۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

گامی بزرگ به سوی انقباض
علی ناظر
شورای ملی مقاومت به تاریخ 17 خرداد 1392 در جلسه فوق العاده میاندوره یی پیرامون استعفای آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم، اطلاعیه ای صادر کرده که مزین به اسامی تعدادی از اعضای آن شورا شده است. این متن در پایین این نوشتار آمده است.
شخصا می دانم که آقای کریم قصیم ماه ها پیش به من اطلاع داده بودند که دچار خونریزی چشم هستند و بیمارند. آقای روحانی هم که سالیان درازی است دچار مشکلات عروقی و قلبی هستند، اما با تمام این اوصاف در سرمای شدید برای تظاهرات کنندگان در حمایت از لیبرتی و اشرف سخنرانی می کردند.
متأسفم که شورای ملی مقاومت با صدور چنین اطلاعیه ای یک گام بزرگ به سوی انقباض برداشته است. در نوشتار کوتاه دیروز (چرا با استعفا مخالفم) با ایقان به غیرممکن بودن پیشنهادم نوشته بودم :
« می دانم که کودکانه و ساده لوحانه است، اما شورا باید این استعفا را نپذیرد، و اعلام کند که:
  • اعضای شورا این حق سیاسی و حقوقی و قانونی را دارند که فراکسیون خود را تشکیل دهند.
  • توسعه شورای ملی مقاومت در دستورکار قرار می گیرد.
  • احترام به حقوق شهروندی، فردی و سیاسی دگراندیشان عملا در دستور کار قرار می گیرد.
  • واژه اسلامی، از جمهوری دموکراتیک اسلامی حذف شود
 
آیا این خواست کودکانه، در صحنه سیاست که «بزرگان» حرف آخر را می زنند، عملی است؟ شخصا امیدی به آن ندارم. اما می دانم که رژیم در 34 سال گذشته، و بخاطر اندیشه حاکم بر شورای ملی مقاومت، بهترین سود را برده است. نه آن جنگ عشیره ای که حلاّل هیچ مشکلی نیست، و نه این استعفا که نشانگر لبریز شدن صبر است، به نفع خلق ستمدیده نیست. »
من با نحوه استعفا مخالف بودم، و معتقد بودم که می بایست با ایجاد فراکسیونی مسائل در شورا و بیرون از شورا مورد توجه قرار بگیرد. این اطلاعیه ثابت کرد که چنین امکانی غیر ممکن است. 
اطلاعیه جلسه میاندوره یی شورای ملی مقاومت ایران نه تنها ثابت کرد که آن طرح و پیشنهاد ساده لوحانه است، بلکه بر اندیشه حاکم بر شورا نوری تازه انداخت، چرا که متهم کردن این دو عضو پیشین به نادیده گرفتن «توطئه هایی که مشخصاً جان مسئول شورا را مورد تهدید» می دهد، نه تنها مادون هر انتظاری است، بلکه کمال بی انصافی است. همه می دانند که این دو عضو پیشین کمترین کوتاهی در انعکاس افکار و خطوط سیاسی شورا برنداشته اند.
آیا به راستی این اطلاعیه نمی توانست به چند نکته بسنده کند که این نحوه عمل آنها غلط بوده، مرسوم نبوده و یا هر جمله دیگری، و در نهایت برای آنها سلامت آرزو کنند؟ چرا به دو عزیز و یاری که شورا تا همین یکی دو روز گذشته در تماس تلفنی بوده است، می بایست در این حد برچسب نا چسب زده شود؟ واقعا متاسفم.
 
می خواهم مشخص، روشن و رک بگویم. آقایان روحانی و قصیم همیشه فرزندان خلق بوده و هستند، و رهروان صادق دکتر مصدق. هر گونه برچسبی، ناچسب است.
برای آقایان محمدرضا روحانی و دکتر کریم قصیم که فی الواقع انسانهای شریفی هستند، آرزوی طول عمر و شادی می کنم.
مرگ بر خمینی
18 خرداد 1392
سایت دیدگاه
جهت اطلاع، من این متن اطلاعیه را از سایت آفتابکاران کپی کرده ام، و در لیست پایین این اطلاعیه نام مسعود خدابنده آمده است. آیا این مسعود خدابنده همان مزدور رژیم است؟ آیا فقط تشابه اسمی است؟ در صورت تمایل مسئولین شورا، عکس آن صفحه همراه با نام مسعود خدابنده را می توانم ارسال کنم (در دوسایت همبستگی ملی و آفتابکاران).
http://www.aftabkaran.com/akhbar.php?id=11321 
لینک به همبستگی ملی
 
متن اطلاعیه میان دوره یی شورای ملی مقاومت
 
جلسة فوق العاده میاندوره یی شورای ملی مقاومت در روز جمعه ۱۷خرداد با شرکت اعضای در دسترس شورا برای رسیدگی به استعفای غیر مترقبه آقایان روحانی و قصیم برگزارشد.
 
