به مناسبت سومین سالروز درگذشت عباس امیرانتظام، روز یکشنبه ۲۰ تیر، نشستی برای بزرگداشت یاد او، با عنوان «شب امیرانتظام» در شبکه اجتماعی کلابهاوس با حضور همسرش، الهه امیرانتظام و گروهی از چهرههای سیاسی و روزنامهنگاران ایران برگزار شد. اتاق مجازی که در کلابهاوس باز شده بود «کدامین گناه: سالگرد امیرانتظام با دوستانش و کارشناسان» نام داشت.
دادخواهی و اعاده حیثیت و اعاده دادرسی رسمی برای او، پیشنهاد تأسیس بنیادی برای عباس امیرانتظام، و همچنین ساخت یک فیلم مستند از زندگیاش از مواردی بود که در این جلسه مورد تأکید قرار گرفت. همچنین در این جلسه یکی از دادیارهای پرونده آقای امیرانتظام نیز حضور داشت و بر بیگناهی او تاکید کرد.
به گزارش «صدای آمریکا»، حسین علیزاده، دیپلمات پیشین جمهوری اسلامی ایران در فنلاند، به عنوان یکی از برگزارکنندگان این نشست، با بازخوانی یادداشت خودش در نشریه میهن با عنوان «ابری سایه افکنده بر کوهی در وفای هم سِرّش»، با تقدیر از همسر امیرانتظام، او را به ابری تشبیه کرد بر سر کوهی که عباس امیرانتظام بود. حسین علیزاده از شکایت فرزندان امیرانتظام در آمریکا از جمهوری اسلامی و درخواست غرامت از منبع پولهای بلوکهشده ایران انتقاد کرد.
او اظهار داشت: الهه امیرانتظام در حالی که آقای امیرانتظام در زندان بود، با او ازدواج کرد و سند ملک شخصیاش را نیز برای آزادی موقتش به وثیقه گذاشت.
علیزاده جمهوری اسلامی را «رکورددار حمله به سفارتهای خارجی» دانست و عنوان کرد: هیچ کشوری را پیدا نمیکنید که این تعداد حمله به سفارت در پایتختش رخ بدهد.
علی نظری، عضو مجلس ششم شورای اسلامی از حوزه اراک و سردبیر روزنامه مستقل، در بخشی از سخنانش در این جلسه با اشاره به عملکرد دو تن از بازپرسهای پرونده امیرانتظام، گفت: سال ۵۸ در آن فضای رادیکال و آن معرکه آمریکاستیزی، صغیر تا کبیر مسئولان همه به دنبال شعارهای رادیکالی بودند. اما «خدا حفظ کند آقای متقی و آلادپوش را که در آن فضای رادیکالی تسلیم آن تندرویها نشدند و حق را به حقدار دادند.»
او تاکید کرد: مقصر ما مطبوعاتیها بودیم که دیر به سراغ این افراد رفتیم. ما باید زودتر آقای متقی و آلادپوش (از بازپرسان پرونده آقای امیرانتظام) را پیدا میکردیم. برخی دانشجویان پیروان خط امام که همچنان معتقدند امیرانتظام مجرم و گناهکار بوده، اما متقی و آلادپوش از همان زمان و الان معتقدند امیرانتظام وطنپرست و آزادیخواه بود و مظلوم بزرگ انقلاب. و آنها برائت عباس امیرانتظام را به عنوان بازپرس پرونده ایشان اعلام کردند.
محمدحسین متقی، که به تایید خودش در زمان بازپرسی با نام مستعار «سعید باقری» شناخته میشد، با تاکید بر بیگناهی امیرانتظام، گفت که مدرکی علیه او وجود نداشت و تنها بر اساس مسئولیتش، برای وابستگان دولت تقاضای ویزا کرده بود که برای انجام کارهای سیاسی یا علمی به آمریکا بروند. تقاضای ویزا برای یک عده توسط معاون نخستوزیر یا سخنگوی دولت چیز عجیبی نیست و دال بر ارتباط ویژه و خاص نمیتوانست بشود.
او تاکید کرد: تحت تأثیر کار تسخیرکنندگان سفارت، کشور در التهاب قرار گرفته بود و سخت بود به آنها بگوییم از لابهلای این اسناد و مدارک چیزی حاصل نمیشود.
الهه امیرانتظام، همسر عباس امیرانتظام در این نشست تاکید کرد: وقتی بازجویان امیرانتظام به منزل ما آمدند، این نشان میدهد انسانها میتوانند از عملکرد خود پشیمان بشوند. نباید گفت بخشیده نمیشوند. اگر بخشندگی نشان ندهیم سنگ روی سنگ بند نمیشود. آیا باید جنگ قبیلهای راه بیافتد؟ یک جایی باید قضاوت را به تاریخ واگذار کنیم تا روزی که قانونمند بتوانیم به همه اینها رسیدگی کنیم.
مهدی نوربخش، از دوستان آقای امیرانتظام و داماد ابراهیم یزدی، در این جلسه گفت: بین پدر همسرم و آیتالله خمینی صحبت شده بود که اجازه ندهیم انقلاب وارد چالش ایران و آمریکا بشود و قطار انقلاب از جاده اصلی خودش خارج نشود و او هم پذیرفته بود.
او عنوان کرد که در زمان حمله نخست به سفارت آمریکا، آقای یزدی در ایران بود. خودش را به خانه روح الله خمینی میرساند و یزدی و بهشتی مسئول میشوند دانشجویان را از سفارت خارج کنند. دفعه دوم بازرگان و یزدی در الجزایر بودند.
او با نام بردن از موسوی خوئینیها و احمد خمینی، گفت: دوستانی که میخواستند سفارت را بگیرند فرصت را ارزیابی میکردند که چه زمانی بروند که با مشکل روبهرو نشوند. دومین بار حملهکنندگان به سفارت وابستگیهای روحانی خودش را داشت، با حساب و کتاب و روابط درونی ایجاد شده بود. نامشان را «دانشجویان پیرو خط امام» گذاشتند و آیتالله خمینی را خلع سلاح روانی کردند. کسانی که فکر میکردند سود میبرد مملکت از این وضع همه در ایران بودند و حمایت کردند و همه چیز را مشخص کردند و با فاصله دو سه روز آیتالله خمینی اعلام کرد که اشغال سفارت انقلاب دوم است.
حسین موسویان، رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران، با تشبیه سرنوشت امیرانتظام به آلفرد دریفوس فرانسوی، گفت: کسی که دریفوس را محاکمه کرده بود اعتراف کرد که گناهکارم و من اشتباه کردم و خائن هستم و خودکشی کرد. در دستگاه قضایی فرانسه دوباره دریفوس را خواستند و از او تجلیل کردند و عالیترین نشانهای فرانسه را به او دادند و این ماجرا شبیهش برای امیرانتظام اتفاق افتاد که یک قهرمان ملی را به دروغ اتهام زدند.
او تاکید کرد که بعد از انقلاب به آحاد ملت ایران ظلم شده، اما ظلم به امیرانتظام ظلم ویژه است. امروز ملت ایران فریاد میکند که این ظلم را، این اتهام را به امیرانتظام زدند.
شیرین عبادی، حقوقدان و برنده جایزه صلح نوبل، در این جلسه اظهار داشت: از امیرانتظام چه میفهمیم؟ شجاعانه و مردانه تا زمانی که لازم باشد برای حق و عدالت ببخشید. وقتی طرف مقابل در خانه شما را زد، از قدرت افتاد و در بیمارستان افتاد دیگر زمان بخشش است. دنبال حقیقت باشید، با ظالم مقابله بکنید، اما وقتی از قدرت افتاد و دست از تعدی برداشت، آن موقع وقت بخشش است.
خانم عبادی تاکید کرد که «بخشش بیمورد درست نیست. وقتی در آبان دارند میکشند، چی را ببخشند؟» اما زمانی که قرار شد دیگر نکشند، به مردم بگویید بد کردند، شما بد نکنید و بگذارید کشور باقی بماند.
صادق زیباکلام یکی دیگر از سخنرانان این جلسه، با اشاره به ملاقات هیئت دولتی آمریکا و ایران در سال ۱۳۵۸، پیش از اشغال سفارت آمریکا در تهران، گفت: هیئت آمریکایی خواهان دیدار و مذاکره با مقامات ایرانی میشود. چمران و یزدی و بازرگان موافقت میکنند و آمریکاییها میگویند ما با شما جنگ و نزاع نداریم. میخواستیم خودمان به عالیترین مقامات ایران بگوییم. به علاوه معاملات زیادی بین ما و شما زمان شاه صورت گرفت که ناقص مانده. تکلیف اینها باید روشن بشود. حسابهای زیادی در بانکهای مختلف آمریکا باید روشن بشود. هیئت بلندپایه که اختیارات داشته باشد تعیین کنید. وقتی هیئت برمیگردد به ایران، موج آمریکاستیزی شکل گرفته بوده و سازمان مجاهدین انقلاب، چریکهای فدایی خلق و … حمله میکنند که بدون اجازه «امام» چه اجازهای داشتید با آمریکا مذاکره کنید؟ بازرگان گفت نه آیتالله خمینی شاه است و نه من هویدا که نیاز به اجازه داشته باشم. «یزدی میگوید من به امام گفتم اگر نظرتان است میتوانیم قطع رابطه کنیم با آمریکا. امام میگوید نه!» اما بعد شرایط تغییر میکند.
تقی رحمانی، فعال سیاسی ملیمذهبی نیز با بیان خاطراتی از امیرانتظام در زندان گفت: امیرانتظام جلو لاجوردی میایستاد و از خودش دفاع میکرد. او را بین سارقان مسلح انداخته بودند و وادارش میکردند که سالن را تی بکشد، این کار را انجام میداد اما کوتاه نمیآمد. مصائبی که او کشید، وقتی با خودم مقایسه میکنم، تنها بود و مدام سعی میکرد کینهاش را کم کند.
او تاکید کرد اول بحث آمریکاستیزی نبود، بلکه قرار بر حذف کسانی دیگر بود.
در بخش دیگری از این نشست مجازی، همسر امیرانتظام با بیان این که او ۱۸ سال پایش را از زندان بیرون نگذاشته بود و مدتها رنگ آفتاب را ندیده بود، با اشاره به سفر به نقاط مختلف ایران در دوره مرخصیهای کوتاه و آزادی موقت نخست امیرانتظام، اظهار داشت که در بازداشت دوم، وکلای صادقی پرونده او را وکالت کردند، هرچند همه میدانند در ایران وکیل کاری نمیتواند بکند و جایگاهی ندارد و تنها دلخوشی است.
او با بیان این که «امیرانتظام میگفت از من بت نسازید»، تاکید کرد که «پرونده امیرانتظام نباید بسته میشد» و «این جفا در حق امیرانتظام است.» چنانچه بعد از دههها هنوز دنبال یکیک جنایتکاران دوره هیتلر در آلمان هستند.
خانم امیرانتظام با شرح وضعیت حبس و حصر همسرش، توضیح داد: تا جایی که میتوانستم مینوشتم و مصاحبه میکردم و برای حقانیتش به همه جا میرفتم. آنچه میتوانستم برای رضامندی ایشان و خودم انجام دادم. وقتی مرا دستگیر کردند و انفرادی بودم در کمیته مشترک، بازجو میگفت بنویس که امیرانتظام مرا به این کارها کشانده. اما من در کنار چنین مردی آموختهام که بتوانم ادای وظیفه به وطنم کنم. از من تعهد کتبی گرفته بودند که فقط در راه پرونده همسرت میتوانی بیایی و بروی اما اجازه قلم زدن و مصاحبه کردن نداری.
او توضیح داد که پس از آن، نهادهای حقوق بشری، افراد مختلف از جمله الهه هیکس و عبدالکریم لاهیجی و دیگران، که مدام از بیرون با من در تماس بودند، یکهو همه چیز قطع شد.
خانم امیرانتظام تاکید کرد: در دادگاه نمادین یک دادگاه امیرانتظام مطرح کنید! من در توانم نبود که دادگاه دریفوس را برای این انسان فراهم کنم.
خانم الهه هیکس، پژوهشگر پیشین سازمان دیدهبان حقوق بشر، گفت که اعاده حیثیت یکی از مهمترین اقداماتی است که هر گروهی در داخل یا خارج از ایران باید در قبال امیرانتظام انجام بدهد.
