۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۵, شنبه

يک کتاب ! يک جشن تولد !؟










https://https://www.chebayadkard.com/chebayadkard/sokhan/20100510/hameh-mardane-shah.pdf

“ شكل گيري حكومت هاي خودكامه بدون حضور روشنفكران كوته بين و حقير ممكن نيست. اين گونه روشنفكران در عمل به رژيمي خدمت مي كنند كه مدعي مبارزه با آنند.”


(هانا آرنت انديشمند آلماني ضد نازي)


لطفا روی تصاوير کليک نمائيد!




















unknown cemetery in Tehran.

سرود زیبای «ای رقیب»

سرود زیبای «ای رقیب»
که‌س نه‌ڵێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌

همنشين بهار

بعد از همسفره شدن آقای لارش ويلکز Lars Vilks با کسانيکه فکر مي‌کنند دشنه واپس گرايی با هيستری ضد مذهبی غلاف مي‌شود ــ به کاريکاتور پرسر و صدای وی فکر مي‌کردم.

لارش ويلکز، پیش‌تر پيامبر مسلمانان را به صورت سگی ولگرد کشیده بود و اخیراً در جریان سخنرانی خود در سوئد (در دانشکده فلسفه دانشگاه اپسالا ( ، هنرنمایی را به اوج رساند و تصویر مسیح مصلوب را در حالیکه در ادرار غوطه ور است و صلیبی که بجای عیسی مسیح یک آلت تناسلی را نشان می دهد، به رُخ حضار کشید و اجازه داد به نام هنر، پیامبر اسلام را در حین روابط جنسی همجنسگرایانه به نصویر کشند.

من با خودم کلنجار می‌رفتم. چرا خالق اثر هنری «نيميس» Nimis، که يکی از صاحب نظران در تئوری هنر است، عملا به ساز بی هنران می‌رقصد؟

گرا دادن به دشمنان هنر (که مردان همجنس باز را با صورت پيامبر کشیده بودند)، چه دردی را دوا مي‌کند جز آنکه نژادپرستان را از يکسو و مرتجعين را از سوی ديگر به هياهو وادارد و حقيقت پوشان و خديعت فروشان را از اين به اصطلاح روشنگری‌ و تابو شکنی! سر کيف اندازد؟

مگر استاد تاريخ دانشگاههای سوئد نيز، نياز دارد مثل «خريت ويلدرز» Geert Wilders در هلند یا امثال «فيليپ دووينتر» Filip Dewinter در بلژیک، او را حلوا حلوا کنند تا بر سر زبان‌ها بیافتد؟

اگرچه رفتار مرتجعين‌ قمه به دستی که هنوز به «دارالاسلام» و «دارالکفر» می انديشند، انزجار برمی انگیزد،

اگرچه آزادی بيان در يک کشور لائيک به معنای آن است که می‌توان و اين حق وجود دارد که تصاوير محمد، عيسی، موسی، بودا، يهوه و همه نماد‌های يکتاپرستی را هم ترسيم کرد،

اگرچه آزادی بيان در سوئد يا دانمارک و نروژ و فرانسه... بر ممنوعيت اسلام در به تصوير کشيدن محمد برتری دارد،

اگرچه راززدائی از هر آنچه و هر آنکه پيرامون ما است نيکو است و حتی می توان و بايد سر به سر خدای صبور و غيور هم گذاشت و گفت اوسّا کريم راه ها و چاه‌ها همان هايی نيست که در برخی کتب دينی آمده،

اگرچه آدمی واجد حقوقی است که حتی خداوند هم نمی تواند آن‌ها را نقض کند امّا ... امّا ضديت کور با اعتقادات مردم به روشنگری و راززدائی خدمت نمی‌کند.

به دليل حرمت‌ آدمی، آزادی بيان را بايد چون مردمک‌ چشم پاس داشت امّا، آيا حقوق آدمی تنها در آزادی بيان خلاصه می‌شود؟ آيا آزادی بيان حدّ و حدود يا شرايط و الزامات ندارد؟ اگر آزادي به معنی عدم محدوديت است، پس چرا هر گروهي براي آزادي شرط و شروط می‌گذارد؟ آيا حّد‌ آزادی، «آزادی ديگری» نيست؟...

از سوی دیگر:

اعتقادات سیاسی یا ديني هيچ فردي نمي‌تواند اصل آزادي بيان را که شرط امکان دموکراسي است کنار بزند و حزب و سازمان، یا مذهب و مرام است که بايد اصول دموکراسي را بپذيرد، نه به عکس.

اصل آزادی خلاقيت (که آزادی بيان تنها پرتوی از آن است) ــ شرط امکان دموکراسی و شرط مشروعيت يک حکومت دموکراتيک است، پس نبايد با نیّت جلوگيری از تمسخر و اهانت و لجن پراکنی، و يا سوءاستفاده دشمن ــ آن را محدود و مقیّد کرد.

«حق تمسخر» The Right to Ridicule را باید به رسمیت شناخت. (البته جفنگ های بن لادن و مصباح یزدی، آمار قربانیان هولوکاست، یا دلائل بوش و بلر برای شروع جنگ در عراق استثنا است و باید بی چون و چرا پذیرفت !)

***

داشتم در مورد لارش ويلکز Lars Vilks و کاریکاتورش می‌نوشتم که خبر رسید زندگی های پرشوری بیرحمانه پرپر شد، فرزاد کمانگر و چند زندانی دیگر به تیر مرتجعین گرفتار آمدند و بر خاک افتادند.

یاد کردستان و سرود زیبای «ای رقیب» افتادم. خیلی دوست داشتم در این اوضاع و احوال، کسی به آن گوشه بزند...

در مورد این سرود از هرکه پرسیدم جز اشاراتی ناچیز دستگیرم نشد. لارش ويلکز و کاریکاتور پیامبر را رها کردم و تصمیم گرفتم خودم دست به کار شوم.

البته می‌دانم که زیره به کرمان آورده ام. این توشه، ناچیز است و قابل شما را ندارد اما ممکن است کسانی باشند که ندانند و بخواهند بدانند.
***

سرود «ای رقیب» را اولین بار از یاران مبارز فرزانه کرد، «قادر شریف» شنیدم.

رزمندگان کرد با خود قادر شریف آمده بودند روستای زیبای «آلوت» در «بانه» کردستان و من داستان‌ آن جانهای شیفته را در مقاله

هرچه غمناک است عميق نيست، هرچه عميق است غمناک است

کهبه زبان کردی نیز ترجمه شده ــ نوشته ام.

یاران قادر شریف دسته جمعی می‌خواندند:

که‌س نه‌ڵێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌
زیندوه‌ قه‌ت نانه‌وێ ئاڵاکه‌مان

چه کسی می‌گوید کُرد مرده است؟ کُرد زنده است...

در آغاز انقلاب اینگونه سرودها را با صدای امثال «دکتر شوان پرو» می‌شنیدیم...یاد باد آن روزگاران، یاد باد. در آن روزهای قدسی ایثار که همه با هم مهربان بودیم و هوای همدیگر را داشتیم، مهتاب زیباتر بود. ستاره ها دست تکان می‌دادند و آفتاب هم گرمی بیشتری داشت....

آنروزها کلمات طیبه را به صلیب نکشیده بودند و، هنوز شب سیاه از راه نرسیده بود.

***

ای رقیب Ey Reqîb / Hey Guard که اکنون آن‌را «ای دشمن» ترجمه می‌کنند، توسط شاعر کرد یونس رئوف Yunis Rauf (دلدار) Dildar (۱۹۱۸-۱۹۴۸) در زندان حکومت وقت عراق در سال ۱۹۳۸ سروده شده ‌است.

اصل سرود به گویش سورانیاست ولی بعدها به صورت گویش کرمانجینیز درآمده ‌است. سرود ای رقیب برای اولین بار در جمهوری مهابادمورد استفاده قرار گرفت.

***

به دوستی گفتم سرود «ئهٔ ره‌قیب» را از اینجا و آنجا جمع و جور کرده ام تا در دسترس باشد.

‌گفت: پرداختن به این سرود که به مادها و کیخسرو می‌نازد، چه ارزشی دارد؟

گفتم: در حالیکه قلم قرشمال نوکران استعمار و ارتجاع بذر یأس و تسلیم می‌پاشند، زنده کردن هرآنچه از امید و پایداری دم زند، البته که ارزش دارد.

گفت: به تک تک کلماتی که در سرود به کار رفته نگاه کن... بوی «شوینیسم» و خاک و خون پرستی می‌دهد.

گفتم: تک تک کلمات و واژه ها مهم نیستند، مهم، پیام و رشته ای است که کلمات حول آن به یکدیگر قلاب می‌شوند. پیام این سرود، مقاومت و ایستادگی در برابر ستمگران است. کردهای دلیر با سرود زیبای «ای رقیب» حال می‌کنند، انگار سالیان سال با آن چفت و همنشین اند. یک دنیا خاطره دارد این سرود.

***

درود بر یونس رئوف و هزاران رزمنده کرد که با این سرود به جنگ تاریکی رفتند.

از قاضی محمد و ملا آواره و ملا محمود زنگنه. تا اسماعیل شریف‌زاده و سلیمان معینی و مراد بادامی (مرادشیرێژ)، از قاسملو و شرفکندی و کاک فئواد سلطانی، تا سلیمان تیکان تپه و شیرین علم هولی و حجت زمانی، از رضا خاکسار و مهدی اسلامیان و فرهاد وکیلی تا پهلوان خزعل و علیرضا اسلامی و علی حیدریان، و از صدیق کمانگر تا فرزاد کمانگر... همه و همه، به سرود ای رقیب، معنا بخشیدند.

امیدوارم کُردهای نوجوان (به ویژه کسانیکه زبان پدران و مادران خودشان را کمتر می‌دانند) با مضمون این سرود دلنشین آشنا شوند و مطمئن باشند بگذرد این روزهای تلخ تر از زهر.

سرود «ئهٔ ره‌قیب» به گویش سورانی

ئهٔ ره‌قیب هه‌ر ماوه‌ قه‌ومی کوردزمان
نایشکێنێ دانه‌ری تۆپی زه‌مان.
که‌س نه‌ڵێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌
زیندوه‌ قه‌ت نانه‌وێ ئاڵاکه‌مان

Ey raqîb her mawe qewmî Kurd ziman,
Nay sikên danery topî zeman
Kes nelê Kurd mirduwe
Kurd zîn duwe,
Zîn duwe qet nanewê alakeman

قوم کُرد همچنان با نشاط و سرزنده است
توپ و تشر زمانه نمی‌تواند او را به تسلیم وادارد.
چه کسی می‌گوید کُرد مرده است؟ کُرد زنده است.
زنده‌ایم و پرچممان هرگز برنخواهد افتاد.

لاوی کورد هه‌ستایه‌ سه‌ر پێ وه‌ک دلێر
تا به‌ خوێن نه‌خشین ده‌کا تاجی ژیان
که‌س نه‌ڵێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌
زیندوه‌ قه‌ت نانه‌وێ ئاڵاکه‌مان

Lawî Kurd hestaye ser pê wek dilêr,
Ta be xuên nexsîn deka tacî jiyan
Kes nelê Kurd mirduwe
Kurd zîn duwe,
Zîn duwe qet nanewê alakeman

جوانان کُرد دلیرانه‌ بپاخاسته‌اند
تا با خون خود تاج زندگی را رنگین نمایند
چه کسی می‌گوید کُرد مرده است؟ کُرد زنده است.
زنده‌ایم و پرچممان هرگز برنخواهد افتاد.

ئێمه‌ رۆڵهٔ میدیا و که‌یخوسره‌وین
دینمان ئایینمان، هه‌ر کوردستان
که‌س نه‌ڵێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌
زیندوه‌ قه‌ت نانه‌وێ ئاڵاکه‌مان

Ême roley Midya û Keyhusrew în,
Dînîman û ayînman her Kurdistan
Dînîman û ayînman Kurd u Kurdistan
Kes nelê Kurd mirduwe
Kurd zîn duwe,
Zîn duwe qet nanewê alakeman

ما فرزندان «ماد» و «کیخسرو» ایم،
کُرد و کُردستان، دین و آیین ما است
چه کسی می‌گوید کُرد مرده است؟ کُرد زنده است.
زنده‌ایم و پرچممان هرگز برنخواهد افتاد
***
ئێمه‌ رۆڵهٔ ره‌نگی سوور و شۆڕشین
سه‌یریکه‌ خوێناویه‌ رابردوومان
که‌س نه‌لێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌
زیندوه‌ قه‌ت نانه‌وێ ئاڵاکه‌مان

Ême roley rengî sûr û soris în,
Seyrîke xuênawiya raburdûman
Kes nelê Kurd mirduwe
Kurd zîn duwe,
Zîn duwe qet nanewê alakeman

ما فرزندان (کُرد)، رنگ سرخ انقلابیم
بنگر گذشته‌مان را که چقدر خونین است.
چه کسی می‌گوید کُرد مرده است؟ کُرد زنده است.
زنده‌ایم، و پرچممان هرگز برنخواهد افتاد
***
لاوی کورد حازر و ئاماده‌یه‌
گیان فیدانه‌ گیان فیدا هه‌ر گیان فیدا
که‌س نه‌ڵێ کورد مردوه‌، کورد زیندوه‌
زیندوه‌ قه‌ت نانه‌وێ ئالاکه‌مان

Lawî Kurdî hazir û amadeye,
Giyan fîdan e, giyan fîda her giyan fîda
Giyan fîdan e, giyan fîda her giyan fîda

Kes nelê Kurd mirduwe
Kurd zîn duwe,
Zîn duwe qet nanewê alakeman

فرزندان کُرد حاضر و آماده‌اند
جان فدایند و جان فدا باقی خواهند ماند
چه کسی می‌گوید کُرد مرده است؟ کُرد زنده است.
زنده‌ایم و پرچممان هرگز برنخواهد افتاد.

=====================

ترجمه سرود «ئهٔ ره‌قیب» به زبان انگلیسی

Hey Enemy!

Hey enemy, the Kurdish nation is alive with its language
Cannot be defeated by the weapons of any time
Let no one say Kurds are dead
Kurds are living
Kurds are living, their flag will never fall

We, the youth are the red colour of the revolution
Watch our blood that we shed on this way
Let no one say Kurds are dead
Kurds are living
Kurds are living, their flag will never fall

We are the children of Medya and Keyhusrew
Both our faith and religion are our homeland
Both our faith and religion are Kurd and Kurdistan
Let no one say Kurds are dead
Kurds are living
Kurds are living, their flag will never fall

The Kurdish youth have risen like lions
To adorn the crown of life with blood
Let no one say Kurds are dead
Kurds are living
Kurds are living, their flag will never fall

The Kurdish youth are ever present and
Forever will be ready to sacrifice their lives
Sacrifice each life they have, each life they have!!!

English Translation by Brusk Chiwir Welat

=========================

ترجمه سرود «ئهٔ ره‌قیب» به زبان آلمانی (با ترجمه انگلیسی کمی تفاوت دارد.)

EY RAQIP

Feinde!
Die Kurden leben noch immer!
Nicht einmal Bomben
können sie vernichten.
Niemand soll behaupten,
sie hätten aufgegeben.
Sie werden weiterkämpfen
- die Fahne hoch erhoben

Die Kurden
sind für ihre Freiheit
auf die Barrikaden gegangen,
haben Blut vergossen

für ihr Land.
Niemand soll behaupten
sie hätten aufgegeben.
Sie werden weiterkämpfen
- die Fahne hocherhoben.

Wir sind die Kinder der Meder
und glauben nur an Kurdistan.
Niemand soll behaupten,
wir hätten aufgegeben,
wir werden weiter kämpfen
- die Fahne hoch erhoben

Wir sind die Kinder blutroter Farbe
und der Revolution.
Unsere Geschichte ist mit Blut geschrieben.
Niemand sollte behaupten,
wir hätten aufgegeben.
Wir werden weiterkämpfen
- die Fahne hoch erhoben.


Wir sind Kurden
jederzeit bereit,
für unser Land zu sterben.
Niemand soll behaupten,
wir hätten aufgegeben.
Wir werden weiterkämpfen
- die Fahne hoch erhoben

=====================

مضمون سرود “ئهٔ ره‌قیب” به زبان عربی:

ايها الأعداء ان الأكرادبلغتهم وأمتهم باقون للابد

لايمكن ان تهزمونا وتزيلونا من الوجود بمدافعكم

لا يقل أحد ان الأكرادزائلون، ان الأكراد باقون

باقون كرايتنا الخفاقة الشامخة إلى الأبد

انتفض شباب الكرد مثل السباع كي يسطروا بدمائهم تاج الحياة

نحن أبناء الميديينوكي خسرو، كردستانهي ديننا ومقدساتنا

نحن أبناء الثورات والدم الأحمر انظروا إلى تاريخنا المليئ بالدماء

شباب الكرد على اهبة الأستعداد دائما للتضحية بارواحهم

لايقل أحد ان الأكراد زائلون ان الأكرادباقون

====================

متن سرود به گویش کرمانجی

Ey raqîp her maye qewmê Kurd ziman
Nashikê û danayê bi topên zeman
Kes nebê Kurdin mirin
Kurd jîn dibin,
Jîn dibe qet nakeve ala Kurdan

Em xortên rengê sor û shoresh in
Seyr bike xwîna rîyan me da rijand
Kes nebê Kurdin mirin
Kurd jîn dibin,
Jîn dibe qet nakeve ala Kurdan

Em xortên Midya û Keyhusrew in
Dîn îman û ayîn man, her nishtîman
Dîn îman û ayîn man Kurd û Kurdistan
Kes nebê Kurdin mirin
Kurd jîn dibin,
Jîn dibe qet nakeve ala Kurdan

Lawê Kurd rabûye ser pê wek shêran
Ta bi xwîn nexshîn bike tacê jîhan
Kes nebê Kurdin mirin
Kurd jîn dibin,
Jîn dibe qet nakeve ala Kurdan

Xortê Kurd tev hazir û amade ne¹
Can fîda ne can fîda, her can fîda
Can fîda ne can fîda, her can fîda!!!

پانویس:

دلدار

دلدار نام مستعار شاعر کرد یونس رئوف (۱۹۱۷-۱۹۴۸) است. وی در شهر کویه در نزدیکی اربیل در کردستان عراق به دنیا آمد. بعد از پایان دبیرستان در شهر کرکوک، تحصیلات خود را در دانشکده حقوق در بغداد به پایان رساند.

وی علاقه خاصی به شعر و ادبیات داشت و از آنجا که بیشتر کارهای وی حماسی و میهن پرستانه بودند از جانب حکومت همواره تحت تعقیب و آزار بود و مدت‌های زیادی را در زندان به سر برد. از آثار معروف دلدار سرود "ای رقیب" است که به عنوان سرود ملی کرد به رسمیت شناخته شد.

گویش سورانی و کرمانچی

سورانی، نام يکی از گويش‌های زبان‌های کردی است.

سورانی در بخش ميانی مناطق کردنشين ايران و همچنين در نيمهٔ جنوبی کردستان عراق صحبت می‌شود. شهرهای اصلی گويشوران سورانی عبارتند از مهاباد، سقز، سنندج، سليمانيه، اربيل و کرکوک.

سورانی خود به چندين لهجه تقسيم می‌شود.

کرمانجی، يکی از گويش‌های اصلی کردی است. بيشتر کردهای ساکن اروپا زبان کرمانجی تکلم می‌کنند.

کرمانجی سرشتی قديمی‌تر و اصلی‌تر را نسبت به ديگر گويش‌های کردی حفظ کرده چرا که ديگر گويش‌های کردی به خاطر نفوذ درازمدت فارسی، گورانی، و لری و شايد جذب يک زيرلايه مشخص ايرانی، دستخوش دگرگونی‌های چشمگير شده‌اند.

زبان گويشوران کرمانجی و سورانی برای يک‌ديگر قابل فهم نيست ولی آن‌ها می‌توانند زبان يکديگر را برای درک زبان نسبتاً آسان بياموزند.

کرمانجی در سرتاسر کردستان ترکيه و کردستان سوريه، بخشی از کردستان عراق، استان آذربايجان غربی در شهرستانهای اروميه، سلماس، خوی، ماکو، چالدران و همچنين در استان خراسان شمالی و استان خراسان رضوی در مناطقی از شهرستان‏های بجنورد، قوچان، شيروان، اسفراين، درگز، چناران، مانه و سملقان، کلات نادری، و نيز در روستاهايی در شهرستان رودبار استان گيلان به ويژه پيرکوه و کرماک و دوسالديه عمارلو و برخی روستاهای سياهکل و نيز در قسمت‌های کردنشين ارمنستان و قزاقستان و استانهای کلباژار و زنگلان در جمهوری آذربايجان با آن تکلم می‌شود.

مقاله مربوط به قادر شریف:

هرچه غمناک است عميق نيست، هرچه عميق است غمناک است

http://asre-nou.net/1384/bahman/15/m-anche-ghamnak-ast.html

مقاله قادر شریف به زبان کردی (که توسط آقای شاهین کریمی به کردی ترجمه شده است.):

هه‌ر چی خه‌مناکه‌ قووڵ نیه‌، هه‌ر چی قووڵه‌ خه‌مناکه‌ !

http://www.bokan.de/laparakan/Mejoo/Qadr%20sharif.pdf

باید َسر به َسر خدا هم گذاشت ! (همراه با ۶ کاریکاتور روزنامه دانمارکی از پیامبر اسلام)

http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=10238

کاریکاتورها، و « اجتهاد در اصول »

http://www.didgah.net/index.php

سرود ای رقیب را در آدرس زیر میتوان شنید:

همنشین بهار

hamneshine_bahar@yahoo.com

منبع: سايت ديدگاه