به گزارش دبیر ارشد شورا، دبیرخانه حدود ساعت۲۲ چهارشنبه ۱۵خرداد ۱۳۹۲به طور ناگهانی متن این استعفانامه را از طریق ایمیل دریافت کرد که حدود سی دقیقه بعد در سایتهای اینترنتی منتشر شد. این درحالی بود که دبیرخانه حدود ۶ ساعت قبل از آن (حوالی ساعت ۱۶) تلفنی با آقای قصیم گفتگو داشت و وی هیچگونه اشاره یی به استعفا یا طرح گلایه یا سئوالی پیرامون موضوعات ذکرشده در استعفانامه نکرد. در همان روز و همچنین روزها و هفته های قبل، دبیرخانه ارتباطات ایمیلی و تلفنی متعددی با آقایان داشت که در آنها هیچ‌کدام از آنان هیچ اشاره‌یی به این موضوعات نکردند. در این تماسها چندبار هم برای جلسات و صحبتهای جاری شورایی به پاریس دعوت شدند، ولی با طرح موضوع بیماری از آمدن عذر خواستند.
 
درچنین وضعیتی، دریافت غیرمترقبة استعفانامه و انتشار بلافاصلة آن در سایتهای اینترنتی و قائل نشدن کمترین فرصتی حتی برای مطلع کردن اعضای شورا، بسیار شک برانگیز است. آنهم در شرایطی که مقاومت در آستانة انتخابات رژیم و تهدیداتی که متوجه ساکنان اشرف و لیبرتی است، برای گردهمایی بزرگ سالانة خود آماده می شود.
 
متأسفانه در استعفانامة آقایان به مسائل تکراری زیادی پرداخته شده، اما به سئوالات اصلی، که ادعای «مرگهای مشکوک» در داخل مجاهدین و «طلاق اجباری» است و دعوت از مدعیان به شکایت قضایی هیچ اشاره‌یی نشده، و مهمتر از آن، همة توطئه هایی که مشخصاً جان مسئول شورا را مورد تهدید رژیم و همدستان و ایادی آن با مشارکت کوبلر قرار داده، عامدانه نادیده گرفته شده است.
 
شرکت کنندگان در جلسة میاندوره یی اصرار کردند که این مراتب در بیانیة جداگانه یی با امضای کلیة اعضای شورا متعاقباً به اطلاع عموم برسد تا در این شرایط، صف دوست و دشمن از یکدیگر به خوبی قابل تمیز باشد.
 
تا زمان صدور و انتشار بیانیة تفصیلی شورای ملی مقاومت، شرکت کنندگان بر موارد زیر تأکید می ورزند:
 
۱-افشا و محکوم کردن سناریویی که از نیمة اردیبهشت گذشته با عناصر نادم و تواب مانند مصداقی و یغمایی شروع شد و با استعفای غیرمترقبة این دو تن که باید طبق آئیننامة داخلی شورا پاسخگوی سکوت و اقدامات پیشین خود در ارتباط با افراد یادشده می بودند، به مرحلة جدیدی رسید که از چنگ انداختن بیش از پیش دشمن ضدبشری بر شورای ملی مقاومت ایران به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک پرده برمی دارد.
 
۲-شناعت و شقاوت به حدی رسیده است که معنی سیاسی اقدامهای فوق الذکر به کلی نادیده گرفته شده و دشمن در سربریدن مجاهدان اشرف و لیبرتی و به ویژه در ردیابی و حذف فیزیکی مسئول شورای ملی مقاومت تشجیع می‌شود.
 
۳-ما این اقدام غافلگیرکننده را که با طرح موضوع بیماری طی یکماه گذشته و با بی‌جواب گذاشتن همة دعوتها و تماسهای دبیرخانه صورت گرفته است، حاکی از فقدان اخلاق شورایی و جمعی، خنجر زدن از پشت و خیانت به عالیترین مصالح جنبش مقاومت در برابر رژیم آخوندها می دانیم، به خصوص که جلسات میاندوره یی و جلسات هفتگی اعضای شورا در محل دبیرخانه پیوسته در دسترس آنها برای طرح همة مطالبشان بوده است.
 
· غایبین جلسة میاندوره یی متعاقباً در جریان قرار گرفتند و برگه ها ی امضا شده رأی گیری را برای دبیر‌خانه ارسال کردند.
جلسة فوق العاده مياندوره يي شوراي ملي مقاومت در روز جمعه 17خرداد با شركت اعضاي در دسترس شورا براي رسيدگي به استعفاي غير مترقبه آقايان روحاني و قصيم برگزارشد.
به گزارش دبير ارشد شورا، دبيرخانه حدود ساعت22 چهارشنبه 15خرداد 1392به طور ناگهاني متن اين استعفانامه را از طريق ايميل دريافت كرد كه حدود سي دقيقه بعد در سايتهاي اينترنتي منتشر شد. اين درحالي بود كه دبيرخانه حدود 6 ساعت قبل از آن (حوالي ساعت 16) تلفني با آقاي قصيم گفتگو داشت و وي هيچگونه اشاره يي به استعفا يا طرح گلايه يا سئوالي پيرامون موضوعات ذكرشده در استعفانامه نكرد. در همان روز و همچنين روزها و هفته هاي قبل، دبيرخانه ارتباطات ايميلي و تلفني متعددي با آقايان داشت كه در آنها هيچ‌كدام از آنان هيچ اشاره‌يي به اين موضوعات نكردند. در اين تماسها چندبار هم براي جلسات و صحبتهاي جاري شورايي به پاريس دعوت شدند، ولي با طرح موضوع بيماري از آمدن عذر خواستند.
درچنين وضعيتي، دريافت غيرمترقبة استعفانامه و انتشار بلافاصلة آن در سايتهاي اينترنتي و قائل نشدن كمترين فرصتي حتي براي مطلع كردن اعضاي شورا، بسيار شك برانگيز است. آنهم در شرايطي كه مقاومت در آستانة انتخابات رژيم و تهديداتي كه متوجه ساكنان اشرف و ليبرتي است، براي گردهمايي بزرگ سالانة خود آماده مي شود.
متأسفانه در استعفانامة آقايان به مسائل تكراري زيادي پرداخته شده، اما به سئوالات اصلي، كه ادعاي «مرگهاي مشكوك» در داخل مجاهدين و «طلاق اجباري» است و دعوت از مدعيان به شكايت قضايي هيچ اشاره‌يي نشده، و مهمتر از آن، همة توطئه هايي كه مشخصاً جان مسئول شورا را مورد تهديد رژيم و همدستان و ايادي آن با مشاركت كوبلر قرار داده، عامدانه ناديده گرفته شده است.
شركت كنندگان در جلسة مياندوره يي اصرار كردند كه اين مراتب در بيانية جداگانه يي با امضاي كلية اعضاي شورا متعاقباً به اطلاع عموم برسد تا در اين شرايط، صف دوست و دشمن از يكديگر به خوبي قابل تميز باشد.
تا زمان صدور و انتشار بيانية تفصيلي شوراي ملي مقاومت، شركت كنندگان بر موارد زير تأكيد مي ورزند:
1-افشا و محكوم كردن سناريويي كه از نيمة ارديبهشت گذشته با عناصر نادم و تواب مانند مصداقي و يغمايي شروع شد و با استعفاي غيرمترقبة اين دو تن كه بايد طبق آئيننامة داخلي شورا پاسخگوي سكوت و اقدامات پيشين خود در ارتباط با افراد يادشده مي بودند، به مرحلة جديدي رسيد كه از چنگ انداختن بيش از پيش دشمن ضدبشري بر شوراي ملي مقاومت ايران به عنوان تنها جايگزين دموكراتيك پرده برمي دارد.
2-شناعت و شقاوت به حدي رسيده است كه معني سياسي اقدامهاي فوق الذكر به كلي ناديده گرفته شده و دشمن در سربريدن مجاهدان اشرف و ليبرتي و به ويژه در رديابي و حذف فيزيكي مسئول شوراي ملي مقاومت تشجيع مي‌شود.
3-ما اين اقدام غافلگيركننده را كه با طرح موضوع بيماري طي يكماه گذشته و با بي‌جواب گذاشتن همة دعوتها و تماسهاي دبيرخانه صورت گرفته است، حاكي از فقدان اخلاق شورايي و جمعي، خنجر زدن از پشت و خيانت به عاليترين مصالح جنبش مقاومت در برابر رژيم آخوندها مي دانيم، به خصوص كه جلسات مياندوره يي و جلسات هفتگي اعضاي شورا در محل دبيرخانه پيوسته در دسترس آنها براي طرح همة مطالبشان بوده است.
•    غايبين جلسة مياندوره يي متعاقباً در جريان قرار گرفتند و برگه ها ي امضا شده رأي گيري را براي دبير‌خانه ارسال كردند.

موضع گیری شورای ملی مقاومت ایران در مورد استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم؛ فرار از پاسخگوئی

موضع گیری شورای ملی مقاومت ایران در مورد استعفای آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم؛ فرار از پاسخگوئی
حنیف حیدرنژاد

شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیه اجلاس میاندوره ای خود در مورد استعفای آقایان  محمدرضا روحانی و کریم قصیم موضع گیری کرده و تاکید نموده که: "تا زمان صدور و انتشار بیانیه تفصیلی شورای ملی مقاومت، شرکت کنندگان بر موارد زیر تأکید می ورزند:
 
۱-افشا و محکوم کردن سناریویی که از نیمه اردیبهشت گذشته با عناصر نادم و تواب مانند مصداقی و یغمایی شروع شد و با استعفای غیرمترقبه این دو تن که باید طبق آئین نامه داخلی شورا پاسخگوی سکوت و اقدامات پیشین خود در ارتباط با افراد یادشده می بودند، به مرحله جدیدی رسید که از چنگ انداختن بیش از پیش دشمن ضدبشری بر شورای ملی مقاومت ایران به عنوان تنها جایگزین دموکراتیک پرده برمی دارد.
 
۲-شناعت و شقاوت به حدی رسیده است که معنی سیاسی اقدامهای فوق الذکر به کلی نادیده گرفته شده و دشمن در سربریدن مجاهدان اشرف و لیبرتی و به ویژه در ردیابی و حذف فیزیکی مسئول شورای ملی مقاومت تشجیع می‌شود.
 
۳-ما این اقدام غافلگیرکننده را که با طرح موضوع بیماری طی یکماه گذشته و با بی‌جواب گذاشتن همة دعوتها و تماسهای دبیرخانه صورت گرفته است، حاکی از فقدان اخلاق شورایی و جمعی، خنجر زدن از پشت و خیانت به عالیترین مصالح جنبش مقاومت در برابر رژیم آخوندها می دانیم، به خصوص که جلسات میاندوره یی و جلسات هفتگی اعضای شورا در محل دبیرخانه پیوسته در دسترس آنها برای طرح همة مطالبشان بوده است."
 
اطلاعیه دبیرخانه شورا نگرانی ها و اعتراض آقایان روحانی و کریم را "مسائل تکراری" قلمداد کرده و به آنها پاسخی نداده است. آنان در استعفا نامه خود تاکید کرده بودند که:
"ما برحسب وظيفه ملی و مبارزاتی به طور مداوم و در محورهای گوناگون پيشنهاد گشايش ديدگاهها, دگرگونی و شفافيّت سياستها  و كاربرد روشهای علمی و كارآمد ارائه كرده ايم [اما] ما در چهارسال گذشته نه تنها در هيچيك از محورهای فوق گشايش و اصلاحی نديديم، بلكه دردمندانه شاهد انقباض و تكرار اشتباهات نيز بوده ايم".
 
با این وجود مشخص نیست که چرا دبیرخانه شورا اصرار دارد که از خواسته ها و مطالبات آقایان روحانی و قصیم بی اطلاع بوده و از استعفانامه آنان "غافلگیر" شده است. و تعجب می کند که چرا آنها مطالبات خود را پیشتر مطرح نکرده اند.
 
در واقع دبیرخانه شورای ملی مقاومت بجای پاسخ به اعتراض این آقایان که چرا در چهار سال گذشته حرف و پیشنهاد آنان مورد توجه قرار نگرفته است، توپ را به زمین آنها برگردانده و سوال می کند اگر مشکل داشتید، چرا مشکلتان را مطرح نکردید!
 
با این روش، شورای ملی مقاومتِ مجاهدین همچنان از تاکتیک همیشگی فرار از پاسخگوئی استفاده کرده و حاضر به پذیرش مسئولیت خود نمی باشد.
 
هر چند دبیرخانه شورا بسیار تلاش کرده تا متن تنظیم شده ظاهر مؤدبانه ای داشته باشد، با این وجود خالی از توهین و اتهام نیست، از جمله آنکه:
آقایان روحانی و قصیم به "شناعت و شقاوت و خنجر زدن از پشت و خیانت به عالی ترین مصالح مقاومت در برابر رژیم آخوندها" متهم شده اند و بدین ترتیب بخاطر استعفایشان به "صف دشمن" پرتاب شده اند.
 
اما نکته کاملا جدید در این اطلاعیه آن است که به نحو کاملا بی پایه و اساسی تلاش می شود استعفای آقایان روحانی و قصیم "مشکوک" جلوه داده شود، به ویژه اینکه آنها در یک ماه گذشته دعوتهای انجام شده برای شرکت در جلسات دبیرخانه را رد کرده بودند. اطلاعیه عمدا تلاش دارد تا این شُبه را ایجاد کند که گویا این اقدام با تلاش هائی "برای ردیابی و حذف فیزیکی مسئول شورای ملی مقاومت" ارتباط دارد.
 
 
دبیرخانه شورا با این ادعا عملا قصد دارد تا دیگر اعضاء شورا یا مجاهدین که ناراضی بوده و ممکن است در آینده جدا شوند را بترساند که هرگونه اقدام اعتراضی آنها در آینده با تلاش برای حذف مسعود رجوی ارتباط داده خواهد شد.
 
اطلاعیه دبیرخانه تنها الترناتیو دمکراتیک متاسفانه پر از ادعا و اتهامات بی پایه و اساس و تهدیدهای پنهان است و کمترین احساس مسئولیت و پاسخگوئی در آن دیده نمی شود.
 
حنیف حیدرنژاد
09.06.2013
 
 
 
منابع:
اطلاعیه اطلاعیه اجلاس میاندوره ای شورای ملی مقاومت
 
استعفانامه محمد رضا روحانی و کریم قصیم از شورای ملی مقاومت
 
 
 

توضیحی بر یک یاداشت دیگر و در ستایش «شرف» جمال بامداد

توضیحی بر یک یاداشت دیگر
و در ستایش «شرف» جمال بامداد
اسماعیل وفا یغمایی

آقای جمال بامداد یاداشتی نوشته و سندی آورده که من شعری سروده ام که در زیرش امضا کرده ام کلکته هندوستان. 
عکس ضمیمه است و رویش کلیک کنید ببینید.
پیش از شروع نوشتن به سفارش ایشان رفتم ودر اینه واقعیت سیمای پیرانگی خود را نگریستم و چشم شیطان بدور هم من و هم اینه واقعا حظ کردیم. فتبارک الله احسن الخالقین. بقول مرحوم ناصر الدینشاه چون ریگی در کفش نیست: خودمان هم از خودمان خوشمان آمد.جمال نازنین میبیند من  پیرمردی زیبا نیستم ولی مشکلی نه در اینه و نه در سیمای من نیست و مشکل جای دیگر است.
جمال بامداد اشاره کرده است کار کردن از مواجب گرفتن از سرویسهای اطلاعاتی بهتر است. این را درست میگوید  وبا این تاکید میخواهد بگوید بنده در سفر به کلکته هندوستان! رفته ام که جیره بگیرم!.
 چون در یاداشت قبلی توضیحات را داده ام دیگر توضیحات را تکرار نمیکنم. نوشتم که (مخصوصا در 6 ژوئن 2012 )اگر کسی بخواهد جیره خوار شود لازم نیست به هندوستان برود، در عصر اینترنت و سفارت در همه جا میتوان جیره خوار شد  حتی انسان هشیار میتواند بدون رفتن به جابلقا و جابلسا و یا به کلکته، و یامثلا  واشنگتن یا اردن و عراق وعربستان و  سایر جاها در همین جا و در پاریس جیره اش را سر و مر و گنده، گونی گونی دلار و دیناربگیرد و نه تنها ککش نگزد بلکه  با بیانی زیبا و ملکوتی بقیه را هم مزدور خطاب کند ومثل من کم هوش نرود دنبال عملگی وخرید لباس دست دوم از«بروکانت» و ردی هم در زیر شعری از خود در کراچی!!باقی نگذارد که مدتی بعد عده ای از ما بهتران در جستجوی   راه چاره، تمام آرشیو شعرهای سایت را زیر رو رو کنند تا شعری در کلکته را بیابند و سند کنند.
 در رابطه با جیره و مواجب توضیح میدهم نه سرویسهای اطلاعاتی و انجمن نجات (نجاتبخش و ناجی برخی از ما بهتران از بن بستها)بلکه،آخرین بار در سال 2008 برخی از رفقای انقلابی  پیشنهاد ومحبت کردند مرابا ماهی هشتصد نهصد یوروطی ملاقاتی در منطقه سرژی پرفکتور   به ارتزاق از جیب انقلاب نوین مردم ایران و از جیب انقلاب و پیشوای آزاد ی مفتخر سازند که از آقای «م»  تشکر کردم!ایشان فرمودند این را ما برای تو نگه میداریم هر وقت خواستی بیا و همه را بگیر. الان حدود پنجاه شصت هزار یورو شده است که خودش ثروتی است.
عرض کنم
رفتن به کلکته یا هر جای دیگر ایرادی ندارد و این نوع سند ها( که بعد برای روشنگری برای خوانندگان که ما با چه نوع انسانهائی! انقلابی و مکتبی و شریفی روبرو هستیم توضیح خواهم داد)بدرد کسانی میخورد که کاملا درمانده از روبروئی با مشکلات خودند و راه چاره را سالهاست در وجود مبارک و میمون انجمن نجات و سفارتها ی رژیم و... یافته اند تا از شر منتقد و مخالف آسوده شوند ولی:
می خواهم توضیح دهم
بر خلاف این رفیق سابق که بصورت یک کارمند معمولی شریف (که هیچ عیبی هم ندارد و حدیث نبوی است که الکاسب حبیب الله،)مشغول گذران است، من در بسا اوقات به دلیل فعال بودن  سیاسی و چه به دلیل نوشتن شعرهای تند و تیز علیه ملایان، واینکه در پاریس نیستم و نیز  گاهی رهائی از دست تلفنها و دعوتها ی دوستان فراغتی داشته باشم، زیر شعری نوشته ام مثلا کلکته هندوستان! در سال 2006 هم چنانکهدر نوشته «پنج نامه» منتشر کردم برای برادرم نامه ای از ونکوور کانادا فرستادم در حالیکه که هرگز در ونکوور نبوده ام .
بدون شک و حتما جمال بامداد آدم «باشرف،  «و با وجدان!«راستگو! »و «درست! و صادقی» است! هم من این را میدانم و  خودش هم بهتر از من این را میداند.اما انسان صاحبجمال و صاحبکمال  و صاحبشرفی مثل جمال  این موضوع ساده را نمی تواند بداند که من تقریبا تمام روزهای زندگیم تقسیم شده است  و اطرافیان و از جمله همسرم در جریان کار و زندگی و سفر و حضر من هستند. در هر حال مهم نیست و من نمردم و یکبار دیدم که جمال نازنین که اهل بر شوریدن نبود و همیشه در هیئت انسانی مطیع و درویش و اهل رضا خود را در تشکیلات نشان میداد و وقتی هم رفت همین  ماند، سرانجام اینقدر شهامت نشان داد که توانست  سرانجام شیرانه فریادی بر آورد و مرا متهم به مواجب گیری از سرویسهای اطلاعاتی بکند.
ایکاش جمال نازنین و رفقای نازنین ترش خبر داشتند که نویسنده ای بنام... حسین مدنی سه کتاب معروف بنام «اسمال در نیویورک» و «اسمال در هندوستان» و «اسمال در ویتنام» دارد که از دومی اش که اتفاقا در سال 1332 همراه با تولد من منتشر شد میشد بعنوان سندی محکم استفاده کرد زیرا خطراتش کمتر و بردش بیشتر بود و در صورت دعوای حقوقی مشکلی هم در توهین به هویت وشان انسان ایجاد نمیکرد.و از اولی اش هم میشد استفاده کرد که فلانی به نیویورک رفته تا از سیا و پنتاگون مواجب بگیرد یا مواجب بدهد.
توضیح میدهم
من برای جمال که نیازی ندارد بلکه برای خوانندگان می نویسم تا بدانند با چه سیستم وارگانیزمی و وجودی روبرو هستیم و روبرو هستند و در اندرون این ارگانیزم چنانکه جمال عزیز نشان میدهد چه چیز در حال تخمیر وجوشش است که بوی دلاویز عطرش از راه دور مشام جان را مینوازد و آدمی را سرمست میکند.در این رابطه چنانکه دیروز در مقاله تشکر و تقدیر نوشتم از جمال تشکر میکنم که با هر دو نوشته اش عمق عمق این دگردیسی و تخمیر تاریخساز را نشان داد.
جمال راست میگوید من زیر یکی از شعرهایم نوشته ام کلکته ششم ژوئن 2012 میلادی! دلایل را هم اشاره کردم اما چیزهای دیگری وجود دارد که ذکرش بی مناسبت نیست
من نسبتا آدم دقیقی هستم و در تقویم روزانه ام کارهای روزانه ام را یاداشت میکنم و تقویمها را  برای استفاده بعدی حفظ میکنم.  این مرا کمک میکند.  عیال هر سال تقویمی به من هدیه میدهد که از سال 2000 تا حالا همه را نگه داشته ام بجز این دفتر یاداشتهای روزانه هم هست که هر روز چند خطی مینویسم . اینها مهم نیست میشود جعل کرد. ولی چیزهای دیگری هم هست که نمیتوان جعل کرد وبا مراجعه با مدارک شرکتی که در آن کار میکردم، بیمارستان، اداره کار و... با مدد به آنها استنباط کرد که به صرف یک واژه زیر یک شعر طرف حتما در کلکته نبوده  است تامواجب بگیرد.
برای باز یافتن وقایع  حوادٍث به تقویم سال گذشته مراجعه کردم . روز اول ژوئن من قرار ملاقات با «دکتر کار» داشته ام که اعلام کند من توانائی کار ساختمانی را دارم.در آن هنگام کاری نیمه وقت در حومه پاریس یافته بودم که برای شروع آن و دریافت ماهی حدود پانصد  یورو می بایست دکتر کار توان مردی پنجاه و هشت ساله را برای بالا و پائین رفتن از نردبان و حمل بارهای نیمه سنگین وغیره گواهی کند.من رفتم و خوشبختانه قبول شدم و دکتر گواهی را مهر و امضا کرد و به من داد و خوشبختانه مدارکش در شرکت مربوطه هست. روز چهارم ژوئن من با مدرک مربوطه با شعبه «اداره کار» ملاقات داشته ام. روزهای بعد ملاقات با دکتردر بیمارستان «بیشای» پاریس، برای گرفتن برگه «ادمیسیون» برای مشکل روده و معده و بیهوشی وانجام «کولونسکوپی»در چند روزبعد  داشته ام . بعد از آن قرار ملاقات با دکتر قلب. دوباره رفتن به اداره کار و سر انجام دو ویزیت دیگر با دکتر ریه ومعده در بیمارستان بیشا ی پاریس ماه زوئن را با دوا و درمان و دکتر به سر میرساند.
