۱۳۹۱ دی ۱۲, سه‌شنبه

بهروز سورن - نیمه شب نوشته ها - 36 - آتشی شادی آور و آتشی ویرانگر

بهروز سورن - نیمه شب نوشته ها - 36 - آتشی شادی آور و آتشی ویرانگر


همزمان با فرا رسیدن سال نو میلادی  که در بسیاری از کشورهای جهان با جشن و سرور و پایکوبی همراه است و مردم این کشورها با آتش بازی به استقبال آن میروند اما در بخشی دیگر از کشورها آتش جنگ و ویرانی و خنمانسوزی برپاست. کودکان و زنان و مردان در غم جانسوز خانه خرابی و از دست دادن عزیزانشان زانوی غم به بغل گرفته اند و به آینده ای تیره و تار می اندیشند. بسیاری به خاک و خون افتاده اند و از بیداد زمانه می نالند.غمناک به اسمان خیره اند و می پرسند چرا؟ چگونه شد که اسلحه های تمام اتوماتی که در گوشه ای از دنیا و همانجا که مردمش در شادی فرا رسیدن سال جدید می پردازند, بر سر آنان خون و مرگ و نابودی به ارمغان می آورد؟ می گویند : شادی را تقسیم کنید و غم را! با نگاهی به لینک های زیر میتوان به اعماق رفت و درد را در سیمای کودکان و زنان سوری اندازه گرفت!
با امید به سالی که سرشار از عدالت و شادی برای مردم جهان باشد. 


تکاندهنده: جنگ, جنگ و دیگر هیچ - بخش اول


تکاندهنده: جنگ, جنگ و دیگر هیچ - بخش دوم


تکاندهنده: جنگ, جنگ و دیگر هیچ - بخش سوم



گفتگوی میرحسین موسوی با تلویزیون اتریش

از 7 ژوئن 2010 که مقاله جفری رابرتسون درباره گزارشش پیرامون کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 در گاردین منتشر شد، گفتگوی میرحسین موسوی با تلویزیون اتریش به یکی از بحثهای داغ فضای مجازی تبدیل شد، چه نوارهای جعلی که به طائب نسبت داده نشد و چه اتهامهایی که زده نشد! ولی کسی اقدام به انتشار متن کامل این گفتگو نکرد تا صحت اتهام وارد شده به موسوی مبنی بر حمایت از اعدام زندانیان در آن گفتگو، تائید یا رد شود.

رابرتسون در پاراگراف ششم مقاله ای که 17 خرداد 1389 در گاردین منتشر شد، از «حمایت میرحسین موسوی از اعدام زندانی ها برای جلوگیری از شورش آنها» سخن گفت:
«موسوی در تبلیغات انتخاباتی پارسال، با شعارهای "1988" به چالش کشیده شد ولی از اینکه بگوید از قتل عامها چه میدانست سر باز زد. در جریان تحقیقی که برای بنیاد «عبدالرحمان برومند» که مقر آن در آمریکا است انجام می‌دادم، تصادفا به مصاحبه‌ای برخوردم که موسوی در دسامبر سال ۱۹۸۸ با تلویزیون اتریش انجام داد. موسوی در پاسخ به ادعاهای سازمان عفو بین‌الملل، غیرصادقانه گفت که زندانیان اعدام شده، می‌خواستند شورش کنند. وی گفت: «ما باید این توطئه را درهم می شکستیم، از این جنبه به هیچ وجه رحم نمی‌کنیم.» او از روشنفکران غربی می‌خواهد که از حق دولتهای انقلابی برای «برخورد قاطع» با دشمنا‌شان حمایت کنند. طنزآمیز است، حکومتی که او با چنان ریاکاری از آن دفاع می‌کرد، اکنون هواداران خود وی را بیرحمانه سرکوب می‌کند


با این حال پنج روز بعد(22 خرداد 1389)، در صفحه دوم و سوم گزارش مفصل پیرامون کشتار زندانیان سیاسی در سال 1367 (صفحه 9 و 10 فایل پی دی اف) که توسط بنیاد برومند منتشر شد، رابرتسون ضمن رفرنس قرار دادن «روزنامه اطلاعات، 1 دی 1367، ص 2» عنوان می کند که میرحسین موسوی در گفتگو با تلویزیون اتریش، ضمن طفره رفتن از پاسخ به سوالی پیرامون نقض حقوق بشر، از «برخورد قاطع با مجاهدین در عملیات مرصاد» دفاع کرده بود:
«در دسامبر 1988، زمانی که اخبار کشتار زندانیان به غرب رسیده بود، یک خبرنگار تلویزیونی اطریشی از میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت (که در حدود بیست سال پس از این تاریخ در انتخابات ۱۳٨٨ ریاست جمهوری شکست خورد) پرسید که دربارۀ ادعاهایی که در رسانه های غربی در مورد نقض حقوق بشر منتشر شده است چه نظری دارد. موسوی با اشاره به عملیات مرصاد که منجر به درهم شکسته شدن حمله مجاهدین شده بود، از پاسخ به این سؤال طفره رفت و ضمن محکوم کردن آنها تحت عنوان "منافقین" ادعا نمود: «آنها نقشه هایی برای کشت و کشتار داشتند و ما باید توطئه آنها را درهم می شکستیم… ما در این زمینه ها هیچ گذشتی نداریم.» او دغلکارانه افزود: «ما به حقوق بشر احترام می‌گذاریم و با شکنجۀ افراد مخالفیم.» وی در ادامه به روشنفکران غربی توصیه کرد که حق دولتهای جهان سوّم را برای گرفتن تصمیم های قاطعانه علیه دشمنان خود به رسمیت بشناسند و اظهار تأسف کرد که اگر «آلنده» در شیلی قاطعانه اقدام کرده بود، می‌توانست جان سالم به در برد.»
دوگانگی در قول نسبت داده شده به میرحسین موسوی توسط جفری رابرتسون(«حمایت میرحسین موسوی از اعدام زندانی ها برای جلوگیری از شورش آنها» یا «برخورد قاطع با مجاهدین در عملیات مرصاد»!؟)، مراجعه به اصل رفرنس وی، یعنی روزنامه اطلاعات 1 دی ماه 1367 را مجاب می کند که در زیر آمده است:

