۱۳۹۷ دی ۷, جمعه

ترجمه بهروز عارفی- تقی تام: رنگ زردِ جلیقه ای، نا دیدنی ها را آشکار کرد...

ترجمه بهروز عارفی- تقی تام: رنگ زردِ جلیقه ای، نا دیدنی ها را آشکار کرد...



ادگار مورَن
مدیاپارت  24 دسامبر 2018
ترجمه بهروز عارفی- تقی تام
در بر افراشتن قامت خمیده شدگان، در فریاد های فراموش شدگان، در خشم و عصبانیت آخر صفی ها، این زنان و مردان ، پیران و جوانانی هستند که می خواهند همچون انسان های به معنای کامل کلمه به حساب آورده شوند، هرچند عناصر نامطلوب واقدامات انگلی موهن و خفت بار در درون آن وجود داشته باشد.
یک تظاهرات فقط یک اعتراض جمعی نیست، علاوه بر آن تظاهرات عمل مشترکی نیز هست که به ویژه تظاهرکنندگانی را به هم پیوند می دهد که با مخالفت و سرکوب یعنی دشمنی تهدیدآمیز روبرو هستند.  این عمل مشترک در ضمن بخشی از جشنی دسته جمعی نیز هست و مستی هر جشنی ممکن است خشونت و ویرانی ببار آورد، به ویژه که با شکستن، واژگون کردن، نابودکردن، به صورتی نمادین و اسطوره ای آن نظم سیاسی-اجتماعی ای را که با آن مخالفند،می شکنند. آن چه از نگاه خارج از تظاهرات موجب هراس می شود ، چیزی ست که از نگاه درون تظاهرات، موجب هیجان مفرط می گردد.
به علاوه، عظمت امکاناتی که به منظور ارعاب آن ها به کار می برند، - گردآوری وسیع ابزاری شبیه ربوکوپ که گوئی از جنگ ستارگان برگشته اند، اتوبوس های زرهی، زره پوش ها، بولدوزر غول پیکر زرد، همه این ها این جمع تظاهرکننده را آن چنان شادمان می سازد که گویا داوود در برابر جالوت قرار گرفته است. حتما، آن ها نیز ترجیح می دادند که باریکادهائی نظیر سال های 1830، 1848، 1971 [به نظر می رسد که منظورنویسنده 1871 باشد.م]، مه 68 برپا کنند، اما فقط چوب تخته های نازک و فرمیکا در دسترس آن ها قرار داشت.
آن چه در گردهم آئی های جلیقه زردها جلب توجه می کند، برخلاف تجمع های افراد دارای ایدئولوژی مشترک (مثل تظاهرات چپ در گذشته یا "تظاهرات برای همه" [تظاهرات دست راستی های افراطی علیه ازدواج برای همه.م]) این است که این تظاهرات، نه تنها افراد دارای ایدئولوژی های ناهمگون بلکه اغلب متضاد را در جماعتی که چیزی را رد می کنند گردهم می آورد. زیرا این عدم تجانس و ناهمگنی ایدئولوژی و اعتقاد، مترادف با ناهمگنی مردم فرانسه است و به این معنی آن ها نمونه کاملی از خلق ما هستند: در میان آن ها همه جور آدم پیدا می شود، از کشاورز و راننده کامیون  و مغازه دار گرفته تا زنان و مردان کارمند، خانه دار، جوان، فاشیست ، آنارشیست، اولترا چپ، غضبناک، دوست داشتنی، غیر سیاسی و نیز بسیار اهل سیاست. در میان آن ها بدترین اعضای راست افراطی را می بینیم و هذیان گوترین چپ  های افراطی را. اما هم جلیقه مشترک، همه آن ها را برادروار به هم نزدیک می کند، و هم بی رحمی پلیسی: در آن شنبه معروف در شانزلیزه، عظمت زرادخانه ای که در مقابل آن ها تدارک دیده شده بود، به آنان احساس سرنوشتی مشترک می دهد که برای لحظه ای آن چه را که آن ها را از هم جدا یا حتی  درمقابل هم قرار می دهد ، پنهان می سازد.
به یقین،توانگرانبه مطالبه کنندگان  گوشزد می کنند که  در مقایسه با توده های آسیائی و آفریقائی محرومازهر حقوقی که به نومیدی و مهاجرت کشانده می شوند، آنان امتیاز های بسیاری دارند، و بیشتر آنان دارای تامین اجتماعی، یخچال، تلویزیون، تلفن همراه و دیگر دستاوردهای مدرنیته هستند. اما اینان نمی خواهند نابرابری فزاینده بین آن ها،یعنی کسانی که به سختی سر و ته زندگیشان را بهم می آورند و آخر ماه برای مخارجشان کسری دارند،مترو و قطار حومه سوار می شوند، ،واز فراورده های غذایی بی مزه تغذیه می کنند، و خودشان را ببینند. آنها حتی متوجه تحقیری نیستند که نسبت به کسانی روا میدارندکه به نظرشان آخر صفی و کمتر از هیچ اند.
به هر حال، توضیحات معمولی قادر به تفسیر این رویدادهای فوق العاده نیست. این رویداد ها در ضمن این که خصلتی منحصر به فرد و استثنائی دارند،در بطن خود حامل مخلوطی از شورش های دهقانی، شورش پابرهنه ها، 6 فوریه 34، ژوئن 36 و جنبش مه 68 می باشند. آن ها کشور را بهماجرائی ناشناخته کشانده اند که سرنوشت، سرانجام و پیامدهایش را کسی نمی داند.  شاید این آگاهی از آن پدید خواهد آمد که در پشت رئیس جمهوری مورد اعتراض و سیاست اش، پشت اقتصاد سالاران و تکنوکرات هایدفترهای وزارتخانه ها،  قدرت های عظیم اقتصادی وجود دارند که قدرتی را مستعمره کرده اند که از قدرت خودآنان تبعیت می کند.
پس ، به رغم وجود عناصر نامطلوبیکه در جنبش است ، (همان طوری که آزادی پاریس در سال 1944 عناصرنامطلوب و ننگین خودش را داشت)،  علی رغم وجود پس مانده های درون جنبش جلیقه زردها و اقدامات انگلی  موهن وخفت بار ، مشاهده می کنیم که در افراشتن ناگهانی قامت خم شدگان و در فریادهای فراموش شدگان، درخشم ته صفی ها، در لباس زرد کسانی که بدون این جلیقه  در چشم نخبگان ما افرادی نامرئی  و به دردنخور و هیچ شمرده می شدند و نه چیز ارزشمندی ، در این بلبشو و بی نظمی، با مطالبات مردان و زنان، از پیر و جوان روبرو هستیم که می خواهند آن ها را به مثابه انسان هائی به معنای کامل کلمه به حساب آورند.