فرض کنید دعوائی حقوقی آغاز شود میشود در صورت فراخواندن به دادگاه وتشکیل پرونده برای  اتهام جیره خواری از سرویسها، می شود با درخواست این مدارک از دکتر اداره کار، شرکتی که من کارگر ساده آن بوده ام، مدارک بیمارستان و داروخانه این مدارک و ملاقاتها را بکار گرفت  تا مشخص شود راست چیست؟ و دروغ چیست؟و شرافت در کجا ایستاده و بیشرفی کجا نقش بازی میکند، ولی از آنجا که موضوع بسیار مضحک و در عین حال رقت انگیز است و مهمتر اینکه بخصوص اخیرا من به شرف و صداقت فردی چون جمال بامداد اعتقاد کامل پیدا کرده ام  و برای او احترام خاصی قائلم ضرورتی برای  این بحثها نیست ،ولی باز هم میتوان فرض کرد من پس از ملاقات  بامامور  اداره کار در عصر4/5/2012  بدون عبور از پاس کنترل و خوردن مهر بر روی پاسپورت و نیز بدون اخذ ویزا از سفارت هندوستان مثل مرتاضان هندی سوار بر قالیچه حضرت سلیمان به کلکته پرواز کرده ام و و پس از گرفتن جیره و مواجب در چند هزار کیلومتری پاریس و سرودن شعری در کلکته، شباهنگام برگشته و در روز ششم به داروخانه سر کوچه رفته و داروهائی را که باید برای عمل کولونسکوپی خو د  بگیرم گرفته ام و دو روز بعد هم در حالیکه هم سفر کرده و هم جیره را هم گرفته ام رفته ام زیر عمل و سر و مر و گنده به خانه بازگشته ام تا خدمت دو سره ام را هم به سرویسهای اطلاعاتی و هم به انجمن نجات ادامه دهم و نیز کار کارگری خود را دنبال کنم.
. بگذرم و همت جمال گل  و و رفقای گل ترش را میستایم که پس از باز خوانی تمام آرشیوهای سایت من یک شعر را که در کلکته !! سروده ام پیدا کرده اند تا بتوانند با محمل این مرا عضو انجمن نجات ومواجب بگیر سرویسهای اطلاعاتی کنند.دمتان گرم و روزتان خوش و همت تان پایدار رفقا تا انشالله  بیاری خدا و همت مولا علی چلچراغ وفا و رادمردی و تائیدات امام زمان زمام مملکتی و خلقی به ندای هل من ناصرتان پاسخ دهد و زمام حکومت ملتی را به دست گیرید و انوار شرف و صداقت وباقی چیزهایتان را بر سر ملت ایران بیفشانید. آمین یا رب العالمین  . و راستی چقدر سالها و سالها از شرف و درستی و صداقت من و جمال و بسادیگر افراداز پیشوای کبیر آزادی شنیدیم و متاسفانه جمال به اینها مسلح شد و من از سیاه بختی به کلکته رفتم.   
 در پایان باز هم تاکید میکنم 
 نخست اینکه من وارد مسائل خصوصی او نشده ام فقط نوشته ام کارمند شرکت فلیپس است که این مساله خصوصی نیست م. ولی من به جمال کارت سفید میدهم که با دست باز از زندگی خصوصی من البته به راستی سخن بگوید.
دوم ابن که ،غرض ار نوشتن این پیش در آمد مقوله جمال و انقلابیون صادق و شریفی چون جمال نیست بلکه توجه دادن به سیستم و وجود و موجودی است که می خواهد سرنوشت ملت و مملکتی را در دستان پر توان خود بگیرد ومیهنی را پس از جهنم فریب و دروغ ملایان با پرتوهای مهر تابا ن به بهشت راستی و انسانیت تبدیل کند و پس از افول مکتب کمونیسم و شوروی سابق ایدئولوزی تکامل بخشی بسا برتر را به جهانیان هدیه دهد. ومن ا الله التوفیق
 و نیز با آرزوی اینکه بازخوانی نوشته جمال افرادی را در درون دچار تناقض و بریدگی نکند در پایان باز هم این سئوال و پیشنهاد درا روی میز میگذارم که به چه علت همسر سابق و مادر فرزند مرا بجای جمال نازنینم بمیدان نمی آورید تا بسا تیز تر و نافذ تر ازاو و در راه رهائی خلق مرا و ضعفهای سیاسی، اخلاقی، تشکیلاتی، شخصیتی، و..... افشا کند ونشان دهد که من چنانکه در سال 1368 مشخص شد چه «ملعون» ی هستم حد اقل آبی خنک در درون ارگانیزم بر تشنگان شناخت من بیفزاید . اوست که میتواند بسا و دهها بار نیرومند تر از رفیقمان جمال مرا بخاطر منافع خلق و انقلاب بکوبد و احتیاجی نباشد تا دوستان خسته و پر مشغله تمام آرشیو شعرهای مرا جستجو کنند تا به کلکته برسند. امید این که این پیشنهاد پذیرفته شود و این راز از پرده به در اید بقیه نکات را در یاداشت قبلی نوشته ام و چیز تازه ای ندارم حال  پس از زمزمه این بیت بخوانید مقاله جمال را.
ترسم نرسد به کل کته اعرابی
کاین ره که رود به سوی( معلوم نیست کجا ) 
هشتم ژوئن سال 2013 میلادی
احتمالا کلکته!!
****
اشارتی و والسلام! ــ جمال بامداد
آنچه من در قبال توهم پراکنی ها و مواضع غیر اصولی اسماعیل یغمائی نوشتم نه به قصد توهین و تحقیر ، بل  برای روشن شدن حقیقت بود. جوابیه ی  ایشان اما بیشتر یک عکس العملی غریزی است تا تاملی آگاهانه .

