فريدون گيلانی
----------------------------------------------------------------------------
دوباره خليفه گری حکومت اسلامی کم آورده . اين بار بدجوری هم کم آورده و در دعوای لفظی با ارباب ، چنان کوتاه آمده که باعث مضحکه خود در رسانه های خبری غربی و شرقی شده است . فتيله ی اين دعوای لفظی ، به اقتضای شرايط و تندتر شدن آتش ظرفيت قيام نهفته در دل جامعه ، در سال های گذشته مدام پائين و بالا رفته است . گاهی کار دعوا از هر دو جانب � حکومت اسلامی و ايالات متحده � ، به عربده کشی و تهديد به حمله و جنگ هم کشيده و در ظاهر قضيه به خط قرمز نزديک شده ، اما به محض آن که خليفه گری در مقابل مردم به تنگ آمده ، يا کاخ سفيد در مقابل جهان به تنگ آمده و شرايط عمومی اقتصاد متزلزل کم آورده اند ، کوتاه آمده اند . هردو طرف ماجرا که با موقعيتی ناسازگار با قدرت ؛ يا توهم قدرت ، دست و پنجه نرم می کنند ، روش های صيد انتظاری و تعقيبی را ، حتی گاهی با تغيير امروز به فردا ، به کار می زنند . صيد انتظاری نوعی ماهيگيری است که صياد قلاب می اندازد و تور پهن می کند تا ماهی به دام بيفتد و در شبکه های قدرت دست و پا بزند . در صيد تعقيبی اما ، صياد با کشتی های ماهيگيری مکنده در دريا گله های ماهی را تعقيب می کند . در عرصه اجتماعی � سياسی هم ، صيادان حاکم داخلی و صيادان امپرياليست ، از روش های مشابهی استفاده می کنند .
صياد داخلی ، در شرايطی که فکر می کند اعمال قدرت او توفان را فرونشانده است ، قلاب می اندازد و تور پهن می کند تا با صيد انتظاری ماهی ها ، احتمال وقوع توفان اجتماعی بعدی را که می داند به کمين نشسته و آتش زير خاکستر است ، کمترکند . يا استحکامات امنيتی و انتظامی و حتی نظامی خود را چنان بالا ببرد که اگر توفان ؛ مثل ششم دی ماه 1388 ( روزعاشورا ) ، در گرفت ، بتواند با ريختن گله های يگان ويژه و لباس شخصی و چماقداران بسيجی ، اوضاع را عجالتا هم که شده ، به نظر خود برای چند صباحی بيشتر ماندن بر اريکه قدرت ، آرام کند .
صياد داخلی ، در فاصله ی ميان توفان های مقطعی اجتماعی � سياسی ، برای انجام وظايف مربوط به صيد انتظاری ، به همه نهادهای معترض جامعه مدنی حمله می کند : به روزنامه نگاران و نويسندگان از طريق ربودن آنان بين راه محل کار تا خانه ، صيد آنان از خانه ها ، به مردم از طريق دستگيری های گسترده زندانيان سياسی ظاهرا آزاد شده به اين بهانه که مثلا : فقط تا بيست و دوم بهمن مهمان ما هستيد ، به جنبش های اجتماعی از طريق دستگيری های فله ای دانشجويان و استادان و معلمان معترض که احتمال می دهد برای وقوع توفان کفش و کلاه کرده باشند � که درست هم احتمال داده است � ، به زمينه های جنبش کارگری از طريق اعمال فشار و تشديد فشار چند جانبه به کارگرانی که ماه هاست حقوق ماهيانه خود را دريافت نکرده اند ، با شکار زنان معترض فعال در جنبش زنان ، با دامن زدن به اعدام های علنی و مخفيانه ، با اعدام زندانيان سابق برای آرام کردن تنش در زندان ها و حتی به قصد بالاتر بردن ظرفيت زندان ها و ... و در مجموع با اعمال شديدترين نوع اختناق به بدنه جامعه معترض . اين مضمون تهاجم سراسری به جرفه هائی است که صياد از احتمال تبديل شدن شان به شعله دچار رعشه شده است .
وقتی آتش از زيرخاکستر سر بر می دارد و در مقاطع مختلف جنبش سرنگونی طلب ، مهار از کف قدرت به در می رود و جرقه ها تبديل به شعله می شوند ، نوبت به صيد تعقيبی می رسد . حکومت درمانده ای که نمی خواهد جان به جنبش تسليم کند ، لنگر ناوگان مکنده را برای صيد تعقيبی بر می دارد . ريز و درشت را می مکد . از کشته ماهی ها پشته می سازد . اما می بيند که در هر مقطعی جنبش منسجم تر و دليرتر می شود و تا آن جا پيش می رود که کار را از مرحله فرار به مرحله ی درگيری با ناوگان می کشد و با در هم شکستن پره های مکنده ، جنگ خيابانی راه می اندازد . به اين دليل است که در بدنه سياسی و نظامی صياد شکاف می افتد ، و در آستانه و در جريان و در نتيجه ی هر مرحله ای ، اين شکاف عميق تر می شود . پس راهی برای صياد باقی نمی ماند جز آن که به موازات تقويت ناوگان صيد تعقيبی ، به بازی سياست خارجی خود شکلی تازه بدهد تا شايد موضوع را منحرف کند . نمی شود . شدت تلاطم بازهم بالاتر می رود و تضاد اصلی حاکميت در اساس پا به دوران هويت يابی و سازماندهی تازه ای می گذارد .
صياد خارجی ، در اين مرحله منتظر است که به شيوه انتظاری و باسياست پنهان کاری عمل کند . در ظاهر قضيه ، صياد خارجی چنان صحنه را می آرايد که حاکميت اسلامی را هدف گرفته است ، اما شکارچی کهنه کار که در کمينگاه خود مثل عقابی تيز بين ؛ و البته به کمک جوجه عقاب های داخلي، صحنه را زير نطر دارد ، بيشتر از اين می ترسد که جنبش به رنگ اصلی خود که سرخ است متمايل شود و از مهار مجموعه ی صيادان به در رود . بنابراين ، به صيد انتظاری ادامه می دهد تا در بزنگاه هائی که می بيند ابتکار عمل را دارد از دست می دهد و قادر نيست جنبش را بنا به منافع و مصالح خود دستکاری کند ، وارد مرحله ی صيد تعقيبی شود و مثلا به بهانه غنی کردن اورانيوم ، يا هر بهانه ديگری ، صحنه را تغيير بدهد . مساله صياد خارجی ، کشتار خيابانی ، اعدام های عنان گسيخته ، اوج گيری نهضت زندان سازی ، شکار شبانه روزی و هردم فزاينده ی آزادی خواهان در ايران ، و به طور کلی تعميق اختناق و چنگ و دندان نشان دادن های حکومت اسلامی به معترضان سرنگونی طلب نيست . اتفاقا ، و بنا به تجربه های تاريخی ، دست کم تا مرز سرکوبی بی رحمانه جنبش های اجتماعی و جنبش کارگری ، امپرياليست ها دست افشانی هم می کنند ؛ اگر چه گاهی در چهارچوب های کلاسيک سخنی در محکوم کردن نقض حقوق بشر بگويند و اعلاميه ای صادر کنند و مثل آقای جوبايدن معاون اوباما ( سی ويکم ژانويه 2010 ، ) تهديدی هم بکنند .
بنابراين ، در بزنگاه هائی که حکومت استبدادی و اربابان خارجی با کارت مشترک بازی کنند و بکوشند تا بنا به منافع مشترک آب را برای گرفتن ماهی گل آلود کنند ، نيروهائی که متکی به اراده مردمند ؛ و نه نقشه ها و توطئه های صاحبان منفعت ، تلفات سنگينی را تا رسيدن به مقصد و اعمال حاکميت مستقل مردم بر مردم تحمل می کنند ، اما از رفتن باز نمی مانند . دليل اثباتی اين ادعا ، جنبش آزادی خواهانه ايران است که دست کم از سال 1283 شمسی (1904 ميلادی ) که هنوز سيزده سال به انقلاب اکتبر مانده بود ، در مملکت ما پاگرفته و اگر چه از همان زمان تشکيل جريان اجتماعيون � عاميون و تا کنون مراحل و نسل هائی را از سرگذرانده و هربار دچار دخالت و هجوم عناصر و عوامل مذهبی و سرمايه داری داخلی و دست اندازی های خارجی شده و تلفات سنگينی داده، اما جوهر اعتراض و مقاومت و پويائی را ، بنا به ضرورت های مادی حاکم بر جامعه ، از نسلی به نسل ديگر منتقل کرده و بی آن که زير بار مسالمت و سازش و رنگ های جعلی برود ، هنوز و همچنان گمشده اش را که آزادی است جست وجو می کند .
شکل و مضمون کنونی تداوم جنبش صد و اندی ساله که موقعيت حاکميت اسلامی را با خطرجدی رو به رو کرده ، توانسته بر تبلور تناقض های درونی حاکميت سوار شود و به مفهوم مقاومت شکل مادی دوران را بدهد .
اسلاميست های حاکم ، چه در اين سوی تناقض برسرتعادل قوای حاکم باشند ، يا در آن سو که بخواهند مرحله ی کنونی جنبش را به دنبال خود بکشانند ، در اثر فشار جنبش که از همان سال های 1904 اغلب رنگ سرخ داشته است ، دچار تناقض اساسی تری شده اند که حاصل تقابل شان با تضاد اصلی است .
