۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

قای آیت‌الله مکارم شیرازی، خون محمد امین ولیان به گردن شماست

آقای آیت‌الله مکارم شیرازی، سلام من نسل اول بعد انقلابم و از نوجوانی شما را می‌شناسم. خوب به یاد دارم یک روز جمعه پدرم بعد از نماز صبح سراغم آمد و گفت که برای یک مسافرت کوتاه آماده شوم. در ماشین کنارش نشستم و به راه افتادیم. در راه از او در باره مقصد پرسیدم. گفت: قم. و گفت که این سفر مخصوص من است.

در راه پدرم از من در مورد احساسم نسبت به خدا و دین و نگاهم به انجام فرائض پرسید. من هم هر آنچه که در ذهنم بود به همراه بخشی از آنچه که در کتابهای دینی مدرسه خوانده بودم را به او گفتم. وقتی به شهر رسیدیم. پدرم گفت می‌دانی امروز پانزده ساله شدی؟ با تعجب گفتم اما تا تولدم هنوز چندماهی مانده است. پدر با مهربانی لبخند زد و گفت: تو امروز از نظر شرعی پانزده ساله هستی و به سن تکلیف رسیدی. اگر تا دیروز نماز را می‌خواندی که با خداوند ارتباط برقرار کنی باید بدانی که از امروز مکلف به خواندنش هستی. اگر دیروز نماز وسیله ارتباط تو با خالق بود از امروز باید موضوع اطلاعت را هم در کنار ارتباط و سپاس بگذاری. می‌دانستم که چون پسر بزرگ خانواده هستم از من انتظار ویژه‌ای دارد.

در نزدیکی حرم از ماشین پیاده شدیم و پدرم به طرف بازار راه افتاد. از او پرسیدم مگر نمی‌‌خواهیم زیارت کنیم. گفت که بعداً فرصت هست. پدر مرا به کتاب‌فروشی برد و آنجا بود که برای اولین بار نام شما را شنیدم. وقتی که از کتابفروشی بیرون آمدیم من در حالیکه رساله شما در دستم بود احساس غرور می‌کردم. فکر می‌کردم که بزرگ شده‌ام و گام در مسیر مرد شدن نهاده‌ام. دیده بودم که گاهی پدرم رساله توضیح‌المسائل را می‌خواند و بارها وقتی از او سؤال مذهبی می‌پرسیدیم قبل از پاسخ حتما به آن مراجعه می‌کرد.

ناگهان مطلبی در ذهنم جرقه زد. از پدر پرسیدم ما که در خانه رساله آقای منتظری را داریم پس چرا این را خریدیم؟ پدرم گفت: آیت‌الله مکارم انسان بسیار شریف، مؤمن و عالمی هستند، برای شما بهتر است که مقلد ایشان باشید. با تردید گفتم پس چرا آقای منتظری نه؟ پدر دستی به پشتم زد و گفت: وقتی دانشگاه رفتی خودت متوجه می‌شوی. من دیگر کنجکاوی به خرج ندادم و غرق در شادی ناشی از احساس بزرگ شدن پشت سر پدر به طرف حرم رفتم.

آری حضرت آیت‌الله، من بزرگتر شدم، دانشگاه رفتم، در خارج تحصیل و کار کردم اما همچنان تا چند ماه پیش شما را اعلم می‌دانستم. من شما را مانند پدری مهربان می‌پنداشتم و دوست داشتم. اما طی چند ماه گذشته انگار هر روز، گذر زمان چهره‌ای نامهربان‌تر از شما برایم تصور می‌کند. آن روحانی عالی‌قدر و مرجع دانشمند و آن پدر مهربان هیچگاه راضی به آزار و اذیت کسی نمی‌شد اما به چشم خود می‌دیدم که مدافع ظالم و پشتیبان ظلم شده‌اید.

از دیروز که خبر اعدام یک جوان بیست ساله، آن هم با استناد به فتوای شما را شنیده‌ام گویی که دنیا بر سرم آوار شده است. شما که نمی‌دانید وقتی اعتقادات و باورهای یک انسان در یک آن روی سرش فرو می‌ریزد چه احساس تلخی به او دست می‌دهد.

حضرت آیت‌الله، شما بهتر از من می‌دانید که یک سیستم سیاسی هیچ تقدسی ندارد و حفظ آن هیچ ربطی به دین و دینداری ندارد.

حضرت آیت‌الله، من هیچ دلیل شرعی و عقلی برای قتل این جوان پیدا نکردم. و اگر او را به دار بیاویزند شما را مسئول خونش خواهم دانست.

از شما خواهش می‌کنم اجازه ندهید بیش از این اعتقادات و باورهای دینی به بازی گرفته شود و کلامتان را گلوله سلاح قدرت طلبان نکنید.


فراخوان وبلاگ نویسان علیه اعدام، برای نجات جان محمد امین ولیان


صدور حکم اعدام محمد امین ولیان و تأیید آن در دادگاه تجدید نظر توسط دادستانی انقلاب در شرایطی اعلام می‌شود که نارضایتی‌های عمومی نسبت به سرکوب و دستگیری‌های گسترده و شکنجه‌های وحشیانه جسمی و روحی، رو به افزایش است و از طرفی در آستانه تدارک اعتراض گسترده چهارشنبه سوری هستیم و این روز اعتراض ملٌی، حکومت جمهوری اسلامی ایران را سخت به هراس انداخته است لذا نظام قضایی ایران اقدام به صدور جرایم سنگین علیه معترضین عاشورا نموده، تا فضای رعب و وحشت در میان مردم ایجاد شود .

محمد امین ولیان در روز 22 دی‌ماه سال جاری و پس از انتشار مطلبی در نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه دامغان علیه وی، در شهر دامغان بازداشت و به بازداشتگاه نامعلومی در شهر تهران منتقل می‌شود او از روز بازداشت تا کنون هیچگونه ملاقات با خانواده و انتخاب وکیل مدافع را نداشته است و مستقیما از سلول انفرادی در بازداشتگاه‌های نامعلوم اطلاعات سپاه به دادگاه منتقل شده است.

او عضو شورای مرکزی انجمن دانشگاه دامغان و از اعضای ستاد انتخاباتی دانشجویی میر حسین موسوی در این شهر بوده است و حکم اعدام او با استناد به یک عکس در روز عاشورا می‌باشد فشارها و تهدیدات غیر انسانی بازجویان علیه او و نشان دادن اخبار جعل شده در زندان به این متهم به حدی بوده است که بنا به گزارش ایسنا او در جلسه دادگاه خود گفته است : «من وقتی در زندان بودم در تلویزیون دیدم كه سران بزرگ اصلاحات در این دادگاه ایستاده‌اند.»

امروز رژیم در چنبره انزوای همه گیر اجتمایی و رسوایی و آبروی باختگی بین‌المللی به گونه‌ای چاره ناپذیر اسیر است و کوس رسوایی آن بخصوص در اجلاس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در ژنو طوری به صدا در آمد که در اقصی نقاط جهان انعکاس یافت. و حالا که در سراشیب سرنگونی دست و پا می‌زند بی جهت نیست که این احکام سنگین را صادر می‌کند. البته این احکام هم بخشی از این جنگ رژیم علیه مردم به پاخاسته است و انتظاری جز این هم نباید داشت.

امٌا امروز در مقابل این تهاجم رژیم به حقوق مردم ایران بر ما وبلاگ نویسان و همه آزادگان و دلسوخته‌گان حقوق بشر است که اجازه ندهیم نظام قضایی ایران برای مرعوب کردن جامعه و برای زهر چشم گرفتن، این دانشجوی 20 ساله ایران زمین را به قربانگاه بکشاند .

ما وبلاگ نویسان علیه اعدام مصراً خواستار لغو احکام سنگین و بی‌پشتوانه حقوقی و قانونی ِ صادر شده علیه دانشجویان و جوانان بی‌گناه هستیم و صدور این احکام سنگین علیه فعالین دانشجویی که هدف سیاسی آن ایجاد رعب و وحشت در جامعه است را بشدت محکوم می‌کنیم . ما از کمیسر عالی حقوق بشر و مراجع بین‌المللی برای نجات جان محمد امین ولیان تقاضای کمک می‌کنیم و خواهان ارجاع پرونده نقض حقوق بشر این رژیم به شورای امنیت سازمان ملل هستیم. ما از همه کشورهای جهان میخواهیم روابط خود را با دولت ایران تا لغو همه احکام اعدام در ایران به حال تعلیق در آورند. از تمامی آ زادیخواهان و وبلاگ نویسان در خواست داریم همه تلاش خود را برای نجات جان محمد امین و همه زندانیان سیاسی در ایران به کار برند.

گزارش فوق به سازمان‌های زیر ارسال گردید

بان کی مون( دبیر کل سازمان ملل متحد )
ناوی پیلای ( رییس کمیسیون حقوق بشر )
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمیسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر

-----------


Bloggers Against the Death Penalty call to save the life of Mohammad Amin Valian

Mohammad Amin Valian, 20, was arrested on January 12, in Damghan after he published an article in a student newspaper at the University of Damghan. He was not allowed visitation nor he was able to have a legal representative. He was taken to the court directly from the solitary confinement of the Revolutionary Guard's prison.

The death penalty is based on a photo of Mohammad Amin, taken on Ashura day. He was given false information and has been under so much mental and physical pressure that he said in his court (quote from ISNA):" When I was in prison, I saw on TV the trial of the reformist leaders"!

Bloggers Against the Death Penalty (BADP), call on the international community to pressure the Iranian government to reverse the unjust penalties given to the students and innocent people, which are aimed to terrorize the Iranian people and prevent them from participating in protests.

We are urging the members of the UN High Commission of the Human Rights to use all their power to save Mohammad Amin's life. We ask that the countries all around the world suspend all relations with the Iranian government until Iran stops the executions. We demand that Iran's dossier of severe abuse of human rights be referred to the UN security council as soon as possible. We call on the bloggers all around the world to raise their voices to save the life of Mohammad Amin and all the political prisoners in Iran.

Bloggers Against the Death Penalty

CC:
HE Ban Ki Moon
HE Navii Pilay
UN High Comission of Human Rights
EU Comission of Human Rights
Amnesty International
Human Rights Watch

«ما را حتی امان گریه ندادند»







امتناع خانواده مصدق و هیات امنا از درخواست لغو برگزاری مراسم سالگرد دکتر مصدق چهار شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۳ مارس ۲۰۱۰

پرویز داورپناه

من می شنیدم از لب برگ/ ـ این زبان سبز ـ /شرمنده که: آه .../در سوکت ای درخت تناور/ای آیت خجسته و در خویش زیستن،/بالیدن و شکفتن،/در خویش باور شدن از خویش،/در خاک خویش ریشه دواندن/ ما را / حتی امان گریه ندادند. دکترمحمد رضا شفیعی کدکنی (م.سرشک)


چهاردهم اسفند، سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق بزرگترین رهبر سیاسی و آموزگار آزادی و دموکراسی تاریخ معاصر ایران است. بزرگمردی که همیشه شرایط اخلاق سیاسی را نیز رعایت میکرد. حسین شاه حسینی فعال ملی با سابقه و سخنگوی هیات امنای احمد آباد (مزار دکتر مصدق) با اعلام اینکه مطابق رویه سالهای اخیر از مدتها قبل در نامه هایی به فرمانداری نظرآباد و استانداری تهران زمان و برنامه مراسم چهل و دومین سالگرد درگذشت رهبر نهضت ملی ایران را ارائه کردیم، افزود تمام نهادهای مورد مراجعه پاسخ نهایی را به روز سه شنبه [یازده اسفند] موکول نمودند و در نهایت در مراجعه روز سه شنبه من به اتفاق محمود مصدق نماینده خانواده دکتر مصدق به بخشداری نظرآباد از مخالفت شورای تامین استان با برگذاری هرگونه مراسمی در قلعه احمد آباد خبر دادند.
این در حالیست که قلعه احمد آباد یک ملک کاملاً شخصی بوده و بنابر قانون برگذاری مراسمی نظیر سالگرد درگذشت افراد در آن نیازی به مجوز ندارد. دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران در ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ ساعت ۶ صبح ، در سن ۸۴ سالگی درگذشت.او وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه چنین نشد و او در یکی از اتاقهای خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپرده شد. سالیان دراز است که با دیکتاتوری شاه و شیخ مردم نتوانسته اند بزرگداشتی را که شایسته رهبر محبوبشان است از او بعمل آورند. اما بر خلاف تصور مسخ کنندگان تاریخ ، مردم بی حافظه نیستند و هر چه آنان در قلب تاریخ بیشتر لجاج می ورزند، مردم بیشتر از گذشته به خدمات و دقت عمل سیاسی دکتر مصدق توجه می نمایند و در نتیجه ابراز محبت مردم نسبت به وی دامنه بیشتری می یابد.
جای دکتر مصدق در شرایط اسفـناک امروز ایران در سنگر مبارزه علیه کودتاچیان و استبداد و ارتجاع خالی است.
پیروی ملت ایران از مبارزات مصدق ضامن نجات ملت ایران از بحران فعلی خواهد بود.
به قول زنده یاد آیت الله طالقانی «نام دکتر مصدق همان اندازه که برای هشیاری، بیداری، نهضت،مقاومت و قدرت ملی خاطره انگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، استعمار خارجی وعوامل استعمار داخلی وحشت آور و نگرانی آور است.»
سلب حقوق و آزادي‌هاي اساسي ملت ايران، کودتاگران حاكم را در معرض بحران‌هاي جدي سياسي و اجتماعي در عرصه‌‌هاي داخلي و بين‌المللي قرار مي‌دهد، از اين رو هشدار داده، خاطر نشان مي‌سازد كه مجموعه‌ي تضييقاتي كه در ۹ ماه گذشته از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در اين رابطه صورت پذيرفته است، مانند نقض حاكميت ملت از سوي کودتاگران كه به سركوب و بازداشت فعالان سياسي، حقوق بشری، جنبش كارگري، جنبش زنان، جنبش دانشجويي، معلمان و ... انجاميده است، از منشا و هدفي مشترك برخوردار بوده‌ است.
جلوگيري از برگزاري مراسم يادبود براي شخصیتی كه عمر طولاني و پربركتش را در راه سعادت ملت ایران صرف كرد، جز آن كه مؤيد خصومت علني کودتاچیان نه تنها با آزاده ‌مرداني مانند مصدق ، بلکه دشمنی با مشي آزادي‌‌خواهي و انديشه‌ي دمكراتيك در این کشور است.
ما می توانیم با الهام از مکتب مصدق در نجات کشورمان از خطر سقوط و انقراض برخیزیم و ایران را نجات دهیم. ملیون ایران هرگز یاد رهبر محبوب نهضت ملی ایران را فراموش نخواهند کرد و نقش تاریخی او را در دفاع از استقلال ایران و کوشش برای دموکراسی و آزادی ومبارزه با استبداد و مظاهر گوناگون آن از یاد نخواهند برد.

دکتر پرویز داورپناه ، دواردهم اسفند ماه

پيشوای آزادی واستقلال ايرانمان،مصدق کبير، راهت ادامه دارد!


مخالفت دستگاههای امنیتی با برگزاری مراسم سالگرد دکتر مصدق


میزان : حسین شاه حسینی فعال ملی با سابقه و سخنگوی هیات امنای احمد آباد (مزار دکتر مصدق) با اعلام اینکه مطابق رویه سالهای اخیر از مدتها قبل در نامه هایی به فرمانداری نظرآباد و استانداری تهران زمان و برنامه مراسم چهل و دومین سالگرد درگذشت رهبر نهضت ملی ایران را ارائه کردیم، افزود تمام نهادهای مورد مراجعه پاسخ نهایی را به روز سه شنبه موکول نمودند و در نهایت در مراجعه روز سه شنبه من به اتفاق محمود مصدق نماینده خانواده دکتر مصدق به بخشداری نظرآباد از مخالفت شورای تامین استان با برگزاری هرگونه مراسمی در قلعه احمد آباد خبر دادند.
این در حالیست که قلعه احمد آباد یک ملک کاملاً شخصی بوده و بنابر قانون برگزاری مراسمی نظیر سالگرد درگذشت افراد در آن نیازی به مجوز ندارد.
شاه حسینی با اعلام این مطلب به «میزان خبر» گفت: مسوولان سیاسی و امنیتی با بهانه هایی نظیر وضعیت ممکلت و احتمال سو استفاده فرصت طلبان با برگزاری مراسم مخالفت نموده اند افزود: در ساعات پایانی روز سه شنبه نیز از سوی برخی نهادها با تماسهای تلفنی خواهان اعلام لغو مراسم از سوی هیات امنا و خانواده دکتر مصدق شدند که آنان نیز از پذیرش این درخواست امتناع نموده اند و حضور علاقمندان بر مزار دکتر مصدق را امری شخصی دانسته اند که افراد با مسوولیت خود انجام می دهند.
هیات امنای احمد آباد از فعالین قدیمی ملی نظیر آقایان صدر حاج سیدجوادی، عزت الله سحابی، خسرو سیف، حسین شاه حسینی و نماینده خانواده دکتر مصدق تشکیل شده است.
دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران در ۱۴ اسفند ماه ۱۳۴۵ ساعت ۶ صبح ، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. ایشان وصیت کرده بود او را کنار شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه چنین نشد و او در یکی از اتاقهای خانه‌اش در احمدآباد به خاک سپرده شد.
در دوران ستمشاهی نیز فعالین ملی همیشه برای حضور در مراسم سالگرد درگذشت دکتر مصدق با محدودیتها و فشارهای دستگاه های امنیتی رو برو بودند و بارها افرادی نظیر آیت الله طالقانی، داریوش فروهر، مهندس بازرگان و دکتر سحابی از نیمه راه توسط مواران ساواک بازگردانده شده و یا در آستانه ورود به احمد آباد بازداشت می شدند.

بیاد پر شکوه علیرضا شکوهی و تمامی مبارزان چریک و ستاره سرخ



http://shalgooni.files.wordpress.com/2010/02/d8a8db8cd8a7d8af-d9bed8b1-d8b4daa9d988d987-d8b9d984db8cd8b1d8b6d8a7-d8b4daa9d988d987db8c-d988-d8aad985d8a7d985db8c-d985d8a8d8a7d8b1d8b211.jpg

«پژوهشی فقهی در باره صدای زن و احکام آن »