به رسم مروت و آشنائی 40 ساله  من از ورود به مسائل خصوصی ایشان خودداری کرده و میکنم. چرا که  دعوای من با او یک دعوای شخصی نیست. دعوای من با او بر سر "بود و نبود" سیاسی و مشخصا مرزبندی قاطع با رژیم است.  این همان  نکته ایست که متاسفانه اسماعیل آنرا نفهمیده یا نخواسته که بفهمد.  ناراحتی او برای من قابل فهم است. اما ایکاش او از وحشت دیدن تصویر خود در آینه واقعیت، بجای شکستن آینه خود را میشکست.  ذیلا توضیح چند نکته:
اطلاعاتی که اسماعیل یغمائی در مورد وضعیت فردی من نوشته است عملی غیر اخلاقی است و اشتباهی بعرضشان رسانده اند.  البته من هر کاری را  بر یک زندگی انگل وار و دریافت مواجب از سرویسهای اطلاعاتی ترجیح میدهم.
ایشان مرا به دروغ گوئی متهم کرده و نوشته اند که من در هیچیک از نشست های او با مسعود و مریم حضور نداشته ام.  بنظر میرسد که ایشان یا دچار فراموشی زودرس شده اند یا  آگاهانه به تاکتیک انکار مطلق روی آورده اند. جهت اطلاع ایشان یادآوری میکنم که در آن نشست که در محل کار مسعود در قرارگاه بدیع زادگان انجام شد و از ساعت 11 شب تا حوالی صبح ادامه داشت، علاوه بر من کسان دیگری نیز حضور داشتند که من عمدا از ذکر نامشان در اینجا خوداری میکنم. خوشبختانه برخی از آنها هنوز زنده اند .  جناب اسماعیل، با انکار حضور من در این نشست که( من از شرح جزئیات آن صرفنظر کردم) چه واقعیتی را میخواهید انکار کنید؟
میگوئید که مجاهدین من ساده لوح را به جلو انداخته اند. وقتی آنها طی اطلاعیه های رسمی صریحا اعلام موضع میکنند ، چه نیازی است به جلو انداختن امثال من است! چرا برای  شخصیت مستقل انسانها ارزش قائل نیستید؟  من آن نامه را در ظرف 2 ساعت قلمی کردم و در ساعت 3 نیمه شب برای سایت همبستگی ارسال نمودم. اما آنها به اطلاع من رساندند که از درج آن معذورند. میبینید که تفاوت چقدر است!   
 شما سفرتان به هندوستان را قاطعانه انکار کرده اید اما از ارتباتطان با " انجمن نجات" ( سازمان اطلاعات رژیم) هیچ نگفته اید.
 ذیلا کلیشه ای از شعر شما که با امضای خودتان در5 ماه ژوئن سال 2012 درکلکته هندوستان سروده اید. این شعر هنوز در وبلاگ شما موجود است. لطفا آنرا پاک نکنید:
..............
در خاتمه به شما یادآوری میکنم که من ازمجاهدین و از همان آقای جابرزاده " تند خوی خوش قلب" آموختم که دروغ نگویم، جعل و تحریف و غلو نکنم  حتی در نقل قول از دشمن غدار. و از همه مهمتر از آنها آموختم که با دشمن مردم سازش نکنم. با این ره توشه هر جا که باشم میدانم که " در کجا ایستاده ام"  !    والسلام
‌........
ياران‌ من!‌
 
           مشوريد!
 
او را امان‌ دهيد، تماشائیست!‌
 
 
 
..........
 
 
 
* سالها قبل‌ م. آزرم شعر "پيشواز" را برای پرويز نيكخواه‌ كه‌ با علیرغم مقاومت‌ اش زير شكنجه‌ رژيم‌ ستمشاهی سرانجام‌ ترسيد و لرزيد و به‌ ساواك‌ تسليم‌ شد، سروده‌ بود 
لینک به سایت مهر ایران خانم زهره محسنی پور
اشارتی و والسلام! ــ جمال بامداد

حکومتهاي ترک و مغول در ايران