۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

آقای موسوی: رنگ اين سرزمين و جامعه بشری ايران سرخ سرخ است نه سبز

برهان عظيمی


--------------------------------------------------------------------------------


مادر فرزاد کمانگر: " من خيالم از اين راحته که يک گل شقايق ديگه به اين سرزمين هديه شد که اين گل از خونه من اينبار رفته."

يک بام و دو هوای مصالحه گران برای نجات نظام ضد انسانی جمهوری اسلامی از سقوط محتوم! موسوی پس از تحت فشار زياد قرار گرفتن از طرف حاميان متوهم خويش بجای پرداختن به ريشه اعدامهای 31 ساله اخير رژيمی که خود سهم گزافی در بنيان گذاری و نهادينه شدنش داشته است، عطف توجه اش را به يک جزء از کل نظام آنهم فقط به قوه قضائيه "طرفدار صاحبان قدرت" معطوف نموده است. ارتش و زندان و قوه مقننه بعنوان بخشی از ماشين دولتی را از ذهن توده های جان به لب امده مخفی می نميد. و تنها تک برگی از درخت سمی جمهوری اسلامی را نخ نما می کند تا عمق جنايت کل نظامش را که به وسعت يک جنگل سرخ خونين شده است را ناديده بگيرد:
موسوی: « وقتی قوه قضائيه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضايی گرفت.چگونه است که امروز محاکم قضايی از آمران وعاملان جنايتهای کهريزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهاي۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسينی ميگذرند و پرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند و به صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی و حق جويی پنج نفر را با حواشی ترديد بر انگيز به چوبه های دار می سپارند؟ آيا اين است آن عدل علوی که به دنبالش بوديم؟»
آقای موسوی! آيا قوه قضائيه جمهوری اسلامی در زمان نخست وزيری تان ظرف سالهای 1360 تا 1368 که با اعدام دسته جمعی ده ها هزار نفر از آزاديخواهان و مبارزين کمونيست و غير کمونيست انقلابی يکی از دوران ننگين جنايت عليه بشريت را در تاريخ رژيم تان را به ارمغان آورد با قوه قضائيه بعد از دوران نخست وزيری شما ( از سال 1368 به بعد) و بخصوص با دوران قبل از انتخابات رياست جمهوری اخير ( دروه دهم) چه فرقی دارد؟ آيا مگر سپردن ده ها هزار نفر از جوانان و فرزندان زن و مرد غيور اين جامعه به چوبه های دار در خلال سالهای 63 و بخصوص د ر تابستان سال 67 در زمان در قدرت بودن جناح شما ( "اصلاح طلبان" از سال 1360 تا رياست جمهوری محمد خاتمی به سال 1384) حاکی از اعمال سبز "عدل علوی" نبود؟ "عدل علوی" سبزی را که قوه قضائيه شما در سال 1367 گسترد با گستردن "عدل علوی" بدون شراکت شما در قدرت ( بعد از دوران انتخابات دوره دهم اخير) چه فرقی دارد؟

در حقيقت موسوی خون فرزاد کمانگر و 4 نفر ديگر از اعدام شدگان اخير را وثيقه ای برای چک و چانه زنی با جناح حاکم برای شراکت در قدرت می داند.

آقای موسوی: رنگ اين سرزمين و جامعه بشری ايران سرخ سرخ است نه سبز!
آقای موسوی از اعماق اسلام سبز ناب محمدی شما بر متن گستردن "عدل علوی" ( بسط تحميق و خرافات ارتجاعی مذهب اسلام در ميان توده ای شورشگر) بمدت 31 سال آتشفشان سرح مذابی در حال فوران است. آتشفشان خشم زنان، دانشجويان، معلمان و کارگران آگاه، غير خودی های فقير فراموش شده حاشيه نشين شهر های کلان، اقليت های ملی مبارز ی( همچون خلق قهرمان کردستان، عرب و بلوچ و لر و آذری ووو) که به حقوق طبقاتی و ملی از دست رفته خويش رفته رفته آگاه می شوند! آتشفشان خشم انسانهای آگاهی که از زندان و شکنجه و اعدام نظام مستبد دينی شما و گستردن "عدل علوی" ( اين زنجير بردگی بشريت با هاله مذهب ارتجاعی ناب محمدی) به تنگ آمده اند و برای به زير کشيدن ساختارشکنانه و نابوديش رفته رفته سکوت خويش را شکسته و بپا خواهند خواست! تا همانند رژيم ستم سياه شاهي، ستم سبز و "عدل علوی" جمهوری اسلامی را باری هميسه به موزه تاريخ بفرستند.
آنها جسورانه فرياد ميزنند:

