پـویـان انصـاری:
قصـد نـدارم تاريخچـه کارگـران جهان را مُـرور کنم و وظيفه مُهم آنها را در " انقـلاب" بازگو کنـم!!!. اگر کُمونیستهـا بـر این باورند "کـارگـران" تنهـا نیـرویـی هستندکه قـادر است جهـان سرمایـداری را درهـم بکوبـد، و خـود قـدرت را بدست بگیـرد، دو راه بیشتـر وجود ندارد، یا بایـد آن آگاهی لازم را که کارگران فاقـد آن هستند برای ایجـاد حـزب خود، به آنها بدهنـد و یا در یک پروسه مبارزاتـی (مسلمـأ طولانی هم خواهد بود)کارگران خود بخود، به آگاهـی طبقاتـی خود می رسنـد و حـزب خود را تشکیل می دهند.
31 سال از حکومت رژيم جنايتکار جمهوري اسلامي مي گذرد، حکومتي کـه با کُشتـار آغـاز شد و با سلاخی کردن دگـر انديشان و سنگسار زنـان و ايجـاد رُعـب و حشت و با زور سر نيـزه، مردم ايـران را در زندانـي بـه وسعـت ايـران نگـه داشت. از مـردم عـادی گـرفتـه تا کارگـران، آمـوزگـاران، روزنامه نگاران، هنرمندان، نويسندگان، شاعـران و فيلمسازان، همه و همه، مـورد ظلم اين رژيـم قرون وسطائي قـرار گرفتند و هيچکس از آسيب اين رژيـم جنایتکار در امان نماند. و این حقیقتـی است کـه جو سنگین سرکوب و خفقان، نسبت به همه اقشار مختلف مـردمی در ایـران، به یـک اندازه است و از اینـرو، رژیـم ضـد انسانـی حاکـم، شدت جنـایـت ها و کُشتارهای خـود را مبنـی بـر اینکه او کـارگـر است یا دانشجو و یا معلم و...کم و زیاد نمی کند. هرجا که فـریاد آزادیخواهـی و اعتـراضی باشد، به شدیدتـرین وضع ممکن، آنرا سرکوب می کند و جُنبـش کارگری هم از ایـن قاعده، مُستثـی نیست .
مُدافعیـن و تئـوریسین هـای این طبقـه ِ انقـلابـی، هنـوز! نتوانسته اند تعـریف مشخصی از اینکه بـه چـه کسانی "کـارگـر" می گویند، ارائـه دهنـد، و اساسأ، در شرایـط کنونـی جامعـه مـان و بطور کُلی زنـان زحمتکش با زنان کارگر تفاوتی دارند!؟ یا رانندگان اتوبوس که جـز، فـروش نیـروی کار خود، راهی دیگربرای معیشت زندگی خود ندارند، می توان آنها را "کـارگـر"خطاب کرد و ...!؟ (با علم به اینکه در تعاریف کلاسیـک مارکسیستـی وقتـی از "کـارگـر" سخـن به میـان مـی آیـد بلافاصله "کـارگـر صنعتـی" آنهم از نوع مردش، در ذهن تصور می شود!) ولـی آنهـا در تعریـف و تمجیـد این طبقه و تـوانـایـی های آن در امـر انقلاب، ماننـد همیشه! به زیبـایـی، مـی گوینـد و می نویسند و مُسلمـأ تفسیـر دلخواه شان را هم ارائه می دهند.
هـرچنـد، با این نوشته ها، بـاری از دوش ایـن طبقـه زحمتکـش بـرداشته نمی شود! و کمـاکـان آنهـا از فـروش نیـروی کـار خـود، دستمُـزد آنـرا که حـق ِ قـانـونی و مُسلـم ُِ آنهاست مـاه هاست دریافت نکرده اند ( 31 سال گـواه این امـر مُهـم است).
همانطورکه ذکر شد، روشنفکران ومدافعان این طبقه چه آنها که معتقدند:این وظیفه روشنفکراناست که آگـاهـی را به درون کـارگـران ببرند و چه روشنفکران و تئوریسین های دیگـر ایـن طبقـه کـه معتقدند: کارگران خود در بطن مبارزه طبقاتی با پوست و خون خود ظلم و ستـم سرمایـداری را هم احساس مـی کنـد و هـم به چشم مـی بینـد، سئوال شود که در شرایط کنونی میهنمـان و با شناخت و تجزیـه و تحلیل از شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، " کـارگـران" در عمـل (نـه در تئـوری و روی کـاغـذ) چگـونـه می تواننـد حزب ِ طبقه خود را تشکیل دهنـد!؟
جالب اینکه وقتی می بینیـم کـارگـرانی کـه برای گرفتن حقـوق عقـب افتـاده خـود برای اعتـراض آنهم بسیار،بسیار مسالمت آمیز به اطراف مجلس جهنمی جمهوری اسلامی(آنهم باشعـارهای مذهبـی) تجمُـع مـی کننـد، اگـر بـه آنهـا انتقـادی بشود، اکثـرأ مـی گوینـد: آنهـا درآن شـرایـط مجبـورند که این چنین رفتار کنند. اگر به فـلان نماینده کـارگـری انتقادی شود، می گویند شما درک نمی کنید!؟ او در آن شرایط مجبـور است که چنین بگویـد، اگـر ...
سئوال اینجاست، آیا استفاده از کلمه "مجبـور" است بازگـو کننده شـرایـط وحشتناـک و جـو ِ گلـه های بسیجـی، حزب الهی و لبـاس شخصی در میهنمـان نیست!؟ کـه این خود، نمایانگـر ِ حکومت ِ 31 سال ِ چمـاق و سرنیـزه در ایـران است.
با این وجود، آنها (کمونیستهـای واقعـی) که معتقدند کوچکتـریـن فـریـاد آزادی در شرایط کنـونـی میهنمـان، با شدیدترین عکس العمـل رژیـم جنایتکار اسلامـی روبرو می شود، چگـونـه از تشکیل اتحادیـه کارگری دراین جو دیکتاتوری فاشیست مذهبی، سخن می رانند!!! و البته، ناگفته نمانـد که این شامل ِ فقط ایـران نمی شود، کافی ایست نگاهی بـه وضعیت اسفنـاک ِ همسایـه هـای اطراف کشورمان، بیاندازیم که حکومت های ارتجاعی و عقب افتادگی مُطلق و چماق و سرنیـزه در آن بیداد می کند (که توضیح آن در حوصله این نوشته کوتاه نیست، هـرچند کمـونیستهـا بهتـر از مـن، از آن شرایط با اطلاع اند) چگونه می توان، سوسیالیسم را در عمل پیاده کرد، بمـانـد.
بعدازسالها تجربه، پراکندگی را در همه ِ مبارزات اقشار مختلف مردمی می بینیم! یکروز کارگران به تنهایی اعتراض می کنند و روز بعد مُعلمـان، روز دیگر، زنـان و روز دیگری دانشجـویان، و روز ...
از اینرو شاهدیم که بطور مثال، کـارگـران در حمـايت از ساير مبـارزات مـردم، مثل مبـارزات زنـان دانشجويان، آموزگاران و ...، به خيـابـان ها نیـامـدنـد! هـر چند عکس آنهم، صادق است.
شگفتـا که از دهان افـراد و احـزب و سازمان های کمونیستـی و انقلابـی، مکـررأ می خوانیـم و می شنویم که(به خصوص درگرامیداشت اول ماه مه هر سال) از اتحاد و همبستگی طبقه کارگر داد سخن می رانند، که خـود، اسـاسـأ ، با واژه " اتحـاد " ، بیـگانـه هستنـد!!!
چگـونـه نیـرویـی مـی تـوانـد از "اتـحــاد" سخـن گویـد کـه خـود و سازمـان و یا حـزبـش، در ایـن مـدت 31 سال، علاوه براینکه در درون خود، "اتحـاد" و همبستگـی بوجود نیاورده است(با سایـر نیروها، پیشکش!) بلکه از هم پاشیده شده اند و بقول معروف انشعاب کرده اند، واقعـأ شگفتــا!
ولـی شگـفت تـر آنکـه، در چنیـن روزی هـم ( یکبـار در سال) کمـونیستهـا، حتـی نمـی تـواننـد (شاید بهتر است گفت، نمی خواهند!) دور یـک پرچـم برای مثال "زنـده بـاد اول مـاه مـه" یـا، "زنـده بـاد طبقـه کـارگـر" و یا "زنده باد سوسیالیسم" جمـع شـونـد!!!
نکتـه پـایـانـی اینکـه، مـن در این مقالـه کوتـاه، کـه می توانست بُلند و طویل هم باشد، به قصـد نفـی آرزو و امیـال رفقـای کمونیست، ننوشته ام، بلکه به قصد اینکه چگـونـه می توان بـه طور جـدی و عملـی آن فضای دیکتـاتـوری فاشیستـی مذهبـی رادرهم شکست که یـک صـدم آن آرزوهـایمـان را بتـوانیـم عـملــی کنیـم، نـوشتـم.
گـرامی بـاد اول مـه.
آدینـه 30 آپـریـل 2010 - استکهلم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر