۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

مهره اصلی جریان منحط اصلاح‌طلبی حکومتی برای شرکت در نمایش خرداد ۹۲، شخص مشاطه‌گر بزرگ جمهوری اسلامی بود. همو که در طول دو سال گذشته به حق توانست مرزهای دریوزگی و اعلام سرسپردگی به ارباب قدرت را به تمام درنوردد و معیارهای جدیدی در این عرصه از خود به یادگار گذارد. تا آنجا که بی پروا اعلام کرد: «در چهارچوب نظام و رهبري كار كردن از اصول كاري من است». کار کردن در چهارچوب نظام کم بود که چهارچوب رهبری هم به آن اضافه شد. مشاطه گر بزرگ با زبان بی زبانی فریاد کرد: خامنه‌ای عین نظام و نظام عین خامنه‌ای است و این به واقع نهایت اظهار بندگی در پیشگاه جنایت‌کاری بود که خون پاک جوانان وطن هنوز برچنگال‌های خونین او خشک نشده است.
جریانی که با وعده جامعه مدنی آغاز کرد و پس از چندی به جامعه مدینه النبی و مردم سالاری دینی رسید و تا همین اواخر با عوام فریبی و تعاریف تخیلی از موهومی به نام جمهوری اسلامی روزگار می‌گذراند، کارش به آنجا رسید که خامنه‌ای را عین نظام و نظام را عین خامنه‌ای تعریف کرد و این مسیری بود شانزده ساله که باید طی می‌شد تا ماهیت مشاطه‌گران آشکار گردد.
انصراف مشاطه گر بزرگ جمهوری اسلامی از اعلام نامزدی در نمایش خرداد ۹۲ که در پی شکست طرح مذبوحانه راه اندازی موج و موج سواری به وقوع پیوست به ناچار چوب دو سر طلای جمهوری ولایت فقیه را در دقیقه ۹۰ به صحنه کشاند. هاشمی رفسنجانی ۸۰ ساله نه تنها از عنصر فریب بی‌بهره است بلکه چهره‌ای کاملاً آشنا با یک کارنامه ننگین است. هاشمی رفسنجانی به درستی نظام ولایت فقیه را در سراشیبی سقوط دریافته و به ناچار برای نجات خود و خانواده وارد عرصه شده است.
در این بین جریان ورشکسته اصلاح‌طلبی حکومتی که طرح راه‌اندازی موج و موج سواری ایشان با هشیاری جنبش آزادی‌خواهی به طرز مفتضحانه ای شکست خورد مجبور است با بر باد دادن تتمه آبرو از هاشمی رفسنجانی حمایت کند. پیشتر گفته بودیم:
«جریان اصلاح طلبی حکومتی -عامل سرکوب و کشتار در ده سال اول انقلاب-  بند ناف ارتزاق و حیاتش با هزارخط و ربط به دستگاه شیطانی ولایت فقیه متصل است. مرگ نظام جهل و جنایت، مرگ ایشان و تداوم آن، بقای ایشان است  و از این رو است که "حفظ نظام" و "دل‌سوزی برای نظام" و "نگرانی از صدمه دیدن نظام" ترجیع بند درافشانی های ایشان بالاخص در این روزها شده است. کارکرد ایشان حفظ شرایط موجود است چرا که آشکارا از آن به طور نسبی سود می‌برند.» اعلامیه سبز – تاریخ مصرفی که تمام شد ۲- اسفند ۸۹     
ضعف حافظه تاریخی در بین روشنفکران و اندیشمندان ما دردی تاریخی است. به جریان موج سواری خمینی – آن دروغگوی بزرگ تاریخ – بر موج نارضایتی‌ها در بهمن ۵۷ بنگرید و داستان انقلابی مردمی که با هزاران امید و آرزو و بر اساس وعده‌های پوچ آن آخوند دروغ‌گو و مرتجع شکل گرفت را به یاد آوردید و آن را با وعده های پوچ و توخالی شاگرد خلف آن دروغ‌گوی بزرگ تاریخ در سال ۷۶ و سیر قهقرایی مطالباتِ به اصطلاح اصلاحات مقایسه کنید. درد اینجاست که بین بهمن ۵۷ تا خرداد ۷۶ بیست سال هم فاصله نبود.
خرداد ۷۶ و شرکت در به اصطلاح انتخابات رژیم ولایت فقیه اشتباهی تاریخی بود که علاوه بر اینکه در بعد خارجی رژیم ولایت فقیه را از مخمصه دادگاه میکونوس خارج کرد، زمان و فضا را در اختیار جریانی منحط قرار داد که به رشد و نمو بپردازد و مانند اختاپوس نه تنها در کشور بلکه در سراسر جهان ریشه بدواند. حمایت ده‌ها تلوزیون و رادیو و صدها وب‌سایت خبری وابسته به قدرتهای غربی عملاً به مدت شانزده سال جریان اصلاح‌طلبی حکومتی را به تنها صدایی که در جامعه ایران شنیده می‌شد تبدیل نمود.
حمایت غرب از جریان اصلاح طلبی حکومتی کاملاً در راستای منافع بلند مدت دستگاه سرمایه داری بین المللی است:
«رژیم استبدادی ولایت فقیه اگر پروژه اتمی را به کناری گذاشته و از جاه طلبی‌های منطقه‌ای نیز دست بردارد در واقع حکومت ایده‌آل غرب است. برای غرب ایده‌آل است ایران کشوری باشد که نقش آن در اقتصاد جهانی تنها به تولید نفت و گاز محدود شود. غرب حتی الامکان مایل نیست، حاکمیتی ملی و دموکراتیک در ایران قدرت را در اختیار گیرد چرا که در این صورت قادر است به سرعت کشورهای پیرامونی را زیر چتر خویش گرفته و قطبی اقتصادی و سیاسی در جهان ایجاد نماید که در نتیجه عرضه نفت ارزان به بازارهای جهانی را تا حد زیادی با اخلال مواجه می‌کند. پرهیز کشورهای غربی در سالیان گذشته از اتخاذ سیاست قاطع در قبال ماجراجویی های تروریستی و اتمی جمهوری ولایت فقیه و تکیه بیش از حد بر سیاست تغییر رفتار، به خوبی در این راستا قابل ارزیابی است. غرب ایران را در نقش پمپ تزریق نفت و گاز ارزان به بازارهای جهانی می‌خواهد و ارتجاعی که رام شده باشد بهترین گزینه برای او است. پروژه‌ای که بویژه پس از خرداد ۷۶ دنبال کرده است و در این راه متاسفانه از حمایت تعدادی دلال سیاسی وطن فروش که تنها نامهایی پارسی را با خود یدک می‌کشند و اخیراً اتحاد غیر علنی خویش با اصلاح طلبان حکومتی را علنی کرده اند برخوردار بوده است.» اعلامیه سبز – تحریم قاطع آری، حمله نظامی نه -  آبان ۱۳۹۰ 
خاتمی اگر تا قبل از خرداد ۷۶ یک فرد بود پس از آن با فضا و امکاناتی که مردم ایران برای او ساختند و در اختیار او قرار دادند، تبدیل به یک جریان شد. جریان اصلاح طلبی حکومتی سه محور اساسی  را در دستور کار قرار داشت:
تبلیغ و ترویج فرهنگ دریوزگی و کاسه لیسی به جای حق طلبی، ترویج فرهنگ ظلم پذیری به جای ظلم ستیزی، ارتقاء فرهنگ همزیستی با ارتجاع  و به محاق بردن حق حاکمیت مردمی. 
خاتمی و جریان اصلاح‌طلبی حکومتی با بزک ارتجاع توانستند اصلاح طلبی را به مشاطه گری قلب ماهیت کنند و آن را به دکان دو نبش منفعت طلبی و عافیت طلبی تبدیل نمایند. رشد اختاپوس گونه جریان اصلاح طلبی حکومتی به عرصه رسانه ها نیز کشیده شد و تعدادی به اصطلاح روزنامه نگار تربیت نمود که ماله کشی بر گذشته تاریک مشاطه‌گران و توجیه و تفسیر سخنان و عملکرد ایشان را در راستای فریب هر چه بیشتر مردم سرلوحه برنامه های خود داشتند. این ماله کشان به مدت شانزده سال در عرصه رسانه ای یکه تاز بودند و اصلاح طلبی حکومتی را به عنوان تنها و تنها راهکار تبلیغ و ترویج می‌نمودند. آخرین عملکرد درخشان این جماعت در جریان انتصابات ۹۰ بود. ماله کشانی که افتضاح دماوند را حماسه و دوراندیشی و سیاست ورزی مشاطه گر بزرگ قلمداد کردند و در توجیه و تفسیر و تشویق آن چه قلم فرسایی ها که نکردند. 
اکنون پس از گذشت شانزده سال از کلاه گشادی که به نام اصلاح طلبی حکومتی در خرداد ۷۶ بر سر ملت ایران رفت جامعه ما مجدداً در یکی از نقاط سرنوشت ساز قرار گرفته است.
جسته و گریخته از گوشه و کنار زمزمه هایی مبنی بر حمایت از هاشمی رفسنجانی به گوش می‌رسد و جای تعجب نیست که در راس این منادیان، نام مشاطه گر بزرگ جمهوری اسلامی می‌درخشد. بوقهای تبلیغاتی پر سر و صدای اصلاح طلبان حکومتی بار دیگر فعال شده و این بار یکی از کثیف ترین و منفعت طلب ترین اشخاصی که در تاریخ پر از ننگ و تباهی جمهوری ولایت فقیه از گردانندگان اصلی این دستگاه جهل و جنایت بوده و رد پای آن در تمامی نابسامانی‌های کنونی قابل ردیابی است توسط جماعتی ماله کش که متاسفانه نام روزنامه نگار را نیز با خود یدک می‌کشند به عنوان «ناجی مردم» معرفی می‌گردد.
آیا فرمانده شش سال کشورگشایی و «تهاجم مقدس» به خاک عراق و مسول مستقیم در کشته و معلول شدن صدها هزار جوان ایرانی  ناجی ملت است؟
آیا یکی از بازیگران اصلی در جریان عزل آیت‌الله منتظری و تغییر قانون اساسی و مطلقه کردن ولایت منحوس فقیه و بر تخت نشاندن یزید زمان، ناجی ملت است؟
آیا یکی از عامران فاجعه تروریستی میکونوس و مسول مستقیم قتل روشنفکران و دگراندیشان در طول هشت سال دوران چاپندگی، ناجی ملت است؟
آیا تسهیل کننده حضور سپاه جهل و جنایت در عرصه های اقتصادی ناجی ملت است؟ 
آیا آن چوب دو سر طلا که از پس از راهپیمایی ۲۵ بهمن وقیحانه بر صفحه سیمای ضد ملی جمهوری ولایت فقیه ظاهر شد و دلاوران شرکت کننده در راهپیمایی ۲۵ بهمن را مرتکبان «فعل حرام» نامید ناجی ملت است؟
خبر بد برای بوق‌های تبلیغاتی رسانه های استعماری و جماعت فرصت‌طلب اصلاح‌طلبی حکومتی آن است که هاشمی رفسنجانی کثیف‌تر از آن است که بتوان آن را با دو سه برنامه تلوزیونی و نوشتن چند مقاله و دو سه بار آب کشیدن در سایت‌های به اصطلاح سبز، تطهیر کرد و به خورد ملت داد.
ای به خواب غفلت فرورفتگان، آنگاه که پس از ۲۵ بهمن سیاست نابخردانه نزدیکی به دستگاه جهل و جنایت و به مسلخ بردن جنبش سبز را در مخیله پروراندید و به خط کشی با نیروهای برانداز روی آوردید و بر همه پیمانهای قبلی پشت پا زدید و موسوی و کروبی را در زندانی که خود برای آنها مهیا کردید تنها گذاشتید همانا در واقع سند مرگ خود را امضاء نمودید. از آن پس چه تفاوت است میان شما و گرگهای دیگری که در نظام جهل و جنایت برای چپاول ملت با یکدیگر به رقابت می‌پردازند؟
راستی، مشایی بهتر وعده می‌دهد یا خاتمی و یا هاشمی؟ اگر به حرف‌های زیبا و قشنگ و مردم فریب است این مشایی است که دست بالا را دارد و یا شما؟ چه عمل‌کردی برای ارائه دارید؟ بر سر کدام اصول خود ایستادید؟ این از اصول شما بود که هنوز تکلیف انتصابات قبلی روشن نشده و هنوز تکلیف شهدای راه آزادی وطن و مفقودان و جان‌باختگان مشخص نشده از درون زندان اوین برای مشاطه گر بزرگ جمهوری اسلامی ستاد انتخاباتی تشکیل دهید؟ عجب اصولی! به به و صد آفرین به این اصول!
اگر مشاطه‌گر بزرگ نظام جمهوری اسلامی پایگاه مردمی داشت چه نیازی بود که یکی از مادران شهدای راه آزادی وطن را وارد  بازی زشت خریدن مشروعیت برای مشاطه‌گر کنید؟ چه نیازی بود که از زندان اوین ستاد انتخاباتی تشکیل دهید؟ اساساً چه نیازی به چاپلوسی‌های ابلهانه برای راضی کردن فرعون زمان را داشتید؟   
خود بهتر از هرکسی می‌دانید که آبرویی در بین آزادی‌خواهان ندارید. به شما هشدار داده بودیم:
«وسط بازان بدانند که دوران وسط بازی به اتمام رسیده است. بیش از این آب در هاون نکوبند و تا دیر نشده با جریان اصیل و مردمی همراه شوند که زمان برای انتخاب به سرعت رو به اتمام است. از خواب برخیزید و چشمهایتان را باز کنید و دیگ جوشان نارضایتی در کشور و جبهه آشفته و هراس آلود ارتجاع را ملاحظه کنید! زینهار که جنبش آزادیخواهی راه رفته را باز نخواهد گشت و از شعارهایی که داده است، پا پس نخواهد کشید و بازندگان این حرکت شتاب گیرنده کسانی هستند که در مقابل قطار آزادی‌خواهی بایستند و یا در صدد انحراف آن برآیند که هر آنکس چنین کند، زیر ضربات پر قدرت آن له خواهد شد.» اعلامیه سبز – پروژه جدید اصلاح طلبان حکومتی: سراب اقلیت قوی در مجلس فرمایشی – مرداد ۹۰
 پیش از این گفته بودیم:
«طیف اصلاح‌طلب حکومتی ساز ناهماهنگی است که مانع وحدت در جبهه آزادی‌خواهی است. با گذشت زمان وجود اصلاح طلبان حکومتی به عنوان مهم‌ترین مانع در اتحاد فراگیر نیروهای مخالف استبداد ولایت فقیه آشکار و آشکارتر می‌گردد. اتحاد آن چیزی است که برای نافرمانی مدنی و به خاک سیاه نشاندن استبداد ولایت فقیه لازم است. از طرفی اتحاد جز با بیان واضح و شفاف خواسته‌ها امکان پذیر نیست و این دقیقاً همان چیزی است که اصلاح‌طلبان حکومتی حتی المقدور از آن جلوگیری می‌کنند. در تحلیل نهایی طیف اصلاح‌طلب حکومتی چون خود را جزوی از حاکمیت می‌داند تا آخرین لحظات به میانداری مشغول خواهد بود و از آشکار شدن خواسته‌ها و شعارها ممانعت می‌کند لذا تعیین تکلیف جنبش آزادی‌خواهی با این فرصت‌طلبان در ادامه حرکت رو به رشد جنبش آزادی‌خواهی اجتناب ناپذیر است.» اعلامیه سبز – شعار الهام بخش وحدت: مرگ بر اصل ولایت فقیه – تیر ۱۳۹۰ 
پس از دو سال و اندی که از بهمن ۸۹ می‌گذرد اکنون زمان تعیین تکلیف با جریان منحطی است که با خیانت به جنبش عظیم آزادیخواهی عمر نظام جهل و جنایت را طولانی نمود. نمایش خرداد ۹۲، جنگ گرگها به منظور چپاول بیشتر داراییهای یک ملت است و هیچ سنخیتی با یک انتخابات سالم و صحیح ندارد. در این مضحکه بین هاشمی رفسنجانی یا مشایی و دیگر گرگها و باند های مافیایی تفاوتی ماهوی وجود ندارد. تکلیف این جنگ و جدال باندهای مافیایی قدرت و ثروت نه با حضور و یا عدم حضور مردم  بلکه با وزن کشی مافیایی در «اتاق تجمیع آرا» مشخص خواهد شد.
در این بین شرکت و یا عدم شرکت مردم در این نمایش حکومتی در حکم مرگ و زندگی برای جریان منحطی است که شانزده سال مبارزات مردم ایران را به بیراه برده است. همان جریانی که یک سر آن در آخور ثروت‌های بادآورده در رژیم شیطانی و سر دیگر آن در جنایت‌های هولناک ده سال اول انقلاب درگیر است.
اعلامیه سبز، ضمن پا فشاری بر تحریم قاطعانه این نمایش حکومتی هشدار می‌دهد در روزهای آتی رژیم ولایت فقیه همسو با  ادوات ساخته و پرداخته شده در کارگاه شیطانی ولایت (اصلاح طلبان حکومتی) تمامی عناصر آشکار و پنهان خود را برای کشاندن مردم به پای صندوق‌های رای به خدمت خواهند گرفت.  
رژیم ولایت فقیه بسته به مسیری که برای فروپاشی محتوم خویش انتخاب می‌کند در «اتاق تجمیع آرا» کاندیدای مورد نظر را از صندوق‌ها بیرون خواهد کشید. حضور و یا عدم حضور مردم در دستگاهی که تقلب انتخاباتی در آن نهادینه شده در این امر تاثیری ندارد و تنها هدر دادن پتانسیل‌ها و مشروعیت بخشی به دستگاه جهل و جنایت است.
خروج مشایی و یا هاشمی رفسنجانی از اتاق تجمیع آرا فروپاشی نرم نظام و خروج کاندیدای شخص خامنه‌ای فروپاشی سخت نظام را به دنبال خواهد داشت. که در هر دو صورت لازم است جنبش آزادی‌خواهی با تکیه بر قطب نمای آزادی که همانا شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» است مسیر مستقل خویش را دنبال نماید و ضمن آلوده نشدن در جنگ و جدال باندهای مافیایی قدرت و ثروت از این جنگ و جدال باندی برای تعمیق و گسترش شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» در سطح جامعه کمال استفاده را بنماید.
خامنه‌ای و اصل منحوس ولایت فقیه عامل اصلی نابسامانی‌ها در کشور است و به هیچ عنوان نباید اجازه داد این جنایتکار زبون و این تفکر پوسیده ارتجاعی از زیر ضرب خارج شود. مرحله کنونی یکی از حساس‌ترین مراحل در مسیر رو به رشد جنبش آزادی‌خواهی است و امید می‌رود هم‌رزمان و همراهان از گرایش‌های سیاسی مختلف ضمن درک اهمیت آن تمام تلاش خود را در راستای مشروعیت زدایی از رژیم قرون وسطایی ولایت فقیه از طریق فعالیت در فضای مجازی و حقیقی و در راستای تحریم قاطع این نمایش حکومتی به انجام برسانند.
عبور موفقیت آمیز جنبش آزادیخواهی از نمایش خرداد ۹۲ و خاکسپاری رسمی اصلاح‌طلبان حکومتی در قبرستان تاریخ، نوید بخش و پیش زمینه طلوع آفتاب سرنگونی و پایان کابوس سی و چند ساله ارتجاع مذهبی ولایت فقیه خواهد بود.
به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان    

درگیری یک کاندیدا با گروه همراه مشایی و احمدی نژاد در ساختمان وزارت کشور (تصاویر)



ا







نیمه شب نوشته ها – 59 – بهروز سورن: در برابر ماشین اعدام حکومت سکوت نکنیم!


جمهوری اسلامی شاید بدین مباهات کند که در رده دوم کشورهای مجری اعدام در جهان بشمار می آید و به آمارهای ارائه شده از سوی مجامع بین المللی حقوق بشری بی اعتنا باشد و رواج خشونت و جنایت دولتی را از نکات مثبت نظام خویش بداند اما یک نکته  را نمیتواند نادیده بگیرد که موج مخالفان اعدام و کشتن انسان ها هر روزه  و بیش از پیش حلقه فشار را بر آنان تنگ میکند و دیر یا زود چوبه های اعدام رژیم را در هم می شکند.
چندی پیش 110 کشور جهان از قطعنامه لغو مجازات مرگ و اعدام پشتیبانی کردند و نکته اینجاست که جمهوری اسلامی در کنار آمریکا از فعالان مخالفت با این قطعنامه بوده است. کشور چین که بیشترین اعدام ها را در میان کشورهای جهان اجرا میکند
در کنار ژاپن, هند, کره شمالی, سوریه, عربستان سعودی, عراق و پاکستان  در میان 39 کشور مخالف قطعنامه بوده اند. تمایل به لغو این مجازات همانطور که گفته شد روز به روز در میان مردم جهان بیشتر می شود و خفت جمهوری اسلامی را بزودی خواهد گرفت.
چنانچه روزی روزگاری در خفا و غیر علنی دسته دسته و سبد سبد بهترین فرزندان کشورمان را به جوخه اعدام می سپرد و سکوتی مرگ  آسا این اقدامات جنایتبار را همراهی می کرد اما امروزه اخبار و گزارشات اعدام ها در زندانهای کشور با فاصله زمانی بسیار کوتاهی در داخل و خارج منتشر می شود و موجی از انزجار و محکومیت دامان ناپاک حکومتگران را می گیرد.
تکنولوژی پیشرفته این امکان را فراهم کرده است که  عملکرد حکومتیان را بسرعت و گستردگی افشا کند و در معرض دید افکار عمومی جهانیان قرار دهد. بر طبق گزارشی که از سوی نهادهای مترقی و حقوق بشری کرد منتشر شده است اینبار جمهوری اسلامی در صدد است که پنج فعال مدنی عرب را به چوبه های دار بسپارد. محکومیت به اعدام پیش از این به اداره اجرای احکام,  به آنها و خانواده هایشان ابلاغ شده است و رژیم مترصد فرصت و زمان مطلوب برای دست بردن به این اقدام جنایتکارانه است.
بر طبق آمار رسمی منابع حقوق بشری سال گذشته 314 مورد اعدام در ایران بطور رسمی ثبت شده است حال آنکه اعدام های مخفیانه و جمعی از خواص نظام ولایت فقیه بوده است. بنابر گزارشات نهادهای حقوق بشری در ایران آمار اعدام شدگان حد اقل  580 نفر بوده است و تنها در زندان وکیل آباد از تعداد 325 مورد اعدام مخفی هشتاد و پنج مورد رسما ثبت شده اند.
فراموش نکنیم که جمهوری اسلامی بیش از نیمی از این موارد را در ملاء عام اجرا کرده است تا مردم کوچه و بازار با سیمای خشونت طلب این رژیم از نزدیک آشنائی بیشتری پیدا کنند! هم از این جهات چنانچه آمار حقیقی و واقعی اعدام ها را در دست داشته باشیم جمهوری اسلامی میتواند شانه به شانه کشور چین در مقام اول اجرای این مجازات ضد انسانی و شنیع قرار گیرد.
با این وجود اعدام و مجازات مرگ در جمهوری اسلامی دارای ویژگی هائیست که در کشورهای دیگر بندرت یافت می شود. از جمله این ویژگی ها نوع اجرای این حکم در ملاء عام و در پیش دیدگان کودکان, کشتن زنان و مردان از طریق عمل وحشیانه سنگسار و اعدام نوجوانان نابالغ است که هر از گاهی سر تیتر نشریات خبری می شود.
هاشم شعبانی‌نژاد(شاعر، وبلاگنویس، دبیر ادبیات عرب و دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی دانشگاه چمران اهواز)/ هادی راشدی(دبیر شیمی و فوق لیسانس شیمی کاربردی)/ محمد علی عموری‌نژاد( فعال دانشجویی و عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان و وبلاگنویس) به همراه برادران جابر و مختار آلبوشوکه در پای چوبه های دار استبداد حاکم قرار دارند. سازمان دادن اعتراضات عمومی و وسیع و محکومیت مجریان مرگ و نیستی میتواند مانع این اقدام شود.
آنها که در موقعیت های نظری ملی, قومی, منطقه ای و مرامی گاها و در مواردی سکوت می کنند و بر مصداق معروف مرگ خوب است اما برای همسایه از کنار وقایع فاجعه آفرین با سکوت می گذرند میبایستی یک نکته را دریابند که بدون اتحاد و هم نظری گسترده و بسیط علیه اعدام در هر شکل و سیمای آن و برای هر انسانی,  این پدیده ناهنجار را نمیتوان در آینده آزاد و بهتر کشورمان حذف کرد و زندان ها مخوف رژیم را برای عبرت آیندگان به موزه تبدیل نمود.
فراموش نکنیم که زانیار و لقمان مرادی دو زندانی کرد دیگر در گوشه ای دیگر از زندانهای ایران در پای چوبه های دار بسر می برند.
در برابر اعدام قریب الوقوع پنج فعال مدنی عرب سکوت نکنیم!
بهروز سورن
14.5.2013

حکومت ایران مانند همیشه قصد دارد تعدادی افراد رده پایین مانند سعید مرتضوی و علی اکبر حیدری فرد و حسن زارع دهنوی را در ماجرای فاجعه کهریزک ، قربانی کند تا پای بزرگترهایی که در اسناد زیر می بینید، به ماجرا باز نشود

حکومت ایران مانند همیشه قصد دارد تعدادی افراد رده پایین مانند سعید مرتضوی و علی اکبر حیدری فرد و حسن زارع دهنوی را در ماجرای فاجعه کهریزک ، قربانی کند تا پای بزرگترهایی که در اسناد زیر می بینید، به ماجرا باز نشود

شرح سندها

صورت جلسه مورخ 23/1/1385 که در آن ، آقاي درويش معاون اداره کل سازمان زندان هاي تهران به همراه 6 مقام ديگر از بازداشتگاه کهريزک بازرسي و بازديد به عمل آورده و صراحتا با امضاي هر 7 نفر ، وی بهره برداري از بازداشتگاه کهريزک را بلامانع اعلام و در خاتمه اين صورت جلسه امضا ء کردند که در رابطه با اعزام متهمان به کهريزک با هماهنگي دادسرا اقدام شود

مجوز شماره 23041/205 مورخ 19/8/1386 که طي اين مجوز آقاي سهراب سليماني (رییس سازمان زندان های استان تهران) خطاب به معاون قضايي رييس کل دادگستري و مسئول دفتر امور زندانيان دادگستري استان تهران با ذکر رفع نواقص و ايرادات اين بازداشتگاه صراحتا اعلام کرده که اين اداره کل نيز مانند ديگر بازداشتگاه هايي که در اختيار نيروهاي مسلح است بر بازداشتگاه مذکور نيز نظارت خواهد نمود و رو نوشت اين مجوز به دادستاني تهران در همان زمان ابلاغ شده است

مجوز قوه قضائيه طي شماره 86/11216/م مورخ 7/11/1386 اشاره نمودند که طي آن قوه قضائيه خطاب به آقاي يساقي صراحتا حکم نموده که لازم است بازداشتگاه کهريزک با نظارت مستقيم سازمان زندانها براي متهمان دادسراي تهران باشد
 
1385.1.23.jpg1385.1.23.jpg  
شماره 205.23041 مورخ 1386.8.19.jpgشماره 205.23041 مورخ 1386.8.19.

شماره 11216.86.م تاریخ 1386.11.7.jpgشماره 11216.86.م تاریخ 1386.11.7.jpgn