بررسی حکم گوش دادن به صدای محرک زن نامحرم یا اینکه زن صدای محرک خود را به گوش مرد نامحرم برساند، می پردازیم و دلایل حرمت یا جواز آن را مورد توجه قرار می دهیم
صدای محرک و مهیّج زن
آنچه شایسته دقت و تأمل است، حکم «اِسماع» (شنواندن) و «استماع» (گوش دادن) صدایی است که سبب تحریک مرد نامحرم و لذت بردن و یا ترس از مبتلا شدن به گناه و پیامدهای دیگر آن باشد.
آیا زن می تواند به گونه ای سخن بگوید و صدایش را بلند کند که مرد نامحرم لذت ببرد یا تحریک شود و دچار گناه شود؟ آیا مرد نامحرم می تواند در صورتی که از صدای زنی تحریک می شود و لذت می برد و او را به گناهان دیگر سوق می دهد، به صدای او گوش دهد؟
به نظر می رسد که «گوش دادن به صدای محرک و لذت بخش زن نامحرم» را باید از مسأله «سخن گفتن مهیّج و لذت بخش زن» جدا کرد و حکم سماع و اسماع را از یکدیگر تفکیک نمود و مورد بحث قرار داد، چنان که نویسنده «جواهر الکلام» حکم مسأله اوّل را قطعی شمرده، ولی در مسأله دوم حکم به احتیاط داده است. در ابتدای بحث می گوید:
«قطعا جایز نیست نابینا ـ چه رسد به بینا ـ به صدای زن نامحرم به قصد لذت بردن یا در صورت خوف از دچار شدن به حرام یا فتنه، گوش سپارد.»
سپس در خاتمه بحث می گوید:
«شایسته است زن متدین از رساندن صدای خود به گوش شنونده که وی را تحریک می کند، و نیز کرشمه نازک کردن(1) صدای خود بپرهیزد.»(2)
اما بسیاری از فقها این دو بحث را تفکیک نکرده اند و گویا حکم یکی را ملازم دیگری دانسته اند، مثلاً محقق نراقی «حرمت استماع صدای زن» را ملازم با «حرمت اسماع زن صدایش به گوش نامحرم» دانسته است، چون اسماع اعانه بر اثم و گناه است.(3)
در کتب فقهی و فتوایی معاصر، این دو بحث تفکیک شده است. مرحوم سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، نویسنده «العروة الوثقی» می نویسد:
«شنیدن (گوش دادن به) صدای زن نامحرم، اگر توأم با لذت بردن و خوف دچار شدن به گناه نباشد، مانعی ندارد و فرق نمی کند شنونده بینا باشد، یا نابینا، گرچه احتیاط مستحب است تا ضرورت پیش نیامده، به صدای زن نامحرم گوش ندهد، و بر زن حرام است صدایی را که به خاطر زیبایی و نازک کردن، شنونده را تحریک می کند، به گوش او برساند. خداوند تعالی می فرماید: در سخن گفتن خضوع [کرشمه] نکنید تا هر که بیماردل است، در شما طمع کند.»(4)
اینک نوبت بررسی دلایل این دو مسأله است. الف) گوش دادن به صدای محرک زن وظیفه مرد نامحرم در این فرض از نظر همگان روشن است. فقها گوش دادن به چنین صدایی را حرام شمرده اند، هر چند شنیدن و غیر اختیاری چنین صدایی و لذت بردن و تحریک شدن حرام شمرده نشده است؛ در عین حال بررسی زوایای بحث مفید است.
صاحب کتاب جواهر الکلام، حرمت گوش دادن به صدای مهیّج و محرک زن نامحرم را قطعی دانسته که هیچ گونه تردیدی در آن وجود ندارد؛ شیخ انصاری نیز ادعای اجماع و اتفاق نظر علما را کرده است.(5)
برخی از محققان با پژوهش وسیعی که داشته اند، نشان داده اند مسأله با فرضهای مختلف آن، تا قبل از محقق حلی، در میان فقها، مطرح نبوده و از زمان علامه حلی، مسأله «گوش دادن به صدای عادی یا محرک و مهیّج زن نامحرم» مورد بحث قرار گرفته است؛ به علاوه کلمات فقها در این زمینه یکسان نیست. برخی صدای زن را در صورت «خوف فتنه» (ترس گناه) حرام دانسته اند؛ برخی در صورت «تلذّذ» (لذت بردن)؛ برخی در فرض «خوف اعجاب» (ترس از اینکه از صدا خوشش آید)؛ برخی به صورت تردید با «تلذّذ یا خوف فتنه» (لذت و ترس گناه) یا «با تلذذ یا ریبه» (لذت یا قصد گناه) بعضی فقها نیز لذت بردن از صدا را مطابق طبیعت بشر دانسته و آن را بلامانع دانسته اند، ولی اگر صدا تحریک کننده شهوت باشد و شنونده را به فساد بکشد، حرام است. بنابراین با توجه به توضیحات یادشده، اتفاق نظر و اجماعی در مسأله نیست.(6)
به نظر می رسد از مجموعه سخنان فقهای پس از عصر علامه و محقق یک نکته استفاده می شود ـ هر چند با تعابیر گوناگونی مطلب را مطرح کرده اند ـ و آن اینکه «گوش دادن به صدای زن نامحرم که معمولی و عادی نباشد و پیامدهایی چون خوف فتنه یا لذت بردن یا خوش داشتن به دنبال داشته باشد»، ممنوع است. همین که فقها بین صدای عادی زن با صدایی که پیامدی به دنبال دارد، تفاوت نهاده اند، نشان می دهد نوعی اتفاق نظر در بین فقها بر «ممنوعیت اجمالی استماع صدای غیر عادی زن» وجود دارد. دلایل حرمت گوش سپاری به صدای محرک
دلایل «حرمت استماع صدای محرک زن نامحرم» ـ علاوه بر اجماع که مورد اشاره قرار گرفت ـ عبارتند از: 1ـ سلام کردن به زنان جوان ممنوع است. امام صادق(ع) فرمود:
«رسول خدا بر زنان سلام می کرد و آنان نیز پاسخ می دادند و امیرالمؤمنین نیز بر زنان سلام می کرد و سلام کردن به زنان جوان را نمی پسندید و می فرمود: می ترسم از صدای او خوشم آید که در این صورت گناهی که نصیبم می شود، بیش از پاداشی باشد که از سلام کردن نصیبم می گردد.»(7)
شیخ صدوق پس از نقل روایت فوق، دو احتمال در صدد توجیه برآمده است؛
توجیه اوّل: حضرت در صدد تعلیم دیگران است، چرا که خوش داشتن صدای زن جوان، با مقام و عصمت حضرت ناسازگار است.
توجیه دوم: مقصود حضرت این است که می ترسم کسی گمان کند از شنیدن صدای زن جوان خوشم می آید و با چنین گمانی کافر شود.(8) در پاسخ شیخ صدوق گفته اند که عصمت با خوش داشتن صدای زن نامحرم، منافاتی ندارد، چرا که بشر بودن امامان اقتضا دارد از مشاهده مناظر زیبا یا شنیدن صداهای خوش لذت ببرند؛ از این رو روایت را بی نیاز از توجیه دانسته اند. به علاوه حضرت می فرماید:
«اگر به زنان جوان سلام کنم، ممکن است خوشم آمده، لذت ببرم و چون این لذت ممنوع است، من آن را ترک می کنم.»
توجیهات مرحوم صدوق مبتنی بر آن است که «من الاثم» (خوف گناه) جزء روایت باشد، ولی چون در بعضی نقلها این واژه وجود ندارد، محقق نراقی بر استدلال به روایت خرده گرفته که معلوم نیست گوش
دادن به صدای زن جوان پس از سلام کردن، گناه باشد تا حرمت ثابت شود، بلکه ممکن است مکروه باشد، چون حضرت دوست نداشت به زنان جوان سلام کند و می فرمود: می ترسم از صدای او خوشم بیاید و چیزی بیش از اجر و پاداشی که انتظار دارم، متوجه من شود. حتی اگر «من الاثم» در روایت باشد، دلالت نمی کند صرف گوش دادن به صدای مهیج زن حرام باشد، بلکه اگر محرک شهوت باشد و انسان را به فساد بکشاند، حرام است.(9) 2ـ خضوع (ناز و کرشمه) در گفتار ممنوع است دلیل دیگری که بدان بر حرمت گوش دادن به صدای تحریک کننده استدلال شده، این آیه است: «یا نساء النبی لستنّ کاحدٍ من النساء ان اتقیتنّ فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا؛(10)
ای زنان پیامبر! شما مانند زنان دیگر نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس خضوع در گفتار نکنید، تا بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن نیکو بگویید.» این آیه وظیفه زن را مشخص می کند و وظیفه مرد بالملازمه از آن استفاده می شود، اگر بتوان چنین استفاده ای را بُرد. آیا زن مجاز است صدای مهیّج خود را به گوش مرد نامحرم برساند، در حالی که او لذت می برد یا در معرض گناه قرار می گیرد؟ در صورتی که زن بداند صدای او چنین پیامدهایی دارد، با موردی که چنین اطلاعی ندارد و پیامد به طور اتفاقی رخ دهد، تفاوت هست؟ در باره این آیه پیگیری چند بحث لازم است تا دلالت آن بر مطلب روشن شود: اوّل: آیا احکام آیه اختصاص به همسران پیامبر دارد یا عام است و شامل همه زنان می شود؟ دوم: مراد از خضوع در گفتار چیست؟ سوم: مقصود از طمع ورزی بیماردلان چیست؟
اختصاص آیه به زنان پیامبر(ص) و عدم آن استدلال به آیه مبتنی بر آن است که آیه عام بوده و اختصاص به همسران پیامبر نداشته باشد. گرچه خطاب به همسران پیغمبر است. برخی از فقها احکام موجود در آیه را به قرینه آغاز آن (یا نساء النبی)، مخصوص همسران پیامبر دانسته اند(11)، به طوری که نمی توان وظیفه زنان دیگر را از آن به دست آورد. شواهد این دیدگاه، احکامی چون لزوم ماندن در خانه، که در آیه بعد آمده (و قرن فی بیوتکنّ) است، می باشد که شامل زنان دیگر نمی شود. کسانی که احکام موجود در آیه را مخصوص همسران پیامبر نمی دانند، منشأ تفسیر فوق را اشتباه در یافتن جزای شرط دانسته و گفته اند: «ان اتقیتنّ» شرط برای جملات بعدی است. «ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول …» یعنی اگر شما تقواپیشه باشید، خضوع در گفتار نکنید …، آنگاه حرمت خضوع در گفتار و احکام بعدی اختصاص به همسران پیامبر خواهد داشت. در حالی که «ان اتقیتن» شرط برای جمله قبلی است. «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن» یعنی شما مانند زنان دیگر نیستید و از فضل و مرتبت زیادی برخوردارید، اگر تقوا داشته باشید. بنابراین احکام موجود در آیه که پس از این جمله آمده، اختصاص به همسران پیامبر نخواهد داشت. احکام موجود در آیه پس از اتمام شرط و جزا، تکالیفی است که در مورد همسران پیامبر مورد تأکید قرار گرفته است. قدر و منزلت و پاداش بیشتر برای آنان، به خاطر اهمیت دادن به تکالیف موجود در آیه است، چنانکه ترک این وظایف مجازات سختی را برای آنان به دنبال دارد. آیات قبلی شاهد این برداشت است. برخی از فقهای معاصر معتقدند آیه گرچه همسران پیامبر را مورد خطاب قرار داده و احکام آیه، وظیفه ایشان را مشخص می کند، اما آیه در صدد بیان اختصاص احکام به همسران پیامبر یا تعمیم آنها و بیان وظیفه همه زنان نیست، بلکه وظیفه آنان باید از دلایل دیگر روشن شود. اگر زنان باید نماز بخوانند، زکات دهند و با ناز و کرشمه سخن نگویند، باید از دلایل دیگر استفاده شود.(12) این سخن در مقایسه با دو تفسیر قبلی، با ظاهر آیه تناسب بیشتری دارد، مگر اینکه با ضمیمه کردن قاعده «اشتراک تکلیف بین همسران پیامبر و زنان دیگر» و «حرمت خضوع در گفتار» بتوان سایر احکام مذکور در آیه را در حق همگان اثبات کرد، جز احکامی که دلیل قاطعی بر اختصاص داشته باشد، مانند ماندن در خانه (قرن فی بیوتکن). اگر اختصاص «حرمت خضوع در گفتار» مشکوک باشد، اصل بر عدم اختصاص است. به هر صورت، اختصاص «حرمت خضوع در گفتار» به همسران پیامبر و جواز آن برای زنان دیگر ـ با توجه به فقدان دلیل دیگر ـ دشوار است، به طوری که بعضی از فقها علی رغم خدشه در دلایل، آن را به «ارتکاز متشرعه» (ذهنیت متدینان) مستند ساخته اند.(13) ناگفته نماند در صورتی که زن بداند صدای او نامحرمان را تحریک می کند و به گناه آلوده می سازد، از باب «اعانه بر اثم» (زمینه سازی گناه) «خضوع در گفتار» بر او حرام بوده و دلیل دیگری بر حرمت خواهد بود. معنای «خضوع در قول» بسیاری از مفسران با استناد به نوشته های لغت شناسان «خضوع در قول» را «ترقیق صوت» یعنی نازک کردن صدا معنا کرده اند. روشن است این تفسیر ناظر به آهنگ صداست، نه محتوا. امین الاسلام طبرسی در توضیح این بخش از آیه می گوید: «خضوع در قول نکنید، یعنی صدای خود را نازک نکنید و با مردان، آرام و نرم سخن نگویید و بیگانگان را مخاطب نسازید، به گونه ای که به طمع آنان منتهی شود و مانند زنی شوید که در مردان رغبت ایجاد می کند. قول معروف بگویید، یعنی مستقیم و زیبا، ولی عاری از اینکه در معرض تهمت قرار گیرید و فتنه ای ایجاد گردد. موافق با دین و اسلام سخن بگویید.»(14) علامه طباطبایی پس از تفسیر خضوع در قول، مانند آنچه طبرسی معنا کرده، «قول معروف» را سخنی می داند که بر بیش از معنایش دلالت نکند و لحن آن دارای ایما و اشاره به فساد و فحشا نباشد، نظیر سخن گفتن بعضی از زنان هوسران.(15) برخی از محققان «خضوع در قول» را برخلاف معنای لغوی آن، ناظر به محتوای سخن و ابراز سخنانی چون «قربانت گردم»، «فدایت شوم» دانسته اند، نه «نازک یا آرام کردن صدا».(16) بنا بر این معنا، آیه نوع خاصی از سخن گفتن را نهی کرده و ارتباطی به کیفیت صدا ندارد که نازک یا آرام یا بلند باشد. پس آیه اگر عام هم باشد، ارتباطی به بحث فعلی ما یعنی «صدای مهیّج و محرک زن» ندارد و مربوط به نوع خاصی از سخن گفتن است. «قول معروف» نیز سخن درست و پیراسته از هر نوع ناز و کرشمه و دلبری است. این تفسیر با تقابل «خضوع در قول» و «قول معروف» سازگار است؛ بدین معنا که اگر قول معروف در مورد محتوای سخن باشد، «خضوع در قول» نیز مربوط به همین معناست، ولی چنین معنایی از خضوع در قول، با معنای لغوی ناسازگار است. راغب، نویسنده واژه نامه «المفردات» خضوع را «خشوع» معنا کرده و خشوع غالبا در مورد فروتنی اعضا و جوارح انسان است.(17) چنانچه معنای خضوع، خشوع باشد، خضوع در قول، نازک کردن صدا خواهد بود که مربوط به آهنگ و لحن صداست. به نظر می رسد با توجه به معنای لغوی، ترجمه «خضوع در قول» به آهنگ و «نازک و آرام نمودن صدا» صحیح و مطابق معنای لغوی است. «قول معروف» نیز متناسب با همین معنا تفسیر می شود و سخن گفتنی است که بدون ایما و اشاره و لحن خاصی است که مخاطب را به هیجان آورد و به خود جلب کند. چنانکه ترجمه آن بر «محتوای سخن» به قرینه «قول معروف» که به معنای سخن نیکوست، بلامانع به نظر می رسد. در تفسیر اوّل معنای «خضوع در قول» قرینه شده تا «قول معروف» بر آهنگ و لحن صدا حمل شود. در تفسیر دومِ «قول معروف» که به محتوای سخن گفتن مربوط می شود، قرینه ترجمه «خضوع در قول» به محتوای سخن می شود. از آنجا که لفظ، تفسیر دوم را نیز می پذیرد، می توان برای لفظ دو مصداق فرض کرد. در استعمالات عرب هر دو معنا به کار گرفته شده است.(18) پس «خضوع در قول» ممنوع است. چه در آهنگ صدا و چه در محتوای سخن باشد، و وظیفه شخص، سخن گفتن سالم و نیکو، هم از جهت لحن (آهنگ صدا) و هم از جهت محتواست. دلیل روشنی برای نفی هیچ یک از دو معنا به نظر نمی رسد. بنا بر این احتمال، «حرمت خضوع در قول» یعنی نازک کردن صدا به طوری که مهیّج مخاطب بوده و شهوت او را شعله ور نماید، ممنوع است، چنان که به کار بردن الفاظی چون فدایت شوم، قربانت گردم که مخاطب نامحرم را تحریک می نماید و در او طمع ایجاد می کند، ممنوع و حرام است. آیه همسران پیامبر را از گفتن چنین سخنی بازمی دارد و چون در این تکلیف زنان دیگر با آنان مشترکند، زنان مجاز به «خضوع در قول» در حضور نامحرمان نیستند، زیرا بعید به نظر می رسد فقط همسران پیامبر از این گونه سخن گفتن برحذر باشند، ولی زنان دیگر مجاز باشند. هر چند زنان پیامبر دارای مقام و موقعیت اجتماعی خاصی هستند، اما زشتی سخن گفتن به گونه ای که شنونده طمع کند، اختصاصی به آنان ندارد. با بیان فوق می توان «حرمت خضوع در قول» که مخاطب را تحریک کند و به طمع اندازد، از آیه استفاده کرد. طمع ورزی بیماردلان به چه معناست؟ برخی طمع ورزی بیماردلان را که در آیه آمده نفاق، فسق و فجور یا کسی که در قلبش آتش شهوت شعله ور است، معنا کرده اند(19). بعضی از مفسران آن را «ریبه» و فوران شهوت تفسیر کرده اند.(20) بعضی از محققان «طمع» را فراتر از «لذت بردن» و «تهییج شهوانی» دانسته و آن را «نقشه چینی برای ایجاد ارتباط با زن نامحرم و روابط نامشروع» دانسته اند. لذا در مواردی که برقراری چنین ارتباطی توسط زن یا مرد، به علل بیرونی منتفی است، گوش دادن به صدای زن و لذت بردن از صدای او مشمول آیه نیست. آیه «خضوع در قول»ی را که سبب شود بیماردلان طمع کنند و به فکر ایجاد ارتباط نامشروع با زن نامحرم بیفتند، حرام شمرده است.(21) بنابراین اصلاً مربوط به سخن گفتن زن با صدای نازک و مانند آن نیست که احیانا موجب لذت بردن نامحرم می شود. نتیجه آنکه، اوّلاً: آیه به تنهایی حکم «حرمت خضوع در قول» برای همه زنان را ثابت نمی کند، مگر آنکه بتوان با ضمیمه کردن قاعده «اشتراک در تکلیف» تکلیف همگان را استفاده کرد یا با عام و فراگیر بودن تعلیلِ آیه (طمع ورزی بیماردلان) حکم گسترده ای را استفاده نمود، بدون آنکه نیازی به قاعده فوق باشد. ثانیا: آیه دلالت بر حرمت خضوع در قول می کند، چه در لحن و آهنگ صدا باشد یا در محتوای سخن گفتن، و زن مجاز به گفتن چنین سخنی با مرد نامحرم نیست. ثالثا: حرمتِ خضوع در قولی استفاده می شود که شنونده بیماردل را به طمع بیاندازد و او امیدوار به بهره جویی از زن گردد. سخن گفتن تحریک آمیز حتی اگر در وضعی انجام گیرد که احتمال کامجویی شنونده منتفی باشد، ولی اگر او را امیدوار سازد، حرام است. لزومی ندارد طمع ورزی و امیدواری شنونده تحقق یابد؛ همین که با شنیدن صدای محرک، طمع ورزد و امیدوار به کامجویی گردد، کافی است چنین صدایی حرام باشد. حتی بعید نیست شامل آنجا که شنونده، طمع ورزد و با خیال پردازی تحریک شود و زمینه لغزش و انحراف او فراهم گردد، نیز باشد، چرا که «طمع» عنوان فراگیری است که شامل چنین فرضی هم می شود. از این رو، نمی توان گستره و شمول آیه را محدود ساخت و فقط شامل آنجا دانست که شنونده بتواند با فراهم کردن مقدماتی به ایجاد ارتباط با زن نامحرم موفق شود یا لااقل برنامه ریزی کند تا به او دست یابد. بنابراین تنها دلیل معتبر در این بحث آیه است که خضوع در سخن گفتن را بر زن حرام کرده، طبعا گوش دادن به چنین سخن گفتنی که بیماردلان را به طمع می اندازد، حرام است. البته حرمت برای مخاطب در جایی است که به قصد لذت بردن باشد، ولی اگر اتفاقی و بدون قصد، لذت ببرد، معلوم نیست حرام باشد. بخش نهایی بحث را در شماره بعد خواهیم آورد. ان شاءاللّه . 1 ـ شیخ یوسف بحرانی، الحدائق الناضرة، ج23، ص66. 2 ـ «الاعمی فضلاً عن المبصر لا یجوز له سماع صوت المرأة الاجنبیة مع التلذذ و الریبة و خوف الفتنة قطعا»؛ جواهرالکلام، ج29، ص97 ـ 98. 3 ـ مولی احمد نراقی، مستند الشیعه، ج16، ص68. 4 ـ سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی، کتاب النکاح، مسأله 39. 5 ـ شیخ مرتضی انصاری، کتاب النکاح، ص53. 6 ـ یادداشتهای درس نکاح، آیت اللّه سیدموسی شبیری زنجانی، جلسه 106. 7 ـ شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص234، ح3. 8 ـ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص469، ح4634. 9 ـ مولی احمد نراقی، مستند الشیعه، ج16، ص69. 10 ـ سوره احزاب، آیه 33. 11 ـ سیدمحسن حکیم، مستمسک العروة، ج14، ص49. 12 ـ یادداشتهای درس آیت اللّه شبیری زنجانی، جلسه 107. 13 ـ مستمسک العروة، ج14، ص49. 14 ـ مجمع البیان، ج4، ص356. 15 ـ المیزان، ج16، ص309. 16 ـ یادداشتهای درس نکاح، آیت اللّه شبیری زنجانی، جلسه 107. 17 ـ راغب اصفهانی، المفردات، ص150، 148. 18 ـ لسان العرب، ج4، ص127: فی حدیث عمر: ان رجل فی زمانه مرّ برجل و امرأة قد خضعا بینهما حدیثا فضربه حتی شجّه فرفع الی عمر رضی اللّه عنه. فاهدره ای لیّنا بینهما الحدیث و تکلّما بما یطمع کلّا منهما فی الآخر. در این نقل (خضع) در محتوای گفتگو به کار رفته است. 19 ـ مجمع البیان، ج4، ص356. 20 ـ المیزان، ج16، ص309. 21 ـ درسهای آیت اللّه شبیری زنجانی، جلسه 107.

