همچنان به شيوه سالهای گذشته راهمان ادامه خواهيم داد:
ـ آگاه نمودن خلق ازمواضع ضد خلق!
ـ ايجاد فضای دوستانه بين ديدگاههای مختلف در درون جبهه خلق
ـ بدون هيچگونه گذشت و چشم پوشی درافشای مواضع گذشته و حال ضد خلق!
ـ تسليم شانتاژ، تهديد ، توهين و ناسزا و۰۰۰ نخواهيم شد که اين شيوه"شاهان منحوس" و"شيخان ملعون" است.
بازتاب کتک زدن دختر جوان توسط پلیس ایران در روزنامه دیلی میل
۳۱ فروردین ۱۳۹۷
این تصاویر ناراحت کننده لحظاتی از مشاجره تند یک زن با روسری قرمز با یک مرد و زن دیگری را نشان می دهد.
لحظاتی بعد، دو زن چادر مشکی به سرعت وارد صحنه شده و شروع به داد و بیداد بر سر زن جوان می کنند.
این ماموران بد خو در برابر زن وحشت زده خشونت بیشتری نشان می دهند تا جایی که او را بر روی زمین بی حجاب افتاده میان زنان دیگری گریان می بینیم.
در پایان ویدئو، ماموران به سوی مردمی که با زن مورد حمله قرار گرفته ابراز همدردی می کنند، هجوم می آورند.
این ویدئو در صفحه فیسبوک «آزادی های یواشکی» دیده می شود. مسیح علی نژاد، بنیانگذار این گروه که جنبش «چهارشنبه های سفید» را هم راه اندازی کرده است و گزارشگر مستقل و مجری برنامه تبلت در تلویزیون بخش فارسی صدای آمریکا است، در توضیح ویدئو می نویسد: «این زن به خاطر بد حجابی به این شکل وحشیانه توسط پلیس گشت ارشاد کتک زده می شود؛ بعد به ما می گویند حجاب مساله کوچکی است. ما آن ها را افشا کرده و در برابر حجاب اجباری مقاومت می کنیم. شرم بر شما.»
گزارش پزشکی قانونی از وجود «محل تزریق و کبودی» در بدن کاووس سید امامی
۳۱/فروردین/۱۳۹۷
وکیل خانواده کاووس سید امامی خبر داد که در گزارش اولیه پزشکی قانونی «میزان کبودیها در نقاط مختلف بدن» و «جای تزریق روی جسد» گزارش شده اما «علت دقیق» مرگ آقای سید امامی اعلام نشده است.
پیام درفشان در مصاحبه با وبسایت کمپین حقوق بشر در ایران گفت که روز چهارشنبه ۲۹ فروردین در مراجعه به دادسرا به همراه آرش کیخسروی دیگر وکیل خانواده کاووس سید امامی، خبردار شده که قاضی پرونده این گزارش را برای رفع نواقص به سازمان پزشکی قانونی بازگردانده است.
به گفته آقای درفشان، در گزارش اولیه پزشکی قانونی، «میزان کبودیها در نقاط مختلف بدن، جای تزریق پوستی روی جسد و وضعیت جمود نعش که نشان میدهد فوت چه زمانی اتفاق افتاده» بیان شده است.
وی گفت که در این گزارش در عین حال «علت دقیق» مرگ آقای سید امامی بیان نشده و تنها اعلام شده که «دور گردن، آثار کبودی ناشی از فشار جسم دیده میشود».
به گفته آقای درفشان، وکلای خانواده آقای سید امامی خواستار آن شدهاند که مشخص شود علت دقیق مرگ کدام یک از موارد «خفگی، سکته یا مسمومیت دارویی» بوده است.
آنان همچنین خوستار مشخص شدن این موضوع شدهاند که آیا « تحت تاثیر دارویی اراده» آقای سید امامی« مختل شده» بوده است یا نه.
کاووس سیدامامی روز چهارم بهمنماه سال ۹۶ به همراه چند تن دیگر از فعالان محیط زیست بازداشت شد و ۱۹ بهمن ماه ۹۶ در زندان اوین درگذشت. مقامهای قوه قضائیه علت مرگ این استاد دانشگاه را «خودکشی» اعلام کردند.
مقامات جمهوری اسلامی به این پرسش پاسخ ندادهاند که در صورت درستی فرض خودکشی این متهم در زندان، چه شرایطی باعث شده است که او پیش از رفتن به دادگاه و گرفتن حکم محکومیت دست به خودکشی بزند.
ارسال فیلمهای بازجویی از کاووس سید امامی به دادسرای جنایی
در همین حال آقای درفشان خواستار آن شد که مشخص شود، فشارهای روانی بر آقای سیدامامی «به چه شکلی بوده که فردی در این موقعیت اجتماعی ر ا به چنین سمتی برده است».
وی به نقل از محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی و قاضی پرونده مرگ کاووس سید امامی گفت که تعدادی از فیلمهای بازجویی و «مواجهه حضوری» آقای سیدامامی با متهمین دیگر پرونده به دادسری جنایی ارسال شده است.
آقای درفشان ابراز امیدواری کرد که به وکلای خانواده اجازه دیدن این فیلمها داده شود و « نگویند پرونده امنیتی است و نمیشود دید».
وی همچنین گفت که در مراجعه به دادستانی کل کشور مشخص شده که نام همسر کاووس سید امامی در فهرست افراد ممنوع الخروج نیست.
آقای درفشان تاکید کرد که این تصمیم «در سطح امنیتی گرفته شده نه در سیستم قضایی».
ماموران فرودگاه روز ۱۶ اسفند ماه گذشته از خروج مریم ممبینی، همسر کاووس سید امامی، جلوگیری کردند، امری که باعث شد جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا، به آن واکنش نشان دهد و در توئیتری از جمهوری اسلامی بخواهد که به او اجازه دهد از ایران خارج شود و نزد خانوادهاش در کانادا بازگردد.
پیش از این نیز نهادهای امنیتی بارها بدون حکم قضایی از خروج افراد از کشور جلوگیری کرده اند.
در پرونده فعالان محیط زیستی علاوه بر کاووس سید امامی، هومن جوکار، مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی، طاهر قدیریان، سام رجبی، امیرحسین خالقی و نیلوفر بیانی، فعالان محیط زیست و سپیده کاشانی همسر هومن جوکار و مشاور سابق برنامه محیطزیست سازمان ملل متحد، بازداشت شدند که همچنان زندانی هستند.
در همین حال مصطفی ترک همدانی، وکیل فعالان محیط زیستی بازداشت شده روز ۲۸ فروردین در توئیتر خود اعلام کرده بود که تلاشهایش برای پذیرش وکالت این فعالان محیط زیست شکست خورده و او از وکالت آنان کنارهگیری میکند.
آقای ترک همدانی خبر داده بود که دو ماه پیش با دستور دادیار ناظر زندان وکالت نامه مربوط به فعالان محیط زیستی را به بند دو الف تحویل داده اما هنوز این وکالتنامه «با یا بدون امضا» به او بازگردانده نشده است.
به دنبال بازداشت تعدادی از فعالان محیط زیست، محمود صادقی، نماینده تهران در مجلس، خبر داده بود که کاوه مدنی، معاون سازمان محیط زیست، نیز بازداشت شده است.
پس از آن گزارشهایی متناقضی مبنی بر بازداشت آقای مدنی و همچنین دسترسی ماموران امنیتی به حسابهای او در شبکههای اجتماعی منتشر شد.
در نهایت آقای مدنی از ایران خارج شد و پس از خروج از کشور در متن استعفای خود اعلام کرد که هنگام ورود به ایران، بدون حکم قضایی «همه سخت افزارهای شخصی و حسابهای کاربریش» در شبکههای اجتماعی توسط «دلواپسان» نظام جمهوری اسلامی «مورد دستبرد» قرار گرفته است.
در روزهای اخیر محمدرضا تابش، رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس، و برخی از انجمنهای دانشگاهی، سخنان مقامهای قوه قضائیه درباره «جاسوسی» فعالان محیط زیستی زندانی را رد کردهاند.
اعتراض عمومی به طرح تقسیمات کشوری در کازرون برای چندمین روز پیاپی ادامه داشت. معترضان به محل برگزاری نمازجمعه رفتتند و در خیابانهای شهر تظاهرات کردند.
Video Player
00:00
00:57
جمعیت معترضان که به نسبت روزهای گذشته افزایش یافته بود، در محل برگزاری نمازجمعه علیه مسئولان محلی، صدا و سیما شعار داند.
«دشمن ما همینجاست، همهش میگن امریکا است» ، «ننگ ما ننگ صدا و سیمای ما»، «وای به روزی که مسلح شویم» از جمله شعارهای معترضان در کازرون بود.
Video Player
00:00
01:21
معترضان همچنین در شعارهای خود خواستار حضور استاندار فارس و وزیر کشور در میان معترضان شدند و از استاندار فارس خواستند که استعفاء دهد.
آنها پارچه نوشتهای بزرگ به همراه داشتند که بر روی آن نوشته شده بود: ما خواستار تاسیس استان فارس غربی به مرکزیت کازرون هستیم.
اعتصاب در کردستان: بازار همچنان تعطیل است
تعطیلی بازار در شهرهای مختلف استان کردستان در روز جمعه نیز ادامه یافت. همچنین منابع محلی از تعطیلی بازار بمبه سرپل ذهاب در همبستگی با معترضان در دیگر شهرها خبر دادند.
بازار سرپل ذهاب نیز در اعتراض به ممنوعیت تردد مرزی کولبران و افزایش تعرفه واردات از کردستان عراق تعطیل شد.
اعتصاب بازاریان و کسبه محلی در اعتراض به بستن گذرگاههای مرزی ایران و عراق و افزایش تعرفه گمرکی از یک هفته قبل آغاز شده و همچنان ادامه دارد. مرکز حقوق بشر کردستان با انتشار یک ویدئو از ادامه اعتصاب در شهرهای مختلف استانهای کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی خبر داد.
سعید جلیلی عضو شورای امنیت ملی ایران پنجشنبه ۳۰ فروردین برای گفتوگو با معترضان به بانه سفر کرد، معترضان اما هنگام سخنرانی او مسجد را ترک کردند و خواستار بازگشایی مرزها شدند.
به گفته مقامهای محلی ممنوعیت کولبری به بیکاری دستکم ۷۰ هزار تن در کردستان انجامیده است.
همزمان با ادامه اعتصاب کسبه و کولبران، منابع خبری از دستگیری برخی از معترضان طی روزهای گذشته خبر دادند. به گفته این منابع یادگار صادقی یکی از معترضان در بانه که اظهاراتش با سعید جلیلی عضو شورای امنیت ملی در شبکههای اجتماعی منتشر شد، یکی از بازداشت شدهگان است.
پس از اینکە یادگار صادقی روبە نمایندەی ج .ا خواسته های مردم را بیان کرد، بازداشت شدە. 《هر دفه دهنمو باز میکنیم یکی میاد گوشمونو میگیره میگه ساکت باش》
پیش از این نیز هفت تن از معترضان در شهرهای مختلف توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
با این حال بهمن مرادنیا استاندار کردستان گفت: «دولت مخالف کولبری است و میخواهد مراودات مرزی را به نحوی سازماندهی کند که مردم کردستان به عنوان بازرگان و پیلهور قانونی و مورد احترام شناخته شوند».
او از معترضان خواست تا از آنچه که «حرکتهای احساسی که ممکن است مورد سوء استفاده عوامل منحرف قرار گیرد» خواند، خودداری کنند.
غلامحسین صدری افشار، فرهنگنویس، مترجم و ویراستار که روز سهشنبه ۲۸ فروردین، در هشتاد و سه سالگی در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت، به گفته حسن انوری، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، "جزو آخرین نسل فرهنگنویسان آذربایجان" بود.
آذربایجان مهد فرهنگنویسی فارسی است؛ از اولین فرهنگی که قطران تبریزی، شاعر ایرانی در قرن پنجم هجری نوشت، تا "برهان قاطع" که الهامبخش فرهنگنویسان معاصر همچون دهخدا و معین بوده است.
