قلمداد کردند، نه یک عقب نشینی، بلکه اعلام آغاز ضد حمله ای بود برای بر هم زدن توازن قوایی که اکنون به زیان رژیم حاکم چرخیده بود. نخستین واکنش تظاهر کنندگان میدان تحریر به سخنرانی مبارک خشم بود و اعتراض. اما یک نکته در این میان پنهان ماند و آن هم این که سخنرانی مبارک همه امیدواری های متکی بر خوش بینی تظاهر کنندگان را نیز بر باد داد. روشن بود که باز هم مفسران بورژوا و ساده لوحان سخنرانی مبارک را به سرسختی و لجاجت او و بیگانگی اش با واقعیات تعبیر خواهند کرد (از جمله این ساده لوحان هم باید از آلن وودز – این نظریه پرداز محبوب چپ سطحی ایران – نام برد. وودز نیز در مقاله کلیشه ای اش تحت عنوان «مصر در آستانه جنگ داخلی»، واکنش مبارک را به ویژگی خود او نسبت داد). در پس این موضعگیری اما جدالی سخت بر سر تعیین استراتژی مقابله با موج انقلاب نان و آزادی در جهان عرب نهفته بود. اخبار روزهای بعد – حمایت عربستان و کویت از مبارک و تماس معمر قذافی با وی و موضعگیری دولتهای هلند و ایتالیا به نفع وی – نشان داد که در میان بورژوازی به هیچ وجه بر سر یک خط مشی عقب نشینی مدارا ورزانه و واگذاری قدرت توافق عمومی وجود ندارد. خود مبارک بعداً در گفتگو با کریسیتیان امانپور از اختلاف نظر خود با اوباما و از این که اوباما مصر را نمی شناسد، صراحتاً سخن گفت. البته او باید میگفت که اوباما به اندازه کافی از وخامت اوضاع در جهان عرب خبر ندارد. به هر رو، آنچه اینک لازم بود، بسیجی از قوای ضد انقلاب بود تا این صف را در عمل تقویت کند. از روز چهارشنبه و با هجوم دستجات مزدور مبارکی در خیابانهای قاهره و اسکندریه، این ضد حمله از سطح دیپلماتیک فراتر رفته و به خیابانها نیز رسید.
کمترین هدف این ضد حمله خیابانی در هم شکستن انحصار قدرت صف انقلاب در خیابان بود و ضد حمله ارتجاع در رسیدن به این هدف کاملاً موفق عمل کرد. هدف بزرگتر، بیرون راندن مبارزان انقلابی از میدان تحریر، البته به نتیجه نرسید و مبارزان انقلابی با فداکاری شورانگیز و با کمترین امکانات، اما بیشترین جسارت، از سنگر انقلاب به دفاع برخاستند. صحنههای با شکوه این مقاومت قهرمانانه هیچگاه از اذهان جهان عرب پاک نخواهند شد. این مبارزان سنتی را از خود بر جا گذاشتند که تا نسلها الهام بخش مبارزه انقلابی در جهان عرب باقی خواهد ماند. درود بر همه این مبارزان و صد بار درود بر جانباختگان نبرد میدان تحریر.
ضد حمله ارتجاع اما توانست علیرغم رسوایی بزرگ جهانی اش، تناسب قوا در مبارزه را تا حدودی که لازم بود مجدداً به نفع اردوی ارتجاع برگرداند. اگر تا پیش از این ضد حمله این «سران» اپوزیسیون بودند که کناره گیری مبارک را پیش شرط هر گونه گفتگویی اعلام می کردند، اکنون و پس از ضدحمله ارتجاع، این دولت بود که پایان تظاهرات را به عنوان پیش شرط آغاز گفتگو اعلام می کرد. ورق برگشته بود، راه برای مذاکره باز شده بود. معامله های پشت پرده به سرعت در حال جوش خوردن بود. در حالی که در میدان تحریر جنگ باریکادها به شدت ادامه داشت و درست در شرایطی که مبارزان جوان انقلاب با خون خود به پاسداری از انقلاب خویش بر خاسته بودند، دلالان بورژوازی در حال آخرین چک و چانه های معامله بر سر انقلاب بودند. انقلابیون جوان تاوان خطایی را می پرداختند که چند روز پیش از آن مرتکب شده بودند. آنها می توانستند درست هنگامی که پلیس از خیابانها عقب کشیده شد، تعرض خود را ادامه دهند و با تصرف پاسگاههای پلیس این ارگان سرکوب ارتجاع را برای همیشه از کار بیندازند. اما آنها به حفظ سنگر های خود بسنده کرده بودند. اکنون و با ضد حمله سازمان یافته ارتجاع، ضد حمله ای که همان پلیس نقش اصلی سازمان دهنده را در آن ایفا می کرد، این مبارزان باید از یک سو به دفاع از انقلاب در خیابانها می پرداختند و از سوی دیگر مانع فروش انقلاب توسط دلالان حرفهای می شدند. مبارزان انقلاب با شایستگی تمام از عهده اولی بر آمدند اما شاید حتی متوجه نیز نشدند که این میدان فرعی نبرد بود. تصمیمات در عرصه دیگری در حال اتخاد شدن بودند.
در تمام این دوران جنگ و گریز، اما این ارتش بود که روز به روز بر محبوبیت و اعتبار خود می افزود. شاید یکی از خطرناکترین صحنههای روزهای پر از التهاب قاهره را باید دیدار وزیر دفاع از سربازان مستقر در میدان تحریر به حساب آورد. وزیر دفاعی که با لباس ساده نظامی و در هیأت پدری مهربان نسبت به سربازان و در عین حال مدافع جان تظاهرکنندگان ظاهر می شد. همه چیز برای واگذاری امور به ارتش آماده می شد. پلیس و دستجات اراذل و اوباشی که نقش سگ هار را بر عهده گرفتند، دولتی که با وعده کنار رفتن مبارک و فرزند او ظاهراً راه را برای انتخابات آزاد باز می کرد، اپوزیسیون دلالی که فقط سهم خود را از کیک میخواست و ارتشی که در این میان آرام آرام به عنوان ناجی ملت سر بلند می کرد. و غرب؟ غرب نشان داد که هرزه وقیحی بیش نیست: دروغگو، بیشرم و عوامفریب. از یک سو برای جوانان میدان تحریر اشک تمساح ریختند و از سوی دیگر پشت پرده های معامله به معماری نظم نوین نظامی دولت آینده مصر پرداختند. مگر نه این که تونی بلر، این توله سگ بد پوزه سرمایه، از همان آغاز اوجگیری اعتراضات بر ضرورت «مدیریت» آن توسط غرب تأکید کرده بود؟ آنها حتی به تبلیغات «پرو دمکراسی» خویش نیز وفادار نماندند. ارتجاع عرب میدانست که با چه کسانی طرف است و این ارتجاع نشان داد که به این سادگی میدان را خالی نخواهد کرد.
به این ترتیب توطئه پشت توطئه در حال وقوع بود. هر چه بر میزان مقاوت قهرمانان میدان تحریر افزوده می شد، به همان اندازه نیروهای درون اپوزیسیون به معامله بزرگ نزدیکتر می شدند. عمر سلیمان، این متخصص امور امنیتی که بنا بر اسناد ویکی لیکس در طراحی مستقیم نظام شکنجه در زندانهای مصر با سازمان سیا همکاری تنگاتنگ داشت، هر چه بیشتر زمام امور را در دست خود می گرفت. این رژیم بود که اینک تعیین میکرد با چه کسانی مذاکره کند. و روشن بود که طرف مذاکره همان اپوزیسیون اعلیحضرتی بود که در تمام سالهای اختناق در درون و حاشیه دستگاه حکومتی قرار داشت. هر چه زمان به توافق نهائی این دلالان با رژیم نزدیکتر میشد و عمرو موسی به عنوان فرد مورد اعتماد دستگاه و ارتش از موقعیت بهتری برخوردار می شد، به همان اندازه نیز فشار بر سایر گروههای درون اپوزیسیون برای عقب نماندن از قافله معامله بزرگ افزایش می یافت. آیمان نور، رهبر حزب لیبرال القعد، تا آنجا رسید که حتی با انحلال پارلمان به مخالف برخاست. خلق فریاد بر میآورد «الشعب یرید، اسقائط النظام» و اپوزیسیون اعلیحضرت در کار تحکیم همان نظام اکنون در کنار ارتش قرار می گرفت. به این ترتیب تظاهرات روز جمعه که از قبل به عنوان «تظاهرات خروج» معروف شده بود، میرفت که به پرده نهائی این بازی کثیف تبدیل شود. روز پنج شنبه عمر سلیمان آخرین دسته معامله گران، اخوان المسلمین، را نیز فراخواند تا در مذاکرات شرکت کنند. در عین حال او تردیدی هم در این نکرد که به تهدید آنها بپردازد و اعلام کند که هرج و مرج البته کار اخوان نیز هست. پیام روشن بود. یا در معامله شرکت خواهید کرد و یا شما را هم سرکوب خواهیم نمود. همه چیز برای جمعه خروج آماده شده بود.
چه قدرت سمبلیکی در جمعه خروج وجود داشت. همه سران اپوزیسیون، همه دلالان، در میدانی جمع میشدند که زنان و مردان جوان با مقاومت قهرمانانه خود مانع سقوط آن شده بودند. دانشجویان، دانش آموزان و کارگران و فقرای محلات زاغه نشین قاهره، همان ده هزار نفری که شب جمعه را پشت باریکادهای میدان به سر برده بودند، روز بعد شاهد بودند که نه تنها سران اپوزیسیون، بلکه حتی وزیر دفاع و اعضای کابینه نظامی هم در میدان حضور یافته اند. وزیر دفاعی که هنگام حضور در میدان با استقبال تظاهر کنندگان نیز روبرو شده بود. توطئه ثمر داده بود. برای اولین بار حتی تلویزیون رسمی دولتی نیز به پخش تصاویری از تظاهرات پرداخت. نظام سقوط نکرده بود، ظرفیت ادغام خود را افزایش داده بود. اکنون دیگر روشن بود که نظام انقلاب را وارد نبردی فرسایشی کرده بود.
چه دوگانگی غریبی در روز جمعه خود را نشان داد. گویی غریو «اسقائط النظام» فقط برای التیام بخشیدن به روح تظاهر کنندگان، فقط برای اعلام این آرزو سر داده می شد. فتح میدان تحریر اما سقوط نظام نبود. سقوط نظام تنها هنگامی معنا داشت که کاخ ریاست جمهوری سقوط می کرد. همان کاخی که در فاصله کوتاهی از میدان قرار داشت و توسط همان ارتشی محافظت میشد که اینک در قلوب تظاهر کنندگان نیز جا باز کرده بود. هیچ چیز منطقیتر و در عین حال دردناک تر از این نبود که در پایان روز خروج، شورائی که نام «شورای نخبگان» بر خود نهاده بود و همه قوادان اپوزیسیون را در خود جمع کرده بود، با صدور بیانیه ای رسما بر دوران گذار پیشنهادی نظام تحت هدایت عمر سلیمان صحه گذاشته بود. این شورا به خود اجازه داد که از «جوانان معترض» نیز خواستار تعیین نمایندگانی برای شرکت در مذاکرات با دولت شود. همه دنائت سیاست بورژوائی، یکسره در این شورا جمع شده بود.
اما این تمام ماجرا نبود. جمعه خروج در عین حال روز اعلام ورود رسمی جمهوری اسلامی به جنگ قدرت در مصر نیز بود. رهبر جمهوری اسلامی سکوت خود را شکست و با کنار گذاشتن همه ملاحظات دیپلماتیک علناً و رسما وارد میدان جنگ با مبارک شد. جمهوری اسلامی خویشتنداری خود را کنار گذاشت و در بالاترین سطح علنا و رسما به عنوان یک عامل تحولات وارد مناسبات سیاسی در مصر شد. انقلاب نان و آزادی اکنون از یک سوی دیگر نیز مورد تعرض واقع شده است.