مفتخورها،آخوندها، دژخيمان،آخوندها،چپاولگران آخوندها،کفن دزدها آخوندها وو۰۰۰۰









صحبتهای خمینی در پاریس لطفا خوب توجه بفرمایید !!


دژخيم محمدى گيلانى نشان عدالت مىگيرد! 1388/1/18 كابينه پاسدار احمدىنژاد با اعطاى «نشان درجه يك عدالت» به آخوند خونريز محمدى گيلانى كه كشتار هزاران..


صندوق صدقاتي كه در تصوير مشاهده ميكنيد


صندوق صدقاتي كه در تصوير مشاهده ميكنيد هيچ ربطي به اين كودك فقير ندارد و صرفاً با هدف نوسازي و انواع به سازي و تهيه جهيزيه براي نوعروسان ساخت درمانگاه بيمارستان مدرسه خانه براي مستضعفان حقيقي در ونزوئلا , كوبا , جزاير قمر , زنگبار , كومور ، فلسطين و جنوب لبنان تاسيس گرديده‌است.

لطفاً در زمان اهداء صدقه دقت فرماييد


نیروهای اطلاعاتی و انتظامی رژیم دختر جوانی را در زندان بوکان بقتل رساندند و با ضربات مشت و لگد یک پیرمرد ساکن نوسود را کشتند

نا به اخبار رسیده از بوکان، چند روز پیش گلچین صالح پور 22 ساله از یک خانواده بسیار فقیر و اهل محله پشت تپه مهاباد که درزندان بوکان بسر می برد، به دلایلی که هنوز روشن نیست توسط عوامل رژیم کشته شده است. گلچین صالح پور در طول زمان زندان مدام تحت شکنجه های وحشیانه ماموران اطلاعاتی رژیم در زندان قرار داشته است و احتمال این می رود که در زیر شکنجه جان خود را از دست داده باشد.لازم به ذکر است که نیروهای امنیتی حکومت اسلامی در شهر بوکان، بعد از کشتن گلچین صالح پور بدون مطلع کردن خانواده اش او را در محلی دفن می کنند و تنها برای لحظاتی به مادرش اجازه داده اند که جنازه او را ببیند و به او نگفته اند که در کجا بخاک سپرده می شود. همچنین نیروهای اطلاعاتی، مادر گلچین را تهدید کرده اند که نباید در هیچ جایی از کشته شدن دخترش حرفی بزند.

همچنین روز چهار شنبه 6 اسفند یک شهروند از اهالی نوسود به نام محمد رضا خالدی که پیشتر توسط نیروهای انتظامی به شدت مورد ضرب و شتم قرر گرفته بود بر اثر شدت جراحات وارده در یکی از بیمارستانهای کرمانشاه جان خود را از دست داد.محمد رضا خالدی پیرمردی فلج بود که از طریق نگهبانی از تاسیسات شهرداری نوسود امرار معاش مینمود. وی در تاریخ 27 بهمن ماه گذشته توسط نیروهای انتظامی در حالی که مشغول نگهبانی بود زیر ضربات مشت و لگد و باتوم قرار میگیرد، اما پس از آنکه ماموران به اشتباه خود در خصوص شناسائی فرد مورد نظرشان پی می برند نامبرده را در حالیکه بر اثر شدت ضربات وارده بیهوش شده بود رها کرده و محل را ترک می کنند. اهالی منطقه محمد رضا را به یکی از بیمارستانهای کرمانشاه منتقل می کنند، اما روز 7 اسفند به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست می دهد.

مردم مبارز و آزادیخواه شهرهای کردستان!

جنایت و سبعیت حکومت اسلامی هیچ گونه حد و مرزی ندارد. این رژیم جانی در وحشت از تعرض مردم به ادامه قتل و کشتار خود افزوده است و طی حاکمیت ضد انسانی خود یک هلوکاست به تمام معنا را در سراسر کشور انجام داده است. این جانیان را با مبارزه متحد و با انقلاب مردم باید به زیر کشید و در دادگاههای بین المللی محاکمه کرد. کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ضمن تسلیت به خانواده گلچین صالح پور و محمد رضا خالدی، این عمل وحشیانه عوامل حکومت اسلامی را محکوم می کند و از همه مردم شرافتمند شهر و روستاهای کردستان و هر انسان آزاده ای می خواهد که نسبت به این جنایت حکومت اسلامی دست در دست هم متحدانه اعتراض کنند.

مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی

کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری

2 مارس 2010 – 11 اسفند 88

اخبار حقوق بشر

محکومیت ۵ شهروند بهایی شیراز به ۱۰ ماه حبس تعزیری


10 اسفند 1388

کليد واژه ها : زندانيان سياسي

کمیته گزارشگران حقوق بشر - پنج نفر از شهروندان بهایی شیراز به نام‌های هاله هوشمندی، کیوان کرمی، فرهام (هادی) معصومی، افشین احسنیان و وحدت دانا توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز به اتهام تبلیغ علیه نظام محاکمه و هریک به ده ماه حبس تعزیری محکوم شدند.

دو تن از این افراد به نام‌های هاله هوشمندی و فرهام معصومی قبلا جز ۵۴ نفر بهایی بازداشتی بودند که اردیبهشت‌ماه سال ۸۵ در حین انجام خدمات اجتماعی و انسان‌دوستانه در چارچوب یک برنامه سوادآموزی که توسط یونیسف حمایت می‌شد، به تدریس کودکان بی‌بضاعت و بعضا خیابانی مناطق محروم شیراز می‌پرداختند و یک سال حبس تعلیقی به اتهام تبلیغ علیه نظام داشته‌اند.

آقایان حسین رئیسی و دادفر وکلای ایشان قصد تجدید نظرخواهی بعد از ابلاغ ح کم را دارند اما متن حکم تا کنون ابلاغ نشده و تنها به صورت شفاهی اعلام شده است.

هاله هوشمندی، کیوان کرمی ، فرهام معصومی و افشین احسنیان در زمستان سال گذشته و وحدت دانا در تاریخ ۵ اردیبهشت امسال بازداشت شده بودند.


کميته گزارشگران حقوق بشر
Committe

بهفر خانجانی، لوا خانجانی و افشین ایقانی، سه شهروند بهایی با تودیع وثیقه آزاد گردیدند

Balatarin

شماره ۱۲۶۸-۲۰۱۰

11 اسفند 1388

کليد واژه ها : زندانيان سياسي

کمیته گزارشگران حقوق بشر - بهفر خانجانی و افشین ایقانی دو شهروند بهایی ساکن سمنان بامداد امروز، سه شنبه ۱۱ اسفند و لوا خانجانی شب گذشته با قید وثیقه آزاد گردیدند.

