۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

ا فاحشه خانه مسلمانان در شهر آمستردام هلند



در ماه ژوئن سال جاری میلادی در شهر آمستردام، یک فاحشه خانه ی جدید با نام “Croissant chaud ” که ترجمه ی آن از زبان فرانسه به “هلال ماه داغ” معنی می شود، گشایش خواهد یافت. سایت خبری “onislam.net ” به نقل از خبرگزاری بلژیکی “Nord Presse ” با انتشار این مطلب گزارش می دهد که این فاحشه خانه برای سرویس دهی “فاحشه های حلال” به افراد مومن مسلمان در نظر گرفته شده است. خواندن کامل متن:


Helal brothel will open in Amsterdam. The brothel is established to service Muslim men who have missed a helal brothel in the Netherlands.Prostitution is legal in Holland and there is a enormous customer base. There live about one million Muslims in the Netherlands (approximately 6% of the population) and each year thousands of Muslim tourists are visiting the Netherlands. According to rumours tourists show great interest in the brothels.
12 590 Helal Brothels in Amsterdam
63b2c0c2b695066f5391dbc1a26b6e14 thumb 565 Helal Brothels in Amsterdam

، در حالی با آتش زدن یک خودروی زانتیا، دارایی خود را به رخ مردم فقیر و مظلوم روستا کشانده که اهالی روستایشان از مشکلات آب در رنج و عذابند!


به گزارش «تابناک»، هنگامی که می‌شنویم در وضعیت بغرنج اقتصادی حاکم در سالهای اخیر، برخی به صورت تصاعدی بر ثروت خود افزوده و به اصلاح عامه، دک و پزی برای خود به هم زده‌اند، چه بسا افرادی چون «ب.ز» یا «جمشید بسم الله» بیش از مایه داران بالای شهر نشین که خودروهای میلیاردی سوار می‌شوند به ذهن‌مان خطور کند اما الزاما این گونه نیست.

این را می‌شود از امثال خبری دریافت که به تازگی منتشر شده و نشان می‌دهد یکی از اهالی لرستان در جشن ظاهرا تازه باب شده میلیاردر شدن، خودروی زانتیای خود را به آتش کشیده و علاوه بر آن، حدود صد میلیون تومان هزینه برگزاری سور و سات شادی خود و اهالی روستایش نموده است.

آن گونه که سایت «لور» گزارش داده، این فرد که از اهالی یکی از روستاهای محروم در یکی از  محروم‌ترین شهرستان‌های استان غربی کشورمان است، در حالی با آتش زدن یک خودروی زانتیا، دارایی خود را  به رخ مردم فقیر و مظلوم روستا کشانده که اهالی روستایشان از مشکلات آب در رنج و عذابند!

بدین ترتیب آشکار می‌شود که این فرد چه بسا مدت ها پیشتر به جرگه میلیاردرها پیوسته و وصله «نوکیسه» به وی چسباندنی به نظر نمی‌رسد، ولی به غایت شبیه نوکیسه گان عمل کرده و هرچقدر هم این ثروت را به کد یمین و عرق جبین گرد آورده باشد، باز جا خواهد داشت مورد شماتت قرار گرفته و تا به ابد سزاوار سرزنش باشد.

تا اینجای کار با اتفاقی غیر قابل باور مواجهیم که چه بسا شنیدن آن می‌تواند اندوهگینمان کرده یا خشممان را متجلی کند؛ این در حالی است که اگر آتش زدن خودرو گران قیمت را از خبر محذوف کنیم، درخواهیم یافت که نه تنها رویداد چندان عجیب و غریبی در قیاس با اتفاقات روزمره جاری در کشور رقم نخورده، بلکه خبر آتش زدن خودرو در قیاس با خیلی از اتفاقات روایت نشده در دنیای خبر، از عنصر «صداقت» برخوردار است که جای تقدیر دارد.

هزینه صد و پنجاه میلیون تومانی برای جشن میلیاردر شدن!
برای درک این تعارض ظاهری کافی است امثال جشن طلاق را به یاد آوریم که چند سالی است بهانه برخی برای خرج کردن و گرد هم آمدن شده است؛ یا خودروهایی که نرخشان به اندازه بخشی از ثروت آن مرد روستایی است و افراد سرشناس جامعه سوار می‌شوند تا چشم همه را به خود خیره کنند؛ یا کیف های پر از دلاری که امثال مه آفرید به امثال مدیران از خدا بی‌خبر هدیه داده و شاید در آینده هم بدهند تا گره از کارشان گشوده شده و در هر بند از معامله ده ها برابر آن را پس بگیرند!

به این سیاهه هزینه های هنگفتی که برخی برای جشن عروسی انجام می‌دهند، هدیه‌هایی که بعضی خرج یک لبخند می‌کنند، پول هایی که گاه صرف تجملاتی چون دایر کردن باغ وحش خانگی یا مفروش کردن اتاق های منزل یا دلارهایی که صرف عیش و عشرت در نقاط دور دست دنیا می‌شود یا هزینه کردهایی از این دست را که بیافزاییم، بی شک آتش زدن یک خودرو برای نشان دادن ثروتی که دست کم هم ولایتی های فرد می‌دانند از کجا آمده است، بسیار شرافت مندانه و صادقانه تر است.

می‌توان سیاه تر به ماجرا نگریست و احتمالا بهره کمتر آن فرد روستایی از سواد را هم در مقام مقایسه با دکترای خارجی برخی ثروتمندان مورد تذکر قرار داد و دقت کرد کار کدام یک عجیب تر است؛ او که هنوز ساکن روستاست و جشنش را هم روستایی هایش پر می‌کنند و به اشتباه خودرو اتش زده یا آنانی که هم سیتیزن فلان کشور خوش آب و هوا هستند و هم درد مردم را نقد کرده و گاه به زمین و زمان می‌تازند اما حاضر نیستند خودروی میلیاردی خود را با نمونه چند صد میلیون تومانی عوض کرده و به جایش ده ها مدرسه برای کپرنشینان بسازند؟

اگر کمک نکردن فردی ثروتمند از یک روستا برای حل مشکلات آب دوستان و اقوامش برای ما عجیب است، چرا عجیب نباشد که می‌شنویم فلان بازیگر یا بهمان ورزشکار میلیاردها تومان کاسبی می‌کند اما سهم جامعه را نمی‌تواند از پشت عینک دودی ببیند؟

جالب اینجاست که اگر به دنبال این خصلت های عجیب و غریب در خودمان هم بگردیم و منصفانه قضاوت کنیم، درخواهیم یافت که خیلی های مان تا حدود زیادی به آن فرد روستایی -که در آن شب جشن میلیاردر شدن بیشتر خودش را دیده تا دور و اطرافش را،- شباهت های غیر قابل انکاری داریم اما چه کنیم که پول آتش زدن هایمان به نسبت آتش زدن زانتیا کم است و لاجرم رسانه‌ای نمی‌شود تا نقدمان کنند و بنویسند میشد با آن مبالغ چه کارهای بهتری هم انجام داد! 

حمله نیروهای امنیتی به منزل بهنام ابراهیم زاده و ضرب و شتم خانواده وي

حمله نیروهای امنیتی به منزل بهنام ابراهیم زاده و ضرب و شتم خانواده وي

پرینت
بهنام ابراهيم زاده
كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها 9 تير 93 : خانواده بهنام ابراهیم‌ زاده با حضور بازپرس زندان اوین، پس از مدت‌ها موفق به دیدار وی شدند و پس از ملاقات منزل ایشان مورد بازرسی قرار گرفت و کامپیو‌تر خانواده ضبط شد. بنا به گزارشات رسيده روز یک‌شنبه ۸ تیر ماه، خانواده بهنام ابراهیم‌زاده موفق شدند تا مقابل دادسرای زندان با این زندانی سیاسی ملاقات داشته باشند.
در این ملاقات که با حضور بازپرس زندان اوین صورت گرفت، نیما ابراهیم‌زاده فرزند بهنام به اتفاق همسر بهنام برای دقایقی بعد از مدت‌ها بی‌خبری و محرومیت از ملاقات موفق شدند بهنام را ملاقات کنند. بهنام که از روز ۱۳ اردیبهشت در انفرادی بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین بوده برای اولین بار با خانواده‌اش ملاقات می‌کرد و همچنان در بند عمومی ۲۰۹ اوین به سر می‌برد. بعد از ملاقات ماموران امنیتی برای بازرسی به خانه محل سکونت خانواده بهنام ابراهیم‌زاده رفته و کامپیو‌تر شخصی نیما ابراهیم‌زاده را با خود برده‌اند.
در پي اين حادثه کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده بيانيه اي به قرار زير منتشر نمود:
کارگران , مردم آزاده:
بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی که چند سال از حبس خود را پشت سر گذاشته است درحمله به بند ۳۵۰ زندان اوین مورد ضرب و شتم ماموران امنیتی قرار گرفت و بعد از آن ایشان را به بند ۲۰۹ جهت بازجویی انتقال دادند, در این رابطه یک پرونده برای بهنام تشکیل دادند و از آن روز ممنوع الملاقات می باشد.
دیروز هفتم تیر ماه ۱۳۹۳ از سوی مسئولان زندان با خانواده بهنام تماس می گیرند و از خانواده بهنام می خواهند تا جهت ملاقات بهنام به زندان مراجعه کنند.
خانواده بهنام ساعت ۹ صبح امروز یکشنبه هشتم تیر ماه جهت ملاقات با بهنام به زندان مراجعه می کنند و بعد از اینکه ملاقات تمام می شود ۶ نفر از ماموران لباس شخصی همسر و فرزند بهنام ابراهیم زاده را به گروگان می گیرند و همراه چند ماشین به خانه بهنام ابراهیم زاده حمله می کنند و کلیه وسایل منزل این کارگر زندانی را با خود حمل و آن را مصادره می کنند.
ماموران امنیتی نیما ابراهیم زاده پسر بهنام را که ۱۵ سال سن دارد و تمام جهان از مریضی ایشان اطلاع دارند، تحت فشار قرار می دهند که مدارک پدرش از جمله فلاش هایش را تحویل آنان دهند.
قابل ذکر است که همراه ماموران فیلم بردار هم حضور داشت و از منزل بهنام فیلم برداری می کردند تا در میان مردم محله آنان را بی حرمت کنند.
ماموران بعد از اینکه چند ساعت منزل بهنام را تفتیش و تخریب کردند ساعت ۴ منزل او را ترک کردند. در این بازرسی همسر و فرزند بهنام را تهدید کردند و آنان را تحت فشار قرار دادند که" هر کاری کردند به آن اعتراف کنند".
ماموران بعد از بازرسی کلیه لوازم منزل آن کارگر زندانی کامپیوترو وسایل جانبی آن و ماهواره آن خانواده را با خود برند. همچنین کلیه مدارک شناسایی از جمله مدارک هویتی خانواده و کارت های بانکی و شماره حساب را ثبت و با خود برده اند.
کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده ضمن محکوم کردن این حرکت غیر انسانی‌ ماموران امنیتی به خانواده بهنام ابراهیم زاده از جمله برخورد غیر انسانی با نیما ابراهیم زاده را محکوم و علیه کسانیکه حکم بازرسی منزل بهنام ابراهیم زاده را صادر کرده اند، شاکی و هر گونه عواقب بعدی برای نیما اتفاق بیفتد به عهده ماموران تفتیش کننده و مسئول صادر کننده حکم بازرسی به منزل بهنام ابراهیم زاده می داند.
ما اعضای کمیته دفاع از بهنام ابراهیم زاده از تمام تشکل های کارگری و کارگران می خواهیم که در مقابل این یورش سکوت نکنند و از هر طریقی که برایشان میسر است اعتراض خود را طرح کنند.

هشتم تیر ماه ۱۳۹۳

عکس / کارگران کوره آجرپزی - مشهد / باربران بازار تهرهان

عکس / کارگران کوره آجرپزی - مشهد / باربران بازار تهرهان