او با بیان این که «وقتی آقای امیرانتظام در زندان بودند، به ایران رفتم و آقای امیرانتظام را با دستبند به هتل هما آوردند»، گفت که در زمان ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی با مأموریت رسمی به عنوان نماینده دیدهبان حقوق بشر به ایران رفته بود. او تاکید کرد: «این اقدامی از طرف دولت آقای رفسنجانی بود برای اینکه نمیدانم چطور بگویم برای جاده صاف کردن بین دولت رفسنجانی و جوامع بینالملل.»
او با اشاره به این که توقع دیدن آقای امیرانتظام را نداشته، گفت: وقتی من به ایران سفر کردم با یک اساسنامه رسمی، آقای کاپیتورن هم به ایران رفتند. اولین نماینده رسمی که توانست امیرانتظام را بییند در لابی هتل و من وحشتزده بودم.
خانم هیکس اظهار داشت که در آن زمان که سال ۱۹۹۶ میلادی بوده، آقای امیرانتظام او را «دخترم» خطاب کرده و گفته حاضر نیست با او ملاقات کند چرا که «در اتاق شنود و فیلم هست» و به او توصیه کرده که «مواظب باش.» اما روز بعد در طبقه دوم خانهای که بعدها خانم هیکس فهمیده خانه دکتر یزدی است، آقای امیرانتظام را ملاقات کرده است.
او توضیح داد: با ایشان ملاقات کردم. تمام روز احساس کردم یا به من اعتماد ندارند و یا این که نمیخواهند درباره وضعیت خودشان حرف بزنند. تا امروز هم نفهمیدم آن روز چرا آقای امیرانتظام صحبت نکردند.
در واکنش به این اظهارات، خانم امیرانتظام گفت: تا جایی که خاطره و ذهنیت من یاری میکند، من دو ملاقات با خانم هیکس داشتم در هتل. شخص من بودم. «عباس جان» آن موقع در زندان بود و اصلا اجازه نمیدادند که بیاید و دیداری داشته باشد. اما درباره دیدار منزل دکتر یزدی، خبر نداشتم و از او هم نشنیده بودم.
خانم هیکس گفت: این مربوط به زمانی است که شما در زندگی ایشان حضور نداشتید. من بعدا دو بار با شما دیدار کردم و شما (تلفن) زندان را میگرفتید و من با ایشان صحبت میکردم.
اما الهه امیرانتظام گفت: سرکار خانم من که امکان زنگ زدن به زندان نداشتم. شاید شما با یک کیس دیگر اشتباه گرفتهاید. تا جایی که یادم است من مزاحم شما میشدم.
خانم هیکس جواب داد: در آن زمان هر کس با من ملاقات میکرد ملاقاتهای من رسمی بود و شما با به خطر انداختن جان خودتان با من ملاقات میکردید و مسائلی که مربوط به وضعیت ایشان میشد مطرح میکردید. ملاقات اول را که یادم است آقای امیرانتظام مدام به من میگفت دخترم این جا دوربین است. اما روز بعد در آن خانه درباره مسائل سیاسی و ژئوپولتیک صحبت میکردند … اما احساس کردم اعتماد ایشان را به عنوان یک نماینده سازمان حقوق بشری نتوانستم جلب کنم. اما در ملاقاتی که با شما داشتم صحبتهای زیادی شد.
خانم هیکس خواستار ایجاد کمپینی برای اعاده حیثیت یا بررسی کامل و اعاده دادرسی برای آقای امیرانتظام شد و گفت: این کمکاری همه ارگانها و سازمانهای بینالمللی است.
الهه امیرانتظام تاکید کرد موریس کاپیتورن و گالین دوپول (گزارشگران حقوق بشری) در محیط زندان در آن شرایط سهمگین با آقای امیرانتظام صحبت کردند و اولین اعلام جرم درباره وقایع اعدامهای دهه شصت نخستین بار همان جا مطرح شد.
خانم هیکس این سخنان را تایید کرد و افزود هر ملاقاتی که داشت در سازمان «دیدهبان حقوق بشر» ثبت شده است.
او مدعی شد امیرانتظام و پرستو فروهر «طعمه» اپوزیسیون شدند و راه خودشان را با سازمانهای بینالمللی حقوق بشر محدود کردند. او گفت متاسفانه از وضعیت آقای امیرانتظام مثل خیلی از زندانیان سیاسی، سوءاستفاده شد.
در این جا، شیرین عبادی، تاکید کرد: من این جا یک مطلبی دارم که حتما باید بگویم. این اتاق مربوط است به آقای امیرانتظام، اما به عنوان وکیل خانواده فروهر اعتراض دارم که قتل فجیع ایشان و همسرشان را اپوزیسون دست گرفته و کاری کرده. من به عنوان وکیل این خانواده اعتراض دارم به این جمله و به احترام زندهیاد امیرانتظام دیگر چیزی نمیگویم!
الهه امیرانتظام نیز گفت: همکاری با اپوزیسیون نمیدانم معنایش چیست. ولی چند بار با من تماس گرفتند که سفیر فلان کشور در لواسان یا کرج میخواهند شما را ببینند. یا وقتی (آقای امیرانتظام) میآید مرخصی، بروید. اما ما نرفتیم و خوشحالم که ما نرفتیم و در چارچوب تفکر امیرانتظام ماندیم و نرفتیم و تاریخ بهترین قاضی است.
فرخ نگهدار، یکی دیگر از حاضران این جلسه، گفت که پس از پیروزی انقلاب ۵۷، در دور اول تصمیم گرفتیم با بازرگان و جریانی که بیشتر طرفدار آزادی است نزدیکی داشته باشیم، اما این با موج شدید نیروهای سازمان مواجه شد و تحت تاثیر اشغال سفارت تغییر موضع دادیم و مشی حمایت از پیروان آیتالله خمینی و مخالفت با لیبرالهای غربگرا را پیش گرفتیم.
او با بیان این که این تصمیم اشتباه بود، گفت: در میان احزاب و سازمانهای سیاسی خط مشی نهضت آزادی و مواضع بازرگان به آنچه که با واقعیات سیاسی و منافع ایران ارتباط دارد بیش از سایر خط مشیهای عرضه شده هماهنگی و نزدیکی دارد. بازرگان از شخصیتهایی است که برای آینده ایران درسهایی که عرضه کرده، آموزنده و مهم است. اما ما شناختمان آن زمان این طور نبود.
او درباره موضع حزبشان درباره آقای امیرانتظام در سالهای بعد گفت: ما اطلاعیه صادر کردیم. با امیرانتظام مکاتبه کردیم سازمان فداییان خلق اکثریت عذرخواهی کرده است.
مسعود بهنود، روزنامهنگار در این جلسه مقایسه امیرانتظام و ماندلا را نادرست خواند. او همچنین درباره واکنش گروههای سیاسی در جریان دستگیری آقای امیرانتظام، گفت: این را آسان نگیریم و آسان نگذریم. این چیزی است که باید به نسلهای آینده بیاموزیم. هیجانزدگی که در فضای سیاسی اتفاق میافتد و آدمهای سالها سیاستورزیده مینشینند و همین طور اعدام صادر میکنند برای این و آن. نامههایی در میآمد و سند جعل میشد چندین نفر از گروههای چپ در گروههای اولیه توی سفارت حضور داشتند و بعد تصفیه شدند. گروههای سیاسی باید با شرمندگی با صدای بلند بگویند و پیشمانیشان باید شکل جدیتری بگیرد. قائل نیستم که حکومت باید عذرخواهی بکند. در قبال کاری که کرده، این (عذرخواهی) چیزی نیست. نوشتهها و مقالاتش هم هست و پیداست چه کسانی پشت این قضیه ایستاده بودند سخنرانی کیانوری و … .
محمدحسین آقاسی، وکیل دادگستری در این جلسه گفت: موافق نیستم که اگر اقدامی بشود هیچ نوع اثری ندارد. حتی اگر دستگاه قضایی اعاده دادرسی را نپذیرد، حداقل این موضوع مطرح خواهد شد که جامعه بیشتر آگاهی پیدا بکند.
او گفت یکی از موارد اعاده دادرسی این است که دلیل جدیدی پیدا بشود که متهم یا وارثانش تقاضای رسیدگی مجدد بکنند.
روزبه میرابراهیمی، روزنامهنگاری که در پی برگزاری جلسات هفتگی در طول پنج سال، دو کتاب از خاطرات عباس امیرانتظام منتشر کرده، گفت: جای نسل جوان در ۹۰ درصد برنامههایی که برای امیرانتظام بوده خالی است. نسل جوان که دغدغه دارند در این خصوص، معمولا غایبند. در حالی که قضاوت نسل جوان برای امیرانتظام مهم بود.
مهدی فتاپور نیز گفت: وقتی آقای امیرانتظام بین زندان اول و دوم آزاد شده بودند، سرمقالهای در نشریه کار منتشر کردیم ضمن برشمردن عوامل این فاجعه، و برخورد جریانهای سیاسی، منجمله سازمان اکثریت، معذرتخواهی کردیم از مردم و خود آقای امیرانتظام و برایشان ارسال کردیم. ایشان رسما پاسخ دادند و تشکر کردند و گفتند که مسائلی که اتفاق افتاده در آن زمان، برایشان قابل درک است.
جهانگیر شادانلو در این نشست، تاکید کرد که هیچ زمانی بنیصدر قبول نکرد که آقای امیرانتظام جاسوس بوده و در این زمینه صحبت کرده است.
او با پخش چند دقیقه از اظهارات ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری اسبق جمهوری اسلامی ایران، ماجرای اشغال سفارت آمریکا در تهران را «معامله بین ستاد تبلیغات ریگان و خمینی» دانست و عنوان کرد: آقای بنیصدر درباره گروگانگیری صحبت کردند که در آمریکا برنامهریزی شد و در ایران به دست کسانی که حکومت را در دست داشتند، انجام شد.
او تاکید کرد: بنیصدر را به این دلیل برکنار کردند که او از معاملات نمایندگان خمینی و ریگان اطلاع پیدا کرد. گفت من با اینها کار نمیکنم و او را برکنار کردند و چهل و چند سال است میگویند خیانت کرده است. چون جلو اینها ایستاد برای «قرارداد ننگین الجزایر».
بهنام بیات، نوه محمد مصدق، نیز در این جلسه دقایقی صحبت کرد و عباس امیرانتظام را «شبیهترین شخص به مرادش دکتر محمد مصدق» دانست و او را «اسطوره رواداری، گفتوگو و بخشندگی» معرفی کرد که مقاومت و استواری را به جوانان یاد داد و الگوی اخلاق سیاسی بود و همواره در سپهر سیاسی ایران نامش ماندگار خواهد بود.
علی ایزدی، از برگزارکنندگان این نشست، اعلام کرد که پس از مدتها تلاش، در لحظات پایانی این نشست که بیش از شش ساعت طول کشید، پیامی از الهام امیرانتظام، دختر آقای امیرانتظام در آمریکا دریافت کرده و ابراز امیدواری کرد که در آینده درباره پدرش با او صحبت کنند.
همسر امیرانتظام در پایان این نشست، اعلام کرد که آرزوی امیرانتظام بخشش و مدارا بود که جامعه جامعهای سلامت باشد و از افسردگی خارج بشود…این که هرگز فراموش نکنیم ظلمهای ناروا را، این ها تاریختند. از آن بیاموزیم. بخشش را یاد بدهیم و یاد بدهیم که میتوانیم تفکر مخالف را تحمل کنیم و مخالف را به بیطرف و بیطرف را به همفکر تبدیل کنیم. اگر آن روز برسد، ما میتوانیم ملتی موفق و پویا باشیم.
حسین علیزاده نیز در بخش پایانی این نشست گفت که کمال خرازی به عنوان کسی که بارها متهم شده با جعل امضای وزیر وقت امور خارجه در یک نامه آقای امیرانتظام را به ایران کشانده، خواستار واکنش او شد و با تاکید بر «فساد دستگاه قضایی جمهوری اسلامی»، پرونده عباس امیرانتظام را یک پرونده ملی و اعاده حیثیت برای ایران دانست و با تأکید بر ایستادگی او گفت: امیرانتظام میدانست اگر کوتاه بیاید، این دیوار تا ثریا کج میرود. چنانچه نوید افکاری هم گفت آنها برای طنابشان دنبال گردن میگردند.