در روزهای گذشته تعداد دیگری از زندانیان بهایی که پس از وقایع عاشورا بازداشت شده بودند نیز آزاد شدند. از جمله این افراد می‌توان به ابراهیم و زاوش شادمهر و فرید روحانی اشاره کرد.

بهفر خانجانی و افشین ایقانی هر کدام به ترتیب با وثیقه های ۳۰۰ و ۱۵۰ میلیون تومانی آزاد شدند.

بهفر خانجانی و افشین ایقانی، دو شهروند بهایی ساکن سمنان صبح روز ۱۶ دی‌ماه و لوا خانجانی روز ۱۳ دی‌ماه بازداشت شده بودند.


کميته گزارشگران حقوق بشر
Committee of Human Rights

نوید خانجانی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر بازداشت شد + انتشار تصویر نوید خانجانی پس از بازداشت


12 اسفند 1388



کمیته گزارشگران حقوق بشر - نوید خانجانی، فعال مدنی - دانشجویی شام‌گاه سه‌شنبه ۱۱ اسفندماه در منزلش در اصفهان بازداشت شد.

بنا بر گزارش‌های دریافتی، حدود ساعت ۱۱:۳۰ شب، ۷ تن از ماموران امنیتی با حضور در منزل این فعال مدنی، ضمن تفتیش منزل و ضبط وسایل شخصی وی از جمله کامپیوتر اقدام به بازداشت او کردند.

نیروهای امنیتی که حکم بازداشت وی را از دادگاه انقلاب در دست داشتند، ابراز کردند وی را به دادسرای نیکبخت اصفهان خواهند برد و فردا او را به زندان اوین منتقل خواهند کرد.

نوید خانجانی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر و از اعضای موسس جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی است. وی همچنین به دلیل اعتقاد به آیین بهایی از تحصیل در دانشگاه محروم شده است و در سال‌های اخیر فعالیت‌های چشمگیری را در زمینه حق تحصیل انجام داده است.

با بازداشت نوید خانجانی، تعداد اعضای دربند کمیته گزارشگران حقوق بشر به ۷ تن رسید. در حال حاضر شیوا نظرآهاری، کوهیار گودرزی، نوید خانجانی، سعید جلالی‌فر، سعید کلانکی، سعید حائری و مهرداد رحیمی اعضای دربند این نهاد مدنی هستند.

تکمیلی: تصویری که مشاهده می‌نمایید امروز چهارشنبه از نوید خانجانی، در نزدیکی دادگاه نیکبخت اصفهان هنگام خداحافظی وی با خانواده‌اش و انتقال وی به زندان اوین گرفته شده است:


کميته گزارشگران حقوق بشر

یورش نیروهای امنیتی به منازل حسام میثاقی و سپهر عاطفی، دو عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر/ اتهام محاربه برای این دو فعال مدنی

Balatarin

شماره ۱۲۶۹-۲۰۱۰

12 اسفند 1388

کمیته گزارشگران حقوق بشر - صبح امروز، چهارشنبه ۱۲ اسفندماه تعدادی از نیروهای امنیتی با حضور در منازل حسام میثاقی و سپهر عاطفی در اصفهان، به تفتیش منزل و ضبط وسایل شخصی اقدام نمودند اما به دلیل عدم حضور این دو فعال حقوق بشر در منازلشان موفق به بازداشت آن‌ها نشدند.

این افراد حکم دادگاه انقلاب برای بازداشت میثاقی و عاطفی را در اختیار داشتند. به گفته خانواده‌های این دو فعال مدنی، اتهام این افراد از سوی نیروهای امنیتی، «ارتباط با منافقین» و «محاربه» عنوان شده است. همچنین ماموران اضافه نمودند که طی پروژه‌ی بازداشت «اعضای جنبش نرم» برای دستگیری این افراد اقدام نموده‌اند.

از منزل میثاقی، تعداد زیادی سی‌دی، اسناد، مودم و همچنین کامپیوتر شخصی وی را ضبط نمودند. از منزل عاطفی نیز کامپیوتر، مودم و تعدادی کتب شخصی ضبط گردید.

این درحالی است که شب گذشته، نیروهای امنیتی نوید خانجانی دیگر عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر را در اصفهان بازداشت کرده بودند. در حال حاضر ۷ تن از اعضای این نهاد مدنی در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می‌برند.

حسام میثاقی و سپهر عاطفی، عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر و از اعضای هیئت موسس جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی هستند. این دو فعال مدنی، به دلیل به اعتقاد به آیین بهایی از تحصیل در دانشگاه محروم شده‌اند.

خودکشی آستره مولودی، دانشجوی دانشگاه تبریز پس از محرومیت وی از تحصیل

Balatarin

شماره ۱۲۷۰-۲۰۱۰

12 اسفند 1388

کمیته گزارشگران حقوق بشر - ساعت ۳:۳۰ نیمه‌شب روز چهارشنبه آستره مولودی، دانشجوی رشته علوم تربیتی دانشگاه تبریز پس از قطعی‌شدن حکم محرومیت از تحصیلش اقدام به خودکشی کرد.

او با شکستن شیشه خوابگاه رگ دست خود را زد اما با رساندن وی به بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت و از مرگ نجات یافت.

با خبردار شدن ساکنان خوابگاه، آستره پس از تعلل های مسئولان خوابگاه، به بیمارستان منتقل شد. او درحالیکه خون زیادی از دستش رفته بود، با تلاش پزشکان بیمارستان زنده ماند و صبح روز چهارشنبه تحت عمل جراحی قرار گرفت و از مرگ نجات یافت.

آستره مولودی به همراه حدود ۱۰ دانشجوی دیگر دانشگاه تبریز، به دنبال اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری و برگزاری تحصن در روز ۱۳ آبان، به یک ترم محرومیت از تحصیل به صورت معلق محکوم شد. در حالی‌که اجرای حکم محرومیت از تحصیل برای این دانشجویان به حالت معلق درآمده بود، طی یک هفته گذشته این احکام اجرایی شد.

بنا براین، مولودی از سوی کمیته انضباطی دانشگاه، به یک ترم محرومیت از تحصیل قطعی، یک ترم محرومیت از تحصیل تعلیقی و همچنین پیشنهاد انتقال به دانشگاهی دیگر محکوم شد.

درحال حاضر مسئولان دانشگاه تبریز، دوستان نزدیک آستره را تهدید کرده اند که از انتشار خبر خودکشی وی خودداری کنند.

مسئولان دانشگاه دوستان این دانشجوی کرد زبان دانشگاه تبریز را تهدید کرده اند که حتی به خانواده اش هم در این رابطه فعلا اطلاعی ندهند.

گفته می شود دانشجویان دانشگاه تبریز تصمیم گرفته اند که در اعتراض به صدور احکام کمیته انضباطی و خودکشی این دانشجوی دختر هفته آینده دست به تحصن بزنند.