برخيز اى داغ لعنت خورده / دنياى فقر و بندگى
شوريده خاطر ما را برده / به جنگ مرگ و زندگى
بايد از ريشه براندازيم / كهنه جهان جور و بند
و آنگه نوين جهانى سازيم / هيچ بودگان هرچيز گردند
روز قطعى چدال است / آخرين رزم ما
انترناسيونال است / نژاد انسانها (2)
برما نبخشند فتح و شادى / خدا، نه شه نه قهرمان
با دست خود گيريم آزادى / در پيكارهاى بى امان
تا ظلم از عالم بروبيم / نعمت خود آريم به كف
دميم آتش را و بكوبيم / تا وقتيكه آهن گرم است

برهان عظيمی 20 ارديبهشت 1389 ( 10 ماه مه 2010)

در زير نوشته کوتاه و پرمعنی وبلاگ "خودنويس" در اين مورد برای آشنائی هر چه بيشتر خوانندگان در افشای ماهيت جناح موسوی-کروبی آورده می شود:

آقای موسوی !کشتار سال ۱۳۶۷ را يادتان هست؟
۱۹ ارديبهشت ۱۳۸۹ دارا ايرانی

جناب آقای موسوی! اين نظامی که شما اين قدر برای قانون اساسياش بر سر و سينه ميکوبيد بدون آدم کشی نميتواند پا برجا بماند.

هرچقدر شما و يارانتان دراين سالها آن رابزک نموديد و خواستيد در ويترين آن را به مردم نشان دهيد باز چهره کريه و بی رحم آن از گوشه ويترين به بيرون آمد.

اين قانون اساسی و نظامی که شما از آن طرفداری می کنيد از همان ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز فقط ميکشت و ميزد و سرکوب ميکرد تا بر روی کار بماند. نمونه تاريخی اش هم کشتار سال ۱۳۶۷ است که درزمان صدارت شما اتفاق افتاد. اعدام اين پنج نفر درروز يکشنبه هم در راستای همان سياست سرکوب است. منتهی چون اينها خودی نيستند شما و يارانتان در مورد آنها چيزی نميگوييد.

اين دايره تنگ خودی و غير خودی هم اختراع شما و طرفدارانتان بود که هرکه را غير شما و يارانتان فکر ميکند به پشيزی نميانگارد و حتی برای جانش هم ارزشی قائل نيست. متاسفم برای شما و طرفداران شما که به سادگی فريب حرفهای شما را خوردند و هنوز هم فريب ميخورند. متاسفم برای ملتی که آنقدر بايد نگون بخت باشد که برای رسيدن به آزادی و دموکراسی مجبور باشد دست به دامان نخست وزير دوران طلايی امام راحل هم عصر با کشتارسال ۱۳۶۷ بشود. راستی کشتار سال ۱۳۶۷ را يادتان هست؟ هرگز آن را فراموش نکنيد. به طرفدارانتان هم بگوييد آن را فراموش نکنند.

لينک نوشته خودنويس:
http://www.khodnevis.org/index.php?news=6317

21 اردیبهشت 1389 12:32
بالاترين دنباله فيس بوک

نظر شما
نام:

ای-میل:
13:13 21 اردیبهشت 1389

اینان چنان ملت را در تخدیر ژرف اسلام ناب محمدی و باطلاق عفن آورش فرو برده اند که میدانند چنین مغزهای معلولی قادر بیاد آوری جنایات پیشین آنان نیست و جوانان ساده لوح و خوش باور را هم با حیله گری رذیلانه اسلام ناب محمدی که بر 1400 سال تجربه تکیه دارد جنان مجذوب میکنند که ماحصلش ترهاتی است که اینک از دهان کثیف و گند آلودشان تراوش میکند. مانند شعار جمهوری ایرانی که این مردک میگفت جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر و مزدوران ریز و درشت هم پالکیش علنا اقرار میکنند که اگر موقعیت مخاطره آمیز شود با همبستگی از خطر جلوگیری میکنیم و شعار مردم اکثر نادرست و خلاف نظام است ( کروبی ).
رذلتر از آخوند و ملا و سرمافیوزیهایشان آیت الله گیتی و دهر بخود ندیده و نخواهد دید. الباقی اراذل دیگر همپالکی آنان مانند کشیش و اسقف و کاردینال و پاپ و خاخام و ووو... کمتر از این خون آشامان نیستند.

آقای موسوی !کشتار سال ۱۳۶۷ را یادتان هست؟

۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹
جناب آقای موسوی! این نظامی که شما این قدر برای قانون اساسی‌اش بر سر و سینه می‌کوبید بدون آدم کشی نمی‌تواند پا برجا بماند.

هرچقدر شما و یارانتان دراین سال‌ها آن رابزک نمودید و خواستید در ویترین آن را به مردم نشان دهید باز چهره کریه و بی رحم آن از گوشه ویترین به بیرون آمد.

این قانون اساسی و نظامی که شما از آن طرفداری می کنید از همان ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ تا به امروز فقط می‌کشت و می‌زد و سرکوب می‌کرد تا بر روی کار بماند. نمونه تاریخی اش هم کشتار سال ۱۳۶۷ است که درزمان صدارت شما اتفاق افتاد. اعدام این پنج نفر درروز یکشنبه هم در راستای همان سیاست سرکوب است. منتهی چون اینها خودی نیستند شما و یارانتان در مورد آنها چیزی نمی‌گویید.

این دایره تنگ خودی و غیر خودی هم اختراع شما و طرفدارانتان بود که هرکه را غیر شما و یارانتان فکر می‌کند به پشیزی نمی‌انگارد و حتی برای جانش هم ارزشی قائل نیست. متاسفم برای شما و طرفداران شما که به سادگی فریب حرف‌های شما را خوردند و هنوز هم فریب می‌خورند. متاسفم برای ملتی که آنقدر باید نگون بخت باشد که برای رسیدن به آزادی و دموکراسی مجبور باشد دست به دامان نخست وزیر دوران طلایی امام راحل هم عصر با کشتارسال ۱۳۶۷ بشود. راستی کشتار سال ۱۳۶۷ را یادتان هست؟ هرگز آن را فراموش نکنید. به طرفدارانتان هم بگویید آن را فراموش نکنند

برادر فرزاد کمانگر: شخص رهبری مسئول اعدام فرزاد میباشد

ديده‌بان حقوق بشر: اعدام‌شدگان دگرانديش جهت اعتراف‌گرفتن شکنجه شدند، حداقل ۱۷ زندانی ديگر کُرد

1(نيويورک، ۱۱ مه ۲۰۱۰)

– سازمان ديده بان حقوق بشر امروز اعلام کرد مقامات دولت ايران پنج زندانی که چهار تن از آنان دارای قوميت کردی بودند را بدون اطلاع دادن به خانواده های آنها اعدام کرد، و تا کنون از تحويل اجساد قربانيان خودداری نموده است. اين اعدام ها پس از محکوميتشان که به دنبال شکنجه آنان صورت گرفت اجرا گرديد.
بر طبق بيانيه ای که توسط دفتر دادستانی تهران منتشر شد، چهار زندانی کرد – فرزاد کمانگر، علی حيدريان، فرهاد وکيلی، و شيرين علم هولی – در صبح روز يکشنبه، ۹ مه ۲۰۱۰ در زندان اوين تهران به دار آويخته شدند. حکومت ايران همچنين زندانی پنجمی را هم به نام مهدی اسلاميان اعدام کرد، که گفته می شود عضو گروه ممنوعه سلطنت طلبان بوده است. مقامات اصرار می ورزند که تمامی اين پنج نفر «در عمليات تروريستی از جمله بمب ‌گذاری در مراکز دولتی و مردمی شهرهای مختلف ايران» دست داشتند.

جو استورک، معاون بخش خاورميانه در سازمان ديده بان حقوق بشر گفت: «به دار آويختن اين چهار زندانی کرد يکی از جديد ترين نمونه های به کار گيری ناعادلانه حکومت ايران از مجازات مرگ عليه اقليت های نژادی دگرانديش می باشد». استورک اضافه کرد: «قوه قضائيه در تلاش برای در هم شکستن و نابود ساختن نارضايتی، مرتباً ناراضيان کرد از جمله فعالان جامعه مدنی را به وابستگی به گروه های مسلح تجزيه طلب متهم کرده و آنان را به مرگ محکوم می کند».
بيانيه دادستان تهران ادعا کرد کمانگر، حيدريان، وکيلی، و علم هولی اعتراف کرده بودند که از اعضاء حزب غير قانونی حيات آزاد کردستان يا پژاک بوده اند و در يک سری توطئه های بمب گذاری در شمال غرب ايران و تهران دست داشته اند. تحليل گران پژاک را به عنوان شاخه ايرانی حزب ممنوعه کارگران کردستان ترکيه، پ.ک.ک.، معرفی می کنند.
حکومت ايران پنجمين زندانی، يعنی اسلاميان را متهم به دست داشتن در بمب گذاری يک حسينيه در شهر جنوبی شيراز در سال ۲۰۰۸ کرد. مقامات ادعا کردند اسلاميان از هواداران سلطنت طلبان، يعنی انجمن پادشاهی بوده است. حکومت دو تن ديگر به نامهای آرش رحمانی پور و محمد رضا علی زمانی را هم که مدعی بود عضو اين گروه بوده اند در اوايل امسال اعدام کرد.
شعبه ۳۰ دادگاه انقلاب، کمانگر، حيدريان و وکيلی را در تاريخ ۲۵ فوريه ۲۰۰۸ به مرگ محکوم کرد. طبق گفته خليل بهراميان، وکيل کمانگر و يکی از نمايندگان حاضر در محاکمه اين سه زندانی، در طول اين محاکمات غير علنی دادگاه های اوليه و تجديد نظر دوچار بی نظمی های گسترده ای از جمله فقدان هيئت منصفه بوده اند. بهراميان در روز يکشنبه به بی بی سی گفت که تمام محاکمه کمانگر بيش از ده دقيقه طول نکشيد، و هنگامی که وی از قاضی تقاضا کرد تا از موکل خود دفاع نمايد به وی دستور داده شد «مطالبتان را بنويسيد».
بهراميان که ارتباط موکل خود را با پژاک و يا هر گروه ديگر تروريستی شديدا انکار کرد به بی بی سی گفت: «در نهايت قاضی حتی حرف من هم نشنيد».
قوه قضائيه تمام اين پنج نفر را علاوه بر جرائم مختلف مربوط به امنيت ملی، به جرم محاربه، يعنی «جنگ با خداوند» محکوم کرد. بر طبق مواد ۱۸۶ و ۱۹۱-۱۹۰ قانون مجازات ايران هر شخصی که به قيام مسلحانه بر عليه حکومت ايران محکوم شود و يا به سازمان هايی تعلق داشته باشد که بر عليه حکومت مبارزه مسلحانه کنند، محارب محسوب شده و به مرگ محکوم خواهد شد.
مأموران امنيتی کمانگر را که ناظم يکی از دبيرستان های شهر کامياران بود و در سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان فعاليت داشت، در ژوئيه ۲۰۰۶ در تهران دستگير کردند. در فوريه ۲۰۰۸ بهراميان، وکيل کمانگر، به سازمان ديده بان حقوق بشر گفت که موکلش اظهار داشته در سنندج، کرمانشاه، و تهران در موارد متعددی مورد ايذاء و آزار و شکنجه مقامات زندان قرار گرفته بود. سازمان ديده بان حقوق بشر نسخه ای از نامه ای را که کمانگر نگاشته و به طور مخفيانه از زندان بيرون کرد که در آن وی جزئيات شکنجه اش از جمله تهديد به خشونت های جنسی را شرح داده، به دست آورد. بهراميان همچنين دفاع از اسلاميان را نيز به عهده داشت.
فرهاد وکيلی، علی حيدريان و علم هولی نيز در نامه هايشان از زندان، اتهامات مشابهی را اظهار داشته اند که دلالت بر آن دارد که مقامات زندان از شکنجه برای اعتراف گيری از آنان استفاده کرده اند. هولی، زن کرد ۲۸ ساله ای که متهم به کار گذاشتن بمب در يک خودرو در يک مجتمع سپاه پاسداران در تهران شده بود، در طی يک سری نامه ها موارد بيشمار شکنجه های روحی و جسمی را که زندانبانانش به وی اعمال کرده اند، از جمله ضرب و شتم با کابل و باتوم های برقی، شرح داده است.
بر اساس گفته بهراميان و نيز اعضای خانواده های قربانيان، اعدام های ۹ مه بدون اعلام قبلی انجام شدند – دولت نه وکلا و نه خانواده های زندانيان را از اعدام عزيزانشان آگاه ساخت. بهراميان به بی بی سی گفت که «بر طبق قانون بايستی به من اطلاع داده می شد در مورد حد اقل دو موکلم ... و اصلا به من اطلاع داده نشد». يکی از برادران کمانگر به بی بی سی گفت که خانواده ها از طريق گزارش های رسانه ها از اين اعدام ها با خبر شدند.
يکی از اعضاء خانواده يکی ديگر از زندانيان به سازمان ديده بان حقوق بشر گفت که مقامات تا کنون از تحويل اجساد قربانيان به خانواده هايشان برای تدفين جلوگيری کرده اند. بنا به قوانين اسلام تدفين اجساد بايد در اولين فرصت و يا قبل از ۲۴ ساعت اجرا شود.
استورک می گويد: «قوه قضائيه ايران بايد فورا برای تمام اعدام ها مهلت قانونی صادر کند. اين امر شامل ۱۷ ناراضی کردی که در معرض اعدام قرار دارند نيز می شود».
هفده کردی که در حال حاضر با اعدام مواجه اند، عبارتند از: رستم ارکيا، حسين خضری، انور رستمی، محمد امين عبداللهی، قادر محمد زاده، زينب جلاليان، حبيب الله لطيفی، شيرکو معارفی، مصطفی سليمی، حسن طلعی، ايرج محمدی، رشيد اخکندی، محمد امين اگوشی، احمد پولادخانی، سيد سمی حسينی، سيد جمال محمدی، و عزيز محمد زاده.
سازمان ديده بان حقوق بشر در تمام شرايط با اعدام به علت ماهيت ظالمانه و غير انسانی اش مخالف است.

برای دريافت اطلاعات بيشتر در باره هدف قرار دادن، دستگيری ها، بازداشت ها، و اعدام ناراضيان کرد، لطفاً به وب سايت های زير مراجعه نماييد:
http://www.hrw.org/en/news/2009/11/10/iran-halt-execution-kurdish-activist
http://www.hrw.org/en/news/2009/01/08/iran-end-repression-kurdish-areas
http://www.hrw.org/en/news/2008/02/26/iran-kurdish-teacher-tortured-sentenced-death
برای دريافت گزارش های بيشتر از سازمان ديده بان حقوق بشر در باره محدوديت های اعمال شده توسط دولت ايران برای آزادی بيان و تجمع در مناطق کرد، به وب سايت زير مراجعه کنيد:
http://www.hrw.org/en/reports/2009/01/08/iran-freedom-expression-and-association-kurdish-regions
برای اطلاعات بيشتر لطفا تماس بگيريد با:
در نيويورک، فراز صانعی (انگليسی، فارسی):
۱۲۹۰ ۲۱۶ ۲۱۲ ۱+
۰۱۵۳ ۴۲۸ ۳۱۰ ۱+ موبايل
در واشنگتن دی سی، جو استورک (انگليسی):
۴۳۲۷ ۶۱۲ ۲۰۲ ۱+
۲۹۴۵ ۲۹۹ ۲۰۲ ۱+ موبايل
اول
حقوق بشر در ایران

آوايي از شوان, با ياد 5 زنداني سياسي ...

فرزاد کمانگر، در میان شاگردانش

گزارش تصویری/ منطقه محروم کریم آباد زاهدان



زاهدان - منطقه محروم کریم آباد زاهدان از مشکلات زیادی از جمله بهداشت، راه، خدمات شهری و ... رنج می برد.

منطقه محروم شیرآباد

فاضلاب شهری و زباله در محل گذر

محل غیر بهداشتی فروش حیوانات زنده و مواد غذایی

عدم جمع آوری زباله و خدمات شهری نامناسب

فروش بنزین غیر مجاز

عکس/ ابوطالب ندری




جاکش ها

مینا اسدی

جاکش ها

جاکش ها

در میان ما جا سازی می کنند

" جاسوس "

در میان ما

جاکش ها

جا به جا

جاسازی می کنند.

غیر قانونی نیست

" نوستالژی "

به یاد روزهای عرق خوری در " مرمر"

" کافه نادری "

" ریویرا" ی قوام السلطنه

خاطرات مدرسه

دانشگاه

کارخانه

روزنامه

همکلاسی

همکار

روی یک نیمکت

در یک اداره

دور یک میز

گرد یک منقل

در یک زمین ورزش

جاکش ها

نبوده ها را عکاسی می کنند

نمی شناسی

ندیده ای

بوده ای اما

در پسِِِِ ِ پشت ِ خاطره ی

قماربازی

کلاشی

پشت هم اندازی

نمی شناسی

نمی شناسی اشان

کافه هایی که تو بیاد نمی آوری

گیلاس هایی که هرگز بالا نبرده ای

همکلاسی هایی که هرگز ندیده ای

مثل ما، با ما می گویند " کار"

مثل ما، با ما می گویند " تضاد"

مثل ما ، با ما می گویند " کارگر"

می گویند " کارخانه "

" کار فرما"

مثل ما .

مشت هایشان را گره می کنند

و می گویند

همه ی آن چیز هایی را که ما می گوییم

دست مان را می فشارند

ـ محکم ـ

" رفیق "

و همراه ما سرود می خوانند

" تنها ما توده ی جهانیم.............. ".

می گویند " ما "

و از ما نیستند

جاکش ها

همه چیز را در میان ما

جاسازی کرده اند

" روزنامه نگار "

" طنز پرداز"

" مقاله نویس "

" نویسنده "

" شاعر"

" آواز خوان"

" هنرپیشه "

" کارگردان"

" نقاش "

" قهرمان "

از همه رقم

جنس شان جور است

کم نمی آورند!

جاکش ها

همه چیز را

در میان ما جاسازی کرده اند.

جولای دو هزار و چهار / استکهلم

دوباره مي شود، آري ...

مينا اسدي

به جاي كشت، كشاورز را درو كردند.

به جاي نان،

به تساوي گلوله قسمت شد.

توان كارگران را

دوباره ظلم خريد.

دوباره

زاغه نشينان

به زاغه برگشتند.

دوباره طاهره ها

از گرسنگي مردند.

دوباره راضيه بر فقر خويش

راضي شد.

٭٭٭

شب از عدالت خود قصه هاي كاذب ساخت.

دوباره بر سر اين خاك،

ديو وحشت و مرگ،

نشست و گفت :

كه خرزهره بهتر از ياس است.

سموم زرد خزان زد به جنگل انبوه.

دوباره بر نفس عاشقان آزادي

نفير ديو وزيد و چراغ ها را كشت.

دوباره

ساده ترين حرف

تيرباران شد.

دوباره

هرچه زمين بود

گور ياران شد.

دوباره

هرچه كه رشتيم

پنبه شد در باد.

٭٭٭

هلا ! توان همه عاشقان در ميهن،

هلا ! توان همه عاشقان در تبعيد،

دوباره مي شود، آري،

به باغ گل روياند.

دوباره مي شود، آري

به دشت سبزه نشاند.

دوباره مي شود از خانه هاي شاد گذشت.

دوباره مي شود از كودكان

ترانه شنيد.

دوباره مي شود از عشق گفت و زيبا شد.

دوباره مي شود، آري،

اگر بپيونديم

به ديدگان پر از انتظار شب زدگان.

دوباره مي شود، آري،

اگر شكسته شود

شب سكوت و

شب ترس و ياس ما،

ياران،

هلا ! توان همه عاشقان در تبعيد،

هلا ! توان همه عاشقان در ايران.

1984 استكهلم

بمباران / مینا اسدی

کودک فرصت نیافت
که آخرین قطره ی چایش را بنوشد
فرصت نیافت
که کفش های کوچکش را به پا کند
فرصت نیافت
که دفتر هایش رادر کیف مدرسه اش جا دهد
فرصت نیافت
که کودکی های تابستانی اش را تکرار کند
و فرصت نیافت
که جوان شود
به ناگاه
برقی در آسمان نیمه روشن سحرگاهی
صدایی بی مانند
و توقف زمان و زندگی
* * *
اینک
کفش کوچکی بر درگاه
فنجان معلق چای
کیف وارونهدفترهای پاره ی مشق
گواه آنست
که دقایقی پیش از این سکوت مرگبار
شوق زندگی و عشق
آفتاب این ویرانه بوده است.

از دفتر شعر: دریا پشت تردیدهای توست

... این میکروفون صاحب مرده ...

مینا اسدی

می خواهید دیده شوید

فرقی نمی کند

روی جلد

پشت جلد

لابلای مجله

در زیر آگهی های ترحیم .

می خواهید باشید

همین که دیده شوید

کافی ست

با " کت " ، بی " کت "

با " پیراهن " یا " زیر پیراهن رکابی "

می خواهید باشید

و این میکروفون صاحب مرده

همیشه روی میز تان باشد

می خواهید باشید

آن بالا

پشت آن میکروفون

چه می گویید

از کمترین اهمیتی برخوردار نیست

مهم اینست که بگوئید

فقط بگوئید

و ... هی

چانه های تان را

بچرخانید

ور...ور...ور

"من

من

من

آهای نگاه کنید

جان مادرتان

بمن نگاه کنید

خواهش می کنم ...

من ...

ببینید ...

من ...

اینجا هستم

استدعا می کنم

من ...

اینجا...

توی صفحه ی نود و چهار

ستون پنجم

آن زیر زیر

یک دستم روی میز

یک دستم روی پای راستم

چه فرق می کند

در چه اندازه ای ،

هستم

من

اینجا هستم

مهم نیست که چه کرده ام

چه گفته ام

و چه نوشته ام

بالاخره

توی روزنامه هستم

به کوری چشم شما " !

***

می خواهید دیده شوید

بهر قیمتی

و این میکروفون صاحب مرده

همیشه روی میزتان باشد

می خواهید آنقدر بگویید

که کف کنید

و آب از چک و چانه تان بریزد

می خواهید دیده شوید

چه فرق می کند

کجا؟

چه وقت؟

و با چه کسانی ؟

همین که آن بالا باشید

خوب است

همان جا

پشت یک میز

روی یک صندلی

و رو به جمعیت

لبخند بزنید

با پشت صاف

و گردنی کج

متمایل به دوربین

مانعی ندارد

به هیچ جای جهان بر نمی خورد

اگر

ـ کمی کرنش کنید

ـ کمی تملق بگویید

ـ کمی لاس بزنید

و در مواقع اضطراری

کمی ـ فقط کمی ـ خوش رقصی کنید.

***

آن بالا که باشید

" بالایی ها "

زیر بازوی تان را می گیرند.

باشید

بمانید

همانجا

ـ پشت میکروفون ـ

ـ زیر نور افکن ـ

بزرگ می شوید

باور کنید

بالاخره یک روز بزرگ می شوید

این جوری ها هم نیست

تاریخ از شما یاد خواهد کرد.

خود فروشان نیز در تاریخ می مانند ! .

سه شنبه هشتم فوریه دوهزار و پنج / استکهلم