۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

youtube 9mhasab


Syria 4.8.2012 - Arrest of 48 members of Iranian revolutionary guards in Damascus

زندان اوین بروایت تصویر

زندان اوین بروایت تصویر


بسیاری از بازداشتگاههای موقت را به زندان برای نگهداری دراز مدت زندانیان سیاسی تبدیل کردند. بسیاری از اماکن تصرف شده از بقایای نظام استبدادی گذشته را به زندان تبدیل کردند و بسیاری از زندانهای جدید را ضرب الاجل بنا کردند. بسیاری از زندانها را نیز از نگاه ها مخفی داشتند. زندان اوین اما در میان تمامی زندانهای کشور موقعیت خاصی داشته و دارد. اولا در پایتخت قرار دارد و میبایستی به سرکوب جمعیتی میلیونی از سوی حاکمان جمهوری اسلامی پاسخ دهد. دوما بیشترین مقاومت ها در این شهر صورت گرفته است و سوما مقر سلطه و حاکمیت جمهوری اسلامی در همین شهر بوده است و چهارما بزرگترین زندان سراسر کشور برای نگهداری زندانیان سیاسی محسوب میشده است. هم از اینرو این مکان در محاسبات جبهه انقلاب و ضد انقلاب در آینده نیز جایگاه ویژه ای خواهد داشت.


شرح عکس: فرزداد کمانگر در زندان اوین
ردیف نشسته نفر اول از سمت راست

یک توضیح و تصحیح از دوستان: عکس صفحه هفتم نوشتار مربوط به زندان گوهردشت است که بدینوسیله تصحیح میشود.
 منتشر شد:

تابستانی متفاوت برای اپوزیسیون

بهروز سورن: تابستانی متفاوت برای اپوزیسیون


تابستان امسال اما خود ویژه است. از سوئی نظریه پرتاب کنندگان طیف رفورمیست زمینه ای عینی برای طرح مجدد ایده ببخشیم و فراموش کنیم , نمی بینند. جنبش سبز از تکاپو افتاده است و به سکوت و سوت و خم ابرو! تبدیل شده و به پشت بام ها هم برای قرائت! الله و اکبر نمی رود. از جهت دیگر طیف رادیکال و چپ اپوزیسیون در خارج از کشور به درونگرائی کشیده شده است.  برگزاری دادگاه لندن ( ایران تریبونال ) محرک  این درونگرائی بوده است. چنانچه پیش از این چپ بطور کلی و علیرغم اختلافات عدیده اش در ایام تابستان هر ساله  یکپارچه به افشای این جنایات می پرداخت و یاد آن عزیزان را زنده نگاه میداشت اما هم اکنون و به شکل ارادی , با کشمکش هائی چند درگیر است.

.........................


تابستانی متفاوت برای اپوزیسیون
بهروز سورن
4.08.2012

هر ساله و با نزدیک شدن به تابستان و ماههای مرداد و شهریور گفتمان دهه شصت و کشتار زندانیان سیاسی که اوج آنرا میتوان قتلعام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 دانست, تازه می شود و امواج مقالات, خاطرات , اعتراضات و یادبودها برای افشای چهره سیاه حاکمان برخاسته و تلاش های پرشماری برای مقابله با فراموشی این دوران سیاه صورت می گیرد.
به تجربه دریافته ایم که هر گاه اصلاح طلبان ( که خود جزئی از آمران و عاملان سرکوب زندانیان سیاسی در دهه شصت بوده و همیشه سکوت کرده اند ), همزمان با این ایام در صحنه سیاسی فعال بوده اند, بموازات نزدیک شدن به این ایام تلاشهای متعددی برای القای تئوری فراموشی و یا بخشش به افکار عمومی در داخل و خارج کشور داشته اند. بدینصورت میخواهند پای خود را از این ( مخمصه ) بیرون بکشند تا دوباره سوار بر امواج اعتراضی به سکوی قدرت پرت شده بدون آنکه پاسخگوی اعمال گذشته خود باشند.
بخش بزرگی از نیروی رادیکال های اپوزیسیون که خود از قربانیان آندوران هستند در زمینه خنثی سازی این القائات بکار رفته است. تلاش شده است تا با مراجعه به عرف و قوانین مترقی موجود ضرورت کاوش و حقیقت یابی و محاکمه آمران و عاملان این جنایات  بازگوئی شود. شاهدان و خانواده های قربانیان و ایندوره خونین خوشبختانه هنوز هستند و مدارک مکفی در اختیار است. کدام ضرورت میتواند در برابر دادخواهی آنان قرار بگیرد؟
قطعا این مقابله تبلیغاتی ضروری بوده است و حقیقتا موثر واقع شده است. انگیزه ها و خواست و تمایل بازماندگان و خانواده های قربانیان بقدری بالا بوده است که  بعنوان نیروئی بازدارنده متولیان ایده فراموشی و بخشش را تا کنون عقب رانده است. بویژه اینکه تداوم سرکوب  جنبش ها از سوی حاکمیت که اینبار بخشی از اصلاح طلبان را نیز در برگرفته است, بیهوده گوئی این القائات را به ثبت رسانده است.
تابستان امسال اما خود ویژه است. از سوئی نظریه پرتاب کنندگان طیف رفورمیست زمینه ای عینی برای طرح مجدد ایده ببخشیم و فراموش کنیم , نمی بینند. جنبش سبز از تکاپو افتاده است و به سکوت و سوت و خم ابرو! تبدیل شده و به پشت بام ها هم برای قرائت! الله و اکبر نمی رود. از جهت دیگر طیف رادیکال و چپ اپوزیسیون در خارج از کشور به درونگرائی کشیده شده است.  برگزاری دادگاه لندن ( ایران تریبونال ) محرک  این درونگرائی بوده است. چنانچه پیش از این چپ بطور کلی و علیرغم اختلافات عدیده اش در ایام تابستان هر ساله  یکپارچه به افشای این جنایات می پرداخت و یاد آن عزیزان را زنده نگاه میداشت اما هم اکنون و به شکل ارادی با کشمکش هائی چند درگیر است.
در دل بسی نهفته بود !!
تفاوت های نظری, سیاسی همیشه در میان اپوزیسیون و بطور خاص در بستری که ما چپ می نامیم موجود بوده است. گاها زخمهای عمیق و قدیمی نیز سر باز کرده اند و در میان فعالین چپ به موضوعی برای بحث تبدیل شده است. سازمانها و تشکلهای موجود به صفت سازمانی در این مباحثات شرکت نداشته اند و یا بندرت در این فاز اطلاعیه داده اند اما آنچه فضای تابستان امثال را متفاوت با دوره های پیشین کرده است اینکه جدل های موجود از متون و مقالات فعالین این جریان ها فرانر رفته است.
کلید رمز تمامی این کشمکش ها در میان چپ امروز بر دو محور عمده استوار شده است. گفتمان تحریم اقتصادی و دریافت کمک مالی ایران تریبونال از امپریالیستها و بنوعی تاکید برمقوله ( شفاف سازی ) بوده است.
بعنوان یکی از حاضرین در دادگاه لندن که صرفا به مقصود تهیه خبر و گزارش ساعاتی را در سالن مزبور سپری کردم و در پی آن مصاحبه ای با یکی از شرکت کنندگان ( بهرام رحمانی )انجام دادم , تقریبا تمامی نوشتارهای مربوطه  در تائید یا رد آنرا خوانده ام و چندین گفتار رادیوئی را بهره برده ام و با نظرات نویسندگان آنها آشنا هستم.
 بقوت بگویم که هر دو سوی این صفحه شطرنج افراد و انسان هائی والا نشسته اند که زخم بر پیکر دارند. داس سرکوب و نابودی سال های سال بر سرشان بوده است و از بخت بالایشان امروز توان نوشتن دارند. در آتش دادخواهی از عزیزانشان میسوزند و لحظه ای در این سال ها آرام نگرفته اند. دردی مشترک دارند و راهی متفاوت می روند.
به اعتقاد من علیرغم تمامی نیات پاکی که در پس این تلاشها و زنده نگاه داشتن یاد قربانیان کشتار سراسری جمهوری اسلامی در زندانها هست اما بخشا این احساس که در برخی موارد از این مقوله استفاده ابزاری میشود, هست. منش ارباب و رعیتی, مرید و مرادی, ولی نعمتی و.... در میانخاطره نویسان و زخم خوردگان آندوران بنوعی از نوشتارها و خاطرات زندانیان سیاسی آن دهه در این زمینه استخراج میشود. موضوع جدیدی نیست اما همیشه آزاردهنده بوده است.
ارزش گذاری ها برمکتوب کردن خاطرات در اساس تکمیل کردن و غنی نمودن تاریخچه جنایات رژیم بطور کامل نبوده است. بخشا این نیست که نسل جوان با تاریخ سرکوب پدران و مادرانشان بیشتر آشنا شوند.
اینکه:
من موفق شده ام همانند دیگران صفحاتی به تاریخچه مکتوب و ادبیات زندان بیافزایم
کمکی کرده ام تا تاریخ سرکوب و ستم استبداد حاکم دستخوش فراموشی نشود
نسل جوان باید با تاریخ خونین ملتش آشنا شود
باری بر دوشم مانده بود که بزمین گذاشتم
وظیفه ای سنگین در قبال همبندی هایم و خانواده هایشان بر عهده من بود که انجامش دادم
بخاطر اینکه این جنایات دیگر بار تکرار نشود تلاش کردم
شاید روزی در دادگاه های بین المللی و یا کشورم شایستگی سند را داشته باشد
و...
 
ناگفته نگذارم که با تمامی معضلات و مشکلات خاطره نویسی این عزیزان آشنایم و خود نیز دفترچه ای از خاطرات زندان را منتشر کرده ام. میدانم که در حین و پس از اتمام هر خاطره روحیات دستخوش تغییر می شوند و بسیاری متاثر از بازگشت به آندوران تلخ و تاثیرات آن  روان تراپی در پیش میگیرند.
اما یک چیز محرز است. موفقیت ما در زنده نگاه داشتن یاد آن عزیزان, همدلی با خانواده هایشان, بازپروری دمکراتیک همگانی و مجازات آمران و عاملان آن جنایات هولناک تنها در گرو اقدامات دمکراتیک وعمومی ماست و نه به تنهائی تلاشهای فردی رابین هوود هائی که از این گفتمان استفاده ابزاری برای طرح و نظرخود و جناح های مطلوب سیاسی خود می کنند.

در انتها گفتنی است که در میان تمامی متون با اتهامات وابستگی مالی ایران تریبونال که از سوی مخالفان آن خوانده و شنیده ام و مشتاقانه در انتظار اسناد مربوطه انتظار کشیده ام تا کنون حتی یک سند از این نوع وابستگی ارائه نشده است. اینکه آقای پیام اخوان ( همانند رضا طالبی در گردهمائی چهارم زندانیان سیاسی ) به نهادهای دولتی و بین المللی متصل است, صحیح و واضح است اما خوانندگان متون هنوز بلحاظ استنادی پیامی اثباتی دریافت نکرده اند.
برخوردهای فردی غالبا محتوائی شخصی داشته اند و شفاف سازی هنوز آغاز نشده است. اینکه امپریالیسم چنین و چنان است کاملا درست اما بحث باز شده از سوی فعالین سیاسی در ارتباط با دریافت کمک مالی از امپریالیسم و ارتباط دادگاه لندن با جنگ افروزی احتمالی اسرائیل و آمریکاعلیه کشورمان هنوز مبحثی باز است.
حال آنکه جا دارد ایران تریبونال نیزغیر حقیقی بودن این اتهامات را از طریق ارائه بیلان مالی خود با شفافیت تمام و بطور علنی ارائه دهد. همانطور واضح است که تحریم اقتصادی اثرات مخرب و زیانباری بطور مستقیم در زندگی مردم کشورمان دارد و میتواند سلاحی بشدت مرگبار باشد.

لینکهای زیر بخش غالب نوشتارها بر له و علیه ایران تریبونال را شامل میشود.


منتشر شد:

گزارشگران

کدام مسئول خاوری را روی کار آورد؟ / سند

کدام مسئول خاوری را روی کار آورد؟ / سند
جهان: ماجرای اختلاس 3 هزار میلیارد تومانی یا همان فساد بزرگ بانکی در ایستگاه پایانی خود قرار دارد. تا چند روز دیگر حکم متهمان از سوی دادگاه منتشر شده و مجرمان این خیانت به بیت المال به جزای اعمال خود خواهند رسید.

جدای از آن که مقصر شکل گیری این گونه فساد ها کدام نهاد یا اشخاص می باشند به نظر می رسد برخورد قاطع با متهمان این پرونده و سایر پرونده مشابه می تواند خود امری پیشگیری کننده باشد.

اما نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد فرار مسئولین از مسئولیتی است که به گردن آنها نهاده شده و یا فرافکنی همراه با لفاظی هایی است که تقصیر اتفاقات این چنینی را به گردن دیگران انداخته و خود را مبرا از هرگونه اشکال در انجام وظایف می دانند.

نمونه این موضوع را می توان در موضوع فرار خاوری یکی از حلقه های اصلی فساد بزرگ مالی از کشور دانست. مسئولانی که در انتساب این فرد با تابعیت دوگانه مقصر بودند نه تنها از مردم عذرخواهی نکرده بلکه با متهم کردن دیگران به کم کاری خود را از دست داشتن در چنین مسئله ای کاملا بی گناه جلوه دهند.

رئیس جمهور اخیرا در دیدار با جمعی از دانشجویان در رابطه با خاوری گفته است: شش سال فرياد زديم كه كساني دارند پول مردم را از بانك‌ها وام مي‌گيرند و كسي به آن توجه نكرد اما با فشارهاي ما و دستور به وزير اقتصاد و رئيس بانك مركزي ماجراي 3000 ميلياردي افشا شد كه پس از آن عده‌اي جهت ماجرا را عوض كردند و آن را عليه ما مطرح كردند و موجب فراري دادن خاوري شدند.

وی گفته است: مدير عامل بانک ملي را چه کسي فراري داد؟ ما؟! من مکاتبه کردم با تمام مراجع مسئول، گفتم اين رد پا، اين آقا، اين آقا و اين آقا فراري دادند. اين کليد مسائل، بياوريد ببينيد تا مسائل روشن شود. چرا آن را بهانه کرده‌ايد و هر روز دولت را متهم مي‌کنيد؟ اين ماجرا را که من پيگيري کردم، افشا شد. با همين ارتباطات مردمي به من گفتند يک جريان سوئي در فلان جا دارد اتفاق مي‌افتد، من هم فوري به وزراي اقتصاد و رئيس بانک مرکزي گفتم این با این مشخصات، ببينيد چيست.


البته دکتر احمدی نژاد اذعان کرده است که "ما مي‌خواهيم مديريت کنيم، و در تشخيص‌ها، در عزل و نصب‌ها، اشتباه هست."






با توجه به تصویر منتشر شده از حکم ابلاغ معاون اول رئیس جمهور مبنی بر حضور خاوری در بانک ملی باید از مسئولان پرسید چه کسی وی را منصوب کرد و فراری دهندگان خاوری چه کسانی می توانند باشند؟

بهمنی رئیس کل بانک مرکزی در مهرماه سال گدشته در یک جلسه از بی خبری خود از انتساب خاوری پرده برداشته و گفته بود من نمی دانم، کس دیگری او را انتخاب و تایید کرده است و حتی اصلا نمی دانم واقعا خاوری به کانادا رفته است یا نه؟