انقلاب روزهای سرنوشت سازی را طی می کند. اکنون دیگر باید بر انقلابیون روشن باشد که تنها با شور انقلابی و تنها با جسارت نمی توان در مقابل دسیسه های متنوع بورژوازی ایستاد. تدبیر، درایت، هشیاری و انضباط در چنین روزهایی به همان اندازه حیاتی اند که جسارت و شهامت. روزهای آینده نشان خواهد داد که آیا رهبران نسل جوان انقلابی در مصر چنین خصوصیاتی را نیز از خود بروز خواهند داد یا نه. آنچه مسلم است، اکتفا به روشها و تاکتیکهای تاکنونی جنبش انقلابی دیگر برای پاسخگوئی به شرایط پیچیده امروز و برای خنثی کردن توطئه های لایه به لایه محافل و باندها و دستجات مختلف بورژوازی به هیچ وجه کافی نیست. صف انقلابیون باید بتواند از یک سو در عرصه سیاسی به خنثی کردن مانورهای پشت پرده و علنی بورژوازی بپردازد و از سوی دیگر مانع از آغاز روندی فرسایشی در درون خود شود و با ترکیب اشکال متنوع مبارزه در سطوح مختلف و در گستره ای وسیع عملا همراه با مرور زمان نیروی بیشتری را نیز به درون خود جلب کند. این باید روشن شده باشد که مقاومت چند هزار نفره و سپس تظاهرات میلیونی در فواصل معین، دیگر برای پیشروی بیشتر کفایت نمی کند. رژیم حاکم مجرب تر از آن است که با این روشهای قابل پیش بینی از پا در آید. در نبردی که امروز بین انقلاب و ضد انقلاب در جریان است، این ضد انقلاب است که از برتری های استراتژیک فراوانی برخوردار است: از مدیا تا منابع مالی و تا متحدان و مشاوران جهانی. این برتری های استراتژیک را باید با مؤلفه های دیگری در درون صف انقلاب جبران کرد. این کاری است دشوار اما شدنی. باید دید که آیا انقلابیون مصری توان غلبه بر چنین مصافی را دارند یا نه.
یک چیز اما روشن است. انقلاب نان و آزادی در جهان عرب نخستین انقلاب در جهان معاصر در دروان پسا جنگ سردی است. این انقلاب در شرایطی شکل گرفته است که شکافی عمیق بین دوره حاضر و دوره پیشین انقلابات به وجود آمده است. شکافی که با یک دوران تاریخی تماما دست راستی پر شده است. این که انقلاب نان و آزادی تا همینجا نیز پیشروی کرده است، مایه سرافرازی همه انقلابیون است. اما چه انقلاب بتواند مسیر پیشروی های بعدی خود را باز کند و چه در همین مرحله متوقف بماند، روند انقلابی ای که امروز در جهان عرب آغاز شده است روندی زودگذر نخواهد بود. این تحولی خواهد بود عمیق و دیرپا. جنگ بر سر تعیین خصلت و ماهیت این تحولات، پیشگیری از بلع آن توسط این یا آن جناح ارتجاع و کمک به تعمیق آن در جهت یک انقلاب رهائیبخش سوسیالیستی، وظیفه دائمی همه کمونیستها و سوسیالیستها و همه چپ است. چه در مصر و در جهان عرب و چه در هر نقطه دیگری از جهان. اطلاق برچسبهای «پرو دمکراسی» و اسلامی بر این انقلاب، گام نخست بلعیدن آن توسط ارتجاع بورژوائی است. این جنگ را نباید به بورژوازی واگذار کرد. به ویژه در سطح جهانی و منطقه ای، انقلاب نان و آزادی به عقبه ای نیرومند نیاز دارد. باید این عقبه را شکل داد