۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها

اسماعيل نوری علا

1

می گويند ذهن آدميزاد مفاهيم و صفات را تنها وقتی درک می کند که بصورت «ضدين» وجود داشته باشند. بقول شيخ محمود شبستری: «ظهور جملهء اشيا به ضد است»؛ اگر شب نبود روز هم معنائی نداشت، اگر نفرت وجود نداشت محبت هم بی معنی بود. اگر اسارت و تنگنا و تحميل وجود نداشت آزادی نيز ـ اگرچه بود اما ـ امری بديهی محسوب می شد که نامی نمی گرفت و قدرش شناخته نمی شد. همانگونه که گاهی اين دو پارهء ضدين چندان از هم دور می افتند که يکی شان بديهی انگاشته شده و از حوزهء درک ما خارج می شود. مثل هوائی که تنفس می کنيم. برای ما وجود هوای پر از اکسيژن آنچنان بديهی است که در نود درصد اوقات زندگی اصلاً فراموش می کنيم که مدام مشغول نفس کشيدن ايم. تنفس کاری می شود اتوماتيک. اما به محض اينکه با وضعيت «ضد» روبرو می شويم هم می فهميم که چگونه دائماً مشغول تنفسیم و هم درک می کنيم که «بی هوائی» چه مخمصهء عظيمی است. از گير افتادن در زير آب گرفته، تا تمام شدن کپسول اکسيژن يک فضا نورد؛ از وقتی که دچار آسم و تنگی نفس می شويم تا زمانی که طناب دار را بر گردن خود حس می کنيم، تازه حضور و ضرورت اين هوای بديهی انگاشته شده و قدر و ارزش حياتی آن بر ما روشن می شود.

باری، اين همه را گفتم تا مقدمه ای باشد برای موضوع مطلب اين هفته که بر محور تفسير «تاکتيک» ها می گردد. خبرگان علم مديريت، «برنامه ريزی بلند مدت» را تدارک «استراتژی» می خوانند که ـ در تشبيه به عمليات جنگی ـ عبارت باشد از تعيين اهداف و برنامه های کلی عمليات و استفادهء نهائی از کابرد امکانات در دسترس (بگيريم، همچون مهره های شطرنج با حرکات گوناگون شان) برای غلبه بر حريف. اين خبرگان، در برابر «استراتژی» از «عمليات کوتاه مدت» يا «تاکتيک» نام می برند که عبارت باشد از «اجزاء کوتاه مدت يک طرح جامع» که از طريق هر حرکت مهره ها در صحنه (ی جنگ يا شطرنج) و در روياروئی با مهره های حريف متحقق می شود. من نيز می خواهم از برنامه ريزی های کوتاه مدتی سخن بگويم که برای انجام کاری در مدتی معين و کوتاه مورد نظر قرار می گيرند و توفيق و شکست شان هم در کوتاه مدت قابل ارزيابی است.

2

ما از دو ديدگاه می توانيم به «کوتاه مدت» نزديک شويم. نخست اينکه آن را بدون در نظر گرفتن «ضد» اش مورد مطالعه قرار دهيم. يعنی فکر نکنيم که اين «کوتاه مدت» در جوف مفهوم «بلند مدت» است که می تواند «کوتاه مدت» خوانده شود؛ والا ما چه متر و معياری در دست داريم که بتوانيم آن را چنين بخوانيم؟ در واقع، هنگامی که ما برنامه ای را بدون در نظر گرفتن مفهوم «بلند مدت» با صفت کوتاه مشخص می کنيم فقط منظورمان می تواند اين باشد که اين برنامه قرار نيست بعنوان جزئی از يک طرح بزرگتر مطرح شود و در فاصلهء کوتاهی آغاز و انجامش بهم می رسند.

اما گاه نيز «کوتاه مدت» را بعنوان بخش و مرحله ای از برنامه ای «بلند مدت» می بينيم و يا مطرح می کنيم و در اين وضعيت کوتاهی برنامهء مورد بحث ما در ارتباط با بلندی برنامه ای ديگر که يکی از اجزائش برنامهء کوتاه مدت ما است معنا پيدا می کند.

به اين ترتيب ما به دو نوع «کوتاه مدت» می رسيم؛ يکی بی ارتباط با «بلند مدت» که ـ در نتيجه ـ کوتاهی اش معنای خاصی ندارد؛ و يکی هم «کوتاه مدتی» که در داخل يک «بلند مدت ِ» مرحله بندی و برنامه ريزی شده قرار دارد. اين دو نوع «کوتاه مدت» فی نفسه نه خوبند و نه بد، نه لزوماً غلط اند و يا درست. هر دوی آنها در زندگی ما نقش بازی می کنند. اولی فقط کوتاه خوانده می شود برای اينکه در مدت کوتاهی به انجام می رسد و دومی کوتاه خوانده می شود بخاطر اينکه در ارتباط با يک برنامهء جامع و بلند مدت قرار دارد و مرحله ای از آن است.

3

در عين حال، ما هم اگر در قضاوت ها و «برچسب زدن» هامان متوجه وجود و تفاوت اين دو نوع «کوته بينی» باشيم دچار مشکلی نمی شويم. وقتی سيگاری روشن و قليانی چاق می کنيم بکاری کوتاه مدت مشغوليم که ربطی به بقيهء کارهامان ندارد و شدن و نشدنش آسيبی به ديگر برنامه هامان نمی زند. اما اگر آدمی هستيم که قصد کرده ايم به، مثلاً، «کعبه» برويم، آنوقت سوار شدن بر وسيلهء نقليه و راهی که انتخاب می کنيم و سرعتی که بکار می بريم و هزار و يک امر ديگر در توفيق يا شکست ما در رسيدن به مقصود عامليت و دخالت پيدا می کنند؛ چرا که وسيله ای که داريم، راهی که انتخاب می کنيم و سرعتی که در توان وسيلهء ما است همه و همه اجزاء و مراحل طرح جامع ما برای رسيدن به مقصد معين مان هستند. اشتباه ما در هر جزء و مرتبه می تواند در نتيجهء کار ما اثر داشته باشد.

اين مشکل مخصوصاً آنجا پيش می آيد که کاری را از آن جهت «کوتاه مدت» بخوانيم که اعتقاد داشته باشيم که کار مزبور جزئی از طرح و نقشه ای جامع تر و در ارتباط مستقيم با آن است اما به چگونگی . ماهيت «ارتباط ِ» بين کوتاه و بلند بی توجه باشيم. اين کوتاه بينی «بد» است چون ممکن است بی توجهی به ارتباط ساختاری آن با بلند مدت کار دست مان بدهد. اما اگر بتوانيم بين کوتاه مدت و بلند مدت ارتباطی منطقی و ساختاری برقرار کنيم آنگاه به يک «کوتاه بينی خوب» رسيده ايم.

در اين ميان، نکتهء مهم آن است که استراتژی (اهداف و برنامه های بلند مدت) و مجموعهء تاکتيک های مربوط به آن (برنامه ها و عمليات کوتاه مدت) همچون دوقلوهای بهم چسبيده اند و يکی بدون ديگری بی معنا و در عمل ناممکن است. يک مدير خوب، چه در جنگ، چه در تجارت، چه در بازی فوتبال يا شطرنج، و چه بر صفحهء مبارزات سياسی، کسی است که برنامه های بلند مدت و اهداف غائی تلاش خود را ـ به دور از، و بدون توجه به، ممکنات و مقدورات روزمره ـ تعيين می کند و سپس، برای رسيدن به آن «اهداف» دست به انجام حرکات تاکتيکی می زند؛ حرکاتی که معنای خود را از آن استراتژی ِ جامع و گسترده و فراگير و کلی ِ ساخته شده بر مبنای اهداف مشخص می گيرند. در واقع، بی وجود يک استراتژی، هيچ عملی «تاکتيکی» محسوب نمی شود و، در نبود حرکات تاکتيکی ِ حساب شده و عطف به برنامه های بلند مدت، وصول به هيچ هدفی ممکن نيست.

به مسافر «کعبه» مان بر گرديم. اگر هدف از عمليات او، مثلاً، رسيدن به «کعبه» باشد آن گاه راهی که برای رفتن اختيار می کند نيز بايد با دلايل محکمی بتواند ـ پس از رفع موانع ـ شما را به کعبه برساند. و گرنه حکايت شما حکايت همان «اعرابی» خواهد بود که شيخ اجل به طعنه در موردش سروده است: «ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی! / کاين ره که تو می روی به ترکستان است!»

4

اما در اينجا بعد ديگری از ماجرا نيز مطرح می شود که به ادراک و تفسير ما از حرکات ديگری بر می گردد. فکر کنيد که می خواهيم خوب و بد بودن يک برنامهء کوتاه مدت وابسته به يک طرح بلند مدت را بررسی و قضاوت کنيم. قضاوت ما در صورتی درست و به درد بخور خواهد بود که، نخست، از اهداف برنامهء بلند مدت با خبر باشيم و، سپس، کوتاه مدت را در داخل تصوير گستردهء بلند مدت ببينيم، و آنگاه ارزيابی کنيم که بين اين دو آيا ارتباطی منطقی و ساختاری وجود دارد يا نه. شيخ اجل به اعرابی نگاه کرده و قضاوت کرده است که «اين ره که تو می روی به ترکستان است»؛ اما، در عين حال، می توان گفت که شايد شيخ مقصد اعرابی را اشتباه فهميده است و طرف براستی عازم ترکستان بوده است. پس، چند و چون داوری در مورد راهپيمائی اعرابی هم بر می گردد به ميزان اطلاع شيخ اجل از مقصود و هدف غائی او.

در اينجا ما می توانيم شيخ را بر مسند يک «مفسر» بنشانيم و به او يادآور شويم که تفسير حرکات تاکتيکی هيچگاه نمی تواند بدون درک استراتژی ها (اهداف غائی و کلی) ممکن شود؛ و از او بخواهيم که اول برادری اش را ثابت کند و بعد مطالبهء ارث نمايد.

تخمين غلط و دريافت اشتباه آميز از «اهداف استراتژيک» قضاوت ما را در مورد حرکات تاکتيکی مخدوش می کند. در يک مسابقهء فوتبال هم مربی، هم بازيکن، هم حريف و هم تماشاچی می دانند که هدف از اين نود دقيقه دويدن چيست: گل زدن هر چه بيشتر به دروازهء حريف. اين قضيه کار را برای همه آسان می کند و بخصوص به همه (از جمله هزاران تماشاگر مسابقه) اين امکان را می دهد که تاکتيک های بکار گرفته شده از جانب مربی و بازيکن را «ارزيابی» کنند.

5

مشکل اما آنجا پيش می آيد که ما، بی خبر از «اهداف واقعی»، به قضاوت در مورد عمليات کوتاه مدتی تاکتيکی می نشينم که می دانيم در داخل يک طرح استراتژيک قرار دارند. نتيجه چه می شود؟ از آنجا که قضاوت بدون داشتن تصوری از اهداف استراتژيک ممکن نيست و، در اين مورد، ما از آن اهداف اطلاعی نداريم، ذهن ما در اغلب اوقات می کوشد تا اينگونه اهداف را مطابق ميل و سليقهء خود بيافريند و با خودفريبی ِ مبنی بر اينکه همين اهداف از آن بازيگر صحنه است داوری کند، اعلام موضع نمايد، هواداری و مخالفت بورزد، جدل کند، و اغلب هم خود را پيروز مجادله ببيند.

يکی از مواردی که در آن ـ همواره بنا بر مصلحت و مصلحت هائی ـ اهداف واقعی و استراتژيک يک برنامه مخفی نگاه داشته می شوند، و ما فقط شاهد حرکات تاکتيکی هستيم، در صحنهء مبارزات سياسی پيش می آيد و همين امر موجب می شود تا هر کسی از «ظن خود» يار ماجرا می شود و حرکات تاکتيکی را تفسير کند.

اين «ظن»، مادر ِ همهء مشکلات ما است؛ بخصوص آنجا که ما عنان اختيار عقل مان را به دست «دلخواه» های خود داده و، با انصراف از واقعيت ها، هرچه را که دلمان می خواهد بعنوان اهداف استراتژيک ِ يک سلسله کنش سياسی می پذيريم.

فرنگی ها بر اين نوع تفکر نام «تفکر دلبخواهی» را گذاشته اند (wishful thinking). در اين نوع تفکر ما به واقعيت هائی که می بينيم و می شنويم، به نشانه ها و رد پا ها، و به خبرها ـ اگر مطابق ميل ما نباشند ـ توجهی نداريم و هرچه را دوست داريم جانشين آنها کرده و بر اين مدار اخير به قضاوت می نشينيم. اين همان نوع تفکری است که ما را به ياد داستان «انشالله گربه است» می اندازد؛ آنجا که زاهدی در سحرگاهانی سرد برای نماز صبح بر می خيزد و به سراغ پوستين اش می رود و سگی خيس از باران را در آن خفته می يابد. هوا سخت سرد است و «آب کشيدن ِ» پوستين کاری صعب. پس زاهد سرمازده پوستين «نجس شده» را به دوش می اندازد و با حالتی روحانی زمزمه می کند که «انشالله گربه است!»

مشکل روزمرهء ما از اين زاهد سرما زده نيز سخت تر است. عاقبت «تفکر دلبخواهی» زاهد آن است که بايد ـ در باور خودش ـ پس از مرگ در برابر دستگاه عدل الهی بايستد و پاسخ دهد که چرا با پوستين نجس نماز صبح بجای آورده است. عاقبت کار قضاوت های سياسی دلبخواهی ِ ما اما در همين دنيا خرمان را می گيرد و روزگارمان را سياه می کند.

