دو نفر از زنانی که از انجام “ماموریت های انتحاری بوکوحرام جان سالم به در بردند  . عکس: روت مک لین – گاردین

روت مک لین در مقاله خود در  روزنامه گاردین  ماجرای زندگی دو دختر ربوده شده توسط بکوحرام را شرح داد:
نادیا ۱۷ ساله تعریف می کند درحالیکه در اردوگاه و در میان دختران دیگر ربوده شده چمباتمه زده بودم و به سخنرانی سران بوکوحرام گوش می دادم فراخوانده شدم. او می گوید وقتی به من گفتند فرمانده با تو کار دارد گفتم چرا تنها من؟
فرمانده، که که به تعبیر نادیا  “کثیف، زشت، تیره بود و ریش داشت” ، مانند یک مرد دیوانه بود و از او خواست که همسر دومش شود.
سه ماه بعد،  یک روز صبح نادیا بیدار شد و دید که به بدن او مواد منفجره  بسته شده است. به او شب قبل  دارو داده بودند و بیهوش شده بود. ستیزه جویان بوکوحرام، سپس نادیه را به سمت شهر بورنو بردند. این شهر بیشترین خسارت ها را از عملیات تروریستی بوکوحرام متحمل شده است و به او ماموریت دادند تا در مکانی مملو از جمعیت خود را منفجر سازد.
سه سال پیش این گروه تروریستی برای ربودن صدها دانش آموز دختر به روستای چیبوک حمله کرده بودند
او به خاطر می آورد هنگامی که بوکوحرام به روستایشان حمله ور شدند مادرش سعی داشت تا پدرش را پنهان کند اما آنان پدرش را پیدا کردند و به شلیک کردند.
هنگامی که فرمانده به نادیا گفت که او را معشوقه خود می کند به او گفته شد او یکی از خوش شانس ترین دختران است.
نادیا تعریف می کند که پس از فرستادنش برای انجام ماموریت انتحاری، افراد بوکوحرام از او دور شدند و او خود را به ایست پلیس رساند و توانست خود را نجات دهد.
فاطمه دختر دیگر ربوده شده تعریف می کند که به مدت هشت ماه توسط چندین مرد مورد تجاوز قرار می گرفته است. او به حدی از این تروریست ها می ترسید که تا مدتها توان حرف زدن نداشت.
او ادامه می دهد من خیلی نگران بودم به ما گفته شد که باید بروید میان جمعیت و به آنان ضربه بزنید. من نمی فهمیدم آنان چه می گویند و از جلیقه انفجاری چیزی نمیدانستم فقط می فهمیدم چیز خوبی نیست.
فاطمه می گوید برای انجام عملیات من را نزدیک کاکورا رها کردند . من عده ای از سربازان را دیدم و نزدیک شدم به آنان گفتم چیزی دور کمر من است آنان حجاب مرا کنار زدند و ناگهان از جا پریدند. یکی از آنان گفت این بمب است. من وحشت زده شده بودم و گریه می کردم آنان به من گفتند حرکت نکن.
همانند نادیا ، فاطمه برای مدت ۳ ماه به یک مرکز توانبخشی سپرده شد.
آنها همه زنان در یک منطقه جمع آوری می  کردند و موعظه و موعظه. سپس می پرسید: “چه کسی می خواهد به بهشت برود؟
آنها می گفتند :  وانمود کند که درد معده دارید و  خود را  روی زمین بندازید . هنگامی که مردم دور شما جمع شدند، دکمه را فشار دهید.
ترجمه و تلخیص: ناصر جعفری
 منبع: گاردین