۱۳۹۴ تیر ۲۴, چهارشنبه

در دو هفته ۱۰ نفر خود را با طناب از درخت حلق‌آویز کرده‌اند که از این میان شش نفر نجات پیدا کرده و چهار نفر فوت شده‌اند.

ینجا روستای «قلعه‌رش» در شهرستان سردشت آذربایجان‌غربی است.
فضای خفقان‌آوری در این روستا حاکم شده و «قلعه‌رش» بوی مرگ می‌دهد، فضای رعب‌انگیزی که در کوچه‌ها حس می‌شود، امید و انگیزه ادامه زندگی را از هر رهگذری می‌گیرد. در چند کوچه، اعلامیه‌ای که عکس جوانی بر آن خودنمایی می‌کند روی در و دیوار به چشم می‌خورد.
در دو هفته ۱۰ نفر خود را با طناب از درخت حلق‌آویز کرده‌اند که از این میان شش نفر نجات پیدا کرده و چهار نفر فوت شده‌اند.
هیچ مسئولی از ما حمایت نمی‌کند که برای بررسی این موضوع کاری انجام بدهیم و هیچ پولی برای تشکیل کارگروه و ایجاد کمیته و… به ما داده نمی‌شود.» اینها را ژیان بیگ‌زاده یکی از فعالان مدنی شهرستان سردشت در حالی به فرهیختگان گفت که هنوز هیچ خبری از ورود نماینده این شهر، فرماندار و دیگر مسئولان به این موضوع نیست.
اپیدمی خودکشی‌های دنباله‌دار در سردشت استان آذربایجان‌غربی این روزها به بحث اصلی مردم سردشت و نقل محافل‌شان تبدیل شده است.
۱۰ نفر در شهرستان سردشت در ۱۴ روز اقدام به خودکشی کرده‌اند که از این تعداد چهار خودکشی منجر به مرگ بوده است. اگرچه تب خودکشی در این شهرستان پیش از این یعنی شش سال پیش نیز شیوع پیدا کرده بود، هنوز هم نهادهای رسمی به این بحث ورود نکرده‌اند و هیچ مسئولی تا امروز راجع به این موضوع و علت‌های احتمالی کارگروهی تشکیل نداده است.
فقر و نبود امکانات مهم‌ترین عامل خودکشی‌ها
اگرچه خودکشی‌هایی که در شهرستان سردشت اتفاق افتاده ۱۰ مورد بوده اما شش مورد از آنها تنها مربوط به یک روستا به نام «قلعه‌رش» است که درمجموع هزار و ۴۰۰ نفر جمعیت دارد. این روستا که در جنوب این شهرستان واقع شده شش سال پیش نیز با چنین موضوعی درگیر بوده و چنین اتفاقاتی در آن تازگی ندارد. کمتر از شش سال پیش بود که چهار زن در همین خطه خودسوزی کردند و دو نفرشان فوت شدند. اما گویا جنس خودکشی‌ها در این شش سال تغییر کرده و حالا همه این افراد به جز یکی از آنها، خود را حلق‌آویز کرده‌اند. در این میان دختر ۲۶ساله‌ای خود را به داخل آبشار «شلماش» پرت کرده و فوت شده است.
جوتیار یکی از فعالان مدنی این شهرستان راجع به جزئیات این ماجرا به فرهیختگان گفت: «ما از سه هفته پیش که هنوز تعداد خودکشی‌ها پنج نفر بود چند کارگروه و یک کمیته تشکیل دادیم که با حضور جامعه‌شناسان و روانشناسان این موضوع را بررسی کنیم.» جوتیار ادامه داد: «البته وقتی هیچ مسئولی از ما حمایت نمی‌کند ما نمی‌توانیم به نتیجه‌ای برسیم چون دعوت از افراد صاحبنظر در این حوزه نیازمند پرداخت هزینه‌هایی به استادان است.» ژیان بیگ‌زاده نیز یکی از افراد دیگری که در این کارگروه‌ها فعالیت دارد و به‌عنوان فعال مدنی در این شهرستان حضور دارد، راجع به این موضوع به خبرنگار ما گفت: «در مدارس این شهرستان هیچ معلم یا مربی پرورشی برای موضوعات اجتماعی وجود ندارد.
هیچ روانشناس یا مشاوری در مدارس ما در هیچ مقطعی نیست و دانش‌آموزان هیچ‌کس را ندارند که با او از مشکلات‌شان صحبت کنند.» این فعال مدنی سردشت افزود: «از آنجا که هنوز تحقیقات گسترده‌ای صورت نگرفته نمی‌توانیم علت این موضوع را پیدا کنیم ولی تا جایی که ما متوجه شده‌ایم فقر و نبود امکانات از انگیزه‌های اصلی این خودکشی‌ها بوده است.»
پدر و برادرم اجازه ندادند خواهرم طلاق بگیرد
خواهر یکی از کسانی که اقدام به خودکشی کرده به فرهیختگان گفت: «خواهر من تنها شش ماه بود که ازدواج کرده بود و ۲۱ سال داشت. همسرش مدام به او می‌گفت دختر دیگری را دوست دارد و دیگر نمی‌خواهد زندگی با او را ادامه بدهد.» او ادامه داد: «خواهرم بارها با برادر و پدرم راجع به این حرف‌های شوهرش صحبت کرد و خواست از او حمایت کنند اما پدر و برادرم به‌شدت با او برخورد کردند و گفتند باید هرطور شده با او زندگی کنی.» او افزود: «یک روز متوجه شدیم خواهرم خودش را از درخت حلق‌آویز کرده و فوت شده است. من علت این اتفاق را برادر و پدرم می‌دانم زیرا آنها هیچ حمایتی از خواهرم در مقابل همسرش نکردند.» او گفت: «سومین روز خواهرم بود و هنوز مراسم تمام نشده بود که خبر فوت دختر ۲۰ ساله دیگری به ما رسید و باز در مراسم سوم او بودیم که یکی از دختران ۱۷ ساله این روستا خود را حلق‌آویز کرد.»
روستای مرگ
به هر حال خودکشی‌های زنجیره‌ای در حالی در شهرستان سردشت و به‌ویژه در روستای «قلعه‌رش» ادامه دارد که بار دومی است که چنین تبی در میان این مردم شیوع پیدا کرده است. اگرچه رسول خضری نماینده این شهر در مجلس شورای اسلامی حاضر نشد راجع به این موضوع صحبتی کند، از او و مسئولان دیگر این شهرستان انتظار می‌رود پیش از آنکه تعداد این خودکشی‌ها به ده‌ها نفر افزایش پیدا کند، چاره‌ای بیندیشند و نگذارند تعداد بیشتری در کارنامه خودکشی این شهر ثبت شود. از قرار دادن ساعات پرورشی در مدارس گرفته تا دعوت صاحبنظران در علم روانشناسی و جامعه‌شناسی در کارگروه‌هایی که برای بررسی این موضوع تشکیل شده‌اند.
کاش حداقل این بار که پای مرگ جوانان یک روستا آن هم به دلیلی نامعلوم در میان است مسئولان بررسی این موضوع را سریع‌تر در دستور کار قرار بدهند، گرچه واژه «سریع» خیلی هم در این موضوع کاربرد ندارد تا همین امروز نیز خودکشی‌های جوانان این شهرستان از تعداد انگشتان دست تجاوز کرده و شاید سال‌ها بعد از این روستا به‌عنوان روستای مرگ نام برده شود.
کاپیتولاسیون اتمی و نظامی جمهوری اسلامی ادامه دارد
فرامرز دادرس

با وجود امضای موافقتنامه میان جمهوری اسلامی و پنج به اضافه یک، مشکلات جمهوری اسلامی حل نخواهند شد. تحریم نیرو های مسلح ایران اعم از ارتش، سپاه، نیرو های انتظامی و امنیتی برای پنج تا هشت سال ادامه خواهد داشت.  
لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه ساعتی پیش در مصاحبه با روزنامه لوموند نکات مهم موافقتنامه امضا شده میان ایران و پنج به اضافه یک را بازگو کرد.
این موافقتنامه برای مدت ده سال پیش بینی شده و معتبر خواهد بود. به گفته آقای فابیوس این موافقتنامه اجازه می دهد که به روش مشخص و روشن ظرفیت غنی سازی اورانیوم ایران را به اندازه ای کاهش داد که ایران نتواند به سلاح اتمی دست یابد. به این ترتیب جمهوری اسلامی حتی قادر به تاًمین اورانیوم غنی شده برای سوخت نیروگاه های اتمی خود نخواهد بود.

به گفته لوران فابیوس کشور های پنج به اضافه یک این توانایی را بدست آوردند تا بتوانند حقیقتاً تعهداتی را که ایران پذیرفته است مورد بازرسی قرار دهند و پیش بینی شده که در صورت عدم رعایت ایران نسبت به تهعدات پیش بینی شده بطور خودکار تحریم ها برقرار شود.
از سوی دیگر همزمان، ایران و آژانس بین المللی انرژی تفاهم نامه برای یک نقشه راه به امضاء رساندند، این نقشه راه به آژانس اجازه می دهد تا بتواند در مورد برنامه های اتمی گذشته جمهوری اسلامی تحقیق کند.

لغو تحریم ها
در ازای همکاری کامل و روشن از سوی ایران تحریم ها بگونه تدریجی از آغاز سال 2016 میلادی برطرف خواهند شد. در موافقتنامه پیش بینی شده است که در صورت عدم رعایت مفاد موافقتنامه از سوی جمهوری اسلامی مجازات ها اقتصادی بطور خودکار در مدت شصت و پنج روز برقرار شود.
در ماه دسامبر 2015 یک جلسه در آژانس بین المللی انرژی برگزار خواهد شد تا در صورتی که جمهوری اسلامی به تعهدات خود پایبندی نشان داده باشد نسبت به لغو تحریم ها در آغاز سال 2016 میلادی اقدام شود. در صورت لغو مجازات های اقتصادی در رابطه با فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی، تحریم سازمان ملل در مورد واردات سلاح از سوی ایران برای مدت پنج سال ادامه خواهد داشت و در مورد مسائل موشکی این تحریم برای هشت سال ادامه خواهد داشت.


چهاردهم ژوئیه ۲۰۱۵


یونس پارسا بناب: رابطه مکمل میلیتاریسم راس نظام با فاز فعلی جهانی گرائی سرمایه



درآمد
- نظام جهانی سرمایه داری در فاز فعلی جهانی گرائی ( گسترش بازار آزاد نئولیبرالی ) به مرحله از تمرکز و تجمع سرمایه رسیده که با شرایط حتی پنجاه سال گذشته نظام قابل مقایسه نیست . البته کنترل سرمایه توسط اولیگوپولی های عمومی تر گشته به هیچوجه و عنوانی تازگی نداشته و یک پدیده جدید در تاریخ سرمایه داری انحصاری ( از 1885 به این سو ) ، نیست . ولی آنچه که جدید و بی نظیر است تعداد محدود و معدود انحصارات است که در نیم قرن اخیر از نیمه اول دهه 1970 به این سو )آغاز شکلگیری و رشد بحران ساختاری نظام جهانی سرمایه (،با تجمع و تمرکز بیش از پیش سرمایه ، تلاش کرده اند کنترل تصمیم گیری بر تمام امور اقتصادی جهان را تقریبا دربست در اختیار خود قرار دهند . این انحصارات و یا اولیگوپولی ها که بنام " انحصارات پنجگانه "معروف گشته و تعدادشان در درون بخش مسلط مرکزهای نظام جهانی ( کشورهای سه سره امپریالیسم ) به 500 شرکت فراملی می رسند ، برای بقاء و تامین هژمونی خود از دو وسیله که مکمل و لازم و ملزوم همدیگر هستند ، دائما استفاده می کنند :
1 – جهانی تر ساختن " بازار آزاد " نئولیبرالی برای گسترش و بسط سرمایه مالی تر گشته انحصارات پنجگانه در پنج قاره کره زمین .
2 – کنترل نظامی کره زمین توسط راس نظام جهانی و شرکایش ( کشورهای ناتو و اتحادیه اروپا ) و نابودی هر تلاشی از سوی هر کشوری در جهت رهائی و گسست از فرامین و مقررات بازار آزاد نئولیبرالی نظام
- در این نوشتار بعد از اشاره اجمالی به مولفه های جهانی گرائی عصر کنونی به تشریح نظامیگری راس نظام و فجایع آن در جهان کنونی بویژه در قاره آفریقا می پردازیم .
مولفه ها و ویژگی های
جهانی گرائی عصر کنونی
- تجمع و تمرکز سرمایه امروز بیش از هر زمانی در گذشته تاریخ سرمایه داری انحصاری منبع و سرآغاز مالی تر گشتن نظام سرمایه داری گشته است . از این طریق اولیگوپولی ها ارزش اضافی جهانی را که توسط بخش تولیدی نظام اخذ می گردد ، بلعیده و بدین وسیله در صد سود خود را بطور نجومی افزایش می دهند . این برداشت و وصول توسط اولیگوپولی ها با دسترسی بلامنازع و کنترل بی قید و شرط آنان بر بازارهای پولی و مالی میسر می گردد: بازارهائی که امروز به ابر بازارهای مسلط برتمام بازارهای تولیدی متعلق به بخش مولده نظام ، تبدیل گشته اند .
- مالی تر سازی ،بیش از پیش یک شرط ضروری برای بازتولید و رشد اولیگوپولی های عمومی تر شده است . به عبارت دیگر تا زمانی که این اولیگوپولی ها در بازار آزاد نئولیبرالی از امتیازات و موقعیت خصوصی بودن برخوردار بوده و الیگارشی های دولتی تحت فرمان آنها در " بازار آزادی " به بزرگی این جهان در خدمت حفظ منافع آنها ( انباشت سرمایه ) هستند ، عمومی تر و مالی تر شدن سرمایه به پروسه عمر خود به عنوان دو پدیده لازم و ملزوم هم ادامه خواهند داد .
- مضافا سرمایه داری عمومی تر و مالی تر اولیگوپولی ها نیز بطور روز افزونی به ویژه در 40 سال گذشته جهانی تر گشته اند . در اینجا دوباره باید بر این نکته اشاره کرد که جهانی گرائی سرمایه ( گلوبالیزاسیون ) به هیچ عنوان نمی تواند یک ویژه جدید الخلقه و نوینی در سرمایه داری محسوب گردد. پیشینه جهانی گرائی سرمایه به آغاز تولد آن در دهه های آخر قرن چهاردهم می رسد . در طول متجاوز از پانصد سال گذشته ، حرکت سرمایه جهانی بوده و این جهانی گرائی پیوسته با ویژگی شکاف سازی = پولاریزاسیون ( ایجاد شکاف مادی و معنوی روز افزون بین مرکزهای مسلط نظام و پیرامونی های دربند ) در تمام مراحل تاریخی سرمایه داری ، بازتولید گشته است .
- اما آنچه که در فاز فعلی جهانی گرائی ( بازار آزاد نئولیبرالی ) شایان ذکر و توجه است این است که پروسه جهانی گرائی کنونی و بقای ویرانساز آن با ظهور و عروج امپریالیسم سه سره ( آمریکا ، اتحادیه اروپا ، ژاپن ) در 24 سال گذشته ( از 1991 به این سو تا به حال 2014 ) ارتباط تنگاتنگ و مستقیم داشته است . به عبارت دیگر جهانی گرائی عصر حاضر ( گسترش بازار آزاد نئولیبرالی در دوره بعد از پایان جنگ سرد = از آغاز دهه 1990 به این سو ) یک امر جداناپذیر از کنترل بلامنازع دسترسی به منابع طبیعی کره خاکی توسط امپریالیسم سه سره ( هسته گرهی جهان تک قطبی ) ، بوده است . توضیح اینکه در عصر کنونی تضاد بین مرکز ها و پیرامونی ( تلاقی شمال – جنوب ) یک گره مهم ( و کلید اصلی ) در روند هر نوع دگردیسی در جهت عبور از سرمایه داری واقعا موجود به " جهانی بهتر " محسوب می گردد . دقیقا به این جهت " کنترل نظامی جهان " از نظر سران سه گانه نظام جهانی یک ضرورت مطلق برای بقای آنها در دوران ما در آمده است بر این اساس راس نظام دست به جنگ ها و ماجراجوئی های نظامی خانمانسوزی در اکناف جهان بویژه در کشور های پیرامونی می زند که در تاریخ 125 ساله مرحله سرمایه داری انحصاری عموما کم سابقه و حتی بی نظیر می باشد
نظامیگری و جنگ های ساخت
آمریکا در اکناف جهان
- جنگ های ساخت آمریکا در جهت تامین بقاء و تامین موقعیت هژمونیکی خود به عنوان راس نظام سرمایه داری جهانی ( همراه با عبور از بحران ساختاری ) فقط محدود به جنگ های خانمانسوز مرئی و آشنا ( مثل جنگ های یوگسلاوی ، افغانستان ، عراق ، لیبی و... ) نمی شوند . بلکه امروز آمریکا و شرکا تحقیقا در 70 تا 120 کشور در اکناف جهان درگیر جنگ هائی هستندکه عموما برملا و رسانه ای نگشته و بلکه بطور مخفی و نامرئی به پیش برده می شوند . در این کشورها که آمریکا دارای پایگاه های عظیم نظامی ( و یا حضور نظامی قوی ) است این جنگ ها بطور مخفی توسط درون ها ( پهبادها ) و یا " نیروی های ویژه نظامی " متعلق به سازمان "سیا " و 25 سازمان نظامی – اطلاعاتی متعلق به " آژانس ملی امنیتی " آمریکا ، به پیش برده می شوند . اوضاع رو به رشد نشان می دهد که با گذشت مدت زمان و عروج امواج اندیشه ها و فعالیت های ضد جنگ در کشورهای آمریکا و اروپا نوع جنگ های نامرئی و مخفی در مقایسه با جنگ های مرئی و آشکار افزایش فوق العاده یافته است . بازیگر اصلی جنگ های مخفی مرکز فرماندهی عملیات ویژه ( جی. اس . او . سی )است که مسلح به آخرین تسلیحات نو ساخت پنتاگون ، منجمله پهباد ها است .
- "جی.اس.او.سی" در سال 1980 ( بعد از ناکامی آمریکا در آزادی گروگان های آمریکائی از سفارت آمریکا در تهران ) توسط رژیم رونالد ریگان و پنتاگون ایجاد گشت و بلافاصله به عنوان یک نهاد مرموز و اسرار آمیز در هیرارشی نظامی دولت آمریکا ، قرار گرفت این نهاد در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر گسترش یافت و در دوره ریاست جمهوری اوباما به عنوان یک نهاد بزرگ تصمیم گیری در تاروپود نظام پلیسی – نظامی – امنیتی راس نظام ادغام گشت .
- با اینکه " سازمان نیروهای ویژه " در جنگ های نامرئی با سازمان سیا همکاری می کند ولی در مقابل صاحبان نظام با آن سازمان دو تفاوت اساسی دارد که اشاره به آنها حائز اهمیت هستند . یکم اینکه سازمان سیا که در سال 1947 در بحبوحه جنگ سرد ایجاد گشت به اصطلاح موظف است که عملیات خود را به کنگره گزارش دهد . در صورتی که " نیروی ویژه " موظف هستند که فعالیت های ( آنهم مهم ) خود را فقط به " شورای امنیت ملی " در کاخ سفید گزارش دهد . دوم اینکه سازمان سیا موظف است که مدارک مربوط به هر واقعه ای را که در آن شرکت داشته ( مثل کودتای 28 مرداد 1332 = 1953 ) بعد از گذشت پنجاه سال در معرض عموم قرار دهد . در صورتی که سازمان نیروهای ویژه این چنین وظیفه ای را ندارد . در نتیجه جنایات این نهاد ویژه امنیتی در کشورهای پیرامونی ( از یمن ، جیبوتی ، سومالی ، سودان جنوبی و... گرفته تا پاکستان ، برمه ، فلیپین و... که مشمول جنگ های " نامرئی " نظام گشته اند ) برملا و در دسترس عموم منجمله مردم آمریکا قرار نمی گیرند مگر از سوی روزنامه نگاران و گزارشگران والائی مثل سیمور هرش و یا رسواگران با وجدانی مثل ادوارد اسنودن .
- بهر رو امروز بر اساس تصمیم دولت اوباما در سال 2009 ، نهاد " نیروهای عملیات " موظف است که فعالیت های جاسوسی – امنیتی و نظامی آمریکا را در سراسر جهان گسترش دهد . این نیروی ویژه به ترتیب در کشورهای خاورمیانه ، آسیای جنوبی و آسیای مرکزی و سپس در کشورهای شاخ آفریقا ( سومالی ، اتیوپی ، جیبوتی ) و متعاقبا در شرق ، غرب ، شمال و جنوب قاره آفریقا در سال های اخیر ( از 2001 تاکنون 2014 ) حضور مخفی پیدا کرده و دست به فعالیت های جاسوسی و نظامی زده اند . ولی جنگ های نامرئی و فعالیت های امنیتی – نظامی – جاسوسی نیروهای ویژه فقط محدود به کشورها و مناطق آسیا و آفریقا نبوده بلکه در سال های اخیر ( از 2012 به این سو ) در کشورهای کناره اقیانوس آرام ( قاره اقیانوسیه ) و آمریکای لاتین ( کشورهای آمریکای مرکزی ، شمالی و جزایر کارائیب ) نیز حضور فعال پیدا کرده اند .
- نیروهای ویژه که نقش اصلی را در پیشبرد جنگ های مخفی – نامرئی دارند در تاروپود نیروهای نظامی از نظر هیرارشی تحت فرمان مقرهای فرماندهی آمریکا در مناطق گوناگون جهان هستند که تعدادشان در حال حاضر به شش مقر منطقه ای می رسند ، که عبارتند از:
منطقه استقرار                                                                            سال تاسیس
1 – مقر اروپائی ( یوروکام )                                                         1947
2 – مقر کناره پاسیفیک و آسیا ( پاکام )                                            1947
3 – مقر فرماندهی جنوب : آمریکای مرکزی ، جنوبی و
جزایر کارائیب ( سات کام )                                                           1963
4- مقر فرماندهی خارومیانه و آسیای مرکزی ( سنت کام )                     1983
5 – مقر فرماندهی آمریکای شمالی ( نورث کام )                                2002
6 – مقر فرماندهی آفریقا ( افری کام )                                              2007
- برخلاف تصویری که دولتمردان متعلق به نظام سه سره امپریالیستی و رسانه های گروهی فرمانبر روزانه در اختیار مردم می گذارند در حال حاضر راس نظام و شرکا در متجاوز از 100 کشور یک رشته جنگ های مخفی و نامرئی را به پیش می برند که 75 در صد آن جنگ ها توسط ستاد " افری کام " و " نیروهای ویژه " در قاره آفریق به وقوع می پیوندند که برخلاف جنگ های عراق ، افغانستان ، لیبی ، سوریه و... برملا و رسانه ای تر نگشته اند . چون عطف توجه به بررسی جنگ های نامرئی ساخت آمریکا در آفریقا شایان بررسی و حائز اهمیت است , در اینجا بعد از اشاره کوتاه به دو نکته توضیحی در مورد این مقوله به چند وچون این جنگ های خانمانسوز و فلاکت بار در قاره آفریقا می پردازیم :
- افری کام ( مقر فرماندهی آمریکا در آفریقا ) نه در آفریقا بلکه در آلمان قرار دارد و تاکنون هیچ کشوری در آفریقا نخواسته و یا نتوانسته که مهمان داری مقر فرماندهی نظامی آمریکا را بپذیرد . علت این امر مخالفت جدی و فراگیر مردمان کشورهای آفریقا با این نوع " مهمان داری " است . اولیگارشی های حاکم در کشورهای سه سره امپریالیستی تلاش کرده و امیدوار بودند که بعد از سرنگونی رژیم معمر قذافی مقر فرماندهی آفریقا را از آلمان به کشور لیبی منتقل سازند ولی هنوز بعد از دو سال و نیم که از سرنگونی رژیم قذافی می گذرد ، آنها نتوانسته اند موفق به انتقال آن مقر به لیبی گردند .
- نکته دوم اینکه آفریقا در 24 سال گذشته ( از 1990 به این سو ) به تدریج به ثروتمندترین و سوق الجیشی ترین قاره در کره خاکی تبدیل گشته است . اکتشاف منابع طبیعی و مواد معدنی متنوع و متعدد در سراسر قاره آفریقا ( از لیبی گرفته تا آفریقای جنوبی در جنوب این قاره ) به خوبی نشان می دهند که چهار انحصار بزرگ ( تکنولوژی ، مالی ، اطلاعات – ارتباطات و تسلیحات کشتار همگانی ) نمی توانند بدون تسلط کامل برمنابع طبیعی و مواد معدنی ( انحصار پنجم ) به بقای خود ادامه دهند .
گسترش نظامیگری آمریکا
در قاره آفریقا
- از یازده سپتامبر 2011 به این سو ما شاهد حرکت های نظامی راس نظام در قاره آفریقا هستیم . علیرغم قول و قرارهای " افری کام " مبنی بر اینکه فعالیت های نظامی آمریکا در قاره آفریقا باید بسیار محدود و در " حد کم " باقی بمانند ولی طبق گزارش تحقیقی " تام دیس پیچ " در سال 2013 آمریکا در 49 کشور آفریقائی از کل 54 کشور موجود در قاره آفریقا ، حضور نظامی پیدا کرده و تقریبا در کلیه جنگ های مرئی و نامرئی آفریقا به عنوان یک عامل اصلی نقش اساسی ایفاء می کند . ولی بررسی اوضاع رو به رشد و ماجراجوئی های نظامی آمریکا نشان می دهد که اولیگارشی آمریکا علیرغم خواست و آرزوی " انحصارات پنجگانه " هنوز نتوانسته کنترل نظامی خود را بر کل قاره آفریقا ، اعمال ساخته و مقر " افری کام " را از آلمان به آفریقا منتقل سازد .
- بهر رو اهم کشورهائی که آمریکا توانسته در آنها حضور قوی نظامی داشته باشد ، عبارتند از : لیبی ، سومالی ، اوگاندا ، جمهوری آفریقای مرکزی ، سودان جنوبی ، مالی ، نیجر ، چاد ، موریتانیا ، نیجریه ، گینه ، بورکینافاسو ، ساحل عاج ، توگو ، لیبریا ، گامبیا ، سیرالئون ، کنیا ، کنگو ( کین شاسا ) ، بوروندی و.... کشورهای امپریالیستی غرب بعد از حمله های نظامی مستقیم و یا اشتعال جنگ های نیابتی در تعدادی از این کشورها ( بعد از فرسوده و درمانده ساختن آنها ) توانسته حضور نظامی قوی بوجود آورد . امروز سومالی ، مالی ،  کنگو ، چاد ، جمهوری آفریقای مرکزی و... نمونه هائی از این نوع کشورها هستند .
