۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

به مناسبت شهادت جانگداز "دکتر حسين فاطمي"و نقش سه آخوند مرتجع و خائن در کودتای ۲۸ مرداد و پيام آنها به شاه پس از کودتا: بروجردی، کاشانی و خميني !























منبع : مقدمه کتاب "۲۳ سال علي دشتي" قسمت دوم

سركوب بهائيان
تعقيب و كشتار بابيان و بهائيان از سرگرميهاى هر روزى ملايان و پادشاهان قاجار بود . روند بابى و
بهائى كشى تا اواخر دوران قاجاريه به بهانه هاى دينى و سياسى ادامه داشت . در جنبش مشروطيت
ايران، بابيان سهم چشمگيرى داشتند و مى توان ادعا كرد كه تلاشهاى آنان در ايجاد انقلاب
مشروطه ايران بسيار مهم و كار ساز بود . اما اين نه به اين معنى است كه بهائيان طرفدار مشروطيت
نبودند، بلكه مى بايد چنان تعبير گردد كه رهبران بهائى تأكيد داشتند كه بهائيان در سياست دخالت
نكنند تا بلكه جامعه نو بنياد بهاىى از آسيب مشروعه خواهان متعصب كه همگى ملايان زمان خود
بودند در امان بماند . در زمان رضا شاه بهائى كشى در چند شهر ايران اتفاق افتاد ، اما بطور كلى
تعقيب بهائيان در آن دوران از سياستهاى دوران رضا شاهى به شمار نمى رفت . رضا شاه در پى
شدن توسعه يافت و ت ا » ملت « محدود ساختن قدرت روحانيت بود . در دوران رضا شاه انديشه
داد . جامعه اى كه ميرفت تا همه ساكنين ايران، » ملت « جاى خود را به » امت « حدودى انديشه دينى
خود را ايرانى بدانند، بدون آنكه مذهب، مرام سياسى و قومى در آن دخالت آشكارى داشته باشد .
اما در سالهاى پس از سقوط رضا شاه آهسته آهسته اين سياست به فراموشى سپرده شد و
به حوزه سياست رسوخ كرد و جنگ سرد عليه اتحاد جماهير شوروى » امت اسلامى « بازگشت فكر
و بلوك شرق اين انديشه را در ميان رجال سياسى ايران تقويت كرد .
تأسيس فدائيان اسلام پس از خروج رضا شاه از ايران براى مقابله با چپگراىى در ايران بود . در
دهه سالهاى ۲۰ و ۳۰ تعقيب اقليت هاى مذهبى، بويژه بهائيان به بهانه مخالفت با افكار شبه مذهبى و
انداخت و » امت اسلامى « چپگراىى، دولت هاى پس از شهريور ۱۳۲۰ و شاه را در كوره راه
آشكارا در مخالفت آرمانهاى انقلاب مشروطيت و اصول قانون اساسى دولت مشروطه قرار داد .
تقريبا همه رجال سياسى، وابسته و ملى، به اين بيراهه سياسى كمك شايانى كردند و شتاب بيشترى
به بيگانه ساختن جامعه مدنى ايران از آرمانهاى دموكراتيك جنبش مشروطيت ايران نمودند . فرصت
مغتنمى براى استحكام دموكراسى در ايران از دست رفت و كسب رأى مردم براى پشتيبانى از رفورم
و اصلاحات ، حتى در محدوده كنترل شده آن، از چنگ شاه و دولت خارج گرديد . با خروج رضا شاه ،
رضا شاه زدائى با شدت هر چه تمامتر آغاز گرديد . دستگاه روحانيت، چون موريانه به خائيدن اركان
» تجدد، ترقى و آزاديخواهى « دموكراسى مشغول شد و تمامى جلوه هاى زندگى مدرن و انديشه
بازيچه دست قدرت هاى ارتجاعى در ايران گرديد . دستگاه روحانيت شيعه با كمك همه زمامداران
پس از شهريور ۲۰ در پى بازگشت زنان به زير چادر و چاقچور بود و تعطيل مدارس مختلط ر ا
در » حقايق و احكام اسلامى « خواستار گشت . كانونها و انجمن هاى تبليغات اسلامى براى نشر
سراسر كشور افتتاح گرديد و به انتشار جزوات و روزنامه هاى دينى روزانه، هفتگى و ماهانه ب ا
مشغول شد . » اسلامى « و يا » اسلام « پسوند
در مجموع عقده ديرينه روحانيون پس از ظهور جنبش بابى و سپس بهائى در ايران، دوباره سرباز
كرد و ميدان براى ابراز نفرت و دشمنى عليه اقليت هاى مذهبى به ويژه بهائيان و همچنين براندازى
فراختر گرديد . » بيدارى و روشنگرى ايرانيان « انديشه
با پافشارى مراجع تقليد در برنامه دروس دبستانها و » تعليمات دينى « و » تبليغات اسلامى «
دبيرستانها گنجانده شد . تمامى اين فعاليتها در تهران و شهرستانها در دهه ۲۰ و پس از آن گرد
محور مخالفت عليه بهائيان، كسروى و طرفدارانش و حزب توده و هوادارانش كه زير نظر دولت و در
بيشتر مواقع با كمك مالى و سازمانى دولت انجام ميگرفت، دور ميزد . در حقيقت اين دستگاه روحانيت
را در ايران ريشه دار ساخت كه هر چه در ايران انجام ميگيرد » دائى جان ناپلئونى « بود كه فكر
كه ، » يادداشتهاى كينيازدالگوركى « ساخته قدرتهاى خارجى است . آثار جعلى و ساختگى چون
35
ساخته قلم خيال پرداز على جواهر كلام بود و با كمك مالى آستان قدس رضوى و تشويق مراجع
شيعه چاپ و انتشار يافت، تنها يكى از ترفندهاى دستگاه روحانيت بود . 62
از مغز » هر انديشه غير اسلامى ساخته بيگانگان است « اصولا انتشار و تبليغ اين فكر مزورانه كه
كپك زده ملايان سرچشمه مى گرفت كه به اين وسيله ميل داشتند آنچه را اسلامى نبود و مانعى براى
قدرت گيرى دكانداران دين شيعى در ايران مى شد، ضد ايرانى و بيگانه بخوانند . اين بيگانه سازى
مزورانه و پراكندن تخم نفاق و دشمنى تنها دامن اقليت هاى دينى و يا احزاب مترقى ملى و چپ
مستقل را نگرفت، بلكه خود دولت و حكومت مشروطه، در دراز مدت به زير سئوال رفت و سبب شد كه
بالاخره ملايان در سطح وسيعى انقلاب مردمى مشروطيت ايران را كه عليه قدرت روحانيت و حكومت
استبدادى قاجاريه انجام گرفته بود، از ساخته هاى روس و انگليس بنامند و به تبليغ اين فكر مشغول
گردند كه حكومت مشروطه و قوانين غير شرعى از بنيان با دين مبين اسلام و تاريخ ايران در تضاد
است .
گفتيم كه پس از كودتاى ۲۸ مرداد، ملايان سهم ويژه دستگاه روحانيت را از شركت در كودتا مى
خواستند و اين تنها با سركوب حزب توده و بهائيان ممكن بود . واعظ مشكوك و معروف حجت الاسلام
محمد تقى فلسفى در خاطرات خود ياد آور شده است كه سخنرانى هاى او عليه بهائيان با توافق قبلى
آيت الله بروجردى و محمد رضا شاه صورت گرفت . فلسفى در مصاحبه اى با خبرنگار اتحاد ملى در
قبل از اينكه ماه مبارك « : ۱۹ ارديبهشت ۱۳۳٤ در باره ملاقات خود با آيت الله بروجردى گفت
رمضان پيش آيد به قم مشرف شدم و در آنجا آيت الله بروجردى را بسيار ملول ديدم و گفتند حالا كه
قضيه نفت حل شده و كار توده ايها هم به انجام رسيده، بايد براى بهائيان فكرى كرد و قد علم
.» نمود
آيت الله برجردى به من پيغام مى « : خود مى نويسد » خاطرات و مبارزات « محمد تقى فلسفى در
دادند كه موضوع [ بهائىان ] را به مقامات دولتى بگويم ... بالاخره ايشان بعد از ماه رمضان سال
۱۳۳۲ نامه اى مرقوم فرمودند كه شاه را ملاقات كنم و اعتراض و گله مندى معظم له از وضعيت
بهائى ها را به اطلاع او برسانم ... در سال ۱۳٤۳ قبل از شروع ماه مبارك رمضان به آيت الله
بروجردى عرض كردم كه آيا موافق هستيد مسئله بهائى ها را در سخنرانى هاى مسجد شاه كه به
طور مستقيم از راديو پخش مى شود ، تعقيب كنم؟ ايشان قدرى فكر كردند و بعد فرمودند : اگر
بگوئىد خوب است، حالا كه مقامات [ احتمالا سركوب و نابودى بهائىان را ] گوش نمى كنند، اقلا بهائىها در برابر افكار عمومى كوبيده شوند . ايشان گفتند لازم است قبلا اين را به شاه بگوئيد كه
بعدا مستمسك به دست او نيايد كه كار شكنى بكند و پخش سخنرانى از راديو قطع گردد، زيرا اين
مطالب براى مسلمانان خيلى گران خواهد بود و باعث تجرى هر چه بيشتر بهائىها ميشود ... به دفتر
آيت الله بروجردى نظر موافق دارند « : شاه تلفن كردم و وقت ملاقات خواستم . در ملاقات با او گفتم
مسئله بهائيان كه موجب نگرانى مسلمانان شده است در سخنرانىهاى ماه رمضان كه از راديو
پخش مى شود مورد بحث قرار گيرد . آيا اعليحضرت هم موافق هستند؟ به روايت فلسفى شاه لحظه
سفير روسيه تزارى در ايران . بين سالهاى ۱۸٤٥ تا ۱۸٥٤ . در Dalgorukov 62 [ پرنس ديمترى دالگوروكوف
اثر ذهن بيمار على جواهر كلام، تلاشى بود تا جنبش باب و » يادداشتهاى كينيازدالگوركى « كتاب جعلى و ساختگى
بها را به روسيه تزارى منتسب كند . اين كتاب در نخست سروصدائى در ايران به پا كرد، اما پس از مدت كوتاهى
جعلى بودن آن مورد توجه محققين تاريخ و مذهب قرار گرفت . استاد عباس اقبال آشتيانى در مقاله اى مشروح اين
يادداشتها را جعلى و كار شيادان مى شمرد(مجله يادگار سال پنجم، شماره هاى ۸ و ۹). استاد مجتبى مينوى اين
. يادداشتها را مجعول و جاعل را نيز از اهل ايران دانسته ( مجله راهنماى كتاب سال ششم، شماره هاى ۱ و ۲
از دكتر فريدون آدميت ] » اميركبير و ايران « همچنين مراجعه كنيد به كتاب
36
» برويد بگوئيد . 63 « اى سكوت كرد و بعد گفت
فلسفى از سال ۱۳۲۷ عليه حزب توده در ماه رمضان سخنرانى ميكرد . قلع و قمع بابيان و بهائيان
هميشه خواسته قلبى ملايان و شركاى ديوانى آنها بود و در همان ايام هم در تهران و شهرستانه ا
شايع بود كه سركوب بهائيان و تخريب مراكز ادارى و دينى بهائيان در برنامه دولت هست، اما ت ا
رمضان سال ۱۳۳٤ ، زمان آن نرسيده بود .
به خواسته آيت الله بروجردى، بلا فاصله پس از ۲۸ مرداد، تعقيب بهائيان با سخنرانىهاى محمد تقى
۱۹٥٥ آغاز شد . وى حملات شديدى را عليه بهائيان براه انداخت و مراكز / فلسفى در رمضان ۱۳۳٤
بهائيان در تهران و شهرستانها بدست دولت افتاد . در تهران تيمسار باتمانقليچ رئيس ستاد بزرگ
ارتشتاران و تيمور بختيار فرمانده نظامى تهران، در مقابل دوربين خبرنگاران خارجى و داخلى، كلنگ
در دست گرفتند و گنبد مركز بهائيان را خراب كردند . مركز بهائيان سالها به محل فرماندارى نظامى
تبديل شد .
در » معاون قدرتمندترين دستگاه دولت يعنى سازمان اطلاعات و امنيت كشور « سرتيپ محمد آيرملو
يك روز صبح تيمسار باتمانقليج رئىس ستاد ارتش و تيمسار بختيار « : خاطرات خود مى نويسد
فرماندار نظامى روى بام حظيرة القدس [ مركز بهائىان در تهران ] باشگاه مذهبى بهائىان رفته كلنگ
بدست گرفتند و به ويران كردن گنبد آن پرداختند . صبح روز بعد وابسته نظامى آمريكا به دفتر من
آمد و با چهره اى برافروخته گفت : اين چه كارى بود كه از رئيس ستاد ارتش سرزد . چرا بايد يك
رئىس ستاد ارتش كلنگ بدست بگيرد و جلوى چشم همگان ساختمانى را خراب كند، آن هم
ساختمانى كه مورد علاقه و احترام شمارى از مردم كشور شما است؟ كشور من به ايران كمك مى
كند تا به تعمير خرابى ها بپردازد، آن وقت شما جاهاى آباد را هم خراب مى كنيد .... ؟
من كه خود نتوانسته بودم يك دليل منطقى براى اين تخريب، آن هم بدست رئيس ستاد ارتش پيدا كنم
در برابر سرزنشهاى وابسته نظامى آمريكا دهانم بسته ماند و پاسخى ندادم . چند ساعت بعد
شادروان باتمانقليج من را خواست و بى صبرانه پرسيد كه وابستگان نظامى در باره رخداد ديروز چه
مى گويند؟ من صريحا گفته هاى وابسته نظامى آمريكا را بازگو كردم و افزودم چند نفر ديگر از
وابستگان نظامى نيز در اين كار شگفتى و تأسف نشان دادند . هنگاميكه آثار ناراحتى در چهره ى
ايشان نمودار شد پرسيدم؟ تيمسار براستى انگيزه ى شما در اين كار چه بوده است؟ ايشان سر ر ا
بلند كرده گفتند : من انگيزه اى نداشتم اين دستور ارباب بود . كه مقصود شان شادروان محمد رض ا
شاه بود . بگونه اى كه بعدها در كتابها خواندم محمد رضا شاه اين دستور را براى بدست آوردن دل
چاپ چهارم، صفحه » مركز اسناد انقلاب اسلامى « انتشارات » خاطرات و مبارزات حجة الاسلام فلسفى «] 63
۲۰۰ به بعد . در همين كتاب اسناد و مداركى يافت ميشود كه ملايان و رجال سياسى دست در دست يكديگر عليه جامعه
بهائيان و سركوب و آزار آنان، حتى در فكر تهيه لايحه غير قانونى كردن جامعه بهائى بودند . اين اسناد نشان ميدهد
كه شاه و اسدالله علم نخست وزير انتصابى او شريك در اين ماجراها بودند .
ناشر : محفل روحانى ملى بهائىان آلمان ) پس از رد سياسى بودن ) » آئين بهائى يك نهضت سياسى نيست « در كتاب
اين آئين، به ايراداتى كه سران جمهورى اسلامى به بهائيان مى گيرند جواب داده و از جمله نويسنده و يا نويسندگان
اين كتاب متذكر ميشوند كه در دوران محمد رضا شاه بهائيان چه مشكلاتى را با دولت هاى شاه داشته اند.در
۱۹٤۳ مراكز بهائى در / ۱۹٤۱ عده اى از بهائيان يزد به اتهام بهائى بودن به زندان مى افتند.در سال ۱۳۲۲ /۱۳۲۰
۱۹٤٦ در كاشان و شاهرود عده اى از بهائيان به قتل / شهرستانها تصرف و برخى تخريب ميشوند . در سال ۱۳۲٥
۱۹٥۱ جهاد عليه بهائيان اعلام ميگردد و آنان را به همبستگى ب ا / ميرسند و قاتلين دستگير نمى شوند.در سال ۱۳۳۰
۱۹٥٥ ، بهائيان در سراسر كشور / كمونيستها متهم ميكنند.پس از سخنرانيهاى شيخ محمد تقى فلسفى در سال ۱۳۳٤
۱۹٥٦ به سبب اين اقدامات بهائيان به سازمان ملل شكايت ميكنند . / تعقيب و عده اى به قتل ميرسند . در سال ۱۳۳٥
/ در فاصله ۱۹٥٦ تا ۱۹٦۳ اجتماعات بهائى از طرف دولت غير قانونى اعلام ميگردد و بالاخره در سپتامبر سال ۱۳٥۷
۱۹۷۸ ساواك ترتيب يك قيام ضد بهائى را در شيراز ميدهد و هدف آن است كه عمليات ضد دولتى را منحرف و به يك
شورش ضد بهائى تبديل نمايد . بيش از سيصد خانه بهائى تاراج و سپس به آتش كشيده ميشود . در همين زمان آيت
الله خمينى در پاريس سخنرانى كرد و به اين قضيه اشاره نمود ]
37

چند آخوند با نفوذ آن زمان به ويژه سيد ابوالقاسم كاشانى صادر كرده بود ... جالب آن است كه
شادروان محمد رضا شاه ۲٥ سال پس از اين حادثه نتيجه رو دادن به آخوندها را ديد و نيز پس از
۲٥ سال تيمسار باتمانقليج هنگامى كه در تلاطم انقلاب ۱۳٥۷ دستگير و محاكمه شد از اين واقعه
» براى دفاع نسبتا موفقيت آميز خود سود جست . 64
اقدامات آيت الله بروجردى و اصولا تلاشهاى دستگاه روحانيت شيعه عليه بهائىان تنها براى حفظ
انجام نمى گرفت . بلكه وسيله اى بود تا خود را شريك كودتاى ۲۸ مرداد و » بيضه دين مبين اسلام «
شاه قلمداد نمايند .
شاه و دولت هاى پس از كودتاى ۲۸ مرداد با انجام خواسته هاى غير قانونى مراجع تقليد و
روحانيون در واقع بر شراكت آنان در قدرت دولت مهر تأييد مى زدند . با مطالعه اسناد، نامه ها و
اعلاميه هاى روحانيون پس از كودتاى ۲۸ مرداد تا انقلاب ٥۷ در مى يابيم كه چگونه روابط دربار و
دولت با روحانيت تنگ و صميمانه است . اين روابط صميمانه به آنجائى كشيده بود كه آيت الله
بروجردى براى رسيدن به اميال و هوسهاى شيطانى خود از شاه و نخست وزير حسين علاء مى
خواهد قانون اساسى كشور مشروطه را تغيير دهند . عين نامه بشرح زير است :
بسم الله الرحمن الرحيم . جناب آقاى [ حسين علاء ] نخست وزير دام اجلاله . مرقومه جنابعالى مورخ «
پنجم تيرماه ۱۳۳٤ كه حاكى از صدور اوامر لازمه از طرف اعليحضرت همايونى به دولت در اجراى
نظرياتى كه حقير در عريضه مورخه بيست و هفتم شوال ۱۳۷٤ عرض كرده بودم وسيله جناب آقاى
حاج قائم مقام الملك رفيع واصل گرديد و شرح نظريات حقير را مرقوم داشته بوديد :
۱- از تبليغات مضره فرقه بهاىى كه بر خلاف دين مبين اسلام است جلوگيرى شود .
۲- محافل و مراكز تبليغاتى آنها در هر نقطه مملكت كه مفتوح شده است موقوف گردد .
۳- مستخدمينى كه اقرار بر خلاف اديانى كه در قانون اساسى مصرح است بنمايند، پس از رسيدگى
بر طبق قانون استخدام كشورى اخراج شوند و بالملازمه آنها هم مشمول اين دستور خواهند بود ....
خداوند عزشأنه ديانت مقدسه اسلام و استقلال مملكت ايران را از گزند حوادث و تهاجم معاندين
محفوظ و اعليحضزت همايونى و اولياى امور را در حفظ مصالح مملكت و تقويت ديانت مقدسه موفق
٦ تير ۱۳۳٤ حسين / و مؤيد فرمايد . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته . هفتم ذيقعدة الحرام ۱۳۷٤
» الطباطباىى . 65
محمد تقى فلسفى در آن دوران و هم چنان پس از آن در مساجد و تكاياى تهران و شهرستانها ب ا
بازاريان، كارمندان، دانشجويان، دانش آموزان، كارگران غيرتمند ايران قيام « : صداى بلند ميگفت
كنيد و با اين بى دينان و بهائى مسلكان [ منظور شاه، نخست وزير و وكلاى مجلس شوراى ملى بود ]
مبارزه كنيد و ريشه آنها را بركنيد تا ثابت شود كه [ امام ] على زنده است . پيغمبر [ اسلام ] زنده است
و دين اسلام زوال پذير نيست . بيش از اين اجازه ندهيد اين دولت غير قانونى دين اسلام را خوار
.»... كند
دستگاه روحانيت پس از شركت موفقيت آميز خود در كودتاى ۲۸ مرداد، هرگونه اصلاحات سياسى،
اجتماعى و اقتصادى را به بهائيان نسبت مى داد و با اين كار احساسات دينى و ضد بهائى خفته در
جامعه ايران را بيدار مى كردند و هر گاه شاه و دولت از اصلاحات اعلام شده عقب نشينى ميكردند،
بنا به « و يا » شكست دولت « و » قرارداد بين دولت و روحانيون « روحانيون و مراجع تقليد به آن
خواست خداوند و با پشتكار شما ملت قهرمان مسلمان و سعى و كوشش خستگى ناپذير علماء فتح و
[ نوشته تيمسار محمد آيرملو، چاپ نخست در آلمان، صفحه ۲۱۳ و ۲۱٤ » يادواره يك بچه قزاق «] 64
[ صفحه ٤۹۸ » مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست « 65 [ كتاب
38
عنوان ميدادند . 66 » پيروزى با ما شد
بستن كانون فساد دينى و مملكتى [ حظيرة « آيت الله سيد محمد بهبهانى در تلگرافى به شاه از
القدس، مركز بهائيان ]... به وسيله ارتش اسلام تشكرات صميمانه تقديم و آن را عيدى از اعياد
به طورى كه مكرر از م ا « : شاه در جواب آيت الله بهبهانى خاطر نشان ساخت » مذهبى بر شمرد
شنيده ايد هميشه خود را در اجراى مقررات اسلام موظف دانسته و ادامه اين توفيق را از خداوند
.» متعال خواهانيم
سلطنت ايران ناميده و به » دشمنان و اخلالگران « آيت الله بروجردى در تلگرافى به شاه بهائيان را
خداوند عز شأنه، ديانت مقدسه اسلام و سلطنت ايران را از گزند دشمنان و « : شاه مينويسد
.» اخلالگران حفظ فرموده، وجود مبارك را براى مسلمين مستدام دارد
او به » خدمات پر قيمت « مرجع تقليد شيعيان، آيت الله بروجردى در نامه اى به محمد تقى فلسفى از
قدردانى كرد و ابراز داشت كه » ديانت مقدسه اسلام بلكه مطلق ديانات و نسبت به قرآن كريم «
بهائيان در دستگاه دولت نفوذ كامل دارند و لذا اهم امور در اين مقام تسويه ادارات و وزارتخانه ها و
پستهاى حساس مملكت است از اين فرقه . وى در مصاحبه اى در كيهان ويران كردن حظيرة القدس،
طرد بهائيان از ادارات و بنگاههاى دولتى و تصويب طرحى براى اخراج تمامى بهائيان از ايران ر ا
خواهان شد .
محمد تقى فلسفى بر روى منبر حتى از پراكندن شايعات و جعليات لحظه اى درنگ نمى كرد و براى بر
انگيختن مردم عامى، خرافاتى و متعصب عليه بهائيان به حربه قديمى همه روضه خوانان متوسل شد و
يكى از افراد توده اى نزد خود من اقرار كرد و گفت چون طرق فعاليت به روى م ا « : به دروغ گفت
بسته شده ... چون شنيديم بهائيها در سال آينده قصد كودتا دارند بدين لحاظ به سوى آنان گرويديم ت ا
بتوانيم در آن موقع عمل حادى انجام دهيم و حتى براى اينكه خود را خيلى علاقمند به مذهب بهائى
وى در جواب اعتراضات مجامع و مؤسسات بين .» نشان دهيم به آئين و روش آنان از آنها زن گرفتيم
الملى و احتمالا اعتراضات كشورهاى غربى عليه سركوب بهائيان در ايران به ترفند ديگرى دست زد و
ما در باره مذهب صحبت نكرده ايم، بلكه راجع به دسته اى كه نقاب مذهبى به « : در بالاى منبر گفت
وى خود بر روى منبر اعتراف ميكند كه با كارمندان سفارت آمريكا، »... صورت زده بحث نموده ايم
به « روابط نزديكى دارد و با صداى بلند ميگويد ، » لانه جاسوسى « بگفته آيت الله روح الله خمينى
آمريكائيها پيام دادم كه مسلمانان با توده ايها مبارزه كرده اند و شما اگر بخواهيد از بهائيان حمايت
بدين سان محمد تقى .» نمائيد مثل اين است كه توده ايها را كه دشمن آمريكا هستند تقويت كرده ايد
فلسفى خود را يكى از عوامل آنان براى مقابله با انديشه هاى كمونيستى و سوسياليستى در ايران
مى شناساند و به كنايه سياست جنگ سرد آمريكائيان و اروپائيان را وسيله اى براى مبارزه ب ا
بهائيان و سركوب آنان را هم در راستاى همان سياست قالب مى كند . بدين معنى كه مبارزه ب ا
بهائيان يك سبقه دينى ندارد، و تنها يك مبارزه براى حفظ يكپارچگى ايران، بلكه جزئى از مبارزه عليه
كمونيسم جهانى است . 67
اقدامات ضد بهاىى آيت الله بروجردى تنها با تشويق فلسفى واعظ براى سخنرانى عليه دين بهاىى
پايان نمى گرفت؛ بلكه وى به سراسر ايران طلبه و چماقداران خود را گسيل مى داشت تا با هميارى
مردم متعصب مذهبى وتحريك شده، به قتل و غارت بهاىىان مشغول شوند . تنها از ميان صدها سند ،
نگارنده اشاره اى مختصر به اقدامات شيخ حسينعلى منتظرى ميكنم كه يكى از شرورترين ملايان
ا ز انتشارات مركز بررسى اسناد تاريخى وزارت » زبان گوياى اسلام، حجة الاسلام محمد تقى فلسفى «] 66
اطلاعات، جلد نهم ]
از انتشارات بنياد مطالعات ايران در آمريكا شماره ويژه » ايران نامه « 67 [ براى اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به
[» جوامع غير مسلمان ايران «
39
حوزه درس آيت الله بروجردى بود .
آيت الله « شيخ حسينعلى منتظرى در آن دوران طلبه اى جوان بود اما بعدها در سنين كهولت به مقام
آيت الله روح الله خمينى رسيد وى دفتر قطور » پيشوا و رهبر انقلاب اسلامى « و نيابت » العظماىى
اعمال خود را باز ميكند و بدون هيچ پرده پوشى، حتا با افتخار، به مسائلى اشاره ميكند كه ما تنه ا
فرازهاىى از آن را نقل مى كنيم :
مرحوم بروجردى خيلى ضد بهاىى بود، مثلا در طرف هاى يزد يك بهاىى را كشته بودند و بنا بود «
قاتل را اعدام كنند ... آقاى بروجردى در اين قضيه خواب نداشت و مى خواست به هر قيمتى كه هست
از اعدام او جلوگيرى كند [ قاتل به سبب تلاشهاى غير قانونى آيت الله بروجردى و دولت آزاد
شد ]... يك سال كه ماه رمضان كه آقاى فلسفى از راديو صحبت مى كرد آقاى بروجردى به او گفته بود
كه عليه بهاييها صحبت كند، آيت الله كاشانى هم با اين معنا موافق بود، آقاى فلسفى در ماه رمضان
شروع كرد عليه بهاييها صحبت كردن، صحبت آقاى فلسفى در آن سال خيلى گل كرد و مردم همه
منتظرى مأمور مى » اطراف راديو جمع ميشدند صحبتهاى آقاى فلسفى را گوش كنند ... همان ايام
من از آيت الله بروجردى راجع به معاشرت و خريد و فروش و معامله ب ا « شود كه برود نجف آباد
بهاييها سئوالى كردم و ايشان در جواب [ فتواىى ] مرقوم فرمودند : بسمه تعالى، لازم است مسلمين ب ا
اين فرقه معاشرت و مخالطه و معامله را ترك كنند ... اعلاميه در سطح شهر پخش شد و تبليغات
زيادى در مساجد و جاهاى ديگر انجام گرفت ... با خوانده شدن اين حكم، جو گسترده اى عليه
بهائىت در نجف آباد ايجاد شد . آن وقت كارى كه من كردم اين بود كه تمام طبقات و اصناف نجف
آباد را دعوت كردم ، همه عليه بهائيت اعلاميه دادند، مثلا نانوا ها نوشتند ما به بهاييها نان نمى
فروشيم، راننده ها امضا كردند كه ما ديگر سوارشان نمى كنيم ... خلاصه كارى كرديم كه از نجف
آباد تا اصفهان كه كرايه ماشين يك تومان بود يك بهاىى التماس مى كرد پنجاه تومان بدهد و او ر ا
نمى بردند، البته همه اين نبردنها هم از روى ايمان نبود، خيلى ها از ديگران و از جو عمومى جامعه
مى ترسيدند ... بالاخره با اين حركت آنها در نجف آباد متلاشى شدند ... بعد از اين قضيه متفرق
شدند و در همه جا از چشم مردم خود را مخفى مى كردند ... بعد اين قضيه را ما به اصفهان هم
كشانديم ... در آنجا هم سروصداى گسترده اى عليه بهائىت بر پا شد ... بالاخره پس از مدتى
»... مشخص شد كه مؤسس و محرك اين جريان من هستم . 68
با دسيسه همين فقيه عادل، آيت الله منتظرى، غارت و چپاول و آوارگى بهاييان نجف آباد آغاز شد و
مركز بهاييان نجف ، » ولايت فقيه « دولت هيچ كارى انجام نداد . حتى بدستور همين مروج و مغز متفكر
كاملا در جريان [ كارهاى من ] « آباد را به آتش كشيدند . منتظرى اعتراف ميكند كه آيت الله بروجردى
.» بودند و از فعاليتهاى من خوشحال بودند
نرسيد و حتا از مراد و » نيابت امام « منتظرى به سبب دسيسه ملايانى شنيع تر از خودش به مقام
براى هميشه » روحانيت مبارز « ٦۸ نامه اى دريافت كرد كه در تاريخ /۱/ پيشواى خود در تاريخ ٦
جاويد خواهد ماند . خمينى بدون ذكر عنوان آيت اللهى به منتظرى خطاب مى كند :
جناب آقاى منتظرى، با دلى پر خون و قلبى شكسته چند كلمه برايتان مى نويسم تا مردم روزى در «
جريان امر قرار گيرند . شما ... صلاحيت و مشروعيت رهبرى آينده نظام را از دست داده ايد ... [ از
اين پس ] به طلابى كه پول براى شما مى آورند بگوييد به قم منزل آقاى پسنديده [ برادرم ] و يا در
تهران به جماران [ منزل خودم ] مراجعه كنند، به حمدالله از اين پس شما مسئله مالى [ از صدقه سر
آنگاه حضرت امام .»... انقلاب اسلامى و چپاول و غارت اموال مسلمين و غير مسلمين ] هم نداريد
از آنجا كه ساده لوح « : نايب خود را ابله مى خواند و به زبان آخوندى خطاب به منتظرى مى نويسد
و آنگاه خمينى در » شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد « در خانه خود زندانى هستيد » هستيد
موجب خيانتى بزرگ به سربازان گمنام امام زمان روحى له « : آخر نامه علت را هم مى نويسد كه شما
[ 68 [ خاطرات آيت الله حسينعلى منتظرى، صفحات ۹٤ تا ۹٦
40
الفدا [ منظور خيانت به مأمورين ساوما و واواك است ] و خونهاى پاك شهداى اسلام و انقلاب كرديد
نايب .» براى اين كه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد شايد خدا كمكتان كند
امام خمينى حضرت آيت الله العضمى حسينعلى منتظرى در جواب اين نامه توهين آميز در كمال
به من اجازه فرماىىد هم چون گذشته يك طلبه كوچك و حقير در « : حقارت و بيچارگى مى نويسند
حوزه علميه به تدريس و فعاليتهاى علمى ... زير سايه رهبرى حكيمانه حضرتعالى اشتغال داشته
»... باشم . 69
پس از پايان ماه رمضان ۱۳۳٤ خورشيدى علماى اعلام و ائمه جماعت و همه وعاظ و مبلغين اهل منبر
و هم چنين نماينده آيت الله بروجردى در منزل آيت الله خوانسارى جمع شدند و پس از شور و
نوشتند و خواهان » حضور اعليحضرت همايونى « مشورت، شركت كنندگان در آن جلسه در نامه اى به
تسريع و يك سره كردن كار بهائيان در ايران شدند . علماى اعلام در آن نامه وفادارى خود را به
سلطنت با آب و تاب بيان كردند و از شاه خواستند كه كار بهائيان را هم به مانند سركوب خونين توده
.» ديگر استخوان لاى زخم گذاشته نشود « ايها به آخر رساند . تا
آرام آرام تبديل به جنبش ضد » فرقه ضاله و منحرف بهائى « مبارزه براى پاك سازى ايران از وجود
غربى و ضد آمريكاىى شد و نهايتا در طول چند دهه تبديل به مبارزه براى سرنگونى سلطنت پهلوى
در ايران گرديد .
حضور دو امير عالى رتبه ارتش در خراب كردن حظيرة القدس بهائيان نشانه رضايت شاه و سياست
دولت وى براى تعقيب و سركوب بهائيان و نمايشى خارج از دور انديشى و آينده نگرى، براى جلب
توجه آيات عظام بود ....
انجام نمى گرفت . بلكه اهرمى » بيضه دين مبين اسلام « اقدامات ملايان عليه بهائيان تنها براى حفظ
بود تا قدرت دستگاه مرجعيت و روحانيت را به رخ دولت كشند و براى عامه مردم به نمايش گذارند .
دستگاه روحانيت بر خلاف فكر عاميانه اى كه در ميان مردم رواج يافت و از حماقت هاى حزب توده
را تاجبخش قلمداد مى كردند . اما واقعيت چيزى ديگر بود . اين » شعبان خان جعفرى « ، ايران بود
دستگاه روحانيت بود كه هر زمان اصلاحات اجتماعى، ظاهرى مخالف دستگاه روحانيت پيدا مى
كرد، به حافظه شاه و دولت تلنگر مى زدند كه تاج و تخت و قدرت را از صدقه سر مجاهدتهاى ما در
كودتاى ۲۸ مرداد دارى .
در نامه هاى آيت الله بروجردى و نامه ها و سخنرانيهاى آيت الله خمينى قبل از ۱٥ خرداد، و همچنين
خاطرات روحانيون آن زمان كه اكنون وسيله رژيم اسلامى در ايران منتشر ميشود . اين عقيده باره ا
ابراز شده و بكرات مى خوانيم كه به شاه هشدار مى دهند كه تاج دوباره يافته خود را مديون
عليه دولت دكتر مصدق است و گاه در نامه هاى خود به او اخطار ميكنند » روحانيت مبارز « اقدامات
رنجشى پيدا نمايند، آنها مى توانند و قدرت آن را دارند » فقها « و » روحانيت « كه اگر كارى كند كه
كه او را از تاج و تخت به زير كشند . 70
دكتر مهدى حائرى يزدى، فرزند آيت الله عبدالكريم حائرى يزدى، مرجع تقليد شيعيان و بنيادگذار
حوزه علميه قم، پس از تحصيل در حوزه قم و اخذ درجه احتهاد در انگليس، آمريكا و كانادا به
آموختن فلسفه غرب پرداخت و سپس در آنجا به تدريس و تحقيق در زمينه هاى فلسفى مشغول شد .
[ 69 [ خاطرات آيت الله حسينعلى منتظرى، صفحات ٥۳۹ و ٥٤۰
چاپ تهران پائىز ۱۳۷۹ ، با مكاتبات فراوانى از روابط ، » مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست « 70 [ در كتاب
شاه و دولتهاى او با مراجع تقليد و آيات عظام آيت الله ميرزا محمد حسين نائينى، حاج سيد ابوالحسن اصفهانى،
حاج آقا حسين قمى، حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى و حاج آقا حسين بروجردى آشنا مى شويم كه باعث اعجاب هر
پژوهنده اى خواهد شد . نقل همه اين اسناد در اين مقدمه باعث تطويل كلام مى گردد ]
41
طرح تاريخ شفاهى ايران « آقاى دكتر حبيب لاجوردى خاطرات دكتر مهدى حائرى يزدى را در سلسله
، وابسته به مركز مطالعات خاورميانه دانشگاه هاروارد به صورت گفت و گو منتشر كرده است كه
قسمتهاىى از آن به وقايع بعد از ۲۸ مرداد، نقش روحانيون در سقوط دكتر مصدق و اتحاد شاه و
روحانيون در اداره كشور مربوط ميشود كه خواندنش مىتواند كليد فهم تحولات سياسى و مذهبى در
ايران باشد .
اينها، [ حكومت اسلامى ] ، ب ا « معتقد است كه » ولايت فقيه « دكتر مهدى حائرى يزدى پيرامون نظريه
اين تفسير به هيچ وجه ريشه ندارد . نخير، حداقل من نتوانسته ام مدركى در عقل، كتاب و سنت
حائرى يزدى رابطه بسيار نزديكى با آيت الله بروجردى داشت و بيان ميكند كه .» برايش پيدا كنم
در مسائل مذهبى دستور مى داد به حكومت . و هيئت حاكمه هم دستور او را انجام « آقاى بروجردى
مى داد ... مثلا دكتر مصدق را تأييد نكرده يا نمى كرد ولى شاه را وقتى كه از ايتاليا آمد، تأييد
كرد ... دكتر مصدق هم خيلى از ايشان احترام مى كرد تا آنجا كه از قانون اختيارات خودش استفاده
كرد و يك قانون خاصى براى آقاى بروجردى وضع كرد كه هر روزنامه اى كه اهانت به مرجع تقليد
بكند بدون محاكمه روزنامه اش تعطيل خواهد شد . اين قانون ايشان فقط به خاطر آقاى بروجردى
وضع كرد كه حتى آقاى [ آيت الله ] كاشانى از اين جريان بدش آمد . يكى از جهاتى كه آقاى كاشانى
رابطه اش با دكتر مصدق به هم خورد همين مسئله بود كه دكتر مصدق جانبدارى آقاى بروجردى ر ا
.»... كرد
دكتر حائرى يزدى خاطره اى از آيت الله مير سيد محمد بهبهانى نقل ميكند كه بسيار خواندنى و
عبرت انگيز است زيرا با توجه به گفته ايشان آيت الله بهبهانى از نقشه كودتاى ۲۸ مرداد با خبر بوده
است . ايشان اعتراف ميكند :
از خانه آيت الله بهبهانى » درست صبح روز ۲۸ مرداد، هنوز آفتاب نزده بود تلفن خانه ام صدا كرد «
دارند . » يك كار واجبى « به ايشان پيغام مى دهند كه فورا بياييد به خانه آيت الله بهبهانى، ايشان
شما همين امروز صبح برويد به قم ... پيش « : حائرى يزدى به آنجا مى شتابد و آيت بهبهانى ميگويد
آقاى بروجردى و از طرف من بگوىىد كه آقا، مملكت در شرف اضمحلال است . در شرف از بين رفتن
است، براى اين كه صحبت جمهورى اين مملكت است . شاه رفته بيرون و همين امروز و فردا است كه
اصلا تمام اوضاع و احوال مملكت به هم بخورد . اصلا مملكت ديگر مى افتد آن طرف پرده آهنين . نه
اسمى از دين خواهد بود، نه اسمى از ايشان، نه اسمى از مرجعيت، نه اسمى اصلا از اصل دين،
اصلا كمونيستى مى شود ... ايشان هر چه زودتر يك فكرى بكنند ... يك دست خطى، يك حكمى صادر
بكنند كه بالاخره مردم آگاه بشوند از اين حقيقت، بيايند جلوى توده اى ها را بگيرند . خلاصه نگذارند
كه مملكت كمونيستى بشود ... عرض كنم حضورتان كه [ آيت الله بروجردى ] البته همان نحوى كه
بهاىىها را مخل امنيت و استقلال ايران مى دانست، توده اى ها را هم مى دانست و به همان ترتيبى
مبارزه مى كرد . » كه با بهاىى ها مبارزه مى كرد با توده اى ها هم
جريان مبارزه خيلى شديد و علنى با بهاىى ها بعد از ۲۸ « پيرامون دخالت آيت الله بروجردى از
آيت الله بروجردى ] نقش عمده ر ا ]« : سئوال مى شود . دكتر حائرى جواب مى دهد ، » مرداد
داشتند ... عرض كنم كه آن وقت آقاى خمينى جزو نزديكان آقاى بروجردى بود و حتى معروف بود كه
وزير خارجه آقاى بروجردى است . هنوز رابطه اش با آقاى بروجردى به هم نخورده بود، حد اقل يك
بار در آن قضيه، آقاى خمينى از طرف آقاى بروجردى به دربار رفت و شاه را ملاقات كرد، بعد از اين
كه شاه را ملاقات كرد، من خودم ايشان را ديدم، آقاى خمينىى را ديدم . خودش براى من تعريف
كرد . گفت كه بله، از طرف آقاى بروجردى رفتم شاه را ملاقات كردم . در آن جلسه آقاى خمينى واقعا خيلى شاداب و نيرومند به نظر مى رسيد . آقاى خمينى به طورى كه براى خود من نقل كرد، گفت بله
من به اعلىحضرت گفتم كه شاه فقيد پدر تاجدار فقيد شما، اين گروه ضاله [ بهاىى ] را داد به طويله
بستند ... آقاى خمينى ادامه داد : و الان هم مردم ايران همان جريان را از شما انتظار دارند . اين
مطلبى بود كه خود آقاى خمينى براى بنده نقل كردند ... عرض كنم كه آقاى بروجردى با شاه توطئه
كرده بود كه يك مقدار زيادى اينها [ بهائيان ] را كنترل كند . از جمله اين كه مركز تبليغاتشان را كه
همان حظيرة القدس در خيابان حافظ است، تعطيل نمايد ... آن وقت به همين مناسبت تصميم به توطئه
گرفته بودند، توطئه چيده بودند با خود شاه كه اين كار را بكنند . به فلسفى هم دستور داده بودند كه
برود بالاى منبر، توى ملت، ماه رمضان در مسجد شاه، مردم را آماده براى اين كار بكند و اين كار
»... را هم كردند . 71
شاه براى رضايت ملايان، يك اقليت بى آزار دينى را قربانى آنان كرد . در حالى كه همه از پير و جوان
در ايران ميدانستند كه بهائيان هيچ مخالفتى با حكومت مشروطه نداشته و ندارند و از دشمنان شاه
بشمار نمى رفتند
را براى مبارزه عليه » انجمن خيريه حجتيه مهدويه « پس از آن، باز هم براى رضايت ملايان، ساواك
بهائيان به وجود آورد كه شعب آن زير نظر ساواك 72 در سراسر كشور تأسيس شد و به فعاليتهاى
مذهبى و آموزش خبر گيرى و خبر رسانى و ايجاد آشوب در ميان اقليتهاى دينى بويژه بهائيان
مشغول گرديد . رفته رفته همين انجمن حجتيه كه بى ترديد با تأييد شاه بوجود آمده بود، بر خلاف نظر
گرديد .... » سازمان مجاهدين خلق « و » هيئت هاى مؤتلفه اسلامى « بنيانگذارانش، خود شكارگاه....

به مناسبت شهادت جانگداز "دکتر حسين فاطمي"

منبع : مقدمه کتاب "۲۳ سال علي دشتي" قسمت اول












































به مناسبت شهادت جانگداز "دکتر حسين فاطمي"و نقش سه آخوند مرتجع و خائن در کودتای ۲۸ مرداد و پيام آنها به شاه پس از کودتا: بروجردی، کاشانی و خميني !
**********************************************************************************

دكتر محمد مصدق به فرمان بركنارى خويش وقعى نگذاشت و شاه به رم رفت . كميته مركزى حزب
را خواهان شد . آن زمان دكتر » جمهورى دموكراتيك « توده طى اعلاميه اى سرنگونى سلطنت و ايجاد
حسين فاطمى پرشورترين مخالف شاه در راهپيمائيهايى كه جبهه ملى تشكيل ميداد شركت ميكرد و از جمهورى دفاع سرسختانه مينمود و در نطقهاى آتشين خود انقراض سلسله پهلوى را اعلام ميكرد .
بعقيده مورخين و محققين اين دوران كه بر مبناى سخنان دكتر حسين فاطمى در زندان استوار است ،
دكتر مصدق بر خلاف قسمى كه به قران خورده بود، موافقت پنهانى خود را با سخنان و اعمال دكتر


حسين فاطمى برسر سرنگونى سلطنت محمد رضا شاه اعلام كرده بود
. 57
رهبران مذهبى و جامعه ايران مشتاق بازگشت شاه بودند زيرا از بقدرت رسيدن حزب توده در ايران
حزب [ توده ] خلاف مذهب، حزب « : وحشت داشتند . ملايان و مردم مذهبى چنين فكر مى كردند كه
خلاف خدا، حزب بى دينى، حزب مصادره اموال [ است ] ... در ذهن آيت الله بروجردى رفته بود كه
دولت آقاى دكتر مصدق نسبت به مذهب لا بشرط است . من شنيده بودم كه مى گفت حكومت نسبت به
مذهب نبايد لابشرط، بى تفاوت باشد . بخصوص اينكه در آن زمان توده ايها پروبال گرفته بودند،
آيت الله » ايشان دلش مى خواست حكومت نسبت به مذهب لابشرط نباشد و مروج مذهب باشد . 58
حسينعلى منتظرى در خاطرات خود از نفرت آيت الله بروجردى و آيت الله كاشانى نسبت به حزب توده
و جامعه بهائيان ايران مطالب فراوانى نقل مى كند ...
آيت الله بروجردى و آيت الله كاشانى هر دو براى سلامت شاه و بازگشت سلطنت روضه خوانى و بر سر منابر مى » روضه دو طفلان مسلم « عزادارى بر پا كردند و به استناد تبليغات گروه هاى چپ خواندند . آيت الله بروجردى مرجع شيعيان جهان و همچنين روح الله خمينى، اولين كسى بود كه به شاه تلگراف فرستاد و شاه را به بازگشت به ايران فرا خواند . آيت الله بروجردى در جواب تلگراف حضور « : شاه كه هنوز در رم بسر ميبرد و زمينه بازگشت خود را فراهم ميكرد، چنين پاسخ نوشت مبارك اعليحضرت همايونى خلدالله مُلكه : تهران، تلگراف مبارك كه از رم مخابره فرموده بوديد و مبشر سلامت اعليحضرت همايونى بوده موجب مسرت گرديد . نظر به اينكه تصميم مراجعت فورى بوده جواب تأخير شد . اميد است ورود مسعود اعليحضرت به ايران مبارك و موجب اصلاح مفاسد فراموش نكنيم كه » دينيه و عظمت اسلام و آسايش مسلمين باشد . حسين طباطباىى بروجردى انتخاب آيت الله بروجردى به مرجعيت شيعه بعلت احتراماتى بود كه محمد رضا شاه قبل از رسيدن به مرجعيت شيعه به وى ميگذارد . آيت الله آقا حسين بروجردى اواسط سال ۱۳۲۳ در بيمارستان فيروز آبادى شهر رى بسترى شد و محمد رضا شاه به بيمارستان فيروزآبادى شتافت و پس از تفقد شاهانه همراه با عكس شاه بر بالين آيت الله بروجردى براى خبرگذاريهاى داخلى و خارجى، از وى عيادت كرد . اين ديدار سبب استحكام مرجعيت آيت الله بروجردى گرديد و در انظار عمومى سبب تأييد شاه و دولت از آيت الله بروجردى شد . اين بده بستانها بيشتر براى مقابله با حزب توده صورت ميگرفت و
به تفصيل در خاطرات محمد تقى فلسفى واعظ، مورد بحث قرار گرفته است . 59
آيت الله بروجردى بعدها به سبب رياست طلبى و پايدارى بر سنت عوام فريبىانه مذهبى مشكلات
فراوانى را براى شاه و دولت هاى وى ايجاد كرد و از عوامل اصلى توطئه عليه دكتر محمد مصدق
بود . ليست خواسته هاى وى روز بروز طولانى تر ميشد . مخالفت وى با ورزش زنان، حمام هاى نمره،
مدارس دخترانه، حق رأى براى زنان، تدريس تعليمات دينى و شرعيات در مدارس و دخالت هاى
نادرست وى در امور شهربانى و استانداريهاى كشور و مخالفت علنى وى عليه حزب توده و جامعه
بهائيان ايران در همه اسناد و مداركى كه اكنون منتشر شده اند آمده است .

اسناد و مدارك باقى مانده از ساواك نشان ميدهد كه اين مرجع قشرى شيعه در حقيقت از هيچ كارى
روى گردان نبود تا كارخانه ملا سازى قم را توسعه و افكار خرافى و ضد حكومت مشروطه را در
حافظ بيضه « سراسر ايران نشر و تبليغ نمايد . وى پس از وقايع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سپهبد زاهدى را
ناميد و در سركوب دشمنان دين آرزوى موفقيت كرد . آيت الله بروجردى چند روز پس از ۲۸ » اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم، جناب آقاى سپهبد فضل الله
« :

مرداد ۱۳۳۲ به سپهبد زاهدى مى نويسد

زادهدى نخست وزير دامت اجلاله به عرض مى رساند ... خداوند عز شأنه، جنابعالى را در انجام

وظايف دينيه كه در اين موقع خطير به عهده گرفته ايد اعانت فرموده و عامه مسلمين را از بركات عيد

سعيد بهره مند فرمايد . والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته . ۸ شهريور ۱۳۳۲ حسين الطباطباىى ال
»
بروجردى . 60


۱۹ اوت ۱۹٥۳ سقوط كرد و سپس بازداشت شد؛ و شاه دو / دكتر محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
باره به ايران بازگشت .
دكتر محمد مصدق رهبر جبهه ملى ايران، در همان دامى افتاده بود كه خود در ايجاد آن سهيم بود .
دكتر مصدق، غير مستقيم، وسيله دكتر بقائى و آيت الله كاشانى و شمس قنات آبادى با رهبر
سازمان تروريستى فدائيان اسلام تماس دائمى داشت و از آنان براى رسيدن به قدرت استمداد و
كمك خواسته بود . وى بيست و هشت تن از اعضاى فدائيان اسلام را كه در زندان بودند، از آن جمله
قاتل رزم آرا را آزاد كرد .
۲۸ مرداد، سركوب خونين مليون و به ويژه احزاب و سازمانهاى چپ را بدنبال داشت . فرماندار
نظامى تهران تيمسار تيمور بختيار كه بعدا اولين رئيس سازمان امنيت و اطلاعات كشور ( ساواك )
شد، با اعمال خشونت و ايجاد جو ترس و وحشت به واقع فرمانرواى بلا منازع ايران بود .
دكتر مصدق به سه سال زندان و سپس تحت نظر تا آخر عمر در احمد آباد زندگى كرد . حزب توده و
شبكه نظامى حزب قلع و قمع شد و عده اى از اعضاء نظامى و غير نظامى آن تيرباران شدند .
آيت الله بروجردى و روحانيونى چون آيت الله كاشانى، بهبهانى، ميلانى و ديگر آيات عظام، پس از ۲۸
مرداد نه تنها از محاكمات دادگاه نظامى و عمليات خشونت بار فرماندارى نظامى انتقادى نكردند،
بلكه عملا به تأييد آن پرداختند و سركوب خونين حزب توده را يك پيروزى براى دوام و استحكام مذهب
در ايران ميدانستند .
پس از ۲۸ مرداد فضاى اجتماعى ايران ظاهرى مذهبى گرفت و روحانيون بخش مهمى از قدرت
حكومتى ايران شدند . نفوذ آنان در روند محاكمات دادگاه نظامى چه در محاكمه دكتر محمد مصدق و
يا محاكمه رجال سياسى و اعضاء حزب توده به وضوح ديده ميشد .
ارتداد و « تيمسار آزموده با توافق روحانيون بارها سعى كرد در دادگاه نظامى، دكتر مصدق را به
زبان گوياى اسلام، حجةالاسلام « و » مرجعيت در عرصه اجتماع و سياست « 59 [ مراجعه كنيند به كتابهاى
[» خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى « و » محمد تقى فلسفى در اسناد ساواك، كتاب نهم
[» 60 [ مراجعه كنيد به منابع زيرنويس قبلى

************************************************************************************
56 [ كودتا بر عليه مصدق، بقلم سيد محمود كاشانى پسر آيت الله كاشانى، نقل از روزنامه نيمروز چاپ لندن [ ٤۷ و ٥۹ ، شماره ۸۲۷ ، سال شانزدهم . صفحه ٤٦ 57 [ اسناد در تأييد اين مطلب فراوان موجود است، بويژه پس از انقلاب اسلامى كتابهاى مستندى نگارش يافته بكوشش بهرام افراسيابى ] » خاطرات و مبارزات دكتر حسين فاطمى « است . براى اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به كتاب 58 [ خاطرات آيت الله منتظرى، چاپ اتحاد ناشران ايرانى در اروپا، صفحه ۸۲ ، سال انتشار ۱۳۷۹ . لا بشرط در اينجا اين معنى را ميدهد كه قدرت دولت ميان ملايان و دستگاه حكومت بصورت برابر تقسيم شده است . بمعنى دقيق تر حكومت مشروعه، يعنى اتحاد شاه و دستگاه روحانيت ]

نامه ی بهمن قبادی به عباس کیارستمی چگونه میتوانیم آسوده بخوابیم؟


• شما حق نداری برای پاک کردن دامنت از محافظه کاری، وجه پر ارزش تعهد اجتماعی فیلم های ما را اتهام جلوه دهی ...


آقای کیارستمی عزیز!
در تمام سالهایی که برایم همچون یک پدر مهربان، عزیز و دوست داشتنی بودی، هیچگاه به خودم اجازه ندادم که حتی نامه ای شخصی برایت بنویسم. هروقت می خواستم حرف ها و دلتنگی هایم را به زبان بیاورم، به جایش ترجیح می دادم شنونده حرف های نغز و تاثیر گذار و آرامش بخش شما باشم. اما گفتگوی شما با یک رسانه خارجی مرا در چنان بهت و حیرتی فرو برد که برای نخستین بار دست به قلم بردم برای نوشتن یک نامه سرگشاده.

همه چیز از آن شب لعنتی شروع شد. شبی که بازویم را گرفتی و به کناری کشیدی ام و گفتی که فیلمم را دوست نداری. ناراحت نشدم، اما تعجب کردم. فیلمم را برای اول بار نه در ابوظبی، که چندین ماه پیش در خانه خودم در تهران دیده بودی. و گفته بودی دوستش داری.حیرت آور بود که شخصیتی چون شما در عرض چند ماه چنین فراخ، تغییر عقیده دهد. با این همه، همچون همیشه نظرت برایم مهم بود و از شما تشکر کردم. اما ادامه دادی. حرف هایی زدی که باور نمی کردم هیچگاه از زبان شما بشنوم. از من و سینما و رویکرد من به مسائل اجتماعی شروع کردی و بعد به جعفر پناهی پرداختی و همه ی ما ها را حسابی نواختی. با کلماتی ناپسند که هیچگاه باور نمی کردم از زبان مودب و ماخوذ به حیایت بیان شود، فیلمسازی ما ها را به سخیف ترین عمل ها تشبیه کردی و از نحوه پرداختن فیلمسازانی چون من و دیگران به رخداد های اجتماعی، انتقاد کردی. به این حرف ها هم اکتفا نکردی. من را و دیگرانی که صدای مردم را در زیرزمین و پستو و خانه و کوچه و خیابان شهرمان شنیده بودیم، به دروغ گویی در فیلم هایمان متهم کردی. گفتی زمانی که تماشاگران برای فیلمی دست بزنند و هورا بکشند مرگ آن فیلمساز فرا رسیده است. پس از نمایش فیلمم در آن سالن عظیم، تنها کسی که روی صندلی نشسته بود و دست نمی زد و شایدعصبانی بود شما بودی.


استاد عزیز و گرامی من! تعاریف شخصی شما از سینما برای من و همه سینما دوستان محترم بوده است. اما این باعث نمی شود به شما حق دهیم با منش دیکتاتورها، در دنیای هنر تعیین تکلیف کنی و سینمایی که همچون آثار خودت خاموش و بی صدا و بی ارتباط با دغدغه های اجتماعی نباشد را بی ارزش بدانی.

من جایزه ام را از نَفَس گرم تماشاگران فیلم هایم می گیرم. آن کف زدن ها و تشویق ها در ابوظبی، برایم ارزشمند تر از آن جایزه نقدی بود که همان تماشاگران به من دادند. بر عکس شما، من به تاثیر گذاری عاطفی بر مخاطب معتقدم و تراژیکمیک سبک و سیاق من است.

وقتی آن شب مرا به کناری کشیدی، فکر کردم به قصد دلجویی آمدی. پس همان لحظه سعی کردم توضیح دهم تا بدانی که معتقدم جایزه ندادن و جایزه نگرفتن نیاز به هیچ توضیحی ندارد. کاش همان جا دم فرو می بستی تا اسطوره ای که همه این سالها از شما در ذهنم ساخته بودم با این صدای مهیب شکسته نمی شد.

آقای کیارستمی عزیز!!

شما حق نداری برای پاک کردن دامنت ازسکوت و محافظه کاری، وجه پر ارزش تعهد اجتماعی فیلم های ما را نوعی اتهام جلوه دهی و به خاطر این ویژگی خطیری که ما داریم و شما نداری، سرزنش مان کنی.

در تمام این سال ها با کمترین تاثیر پذیری از سیاست و جامعه فیلم ساختی، که صد البته حق شما بود و انتخاب شما. سکوت هم حق شما بود، هرچند اگر لب به انتقاد از ستمگری حاکمان و اوضاع نابه سامان اجتماعی هم می گشودی، حاشیه امنیت ات از تمامی ما بیشتر بود. اگر به خاطر جفاهایی که به من و جعفر و فیلمسازان دیگر شده فقط جشنواره ها و نهاد های مردمی دنیا از ما حمایت می کنند، در مقابل تلنگری احتمالی از سوی حکومت به شما، سازمان ملل در پشت شما می ایستد. با این حال همان طور که گفتم سکوت حق شماست. اما آنچه حق شما نیست، بیان حرف هایی است که تیتر روزنامه های حامی دولت ایران می شود و رژیم ایران را خشنود می کند. بر چه اساس به خود اجازه می دهی تلاش فیلمسازان برای همراهی با مردم ستمدیده را با کلمات ناپسند به سخره بگیری و بد تر از آن هم زبان با دیکتاتور های دینی به نهی از منکر روی آوری؟ چه باعث شده تا حرف هایی که پیش از این تنها از زبان مسولان حکومتی سینما و روزنامه نویسان کیهان شنیده بودیم را این بار از زبان شما بشنویم؟

پیش تر گفته بودی ایران بهترین جای دنیا برای فیلمسازی است.شاید برای فیلمسازی چون شما و فیلم هایی که می سازی چنین باشد. اما خوب می دانی که دل همه فیلمسازانی که دغدغه سینمای مستقل و اندیشمند را دارند و ایران امروز و جامعه ایرانی نیز دغدغه شان است از وضعیت پادگانی سینما خون است. چطور می توانی کشوری را که سخت ترین سانسور ها را در فیلمسازی اعمال می کند، بهترین جای دنیا برای فیلمسازی بدانی؟ در شرایطی که سینماگران ما یکی پس از دیگری ممنوع الخروج می شوند و بعضی از آنها مثل جعفر پناهی امکان فیمسازی در یک پروژه بزرگ بین المللی را به همین دلیل از دست می دهند، به عوض اینکه از آنها دفاع و پشتیبانی کنی، آنها را مذمت می کنی که چرا در ایران- به قول شما بهترین جای دنیا برای فیلمسازی- فیلم نمی سازند؟ حتما مزاح کرده ای. اما من هیچ نشانی از لطیفه گویی و طعنه و کنایه در حرف هایت ندیدم. اگر واقعا به حرفت باور داری، چراتازه ترین فیلمت را در ایالت توسکانی ایتالیا، در پنج هزار کیلومتری تهران ساخته ای؟

به طعنه گفته ای : ".. اگر بهمن قبادی فکر می‌کند درخارج از ایران شرایط بهتری برای ساخت فیلم دارد به او تبریک می‌گویم... آنچه از ایرانی‌هایی که کشور را ترک کرده‌اند مشاهده کرده‌ام، پیامد چندان مثبتی نبوده است. .." من هیچگاه به خواست و اختیار خودم از ایران خارج نشدم. مرا از کشورم بیرون کردند. همه در ها را برای ساختن فیلم به روی من بستند. با وجود همه این مشکلات، در همان روز ها که در ایتالیا تدارک فیلم تازه ات را می دیدی، من آخرین فیلمم را در قلب تهران ساختم. دلم نمی خواهد حرف هایت را به فرافکنی تعبیر کنم.
من اگر مثل هر وطن دوست دیگری سنگ کشورم را به سینه می زنم و دغدغه جامعه ام را دارم، اگر برای جامعه ام فیلم می سازم، برای این است که جامعه مرا فیلمساز کرده است. من هرگز کشورم را رها نمی کنم و هیچگاه موافق ترک وطن نیستم، چه برسد که به گفته شما با فیلمم جوانان را تشویق به ترک وطن کنم. فیلم مرا به زودی همه ی مخطبان ایرانی داخل کشور به رایگان خواهند دید و خود در این باره قضاوت خواهند کرد.

گفته ای: "... جایی که شب ها میتوانم آرام بخوابم، خانه ام است..." چطور می توانی در شرایطی که همه ی دنیا می دانند هرروز چه بر سر جوانان ایران می آید، آسوده بخوابی؟ چطور میتوانی درحالی که مردم ایران خواب خوش ندارند و در بیم آینده ای تاریک برای فرزندانشان به سر می برند، شبها آرام بخوابی؟ چه می دانی فیلمسازی با ترس و هراس و بدون مجوز یعنی چه؟ چه می دانی زندانی شدن به خاطر موفقیت فیلمت در کن و بازجویی شدن به خاطر حرف هایی که در خارج از کشور زدی یعنی چه؟ من این ها را با گوشت و پوستم حس کرده ام و به همین دلیل است که مثل شما خواب راحت ندارم. برای همین است که جامعه ایران، امروز برایم مهمتر از سینما است. برای کمک به هموطنانم که در رنج و بی عدالتی به سر می برند حتی حاضرم سینما را رها کنم و وظیفه ام را در قبالشان انجام دهم. دلم برای آپارتمان یک خوابه کوچک ام که زمانی در آن شبها راحت می خوابیدم و روز ها پذیرای دوستان و همکارانم بودم تنگ شده. مدت ها است که دیگر در آنجا خواب راحت نداشتم. اما شما راحت بخواب. حتما می توانی.

گفته ای:"... می خواهم هم چنان در کشور خودم و به زبان مادری ام فیلم بسازم..." شما را هیچوقت به خاطر کرد بودن و به خاطر سنی بودن محکوم به سکوت نکرده بودند. اما در همان کشوری که کشور من هم هست، هیچگاه اجازه ندادند به زبان مادری ام فیلم بسازم و یکی از دلایل توقیف فیلم هایم هم همین بوده است.
من هم مثل شما می خواهم در کشور خودم و به زبان مادری ام فیلم بسازم. من هم عاشق کشور و خانه ام هستم. اماهمه این ها از من دریغ شده چون سکوت نکرده ام. و شما همه این ها را داری – به قیمت حرف نزدن و سکوت. کاش می گذاشتی همه چیز به همین وضع باقی بماند. شما به راه خودت می رفتی با داشته هایت و با خواب آرامی که - در خانه ات در ته آن بن بست- حاصل می شد، و ما هم به راه خودمان می رفتیم، با همصدایی با مردمی که سرنوشت شان برای ما از سینما مهمتر است و با داشته هایی که از ما دریغ کرده اند و می کنند. دیگر چه نیازی بود به همصدا شدن با کسانی که مردم را سرکوب می کنند؟

آقای کیارستمی عزیز! در این روز های حساس و سرنوشت ساز چه بخواهی چه نخواهی، چه درست چه نادرست، تنها معیار شرف و عزت و افتخار، همراهی با مردم و همراهی نکردن با مخالفان مردم است. شما با حرف هایت، ما را از اعتراض در کردن جشنواره ها و پیوستن به مردم وفیلمسازی درباره مشکلات اجتماعی و سیاسی نهی کرده ای. مردم سکوت هنرمندان را فراموش نخواهند کرد. مردم بهترین داوران اند.


Palestinians break Israel's wall






Masked activists used a lorry to tear down a cement block of the wall [AFP]

Palestinians and foreign activists have torn down segments of Israel's separation wall in a demonstration marking the 20th anniversary of the fall of the Berlin Wall.

In the town of Qalandiya in the occupied West Bank, a group of masked activists using a lorry pulled down a two-metre cement block before Israeli security forces confronted them with tear gas grenades.

In depth


Video: Israel barrier cuts off Palestinian family

Fight for survival in the West Bank

Video: Palestinians protest land seizure

Video: Israel's illegal wall traps Palestinians

Israeli spy chief dismisses West Bank wall

Background: The separation barrier
Several of the estimated 50 demonstrators passed through the hole they had made, hoisting a Palestinian flag and setting ablaze tyres on the other side.

Protesters were wearing shirts with the text "Jerusalem we are coming", which was the slogan for the protest.

Abdullah Abu Rahma, leader of the People's Campaign to Fight the Wall, said: "Today we commemorate 20 years since the fall of the Berlin Wall.

"This is the beginning of the activities, which we do, to express our hold on our land, and our refusal to this wall - the wall of torture, the wall of humiliation."

Activists have vowed to hold a week of protests in the Palestinian territories and around the world, including a campaign calling for the release of all anti-wall activists currently imprisoned.

Last Friday, Palestinian youths almost toppled a segment of wall using a hydraulic car-jack in the West Bank village of Nilin.

Regular protests

Protests against the wall have become a regular event in Nilin and in the nearby village of Bilin, where Palestinian, international and Israeli activists are commonly confronted by tear gas and rubber bullets fired by Israeli troops.

Israel began building its barrier, consisting of fences and walls, in 2002, citing security reasons.

The wall is up to 8m high in places, twice the height of the former Berlin wall. Palestinian sources anticipate that it may be more than 750km-long when construction is finished, more than four times the length of the Berlin wall.

Palestinians say the route of the wall has been set in such a way that it grabs land that could have been included in a future Palestinian state.

The International Court of Justice, in a non-binding decision in 2004, said the Israeli-built barrier was illegal and should be taken down beca


use it crossed into occupied territory.

A report by Stop the Wall, a Palestinian coalition of NGOs opposed to the wall, said that in 2007 alone, Israel demolished more than 160 houses and appropriated more than 3sq km of land in the Palestinian West Bank in its construction of the wall.






ایجاد بحران در خارج برای سرکوب در داخل!



مجيد مشيدي

وقتی بده بستان های دیپلماتیک، هیجان آمیز و سنجیده شده رژیم اسلامی با غرب طی می شود، وقوع حوادثی چون فاجعه دردناک و تکان دهنده 23 خرداد ، 13 آبان و...در ایران که منجر به کشته و زخمی شدن شمار زیادی از هموطنان بی گناه مان گردید، چندان هم دور از انتظار نیست.

کسانی که عدم وابستگی شان به قدرت جهانی تحسين می شود، بايد بدانند که بحران ایران را نميتوان با ادبيات و واژه ها ، مفاهيم سياسی ، بيانيه ها و احساس تاسف، حل کرد. حل بحران به نفع مردم ، کارسياسی سازماندهی شده در پيشبرد اهداف آرمانی، زمينه سازی برای رشد وپويايی مبارزه را طلب می کند. امروز ایران به آشفته بازاری از بازی قدرت جهانی تبديل شده است که هرکسی تنها برتری جويی خويش را جستجو می کند. در رژیم اسلامی تمام سردمداران گذشته و فعلی که درعرصه سياست و قدرت بوده و هستند، در ساختن تابوتی که همه آرزوهای مردم ما را در خويش دفن مي کند، مهارتی تاريخی دارند. طبیعی است که چنین نظامی ، انديشه سازی، خلاقيت، تفکر ومنطق واستدلال سياسی را با زبان خشونت پاسخگو است. رژیم اسلامی در تولید و روند دو سیاست در این مدت سی سال استاد شده است .
یک ، مردم را همیشه بین انتخاب بد و بدتر قرار دهد و با مهارت تمام در این مدت سی سال این سناریو را به نمایش گذاشته است .

دو، بحران داخلی را به بیرون از خودش انتقال داده تا بتواند بحران را مهار کند.
برای مثال در زمینه سیاست خارجی با بحران های همه جانبه ای همچون دخالت در امور داخلی دیگر کشورها، حمایت از نیروهای تروریستی، گسترش تشنج در منطقه، ترور مخالفین در خارج از کشور، دامن زدن به بنیادگرایی اسلامی، به خطر انداختن مرزها و امنیت ملی، دامن زدن به بی ثباتی و گسترش تسلیحات کشتار جمعی و رقابتهای تسلیحاتی مواجه می باشیم، این بحران ها نه تنها تاکنون رفع نشده بلکه بر اثر سیاست های بحران سازی رژیم اسلامی و سیاست سود حداکثر دول غربی و کشور های مرتجع همسایه تشدید و سایه شوم جنگ بیش از گذشته بر کشورمان سنگینی میکند . نیک می دانیم که رژیم اسلامی از طريق دفاع از مطالبات و مواضع حماس و حزب الله لبنان كه سازمان های هم پيمان با جمهورى اسلامى ايران هستند، در واقع قصد دارد كه بعضى از بحرانهاى سياسى و اقتصادى داخلى خويش را به خارج صادر كند و به جهان بگوید که رژیم اسلامی ایران نيرويى است كه در منطقه جايگاه ويژه اى دارد. بروز بحرانهاى دوره ‌اى در جمهوری اسلامی يک خصيصه ذاتى و گريزناپذير اين نظام است . بحران های دوره ای را همیشه یکی از جناح های بد یا بدتر درونی ! سناریو را عملیاتی می کند، نظام در این کار استاد شده است و در نهایت کوتاه مدت می تواند نفسی بکشد ولی در دراز مدت این نوع سیاست برخورد ها وچالش ها را يکی پس ازديگری عميق تر وتضاد توده ها را با نظام پی درپی آشکار تر وحرف ها ونقد وانتقادها و مطالبات مردم را رادیکالتر خواهد کرد.

در پی سرکوب اعتراضات مردم در روز 13 آبان و برای پیشگیری اعتراضات توده ای 16 آذر و در نهایت 22 بهمن در آینده ، می بایست رژیم اسلامی تضاد خود را با غرب در رابطه با غنی سازی اورنیوم افزایش داده و اهرم فشار( دولت مالکی ) را بر سازمان مجاهدین برای نشان دادن قدرت به تمامیت اپوزیسیون را برنامه ریزی کرد به همین منظور رئیس مجلس اسلامی لاریجانی به عراق می رود و به زعم خودشان تعیین و تکلیف مجاهدین ، می تواند بحران داخلی را کمی مهار کند! پس از ملاقات های رئیس مجلس رژیم، روزنامه حکومتی خراسان به شکست توطئه های رژیم برای اخراج مجاهدین از عراق نوشت: " یک منبع آگاه عراقی در گفت و گو با خراسان تاکید کرد که موضوع اخراج منافقین به دلیل فشارهای خارجی و مسائل داخلی فعلا منتفی شده است ، تمامی دیدارهای رئیس مجلس شورای اسلامی با مقامات عراقی موضوع اخراج منافقین از خاک این کشور ترجیح بند مذاکرات بو د " این نمونه حرکت ها نشاندهنده صدور مجدد بحران داخل به کشورهای همسایه و ایجاد ناامنی در منطقه است.

در شرايطى که بحران داخل کشور هر روز عمیق تر می شود ، دورنماى اعتلاى مبارزه طبقاتى و تضعيف حاکميت عمّال بورژوازى را در ایران ترسيم ميکند، در شرايطى که گرايشات فاشيستى هيأت حاکمه کنونى هم اکنون در خیابان های ایران سرکوب توده ها است ، می رود تا به یک پاسخ قهرآميز مردم مواجه شود و در شرايطى که توهّم توده‌ها به رژيم هر روز رنگ ميبازد، جز طرح ضرورت اتخاذ تاکتيک هاى مبارزات تعرضى توده ها و سازماندهى آن و درنتيجه بستن دست رژيم اسلامی و متحدانش در اتخاذ هر شيوه سرکوب است که در نهایت معناى سرنگونی را در بر دارد. ما شاهد روند تکاملی خیزش های پس از بیست و دو خرداد هستیم . توده ها در ابتدا شعار های گرد می دادند و شعارهای مرگ بر دیکتاتور ، مرگ بر استبداد و... بود. در 1 3 آبان مشاهد کردیم که مردم از موسوی ، کروبی که همیشه خواستارند که اعتراضات مردم در چارچوب قانون اساسی باشد جلوتر حرکت کرده و شعار ها هم تیز شد و مرگ بر خامنه ای ، خامنه ای قاتل ، ولایتش باطله را در خیابان تهران طنین افکندند. این روند حرکت نشاندهنده این است که جنبش به سمت رادیکالیزه شدن به پیش می رود. نگارنده بر این عقیده است که باید منتظر شعار مرگ بر جمهوری اسلامی در تجمعات اعتراضی آینده در داخل کشور باشیم و مطمئنا این شعار مورد استقبال توده ها قرار خواهد گرفت. مگر نه اینکه شعار فعلی مردم ، جمهوری ایرانی است ، این شعار بار ایدئولوژی دارد و هم ولایت فقیه و هم اسلام را زیر ضرب گرفته است. شتاب به روند سرنگونی رژیم اسلامی نیاز به یک جبهه همبستگی دارد ، ورنه رژیم به کمک غرب می تواند بحران داخلی را به طریق فوق که ذکر شد ، کنترل کنند.نگذریم چنین شود !



9 نوامبر 2009


منبع: سايت ديدگاه


فراسوی خبر...18 آبان بُمب گُذاری باند ولایت علیه شیرازه جامعه مدنی



منصور امان

پس از یک دوره پنهانکاری، باند نظامی - امنیتی ولی فقیه نقشه های جنون آمیز خود پیرامون کُنترُل اقلیتهای قومی و مذهبی در اُستانهای بُحرانی را روی میز گُذاشته است. سرکردگان سپاه پاسداران به گونه آشکار از طرحهایی برای به کارگیری بخشی از شهروندان علیه بخش دیگر با استخدام یا سوواستفاده از باورهای مذهبی آنها سُخن می گویند.

این شفافیت غیرمُنتظره بعد از یک انفجار انتحاری روی داده است که در جریان آن شُماری از سرکردگان ارشد سپاه پاسداران در سیستان و بلوچستان به قتل رسیدند. در توضیح جُزییات این رویداد فاش گردید که مقامهای سپاه برای شرکت در یک نشست در راستای سیاست تسلیح طوایف به محل انفجار رفته بودند.

اکنون که این تدبیر دُشمنانه علیه جامعه مدنی و تلاش برای از هم گُسستن شیرازه های آن به موضوعی لو رفته تبدیل شُده است، گردانندگان باند ولی فقیه فرار به جلو را برگُزیده و آن را به مثابه بخشی از طرحهای امنیتی معمول، عادی سازی می کُنند. این در حالی است که دُرُست در همسایگی مرزهای شرقی و غربی ایران می توان شاهد بود که پیامدها و نتایج فاجعه بار سیاست تفرقه اندازی قومی بسا بیشر از یک طرح محدود امنیتی را در بر می گیرد و فاکتوری در تلاشی جوامع ملی و انهدام بُنیانهای مدنی آن به شُمار می رود.

پاسدار حُسین سلامی، جانشین سرکرده سپاه پاسداران این سیاست را با قاب "دُکترین امنیتی مردُم پایه" بر سر دست گرفته تا اندکی بعد تر تزیینات اش را کنار گُذاشته و مفهوم عملی آن را اینگونه توضیح دهد: "مُسلح کردن مردُم برای حفاظت از خود".

برای دریافت این امر که "دُکترین" اوباش آیت الله خامنه ای در عمل چگونه به نظر می رسد، مُرور رویدادهایی که در اوایل خُرداد ماه جاری شهر زاهدان را به میدان جولان گُماشتگان مُسلح و لباس شخصی حُکومت تبدیل کرد و ترور خیابانی را به بهانه انتقام گیری از شهروندان سُنی، حاکم گرداند می تواند شواهد روشنگرانه ای ارایه کُند.

کراهت غیر قابل دفاع این رویکرد ضد ملی حتی برخی از پایوران محلی "نظام" همچون آقای حُسینعلی شهریاری، نماینده حُکومتی زاهدان در مجلس را به ماستمالی موضوع واداشته است. وی مایل است روشن کُند که: "اظهارات جانشین فرمانده سپاه احتمالا برداشت رسانه ای بوده است، چرا که سپاه نه در گُذشته و نه در زمان حال قصد انجام این کار در منطقه را نداشته است."

خوش خدمتی این مُفسر ناخوانده تنها اندکی بعد با تاکید صریح پاسداران کوثری (نایب رییس کُمیسیون امنیت ملی مجلس مُلاها) و علیرضا عظیمی جاهد (سرکرده جدید سپاه پاسداران سیستان و بلوچستان) مبنی بر استخدام و مُسلح کردن "طوایف" بیهوده می ماند.

سپاه پاسداران افزوده بر نگرانی دایمی امنیتی از نارضایتی اجتماعی، انگیزه های فوری دیگری نیز برای "حفاظت از نظام" به هر قیمت در این منطقه دارد. پروژه خط لوله صادرات گاز به ارزش نزدیک به 8 میلیارد دُلار که این اُرگان از آن خود کرده است و همچنین جایگاه اُستان سیستان و بلوچستان برای آن به عُنوان شاهراه حیاتی قاچاق بنزین، گازوییل، مواد مُخدر و کالاهای مصرفی، در این لیست قرار می گیرند.


همان هفته گزارشگران: یوسف زرکار- درباره اوضاع سیاسی و تبعید






یوسف زرکار از فعالین سیاسی شناخته شده است که هم اکنون مدیریت سایت دگرگونی را بر عهده دارد. از او خواستیم که مهمان این هفته گزارشگران باشد. برای آشنائی بیشتر با دگرگونی به آدرس زیر مراجعه نمائید.

گزارشگران- یوسف زرکار گرامی به مهمانی هفته گزارشگران خوش آمدی ، اگر تمایل داری در باره خودت و سالهای تبعید برای ما بگو ؟

یوسف زرکار- در سالهای 1350 از فعالین جنبش دانشجویی بودم .. در سالهای 51 و 54 توسط ساواک رژیم شاه دستگیر و زندانی شدم . در سال 57 بدست توانای توده های مبارز ایران از زندان شاهنشانی آزاد شدم . از همان روزهای آزادی در سازمان های چپ و کمونیستی تا سال 68 فعالیت حرفه ای داشته ودراین سال به خارح از کشور پناهنده شدم . اکنون سالهاست که بصورت مستقل بفعالیت های سیاسی غیرحرفه ای عملی و نظری ادامه میدهم و سایت دگرگونی را مدیریت میکنم . لازم به تذکر است که مفهوم تبعیدی را مناسب و در خور پناهندگان سیاسی و مهاجرین به خارج از کشور نمیدانم . زیرا تبعیدی را نیرویی و معمولا حکومت ها وادار میکنند تا درجایی محدود و اجباری زندگی کند ولی پناهنده را شرایطی وادار میکند که به نفی آن شرایط و پذیرش شرایط جدید برآید . سالهای مهاجرت و پناهندگی نه تنهاسالهای پربار مبارزاتی نبوده بلکه به دلیل غلبه گرایشات انحرافی گوناکون بر کل حنبش چپ رادیکال شکست خورده و هزیمت کرده ، عدم ریشه یابی دلایل این وضعیت و عدم انسجام حداقلی ، نه تنها قادر به تاثیرگذاری جمعی و متشکل برروند مبارزات داخل کشور نیست بلکه در ایفای نقش حمایتی موثر وجمعی در خارج نیز ناتوان است. به هرحال علیرغم این وضعیت، در حد توان از یک طرف به نقد و بررسی عملکرد و اندیشه گذشته پرداخته که در مقالات و جزواتی انتشار یافته که در سایت مذکور منعکس است و از طرف دیگر در تشکلهای دمکراتیک به فعالیتهای عملی در دفاع از مبارزات مردم ایران برای آزادی و برابری می پردازم .

گزارشگران- پس از ماه ها اعتراض خیابانی و پشت سر گذاشتن حوادث بسیار، هم اکنون شاهد فروکش کردن این اعتراضات هستیم ، آیا دوره ای از رکود چنبش اعتراضی مردم را شاهد خواهیم بود؟

یوسف زرکار- اساسا طرح سوال به این شکل بیانگر واقعیت نیست ، زیرا واقعیت این است که جنبشی که پتانسیل آن را تضادهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی و سرکوب قهری وخونین سی ساله رژیم تشکیل میدهد و در خرداد 88 سرریز شده است ، نمی تواند به سادگی فروکش کرده و دچار رکود شود . از آنحایی که جنبش اعتراضی مردم فعلا و متاسفانه عمدتا در چارچوب تعیینات اصلاح طلبی به پیش میرود ، از آنجایی که از روزهای مشخص دولتی برای تظاهرات و اعتراضات استفاده میشود ، میتواند این شبهه را پدید آورد ولی با اندکی دقت در شعارها ، تاکتیها و سطح مبارزاتی توده ها ی مردم میتوان دید که این جنبش اعتراضی علیرغم محدودیت هایش هر بار به درجاتی به کیفیت های بالاتری دست میابد .و این گویای آن است که جنبش مردم به طور کلی در مسیر رشد و گسترش قرار دارد . به هیچ وجه شاهد" دوره رکود" نیستیم و افت و خیزهای آن از همان محدودیت های این جنبش ناشی میشود، ولی در سیرکلی اش جنبش رو به اعتلاء دارد .

گزارشگران - کروبی مدتی قبل به نمایشگاه کذایی مطبوعات وارد شد و تحرکاتی را موجب شده است، هدف او و این ماجرا را چگونه می بینید ؟

یوسف زرکار– کروبی در مقایسه با محمد خاتمی یا میرحسین موسوی ، چه از نظر وجهه جهانی یا سابقه کاری در رژیم یا حتی در تخصیص آراء در جایگاه ضعیف تری قرارداشت و دارد . لذا ایشان تاکتیکهای مختلفی رادر پیش گرفته تا در خدمت استراتژی اش برای کسب موقعیت برتر یا هم وزن در بین رقبای هم جناحی قرارگیرد . لذا به حرکت های پیدا و پنهان شدن لحظه ای در اجتماعات و تجمعات دست میزند ، کمااینکه در همین 13 آبان نیز شاهدش بودیم ومضافا اینکه ازشرکت درنمایشگاه باصطلاح بین المللی مطبوعات ، هدف دفاع و جلب نظر در مورد زندانیهای مطبوعاتی و سیاسی هم جناحی اش را نیز در نظر دارد . او میداند که این حضورهای لحظه ای تاثیرش را در افکارهای عمومی برجا خواهد گذاشت و برایش " اعتبار و محبوبیت " فراهم میکند . و متاسفانه تا حدودی نیز چنین شده است تا جایی که برخی در شعارها اورا " بت شکن" فرض می کنند ، در حالی که یکی از بت هایی که باید شکسته شود خود" جناب" ایشان است . بهرحال این نوع حرکات نمایشی و "موج آفرینی" مشکل ناتوانی ایشان در رهبر شدن را حل نمی کند . و بیانگر هیج گونه رابطه اساسی دو طرفه بین توده ها و رهبری نیست . اندگی دقت در چنین حرکات نمایشی دم خروس تبلیغات غیرواقعی او و اصلاح طلبان را برملا میکند . در حالی که وی تمام تلاشش را جهت حفظ و محدود کردن جنبش دگرگونی طلب مردم در چهارچوب قانون اساسی ونظام اسلامی مصروف میدارد ، و با حنجره " غرایش " معترضین را به" تظاهرات سکوت" و مبارزه بدون خشونت دعوت میکند، محافظین اش در دفاع از او در مقابل اعتراض و تهاجم جناح مخالف حکومتی در نمایشگاه کذایی مطبوعات اسلحه کشیده و تیراندازی هوایی میکنند. این داستان" جالب" واقعیت جامعه و شیوه برخورد نیروهای نظامی و امنیتی نظام راباخودی ها بخوبی نشان میدهد، تا چه رسد به توده های مردم معترض که از دید حکومتی ها غیر خودی اند و براحتی و بدونه دغدغه ای روزانه به شدید ترین وجهی مورد سرکوب، شکنجه و تجاوز قرار می گیرند. اینان که خود رطب می خورند، توده های مردم را منع می کنند . در حالی که این حق طبیعی و دمکراتیک مردم است که به دفاع از خود بر خیزندوبه دفع قهرحکومتی برآیند.

گزارشگران- حال که گفتگو به این جا رسید ، نحرکات 13 آبان و پی آمدهایش را چگونه ارزیابی می کنید ؟

یوسف زرکار– جنبش دمکراتیک مردم در روز 13 آبان فراز دیگری را بنمایش گذاشت و گامی دیگر در راه رسیدن به کیفیت بالاتر را برداشت . 1 - جنبش مسیر راهپیمایی را بنحوی انتخاب کرد که همدوش و هماهنگ با مسیر دولتی نباشد 2 – در مقابله با سرکوب شدید نیروهای نظامی و امنیتی و لباس شخصی های رژیم، تاکتیک تجمعات پراکنده را در پیش گرفت تا در حد امکان نیروهای سرکوب گر را پراکنده و درمانده سازد 3- با سردادن شعارهای رادیکال و کوبنده علیه خامنه ای و با پایین کشیدن پلاکارد بزرگی از تصویر وی و لگد کوب کردن آن ، هدف حرکات و اعتراضات خود را که همانا دگرگونی بنیادی و ساختارشکنی است به عینه آشکار ساخت 4 - در بخشهایی و مواردی با ایجاد راه بند دفاعی، پرتاب سنگ و برگرداندن گازاشک آ ور به سمت نیروهای رژیم ، برحق طبیعی و دمکراتیک خود مبنی بر دفاع و مقاومت صحه گذاشت . و اراجیف اصلاح طلبان به ویژه تبلیغات بوق های خارجی آنان پیرامون مبارزه بدون خشونت را به سخره گرفت. پیامدهای حرکات 13 آبان را در سه زمینه میتوان بررسی کرد:

اول- تاثیرات آن بر خود جنبش مردم که موجب رشد و تعالی روحیه آنان گشته وبه تقویت همبستگی و تداوم مبارزه منجر میشود. دوم- تاثیر آن بر روی اصلاح طللبان که آنان را هر چه بیشتر ترسانده و به اصولگرایان نزدیک تر میسازد و سازش احتمالی آنها را تقویت میکند و سوم- تاثیر آن بر روی اصولگرایان و به ویژه بخش کودتاچی که موجب ریزش و سردرگمی بیشتر آنان گشته و تضادهایشان رابیشتر تشدید میکند . درمجموع رشد و تعالی بیشتر جنبش توده ها، رژیم جمهوری اسلامی را در بن بست ناشی از بحران سیاسی ، بیشتر گرفتار میسازد . از طرفی تن دادن به عقب نشینی موردی سلسله عقب نشی ها را موجب خواهد شد و از طرف دیگر سرکوب گسترده تر جنبش پایگاه احتماعی و سیاسی رژیم را هر چه بیشتر محدود و محدودتر میسازد و حتی راه حل کج دار و مریض ( سیاست هویج و چماق ) نیز به رشد هر چه بیشتر جنبیش منجر خواهد شد .

گزارشگران- در باره شعارها ، شکل و سطح مبارزات مردم کشورمان بیشتر توضیح دهید ؟

یوسف زرکار– شعارهای سرداده شده در جنبش اعتراضی مردم از22 خرداد 88 تا 13 آبان از زوایا و موارد گوناگونی میتواند مورد بررسی قرار گیرد که در آنجا به دو مورد آن اشاره میشود :

الف – شعارهای عام سیاسی : از آنجا که جنبش اعتراضی مردم یک جنبش عمومی برای دستیابی به آزادی و دمکراسی است، لذا شعارهای آن نیز خصلت عمومی و فراطبقاتی دارد . نمی تواند و نباید خصلت طبقاتی مشخص داشته باشد . در مجموع همین شعارهای عام سیر تکاملی و رادیکالی پیدا کرده است . در هر گام ، جنبش محتوای روشن تر و غنی تر یافته و خواسته ها را بوضوح بیشتری بیان می کند . شعارهایی مانند : استقلال ، آزادی ، جمهوری ایرانی - مرگ بر اصل ولایت فقیه – خامنه ای قاتله ولایتش باطله – می جنگیم ، می میریم ، ایران را پس میگیریم .و نظایر آن علیرغم جنبه های انحرافی و ناروشنی که برخی ار این ها دارند، در جوهره خود یک چیز عمومی و اساسی را طرح و پیگیری میکنند و آن نفی نظام جمهوری اسلامی و دگرگونی بنیادی روبنای سیاسی است . که این شعارها، این هدف را به روشنی بیتشردر پیش رو می گذارد . و منافع همه اقشارو طبقات را در بردارند و برخلاف درک بعضی از ساده اندیشان همین شعارها ی جنبش، بطور مشخص نشانه و بیانگر طرح نظری عبوراز موج سبز است .

ب - شعارهای خاص جناحی : بعضی از شعارهایی که چه قبلا و یا در روز قدس و در حرکت 13 آبان سرداده شده اند ، شعارهایی جناحی اند که منافع اصلاح طلبان را در بر دارند که بعضا آگاهانه از طرف آنها و برخا" از طرف توده های هوادارشان مطرح میشود ، شعارهایی مانند: دولت کودتا استعفا استعفا ، یا زنده باد و پاینده باد ..... و یا برادر رفتگر.... ویا بسیحی واقعی... و یا روحانی واقعی......و یا شعار بی محتوی و بی معنای یا حسین میرحسین و نظایر آنها شعارهایی اند که در چهارچوب منافع اصلاح طلبان قرار دارد و جنبش مردمی را در آن محدوده محدود و محصور میدارد .

درباره شکل و شیوه مبارزاتی توده ها باید به چند نکته اساسی و مهم توجه کافی مبذول داشت . یکم - نیروی مادی و سازمان یافته سرکوب را فقط و فقط با نیروی مادی و سازمان یافته توده ها میتوان شکست داد و نیروی توده ها نیزدر روند این مبارزات عمومی و توده ای میتواند سازمان یابدو گام به گام برمحتوی وتوان خودبیافزاید . دوم -برخلاف تبلیغات دورغین اصلاح طلبان و بلندگوهای منادی آن که همه تلاششان این است که استثنا را بجای قاعده بنشانند ، جنبش ضد استعماری مردم هند و یا کنگره ملی افریقا فقط به مبارزه بی خشونت متکی نبودند . فقط با روزه گرفتن و یا کتک خوردن مسیح وار جنبش گاندیسم درخیابانها نبود که جنبش ضد استعماری هند به موفقیت هایی دست یافت، بلکه حرکات و جنبش های قهر آمیز ، اعتصابات و تظاهراتهای خشونت آمیز در برابر سرکوب گران و بطور کلی مجموعه ای از بهم پیوستگی این حرکات بود که منجر به آن نتیجه شد . و در حنبش ضد آپارتاید افریقای جنوبی نیز جدای از دلایل و موارد دیگر ، در کنگره ملی افریقا یک سازمان مهم و تاثیرگذار بنام نیزه ملت یا زوبین ملت وجود داشت که نه تنها به مبارزه مسلحانه چریکی دست میزد بلکه مبارزات قهر آمیز پراکنده و وسیع توده ای، سابوتاژ ها و خرابکاریها را سازمان میداد و این دورغ بزرگی است که این نمونه ها را با وارونه نشان دادن بقاعده تبدیل میکنند و برای جلوگیری و رشد اعتلای جنبش مردمی ما به خورد توده ها میدهند تا از رادیکال شدن جنبش جلوگیری کنند. زیرا ین اصلاح طلبان ا و طرفدارانشان هستند که از رادیکالیسم جنببش در هراسند .

سوم - این رژیم های دیکتاتوری و سرکوبگرند که به کارگیری قهرو خشونت را به جنبش های توده ای تحمیل میکنند و به آن خصلت مقابله و دفاع از خود میباشد . وقتی نیروهای سرکوبگر گوناگون با گاز اشک آور ، اسپری فلفل ، باتون برقی و حتی گلوله با مردم مواجه میشوند چرا توده ها به ویژه جوانان نباید راه بند ، باریکاد و غیره ایجاد کنند ؟ چرا نباید با سنگ و چوب از خود دفاع کنند ؟ چرا نباید با شیوه های ابتکاری موتورسواران بسیجی را واژگون سازند ؟ چرا نباید حتی با سازماندهی هسته های مقاومت و دفاعی در اشکال گوناکون از خود محافظت کنند؟ این دشمنان جنبش مردم ، مغرضان و یا دوستان نادانند که خلاف حق طبیعی و دمکراتیک توده ها را در مقابله با رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی تبلیغ می کنند . نگاهی به همین صحنه های درگیری و تظاهرات در جنبش اخیر ، در همانهایی که جوانان به دفاع از خود برخاسته اند ویا برای نجات یکی از خود به نیروهای سرکوبگر یورش برده اند و غیره و نتایج بدست آمده ، این ادعا را اثبات می کنندکه مقابله و دفاع نه تنها حق است بلکه ثمر بخش نیز هست.

این بار با حرکت 13 آبان سطح مبارزات توده ها گامی کیفی به جلو برداشته و با پایین کشیدن پوستر احمدی نژاد و خامنه ای و لگد کوب کردن آن ، با شعارهایش که اشاره شد ، با جدا کردن صفوف خود از صف دولتی و غیره هدف و بلوغ خود را در نفی زژیم و دگرگونی آن بسیار روشن نموده و در این مسیر نیاز به برداشتن گامهای دیگری دارد تا به کیفیت عالیتری دست یابد

گزارشگران- اساسا" کمبودهای این جنبش را در چه می بینید ؟

یوسف زرکار– در رابطه با کمبودهای جنبش فقط به موارد کلی و اساسی بسنده میگردد

الف - فقدان رهبری رادیکال و مردمی که توانایی هدایت و ایجاد چشم اندازو سازماندهی برای جنبشی با چنین پتانسیل بالارا داشته باشد مهمترین مسله است و این کمبود است که موجب میگردد تا انرژی انقلابی اقشار طبقات مختلف در مسیر انحرافی خدمت به این یا ان جناح قرارگیرد.

ب - فقدان سازمان یابی مناسب و ضروری بویژه برای نیروی فعال جوانان و شبکه های گوناگون محلی و سراسری از دیگر کمبودها است که ایجاد شورای هدایت گری چه در مقیاس محلی و چه سراسری میتواند به رشد و گسترش هر چه بیشتر جنبش و به تداوم آن کمک شایانی بنماید .

ج - علیرغم شرکت فعال عموم مردم از اقشار طبقات مختلف و سنین مختلف و فعالیت چشم گیر جوانان و دانشجویان و شرکت افراد ی از طبقه کارگر در این مبارزات عمومی تا مدامی که دخالت سیاسی طبقه کارکر با شعارهای سیاسی عمومی تحقق نپذیرد دستیابی به رشد و تعالی بالاتر بسیار دشوار می نماید.

د- گسترش محدود وناکافی دامنه جنبش در شهر های بزرگ،کمبود دیگری است که توجه شایانی را می طلبد.

و- .....................

گزارشگران- در باره نقش و شیوه برخورد اپوزسیون در خارج از کشور توضیح دهید ؟

یوسف زرکار– در مورد اپوزسیون خارج از کشور به طور عمومی چندین طیف را میتوان از هم تمیز داد : سلطنت طلبان ، مجاهدین ، اصلاح طلبان حکومتی ، چپ راست و جمهوری خواهان ، چب رادیکال و سرنگونی طلب . اهداف و شیوه برخورد دو تای اولی تا حدودی برهمگان روشن است . اینان روی خط چشم داشت به نیروی خارجی – حال چه آمریکا و چه اروپا – با شکل و شیوه های متفاوت در حرکت اند .اصلاح طلبان حکومتی خود را نماینده و وکیل مردم می دانند و خود را با بیانیه ها و نمایشات و سخنرانیهادر خارح از کشور چنین منصوب می کنند . چپ های راست یعنی اکثریتی ها و توده ای ها و جمهوری خواهان گوناگون نیز به مثابه دنباله چه انان برایشان کف می زنند و هورا می کشند . هدف اینان حفظ و محدود نگه داشتن جنبش اعتراضی مردم در چهارچوب حاکمیت نظام اسلامی و تعویض مهره ها و کسب موقعیت برتر است . و شیوه برخورد آنان نیز در همین نمونه های خارج از کشوری بسیار گویا است ،اکبر گنجی ، ابراهیم نبوی و محسن مخملباف خود را رهبران سبزها در خارج میدانند و جنبش را" سبز" می نامند و همه چیز را سبز می خواهند و با عتاب و خطاب هر رنگ و صدای دیگری را برنمی تابند و دنباله چه هایشان شیوه آنها را کاملتر کرده و برخورد های" سبزالهی " را که جلوه ای از ماهیت آنان است بروز می دهند .

و اما چپ رادیکال وسرنگونی طلب در وضعیتی به سر می برد که موجب میدان داری کوتوله های سیاسی شده است . پراکنده گی و سکتاریسم ، درک نادرست از وظایف دمکراتیک و سوسیالیستی و غیره موجب شده است تا نتوانند در یک کادر معین و اصولی ، هماهنگ و یک جهت حرکت کنند و این نیروی فراوان و پراکنده را متشکل سازند تا تاثیرگذاری موثر داشته باشند . و افراط و تفریط نیز یکی از مشخصه های آنان است . از طرفی برخی از ساده اندیشان که تفاوت مثلا برگزاری یک میز کتاب گروهی با همکاری و هماهنگی برای تاثیرگذاری بر جنبش داخل را درک نمی کنند ، به بهانه نقد سیاست همه با هم و با اتخاذ موضع اولترا انقلابی عملا پراکندگی را تقدیس میکنند ، و از طرف دیگر بعضی با عدم درک مواضع و اصول دمکراتیک سرنا را از سرگشاد می زنند مثلا در بیانیه ( همبستگی با مردم ایران ) تنها چیزی که یافت نمی شود دفاع از مبارزات مردم یعنی کارگران ، دانشجویان ، زنان و ... است، در باره انواع و اقسام تحریمها و باید و نباید آن صحبت می کنند ولی کلمه ای در باره دفاع از خواست سرنگونی مطرح نیست. اگر اولی ها با جنبش قهراند و در برج عاج نشسته اند تا مبادا بر دامن کبریایی گردی بنشیند ، و شرکت در هیچ حرکتی را برنمی تابند ، دومی ها در هر حرکتی با گذشت از مواضع اصولی به بهانه رادیکالیزه کردن آن حرکت شرکت می کنند و الخ . اما راهکار اصولی و واقعی کدام است ؟ به نظر میرسد راهکاری که در خدمت حمایت از جنبش باشد و بتواند تا حدودی تاثیرگزار بوده و انعکاس رسای صدای انان باشد ، میتواند ایجاد شورای هماهنگی باشد که هر جریان چپ و دمکرات بر پایه مبانی اصول دمکراتیک یعنی دفاع از سرنگونی ، دفاع از مبارزات اقشار و طبقات مردم ، و دفاع از خواسته ها و مطالبات آنان در جهت تعمیق دمکراسی خواهی را در بر گیرد . این وحدتی در عین تکثر است . شورای هماهنگی با اتحاد در عمل و هماهنگی شعارها ، آکسیونها ، تظاهرات و حرکات دیگر را سازماندهی می کنند . و هر جریانی مواضع و نظرمستقل خودش را تبلیغ می نماید . این گونه همکاریها و اتحادها زمینه و شرایط رشد و گسترش اتحادها و همکاریهای بزرگتر را فراهم خواهد ساخت .

گزارشگران- در رسانه ها و اظهار نظرها به نقش و اهمیت ماجرای هسته ای و حقوق بشر زیاد دامن زده میشود، نظر شما چیست ؟

یوسف زرکار– اینها دو موضوع جداگانه است و هر کدام نقش و اهمیت خاص خود را در ارتباط با مبارزات مردم ما دارند . ماحرای هسته ای از جانب رژیم به مسله ای مهم و حیثیتی تبدیل شده است ، چه با پوشش کاذب ملی و چه با شعار کذایی " انرژی هسته ای حق مسلم ماست که هدف دیگری را در پی دارد ، چه با سرمایه گذاریهای مادی و معنوی که به قیمت خانه خرابی وضعیت معیشتی مردم در آن صورت گرفته است به مسله ای پیچیده از طرف رژیم و امپریابیستهای گوناگون با اهداف خاصشان و سیاستهای ویژه شان ، تبدیل شده است و به کانونی در انحراف مبارزات مردم ما بدل شده است . رفع و کنارگذاشته شدن این مسله با هر درجه و کیفیتی به نفع مبارزات مردم است و توحه ها را به مسایل واقعی توده ها بیشتر معطوف میدارد .

مسله حقوق بشر که از جانب رژیم جمهوری اسلامی به شدیدترین وحهی لگد کوب میشود و از طرف امپریالیستها به ابزاری برای چانه زنی و امتیازگیری تبدیل شده یکی از مسایل واقعی توده هاست که در ابعاد گوناگون تبلور دارد . هر تلاشی برای دستیابی و هر بند و ماده آن کمک شایانی به پیشرفت جنبش اعتراضی مردم خواهد نمود و تحقق واقعی آن خواست توده هاست .

گزارشگران- چشم انداز نزدیک تحولات سیاسی داخل کشور کدام است ؟

یوسف زرکار– اساسا" جشم انداز تحولات سیاسی داخل کشور با چگونگی پیشرفت و تداوم جنبش توده ها و نوع برخورد حاکمیت و حناحهای آن و نتیحه حاصله از آن تبیین میشود . با توجه به اینکه وضعیت مبارزاتی در جامعه به دلایل گوناگون در کوتاه مدت قابل پیش بینی نیست ولی از آنجه که تاکنون رخ داده چنین برمی آید که چشم انداز نزدیک تحولات سیاسی ، تداوم سیاست کج دار و مریض ( سیاست هویج و چماق ) رژیم در رابطه با اصلاح طلبان و جنبش توده های مردم است ، طرفین به زمان محدودی نیاز دارند تا اوضاع بعد از 13 آبان را وارسی و اتخاذ موضع و تاکتیک نمایند .

گزارشگران- آیا ناگفته ای دارید ؟

یوسف زرکار– آرزو میکنم شعار" زندانی سیاسی آزاد باید گرددد " که یکی از خواسته های مهم و برحق مردم و جنبش مااست ، به دست توانای توده ها باردیگر مثل رژیم شاه تحقق یابد و موجبات آزادی زندانیان سیاسی از هر عقیده و مرامی را فراهم سازد .

گزارشگران - با تشکر از شما

یوسف زرکار – باسپاس از شما که امکان چنین گفتگویی را فراهم آوردید .

گزارشگران

w.gozareshgar.com