به گزارش «تابناک»، هنگامی که میشنویم در وضعیت بغرنج اقتصادی حاکم در سالهای اخیر، برخی به صورت تصاعدی بر ثروت خود افزوده و به اصلاح عامه، دک و پزی برای خود به هم زدهاند، چه بسا افرادی چون «ب.ز» یا «جمشید بسم الله» بیش از مایه داران بالای شهر نشین که خودروهای میلیاردی سوار میشوند به ذهنمان خطور کند اما الزاما این گونه نیست.
این را میشود از امثال خبری دریافت که به تازگی منتشر شده و نشان میدهد یکی از اهالی لرستان در جشن ظاهرا تازه باب شده میلیاردر شدن، خودروی زانتیای خود را به آتش کشیده و علاوه بر آن، حدود صد میلیون تومان هزینه برگزاری سور و سات شادی خود و اهالی روستایش نموده است.
آن گونه که سایت «لور» گزارش داده، این فرد که از اهالی یکی از روستاهای محروم در یکی از محرومترین شهرستانهای استان غربی کشورمان است، در حالی با آتش زدن یک خودروی زانتیا، دارایی خود را به رخ مردم فقیر و مظلوم روستا کشانده که اهالی روستایشان از مشکلات آب در رنج و عذابند!
بدین ترتیب آشکار میشود که این فرد چه بسا مدت ها پیشتر به جرگه میلیاردرها پیوسته و وصله «نوکیسه» به وی چسباندنی به نظر نمیرسد، ولی به غایت شبیه نوکیسه گان عمل کرده و هرچقدر هم این ثروت را به کد یمین و عرق جبین گرد آورده باشد، باز جا خواهد داشت مورد شماتت قرار گرفته و تا به ابد سزاوار سرزنش باشد.
تا اینجای کار با اتفاقی غیر قابل باور مواجهیم که چه بسا شنیدن آن میتواند اندوهگینمان کرده یا خشممان را متجلی کند؛ این در حالی است که اگر آتش زدن خودرو گران قیمت را از خبر محذوف کنیم، درخواهیم یافت که نه تنها رویداد چندان عجیب و غریبی در قیاس با اتفاقات روزمره جاری در کشور رقم نخورده، بلکه خبر آتش زدن خودرو در قیاس با خیلی از اتفاقات روایت نشده در دنیای خبر، از عنصر «صداقت» برخوردار است که جای تقدیر دارد.
به این سیاهه هزینه های هنگفتی که برخی برای جشن عروسی انجام میدهند، هدیههایی که بعضی خرج یک لبخند میکنند، پول هایی که گاه صرف تجملاتی چون دایر کردن باغ وحش خانگی یا مفروش کردن اتاق های منزل یا دلارهایی که صرف عیش و عشرت در نقاط دور دست دنیا میشود یا هزینه کردهایی از این دست را که بیافزاییم، بی شک آتش زدن یک خودرو برای نشان دادن ثروتی که دست کم هم ولایتی های فرد میدانند از کجا آمده است، بسیار شرافت مندانه و صادقانه تر است.
میتوان سیاه تر به ماجرا نگریست و احتمالا بهره کمتر آن فرد روستایی از سواد را هم در مقام مقایسه با دکترای خارجی برخی ثروتمندان مورد تذکر قرار داد و دقت کرد کار کدام یک عجیب تر است؛ او که هنوز ساکن روستاست و جشنش را هم روستایی هایش پر میکنند و به اشتباه خودرو اتش زده یا آنانی که هم سیتیزن فلان کشور خوش آب و هوا هستند و هم درد مردم را نقد کرده و گاه به زمین و زمان میتازند اما حاضر نیستند خودروی میلیاردی خود را با نمونه چند صد میلیون تومانی عوض کرده و به جایش ده ها مدرسه برای کپرنشینان بسازند؟
اگر کمک نکردن فردی ثروتمند از یک روستا برای حل مشکلات آب دوستان و اقوامش برای ما عجیب است، چرا عجیب نباشد که میشنویم فلان بازیگر یا بهمان ورزشکار میلیاردها تومان کاسبی میکند اما سهم جامعه را نمیتواند از پشت عینک دودی ببیند؟
جالب اینجاست که اگر به دنبال این خصلت های عجیب و غریب در خودمان هم بگردیم و منصفانه قضاوت کنیم، درخواهیم یافت که خیلی های مان تا حدود زیادی به آن فرد روستایی -که در آن شب جشن میلیاردر شدن بیشتر خودش را دیده تا دور و اطرافش را،- شباهت های غیر قابل انکاری داریم اما چه کنیم که پول آتش زدن هایمان به نسبت آتش زدن زانتیا کم است و لاجرم رسانهای نمیشود تا نقدمان کنند و بنویسند میشد با آن مبالغ چه کارهای بهتری هم انجام داد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر