۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه

رویـاها و واقعیت ها در مورد جنبش کارگری!؟

http://sphotos.ak.fbcdn.net/hphotos-ak-sjc1/hs281.snc3/27725_439019343985_539498985_5637994_6005592_n.jpg

پـویـان انصـاری:


Pouyan49@yahoo.se

قصـد نـدارم تاريخچـه کارگـران جهان را مُـرور کنم و وظيفه مُهم آنها را در " انقـلاب" بازگو کنـم!!!. اگر کُمونیستهـا بـر این باورند "کـارگـران" تنهـا نیـرویـی هستندکه قـادر است جهـان سرمایـداری را درهـم بکوبـد، و خـود قـدرت را بدست بگیـرد، دو راه بیشتـر وجود ندارد، یا بایـد آن آگاهی لازم را که کارگران فاقـد آن هستند برای ایجـاد حـزب خود، به آنها بدهنـد و یا در یک پروسه مبارزاتـی (مسلمـأ طولانی هم خواهد بود)کارگران خود بخود، به آگاهـی طبقاتـی خود می رسنـد و حـزب خود را تشکیل می دهند.

31 سال از حکومت رژيم جنايتکار جمهوري اسلامي مي گذرد، حکومتي کـه با کُشتـار آغـاز شد و با سلاخی کردن دگـر انديشان و سنگسار زنـان و ايجـاد رُعـب و حشت و با زور سر نيـزه، مردم ايـران را در زندانـي بـه وسعـت ايـران نگـه داشت. از مـردم عـادی گـرفتـه تا کارگـران، آمـوزگـاران، روزنامه نگاران، هنرمندان، نويسندگان، شاعـران و فيلمسازان، همه و همه، مـورد ظلم اين رژيـم قرون وسطائي قـرار گرفتند و هيچکس از آسيب اين رژيـم جنایتکار در امان نماند. و این حقیقتـی است کـه جو سنگین سرکوب و خفقان، نسبت به همه اقشار مختلف مـردمی در ایـران، به یـک اندازه است و از اینـرو، رژیـم ضـد انسانـی حاکـم، شدت جنـایـت ها و کُشتارهای خـود را مبنـی بـر اینکه او کـارگـر است یا دانشجو و یا معلم و...کم و زیاد نمی کند. هرجا که فـریاد آزادیخواهـی و اعتـراضی باشد، به شدیدتـرین وضع ممکن، آنرا سرکوب می کند و جُنبـش کارگری هم از ایـن قاعده، مُستثـی نیست .

مُدافعیـن و تئـوریسین هـای این طبقـه ِ انقـلابـی، هنـوز! نتوانسته اند تعـریف مشخصی از اینکه بـه چـه کسانی "کـارگـر" می گویند، ارائـه دهنـد، و اساسأ، در شرایـط کنونـی جامعـه مـان و بطور کُلی زنـان زحمتکش با زنان کارگر تفاوتی دارند!؟ یا رانندگان اتوبوس که جـز، فـروش نیـروی کار خود، راهی دیگربرای معیشت زندگی خود ندارند، می توان آنها را "کـارگـر"خطاب کرد و ...!؟ (با علم به اینکه در تعاریف کلاسیـک مارکسیستـی وقتـی از "کـارگـر" سخـن به میـان مـی آیـد بلافاصله "کـارگـر صنعتـی" آنهم از نوع مردش، در ذهن تصور می شود!) ولـی آنهـا در تعریـف و تمجیـد این طبقه و تـوانـایـی های آن در امـر انقلاب، ماننـد همیشه! به زیبـایـی، مـی گوینـد و می نویسند و مُسلمـأ تفسیـر دلخواه شان را هم ارائه می دهند.

هـرچنـد، با این نوشته ها، بـاری از دوش ایـن طبقـه زحمتکـش بـرداشته نمی شود! و کمـاکـان آنهـا از فـروش نیـروی کـار خـود، دستمُـزد آنـرا که حـق ِ قـانـونی و مُسلـم ُِ آنهاست مـاه هاست دریافت نکرده اند ( 31 سال گـواه این امـر مُهـم است).

همانطورکه ذکر شد، روشنفکران ومدافعان این طبقه چه آنها که معتقدند:این وظیفه روشنفکراناست که آگـاهـی را به درون کـارگـران ببرند و چه روشنفکران و تئوریسین های دیگـر ایـن طبقـه کـه معتقدند: کارگران خود در بطن مبارزه طبقاتی با پوست و خون خود ظلم و ستـم سرمایـداری را هم احساس مـی کنـد و هـم به چشم مـی بینـد، سئوال شود که در شرایط کنونی میهنمـان و با شناخت و تجزیـه و تحلیل از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، " کـارگـران" در عمـل (نـه در تئـوری و روی کـاغـذ) چگـونـه می تواننـد حزب ِ طبقه خود را تشکیل دهنـد!؟

جالب اینکه وقتی می بینیـم کـارگـرانی کـه برای گرفتن حقـوق عقـب افتـاده خـود برای اعتـراض آنهم بسیار،بسیار مسالمت آمیز به اطراف مجلس جهنمی جمهوری اسلامی(آنهم باشعـارهای مذهبـی) تجمُـع مـی کننـد، اگـر بـه آنهـا انتقـادی بشود، اکثـرأ مـی گوینـد: آنهـا درآن شـرایـط مجبـورند که این چنین رفتار کنند. اگر به فـلان نماینده کـارگـری انتقادی شود، می گویند شما درک نمی کنید!؟ او در آن شرایط مجبـور است که چنین بگویـد، اگـر ...

سئوال اینجاست، آیا استفاده از کلمه "مجبـور" است بازگـو کننده شـرایـط وحشتناـک و جـو ِ گلـه های بسیجـی، حزب الهی و لبـاس شخصی در میهنمـان نیست!؟ کـه این خود، نمایانگـر ِ حکومت ِ 31 سال ِ چمـاق و سرنیـزه در ایـران است.

با این وجود، آنها (کمونیستهـای واقعـی) که معتقدند کوچکتـریـن فـریـاد آزادی در شرایط کنـونـی میهنمـان، با شدیدترین عکس العمـل رژیـم جنایتکار اسلامـی روبرو می شود، چگـونـه از تشکیل اتحادیـه کارگری دراین جو دیکتاتوری فاشیست مذهبی، سخن می رانند!!! و البته، ناگفته نمانـد که این شامل ِ فقط ایـران نمی شود، کافی ایست نگاهی بـه وضعیت اسفنـاک ِ همسایـه هـای اطراف کشورمان، بیاندازیم که حکومت های ارتجاعی و عقب افتادگی مُطلق و چماق و سرنیـزه در آن بیداد می کند (که توضیح آن در حوصله این نوشته کوتاه نیست، هـرچند کمـونیستهـا بهتـر از مـن، از آن شرایط با اطلاع اند) چگونه می توان، سوسیالیسم را در عمل پیاده کرد، بمـانـد.

بعدازسالها تجربه، پراکندگی را در همه ِ مبارزات اقشار مختلف مردمی می بینیم! یکروز کارگران به تنهایی اعتراض می کنند و روز بعد مُعلمـان، روز دیگر، زنـان و روز دیگری دانشجـویان، و روز ...

از اینرو شاهدیم که بطور مثال، کـارگـران در حمـايت از ساير مبـارزات مـردم، مثل مبـارزات زنـان دانشجويان، آموزگاران و ...، به خيـابـان ها نیـامـدنـد! هـر چند عکس آنهم، صادق است.

شگفتـا که از دهان افـراد و احـزب و سازمان های کمونیستـی و انقلابـی، مکـررأ می خوانیـم و می شنویم که(به خصوص درگرامیداشت اول ماه مه هر سال) از اتحاد و همبستگی طبقه کارگر داد سخن می رانند، که خـود، اسـاسـأ ، با واژه " اتحـاد " ، بیـگانـه هستنـد!!!

چگـونـه نیـرویـی مـی تـوانـد از "اتـحــاد" سخـن گویـد کـه خـود و سازمـان و یا حـزبـش، در ایـن مـدت 31 سال، علاوه براینکه در درون خود، "اتحـاد" و همبستگـی بوجود نیاورده است(با سایـر نیروها، پیشکش!) بلکه از هم پاشیده شده اند و بقول معروف انشعاب کرده اند، واقعـأ شگفتــا!

ولـی شگـفت تـر آنکـه، در چنیـن روزی هـم ( یکبـار در سال) کمـونیستهـا، حتـی نمـی تـواننـد (شاید بهتر است گفت، نمی خواهند!) دور یـک پرچـم برای مثال "زنـده بـاد اول مـاه مـه" یـا، "زنـده بـاد طبقـه کـارگـر" و یا "زنده باد سوسیالیسم" جمـع شـونـد!!!

نکتـه پـایـانـی اینکـه، مـن در این مقالـه کوتـاه، کـه می توانست بُلند و طویل هم باشد، به قصـد نفـی آرزو و امیـال رفقـای کمونیست، ننوشته ام، بلکه به قصد اینکه چگـونـه می توان بـه طور جـدی و عملـی آن فضای دیکتـاتـوری فاشیستـی مذهبـی رادرهم شکست که یـک صـدم آن آرزوهـایمـان را بتـوانیـم عـملــی کنیـم، نـوشتـم.

گـرامی بـاد اول مـه.

آدینـه 30 آپـریـل 2010 - استکهلم

بهمن: سرنگونی رژیم از چهار سو



بزودی یکمین سالگشت خیزش مردم در 22 خرداد 88 فرامیرسد. در این اندک زمان در مقیاس یا 31 سال حکومت جهل و جنون اسلامی، چه جانهای شیفته ای که دگر بار در این سرزمین اسلام و دیکتاتور زده، رو بخاک ننهادند .چه بدن های زلالی که به شیوه صدر اسلام مورد تجاوز قرار نگرفت. چه تازیانه ها وکابل های که بدستور نماینده خدا در سرزمینمان و بدست مشتی وحشی برآمده از فاضلاب اجتماع بر تن های خسته دربند کشیده شده گان فرود نیامد. چه مادران و پدرانی که جسم و جانشان بیک باره نابود شد، تهی. چه امید های که بر باد نرفت و چه ....

درد جانگاه ناشی از اینهمه ظلم و شقاوت، اما، صد چندان میشود وقتی که رهبران خود خوانده و گماشته شده سبز، با وقاحتی کم نظیر کماکان از "دوران طلایی امام راحل" و یا "اجرای قانون اساسی" سخن میرانند. ما را با آنانی که آگاهانه و برای گرفتن جاه و مقام و ثروت بدرگاه این شیادان میروند، کاری نیست، غم ما، اما، "غم این خفته چند" هست که شب و روز "خواب از چشم ترم میشکند". غم آنانیکه هنوز فریب این شارلاتان های اسلامی را میخورند و نا آگاهانه ترمزی میشوند در راه سرنگونی رژیم و ای بسا بقدرت رساندن جناحی از جناح های گوناگون جنایتکاران اسلامی. این امر، اما، روبنای رویدادها هست. مشگل، مشگل جهل و حنون و خرافات اسلام و اسلامیون نیست، چرا که اسلام و هر دین دیگری خدمتگذار و فرمانبر سرمایه هست. دشمن اصلی میلیون ها مردم زحمتکش، بیکار، گرسنه، استثمار شده، نه حکومت اسلام که حکومت سرمایه هست و اسلام یکی از ابزارهای گوناگون قدرت سرمایه برای استثمار و برده کشی انسان ها و سرکوب و به انقیاد کشیدن آنها است.

اگر با نکبه به تاریخ و سیر حرکت مبارزات یک قرن اخیر، به بررسی مسایل بپردازیم ، به نتیجه ای جز قبول مبارزه کار و سرمایه نخواهیم رسید. اگر بنا را برمبنای داده های تاریخی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی قرار دهیم براحتی خواهیم دید که مبارزه کنونی در ایران همانند تمامی مبارزات جاری در سراسر گیتی، مبارزه دو نیروی ضد هم، نیروی کار و نیروی سرمایه هست. بی جهت نیست که موسوی و سبز های اسلامی بیکباره بیاد کارگران افتاده اند و برای روز کارگر پیام میدهند و این در حالی است که مرجع فکری و معنوعی اینان خمینی بوده و این جانی بالفطره در اولین روز کارگر بعد از قیام 57، برای به تمسخر گرفتن این روز با شکوه، ادعا کرد که "همه کارگرند، خدا هم کارگر هست" و به پایبندی اسلام به سرمایه و مالکیت خصوصی به تکرار نشست. و از همین رو است که تمامی رسانه های نیروی سرمایه جهانی، مرتب از سبز های اسلامی حمایت کرده و رهبران گماشته شده آن را باد کرده، مرد سال معرفی اش میکنند، به پادو هایش چپ و راست جایزه های "حقوق بشری" و یا "روزنامه نگاری" و "مبارزه مدنی بدور از خشونت" میدهند تا بدین طریق مبارزات مردم ایران را بار دیگر به کج راه برده تا روال عادی حکومت سرمایه دست خوش تغییر نگشته و خللی در غارت و چپاول سرمایه های ملی مان وارد نیاید. همانگونه که با بقدرت رساندن خمینی 31 سال به حکومت سرمایه در ایران افزودند و دهها هزار جان انسان های آزاده ضد سرمایه داری را ربودند. بنابراین برای جلوگیری از تکرار تاریخ و ادامه کاری حکومت سرمایه و سرنگونی رژیم میباید به مبارزه ای همه جانبه دست زد. مبارزه ای مستمرو از چهار سو: ، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و نظامی.

الف - مبارزه اقتصادی: متون مارکسیستی بما آموخته هست که هر شیوه اقتصادی یک عمر مشخصی دارد و زمانی که عمرش بسر آمد، شیوه نوین تری جایگزین آن میشود. و هر شیوه ای خود، بدست خود، قبر خود را میکند. اقتصاد سرمایه داری زمانی به اوج فساد و اضمحلالش میرسد که سرمایه مالی بر سرمایه تولیدی چیره شود. با قبول تيوری نیو لیرالیسم واقتصاد جهانی، در ازا افزایش یک میلیونر و میلیاردر در جهان، دهها هزار انسان بیکار، گرسنه و فقیر بر جمعیت جهانی آنها افزوده شد. گرچه برای قشر تازه بدوران رسیده، این روش کار، "نعمت الهی" بود وکار بدانجا کشید که آب از لب و لوچه های چپ های تواب سرازیر کرد و چه افسانه ای تهی ای در وصف آن نگفتند. از یک طرف با نسخه ابلاغی صندوق جهانی پول، خصوصی سازی تمامی صنایع و معادن ملی و دولتی با سرعتی باور نکردنی به اجرا گذاشته شد و از طرف دیگر با باز گذاشتن بلامانع واردات، تمامی کارخانه های تولیدی و کشاورزی داخلی را به نابودی کشاندند و صد ها هزار کارگر و کشاورز را بسوی فقر مطلق کشاندند. همزمان با ولخرجی های هنگفت برای قشر تازه بدوران رسیده و پروژه های ساختمانی، گردشگری و نمایشی و مهم تر از آن برداشت بیش از انداز از بودجه ای که اغلب با قرض از صندوق بانک جهانی بوجود آمده بود، تیوری ای که قرار بود قدرت سرمایه را ابدی سازد، عاملی شد برای سقوط آزاد آن . بنا بر ایده "جهانی بودن اقتصاد" ، صدمه و خسارت به اقتصاد یک کشور، صدمه و خسارت به کشورهای دیگر را هم بدنبال آورد.

اگر اقتصاد کشورهای سرمایه داری پیشرفته بشدت خسارت خورد، اقتصاد کشورهای پیرامونی با قاجعه بهمراه آمد. اگر فاجعه در کشورهای سرمایه داری مدرن تری نسبت به ایران نظیر استونی، مجارستان، یونان، پرتقال، آرژانتین کمر شکن بود، فاجعه در ایران بمراتب دهشت ناک تر خواهد بود. بی سبب نیست که تمامی عاشقان حکومت سرمایه، چه سبزهای های که تا به دیروز سیاه اسلامی بودند، چه سبز هایی که آبی شاهنشاهی بودند و چه سبز های که سرخ روسی بودند، همگی دست در دست هم برای ادامه کاری حکومت سرمایه یک تن و یکصدا شده اند. از همین رو است که عاشقان حکومت کار میباید بیک صف شوند و یک تن. صد اقسوس که چنین نیست. نبود یکصف شدن از هر طرف عاشقان حکومت کار، دلیلی بر آن نخواهد شد که نیروهای غیر متشکل و منفرد دست بر روی دست بگذارند و نظاره گر شوند. میباید حرکت کرد، میباید تبلیغ کرد، میباید ترویج کرد ایده حکومت کار را. میباید نشان داد که تمامی جناح های رژیم سرسپرده گان حکومت سرمایه هستند و اگر حرکت و یا سخنی میگویند تنها و تنها برای جلوگیری از سقوط حکومت سرمایه هست و بس. میباید تبلیغ کرد که آنها بهیچ عنوان نزدیکی ای به صف نیروی کار ندارند و در 31 سال گذشته همواره از استثمارگران کارگران و زحمتکشان بودند و کماکان بر همان باور های شان هستند. میباید تحریم کالاهای تولید شده در کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داد. میباید کارزار تحریم کالاهای خارجی بخصوص کالاهای کشورهایی که رسما و عملا از رژیم حکایت میکنند و با صادرات هنگفت شان، کارخانه های داخلی را به ورشکستگی کشانده و بیکاری کارگران را دامن میزنند، را در نوک تیز حمله قرار داد.

