۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

فریاد مرگ بر دیکتاتور در دانشگاه آزاد

با شروع سال تحصیلی جدید موجی از اعتراضات دانشجویان علیه کودتاچیان آغاز شده است.



سه شنبه هفتم، مهر جشن تولد مهندس میر حسین موسوی بهانه ای شد تا دانشجویان دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز هم صدا با دیگر دانشجویان اعتراض خود را به روند وقایع اخیر نشان دهند.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر در حدود ساعت دوازده ظهر با حضور صدها تن( هفتصد تا هشتصد نفر) از دانشجویان در محوطه دانشکده فنی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز و پخش شیرینی بین دانشجویان تجمعی به بهانه سالروز تولد مهندس میر حسین موسوی و به منظور پاسداشت ایستادگی ایشان و در حالیکه دانشجویان نماد های سبز داشتند و شعار «رئیس جمهور ملت،تولدت مبارک» و «یا حسین،میر حسین» سر می دادند آغاز شد.

با طنین افکن شدن صدای شعار ها دانشجویان بیشتری به این مراسم پیوستند.

این مراسم با شعار های «مرگ بر دیکتاتور»،«ای دولت کودتا،استعفا استعفا»،«موسوی زنده باد،کروبی پاینده باد»در حدود یک ساعت ادامه یافت.

همچنین عوامل حراست دانشگاه چندین بار سعی در پراکنده نمودن دانشجویان نمودند که حضور پر شور دانشجویان تلاش ایشان را ناکام گذاشت.

در انتها نیز دانشجویان با خواندن سرود های «ای ایران» و «یار دبستانی» به کار خود پایان دادند.

گفتنی است همزمان مراسم مشابهی نیز در دانشکده حقوق و دانشکده علوم انسانی واحد تهران مرکز برگزار گردیده است که حراست اقدام به برخورد و احضار تنی چند از دانشجویان و ممانعت از ورود برخی از دانشجویان نموده است.

بیش از این و در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری(در روز سیزده خرداد) بسیج دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز اقدام به ضرب و شتم دانشجویان طرفدار دو کاندیدای اصلاح طلب نموده بود که منجر به بستری شدن چهار تن از دانشجویان گردید.

اخیرا نیز سردار فضلی در اظهار نظری بی سابقه دانشگاه آزاد را از عوامل آغاز آنچه وی اغتشاشات می خواند دانست.

فیلم های تجمع و مراسم برگزار شده در دانشگاه آزاد را در لینک های زیر ببینید:

http://www.youtube.com/watch?v=gCExZSmB6fM
http://www.youtube.com/watch?v=1jXXMp-93F0
http://www.youtube.com/watch?v=1lgNEckVTAk
http://www.youtube.com/watch?v=gCExZSmB6fM&feature=player_embedded
http://mowjcamp.com/article/id/38917
http://www.youtube.com/watch?v=X0LeVAwuA0Q
http://www.youtube.com/watch?v=hrg2mpBi8gg
http://www.youtube.com/watch?v=npjwBi5fb0g
http://www.youtube.com/watch?v=oiwH9M0y1Ow
http://www.youtube.com/watch?v=QQ--c105byQ



سالگرد شهادت جانکاه صمد بهرنکي معلم کودکان سرزمين ما


قضیه تجزیه یِ «جنبش سبز»

مهر ۱۳۸۸ •

safe_image
در اینکه مردم دمکراسی را از انقلاب می آموزند شکی نیست. اگر هنوز کسی در مورد صحت این حکم شک دارد بهتر است نگاهی به آنچه که در «جنبش سبز» در حال شکل گیری است بیاندازد.
در روزهای اول مبارزات مردمی علیه کودتاچیان، هنگامیکه هنوز امیدی به تحقق شعار «رأی من کو؟» باقی مانده بود، و تا مدت ها پس از آن، توده هایی که خود را با «جنبش سبز» معرفی می کردند تعصب و حساسیّت زیادی به «رهبری» موسوی و گفته هایش داشتند. به حدی که هر کس در انتقاد از او و یا سیاست هایش حرف می زد، بصورت خودکار از اردوگاه کودتاچیان به حساب می آمد. با اینکه مردم در کوچه ها و خیابان ها در درگیری با نیروهای حکومتی پا را از روش «عدم خشونت» رهبران اصلاح طلب فراتر می گذاشتند و در مقابل دشمن، شعارهایی رادیکال تر از «الله اکبر» و «رأی من کو؟» می دادند، اما «جنبش سبز» بدون رهبری موسوی برایشان غیر قابل تصور بود. آنها به حدی شیفته یِ «مقاومت» موسوی در مقابل کودتاچیان و «نظام دیکتاتوری» شده بودند که متوجه نواسانات اصلاح طلبان و حرف های ضد و نقیض و تمایلات سازشکارانه شان با همین کودتاچیان و دیکتاتورها نمی شدند. ایشان تا حدی در رویای اصلاح پذیری افراد و عناصر درون حکومتی فرو رفته بودند که حاضر شدند در پشت هاشمی رفسنجانی نیز نماز بگذارند و تغییر موضع و هدفش را باور کنند. اما، مبارزات انقلابی ایشان در خیابان و نظاره یِ رفتار وحشیانه یِ حکومتیان برای حفظ قدرت، و ناتوانی اصلاح طلبان در تحقق بخشیدن به شعارها و اثبات متوهمانه بودن ادعاهایشان و نهایتاً عقب نشینی ایشان از «جنبش سبز» به «راه سبز امید» و روشن شدن جدایی راهشان از خواسته یِ تحقق حقوق دمکراتیک مردم به «قانون اساسی» حکومتی، چشمانشان را نیمه باز کرد و چرخشی در جهت الویت دادن به خواسته هایشان به جای اصرار در رهبری موسوی را باعث گشت. در روز قدس، این چرخش بیش از هر زمان دیگری خود را ظاهر ساخت تا حدی که، اصلاح طلبان برای توجیه اعمال مردم و اعلام برائت خویش به دیگر سران حکومت مطلقه جمهوری اسلامی، مجبور به اعترافاتی شدند که تا دیروز سعی در پنهان داشتنش از مردم می کردند. این اعترافات بر خلاف اعترافات اصلاح طلبان زندانی، در شرایط بازداشت شکنجه گرفته نشده بود، بلکه در شرایط آزادی و برای نشان دادن نزدیکی خود به دیگر جناح های حکومتی بیان گشتند. در گزارشی از سایت «آینده»، وابسته به اصلاح طلبان حکومتی می خوانیم: « در حالی که برخی شعارهای تند در راهپیمایی روز قدس از سوی برخی که خود را حامی موسوی و عضو جنبش سبز معرفی می‌کردند، باعث نگرانی برخی دلسوزان کشور شده، میرحسین موسوی اخیرا در متنی درباره درافتادن حرکت معترضان در دام ساختارشکنی‌های خطرناک هشدار و درباره حرکت خود توضیحاتی داده است: … هدف دیگر از این بیانیه و نیز بیانیه ها و حرکات قبلى این است که‏ ‏تکاپوهاى مردم در چهارچوب نظام باقى بماند و در دام ساختارشکنى هاى‏ ‏خطرناک نیفتد. … ما نمى توانیم براى خوش آمد کسانى‏ ‏که نمى توانند این خطر را ببینند، وظیفه خود را در پیشگیرى از آن فراموش‏ ‏کنیم ، کما این که نمى توانیم بدون اثبات تعهد خود نسبت به خواسته هاى به‏ ‏حق مردم و بازگو کردن آن در گفته هاى خود از آنان دعوتى براى آرامش‏ ‏داشته باشیم.»
تا اینجا اعتراف به تغییر در جهت «رهبران» جنبش سبز را نشان دادیم. آنچه که از آغاز برای فعالان «ندای سرخ» روشن بود، این نکته ظریف بود که هیچکس از قانون مثبته یِ علم مبارزه یِ طبقاتی مستثنی نمی باشد. از یکسو مردم، تا زمانیکه به مبارزات انقلابی خود ادامه می دهند، روز به روز به خواسته ها و منافع خود آگاه تر می شوند، و از سوی دیگر، اصلاح طلبان حکومتی نیز در سرحد منافع طبقاتی خود باز می مانند. پس تجزیه «جنبش سبز» بمثابه یِ یک حرکت مردمی از «رهبران» اصلاح طلبش، امری ناگزیر بود که اینک در حال عینی شدن است. به گفتگوی چند تن از توده های «جنبش سبز» توجه کنید:

« اولی:کاملن موافقم. نکته اصلی اینه که هیچ کس نمی تواند برای همیشه یک رهبر باقی بماند. رهبران مردم همیشه در رابطه با خواسته های زمانی مردم تعویض میشن. حتی موسوی و کروبی هم رهبران همیشگی نیستند و زمانی فرا می رسد که اگر آنها خود را با تحولات در جامعه تطبیق ندهند و رشد نکنند تبدیل به سد در برابر پیشرفت جامعه بشوند و از طرف مردم کنار زده شوند. پس هیچ رهبری در سیستم دمکراتیک برای همیشه رهبر باقی نمی ماند و فضا همیشه برای کسانی که بهتر و کارامدتر ند باید باز باشد.
دومی:کاملا موافقم .شاید اگر خواست های ما روزی فراتر رفت از رهبرانمون هم گذر کنیم و خاصیت این جنبش اینه که رهبرهاش خودشون رو با اعضای جنبش تطبیق میدن نه برعکس
سومی:خاصیت این جنبش اینه که به شخص خاصی وابسته نیست و یک جنبش هرمی نیست بلکه یه جنبشه دواره مثل یه استوانه و هر کس نقش خودش و فقط خودش رو در به وجود آوردن این استوانه ایفا میکنه
چهارمی:کاش اینطوری بود چون به نظر من اینگونه که می بینیم خیلیها دارند به صورت هرمی موسوی و کروبی را در سر هرم قرار می دهند. شما از معدود کسانی هستید که من در بالاترین می بینم از جنبش سبز اینگونه یاد می کنید. جای آفرین دارد.پاینده باشید» (سایت بالاترین – بت نسازیم که فردا مجبور به شکستنش شویم – http://balatarin.com/permlink/2009/9/20/1764655 )

این چند نفر در این عقیده تنها نیستند. در زیر این مطلب جمعاً ۱۰۹ نظر جمع شده است که تماماً به اجماع همین نظرات را تأیید می کردند. تمامی آنانی که تا دیروز نمی شد در مقابلشان از ابروی بالای چشم موسوی حرف زد. البته در زیر مطلب موسوی در سایت «آینده» نیز نظرات تأییدی جمع شده است. که بیانگر ایجاد شکافی بیشتر در این جنبش است. اگر به یاد داشته باشید ما در مطلب دیگری با عنوان «در جنبش سبز چه خبر است؟» صحبت از ریزش محبوبیت موسوی به دامن طرفداران کروبی صحبت کرده بودیم. اما روند ریزشی جدید با آنچه در آن مطلب نشان داده بودیم، از لحاظ ماهوی کاملاً متفاوت است. آن ریزش نشانی از توهم زدایی نداشت. توده های جنبش سبز در حال ریزش از یک اصلاح طلب به دامان دیگری بودند. اما این بار نشانه های بسیاری از توهم زدایی و آگاهی از جدایی خواسته های مردمی از اصلاح طلبان حکومتی و ایجادِ اعتماد به نفسی انقلابی دیده می شود. وظیفه یِ ما انقلابیون کمونیست است که این جریان ریزشی را تقویت کرده و در سمت و سوی انقلابی و خودباوری مردم تا حد باور به توان حاکمیت شان از طریق شوراهای محل اشتغال و زندگی یاری دهیم.

سرنگون باد حکومت سرمایه داری جمهوری اسلامی
نان،مسکن،آزادی – جمهوری شورایی

رامین رحیمی، چهارشنبه ۴ مهرماه ۱۳۸۸
انتشار از «ندای سرخ» وابسته به گروه «بسوی انقلاب»

تازه یادشان افتاده که مردم آرسنیک و سرب می خورند!

رسوایی برنج

عصرایران - روز گذشته اداره کل استاندارد و تحقیقات صنعتی استان تهران اعلام کرد که 13 نوع برنج خارجی که هم اکنون بر سر سفره های مردم است، غیراستاندارد، مسموم و غیرقابل مصرف تشخیص داده شده اند.

این در حالی است که برخی از این برنج ها از مدت های پیش در بازار ایران به فروش می رسند و حتی انواعی از آن مانند برنج محسن، رکورددار تبلیغات تلویزیونی هم بوده اند به گونه ای که حتی کودکان خردسال نیز با این "برند" آشنا هستند.

حال این سوال مطرح است که چرا ابتدا این برنج ها وارد کشور می شوند، در شبکه توزیع قرار می گیرند، از تریبون های رسمی مانند صدا و سیما تبلیغ می شوند و پس از آنکه میلیون ها نفر از این محصولات خریداری کردند و خود و خانواده هایشان از جمله کودکان معصوم از این برنج های آلوده خوردند، آقایان تازه به یادشان می افتد که ای داد بیداد! این برنج ها مسموم هستند و از جمله آلوده به ماده سمی آرسنیک و سرب اند؟!

در این باره نکات زیر متبادر به ذهن است:

1- مسوولان وزارت کشاورزی، بازرگانی و استاندارد و ... در خواب تشریف داشته اند و نمی دانسته اند که چنین برنج هایی از مبادی رسمی کشور وارد شده و به سفره های مردم راه پیدا کرده اند.
آنها اکنون از خواب زمستانی بیدار شده و ناگهان دیده اند که ای دل غافل! میلیون ها ایرانی در حال تزریق تدریجی آرسنیک و سرب به خود هستند. بنابراین، به فکر چاره افتاده اند که جلوی ضرر را از هر کجا بگیری منفعت است!

2- مسوولان مرتبط با واردات مواد غذایی به کشور و کنترل کیفی آنها، رسماً و بی تعارف ، "بی کفایت و بی عرضه" هستند که این حجم انبوه از برنج های آلوده و غیرقابل مصرف وارد کشور می شود و در بوق و کرنا برایش تبلیغات رسمی می شود ولی آقایان کک شان هم نمی گزد؛ شاید آنها هم قائل به این نظریه باشند که آنچه در این مملکت زیاد داریم، "آدم" است و چه اشکالی دارد تعدادی از آنها بر اثر عوارض ناشی از این برنج ها، سرطان بگیرند و بمیرند!
سالانه 5-24 هزار نفر در جاده های کشور کشته می شوند و آب از آب تکان نمی خورد؛ این چند نفر قربانی برنج های خارجی هم رویش!

3- اگر این برنج ها واقعا آلوده هستند و مسوولان تا همین دیروز درباره اش ساکت بودن، لابد ریگی به کفش شان هست والا چه دلیلی وجود داشته است که این همه مدت لام تا کام حرف نزنند و بناگهان این برنج ها را غیرقابل مصرف و غیراستاندارد معرفی کنند؟ همان برنج های قدبلندی که تا دیروز در تبلیغات رسمی، در سفره های ایرانی سربلند بودند به قول آن تیزر تلویزیونی "کارشان را خوب انجام می دادند" و یک و نیم سانت هم قد می کشیدند! و جالب اینجاست که چقدر هم روی سالم بودن شان تاکید می شد که این ها لکه های سیاه ندارند و چه و چه!

