شعری از عبدالفتاح سلطانی وکیل برجسته دادگستری که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت ۱۸ ساله ی خود را میگذراند با موزیک و اجرای علی گوشه
عبدالفتاح سلطانی وکیل برجسته دادگستری که این روزها در بند ۳۵۰ زندان اوین دوران محکومیت ۱۸ ساله ی خود را میگذراند در شعری سروده است:
بده دستت به من، فرزند ایران!
به پا خیزیم با یاد دلیران
سرود عشق و آزادی بخوانیم
ز میهن دیو و دد بیرون برانیم
شعر از عبدالفتاح سلطانی ــ موزیک و اجرا از دکتر علی گوشه (ویدئو)
بهار
بهار آمد، بهاری بس خجسته تن و جان همه از ظلم خسته
دل ایرانیان سرشار از امید تن تزویریان لرزیده چون بید
تبر در دست ابراهیم ملت زند بر فرق بت، بتهای دولت
شب دیجور با سرسختی خویش ندارد تاب ماندن یک دمی بیش
درفش نور را افراشت ملت نمیماند به زیر بار ذلت
هزاران لالهی غلتیده در خون هزاران لیلی شیدا و مجنون
ز زیر خاک و از کنج قفسها برآرد بانگ حق، بانگ جرسها
که: ای ایرانیان! عید است و شادیم به امید سپیده پر گشادیم
پدر، مادر، برادر، خواهر ما هزاران طفل غمگین، همسر ما
سر شب تا سحر چشمانتظارند سرشک از دیده، آه از دل برآرند
که شاید خلق ایران در شب تار بسازد لشکری از نور و از نار
بتازد بر سیاهی همچو تندر بسازد کار شب، یک بار دیگر
بده دستت به من، فرزند ایران! به پا خیزیم با یاد دلیران
سرود عشق و آزادی بخوانیم ز میهن دیو و دد بیرون برانیم
به یاد هم شهیدان هم اسیران خجسته باد هر نوروز ایران
عبدالفتاح سلطانی
۱/۱/۱۳۹۱