۱۳۹۳ آذر ۱۳, پنجشنبه

محمد ملکی: داعش باید در مقابل این حکومت لنگ بیندازد. ( ویدئو) دکتر محمد ملکی سخنان تکان دهنده ی محمد ملکی

محمد ملکی: داعش باید در مقابل این حکومت لنگ بیندازد. ( ویدئو)

دکتر محمد ملکی

سخنان تکان دهنده ی محمد ملکی


«جوانان ما ترس را از خودشان کنار بگذارند.
بدانید که ظلم پایدار نیست.»

«به خداوندی خدا، به شرف، به انسانیت، به آزادی،
ما در این مملکت در دهه‌ی ۶۰ و بعد از آن، چیزهایی در زندان‌ها دیدیم؛
اعمالی از این حکومت دیدیم که 
داعش باید در مقابلش لنگ بیندازد.»

...هنوز یک درصد از جنایات جمهوری اسلامی هم افشا نشده ...



تقاطع: روز پایانی نمایشگاه نقاشی محمد نوری زاد روز سخنرانی‌های پرشور شماری از چهره‌های سیاسی مخالف حکومت ایران بود.

پیش‌تر سخنان تاثیرگذار عباس امیرانتظام و اظهارات احساسی مادر سعید زینالی را منتشر کردیم و اینک در این ویدئو، اظهارات صریح محمد ملکی، نخستین رییس دانشگاه تهران، پس از انقلاب بهمن ۵۷ را در اختیار مخاطبان “تقاطع” قرار می‌دهیم.

این زندانی سیاسی سابق، در ابتدای سخنان خود، با اشاره به شکنجه‌ها و فشارهای اعمال‌شده بر آقای امیرانتظام در دوران زندان گفت: «این مرد بزرگ را با هدف این‌که با خیال خود تحقیرش کنند، وادار می‌کردند تا راهروی ۸۰۰ متری زندان قزل‌حصار را “تی” بکشد. ایشان تسلیم نمی‌شد؛ می‌خندید و تی می‌کشید.»

او هم‌چنین با تاکید بر این‌که از کسی ترس ندارد اضافه می‌کند: «کسانی در آن دادگاه کذایی ایشان را محاکمه کردند که بعدها نام خود را اصلاحاتی گذاشتند و آن بلاها را بر سرشان آوردند.»

آقای ملکی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به ظهور “داعش” می‌گوید: «به خداوندی خدا، به شرف، به انسانیت، به آزادی، ما در این مملکت در دهه‌ی ۶۰ و بعد از آن، چیزهایی در زندان‌ها دیدیم؛ اعمالی از این حکومت دیدیم که داعش باید در مقابلش لنگ بیندازد.»

این زندانی سیاسی پیشین، سخنان خود را با این جملات پایان می‌دهد: «جوانان ما ترس را از خودشان کنار بگذارند. بدانید که ظلم پایدار نیست و ظالم روزی به سزای اعمال خودش می‌رسد.»

سخنرانی شور انگیز امیرانتظام این جنایت در تاریخ بسیار سیاه و تاریک است

سخنرانی شور انگیز امیرانتظام 

این جنایت در تاریخ بسیار سیاه و تاریک است
دکتر محمد ملکی  ـ  مهندس عباس امیر انتظام 

سخنانی از عبارس امیر انتظام که بوی امید، ایستادگی و دادخواهی می دهد. آیا با این وجود می توان به آینده نا امید بود؟




عباس امیرانتظام، سخنگوی دولت مهدی بازرگان که یکی از قدیمی‌ترین زندانیان سیاسی ایران به شمار می‌رود، در یک سخنرانی احساسی در نمایشگاه نقاشی محمد نوری‌زاد از جمهوری اسلامی به عنوان حکومتی "جنایت‌کار" نام برد و گفت که در تمام ۳۶ سال گذشته همه‌ی فشارها و شکنجه‌ها را تحمل کرده اما هیچ‌گاه در مقابل مسوولان این حکومت سر خم نکرده و به خواسته‌های‌شان "بله" نگفته است.



آقای امیرانتظام پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان موسوم به «پیرو خط امام» در سال ۱۳۵۸، از سوی این دانشجویان با اتهام جاسوسی روبه‌رو و بازداشت شد و پس از سپری کردن ۴۵۰ روز در زندان انفرادی به حبس ابد محکوم گردید.



او که در حال حاضر ۸۲ سال دارد، از سال ۱۳۸۱ و پس از سپری کردن ۲۱ سال زندان در مرخصی استعلاجی به سر می‌برد که در این مدت تحت نزدیک به ۳۰ عمل جراحی قرار گرفته و هرگز نیز اجازه‌ی خروج از کشور و دیدار با فرزندانش را نیافته است.



وی در سخنرانی خود زمانی که به دوری ۳۷ ساله از سه فرزندش اشاره کرد، نتوانست احساسات خود را کنترل کند؛ بغضش ترکید و با چشمانی اشک‌بار سخنانش را ادامه داد.



در این لحظات، گریه‌های اکرم نقابی، مادر سعید زینالی در آغوش آقای امیرانتظام فضای جلسه را تحت تاثیر خود قرار داد. سعید زینالی دانشجویی بود که بیش از ۱۵ سال قبل، در جریان قیام دانشجویی ۱۸ تیر ۷۸، توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بازداشت شد و از آن زمان هیچ اطلاعاتی از وضعیتش در دست نیست.

چهل روزگذشت : ازشعله پاکروان ،مادرریحانه

 چهل روزگذشت : ازشعله پاکروان ،مادرریحانه
چهل روزگذشت : ازشعله پاکروان ،مادرریحانه

 آذر ۱۳۹۳

برگرفته از فیس بوک شعله پاکروان :
چهل روز و شب بدون ریحان گذشت .
چهل روز است که به گرد پایش نرسیده ام . چهل روز و شب .
به عدد اندک است و به واقع دشوار . خیلی دشوار . سیزدهم مهر صدایش را ضبط کردم که میگفت ” من زنده ام و هنوز نفس میکشم ” .
فردا بر مزارش خواهم ایستاد تا بداند هرگز عهدی که با او بستم فراموش نخواهم کرد .
بازهم دوستان بی ادعا و مهربانی یاریم کردند تا خانه ی کوچکم را بیارایم برای پذیرایی از میهمانان با صفا . ریحان ، دختری که در زندان جشن های زیادی را میزبانی کرد .
از حداقل امکانات استفاده کرد برای ایجاد همدلی بین زندانیان . انگار دست فلک ، گلیم بخت او را با سادگی بافته بود که مراسم یادبودش چنین برگزار شده و میشود .
پارکینگ خانه ام اینبار ، آرایش تازه یافته و بزک شده است . اما میهمانان ریحانم میدانند که شرایطم چگونه است و با صفای وجودشان محفل شاعرانه یادبود چهلمین روز پروانگی دخترم را زینت خواهند بخشید .
کسانی برایم عکس هایی را فرستاده اند که با همه عشق خالصانه شان ساخته اند . مثل همین که میبینید . کسانی اشعار زیبا سروده و هدیه داده اند . کسانی نقاشی کشیده اند و کسانی فیلمهای کوتاه و کلیپ فرستاده اند . از همه شان ممنونم .
بخش هایی از هدایا را در مجلس فردا خواهم خواند . از جمله شعر زیبایی به نام ” شب آخر ” که شاعرش از معرفی خویش خودداری کرده . شعری که بارها خواندم و منقلب شدم .
و همچنین قطعه موسیقی دلنوازی که هنرمندی بازخوانی کرد و هنرمند دیگری در قطعه ای از نمایشش به یاد ریحان از آن استفاده کرد .
سخت است توصیف چهل روز پرفراز و نشیب که گذشت .
و سخت تر روزهایی است که از پی هم خواهند آمد .
هر چند ریحان با رفتنش چیزی را نشانم داد که توشه زندگی این جهانیم خواهد بود :
” مرگ پایان زندگی نیست “…..
Avesta Avranyan's photo.+
=========================================================
رادوکس عجیبی را زندگی کرد و در پایان مرگی با شکوه را برگزید . ریحانی که مایه مباهات من است .
به خود میبالم که او را بدنیا آوردم و با عشقی بی پایان تا آخرین لحظه همراهیش کردم . هر رنجی که برایش کشیدم ، همچون عبادتی از سر خلوص ، حلالش باد . هر دلهره ای که برای انتخاب منحصر بفردش داشتم ، حلالش باد . هر تپش قلبم ، حلالش باد . نور چشمم بود و دلیل زندگیم . عشقم بود و انگیزه هنرم . نفسم بود و شور شیدائیم . قوت زانوانم بود و غایت رویاهایم . اگر جایش در خانه ام خالیست ، اگر صدایش را نمیشنوم ، اگر ملاقاتش نمیکنم ، اگر در چهل روز گذشته فقط یکبار به خواب دیدمش ، اگر دلتنگش میشوم ، اگر اشک میبارم ، اگر میجنگم برای پاک کردن قلبم از نفرت ، اگر درد میکشم ، اگر تمام وجودم تیر میکشد ، اگر خونم میجوشد ، اگر هیچ نمیخواهم از جهان با تمام گستردگی و وسعت ، حلالش باد .
ریحان در پشت صفحه اول نامه ای که در خلوت انفرادی رجایی شهر نوشت چنین گفت :
” … از سرنوشت و تقدیر گله نمیکنم . هنوز نمیدونم خداوند چه چیزی رو برام مقدر کرده و قراره از کجا و به کجا برم و به چه شکل . فقط میدونم عشق یکطرفه بی جونه . اگر من عاشق زندگی باشم و زندگی منو نخواد حتما رهام میکنه . ولی بشنو ! آهای کائنات من مست بوی خوش زندگیم . من عاشق تابیدن خورشیدم ، عاشق خیسی دونه های بارونم ، عاشق گزگز کردن پوستم توی سرمای زمستونم ، عاشق صدای گنجشک های صبحم . پس تو هم منو بخواه ، بخواه که بمونم . ….”
—————————————–
همه چهار صفحه را وقتی دیگر تایپ میکنم . زمانی که بتوانم خط به خطش را اسکن کرده و به اشتراک بگذارم .
این عکس هم حاصل زحمت دوستی ناشناس است . از او ممنونم .
‎یادتان هست هفتم مهرماه و اعزام یک جهان عشق به رجایی شهر ؟ یادتان هست بازگشت نفسم به زندان شهرری ؟ یادتان هست صفحات زیادی که نوشت و نوشت و نوشت ؟ یادتان هست گفتم که با درخواستهای مکرر توانستم چهار صفحه از آن نامه ها را پس بگیرم ؟ دلم میخواست آن چهار صفحه را تمام و کمال با شما به اشتراک بگذارم . راستش آنقدر خسته ام که توان تایپ همه اش را ندارم . اما تکه ای کوتاه از آن را با هم بخوانیم در آستانه ی چهلمین روز پروانگی ریحانه ای که عاشق زندگی بود و از مرگ نمیترسید . ریحانه ای که پارادوکس عجیبی را زندگی کرد و در پایان مرگی با شکوه را برگزید . ریحانی که مایه مباهات من است .<br />
به خود میبالم که او را بدنیا آوردم و با عشقی بی پایان تا آخرین لحظه همراهیش کردم . هر رنجی که برایش کشیدم ، همچون عبادتی از سر خلوص ، حلالش باد . هر دلهره ای که برای انتخاب منحصر بفردش داشتم ، حلالش باد . هر تپش قلبم ، حلالش باد . نور چشمم بود و دلیل زندگیم . عشقم بود و انگیزه هنرم . نفسم بود و شور شیدائیم . قوت زانوانم بود و  غایت رویاهایم . اگر جایش در خانه ام خالیست ، اگر صدایش را نمیشنوم ، اگر ملاقاتش نمیکنم ، اگر در چهل روز گذشته فقط یکبار به خواب دیدمش ، اگر دلتنگش میشوم ، اگر اشک میبارم ، اگر میجنگم برای پاک کردن قلبم از نفرت ، اگر درد میکشم ، اگر تمام وجودم تیر میکشد ، اگر خونم میجوشد ، اگر هیچ نمیخواهم از جهان با تمام گستردگی و وسعت ، حلالش باد .<br />
ریحان در پشت صفحه اول نامه ای که در خلوت انفرادی رجایی شهر نوشت چنین گفت :<br />
" ... از سرنوشت و تقدیر گله نمیکنم . هنوز نمیدونم خداوند چه چیزی رو برام مقدر کرده و قراره از کجا و به کجا برم و به چه شکل . فقط میدونم عشق یکطرفه بی جونه . اگر من عاشق زندگی باشم و زندگی منو نخواد حتما رهام میکنه . ولی بشنو ! آهای کائنات من مست بوی خوش زندگیم . من عاشق تابیدن خورشیدم ، عاشق خیسی دونه های بارونم ، عاشق گزگز کردن پوستم توی سرمای زمستونم ، عاشق صدای گنجشک های صبحم . پس تو هم منو بخواه ، بخواه که بمونم . ...."<br />
-----------------------------------------<br />
همه چهار صفحه را وقتی دیگر تایپ میکنم . زمانی که بتوانم خط به خطش را اسکن کرده و به اشتراک بگذارم .<br />
این عکس هم حاصل زحمت دوستی ناشناس است . از او ممنونم .‎

زبان باز، درباره‌ی زبان و مدرنیت - داریوش آشوری

زبان باز، درباره‌ی زبان و مدرنیت - داریوش آشوری

DARYOUSH ASHOURI, داريوش آشوري ـ بررسي واژه شناسي و واژه سازي

Darioush Ashouri, داريوش آشوري - The Open Language, زبان بي شيله پيله

نسل کشی پرندگان در منطقه فریدونکنار و وعده وعیدهای مسئولان عالی رتبه استانی برای خاتمه دادن به این اتفاق شومِ هر ساله، موجی از امیدواری را سبب شده بود، به فاصله چند هفته، آنچنان اخبار ناخوشی از منطقه ‌مخابره می‌شود که گویی صیادان نفسی تازه برای برانداختن نسل پرندگان مهاجر یافته اند.

نسل کشی پرندگان در منطقه فریدونکنار و وعده وعیدهای مسئولان عالی رتبه استانی برای خاتمه دادن به این اتفاق شومِ هر ساله، موجی از امیدواری را سبب شده بود، به فاصله چند هفته، آنچنان اخبار ناخوشی از منطقه ‌مخابره می‌شود که گویی صیادان نفسی تازه برای برانداختن نسل پرندگان مهاجر یافته اند.

اگر تا پیش از این شکارچیان و صیادان از غیر مجاز بودن کار خود آگاه بودند و می‌دانستند ‌به ازای سود ایشان از کشتار انبوه پرندگان مهاجری که بخشی از کره خاکی را برای رسیدن به فریدونکنار بال زده‌اند، یکی از بهترین تالاب‌های جهانی در زمره بدنام‌ترین تالاب‌ها قرار گرفته و به عنوان قتلگاه پرندگان شناخته می‌شود، اکنون که دریافته‌اند عزمی در مسئولان برای مقابله با این روند وجود ندارد، با خیالی آسوده‌تر به کار خود مشغولند.


اوضاع تا آنجا بیخ پیدا کرده که می‌بینیم وقتی مأموران محیط زیست برای بازرسی به این مناطق می‌روند، عده‌ای تفنگ به دست، راه را بر ایشان بسته و مانع حضورشان در منطقه می‌شوند و چنین تعرضی به قانون هم موجب نمی‌شود ‌واکنشی علیه ایشان شکل گرفته و چه بسا تعداد کمی از پرندگان در سایه آنجان به در ببرند! 

بدین ترتیب، اصلا جای تعجب نخواهد داشت که بشنویم و ببینیم صیادان منطقه به هیچ قیدی پایبند نیستند و حتی از خیر اسارت و کشتار انواع پرندگان حرام گوشت نیز نمی‌گذرند؛ نکته‌ای به غایت عجیب و تلخ که البته آن هم نتوانسته واکنشی در مسئولان پدید آورده و دست‌مایه تقابل ضربتی با این وضع دور از انصاف شود.

هر ساله با اتمام فصل کشت، بسیاری از مزرعه‌داران زمین‌های کشاورزی خود را آب می‌بندند تا شبیه تالاب شود و بعد تا آن اندازه دام در منطقه می‌گسترانند که تقریبا هیچ پرنده‌ای نمی‌تواند از افتادن در آن پرهیز کند و بدین ترتیب، بازارهای محلی پر می‌شود از شکارهای زنده یا کشته شده‌ای که بهترین شاهد‌ برای نشان دادن غفلت آشکار مسئولان است.


اینجاست که می‌توان دریافت هیچ کسی ـ چه از مقامات منطقه‌ای و چه از مسئولان ارشد استانی و کشوری ـ از بابت نسل کشی گسترده‌ای که در جریان است، نگرانی ندارد که اگر داشت، گامی ولو کوچک برای کاستن ابعاد این رویداد هر ساله بر‌می‌داشت و از نهادهای نظارتی برای سکوتشان مقابل این قانون شکنی وسیع گلایه می‌کرد و توضیح می‌خواست تا شاید در سایه این پیگیری‌ها، دست‌کم کمی از شمار یک میلیون پرنده صید شده کاسته می‌شد! 

کافی است به این مؤلفه‌ها، غیر مجاز بودن اغلب شکارچیان منطقه را اضافه کرده و در نظر داشته باشیم ‌این شکل صید و شکار بی‌رویه، هم نسل پرندگان مهاجر را به شدت تهدید می‌کند و هم بر خلاف توافقات بین‌المللی بوده و به اعتبار بین‌المللی کشورمان خدشه وارد می‌کند تا هیچ پاسخی برای چرایی سکوت مسئولان در این باره به ذهنمان نرسد. 

بدین ترتیب عجیب نیست اگر روزی بشنویم نهادهای بین‌المللی به ماجرا ورود کرده و از بابت نسل‌کشی پرندگان که هر ساله در فریدونکنار رخ می‌دهد، کشورمان را مستحق تنبیهاتی تشخیص دهند که اگر چنین اتفاقی روی دهد، معلوم نیست باید شکارچیان و صیادان فریدونکناری را در رقم خوردن آن مقصر بدانیم یا مسئولانی که برای بسیاری مسائل کوچک‌تر قاطعانه وارد می‌شوند اما چنین لطمه جبران ناپذیری به حیات وحش را ندید می‌گیرند؟!


چرا رفتی؟

بار دیگر نرگس

به عبارت دیگر: گفتگو با نرگس محمدی

تروتسکی، مائو و حالا بازرگان؟؛ گفتگویی منتشر نشده با مهندس بازرگان

تروتسکی، مائو و حالا بازرگان؟؛ گفتگویی منتشر نشده با مهندس بازرگان

Bazargan_AP_Nov_20141
گفتگویی که درادامه میخوانید بخش هایی از گفت وگوی بلندتری است که در تاریخ چهارم اسفندماه ۱۳۵۸ خبرنگار روزنامۀ کیهان با مهندس بازرگان انجام داد اما به هر دلیل در روزنامه منتشر نشد.
در ادامه گزیده ای از این گفتگو را که متن کامل آن در اختیار دفتر نشر و آثار مهندس بازرگان است میخوانید:
آقای بازرگان! “انقلاب دائم” رویۀ تروتسکی و ”انقلاب فرهنگی” استیلِ مائو است و انقلاب “گام به گام” از آن نوع رنگ هایی است که بر پیشانی بازرگان ماند و ظاهراً تا سالهای بعد از این خواهد ماند؛ خودتان چه میگویید؟
کلمهء” گام به گام” که سؤال کردید در ابتدا ابتکاراً از طرف نهضت آزادی و بنده هیچوقت عنوان نشده، بلکه مخالفان یک مقدار از روی شیطنت به اصطلاحی که ترجمه از نظریۀ کیسینجر در روابط بین اعراب واسرائیل بود، این اصطلاح را به کار بردند. آنچه نهضت آزادی و شخص بنده گفتیم و در اعلامیه های قبلا از پیروزی انقلاب هم آمده کلمهء ”سنگر به سنگر” و بعد هم کاملاً توضیح داده بودم و اصل مطلب این است که مرحله یا فاز به اصطلاح تعرضی و منفی انقلاب میتواند و باید هم با سرعت و به صورت تخریبی و احیاناً انفجاری باشد، اما مرحلۀ مثبت یا سازندۀ انقلاب (همان برنامه ای که امام دست ما داده بودند)، مثل هر تحول و تکامل انسانی و اجتماعی و مطابق الگوی طبیعت و خلقت، راه صحیحی غیر از تدریجِ اصولی ندارد. آنچه ما می گفتیم فکر میکنم منطبق با عقل و شرع است که کار، سازندگی، اصلاحات اراضی بهتر است در سایۀ قانون صورت بگیرد. قانونی که هم مطالعه و هم تصویب شده باشد. اکثریت ملت آن را تصویب کرده باشند؛ مثل قانون اساسی. و بعد هم در حمایت قدرت باشد؛ یعنی کار انقلاب در مرحلۀ سازندگی متکی بر قانون و قدرت باشد. حرف ما همیشه این بوده و گمان نمی کنم این مخالفی داشته باشد. فقط آنهایی که با احساسات و عجله میخواهند پیش بروند، یعنی اقلیت ها، آنها میخواهند تا اکثریت نظرش را نداده و تا دولت انتخابیِ اکثریت نیامده، این منظورهایشان را که میدانند پشتیبانی ندارد، انجام بدهند. فرض کنید این سلسله جبال البرز دو دامنه دارد، همانطور که هر انقلابی یک دامنۀ منفی تخریبی دارد و یک دامنۀ سازندگی مثبت. یک دامنۀ کوه ا لبرز که به طرف کویر است خشک است و سنگلاخ، اما دامنۀ آن طرف که رو به دریاست سبز و خرم و سایه وار و پر برکت است. بنابراین چرا این دامنۀ مثبت و سازندگی انقلاب ما مثل دامنۀ رو به دریا سبز و خرم و با امنیت وعدالت و متانت نباشد؟ این نظر ما راجع به مسئله ای بوده که عنوان گام به گام رویش گذاشته اند.
آقای بازرگان! من کاری ندارم که دانشجویان پیرو خط امام چه میگویند، یا آقای خلخالی چه میگوید، یا عوام چه برداشتی از حرف های آنها دارند؛ این هم خود عارضه ای از سیاست استعماری است که از صد سال پیش تا به حال برای ملت باقی مانده است. هرجا نتوانیم این نقطه ضعف های خود را جبران بکنیم با اتهاماتی از قبیل فلان سیاست انگلیسی است، فلان حاکم نوکر بریتانیاست، فلان رجل سیاستمدار با سفارت سروسری دارد و از این قبیل، خواسته ایم جبران مافات کنیم. همه شما را به عنوان یک آدم متقی و پاک و منزه قبول دارند و می شناسند؛ حتی دشمنان شما نیز به این امر معترف هستند. اما آنچه می ماند شک و شبهه هایی است که دربارۀ سیاست شما به عنوان اولین دولتمرد انقلاب ایران ایجاد شده است. واقعیت را بگویم آقای بازرگان، سیاست شما سیاست شنا کردن برخلاف مسیر بود؛ چیزی که خیلی ها نمی پسندیدند و بسیاری هم آن را مقرون به عقل و تدبیر میدانستند. ولی به هرحال این سیاست هرچه بود، به عنوان یک سیاست شاخص و چشمگیر، جوّ و بحث هایی برانگیخت و سیاست نخست وزیر بازرگان مبدل به بازرگانیسم شد. در واقع شما خالق یک نوع مکتب بعد از انقلاب شده اید؛ مکتب شکیبایی، عدم خشونت و مکتب عدم معارضه و مقابله. خیلی ها فکر میکنند که بازرگانیسم شکست خورد و از میدان به در رفت، اما واقعیت جز این است؛ چون اکنون ارگان های عالی اجرایی این مملکت به همان نتیجه ای رسیدند که شما درست دو روز بعد از انقلاب به آن رسیده بودید؟
بگذارید توجه تان را به نظریه ای که راجع به سیاست های استعماری و خارجی دارید که آنها سعی می کنند از راه تهمت زدن و وصلۀ ناجور چسباندن روی خدمتگزاران مردم و مملکت اختلاف بیندازند و هر مبارزه و هرانقلابی را متلاشی کنند کاملاً تأیید کنم؛ خصوصاً آنها سعی دارند حرفهای شان از زبان داخلی ها، خودی ها و ظاهرالصلاحها، که دارای حسادت و اغراض هستند، در بیاید. سیاست دولت موقت و بنده سیاست به اصطلاح شنا کردن در خلاف مسیر نبود، بلکه چه در زمان مأموریت و اشتغال، چه حالا، اکثریت مردم علاقه و احساسات خیلی صمیمانه و دوستانه دارند. بنابراین ما به هیچ وجه برخلاف نظر عموم حرکت نمی کردیم. منتها مطلبی که هست عقیدۀ دوستان و بنده این بود که مسئولیت و مدیریت و رهبری این نیست که انسان از آنچه مردم و عوام میخواهند پیروی و تقلید نماید، بلکه در برابر خدا و وجدان و ملت و تاریخ، شخص رهبر یا شخص مدیر یا شخص وزیر مسئولیت دارند که اگر می بینند در مردم احساسات وا شتباهات یا دستپاچگی هایی غلبه دارد، ارشاد بکنند و آنها را برگردانند، اگرچه به نظرشان تلخ بیاید. این شکیبایی و عدم خشونت که در مورد من فرمودید رویۀ همیشگی من در زندگی بوده و فکر میکنم همان چیزی است که دستور قرآن است؛ آنجایی که میگوید: صبر، جدال به احسن، جزای بدی به نیکی. همکاری در مشترکات نیز کاری است که ما همیشه می کردیم. بازهم خیلی خوشحالم که در پایان سؤال خودتان این مطلب را اظهار کردید که همان حرف هایی که ما در تمام این مدت حتی از روز دوم بعد از مأموریت می زدیم که نباید مراکز متعدد قدرت و تصمیم گیری باشد و نباید مداخله وایجاد مزاحمت کنند کسانی که بعد از استعفای دولت عهده دار شده اند، آنها هم به همین نتیجه رسیده اند و همین حرف ها را میزنند، چه شورای انقلاب، چه جناب رئیس جمهور، و راه طبیعی هم غیر از این نمیتواند باشد.
آقای بازرگان! شما در روزهای پایان انقلاب دربارۀ لزوم ایجاد یک جمهوری دموکراتیک اسلامی سخن می گفتید. به اعتقاد شما با توجه به همۀ تجربیاتی که از روند یکسالۀ انقلاب داشته اید، دموکراسی، آن هم در نظام جمهوری اسلامی، چه محتوا و چه شکل و شمایلی دارد؟ در ضمن یادتان باشد دموکراسی اجتناب ناپذیر بعد از انقلاب که مقدار زیادی هرج و مرج ایجاد کرد، شما را با سر به زمین زد؛ چون نیروهای راست افراطی و چپ افراطی توأماً شما را آنقدر در فشار گذاشتند که مجبور شدید به طور صوری هم که شده میز صدارت عظمی را ببوسید و خود را به ظاهر یک بازنشستۀ انقلابی جلوه دهید. اما ما خوب میدانیم که شما هنوز مصدر کار هستید؛ این گونه فعالیت را بیشتر دوست دارید یا آن گونه را؟
عنوان دموکراتیک یعنی صفت جمهوری دموکراتیک اسلامی، اولاً اختراع و اصطلاح شخص بنده و رفقای دولت موقت نبود. اوایل، هم امام این را می گفتند هم اکثریت شورای انقلاب. و این دو صفت، دموکراسی و اسلام، توأم بود. بعد به خاطر نظریات و مصالحی، از آن احتراز شد و به خاطر تعبیرهای سوء که ممکن بود بشود (مثلاً چنین عنوانی در بعضی از کشورهای اروپای شرقی هم گذاشته شده است)، عنوان دموکراتیک را برداشتند. خبرنگاران خارجی غالباً از بنده یا شاید هم از سایرین می پرسیدند که پس معلوم میشود جمهوری اسلامی شما دموکراتیک نیست. جوابی که من میدادم این بود که خیر، دموکراسی واقعی، به معنی صحیح کلمه، همان حکومت اسلامی است و جمهوی اسلامی هم غیر ازجمهوری دموکراتیک نمیتواند باشد. حالا باز همین عقیده را دارم ولی بعضی ها می آیند این را قلب میکنند و معنی و مفهوم غلط و بدی به دموکراسی میدهند؛ یا در اروپا به اسلام میدهند و خشونت و تحمیل و انحصارگری طبقاتی را لازمۀ اسلام میدانند. یا بعضی از اشخاص غیر وارد داخلی به آزادمنشی وعدالت و رفتار به اصطلاح قبول حاکمیت ملی و حق اکثریت و حتی حق قانونی اقلیت ایراد میگیرند و این را خلاف جمهوری اسلامی میدانند. آن یک مطلب جداگانه ای است که گمان میکنم مقبولیت عامه هم نداشته باشد. ضمناً هم باید گفت که دموکراسی و آن رفتاری که دولت سعی میکرد داشته باشد، این هرج و مرج را ایجاد نکرد و دولت موقت را هم با سر به زمین نزد بلکه هرج و مرج و همین موضع گیری های مختلف بود که اشکالاتی فراهم آورد و آنطور که باید و شاید و خیلی ها هم انتظار داشتند، آن نظم و قاطعیت و امنیت کامل به وجود نیامد؛ و به طوری که من در پیام های تلویزیونی هم همیشه می گفتم و هم زیاد گله نداشتم، لازمۀ این انقلاب، مخصوصاً انقلاب وسیع و سریع و عظیم ما که واقعاً از داخل ملت واز تمام طبقات جوشیده بود و اشخاص فداکار و داوطلب از هر طرف به میدان می آمدند و نتیجۀ قهری و طبیعی اش، مقداری به هم خوردگی و آشفتگی و هرج و مرج بود و آن مسئله وداستان چاقوی بدون تیغه به وجود آمد؛ به طوری که دولت نمیتوانست کار کند. ضمناً این را هم که اینجا با شما اختلاف دارم بگویم که دولت با سر به زمین نخورد بلکه دولت موقت عیناً مثل یک هواپیمای خیلی منظم و مجهزی آرام روی باند فرودگاه نشست. و واقعاً دولت موقت با سلام و صلوات روی زمین نشست و دو دستی خلعت را و طاق شال را تقدیم امام کرد… پس ما با سر زمین نخوردیم؛ جز اینکه ما صمیمانه و صادقانه {مسئولیت را} گرفتیم، بعد هم که دیدیم واقعاً این دخالتها، اختلافها، مزاحمتها و کارشکنی ها وا نتقادهای بیجا (یا با جا فرق ندارد) طوری ا ست که اصلاً دولت را فلج کرده و هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم البته ما ضرر نمی بردیم، مملکت و انقلاب ضرر میبرد دو دستی گفتیم بفرمایید؛ به کسی یا کسانی بدهید که ایراد میگیرند وانتقاد میکنند و با هم هماهنگی دارند؛ بدهید آنها بکنند، برای اینکه ما با آنها هماهنگی خواهیم داشت وا ین کار را هم کردیم. …
این روزها بازار شایعه و شایعه پردازی و شایعه سازی بسیار رواج دارد؛ صریح بگویم که اضلاع و ابعاد این شایعات کم کم دارد حیطۀ شما و حول وحوش شما را نیز فتح میکند. آقای بازرگان! به راستی چه کنیم که برای همیشه به این جنگ روانی که دارد افراد مؤمن و میهن پرست را به غل و زنجیرمیکشد و از پا درمی آورد خاتمه دهیم؟
باعث تأسف است. بازار شایعه پراکنی که مخصوصاً از زمان انتخابات رئیس جمهوری داغ شده بود و بعد هم با انتخابات مجلس بالا گرفته است، برخلاف دستورات مؤکد امام، رعایت اخلاق و اصول اسلامی و انسانی را نمیکنند، رقابت ها و اغراض سیاسی و شخصی که از تحریک دشمنانِ افراطیِ چپ و راست آب میخورد، عامل مؤثر آن است. این شایعه پراکنی ها و شایعه سازی وا فشاگری ها، ابتدا انحصار به اعضای دولت موقت و نهضت آزادی داشت اما همانطوری که در اغلب این موارد بنده همیشه هشدار میدادم دامنه اش بلافاصله توسعه پیدا کرده، به اعضای دیگر شورای انقلاب و نهادهای ا نقلاب، مثل دادستانی ا نقلاب و شخصیتهای روحانی کشیده شده ا ست. هدف ا صلی همان ا ست که در سؤال اول ا شاره کردیم. چارۀ کار از یک طرف حسن نیت، حسن تفاهم و دست برداشتن ا ز خصومت و رقابت است و به جای آن رعایت انضباط و اطاعت و احترام به کسانی است که به اصطلاح قرآنی ولی امر و صاحب امر هستند. در مرحلۀ دوم لازم است که از ناحیۀ دولت و رهبری امت قاطعیت نشان داده شده و هیچ اجازه ندهند در مملکت دودستگی و صددستگی راه بیفتد و هرکس به بهانۀ خط امام بودن درست برخلاف خط امام گام بردارد و علیه کسانی که از طرف امام مأمور و مشغول شده اند و امام بارها و مکرراً اعتمادشان را به آنها نشان داده اند انتقاد بیجا وا فشاگری کنند واتهام بزنند. …
آقای مهندس بازرگان! شما مأمور امریکا هستید؟ این روزها هرکس که دم از داشتن روابط حسنه اما متکی بر استقلال ملی بزند بلافاصله انگ مأمور را بر او می چسبانند. بعضی ها شما را هم در زمرۀ این مأموران به حساب میآورند و بیشتر حملات از ناحیۀ چپ و راست افراطی است. فکر می کنید علت این حملات چیست؟ چون آنچه که روشن است اینکه چپ و راست افراطی، در پشت سپر حمله به شما، به دنبال مقاصد و هدف های سیاسی هستند؛ فکر نمی کنید اینطور باشد؟
من نمیدانم آنهایی که این انگ را روی بنده و همکارانم میزنند تا چه حد خودشان آن را جدی می گیرند؛ مگر اینکه عقلشان را از دست داده باشند و انقلاب ما همۀ موازین عقلی و بدیهیات و تجربیات را به هم زده باشد. همانطورکه خود شما نظر دارید، بیشتر حملات از ناحیۀ چپ افراطی و راست ا فراطی است.
آقای بازرگان! دارند شما و امثال شما را خراب میکنند، اما نمیدانند که خراب کردن عناصر و شخصیت های نظیر و شبیه شما، خراب کردن انقلاب است. چه احساسی از انقلاب دارید؟ یک احساس توأم با ناامیدی، یک احساس توأم با صبر و تحمل، یا نه، حس میکنید که باید به آینده خوشبین باشیم؟
عرض کنم که هیاهو خیلی می کنند، اما چه حالا که بنده زنده هستم و چه بعد که بمیرم، روزگارطوری است که حقایق را نمی شود در مدت طولانی و در سطح وسیعی قلب و واژگون کرد و ضمناً ازاین نوع تحریکات و تشنجات در همۀ انقلاب ها و در همۀ مبارزات سیاسی بوده است ولی من با توجه به سابقۀ خودمان، سابقۀ مبارزات و رشد ملت ناامید و ناراحت نیستم. …
چرا شما افشاگری نمیکنید؟
حمله های جاهلانه یا ناجوانمردانه و افشاگری و اشاعۀ فحشا و تفرقه اندازی، سنگر به سنگر نه گام به گام، اینها را دوستان و بنده بد میدانستیم؛ حالا چطور شما میخواهید که خودمان هم همان کار را بکنیم؟ در قرآن دربارۀ مؤمنین میفرماید: وَإذَِا خَاطَبَّهُمُا لجاهِلُون قَالُّوا سَلاَماً؛ یعنی جاهل ها وقتی با مؤمن درمی افتند مؤمن در برابرشان سلام میکند و سلامتی میخواهد. و إِذَا مَرّوا بِالّلَغْوِ مَرُّوا کِرَّاماً؛ یعنی وقتی مؤمن به لغو و چیزهای بی معنی وغلط برمیخورد با بزرگواری رد میشود. سعی شورای ا نقلاب و دولت فعلی و مجلس و دولت آینده باید دفاع از عدالت و حیثیت و جلوگیری از تهمت و عداوت و تفرقه باشد.

سید حسن خمینی نوه خمینی


میان کاربران کشورهای دیگر نیز حامیان داعش همواره در اقلیت بوده اند. ۴۷ درصد توییت های کاربران کشور قطر، ۳۵ درصد پاکستان، ۳۱ درصد بلژیک، تقریبا ۲۴ درصد توییت های انگلستان و ۲۱ درصد توییت های کاربران کشور آمریکا در رده حمایت از داعش طبقه بندی می شوند.در برابر این، حمایت از داعش در اردن، عربستان و عراق زیر ۲۰ درصد است.

گزارش پیرامون داعش نشان می دهد که اتباع و افراد مقیم عربستان سعودی و تونس بیش ترین سهم را در صادرات تروریست به داعش دارند. مطابق با این گزارش ۲۵۰۰ نفر از افراد مقیم یا اتباع عربستان به داعش پیوسته اند و این عدد برای تونس ۳۰۰۰ نفر است. در میان کشورهای اروپایی، انگلیس در صدر این آمار قرار دارد و تاکنون ۴۸۸ نفر از اتباع آن به داعش پیوسته اند. هم چنین ۱۳۰ نفر از آمریکایی ها نیز به صفوف تروریست های داعش ملحق شده اند. ترکیه با ۴۰۰ نفر، روسیه با ۸۰۰ و چین با ۱۰۰ نفر از دیگر کشورهایی هستند که اتباع آن در داعش حضور دارند.یکی از نکات جالب این گزارش حضور ۲۰ نفر از اتباع رژیم صهیونیستی در داعش و نیز عدم حضور هیچ یک از ایرانیان در این سازمان تروریستی است.
داعش
از سوی دیگر طبق پژوهش آماری جدیدی که بیش از ۲ میلیون پست شبکه های اجتماعی را گاردین مورد بررسی قرار داده است، شمار کاربران عرب زبانی که در کشورهای بلژیک، بریتانیا، فرانسه و آمریکا از داعش حمایت می کنند بیش از عراق و سوریه است. این پژوهش طی سه ماه و نیم انجام شده است و یکی از نتایج این است که در فضای شبکه های اجتماعی، انجمن های بحث و گفت و گو و کامنت های کاربران کشور سوریه ۹۲ درصد کاربران، علیه داعش مطلب می نویسند.
اگر سوریه را نیز کنار بگذاریم در میان کاربران کشورهای دیگر نیز حامیان داعش همواره در اقلیت بوده اند. ۴۷ درصد توییت های کاربران کشور قطر، ۳۵ درصد پاکستان، ۳۱ درصد بلژیک، تقریبا ۲۴ درصد توییت های انگلستان و ۲۱ درصد توییت های کاربران کشور آمریکا در رده حمایت از داعش طبقه بندی می شوند.در برابر این، حمایت از داعش در اردن، عربستان و عراق زیر ۲۰ درصد است.

تصاویری را از محل اصلی تجمع خود در استان رقه سوریه تروریستهای داعش