4- آیا مردم حق ندارند شک کنند که وارد کنندگان این برنج ها چون برخی حق و حقوق ها را نداده اند، دچار غضب شده اند؟
البته کسی را متهم نمی کنیم ولی سوابق درخشانی در این باره در اذهان مردم وجود ندارد. چند سال پیش، چای های خارجی مانند چای احمد را هم مشمول چنین اتهاماتی کردند که" آی مردم! این چای ها غیربهداشی است و ... " و بعد از ان بوق و کرناها هم طبیعتاً مردم انتظار داشتند از عرضه چای های مذکور جلوگیری شود اما پس از مدتی غائله ختم به خیر شد و بدون آنکه صدایی از مسوولان بلند شود، همان چای های خارجی که غیربهداشتی نامیده می شدند دوباره بر ویترین فروشگاه ها نشستند و روز ار نو روزی از نو و کسی هم متوجه نشد که آن پشت پرده چه اتفاقاتی افتاد که ورق برگشت!

اما اشخاص حقوقی که باید پاسخگو باشند:

1- گمرک ایران

این برنج ها بر پشت اسب و قاطر و از پشت کوه های قاچاق وارد کشور نشده اند بکله از مبادی رسمی آمده اند. اگر کسی بخواهد وسیله ای کوچک وارد کشور کند و آن وسیله دفترچه راهنما داشته باشد که در آن دفترچه راهنما، یک سری عکس وجود داشته باشد، گمرک جنس را متوقف می کند تا صاحب کالا درباره آن عکس ها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کسب مجوز کند.

سوال اینجاست که وقتی برای چنین چیزهای کوچکی چنان سختگیری های بزرگی می شود، چگونه میلیون ها تن برنج وارد می شود بدون آنکه استانداردهای لازم را به گمرک ارائه کرده باشد؟

2- وزارت بازرگانی

مسوول تهیه و توزیع اقلام اساسی در کشور، وزارت بازرگانی است و مسوولان این وزارتخانه باید پاسخگوی این حجم انبوه از واردات باشند که متاسفانه سالم و استاندارد هم نیستند.

3- وزارت کشاورزی

نظارت بر ورود محصولات کشاورزی و کیفیت آنها با این وزارتخانه هم هست. این وزارتخانه همچنین به عنوان حافظ منافع کشاورزان ایرانی نیز کوتاهی کرده است و در حالی که انبارها، آکنده از برنج های تولید کشاورزان ایرانی است، برنج های نامرغوب هندی و پاکستانی در بازار کشور رژه می روند.

4- صدا و سیما

صدا و سیمایی که مدعی است کالاهای غیراستاندارد را تبلیغ نمی کند، چه شده است که وقتی پای ارقام میلیونی به میان می آید، بی خیال استاندارد و سلامت مردم می شود و اجازه می دهد سموم خارجی، به نام برنج دانه درشت، بر سر آنتن ها قد بکشد؟

5- موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی

همین که این موسسه بعد از مدت های مدیدی گزارش غیراستاندارد بودن برنج ها را داده است، نشانگر آن است که تاکنون در این عرصه کوتاهی داشته است.

6- ... .

*می خواستم این نوشته ها با سخنی در باب که چه کسی خسارت های وارد شده به مردم در خصوص این موضوع را جبران خواهد کرد که از آن منصرف شدم زیرا به خود گفتم: مرد حسابی! تا حالا کدام خسارت وارد شده به مردم را جبران کرده اند که این دومی باشد؟!

دستاوردهای نظام دارويی در آستانه فروپاشی

روزنامه مردمسالاری: چندي پيش در مراسم توديع و معارفه وزير بهداشت، دکتر مرضيه وحيد دستجردي با اشاره به بدهي 950 ميليارد توماني بيمه ها به بيمارستان هاي دولتي، هدفمند کردن بيمه ها و رفع مشکلات مالي بيمارستان ها، مراکز درماني و آموزشي را يکي از برنامه هاي اصلي خود خواند. (ايسنا 88/6/17) با عنايت به گفته دکتر حسن امامي رضوي -معاونت سلامت وزارت بهداشت بيش از 200 ميليارد تومان از اين بدهي به صنايع دارويي کشور مي باشد (خبرگزاري فارس 88/7/3،) در اين گزارش سعي کرده ايم به ابعاد مختلف عدم پرداخت مطالبات بيمارستان ها و داروخانه ها در حوزه دارويي کشور و عوارض کوتاه مدت و بلند مدت آن بپردازيم. آنچه که در اين ميان قابل توجه است آن است که اين فاجعه ملي که رفته رفته در حال اخلال در نظام دارويي و خدمات درماني کشور است، نه تنها دستاوردها و موفقيت هاي چند سال اخير صنايع دارويي کشور را در آستانه فروپاشي قرار اده است، بلکه اين بيماران و همراهان مضطرب و سرگردان آنها خواهند بود که در نهايت بار ناکارآمدي نظام بيمه را بر دوش خواهند کشيد.

هم اکنون تعداد زيادي از بيمارستان ها و کلينيک هاي درماني، مطب هاي خصوصي و داروخانه ها در سطح کشور با بيمه ها طرف قرارداد هستند و اين مساله موجب شده جمعيت قابل توجهي از بيمه شدگان براي بهره مندي از مزاياي بيمه به منظور تامين هزينه هاي ويزيت، درمان و تهيه نسخ دارويي خود به اين مراکز مراجعه کنند. رئيس مجتمع بيمارستاني امام خميني(ره) با بيان اين که دير پرداخت 6 ماهه بيمه هاي درماني، کارکرد بيمارستان هاي دولتي را خدشه دار کرده است، مي گويد: براساس مقررات نظام بيمه اي کشور، سازمان هاي بيمه گر موظف هستند بعد از تحويل اسناد از سوي بيمارستان 60 تا 80 درصد هزينه ها را به صورت علي الحساب پرداخت کنند، درصورتي که سازمان تامين اجتماعي از آغاز سال 88 هيچ پرداختي چه به صورت علي الحساب و چه به صورت تسويه حساب نداشته است. وي مشکلات کنوني بيمه در 15 سال گذشته بي سابقه دانسته و آن را نتيجه نبود يک مديريت علمي در نظام بيمه کشور بر مي شمارد. خبرگزاري ايسنا88/7/5.

عدم پرداخت به موقع مطالبات داروخانه ها از سوي بيمه ها يکي از چالش هاي بخش دارويي کشور است که باعث شده برخي داروخانه هاي خصوصي به سمت تعطيلي بروند و يا اينکه داروخانه را تبديل به سوپرمارکت کنند.
دکتر سيد حميد خويي رئيس انجمن علمي داروسازان ايران معتقد است عدم پرداخت مطالبات 5 تا 6 ماه داروخانه ها از سوي بيمه ها بيش از 50 درصد گردش مالي برخي داروخانه ها را شامل مي شود. به اين ترتيب با خواب سرمايه به مدت 6 ماه، گردش مالي داروخانه در شرايط عادي به معناي ضرر است. به همين علت داروخانه ها به منظور مقابله با ورشکستگي تمايل به عرضه اقلام غيردارويي پيدا نموده اند و در نتيجه داروخانه ها تبديل به سوپر مارکت مي شوند.
خبرگزاري مهر88/6/7

يکي ديگر از عوارض سنگين عدم تامين مالي داروخانه ها، تضعيف زنجيره تامين دارو در کشور است. با توجه به اينکه مصرف کننده اصلي داروي کشور بيمارستان ها و مراکز درماني دولتي هستند، عدم تامين مالي از سوي سازمان هاي بيمه گر در اين مراکز سبب مي شود که بيمارستان ها از پرداخت بهاي داروي مورد نياز خود به شرکت هاي توزيع کننده دارو عاجز شوند. دکتر سيدجمال سعيد واقفي دبير انجمن داروسازان ايران در اين ارتباط مي گويد: عدم پرداخت مطالبات داروخانه ها طي پنج ماه گذشته مشکلات زيادي را به دنبال داشته است. به همين ترتيب طلب شرکتهاي توزيع کننده دارو از مراکز درماني و بيمارستان هاي دولتي به مراتب ارقام بزرگتري را شامل مي شود و طبيعتا مطالبات توليد کنندگان و واردکنندگان دارو نيز به موقع پرداخت نمي شود. به طوري که در حال حاضر صنايع داروسازي حدود 200 تا 250 ميليارد تومان از توزيع کننده ها طلبکارند و حدود همين ميزان نيز شرکت هاي پخش از مراکز دولتي مصرف کننده دارو طلب دارند.
خبرگزاري مهر88/6/7
دکتر سيد حميد خويي رئيس انجمن علمي داروسازان ايران نيز معتقد است: هنگامي که داروخانه ها نتوانند به موقع مطالبات خود را دريافت کنند. نمي توانند مطالبات شرکت هاي توليدکننده را پرداخت کنند و در اين هنگام شرکت ها نمي توانند مطالبات توليد کنندگان دارو را بپردازند يعني در وضعيت فعلي، بيمه هم داروخانه ها را فلج مي کند و هم بيمارستان و شرکت هاي توزيعي و هم توليدکنندگان و واردکنندگان را که اين به عنوان يک خطر بسيار جدي براي نظام سلامت است و بايد براي آن فکري کرد.
خبرگزاري فارس88/05/23

کليه کارشناسان و فعالان حوزه دارويي معتقدند تمام واحدهايي که به نحوي در توليد، واردات، توزيع و عرضه دارو به بيمار سهيم و دخيل هستند، اگرچه موسسات داروسازي محسوب مي شوند و در عرصه نظام سلامت جاي دارند ولي به هر حال به عنوان واحدهاي اقتصادي شناخته شده و داراي تمام قواعد و قوانين عام اقتصادي هستند و بايد بتوانند تعادل مالي خود را حفظ نمايند. حال در شرايطي که داروخانه ها با مشکل نقدينگي و کمبود اعتبار جهت تهيه اقلام دارويي و پرداخت بدهي هاي خود به شرکت هاي پخش رنج مي برند، آيا داروخانه اي حاضر به تهيه اقلام دارويي گران قيمت و فروش آن به بيمه شدگان هست؟بدون ترديد يکي از دلايل کمياب شدن داروهاي گران قيمتي که تحت پوشش بيمه هاي درماني هستند را مي توان در همين استدلال ساده جست وجو کرد.

بهر حال توزيع کنندگان دارو نيز با رعايت استانداردهاي جهاني حمل و نقل، نقش عمده اي در ارائه خدمات دارويي در کشور دارند. بدون حضور اين شرکت ها امکان تحويل به موقع دارو از انبارها به داروخانه و بيمارستان ها ميسر نمي باشد. اين درحالي است که اين شرکت ها از لحاظ اقتصادي با درنظر گرفتن حدود 3درصد سود ساليانه (از فروش) به بقا خود ادامه مي دهند و عدم پرداخت مطالبات آنها موجب کاهش توان سرمايه گذاري آنها در جهت به کارگيري فناوري هاي جديد مي گردد.
سخن پاياني
بدون ترديد حفظ ظرفيت خدمات رساني و ادامه گردش کار اين مجموعه عظيم منوط به تعادل دريافت ها و پرداخت هاي مالي آنها است. اما با وجود تاخير پنج تا هفت ماهه بيمه ها در پرداخت مطالبات داروخانه ها و بيمارستان ها، تعادل اقتصادي اين مجموعه و ظرفيت خدمات رساني آن دچار اخلال شده است و بدون ترديد بدقولي هاي بيمه هاي درماني در پرداخت مطالبات بيمارستان ها و مراکز درماني آثار سو» دراز مدتي درادامه حيات شرکت هاي فعال در اين حوزه و استمرار موفقيت ها و پيشرفت هاي گذشته و دستيابي به اهداف و افق هاي برنامه بيست ساله کشور از يک سو و تامين دارو و خدمات درماني جهت درمان بيماران نيازمند از سوي ديگر خواهد
1- ديرپرداخت 6 ماهه بيمه ها، بيمارستان هاي دولتي را فلج کرده است 2- ورشکستگي د اروخانه ها 3- فروپاشي زنجيره تامين دارو 4- کمياب شدن داروهاي گران قيمت 5- کاهش قابليت ها و ظرفيت شرکت هاي توزيع کننده دارو

یک برگ از بازجوئی تکاندهنده سعید امامی را که محرمانه ترین پرونده امنیتی است بخوانید:


یک برگ از بازجوئی تکاندهنده سعید امامی را که محرمانه ترین پرونده امنیتی است بخوانید:
[Photo]




«من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستورات مقامات عالی نظام کاری انجام نداده‌ام. هرچه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته‌ام به عنوان پیشنهاد به مسئولانم ارائه کرده‌ام. من خود را گناهکار نمی‌دانم. کسانی که حذف شده‌اند، مرتد، ناصبی و محارب بوده‌اند. حکم مجازات آنها مثل همیشه به ما تکلیف شده است و ما آنچه کرده‌ایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت … حکم اعدام داریوش فروهر و پروانه اسکندری را به روال معمول همیشگی حجت‌الاسلام علی فلاحیان به من داد. احکام اعدام سایر محاربین قبلا” در زمان وزارت فلاحیان صادر شده بود. از مدتها پیش قرار بر این بود که عوامل مؤثر فرهنگی وابسته که توطئه‌ تهاجم فرهنگی را در ایران پیاده می‌کردند و جمعا” صد نفر بودند اعدام شوند. حکم حذف 29 نفر از نویسندگان از مدتها پیش مشخص و احکام قبلا” صادر شده بود که در مورد 7 تن از آن عناصر احکام در دوره وزارت علی فلاحیان اجرا شده بود. وقتی حکم اعدام فروهر به ما ابلاغ شد پرسیدیم که تکلیف احکام معطل مانده اعضای کانون نویسندگان چه می‌شود که حاج آقا دری نیز گفتند هرچه سریعتر اقدام شود بهتر است و این بار نیز مثل ماقبل انجام شد با فرق اینکه بجای ابلاغ از سوی فلاحیان امور از طریق حاج ‌آقا دری نجف‌آبادی هماهنگ می‌شد.» در جلد 16 پرونده صفحه 384 پرونده بازجویی سعید امامی نیز ، هنگامی که بازجو از امامی سؤال می کند که آیا اعدامها رویه امنیتی داشت و با حکم “حفظ نظام از واجبات است” انجام می‌شد یا حکمهای موضوعی نیز داشت ، سعید امامی پاسخی می دهد که شابد بتوان آنرا مهم ترین فراز بازجوئی‌های وی تلقی نمود. وی در جواب می‌گوید: « فلاحیان با وجود آنکه خود حاکم شرع بود، اما معمولا” و در موارد حساس احکام حذف محاربان را شخصا” صادر نمی‌کرد. او این احکام را از آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و گاها” نیز از حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای دریافت می‌کرد و بدست ما می‌داد. ما فقط به آقایان اخبار و اطلاعات می‌رساندیم و بعد هم منتظر دستور می‌ماندیم. مثلا” وقتی باخبر شدیم که حاج احمد آقا در جلسات خصوصی به مسئولان نظام و حتی به ولایت امر اهانت می‌کند. آنرا ارجاع دادیم و بلافاصله دستور آمد که همه رفت و آمدهای ایشان را زیر نظر بگیرید و از مکالمات و ملاقاتهای ایشان نوار تهیه کنید. ما هم بمدت یکسال همین کار را کردیم. متأسفانه حاج احمد آقا به راه یک طرفه بدی وارد شده بود که برگشت نداشت. وقتی دستور حذف حاج احمد آقا را آقای فلاحیان به من ابلاغ کرد مضطرب شدم و حتی به تردید فرو رفتم. دو روز بعد همراه با آقای فلاحیان به دیدار آیت‌الله مصباح رفتیم، آقایان محسنی اژه‌ای و بادامچیان هم آنجا بودند البته بعدا” حاج آقا خوشوقت هم از بیت آمدند آنجا و نظر جمع بر این بود که نباید به کسانی که با ولی امر مسلمین خصومت می‌کنند، رحم کرد... »ب»»م