بزودی یکمین سالگشت خیزش مردم در 22 خرداد 88 فرامیرسد. در این اندک زمان در مقیاس یا 31 سال حکومت جهل و جنون اسلامی، چه جانهای شیفته ای که دگر بار در این سرزمین اسلام و دیکتاتور زده، رو بخاک ننهادند .چه بدن های زلالی که به شیوه صدر اسلام مورد تجاوز قرار نگرفت. چه تازیانه ها وکابل های که بدستور نماینده خدا در سرزمینمان و بدست مشتی وحشی برآمده از فاضلاب اجتماع بر تن های خسته دربند کشیده شده گان فرود نیامد. چه مادران و پدرانی که جسم و جانشان بیک باره نابود شد، تهی. چه امید های که بر باد نرفت و چه ....
درد جانگاه ناشی از اینهمه ظلم و شقاوت، اما، صد چندان میشود وقتی که رهبران خود خوانده و گماشته شده سبز، با وقاحتی کم نظیر کماکان از "دوران طلایی امام راحل" و یا "اجرای قانون اساسی" سخن میرانند. ما را با آنانی که آگاهانه و برای گرفتن جاه و مقام و ثروت بدرگاه این شیادان میروند، کاری نیست، غم ما، اما، "غم این خفته چند" هست که شب و روز "خواب از چشم ترم میشکند". غم آنانیکه هنوز فریب این شارلاتان های اسلامی را میخورند و نا آگاهانه ترمزی میشوند در راه سرنگونی رژیم و ای بسا بقدرت رساندن جناحی از جناح های گوناگون جنایتکاران اسلامی. این امر، اما، روبنای رویدادها هست. مشگل، مشگل جهل و حنون و خرافات اسلام و اسلامیون نیست، چرا که اسلام و هر دین دیگری خدمتگذار و فرمانبر سرمایه هست. دشمن اصلی میلیون ها مردم زحمتکش، بیکار، گرسنه، استثمار شده، نه حکومت اسلام که حکومت سرمایه هست و اسلام یکی از ابزارهای گوناگون قدرت سرمایه برای استثمار و برده کشی انسان ها و سرکوب و به انقیاد کشیدن آنها است.
اگر با نکبه به تاریخ و سیر حرکت مبارزات یک قرن اخیر، به بررسی مسایل بپردازیم ، به نتیجه ای جز قبول مبارزه کار و سرمایه نخواهیم رسید. اگر بنا را برمبنای داده های تاریخی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی قرار دهیم براحتی خواهیم دید که مبارزه کنونی در ایران همانند تمامی مبارزات جاری در سراسر گیتی، مبارزه دو نیروی ضد هم، نیروی کار و نیروی سرمایه هست. بی جهت نیست که موسوی و سبز های اسلامی بیکباره بیاد کارگران افتاده اند و برای روز کارگر پیام میدهند و این در حالی است که مرجع فکری و معنوعی اینان خمینی بوده و این جانی بالفطره در اولین روز کارگر بعد از قیام 57، برای به تمسخر گرفتن این روز با شکوه، ادعا کرد که "همه کارگرند، خدا هم کارگر هست" و به پایبندی اسلام به سرمایه و مالکیت خصوصی به تکرار نشست. و از همین رو است که تمامی رسانه های نیروی سرمایه جهانی، مرتب از سبز های اسلامی حمایت کرده و رهبران گماشته شده آن را باد کرده، مرد سال معرفی اش میکنند، به پادو هایش چپ و راست جایزه های "حقوق بشری" و یا "روزنامه نگاری" و "مبارزه مدنی بدور از خشونت" میدهند تا بدین طریق مبارزات مردم ایران را بار دیگر به کج راه برده تا روال عادی حکومت سرمایه دست خوش تغییر نگشته و خللی در غارت و چپاول سرمایه های ملی مان وارد نیاید. همانگونه که با بقدرت رساندن خمینی 31 سال به حکومت سرمایه در ایران افزودند و دهها هزار جان انسان های آزاده ضد سرمایه داری را ربودند. بنابراین برای جلوگیری از تکرار تاریخ و ادامه کاری حکومت سرمایه و سرنگونی رژیم میباید به مبارزه ای همه جانبه دست زد. مبارزه ای مستمرو از چهار سو: ، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و نظامی.
الف - مبارزه اقتصادی: متون مارکسیستی بما آموخته هست که هر شیوه اقتصادی یک عمر مشخصی دارد و زمانی که عمرش بسر آمد، شیوه نوین تری جایگزین آن میشود. و هر شیوه ای خود، بدست خود، قبر خود را میکند. اقتصاد سرمایه داری زمانی به اوج فساد و اضمحلالش میرسد که سرمایه مالی بر سرمایه تولیدی چیره شود. با قبول تيوری نیو لیرالیسم واقتصاد جهانی، در ازا افزایش یک میلیونر و میلیاردر در جهان، دهها هزار انسان بیکار، گرسنه و فقیر بر جمعیت جهانی آنها افزوده شد. گرچه برای قشر تازه بدوران رسیده، این روش کار، "نعمت الهی" بود وکار بدانجا کشید که آب از لب و لوچه های چپ های تواب سرازیر کرد و چه افسانه ای تهی ای در وصف آن نگفتند. از یک طرف با نسخه ابلاغی صندوق جهانی پول، خصوصی سازی تمامی صنایع و معادن ملی و دولتی با سرعتی باور نکردنی به اجرا گذاشته شد و از طرف دیگر با باز گذاشتن بلامانع واردات، تمامی کارخانه های تولیدی و کشاورزی داخلی را به نابودی کشاندند و صد ها هزار کارگر و کشاورز را بسوی فقر مطلق کشاندند. همزمان با ولخرجی های هنگفت برای قشر تازه بدوران رسیده و پروژه های ساختمانی، گردشگری و نمایشی و مهم تر از آن برداشت بیش از انداز از بودجه ای که اغلب با قرض از صندوق بانک جهانی بوجود آمده بود، تیوری ای که قرار بود قدرت سرمایه را ابدی سازد، عاملی شد برای سقوط آزاد آن . بنا بر ایده "جهانی بودن اقتصاد" ، صدمه و خسارت به اقتصاد یک کشور، صدمه و خسارت به کشورهای دیگر را هم بدنبال آورد.
اگر اقتصاد کشورهای سرمایه داری پیشرفته بشدت خسارت خورد، اقتصاد کشورهای پیرامونی با قاجعه بهمراه آمد. اگر فاجعه در کشورهای سرمایه داری مدرن تری نسبت به ایران نظیر استونی، مجارستان، یونان، پرتقال، آرژانتین کمر شکن بود، فاجعه در ایران بمراتب دهشت ناک تر خواهد بود. بی سبب نیست که تمامی عاشقان حکومت سرمایه، چه سبزهای های که تا به دیروز سیاه اسلامی بودند، چه سبز هایی که آبی شاهنشاهی بودند و چه سبز های که سرخ روسی بودند، همگی دست در دست هم برای ادامه کاری حکومت سرمایه یک تن و یکصدا شده اند. از همین رو است که عاشقان حکومت کار میباید بیک صف شوند و یک تن. صد اقسوس که چنین نیست. نبود یکصف شدن از هر طرف عاشقان حکومت کار، دلیلی بر آن نخواهد شد که نیروهای غیر متشکل و منفرد دست بر روی دست بگذارند و نظاره گر شوند. میباید حرکت کرد، میباید تبلیغ کرد، میباید ترویج کرد ایده حکومت کار را. میباید نشان داد که تمامی جناح های رژیم سرسپرده گان حکومت سرمایه هستند و اگر حرکت و یا سخنی میگویند تنها و تنها برای جلوگیری از سقوط حکومت سرمایه هست و بس. میباید تبلیغ کرد که آنها بهیچ عنوان نزدیکی ای به صف نیروی کار ندارند و در 31 سال گذشته همواره از استثمارگران کارگران و زحمتکشان بودند و کماکان بر همان باور های شان هستند. میباید تحریم کالاهای تولید شده در کشورهای دیگر را در دستور کار قرار داد. میباید کارزار تحریم کالاهای خارجی بخصوص کالاهای کشورهایی که رسما و عملا از رژیم حکایت میکنند و با صادرات هنگفت شان، کارخانه های داخلی را به ورشکستگی کشانده و بیکاری کارگران را دامن میزنند، را در نوک تیز حمله قرار داد.
ب- مبارزه سیاسی: آنچه که 31 سال حکومت وحشی اسلامی بعیان نشان داده و کماکان نشان میدهد، نیروهای برآمده از رژیم، نه خواهان آزادی های سیاسی هستند و نه خواهان آزادی صنفی، اجتماعی، جنسیتی، ملی، فرهنگی، و حتی مذهبی. همین 10 ماه اخیر بخوبی شاهدیم که رهبران گماشته شده سبز که ماموریتی جز ادامه کاری حکومت سرمایه ندارند، با هر حرکتی که در چارچوب خواست های آنها نبوده ، به مخالفت برخواسته و دشمنی آشکار خود را نشان دادند. بخوبی نشان دادند که ار همین حالا شمشیر ها را از روبسته اند و ذات دیکتاتوری خویش را یعیان بنمایش گذاشته اند. آنها تمامی مسایل را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده اند. در حالیکه حتی یکی از جانباختگان، تجاوز شده گان و شکنجه شده گان اخیر از میان آنها نبوده است، آنها با وقاحتی کم نظیر، تنها اخبار دستگیری جند وقیقه ای و یا جند روزی وابسته گان خود را در بوق میگذارند و از رسانه های وابسته به سرمایه جهانی پخش میکنند. آنها در آروزی دوران بهمن 57 و شعار "وحدت کلمه" هستند تا مردم را مسخ کرده بخیابان ها کشانده و در انتها خود بقدرت رسیده و به کشتار همین مردمی که آنها را بقدرت رسانده اند، بپردازند. در این مرحله وظیفه نیروهای مترقی و چپ هست که بصورت حستگی ناپذیری آنها را افشا کنند و مانع سوار شدن آنها بر موج اعتراضی مردم شوند. میباید با تمامی توان مانع شعار "وحدت کلمه" شد. وابسته گان به نیروی کار هیچ نقطه مشترک و یا خواست مشترکی با وابسته گان نیروی سرمایه ندارند. آنها دشمنان امروزی و فردای ما هستند و کمر به نابودی ما بسته اند. کوتاه آمدن در مقابل آنها و یا همکاری با آنها، تنها نشان بی خردی و نا آگاهی هست. میباید مادام بر آزادی هایی که آنها را بوحشت مرگ میاندازد، تکیه کرد. میباید بر آزادی های ملی و فرهنگی، آزادی سخن گفتن و تحصیلات بزبان مادری، برابری مطلق زن ومرد، آزادی جنسیتی و مذهبی مادام پای فشرد و تیلیغ و ترویج کرد. میباید خواستار محو مذهب بر آموزش و جامعه شد. میباید بر هر چه که آنان را به وحشت میاندازد تکیه کرد از جمله برپایی دادگاه جهانی برای رسیده گی به جنایات رژیم در 31 سال گذشته که جملگی سبز های اسلامی و پادو های آنها همچون توده ای ها و اکثریتی ها، نهضت آزادی ها در آن سهیم بودند. میباید ایده "تشکیل کمیسیون حقیقت" را که برای سرپوش گذاشتن بر جنایات رژیم و تبریه رهبران سبز های اسلامی هست، را افشا کرده و مانع ترویح این ایده انحرافی شد.
ج – فرهنگی: فرهنگ اسلامی ،فرهنگی خشن، سرکوبگر، عقب گرا، و ارتجاعی هست که مانع اصلی بالنده گی فرهنگی در سرزمینمان هست. میباید با تمامی جلوه های این فرهنگ مبارزه کرد. میباید تمامی مظاهر آن در جامعه را از بین برد. برپایی یک جامع با فرهنگ پیشرفته و مدرن، امکان پذیر نبوده مگر آنکه با هر نشانی از مذهب که میخواهد بر جامعه مسلط شود، مبارزه کرد. مذهب میباید تنها و تنها در چاردیواری خانه ها محبوس شود. میباید فرهنگ گریه و زاری، عزادرای و خرافات که امروزه آفتی کشنده در جامعه هست را از ریشه خشکاند. میباید با هر نشانی از مذهب در آموزش مبارز کرد و خواستار محو آن شد. میباید مساجد به ورزشگاه ها و سالن های احتماعی تبدیل شوند و تعداد محدودی برای علاقمندان. میباید حتی بر درآمد این مساجد و امامزاده ها مالیات بست تا مفت خوری و انگلی رهبران مذهبی و تبلیغ های مذهبی را مانع شد . میباید حجاب بطور کلی از جامعه رخت ببندد. میباید از خروج ارز بخاطر سفرهای حج و زیارتی جلوگیری کرد. میباید تمامی این مسایل را از هم اکنون تیلیغ و ترویج کرد تا دشمن خلع سلاح شود و بی اعتبار، تا مانع قدرت گیری آنها شد.
د – نظامی: در تاریخ بشری هیچ حکومت دیکتاتوری و سرمایه داری ای از طریق انتخابات ویا تطاهرات مسالمت آمیز، فدرت را به نیروی مقابل نداده هست.آنها تا آخرین نفس به کشتار وخونریزی ادامه میدهند. مبلغین "مبارزه مسالمت" آمیز جملگی از سرسپرده گان نیروی سرمایه هستند. نگرانی آنها نه "خشونت" و "خونریزی" هست که نجات حکومت سرمایه است.چرا که اگر آنها براستی مخالف خشونت و خونریزی هستند پس چرا خود به خشونت و خونریزی دست میزنند؟ مگر رهبران گماشته شده سبز اسلامی حداقل دودهه در کشتار ها و شکنجه دادن های هزاران هزار انسان آزاده دست نداشته اند؟ مگر توده ای ها و اکثریتی ها دست در دست رژیم به شکار انقلابیون ولو دادن های آنها دست نزدند؟ مگر نهضت آزادی ها با رهبر قبلی اش بازرگان وفعلی اش یزدی، به اعدام های چند دقیقه ای در مدرسه رفاه و اعدام های اولیه رژیم دست نزدند، مگر بازرگان دستور حمله به کردستان در نوروز 58 را صادر نکرد. مگر مدنی خلق عرب را کشتار نکرد؟ میبنید که اینان جانی های هستند بالفطره و سینه چاک کردن هایشان از مبارزه مسالمت آمیز، تنها و تنها نجات حکومت سرمایه هست. رهروان نیروی کار میباید از همین حالا خود را برای مبارزه نهایی، مبارزه ای که رو در رو خواهد بود و مسلحانه آماده کنند. میباید هسته ای مقاومت محلی و کارگری را سازمان داد. میباید طرق مختلف ضربه زدن به نیروهای سرکوبگر رژیم را آموخت و آموزش داد. میباید تمامی نیروهای سرکویگر را شناسایی کرد. بی خردی محض هست اگر برای یک لحظه بر این باور باشیم که رژیم بار دیگر دست به کشتار و خشونت نمیزند. بی خرد تر خواهیم بود اگر بر این باور باشیم که با مبارزات مسالمت آمیز میتوانیم خشونت و کشتار رژیم را به شکست بکشانیم. باید قبول کرد که در نهایت سبزان اسلامی و یاران شان، همدوش با آدمکشان رژیم یکی خواهند شد برای نابودی مان و ما تنها یک راه داریم آماده گی خود و سازماندهی هسته های مقاومت و برپایی قیام مسلحانه برای نابودی رژیم و برپایی حکومت کار، حکومت اکثریت جامعه نه اقلیت استثمارگر و سرکوبگر.
بهمن
اردیبهشت 89
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر