۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

مقايسه تصويري از سال 1356 و يك تصوير دقيقا سي سال بعد سال 1386

http://amin-gostakh1.blogspot.com/2009/11/1356-1386.html

مقايسه تصويري از سال 1356 و يك تصوير دقيقا سي سال بعد سال 1386

كداميك عقايد خود را به ديگري تحميل كرد؟

يك تصوير در سال ۱۳۵۶ در شهر قم گرفته شده و چند تصوير نيز درست ۳۰ سال بعد در سال ۱۳۸۶ . تصوير اول آزادي پوشش چه چادر و چه بدون ججاب را به نمايش مي كشد. و تصوير دوم تحميل عقيده آن هم با استفاده از نيروي انتظامي را به نمايش ميگذارد آن هم در كشوري كه به گفته احمدي نژاد در آن آزادي نزديك به مطلق است . كدام تصوير كلمه آزادي را در ذهن شما تداعي ميكند ؟

قم 1356 چهار زن ايراني در مقابل يك جواهرفروشي - عكس از آلن كلر - كوربيس






واردات 54 هزار دسته بيل در خردادماه


ايلنا: مجوز ثبت و سفارش براي واردات 54 هزار دسته بيل نشان مي‌دهد كه اين ميزان دسته بيل از كشور امارات وارد كشور شده است.

در برگه ثبت و سفارش متقاضي واردات اين كالا كه در وزارت بازرگاني ثبت شده است، بندر شهيد رجايي به عنوان گمرك مقصد و كشور توليدكننده كالا كشور اندونزي عنوان شده است. اين تعداد دسته بيل در تاريخ 25 خردادماه سال جاري مجوز ورود به كشور را از وزارت بازرگاي دريافت كرده است.
اين 54 هزار دسته بيل چوبي با كارت بازرگاني وارد شده و نوع ارز نيز درهم امارات بوده است. در مجوز ثبت و سفارش كالا بانك گشايش كننده اين اعتبار بانك صادرات ايران معرفي شده است. ضمن اينكه نوع ثبت سفارش، اعتبارات اسنادي و نوع معامله، ارز آزاد عنوان شده است.

فيلم :تظاهرات و اعتصاب غذا در دانشگاه شریف ، امروز دوشنبه 11 آبان، 2 نوامبر (3 فيلم)

کفش های خود را در دست گرفتند و شروع به شعار دادن کردند.

ه گزارش پارسینه، برخی از دانشجویان در جلسه سخنرانی محمدحسین صفارهرندی، وزیر سابق ارشاد با پشت کردن به تریبون، کفش های خود را در دست گرفتند و شروع به شعار دادن کردند.

الله اکبر دانشجویان غرب تهران را لرزاند‏


امشب دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف با شعار الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور
به حمایت از دوست همکلاسیشان، محمود وحیدنیا برخاستند و نشان دادند که

دانشجو همچنان در صحنه است و در مقابل ظلم و دیکتاتوری ساکت نمی نشیند
.
آنها با این اقدامشان در واقع به پیشواز روز ١٣ آبان رفتند. محمود

وحیدنیا اکنون به نماد مبارزه، نمادی زنده و پویا، تبدیل شده است
.
قهرمانی زنده که بلوغ جنبش را نشان می دهد. تاکنون در مبارزات مردم ایران

نمادها انسانهایی مربوط به گذشته یا شهیدانی بودند که در راه جنبش جان

خود را فدا کرده بودند و برای اولین بار فردی که در میان ما حضور دارد و

با دلاوری خود ستم را به سخره گرفت به نماد مبارزه تبدیل شده است. روز ١٣

آبان دانشجویان با الگو گرفتن از وحیدنیا به خیابان می آیند و باور دارند

که ستمگر مترسکی پوشالی بیش نیست. مترسکی که با سخن حق فرومی ریزد و

همچون دیوی که شیشه عمرش بشکند دود می شود و به هوا می رود. خامنه ای در

مقابل سخن حق وحیدنیا سخنی برای گفتن نداشت. سخنانش از سر استیصال بود
.
تا آن زمان کسی چشم در چشم او نیانداخته و چنین بی پروا سخن نگفته بود
.
حتی نتوانست بماند و با حاضران نماز بخواند. به معنای واقعی کلمه گریخت
.
الله اکبر ما و سخنان برخاسته از حق مردم ایران دیو را فراری داد. دیو

بگریزد از آن قوم که قرا خوانند. بیایید در این روزهای باقیمانده تا روز

١٣ آبان برای آگاهی دادن به مردم و ایجاد روحی جمعی از فردا شب الله اکبر
گفتن را در پشت بامها از سر بگیریم. دانشجویان امشب این کار را شروع

کردند. فردا شب نیز همگی فریاد الله اکبر خود را رساتر از گذشته به گوش

دیکتاتورهای ریز و درشت می رسانیم و به آنها می فهمانیم که ایران دیگر

جایی برای آنها نیست. امروز را همگی اطلاع رسانی کنیم تا شب فریاد الله

اکبر در تمامی کوی و برزن طنین انداز شود. خوشدل باشید که شام ستم رو به

پایان است. اندکی صبر سحر نزدیک است. الله اکبر. الله اکبر. مرگ بر

دیکتاتور. مرگ بر خامنه ای

آن دوران تمام شده!


آن دوران تمام شده!
هنوز فکر می کنند می شود
با مردم قایم موشک بازی کرد! نصرالله کسرائیان: در کشوری که شما اگر کارت سوخت بنزین اتومبیل تان را گم کرده باشید و برای تجدید آن به سازمان ذیربط مراجعه کنید پرینتی را در اختیار شما خواهند گذاشت که در آن معلوم است در چه تاریخی، چه ساعتی، چه جایگاه هایی سوخت گیری کرده اید، چند لیتر زده اید، آیا بنزین سوپر زده اید یا معمولی و از چه نازلی بنزین زده اید و ... مردم این را توهین به شعور خود تلقی می کنند که مسئولان بگویند نمی دانند چه کسانی به خوابگاه دانشجویان حمله کرده اند و آنجا را به خاک و خون کشیده اند، یا این که در زندان کهریزک چه گذشته است، و به جای محاکمه و مجازات مسببین این حوادث، آدم هایی مثل سعید حجاریان و بهزاد نبوی یا جوانی را محاکمه کنند که به جای کوکتل مولوتف، می گوید کوکتل مولوفن. نصرالله کسراییان عکاس سرشناس ایران، که اخیرا نمایشگاهی از آثار او نیز در تهران برپا شده بود، مشاهدات خود از سرکوب اعتراضات پس از کودتای 22 خرداد مردم را بیان داشته که سایت مدرسه فمینستی آن را منتشر کرده است. گفته های او را با حذف مقدمه گفتگو کننده می خوانید: یکی دو شب بعد از اعلام نتایج انتخابات داشتم خودم را برای خوابیدن آماده می کردم که یک دفعه دخترم که داشت توی اتاقش مطالعه می کرد صدایم زد که بابا بیا ببین چه خبر است - (موقع آمدن به منزل سر راهم دیده بودم که اتومبیل ها بوق می زنند و توی میدان کاج، عده زیادی در حالی که شعارهایی در اعتراض به نتیجه ی انتخابات می دادند تجمع کرده اند. فضا اصلاً خشن نبود بیشتر شبیه جشن بود، جشنی همراه با اعتراض)- وقتی از پنجره نگاه کردم دیدم صدها موتور سوار صف کشیده اند. صحنه ی هول انگیزی بود، صدای صدها موتور سیکلت روشن حوالی ساعت 11 شب و صدها شبح بی قرار. با همان لباس خانه رفتم دمِ در. موتورسوارها با لباس های جورواجور، بعضی با پوتین و شلوار الاپلنگی و پیراهن معمولی، بعضی دیگر هم با لباس معمولی اما همه بدون استثناء مجهز به سه نوع ابزار: چماق، باتوم و زنجیر. قیافه ها هم خیلی عجیب بود، دلم نمی خواهد این حرف را بزنم، اما به نظرم بیشتر شبیه مجرمینی بودند که از زندان آزادشان کرده باشند. خیلی حرفه ای به نظر می رسیدند. از یکی شان پرسیدم ببخشید آقا چه خبر شده، گفت جنگ است، گفتم: ببخشید اسرائیلی ها حمله کرده اند. گفتند: نه، جنگ (میدان) آزادی است با میدان کاج. گفتم مطمئنید که دشمن همان هایی هستند که در میدان کاج اند، گفتند حاجی برو بخواب. ما برای آرامش شما این کار را می کنیم، گفتم ببخشید من داشتم می خوابیدم، اما حالا دیگر نمی دانم چطور بخوابم. دیدم دارند بدجوری نگاهم می کنند و اصلاً هم اهل طنز و شوخی به نظر نمی رسند. سرم را مثل سی سال گذشته انداختم پایین و رفتم بالا اما یواشکی و دزدانه در حالی که چراغ اتاق را خاموش کرده بودیم صحنه را تماشا می کردیم. یک باره موتورسوارها از جا کنده شدند. قاعدتاً فرمان از جلو صادر شده بود، جایی که در معرض دید ما نبود. با رفتن آنها و بلند شدن سروصدا در خیابان، آمدم پایین. حدود 100 متر پایین تر هنگامه ای بر پا شده بود. دو سه پلاک پایین تر چند تایی شان را دیدم که داشتند شیشه های یک اتومبیل سواری سفید رنگ را خــُرد می کردند. دو سه نفرشان هم رفته بودند روی سقف آن و بالا و پایین می پریدند. یکی شان هم با آیفون تصویری خانه ی روبه رویی وارد کوفتمان شده بود. برگشتم بالا به همسرم گفتم عزیزم یکی از آن قرص های کذایی را بده. اسم قرص ها را نمی دانم چیست اما او منظورم را می فهمد. روز بعد سرِ کار که می رفتم، نعش اتومبیل سواری سفید رنگ - یک پژوی 405 پرشیا - هنوز کنار خیابان بود. روز قدس هم که به گفته ی یکی از سردارها دو میلیون مجاهد و ساواکی به خیابان آمده بودند شنیدم جز یکی دو مورد پراکنده حادثه ی خاصی اتفاق نیفتاده و راهپیمایی در کمال آرامش برگزار شده است. پس از دیدن موتورسوارها در آن شب کذایی و شنیدن خبر راهپیمایی روز قدس این فکر به ذهنم خطور کرد که انگار نیروهای خودسر آنقدرها هم خودسر نیستند و گرنه حالا که این همه مجاهد و ساواکی بیست، سی ساله با پای خودشان وارد خیابان ها شده اند چه فرصتی بهتر از این برای قلع و قمع می توانست باشد. در حال حاضر جامعه ما دوقطبی شده. یک طرف، آنهایی که فکر می کنند می توانند مسائل اجتماعی را با همان ابزارهایی که در بالا نام بردم حل کنند، و در طرف دیگر ما «سوسول ها» یعنی کسانی که برای تغییر، راهی جز اندیشیدن به مسائل، یافتن راه حل و گفتگو و مسالمت نمی شناسند و به جای آن که به فکر منافع گروهی یا جناحی باشند بیشتر به فکر مصالح کل جامعه هستند و بیش از آنکه خود را پیرو یک ایدئولوژی یا تفکر معینی بدانند خود را شهروندی می دانند که وطنش را دوست دارد و به پیشرفت آن می اندیشد. به نظر من مسئولان این رفتارها، باید از این قایم موشک بازی با مردم دست بردارند. در کشوری که شما اگر کارت سوخت بنزین اتومبیل تان را گم کرده باشید و برای تجدید آن به سازمان ذیربط مراجعه کنید پرینتی را در اختیار شما خواهند گذاشت که در آن معلوم است در چه تاریخی، چه ساعتی، چه جایگاه هایی سوخت گیری کرده اید، چند لیتر زده اید، آیا بنزین سوپر زده اید یا معمولی و از چه نازلی بنزین زده اید و ... مردم این را توهین به شعور خود تلقی می کنند که مسئولان بگویند نمی دانند چه کسانی به خوابگاه دانشجویان حمله کرده اند و آنجا را به خاک و خون کشیده اند، یا این که در زندان کهریزک چه گذشته است، و به جای محاکمه و مجازات مسببین این حوادث، آدم هایی مثل سعید حجاریان و بهزاد نبوی یا جوانی را محاکمه کنند که به جای کوکتل مولوتف، می گوید کوکتل مولوفن. ببین جواد، وقتی مردم خودشان رأساَ با گوشت و پوست و استخوان، همه چیز را تجربه می کنند و با چشم خود می بینند، واقعاَ نمی دانم که نگفتن حقیقت تا چه اندازه می تواند آنها را متقاعد کند. به نظر من مردم همه چیز را می دانند و سکوت الزاماَ همواره نشانه رضایت نیست. تمام ظرافت قضیه شاید در همین نکته است که بپذیریم نسل امروز، نسل انقلاب 57 نیست. این نسل به حقوق خود آگاه است و می داند چه می خواهد و آنطور که من می بینم برای استیفای آن کاملاً جدی است. برای اطمینان از شعور و احساس مسئولیت این نسل همین قدر کافی است که بدانیم اکثریت قریب به اتفاق اعضای آن، تنها راه تغییر را، راه مسالمت آمیز و بی خشونت می دانند. در حقیقت این مسئولان هستند که باید واقعیت لزوم تغییر را بپذیرند. «اصلاحات اساسی یک ضرورت است» و فرصت کنونی یک فرصت تاریخی. به عنوان شهروندی که در برابر جامعه اش احساس مسئولیت می کند قبلاً گفته ام باز هم تکرار می کنم: مسائل فرهنگی- اجتماعی، راه حل نظامی- امنیتی ندارد. من هنوز هم امیدم را از دست نداده ام که در صورت وجود اراده ی سیاسی لازم، در جامعه ی ما آنقدر خــِرَد و شعور وجود دارد که مسائل مان را بدون توسل به خشونت حل کنیم

مانا نیستانی



مانا نیستانی

نخبگان و رهبر گزارش تکمیلی یک دیدار تشریفاتی که با سخنان یک دانشجو بهم ریخت






نخستین گزارش درباره حاشیه پراهمیت دیدار رهبر با نخبگان در پیک نت منتشر شد و سپس گوشه هائی از این گزارش در برخی وبلاگ ها و حتی بسیار خلاصه در سایت آفتاب انتشار یافت که همگی صحت گزارش دریافتی پیک نت را تائید کرد.

آنچه را در ادامه می خوانید گزارش کامل تری است از آن دیدار و حاشیه پر اهمیت آن که یکی از حاضر در دیدار نوشته است. گزارشی که با ذکر جزئیات است. جزئیاتی که در گزارش اولیه که به پیک نت رسید و انتشار یافت وجود نداشت:

من در جلسه همایش ملی نخبگان و دیدار با خامنه ای شرکت داشتم و قصد دارم ماوقع را توضیح دهم.

تعدادی برای صحبت کردن از قبل انتخاب شده بودند و حتی صحبتها و متن سخنرانی اونها هماهنگ شده بود . این افراد یکی یکی رفتند و همان صحبتهای کلیشه ای وخسته کننده همیشگی را (همگی از روی کاغذ واو ننداز) خواندند. در پایان خامنه ای پرسید کس دیگری صحبتی نداره؟ تعدادی دست بلند کردند و یک نفر بلند شد ایستاد که خامنه ای گفت برود صحبت کند. این دانشجو سخنان شدیدا انتقادی را شجاعانه و درکمال خونسردی بر زبان راند. وی خود را دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد و در ابتدای صحبت گفت که این کسانی که از طرف نخبگان آمدند و از روی کاغذ حرفهایی زدند نماینده تمام نخبگان نبودند و ما آنها را انتخاب نکرده بودیم. این حرف با تشویق شدید و استقبال حضاری که قبل از آن با صحبتهای خواب آور کسل شده بودند همراه شد. سپس وی حرفهای خود را به این شکل ادامه داد، که من سعی می کنم تا جای ممکن عین جملات وی و در غیر این صورت نقل به مضمون بیاورم :

"حرفهای من در زمینه متفاوتی نسبت به آنچه که دوستان مطرح کردند می باشد و صحبتهای خود را در 3 بخش ارایه می کنم.

1- متاسفانه صداوسیمای ما بازتاب دهنده ی آنچه که درکشور ما میگذرد نیست. آیا به نظر شما صدا وسیما وقایع اخیر را به همان شکلی که در جامعه ما وجود داشت نشان داد ؟ یا خلاف واقع بود؟ درسته که حرفهای من به صورت سوالی هست اما منظور بنده از لحنم کاملا مشخصه . متاسفانه زمانی که رسانه مادرو مهمترین عنصر اطلاع رسانی مردم بدین شکل رفتار میکند انتظاری از دیگر رسانه های خرد نمی رود. صدا وسیما یی که زیر نظر شما کار میکند و رییس آن را شما تعیین می کنید ، دو حالت دارد : یا به دستور شما این گونه عمل میکند و یا نظارتی بر آن ندارید. این سوال مطرح است که در این 30 سال آیا واقعا جامعه ما به سمت اسلامی شدن و اخلاقی بودن پیش رفته؟ اگر ذره ای هم جواب به این سوال منفی باشد باید به عملکرد خود در این 30 سال شک کنیم.

2- مساله دوم را من با مثالی در یک مقیاس کوچکتر مطرح می کنم. در یک خانواده زمانی که دو برادر با یکدیگر مشکل دارند اگر پدر خانواده با برادر کوچکتر برخورد خشنی کند ، برادر بزرگتر هم به خود این اجازه را می دهد که با برادر کوچکتر رفتار خشونت آمیز داشته باشد. شما که مقام پدری دارید وقتی با مخالفان خود آن گونه برخورد می کنید عوامل پایین تر نیز به طبع آن رفتاری دارند که همه میدانند در زندانها چه گذشت. در مورد وقایع زندانها من به یاد دارم که در یکی از سخنرانی ها فرمودید که با مسببان این گونه وقایع و متخلفان زندانها به شدت برخورد می شود اما.. من خودم در یک تظاهرات سکوت در تاریخ (...) حضور داشتم. اونجا لباس شخصی ها و افراد لباس دار ریختن و همه ما رو زدند.

3- من نمیدانم چرا در این کشور اجازه ابراز هیچ گونه انتقادی در مورد شما داده نمی شود؟ من دراین 5 سالی که روزنامه ها را مطالعه می کنم ندیدم که کسی نقدی به شما وارد کند حتی یک جمله مجلس خبرگان که وظیفه آن نقد و نظارت بر عملکرد رهبری است عملا مشاهده می شود که این کار را انجام نمی دهد. "

دربین صحبتها بسیجی هایی که بین حاضران پخش بودند پارازیت می انداختند و داد میزدن که تمومش کن . وسط صحبتها یک برگ کاغذ به آن دانشجو دادند. او هم رو کرد به خامنه ای و گفت که به من گفتن که وقتت تمومه اما اگر اجازه میدین هنوز صحبت دارم.

همین موقع بسیجی ها هم صلوات فرستادن که تمومش کنن .خامنه ای گفت از اول هم وقت تموم بود ولی حالا شما صحبتهاتو ادامه بده. در پایان صحبتهای وی با تشویق شدید و بسیارطولانی نخبگان همراه شد. بعد خامنه ای شروع کرد به جواب دادن و اظهار ناراحتی کرد که اینجا ما نمیخواستیم از این دست صحبتها مطرح بشه و دوست داشتم که در زمینه مسایل نخبگان و علمی بحث بشه و در جواب به آن دانشجو همان حرفهایی را زد که در خبرها دیدیم. یعنی در واقع به خاطر صحبتهای آن دانشجو بود که خامنه ای مجبور شد درباره انتخابات حرف بزند و ...

وی پاسخ داد کی گفته از ما انتقاد نمی کنن ؟! من خودم گفتم برید کرسی های آزاد اندیشی تو دانشگاهها بزنید. چرا راه ننداختین خودتون؟ برید انتقاد کنید و...

یک بسیجی ذوب در ولایت هم گفت آقا میخوام بیام دست بوسی . خامنه ای هم چفیه اش رو در آورد گذاشت برای اون و فورا از پرده پشت سرش غیبش زد. به نخبگان گفته بودند انتهای مراسم قراره نماز جماعت به امامت آقا برپا بشه ما سرگردون مانده بودیم که حالا چی به چیه و قراره چی بشه... اونا هم گفتن دیگه تمومه ، نمازی در کار نیست خودتون برید بخونید.

در ادامه همایش من دیگه اثری از اون دانشجویی که رفته بود صحبت کرده بود ، در همایش ندیدم.

پی نوشت :

در پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری به این آدرس

http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=6056

می بینید که نام این دانشجو (محمود وحید نیا) در انتهای لیست کسانی که صحبت کردند اومده اما از مدارج و افتخاراتش چیزی ننوشته در صورتی که برای نفرات قبلی که با هماهنگی بوده این کار رو کرده. در سایت دفتر حفظ و نشر آثار آبت ا... خامنه ای این مورد تا حدودی توضیح داده شده :

http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8294


پدر فریبا پژوه : دخترم از برخورد زندانبانان فریاد می زد



روز آنلاين : رضا پژوه پدر فریبا پژوه در مصاحبه با روز گفت دخترش دریکی از جلسات ملاقات از برخورد زندانبانان چنان آشفته بود که پشت کابین فریاد می زد. وی که به ادامه بازداشت دخترش که یک ماه اول زندان را در سلول انفرادی گذرانده،اعتراض دارد،در این مصاحبه تاکید می کند که دسترسی نداشتن فریبا پژوه به وکیل، نقض صریح حقوق وی و برخلاف قوانین است. او همچنین بی توجهی به وضع زندانیان را "بسیار شگفت انگیز" می خواند.

رضا پژوه درخصوص وضعیت فرزندش از نظر داشتن وکیل گفت: مسوولین از اینکه فرم های قبول وکالت نعمت احمدی، وکیل مدافع را به وی بدهند خودداری کرده اند. اگر چه پیش از این مینا جعفری وکالت وی را قبول و فریبا پژوه نیز در زندان این فرم را امضا کرده بود. او تاکنون دوبار از بازپرس پرونده نامه گرفته اما نتوانسته است فریبا را ملاقات کند در حالیکه این از حقوق اولیه متهم به شمار می رود. این حتی نقض قوانین امروزی جامعه ماست.

پدر فریبا پژوه ضمن ابراز نگرانی از نحوه برخورد با دخترش در زندان افزود: فریبا چندین بار از برخورد زندانبان ناراحت بود به نحوی که یک بار درملاقاتی که با وی داشتیم چنان آشفته بود که پشت کابین داد می زد. این چیزی نیست که ما بخواهیم اطلاع رسانی کنیم چون دهها نفر آنجا بودند و این وضعیت را مشاهده کردند. او گفت که بدن او را گشته اند و از نحوه بازرسی بدنی زننده خود بسیار ناراحت بود. درضمن درمواردی مانند دستشویی رفتن در داخل زندان محدودیت هایی به وجود آورده بودند که در شان فرزند من وهیچ زندانی دیگری نیست و به قولی خدا را خوش نمی آید که با جوانان این مملکت با چنین رفتار توهین آمیزی برخورد شود.

وی درخصوص سوال های نامربوط در مورد زندگی شخصی افزود: دخترم یک بار در این موردچیزی به ما گفت که موجب شگفتی مان شد. اگر یک نفر جرمی می کند- که ما معتقدیم فرزندمان بیگناه است وباید هرچه زودتر آزاد شود- باید درمورد آن جرمی که ادعا می کنند از وی سوال کنند نه اینکه او را در مورد زندگی شخصی و مواردی که اصلا به کار وحرفه او ربطی ندارد مورد بازجویی قرار دهند. البته ما با چند تن دیگر از زندانیانی که اخیرا آزاد شده اند نیز صحبت کردیم و به نظر می رسد صحبت از مسائل غیرحرفه ای و زندگی شخصی، یکی از موارد متداول در بازجویی ها به شمار می رود. مخصوصا یک آقایی هست که لهجه اصفهانی دارد و در میان زندانیان خانمی که از زندان آزاد شده اند به استفاده از توهین های کلامی و خشونت زبانی شهرت دارد. البته این موضوع به زمانی برمی گردد که وی در انفرادی بود، او از اول ماه رمضان تا پایان ماه رمضان در زندان انفرادی بود

وی درخصوص دستگیری بدون دلیل فریبا پژوه افزود: ما به مسوولین می گوییم آیا یک دختر بیست وچند ساله امنیت مملکت را به خطر می اندازد یا آنها که در سیستان وبلوچستان بمب گذاری می کنند. این شایسته نظامی نیست که دم از رفتار اسلامی می زند. بچه من وقتی از زندان بیرون بیاید چه تصوری از این آدم هایی که این جامعه را اداره می کنند خواهد داشت؟ ای که یک ماه انفرادی باشد درست است؟


شرح کاملی از فشار بر اهل سنت بلوچستان از زبان امام جمعه زاهدان


مَی مَکُران: فشار مذهبی علاوه بر فشار ملی مشخصه سیاست دولت اسلامی در بلوچستان است. این امر اعتراض مردم منطقه را برانگیخته است. همین فشار و تضعیقات حکومت اسلامی است که زمینه ی توجیهات اقدامات تروریستی جندالله نیز شده است. آن چه در زیر می خوانید سخنان مولوی عبدالحمید امام جمعه زاهدان است که شرح کاملی از این اجحافات است که بر مردم منطقه اعمال می شود. این سخنان را باید صریح ترین بیانی دانست که تاکنون این امام جماعت اهل سنت مطرح کرده است. و این نشان از آن دارد که کاسه صبر آن ها نیز لبریز شده است.

بر اهل سنت فشار نیاورید و بگذارید بدون دغدغه در کنار هم زندگی کنیم
مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان در قسمت دوم خطبه های جمعه این هفته با انتقاد شدید از احضار گسترده علمای شاخص و برجسته و بازداشت آنان توسط دادگاه ویژه روحانیت مرکز مشهد، به نقطه آغاز مشکلات و فشارهای مذهبی بر اهل سنت در دولت نهم اشاره کرده و گفت: ما در اواخر دولت نهم احساس کردیم دارد فشار بزرگ مذهبی بر جامعه اهل سنت وارد می شود.
در آن زمان بنده طی توقفی که در تهران به قصد سفر به حرمین شریفین داشتم با بعضی از افراد که در رده بالای حاکمیت بودند صحبتی داشتم. آنان صحبتهایی را مطرح کردند که دال بر این مطلب بود که دیگر کاسه صبرشان نسبت به اهل سنت لبریز شده است و تحمل آزادی مذهبی اهل سنت را ندارند و گویا می خواهند دست به یک سری اقدامات بزنند، و در آن نشست صحبتهای دیگری نیز مطرح شد که مصلحت نیست اینجا بیان شود.
مولانا ادامه داد: اولین مشکلی که در آن دوره (نهم) شاهد آن بودیم توهین های بی سابقه ای بود که به طور علنی به مقدسات اهل سنت می شد. این مساله باعث درگیری در زاهدان شد که مشکلاتی به وجود آورد و به نحوی گذشت و حل شد.
مشکل دومی که هرگز در اذهان جامعه اهل سنت نمی گنجید و به فکر کسی خطور نمی کرد و متاسفانه اتفاق افتاد مساله تخریب مدرسه عظیم آباد بود. حادثه ای که برای همه ما اعم از مرد و زن و پیر و جوان تلخ و سنگین بود، یک مدرسه اهل سنت با آن عظمت تخریب شود، ما در مورد این مساله گلایه کردیم و به مقامات بالا نامه نوشتیم و کوشش کردیم مساله به نحوی حل شود و مشکلات دیگری به وجود نیاید که متاسفانه تاکنون بدون حل باقی مانده است.
مساله سوم مطرح کردن طرح ساماندهی مدارس اهل سنت بود، آن زمان انتخابات نزدیک بود و در ابتدا گفتند مدارس را تا پنج سال مهلت می دهند، سپس با به وجود آمدن جریان انتخابات و مشکلات پس از آن کمی مساله خوابید و ما نفس راحتی کشیدیم.
امام جمعه اهل سنت زاهدان به آخرین مشکلی که در هفته ها و روزهای اخیر در دولت جدید به وجود آمده اشاره کرد و گفت: اینک احساس می کنیم که فشارها دوباره شروع شده است و در شکل احضاریه گسترده و بی سابقه و بازداشت علمای شاخص اهل سنت ظاهر گشته است. بهانه این احضاریه ها وجود طلاب غیرایرانی یعنی افغانی و تاجیکستانی است؛ مردم تاجیکستان که سالها زیر یوغ شوروی از تعالیم اسلامی دور مانده و برای یادگیری علوم اسلامی به کشورهای اسلامی مراجعه می کنند، به عربستان و سوریه و مصر و پاکستان می روند و حتی عده ای در ایران در شهرهای قم و گرگان در حوزه های شیعه درس می خوانند، ما که علاوه بر بُعد فرهنگی و زبان، از لحاظ فقهی نیز با آنان نزدیکتریم، آنها می خواهند فقه حنفی و قرآن مجید را یاد بگیرند و کسانی که پیرو مذهب شافعی اند می خواهند فقه شافعی را فراگیرند.
مولانا عبدالحمید ادامه داد: ما به صراحت می گوییم که تعلیم این برادران هیچ نوع منفعت سیاسی یا مادی برای ما ندارد فقط منفعت دینی و خدایی مطرح است و بس. فرزندان افغانی نیز برای فراگیری علوم دینی به مدارس اهل سنت مراجعه می کنند و این هیچ ضرری برای مردم ایران درپی نداشته است در حالی که برادران افغانی ما در جاهای مختلف ایران زندگی می کنند و فرزندان بعضی در مدارس دینی درس می خوانند.
مولانا عبدالحمید افزود: بر سر علمای اهل سنت فشار می آورند، از یک طرف طرح ساماندهی مدارس اهل سنت مطرح می شود و می گویند اگر این طرح را نپذیرید با شما برخورد قانونی خواهد شد و از طرف دیگر مساله طلاب غیرایرانی به میان آورده می شود.
ایشان خاطرنشان کرد: جای نگرانی اینجاست که ده هزار نفر از همین طلاب خارجی در قم تنها در جامعه المصطفی مشغول تحصیل اند که اغلبشان اهل سنت اند و نیز در حوزه امام خمینی و بقیه حوزه های علمیه قم مشغول تحصیل اند و عده ای از آنان در حوزه علمیه گرگان در مدرسه ای که مخصوص طلاب خارجی و تاجیکستانی تاسیس شده است درس می خوانند در حالی که در آنجا استاد هم شیعه و اکثر کتابهایشان هم از کتب اهل تشیع است. سوال ما این است که این خارجی ها با چه مجوزی در این مراکز حوزوی درس می خوانند؟ با همان قانونی که شما به این مراکز اجازه می دهید به ما هم اجازه بدهید. اگر شما این طلاب را از مدارس بیرون کردید ما هم همین کار را می کنیم. شما می گویید آن مراکز مجوز دارند ما می گوییم به ما هم مجوز بدهید تا اختلاف به وجود نیاید.
امام جمعه اهل سنت زاهدان گفت: یکی از بزرگترین مشکلات ما گزارش های غیرواقعی و دروغینی است که از سوی بعضی افراد مغرض به مقامات بالا داده می شود. یکی از مسئولین استانی در طی تماس تلفنی که با وی داشتم به من گفت: شما در مدارستان چهار هزار طالب خارجی دارید؟ بنده به ایشان گفتم که این دروغ محض است و به شما اشتباه گزارش داده اند و چنین چیزی اصلا وجود ندارد. بنده نمی دانم این گزارشهای نادرست را چه کسی داده است؟! حاج آقای مقتدایی رئیس حوزه علمیه قم نیز مدتی قبل اعلام کرده بود که 37هزار طلبه در سیستان و بلوچستان درس می خوانند. این چه گزارش دروغی است که به ایشان داده شده است؟! در تاریخ بلوچستان این تعداد طلبه نداشتیم.
البته طلاب در نزد ما به کسانی اطلاق می شود که به طور رسمی در مدارس دینی ثبت نام کرده و نصاب درسی حوزوی را می خوانند و کسانی که یک ساعتی نزد امام مسجد قرآن می خوانند سپس به خانه هایشان می روند طالب علم محسوب نمی شوند.
مولانا بعد از بیان این مطلب گفت: لعنت خدا بر کسانی باد که گزارشهای دروغین به بزرگان می دهند. همچنین گزارشهای کذب و بی اساسی در مورد مدرسه عظیم آباد داده بودند. من به خدایی که حاضر و ناظر من و شماست سوگند یاد می کنم که این گزارشها کذب و دروغ محض است.
مولانا عبدالحمید تصریح کرد: من امروز از مسئولین امر و علما و روحانیت اهل تشیع می خواهم حرفهای مرا بشنوند و به همه می گویم که ما را تحمل کنید و بدانید همان طور که شیعه یک واقعیت است اهل سنت نیز در ایران یک واقعیت است و باید این واقعیت را بپذیرید. ما اخوت و برادری اهل تشیع را درک می کنیم و هرگز راضی به ضایع شدن حق آنان نیستیم و با بسیاری از برادران اهل تشیع که از نظر سیاسی و اجتماعی نزدیک تریم ارتباط داریم و برایشان حرمت قائلیم. ما برای دولت و برای رهبر معظم انقلاب حرمت قائلیم و اگر امروز دولت و رهبری و نیروهای مسلح اعلام کنند که نیاز به کمک داریم ما حاضریم وسایل خانه را تقسیم کنیم و زمین و سرمایه های خود را نیز با آنان تقسیم کرده و در اختیارشان قرار دهیم، ما در جبهه غرب از میهنمان دفاع کردیم و کشته دادیم، هنوز هم آماده دفاع هستیم زیرا ما ایرانی هستیم و کشورمان را دوست داریم، اما مسئولین امر بدانند که ما در بخش مذهب یک وجب هم عقب نشینی نمی کنیم.(تکبیر حاضرین)
خطیب جمعه اهل سنت مسجد مکی افزود: در اعلامیه ای خواندم که نمایندگان ولی فقیه در “مناطق قومی” جلسه ای برگزار کردند، گویا می خواهند به جای مناطق سنی نشین، اصطلاح “مناطق قومی” را جایگزین کنند و نام مذهب را از این استانها حذف کنند، آنها همچنین در مورد مدارس دینی اهل سنت تصمیم گیری کردند، نمایندگان ولایت فقیه برای ما قابل احترامند همان طور که خود ولی فقیه بسیار برای ما قابل احترام است، اما چرا آنان در مورد مدارس اهل سنت تصمیم بگیرند؟ تصمیم مدارس اهل سنت با خود اهل سنت است نه با نمایندگان ولی فقیه. (تکبیر حاضرین)
ایشان تاکید کرد: شما که مساله طلاب خارجی را جلوی ما می گذارید و اعتراض می کنید که خلاف قانون است، چرا قانون اساسی اصل 12 و 19 را که آزادی مذهبی و آزادی در بخش تعلیم و تربیت فرزندان را به ما می دهد را نادیده می گیرید؟ به صراحت می گویم که ما هرگز نمی توانیم حوزه ها و مساجدمان را در دست دولت یا در دست علمای شیعه بدهیم. (تکبیر حاضرین)
علمای شیعه برای ما محترم اند و برادران ما هستند و دولت متولی امور دنیای ماست، انتخابات ما و دانشگاههای ما در دست دولت است ولی در همین امور دنیوی که در دست دولت دادیم در بعضی موارد با مشکلات موجه شدیم و پریشان هستیم چنان چه امروز بخش بزرگی از ملت ایران بر صحت انتخابات اعتراض داشته و پریشان اند، پس چگونه ما می توانیم که دین و مذهبمان را در دست شما بدهیم! ما نمی توانیم در این مساله اعتماد کنیم. (تکبیر حاضرین)
مولانا ادامه داد: شرط اخوت ما این است که با بخش مذهبی ما کاری نداشته باشید، ما نظارت شما را می پذیریم، ما را راهنمایی کنید و اشکالات را تذکر دهید می پذیریم و اطاعت می کنیم اما نمی توانیم مقدّرات مذهبمان را در دست دولت بدهیم. ما تسلیم قانونیم اما مدارس مان را و مذهبمان را به دست نمایندگان ولی فقیه نمی دهیم و تا زمانی که جمهوری اسلامی است و بعد از آن هر دولت و حکومتی بیاید ما حاضر نیستیم مذهبمان را در اختیار کسی قرار دهیم و در این راه نه از زندان ما را بترسانید و نه از مرگ ما هراسی داریم. (تکبیر حاضرین)
بگذارید ما در کنارتان زندگی کنیم، شما از ما بزرگترید. همان طور که در قم مدارس مشغول به درس و تدریس اند ما را نیز به حالمان رها کنید و علمای ما را احضار و بازداشت نکنید، بلکه با ما مذاکره کنید، ما اهل گفتمان هستیم، با ما صحبت کنید اگر حرف خلاف گفتیم تذکر دهید. امروز در دنیا مساله گفتگوی تمدنها مطرح است و ما در این عصر زندگی می کنیم، و نیز در هیچ جای دنیا به اندازه ایران سخن از وحدت و عدالت مطرح نمی شود، حرف از وحدت بسیار است اما وحدت عملی نسیت، چرا باید این طور باشد؟! مجمع تقریب داریم اما عملاً هیچ اثری نیست. بنده در یکی از سخنانم گفته بودم که اهل سنت ایران بهترین اهل سنت هستند – البته به اهل سنت بقیه کشورها برنخورد – زیرا مطالباتشان را به آرامی و از طریق قانون مطرح می کنند، ما برای دولت دردسر درست نکرده و نمی کنیم، ما که از وحدت سخن می گوییم چرا طرز عمل طوری باشد که اهل سنت به ناله درآید؟
امام جمعه اهل سنت زاهدان به مشکلات طول 30 سال عمر انقلاب و تحمل اهل سنت در مقابل همه این مشکلات اشاره کرد و آخرین مشکل که مشکل مذهبی است را غیر قابل تحمل برای جامعه اهل سنت دانست و تصریح کرد: ما برای حفظ وحدت در مشکلات 30 سال صبر کردیم، فرزندانمان در دانشگاهها آینده ای مجهول دارند، تخصص می گیرند و تحصیلات دانشگاهی دارند اما استخدام نمی شوند، ما بر این مساله زیاد پافشاری نکردیم اما اگر شما بر مدارس فشار بیاورید ما تمام حقوقمان را از طریق قانونی مطالبه می کنیم.
ایشان به مساله مسجد اهل سنت در تهران اشاره کرد و گفت: در پایتخت روسیه و تمام کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، شیعیان و اهل سنت مساجد دارند اما هنوز ما مسجدی در تهران نداشته باشیم! نمی دانیم این به چه صورتی توجیه می شود؟! ما را تحمل کنید، ما متمرد و سرکش و گردن کلفت نیستیم، اما در رابطه با مذهب مصمم هستیم که از همه چیزمان و از زن و بچه های خودمان بگذریم. (تکبیر حاضرین)
مولانا عبدالحمید خطاب به رئیس جمهور و دولتمردان کشور گفت: عرض بنده به آقای احمدی نژاد و بقیه دولتمردان این است که ما می خواهیم با شما مذاکره کنیم، و ما خوب می دانیم که مرکز این فشارها از کجاست.
ایشان در ادامه افزود: ما از رهبر انتظار پدری داریم، ایشان سمت پدری برای همه دارند، انتظار داریم نامه های پرناله ما را مورد توجه قرار دهند و اگر ما داد تظلّم از دست بعضی مسئولین می کنیم به ما رسیدگی کنند.
مولانا در پایان اظهار داشت: امیدواریم ما را هم بگذارید راحت زندگی کنیم و دغدغه فکری نداشته باشیم و طبق قانون حقوقمان را به ما بدهید. ما می خواهیم قانون برای همه باشد، همان قانونی که برای قم است برای ما هم باشد. چه فرقی بین ما و قمی ها وجود دارد؟ ما هم ایرانی هستیم. اگر چه آنها از ما بزرگترند اما نباید بین حوزه های علمیه و علما تفاوتی باشد.


روحانی تمام وقت در مدارس مستقر می شود



10 آبان 88


وزارت آموزش پرورش ایران تصمیم گرفته تا در تمامی مدارس کشور یک روحانی مستقر شود تا علاوه بر برگزاری نماز جماعت، به سئوالات و شبهات دانش آموزان پاسخ دهند.

علی اصغر یزدانی معاون پرورشی وزارت آموزش و پروش به خبرگزاری دانشجویان گفته است که: "در حال تعریف استقرار دائمی روحانیون در مدارس هستیم تا بتوانیم ساز و کار آنها را به طور دقیق و مشخص تعریف کنیم."

این اولین بار است که وزارت آموزش و پرورش تصمیم گرفته تا روحانی در مدارس مستقر کند. پیش از این گاهی به صورت موردی در جشن های مذهبی و عزارداری ها روحانیون در مدارس حضور پیدا می کردند و در برخی مواقع نیز به عنوان پیشنماز فعالیت داشتند.

البته در برخی مناطق روحانیون تدریس کتابهای دینی در مدارس را برعهده داشتند ولی به نظر می رسد اکنون قرار است همواره یک روحانی که پرسشها و شبهات دانش آموزان پاسخ می دهد، به عنوان عضو ثابت نظیر مدیر و ناظم مدرسه فعالیت کند.

به گفته آقای یزدانی، "به تناسب نیاز هر استان، منطقه و مدرسه، از روحانیون توانمد و کارآمد برای همکاری با آموزش و پرورش استفاده خواهد شد."

در وزارت آموزش و پرورش ستادی به نام "ستاد همکاری های وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه" ایجاد شده و این ستاد طرح استقرار دائمی روحانیون در مدارس را تهیه کرده و قرار است به زودی اجرای آن آغاز شود.

هدف از استقرار روحانی درمدارس "پاسخگویی به نیازهای فرهنگی دانش آموزان" است و قرار است در مرحله اول روحانیون در مدارس شبانه روزی، استعدادهای درخشان، استثنایی و مراکز تربیت معلم مستقر شوند.

از مراکز استانها نیز خواسته شده تا روحانی مورد نیاز مدارس را به وزارت آموزش و پرورش اطلاع دهند تا نیروی مورد نیاز آنها تامین شود اما اعزام مبلغان دینی به مدارس بر عهده ادارات آموزش و پرورش هر استان است.

در این طرح آمده که "با اجرایی شدن این طرح، روحانیون می توانند همانند سایر مربیان مدارس در طول سال تحصیلی برنامه های فرهنگی را با نظامندی خاصی، اجرا کنند و بر اساس توانمندی در برنامه های فرهنگی مدارس مشارکت کنند."

معاونت پرورشی که اکنون مدیر آن خبر از استقرار روحانیون در مدارس داده، در دولت دوم محمد خاتمی از سوی مرتضی حاجی وزیر وقت آموزش و پرورش با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی حذف شد.

تا پيش از آن معاونت پرورشی به طور مجزا از ساير معاونتها، فعاليتهای پرورشی و امور فوق برنامه دانش آموزان مانند سرپرستی گروههای سرود و تئاتر و مسابقات مدارس را بر عهده داشت و مربيان امور تربيتی در مدارس زير مجموعه اين معاونت بودند.

بعد از ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد معاونت پرورشی مجلس به احیای دوباره معاونت پرورشی رای داد و اکنون این معاونت علاوه بر نقش قبلی خود، فعالیت های دیگری نیز نظیر استقرار روحانیون را بر عهده گرفته است.

در طول سالهای فعالیت معاونت پرورشی همواره کارمندانی به عنوان معلم پرورشی در مدارس حضور داشتند اما تعداد آنها به اندازه تمام مدارس نبود و تعداد زیادی از مدارس بدون معلم پرورشی بودند.

گفته می شود که بعد از اجرای طرح استقرار روحانیون در مدارس، این روحانیون جایگزین معلم پرورشی خواهند شد.


مراسم یادبود شهید محمدجواد پرنداخ در دانشگاه صنعتی اصفهان



روز سه شنبه 14 مهر ماه مراسم یادبود محمد جواد پرنداخ با حضور حدود 200 نفر از دانشجویان و همکلاسی‏های وی در دانشگاه صنعتی اصفهان برگزار شد.



قرق صحن ۸۰ هزار نفری برای کمتر از ۱۰۰۰ نفر

دانش‌اموزانی که برای پر کردن محل سخنرانی از مدارس آورده شده بودند

صحنی که هیچ‌گاه پر نشد

زواری که شیرینی زیارت را به تلخی دروغ ترجیح دادند


استقبال سرد مجاوران و زائران امام رضا از رئیس دولت کودتا: رئیس دولت نامشروع کودتا همان‌گونه که انتظارش می‌رفت با استقبال بسیار سرد مشهدی‌ها مواجه شد. به گزارش خبرنگار موج سبز آزادی در مشهد، رئیس دولت کودتا که بدون استقبال تولیت آستان قدس رضوی، آیت‌الله طبسی در این شهر حاضر شده بود از استقبال مردم نیز بی‌نصیب ماند.
بنا بر آمارهاي آستان قدس رضوي، ظرفيت كامل صحن جامع رضوي هشتاد هزار نفر است، يعني زماني كه از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب از جمعیت پر شده باشد، ظرفيت نهايي‌ این هشتاد هزار نفر است، حال آنكه هنگام سخنراني احمدي نژاد، يك چهارم فضاي صحن فرش شده بود و همان فضا را هم از جمعیت خالی بود.

احمدي نژاد همزمان با آغاز اذان و نماز جماعت سخنرانی خود را آغاز کرد تا مردم را به بهانه خواندن نماز در محل سخنرانی جمع کنند. همان تعداد کمی هم که روی فرش‌ها حضور داشتند در واقع برای به جا اوردن نماز جماعت صف بسته بودند. احمدی‌نژاد که به دلیل کمبود مخاطب نتوانسته بود سخنرانی خود را به موقع ایراد کند، در اقدامي بی‌سابقه، نماز جماعت را با اجازه از امام جمعه مشهد-علم الهدي- بيست و پنج دقيقه به تاخير انداخت.

گفتنی است که تدارک وسیعی برای جلب حمایت و حضور مردم در هنگام سخنرانی رئیس دولت کودتا از سوی حامیانش در مشهد دیده شده بود. به عنوان مثال، دور تا دور صحن جامع رضوي پر بود از كيسه‌هاي آبي رنگ برای نوشتن نامه به رياست جمهوري و در طول خيابان‌های منتهی به حرم نیز هم يك خودروي پژو گشت مي‌زد تا نامه‌های مردم را جمع کند. ناگفته نماند که تعداد زیادی از دانش‌آموزان دبستان و راهنمایی براي پر كردن محل سخنرانی از طرف مدرسه‌ها به سمت حرم بسیج شده بودند. قسمت جلوي جايگاه - نزديك دوربين تلوزيون - هم ساعت‌ها قبل توسط خودي‌ها پر شده بود. این اولین بار نبود که محمود احمدی‌نژاد در مشهد با این استقبال کرد مواجه می‌شد. تا کنون وی دو بار بعد از کودتای ۲۲ خرداد به مشهد سفر کرده است و در هر دو بار هم با اسقبال سرد مردم علی‌رغم تلاش‌های مکرر برای بسیج آدم‌ها به محل سخنرانی و نیز عدم استقبال تولیت آستان قدس رضوی مواجه شده است. [Photo] دانش‌اموزانی که برای پر کردن محل سخنرانی از مدارس آورده شده بودند صحنی که هیچ‌گاه پر نشد [Photo] زواری که شیرینی زیارت را به تلخی دروغ ترجیح دادند

نامه محرمانه معاون وزیر دولت کودتا برای سانسور اخبار روزنامه‌های کشور در مورد ۱۳ آبان



دولت کودتا در آخرین پرده از اقدامات سرکوبگرانه خود در ایجاد خفقان رسانه ای و با ترس از حضور گسترده حامیان جنبش سبز در خیابانهای تهران در روز 13 آبان با صدور دستوری برای تمامی رسانه ها از روزنامه ها گرفته تا خبرگزاری‌ها و سایت های خبری آنان را به سانسور اخبار مربوط به 13 آبان دعوت کرده است.

به گزارش موج سبز آزادی در این نامه که مهرهای خیلی محرمانه و فوری بر آن نمایان است، معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد دولت کودتا با اشاره به نزدیک شدن به روز 13 آبان و آماده شدن حامیان جنبش سبز برای حضور در این راهپیمایی عمومی از حامیان جنبش سبز با عنوان "تحرک گروه های مخالف نظام در آستانه روز 13 آبان" یاد کرده و آن را با هدف "منحرف نمودن افکار عمومی از مراسم روز ملی مبارزه با استکبار جهانی" دانسته و عنوان کرده است: "احتمالا برخی جریان های سیاسی داخلی نیز در ادامه مسائل پس از انتخابات ریاست جمهوری قصد بهره برداری سیاسی و برهم زدن آرامش جامعه را از این روز داشته باشند."

وی با اشاره به سایر دستورالعمل های دولت کودتا در سانسور کامل اخبار مربوط به نامزدهای معترض ادامه داده است: "پیرو مکاتبات قبلی و با تاکید بر اینکه موضوع انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری با توجه به تایید مراجع رسمی و قانونی، خاتمه یافته است خواهشمند است از درج هرگونه خبر، عکس و مطلبی که موجب ایجاد تنش در جامعه و بر هم زننده نظم عمومی است جدا خودداری به عمل آید."

این نامه که به امضای علیرضا ملکیان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد رسیده البته اولین نامه اعمال دستور سانسور امضا شده توسط وی در ماههای اخیر نیست و وی پیش از این نیز در نامه ای از رسانه ها خواسته بود با توجه به پایان انتخابات ریاست جمهوری و تایید انتخابات از سوی مراجع حکومتی مانند شورای نگهبان از درج اخبار مربوط به میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو نامزد معترض به نتایج انتخابات پرهیز کننده و بدین ترتیب سعی کرده بود کلا صورت مسئله اعتراض به روند برگزاری انتخابات و اتفاقات پس از آن را کلا پاک نماید.

جمع خیابانی، کابوس هولناک رژیم


یادداشت روز فـرهـاد مهدوی


برنامه راه پیمایی 1 3 آبان در ایران، با جدیت تمام توسط عموم مردم معترض بخصوص جوانان تدارک می شود. ظاهرا یک رویارویی بزرگ دیگر میان معترضین، و نظام سرکوبگر ولایت در پیش است، چه بسا حواشی مراسم 1 3 آبان امسال از متن آن پر رنگ تر بوده باشد. این که در مراسم چهارشنبه آینده چه حوادثی روی خواهد داد، تماما به رفتار عمله و اکره نظام بستگی دارد، گردانندگان رژیم به خوبی متوجه هستند که نارضایتی عمومی و تنفر از نظام ولایت فقیه به جایی رسیده که کوچک ترین اشتباه در برخورد با تجمعات اعتراضی مردم، ممکن است وضعیت را از این هم که هست بحرانی تر کرده و اوضاع به طور کل از کنترل خارج شود. از این رو هر چه به 1 3 آبان نزدیک تر می شویم بر وحشت و هراس خامنه ای و دار ودسته افزوده می شود و بز دلانه در صددند تا با ترساندن مردم و با عربده کشی ها و تهدیدها، از آمدن مردم به خیابان جلوگیری کنند. آخوند جنتی دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران، 20 روز پیش از 1 3 آبان (24 مهر ماه) با اشاره به پیش رو بودن این روز گفت: عده ای که مهره ی دست دیگران هستند و نقشه های شان در مراسمی همانند روز قدس خنثی شد، در مراسم سیزده آبان نیز بی نقشه نیستند." جنتی که از راه پیمایی اعتراضی مردم در روز قدس همچنان سوز و گداز می کرد افزود: اخلال گران روز قدس، برای سیزده آبان برنامه دارند. مسئله دشمنی این افراد بسیار ریشه دار است. آنان خواستار حذف نظام اسلامی هستند."

از بعد از انتخابات کودتایی اخیر و آمدن مردم به خیابان ها همراه با سر دادن شعارهای حق طلبانه و به قولی ساختار شکن نظیر "مرگ بر دیکتاتور" و "مرگ بر خامنه ای"، تعادل میان مردم و رژیم بهم خورده است، به عبارت بهتر ترس مردم از هارت و پورت های سرکوبگرانه ی رژیم از میان رفته، و می دانند که کرک و پشم رژیم ریخته و ماشین جهنمی سرکوب اش تقریبا از کار افتاده است. دیدیم که آن جوان دانشجو به طور کم سابقه ای چشم در چشم خامنه ای او را مورد انتقادهای سنگین قرار داد، و خود خامنه ای نیز شاید ناخواسته اعتراف کرد که حتی خودی های نظام هم دیگر او را تحویل نمی گیرند و به حرف و خواسته اش اعتنا نمی کنند. شرایطی که البته یک شبه بوجود نیامده و خلق الساعه نیست، سی سال جنایت و سرکوب و حق کشی سیستماتیک، نفس مردم را بریده و آنها را به خیابان ها کشانده است.

اکنون اعتراضات خیابانی به تدریج به یک روش و به اصطلاح مشی مبارزاتی با رژیم آخوندی تبدیل شده است، رژیمی که به هیچ "صراط مستقیمی" تن نمی دهد. در جایی اشاره کردم که طی 30 سال گذشته خیابان ها از معترضین گرفته شده بود، اکنون مردم، خیابان ها را به عنوان یک عرصه و یک پتانسیل جدید کشف کرده و دریافته اند که می توانند در بیان اعتراضات بحق و قانونی خود از خیابان ها به مثابه یک ابزار استفاه کنند. این یک دستاورد سیاسی است، مردم نبایستی حضور در خیابان و اعتراض خیایانی را دست کم بگیرند. مشی مبارزاتی - این که چگونه مخالفت مان را علیه حاکمیت ابراز کنیم و عند الاقتضاء آن را کنار بزنیم- متناسب با نوع و ماهیت تضاد میان مردم و دستگاه حاکمه تعیین می شود، اگر رژیمی فی الواقع همه ی راه های مبارزه ی قانونی و مدنی را بست، قطعا برای مردم چاره ای نمی ماند جز این که به شیوه های قهر آمیز متوسل شوند. اکنون مردم به صورتی مدنی به خیابان آمده اند و با راه پیمایی مسالمت آمیز و حتی بعضا با سکوت، مطالبات خود را می خواهند. از اینجا به بعد به رژیم برمی گردد که نسبت به خیزش اعتراضی، قانونی و حق طلبانه مردم چه واکنشی نشان دهد. از اینرو ناگزیریم که این مرحله، یعنی مرحله ی ابراز اعتراض از طریق تظاهرات خیابانی را طی کنیم، یا تکلیف رژیم و مطالبات قانونی مردم در خیایان ها تعیین می شود و یا رژیم دست به سرکوب بیشتری خواهد زد، که در آن صورت روش های قهر آمیز اجتناب ناپذیر علیه نظام حاکم که عدم مشروعیت اش آشکار گردیده، بیش از پیش مشروع و موجه خواهد شد.

کسانی از موضع بی عملی و ترس خوردگی، و یا دفاع از نظام ولایت فقیه و مخالفت با ادامه ی اعتراضات خیابانی، حتی از "سازش" با رژیم دم می زنند و می گویند که "سرنوشت مردم در خیایان تعیین نمی شود ". این یک مغلطه و سفسطه است، کسی نگفته سرنوشت مردم در خیابان تعین می شود، معلوم است که سرنوشت مردم اساسا در کارخانه ها، مزارع، پشت میز دانشگاه ها، و نیز با تولید، سخت کوشی و دستاوردهای داخلی و بین امللی تعیین می شود، ولی سرنوشت یک رژیم ضد مردمی را قطعا می توان در خیابان ها تعیین کرد. بدون ساده سازی و الگو برداری، مگر دولت های اوکراین، صربستان و رومانی توی خیابان تعیین تکلیف نشدند؟ در اوکراین وصربستان مردم حدود دو هفته در خیابان ها مانند تا دولتی که در انتخابات تقلب کرده بود ساقط شد. در رومانی نیز مردم به خیابان آمدند و ماندند تا دولت سقوط کرد.

حالا اعلام شرکت جنبش اعتراضی در راه پیمایی 13 آبان به کابوس هولناکی برای خامنه ای و ایادی او بدل شده است. ملکیان معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در بخشنامه ای، تمامی رسانه ها را از انعکاس مطالبی که حاوی دعوت معترضان یا تحلیل آنها در خصوص روز 13 آبان باشد منع کرد. وی در اين نامه که محرمانه خوانده شد، هدف مخالفان دولت را برهم زدنِ آرامش جامعه در روز ١٣ آبان عنوان کرد. احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی نیز با توجه به احتمال تجمع معترضین در روز 13 آبان، چماق تهدید را بالا برد و گفت "ما بارها گفته‌ايم هر تجمع قانوني قطعا چتر امنيتي پليس را به دنبال خواهد داشت و از هر اقدام قانوني حمايت مي‌كنيم، اما در مقابل از اقدامات غيرقانوني به ويژه به قصد ايجاد تنش، جلوگيري و برابر قانون برخورد مي‌شود." وی تاکید کرد "توصيه‌ام اين است كه هر كس مي‌خواهد تجمعي داشته باشد مجوزهاي لازم را بگيرد."

جالب است بدانید که احمدی مقدم پیش از این، یعنی در 15 مهر ماه گفته بود که "تصورم اين است كه روز 13 آبان حادثه خاصي نخواهيم داشت. ما با جنبش سبز يا جنبش ديگري اگر در چارچوب قانون باشد مشكلي نداريم و حتي اگر غيرقانوني باشد تا مرز آشوب تحمل مي‌كنيم " باید به این گماشته ی ولی فقیه که از ترس، حرف قبلی اش را پس گرفته حالی کرد که مراسم 13 آبان، سی سال است که برگزار می شود و هیچگاه صحبت مجوز برای شرکت در آن در میان نبوده، وانگهی هواداران جنبش اعتراضی قصد دارند در همان مراسمی شرکت کنند که خود رژیم همواره با التماس می خواسته که مردم در آن شرکت کنند، لذا طرح اخذ مجوز برای شرکت در آن، نقض غرض و حرف یاوه ای است.

جوکار رئیس جنایتکار بسیج دانش آموزی، اعلام گسترده ی شرکت معترضین در مراسم 13 آبان را "جنگ روانی" نامید که از سوی دشمنان نظام به راه افتاده است. او "حضور سازمان یافته سه ميليون دانش‌آموز بسيجي در راهپيمايي مقابل لانه جاسوسي" را به عنوان تهدید به رخ معترضین کشید.

فرمانده سپاه موسوم به سيد‌الشهداي استان تهران نیز جنبش اعتراضی مردم ایران را "کانون فتنه" خواند و گفت که "در روز 13 آبان شيطنت‌هايي" خواهند داشت. وی تاکید کرد که "در اين زمينه بايد هوشيار باشيم و غفلت نکنیم، اگر مراقب نباشيم در آينده مشكلات جدي‌تري خواهيم داشت ".

وحشت و هراس کارگزاران رژیم از آن است که راه پیمایی 13 آبان به یک آکسیون بزرگ اعتراضی و ضد دولتی تبدیل شود، آکسیونی که نامشروع بودن کل نظام را در انظار جهانیان به نمایش بگذارد و معترضین را یک سنگر به جلو براند. ترس رژیم به حدی است که وزیر بهداشت طی طرحی از دولت می خواهد تا به بهانه ی جلوگیری از شیوع آنفلونزای نوع آ ، راه پیمایی ها و تظاهرات پیش رو را لغو کند.

ملاحظه می کنید که اعتراضات خیابانی واستفاده معترضین از مراسم و مناسبت های رسمی ، کار را به جایی رسانده که رژیم احتمالا در آینده از خیر این مراسم بگذرد و قید برگزاری آنها را بزند. کم ترین نتیجه ی برگزاری اعتراض خیابانی 13 آبان قطعا ممانعت از ثبات دولت کودتا خواهد بود و اجازه نمی دهد که احمدی نژاد دروغگو وضعیت را عادی جلوه دهد و مدعی شود که همه چیز تمام شده است. بنا بر این، همه باید در هر چه با ابهت تر نشان دادن این راه پیمایی، مشارکت کنند و از آن حمایت نمایند. موردی که تا این حد رژیم را می ترساند و بالا و پائین اش را بهم می ریزد، مردم ما را خوش حال می کند. این یک شاخص است، هر حرکتی که رژیم را بد حال کند، یعنی به نفع مردم است. بنا بر این آنهایی که ناشیانه به میر حسین موسوی گیر می دهند و می نشینند و از حرف هاش نکته در می آورند و به اصطلاح گاف می گیرند، اصل قضیه را فراموش می کنند و توجه ندارند که هم بد حالی رژیم را تخفیف می دهند و هم خوش حالی مردم را منقص می کنند. در حال حاضر و در این مقطع باید یقه آن کسی را گرفت که حتی "اعتراض" خشک و خالی به تقلب در انتخابات را "جرم بزرگ" می داند.

حسینیان از مزدوران خامنه ای در مجلس ارتجاع، در تقابل با اعلام شرکت معترضین در روز 13 آبان به شگرد فرار به جلو متوسل می شود و می گوید "از حضور مخالفان دولت در راه پیمایی روز 13 آبان استقبال می کند"! رئیس دروغگوی فراکسیون حامیان دولت در مجلس، حضور میلیونی مردم معترض در راه پیمایی روز قدس را ناچیز و در حد "چند هزار نفر" اعلام می کند و می افزاید "من خوش حال می شوم که این جریان روز 13 آبان هم به میدان بیاید تا معلوم شود که چه کسانی دنبال آشوب هستند"

این نماینده مجلس ارتجاع و سایر مزدوران رژیم اگر اندکی تحمل کنند، یک بار دیگر در روز 13 آبان نیز حضور بی شمار مردم معترض و انزوای سیاسی نظام نکبت بار ولایی را به چشم نابینای خود خواهند دید. اکنون همه چیز برای چنین نمایش قدرتی آماده است، سران جنبش اعتراضی بویژه میرحسین موسوی و کروبی اعلام کرده اند که در راه پیمایی 13 آبان حاضر می شوند، بسیاری و از جمله "شورای همآهنگی جبهه اصلاحات" و نیز "جمعی از سبز های دانشگاه های سراسر کشور" ، از مردم خواسته اند که در این راه پیمایی شرکت کنند، حتی جریان هایی در خارج کشور که از اساس نمی خواهند سر به تن تمامیت رژیم باشد، برای شرکت در راه پیمایی 13 آبان فراخوان داده اند.

بدین ترتیب قرار بر این است که روز 1 3 آبان همه به خیابان بیایند و نبض خیابان ها در دست مردم معترض باشد، باید از 1 3 آبان روزی اعتراضی ساخت، همان چیزی که ایادی رژیم از آن می ترسند. مردم همچنان خواهان مطالبات خود هستند، می خواهند فریاد یزنند که دولت احمدی نژاد نامشروع است و ولی فقیه نیز از این دولت نامشروع حمایت می کند. اگر خامنه ای گوشش بدهکار نیست و علنا حق ابراز نظر یعنی آزادی بیان را "جرم بزرگ" می داند، پس مردم نیز حق دارند که شعار بدهند "ولایتش باطل" است. 1 3 آبان فرصت مغتنمی است باید از آن استقبال کرد. رژیم، برغم شاخ و شانه کشیدن ها، در موضع تهاجم نیست، نباید به او فرصت داد، مردم همه همبسته و با هم اند، و در معیاد 1 3 آبان باز هم رژیم را به عقب خواهند راند.

"سایت دیدگاه .

فـرهاد مهدوی

farhaadmahdavi@hotmail.com

10 آبان


رحيمي يك مفسد مالي همچون شهرام جزايري اس



ايلنا
الياس نادران كه پيش از اين از محمدرضا رحيمي به خاطر عدم صلاحيت مالي و مديريتي وي شكايت كرده بود، معاون اول رئيس‌جمهور را يك مفسد مالي همچون شهرام جزايري خواند و گفت:‌چنين كسي نمي‌تواند پرچم‌دار مبارزه با مفاسد اقتصادي باشد.
به گزارش خبرنگار ايلنا نماينده تهران با اشاره به اينكه پيگير شكايتش از رحيمي از كانال مجلس و قوه قضائيه است افزود: اسناد مختلفي به دست آمده كه براي تعيين عدم صلاحيت مالي و مديريتي رحيمي كفايت مي‌كند.
وي با تاكيد بر اينكه دروغ گفتن رحيمي محرز شده است در پاسخ به سئوالي كه به شكايت متقابل رحيمي از وي اشاره داشت، گفت: من هنوز چنين شكايتي را نديده‌ام اما از آن استقبال مي‌كنم و خوشحال مي‌شوم كه بدانم مورد شكايت ايشان چيست تا اگر ايرادي در من است آن را اصلاح كنم.
نادران با بيان اينكه موارد شكايت از رحيمي را به دليل پرهيز از آسيب رساندن به دولت و شخص رئيس‌جمهور تاكنون علني نكرده است ادامه داد: اما اگر كار به محاكم قضايي بكشند وحكمي صادر شود همه از جمله آقاي احمدي‌نژاد بايد پاسخگو باشند.
وي افزود: بنده مي‌خواهم تا قبل از آنكه كار به مراجع قضايي بكشد، آقاي احمدي‌نژاد را از اين مخمصه نجات دهم.
نادران در پاسخ به اينكه چرا اين موارد را به رئيس‌جمهور اعلام نكرده‌ايد، گفت: بنده ديدار خصوصي با ايشان نداشته‌ام و در ديدارهاي عمومي هم اين مسائل را مطرح نمي‌كنم.
به گفته وي افرادي از دولت و برخي نمايندگان واسطه شده‌اند تا نادران را به پذيرش حكميتي ميان وي و رحيمي قانع كنند. اما نادران به آنها گفته است به شرطي حكميت را مي‌پذيرد كه اولا همه به نتيجه آن پايبند باشند و دوما فردي كه حكم قرار مي‌گيرد بي‌طرف باشد.

معامله بزرگ مخابرات در ابهام


ايلنا:
در حالى كه نزديك به يك ماه است كه از مزايده بلوك مخابرات و تملك اين بلوك توسط كنسرسيوم اعتماد مبين مي‌گذرد همچنان سرانجام اين مزايده نامشخص است تا آنجا كه به گزارش يكى از خبرگزاري‌ها، سازمان بازرسى كل كشور طى نامه‌اى به شركت بورس، ‏سازمان خصوصي‌سازي،‏ وزارت امور اقتصاد و دارايى و مجلس شوراى اسلامى واگذارى شركت مخابرات به اين كنسرسيوم را غير قانونى اعلام كرد اين در حاليست كه به گزارش ايلنا به نقل از يك منبع آگاه اين كنسرسيوم براى تامين منابع مالى خود جهت قطعيت معامله بلوكى مخابرات سعى بر فروش بخشى از سهام مخابرات به بانك‌هايى كه اخيرا خصوصى شده‌اند كرده است. بنابراين گزارش بانك‌ها طبق ضوابط‏ بيش از حد سرمايه پايه خود را نمي‌توانند سرمايه‌گذارى كنند و در چنين شرايطى پنج درصد از بانك‌هاى خصوصى شده قادر به تامين مبلغ 800 ميليون تومانى مورد نياز اين كنسرسيوم نخواهند بود. لذا هر بانكى كه اقدام به خريد اين سهم كند از مقررات بانك مركزى عدول خواهد كرد.
به گزارش ايلنا در چنين شرايطى مقرر شده است كه سهام شركت هاى بالا دستى مخابرات وارد بانك‌ها شوند. همچنان كه كنسرسيوم اعتماد مبين به‌رغم پافشارى خود براى ورود به اين مزايده و اعلام امادگى كامل جهت قطعيت معامله در راس هرم بلوك مخابرات قرار گرفته است‏‏‏،‏ نتوانسته در طول اين مدت جهت سرمايه‌گذارى با خارجي‌ها شراكت كند تا آنجا كه فشار نقدينگى به خريداران اصلى منتقل شد و اعتماد مبين براى تامين نقدينگى خود به بانك‌ها رجوع كرد و از آنجا كه بانك‌ها بخش‌عمومى تلقى شده و ذات سرمايه‌گذار دارند و بر اساس عقود اسلامى جهت امر سرمايه‌گذاري‏ ارائه وام به راحتى ميسر نيست.
بنابراين گزارش به‌رغم فشار كنسرسيوم اعتمادمبين به بانك‌ها اين كنسرسيوم موفق به اخذ وام از بانك‌ها جهت تامين نقدينگى نشد. با تمام اين مسائل تامين حجم نقدينگى20 درصد كه رقمى معادل 8 هزار ميليارد تومان است كار دشوارى شده است تا آنجا كه اين رقم نسبت به دارايي‌هاى موجود خريداران رقم بالايى تلقى مي‌شود.
مدير عامل شركت بورس اوراق بهادار در گفت‌وگو با ايلنا لغو اين مزايده توسط سازمان بازرسى كل كشور را تكذيب كرد. همچنين رييس شوراى رقابت نيز در گفت‌و‌گو با ايلنا از لغو اين مزايده اظهار بي‌اطلاع كرد.

اعلاميه شماره 5 جمعی از خانواده های جانباختگان دهه 60


آبان.




يكى از فوايد بحران هاى بزرگ سياسى اينست كه بسياری از ناگفته ها را بروى صحنه آورده و در معرض ديد و قضاوت همگان قرار مى دهد. مسائلى كه تا پيش از آن در زير پوست جامعه و يا در ذهن اقليتى از مردم حضور داشته اما مناسبات قدرت ميان مردم و حكومت و تناسب اين قدرت به نفع حكومت، امكان و زمينه براى طرح گسترده ى آن را با موانع زيادى روبرو مى كرده است.
مطرح شدن فاجعه فراموش نشدنى و نابخشودنى كشتار هزاران زندانى سياسى در دهه 60 و نقطه ى اوج آن قتل عام سال 67 از جمله اين ناگفته هاست. سالها تلاش بازماندگان اين جان‌باختگان، تسليم نشدن، خاوران رفتن، مراسم گرفتن و تلاش براى زنده نگهداشتن آمال و آرزوهاى اين عزيزان، به رغم هر تهديد و ارعابي، در تداخل با بحران بزرگى كه جامعه را فرا گرفته، سرانجام پاى حكومتيان امروز و ديروز را گرفته و آنان را مجبور به سخن گفتن كرده است. تابو ها فرو مي‌پاشند و حقيقت بالاخره عيان مى شود.
اكنون براى نخستين بار ابراز نظر در مورد اين فاجعه به رسانه هاى جمهورى اسلامى كشيده شده و نغمه‌هاى شوم "كى بود كى بود من نبودم" بگوش مى رسد. پرونده ى مربوط به اين كشتارها براى همه‌ى جناح هاى جمهورى اسلامى همواره خط قرمز بوده و نبايد رونمايى مى شده است. اما اكنون نوك كوه يخ نمايان شده و طيف هاى مختلف مدافع جمهورى اسلامى (ديروزى ها و امروزى ها) آغاز به اظهار نظر كرده اند. همه آنانى كه به نوعى در آن كشتارها سهيم بودند، تلاش مى كنند يا خود را مبرى جلوه داده، يا به منظور اهداف سياسى مقطعى و افشاگرى عليه حريف، مسئله را رو كنند يا اينكه بگويند: ,من نبودم، حكم خمينى بود,. (روزنامه اعتماد)
محمد جواد لاريجانى معاون امور بين الملل قوه‌ى قضائيه در نمايشگاه مطبوعات مى گويد:
,...بايد بپرسيم كه در دوران نخست وزيرى آقاى موسوى كه بسيارى در زندان كشته شدند، چرا ايشان حتى يك جيغ بنفش نكشيد...؟,. اگرچه مطرح کردن اين موضوع هيچ اعتبارى براى اين فرد نمى آورد اما سوال بجايى است! فقط مشكل اينجاست كه لاريجانى فرد مناسبى براى طرح اين سوال نمى باشد: يكم: اين سوال هزاران بار توسط نيروها و افراد مترقى و عدالتخواه اين جامعه بيان شده و هيچگاه پاسخ نگرفته است؛ دوم: اين افراد خود در جايگاه متهم قرار گرفته و علاوه بر كشتارهاى دهه 60 بايد جواب جنايت هايى كه در همين چند ماهه ى اخير در كهريزك و ديگر بازداشتگاههاى مخفى يا در زندان و خيابان صورت دادند را نيز بدهند؛ سوم: اين قبيل افراد و به نمايندگى از طرف نظام اسلامي، اهداف سياسى خاصى از طرح اين مسئله دارند كه به كار "جنگ جناحين" مى آيد.
موسوى در پشت خمينى و دفاع از ارزش هاى اسلامى دهه ى 60 سنگر گرفته و خود را ميراث دار آن مي‌داند. همزمان بنا به مصلحت از حق و حقوق مردم و آزادى سخن مى گويد. جناح غالب اين پارادوكس را افشا كرده و مى خواهد خود را وارث اين ماترك معرفى كرده و بگويد اين موسوى است كه از خط خارج شده، و فاجعه‌ى كشتار زندانيان سياسى و تائيد موسوى را به منظور پيشبرد اختلافات شان رو مي‌کند. هر دو جناح حاكميت مصرانه يكديگر را متهم به اين مى كنند كه از ارزش هاى خمينى و اسلام ناب دور شده‌اند. اين پافشارى هيچ ربطى به خواسته هاى مردم ندارد و ذره اى عدالت خواهى در آن موجود نيست. اينها بجان هم افتاده اند و هر نمود و نمادى را دستمايه‌ى جنگ درونى شان قرار مى دهند.
گفته مى شود كه موسوى از ترسش در اين مورد حرفى نمي‌زند. اين اظهاريه بشدت نادرست است. موسوى پايبند ارزش هاى اسلامى است كه طبق اين ارزش ها مخالفين و كفار مهدورالدم هستند. او هيچگاه فراموش نمي‌كند كه در بيانيه هاى كتبى يا ماهواره اى اش اعتقاد عميق خود را به خمينى (يعنى كسى كه بنا بر حكم او فاجعه كشتار زندانيان سياسى صورت گرفت) و به اسلام ناب محمدى اعلام كند. او حتى شعارهاى انحرافى اى مانند "جمهورى ايرانى" را بر نمى تابد و يكسره اعلام مي‌كند "جمهورى اسلامى نه يك كلام بيش نه يك كلام كم" و مردم را بخاطر طرح شعارهاى ديگر مورد انتقاد قرار مى دهد. بنابراين آنانى كه دچار اين خيالات شده‌اند كه سكوت موسوى صرفا از سر ترس است بايد پندارهاى واهى را بدور ريخته و از سطح به عمق بروند. در ثانى برخى هواداران سرشناس موسوى (يا موج سبز) در خارج كشور كه دليلى براى ترسيدن ندارند چرا جنايت هاى دهه 60 را با اما و اگر و يا با انتقاد از خودهاى آبكى لاپوشانى مى كنند؟
عطاالله مهاجرانى مى گويد: ,همه ما در برابر كشتار جوانان در سال 1367 ساكت مانديم. گمان ميكرديم شرايط جنگ و تهديد خارجى مى تواند مجوزى براى چنان جوان كشى باشد، كه در تاريخ ما كمتر نظيرى براى آن مي‌توان يافت..., (برگرفته از مطلبى از مهاجرانى تحت عنوان "اى آتش افروخته در بيشه انديشه ها..."). سوال اينست: مسئوليت شما آقاى مهاجرانى در قبال اين "جوان كشى" چيست؟ سكوت و البته تائيد شما و همفكران تان كه در دوره هايى بالاترين موقعيت هاى سياسى و امنيتى را داشتيد به چه معناست؟ به هيچ ترتيبى نمى توان از زير بار اين سوال شانه خالى كرد و خود را به اين دلخوش كرد و يا فريب داد كه گويا اعتراض خود را كرده ايد و به اين ترتيب مانند دوره اى كه جناح شما در حاكميت بود و قتل هاى زنجيره اى دگرانديشان را با چند نق و نوق ماستمالى و لوث كرديد اکنون نيز چنين کنيد. حداقل بيش از بيست و خرده اى سال است كه بازماندگان كشتار دهه ى 60 به هر طريقى سعى كرده اند تا اين بى عدالتى ها را بگوش مردم برسانند و دادخواهى كنند. خاوران شاهد زنده اين ماجراست بعلاوه ى دهها و دهها گزارش و خاطره‌نويسى كه مستندات تكان دهنده ى اين فجايع بوده اند. براستى اين سوال به حقى است كه آيا مسئوليت كسانى كه عزيزان ما را به دار كشيدند يا فرمان آتش را دادند بيش از كسانى است كه در موقعيت هاى بالاى سياسى و امنيتي، آمرين چنين فجايعى بوده اند؟ ما چنين فكر نمى كنيم.
بنابراين هر كسى كه مى خواهد در اين مورد حرف بزند يا انتقاد از خود كند بايد تا ته داستان برود؛ بايد همه ى مستنداتى كه بنا بر موقعيت بالاى حكومتى اش مى داند و در دست دارد را در اختيار افكار عمومى بگذارد؛ ومسلما هركس بخواهد تا ته داستان برود چاره اى ندارد بجز اينكه به انكار دولت ايدئولوژيك جمهورى اسلامى و كل حاكميت ضدمردمى آن برسد. چرا كه ساختار ايدئولوژيك، سياسى و طبقاتى چنين دولتى مسبب همه ى اين بى عدالتى و حق كشى ها بوده است.
اما از همه منزجر كننده تر اظهار نظر ابن الوقت هايی مانند ابراهيم نبوى است كه امروز در نشئه "جنبش سبز" خود را در مقام رهبر مردم ديده و از هيچ دورويى فروگذار نيستند. نبوی در وبلاگ خود چنين اظهار نظر می کند: ,آنچه مهم است اين است که موضوعی با اين اهميت در حافظه ملی مردمی که در ايران زندگی می کنند، يا نسلی که امروز در ايران زندگی می کنند، اهميت خودش را از دست داده است......در اين ميان بازی رقابت سياسی بر سر هيچ و پوچ در جريان است.,
اينان زمانی بکلی منکر آگاهی خود از اين کشتار بودند و امروز که ناچار به اعلام موضعند حکم بر "بي‌اهميت" بودن چنين فجايعی می دهند. اينها تاريخ را تحريف می کنند و در واقع خواستار تبرئه ی عاملين و آمرين اين جنايت ها می شوند؛ می دانند که بازگشايی کامل پرونده های مربوط به اين قتل عام پای کليت جمهوری اسلامی را بميان می کشد و و ظيفه ی اينان بعنوان مدافعين همين نظام ممانعت از اين امر است.
اما همه ى اين تكاپوها و شالارتان بازى ها نشان از آن دارد كه چيزى در اين كشور بهم ريخته و پاسخ مى طلبد. اگرچه هنوز حتى در طرح صورت مسئله كمبود بسيار است. اينكه چه اتفاقى افتاد، چرا بهترين دختران و پسران اين كشور كه آمالشان بجز رهايى مردم نبود به جوخه هاى مرگ روانه شدند، چرا در عرض چند ثانيه حكم مرگ آنها صادر شد، چرا بسيارى از آنان در زير شكنجه جان عزيز خود را از دست دادند، چرا هيچ وكيل شرافتمند و بى طرفى نداشتند تا اقامه ى دعوى كنند، چرا به آنان پيش از مرگ و توسط پاسداران اين نظام تجاوز شد تا روانه "بهشت" نشوند، چرا آنان را در گورهاى جمعى يا گورستان هاى بى نام و نشان دفن كردند و حق بزرگداشت را به خانواده ها ندادند، چرا به مدت سى سال حرف زدن در مورد اين جنايت ها را ممنوع كردند و بيشترين آزار و اذيت را به خانواده ها روا داشتند، چرا سالها جمهورى اسلامى با هر جناح و طيفش اين واقعيت و وجود هزاران زندانى سياسى و شكنجه واعدام آنان را مخفى نگه داشت، چرا حتى درون زندان و انفرادى ها سعى كردند وجود انقلابيون و بلايى كه سر آنان آوردند را انكار كنند، چرا در طی اين همه سال خانواده ها را بارها به بازجويی بردند و تحت فشار قرار دادند که به خاوران نروند و اخيرا نيز دوباره آنها را احضار کرده و در مورد فرزندان شان که بيست و خرده ای سال قبل کشته شده اند پرس و جو می کنند؟ و هزاران چراى ديگر.
شكى نداشته باشيد كه به مانند تمام سالهاى گذشته به هر طريقى كه بتوانيم ابعاد اين فاجعه و چرايى آن را به ميان مردم خواهيم برد و آنرا تبديل به آگاهى عمومى خواهيم كرد. مطمئن باشيد وجدان‌های آگاه و بيدار هرگز اجازه تکرار تاريخ را نخواهند داد.
علاوه براين همچنان بر تمامى خواسته‌هاى قبلى خود پاى مي‌فشريم و از تمامى مردم آزاده‌ی جهان و ايران، بخصوص خانواده‌هايى كه در جريانات اخير مورد ظلم و تعدى جمهورى اسلامى قرار گرفته‌اند مي‌خواهيم كه با ما همراه شوند تا با هم اين درد مشترك را فرياد کرده و همگام وهمراه با هم مطالبات و خواست‌های خود را تا به نتيجه پي‌بگيريم.

1. پی گرد و محاکمه‌ی مسببين کشتارهای دهه‌ی شصت، به ويژه اعدام‌های دسته‌جمعی سال 67 و سرکوب، کشتار، شکنجه و تجاوزات حوادث اخير
2. اعلام اسامی دفن شدگان دهه‌ی شصت در گورستان خاوران و اعلام اسامی کشته‌شدگان و زندانيان وقايع اخير
3. آزادی بدون قيد و شرط تمامی زندانيان سياسی و عقيدتی
4. الغای اعدام برای هر جرمی و شکنجه تحت هرعنوانی
5. دريافت کيفرخواست محکومين سياسی و اعدام شدگان در طی اين سی سال و افشا‌ی علت اعدام آنان
6. دريافت وصيت‌نامه‌ اعدام شدگان
7. به رسميت شناختن محل دفن اعدام شدگان سي‌سال حاکميت اسلامی در تهران و شهرستان‌ها و تحويل بدون قيد و شرط کشته شدگان حوادث اخير به خانواده‌ها و اجازه‌ی برگزاری مراسم در منازل و يا سر خاک اين کشته شدگان
8. اجازه‌ی گذاشتن سنگ برقبر کشته شدگان
9. پيگرد ومحاکمه‌ی آمرين و عاملين کسانی که اقدام به تخريب خاوران و گورستان‌های مشابه در ساير نقاط ايران کرده و به آزار خانواده‌ها درطی اين سال‌ها پرداخته‌اند،
10. بازگرداندن حقوق شهروندی خانواده‌ها و متوقف کردن هرگونه محدوديت و محروميت اجتماعي، سياسي، فرهنگی واقتصادی در مورد آنان... و
10. پذيرش و حفظ گورستان خاوران و گورستان‌ها و يا قبرهای مشابه در ساير نقاط کشور به عنوان سندی تاريخی از جانب نهادهای محلی و بين‌المللی

10 آبان 1388

تشكلى با نام جنبش سبز علوى با انتشار اطلاعيه‌اى اعلام موجوديت كرد.

خبرگزارى فارس:
به گزارش خبرگزارى فارس به نقل از رسا، در اطلاعيه اين جنبش با اشاره به جايگاه رنگ سبز در ساختار تاريخى و دينى تشيع، از برخى سوء استفاده ها و مصادره اين نماد توسط گروه هاى سياسى انتقاد كرده و به مناسبت نزديكى به ايام پربركت عيد غدير، از عموم مردم متدين خواسته است تا با استفاده از اين رنگ، اجازه سوء استفاده و مصادره اين نماد مذهبى توسط گروه هاى سياسى را بگيرند.

متن كامل اطلاعيه منتشر شده از سوى اين جنبش به اين شرح است:

بسم الله الرحمن الرحيم

"الم تر كيف ضرب الله مثلاً كلمة طيبه كشجرة طيبه اصلها ثابت و فرعها في‌السماء

توتى اكلها كل حين باذن ربها و يضرب‌الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون

و مثل كلمة خبيثه كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض مالها من قرار

يثبت‌الله الذين امنوا بالقول الثابت فى الحيوه الدنيا و في‌الاخره و يضل‌الله الظالمين و يفعل‌الله ما يشاء‌ "

سوره مباركه ابراهيم آيات 27-24

مردم متدين علوى و فاطمى ايران اسلامى

دل و جان سرزمين ولايت مدار ايران اسلامي، قرن‌هاى متمادى است كه به نور ايمان و دلدادگى به مكتب سبز علوى و سرخ حسينى روشن و منور است. افتخار ايرانيان غيور و با شرف، پذيرايى جانانه از آيين جاودانه و راهگشاى اسلام عزيز و آغوش گشودن صميمانه به معرفت ناب و بي‌پيرايه ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‌السلام بوده است. چنانچه جاى جاى اين خطه نورانى و سبز، مزين به قدوم فرزندان و سلاله پاك نبوى و علوى بوده و پناهگاه جاودانه سادات و فرزندان منزه و آراسته علوى و فاطمى بوده است.

در طول اين ساليان مملو از شور و دلدادگي، رنگ غيرت آفرين ، دشمن ستيز و مظلوم نواز "سبز " به عنوان نمادى از مكتب پرتوافكن تشيع و شاخصى در تكريم و تعظيم مكتب آزاده پرور حضرت على بن ابيطالب عليه و على ابناءه المعصومين افضل صلوات المصلين در ميان مردم مشهور بوده است.

هنوز پيشگامى روحانيت و سادات جليل القدر شيعه علوى در روند پيروزى و راهبرى انقلاب شكوهمند اسلامى از اذهان محو نشده است. اقتداى مردم ولايت مدار ايران به زعامت مرجع عاليقدر و ولى فقيه زمان حضرت آيت الله العظمى امام خمينى (قدس الله نفسه الزكيه) و تبعيت بي‌پيرايه آنان از سيد و سلاله پاك زهراى مرضيه، فرزانه دوران، حكيم صبور و فقيه بصير زمان مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه‌اى (ادام الله ظله العالى) نمونه‌اى از پيشتازى سبز علوى و ولايت مدارى سادات علوى ميان امت و امام در سه دهه اخير بوده است.

چنانچه آذين بستن پيشانى رزمندگان علوى به سربندهاى سبز "يا زهرا "، "يا حسين شهيد "، "ياعلي‌بن ابيطالب "، " يا قمر بنى هاشم " در دوران دفاع مقدس ملت ايران و عطر دل‌انگيز

پارچه‌هاى متبرك سبز ضريح على بن موسى الرضا (ع) در سجاده‌هاى عبادت زلال بندگان خالص پروردگار، خود حكايت ازدر هم آميختگى رنگ و محتواى سبز در سلوك معرفتى غيور مردان اين سرزمين دارد.

امت علوى و ولايى ايران

همانگونه كه مستحضريد چندى است به مدد برخى فعاليت‌هاى سياسى و حزبى خاص كه مع‌الاسف مورد تعرض و بهره‌بردارى دشمنان اين مرز و بوم علوى و مهدوى نيز قرار گرفته است، رنگ مكتبى و سبز علوى به مصادره دغل بازان و سياست پيشگان مرتبط با اجانب درآمده است.

متاسفانه دشمنان در شبيخونى نيرنگ آميز با هتك حرمت اين نماد دينى و فرهنگي، ‌به محتواى آن نيز جسارت روا داشته اند. برخى نيز با سوء استفاده‌ از اين رنگ و نماد متعلق به سادات و روحانيت به بهانه بازي‌هاى سياسي، تقدس آن را نشانه گرفته و حرمت آن را با مصادره به مطلوب و انحصارى ساختن آن در فعاليت‌هاى خويش لكه‌دار ساخته‌اند.

از اين رو است كه حركت مكتبى و مردمى "جنبش سبز علوى " در خيزشى عمومى و فراگير عليه انحصارى ساختن اين رنگ با مسماى ناب علوى و حفظ سيادت و قداست رنگ سبز اعلام موجوديت كرده و در اولين بيانيه خويش با تبريك حلول ايام فرخنده ميلاد سبز امام رئوف و عطوف، حضرت على بن موسي‌الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء از عموم ملت ولايى و آسمانى ايران عزيز دعوت مي‌نمايد كه به مناسبت در پيش بودن ايام مبارك عيد سعيد امامت و ولايت، عيد الله الاكبر، روز اكمال دين و اتمام نعمت و انتصاب شريف حضرت مولى ‌الموحدين امير المومنين على بن ابيطالب عليه الصلاة و السلام به ولايت مطلقه الهى و عيد سادات وفرزندان جليل القدر امام على بن ابيطالب (ع) با ترويج و استفاده از اين نماد متبرك، رنگ مقدس "سبز " را به مامن خويش بازگردانده و گامى تاريخى در جهت اثبات ولايت مدارى و علوى محورى خويش بردارند.

در اين زمينه ستاد "جنبش سبز علوى " از عموم امت ايران مي‌خواهد كه:

1- "جنبش سبز علوى " كه متشكل از سادات، معتقدين و دل سوختگان مكتب تعالى بخش تشيع ناب علوى است از عموم محبين و معتقدين به ولايت اميرالمومنين امام على بن ابيطالب عليه الاسلام مي‌خواهد كه با تمسك به "قبة الخضراء " و گنبد سبز نبوى صلى الله عليه و آله و سلم از اين پس و به خصوص در مراسم مذهبى در پيش رو همچون عيدين سعيدين قربان و غدير خم و نيز محرم و صفر سالار شهيدان كربلا حضرت ابي‌عبدالله الحسين عليه‌ السلام با تظاهر و بر تن كردن لباس‌ها، شال‌ها و پرچم‌‌هاى مزين به اين نماد مقدس سبز در مجامع عمومى و مذهبى همچون مساجد، تكايا، حسينيه‌ها، مدارس، ‌دانشگاه‌ها، خيابانها، حوزه‌هاى علميه، مجامع كارگرى و كشاورزي، صنعتى و تجاري، بازار، جشن‌ها و ميهماني‌ها و محيط فعاليت‌ ورزشي، پژوهشي، فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، محيط كار و كسب رزق حلال و ... حاضر شده و اوج دلدادگى و صفاى خويش، ولايت مداري، فراگيرى و دلبستگى به مكتب سبز علوى خويش را به نمايش گذارند.

2- از عموم هم ميهنان عزيز درخواست داريم كه در ايام متبرك پيش رو به خصوص عيد بزرگ سادات علوى - عيد غدير خم - با آويختن پرچم سبز رنگ و مزين به نام مطهر ائمه طاهرين عليهم السلام بر سر در منازل ، مغازه‌‌ها و محيط‌‌هاى در اختيار خود، افتخار خويش در زنده نگاه داشتن نمادهاى مذهبى و محترم و نيز اعتراض خود به سوء استفاده ازنمادهاى دينى و مكتبى در بازي‌هاى سياسى و حزبى را اعلام نمايند.

3- استفاده گسترده از رنگ سبز مي‌تواند در قالب‌هاى گوناگون همچون چراغانى با نور افشان‌هاى سبز، نصب تابلوها و تراكت‌هاى مزين به اين رنگ و عكس گنبد مطهر پيامبر اعظم (ص) و ائمه‌ هدى عليهم السلام در تمامى نقاط شهرها، روستاها و حتى محيط‌هاى تفريحى سالم صورت گيرد.

4- همچنين به رسم احترام و ادب و تعظيم اين ايام بزرگ، سادات جليل القدر علوى مي‌توانند هديه‌هايى شامل شال و سربند سبز و يا ساير اقلام سبز رنگ به ميهمانان عاليقدر خويش اهدا نمايند.

5- ستاد "جنبش سبز علوى " از تمامى دل‌ سوختگان و پيروان و رهروان مكتب امير‌المومنين (ع) درخواست مي‌نمايد كه براى ثبت اين حركت مردمى و فراگير با صرف بخشى از دارايى خود در خريد اقلام تبليغاتى سبز رنگ در جمع محبين اهليت عليهم السلام در هر هيئت، مجلس و مراسم در روستاها و شهرهاى كشور، زكات مال خويش را پرداخته و به پيشبرد اين جنبش مكتبى يارى رسانند.

6- همچنين ستاد خودجوش و مردمى "جنبش سبز علوى " از عموم مراجع معظم تقليد و روحانيت معظم، نخبگان، اساتيد حوزه و دانشگاه، جوانان، بانوان، ورزشكاران، هنرمندان، كسبه، كارگران، كشاورزان، صنعتگران، طلاب، دانشجويان، دانش‌آموزان و ساير اقشار و صنوف كشور مي‌خواهد كه ضمن ترويج هرگونه ايده سبز علوى به فراگير سازى اين جنبش علوى و الهى در هر كوى و برزن كشوراهتمام ورزيده و با تشكيل ستادهاى خودجوش مردمى رسالت الهى و مكتبى خويش در تبليغ درست مكتب نورانى بخش اسلام و تشيع را اجرايى نمايند.

7- منازل، مساجد، اتومبيل‌ها، ميادين عمومى و ورزشي، بيمارستان‌ها، مراكز بهزيستى و حمايتى و ... مي‌توانند ضمن شادى آفرينى در دل محبين اهل بيت عصمت و طهارت و ابوالائمه امير المومنين على(ع) به ترويج روح عدالت گستري، ظلم ستيزي، ولايت مدارى و ستيزى علوى اهتمام ورزند.

8- ستاد "جنبش سبز علوى " همچنين با اعلام تاسيس پايگاه اطلاع رسانى "جنبش سبز علوى " به نشانى اينترنتى www.jsanews. com از تمامى فعالين مكتبى و ولايى محيط‌هاى اينترنتى و مجازى درخواست مي‌كند با انتشار ايده‌هاى سبز اين جنبش و هر آنچه در اين مسير به اذهان خويش خطور مي‌كند به تعميق بخشى پايه‌هاى فكرى سادات و معتقدين جنبش سبز علوى كمك و يارى رسانند.

9- حضور دسته جمعى مردم با رنگ سبز در خيابان‌ها، ميادين و جشن‌هاى اعياد پيش رو به عنوان سمبلى از شروع حركت "جنبش سبز علوى " به شمار رفته و حركت اين جنبش به مدد الهى در محرم و صفر و ما بعد آن نيز ادامه خواهد يافت.

10- "جنش سبز علوى " معتقد است مكتب 1400 ساله تشيع به مثابه كلمه طيبه و شجره سبز و بارور طوبى ريشه درمحكمات و سر بر آسمان دارد و با دست‌اندازى بيگانگان كه به مثابه شجره پليد و خبيثي‌اند كه نه ريشه‌اى دارند و نه بر و ثمرى ، اندك تزلزلى در ادامه مسير سبز علوى ملت ايران و معتقدات آنان بروز و ظهور نخواهد يافت و خداوند بر هر امرى قادر و توانا است.

والسلام على من اتبع الهدى
ستاد جنبش سبز علوى