ب- مبارزه سیاسی: آنچه که 31 سال حکومت وحشی اسلامی بعیان نشان داده و کماکان نشان میدهد، نیروهای برآمده از رژیم، نه خواهان آزادی های سیاسی هستند و نه خواهان آزادی صنفی، اجتماعی، جنسیتی، ملی، فرهنگی، و حتی مذهبی. همین 10 ماه اخیر بخوبی شاهدیم که رهبران گماشته شده سبز که ماموریتی جز ادامه کاری حکومت سرمایه ندارند، با هر حرکتی که در چارچوب خواست های آنها نبوده ، به مخالفت برخواسته و دشمنی آشکار خود را نشان دادند. بخوبی نشان دادند که ار همین حالا شمشیر ها را از روبسته اند و ذات دیکتاتوری خویش را یعیان بنمایش گذاشته اند. آنها تمامی مسایل را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده اند. در حالیکه حتی یکی از جانباختگان، تجاوز شده گان و شکنجه شده گان اخیر از میان آنها نبوده است، آنها با وقاحتی کم نظیر، تنها اخبار دستگیری جند وقیقه ای و یا جند روزی وابسته گان خود را در بوق میگذارند و از رسانه های وابسته به سرمایه جهانی پخش میکنند. آنها در آروزی دوران بهمن 57 و شعار "وحدت کلمه" هستند تا مردم را مسخ کرده بخیابان ها کشانده و در انتها خود بقدرت رسیده و به کشتار همین مردمی که آنها را بقدرت رسانده اند، بپردازند. در این مرحله وظیفه نیروهای مترقی و چپ هست که بصورت حستگی ناپذیری آنها را افشا کنند و مانع سوار شدن آنها بر موج اعتراضی مردم شوند. میباید با تمامی توان مانع شعار "وحدت کلمه" شد. وابسته گان به نیروی کار هیچ نقطه مشترک و یا خواست مشترکی با وابسته گان نیروی سرمایه ندارند. آنها دشمنان امروزی و فردای ما هستند و کمر به نابودی ما بسته اند. کوتاه آمدن در مقابل آنها و یا همکاری با آنها، تنها نشان بی خردی و نا آگاهی هست. میباید مادام بر آزادی هایی که آنها را بوحشت مرگ میاندازد، تکیه کرد. میباید بر آزادی های ملی و فرهنگی، آزادی سخن گفتن و تحصیلات بزبان مادری، برابری مطلق زن ومرد، آزادی جنسیتی و مذهبی مادام پای فشرد و تیلیغ و ترویج کرد. میباید خواستار محو مذهب بر آموزش و جامعه شد. میباید بر هر چه که آنان را به وحشت میاندازد تکیه کرد از جمله برپایی دادگاه جهانی برای رسیده گی به جنایات رژیم در 31 سال گذشته که جملگی سبز های اسلامی و پادو های آنها همچون توده ای ها و اکثریتی ها، نهضت آزادی ها در آن سهیم بودند. میباید ایده "تشکیل کمیسیون حقیقت" را که برای سرپوش گذاشتن بر جنایات رژیم و تبریه رهبران سبز های اسلامی هست، را افشا کرده و مانع ترویح این ایده انحرافی شد.

ج – فرهنگی: فرهنگ اسلامی ،فرهنگی خشن، سرکوبگر، عقب گرا، و ارتجاعی هست که مانع اصلی بالنده گی فرهنگی در سرزمینمان هست. میباید با تمامی جلوه های این فرهنگ مبارزه کرد. میباید تمامی مظاهر آن در جامعه را از بین برد. برپایی یک جامع با فرهنگ پیشرفته و مدرن، امکان پذیر نبوده مگر آنکه با هر نشانی از مذهب که میخواهد بر جامعه مسلط شود، مبارزه کرد. مذهب میباید تنها و تنها در چاردیواری خانه ها محبوس شود. میباید فرهنگ گریه و زاری، عزادرای و خرافات که امروزه آفتی کشنده در جامعه هست را از ریشه خشکاند. میباید با هر نشانی از مذهب در آموزش مبارز کرد و خواستار محو آن شد. میباید مساجد به ورزشگاه ها و سالن های احتماعی تبدیل شوند و تعداد محدودی برای علاقمندان. میباید حتی بر درآمد این مساجد و امامزاده ها مالیات بست تا مفت خوری و انگلی رهبران مذهبی و تبلیغ های مذهبی را مانع شد . میباید حجاب بطور کلی از جامعه رخت ببندد. میباید از خروج ارز بخاطر سفرهای حج و زیارتی جلوگیری کرد. میباید تمامی این مسایل را از هم اکنون تیلیغ و ترویج کرد تا دشمن خلع سلاح شود و بی اعتبار، تا مانع قدرت گیری آنها شد.

د – نظامی: در تاریخ بشری هیچ حکومت دیکتاتوری و سرمایه داری ای از طریق انتخابات ویا تطاهرات مسالمت آمیز، فدرت را به نیروی مقابل نداده هست.آنها تا آخرین نفس به کشتار وخونریزی ادامه میدهند. مبلغین "مبارزه مسالمت" آمیز جملگی از سرسپرده گان نیروی سرمایه هستند. نگرانی آنها نه "خشونت" و "خونریزی" هست که نجات حکومت سرمایه است.چرا که اگر آنها براستی مخالف خشونت و خونریزی هستند پس چرا خود به خشونت و خونریزی دست میزنند؟ مگر رهبران گماشته شده سبز اسلامی حداقل دودهه در کشتار ها و شکنجه دادن های هزاران هزار انسان آزاده دست نداشته اند؟ مگر توده ای ها و اکثریتی ها دست در دست رژیم به شکار انقلابیون ولو دادن های آنها دست نزدند؟ مگر نهضت آزادی ها با رهبر قبلی اش بازرگان وفعلی اش یزدی، به اعدام های چند دقیقه ای در مدرسه رفاه و اعدام های اولیه رژیم دست نزدند، مگر بازرگان دستور حمله به کردستان در نوروز 58 را صادر نکرد. مگر مدنی خلق عرب را کشتار نکرد؟ میبنید که اینان جانی های هستند بالفطره و سینه چاک کردن هایشان از مبارزه مسالمت آمیز، تنها و تنها نجات حکومت سرمایه هست. رهروان نیروی کار میباید از همین حالا خود را برای مبارزه نهایی، مبارزه ای که رو در رو خواهد بود و مسلحانه آماده کنند. میباید هسته ای مقاومت محلی و کارگری را سازمان داد. میباید طرق مختلف ضربه زدن به نیروهای سرکوبگر رژیم را آموخت و آموزش داد. میباید تمامی نیروهای سرکویگر را شناسایی کرد. بی خردی محض هست اگر برای یک لحظه بر این باور باشیم که رژیم بار دیگر دست به کشتار و خشونت نمیزند. بی خرد تر خواهیم بود اگر بر این باور باشیم که با مبارزات مسالمت آمیز میتوانیم خشونت و کشتار رژیم را به شکست بکشانیم. باید قبول کرد که در نهایت سبزان اسلامی و یاران شان، همدوش با آدمکشان رژیم یکی خواهند شد برای نابودی مان و ما تنها یک راه داریم آماده گی خود و سازماندهی هسته های مقاومت و برپایی قیام مسلحانه برای نابودی رژیم و برپایی حکومت کار، حکومت اکثریت جامعه نه اقلیت استثمارگر و سرکوبگر.

بهمن

اردیبهشت 89

مجموعه ای از فیلم های ویدئویی از مراسم برگزاری اول ماه مه 1389

خونی که در رگ ماست هدیه به ملت ماست -روز کارگر


مرگ بر دیکتاتور -دانشکده فنی دانشگاه تهران11 اردیبهشت


اعتصاب اتوبوس ها در تهران


ديکتاتورها و سرکوب !


ettler shoots at Palestinian demonstrators with soldiers present,

B'TSELEM - The Israeli Information Center for Human Rights in the Occupied Territories

Settler shoots at Palestinian demonstrators with soldiers present, 26.2.2010

On Friday, 26.2.2010, residents of the village of ‘Asira al-Qibliya in Nablus District held a joint demonstration with Israeli activists from Combatants for Peace and Rabbis for Human Rights, protesting takeover of their lands by settlers. During the demonstration, youths from the village went over to a guard tent that settlers had erected near the outpost and took it down. Following their action, soldiers and armed settlers arrived at the scene. The soldiers fired tear gas and rubber-coated metal bullets at the demonstrators, and a settler standing near them opened fire from an M-16 rifle at the demonstrators, who posed no danger as they were running away from the spot. During the event, an Israeli activist went up to a group of soldiers and demanded that they put a stop to the settlers’ firing, but the soldiers did not act accordingly. Later, settlers threw stones and what appear to be firecrackers toward houses in the village, whose inhabitants responded by throwing stones back.

Length: 1.40 mins

Video: Qassem Saleh, resident of ‘Asira al-Qibliya, volunteer with B’Tselem’s camera distribution project.

Palestinian youth demonstrating against “death zones” in Gaza dies after being shot by Israeli security forces

B'TSELEM - The Israeli Information Center for Human Rights in the Occupied Territories

28 April 2010:

A Palestinian youth, Ahmad Sliman Salem Dib, 19, died yesterday (28 April ‘10) after Israeli security forces shot him, in the morning, near the border fence with the Gaza Strip, while he was participating in a demonstration there.

The footage, filmed at the demonstration by Muhammad Sabah, B’Tselem’s field researcher in Gaza, shows a group of Palestinian and international activists walking in procession from the al-Shaja'iya neighborhood in the eastern Gaza Strip to the border fence with Israel.

The youths, who were unarmed, reached a distance of a few dozen meters from the border, and stood facing an Israeli military post. The footage shows a soldier standing by the post. Some of the protestors threw stones at the post. A single shot is heard. The injured youth was evacuated to receive medical treatment at Shifaa Hospital in Gaza City, and died of his wounds later that day. A previous shot, which was fired approximately ten minutes earlier and harmed no one, was not captured on tape.

The footage starkly contrasts the IDF Spokesperson’s statement that “the force acted in order to distance the demonstrators and fired with the aim of distancing them. The area by the border fence is a combat zone and the presence of terrorist elements there endangers the residents of Israel and the security forces operating in the area.”
Using live fire “for distancing” is illegal. The footage clearly shows that the demonstrators posed no threat to residents of Israel or to security forces. B’Tselem has documented many events in which Israeli security forces have used lethal means against stone-throwers and unarmed demonstrators in the West Bank. Since May 2008, at least eight Palestinians have been killed by security forces during demonstrations. Some of them were shot with live ammunition, while others were killed by rubber-coated metal bullets and gas canisters fired directly at them.

In addition, B’Tselem has gathered testimonies in recent years indicating that security forces have declared broad areas near the border fence between Israel and the Gaza Strip as “death zones”, in which open-fire regulations permit firing at anyone entering them, even if the person poses no life threat. Some of these areas closed to Palestinians are cultivated agricultural areas that are a source of livelihood for many Gazans. The present wave of demonstrations is part of a popular movement against the “death zones”. In the past, officials denied that these areas had been closed to Palestinians, yet today, this procedure has become official policy and the army has even distributed pamphlets on the matter throughout the Gaza Strip.

مقدمه اي بر ساخت اجتماعي - اقتصادي ايران" از "دكتر مرتضي محيط"


















در قالب پي دي اف به پيوست تقديم مي شود"
m26a.pdfm26a.pdf
152K
View Download
m26b.pdfm26b.pdf
114K
View Download
m26c.pdfm26c.pdf
155K
View Download
m26d.pdfm26d.pdf
117K
View Download
Reply