- مضافا دولت های آمریکا و شرکا برای تشدید نفوذ و گسترش نظامی در قاره آفریقا به حیل و بهانه های دیگری متوسل گشته اند که حائز اهمیت هستند . بطور مثال ، در نیمه دوم دهه 2009 و سپس در سال 2010 ، دولت اوباما با تشدید حمایت نظامی خود از جدائی طلبان جنوب سودان موفق شد که در سال 2011 به بهانه حمایت از " حق تعیین سرنوشت ملی " از یک سو و با توسل به استراتژی " مداخله بشردوستانه " از سوی دیگر ، ملت – دولت سودان را طی یک رفراندوم قلابی به دو کشور سودان و سودان جنوبی ، تقسیم کند . هدف اولیگوپولی های پنجگانه ( و دولت های فرمانبر سه سره امپریالیستی آنها ) از تقسیم سودان به دو کشور در وهله اول تسلط کامل بر بخش اعظم کشور سودان که در بخش جنوب آن کشور قرار دارد ، بود . ولی تسلط کامل بر نفت سودان بخشی از سیاست جهانی نظام در ارتباط با مهار چین و جلوگیری از گسترش آن کشور در حال عروج در قاره آفریقا منجمله شرق آفریقا ( بویژه سودان ) ، می باشد .
- بر این اساس روشن است که سیاست آمریکا هیچ ربطی نه با خواست ملی مردم دینکا تبار در جنوب سودان داشته و نه یک حرکتی در جهت حمایت بشردوستانه از مردم سودان جنوبی بوده و امروز هم ندارد . توضیح اینکه هم اکنون ( تابستان 2014 ) کشور سودان جنوبی که با " حمایت و کرامت " راس نظام در سال 2011 بوجود آمد در باتلاق یک جنگ داخلی خانمانسوزی بین دو ملیت دینکا و نوئر فرو رفته که اگر ادامه یابد آن کشور را بعد از درماندگی و فرسودگی به صف ملت – دولت های وامانده و تحلیل رفته ( مثل سومالی ، مالی و... )ملحق خواهد ساخت .
- بررسی اوضاع به رشد سیاسی در آفریقا در 20 سال گذشته نشان می دهد که دولتمردان راس نظام در دوره بعد از پایان " جنگ سرد " برای تسلط کامل بر منابع طبیعی آفریقا و جلوگیری از نفوذ چین در آفریقا متوسل به جنگ های مستقیم و مرئی ( در سومالی ، لیبی و... ) و یا جنگ های نیابتی و نامرئی ( در مالی ، سودان ، جمهوری آفریقای مرکزی و... ) گشته است . در بخش ها و کشورهائی که آمریکا و شرکا نتوانسته اند به حربه های گوناگون جنگی دست بزنند لاجرم متوسل به حیل و بهانه های غیر جنگی گشته و نتیجتا در آن بخش ها و کشورها نیز موفق به گسترش و تقویت حضور نظامی خود ( در جیبوتی ، کنیا ، اوگاندا ، نامیبیا و....) گشته اند . یکی از نمونه های این حیل و بهانه ها که اخیرا آمریکا به آن متوسل گشت اعلام کمک های امنیتی و نظامی آمریکا به دولت نیجریه در جهت "رهائی " نزدیک به 300 دختر و زن جوان در شمال شرقی نیجریه است که توسط سازمان بنیادگرای بوکوحرام به عنوان گروگان ربوده شده اند .
- به عبارت دیگر آمریکا به بهانه رهائی این دختران و زنان می خواهد حضور نظامی خود را در کشور نیجریه ( که از نظر جمعیت و نیروی کار هشتمین کشور بزرگ جهان و از نظر اقتصادی اولین کشور ثروتمند قاره آفریقا است ) گسترش داده و در آنجا پایگاه نظامی " افری کام " را بنا سازد . با کمی دقت به روشنی ما شاهد یک شعبده بازی دیگر آمریکائی در قاره آفریقا می باشیم . توضیح اینکه نجات و آزادی این دختران و زنان بی گناه بدون قلع و قمع بوکوحرام ، امکان ندارد . ولی آیا رهبران و فعالین اصلی بوکوحرام با استقلال فکری خود به این جنایت دست زده اند ؟ نیم نگاهی به هویت بعضی از رهبران بوکوحرام ( محمد یوسف ، ابوبکر شیکائو و... ) نشان می دهد که پیشینه تعلیم و تربیت دینی – مذهبی ( فاندامنتالیستی ) و سپس آموزش نظامی – تروریستی آنها به دهه های 80 ، 90 و 2000 به افغانستان ، پاکستان و سپس به سومالی و کشورهای خلیج فارس می رسد و از نظر طبقه بندی نیز به سلفیست های تکفیری ( بخش القاعده ) تعلق دارند .
- پدیده سلفیه و جنبش ها و احزاب و سازمان های سیاسی برآمده از آنها صرفا از درون متون کلاسیک و سنتی اسلامی و یا از درون جوامع پیشا استعماری و پیشا مدرنیته مسلمانان در نیامده و تحقیقا پدیده جدید در عصر انحصاری سرمایه داری جهانی بویژه در دوره بعد از پایان جنگ سرد است . این امر در مورد تمام بنیادگرایان دینی – مذهبی دیگر نیز  صدق می کند . بهر رو به صرف اینکه سازمان فاندامنتالیستی بوکوحرام مثل دیگر فاندامنتالیست ها پدیده " مدرن " و نو ظهور در تاریخ معاصر است ، کافی برای شناسائی آن نیست . ضروری است که ما بعد از بررسی دیدگاه ها و عملکردهای رهبران بوکوحرام ، دریابیم که آنها نیز مثل وهابی ها ، ولائی ها ، صهیونیست ها ، هندوتواها ، لامائیست ها ، ایونجلیکاها و... خواهان انتقال جامعه به پیش و شرکت در تغییر سیستم حاکم بر جهان فعلی و تنظیم " جهانی بهتر " نیستند . در یک کلام رهبران بوکوحرام نیز با مغز خود نیاندیشیده و سازمان های پلیستی – نظامی ، امنیتی – اطلاعاتی کشورهای سه سره امپریالیستی ( که دربست در زیر کنترل انحصارات پنجگانه اولیگوپولی های جهانی هستند ) به جای آنها می اندیشند .
نتیجه اینکه
- هدف الیگوپولی های عمومی تر ، مالی تر و جهانی تر گشته ( همراه با نیروهای سیاسی فرمانبر خود ) در کشورهای سه سره امپریالیستی عبور از بحران ساختاری نظام و تامین بقای هژمونیکی نظامی خود بر کلیه کره زمین است . ولی تامین بقای نظام بدون تاراج منابع طبیعی کشورهای پیرامونی از طریق اشتعال جنگ های بی پایان مرئی و نامرئی نمی تواند میسر گردد . لاجرم قربانیان اصلی این بقا و عبور از بحران ساختاری نظام ، ملیت – دولت ها و توده های میلیاردی در بخش جنوب خواهند بود . بر این اساس وقوع تلاقی های " جنوب – شمال " در آینده بیش از هر زمانی درگذشته فراگیرتر و شدیدتر خواهد بود . عکس العمل ها و راه حل هائی که مردمان " جنوب " در مقابله با جنگ ها و ماجراجوئی های راس نظام و شرکا ( که هدفشان تاراج منابع طبیعی قاره آفریقا است ) اتخاذ خواهند کرد به احتمال قوی در تغییر و دگردیسی نظام جهانی سرمایه نقش تعیین کننده ایفاء خواهند کرد .
- این پاسخ ها و استراتژی ها با اینکه در اول امکان دارد که خود سرمایه داری را ضرورتا بطور مستقیم زیر ضربه قرار ندهند ولی بدون تردید و مطمئنا خطوط و فرامین جهانی گرائی را در آینده نزدیک به چالش جدی تاریخساز ، خواهند کشید .
- در پرتو این اوضاع پر ازتلاطم و تاریخساز که روندش دائما تشدید می یابد ، چالشگران رادیکال ضد نظام چه باید بکنند ؟ به قول حوزه مرسی معاون رهبر جنبش زاپاتیستا ( که در بیستمین سالگرد قیام زاپاتیستاها در مکزیک طی اعلامیه ای به مردم آمریکای لاتین تهنیت گفت ) ما چالشگران ضد نظام که معتقد به استقرار جهانی دیگر امکان دارد هستیم نباید آرام بنشینیم زیرا زمان و نوبت ما با امیدواری عشق به زندگی برای استقرار جهانی بهتر فرا رسیده است .
منابع و مآخذ
1 – اندروجی مارشال ، " امپراطوری اوباما : جنگ های سری آمریکا در متجاوز از 100 کشور در اکناف جهان " ، در مجله زی ، دسامبر 2013 .
2 – نیک ترز ، " جنگ های نیابتی آمریکا در آفریقا " ، در مجله پمبازوکا ، شماره 672 ،چهار آوریل 2014 .
3 – سمیرامین ، " بخشی از نوشته های سمیرامین " در نشریه " چشم انداز کمونیستی " ، 23 دسامبر 2013 .
4 – امانوئل والرشتاین ، " نئو زاپاتیست ها : بیست سال بعد " ، در نشریه " بیگمتن یونیورسیتی " ، اول ماه می 2014 .
5 – درباره گروگانگیری " بوکوحرام " در نیجریه و سیاست آمریکا در قبال آن ، رجوع کنید به : روزنامه واشنگتن پست ، شماره های 5 تا 13 ماه می 2014 

Comment la France a aidé Israël à avoir la bombeدست آورد فرانکفورت: قطع امید از سازمانهای سیاسی٬ پرویز داورپناه

دست آورد فرانکفورت: قطع امید از سازمانهای سیاسی٬ پرویز داورپناه

davarpanah.jpg
در سپهر سیاست ایران، اهالی حزب باد سالهاست با بودجه هنگفت کنت تیمرمن یکی از دبیران بنیاد یهودی امور امنیت ملی آمریکا در شهرهای برلین، پاریس وکلن کنفرانس های بی نتیجه ترتیب دادند و بعداً از استکهلم اولاف پالمه و پراگ واتسلاوهاول و واشنگتن و بوخوم و فرانکفورت تئودور آدورنو سر درآوردند.
عاقبت کوه موش زائید!
هر گاه بخواهند بگویند که فردی با کلّی ادّعا و هیاهو و تبلیغات، کاری مناسب با ادّعایش انجام نداده است، می گویند: «کوه، موش زائیده است». بعضی اوقات هم با تأکیدهای بیشتری می گویند:
«کوه لرزید و غرّید و یک موش زائید». یعنی با آن همه بزرگی و ادّعا و غوغا، کار او بسیار ناچیز و کم اهمّیت بود.
و سرانجام حوالی غروب روز شنبه پنجم ژوئیه  ۲۰۱۵ در گرمای بی سابقه ی فرانکفورت آلمان «كوه موش زائيد» و پس از ماه ها تبلیغ و هیاهو و مقاله نویسی و جنجال رسانه ای، تعدادی از اپورتونیستهای ایرانی فرصت یافتند در آنجا سخنرانی كنند.
جو حاکم بر نشستهای دو روزه گردهمآیی"کنگره" جو تملق و چاپلوسی شرکت کنندگان از یکدیگر بود. هریک دیگری را کارشناس و متخصص و خبره سیاسی می نامید و از القاب مسخره و مضحکی استفاده می کرد. 
ریاست افتخاری و رؤسای جلسات و چهار نشست این "کنگره" از هفته ها قبل رزرو شده بودند.
فرانکفورت آدورنو در روزهای چهارم و پنجم ماه ژوئیه  ۲۰۱۵ محل برگذاری"کنگره!" (جنبش سکولارـ کانفورمیست های وطنی مقیم آمریکا و اروپا) بود.
افرادی که در ماه رمضان، شوخی را با ملت خود جدی گرفته بودند و در روز روشن، آب خنک میل می فرمودند.
تعداد شرکت کنندگان نسبت به "کنگره" سال گذشته کمتر بود. (۸۶ نفر) و علتش نیز شاید مقایسه جلسات سیاسی با نمایشگاه اتومبیل و پیک نیک  بود. (نگاه کنید به ویدئوی شماره ۱)
دهخدا می گوید که «بوجار لنجان» مثل است برای کسی که هرجا مرکز قدرت و ثروت ببیند برای استفاده بدان سو رود و در عقیده اش پابرجا نباشد.
همچنانکه بوجار، که هنگام بوجاری ازهر طرف که باد آید روی خود بدان سوی کند. در فرهنگ فارسی معین می خوانیم: «بوجار لنجان از هر طرف باد می آید بادش می دهد.»
۱۰ سالی می شود که هدف سکولارها  بر کسی روشن نیست. اگر در میانشان کمونیست های دو آتشه هم حضور دارند. مانعی ندارد. چه آیت الله خمینی غیر سکولار نیز می گفت که در جمهوری اسلامی حتی کمونیست ها آزادند که حرف خودشان را بزنند. و اکنون سالهاست  که دارند در اینجا و آنجا حرف خودشان را می زنند.
در میان شرکت کنندگان اجلاس پاریس، کلن، استکهلم، پراگ، تورنتو، واشنگتن، بوخوم و فرانکفورت، سرسپردگان سیاست و رسانه های آمریکایی، انگلیسی، اسرائیلی و عربستان سعودی همه و همه حضور داشتند.
سالهاست که آمریکا  و اسرائیل و اقمارشان  با دادن امکانات مالی و رسانه ای به مشتی «سیاست باز» حرفه ای، یعنی کسانی که سیاست را به کالا تبدیل کرده و با آن داد و ستد می‌کنند و از این راه به ثروت‌های کلان رسیده‌اند می‌کوشند سازمانی شبیه آنچه در لیبی و سوریه به وجود آوردند، برای ما ایرانیان نیز به وجود آورند.
نوکر بادنجان به کسانی اطلاق می شود که به اقتضای زمان و مکان به سر می برند و در زندگی روزمره خود تابع هیچ اصل و اساس معقولی نیستند. عضو حزب باد هستند ، و از هر سمت که بوی کباب استشمام شود به همان جهت گرایش پیدا می کنند.
در سپهر سیاست ایران، اهالی حزب باد سالهاست با بودجه هنگفت کنت تیمرمن یکی از دبیران بنیاد یهودی امور امنیت ملی آمریکا در شهرهای برلین، پاریس وکلن کنفرانس های بی نتیجه ترتیب دادند و  بعداً از استکهلم اولاف پالمه و پراگ واتسلاوهاول  و واشنگتن و بوخوم و فرانکفورت تئودور آدورنو سر درآوردند.
از کارهای مضحک این گروه که همه چیز را به سخره گرفته اند، دعوت همگانی از هموطنان بود  وحتی اگهی های دعوت این گروه سکولار! را می توانستید در بروشورهای بازرگانی مغازه داران مواد غذایی در آلمان مشاهده کنید.  در آغاز این فراخوان های بی در و پیکر با جمله ی «شما دعوت می شوید» از عام و خاص  دعوت شده بود به فرانکفورت بیایند وبه احوالات سیاسیه ایران و جهان بپردازند و نام اجلاس خود را بدون کوچکترین اطلاعی از معنای «کنگره» که محل اجتماع نمایندگان منتخب احزاب و سازمانهای سیاسی  می باشد، و نه خلق الله کوچه و بازار، «کنگره!!» گذاشته بودند.
تبلیغ کرده بودند که این اجلاس با شرکت عموم علاقمندانی که خود را سکولار دموکرات می دانند و „داوطلبانه، با خرج جيب خود، به اين شهر می آيند، برگزار می شود."
جداً مرحبا به علاقمندان مستمندی که از آمریکا و کانادا و اروپا قدم رنجه فرموده و همه ی دار و ندارشان را در طبق اخلاص گذاشته و به جمع دیگران پیوسته بودند.
اینها فراموش کرده اند که مخارج کلیه کنفرانسها و کنگره های کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در زمان مبارزه با رژیم استبدادی شاه را دانشجویان "داوطلبانه" با خرج جیب شان می پرداختند.
نگاهی به لیست افراد شرکت کننده در جلسات پاریس، کلن، استکهلم و پراک و بوخوم بیندازید تا دم خروس اهالی حزب باد را در این جلسات پیدا کنید. یعنی اکثریت کسانی که با نام "اتحاد برای دموکراسی" کِنت تیمرمن، به پاریس و بعداً به کنفرانس اولاف پالمه در استکهلم و پراگ و کلن و سال گذشته به بوخوم رفته بودند، امسال سر از فرانکفورت درآوردند و "برای آزادی" به نام سکولارهای وطنی! دور هم جمع شدند، و همه و همه از یک قماش هستند.
در گذشته برای آلترناتیوسازی با بازی «بنیاد دمکراسی برای ایران» سمینارهای برلین، لندن و پاریس تشکیل  شدند. کنفرانس پاریس را حتی تیمرمن و مناشه امیر با حضور حسین باقرزاده، شهریار آهی و حسن ماسالی شخصاً افتتاح کردند. اما آن تلاش‌ها بی نتیجه ماند، زیرا امکان «تعویض رژیم» بیشتر به خواب و خیال شباهت داشت تا با واقعیت.
عده ای با تشکیل این نشست‌ها دراروپا و آمریکا از سالها پیش به دریافت کمک‌های مالی و سیاسی از آمریکا، اسرائیل و چند کشور اروپایی نائل شدند و جیب خود را پر کردند! همچنین مخارج  کل هزینه های نشست شهر کلن را که در آن ۸۲  تن از شهرهای آمریکا و اروپا شرکت کرده بودند، بنیاد وابسته به کنت تیمرمن پرداخته است.
 در میان شرکت کنندگان گردهمآیی فرانکفورت مانند جلسات دیگر آقایان آهی وماسالی هم دیده می شدند. و به رسم گذشته «نشستند و گفتند و برخاستند / پی مصلحت مجلس آراستند». مردم ایران به این گروه کاذب اعتنا نکردند و به آن ها خندیدند.
اما چرا کوه موش زائید
مسئول سکولار ها در گزارش پایانی "کنگره" اعلام داشت که «من از سازمانهای سیاسی قطع امید کرده ام، این آلترناتیو با اینها تشکیل نخواهد شد. ولی من خودم تدارکات کار را انجام می دهم.». (نگاه کنید به ویدئوی شماره  ۲). جز این هم انتظاری از او نمی رفت
لیدر سکولار ها اظهار داشت که با این "کنگره" میان داخل و خارج پل زده است. کاشف بعمل آمد که فقط دو تن از ایران به این گردهمایی پیام شخصی فرستاده اند که یک نفرشان در این سالها برای اکثر سازمانها پیام می فرستد و دیگری نورچشمی مسئول سکولارها  و به اسب تروا در ایران شهرت دارد. 
و بالاخره، لیدر سکولار دموکرات ها کشف کرد که افعال و مفعول معلوم گشته اند ولی فاعل (یا  انجام دهنده) همچنان نامعلوم است. و باور به ضرورت ايجاد "آلترناتيو" يک فريضه و خدمت ملی است. و حل آن را به کنگره بعدی ارجاع داد.
آخرین نشست سالانه سکولار دموکرات‌ها با موضوع «چرا سکولارها هنوز متحد نشده‌اند؟» نتوانست به جایی برسد. وهمچنان پراکنده ماند.
 و جالب آنکه  در نطق پایانی "کنگره"، از سازمانهای سیاسی قطع امید شد و اعلام گردید که از این ببعد فعالیت سکولارها بدون احزاب و سازمانهای سیاسی ادامه خواهد یافت و بعبارت دیگر احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی بهتر است بروند کشک شان را بسابند.! ( نگاه کنید به ویدئوی شماره ۲) 
کاشف سکولاریسم، سازمان‌سازی را چندین بار در زندگی هفتاد و چند ساله اش با شکست تجربه کرده‌است. و  باز هم قصد دارد با رهبری خود در یک سازمان سراسری  بدون سازمانهای سیاسی  فعالیت کند و در این گردهمایی اظهار داشته است که  «آرزو بر پیرمردها عیب نیست». ( نگاه کنید به ویدئوی شماره ۲)

هرکسی در بهانه تیزهش است// کس نگوید که دوغ من ترش است
ما که بخیل نیستیم. این گوی و این میدان
دکتر پرویز داورپناه
یکشنبه  ۲۱ تیرماه  ۱۳۹۴ــ ۱۲ ژوئیه  ۲۰۱۵  

این هم ویدئوی زیبای «خدا را می شناسم از شما بهتر»
http://www.ehterameazadi.blogspot.de/2015/07/blog-post_65.html

مآخذ:
  ۱ ـ   ویدئوی کنگره سکولار دموکراتها در شهر بوخوم آلمان آگوست 2014 (حدود سه دقیقه)
http://www.ehterameazadi.blogspot.de/2015/07/blog-post_23.html
 ۲ ـ  ویدئوی گزارش سومین کنگره سکولار دموکراتها فرانکفورت (از دقیقه 29 ببعد)
https://www.youtube.com/watch?v=KDQaoG6FMpU&spfreload=10
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در همین زمینه:
برگذاری "کنگره" طرفداران حزب باد ایران در بوخوم ـ آلمان!
http://ehterameazadi.blogspot.de/2014/08/blog-post_70.html

درس هایی از «تفاهم لوزان»

مقام قضایی ایران از فساد مالی ۷۰۰ میلیارد تومانی خبر داد

رییس سازمان بازرسی کل کشور ایران از یک فساد مالی ۷۰۰ میلیارد تومانی خبر داد که با ارائه وام بانکی 

مقام قضایی ایران از فساد مالی ۷۰۰ میلیارد تومانی خبر داد

ناصر سراج، رییس سازمان بازرسی کل کشور ایران
«غیرقانونی» به یک فرد صورت گرفته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، ناصر سراج روز سه‌شنبه ۲۳ تیر اظهار 
داشت: «فردی با تشکیل شرکت‌های صوری و کاغذی توانسته 
وام‌های سنگینی از بانک‌ها بگیرد».
این مقام قضایی مبلغ وام مورد اشاره را ۷۰۰ میلیارد تومان عنوان 
کرده و تاکید داشته که مسئولان بانک یا بانک‌ها «با علم و آگاهی»
 این میزان وام را پرداخت کرده‌اند.
 سراج اما نه از بانک یا بانک‌های مختلف اسم برده و نه از فرد 
وام‌گیرنده، و صرفا بیان کرده که طی چند سال اخیر قانون در ایران
 مغفول واقع شده و دستگاه‌های دولتی نیز در امر مبارزه با فساد 
کوتاهی کرده‌اند.

ایران در شمار کشورهایی است که بالاترین میزان فساد اداری را 
دارد، به‌طوری که در گزارش سال ۲۰۱۳ سازمان شفافیت 
ین‌المللی، از میان ۱۷۷ کشور جهان رتبه ۱۴۴ را داشت. این آمار اما 
در سال ۲۰۱۴ تا حدی بهبود یافت و ایران رتبه ۱۳۶ را دریافت کرد.

رییس سازمان بازررسی ایران نیز در سخنان خود به این ارتقای رتبه
 اشاره می‌کند، اما در عین حال مواردی از فساد را نیز نام می‌برد از
 جمله جریان قاچاق کالا و ارز.
به گفته او، ۹۱ هزار کامیون از مرز پرویزخان در استان کرمانشاه به 
منظور صادرات خارج شده، اما میزان ارزی که از این طریق بازگشته 
بسیار کم است که نشان از قاچاق دارد.
آقای سراج همچنین سازمان صدا و سیما را متهم ساخته که با 
دعوت از «یک متهم اقتصادی که با وثیقه آزاد است»، قصد تطهیر او 
را داشته است. وی اما نامی از این متهم نبرده است.
رییس سازمان بازررسی کل کشور به تازگی نیز بدون نام بردن از 
شخص خاصی گفته بود که یکی از مدیران عامل بانک‌ها ۱۰۸
میلیارد تومان درآمد غیرقانونی داشته است.

ملاقات با دو زندانی محکوم به اعدام پس از ۵ ماه


nacim . aghayan

برگزاری هرانا ـ خانواده “سامان نسیم” زندانی سیاسی محکوم به اعدام و خانواده “یونس آقایان” زندانی اهل حق و محکوم به اعدام پس از پنج ماه بی خبری با فرزندان خود در زندان مرکزی زنجان ملاقات کرده اند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از گزارشگر آژانس خبری موکریان، پدر سامان، فایق نسیم صبح امروز دوشنبه ٢٢ تیرماه ٩۴ در خصوص ملاقات فرزندش گفت: “در پی تماسی که روز شنبه سامان با ما داشت، به عزم ملاقات فرزندمان از روستایمان در مریوان به سمت امیدمان در زندان زنجان به راه افتادیم و امروز صبح من و مادر و خواهرش توانستیم سامان را پس از گذشت ۵ ماه ببینیم.”
آقای نسیم ضمن تأیید صحت و سلامت عمومی فرزندش در پاسخ به این سوال که سامان در این مدت کجا نگهداری شده است، به نقل از وی گفت: “در این مدت من به همراه یونس آقایان در زندان زنجان بودیم ولی حق تماس با بیرون را نداشتیم”.
همچنین پدر یونس، ایوب آقایان در تماسی تلفنی می گوید: “دیروز یکشنبه (٢١ تیرماه ٩۴) پس از گذشت ۵ ماه توانستیم یونس را در زندان مرکزی زنجان به صورت تلفنی و کابینی ملاقات کنیم”.
اما علی خالدی وکیل مدافع سامان نسیم که اولین بار خبر زنده بودن موکل خود را به خانواده اعلام کرد، می گوید: “در پی دیداری که هفته گذشته با خانواده موکلم داشتم برای سامان در پزشکی قانونی ارومیه تشکیل پرونده دادم و مقرر گردید پس از مراحل اداری و تشریفات قانونی به همراه موکلم در کمیسیون پزشکی قانونی شرکت کنیم”.
این وکیل دادگستری در رابطه با تأثیر نظریه پزشکی قانونی بر رأی نهایی دادگاه در خصوص پرونده سامان نسیم گفت: “نظر پزشکان معتمد پزشکی قانونی برای نحوه صدور رأی مجدد دادگاه از اهمیت بالایی برخوردار است چونکه پزشکان بایستی تشخیص دهند موکل بنده در زمان بازداشت که سن وی کمتر از ١٨ سال تمام بوده است، حرمت عمل ارتکابی را درک کرده است یا خیر”.
خالدی همچنین در پایان افزود: “بنده از تمام ظرفیت های قانون برای نجات جان موکلم استفاده خواهم کرد چون با توجه به محتویات پرونده معتقدم موکل من مستحق حکم اعدام نیست و انشاالله بزودی ترتیب انتقال سامان به زندان ارومیه فراهم میشود”.
لازم به ذکر می باشد، این دو زندانی روز چهارشنبه ۲۹ بهمن ماه ۹۳ به همراه چهار زندانی سیاسی محکوم به اعدام به نام های سیروان نژاوی، ابراهیم عیسی پور، علی و حبیب افشاری به مکان نامعلومی منتقل می شوند و روز پنجشنبه ۳۰ ام بهمن ۹۳ در خبرها آمده بود “حکم اعدام ۶ تن از زندانیان محبوس در زندان مرکزی ارومیه اجرا شد”.
سامان نسیم اهل مریوان بود بموجب سند سجلی در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ تولد یافته و به تاریخ ۲۵ ام تیرماه ۹۰ در جریان یک درگیری با نیروهای سپاه در منطقه مرزی آلواتان سردشت بازداشت می شود و در تاریخ ۲۷ ام مردادماه ۹۱ به اتهام محاربه و افساد فی الارض بواسطه اقدام علیه امنیت ملی از طریق اقدام مسلحانه در قالب تیم عملیاتی وابسته به گروه های مخالف نظام بر اساس کیفرخواست صادره از سوی دادستان سردشت منطبق با مواد ۱۸۳ و ۵۰۸ قانون مجازات اسلامی با استمداد از آیه ۳۳ سوره مائده و مستندا به بند ۱ ماده ۱۹۰ همان قانون توسط دادگاه انقلاب مهاباد به اعدام محکوم می شود.
اعتراض به رای صادره توسط شعبه سی و دوم دیوان عالی کشور در تاریخ ۳۰ آذرماه ۹۲ مردود اعلام و عینا تایید می گردد. در زندان مرکزی ارومیه نگهداری میشود تا اینکه اواسط بهمن ماه سال گذشته از اجرای احکام دادگاه ارومیه به وکیل سابق وی اعلام میشود سی ام بهمن ماه حکم موکلش اجرا خواهد شد.
در آن تاریخ علی خالدی، وکیل مدافع سامان نسیم دستور توقف اجرای حکم اعدام موکلش را میگیرد و همزمان از دیوان عالی کشور درخواست اعاده دارسی می کند که پس از دو ماه این درخواست مورد پذیرش شعبه ٣٧ دیوان عالی کشور قرار گرفت.
یونس آقایان به همراه عبادالله قاسم زاده، سهند علی محمد و بخشعلی محمدی از پیروان شاخه “آتش بیگی” مسلک اهل حق و از اهالی روستای اوچ تپه میاندوآب در پی درگیریهای مسلحانه در سال۱۳۸۳ بین نیروی انتظامی و جمعی از پیروان این گروه دستگیر شده بود که در دادگاه به اعدام و همچنین تحمل پنج سال زندان محکوم شد.
دادگاه تجدید نظر حکم اعدام سهند علی محمدی و بخشعلی محمدی را به ۱۳ سال حبس و تبعید به زندان یزد کاهش داد، اما حکم اعدام عبادالله قاسم زاده و یونس آقایان در دادگاه تجدید نظر تایید شد.
حکم اعدام قاسم زاده که دایی ابرناز قنبرپور همسر یونس آقایان است در سال ١٣٨٧ اجرا شد. پدر یونس آقایان پیشتر گفته بود که حکم اعدام فرزندش نقض شده است.
سیروان نژاوی روز دوشنبه ١۵ تیرماه ٩۴ از زندان تبریز با گزارشگر موکریان تماس گرفته و اعلام کرده که در زندان مرکزی تبریز نگهداری میشود و در مورد ابراهیم عیسی پور می گوید
من و ابراهیم عیسی پور را باهم به زندان تبریز منتقل کردند ولی آنجا ما را از هم جدا کردند و پس از مدتی ابراهیم را به زندان ارومیه برگرداندند چون در تبریز به دلیل شرایط نامناسب زندان درگیر شده بود.
در حال حاضر روشن است حکم اعدام سامان نسیم، یونس آقایان، سیروان نژاوی و ابراهیم عیسی پور اجرا نشده است و مکان نگهداری آنها نیز مشخص است اما موکریان اجرای حکم برادران افشاری را که به همراه چهار زندانی مذکور اواخر بهمن ماه سال گذشته از زندان ارومیه منتقل شدند، تأیید یا رد نمی کند.
تا لحظه تنظیم این گزارش جسدی به خانواده افشاری تحویل داده نشده و در منابع رسمی یا دولتی نیز خبری در خصوص وضعیت علی و حبیب افشاری منتشر نشده است.