۱۳۹۸ دی ۳, سه‌شنبه

رژیم در محاصره بین المللی در باتلاق خود ساخته، دود شدن اهداف «برون مرزی» خامنه ای، مردمی که بپا می خیزند
ایرج شكری
دیدی آن عربده خامنه ای را «حافظ».
که ز سر پنجه تحریم و دلار غافل بود*
رویداد هایی که در ایران در آنسوی مرز های ایران، در عراق از زمان سخنرانی خامنه ای در جمع فرماندهان سپاه در 10 مهر به این سو پیش آمد، سریع بود و چون توفانی بر رژیم ضد ایرانی و مردم ستیز ولایت فقیه وزید و رهبر و کارگزاران بلند پایه رژیم را در وضع بسیار مسخره ای قرار داد و سیلی سنگینی بود به چهره رهبر و پاسدارانی چون حسین شریتعمداری مشاور رهبر و گرداننده کیهان و پاسدار پرمدعا یحیی رحیم صفوی مشاور عالی رهبر که خامنه ای را«فرمانده مقاومت بلاد اسلامی» می داند. جناب رهبر دست بردار نیست. او رویاهایی دارد؛ برای او عربده کشی در برابر آمریکا مهم است حالا هزینه آن برای مردم و کشور چیست مهم نیست. اگر آمریکا و غربیها در پی ساختن «خاورمیانه اسلامی» بودند، او ایجاد «خاورمیانه اسلامی» را می دهد. اگر دنیا انقلابهای تونس و مصر را بهار عربی نامید، او ندای «بیداری اسلامی» سر می دهد..
خامنه ای در سخنرانی 10 مهر، 8 توصیه به فرماندهان سپاه کرد؛ توصیه سوم اش این بود:« از دست ندادن نگاه وسیع و فرامرزی به جغرافیای مقاومت. نباید قناعت کنیم به منطقه خودمان و با انتخاب یک چهاردیواری، کاری به تهدیدهای پشت مرزها نداشته باشیم. نگاه وسیع فرامرزی که مسئولیتش با سپاه است، عمق راهبردی کشور است و گاهی از واجب ترین واجبات هم لازم تر می شود؛ اما برخی متوجه این مسأله نیستند». این رهنمود و تاکید به نقش سپاه و «مسئولیت فرا مرزی» آن که سالهاست سپاه بدان مشغول است و بابت آن چمدانهای دلار به صورت اسکناس و نقد و خارج از عملیات بانکی برای «گسترش مقاومت» از لبنان گرفته تا نیجریه و علم کردن یک آخوند پیرو خامنه ای در آنجا ها، در اختیار دارد، برای فرمانده کل عربده کش سپاه « وتهییج کننده» بود و خیلی زود سبب جست و خیز حسین سلامی و ظاهر شدن اثرات آن در سخنان او شد. سلامی در 19 مهر در اردیبل در جمع« پایوران سپاه حضرت عباس استان اردبیل» با تاکید بر اینکه «مقاومت ملت ایران  در مقابل دشمنان حد و مرز ندارد»، گفت: «ما اجازه ورود دشمن به خاک میهن اسلامی عزیزمان را نخواهیم داد و با حضور خود در کیلومترها دورتر از مرزهای کشور، راه دشمن را برای توطئه چینی ها و کارهای خصمانه‌شان سد خواهیم کرد» و افزود« سپاه جغرافیای مقاومت را گسترش خواهد داد و زمانی که دشمن مشاهده می کند که جغرافیای مقاومت و تفکر گفتمان انقلاب اسلامی گسترش یافته است باید صحنه را ترک کند و چاره ای جز این کار نخواهد داشت». در این ارزیابی هپروتی و پنبه دانه خوردن لف لف و این «راهبرد» بلاهت بار به وضوح میتوان دریافت که آن پرت و پلا گویی در مورد «حضور در کیلومترها دورتر از مرزهای کشور و گسترش مقاومت برای سد کردن کارهای خصمانه دشمن»، در عمل چگونه حضوری است و چه نمودی دارد و این بی پدر مادرها پول مردم این کشور را برای چه هدفی در دور دستها خرج می کنند؛ برای :«گسترش مقاومت و تفکرگفتمان انقلاب اسلامی»! این یعنی همان «صدور انقلاب اسلامی و ولایت» سید علی خامنه ای از «ام القرای اسلام» به آن سوی مرزها و پیدا کردن و علم کردن آخوندی در اینجا و آنجا  تا عکس خامنه ای و خمینی را در اتاقش نصب کند و زیر یا کنار آن عکس بگیرد و دار و داسته شیعه ای هم برای راه انداختن سرو صدایی و آشوبی - احتمالا با در دست داشتن عکسهایی از خمینی و خامنه ای - در محل داشته باشد و شعار« الموت للامریکا(یا الاامریکا)» بدهند و این سندی بشود برای «گسترش گفتمان انقلاب  اسلامی» و دامنه نفوذ ولی امر مسلمین جهان از خاورمیانه با شیخ عیسی قاسم بحرینی و شیخ باقر النمر در سعودی که خواهان برقراری ولایت فقیه در انجا بود (که اعدام شد و سپاه پاسداران یک بیانیه بلند پر از تهدید برای آن صادر کرد و سفارت سعودی در تهران و کنسولگری آن در مشهد هم به عنوان پشتوانه و شعله گشترش گفتمان انقلاب اسلامی به آتش کشیده شد) و آخوند سید حسن نصر الله لبنانی- که این یکی خودش در واکنش به تحریم بانکهای طرف معامله یا مرتبط با حزب الله ازسوی آمریکا تصریح کرد که این اقدام تاثیری بر حزب الله ندارد و پول برای حزب الله با چمدان و از  جمهوری اسلامی ایران می آید نه از طریق بانکها-،  farda.fr/002Fhk
تا نیجریه با شیخ ابراهیم زکزاکی که دفتر نمایندگی هم برای او در مشهد افتتاح کردند(رئیس آن یک کارگزار رژیم به نام دکتر محمدحسن شجاعی‌فرد است) ؛ تا که پاسداران بی وطن ضد ایرانی بادی به غبغب بیاندازند و از«عمق استراتژیک» و «گسترش جغرافیای مقاومت» دم بزنند وچراندیاتی مثل حرفهای فرمانده عملیات بسیج پاسدار آبنوش بر زبان برانند که:« امروز در قلب آفریقا یعنی نیجریه وقتی اسم مقام معظم رهبری می آید به احترام نام ایشان بلند می شوند، در یمن به عشق رهبر ما مقاومت می کنند و این محبوبیت و اقتدار رهبر ما مرزها را در نوردیده است»(اول آذر سایت انتخاب)
اینهاست که برای خامنه ای «از واجب هم واجب تر است»، نه حفظ حرمت آن زنان کارتن خواب که برای ساندویچی در داخل گورها خالی تن فروشی می کند، یا رسیدگی به کودکان خیابانی که درون کانتینرهای زباله دنبال غذا می گردند و صدها مصیبت دیگری که از اداره امور با تعالیم و احکام اسلام توسط آیت الله ها بر سر مردم نازل شده است.
اوضاع و اعتراضات در عراق علیه مداخله جویی رژیم
پاسدار شریعتمداری دو سه روز بعد از سخنان «امام خامنه ای» در 10 مهر، به جوانان عراقی خط اشغال «لانه جاسوسی آمریکا » در عراق را داد. شعار ضد رژیمی بغداد آزاد است ایران برو بیرون (بغداد حرة حرة، ایران برة برة)  و مخدوش کردن تصاویر خامنه ای و سلیمانی و کوبیدن با لنگه کفش به روی آن، آتش زدن تصاویر ایندو از سوی عراقیها در بغداد و در کربلا در تظاهرات عراق دیده شده بود، اما آتش کشیدن کنسولگری رژیم در کربلا و چند روز بعد از آن آتش زدن کنسولگری رژیم در نجف که این یکی در روزهای بعد دوبار دیگرنیز تکرار شد، بعد از آن سخنرانی و رهنمود خامنه ای برای گسترش دامنه عمل برون مرزی سپاه به این سو اتفاق افتاد. متهم شدن «تک تیراندازان قاسم سلیمانی به دست داشتن در گماشتن تک تیراندازانی برای شلیک به سر و سینه شرکت کنندگان در تظاهرات(کاری که بعدا در تظاهرات آبان هم دیده شد) از اوائل اعتراضات بغداد انتشار گسترده در بین معترضان داشت. حمله به کنسولگری رژیم در کربلا  که همزمان بود با سالگرد «اشغال لانه جاسوسی آمریکا» در تهران که پاسدار شریعتمداری سرمشق قرار دادن آن را در مقاله خود در کیهان در 13 مهر با عنوان « در این جاسوس خانه را چرا نمی بندید»، به جوانان عراقی داده بود. شریعتمداری نوشته بود:« «چرا به حضور سفارت آمریکا در بغداد یعنی همان جاسوسخانه و کانون توطئه علیه ملت مظلوم عراق خاتمه نمی‌دهید؟! و این دُمل چرکین را از سرزمین مقدس خود حذف نمی‌کنید و بیرون نمی‌اندازید؟! تسخیر جاسوسخانه آمریکا و حذف این کانون توطئه برای ما در ایران اسلامی دستاوردهای فراوانی داشته است. چرا باید جوانان انقلابی عراق میهن مقدس خود را از این دستاوردها محروم کنند؟». این همزمانی عجیب - حالا تصادفی بود یا حساب شده از سوی معترضان؛  چنان گند خرد کننده ای به پاسدار حسین  شریعتمداری این «جامع جمیع رذائل» رژیم ولایت فقیه زد که او را به نحو غیرقابل شستشو و تمیز شدن « بور» کرد.  سنگینی این ضربه و به آتش کشیده شدن کنسولگری رژیم در نجف  برای رژیمی که اشغال سفارت آمریکا را یک فتح بزرگ تاریخی برای خود می داند(به رغم آن که پایانش مثل پایان جنگ که قرار بود تا«فتح قدس از راه کربلا» و «رفع فتنه از عالم»، ربطی به ادعاهایی که کرده بودند، از جمله «محاکمه "جواسیس امریکایی" نداشت و خسارت هم به آمریکا پرداختند) و 40 سال است که نمایشات لبریز از مسخرگی در مورد آن به راه می اندازد، چنان بود که تبلیغاتچی ها و پایگاه های خبری سعی کردند کمترین انعکاس را در مورد آنها بدهند و یا مثل خبرگزاری فارس آن را تحریف بکنند. مثلا خبرگزاری بی آبروی فارس که هیچ محدویتی برای دروغ پراکنی ندارد (مثلا مدعی مصاحبه اختصاصی با مرسی و البرادعی در زمان رویدادهای مصر شد که هردو تکذیب کردند و اخیرا یک بیانیه به نام «اصلاح طلبان» منتشر کرده بود که آنها اعلام کردند جعلی و ساخته خبرگزاری فارس است) و انعکاس دهنده مکرر رهنمود حسین شریعتمداری برای «بستن در جاسوسخانه آمریکا در عراق» به جوانان عراقی بود، یک فیلم کوتاه و با کیفیت بسیار پایین را که از حمله به کنسولگری رژیم در نجف و از پشت سر حاظران در محل گرفته شده و در آن اصلا آدم نقابداری نمی شد تشخیص داد را با تیتر «چه کسانی کنسولگری ایران در نجف را آتش زدند؟» در روز 7 آذر منتشر کرد و بعد مدعی شد که: « بر اساس گزارش منابع محلی، متجاوزین به کنسولگری ایران در شهر نجف، نه از اهالی این شهر بلکه عموما گروهی نقابدار بوده‌اند که با برنامه‌ریزی برای این اقدام و آتش‌افروزی به نجف آمده بودند و حمله کنندگان ماسک به صورت داشتند و اهل نجف نبودند. این ادعای خبرگزاری وصل به سپاه در حالی بود که تصاویر و فیلمهای مختلفی از این رویداد که جزو تیتر مهم اخبار شبکه های تلویزیونی در جهان قرار گرفت، منتشر شده بود و همه دیدند که بسیاری از حاظران در آن یورش نقاب و ماسک نداشتند و از این گذشته ماسک و نقاب داشتن در چنین اقدامی(حمله به کنسولگری رژیم) که حتما پلیس برای مقابله با معترضان عراقی وارد عمل می شد، دلیل اهل نجف نبودن آنها نمی شود، بلکه برای عدم شناسایی و دستگیری توسط پلیس است و از همه اینها گذشته اگر بپذیریم که حمله کنندگان به کنسولگری اهل نجف نبودند و از محل دیگری برای این کار سازماندهی شده بودند، این ضربه دریافتی رژیم را که دائم با باد کردن قاسم سلیمانی و روابط او با حشدالشعبی تلاش می کند خودش را دارای نفوذ و موقعیتی غیرقابل تعرض در عراق جلوه دهد، سنگین تر می کند.
 علاوه بر اعتراضات ضد رژیم از سوی مردم عراق، صدای اعتراض کسانی از مقامات رسمی و شخصیت های سیاسی عراق هم علیه تلاش رژیم برای اعمال نفوذ در امور داخلی عراق، با صراحت بلنده شده است:  خبرگزاری میدل ایست روز 29 نوامبر گزارش داد که  ایاد علاوی رئیس تشکّل «المنبر العراقی» (نخست وزیر سابق و بنابر اطلاعات موجود در ویکی پدیا از 2014 تاکنون معاون سوم رئیس جمهوری عراق است)در بیانیه ای که در پی استعفای عادل عبدالمهدی صادر کرد تاکید کرد که در مساله تظاهرات، شخص عادل عبدالمهدی کمترین مسئولیت را دارد.  بنا بر همین گزارش ایاد علاوی در پایان بیانیه خود با محکوم کردن مداخله رژیم در اوضاع داخلی عراق که به گفته علاوی:« برخی کارمندان ایرانی، تظاهرات کنندگان مسالمت جوی عراقی را به اموری متهم کرده اند»، تاکید کرده که « در حال تدوین شکوائیه ای در این باره به سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب و سازمان ملل است». منظور علاوی از آنچه در این بیانیه «برخی کارمندان ایرانی» نامیده، کسانی چون پاسدار باقری «رئیس ستاد کل نیرو های مسلح» هستند. پاسدار باقری در یک سخنانی در مورد اوضاع داخلی و تظاهرات عراق اظهار نظر و ادعا کرده بود که « دشمنان ملت عراق و لبنان در تلاش هستند بر روی اعتراضات مردمی مشروع این دو کشور موج‌سواری کرده و از شرایط حاکم بر آن، برای روی کار آوردن دولتی دست نشانده سوء استفاده کنند». علاوی در 11 نوامبر نسبت به این اظهارات اعتراض و آن را محکوم کرده و تاکید کرده بوده که :«عراق به میدانی برای تصفیه حساب‌ها تبدیل نخواهد شد».آیت الله سیستانی هم که در عراق از او با عنوان «مرجعیت عالی دینی» یاد می شود، در 15 مه سال جاری نزدیک به پان میلادی، در پیامی که توسط عبدالهادی الحکیم یک نمایده سابق پارلمان عراق برای نخست وزیر عراق فرستاد با اشاره به تنش های میان رژیم با آمریکا تاکید کرده بود که :« نباید ترکش های این نزاع به عراق برسد چون ملت عراق واقعا خسته شده و هیچ مشکل امنیتی دیگری را نمی پذیرد»**. رسانه های رژیم این خبر را از سوی شبکه المیادین مستقر در بیروت تکذیب کردند که طرفدار رژیم است و زیاد مورد استناد رژیم قرار می گیرد و نه از سوی هیچ رسانه عراقی که به نظر می رسد هیچ تکذیبی در این مورد منتشر نکرده بودند. در خبر دیگری همان خبرگزاری میدل ایست روز 3 اکتبر برابر 12 آذر 98 از عراق گزارش داد که «حنین القدو» از چهره های شاخص «ائتلاف فتح به رهبری هادی العامری» در اظهار نظری در مورد انتخاب کاندیدا برای نخست وزیری در یک مصاحبه تلویزیونی یاد آور شده که ائتلافی که او عضو آن است مخالفتی با مطرح شدن افراد مستقل برای پست نخست وزیری ندارد و تاکید کرد که :« در روند تشکیل دولت جدید تظاهرات کنندگان هستند که بیشترین تأثیر را دارند نه فرمانده نیروی قدس سپاه، قاسم سلیمانی». اظهارات این شخصیت عراقی همزمان بود با اخباری مربوط به حضور قاسم سلیمانی در عراق
 عادل عبدالمهدی نخست وزیر مورد حمایت رژیم در عراق که شرکت کنندگان در تظاهرات خواستار استعفای او بودند سرانجام بعد از پیام آیت الله سیستانی در 8 آذر به مجلس عراق که در آن با تاکید به عدم توانایی نخست وزیر در حل و فصل مسائل و اعتراضات، خواهان تجدید نظر در انتخاب نخست وزیر شده بود، وی استعفای خود را به مجلس ارائه کرد و مجلس هم آن را پذیرفت.
تیراندازای و کشتار جمعه شب 15 آذر در میدان التحریر و الخلانی بغداد  که طی آن بیش از 20 تن کشته و بیش از صد تن کشته شدند و بنابر گزارشها در گیری بین الحشد الشعبی و گروه «سرایا سلام وابسته به مقتدا صدر اتفاق افتاد که در بعضی از گزارشهای مربوط به این رویداد همین گروه مسبب در گیری معرفی شده است بازهم بر شدت بحران افزود. ترور یک فعال مدنی وابسته به مقتدا صدر در روز 18 آذر در مرکز کربلا و کشتن یک جوان در میدان الوثبه در بغداد و آویزان کردن جنازه او از تیر چراغ راهنمایی، که متهم شده بود از آپارتمانش به سوی تجمع کنندگان در میدان شلیک کرده است در روز 21 آذر، تحت فشار بودن حشد الشعبی هم در داخل عراق به خاطر تاکید هایی برای این که تنها نهاد و مرجع دارنده نیروی مسلح دولت است و نیروهای مسلح باید تحت فرمان دولت باشند این تاکیدی است که آیت الله سیستانی هم می کند، و هم از سوی آمریکا با اعمال تحریم علیه آن، رد کاندیداهای وابسته به گروههای سیاسی موجود و تاکید بر عدم وابستگی آنها به قدرت خارجی و عدم فساد آنها، اینها در مجموع شرایطی را در عراق به وجود آورده که  نشان می دهد که اکنون عراق مثل زمین مین گذرای شده ایست که دیگر قاسم سلیمانی نمیتواند مانورهای قبلی را در آن بدهد و به پشتوانه آن، رجز خوانی بلاهت بار «عقیدتی» بکند و رئیس جمهور آمریکا- کشور دارنده قوی ترین ارتش دنیا با مدرنترین نیروی هوایی و موشکی و با پایگاهها و ناوهواپیما و زیر دریایی های موشک انداز در نزدیکی مرزهای ایران را - مخاطب قرار بدهد و با خودشیفتگی و خودبزرگ بینی مثل مسعود رجوی مجهول القبر به «دشمن» «بیابیا» بگوید و عربده بکشد که:«ترامپ قمار باز! من حریف تو هستم، نیروی قدس حریف شماست». شانس آورد که ترامپ نگفت «قبول حاج اقا! خُب بفرما بریم روی رینگ،مساله را بین خودمان دوتایی حل و فصل کنیم و سبب خرج و زحمت و جنازه گذاشتن روی دست مردم خودمان نشویم». در آن صورت نتیجه از پیش معلوم بود.
اعتراضات آبان، وحشت رژیم، کشتار مردم و پیامدها
اعتراضات و خیزش چند روزه مردم علیه رژیم غارتگر که این بار جرقه شعله ور شدن آن را سه برابر شدن قیمت بنزین زد، ارکان رژیم را بیش از همه رویدادهایی که طی دهه گذشته اتفاق افتاده لرزاند. این امر را از اظهارات رهبر و فرماندهان جنایتکار سپاه پاسداران رژیم در ارزیابی از بزرگی خطری که توانسته اند از آن جان بدر ببرند می توان دریافت. اگر چه بخشی از این اظهارات مثل حرفهای نامربوط فرمانده عملیاتی بسیج که مدعی شد طرحی خثی شده که طی آن قرار بوده « نصف مردم ایران » کشته بشوند پرت و پلا ست، ولی گستردگی اعتراضات مردم، رژیم را بشدت به وحشت انداخت. پاسدار یدالله جوانی که «بت عیّار» رسانه های وصل به سپاه است و با عکسهای مخلتف از او- با کت ، با پیراهن، با لباس پاسداری- با عنوانهای مختلفی(با لباس غیر نظامی و با کت با ذکر عنوان دکتر و تحلیگر مسائل سیاسی یا با پیراهن از افسران جنگ نرم سپاه و… و با لباس نظامی با عنوان معاون سیاسی سپاه و نیز مشاور عالی نماینده ولی فقیه در سپاه) مطلب درج می کنند و در بین وحوش چلغوز بر دوش فرماندهی سپاه، با صدا هایی که از گلویش خارج می شود(مثل دفاع از بد رفتاری و حرمت شکنی نیروی انتظامی در به زور سوار کردن دختری در ماشین پلیس که جرمش «بد حجابی» بود و این رفتار مورد انتقاد و اعتراض زیادی قرار گرفت)، به «ابلیس تاسمانی» شبیه است، در یک سخنرانی در 8 آذر در اصفهان اعتراضات این بار مردم را در طول 40 سال گذشته بیسابقه دانست و گفت« اعتراضات از روز جمعه به صورت محدود شروع شد و در روزهای شنبه و یکشنبه به صورت گسترده و در ۲۹ استان و صدها شهر ادامه یافت».
پاسدار سلامی فرمانده کل سپاه که یکی به «اسب آبی» شبیه است اما به نظر می رسد در آن کله بزرگ مغزی به اندازه مغز حلزون قرار دارد، در سخنرانی 4 آذر در یک تجمع حکومتی - از نوع «حماسه 9 دی» سال 88علیه تظاهرات مردم-، گفت:« جنگی که در خیابان های ما آغاز شد، یک سناریو کامل جهانی بود. این جنگ تمام شد، شما دقیق عمل کردید و آن لحظاتی که نباید به پیاده نظام دشمن بپیوندید، نجیبانه صف خود را جدا کردید و امروز به میدان آمدید تا اسلام دوباره سرافراز، ایران جاودانه و دشمن فرو بپاشد». اما او که با «غرور» پاسدارانه و ولایتمدارانه از شکست «سناریوی کامل جهانی» باد به غبغب انداخته؛ در 18 اردیبهشت همین سالی که رو به پایان است در یک سخنرانی با تاکید بر این که « دشمنان ما بیش از هر زمانی خسته، افسرده، ناامید و ناکام هستند، اما تهدید را رها نکرده گفت:« امروز در اوج تقابل با استکبار قرار داریم و دشمنان دیگر توان و ظرفیتی برای فعال کردن ندارند». پاسدار آبنوش فرمانده عملیاتی بسیج هم ابعاد بزرگتری به ماجرا داده و گفته بود که : این فتنه فتنه دیگری بود؛ فقط خدا ما را نجات داد. فتنه گران کشتار نصف ایران را در نظر گرفته بودند». چه پیروزی بزرگی به دست آورده اند!! قرار بوده مردمی که در خیابانها به تظاهرات آمده بودند و اینها فتنه گر می نامندشان، نصف مردم را ایران بکشند. یعنی حدود چهل میلیون نفر را! سلاح وتیربار و هیلیکوپتر و نفربر مخصوص دست اینها بود و آنوقت مردم بی سلاح شرکت کننده در تظاهرات قرار بوده  با دست خالی و با اتش زدن پایگاه بسیج و حوزه علمیه و شعبه بانکها، نصف مردم را به خاطر افزایش قیمت بنزین که با توافق سران قوا و حمایت «رهبر» یکباره سه برابر شده و فشار فقر را برایشان خرد کننده تر کرده بود، بکشند. اما شگفتا که این مردم بودند که این همه کشته و زخمی در این ماجرا داده اند.
مقایسه عملکرد رژیم با تعداد کشته و زخمی ها در شورش بزرگ حومه پاریس و جنبش جلیقه زردها  
فیلمهای متعددی از صحنه جنایت ماموران یونیفورم پوش و نیز لباس شخصی های جنایتکار در شلیک از نزدیک به معترضان بی سلاح یا وارد کردن ضربه های مرگبار به آنها با چوب با لگد؛ بعد از برقرار شدن نسبی اینترنت در شبکه های اجتماعی و در فضای مجازی قرار گرفت که سندی بر توّحش رژیم است. علاوه بر اینها یک عضو هیات رئیسه مجلس رژیم به نام امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی در سخنرانی به مناسبت 16 آذر در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران ، ضمن تایید کشته شدن تعداد زیادی در ماهشهر به دفاع و توجیه آن پرداخته و گفته است« در ماهشهر تعداد زیادی از افراد کشته شده‌اند، دقیق می‌دانیم چه کسانی بوده‌اند، سلاح از کجا رفته است، می‌خواستند به خطوط اصلی انتقال انرژی کشور صدمه بزنند بعد آنجا مسئول امنیت آن خطوط باید چه کار می‌کرد؟ آیا کسی نمی‌داند وقتی می خواهد به خطوط اصلی انرژی کشور حمله کند چه اتفاقی رخ می‌دهد؟»(ایسنا20 آذر).
به یمن شهامت مردم جان بر لب رسیده که کاملا از درنده خویی و خشونت رژیم آگاه بودند ولی به میدان آمدند و جوانان شجاعی که در برابر سلاح بدستان خونریزِ پاسدار این رژیم ضد ایرانی سینه سپر کردند، برگی در تاریخ مبارزه چهل ساله مردم با رژیم آخوندی ورق خورده و فصلی تازه گشوده شد است. اکنون «فردا» برای رژیم کابوس شده و ترسان و در اضطراب از فردایی است که با امواج بزرگ توده های مردم خشمگینی که سرنگونی رژیم را می خواهند، رو به رو خواهد شد. ترفند ها و روشهای بکار گرفته شده برای مقابله با اعتراضات آبان، به رغم خاموش و جمع کردن تظاهرات، به سرعت و به شدت به مساله یی با اثر تخریبی برای رژیم تبدیل شده است. قطع اینترنت به تصمیم «شورای عالی امنیت ملی» رژیم؛ گذشته از زیان های اقتصادی آن، از سوی محافل سیاسی و رسانه های خارجی، به عنوان تلاشی از سوی رژیم برای سانسور حقایقِ مربوط به جنایات رژیم در سرکوب تظاهرات ارزیابی شده است. از طرفی روش شلیک برای کشتن که در آن سر شرکت کنندگان در تظاهرات هدف قرار گرفته و خانوادها را داغدار و نفرت از رژیم را بشدت دامن زده سبب مورد سوال قرار گرفتن عملکرد نیروهای سرکوب و مسئولیت وزیر کشور در این زمینه شده است. محمود صادقی نماینده مجلس اخیرا در مورد سوال از وزیر کشور در مجلس و جواب رحمانی فضلی وزیر کشور به آن مطالبی بیان کرده است نشان می دهد که او که بالاترین مقام حفظ نظم عمومی و امنیت شهروندان در دولت است و باید حافظ جان و امنیت شهروندان هم باشد چه فرومایه ایست و جان شهروندان برای او همان اندازه اهمیت دارد که برای یک آخوند قاضی مثل مقیسه و یک پاسدار جنایتکار. به گفته صادقی که در  پایگاههای خبری داخل انعکاس یافت« یکی از نمایندگان شهرستان‌ها اعلام کرد که دو نفر در حوزه انتخابیه من (محدوده کرج و شهرقدس) با اصابت گلوله به مغزشان جان باخته‌اند و از رحمانی فضلی سوال کرد که آیا امکان تیراندازی، دست کم به پا یا کمر به پائین وجود نداشته که چنین شلیک‌هایی انجام شده است؟ وزیر کشور هم در پاسخ عنوان کرد که خب! شلیک به پا هم انجام شده بوده است. پاسخی که نمایندگان از آن شگفت‌زده شدند و متعجب از اینکه آقای وزیر، با بی‌خیالی چنین مسئله‌ای را عنوان کرده است». صادقی افروده:« این‌طور گفته می‌شود که ما این ناآرامی را، ظرف 48 ساعت جمع کردیم، مسئله من این بود که آیا جمع کردن به این معنی که این مقدار تیراندازی صورت گرفته و این همه جان باخته برجای بگذارد، هنر است؟[…]صحبت من با رحمانی فضلی این بود که مثلا در فرانسه، جنبش جلیقه‌زردها در حدود دو سال اخیر هر شنبه به اعتراض می‌پردازند و مثلا صدا و سیما هم گاهی به صورت زنده با معترضین مصاحبه کرده و آن اتفاقات را با آب و تاب پخش می‌کند. آیا حکومت فرانسه نمی‌تواند به مدت دو روز این مسئله را جمع کنند؟ بدون تردید این امکان وجود دارد، اما به مردم حق داده و به اعتراض آن‌ها اجازه بیان می‌دهند…». البته مقایسه اوضاع فرانسه از سوی نماینده تهران در مجلس رژیم و نتیجه گیری که کرده مقایسه غلطی است. اولین تفاوت مهم فرانسه با رژیم جمهوری اسلامی این است جمهوری اسلامی مردم شهروند نیستند و «امت» هستند، ثانیا صغیر هستند و «ولی و قیم» دارند ثالثا، مردم در جمهوری اسلامی به «خودی» و «غیر خودی» تقسیم شده و غیر خودیها مثل مجرمانی که از حقوق اجتماعی خود محروم می شوند، در عمل حق کاندیدا شدن در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را ندارند(اگر بشوند حتما رد صلاحیت می شوند)  و حتی اگر زرتشی بودند و در انتخابات شوراهای محلی به رای مردم انتخاب شدند، مسلمان نبودنشان می تواند، با اعتراض یک «مسلمان» می تواند آن انتخاب را زیر سوال ببرد و تا مرز ابطال بکشاند، در مورد سپنتا نیکنام پیش آمد و بعد از کش و قوس بسیار بالاخره پذیرفته شد. در نظام ولایت فقیه رهبر می تواند با یک «حکم حکومتی» اصلا بحث در مورد لایحه ای را در «مجلس قانونگذاری» ممنوع کند! اما از اینها  مهمتر این که در جمهوری اسلامی شخص رهبر خود سردسته جلادان است چنان که خمینی بود و اوج جنایتش دان حکم کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 بود و رهبر کنونی هم دنباله رو او خود سردسته اوباشگری است و اخیرا هم دیدیم که خط تشکیل گروههای بسیجی در محله های شهر و «اسیرِ و پابندهای اداری» نشدن در اقدام را به آنها داد. این رهبر است که خط آتش به اختیار به بسیجی و اوباش شرور سازمان یافته می دهد و نتیجه اش را همه که می دانند. این رهبر است که می تواند اراده کند تا کسانی که در بالاترین پستهای حکومتی سالها عهده دار مسئولیت بودنده؛ به اختلاف نظر و اعتراضی، بدون محاکمه در بازداشت خانگی نا محدود قرار بگیرند یا ممنوع السفر و ممنوع التصویر و صدا شوند. دیگر این که در اینجا پلیس حق استفاده از اسلحه و شلیک به شرکت کنندگان در تظاهرات را ندارد. پلیس اسلحه را فقط برای از دفاع از خود می تواند بکار ببرد. ژاندار مری که وابسته به دفاع است و ضوابط نظامی در آن بر قرار است می تواند از بعد از اخطار و در صورت بی توجهی به اخطار، اقدام به شلیک کند. اشتباه نماینده مجلس اسلامی این است که فکر می کند در اینجا دولت با بکار گرفتن پلیس این امکان را دارد که با روشی شبیه انچه نیروی انتظامی رژیم مردم ستیز آخوندی بکار برد، ظرف 48 ساعت تظاهرات را جمع کند. نه در فرانسه و نه در هیچ کشور اروپایی ممکن نیست پلیس اختیار جنایتی علیه شهروندان را داشته باشد. در اینجا حتی استفاده یک نوع نارنجک« ضد محاصره» یا پرکنده کننده که پلیس ضد شورش در اختیار دارد و در شرایط خاص می تواند بکار بگیرد، مورد اعتراض است و انجمنهای مربوط به دفاع شهروندان در برابر خشونت پلیس با استناد به خطرناک بودن و ممنوعیت آن در پلیس سایر کشورهای اروپایی، خواهان ممنوعیت آن هستند.
از طرف دیگر در اینجا حتی اوضاع بعد ازآن حمله های تروریستی کشتار داعش در دفتر نشریه شارلی هبدو در ژانویه و کشتار نوامبر 2015 در پاریس هم مانع و بهانه یی برای ممنوعیت انجام تظاهرات اعتراضی نشد.
رژیم (تا کنون 2 دی) از دادن آمار کشته ها و زخمی ها و بازداشت شدگان خود داری کرده است، اما بنا بر برآوردهای منابع دفاع از حقوق بشر ایران بیش از  320 نفر، از جمله ۱۳زن و ۱۲کودک کشته شده‌اند. تعداد قربانیان اخیرا در گزارشی از رویتر تا 1500 نفر برآورد شده است. حالا اگر این را با عملکرد پلیس فرانسه (پلیسی که به خاطر رفتار خشونت آمیزش  مورد انتقاد و اعتراض است)، در رویداد شورشهای حومه پاریس در سال 2005 مقایسه کنیم، تصویر روشن تری از تفاوت خشونت پلیس رژیم شیعه مبشراسلام که رهبرش برای جوانان اروپا پیام می فرستد و به آنها رهنمود یم دهد؛ با پلیس«خشن رفتار» نظام غیر مذهبی و قدرت استعماری سابق که در مبارازات مردم الجزایر برای استقلال به سرکوبی بیرحمانه آن متوسل شد و بنا برآوردهایی تا یک میلیون قربانی ببار آورد، می توان دید. آن شورش سه هفته ای سال 2005 که علت و جرقه آن کشته شدن دو نوجوان بود که برای فرار از کنترل پلیس، وارد محل ترانسفورماتور های برق فشار قوی شده بودند و در اثر برق گرفتگی و عدم اقدام سریع پلیس برای امداد رسانی جان خود را از دست دادند؛ در 27 اکتبر ابتدا در حومه پاریس آغاز شد اما به شهرهای دیگر هم سرایت کرد و تصاویر آن خبر اول تلویزیون های جهان شد. طی این شورش که 17 نوامبر پایان یافت و شدت آن به اندازه ای بود که دولت وضعیت اضطراری اعلام کرد، بنابر آمار وزارت کشور فرانسه، تعداد 9193خودرو به آتش کشیده شدند و 56 پلیس در عملیات زخمی شدند. در طول این سه هفته کسی با شلیک پلیس کشته نشد. دو سه نفر از مردم کشته شدند که مربوط به حوادث ناشی از این شورش بود. هیچ گزارشی از بیمارستانها در مورد مراجعه یا انتقال زخمی های ناشی شورش از مردم نبوده است.
 در این رویداد 2921 نفر هم دستگیر شدند که روشن است که رسیدگی به اتهامات آنان هیچ شباهتی با آن چه در رژیم درنده و ضد انسانی خمینی ساخته ولایت فقیه میگذرد، از جمله پخش«اعترافات تلویزیونی» که روضه خوان «حقوق دان» رئیس جمهوری نظام توصیه آن را به همان رادیو تلویزیونی منفوری که کارنامه نفرت انگیزی در این زمینه دارد، توصیه می کند، ندارد. در اینجا نمی شود، با امریه و تهدید جلوی انتشار حقایق و انتشار اخبار و گزارشهای مربوط به اعتراضات مردم و تخلفات پلیس را گرفت. در اینجا نه مردم «صغیر» و دارای ولی و قیّمی با اختیاراتی فوق قانونی و اعمال کننده اراده و فرمان خدا با شبکه گسترده و عظیم ارعاب و اختناق و سانسور که علاوه بر دستگاههای رسمی پلیس و دستگاه تعقیب و شکنجه ای به گستردگی وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه؛ «صدا و سیما»، و زارت ارشاد و قوه قضائیه هم جزء آن و در اختیار ولی فقیه رهبر مستبد خود سر است، وجود ندارد و نمی توان با برچسب زدن به مردم حقایق را تحریف کرد و مانع بحث در مورد وقایع و مسئولیت هر دستگاه و گروهی در مورد آن شد. در جنبش «جلیقه زردها» هم که از اکتبر سال 2018 شروع شده و به طور مرتب هر شنبه در سراسر فرانسه تظاهرات داشته اند و در حاشیه تظاهرات آنها، گروههایی تندرو دست به آتش زدن اتومبیل و شکستن شیشه بانکها زده اند و نیز گروههای از جوانان حومه شهری دست به غارت بعضی مغازه زده اند، بر اساس آخرین آمار موجود 11 نفر مرده اند که دو تن از آنها در اثر اصابت نارنجک گاز اشک آور بوده بقیه ارتباطی به پلیس نداشته. 1800 پلیس و 2500 تن از شرکت کنندگان در تظاهرات، زخمی شده اند. مواردی جراحات مهم بوده که یکی از آنها در اثر اصابت نارنجک گاز اشک آور به چشم شرکت کننده در تظاهرات بوده و موارد دیگری هم از بد رفتاری های پلیس بوده از جمله یکی کتک زدن شدید خانم نزدیک  60 سال سن و زمین زدن او که صدمه دیده بود. نتیجه رسیدگی قضایی به دو مورد تصویر برداری شده که از رفتار خلاف پلیس که یکی پرتاب قطعه ای از همان سنگهایی بود که معترضان به سوی پلیس پرت می کنند توسط پلیس به سوی معترضان بود(به کسی هم اصابت نکرده بود) و دیگری کشیده زدن پلیسی به یک شرکت کننده در تظاهرات که مهاجم نبود اما به ادعای پلیس فحش داده بود، اخیرا اعلام شد. بنابر گزارشی که در اخبار تلویزیونی روز 19 دسامبر پخش شد، دادگاه در این دو مورد تشکیل شد و حکم برای پلیس پرتاب کننده سنگ سه ماه زندان تعلیقی بدون درج در پرونده قضایی همراه با جریمه نقدی و برای آن دیگری 4 ماه زندان تعلیقی با پرداخت 1000 یورو  خسارت به فردی که پلیس به او کشیده زده بود. قاضی در حکم خود در مورد کشیدن زدن پلیس نوشته که اقدام پلیس «نه متناسب بود، نه لازم  و کاملا غیر قانونی بود». با توجه به این که نه شدت خسارات تظاهرات آبان قابل مقایسه با خسارات شورش بزرگ سال 2005 که در آن سوای خسارت ماشین های به آتش کشیده شده ،گفته شد حدود 250 میلیون یور خسارت به ببار آورد و نیز به لحاظ تداوم روزهای اعترضات، قابل مقایسه با جنبش جلیقه زردها(که همچنان شنبه ها برگزار می شود) نیست با این حال تعداد کشته و زخمی های مردم از عملکرد جنایتکارانه رژیم ولایی تفاوت بزرگ بین عملکرد رژیم خمینی با دولت فرانسه و پلیس فرانسه دیده می شود.  احکامی هم که قاضی فرانسوی صادر کرده با احکام دستگاه قضایی سرکوبگر اسلامی که توسط  جنایتکارانی مثل قاضی مقایسه و قاضی صلواتی صادر می کنند، هیچ نسبتی ندارد.
سایت سپاه قدس و شاهد آمریکایی آن برای کار سیا بودن تظاهرات مردم
یک مورد «با مزه» در تبلیغات حرامزاده های فعال در رسانه های رژیم علیه تظاهرات مردم مطلبی در 11 آذر در سایت تسنیم که گفته می شود وصل به سپاه قدس است بود؛ که به عنوان مصاحبه با کسی  که او را دکتر «پل کریگ رابرتس» دستیار وزیر خزانه داریدر زمان ریگان معرفی کرده بود درج شد. تسنیم در این مطلب - که مثل بیشتر سوالات این «مصاحبه» ارائه ادعاها و ارزیابی های دستگاه اطلاعاتی رژیم و در واقع تلاش برای «القاء» آن به مصاحبه شونده و اغلب چند خطی است و پاسخ هایی که به آنها داده شده  کوتاه و تایید کننده آن ادعاهاست-، جملاتی از جواب دوخطی او را تیتر کرد و درشت نوشت: « مقام سابق خزانه‌داریآمریکا: اغتشاشات اخیر ایران توسط سازمان سیا سازماندهی شد». این آقای رابرتس در پاسخ به یک سوال 4 خطی تسنیم که در آن ادعاهای دست داشتن سیا در تظاهرات ایران و رویدادهای کشورهای دیگر مورد تاکید قرار گرفته است، پاسخی دو خطی داده که تایید نظر تسنیم است و جالب است این شخصیت آمریکایی مواضعی شبیه یک «ولایتمدار» تبلیغاتچی مثل حسین شریتمداری در مورد مداخله آمریکا در اینجا و آنجا و لحن سرزنش آمیز نسبت به بی توجهی «ایران» که طبعا منظور از آن دولت است؛ به این مسائل دارد. متن این سوال و جواب آن :« تسنیم: روز چهارشنبه، مدیرکل بخش ضدجاسوسی وزارت اطلاعات ایران گفته است که تعدادی از عناصری که قصد جمع‌آوری اطلاعات درباره آشوب‌ها و اغتشاشات و انتقال آنها به کشورهای خارجی را داشته‌اند، شناسایی و بازداشت شده‌اند، قبل از آنکه موفق به اجرای این مأموریت خود شوند. وی گفته است که "این عناصر از سوی سازمان سیا در کشورهای مختلف آموزش دیده‌اند تا اطلاعات را در پوشش شهروند ــ خبرنگار جمع‌آوری کنند، چقدر فکر می‌کنید سازمان سیا، موساد و آژانس جاسوسی عربستان سعودی در آشوب‌ها و اغتشاشات دست داشته‌اند؟
  رابرتس:آشوب‌ها و اغتشاشات در ایران توسط سازمان سیا سازماندهی شد همان‌طور که در اوکراین، هنگ‌کنگ، گرجستان و در قالب بهار عربی نیز این کار انجام شد، چرا این مسئله برای ایران روشن و واضح نیست؟». با مزه نیست!؟  https://tn.ai/2151382
فصلی تازه در مبارزه مردم با ارتجاع مردم ستیز
تظاهرات آبان با کشته و زخمی بسیار و داغدار شدن خانوادها توسط رژیم ضد ایرانی آخوندی، خاموش شد اما با این حال فصل و دوران تازه ای در مبارزه مردم با رژیم مرتجع و ضد انقلابی آخوندها که انقلاب مردم برای عدالت و آزادی و پیشرفت را به گنداب «حوزه و آخوند» روانه کردند و به غارت مردم پرداختند، آغاز شده است. امروز شواهد روشنی را می تواند دید که ناشی از ریختن ترس مردم و به ویژه جوانان، و از دیگر سو، پیدا شدن آثار ترس و نگرانی در گردانندگان این رژیم منحوس است. می شود گفت که تقریبا همه گردانندگان رده بالای رژیم می دانند که خاموش کردن تظاهرات آبان خنثی کردن خشم مردم نیست و کسانی از افراد دانشگاهی و کارشناسان اقتصادی هم که در همین سیستم مشغول به کارند هشدار داده اند که شورش و اعتراض باز هم  از راه خواهد رسید؛ آن هم با نیرو و با  گستردگی بیشتر
تظاهرات 16 آذر امسال، با شعارهایی چون «فقر کشتار گرانی مردم شدن قربانی» و «جواب ما تفنگ نیست این همه کشته کم نیست»  و شعارهایی در همبستگی دانشجویان با کارگران، فریاد بلند و صدای تازه ای علیه رژیم آخوندی بعد از سرکوبی و کشتار تظاهرات آبان،از دانشگاهی است که آن همه مورد فشار و تصفیه قرار گرفت و محل برگزاری نمازجمعه آخوندهای سلاح در دست شد و حضور ماموران امنیتی و تشکل های اوباش جیره خوار رژیم به اسم دانشجو، مثل بسیج دانشجویی و تشکلهای وابسته دیگر، همچنان بر فضای آن سنگینی می کند. ادعای اخیر( 21 آذر)شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی رژیم مبنی بر این که «کشته سازی در غرب استان تهران سناریویی از پیش طراحی شده بود و بیش از ۸۵ درصد از جانباختگان رخدادهای اخیر در شهرستانهای تهران در هیچیک از تجمعهای اعتراضی حضور نداشته اند و به صورت مشکوک با سلاحهای سرد و گرم غیر سازمانی کشته شده اند»، تلاشی مذبوحانه است برای گریز از خشم مردم که خواهان اعلام رقم کشته و زخمی ها هستند و در واقع «سناریویی» است برای کاهش نفرت و خشم مردم و فرار از مسئولیت جنایاتی که رژیم در مقابله با تظاهرات مردم مرتکب شده است. وقتی آن آکله فرماندار شهر قدس جلوی دوربین تلویزیون به صراحت می گوید او دستور تیراندازی به سوی معترضانی که وارد فرمانداری می شوند را داده بود؛ یا آن «خنزیرابن کلب»؛ مفسر قرآن که با درندگی و دریدگی در برنامه تلویزیونی صحبت از حکم قرآن برای «تقطیع» و «زجر کش کردن» و مشروع بودن کشتار حتی «ده هزار نفر» برای «امنیت» سخن می گوید، اینها واکنش لحظه ای و هیجانی در برابر آن رویداد نبود. این از اول خط و سیاست رسمی و بکار گرفته شده خمینی و رژیم مردم ستیزی که پی ریخت در برابر معترضان و ناراضیان بوده است. وظیفه و تکلیف شرعی قرار دادن مبارزه با «نویسندگان بدتر از مبازره ای که با شاه» کردند به خاطر آن که حاظر نبودند «ولو به خاطر بازی دادن» و ظاهر سازی هم شده «اسم اسلام» را ببرند - اسلام که مستعاری برای خودش بود - و تاسف از کوتاهی در برافراشتن «چوبه های دار در میدانهای بزرگ» و «درو کردن»، رهبران احزاب و گروههای سیاسی و منتقدان و دست اندرکاران مطبوعات مستقل، و تعطیل تمام احزاب و گروهها و تشکیل تنها یک حزب «حزب الله حزب مستعضفان»، و تهدید به سرمشق قرار دادن «امیرالمومنین» در گردن 700 نفر از یهود بنی قریظه در یک روز، در برخورد با آنها؛ این حرفها را خمینی از خرداد تا شهریور سال 58 در سخنرانی های خود بر زبان آورد.  آن تفسیر ها از قرآن در برنامه تلویزیون توسط آن «خنزیرابن کلب» را نیز نزدیک به چهل سال پپش آخوندهایی مثل محمدی گیلانی «حاکم شرع و رئیس دادگاهها انقلاب اسلامی مرکز» و حسین موسوی تبریزی در سمت «دادستان کل انقلاب اسلامی» که این یکی کافی بودن شهادت چهار تا پاسدار در مورد شرکت کسی در تظاهرات روزهای پس از خرداد 60 را، برای اعدام فرد مورد اتهام «همانجا درپیاده رو خیابان» را کافی می دانست، در تلویزیون بیان کردند و به اشکال مختلف به آن عمل شده است.
 این حقه بازی و ادعای «کشته سازی توسط دشمن» که رژیم برای فرار از مسئولیت جنایاتی که در طول تظاهرات آبان مرتکب شده پیش گرفته، مثل روش بکار گرفته شده توسط خلخالی جلاد در کشتار مخفیانه و توطئه گرانه رهبران خلق ترکمن و اعضای شوراهای دهقانی آن دیار در زمستان سال 58 است که آن آخوند خونریز وحشی در آن زمان منکر دادن دستور اعدام در گنبد بود، اما بعد از وقایع سال 60 که اعدام های جمعی کار روزانه رژیم شد، در مصاحبه با روزنامه صبح آزادگان 28 شهريور 1363 در اين مورد گفت:« من با قاطعيت در گنبد وارد شدم و يكي از كار هاي برجسته و انقلابيم، در گنبد بود. ما دستور داديم هركسي را كه مسلح باشد بياورند كه آوردند، يكي، دوتا، سه تا. پنج تا، هر كسي را كه مسلح آوردند اعدام كرديم. اين جريان را كه مي گويم شاهد زنده داريم: آقاي مصحف استاندار مازندران، آقاي دادستان آن زمان مازندران، دادستان كل و آقاي درويش رئيس سپاه پاسداران گنبد، آقاي دراز گيسو[فرماندار گنبد] كه چندي پيش سفير جمهوري اسلامي ايران در آلمان شرقي بود...و چه بگويم براي شما آقاي هاشمي، حاج احمد آقا، شخص حضرت امام خود آقاي منتظري و همه مسئولين، آقاي دكتر بهشتي و آقاي قدوسي، كيست كه نداند اين جريانات را؟ همه مي دانستند، آقاي رفيقدوست هم مي داند.94 نفر منجمله توماج، واحدي، مختوم. جرجاني، اينها را بنده اعدام كردم. 94 نفر را اعدام كردم نه يك نفر...من با قاطعيت اسلامي در گنبد وارد شدم و خلق تركمن را در آنجا كوبيدم. من اينها را اولين بار نيست كه گفته باشم، ولي در جرايد اولين بار است كه منتشر مي شود... مي گويند قتل [رهبران تركمن] عمدي بوده، بله عمدي بوده. من توماج، واحدي، مختوم، جرجاني را بگذارم[زنده بمانند] كه چي؟». خلخالی جنایتکار در مورد مسلح بودن اعدام شدگان هم مثل منکر اعدام شدن زمان وقوع رویداد دروغ می گفت. این آخوند جنایتکار اما در کتاب خاطرات خود هیچ اشاره ای به این «کار برجسته انقلابی» خودش نکرده است. چون به خوبی از نفرت انگیز بودن آن جنایات نزد مردم مثل اعدامهای کردستان که عکسهای آن به مطبوعات درز کرد، آگاه بود. مگر بسیجیان شرور و لباس شخصی های حرامزاده جنایتکار نمی توانند با چاقو به فربانیان حمله کرده و آنها را کشته باشند؟ فیلمهای صحنه های متعددی از همراهی افراد لباس شخصی با عوامل نیروی انتظامی در فضای مجاز منتشر شده که آن هم به مردم شلیک می کنند و یا نیروی انتظامی از نزدیک شلیک می کند و آنها با چوب و لگد و با سلاح سرد، «نیم کش را تمام کش می کنند». از زمان 20 سالگی «سردار دکتر قالیباف» چاقو، چماق، زنجیر، پنجه بکس و چیزهای از این قبیل «سلاح سازمانی» دار و دسته های اوباش حزب اللهی و اراذل بسیجی بوده است. دسته های اوباش سازمان یافته توسط  آخوند بهشتی (از اعضای بنیان گذار حزب جمهوری اسلامی و «رئیس دیوان عالی کشور جمهوری اسلامی» از اسفند 58)، که قالیباف هم یکی از نفرات آن بود، در حمله به تظاهرات و تجمع هر گروهی که زیر علم خمینی نرفته و «روح منی خمینی بت شکنی خمینی » نمی دادند؛ از همانها استفاده می کردند. سلاحهایی که علیه شرکت کنندگان در تظاهرات سی خرداد 60 نیز در کنار کمیته چی مسلح به ژ-3 به گستردگی مورد استفاده قرار گرفت..
گریز از مسئولیت ضربه و زلزله یی که به رژیم وارد شد
بازی «کی کی بود من نبودم» در مورد افزایش نرخ بنزین هم مساله یی بود که از نظر هیچکس پنهان نماند. روحانی در مورد انتقادها در مورد اعلام ناگهانی و افزایش قیمت نفت روز 6 آذر مدعی شد که خود او هم روز جمعه(روز اعلام خبر) از آن مطلع شده است اما معاون وزیر کشور کابینه خودش به نام جمال عرف روز 9 آذر وقتی خبرنگاران از او پرسیدند که آیا روحانی از زمان اعلام افزایش قیمت بنزین در روز جمعه بی خبر بوده است گفت« روز سه شنبه ساعت ۱۰ صبح شورای امنیت کشور برگزار شد و در همان جلسه زمان سهمیه بندی مطرح شد. بعد از جلسه صورتجلسه آ آن در اختیار رئیس جمهور قرار گرفت. روز چهارشنبه نیز وزیر کشور در دولت گزارش می‌دهد بنابراین تلقی من این است که رییس جمهور خواسته بگوید به وزیر کشور اعتماد دارم، اما شما خوشبین باشید». سه روز بعد از این مطهری نماینده مجلس گفت که شخص خامنه ای اصرار داشته است قیمت بنزین افزایش یابد، اما فردای آن، روز 12 آذر علی ربیعی سخنگوی دولت  این موضوع را تکذیب کرد و گفت:« اصرار رهبری بر اصلاح ساختار اقتصادی بوده و رهبر انقلاب تنها مصوبه سران قوا را تایید کردند، حتی یک بار خدمت ایشان ارسال شد و ایشان گفتند سران سه قوه تایید کنند». علاوه بر اینها علیرضا رئیسی معاون وزیر بهداشت در هفتمین کنگره ملی پیشگیری و درمان چاقی که روز ۶ آذر برگزار شد، گفته بودکه«ما به مجلس شورای اسلامی پیشنهاد دادیم که مالیات بر سیگار سالانه ۱۰ درصد افزایش یابد که در این صورت می‌تواند سالانه ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد برای کشور به دنبال داشته باشد، اما همین مافیای سیگار جلوی این اقدام را گرفتند. بنزین ۱۰۰۰ تومانی که به ۳۰۰۰ تومان رسید سالانه ۳۰ هزار میلیارد تومان درآمدزایی دارد، اما مالیات بر سیگار به تنهایی می‌توانست سالانه ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمد به دنبال داشته باشد، اما مافیای سیگار اجازه این کار را نداد». واقعا چه خر تو خری! این همه آشفتگی و بی صلاحیتی و این همه «مافیا» تماما دستاورد «اسلام ناب محمدی» به پرچمداری خمینی و با «مدیریت» پیروان او تحت ولایت سید علی خامنه ای  صورت گرفته است که همه نماز خوان و اهل روضه و زار زدن در مراسم عزاداری مذهبی هستند. این بازی به گردن یکدیگر انداختن مسئولیت افزایش قیمت بنزین روشن است که به خاطر عواقب آن یعنی انفحار خشم مردم و ضربه ای که این امر در سطح بین المللی به رژیم زد و توانایی آن را برای اداره و کنترل امور زیر سوال برد است.
یاد آوری برای مبارزه با فراموشی
اکنون که حل مسائل اقتصادی به مساله بود و نبود رژیم تبدیل شده، برای مبارزه با فراموشی و هم یاد آوری به نسل جوان که آن روزهای اوائل «امام امت» شدن و بر اریکه قدرت تکیه زدن خمینی پلید را ندیده اند، و به خاطر این که بی تردید این حرفهای «حکیمانه امام خمینی» از فرط چرند بودن از «صدا و سیما جمهوری اسلامی» هم که در مناسبتهای مربوط به بزرگداشت آن آخوند مردم ستیز برنامه «مستند» و ویژه پخش می کند، گنجانده نمی شود(در همان زمان زود درز گرفته شد)، به جاست که نظر آن آخوند متحجّر متکبّر که واکنش و پاسخی بود به گروههای سیاسی چپ که به اهمیت مساله اقتصاد تاکید داشتند و در بحثهای آن روز بنابر نگرش مارکسیستی اقتصاد را زیربنا و فرهنگ و مذهب را روبنا و ارزش را در نیروی کار می دانستند  و ازبر بین بردن نابرابری و فاصله طبقاتی و تامین کار و مسکن و آزادی برای مردم تاکید داشتند را در اینجا ذکر بکنیم. این چند خط از آن فرمایشات است: «آنها که دم از اقتصاد می زنند و وزیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند، نمی دانند که انسان چیست. خیال می کنند که انسان هم یک حیوانی است و کارش خورد و خوراک است، منتهی خوراکش با حیوان های دیگر فرق دارد. . مثلا این حیوان چلو کباب می خورد و آن حیوان کاه . چون این حیوان است که همه چیزش، فدای اقتصاد می شود و زیربنای همه چیزش اقتصاد است. الاغ هم همه چیز اقتصاد است. ما باید باورمان بیاید که کشور ما همه چیزش را می خواست فدای اسلام بکند. الان هم بصورت جمعی یا تنها می آیند و بمن می گویند:" شما دعا کنید ما شهید بشویم". مگر معقول است که کسی بگوید من شهید بشوم برای این که شکمم سیر بشود. [...]  اینهایی که اقتصاد را زیر بنا می دانند انسان را از انسانیت منحط نموده و به یک حیوان رساندند(اطلاعات 18 شهریور 1358). این «آنهایی» که خمینی با این فرمایشات «حکیمانه» جوابشان را می داد، مارکسیستها بودند.....
امروز همه می دانند که کارنامه خمینی جنایتکار و مقامات و مهره های رژیم اش در «اسلامخواهی» و «انسان گرایی» که خمینی در آن سخنرانی مدعی آن بود، چیست و فساد گسترده و غارت کشور در چه حد است و مردم در چه وضعی هستند. پایه ها و فونداسیون بنای این رژیم مذهبی مردم ستیز که کارهای مقدماتی آن  با کشتار مبارزان ترکمن و مردم گنبد و سرکوبی مردم کردستان و «انقلاب فرهنگی» و یورش به دانشگاهها کشور انجام شده بود، در دهه 60 در دوران خدایی سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران و فرزند معنوی سید روح الله خمینی شروع و در تابستان 67 در «خاوران» در گودلهایی که محل دفن هزاران مبارز آزادیخواه و عدالت جوی ایرانی است تکمیل شد و بنای رژیم روی آن بالا رفت و تالار و ایوان و تراس و بام آن در ویلاها و برجهای لوکس فرمانیه و الهیه و کامرانیه و «باستی هیلز» در لواسان است که درنامگذاری این یکی از«بِ ورلی هیلز» منطقه ویلاهای لوکس و گرانقیمت اقامتگاه هنرپیشگان و سلبریتی های «لخت و عور» واهل «لهو و لعِب» در هالیود، در حومه لس آنجلس الهام گرفته شده است(اسم محل در لواسان باستی بوده). نیاز به توضیح ندارد که اپوزیسیون برانداز و «تارک الصلواة» و «مرتد فطری»، نه صادر کننده جواز ساخت، نه سازنده و نه فروشنده و نه خریدار این ویلاها که گویا بعضی از آنها بالای 100 میلیارد تومان قیمت دارد نیستند.
 گشترش شبکه پلیسی و «گروههای ضربت » بسیج و کمیته، «تدبیر» خامنه ای برای آینده  
مجموعه اظهارات و موضعگیری های گردانندگان رژیم در رویکرد به اعتراضات، رویکردهایی واقعیت گریزانه و مردم ستیزانه و مستبدانه بود و اگر چه تلاشهایی هم برای پوشاندن دستهای خونین در دستکش مخملی و« تلطیف» فضا کردند و «تعارفاتی» در مورد حق مردم بودن تظاهرات و اعتراص مسالمت آمیز کردند، اما خط و ربط و سیاست تنظیم شده از تجربه اعتراضات آبان برای کنترل و برخورد با مردم را خامنه ای در سخنانی در دیدار 6 آذر با بسیجیان به مناسبت هفته بسیج در توصیه های خود بیان کرد که چکیده آن  گسترده تر و فعال کردن هرچه بیشتر زیر نظر داشتن و تعقیب مردم در محله ها توسط بسیج مثل «کمیته های انقلاب اسلامی» در اوائل دهه 60 (بعدا درسال 69 با شهربانی و ژندارمری و پلیس قضایی در هم ادغام شدند و نیروی انتظامی نام گرفتند) و نیز ارتباط بسیج محله ها با تشکل های نظارتی و شبه امنیتی در سازمانها و نهادهای مختلف؛ در آنجا که گفته:« با مجموعه‌های همسو با اهداف بسیج در دانشگاهها و خارج از آن، هم‌افزایی و همکاری کنید» و نیز وارد عمل شدن خود سرانه و مستقل و بی نیاز از کسب مجوز از هیچ جا؛ آنجا که گفته«6- بسیج در عین گستردگی چابک باشد و اسیر پابندهای رایج اداری نشود»؛ است. این یعنی «واکنش سریع» و بدون کسب اجازه برای اقدام و عملیات ماندن، مثلا از فرماندهی بالاتر یا «مقامات قضایی» دستورگرفتن و خلاصه ایجاد هسته های خود مختار یورش و سرکوب. خامنه ای در آغاز توصیه های خود تاکید کرده بود که بسیج برای اجرای نقش خود« راهبرد و تاکتیک آماده داشته باشد». این توصیه ها برای شرایط بعد از تظاهرات آبان می تواند نتیجه یی بمراتب وخیم تر از عمل به «آتش به اختیار» آن بسیجی در قهدریجان داشته باشد که در اعتراضات دی 96 مردم را به رگبار بست و بیش از ده نفر را کشت و عده ای را زخمی کرد». در آن زمان در گزارشی در نظر خواهی در خیابان یک خانم خانه دار قهدریجانی به صراحت خامنه ای را به خاطر رهنمود «آتش به اختیار» مسئول آن دانست که در واقع این زن شجاع و آگاه با جواب خود، نظر مردم را به عدم صلاحیت و «بی کفایتی» خامنه ای برای رهبری کشور بیان می کرد.  
از اسلامگرایان پرورده مکتب خمینی، انتظار تن دادن به تغییر و اصلاح وضع رژیم داشتن و توّهم وجود «راه کم هزینه»، از طریق اقدامات «خشونت پرهیز» برای جمع کردن بساط نظام ولایی و برقراری دموکراسی و احقاق حقوق مردم و رفع تبعیض و بی عدالتی انتظاری پوچ و به زیان مبارزات مردم است. دور از واقع بینی است که از رژیمی که از آغاز رهبر مردم فریبش، بنیان آن را برای تحقق ماموریتی پیامبر گونه و جهانی از سوی خدا، گذاشته؛ هدفی که خمینی به روشنی آن را از همان آغاز به قدرت رسیدن و در 7 اسفند 57  بر زبان آورد:«تشکیل حکومت جهانی اسلام که بر دنیا غلبه کند» رژیمی که در آن رفاه و شادی مردم نه تنها کشک و پشم است بلکه مذموم است و شادی مردم می تواند حتی خلاف اسلام و ا فحشا تلقی شده و مورد مجازات قرار بگیرد - که همچنان جاریست و اعمال می شود - و نقش مردم اطاعت از امر ولی فقیه و آمادگی برای شهادت در «راه اسلام» و حتی آماده بودن برای قربانی کردن کودکان شیرخوار خود(که مراسم شیرخوارگان حسینی و «علی اصغر» شدن کودکان روش این آماده سازی است)، چگونه می توان انتظار داشت که حقوق و آزادی های شهروندان و حرمت آنان را پاس بدارد و دست از تبعیض و توهین نسبت به زنان بردارد. چگونه از پاسداران بی وطن انقلاب اسلامی - تشکیلاتی که از آغاز پیدایشش با خونریزی و درندگی و خودسری رشد کرده و از بعد از پایان جنگ به این سو با باج گیر و باج خوری و غارتگری از دارایی کشور، به تقویت خود پرداخته و مداخله در تمام امور را حق خود می داند ( چنان که اگر وزارت ارشاد اسلامی رژیم با نیروی انتظامی به توافق برسد که با برگزاری کنسرتها و میهمانی ها و جشن ها برخورد نکند و کنسرتی که از وزارت ارشاد اجازه برگزاری دارد،نیاز به کسب مجوز از نیروی انتظامی نداشته باشد، پاسدار سید مسعود جزایری، معاون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح  فورا ابلاغیه یی صادر می کند و به نیروی انتظامی دستور می دهد که نیروی انتظامی با جدیت «با ناهنجاری ها» برخورد کند.) و با برخورداری از  حمایت رهبر مستبد به دولت همین نظام خط و نشان می کشد و دست به دستگیری های خود سرانه می زند و با آنکه وزارت اطلاعات همین رژیم که خود کارنامه سنگین و ننگینی در ایجاد اختناق و اقدامات خود سرانه و در دستگیری و شکنجه و قتل شهروندان دارد؛ تاکید می کند دستگیر شدگان خلاف و جرمی مرتکب نشده اند،سازمان اطلاعات سپاه دست بر نمی دارد، و هیچ مرجع و نهادی هم برای مهار آن نیست، سپاه پاسدارانی که حتی خود را صاحب اختیار و تعیین  کننده سیاست خارجی می داند و اگر رئیس جمهوری که بعد از رهبر نفر دوم و رئیس دولت و مسئول اداره کشور است، در آستانه سفر خارجی مهم(سفر به ژاپن) صبح در جلسه هیات دولت(20 آذر) گفت « باید یا تحریم‌ها را دور بزنیم و یا دشمنان را وادار کنیم تا توبه کنند. دولت مصمم است از طرق مختلف از جمله مذاکره این توطئه را در هم بشکند» و حتی تاکید کرد «در این راستا دولت در چارچوب خطوط قرمز نظام حرکت کرده و از آن عبور نخواهیم کرد » اما بلافاصله پاسدار سلامی فرمانده کل سپاه در همان روز با ترتیپ دادن یک سخنرانی برای خودش در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا و داد سخن دادن با ادعاهای پوچ و اقتصاد مقاومتی عربده می کشد که: «از دشمنانمان نمی‌خواهیم تحریم را لغو کنند بلکه آن را ادامه دهند، ما زنده‌ایم و هیچ تمنایی از آنها نداریم، بلکه ملت ایران خود تحریم‌ها را شکسته و بی اثر می‌کنند.  بسیاری از عوامل نفوذ و دخالت دشمنان را پلمپ کرده‌ایم و زبان عوامل نفوذ را هم پلمپ می‌کنیم»؛ چگونه  می شود انتظار داشت که در سیاست دخالت نکنند و مثل ارتش به وظائف نقش نظامی خود بپردازد.
جمع بندی کلی از وضعیت رژیم
الف - در «فراسوی مرزها» «فرمانده مقاومت بلاد اسلامی» در باتلاق فرو می رود
اکنون سرمایه گذاری های خامنه ای برای گسترش منطقه نفوذ در «فراسوی مرزها»، در مهمترین بخش آن که عراق بود دود شده و انزجار شدیدی در آن کشور علیه مداخله رژیم حاکم  است و معترضان عراقی تجمع میدان التحریر در مورد انتخاب نخست وزیر تاکید کرده اند که «نه کاندیدای ایرانی نه کاندیدای آمریکایی». حشد الشعبی هم به شدت تحت فشار است. آخرین خبرها در این زمینه این که روز 29 آذر(20 دسامبر)،بنابر گزارش میدل ایست نیوز دستگاه مبارزه با تروریسم عراق رسما اعلام کرد که «با حمایت نیروهای ائتلاف بین المللی به رهبری ایالات متحده "تروریست" مسئول شلیک راکت در دوهفته پیش به سمت پایگاه هوایی عین الاسد که از اصلی‌ترین مراکز حضور نیروهای نظامی امریکایی در عراق است در استان انبار بازداشت شده است» این اقدام با عملیات کماندویی و استفاده از بالگرد انجام شده است. این فرد که نامش «نصیر العبیدی » ذکر شده است از مهمترین فرماندهان حشد الشعبی عشایری در مناطق غربی بوده است. این دستگیری می تواند پیامد مهمی هم در وضع حشد العشبی در عراق و هم تشدید خصومت بین آمریکا با سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی داشته باشد که در سیل  فرودین سال جاری با آوردن کاروانی از حشد شعبی به خوزستان به بهانه کمک به سیل زدگان و مهار سیل، دست به نمایش نفوذ خود در این گروه زد. این اقدام با انزجار و عمومی در بین مردم رو به روشد. رویداد دیگر در مورد حشد الشعبی، از دست دادن استانداری نینوا بود که خبر آن روز 23 دسامبر(2 دی) منتشر شد. به گزارش میدل ایست نیوز  شورای استانی نینوا در هیاهوی تظاهرات در بغداد و استان های جنوبی، استاندار نینوا را که برگزیده نیروهای الحشد الشعبی بود برکنار کرد.
دیگری که خبر خوبی برای رژیم نیست این که بنابر خبری دربی بی سی روز در 30 آذر(21 دسامبر) در شهر ناصریه عراق که قبلا نیز شاهد رویدادهای خشونت باری بوده، معترضان چندین ساختمان متعلق به احزاب شیعه را به آتش کشیده اند.  مراکز حزب دعوت اسلامی(حزب الدعوة) که نوری المالکی دبیر کل آن است و سپاه بدر که در زمان جنگ رژیم با عراق توسط سپاه پاسداران سازمان داده شد وابسته به محمد باقر حکیم بود، از مکان هایی بوده که به آتش کشیده شده است. سپاه بدر در حشد الشعبی حضور دارد. http://fa.wikishia.net/view/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%AF%D8%B1
مساله تعیین نخست وزیر در عراق به مساله پیچیده ای تبدیل شده است. در این زمینه رهنمود های آیت الله سیستانی است که به نظر می رسد از سوی معترضان شونده دارد و همسو با خواستهای آنان است. او به نحو کاملا روشنی از رژیم فاصله می گیرد و حتی نارضایتی خود را از تلاش رژیم برای اعمال نفوذ رژیم در عراق پنهان نکرده است..
در لبنان هم وضع آشفته است و انتخاب حسن دیاب که مورد حمایت حزب الله بود؛ به عنوان نخست وزیر جدید، معترضان را نه تنها راضی نکرده بلکه تظاهرات و اعتراضاتی را هم در پی داشته است. اگر چه او گفته است وابسته و نفر هیچ گروهی نیست، اما بنا بر اخبار روز دوم دی او موفق به تماس با معترضان نشده است. در سوریه هم اوضاع با مداخله نظامی ترکیه در آن کشور و نیز تشدید حملات اسرائیل به پایگاههایی که اسرائیل آن را متعلق به سپاه یا عوامل آن می داند، هزینه حضور در سوریه را برای رژیم بالا برده و طبعا این حملات کارآیی و دستیابی رژیم به اهدافش را در آنجا مشکل می کند. آخرین خبر در این زمینه، شایعه کشته شدن پاسدار دشواری برای رژیم  به هرحال مداخله رژیم در چنین مناطق پر تشنجی اکنون به نظر می رسد که به ضد آن هدف «گسترش گفتمان انقلاب اسلامی» تبدیل شده است: اولا در عراق اوضاع بشدت به زیان رژیم است، ثانیا دست و پا زدن در «عمق استراتژیک»، ممکن است سبب بریدن نفس و خفگی رژیم بشود. چون هم اکثر دولتهای عربی – اسلامی منطقه با مداخلات رژیم در فراسوی مرزها مخالفند و اقدامات گروههایی که رژیم حامی آنهاست را محکوم می کنند. اتحادیه عرب در بیانیه یی که در ۲۳ شهریور (۱۴ سپتامبر) در مورد حمله به تاسیسات نفتی سعودی که به حوثی نسبت داده شد اما ابهاماتی در آن بود، صادر کرد، تاکید کرد آن را "تنش‌آفرینی خطرناکی" نامید و مسئولیت تصمیم‌گیری در باره حمله پهپادی به تاسیسات نفتی بقیق و خریص در عربستان سعودی را برعهده رژیم  دانست،هم مردم کشورهایی که هدف فعالیتهای «امت سازی» از سوی رژیم هستند، نفرت خود را از رژیم به نمایش گذاشته اند. و مردم ایران هم که به کلی مخالف مداخلات رژیم در خارج از ایران پول خرج کردن بی حساب و کتاب از دارایی مردم ایران برای یافتن «عقبه» برای اقدامات تروریستی و اسلامگسترانه و مرید پرورانه برای رژیم منحوسی که خود از عملکرد آن در رنجند، مخالفند. آخرین خبر در روز 23 دسامبر(2 دی) این بود که در حمله هوایی شب پیش به پایگاهی در حومه دمشق پاسدار حاجی زاده فرمانده نیروی هوا - فضای سپاه کشته شده است. این خبر یا شایعه در رسانه های عربی که مشخص نشده کدام بوده منتشر شده بوده و رسانه های فارسی با تاکذیب آن توسط باشگاه خبرنگاران جوان صدای وسیمای رژیم که آن هم از ضمائم سپاه است، از آن مطلع شدند. اما حضور او در آنجا تکذیب نشده است. شاید هم این شایعه ای بوده باشد که خود سپاه برای چک کردن سیستم اطلاعاتی خود یا فریب دستگاه اطلاعات دشمن، برای جا انداختن یک کانال نفوذی خود انتشار داده باشد. اگر این بازی سپاه باشد، در هر حال ناچار است، باید هرچه زودتر زنده بودن او به نحو بی شبهه و تصویری به نمایش بگذارد، و الا مساله به درست و قطعی بودن خبر کشته شدن او در افکار عمومی تبدیل خواهد شد و طبعا این افتضاح دروغ برملا شده را هم به سنگینی ضربه خواهد افزود.
ب -آوار انتقاد، تو سری های غیر مستقیم به رهبر
در ایران رهبر در همین مدت بعد از سرکوب کردن اعتراضات آبان تودهنی متعددی در اظهار نظر کارشناسان اقتصادی و بعضی استادان دانشگاه و جامعه شناسان و حتی بعضی نماینده های مجلس که در مورد مساله اظهار نظر کرده و آن را ناشی از دشواری های زندگی مردم و تضاد طبقاتی و فقر در یک سو و «اشرافیت» در یکسو دانسته و یاد آور شده اند که حتمی بودن وقوع چنین وقایعی قبلا یاد آوری شده بود، و اتهام طراحی شده بودن این اعتراضات از خارج را ، مردود دانسته اند، دریافت کرد که البته سرداران سپاه اش هم همان اتهامات را به مردم زده بودند، اجبارا آنها را بلیعدند. اکنون چشم انداز پیش روی خامنه ای بسیار تاریک و آنچه در پیش رو دارد جز تحقیر و ذلت چیزی نخواهد بود. خامنه ای متکّبر خون ریز، دیگر هیچ امکانی نه برای «نرمش قهرمانانه»  دارد و نه برای «تهدید را با تهدید جواب دادن». دیپلماسی آمریکا مبنی بر یا مذاکره یا تحمل ویرانی اقتصاد، دیپلماسی کار آمد و بدون خرج و بدون دردسرهای حمله نظامی برای آمریکا بوده و از سوی دیگر تاکید بر مذاکره برای حل مسائل فی مابین - همانگونه که در مورد آزادی زندانیان دو طرف انجام شد و «ترامپ قمار باز» بابت آن تشکر هم کرد-، خامنه ای و فرماندهان بیشعور و عربده کش سپاه را  بیش از پیش به عنوان عوامل سیه روزی و گرفتاری های مردم در برابر مردم قرار می دهد. قاسم سلیمانی این «ذلفقار سیدعلی خامنه ای» با «سپاه قدس» اش هیچ هنری نه برای حل مسائل مردم دارد نه توانایی برای بیرون کشیدن اقتصاد کشور از زیر آور تحریم ها. در این مصیبت گرانی و سیل و الودگی هوا و هزار کمبود دیگر به علاوه درنده خویی ها و خود سری های رژیم در یورش به آزادیهای فردی، آیا ادعاهای بلاهت بار امثال پاسدار سلامی و شخص خامنه ای در مورد «مقاومت اسلامی» و« گسترش جغرافیای مقاومت»، در نظر مردم جز آنکه نشانه روشنی از بیگانگی این فرومایگان با مردم و سیر در هپروتی که حاصلش جز بباد دادن پول هایی که باید خرج حل مسائل مردم می شده و جز جنازه روی دست مردم گذشتن مثل دخالت در سوریه برای دفاع از بشار اسد و خلاصه ببار آوردن این وضع مصیبت بار، چیز دیگر می تواند باشد؟ خامنه ای یا باید مثل امام پلیدش خمینی «جام زهر سر بکشد» و دست از ادعاهای احمقانه و مالیخولیای ماموریت پیامبر گونه برای گسترش اسلام و شیعه گری داشتن، بردار و تن به پذیرش خواستهای «ترامپ قمار باز» در مورد فعالیت های هسته ای و موشکها و تغییر سیاست خاورمیانه ای  و دست برداشتن از حمایت از حزب الله لبنان بدهد؛ که در آن صورت همانطور که خودش هم خوب می داند زیرآب بساط «ولایت» خود و «فرمانده مقاومت بلاد اسلامی» بودن را زده و دیگر باید صدایش را ببرد و بمیرد، یا به همین روش پا در یک کفش کردن و چرند گویی ادامه بدهد که سرانجامی جز رویا روشدن با توفان ویرانگری از خشم مردم که صدها بار گسترده از آنچه در آبان گذشت و پایانی برای خامنه ای و رژیم منحوس آخوندی، مثل آنچه در 22 بهمن 57 مردم با قیام مسلحانه برای شاه و رژیم سلطنتی رقم زدند نخواهد داشت.
از آنجا که خامنه ای در دیدار با بسیجیان که قبلا به آن اشاره شد، استراتژی «النصربالرعب» و بازگشت به روش دهه 60 و ایجاد شبکه های  یورش و سرکوب بی مهار توسط کمیته و بسیج  در محله ها را در دستور کار قرار داد، بنابر این برای خلاصی از این رژیم پلید و جمع کردن این بساط باید برای رویارویی با این مزدوران و در هم کوبیدن آنان در محله ها آماده شد. این جنگی کاملا مشروع و برحق، برای رهایی از ظلم جور و برای اعاده حرمت و کرامت لگد مال آخوند و پاسدار شده مردم است. علاوه براین باید برخورد با عناصر شاخص و همخون این رژیم مثل آن «خنزیر ابن کلب»، آن مفسر قرآن در تلویزیون، چنان باشد که آنان جرأت ظاهر شدن در بین مردم را نداشته باشند. همچنین از آنجا که اکنون به یمن ایستادگی قهرمانانه مردم ایران در برابر این درندگان، کشتار و سرکوبگری رژیم در ایران با پیگری «رسد» می شود، راه انداختن تجمع و تظاهرات بدور از خشونت با انگیزه های مختلف و به مطالبات گوناگون، همراه با شعارهایی در محکوم کردن عملکرد رژیم و ابراز انزجار از رژیم ولایت فقیه، و به چالش کشیدن رژیم در زمینه رعایت قانون اساسی خودش؛ در مواردی که مربوط به حقوق مردم می شود و به خاطر شرایط اول انقلاب خمینی و آخوندها فرومایه ناچار از گنجاندن در قانون اساسی شدند، اما هیچوقت رعایت نکردند، مثل مساله آزادی بیان و یا امور دادرسی از کارهایی است که می شود برای شکستن دستگاه سرکوب رژیم در برابر اراده مردم کرد. چنین اقدامات باید با آمادگی دفاع و و جنگ و گریز و با مزدوران رژیم همراه باشد. یکی از این موارد مثلا شرکت در چهلم پویا بختیاری است که پدر او برای شرکت مردم در آن که روز 5 دی برگزار خواهد شد فراخوان داده است. بنابر اخبار وزارت اطلاعات اوو همسرش را احضار کرده و از آنها خواسته که که مراسم محل سرپوشیده برگزار شود، اما او رد کرده است. بنابر این شرکت گسترده مردم در این مراسم و سخنرانی هایی در محکوم کردن جنایات رژیم، ضربه ای به رژیم است که هم می تواند تاثیر برانگیزاننده و افزایش روحیه ایستادگی و مخالفت با رژیم در گروههای گسترده تر از مردم داشته باشد. هم می تواند این تاثیر را روی بخشی از نیروهای سرکوب داشته باشد که به کاری که می کنند و راهی که برگزیده اند و عاقبت کار خود فکر کنند. مورد دیگر پافشاری در برگزاری جشن های ملی و یادبود های ملی و بزرگداشت شخصیتهای ملی و تاریخی است که رژیم آنها را خوش نمی دارد و سانسور کرده است. مثلا موردی که پیش روست، جمع شدن بر سر مزار مصدق در سالگرد درگذشت او و تجلیل از خدمات او به ویژه احترام به آزادی بیان در زمان دولت اوست. از بزرگداشت کورش که نمادی برای ریشه ایرانی است تا مصدق که مظهر و نماد استقلال سیاسی در برابر قدرتهای بزرگ و میهن دوستی خدمتگزار به ایران و ایرانی است، روزها و مناسبات های متعددی هست که می توان فرصتی برای تظاهرات و راه پیمایی و برای نشان دادن انزجار و طرد رژیم  به روش مسالمت آمیز باشد. اما به هرحال باید دانست که آنها مشغول صیقل زدن به چاقوها و خشاب گزاری سلاحها و آرایش و گروهبندی دسته های ضربت توسط اوباش بیشعور و شرور بسیجی هستند. سوخت ماشین رژیم ولایت فقیه با ریختن خون مردم فراهم می شود، برای از کارانداختن این ماشین جهنمی باید به مقابله مناسب با آن پرداخت. جنگ محله به محله و درهم کوبیدن تشکلهای بسیج و مقابله با پاسداران بی وطن اسلام مرحله ی غیرقابل اجتناب برای برچیدن این رژیم است. مردم باید برای آن بسیج شوند و سازمانیابی شوند، رژیم تا کمر در باتلاقی که خود آفریده گیر کرده است، مردم نباید همراه این رژیم این همه در سختی باشند و رنج ببرند، تنها راه خلاص شدن از این مصائب، متلاشی کردن این رژیم است. اوضاع بین المللی برای حمایت مردم از اقدام مردم در این راه هیچ وقت این اندازه آماده نبوده و هر یورش مردم به رژیم این حمایت را گسترده تر و علنی تر و عملی تر خواهد کرد.
--------------------------- 
مطالب مرتبط
دیدی آن قهقهه ی کبک خرامان حافظ  * 
                                                 که ز سر پنجه ی شاهین قضا غافل بود
ابلاغیه پاسدار جزایری بر‌ای برخورد نیروی انتظامی با ناهنجاری در کنسرت‌ها
اظهارات نماینده مجلس در مورد پاسخ وزیر کشور که چرا به سر شلیک شده
توصیه خامنه ای به کمیته ها و تکلیف مردم
با افزایش قیمت بنزین دستمزدها یک سوم سبد خانوار را می توانند تامین کنند.
سلامی زبان عوامل نفوذ را پلمب می کنیم
ماهشهر، اعتراض مردم به کشتار. مستند   
پولهایی که برای نهاد های مذهبی فرهنگی تخصیص یافته
در راه بودن لشکر گرسنگان
خمینی و رویای تشکیل حکومت جهانی اسلام
-------------------------- 
  دی 1398 - 23 دسامبر 2019 2
 

من زنده ام مادر نوشتار مسعود نقره کار با صدای فریدون فرح اندوز

مهستی شاهرخی در گرامیداشت خاطره جانباختگان خیرش آبانماه پس از آن سیل بهاره، ناگهان در پاییز، در آبانماه سیل جمعیت بود که خیابان‌ها و بزرگراه های شهر

مهستی شاهرخی: در گرامیداشت خاطره جانباختگان خیرش آبانماه


«سیل آبانماه»
مهستی شاهرخی

در گرامیداشت خاطره جانباختگان خیرش آبانماه
پس از آن سیل بهاره، ناگهان در پاییز، در آبانماه
سیل جمعیت بود که خیابان‌ها و بزرگراه های شهر
و صدها شهر دیگر کشور
از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب را در بر گرفت.
موج جمعیت سرتاسر کشور را فرا گرفته بود.
«دشمن ما همین جاست»، «دشمن ما همین جاست»،
صدای مردم در سرتاسر کشور طنین افکنده بود،
اما قبله عالم گوش شنیدن نداشت.
قبله عالم پروژه های جهانگیری داشت.
قبله عالم برای ایجاد سد معبر در هر کوی و برزن پروژه ای درازمدت داشت.

*
ناگهان بارانی از گلوله های برادران مغز و قلب پر امید جوانان را نشانه رفت،
سیلابی از خون به راه افتاد.
اما قبله عالم خم به ابرو نیاورد،
او ضمن تبریک به تیراندازان از «فتنه دژمن» حرف زد
قبله عالم خود را «پیشوایی یکتا» نامید
او از جمعیتی که در همه جا موج می زد غافل بود.
*
مردم بردبار و گرسنه در گورستان حق به خاکسپاری آرمان و سوگواری بر مزار میوه عمر خود را نداشتند.
مردم نجیب و شریف حق گرفتن جسد امیدِ و جگرگوشه خود را نداشتند.
مردم زحمتکش و شکیبا پیکر یوسف های خود را در چنگال گرگ می دیدند و اجازه دم زدن نداشتند.
از آنسو قبله عالم در کشورهای دیگر برای مردم دیگر خانه های رایگان و بیمارستان های رایگان از خزانه همین ملت می ساخت.
*
دوران آخرزمان نبود.
دوران پساآخرزمان بود.
جمعیت در همه جا ناخشنود بود.
جمعیت موج برداشت.
«دشمن ما همین جاست»، صدای فُغان ملت درهمه جا طنین افکنده بود«دشمن ما همین جاست».
*

قبله عالم نمیدانست که سیل جمعیت را،
این موج پویا و جوان را،
سرِ باز ایستادن نیست.
«دشمن ما همین جاست»،
این خیزآب آنچنان نیرومند و تواناست که کاخ پوشالی او را دیر یا زود در هم خواهد کوبید «دشمن ما همین جاست».

*
آذرماه  98/ نوامبر 2019