۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

Police brutally arrest Occupy Riverside protesters

جشن برای مرگ یا سوگواری برای آزادی

جشن برای مرگ یا سوگواری برای آزادی
قذافی یک سرهنگ بود و با کودتا توانست حاکمیت دیکتاتوری قبیله ای در لیبی را بدست آورد. در تمام این مدت، اگرچه با فراز و نشیب، در خدمت نظام سرمایه داری بود.  قذافی یک فرمانده نظامی با تجربه 42 سال حکومت و ارتباط با تمامی سرویسهای اطلاعاتی روسی، اروپایی و آمریکایی بود. او کسی بود که در چند حمله هوایی آمریکا به مقرش در طرابلس جان سالم بدر برده بود.مدتها به دلیل تهدید های آمریکا، فقط هنگام ملاقات با سیاستمداران خارجی، در انظار عمومی ظاهر میشد. در طی بمبارانهای شدید طرابلس توسط ناتو، او توانست با پنهانکاری و محافظت های مورد نیاز ، جان خود و پسرانش را که مسئولیتهای نظامی و امنیتی داشتند، حفظ کند. او کسی بود که ناتو و رهبران سیاسی آن آرزوی موشک باران محل اختفای او را داشتند و قذافی بهتر از هرکس به آن آگاه بود. ماهواره ها و جاسوسان ناتو همواره در پی کشف محل اختفای او بودند. تا یکی دو روز قبل از سفر ناگهانی هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا به لیبی و ملاقاتش با رئیس شورای انتقالی لیبی هنوز هیچکس از محل  اختفای او اطلاعی نداشت.
 ماجرای تسلیم قذافی که توسط یکی از اعضای قبیله ای در سرت، به خبرنگاران گفته شده، شنیدنی است. نیروهای نظامی شورای انتقالی میگویند بعد از نماز صبح و طلوع آفتاب، یک کاروان اتومبیل از سرت خارج و به سمت غرب از شهر بیرون رفته و بعد از ساعتی مورد حمله جنگنده های فرانسوی ناتو قرار گرفت. مشاهدات خبرنگاران از باقی مانده صحنه ی موشکباران کاروان اتومبیلها گویای شدت عمل آنان برای کشتن تمامی سرنشینان این اتومبیلهاست. قذافی توانست به اتفاق چند تن که شدیدا زخمی شده و زنده مانده بودند خود را در زیر یکی از آبروهای زیر جاده، از دید جنگنده ها پنهان کنند. بعد از پایان یافتن موشکباران، یک نفر از اعضای قبیله ای در سرت با معرفی خود به مسئول یکی از واحدهای نظامی شورای انتقالی اطلاع میدهد، که قذافی در آن نزدیکی است و میخواهد خودش را تسلیم کند. و به دنبال آن، ماجرای تجاوز به او همراهانش و چگونگی کشتن وحشیانه آنها را خواند و یا شنیده اید.  ولی مطلب مهم اینجاست که پیرو توافق قبلی با شورای انتقالی لیبی، قرار بر این بوده که کاروان حامل قذافی و پسرانش با نصب پرچم سفید به قصد خروج از کشور ، از شهرسرت خارج شوند. ولی اینکه  چگونه یک روز قبل از اجرای این توافق، وزیر امور خارجه آمریکا یک سفر فوری به طرابلس کرده و قول پول و همکاری نظامی  میدهد؟ بسیار جای سوال است. این ساده لوحی است که باور کنیم که قذافی در روز روشن ساعت حدود هفت صبح از شهر و بیابانی خالی که تحت نظارت ماهواره ها قرار دارد ، از سرت ، شهری که کاملا محاصره شده و تمام تحرکات و ارتباطات آن کنترل میشود، بدون پوشش امنیتی ، در قالب یک کاروان از شهر خارج شود.  کینه و دشمنی باندهای سرمایه داری با مردم لیبی،و پنهان کردن روابط قبلی خودشان با قذافی،  ضرورت کشتن قذافی را از قبل معین کرده بودند.
آنچه که مسلم است، جشن برگزار شده برای مرگ قذافی  توسط رسانه ها و سیاستمداران سرمایه داری جهانی هیچ چیز غیر از جشن برای سرکوب و نابودی زیر ساختهای اقتصادی و اجتماعی لیبی و برقراری دولتی بمراتب جنایتکارتر از قذافی نیست.
ظاهرا قذافی با این استنباط که اشتباها مورد حمله هوائی قرار گرفته خود را تسلیم کرده است.
سؤال اینجاست که چرا نباید قذافی و اعضا شورای انتقالی که با هم همدست بوده ودر جنایات آن دولت شریک جرم میباشند محاکمه  و جزئیات و دلیل کارهای آنان برای مردم لیبی و جهانیان آشکار شود.

احمد پرتوی
هفت آبانماه نود
آیا لیبی واقعاً "آزاد"شد؟
سه شنبه, 08/03/1390 - 20:00
نسخه قابل چاپ
تقی روزبه
برقراری قوانین شریعت اولین دست‌آورد "انقلاب" لیبی! زنان ازاولین قربانیان "لیبی آزاد"! اسلام‌گرایان به‌اصطلاح معتدل متحدین جدید ناتو و قدرت‌های بزرگ برای کنترل انقلاب کشورهای خاورمیانه وآفریقای شمالی!
ازقدیم گفته‌اند سالی که نکوست ازبهارش پیداست.

آیا همان‌طورکه اوباما ودیگر شرکای جنگی‌اش درپی کشته شدن قذافی از لیبی آزاد سخن گفته و به سران دولت انتقالی ومردم لیبی تبریک گفته‌اند، به‌راستی لیبی آزاد شد ویا درمسیرآزادشدن قراردارد؟ یا آنکه قدرت دربالاترین سطوح ازچنگ دیکتاتور نگون‌بختی که دوران مصرف و عمر سیاسی‌اش به پایان رسیده بود و حاضر به پذیرش آن نبود به زور قوه قهریه خارج شد و به دست غارتگران ودیکتاتورهای جدیدی، دراتحاد تنگاتنگ با قدرت‌های بزرگ وشرکت‌های چندملیتی برای بلعیدن تمام‌عیار نفت لیبی جابجاشد ومردم هم دراین میان نقشی جزپیاده نظام نداشتند؟
شیرینی کوتاه‌مدت
درماجرای لیبی هم چنان باید با یک چشم خندید وباچشمی دیگرگریست. خوشحالی ناشی ازسرنگونی یک دیکتاتورمادائم‌العمر بجای خود امر فرخنده‌ای بوده وقابل درک است وشیرین. اما متأسفانه تمامی قرائن وشواهد نشان‌دهنده آن است که این شیرینی کوتاه‌مدت بوده ومتأسفانه با تلخی فزاینده‌ای همراه است که هرروزهم بیشترخواهد شد.
چگونگی سرنگونی یک دیکتاتور وبدیلی که قدرت‌های خارجی در زدوبند با رؤسای قبایل ودولتمردان سابق قذافی بجای آن ساخته پرداخته‌اند جای هیچ گونه امیدی برای آزادی وبرابری و حضورونقش مستقل مردم زحمتکش وسرکوب شده لیبی باقی نمی‌گذارد.
مسدود شدن مسیر رهایی
قدرت‌ها ورسانه هایشان همواره می‌خواهند ما را دربرابرانتخاب بین گزینه موجود (وچه بسا گزینه دیروزشان) وگزینه‌ای تازه که برای امروز خود تعیین کرده‌اند قراردهند. آنها البته این سناریوی خود را درخلأ به وجود نمی‌آورند ودرواقع بدون ورود مردم به میدان مبارزه وسوارموج آن شدن وجهت دادن به آن قادربه انجام آن نیستند. به این ترتیب این ناآگاهی وعدم آرایش مناسب صفوف مردمی است که بزرگترین دشمن خودی است که دراتحاد با دشمنان مردم سرنوشت سازمی شوند.
درهرحال، آنها باین ترتیب مسیر گزینه سوم، گزینه رهائی، حاکمیت مردم برسرنوشت خود را مسدودمی کنند. اما سنگ‌اندازی وبستن راه سوم یعنی گزینه حرکت مردم به سوی آزادی وبرابری، حقانیتی برای آنچه صورت گرفته ودرمیان تلی ازخون و ویرانی وخشونت زایمان یافته است، ایجاد نمی‌کند. چیزی نمی‌گذرد که نشاط وفرح ناشی ازسرنگونی دیکتاتورپیشین وخاطره چهارشبانه روزجشن وپایکوبی جای خودرا به دردهای روزافزون مولود برآمده اززایمان جدیدمی دهد. این تجربه به خصوص برای کسانی که مرگ انقلاب ایران را درروززایمان آن آزموده‌اند قابل لمس است. مردمی می‌مانند، آکنده ازنفرت وحسرت وآرزوها وبا مطالبات پاسخ نگرفته.
سناریوی قدرت‌های بزرگ
البته از زایمانی که قابله‌اش قدرت‌های بزرگ وجگنده‌های ناتوباشند بیش ازاین هم نمی‌توان انتظارداشت . هم چنان که فرجام این الگوها درعراق وافغانستان را دیده ایم. درافغانستان پس ازده سال جنگ وخونریزی نه فقط، چیزی حتی ازنمایش دموکراسی صوری توسط گماشته شدگان وجود ندارد بلکه موجب برآمد مجدد بنیادگرایان طالبان نیز شده‌اند وحالا همین قدرتها دارند عجزروزافزون خود را درمقابله باآن به نمایش می‌گذارند. اکنون افغانستان پس ازده سال اشغال وجنگ ولشکرکشی این قدرتها به بزرگترین مرکز تولیدوصدور موادمخدرجهان تبدیل شده است.
درلیبی دست به دست شدن قدرت درسایه حملات وحشیانه جنگنده‌های ناتو وبیش ازهمه توسط چهارقدرت آمریکا وانگلیس وفرانسه وایتالیا با تخریب زیرساخت‌های این کشوروکشته شدن 50هزارنفرو دویست هزارزخمی (ودرآخرین سناریو قتل عمد وسرشارازخشونت قذافی وپسرش بجای محاکمه قانونی آنها برخلاف مقررات کنوانسیون اسیران جنگی) بخشی ازهزینه‌های زایمان لیبی نوین بود. دراین سناریو قدرتهای بزرگ ازبالا فرمان وبمب صادرمی کردند وازپائین مردم وجوانان لیبی به مثابه پیاده نظام وگوشت دم توپ مورد استفاده قرارمی گرفتند.
آزار از هر دو سو
مطابق گزارش مدافعان حقوق بشرشکنجه واعدام‌ها واذیت وآزارمخالفان فقط توسط قذافی ونیروهای او صورت نمی‌گرفت، بلکه همزمان توسط اردوی مخالفان آن ومؤتلفین دولتهای غربی حتی قبل ازکسب قدرت هم صورت می‌گرفت که این دولتها چشم وگوش خود را به روی همه آنها بسته بودند تامبادا به برنامه "نجات لیبی" آسیبی وارد شود. چرا که برای خود آنها لااقل روشن بودکه دموکراسی وحقوق بشرچیزی بیش ازیک تن پوشش تزیینی برای استتارنیات واقعی اشان نبود.
تصاحب تمام عیار لیبی به مثابه یک کشور ثروتمندنفتی، کنترل فرایند انقلاب منطقه وپروژه خاورمیانه بزرگ ادغام شده و تحت سیطره بازارجهانی و شرکت‌های فراملیتی، هدف‌های اصلی را تشکیل می‌دادند. دستبوسی چندش آور ودادوستد سران همین قدرت‌های چهارگانه با دیکتاتورسابق لیبی یک روی سکه واقعیت است وجنگیدن آنها باهمان دیکتاتورازطریق بندوبست با سران قبائل ودولتمردان فاسد روی دیگراین سکه.
دراین بازارمکاره هرکس که ذره‌ای شعاردموکراسی را جدی بگیرد، اگرازسرسپردگی‌اش به گفتمان سلطه سرمایه ودولتهای امپریالیستی وجهان خوار نباشد، تنها ساده لوحی مفرط خود را به نمایش می‌گذارد. همان کسانی که زمانی برای تأمین منافع خود به دستبوسی قذافی میرفتند، همانها نیزبرای مصون ماندن ازدردسرهای زنده دستگیرشدنش دستورقتل وی را صادرکردند.
نمونه‌هایی او سخنان رئیس شورای انتقالی لیبی
بخشی ازسخنان تاریخی مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای انتقالی لیبی دربن غازی درطلیعه "لیبی آزاد" وبه مناسبت حضورده‌ها هزارنفر چنین بود:
"از این پس قوانین بر اساس شریعت و دستورات قرآنی تنظیم خواهند شد."
"در کشور مسلمان ما، شریعت پایه و اساس تمام قوانین است. بنابراین تمام قوانینی که با اصول اسلامی همخوانی ندارند غیر قابل اجراخواهند بود. وی سپس برای نمومه از قانون تک همسری که در دوران قذافی اجرا می‌شدانتقاد و از چند همسری حمایت کرد رییس شورای انتقالی همچنین از حذف سودبانکی و اجرای بانکداری اسلامی خبر داد." (به نقل ازبی بی سی و ارونیوز(
این سخنان به خوبی نشان می‌دهد که دولت‌های غربی با چه کسانی وبرای چه اهدافی به ائتلاف پرداخته‌اند.
اگرآنها دردوره جنگ سرد برای کنترل جنبش‌های اعتراضی وایجا کمربند سبز بدوربلوک رقیب خود با بنیادگرایان ائتلاف کردند، اکنون نیز برای کنترل انقلاب کشورهای عرب ومنطقه به ائتلاف با اسلام گرایان به اصطلاح معتدل تر ازبنیادگرایان آن دوره، اما هم چنان طرفداراسلام سیاسی وحاکمیت مذهب روی آورده‌اند. نمونه سناریوی آنها در لیبی وتونس ومصرهمین را نشان می‌دهد.
سخنان رئیس دولت انتقالی درپی مرگ قذافی ودرمراسم بزرگداشت لیبی آزاد برای هرکسی که گوشی برای شنیدن وچشمی برای دیدن دارد براستی هشداردهنده وتنبه برانگیزاست. وجای هیچ توهمی را درماهیت این نوع آزادسازی ومعنای تبریک سران قدرتهای مهاحم برای تولد "لیبی آزاد و نوین" ومعنای تأسیس دموکراسی مورد نظرآنان باقی نمی‌گذارد.
تداوم ناگزیر مبارزه
بزودی مردم لیبی آگاه خواهند شد که آزادی ازشرقذافی به تنهایی برای دست یافتن به آزادی وبرابری کافی نیست. آنها اکنون علاوه برمستبدین با چهره‌ها وزشت‌های جدید، هم چنین باید با مطامع بی پایان دولت‌ها وشرکت‌های چندملیتی و بافرود بهمن اسلام سیاسی وقوانین ارتجاعی شریعت برسرنوشت خود، وبا انحصارقدرت توسط باندهای حاکم و فاسد سران قبائل ومتحد دولتهای بزرگ به زورآزمایی بپردازند.
مبارزه علیه استبداد واستثماربه پایان نرسیده است. آنها ناگزیرند برای نیل به اهداف خود با برپائی جنبشهای مطالباتی اشان راه دشواروپرپیچ وخم پیشروی بسوی آزادی وبرابری را با تکیه بر اراده آزادوآگاه خودآغازکنند.
آری انقلاب لیبی درهمان روز زایمان خود مصادره شده است.