شعری از برتولت برشت: پرسش های یک کارگر باسواد
برتولت برشت
چه کسی شهر هفت دروازه ی« تِب» را بنا کرد؟
در کتاب ها، نام فرمانروایانی آمده است.
آیا فرمانروایان، تخته سنگ ها را به دوش کشیدند؟
و بابِل را که چندین و جند بار ویران شد،
چه کسی باز ساخت؟
فعله های شهر زَرّین« لیما » خود در کدام خانه به سر می بردند؟
در آن شب که دیوار بزرگ چین
تمامی گرفت،
بنایانش به کجا رفتند؟ روم بزرگ،
پر از تاق نصرت هاست. چه کسی آن ها را بر پا داشت؟
و قیصرها بر چه کسانی پیروز شدند؟
آیا بیزانس پر آوازه، برای ساکنانش، فقط قصر داشت؟
در آتلانتیس افسانه یی
حتی در آن شب که دریا به کامش کشید،
به دریا اُفتادگان، بر سر بَردِگان خود نعره می کشیدند.
.
.
آیا اسکندر جوان، هند را تسخیر کرد؟
به تنهایی؟
قیصر که« گُل » ها را در هم کوبید،
حتی آشپزی هم به همراهش نبود؟
فلیپ اسپانیایی، به هنگامی که ناوگانش
غرق شد، گریست.
جز او، آیا هیچ کس گریه نکرد؟
فردریک دوم در جنگ های هفت ساله پیروز شد.
آیا هیچ کس دراین پیروزی سهم نداشت؟
.
.
بر پیشانی هر ورقی، یک پیروزی.
چه کسی شام پیروزی ها را می پُخت؟
هر ده سال، مردی بزرگ.
چه کسی هزینه ها را می پرداخت؟
.
.
این همه روایت.
این همه پرسش.
برتولت برشت -ترجمه فريدون مشيرى