تضاد اصلی حاکميت ، بحران انقلابی است که راهش را در خون آزاديخواهان و رگبار گلوله و زندان و شکنجه و حداکثر اختناق ، به پيش باز می کند . اقتصاد ورشکسته ، فساد اداری ، فساد اجتماعی ، تنگناهای غيرقابل تحمل معيشتی ، تعميق سرکوبی برهنه و سست شدن تدريجی زنجير امپرياليسم ، زمينه های اين بحران است . حتی اگر در شکل گرفتن بحران انقلابی ، حزب رهبری کننده ای که در تئوری به عنوان يکی از عوامل تشديد بحران شناخته شده غايب باشد ، زمينه های ايجاد جنبش انقلابی مداخله های علنی عناصر حاکميت را که نسبت به حاکميت متناقض شده اند بر نمی تابد و در جريان حرکت و تغيير ، رهبری خود را از درون خود پيدا می کند .
تاکنون که رهبری خود جوش اجتماعی ، جنبش کنونی را در اين مرحله تبديل به نيروئی کارساز عليه حاکميت کرده است ، شکاف در لايه های سياسی ، روحانی (!) و امنيتی و نظامی اسلاميست ها به چنان حد غير قابل ترميمی رسيده که حکومت در آستانه يکی از توفان ها ( 22 بهمن 88) که در راه است ، مجبور شده دوباره با کارت برنده امپرياليست ها به بازی ادامه دهد .
وقتی خليفه گری اسلامی در برخورد با توفان های اعتراضی جنبش کم می آورد ، مثل غريق به هر تخته پاره ای دست می اندازد . حالا که تخته پاره های روسيه و چين اطمينان نجات را برای صياد داخلی تامين نکرده اند ، وقت آن است که به جای تسليم شدن به مردم ، روش دلجوئی از اربابان بزرگ تر را در پيش بگيرند و فتيله ی دعوای لفظی با کاخ سفيد را پائين بکشند تا به زغم خود مفری برای برون رفت از بحران و جلوگيری از تبديل شدن بحران انقلابی به موقعيت انقلابی پيدا کنند .
جوبايدن معاون اوباما روز سی و يکم ژانويه 2010 در جريان صيد انتظاری قلاب ديگر می اندازد و به اسلاميست های حاکم برايران هشدار می دهد که دارند در کشت و کشتار زياده روی می کنند و اين افراط ممکن است به سرنگونی آنان بينجامد . ضمنا ، پيش از اين اخطار که بخشی از دعوای لفظی در بازی کلت و کيک است ، شدت سرکوبی ها و دستگيری ها وشليک های خيابانی و دادگاه های فرمايشی و تهديدها و اعدام های اخير ، انعکاس وسيعی در رسانه های خبری ، و در نتيجه افکار عمومی جهانيان داشته و لازم است که هر دو طرف معادله ، به زعم خود مضمون صحنه را تغيير بدهند .
پس از آن طرف ارباب کل و دستيارانش دوباره بر طبل انرژی هسته ای می کوبند و از اين طرف ، درست سه روز پس از بازی لفظی معاون اوباما ، خليفه گری به رئيس قوه مجريه اش محمود احمدی نژاد دستور می دهد که در تلويزيون دولتی ظاهر شود و شرط گروه پنج به اضافه يک را بپذيرد تا دوباره پرونده از سازمان جهانی انرژی هسته ای به شورای امنيت نرود .
در حالی که خليفه گری اسلاميست ها متوجه شده است بحران جدی است و ممکن است در همين 22 بهمن اتفاقی بيفتد ، برای تلطيف توفان در مقابل اربابان زانو می زند که : باشد . آن چه را غنی کرده ايم به شما می سپاريم که اگر مايل بوديد ، ميزانی را که برای مصارف صلح آميز نياز داريم به ما بازپس دهيد . اگر هم نخواستيد ، اشکالی ندارد . اين ، حرف های احمدی نژاد در مصاحبه دوم فوريه با تلويزيون دولتی ايران است .
خليفه گری می داند که در مقابل توفان اعتراض و خشم مردم که هر آن امکان دارد به درگيری هائی بسا جدی تر از درگيری ششم دی ماه 88 منجر شود ، راه پس و پيش ندارد . اگر در مقابل مردم کوتاه بيايد خورده است ، اگر با شمشيری آخته تر از پيش به مصاف توده ها برود ، بازهم باخته است. و می داند که حتی اگر بتواند اين توفان را هم سرکوب کند و از آن بگذرد ، اولا که تاثير توفان بر تعميق شکاف های درونی حاکميت بيش از پيش خواهد بود ، دو ديگر آن که توفان در مرحله بعدی خشمگين تر به ديواره های مسلح حکومت خواهد تاخت .
پس می ماند بازی کردن با کارت ارباب .
پيشتازان مبارزه ، تجربه ی مراحل جنبش در صد و اندی سال گذشته را دارند و می دانند که نبايد دست افزار عناصر درونی حکومت اسلامی و امپرياليست ها شوند . همين هشياری ، تشديد ابعاد مقاومت است که اسلاميست ها را به چنين ذلتی انداخته و صياد جهانی را هم پريشان کرده است.
بهمن ماه 1388
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر