۱۳۹۳ تیر ۳۱, سه‌شنبه

تصحیح یک اشتباه در ارتباط با گزارش ۹۳ و پوزش از آقای سعید جمالی

تصحیح یک اشتباه در ارتباط با گزارش ۹۳ و پوزش از آقای سعید جمالی 
ایرج مصداقی

در صفحه‌ی ۷۴ گزارش ۹۳ آورده‌ام:
«سروده‌ای از «فرمانده افشار (از فرماندهان عملیاتی تهران)» با عنوان «به رهبر عقیدتی و فرمانده کبیرم مسعود» بیش از نیم‌صفحه‌ی نشریه‌ی مجاهد را به خود اختصاص می‌دهد. در این سروده‌ انعکاس فرهنگ مجاهدین و انسان «لاجوردی‌» گونه‌ای که مسعود رجوی می‌کوشد تولید و تکثیر کند به خوبی دیده می‌شود. سعید جمالی یا «فرمانده افشار» در این سروده خطاب به مسعود رجوی می‌گوید:

«مسعود
دشمن که جای خود
...
اگر روزی تو بخواهی
و صلاح تو در آن باشد
بی‌هیچ اندیشه‌ای
بی هیچ درنگی
سینه و قلب عزیزترین کسانمان را
نیز که بر خلق و انقلاب شمشیر کشیده‌اند
با تمامی عشق
و بیکرانی از عاطفه
غربال خواهیم کرد
غربال خواهیم کرد اگر تو بگویی
چون بی شک
صلاح خلق و انقلاب در اینست
آه!‌
ننگ و نفرین ابدی خدا و خلق بر آنان باد
که هزاران فرسنگ دور از جبهه‌های نبرد گفته‌اند که
«دیگر انگشت‌ها بر ماشه نخواهد چکید....» (مجاهد شماره‌ی ۲۴۷ بیست‌و ششم اردیبهشت ۱۳۶۴)

اشتباه نباید کرد، در واقع کسی که از افراد می‌خواهد «بی‌هیچ اندیشه‌ای، بی‌هیچ درنگی، سینه و قلب عزیزترین کسانشان» را نیز با رگبار مسلسل «غربال» کنند مسعود رجوی است و نه سعید جمالی و دیگر مجاهدینی که در فضای ساخته شده و تحت تأثیر جو روانی موجود، دست به قلم می‌شوند و پیش او و برای رضای خاطر او درس پس می‌دهند.

در همان ایام بنا به دستور مسعود رجوی اطلاعیه‌‌ای درون تشکیلاتی که از سوی دفتر سیاسی مجاهدین صادر شده بود به امضای کلیه‌ی مجاهدین «انقلاب» کرده می‌رسد که در آن از جمله آمده بود:

«آماده‌ایم تا مخالفان او [رجوی] را در هر سطح و موضع تشکیلاتی اعم از دفتر سیاسی یا مرکزیت قرار داشته باشد اعدام کنیم.»

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-60778.html

مبادا تصور شود «عزیزترین کسان» که قرار است سینه‌شان غربال شود گناهی مرتکب شده‌اند، خیر، تنها اگر «صلاح» مسعود رجوی حکم کند مجاهدین می‌بایستی «سینه و قلب» آن‌ها را نیز غربال کنند. و تازه این کار را با «تمامی عشق و بیکرانی از عاطفه» انجام دهند.
این خواست مسعود رجوی است که «صلاح» خود را «صلاح خلق و انقلاب» جا می‌زند. این مسعود رجوی است که آمادگی خود را برای «اعدام» مخالفان و منتقدان اعلام می‌کند.
در ادامه می‌بینیم که چگونه افراد به خاطر «صلاح» مسعود رجوی به زندان و شکنجه‌ دچار شدند و به جسم و جان و روح و روانشان خیانت شد.
در دیدگاه مسعود رجوی، «صلاح‌» او، صلاح مکتب، اسلام، انقلاب، و مقاومت هم محسوب می‌شود. و این نام‌ها با او گره خورده اند.
ای کاش مسئولین سابق مجاهدین که از این سازمان جدا شده‌اند نشست‌های درونی مجاهدین به ویژه در سطح مسئولان این سازمان با مسعود رجوی را تشریح می‌کردند تا همگان متوجه‌ی نقش‌هایی که ماهرانه و برای تحت‌تأثیر قراردادن مخاطب بازی می‌کرده آشنا شوند. تشریح صحنه‌های تئاتریکالی که برای سوء‌استفاده از خون شهدا و رنج اسیران اجرا می‌کرده برای شناخت چگونگی تسخیر روح و روان افراد ضروری است.

«فرمانده افشار از فرماندهان عملیاتی تهران» بعدها به اشتباه بزرگ خود پی می‌برد و از مجاهدین جدا می‌شود و طی سلسله مقالاتی ضمن انتقاد از خود و پذیرش اشتباهاتش به بیان بخش کوچکی از رویدادهای درون مجاهدین می‌پردازد. »


من در نقل این موضوع، دچار اشتباه شده‌ام و «فرمانده افشار» مزبور را سعید جمالی فرض کرده‌ام که او نیز به «فرمانده افشار» معروف بود و البته رده‌ی بالاتری نسبت به فرد یاد شده داشت.
ضمن تشکر از آقای سعید جمالی برای توضیحاتشان و پوزش به خاطر اشتباهی که مرتکب شدم، توجه شما را به توضیح ایشان که موضوع را روشن‌تر می‌سازد، جلب می‌کنم.  
آقای سعید جمالی (فرمانده افشار) در توضیح خود به من یادآور شده‌اند:‌
«در آن دوران وقتی نوشته میشد مثلا «از فرماندهان عملیاتی تهران» فرض بر این بود که وی در ایران است و از آنجا مطلبی را فرستاده و کلا تلاششان این بود که نشان دهند در ایران چیزکی وجود دارد و حتی شعر هم می فرستند...
در آن دوران من باصطلاح فرمانده نظامی منطقه(کردستان) بودم ... و نکته برجسته راجع به موضوع مورد بحث اینکه در رژه ای که بنام رژه پیشمرگه برگزار شد (مثلا بزرگترین آکت نظامی آن دوران که شعار ایران رجوی رجوی ایران هم در آن سر داده شد و با چیدن افراد، آنرا بر بالای تپه ای نوشتیم) من فرمانده عملیات داخل (داخل مرزهای ایران) معرفی شدم و مثلا چون فرمانده کل عملیات نظامی داخل ایران بودم، بعنوان فرمانده ! محل فرماندهی در کردستان است....ضمنا عکس این رژه و عکس ۴ فرمانده ارشد! منطقه و ایران که اینجانب! یکی از آنها بودم در نشریه مربوطه در تابستان سال ۶۴ چاپ شد...به این صورت که فلانی (بنده) در آن دوران فرمانده کل عملیات نظامی ایران بوده ام و نه یک فرمانده نسبتا مجهوالهویه ای از تیم های عملیاتی تهران.... عکس و گزارش مفصل اش هم در آن نشریه آمده ...»

ایرج مصداقی

۲۲ جولای ۲۰۱۴

روزنامه کیهان روز ۳۰ تیر ۱۳۵۸ صفحه اول حکم جلب فرزند آیت الله منتظری دعوت آیت الله خمینی برای معرفی کاندیداهای مشترک برای مجلس خبرگان استعفای سرلشکر فربد ادغام دولت و شورای انقلاب ترور واعظ معروف

روزنامه کیهان روز ۳۰ تیر ۱۳۵۸
صفحه اول
حکم جلب فرزند آیت الله منتظری
دعوت آیت الله خمینی برای معرفی کاندیداهای مشترک برای مجلس خبرگان
استعفای سرلشکر فربد
ادغام دولت و شورای انقلاب
ترور واعظ معروف
تیرباران بک سرهنگ و یک سرپاسبان در اهواز
1
اعتراض یک خواننده روزنامه کیهان به مراسم اجرای حکم شلاق در ورزشگاه در مقابل چشم هزاران نفر
اعتراض یک خواننده روزنامه کیهان به مراسم اجرای حکم شلاق در ورزشگاه در مقابل چشم هزاران نفر
جدول نمایش فیلم ها در سینماهای تهران
جدول نمایش فیلم ها در سینماهای تهران
در جریان کنکور دانشگاه ده ها دختر و پسر از حال رفتند
در جریان کنکور دانشگاه ده ها دختر و پسر از حال رفتند
دلایل استعفای سرتیپ امیر رحیمی
افسران ارتش نباید در دادگاه های انقلاب محاکمه شوند
دلایل استعفای سرتیپ امیر رحیمی افسران ارتش نباید در دادگاه های انقلاب محاکمه شوند
دلایل حکم جلب محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری
دلایل حکم جلب محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری

حمایت "ایمان پهلوی" دختر "رضا پهلوی" از اسرائیل + عکسPrincess Iman Pahlavi

حمایت "ایمان پهلوی" دختر "رضا پهلوی" از اسرائیل + عکس

thumbnail"ایمان پهلوی" دختر "رضا پهلوی" با انتشار سه عکس بر روی صحفه فیس بوک ، حمایت خود از اسرائیل را اعلام کرد. ایمان دومین دختر رضا #پهلوی است و 20 سال سن دارد. او در پیامهای خود که به انگلیسی است ، نوشته که :" من در کنار اسرائیلم." اینجا : http://goo.gl/iZMyRM در طی چند روز گذشته و همزمان با حمله ارتش #اسرائیل به غزه که منجر به کشتار صدها زن و کودک شده است، انتقادهای گسترده ای متوجه اسرائیل شده است. با این حال این فرد، با انتشار عکس هایی از پاسپورت ایرانی خود و ابراز علاقه به اسرائیل، از این جنایات حمایت کرده است. در درگیری های چند روز اخیر نزدیک به 600 نفر از اهالی #غزه جان خود را از دست داده اند و سازمان ملل اعلام کرده است که بیش از 77 درصد این قربانیان را زنان و کودکان تشکیل می دهند.


Princess Iman Pahlavi's photo.
Cover Photo
Princess Iman Pahlavi

Princess Iman Pahlavi

Monarch





بخشی از دیدگاههای محمدباقر مجلسی در مورد یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:

بخشی از دیدگاههای محمدباقر مجلسی در مورد یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان را می‌توان به صورت زیر خلاصه کرد:
۱) او مخالف تجارت، داد و ستد و دوستی با یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان بود. او از قول امام صادق نقل می‌کند که:
«سزاوار نیست مؤمن را با کافران اهل ذمه شراکت، یا امانتی به ایشان بدهد که برایش چیزی بخرند یا چیزی به ایشان سپارند یا دوستی با ایشان بکنند.» «۳»
۲) محمدباقر مجلسی اهل ذمه را نجس می‌دانست و از قول امام موسی نقل می‌کند که:
«مسلمان نباید که با گبر در یک کاسه چیزی بخورد و یا با او در یک فرش بنشیند و یا با او مصاحبت کند.»
او از قول امام صادق نقل می‌کند که:
«اگر با ایشان مصافحه کنی [دست دادن] از زیر جامه مصافحه کن و اگر دست به دست او رسد دست را بشوی و اگربااهل ذمه یعنی جهودان یا ترسایان و گبران مصافحه کنی دست را به خاک یا دیوار بمال. دست به خاک یا دیوار مالیدن در صورتی است که دست مسلمان و ایشان هیچیک‌ تر نباشد. «۴»
۳) او معتقد بود که مسلمانان شیعه در مقایسه با افراد سایر ادیان و مذاهب در مقام بالا‌تر انسانی قرار دارند.
«اگر محتاج شوی به طبیب ترسا، باکی نیست که سلام بر او کنی و او را دعا کنی که دعای تو نفعی به او نمی‌رساند.»
«درد اهل ذمه، یوسف شریفی، برگِ ١٠٣-١٠۴»
بن نوشت:
۳- حلیةالمتقین، صفحه ۲۶۷
۴- حلیةالمتقین، صفحه ۲۶۷

Un ancien officier israélien : « Notre but était de semer la peur »

Un ancien officier israélien : « Notre but était de semer la peur »

LE MONDE |  • Mis à jour le  |
Des Israéliens lors d'un événement organisé par "Breaking the Silence", à Tel Aviv.

En novembre 2012, Israël a lancé à Gaza une opération baptisée « Amud Anan », qui peut se traduire littéralement par « colonne de nuages ». Le nom sous lequel elle a été officiellement désignée à l'étranger a pourtant été « Pilier de défense ». Il y a quelques jours, nous avons déclenché une nouvelle opération nommée « Puissante falaise », officiellement connue sous le nom de « Bordure protectrice ». Les deux dénominations choisies sont ostensiblement défensives. Mais quand j'entends les noms donnés aux opérations militaires à Gaza – notamment ceux destinés à un public international –, cela me rappelle mon service militaire dans l'armée israélienne, dont le nom complet est Forces de défense israéliennes (FDI).

Je me souviens ces jours-ci du fossé que j'avais découvert à l'époque de mon service militaire entre l'éthique que représente l'appellation même des FDI et les opérations militaires concrètes que nous menions en Cisjordanie. La tâche qui nous était assignée était défensive. Nous menions des opérations « préventives » permettant d'empêcher des actes terroristes. Mais mes amis et moi avions vite compris que l'adjectif « défensif » n'était qu'un terme qui pouvait dissimuler toutes sortes d'actions dont bon nombre étaient sans conteste des opérations offensives.
Et si vous faisiez confiance aux employés Renault ?
Et si vous faisiez confiance aux employés Renault ?
Renault lance Top Renault, sa plateforme de véhicules d’occasion du personnel
Moshe Yaalon, le chef d'état-major de l'époque devenu aujourd'hui ministre de la défense, nous exhortait à « brûler la conscience palestinienne ». Pour répondre à cet appel, on nous envoyait intimider et punir une communauté tout entière. Ces opérations étaient fondées sur la conviction que ces civils s'abstiendraient de serévolter si on les brutalisait, si on les opprimait et effrayait. Autrement dit, une « conscience brûlée » était une conscience effrayée.
« NOTRE BUT ÉTAIT D'EFFRAYER ET DE DÉSORIENTER LA POPULATIONCIVILE »
Dans le cadre de cette « prévention », mes amis et moi avons appris à considérertout Palestinien comme un ennemi et, en tant que tel, comme une cible légitime àattaquer. Lorsque nous partions en opérations pour « montrer notre présence », notre but était d'effrayer et de désorienter la population civile afin de lui fairecomprendre qu'elle était sous notre contrôle. Nous remplissions cet objectif en patrouillant dans les rues et en pénétrant au hasard dans les maisons, à toute heure du jour et de la nuit. Ces opérations n'étaient motivées par aucune information précise des services de renseignement.
D'autres fois, nous « prévenions » le terrorisme en imposant une punition collective à des Palestiniens innocents. C'est une opération de ce genre qui nous fut confiée à la suite du meurtre d'une fillette de la colonie Adora par un Palestinien. Quelques heures après cet acte, nous avons bouclé le village de Tufach, à proximité de la colonie d'Adora. Pendant une journée entière, nous avons fouillé une par une toutes les maisons du village. Nous arrêtions les hommes et les envoyions à l'école du village, transformée en centred'interrogatoire. Nous n'avons rien trouvé, mais en y repensant aujourd'hui, je m'aperçois que là n'était pas l'objectif. Par ces perquisitions et ces arrestations, nous avions semé la peur.
Les tirs de roquettes depuis Gaza sur les civils israéliens sont des actes horribles qui n'ont aucune justification. Ils menacent des vies d'hommes, de femmes et d'enfants dans tout le pays et ont d'ores et déjà blessé plusieurs personnes et tué un Israélien. Mais ces tirs de roquettes ne font pas de tous les habitants de Gaza les cibles légitimes d'une destruction de masse, tout comme le meurtre d'un enfant n'aurait pas dû faire des habitants de Tufach des cibles légitimes justifiant arrestations aléatoires et fouilles de logements. Plusieurs centaines de Palestiniens, civils pour la plupart, ont été tués jusqu'ici dans les attaques israéliennes.
Depuis quelques jours, toujours au nom de la notion de défense, nous attaquons même la population civile qui se trouve sous contrôle israélien. En dépit du retrait auquel nous avons procédé en 2005, nous exerçons un contrôle quasi total sur l'espace aérien et les eaux territoriales gazaouis, sur les zones tampons à l'intérieur de la bande de Gaza, et sur les entrées et sorties – des personnes comme des marchandises – du territoire gazaoui. Les registres d'état civil de la population sont sous contrôle israélien et pour qu'un Palestinien puisse obtenir une carte d'identité lorsqu'il atteint l'âge de 16 ans, les autorités israéliennes doiventdonner leur accord. Ce contrôle se manifeste sous la forme de ces opérations militaires conduites périodiquement qui causent des dégâts terribles non seulement à l'infrastructure paramilitaire, mais aussi parmi les civils qui vivent à Gaza.
« IL EST TEMPS QUE CESSE L'OCCUPATION »
Cette réalité ne nous a pas été imposée. Elle résulte des choix opérés par nos dirigeants afin de perpétuer notre contrôle sur les territoires palestiniens et sur la population qui y vit. Je connais très bien les conséquences de ce choix, puisque en tant que simple soldat, et ensuite comme officier, j'ai participé à sa mise en oeuvre. J'ai appris que le maintien d'un tel contrôle requiert l'emploi permanent de la force. J'ai appris que du point de vue éthique, il est impossible d'imposer par la force, pendant des dizaines d'années, l'autorité d'un gouvernement étranger à une population de plusieurs millions d'habitants.
Baptiser les attaques répétées contre Gaza avec des noms défensifs ne modifiera en rien la nature de ces opérations. Les changements significatifs ne se produiront que le jour où l'occupation prendra fin. En vérité, il est difficile de savoir si les menaces pesant sur les villes et villages du sud d'Israël cesseront avec la fin de l'occupation. La seule chose dont nous puissions être sûrs, c'est que l'occupation n'a pour l'instant pas pris fin et que, si rien ne change, nous serons condamnés dans un an ou deux à mener une nouvelle opération, aussi sanglante que celle d'aujourd'hui.
Toute la sémantique du monde ne pourra changer cette réalité, une réalité dans laquelle Israël ne se contente pas de se défendre, mais attaque – et pas seulement en ces jours difficiles, mais tous les jours. Au lieu de nous évertuer à l'expliquer et à le justifier, nous devons agir pour qu'il en aille autrement. Le moment est venu où nous devons dire : il est temps que cesse l'occupation.
(Traduit de l'anglais par Gilles Berton)

ثروت خامنه ای , رفسنجانی و احمد خمینی در بانکهای خارجی تا سال ١٣٧٢ خورشیدی

ثروت خامنه ای , رفسنجانی و احمد خمینی در بانکهای خارجی تا سال ١٣٧٢ خورشیدی


توجه کنید که این میزان دزدی مربوط به ٢٠ سال پیش است و تا کنون چندین برابر شده است. به عنوان نمونه میزان دزدی های خامنه ای چندی پیش نزدیک به ٩٥ میلیار دلار اعلام شد . این پول ها بیشتر مربوط به دزدی آخوندها از پولی بوده است که برای خرید اسلحه از اسراییل پرداخت می شده است و بخشی از آن را به جیب مبارک و گشاد آخوندی خود می ریخته اند . آخوندهای حقه باز در حالیکه جوانان ساده دل ایرانی را با شعار مرگ بر اسراییل و آزادی قدس به کشتن می داده اند خرید عمده اسلحه ی آنها از اسراییل بوده است. طبق کتاب پول خون آخوندها ٨٠ میلیارد دلار اسلحه در زمان جنگ با عراق از اسراییل خریده اند.

موجودی حساب علی اکبر هاشمی رفسنجانی :

اونیون دو بانک سوییس ٣٨٣/٣ میلیون فرانک سوییس
سوسیته جنرال شعبه زوریخ  ٣٤٧/٧ میلیون دلار
بانک اشپار گاسه شعبه سیبورگ آلمان ٢٨٩/٩ میلیون مارک
کردیت بانک سوییس شعبه لوزان ٤٣٧ میلیون فرانک

موجودی حساب  سید علی خامنه ای:

کردیت بانک سوییس شعبه ژنو ٢٦٦ میلیون دلار
در بانک سوسیته جنرال ٥٣٤ میلیون دلار.

موجودی حساب  سید احمد خمینی

در بانک سوسیته جنرال ٤٣٥ میلیون دلار
در بانک درسدنر شعبه دوسلدورف آلمان ١٦٧/٤ میلیون مارک
بانک اشپار گاسه شعبه فرانکفورت آلمان ١٤٨ میلیون مارک

پس از مرگ سید احمد خمینی احتمالن تمام این پول ها به پسرش سید حسن خمینی نوه گرامی تپل مپل امام و سوگلی اصلاح طلبان رسیده است.


 از پیشگفتار کتاب پول خون ( آری بن مناشه - ترجمه مسعود انصاری برگ ٥ و ٦ )

مهدی خزعلی اپوزیسیون خستگی ناپذیر در کنار دیگر اعضای اپوزیسیون در شب ٢١ ماه رمضان


مهدی خزعلی اپوزیسیون خستگی ناپذیر در کنار دیگر اعضای اپوزیسیون در شب ٢١ ماه رمضان





سرنوشت جنگ جهانی اول در کجا معلوم شد؟ در میادین جنگ فرانسه؟ در جبهه روسیه؟ یا در سواحل گالیپولی؟



هیات آلمانی، همراه با همپیمانان ترکی و هندیشان در کابل در سال ۱۹۱۶
سرنوشت جنگ جهانی اول در کجا معلوم شد؟ در میادین جنگ فرانسه؟ در جبهه روسیه؟ یا در سواحل گالیپولی؟
کتاب جدیدی به‌قلم جولز استوارت، کارشناس تاریخ افغانستان، به ماجرای فراموش شده اعزام جاسوسان آلمانی به کابل می‌پردازد و به‌ ما یادآوری می‌کند که یکی از مهم‌ترین عوامل پیروزی متفقین در جنگ، افغانستان بوده است.
افغانستان با هند تحت کنترل بریتانیا حدود ۲۶۰۰ کیلومتر مرز مشترک داشت (خط جنجال برانگیز "دیورند"). در آن موقع هم مثل حالا بسیاری از مناطق در امتداد این خط بی‌ثبات و دستخوش نا آرامی بود. در ۶۰ سال پیش از جنگ جهانی اول، بریتانیا برای برقراری نظم و قانون در این منطقه تقلا می‌کرد. واحدهای بزرگی از ارتش در آنجا مستقر بودند تا از شورش فراگیر قبایل پشتون ساکن این مناطق جلوگیری کنند.این ادعا در وهله اول عجیب بنظر می‌رسد. افغانستان از صحنه‌های اصلی درگیری فاصله زیادی داشت و در تمام طول جنگ اعلام بی‌طرفی کرده بود. اما گوشه‌گیری این کشور به این معنی نبود که نمی‌تواند برای متفقین مشکل ایجاد کند.
در سال ۱۹۱۴ با آغاز جنگ شمار زیادی از نیروهای بریتانیایی و هندی برای جنگیدن در فرانسه و بین‌النهرین (عراق امروزی) از هند اعزام شدند. شمار نیروهای مستقر در هند به حداقل ممکن رسید، و امکانات دفاعی در ایالت سرحد شمال غربی (خیبر پختونخوای امروزی) در امتداد خط دیورند دیگر توان کنترل اوضاع را نداشت.
برای استراتژیست‌های آلمانی روشن شده بود که ایالت سرحد شمال غربی هند یکی از نقاط ضعف عمده امپراتوری بریتانیا است. آنها متوجه شده بودند که اگر بتوانند قبایل پشتون ساکن نواحی مرزی را به شورش وا دارند، بریتانیایی‌ها مجبور خواهند شد صدها هزار نیرو را برای حفاظت از هند از فرانسه و بین‌النهرین به آنجا اعزام کنند.

دشواری سفر به افغانستان

کتاب جدیدی به‌قلم جولز استوارت، کارشناس تاریخ افغانستان، به ماجرای فراموش شده اعزام جاسوسان آلمانی به کابل می‌پردازد
چنین اتفاقی می‌توانست تأثیر سرنوشت‌سازی در تعیین پیروز جنگ داشته باشد. دولت آلمان دریافت که بهترین راه انجام این کار تماس مستقیم با پادشاه افغانستان، امیر حبیب‌الله، است که نفوذ زیادی بر قبایل نواحی مرزی داشت. اما انجام این کار فقط در حرف آسان بود. از سال ۱۸۷۹، سیاست خارجی افغانستان رسما تحت کنترل بریتانیایی‌ها بود، و پادشاه افغانستان هر سال کمک مالی قابل توجهی از بریتانیایی‌ها دریافت می‌کرد. در نتیجه، بعید بود که امیر حبیب‌الله علیه حامیان بریتانیایی‌اش اقدام کند.
از آن دشوارتر نفس فرستادن یک هیأت دیپلماتیک آلمانی به کابل بود. آنها نمی‌توانستند از روسیه یا هند تحت حکومت بریتانیا عبور کنند، چرا که آلمان با هردوی این کشورها در حال جنگ بود و بریتانیا از طریق هند مرزهای شمالی و جنوبی افغانستان را کنترل می‌کرد. تنها راه باقی‌مانده پرشیا (ایران امروزی) بود.
اما این هم چالشی بزرگ بود. بعد از آغاز جنگ جهانی، شمال و جنوب ایران بین بریتانیا و روسیه تقسیم شده بود، و کشور پر از جاسوسان و گشت‌های نظامی متفقین بود. تنها راه موجود برای رسیدن به افغانستان، عبور از بیابان صعب‌العبور دشت کویر بود.
در کتاب استوارت بنام هیأت اعزامی قیصر به کابل این داستان نقل می‌شود که چطور یک هیات سری آلمانی در سفری پرمخاطره به افغانستان رفت تا سعی کند امیر حبیب‌الله را با خود همراه کند و ایالت سرحد شمال غرب هند را به آتش بکشد. این حکایت واقعا شبیه داستان‌های جاسوسی پرماجراست، و طرف‌های درگیر در آن همه توان خود را بکار می‌گیرند.
دو افسر اشرافی آلمانی که تجربه سفر به ایران را داشتند، بنام‌های اسکار ریتر فون نیدرمایر و ورنر اوتو فون هنتیگ، از خط مقدم جبهه فراخوانده، و مأمور شدند که رهبری این مأموریت را بدست بگیرند. مأموریت از قسطنطنیه (استانبول امروزی) و با همراهانی از آلمانی‌ها، ترک‌ها و انقلابیون هندی آغاز شد. آنها توانستند با عبور از دشت کویر از رویارویی با جاسوسان متفقین، راهزنان عشایر، مارهای سمی، رتیل‌ها و درجه حرارتی که بعضا به ۶۰ درجه سانتی‌گراد می‌رسید، جان بدر ببرند، و به شهر هرات در غرب افغانستان برسند.

"استقبال آلمانی‌ها مصرف داخلی دارد"

حبیب الله به‌خوبی از مسائل مربوط به سیاست خارجی مطلع بود، و می‌دانست که رد کردن بلافاصله پیشنهاد آلمانی‌ها کاری احمقانه است، به‌خصوص که ممکن بود ورق جنگ به‌نفع آنها برگردد.
وقتی در آغاز اکتبر سال ۱۹۱۵ به کابل رسیدند، مشکلاتشان تازه شروع شد. آنها به‌خوبی می‌دانستند که جانشان هیچگاه در امان نیست؛ از زمانی که در سال ۱۸۷۹ یک هیأت دیپلماتیک بریتانیایی تحت رهبری سر لوئیس کاوانیاری در کابل بدست جمعیتی خشمگین قتل عام شد، مدت زیادی نگذشته بود. اما مشکل دیگر جلب حمایت امیر حبیب‌الله و موفقیت مأموریت بود.
با گذشت زمان، تمایل امیر حبیب‌الله به رها کردن بریتانیایی‌ها کمتر می‌شد. آنها همان کنار در هند مستقر بودند، در حالی که آلمان بسیار دورتر بود. به‌علاوه، او از نظر مالی به بریتانیا وابسته بود، و نمی‌توانست به‌راحتی آنها را کنار بگذارد. برخی اعضای دیگر خاندان سلطنتی، از جمله برادر او نصرالله و پسرش امان‌الله، بشدت ضد بریتانیایی بودند. آنها از فرستادگان آلمان به کابل به گرمی استقبال کردند، و نسبت به دعوت آنها به جهاد علیه بریتانیا، و امکان استقلال افغانستان و بازپس‌گیری پیشاور و بلوچستان اشتیاق نشان دادند.
این مناطق در قرن نوزدهم از افغانستان جدا، و به هند منضم شده بودند. حبیب‌الله می‌دانست که اگر بلافاصله فرستادگان آلمان را مرخص کند، ممکن است نصرالله و جناح طرفدار جهاد را خشمگین کند، و آنها ممکن است این خشم را بهانه‌ای کنند برای یک کودتای بدون خونریزی.
"بی‌دلیل نیست که بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، کنفرانس صلح افغانستان در شهر بُن برگزار شد. خروج امسال نیروهای ناتو از افغانستان با صدمین سالگرد آغاز جنگ جهانی اول مصادف شده است. داستان سفر هیأت آلمانی یادآور آن است که بریتانیا به‌خاطر حمایت‌های افغانستان در جریان آن جنگ به این کشور مدیون است، و همچنین می‌تواند از منظر تشخیص بهترین راه تعامل قدرت‌های خارجی با افغانستان بسیار پند آموز باشد."
حبیب‌الله همچنین در اواخر سال ۱۹۱۵ می‌دانست که عاقبت جنگ نامشخص است. او به‌خوبی از مسائل مربوط به سیاست خارجی مطلع بود، و می‌دانست که رد کردن بلافاصله پیشنهاد آلمانی‌ها کاری احمقانه است، به‌خصوص که ممکن بود ورق جنگ به‌نفع آنها برگردد. به همین علت، حبیب‌الله که مذاکره کننده‌ای زیرک و ماهر بود، سعی کرد زمان بخرد.
او چند ماه هیأت آلمانی را در کابل نگاه داشت و سعی کرد همه امتیازات ممکن را از حضور آنها بگیرد. او از آنها خواست که در دوران حضورشان در کابل ارتش افغانستان را آموزش دهند. همچنین معاهده‌ای موقتی بین آلمان و افغانستان منعقد کرد که به موجب آن، آلمان سلاح و ۱۰ میلیون پوند کمک مالی در اختیار افغانستان قرار می‌داد. اما در عین حال به بریتانیایی‌ها اطمینان داد که استقبال گرمش از آلمانی‌ها مصرف داخلی دارد، و همچنین بریتانیایی‌ها را وادار کرد که کمک مالی سالیانه‌شان به او را افزایش دهند.
اما در ماه مه سال ۱۹۱۶، با ناکامی آلمانی‌ها در عبور از خطوط دفاعی فرانسوی‌ها در نبرد وردن در فرانسه، معلوم شد که پیروزی آلمان در جنگ بعید است، و حبیب‌الله با آلمانی‌ها متحد نخواهد شد. هنتیگ و نیدرمایر مجبور شدند کابل را ترک کنند. آنها سعی کردند به آلمان بازگردند. هنتیگ در سفری استثنایی به‌دور دنیا از چین، اقیانوس آرام و آمریکا گذشت.
نیدرمایر هم مسیر ایران را انتخاب کرد. حبیب‌الله آرامش را در ایالت سرحد شمال غرب حفظ کرد، و بریتانیایی‌ها هم مجبور نشدند نیروهایی را که در اروپا و بین‌النهرین بشدت به آنها نیاز داشتند، به افغانستان منتقل کنند.

موضع برابر با افغان‌ها

با وجود ناکام ماندن مأموریت آلمانی‌ها، آثار آن تا به امروز پابرجاست. مأموریت هنتیگ و نیدرمایر شاید اولین سفر دیپلماتیک به افغانستان بود که در آن هیأت خارجی از موضع برابر با افغان‌ها رفتار می‌کرد. این با نحوه برخورد قبلی بریتانیایی‌ها و روس‌ها تفاوتی فاحش داشت. فرستادگان آلمانی با وجود تفاوت‌های قومی و مذهبی از بالا به افغان‌ها نگاه نمی‌کردند. آنها هیچ تلاش نکردند این شایعه را که قیصر آلمان مسلمان شده، و در نتیجه از تلاش‌های مسلمانان برای رهایی از سلطه اروپایی‌ها حمایت می‌کند، انکار کنند.
"امان‌الله (طرف راست) پسر حبیب الله، بشدت ضد بریتانیایی بود."
این طرز رفتار آلمانی‌ها بعد از جنگ هم در یاد افغان‌ها ماند. وقتی افغانستان بعد از سومین جنگ افغان و انگلیس (جنگ تل) توانست کنترل سیاست خارجی خود را بدست بگیرد، آلمان به‌وضوح در افغانستان نقش عامل متوازن کننده را در مقابل منافع بریتانیا و روسیه برعهده گرفت.
حجم سرمایه‌گذاری‌های آلمان در این کشور خیلی زود از حجم سرمایه‌گذاری‌های بریتانیا فراتر رفت. جمع زیادی از مهندسان و تکنیسین‌های آلمانی برای زندگی به کابل رفتند. تدریس زبان آلمانی در کابل رواج پیدا کرد و اولین پرواز میان افغانستان و اروپا بین برلین و کابل برقرار شد.
بی‌دلیل نیست که بعد از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱، کنفرانس صلح افغانستان در شهر بُن برگزار شد. خروج امسال نیروهای ناتو از افغانستان با صدمین سالگرد آغاز جنگ جهانی اول مصادف شده است. داستان سفر هیأت آلمانی یادآور آن است که بریتانیا به‌خاطر حمایت‌های افغانستان در جریان آن جنگ به این کشور مدیون است، و همچنین می‌تواند از منظر تشخیص بهترین راه تعامل قدرت‌های خارجی با افغانستان بسیار پند آموز باشد.

جان کری ضمن ابراز تاسف از تلفات غیرنظامیان در غزه، در عین حال گفت که اسرائیل "از حق مشروع و قانونی" برای دفاع از خود در برابر موشک‌پرانی از داخل غزه برخوردار است.