متن کامل پرسش و پاسخ در زمینه نقض حقوق بشر بشرح زیر است:

سوال: نظر شما در مورد اتهامات مطبوعات غربی در خصوص نقض حقوق بشر در ایران چیست؟
نخست وزیر: «مشکل ما در رابطه با افکار عمومی در غرب روی مسائل "پایه های بحث" دور می زند و در این زمینه نظر ما با نظر جوامع غربی تفاوت دارد. یعنی حقوق بشر واقعا باید تعریف بشود. به طور مثال مسلمانانی که الان در فلسطین با اسلحه دشمن خود یعنی اسرائیل کشته می شوند، ما می گوئیم در آنجا حقوق بشر نقض شده است برعکس، ملتی که در میان طوفانی از حوادث، توطئه ها و فشارهای مختلف به پا می خیزد و از حقوق خود دفاع کرده و در مقابل دشمنان از خود دفاع می کند، ما این را دفاع از حقوق بشر می دانیم.
یکی از مواردی که به ما ایراد گرفته شده است، در رابطه با همین عملیات مرصاد است، در این عملیات عده ای از منافقین به خاطر سیاستهای ریاکارانه خود در داخل کشور ما به قتل و غارت های زیادی دست زدند و با دشمن مردم ما یعنی صدام همدست شده و به کشور خودشان حمله کردند تا به خیال خام خود باختران را بگیرند و بعد به طرف تهران بیایند. آنها نقشه هایی برای کشت و کشتار داشتند و ما مجبور بودیم که توطئه آنها را سرکوب کنیم. اگر اینکار را نمی کردیم و دروازه های شهرهایمان را بر روی انها باز می کردیم، طبیعی است که دست آنها را در زمینه کشت و کشتار مردم باز می گذاشتیم. ما در این زمینه ها هیچ گذشتی نداریم و نظام ما به خودش حق نمی دهد که از خودش دفاع نکند و برخورد قاطع نداشته باشد.
یک نکته بسیار مهمی که من مخصوصا برای روشنفکران غربی اینجا مطرح می کنم، اینست که در دید روشنفکران غربی در حصوص حقوق انسان ها و حقوق بشر، نگرشتی تازه و جدید از زوایه دید نظام قضائی اسلامی و منافع کشورهای جهان سوم به وجود بیاید، ما قویا طرفدار حقوق بشر هستیم و هرجا انسانی زیر شکنجه قرار گیرد ما با این مسئله مخالفت می کنیم. شما فکر کنید که یک ملت 50 میلیون نفری قیام کرده و یک مرز دو هزار و پانصد کیلومتری با یک ابرقدرت یعنی شوروی دارد، در منطقه جنوب خلیج فاس ملت ما با آمریکا و نیروهای ناتو درگیر است. جنگ با عراق را نیز ابرقدرتها به ملت ما تحمیل کردند. اگر هر ملتی با این وضعیت بخواهد از خود دفاع کند ما دفاع او را دفاع از حقوق بشر ملت مظلوم می دانیم که قدرت های استکباری روی سر او ریخته تا جلو فریاد آزادیخواهی او را بگیرد. جلو ملتی ایستاده اند که می خواهد از منافع خود دفاع کند. لذا باید یک مرزبندی در زمینه فکری و در سازمان های بین المللی بین این مسائل وجود داشته باشد. اگر این مرزبندی پیش بیاید، من فکر می کنم مسئله حقوق بشر در دنیا راحت تر حل خواهد شد. آیا حکومت شیلی که رئیس آن نوکر آمریکاست و بر علیه "آلنده" آن کودتا را ترتیب داد و دست به آن جنایت ها زد، با حکومت جمهوری اسلامی که علیه آمریکا و امپریالسیم و تمام سلطه های خارجی می جنگد و به خاطر منافع ملی خودش حرکت می کند، می تواند در یک کفه ترازو قرار بگیرند؟
آیا اسرائیلی که این همه مردم فلسطین را به گلوله می بندد و دست بچه های فلسطینی را می شکند، با حکومت ما که در همین عملیات مرصاد از خاک خودش دفاع می کند، می تواند به یک حساب گذاشته شود؟ این همان چیزی است که در جهان خارج خوب توضیح داده نشده است و ما امیدواریم که یک روزی این مساله به خوبی درک و فهمیده شود.»

همانطور که ملاحظه می کنید، میرحسین موسوی ضمن طفره رفتن از پاسخ به پرسش، از برخورد قاطع با مجاهدین در عملیات مرصاد دفاع می کند ولی از اعدام زندانی های مجاهد، هیچ حرفی نمی زند، از اینرو با اینکه نقل قولی که جفری رابرتسون از گفتگوی تلویزیون اتریش با میرحسین موسوی در گزارشش آورده است، درست است، نقل قول وی در مقاله گاردین جعلی است. با این حال سکوت آقای موسوی در برابر این اعدامها هیچ توجیهی ندارد و چند و چون برخورد قاطع جمهوری اسلامی با مجاهدین خلق در عملیات مرصاد که آقای موسوی از آن بعنوان یکی از موارد اعتراضات مطبوعات غربی به نقض حقوق بشر در ایران یاد کرده است، نیز باید مشخص شود تا بتوان درباره میزان نقض حقوق بشر در حین و بعد از این عملیات در رفتار با اسرای مجاهدین، حکمی صادر کرد.
شایان ذکر است که این مطلب با محور قرار دادن تنها منبع در دسترس از متن کامل گفتگوی تلویزیون اتریش با آقای موسوی نگاشته شده است که رفرنس گزارش یک حقوقدان برجسته غربی بوده است. گرچه ایشان با توجه به امکان دسترسی به سایر منابع درج کننده این گفتگو که مهمترینش آرشیو تلویزیون اتریش است، طبیعتا می بایست موثقترین منبع را انتخاب کرده باشند، ولی امکان دارد که در نسخه اصلی این گفتگو، مطالبی گفته شده باشد که از سوی روزنامه های رژیم سانسور شده اند و امیدوارم که این مساله نیز با انتشار نسخه ویدیویی این گفتگو، بررسی شود تا حقیقت کاملا روشن شود.

فریبا خسروی همسر زندانی سیاسی غلامرضا خسروی


متن کامل نامه

به نام خدای دادگر
من پائیز را دوست داشتم، با برگ‌هایش، نسیمی که به این برگ‌ها می‌خورد مرا شاد می‌کرد و باران پائیزی روحم راپاک می‌کرد.
ولی حالا در این چند سال، دیگر پائیز، برگ‌هایش و نسیم و بادش همه و همه حالم را خوب نمی‌کند، چرا که پنج سال است که او نیست وکمبودش درتمام جای جای زندگیم احساس می‌شود.
پس چرا نمی‌آید؟ دیر شده....... مگر چکار کرده، او تاوان چه چیزی را می‌دهد؟
با خودم فکر می‌کنم چقدر زمانه سخت شده، انسان‌ها دیگر هم‌ دیگر را نمی‌بینند، همدیگر را درک نمی‌کنند و هرکسی به فکر خودش است.

همفکری، همیاری، حقوق بشر کجا رفته و در کجای دنیا آن را باید پیدا کرد از چه کسی باید کمک گرفت، انگار همه در‌ها بسته شده، ولی نه، در‌ها باز است ولی نه برای من، فقط برای افراد خاص.

دیگر نمی‌دانم چکار کنم و حق داشتن همسر عزیزم را از چه کسی بخواهم. شاید در کشوری دیگر کسانی باشند که مرا یاری کنند و من هم منتظر می‌مانم وامیدم را از دست نمی‌دهم.

فریبا خسروی همسر زندانی سیاسی غلامرضا خسروی

به نام یگانهٔ هستی بخش

اینجانب حسام خسروی فرزند غلامرضا خسروی پدری دلسوز، فداکار، مهربان، دیندار، متعهد و زحمت کش که عاشقانه خانواده‌اش را دوست دارد و از غم دوری خانواده‌اش غمگین و افسرده است می‌باشم.

من پدرم را خیلی دوست دارم چون به جز خاطره خوب از ایشان چیزی بیاد نمی‌آورم، از غم دوری او می‌خواهم اشک بریزم و فریاد بکشم و او را طلب کنم، می‌خواهم بدانم ایشان به کدامین گناه مجازات می‌شود، به نظر من کمک مالی به رسانه تلویزیونی که اینقدر مجازات ندارد، من با تمام وجود درخواست بخشش ایشان را دارم، بخششی که هر سال در کتاب‌های دینی راجع به آن می‌خوانیم و به این بخشش ایمان دارم.

امیدوارم پدرم هر چه زود‌تر آزاد و در کنار من باشد و دست در دست او به زندگی‌ام ادامه و به تمام آرزو‌هایم که‌‌ همان پیشرفت تحصیلی و خدمت به خلق خداست برسم.
هرانا