اما صدری افشار که از جوانی شیفته همکاری با مطبوعات بود و تا پایان عمر نامش در نشریات مختلف به چشم میخورد، در فرهنگنویسی تلاش کرد در عین توجه و بهره از پیشینه و سنت فرهنگنویسی ایران، نوآوریهایی را به وجود آورد.
از پرورشگاه تا دربار شاه
غلامحسین صدری افشار در ۲۴ اسفند ۱۳۱۳ در خانوادهای از افشارهای اینانلو در ارومیه متولد شد و در سه سالگی مادرش و در هشت سالگی پدرش را از دست داد.
او درباره کودکیاش گفته است: "به سبب اختلاف بین عموهایم در مورد سرپرستی من، در جلسهای که راجع به سرنوشت من ترتیب داده بودند خودم پیشنهاد کردم که من را به پرورشگاه بسپارند که در نهایت اینگونه نیز شد."
صدری افشار در پرورشگاه ارومیه درس خواند و همزمان با تحصیل به کارهایی چون روزنامهفروشی، موزائیکسازی و کار در آرایشگاه پرداخت.
او نقل میکند که در سال ۱۳۲۶، شاه ایران از این پرورشگاه بازدید کرد و صدری افشار که سیزده ساله بود، به شاه خوشامد گفت: "ایشان خوشش آمد و دستور داد که من را به دربار بیاورند... دو ماه بعد، زمانی که شمس پهلوی به ارومیه آمد من را با خود به سعدآباد برد."
صدری افشار در تهران، تحت حمایت خانواده شاه، تحصیل کرد و در سال ۱۳۲۸ با تشویق یک روزنامهنگار به تبریز رفت و تحصیل را در مدرسه فردوسی این شهر ادامه داد. او چهارده ساله بود که اولین کتابش را با نام "وضع زندگی پرورشگاهی" در تبریز چاپ کرد.
صدری افشار در گفتوگوی ویدئویی که برای بزرگداشت او در خانه کتاب تهیه شده، میگوید که در سال ۱۳۳۰ پس از سخنرانی در یک میتینگ در تبریز، از بیم دستگیری، به تهران فرار کرد. او در بازگشت به تبریز بازداشت و شش ماه زندانی شد. پس از آزادی از زندان، به تهران رفت و چند سالی را در این شهر گذراند. در سال ۱۳۳۶ به ارومیه بازگشت و مدتی در یک کتابخانه، به کتابداری مشغول شد.
صدری افشار همچنین مدتی در دهه سی خورشیدی به شعر روی آورد و سرودههای خود را نیز منتشر کرد: "ابرهای سرگردان"، "آوای جان" و "نیایش". بعد از انقلاب، این اشعار در قالب یک کتاب با عنوان "از سرگردانی تا رهایی" به کوشش نسرین حکمی منتشر شد.
اما در دهه چهل، آشنایی با کسانی چون پرویز شهریاری، ریاضیدان، خیلی زود او را به کار تحقیقی کشاند: "سال ۴۵ که نزد پرویز شهریاری در بنیاد فرهنگ ایران، کار فیشنویسی و همکاری با مجله 'سخن علمی' را آغاز کردم، با لغت آشنا شدم و سر و کارم با آن افتاد. در سال ۵۹ ناگزیر و ناخواسته در جریان تالیف فرهنگ فارسی قرار گرفتم و کارم شروع شد."
صدری افشار در دورهای که با مجله "سخن علمی" همکاری میکرد، با مجید رهنما آشنا شد و رهنما در سال ۱۳۴۶، زمانی که کار خود را به عنوان اولین وزیر علوم و آموزش عالی ایران آغاز کرد، از صدری افشار و شهریاری برای همکاری با این وزارتخانه دعوت کرد.
در این دوره بود که صدری افشار کتاب "مقدمه بر تاریخ علم" نوشته جرج سارتن را ترجمه کرد. همزمان ویراستاری دانشنامهای با نام "علوم برای همه" را بر عهده داشت که وقوع انقلاب این اثر را ناتمام گذاشت: "انقلاب شد و تازه رسیدهها احساس کردند که باید جای بیشتری داشته باشند... در نتیجه کار من در وزارت علوم تعطیل شد."
محمد باقری، پژوهشگر، در مراسم بزرگداشت صدری افشار گفت: "به خاطر تنگنظری و حسادت، آقای صدری افشار از وزارت علوم اخراج شد."
سالهای پس از انقلاب و اخراج
بلافاصله پس از انقلاب، صدری افشار به فکر انتشار یک نشریه افتاد. او در سال ۱۳۵۸ انتشار ماهنامه علمى و فرهنگى "هدهد" را آغاز کرد، اما آن نیز مثل بسیاری دیگر از نشریات سالهای آغازین جمهوری اسلامی، دوام نیاورد و انتشارش در سال ۶۱ متوقف شد.
با این حال، صدری افشار در سالهای پس از انقلاب همکاری با نشریات را ادامه داد و برای نشریاتی چون فصلنامه "بازتاب دانش" و دو فصلنامه "میراث علمی" مینوشت یا ترجمه میکرد.
در دهههای اخیر، تلاش صدری افشار، علاوه بر ترجمه کتابهایی مثل "معماری ایران"، "کاکل طاووس" و "انگلیسیان در ایران"، بر نگارش فرهنگهایی چون "فرهنگ مترجم"، "فرهنگ مشاغل سنتی" و "واژهنامه فنی" (انگلیسی به فارسی) متمرکز بود.
او همچنین در دهه هشتاد "فرهنگ زبانزدهای فارسی" را منتشر کرد. "زبانزدها" از نظر صدری افشار با ضربالمثلها متفاوت است و شامل عبارتهایی است که میتوانند "متلک، خوشامدگویی و احوالپرسی" باشند.
این فرهنگنویس، زبانزدها را عبارات و اصطلاحات پرکاربرد و کلیشهای میداند که در زبان روزمره به کار گرفته میشوند، مانند "صد سال به این سالها"، "کوچیک شماییم"، "خدا حفظش کنه" و "خیر ببینی".
با وجود این فرهنگها، شهرت عمده صدری افشار به دلیل فرهنگهایی است که از واژگان عمومی فارسی فراهم کرده است: "فرهنگ معاصر فارسی"، "فرهنگ فارسی اعلام"، "فرهنگ معاصر کوچک فارسی"، "فرهنگ فارسی" (دوجلدی) و "فرهنگنامه فارسی".
در این میان، کتاب سه جلدی " فرهنگنامه فارسی" که صدری افشار آن را همراه با نسرین و نسترن حکمی نوشت و اولین بار در سال ۱۳۸۸ منتشر شد، نسبت به دیگر آثار با استقبال بیشتری مواجه شد.
این فرهنگ، حاصل سه دهه تلاش نویسندگان و دارای ۶۰ هزار واژه و اصطلاح زبان فارسی و همچنین ۲۰ هزار مدخل اعلام شامل اشخاص، مکانها، مکتبهای ادبی، هنری و فلسفی، اثرهای هنری، رویدادهای تاریخی، ادیان و اساطیر است.
این کتاب تلفیقی از دو کتاب "فرهنگ فارسی امروز" و "فرهنگ فارسی اعلام" است که پیشتر منتشر شده بود. اولی، در سال ۱۳۶۹ از سوی نشر کلمه منتشر شد و چند سال بعد با عنوان جدید "فرهنگ معاصر فارسی" به چاپ رسید. این کتاب در دوره هفدهم انتخاب کتاب سال جمهورى اسلامى ایران به عنوان کتاب سال برگزیده شد.
ویژگی اصلی "فرهنگنامه فارسی"، قرار گرفتن واژگان و اعلام کنار یکدیگر است.
سیروس علینژاد، روزنامهنگار، در مطلبی درباره این کتاب نوشت: " این کار، یعنی درهم آمیختن واژگان و اعلام، هر چند در نگاه اول تردیدهایی بر میانگیزد و این سوال را پیش میآورد که فایدۀ این کار چیست اما گویا در جهان رسم است و اکنون در ایران هم دارد باب میشود."
گرچه بعضی از فرهنگهای معروف زبان فارسی مثل فرهنگ معین، واژگان و اعلام را از یکدیگر جدا کردهاند، اما جمع شدن واژگان و اعلام در کنار هم پیشتر در زبان فارسی سابقه داشته است.
خود صدری افشار در این زمینه گفته بود: "در فارسی دو نفر این کار را انجام دادهاند، اولی مرحوم سعید نفیسی است که ما نام فرهنگنامه را هم از ایشان وام گرفتیم. نفیسی برای اولین بار در سال ۱۳۱۹ یک جلد از فرهنگنامه خود را منتشر کرد که دربردارنده هم اعلام و هم لغت از الف با پ بود. دومی لغتنامه دهخداست که به همین روال اعلام و لغات به ترتیب الفبایی پشت سر هم آمدهاند."
علاوه بر این، نویسندگان "فرهنگنامه فارسی" در معنی یا تعریف واژگان، روش متفاوتی را برگزیدند.
داوود موسایی، مدیر نشر فرهنگ معاصر، و ناشر این کتاب، پس از درگذشت صدری افشار گفت: "او شیوه نوینی را به کار برد که قدما به شیوه او نرفته بودند، او برای همه موارد توصیف مینوشت و ارجاع نمیداد." صدری افشار خود در این زمینه گفته بود: "از فرهنگ لغت وبستر و آکسفورد در تعریفنگاری تاثیر گرفتهایم چون آنها به یک استاندارد رسیدهاند."
همچنین صدری افشار به همراه همکارانش از ذکر واژگان قدیمی، متروک و محلی صرفنظر کردند. او در گفتوگویی با نشریه "کتاب ماه" در این باره گفته بود: "ما زبان فارسی را مد نظر داشتیم که از سی سال پیش تاکنون کاربرد عمومی داشته است و نه واژگان قدیمی که امروزه دیگر کاربرد ندارد."
"فرهنگنامه فارسی" همچنین از پرداختن به واژههای تخصصی پرهیز میکند: "ما افراد را تا محل کارشان دنبال میکنیم و همین که وارد حوزه کاری شدند تمامش میکنیم و از اصطلاحات تخصصی تنها آنهایی را به کار میبریم که مردم به طور عمومی به کار میبرند."
صدری افشار معتقد بود که نظراتش در زمینه فرهنگنویسی فارسی، برای اولین بار در این زبان مطرح میشود: "اصلا واژه 'فارسی امروز' را ما مطرح کردیم. مـا افتخارمان این است که هنوز بچههایمان میتوانند شاهنامه و حافظ را بفهمند، در حالی که این حرف، حرفی دروغ است و اصلا این طور نیست. بچههای ما دیپلم هم که میگیرند قادر نیستند این کتابها را بفهمند و خیلی هم طبیعی است، زیرا زبان فارسی از دوره مشروطه به بعد و به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم رشد عجیبی کرده است و این حسن زبان است و نه عیبش."
صدری افشار میگفت که نه تنها واژگان جدید جایگزین واژگان قدیمی میشوند، بلکه بعضی از کلمات به مرور زمان کاربرد خود را نیز تغییر میدهند. او همچنین بارها تأکید کرد که زبان عامیانه، همان زبان گفتار نیست: "زبان عامیانه زبان مردم درسنخوانده است در حالیکه فارسی گفتاری، شکسته زبان نوشتاری است."
صدری افشار که زبان مادریاش ترکی آذری بود، درباره رسمالخط زبان فارسی نیز معتقد بود که برخی از جدانویسیها ضرورتی ندارد: "با جدا کردن شناسهها مخالفم، زیرا فارسی یکی از زبانهای ایرانی است و اگر کودکی که زبان مادریاش ترکی است لغتی را با شناسه جدا در کتاب بخواند باعث کجفهمیاش میشود. به طور کلی باید از افراط و تفریط در رسمالخط بپرهیزیم."
فشار سانسور و انتقاد از فرهنگستان
صدری افشار و همکارانش در چاپ و ویرایش بعدی فرهنگها، بیش از آنکه بر افزایش تعداد واژگان تمرکز کنند، بر بازبینی توصیفات خود از واژگان سعی داشتند.
در این میان فشار سانسور نیز گاهی کار را دشوار میکرد: "آنها (مسئولان وزارت ارشاد) میگویند واژههای مستهجن را حذف کنید و ما نمیتوانیم این کار را بکنیم، چون واژه مستهجن در فرهنگ معنی ندارد."
او همچنین در سال ۹۳ به خبرگزاری دانشجویان ایران، درباره کتاب "فرهنگ مشاغل سنتی" گفت: "این کتاب به برخی مشاغل سنتی میپرداخت که گفتهاند این موارد نباید در کتاب باشد."
صدری افشار همچنین به "فرهنگ جامع زبان فارسی" که از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر میشود، انتقاد داشت: "نه جامع است و نه جواب میدهد، پر از غلط هم هست، با وجود این همه ادعایی که دارند."
ساختار بومی خوزستان چند فرهنگی است. با صنعتی شدن خوزستان و مهاجرت مردم از استانهای دیگر به آن این چندگانگی گسترده تر شده است. به گفته پژوهشگران اجتماعی و اقتصادی خوزستان، به دلیل وجود اقوام مختلف در این استان توانایی ها، خواسته ها و حساسیت های متفاوتی نیز وجود دارد که چنانچه با آن به طور سنجیده برخورد نشود به جای اینکه به فرصتی برای همگرایی اجتماعی تبدیل شود به شکل نیرویی منفی و آسیب زننده ظاهر می شود.
"اما ظاهراً کسانی امنیت خود را در گرو پراکندگی و دامن زدن به رقابت های قومی و عشیره ای در این استان می دانند تا به این ترتیب اهداف خود را در سودجویی بیشتر از منابع خوزستان پیش ببرند." ابوحسام، روزنامه نگار عرب خوزستان، با تاکید بر این موضوع معتقد است اراده ای وجود دارد که مانع نزدیکی اقوام خوزستان به یکدیگر، به خصوص عرب ها و بختیاری ها که بزرگترین اقوام این استان هستند، می شود.
خوزستانی ها در سال های گذشته بارها در اعتراض به برنامه ریزیهای آشکار و پنهان دولت ها و مسئولان استانی به خیابان آمدند. بزرگترین این ناآرامی ها در سال ۸۴ اتفاق افتاد که در واکنش به انتشار نامه ای محرمانه از محمدعلی ابطحی، مشاور محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت بود. در این نامه به سیاستهای دولت درباره کوچ اجباری مردم عرب خوزستان و تغییر بافت جمعیت استان اشاره شده بود. در اعتراضات این سال عده ای کشته، ده ها نفر دستگیر و چند نفر نیز اعدام شدند. پس از این ناآرامی ها مقامهای دولتی اصالت نامه را مورد تردید قرار دادند و آن را جعلی دانستند.
پیامد این حوادث بی اعتمادی عمیق مردم به مسئولین است که رد آنرا در محتوای "یزله ها" (پایکوبی عرب ها) در نوروز امسال نیز می توان دید، "اهواز عز بلادی، ام الشهید اتنادی" (مادر شهید ندا سر می دهد که اهواز عزت سرزمین من است) یا "های الدار، بیها السباع، لا واحد تدناها (این سرزمین جای شیران است، و کسی جرات نزدیک شدن به آن را ندارد).
تقسیم نابرابر امکانات اقتصادی و اجتماعی و نادیده گرفتن حقوق مردم بومی از مواردی است که سالهاست عرب های خوزستان به آن اعتراض دارند. ابوحسام با اشاره به این مشکلات می گوید بارها پیش آمده که فردی فارغ التحصیل دانشگاه است یا تخصص لازم برای شغل خاصی را دارد اما به بهانه های مختلف استخدام نمی شود و او مجبور به مهاجرت به استان های دیگر می شود. او اضافه میکند اگر فرد لهجه عربی داشته باشد شانس کمی دارد که در ادارات دولتی استان کاری به او داده شود در حالیکه این فرد به خاطر بومی بودن می تواند کارایی بهتری داشته باشد.
"شهروند درجه دو"
این اعتراضات بیشتر در مناطق فقیرنشین یا حاشیه نشین اهواز اتفاق افتاده است. حاشیه نشینی پدیده ای رو به گسترش در شهرهای بزرگ استان خوزستان است. بنابر اطلاعات جمعیت هلال احمر ۲۵ درصد جمعیت این استان حاشیه نشین هستند.
در زمان جنگ ایران و عراق نخستین موج مهاجرت ساکنان روستاهای مرزی به شهرهای بزرگ انجام گرفت. در حاشیه این شهرها مکان های موقتی برای زندگی این افراد در نظر گرفته شد و حتی آنها را در ساختمان های نیمه کاره اسکان دادند به این امید که با پایان جنگ و بازسازی روستاهایشان دوباره به کار و زندگی خود برمی گردند. جنگ پایان یافت اما نه امکان بازگشتی فراهم شد نه روستایی آباد شد و این جنگ زدگان مجبور شدند در همان اقامتگاه های موقت برای همیشه بمانند.خوزستان در تنگناى خاك و نمك
تغییرات اقلیمی، سدسازی های زنجیرهای و بی آبی، گسترش زمین خواری و دست اندازی دولت بر زمین های کشاورزان به بهانه طرح توسعه نیشکر یا توسعه میدان های نفتی و عدم جایگزینی فرصت شغلی برای صاحبان این زمین ها زمینه ساز موج دوم مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها شد.
به گفته ابوحسام در بسیاری از این مناطق، مردم از ابتدایی ترین امکانات زندگی مانند آب نوشیدنی سالم، گاز، برق، آسفالت، فضای آموزشی و تفریحی و حتی مراکز درمانی محروم هستند. به آنها بیشتر به عنوان شهروند درجه دو نگاه می شود و حتی از امکانات زیرساختی همانند فاضلاب محروم هستند.
پیوند زبان مادری و فقر
آموزش به زبان مادری خواسته همیشگی قوم عرب ایران بوده است، اما علیرغم هشدارهای دست اندرکاران آموزشی و اجتماعی، توجه ای به این موضوع نمی شود. ابوحسام عدم برخورداری از آموزش به زبان مادری را یکی از ریشه های بیکاری و فقر میداند که نتیجه آن رشد خشونت و سایر آسیبهای اجتماعی بویژه در مناطق حاشیه نشین است. ابوحسام عرب است و دو زبان فارسی و عربی را روان و بدون لهجه صحبت می کند. او توضیح می دهد: "بچه به زبانی که در خانه و محیط زندگی دارد [عربی] فکر میکند اما وارد مدرسه که می شود باید زبان فارسی را یاد بگیرد و به آن زبان حرف بزند. این شرایط، بخصوص در مناطقی که فقط مردم عرب زندگی میکنند، سخت تر است و نتیجه آن سرخوردگی و ترک تحصیل زودهنگام است."
به گفته ابوحسام ترک تحصیل بویژه در خانواده های روستایی که مجبور به مهاجرت شده اند بیشتر دیده میشود. "آنها در روستا زندگی ساده ای داشتند، مردها کشاورزی یا دامداری می کردند و زنها به کار خانه مشغول بودند. ناگهان وارد محیط پیچیده ای می شوند که به دلایل زبانی و فرهنگی نمی-توانند با آن ارتباط برقرار کنند و جامعه شهری نیز پذیرای آنها نیست. این سبب می شود که در همان جامعه حاشیه ای بمانند و وارد مشاغل کاذب و کم درآمدی شوند که در واقع فقر دایم است. چنین فرد سرخورده ای استعداد زیادی برای خشونت و انتقام از جامعه ای دارد که ابتدایی ترین امکانات زندگی را از او دریغ کرده است و طبیعی است که عده ای بخواهند از این سرخوردگی ها سوءاستفاده کنند و این انسانها را درگیر مسایل قومی کنند."
کوتاه شدن فاصله ناآرامی ها در خوزستان نشانه میزان بالای نارضایتی های اقوام این استان است که در هر فرصتی خود را نشان می دهد. در دی ماه سال پیش خیزش مردم بختیاری ایذه در مرکز خبرها قرار گرفت و در فروردین امسال اعتراضات مردم عرب اهواز.