روز گذشته آقای کری با بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل در قاهره، پایتخت مصر، دیدار کرد. از زمان شدت گرفتن درگیری در غزه، مصر نقش مهمی را در تلاش برای برقراری آتش‌بس بر عهده داشته و طرحی را به این منظور ارائه داده بود که مورد قبول حماس واقع نشد.روز سه شنبه، ٣١ تیر (٢٢ مرداد) جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا اعلام کرد که به منظور جلب توافق دو طرف درگیری به قبول آتش بس، به تلاش گسترده‌ای دست زده است و خواستار مشارکت و حمایت سایر کشورهای از این تلاش شد.
قرار است وزیر امور خارجه آمریکا دست کم تا روز چهارشنبه در قاهره بماند. وی پس از دیدار با نبیل العربی، دبیرکل اتحادیه عرب در قاهره، از حماس درخواست کرد با آتش‌بس موافقت کند و به این ترتیب، مانع از "کشته شدن غیرنظامیان بی‌گناه شود." دبیرکل اتحادیه عرب نیز خواستار قبول طرح پیشنهادی مصر برای آتش‌بس شد.
جان کری ضمن ابراز تاسف از تلفات غیرنظامیان در غزه، در عین حال گفت که اسرائیل "از حق مشروع و قانونی" برای دفاع از خود در برابر موشک‌پرانی از داخل غزه برخوردار است. وی تاکید داشته که برقراری آتش‌بس در شرایط کنونی آسان نخواهد بود. آقای کری پیشتر با رئیس اداره اطلاعات تشکیلات خودگردان فلسطین که به قاهره سفر کرده نیز دیدار و گفتگو کرد.
عملیات زمینی اسرائیل علیه غزه تلفات سنگینی را به همراه داشته است
گزارش‌های رسیده از قاهر، حاکی از افزایش تحرک دیپلماتیک از جمله ورود نمایندگانی از کشورهای مختلف برای رایزنی درباره نحوه خاتمه دادن به درگیری در غزه است. در ایران، خبرگزاری فارس به نقل از سفیر تشکیلات خودگردان فلسطینی در قاهره نوشت که احتمال دارد تا ساعاتی دیگر در جنگ غزه آتش‌بس "بر اساس شروط مقاومت" برقرار شود. مقامات جمهوری اسلامی حکومت ها و سازمان‌های مخالف روند صلح با اسرائیل شامل سوریه، حزب الله لبنان، حماس و بعضی دیگر از گروه‌های فلسطینی را اعضای "جبهه مقاومت" می‌نامند. خبر فارس از سوی منابع رسمی تایید نشده است.
همزمان، رئیس پلیس غزه روز سه شنبه اعلام کرد که طی شب گذشته، عملیات هوایی اسرائیل در غزه ادامه داشته و از جمله پنج مسجد، یک استادیوم ورزشی و خانه فرمانده سابق شاخه نظامی حماس هدف حمله قرار گرفته است. منابع حماس همچنین گفته اند که نیروی دریایی اسرائیل به شناورهای متعلق به فلسطینیان در سواحل غزه حمله کرده که در اثر آن، تعدادی قایق ماهیگیری غرق شده است.
روز سه شنبه، منابع فلسطینی در حماس، اعلام کردند که تلفات درگیری غزه به پانصد و هشتاد و دو نفر رسیده که شامل زنان و کودکان نیز بوده است. به گزارش منابع سازمان ملل، دهها هزار تن از ساکنان غزه نیز از بیم حملات اسرائیل، خانه های خود را ترک کرده و به محل‌های امن از جمله مراکز تحت نظر این سازمان پناهنده شده‌اند.
در اسرائیلی نیز تظاهراتی علیه حمله نظامی به غزه برگزار شده و گاه به خشونت گراییده است
در همانحال، ارتش اسرائیل اعلام کرده که یک نظامی این کشور در نوار غزه "مفقود" شده است. دو روز پیش، منابع حماس گفتند که یک سرباز اسرائیلی را اسیر کرده‌اند. مقامات اسرائیلی معمولا نسبت به اسارت نظامیان خود توسط فلسطینیان به شدت حساس هستند زیرا باعث می شود فلسطینیان بتوانند برای پیشبرد درخواست خود، از جمله آزادی زندانیان فلسطینی در اسرائیل، دولت آن کشور را تحت فشار قرار دهند.
به گزارش خبرنگار بخش فارسی بی‌بی‌سی، بامداد روز سه شنبه، ارتش اسرائیل نیز با صدور اطلاعیه ای، نتایج پانزدهمین روز درگیری در غزه را منتشر کرد. براساس این اطلاعیه، طی روز گذشته، دو نظامی دیگر اسرائیلی در عملیات غزه کشته شدند. به این ترتیب، آمار تلفات نظامیان اسرائیلی از آغاز حمله زمینی به غزه به بیست و هفت تن رسیده است. همچنین دو غیرنظامی اسرائیلی هم کشته شده‌اند.
براساس این اطلاعیه، طی بیست و چهار ساعت گذشته، ارتش اسرائیلی به سیصد و ده هدف در غزه حمله کرده که یکصد هدف آن در محله شجاعیه واقع بوده است. سخنگوی ارتش اسرائیل گفته است که محله شجاعیه "از جمله محل‌های تمرکز فعالیت‌های تروریستی" است. وی همچنین حماس را به استفاده از "سپر انسانی" و مباهات در این مورد متهم کرده است. به گفته وی، هدف‌های این حملات، مراکز تجمع شبه‌نظامیان و نگهداری موشک بوده که از جمله شامل دو مسجد بوده است.
در روزهای اخیر، اعتراضاتی علیه عملیات اسرائیل در غزه در نقاط مختلف جهان برگزار شده و از جمله، شهروندان عرب اسرائیل تظاهراتی را علیه سیاست دولت اسرائیل برگزار کرده‌اند که در مواردی به خشونت و درگیری با ماموران منجر شده است.