6

گاه تصور اينکه يک نفر بتواند در روزی روشن و آفتابی منکر روز شود برای عقل سليم که چه عرض کنم، حتی برای هر عقل پيش پا افتاده ای هم، ناممکن و يا لااقل ثقيل است. و نمی دانم که وقتی شاعر هفت قرن پيش ما می گفت: «چندين چراغ دارد و بی راهه می رود» منظورش چه کسی بود اما يقين کرده ام که مصداق اين سخن را در روزگار خودمان بوفور می توانيم پيدا کنيم ـ علی الخصوص در صحنهء سياست کشورمان، چه در خارج و چه در داخل.

شايد بشود اين بيماری را نوعی «دائی جان ناپلئونيسم تفسيری» خواند؛ به اين معنی که انکار حرف روشن و ساده، و کوشش برای تزريق معناها و منظورهائی پنهان در آن حرف، در نزد عده ای تبديل به نوعی تفسير و اظهار لحيهء سياسی می شود؛ آن هم با هزار من نگاه عاقل اندر سفيه و لبخندهای پيرمردانه (اغلب هم از جوانانی تازه به سبلت رسيده و دست به قلم) که «آنچه در آينه جوان بيند / پير در خشت خام آن بيند!»

مثلاً، بگيريم مورد بيانيه ها و مصاحبه های مهندس ميرحسين موسوی را در اين هشت ماهه؛ يعنی مردی که ـ به گمان من ـ يکی از روشن گو ترين و صادق ترين چهره های سياسی کشور ما است؛ بی آنکه در محتوای سخن اش با او همراهی خاصی داشته باشم. او حرفش را بی هيچ پيچ و تابی بيان می کند و مواضعش را در مورد مسائل سياسی، و از جمله آنچه که «جنبش سبز» ناميده شده، مطرح می سازد. اما هر بار که سخن می گويد ما يکباره از در و ديوار با مفسرين و ـ حتی ـ معبرينی روبرو می شويم که می گويند «برداشت شما» از سخنان موسوی درست نيست و او می خواسته است آنی را بگويد که من اکنون می گويم. هرچه هم که دليل و مدرک طلب کنيم آنها سری تکان می دهند و از اينکه ما ساده ايم و با حکمت بالغهء شگردهای سياسی آشنائی نداريم افسوس می خورند.

چرا؟ برای اينکه آنها اهدافی را که يک آدم سياسی پيش روی شان گذاشته دوست ندارند اما جرأت اينکه بگويند اين اهداف با آمال و خواست های ما نمی خوانند را نيز ندارند. پس چه می کنند؟ اهداف او را کنار زده و «دلبخواه» های خود را جانشين آنها می سازند و توضيح می دهند که «منظور مهندس موسوی همان اهدافی نيست که اعلام می کند؛ او در پی تحقق همان اهداف ما می کوشد اما مصلحت اقتضا نمی کند که دست اش را رو کند. لذا، حرکات کنونی و تاکتيکی او را هم بايد بر اساس اهدافی که ما می گوئيم ـ نه آنچه خود او می گويد ـ بررسی و قضاوت کنيم و يقين داشته باشيم که او عاقبت ما را به آنجائی خواهد رساند که ما می گوئيم و نه آنجا که او خود می گويد!»

7

اگر امروز هنوز عاقبت اينگونه تفکر دلبخواهی را در ارتباط با جنبش سبز و رهبری مهندس موسوی نمی توانيم تشخيص دهيم اما تاريخ معاصرمان از اين نوع تفکرات و عواقب وخيم شان سرشار است. شما فکر کنيد که آدمی به اسم روح الله خمينی کتابی می نويسد به نام «حکومت اسلامی» و در آن شرح می دهد که رياست بر کشور و ولايت بر مردم حق «فقيه» است و بس و او که به حکومت برسد، با در دست داشتن توضيح المسائل مبتنی بر شريعت قدسی اش، حق آمريت دارد و همهء بنيادهای دموکراتيک ـ مگر اينکه به ميل او عمل کنند ـ يا تعطيل می شوند و يا جنبهء «شورای مشورت» را برای او پيدا می کنند. حال، «دست روزگار!» اين نويسندهء روشن گو و بی پيچيدگی را از نجف به پاريس منتقل می کند و يک ملت بجان آمده از ديکتاتوری نيز او را بعنوان منجی می پذيرند و قبول می کنند که وقتی او از «اسلام عزيز» سخن می گويد و قوانين شرع مبين را لازم الاجرا می خواند، و از فساد عصر پهلوی حرف می زند، و می خواهد با «طاغوت» در بيافتد هدف اش برآوردن آمال من آزاديخواه و دموکراسی طلب و بی دين و ايمان است که ايرادم به شاه آن است که به من اجازهء مشارکت در تصميم گيری های سياسی و اجتماعی را نمی دهد اما آزادم می گذارد که تا خرخره عرق بخورم و به عيش و عشرت مشغول باشم و يا به کنج مسجد بخزم و روزی هزار رکعت نماز شکر بجای آورم.

در آن روزگار سه دهه پيش، من و ما حتماً به بيماری مزمن «تفکر دلبخواهی» دچار شده بوديم که برای تحقق شعار «آزادی و استقلال» زير علم چنين ديکتاتور صاحب نقشه و هدفی سينه می زديم و در مورد سنجاق شدن شعار «جمهوری اسلامی» اش به آن دو شعار هم به ترفند «انشالله گربه است» توسل جسته و زحمت ـ بقول سپهری ـ «شستن ِ» چشم هامان را بخود نداده و غرق در نجاست دل به دريای طوفانی «انقلاب» زديم و چند ماه بعد هم، وقتی روسری را با توسری بر سر زن هامان کشيدند و دانشگاه مان را تعطيل کردند و جوانانمان به جوخه های اعدام سپردند نتيجهء توسل مان به «تفکر دلبخواهی» را نيز ديديم و چشيديم.

حالا هم مرد ديگری پيدا شده است که به صراحت به ما می گويد قصدش از شرکت در انتخابات برگرداندن ما به «عصر طلائی» خمينی است و زنده کردن جمهوری اسلامی که به دست ديکتاتور به حکومت اسلامی تبديل شده، و می خواهد که به «قانون اساسی» همين حکومت برگردد و «همه» ی مواد آن را اجرا کند. اين اهداف بلند مدت و استراتژيک اين مرد صادق است. ما اگر در اين اهداف با او شريک هستيم البته که بايد زير علم اش برويم و سبزی جنبش را «سبزی علوی» بخوانيم.

اما اگر چنين شراکتی در کار نيست، آنگاه، سه گزينه بيشتر برای ما وجود ندارد: يا خودمان را به «کوچهء علی چپ» می زنيم و اهداف اعلام شدهء او را ناديده گرفته و اهداف دلبخواه خودمان را جای آنها گذاشته و حرکات تاکتيکی او را نيز بر حسب اهداف خودمان تفسير می کنيم، که در اين صورت بايد گفت که خدا و ملائک و اولياء و انبياء اش عاقبت ما را بخير کنند و وقتی به ترکستان رسيديم کسی پيدا شود که درد ما را در فراق کعبه بفهمد و دست نوازشی بر سرمان بکشد.

گزينهء دوم ما آن است که از هم اکنون در مقابل حرکات آدمی که در قامت رهبری جنبش پيدايش شده موضع بگيريم، در کارش کارشکنی کنيم، و نگذاريم که مردم بجای کعبه به ترکستان کشيده شوند.

گزينهء سوم اما داشتن طرح و برنامه ای استراتژيک و از آن خودمان است که می تواند در بخشی از تاکتيک های خود تقويت حرکات آقای موسوی را نيز جا بدهد. در اين صورت چند کار بر ما واجب می شود. نخست تعيين خواست های خود و، بر اساس آن، تدوين برنامه ای استراتژيک، و آنگاه پرداختن به موضع گيری های تاکتيکی که بجای پيوند داشتن با استراتژی آقای موسوی با استراتژی خود ما ارتیاط منطقی و ساختاری داشته باشد.

8

البته می شود «زرنگی» هم کرد. هم استراتژی خود را داشت و هم منکر استراتژی معين آقای موسوی شد و، در نتيجه، با تاکتيک های او همراه شد اما در واقع تاکتيک های پنهان خود را داشت. اما با چنين روشی اگرچه می توان به فعاليت های فردی دست زد اما نمی توان از درون آن يک کار منسجم سياسی و تشکيلاتی بيرون کشيد. اگر ما هم برنامه ای مخفی برای بيچاره تر کردن مردم خود در جيب نداشته باشيم بزودی در خواهيم يافت که اينگونه زرنگی ها بکار سياست نمی خورد.

شفافيت و صراحت و راستگوئی پايه های هر نهاد دموکراتيک را بوجود می آورند و به يک تشکيلات سياسی اجازه می دهند که از فوايد همراهی با «کوتاه مدت ها» هم، به نفع بلند مدت های منسجم و معين خود، استفاده کند.


کمیتۀ دفاع از مبارزات مردم ایران - پاریس:بر ما نبخشد فتح و شادی - نه خدا، نه شه، نه قهرمان

با دست خود گیریم آزادی در پیکارهای بی امان

22 بهمن در راه است . این روز نه سالگرد پیروزی انقلاب، که سالگرد سرکوب انقلاب ضدّ امپریالیستی- ضدّ شاهی مردم بوسیلة یک ارتجاع سیاه مذهبی است. این روز سالگرد آغاز سلطة جنایتکارانی است به رهبری خمینی، که حاصل انقلاب را به یغما بردند و سپس در نمایشی فریبکارانه به نام رفراندم، با قرار دادن مردم بر سر دو راهی "نه" یا "آری" به جمهوری اسلامی، حقّ انتخاب هر جمهوری دیگری را از آنان سلب نمودند.

امروز پس از 31 سال، دستگاه جمهوری اسلامی ناقوس مرگ خود را میشنود. جناحی از آن دندانها را تیز و تیزتر میکند و وعدة سرکوب و مرگ میدهد. گویا زندان، شکنجه و اعدام روش همیشگی این حکومت نبوده است. جلادان یکی پس از دیگری به صحنه می آیند و همدیگر را برای کشتار هرچه بیشتر و غیر قابل گذشت تر تشویق می کنند.
جناح به اصطلاح اصلاح طلب رژیم، وحشت زده از موج خشم میلیونی مردم وناتوان از درخانه نگه داشتنشان، سعی در حفظ نظام دارد. موسوی که تاریکی مطلق دوران خمینی برایش دوران نور بوده است، بیرون رفتن از قانون اساسی را خطرناک جلوه میدهد (بدون آنکه بگوید خطرناک برای چه کسی؟) وکروبی فریاد وا اسلاما سر میدهد! جدایی دین از دولت، این اولین قدم برای رهایی را زیاده خواهی می خواند و برای خاتمی، آنان که مرگ رژیم را خواهانند " غلطی کرده اند". بیانیه پشت بیانیه صادر میشود و همه با هم با وقاحت یا با خجالت دولتی را که می گفتند برسمیت نمی شناسند امروز به رسمیت می شناسند و دلیلشان نیز "تأیید رهبر" است. همان دولتی که هشت ماه است مردم آنرا دولت کودتا می نامند و همان رهبری که بدرستی اورا قاتل و دیکتاتور دانسته و حکومتش را باطل. یاران ریز ودرشت اصلاح طلب در هیبت های مذهبی، ملی، چپ و ... به یاری "رهبران" می آیند، سعی در توجیه هر چه توجیه نشدنی است می کنند، خاک در چشم مردم می پاشند تا نبینند و نشوند که این به اصطلاح "رهبران موج سبز" شریک دزدند و همراه قافله و آنچه می جویند نه آزادی و برابری برای مردم که سهم خود از همین نظام جنایت و تجاوز است.

پایه های رژیم بشدت لرزان شده اند. مردمی که در 16 آذر امسال با مقاومت خود نیروهای سرکوب را به وحشت انداخته و بفرار واداشتند، امروز با تجمع قهرمانانه در جلوی زندانهای مخوف جمهوری اسلامی، قادر شده اند ده ها تن از فرزندان شجاع و مبارزشان را آزاد کنند و اکنون بر آزادی بقیة زندانیان سیاسی و جلوگیری از اعدام ها پا می فشارند. شکاف روز افزون در میان نیروهای رژیم بر دلهای پاک مبارزان نور امید می افشاند و همکاران دیروز او، از ترس یا از پشیمانی به صف مردم می پیوندند. این همه نشان از اوج گیری انقلابی دیگر دارد. چه بخواهند و چه نخواهند!

باید ادامه بدهیم! باید تنها بر نیروی خودمان متکی باشیم. تظاهرات گسترده لازم است ولی کافی نیست. فراموش نکنیم که رژیم شاه را اعتصابات سراسری در کارخانه ها، پالایشگاهها، ادارات، مدارس و دانشگاهها به زانو در آورد. تظاهرات سراسری و اعتصابات گسترده را تبلیغ کنیم و مبدع آن باشیم.

ماندن در چهارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی به معنی پایمال کردن حقوق همۀ کسانی است که از ابتدای این حکومت تا بحال برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی جان باخته اند. به بازی گرفتن باور انسانهایی است که امروز در ایران و در سراسر جهان برای این خواسته ها مبارزه می کنند. آزادی بیان، اجتماعات، تظاهرات و مطبوعاتی که کروبی، موسوی، خاتمی و ... طلب می کنند، همگی شرط ماندن در چهارچوب اسلام را دارد ( اصل 27 قانون اساسی جمهور ی اسلامی). آزادی و حقوق در چهارچوب یک دین هر چه باشد، اسلام یا غیر آن، آزادی نیست، عین اسارت است. حقوق نیست، کمال بی حقوقی است. به هیچ چیز کمتر از جدایی دین از دولت، از آموزش و پرورش و از تمامی نهادهای سیاسی و اجتماعی رضایت ندهیم. دین باید به عرصۀ خصوصی باز گردد و قوانین از بند آن آزاد شوند. یعنی آنکه هرکس حق داشته باشد به اعتقادات خود عمل کند بدون آنکه آنرا به کسی تحمیل کند یا بر او تحمیل شود.

در محله ها، کارخانه ها، ادارات، مدارس، دانشگاهها و ... کمیته ها و شوراهای خودمان را بوجود بیاوریم. برقراری حکومتی موقت از نمایندگان این کمیته ها و شورا ها را تدارک ببینیم که بتواند فضائی آزاد را برای فعالیت همۀ سازمان ها، احزاب سیاسی، انجمن های دموکراتیک، فرهنگی، هنری... فراهم کند. حکومت آینده را توازن نیروها تعیین می کند. سرنوشت خودمان را خود به دست بگیریم و اجازه ندهیم دشمنان خارجی ویا داخلی و آنانکه بجای سعادت انسانها، خواب قدرت و بهره کشی از مردم را می بینند، بر ما مسلّط شوند و برای ما تصمیم بگیرند. هیچکس نمیتواند به اندازة خود ما منافع ما را تشخیص دهد. با تکیه بر تجربیات تاریخی کشور خودمان و دیگر کشورها و با ابتکارات جدید هر چه مستقیم تر در تعیین سرنوشت خودمان در همة زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شرکت کنیم.

کمیتۀ دفاع از مبارزات مردم ایران - پاریس هفتم فوریه 2010

سياست درماندگی در خليفه گری

فريدون گيلانی
----------------------------------------------------------------------------
دوباره خليفه گری حکومت اسلامی کم آورده . اين بار بدجوری هم کم آورده و در دعوای لفظی با ارباب ، چنان کوتاه آمده که باعث مضحکه خود در رسانه های خبری غربی و شرقی شده است . فتيله ی اين دعوای لفظی ، به اقتضای شرايط و تندتر شدن آتش ظرفيت قيام نهفته در دل جامعه ، در سال های گذشته مدام پائين و بالا رفته است . گاهی کار دعوا از هر دو جانب � حکومت اسلامی و ايالات متحده � ، به عربده کشی و تهديد به حمله و جنگ هم کشيده و در ظاهر قضيه به خط قرمز نزديک شده ، اما به محض آن که خليفه گری در مقابل مردم به تنگ آمده ، يا کاخ سفيد در مقابل جهان به تنگ آمده و شرايط عمومی اقتصاد متزلزل کم آورده اند ، کوتاه آمده اند . هردو طرف ماجرا که با موقعيتی ناسازگار با قدرت ؛ يا توهم قدرت ، دست و پنجه نرم می کنند ، روش های صيد انتظاری و تعقيبی را ، حتی گاهی با تغيير امروز به فردا ، به کار می زنند . صيد انتظاری نوعی ماهيگيری است که صياد قلاب می اندازد و تور پهن می کند تا ماهی به دام بيفتد و در شبکه های قدرت دست و پا بزند . در صيد تعقيبی اما ، صياد با کشتی های ماهيگيری مکنده در دريا گله های ماهی را تعقيب می کند . در عرصه اجتماعی � سياسی هم ، صيادان حاکم داخلی و صيادان امپرياليست ، از روش های مشابهی استفاده می کنند .

صياد داخلی ، در شرايطی که فکر می کند اعمال قدرت او توفان را فرونشانده است ، قلاب می اندازد و تور پهن می کند تا با صيد انتظاری ماهی ها ، احتمال وقوع توفان اجتماعی بعدی را که می داند به کمين نشسته و آتش زير خاکستر است ، کمترکند . يا استحکامات امنيتی و انتظامی و حتی نظامی خود را چنان بالا ببرد که اگر توفان ؛ مثل ششم دی ماه 1388 ( روزعاشورا ) ، در گرفت ، بتواند با ريختن گله های يگان ويژه و لباس شخصی و چماقداران بسيجی ، اوضاع را عجالتا هم که شده ، به نظر خود برای چند صباحی بيشتر ماندن بر اريکه قدرت ، آرام کند .
صياد داخلی ، در فاصله ی ميان توفان های مقطعی اجتماعی � سياسی ، برای انجام وظايف مربوط به صيد انتظاری ، به همه نهادهای معترض جامعه مدنی حمله می کند : به روزنامه نگاران و نويسندگان از طريق ربودن آنان بين راه محل کار تا خانه ، صيد آنان از خانه ها ، به مردم از طريق دستگيری های گسترده زندانيان سياسی ظاهرا آزاد شده به اين بهانه که مثلا : فقط تا بيست و دوم بهمن مهمان ما هستيد ، به جنبش های اجتماعی از طريق دستگيری های فله ای دانشجويان و استادان و معلمان معترض که احتمال می دهد برای وقوع توفان کفش و کلاه کرده باشند � که درست هم احتمال داده است � ، به زمينه های جنبش کارگری از طريق اعمال فشار و تشديد فشار چند جانبه به کارگرانی که ماه هاست حقوق ماهيانه خود را دريافت نکرده اند ، با شکار زنان معترض فعال در جنبش زنان ، با دامن زدن به اعدام های علنی و مخفيانه ، با اعدام زندانيان سابق برای آرام کردن تنش در زندان ها و حتی به قصد بالاتر بردن ظرفيت زندان ها و ... و در مجموع با اعمال شديدترين نوع اختناق به بدنه جامعه معترض . اين مضمون تهاجم سراسری به جرفه هائی است که صياد از احتمال تبديل شدن شان به شعله دچار رعشه شده است .
وقتی آتش از زيرخاکستر سر بر می دارد و در مقاطع مختلف جنبش سرنگونی طلب ، مهار از کف قدرت به در می رود و جرقه ها تبديل به شعله می شوند ، نوبت به صيد تعقيبی می رسد . حکومت درمانده ای که نمی خواهد جان به جنبش تسليم کند ، لنگر ناوگان مکنده را برای صيد تعقيبی بر می دارد . ريز و درشت را می مکد . از کشته ماهی ها پشته می سازد . اما می بيند که در هر مقطعی جنبش منسجم تر و دليرتر می شود و تا آن جا پيش می رود که کار را از مرحله فرار به مرحله ی درگيری با ناوگان می کشد و با در هم شکستن پره های مکنده ، جنگ خيابانی راه می اندازد . به اين دليل است که در بدنه سياسی و نظامی صياد شکاف می افتد ، و در آستانه و در جريان و در نتيجه ی هر مرحله ای ، اين شکاف عميق تر می شود . پس راهی برای صياد باقی نمی ماند جز آن که به موازات تقويت ناوگان صيد تعقيبی ، به بازی سياست خارجی خود شکلی تازه بدهد تا شايد موضوع را منحرف کند . نمی شود . شدت تلاطم بازهم بالاتر می رود و تضاد اصلی حاکميت در اساس پا به دوران هويت يابی و سازماندهی تازه ای می گذارد .

صياد خارجی ، در اين مرحله منتظر است که به شيوه انتظاری و باسياست پنهان کاری عمل کند . در ظاهر قضيه ، صياد خارجی چنان صحنه را می آرايد که حاکميت اسلامی را هدف گرفته است ، اما شکارچی کهنه کار که در کمينگاه خود مثل عقابی تيز بين ؛ و البته به کمک جوجه عقاب های داخلي، صحنه را زير نطر دارد ، بيشتر از اين می ترسد که جنبش به رنگ اصلی خود که سرخ است متمايل شود و از مهار مجموعه ی صيادان به در رود . بنابراين ، به صيد انتظاری ادامه می دهد تا در بزنگاه هائی که می بيند ابتکار عمل را دارد از دست می دهد و قادر نيست جنبش را بنا به منافع و مصالح خود دستکاری کند ، وارد مرحله ی صيد تعقيبی شود و مثلا به بهانه غنی کردن اورانيوم ، يا هر بهانه ديگری ، صحنه را تغيير بدهد . مساله صياد خارجی ، کشتار خيابانی ، اعدام های عنان گسيخته ، اوج گيری نهضت زندان سازی ، شکار شبانه روزی و هردم فزاينده ی آزادی خواهان در ايران ، و به طور کلی تعميق اختناق و چنگ و دندان نشان دادن های حکومت اسلامی به معترضان سرنگونی طلب نيست . اتفاقا ، و بنا به تجربه های تاريخی ، دست کم تا مرز سرکوبی بی رحمانه جنبش های اجتماعی و جنبش کارگری ، امپرياليست ها دست افشانی هم می کنند ؛ اگر چه گاهی در چهارچوب های کلاسيک سخنی در محکوم کردن نقض حقوق بشر بگويند و اعلاميه ای صادر کنند و مثل آقای جوبايدن معاون اوباما ( سی ويکم ژانويه 2010 ، ) تهديدی هم بکنند .

بنابراين ، در بزنگاه هائی که حکومت استبدادی و اربابان خارجی با کارت مشترک بازی کنند و بکوشند تا بنا به منافع مشترک آب را برای گرفتن ماهی گل آلود کنند ، نيروهائی که متکی به اراده مردمند ؛ و نه نقشه ها و توطئه های صاحبان منفعت ، تلفات سنگينی را تا رسيدن به مقصد و اعمال حاکميت مستقل مردم بر مردم تحمل می کنند ، اما از رفتن باز نمی مانند . دليل اثباتی اين ادعا ، جنبش آزادی خواهانه ايران است که دست کم از سال 1283 شمسی (1904 ميلادی ) که هنوز سيزده سال به انقلاب اکتبر مانده بود ، در مملکت ما پاگرفته و اگر چه از همان زمان تشکيل جريان اجتماعيون � عاميون و تا کنون مراحل و نسل هائی را از سرگذرانده و هربار دچار دخالت و هجوم عناصر و عوامل مذهبی و سرمايه داری داخلی و دست اندازی های خارجی شده و تلفات سنگينی داده، اما جوهر اعتراض و مقاومت و پويائی را ، بنا به ضرورت های مادی حاکم بر جامعه ، از نسلی به نسل ديگر منتقل کرده و بی آن که زير بار مسالمت و سازش و رنگ های جعلی برود ، هنوز و همچنان گمشده اش را که آزادی است جست وجو می کند .

شکل و مضمون کنونی تداوم جنبش صد و اندی ساله که موقعيت حاکميت اسلامی را با خطرجدی رو به رو کرده ، توانسته بر تبلور تناقض های درونی حاکميت سوار شود و به مفهوم مقاومت شکل مادی دوران را بدهد .

اسلاميست های حاکم ، چه در اين سوی تناقض برسرتعادل قوای حاکم باشند ، يا در آن سو که بخواهند مرحله ی کنونی جنبش را به دنبال خود بکشانند ، در اثر فشار جنبش که از همان سال های 1904 اغلب رنگ سرخ داشته است ، دچار تناقض اساسی تری شده اند که حاصل تقابل شان با تضاد اصلی است .
تضاد اصلی حاکميت ، بحران انقلابی است که راهش را در خون آزاديخواهان و رگبار گلوله و زندان و شکنجه و حداکثر اختناق ، به پيش باز می کند . اقتصاد ورشکسته ، فساد اداری ، فساد اجتماعی ، تنگناهای غيرقابل تحمل معيشتی ، تعميق سرکوبی برهنه و سست شدن تدريجی زنجير امپرياليسم ، زمينه های اين بحران است . حتی اگر در شکل گرفتن بحران انقلابی ، حزب رهبری کننده ای که در تئوری به عنوان يکی از عوامل تشديد بحران شناخته شده غايب باشد ، زمينه های ايجاد جنبش انقلابی مداخله های علنی عناصر حاکميت را که نسبت به حاکميت متناقض شده اند بر نمی تابد و در جريان حرکت و تغيير ، رهبری خود را از درون خود پيدا می کند .

تاکنون که رهبری خود جوش اجتماعی ، جنبش کنونی را در اين مرحله تبديل به نيروئی کارساز عليه حاکميت کرده است ، شکاف در لايه های سياسی ، روحانی (!) و امنيتی و نظامی اسلاميست ها به چنان حد غير قابل ترميمی رسيده که حکومت در آستانه يکی از توفان ها ( 22 بهمن 88) که در راه است ، مجبور شده دوباره با کارت برنده امپرياليست ها به بازی ادامه دهد .
وقتی خليفه گری اسلامی در برخورد با توفان های اعتراضی جنبش کم می آورد ، مثل غريق به هر تخته پاره ای دست می اندازد . حالا که تخته پاره های روسيه و چين اطمينان نجات را برای صياد داخلی تامين نکرده اند ، وقت آن است که به جای تسليم شدن به مردم ، روش دلجوئی از اربابان بزرگ تر را در پيش بگيرند و فتيله ی دعوای لفظی با کاخ سفيد را پائين بکشند تا به زغم خود مفری برای برون رفت از بحران و جلوگيری از تبديل شدن بحران انقلابی به موقعيت انقلابی پيدا کنند .

جوبايدن معاون اوباما روز سی و يکم ژانويه 2010 در جريان صيد انتظاری قلاب ديگر می اندازد و به اسلاميست های حاکم برايران هشدار می دهد که دارند در کشت و کشتار زياده روی می کنند و اين افراط ممکن است به سرنگونی آنان بينجامد . ضمنا ، پيش از اين اخطار که بخشی از دعوای لفظی در بازی کلت و کيک است ، شدت سرکوبی ها و دستگيری ها وشليک های خيابانی و دادگاه های فرمايشی و تهديدها و اعدام های اخير ، انعکاس وسيعی در رسانه های خبری ، و در نتيجه افکار عمومی جهانيان داشته و لازم است که هر دو طرف معادله ، به زعم خود مضمون صحنه را تغيير بدهند .
پس از آن طرف ارباب کل و دستيارانش دوباره بر طبل انرژی هسته ای می کوبند و از اين طرف ، درست سه روز پس از بازی لفظی معاون اوباما ، خليفه گری به رئيس قوه مجريه اش محمود احمدی نژاد دستور می دهد که در تلويزيون دولتی ظاهر شود و شرط گروه پنج به اضافه يک را بپذيرد تا دوباره پرونده از سازمان جهانی انرژی هسته ای به شورای امنيت نرود .
در حالی که خليفه گری اسلاميست ها متوجه شده است بحران جدی است و ممکن است در همين 22 بهمن اتفاقی بيفتد ، برای تلطيف توفان در مقابل اربابان زانو می زند که : باشد . آن چه را غنی کرده ايم به شما می سپاريم که اگر مايل بوديد ، ميزانی را که برای مصارف صلح آميز نياز داريم به ما بازپس دهيد . اگر هم نخواستيد ، اشکالی ندارد . اين ، حرف های احمدی نژاد در مصاحبه دوم فوريه با تلويزيون دولتی ايران است .

خليفه گری می داند که در مقابل توفان اعتراض و خشم مردم که هر آن امکان دارد به درگيری هائی بسا جدی تر از درگيری ششم دی ماه 88 منجر شود ، راه پس و پيش ندارد . اگر در مقابل مردم کوتاه بيايد خورده است ، اگر با شمشيری آخته تر از پيش به مصاف توده ها برود ، بازهم باخته است. و می داند که حتی اگر بتواند اين توفان را هم سرکوب کند و از آن بگذرد ، اولا که تاثير توفان بر تعميق شکاف های درونی حاکميت بيش از پيش خواهد بود ، دو ديگر آن که توفان در مرحله بعدی خشمگين تر به ديواره های مسلح حکومت خواهد تاخت .
پس می ماند بازی کردن با کارت ارباب .
پيشتازان مبارزه ، تجربه ی مراحل جنبش در صد و اندی سال گذشته را دارند و می دانند که نبايد دست افزار عناصر درونی حکومت اسلامی و امپرياليست ها شوند . همين هشياری ، تشديد ابعاد مقاومت است که اسلاميست ها را به چنين ذلتی انداخته و صياد جهانی را هم پريشان کرده است.

بهمن ماه 1388

18بهمن.تجمع خانواده ها و مردم تهران برای چندمين شب متوالی در مقابل زندان اوين

بنابه گزارشات رسيده به فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران،خانواده های زندانيان سياسی و مردم تهران برای چندمين شب متوالی در مقابل زندان اوين تجمع کردند و خواستار آزادی فوری زندانيان سياسی و پايان دادن به صدور و اجرای احکام اعدام شدند.
از غروب روز يکشنبه 18 بهمن ماه همانند شبهای گذشته تعداد زيادی از خانواده های زندانيان سياسی و مردم تهران در مقابل زندان اوين تجمع کردند و خواهان آزادی زندانيان سياسی شدند. اين تجمع از ساعت 19:00 آغاز شده است و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود. خانواده ها و مردم در پايين پله و روی پله ها تا نزديکی درب اصلی زندان اوين ايستاده اند.
تعداد تجمع کنندگان به صدها نفر تخمين زده می شود و در اثر پافشاريهای مستمر آنها تا به حال باعث آزادی تعداد زيادی از زندانيان سياسی شده است . امشب همانند شبهای گذاشته تا اين لحظه تعدادی از زندانيان سياسی آزاد شدند.يکی از آزاد شدگان شب گذشته خانم پروانه مداح راد از حاميان مادران عزادار که بيش از 40 روز در بازداشت بسر برد.
نيروهای وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران بصورت گسترده در ميان مردم حضور دارند آنها همچنين تعدادی از زنان اطلاعاتی را به ميان خانواده ها و مردم گسيل داشته اند و سعی می کنند که خود را از مردم جا بزنند ولی بلافاصله توسط خانواده ها و مردم شناسائی می شوند و بايکوت می شوند. نيروهای اطلاعاتی همچنين تعدادی ون شخصی را در محوطه پارک کرده اند. آنها سعی دارندکه جو رعب و وحشت ايجاد کنند .
فعالين حقوق بشر و دمکراسی در ايران
18 بهمن 1388 برابر با 07 فوريه 2010

*ما از اينکه در زندان های حکومت تبديل به شهدای جنبش سبز شويم ترسی نداريم

. با اين همه برای بی اعتبار کردن هرچه بيشتر حکومت و جلوگيری از شکل گيری يک فاجعه مشابه با اعدام های سال ۶۷، خواستار حضور ناظران بين الملی و نمايندگان سازمانهای مستقل حقوق بشری در زندان های ايران برای اطمينان از سلامتی همه زندانيان سياسی هستيم.


روشنگری: بيانيه زير از سوی زندانيان سياسی زندان اوين است که روز گذشته به خارج از زندان درز کرده است. اين بيانيه در شرايطی صادر شده است که جنايتکاران آبروباخته کودتاچی از تربيون های علنی برای پوشاندن ترس شان و لرزه ای که جنبش اعتراضی مردم بر اندام شان انداخته, آشکارا به هم به خاطر اعدام جوانان تبريک و دست مريزاد می گويند. نامه در حالی نسبت به احتمال تکرار فاجعه کشتارهای سال های 60 و 67 در زندان ها هشدار می دهد که واکنش دادستان تهران و رييس قوه قضاييه و معاون اول او رييسی نسبت به اعتراضات داخلی و جهانی در مورد اعدام دو زندانی سياسی تاکيد بر ادامه سياست اعدام و "قاطعيت" در اجرای "احکام محاربه" بوده است.
کودتاچيان می خواهند با اعدام بر سر پا بمانند و زندان هايشان انباشته از فرزندان شجاع مردم است؛ فرزندانی که حتی در اسارت نيز شجاعانه مرگ استبداد و ديکتاتوری را يادآور می شوند و از اين طريق الهام بخش مردم و جوانان در آستانه 22 بهمن برای "حضوری سبز در همه شهرها".


مردم شريف ايران

ما زندانيان سياسی همچون لکه سياهی بر صورت رژيم هستيم. بايد اين سياهی بيشتر ديده شود. گردهمايی خانواده های زندانيان، حمايت نهادهای حقوق بشری و انتشار گسترده اخبار مربوط به زندانيان در رسانه ها اين سياهی را بيشتر نمايان خواهد کرد.

اين ننگ بزرگی برای حکومت است که در سی و يکمين سالگرد تاسيس خود اين همه زندانی عقيده و انديشه دارد. زمانه در حال تغيير است. همزاد پنداری با رژيمی که پس از سی سال در تک تک سلول های جامعه و مردم نفوذ کرده بود، در حال فروپاشی است.

اگر در نخستين روزهای پس از انتخابات مردم هراسان، بلاتکليف و نااميد وارد خيابان های تهران شده بودند، اينک پس از گذشت چند ماه اين اعتراض ها گسترده تر، عميق تر و سازمان يافته تر به شهرهای ديگر کشور هم کشيده شده است. انتقاد نسبت به حکومت و رفتارهای ولی فقيه اکنون علنی تر شده است. هاله ای از تقدس که رژيم در همه اين سالها برای خود و رهبری ايجاد کرده بود اکنون شکسته شده است. آنهايی که نماد خشونت، خيانت، دروغ و تزوير رژيم اند، هر روز بيشتر به حاشيه می روند و کمترکسی اين روزها حاضر به حمايت تمام قد از اين دولت است.

گاه و بی گاه برخی از زندانيان سياسی را از بندی به بند ديگر و يا از زندانی به زندانی ديگر منتقل می کنند. گرچه دلايل آن می تواند بازجويی های مجدد و پرونده سازی های تازه باشد، اما تجربه زندان های دهه شصت و همچينن تجربيات کشورهای ديکتاتوری در آمريکای لاتين نشان می دهد که پيامد اين نقل و انتقال ها می تواند از بين بردن زندانيان سياسی هم باشد.

فشار بر زندانيان، از بين بردن شاهدان جنايت، ناپديد شدن برخی از فعالان اجتماعی و سياسی همه روش هايی است که جهان در دهه های شصت، هفتاد و اوايل هشتاد با آن مواجه بوده است. اين شگردهای بی حاصل را ديکتاتوری ايران هم به خوبی می شناسد و سعی می کند از آن در آزار و اذيت زندانی های سياسی و خانواده هايشان استفاده کند. ما ايمان داريم استفاده از اين شگردها در نهايت دستاوردی جز بی آبرويی بيشتر برای حکومت ايران ندارد. اگر جز اين بود حالا بايد شاهد حکومت نرون در آرژانتين، پينوشه در شيلي، سرهنگ ها در يونان، فرانکو در اسپانيا، پهلوی در ايران و صدام حسين در عراق باشيم.

ما از اينکه در زندان های حکومت تبديل به شهدای جنبش سبز شويم ترسی نداريم. با اين همه برای بی اعتبار کردن هرچه بيشتر حکومت و جلوگيری از شکل گيری يک فاجعه مشابه با اعدام های سال ۶۷، خواستار حضور ناظران بين الملی و نمايندگان سازمانهای مستقل حقوق بشری در زندان های ايران برای اطمينان از سلامتی همه زندانيان سياسی هستيم.

نکته مهم ديگری که می خواهيم با شما مردم شريف ايران در ميان بگذاريم همان است که ميرحسين موسوی در تازه ترين سخنان خود به آن اشاره کرده است: نحوه ارتباط قوه قضاييه با به اصطلاح ضابطين خودش است.

ما زندانيان سياسی بارها از بازجوهای خود شنيده ايم که با افتخار می گويند ما به قاضی پرونده دستور می دهيم. بازجوها در ابتدای بازجويی ها به برخی از زندانی ها حکم زندان آنها را اعلام کرده و گفته اند ما از قاضی پرونده برای شما چنين حکمی درخواست خواهيم کرد و شگفتا که همان حکم چند ماه بعد توسط قاضی صادر شده است. ميرحسين موسوی در سخنان خود گفته است: «بايد ديد قاضی ها فرمان می دهند و تصميمی می گيرند يا نيروهای انتظامی و امنيتي؟ قوه قضاييه ای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکيد شده است امروز بايد ديد که اختياراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات می شود؟»

ما به عنوان زندانيانی که نزديک به هشت ماه است گروگان سيستم نظامی و امنيتی هستيم پاسخ سوال مهندس موسوی را چنين می دهيم: "ترديد نکنيد که سيستم قضايی به صورت مترسکی در دست سيستم نظامی –امنيتی بويژه سپاه پاسداران عمل می کند. وضع به جايی رسيده که حتی برخی از قضات به هنگام ابلاغ حکم به برخی از زندانی ها می گويند :"اين حکم را ما به درخواست بازجوهای پرونده برای شما صادر کرده ايم."

ما در پايان ضمن استقبال از سخنان اخير آقايان موسوی و کروبي، از مردم ايران دعوت می کنيم در روز بيست و دوم بهمن حضوری سبز درهمه شهرها داشته باشند.


16 بهمن 1388 21:16

نامه سرگشاده روزنامه‌نگاران ايرانی به خبرنگاران خارجی دعوت‌شده به ايران

**شما نه تنها بعنوان نمايندگان رسانه های جهان آزاد، بلکه بجای همکاران ايرانی خود که در تبعيد يا زندانند به ايران می رويد. دعوت کننده شما دولتی آزادی کش ، ضد مطبوعات آزاد و پايمال کننده بديهی ترين حقوق انسانی است. همکاران گرامی، روزنامه نگارانی که برای تهيه عکس وگزارش از سالروز انقلاب پيروزی انقلاب اسلامی در فوريه ۲۰۱۰ به ايران دعوت شده ايد ، با شما سخن می گوئيم. ما گروهی از روزنامه نگاران ايرانی هستيم که بناچار در غربت بسر می بريم. بسياری ديگر چون ما در سراسر جهان پراکنده اند و ۴۵ نفر از انها در روزهائی که شما بايران می رويد ، د رمخوفترين زندان های دنيا زير شکنجه قرار دارند. همکاران گرامی، گناه همه ما روزنامه نگاران زندانی و تبعيد شده ا ز ايران جز اين نيست که می خواهيم بر اساس بيانيه جهانی حقوق بشر و در متن جريان آزاد خبر، رويدادهای ايران را آزادانه منعکس کنيم. حکومت ايران بعد از کودتائی انتخاباتی تابستان امسال بر شدت سرکوب مطبوعات آزاد افزوده و همراه آن با بکارگيری مخوف ترين شيوه های سرکوب کوشيده جنبش سبز مدنی ايران را ا زميان بر دارد. اکنون که بعد از هشت ماه به نتيجه دلخواه نرسيده ، نمايش تازه ای را تدارک ديده است. بر اساس اطلاعات دقيق رسيده از ايران ، دولت برآمده از کودتای انتخاباتی احمدی نژاد، با تمام قوا و استفاده از امکانات وسيع دولتی سرگرم جمع آوری جمعيتی در تهران است. برنامه دولت اين است که از يک سو مانع رسيدن جمعيت ميليونی طرفدار جنبش سبز به محل برگزاری مراسم و سخنرانی محموداحمدی نژاد درميدان آزادی تهران شود و از سوی ديگر اين ميدان را از تظاهر کنندگان دولتی پر کند. همکاران گرامی، دعوت از خبرنگاران خارجی برای پوشش دادن مراسم سالگرد انقلاب در روز ۱۱ فوريه ۲۰۱۰ بخش ديگری از نقشه دولت غيرقانونی محمود احمدی نژاد است. اين دولت که تا کنون بسياری از خبرنگاران رسانه های خارجی را بعنوان جاسوس دستگير و فعاليت بخش عمده رسانه های جهانی را ممنوع کرده است، اکنون می کوشد با دعوت خبرنگاران رسانه های جهانی ، نمايش مردمی بودن خود را پوشش جهانی بدهد. روش حکومت ايران کاناليزه کردن خبرنگاران بسوی تظاهرات دولتی و ممانعت از حضور انها در نقاط ديگر است. همکاران گرامی، شما نه تنها بعنوان نمايندگان رسانه های جهان آزاد، بلکه بجای همکاران ايرانی خود که در تبعيد يا زندانند به ايران می رويد. دعوت کننده شما دولتی آزادی کش ، ضد مطبوعات آزاد و پايمال کننده بديهی ترين حقوق انسانی است. شما بر خيابان هائی پا می گذاريد که هنوز از خون بهترين فرزندان ايران رنگين است. همه شماحتما فيلم به قتل رساندن ندا را ديد ه ايد. اين دختر جوان نماد و نمونه کسانی است که دولت کودتائی انها رادستگير کرده ، مورد تجاوز قرار داده به زيرشکنجه برده و به قتل رسانده است. همکاران گرامی، ما فهرست روزنامه نگاران زندانی ايران را بر اساس گزارش "سازمان گزارشگران بدون مرز" دراختيارشما می گذاريم و از شما درخواست می کنيم، انها را بجوئيد وبيابيد. از خودشان و زندانبانان آنها بپرسيد: - اين روزنامه نگاران چرا زندانند؟ همکاران گرامی، از شما عزيزان که به جای ما به ميهن زير سلطه استبداد ما می رويد، می خواهيم در دام نقشه قاتلان آزادی نيافتيد. شما را باين نکات توجه می دهيم: - تظاهرات از شب ۱۱ فوريه آغاز می شود. فريادهای الله اکبر که در شهرها طنين خواهدافکند، صدای اعتراض مردم و مقدمه حضور ميليونی ايرانيان سبز خواهد بود که روز ۱۱ فوريه به دعوت آقايان محمد خاتمی ، مير حسين موسوی و مهدی کروبی به خيابان ها خواهند آمد. - مسير اصلی راه پيمائی در خيابان انقلاب و ازشرق تهران - ميدان امام حسين- تا غرب تهران - ميدان آزادی- است. سپاه پاسداران از هم اکنون تدارک ديده است با بستن خيابانهای منتهی به خيابان انقلاب و سرکوب مردم مانع حضور انها شود. جنبش سبز رابايد در اطراف اين مسير و در سراسر تهران ديد و نه تنها در مسيری که د راختيار تظاهر کنندگان دولتی گذاشته خواهد شد. همکاران گرامی، روز ۱۱ فوريه مانند روز های مشابه، دولت کودتايی مسيرها را کنترل خواهد کرد تا مردمی که از مقابل دوربينهای شما می گذرند، بسيجيانی باشند که نمايش مضحکی از يک ملت را برای دوربينهای تلويزيونی به صحنه می برند. شما صدای اعتراض ملت ايران را واضح تر از هميشه می توانيد بشنويد اگر به پشت ميله ها و فنس ها و حصارها و به مردم واقعی ايران بنگريد. همکاران گرامی، ترديد نداريم که دست های خونين کودتاچيان را پس خواهيد زد و دستان مردم رنجديده ايران را خواهيد فشرد. شما به سفری تاريخی می رويد. ما با قلب هائی که برای آزادی می طلبد و چشمان خيسی که بدرقه شماست، همراهتان هستيم. اميدواريم که تيتر اول دنيا در روز ۱۱ فوريه ۲۰۱۰ "پيروزی يک ملت" باشد

: ‌آمار نشان مي‌دهد كه ‌11 ميليون بيمار رواني در سطح كشور وجود دارد‌‌

بهمن 1388 در نطق نماينده اصولگراي لاهيجان و سياهكل مطرح شد هشدارنسبت به نبود شادي و نشاط در جامعه : ‌آمار نشان مي‌دهد كه ‌11 ميليون بيمار رواني در سطح كشور وجود دارد‌‌ نماينده‌ مردم لاهيجان و سياهكل در مجلس شوراي اسلامي ‌گفت: شادي و نشاط در كشور در حال كمرنگ شدن است و ‌متاسفانه اكثر متوليان امر در اين ميدان و مسير نياز جوانان را تامين نكردند.‌‌به‌گزارش ايسنا، يوسف قاسمي در نطق ميان دستور خود ضمن گراميداشت دهه ‌فجر‌ ‌گفت: ‌انقلاب اسلامي با‌‌‌‌عمري بالاي 30 سال و در قرن 21 يعني عصر تكنولوژي، در ‌پرتو انديشه رهبري عالم و عارف با حمايت مردم در صحنه در‌‌‌پـهـنـه ايـران بـزرگ ظـهور ‌نمود.‌‌وي گفت: در يك نگاه كارشناسانه و آسيب شناسي، ملتي پايدار و ماندگار خواهد بود كه ‌اميد به آينده و نشاط اجتماعي را از دست ندهد بلكه در مسير حركت زمان، پرانرژي و ‌پايدار و ثابت قدم در راه رسيدن به‌‌‌‌اهداف خود باشد، اين در حالي است كه بر اساس ‌شرايط حاكم بر كشور، در حركت تدريجي 30 ساله نشاط و شادابي درحال كمرنگ شدن ‌است و همچون اقيانوسي است كه كم كم در حال يخ بستن بوده و اگر آفتاب بر آن نتابد ‌به سمت سكون و ايستايي به پيش مي‌رود.‌‌نماينده لاهيجان ادامه داد: متاسفانه اكثر متوليان امر و دولت‌ها و رسانه‌ ملي و اركان ‌مسئول در بخش‌هاي فرهنگي و اجتماعي در اين ميدان و مسير نياز جامع جوانان ما را ‌تامين نكردند و كارشناسان نسبت به ميزان كاهش شادي و نشاط در جوانان هشدار ‌داده‌اند و آمار نشان مي‌دهد كه ‌11 ميليون نفر بيمار رواني در سطح كشور وجود دارد.‌‌قاسمي گفت: گرچه شادي بدون غم معني ندارد اما داشتن يك روحيه افسرده و غمگين نشاط اجتماعي و انگيزه، ميل به زندگي و علاقه كاري را از بين مي‌برد در حالي كه در ‌كشور ما هيچ آماري از ضرر و زيانهاي مالي و اقتصادي وجود ندارد و بررسي آن هم ‌مرسوم نيسـت.‌‌نمـاينـده‌ مردم لاهيجان، آمار وحشتناك قرص‌هاي روان‌گردان و فراگير شدن استعمال مواد ‌مخدر و كم شدن سرانه مطالعه مردم را بيانگر اين مسئله دانست كه مردم به دليل عــــدم ‌وجود نشـــــاط اجتماعي از نـــــــوعـــــي مشكل افســــردگــــــي رنج مي‌برند.‌‌وي ادامه داد: در حوزه‌هاي اجتماعي اين موارد به عنوان تهديد تلقي مي‌شود درصورتي ‌كــــــــه با بستر سازي فرهنگي و هــدفـگــذاري مـطـلـــــــوب و پــرهيـز از شعـارگـرايــــــــي مـي‌تــــــــوان فرصت ‌سازي كرد و از انرژي منفي و متراكم در جامعه، انرژي مثبت ساخت.‌‌اين عضو كميسيون اقتصادي اظهار كرد: ايرانيان مي‌توانند ورزشكار، هنرمند و ديندار باشند ‌و از حيث اقتصادي اعم از دارا و ندار مي‌توانند شاكر از وضعيت موجود، زندگي كنند و از ‌زندگي لذت ببرند.‌‌ در حالي كه در دستورات بزرگان ‌اسلام شادي و نشاط جاي ارزشمندي دارد.‌ ‌نماينده مردم لاهيجان با بيان اينكه گفت: در جامعه اسلامي مسائل زيادي است كه مي‌تواند به ‌شادي‌هاي اسلامي منجر شود اما در اعمال مديريت از آنها بهره‌اي نمي‌گيريم.‌ ‌قاسمي مسائل مادي و غير مادي مانند عدالت اجتماعي، عدم تبعيض، نبود فقر، نداشتن دلهره‌هاي اجتماعي و اقتصادي، احساس امنيت رواني، تكريم و سهولت ‌اجراي قوانين، برجسته سازي موقعيت‌هاي علمي در عرصه‌هاي فناوري، فرهنگي و ‌اقتصادي، مشاهده رگه‌هاي رفتاري مانند شهر سازي منطبق بر معيار معنوي بومي را ازجمله موارد بروز شادي و نشاط برشمرد و گفت: اگر براساس روايت، حكمت، گمشده ‌مومن است، شادي و نشاط هم گمشده جامعه‌ ماست، شادي و نشاط نياز فردي و ‌اجتماعي و ضرورت براي سلامت روان است.‌‌ منبع: آفتاب یزد

خودکشی یک زندانی در رجایی شهر

هرانا – 18 بهمن 1388
حمید رضا اسدی زندانی نوجوان محبوس در زندان رجایی شهر به دلیل فشارهای روحی و عدم تحمل حبس اقدام به خودکشی نموده و در زندان جان باخت. خبرگزاری هرانا - یکی از جوانان زندانی سالن جوانان زندان گوهردشت بر اثر فشارها و رفتارهای غیر انسانی در زندان اقدام به خودکشی نمود و جان سپرد. به گزارش فعالان حقوق بشر و دموکراسی، زندانی حمید رضا اسدی که به تازگی به سالن 12 در بند 4 زندان گوهردشت منتقل شده بود. نامبرده بارها نسبت به وضعیت خود اعتراض نموده و هر بار با تهدید و فحاشی به بند بازگردانده شده بود. در پی اطلاع سایر همبندان وی از خودکشی حمید رضا اسدی با اطلاع مقامات زندان به بهداری منتقل و مرگ وی نیز تائید شد. سالن 12 زندان گوهردشت کرج محل مخصوص نگهداری زندانیان در محدوده سنی 16 – 22 سال می باشد که در گزارشات هفته های گذشته یورش گارد زندان به این بند بارها در رسانه های مختلف و از سوی نهادهای حقوق بشری منعکس شده بود

خودکشی يک پناهنده ايرانی در زندان سوئيس

سايت بروسکه :
يکی از هموطنان پناهنده در هفته گذشته در يکی از زندانهايه شهر Luzern در کشور سوئيس به علت فشار بی اندازه ادراه پناهندگی دست به خودکشی زد.,طبق قوانين جديد پناهنگی سوئيس اداره مهاجرت ميتواند بعد از منفی دادن به پرونده پناهندگی , پناهنده را تا ۲ سال به زندان بياندازد,دوستان عزيز در اين شرايط حساس کنونی جامعه ايران دولت سوئيس هم در حمايت رژيم سر تا پا جنايتکار ايران ,دست در دست رژيم ايران بر ضد جنبش آزادی سبز ايران و مردم آزادی خواه ايران, هموطنان بی دفاعمان را به زندان می فرستد و با تمام زيرکی در رسانه ها و مطبوعات دولتی همانند صدا و سيما رژيم جمهوری اسلامی به تحريف و تغيير واقعيت می پردازد.

اين خبر در روزنامه های زير منتشر شده است :

http://www.kriminelle-auslaender.ch/index.php?section=docsys&cmd=details&id=85

http://www.20min.ch/news/zentralschweiz/story/10199730

http://www.20min.ch/news/zentralschweiz/story/14457060

درخواست فوری برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر


هرچه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی مدافعان حقوق بشر را آزاد کنید
شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۸ – ۰۶ فوريه ۲۰۱۰ fidh-omct.jpg
برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر
درخواست فوری IRN 002/0210/OBS 015
اذیت و آزار/حبس خودسرانه
۵ فوریه ۲۰۱۰ برنامه نظارت بر حمایت مدافعان حقوق بشر، به عنوان برنامه ای مشترک از “سازمان جهانی مبارزه با شکنجه” (OMCT) و “فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر” (FIDH) اطلاعات جدیدی را دریافت کرده و درخواست رسیدگی فوری به وضعیت ذیل در جمهوری اسلامی ایران را دارد. شرح مختصری از وضعیت پیش آمده:
برنامه نظارت از سوی منابع قابل اطمینان مطلع شده که آقای کاوه قاسمی کرمانشاهی، روزنامه نگار عضو “سازمان حقوق بشر کردستان” و کمپین “یک میلیون امضاء” و همچنین از اعضای سازمان دانش آموختگان ادوار، و آقای مازیار سمیعی، دانشجو و عضو کمپین “یک میلیون امضاء” دستگیر و بازداشت شده اند.
براساس اطلاعات به دست آمده، آقای کاوه قاسمی کرمانشاهی در تاریخ ۳ فوریه ۲۰۱۰ توسط هفت مأمور امنیتی در کرمانشاه دستگیر شد. این مأموران پس از تفتیش منزل و توقیف وسایل او، از جمله کامپیوتر و مدارک، با ارائه حکم جلبی که نام صادرکننده آن مشخص نبود وی را بازداشت کردند. در این رابطه هیچ گونه اطلاعی مبنی بر محل حبس آقای قاسمی کرمانشاهی به خانواده او داده نشده است.
آقای مازیار سمیعی نیز همان روز در منزل خود در تهران دستگیر شد. دستگیری آقای سمیعی نیز پس از توقیف وسایل شخصی او انجام شد و تاکنون از محل حبس وی اطلاعی در دست نیست.
بیم آن می رود که دستگیری و بازداشت این دو نفر هشداری برای تظاهرات اعتراض آمیز پیش بینی شده در روز ۱۱ فوریه باشد.
دیگر اعضای سازمان حقوق بشر کردستان نیز متحمل فشارهای شدید هستند تا فعالیت این سازمان را متوقف کنند. در ماه ژانویه، آقای اجلال قوامی، سخنگوی این سازمان، سه بار از سوی عوامل امنیتی که خواهان توقف فعالیت های این سازمان اند احضار شده است. به علاوه، برنامه نظارت خاطرنشان می سازد که آقای محمد صدیق کبودوند، مؤسس این سازمان، از سال ۲۰۰۷ در زندان بسر می برد.
برنامه نظارت مراتب نگرانی شدید خود را نسبت به حبس خودسرانه آقایان کاوه قاسمی کرمانشاهی و مازیار سمیعی اعلام می دارد. کاملاً مشخص است که این اقدام صرفاً به هدف فعالیت های آنان در زمینه حقوق بشر صورت گرفته است. برنامه نظارت از دولتمردان جمهوری اسلامی می خواهد که هرچه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی تمامی مدافعان حقوق بشر که اکنون در سراسر کشور در زندان بسر می برند را آزاد کنند.
اقدامات فوری مورد درخواست:
از شما خواهشمندیم که هر چه سریعتر دولتمردان جمهوری اسلامی را از درخواست های زیر باخبر سازید:
۱. تحت هر شرایطی، سلامت روحی و جسمانی آقایان کاوه قاسمی کرمانشاهی، مازیار سمیعی، محمد صدیق کبودوند و دیگر مدافعان حقوق بشر در ایران را تضمین کنند.
۲. هرچه سریعتر و بدون هیچ گونه قید و شرطی مدافعان حقوق بشر که در سراسر کشور زندانی اند را آزاد کنند، زیرا حبس آنان کاملاً خودسرانه بوده و صرفاً به دلیل فعالیت های آنان در زمینه حقوق بشر صورت گرفته است.
۳. سریعاً به هرگونه اذیت و آزار و اقدام تهدیدآمیز، از جمله در سطوح قضایی، در قبال تمامی مدافعان حقوق بشر در ایران پایان دهند.
۵. به کلیه مواد اعلامیه مدافعان حقوق بشر که در ۹ دسامبر ۱۹۹۸ به تصویب رسیده احترام گذاشته و آن را رعایت کنند. به ویژه ماده اول آن که می گوید: “هر شخصی به صورت فردی یا گروهی این حق را دارد که در سطوح ملی و یا بین المللی اقدام به حمایت از حقوق بشر کند و آزادی های اصلی را تحقق بخشد” و همچنین ماده ۵ قسمت سوم که می گوید: “هر شخصی این حق را دارد که به صورت فردی یا جمعی، در سطوح ملی یا بین المللی، (…) با سازمان های غیردولتی یا میان دولتی ارتباط برقرار کند” و همچنین ماده ۱۲ بند دوم که می گوید: “دولت باید کلیه تدابیر لازم را انجام دهد تا حمایت فردی و گروهی همه کس در برابر خشونت، تهدید، تعقیب، اقدامات تلافی جویانه، فشار، تبعیض های منفی شخصی و یا قانونی و هرگونه اقدام مستبدانه دیگری که به دنبال اقدامات مشروع و قانونی این اشخاص براساس این اعلامیه انجام شده، توسط مراجع ذیصلاح تضمین گردد”.
۶. به طور کلی، تحت هر شرایطی مفاد حقوق بشر و آزادی های اصلی را، مطابق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و دیگر عهدنامه های بین المللی و منطقه ای حقوق بشر که ایران متعاهد آنهاست، رعایت نمایند.
رونوشت:
- رهبر انقلاب اسلامی، جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای.
- ریاست جمهوری، جناب آقای محمود احمدی نژاد.
- ریاست دادگستری، جناب آیت الله صادق لاریجانی.
- وزیر امور خارجه، جناب آقای منوچهر متکی.
- نماینده جمهوری اسلامی ایران در سوئیس.
- سفارت ایران در بروکسل.
لطفا رونوشت این نامه را به دیگر نمایندگان دیپلماتیک جمهوری اسلامی در دیگر کشورها نیز ارسال فرمایید.
پاریس – ژنو، ۵ فوریه ۲۰۱۰
لطفا در پاسخ خود ما را از هرگونه اقدام انجام شده درخصوص این درخواست ها مطلع فرمایید.
برنامه نظارت، برنامه مشترکی است از “فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر” (FIDH) و “سازمان جهانی مبارزه با شکنجه” (OMCT) که به حمایت از مدافعان حقوق بشر اختصاص داشته و هدف اصلی آن، پشتیبانی همه جانبه از این افراد در زمان نیاز می باشد.
برنامه نظارت، همچنین برنده جایزه حقوق بشر در سال ۱۹۹۸ از کشور فرانسه است.

آیت الله دستغیب: یک نفر که نمی تواند ۷۰ میلیون را اداره کند bbc

دستغیب

این مرجع تقلید و عضو مجلس خبرگان رهبری بر نقش قانون اساسی تاکید کرد

آیت الله علی محمد دستغیب، از اعضای مجلس خبرگان رهبری در دیدار با جمعی از فرهنگیان ضمن تاکید بر مطالبات اصلی مردم که منجر به شکل گیری انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ شد، گفته است که امروز نادیده گرفتن این خواست ها به انحراف از اصول انقلاب منجر شده است.

این عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه تاکید کرد آنچه که خواست اصلی همه مردم در انقلاب سال ۱۳۵۷ بود در یک جمله خلاصه می شود: "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی". او سپس ضمن تشریح هر یک از این مطالبات گفت که در سال ۵۷ هدف مردم این بود که رای آنها بر کشور حاکم باشد و حفظ قانون اساسی با خود آنها باشد.

آیت الله دستغیب که به اصلاح طلبان نزدیک است و در انتخابات ریاست جمهوری اخیر از نامزدی میرحسین موسوی حمایت کرده بود، در این دیدار ضمن تشریح دلایل شکل گیری انقلاب اسلامی شرایط امروز ایران را مغایر با "خواست مردم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷" دانست.

آیت الله دستغیب در خصوص دور شدن از آرمانهای ریشه ای انقلاب گفت: "اگر همه بازگشت می کردند به وضع اولیه بیست و دوم بهمن سال پنجاه و هفت چقدر خوب بود، چه گلستانی ما داشتیم. همه دنیا انگشت به دهان می ماندند".

"یک نفر که نمی تواند ۷۰ میلیون را اداره کند"

آیت الله دستغیب در ادامه در مورد ولایت فقیه و جایگاه آن نسبت به قانون اساسی حاکم در کشور افزود: "نمی شود که فقط یک شخص عهده دار مملکت گردد. قانون باید باشد که ولی فقیه هم در این قانون اساسی گنجانده شده است. البته کسی نباید منکر ولی فقیه شود و هیچ مسلمانی نباید انکار کند. بالاخره یک مجتهد و فقیه عادلی باید میدان دار باشد ولی این طور نیست که قانون به کنار گذاشته شود، قانون باید باشد والا یک نفر که نمی تواند هفتاد میلیون را اداره کند".

نمی شود که فقط یک شخص عهده دار مملکت گردد. قانون باید باشد که ولی فقیه هم در این قانون اساسی گنجانده شده است. بالاخره یک مجتهد و فقیه عادلی باید میدان دار باشد ولی این طور نیست که قانون به کنار گذاشته شود، قانون باید باشد والا یک نفر که نمی تواند هفتاد میلیون را اداره کند

آیت الله دستغیب

در ادامه این سخنان، آیت الله دستغیب گفت که خواست آیت الله خمینی هم استقلال قوه قضاییه و مجلس، و همچنین اجرای دقیق قانون اساسی بوده است.

او در ادامه نتیجه گیری کرده است که در ۲۲ بهمن هر سال مردم در واقع همان خواست ها و مطالبات ریشه ای خود در سال ۵۷ را تکرار می کنند و خواستار عملی شدن آنها هستند. به گفته این عضو مجلس خبرگان "نادیده گرفتن این خواست موجب انحراف از بهمن پنجاه و هفت است".

در مجموع از سخنان آیت الله دستغیب اینطور بر می آید که شرایط امروز کشور به گونه ای است که این مطالبات عملی نشده است.

دخالت نظامیان؛ مبدا انحراف از انقلاب

آیت الله دستغیب در مورد مبدا و علت این انحراف از اصول اولیه انقلاب گفت: "نیروی انتظامی نباید در سیاست دخالت داشته باشد و به نظر می رسد امروز تمام امور مملکت از طریق سپاه و نیروی انتظامی صورت می گیرد و مردم هیچ نظر و اراده ای ندارند و این مبداء انحراف از بیست و دوم بهمن پنجاه و هفت است".

آیت الله علی محمد دستغیب همچنین از نیروی انتظامی خواست که "پشت سر علما باشند، نه اینکه آنها را از میدان خارج کنند و هیچ کس هیچ آبرویی نداشته باشد".

این سخنان آیت الله دستغیب در شرایطی مطرح می شود که تا چند روز دیگر و با فرا رسیدن مراسم ۲۲ بهمن امسال گروههای مختلف مخالف دولت و معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران اعلام کرده اند که با حضور در راهپیمایی به بیان مطالبات خود خواهند پرداخت.

آیت الله دستغیب پیش از این هم چندیدن بار در ماههای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری امسال به انتقاد از نحوه برخورد با مردم و سرکوب اعتراضات آنها پرداخته بود که این موضوع سبب شد عده ای از نیروهای موسوم به لباس شخصی به مسجد قبا در شیراز که محل سخنرانی و برگزاری اغلب برنامه های آیت الله دستغیب است حمله ور شده و خسارت هایی به بار بیاورند.

این عضو مجلس خبرگان رهبری پیش از این هم نسبت به تخلف از قانون اساسی اعتراض کرده بود و از عملکرد مجلس خبرگان و اعضای آن شکایت کرده بود.

موج جدید بازداشت ها در آستانه راهپیمایی ۲۲ بهمن bbc

بازداشت

از شب گذشته موج جدیدی از باداشت فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و حتی افراد غیر سیاسی آغاز شده است

گزارش ها از ایران حاکیست با نزدیک شدن به مراسم سالگرد انقلاب در ۲۲ بهمن، موج جدیدی از بازداشت ها در این کشور آغاز شده و دامنه بازداشت ها علاوه بر روزنامه نگاران و فعالان سیاسی به افراد عادی و کسانی که سابقه فعالیت های سیاسی نداشته اند هم کشیده شده است.

گفته می شود بخشی از این افراد کسانی بوده اند که در تجمعات اعتراضی ماههای اخیر حضور داشته اند و یا در مورد این تجمعات به دوستان و آشنایان خود ایمیل یا پیامک تلفن همراه ارسال کرده بودند. این افراد که اکنون بعضی از آنها آزاد شده اند می گویند در بازجویی های انجام شده از آنها در مورد همین ایمیل ها و پیامک ها سئوالاتی شده است.

سراج الدین میردامادی، روزنامه نگار در پاریس کنترل ایمیل ها و پیامک های تلفن همراه را یکی از شگردهای دستگاههای امنیتی، نظامی و اطلاعاتی حکومت ایران می داند که در ماههای اخیر برای جلوگیری از افزایش و گسترش اعتراضات و همچنین مانع شدن از ارتباط گیری هسته های اجتماعی در آستانه مراسم ۲۲ بهمن به کار گرفته اند.

خبر بازداشت افراد در ارتباط با ارسال ایمیل ها و پیامک هایی در مورد اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران در حالی منتشر می شود که سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس در گفتگو با خبرگزاری ایسنا این موضوع را مصداق ورود به حریم خصوصی افراد و خلاف قانون دانسته است.

امین حسین رحیمی، ورود به حریم خصوصی را به جز در مواردی که جرم واقع شده باشد مجاز نمی داند و گفته که "قاضی نمی تواند به صورت کلی دستوراتی مثل بازرسی همه اماکن، خانه ها، ایمیل ها و پیامک ها را بدهد".

سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس همچنین عدم تفهیم اتهام به بازداشت شدگان پس از ۲۴ ساعت از بازداشت آنها را غیر قانونی می داند.

در همین حال بعضی از بازداشت شدگان هفته های پیش از جمله عبدالرضا تاجیک، خبرنگار روزنامه های شرق و کارگزاران در تماس با خانواده خود از "بلاتکلیفی" در خصوص پرونده خود ابراز نارضایتی کرده اند و می گویند که از آنها بازجویی نمی شود.

بازداشت دانشجویان و فعالان اجتماعی

امید مهرگان

امید مهرگان، نویسنده و مترجم آثار فلسفی اکنون در بازداشت به سر می برد

اما در بین بازداشت شدگان روزهای اخیر عده ای از افراد شناخته شده از طیف های مختلف از جمله فعالان دانشجویی و روزنامه نگاران هم به چشم می خورند.

مازیار سمیعی، یاشار دارالشفاعی، نوید و وحید عابدینی، اسماعیل ایزدی، گلناز توسلی، سحر قائمی نژاد، احسان میرسعیدی و نازنین حسن نیا از جمله دانشجویانی هستند که طی روزهای اخیر خبر بازداشت آنها منتشر شده است.

اما در بین روزنامه نگاران و نویسندگان بازداشت شده می توان به نوشین جعفری، خبرنگار سرویس ادب و هنر روزنامه اعتماد که پیش از انتخابات هم در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی فعال بوده اشاره کرد.

امید مهرگان، نویسنده و مترجم آثار فلسفی که در روزنامه شرق فعالیت می کرده هم اخیرا بازداشت شده است.

کاوه قاسمی کرمانشاهی، فعال حقوق بشر در کرمانشاه، اردوان قرائتی در کهکیلویه و بویراحمد، سه برادر اکوانیان در یاسوج و مهسا جزینی، فعال حقوق زنان و خبرنگار روزنامه ایران در شهر اصفهان هم از جمله بازداشت شده ها در شهرستان ها هستند.

اوج گیری بازداشت روزنامه نگاران از شب گذشته

سایت اینترنتی کلمه وابسته به میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت، امروز یکشنبه، ۱۸ بهمن ۱۳۸۸ از شدت گرفتن دستگیری روزنامه نگاران از شب گذشته خبرداده و نوشته است عده ای از روزنامه نگارانی که پیش از این هم در ارتباط با ناآرامی های پس از انتخابات بازداشت شده بودند، بار دیگر به وزارت اطلاعات احضار شده اند.

اکبر منتجبی

اکبر منتجبی، روزنامه نگار دیشب در منزلش بازداشت شد

اکبرمنتجبی، که در روزنامه های شرق، هم میهن و این اواخر اعتماد ملی قلم می زده، دیشب در حدود ساعت ۳ بامداد در منزلش بازداشت شده است. در میان زنان بازداشت شده امروز نام سمیه مومنی، روزنامه نگار و از فعالان کمپین ۱ میلیون امضاء هم دیده می شود.

به غیر از روزنامه نگاران و خبرنگاران نشریات، دامنه بازداشت ها بار دیگر به خبرنگاران بعضی از خبرگزاریهای ایران از جمله ایسنا و مهر هم گسترش یافته است.

از جمله گزارش شده که دیروز احمد جلالی فرهانی، دبیر اجتماعی خبرگزاری مهر و زینب کاظم خواه، خبرنگار هنری ایسنا هم به جمع بازداشتیان روزهای اخیر اضافه شده اند.

اطلاعیه وزارت اطلاعات

روابط عمومی وزارت اطلاعات هم امروز در اطلاعیه ای از دستگیری ۷ نفر از "عناصر ماهواره ای ضد انقلاب و صهیونیستی" خبر داده است.

در این اطلاعیه از این ۷ نفر به عنوان "مرتبطان رادیو فردا" یاد شده و حتی گفته شده که بعضی از آنها در "استخدام رسمی" سازمان های اطلاعاتی آمریکا بوده اند.

سازمان اطلاعات همچنین اعلام کرده که این افراد که در مراسم روز عاشورا دست به "اغتشاش" زده بودند، قصد داشته اند با تکرار اقداماتی مشابه در روز ۲۲ بهمن از کشور خارج و "به آمریکاییها ملحق شوند".

ایران رکورد دار روزنامه نگاران زندانی

کمیته حمایت از روزنامه نگاران چند روز پیش در گزارش خود در مورد شرایط دست اندرکاران رسانه های همگانی در ایران گفته بود که در حال حاضر دست کم ۴۷ روزنامه نگار در این کشور زندانی هستند و به این ترتیب شمار روزنامه نگاران محبوس در ایران از سال ۱۹۹۶ - چهارده سال پیش - تا کنون در هیچ کشور دیگری در جهان سابقه نداشته است.

براساس این گزارش، شمار روزنامه نگاران زندانی در ایران حتی از تعداد مشابه در جمهوری خلق چین، با نظام کمونیستی و جمعیت بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر، پیشی گرفته و برای جمهوری اسلامی رکوردی کم سابقه در این زمینه برجای گذاشته است.

با نزدیک شدن به ۲۲ بهمن و در شرایطی که با وجود همه هشدارهایی که در روزهای اخیر از سوی بعضی از مسئولان جمهوری اسلامی داده شده است، مخالفان دولت برای شرکت و حضور در راهپیمایی این روز اعلام آمادگی کرده اند.

در چنین شرایطی انتظار می رود موج جدید بازداشت ها که در روزهای اخیر اوج گرفته تا روز ۲۲ بهمن همچنان ادامه پیدا کند.

چند توصیه ی امنیتی هنگام تظاهرات و شبکه ی جاسوسی زیمنتس

By جنبش خرداد

سنه نیوز:منیترینگ سنتررا زیمنس با کمک شرکت نوکیا ابداع، تکمیل و تولید کرده است. به گزارش آقای اریک مشل، خبرنگاری که در باره مونیتریگ سنتر تحقیق و پژوهش کرده است، منیترینگ سنتر هیولایی در شبکه مخابراتی است که تمام اطلاعات رد بدل شده دراین شبکه را در خود ضبط و انبار می کند تا در صورت لزوم به آنها مراجعه شود. به گفته آقای مشل منیترینگ سنتر یک سیستم کنترل و جاسوسی است که می توان آن را هم برای پیگرد جزایی وهم برای شناسایی و سرکوب مخالفان بکار برد. منیترینگ سنترقادر است نه تنها صحبت های تلفنی و اس ام اس ها را کپی وذخیره کند بلکه محل دقیق تلفن همراه را از نظر جغرافیایی نیز نشان دهد.
در پی مقاومت مردم ایران برای قبول محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری منتخب خود و تظاهرات گسترده آنها و گسترش دستگیری ها در ایران، هر چه بیشتر خبر ها و اطلاعات رد وبدل شده بازداشت شدگان ازطریق تلفن یا اس ام اس علیه آنها به عنوان مدرک جرم از طرف دولت کودتا بکار گرفته می شود. بر اساس گزارش تلویزیونی فرنتال 21 در تاریخ 26 ژانویه 2010 از کانال آلمانی زد- د- اف، حتی ارتباط مشترکان تلفن با خارج از کشور نیز ضبط و کنترل می شود. گویا راه اندازی منیترینگ سنتر در نیمه دوم سال 2008 بوسیله زیمنس- نوکیا انجام گرفته است. علاوه بر آن برنامه نظاره گر آن به نام اینتلیجتت پلت فرم (جستجوگر باهوش) در سال 2009 به ایران صادر شده است. وظیفه این پلت فرم گشتن هدفمند در تمام فایل ها و اطلاعات اینترنتی و ارائـه‍ی نما و پرفیل کلی ازچیزی است که برای آن جستجوگر اکتیو شده است. به این صورت با دادن نام مثلا یک شخص در این جستجوگر و اکتیو کردن آن پس از چند دقیقه تمام اطلاعات مربوط به او که در اینترنت به ترتیبی ضبط ومحفوظ شده است – یعنی تمام اقدامات او در اینترنت از خرید بلیط هواپیما یا قطار، فعالیت مالی، صفحاتی که مشاهده کرده است تا ارتباطات او از طریق تلفن یا اینترنت با اشخاص دیگر و جرم هایی که احتمالا مرتکب شده است – به ترتیب پشت سر هم نشان داده می شود. بیشتر استفاده کنندگان از شبکه اینترنت از اینکه شرکت هایی مانند یاهو، گوگل… دراین شبکه به مدت چند ماه اقدامات کاربران خود را در سرور مرکزی خود ضبط و نگاه داری می کنند، آگاه نیستند. چندی پیش شایعه امکان فروش اینگونه اطلاعات از طرف گوگل سرتیتر خبرگزاریی های رسمی آلمان بود. اینتلیجنت پلت فرم به این اطلاعات نیز دست اندازی می کند.
به گفته اریک مشل خریداران مونیترینگ ستتر و برنامه تکمیلی آن – اینتلیجنت پلت فرم- تنها کشورهایی می باشند که سیستم حکومتی غیردمکراتیک دارند. این برنامه تا به حال به 60 کشور از جمله ایران فروخته شده است ، شرکت زیمنس از افشای نام دیگر کشورها خودداری کرده است. لازم به یادآوری است که در رابطه با رویدادهای اخیر در ایران و سرکوب و دستگیری وحشیانه تظاهرکنندگان و در پی آن اعتراض گسترده به شرکت زیمنس برای فروش این برنامه جاسوسی به ایران، این شرکت فروش آن را در ابتدا انکار می کرد.
به گزارش چند خبرگزاری رسمی دیگر نیز- مانند وال استریت ژورنال- خبر فروش این سیستم به ایران در پی مدرنیزه کردن سیستم مخابراتی این کشور تایید شده است. به گزارش آنها نیز احیای شبکه برای تلفن همراه به وسیله شرکت زیمنس در سالهای اخیرو مسلح کردن آن با برنامه کنترل و جاسوسی درشبکه مخابراتی در ایران انجام گرفته است.
بر اساس گفته مشل به کمک این برنامه میتوان این که چه کسی چه زمانی با چه کسی صحبت کرده و چه گفته شده را دقیقا دنبال و پیگیری کرد.
به این ترتیب رژیم ایران در روزهای تظاهرات به کمک این برنامه ، افراد را از طریق تلفن همراهشا ن رد یابی می کرده است ومی کند. عوامل رژیم سرکوبگرایران در مونترینگ سنتر هم زمان مشاهده می کردند که چه کسانی در کجا جمع شده اند و نیروهای بسیجی و لباس شخصی را برای سرکوب و دستگیری افراد بایستی به کجا بفرستند. به گزارش مشل اس- ام- اس های منتشر شده در صفحه تویتر و فیس بوک قبل از اینکه در اینترنت انتشار یابد به وسیله رژیم ایران کنترل و خوانده می شده است و برای همین منظور این صفحات گاهی در ایران بسته می شده اند.
برنامه منیترینگ سنتر برنامه ای است که بوسیله شرکت زیمنس و نوکیا ابداع شده است و برای به روز نگاه داشتن آن نمی توان از وجود متخصصان این شرکت ها و جدیدترین نرم افزارهای تولید شده برای آن صرف نظر کرد. به گفته این خبرنگار اگر این برنامه بطور مرتب از طرف متخصصان زیمنس – نوکیا سرویس نگردد پس از چند ماه قابل استفاده نخواهد بود. تجارت با این برنامه برای شرکت زیمنس – نوکیا معامله بزرگی است که به این سادگی از آن چشم پوشی نخواهند کرد.
در حال حاضر سودآورترین بخش شرکت زیمنس فروش و ایجاد شبکه تلفن همراه در کشورهایی مانند ایران که به تکنولوژی قوی مجهز نیستند، می باشد. مجهز کردن این شبکه ها به سیستم کنترل و جاسوسی، خرید آن را بخصوص برای کشورهای توتالیتر و غیر دمکراتیک وسوسه انگیزتر و جذابتر کرده است . شکی نیست که برای دست یابی به آن رژیم های خودکامه حاضر به پرداخت مبلغ بیشتری نیز باشند. به گفته آقای مشل بازاری که برای آن منیترینگ سنتر از طرف شرکت زیمنس – نوکیا عرضه شده است از ابتدا کشورهایی مانند ایران، مصر و قزاقستان وغیره که تصادفا رژیم های خودکامه و توتالیتر نیز دارند، بوده است. به گفته او کشورهای صنعتی پیشرفته و سازمانهای امنیت آنها سالهاست که خود سیستمهای کنترل پیچیده تر، دقیقتر و بهتری را که خود به وسیله متخصصان خود به طور سری و محرمانه ابداع و ایجاد کرده اند بکار برده و می برند و احتیاجی برای خرید آن از شرکت زیمنس- نوکیا ندارند. لازم به یاد آوری است که سیستم کنترل در کشورهای پیشرفته و دمکراتیک هنوز تنها برای دنبال کردن شبکه های تبهکاری، جنایی و تروریستی بکار می رود و جاسوسی کردن، بکار گیری یا منتشر کردن اطلاعات شخصی افراد، بطور قانونی دراین کشورها منع شده است و سوء استفاده کنندگان از این اطلاعات تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند.
بخش های منیترینگ سنتر را به گفته آقای مشل می توان کم کم خریداری کرده و به تدریج شبکه مخابراتی را به آن مسلح کرد، چیزی که دستیابی به آن را برای رژیم های کشورهای بسیار فقیر نیزکه قدرت خرید محدودتری دارند ممکن می سازد.
با بالا گرفتن اعتراضها به شرکت زیمنس – نوکیا این شرکت ادعا کرده است که این برنامه را به شرکت های دیگرواگذار کرده و دیگر با آن معامله نمی کند. به گفته اریک مشل اما هنوز متخصصان این دو شرکت در استاندارد نگاه داشتن و به روز کردن نرم افزارهای این برنامه نقش کلیدی را به عهده دارد.

نتیجه گیری:
- هنگام تظاهرات و تجمع در خیابانهای ایران تلفن دستی خود را خاموش نگاه دارید زیرا مونیترینگ سنتربنا به گفته اریک مشل تنها قادر به ردیابی تلفن های اکتیو میباشد، حتی بهتر است برای اطمینان خاطر آن را با خود حمل نکنید.
- عکس ها و فیلم های خود را از تظاهرات به وسیله دوربین های دیجیتال تهیه کنید.
- تمام محصولات این دو شرکت یعنی زیمنس و نوکیا را در هر کجای دنیا که هستید تحریم کنید و اطرافیان خود را از سیستم ضدبشری ساخته شده بوسیله متخصصین آنها آگاه کنید.
- پیشنهاد میگردد برای مبارزه با ادامه این معامله با ایران وجلوگیری از فرستادن متخصصان آلمانی برای به روز کردن این برنامه به ایران، کمپینی تشکیل گردد تا بطور هماهنگ بر علیه شرکت زیمنس- نوکیا اقدام کنیم.

شرایط سخت معیشتی کارگران نساجی مازندران

فوریه 7, 2010

نصراله دریابیگی، دبیر اجرایی تشكیلات خانه كارگر استان مازندران ضمن ابراز تاسف از وضعیت بد معیشتی كارگران نساجی مازندران و عدم دریافت حقوق در 5 ماه گذشته گفت: ما در حالی جشن پیروزی انقلاب را برگزار می‌كنیم كه بسیاری از كارگران كه در پیروزی انقلاب نقش ارزنده‌ای داشته‌اند پس از انقلاب شغل و معیشت خود را از دست داده‌اند و كارگرانی كه نقش موثری در فروپاشی رژیم گذشته داشته‌اند و به عنوان صاحبان اصلی انقلاب محسوب می‌شوند امروز نگران زندگی خود و آینده فرزندان خویش هستند.

به گزارش آفتاب، وی در ادامه به شعار عدالت و مهرورزی در دولت دهم اشاره كرد و افزود : امروز كارگران زحمتكش و كم‌درآمد تشنه عدالت و مهرورزی‌اند.

دریابیگی خاطرنشان ساخت: متاسفانه بعضی از مسئولین فقط شعارهای زیبایی در حمایت از كارگران و فقرا سر می‌دهند و حتی به رهنمودهای امام و رهبری هم توجه نمی‌كنند كه فرمودند: كارگری افتخار است و كسانی‌كه نمی‌توانند برای مردم كار كنند استعفاء بدهند.

دبیر اجرایی خانه كارگر مازندران به وضعیت بسیار اسفناك كارگران نساجی مازندران (طبرستان ، تلار، گونی بافی ، فایناس و دفتر مركزی این واحد در تهران) اشاره كرد و گفت: در این مقطع حساس كه نرخ بیكاری بالاست و گرانی و تورم در مازندران بیداد می‌كند، كارگران نساجی مازندران كه 5 ماه حقوق دریافت نكرده‌اند و با مشكلات شدید روحی و روانی و شرمندگی نزد خانواده‌های خود مواجه‌اند.

دریابیگی خطاب به همه مسئولین خصوصاً رییس جمهوری و استاندار مازندران و مسئولین ذیربط گفت: كارگران نساجی خواهان اقدام سریع نسبت به بلاتكلیفی خود و رفع شدید معضلات معیشتی خویش و پرداخت حقوق معوقه خود هستند.

وی در ادامه با انتقاد ازشركت سرمایه‌گذاری بانك ملی گفت: كم نیستند مدیرانی كه در این شركت حقوق یك ماهه آنها برابر است با حقوق یكساله یك كارگر و اگر این افراد دو ماه حقوق نگیرند مطمئناً با ریخت و پاش‌هایی كه دارند ادامه زندگی شرافتمندانه برای آنها امكان‌پذیر نخواهد بود، پس چگونه می‌پذیرند كه كارگران نساجی 5 ماه حقوق دریافت نكنند و به زندگی خود ادامه دهند آیا خود را می‌توانند جای این كارگران قرار دهند.

تعويض سطل آشغال هاي پلاستيکي با فلزي در آستانه 22


دروغ، طلاق، آرایش دست آورد های فرهنگی ج. اسلامی


مجله دولتی "مهرنو" وابسته به سازمان بهزیستی، در شماره 5 خود آمارهای جالبی را منتشر کرده است که وضع روحی و فرهنگی حاکم بر جامعه را در طول دولت امام زمانی احمدی نژاد نشان میدهد. این نشریه می نویسد: نتایج یك تحقیق بزرگ میدانی در شهر تهران نشان می‌دهد که به اعتقاد 99% از مردم دروغ در جامعه رواج دارد و حدود نیمی از افراد معتقدند 90% مردم در مورد مسائل شخصی و اجتماعی راستش را نمی‌گویند. 25% از سالمندان كشور از هر نوع خدمات بیمه درمانی محروم اند. بسیاری از زنان تن فروش و خیابانی دارای خانواده، همسر و شغل اجتماعی هستند ولی به دلایل مختلف (زیر فشار مالی زندگی) تن خود را می فروشند. بسیاری از دختران ایرانی برای مهاجرت به غرب، غیابا به عقد مردان خارجی در می آیند تا از ایران خارج شوند. برای چند هفته ماه عسل، مهمان شوهر غیابی اند و سپس رها می شوند. رئیس سازمان ملی جوانان استان تهران میگوید: بموجب آمار ازدواج در 6 ماهه نخست امسال 3/5 (پنج و سه دهم) درصد كاهش داشته است. در همین مدت آمار طلاق 21 درصد رشد کرده است.
در شش ماهه نخست امسال از هر 8 ازدواج یكی به طلاق انجامیده است. این آمار در تهران 2 برابر میانگین كشور است. یعنی از هر چهار ازدواج یك مورد به جدایی می انجامد. پس از سالها شعار "یا روسر یا تو سری" حالا ایران هفتمین واردكننده مواد آرایشی در جهان است و در منطقه خاورمیانه كه پر مصرف‌ترین نقطه دنیا به لحاظ مصرف لوازم آرایشی محسوب می‌شود، پس از عربستان سعودی مقام دوم را دارد. در حالی كه در كشورهای غربی زنان بالای 40 سال مشتریان اصلی مواد آرایشی محسوب می‌شوند در ایران گروه سنی 24- 22 سال بزرگترین گروه مصرف ‌كننده مواد آرایشی اند.

من ایرانم - I am Iran

: فرانکفورت 3.1.2010 فیلم محاصره کنسولگری

jahate etelaa



as weblog RosaArchiv

Mittwoch, 3. Februar 2010

نیروهای چپ، کنسولگری ایران در فرانکفورت را به محاصره خود درآوردند


از ساعت شش و نیم صبح چهارشنبه ۱۴ بهمن، تعدادی از نیروهای چپ ایرانی و آلمانی از شهرهای مختلف آلمان، به ویژه کلن و فرانکفورت، در جلوی کنسولگری جمهوری اسلامی تجمع کردند و به تظاهرات اعتراضی علیه اعدام‌ها و دستگیری‌ها و دادگاه‌های فرمایشی پرداختند.

این تظاهرات به صورت خودجوش و بدون اطلاع به پلیس انجام شد. تظاهرکنندگان که تعدادشان به حدود ۷۰ نفر می‌رسید، با انسداد در کنسولگری مانع رفت و آمد مزدوران رژیم به کنسولگری شده و سه قفل بزرگ بر در کنسولگری زدند. آنان به زبان‌های فارسی و آلمانی، شعارهایی مانند “مرگ بر جمهوری اسلامی”، “مرگ بر دیکتاتور”، “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” و… سر دادند.

حدود ساعت هفت و ربع نیروهای پلیس با بیش از ۲۵ مینی‌بوس به محل آمدند و کوشیدند تظاهرات‌کنندگان را متفرق کنند. آنان به دنبال مسئول برگزاری تظاهرات بودند، اما از آن جایی که این تظاهرات به صورت خودجوش شکل گرفته بود، نتوانستند کسی را به عنوان مسئول دستگیر کنند. پلیس با هشدارهای متعدد از تظاهرکنندگان می‌خواست تا ساعت ۸ صبح جلوی کنسولگری را ترک کنند ولی تظاهرات کنندگان اعتنایی نکرده و می‌گفتند، ما در پیاده‌رو هستیم. این تظاهرات تا ساعت ۹ صبح ادامه داشت. در این زمان، پلیس با بستن خیابان‌های اطراف به جمع تظاهرکنندگان حمله کرد و آنان را که یک زنجیره انسانی درست کرده بودند، یکی یکی دستگیر کرد و به مرکز پلیس فرانکفورت برد. در این تظاهرات حدود ۵۰ نفر دستگیر شدند که پس از مدتی تعدادی از دستگیرشدگان پس از گرفتن مشخصات فردی آن‌ها آزاد شدند.

تظاهرات‌کنندگان هم‌چنین در این حرکت اعتراضی متن‌های افشاگرانه‌ای درباره روابط اقتصادی ایران و آلمان خواندند و خواهان قطع حمایت‌های اقتصادی آلمان از جمهوری اسلامی بودند.

یک گزارش تخمکی هم از شادی امین اینجا
جالبه که این باجی بعد از 30 سال زندگی در آلمان آنتی فاشیست را آنارشیست میگه. بعدشم در گزارش یک اکسیون رادیکال، واسه یک اکسیون تخمی در پارلمان هسن تبلیغ میکنه! دوربینش هم همیشه تو فاصله مطمئن پشت پلیسه. خلاصه وقتی استارته که پلیس
استارت میزنه!
طبق گزارش آنتی فاشیست تهران : به گزارش پلیس به در ورودی سفارت قفل زده شد. خانم شادی امین ادعا دارند که گروهی از جوانان چپ آنارشيست آلماني اینکار را کرده اند!
پلیس هم نمیداند چه کسی اینکار راکرده است. این خانم با دوربینش پشت پلیس قرار گرفته ادعا دارد که میداند چه کسی چکار کرده و با بیشرمی اصلاح طلبانه جان بچه های جوان آلمانی را به خطر می اندازد و بروی سنگ قبر آنها تبلیغ اکسیون حقوق بشری اش را در پارلمان ایالت هسن میکند. آنقدر بیسواد است که آنتی فاشیست را آنارشیست میخواند. ایشان برای چهره شدن حتی سال گذشته جوانان دمکرات مسیحی را هم جلوی سفارت ایران کشاند. امسال هم لابد دنبال سازماندهی حزب ناسیونال آلمان است که امضایشان زیر اعتلافهای تخمکی شان کم مانده.
بلاگ آنتی فاشیست تهران که در اکسیون شرکت کرد
http://antifateheran.blogsport.de/
گزارش عالی که دادند
http://de.indymedia.org/2010/02/272354.shtml

این بچه ها احتمالا همگی به دلیل اکسیون امروز جریمه میشوند. اگر شانس بیاورند و زندان براشون نبرند! از دوستانی که آلمانی میدانند ، خوب است که با ای میل و یا پیام در بلاگ شان تشویقشان کنند
آلرتا – آلرتا/ آنتی فاشیستا

فراخوان تظاهرات 22 بهمن/ مقابل سفارت ایران- استکهلم


«موج در موج است ميهن، سينه را دريا کنيم!»



شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۸ - ۰۶ فوريه ۲۰۱۰

محمدعلی اصفهانی

موج در موج است ميهن، سینه را دريا کنيم
آنچه بايد کرد را بگذار تا يکجا کنيم!

خاک ايران، پاک باد از اين کفن دزدان شوم
مشت تزوير و زر و زور و ريا را وا کنيم!

گور خود را می کنند امروز با دستان خويش
جمله شان را سرنگون در آن همين فردا کنيم!

آنچه پايين رفته بالا، آنچه بالا رفته پايين می کشيم
آن که بالا هست پايين، آن که پايين است را بالا کنيم!

بند ها را بگسليم از پای شيرانِ به بند
بندسازان را گرفته، بندشان بر پا کنيم!

سرْبريده بيم چه دارد به دل؟ سر؟ سر کجاست؟
از چه ترسانيدمان قدّاره بندان! از چه ما پروا کنيم؟

اعتياد و فقر و فحشا، خودکشی، آوارگی
سرنوشت ما نبود اين، نه! چه را امضا کنيم؟:

کاخ هاتان را به سر آوار می سازيم و بعد
در ميان خاک ها، طومارتان را تا کنيم!

بی ثمر شب خاک می پاشيد رو بر آسمان
از ستاره تا ستاره، راه را پيدا کنيم

راه ـ تنها راه ـ محو مطلق ننگ شماست
ننگتان را، باش، تا پاک از تن دنيا کنيم!

برای شنيدن اين شعر، با صدای شاعر، اينجا کليک کنيد!

ویدیویی که رژیم نمیخواهد ما ببینیم / فیلم قدیمی