|
۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۸, شنبه
هزاران عراقی در تظاهرات اعتراضی در بغداد علیه ایران و سردار قاسم سلیمانی شعار سر دادند.
تظاهرات تک نفره یک زن در مقابل ۳۰۰ نئونازی یونیفرم پوش، به تصویری نمادین از مقاومت در مقابل راستهای افراطی در اسکاندیناوی تبدیل شده است.
تظاهرات تک نفره یک زن در مقابل ۳۰۰ نئونازی یونیفرم پوش، به تصویری نمادین از مقاومت در مقابل راستهای افراطی در اسکاندیناوی تبدیل شده است.
عکس تس آسپلود ۴۲ ساله که مشتهایش را در مقابل اعضای «جنبش مقاومت شمالی» در شهر بورلنگه در مرکز سوئد گره کرده، حالا در تمام کشور مشهور شده است. تس میگوید: «اتفاق سادهای بود. عصبانی بودم، روز یک شنبه بود. فقط رفتم بیرون، توی خیابان. داشتم فکر میکردم که نه، آنها حق ندارند اینجا رژه بروند. نازیها حق ندارند اینجا رژه بروند. این کار درست نیست.»
او بعد از تظاهرات قطار گرفت و به استکهلم برگشت و تا روز دوشنبه خبر نداشت که عکسش در شبکههای مجازی منتشر شده است. عکاس این عکس دیوید لاورلوف حق انتشار این عکس را آزاد اعلام کرده است.
– شوکه شدهام. من پنجاه کیلویی در مقابل این نازیها… شاید نباید این کار را میکردم… من دنبال صلح و آرامشم. این مردها خیلی گنده و دیوانه بودند. احساس متناقضی دارم، اما میخواهم آرامشم را حفظ کنم.
تظاهرات تک نفره تس در زمانی صورت گرفته که راستهای افراطی در سوئد فعالیت بیشتری میکنند. حزب دموکراتهای سوئد که یک حزب ضدمهاجر است بین ۱۵ تا ۲۰ درصد آرا را دارد. نژادپرستها در سایتهایشان با خشونت علیه مهاجران مینویسند. ناسیونالیست-سوسیالیستهای ضد یهود هم افراطیترین این گروهها هستند.
در سراسر اروپا تفکرات راست در حال فراگیرتر شدن است و البته واکنشهایی هم نسبت به آن صورت میگیرد. مردم به دنبال اتفاقی هستند که مقاومتشان را تقویت کند. اروپا مرزهای جدیدی در مقابل پناهجویان کشیده و حاضر به همکاری بیشتر نیست. تس یکی از این بحرانها را در تصویر خود نمایان کرده است.
رسانههای سوئد این تصویر را با تصویر مشهوری در سال ۱۹۸۵ به نام «زنی با کیفش» مقایسه کردهاند. آن تصویر را عکاسی به نام هانس رونسون گرفته بود و زنی را نشان میداد که با کیفش یکی از اعضای حزب نوردیک ریچ را میزند.
تصویر تس آسپلود حالا در جامعه سوئد امروز معنای عمیقتری دارد. جامعهای چندفرهنگی که یک زن سیاه در آن در متن تصویر حضور دارد.
جامعه مدنی سوئد برای حمایت از پناهجویانی که از خاورمیانه و آسیا به سوئد میآیند، در سالهای گذشته تلاش زیادی کرده با این حال گزارشهایی از حمله به کمپهای پناهجویی منتشر شده است. دولت سوئد هم سیاستهای پناهنده پذیری خود را سختگیرانهتر کرده است.
«جنبش مقاومت شمالی» یا ان آر آم برای مخالفان نژادپرستی در سوئد شناخته شده است. تس میگوید: «آنها به دوستان او که از مخالفان نژادپرستی هستند حمله کردهاند و برخی از آنها مجبور شدهاند برای در امان ماندن از آنها آدرسشان را عوض کنند. آنها با شمارههای نامشخص به فعالان مدنی تلفن میزنند و بر سرشان فریاد میکشند. من شرمندهام بابت این اتفاقات. سوئد یک کشور دموکرات است و آنها میتوانند تظاهرات کنند اما مساله این است که آنها خود را نازی مینامند، این وحشتناک است.»
تس خود را یک آفریقایی سوئدی توصیف میکند که بیکار است و در یک گروه آفروسوئدی به نام فوکوس فعالیت میکند.
سال گذشته سازمان ملل اعلام کرد که در سوئد مساله آفریقاهراسی وجود دارد و نوعی دشمنی نسبت به کسانی که از کشورهای آفریقایی میآیند دیده میشود.
تس میگوید: «مردان در مترو با فحش آفریقاییتبارها را خطاب قرار میدهند اما کسی توجه نمیکند. امیدوار بودم سوئد در سال ۲۰۱۶ سوئد روشنتری باشد اما چنین اتفاقهایی میافتد، امیدوارم عکس من تاثیر مثبتی داشته باشد. شاید کاری که من کردم سمبلی باشد از کاری که ما همه باید بکنیم. اگر یک نفر میتواند، پس بقیه هم میتوانند.»
بیش از ۸۰ نفر از مزدوران رژیم در یک درگیری
بیش از ۸۰ نفر از مزدوران رژیم در یک درگیری در سوریه به هلاکت رسیده و تعداد زیادی نیز به اسارت در آمدند.
رسانه های رژیم علاوه بر هلاکت مزدوران حزب الشیطان و وابسته به رژیم از کشته شدن دو تن از سرکردگان پاسداران نیز خبر داده اند. یکی از مراکز اعزام نیروی رژیم بعنوان خبر اولیه تنها به کشته شدن ۱۷ تن از پاسداران اعزامی این مرکز اشاره کرده است.
خبرگزاری فارس به نقل از مسئول روابط عمومی سپاه کربلای مازندران تعداد کشته و مجروح از میان نیروهای ایرانی را ۳۴ نفر اعلام کرده است.
به گفته حسینعلی رضایی، مسئول روابط عمومی سپاه مازندران، از این میان ۱۳ نفر کشته و ۲۱ نفر مجروح و زخمی شدهاند. این مقام از مجروحان به عنوان «جانباز» نام برده است.
اما سپاه مازندران در اطلاعیهای که روز شنبه، ۱۸ اردیبهشت، در خبرگزاری ایسنا منتشر شد بدون اشاره به عدد مشخصی اعلام کرد که «در پی نقض آتشبس توسط عوامل تکفیری» در اطراف حلب سوریه و حملات آنها به شهرک خانطومان «تعدادی» از نیروهای ایرانی کشته شدهاند.
سپاه پاسداران مازندران با این حال از رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی خواست که برای «حفظ آرامش در جامعه» اخبار منتشر شده درباره قربانیان ایرانی در حلب سوریه را بازنشر نکنند و اعلام کرد که «گروه های تکفیری» برای «دریافت اطلاعات تکمیلی» از نیروهای ایران، «اقدام به انتشار اطلاعات ناقص از آنها در شبکههای اجتماعی میکنند».
مقامات جمهوری اسلامی از همه گروههای مسلح مخالف بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، با عنوان گروههای «تکفیری» نام میبرند.
وبسایت بهارنیوز به نقل از خبرگزاری فارس تعداد کشتهشدگان و مجروحان در این حادثه اخیر را جمعا ۳۴ نفر اعلام کرده است: ۱۳ کشته از «مستشاران سپاه» و ۲۱ مجروح.
در همین حال وبسایت فردانیوز در گزارشی خبر داد که در این درگیریها «نزدیک به ۸۰ نفر» کشته شدهاند که اغلب آنان نیروهای لشکر فاطمیون و حزبالله لبنان بودهاند.
به گفته این وبسایت، «بر اساس آمار تایید نشده ۱۷ نفر» از نیروهای سپاه مازندران نیز کشته شدهاند.
روز جمعه گزارشهایی از مرگ دهها نفر از نیروهای سپاه مازندران در حلب سوریه و شهرک خانطومان در شبکههای اجتماعی فارسیزبان منتشر شد.
عکس دیگری که جام جم منتشر کرده است
عکس دیگری که جام جم منتشر کرده است
عکس دیگری که جام جم منتشر کرده است
عکس دیگری که جام جم منتشر کرده است
در همین حال وبسایت روزنامه جام جم، وابسته به صداوسیما، روز شنبه در گزارشی اعلام کرد که تعدادی «قابل توجه» از نیروهای ایرانی در حلب سوریه کشته و اسیر شدهاند.
به گفته این وبسایت، «بخش اعظمی» از نیروهای کشته شده از «تیپ فاطمیون»، تیپ سپاه پاسداران متشکل از اتباع افغان ساکن ایران، و تعدادی نیز ساکن مازندران هستند.
با این حال سپاه استان مازندران با اشاره به منتشر شدن عکس تعدادی از نیروهای ایرانی کشته شده در سوریه از مخاطبان اطلاعیه خود خواست که به «عملیات روانی تکفیریها» در شبکههای اجتماعی «بیاعتنا» باشند.
در این اطلاعیه تاکید شده است که «گروههای تکفیری برای تضعیف روحیه مقاومت و دریافت اطلاعات تکمیلی از... نیروهای مستشاری ایران، اقدام به انتشار اطلاعات ناقص از آنها در شبکههای اجتماعی میکنند».
این سپاه وعده داد که «اطلاعات دقیق و تکمیلی آنگاه که مورد سوءاستفاده دشمنان قرار نگیرد و از سوی مراجع رسمی تایید» شود منتشر خواهد شد.
وزارت دفاع روسیه روز جمعه، ۱۷ اردیبهشت، از تمدید آتشبس در شهر حلب برای سه روز دیگر خبر داده و آمریکا نیز روز جمعه خبر تمدید آتشبس در حلب برای یک روز دیگر را تایید کرده است.
در حالی آتشبس در حلب برای سه روز دیگر تمدید شده است که این شهر شاهد دو هفته درگیری شدید بود.
در همین حال به رغم برقراری آتشبس بین نیروهای دولتی و مخالفان حکومت بشار اسد، درگیری بین نیروهای ارتش و پیکارجویان جبهه النصره وابسته به القاعده در جنوب حلب ادامه داشته است.
به یاد اوژن پوتیه سراینده سرود انترناسیونال
اوژن پوتیه شاعری انقلابی بود که شعر انترناسیونال را در فردای شکست کمون پاریس در سال 1871 سرود. کمون پاریس نخستین تلاش برای آفرینش شکل نوینی از حاکمیت بود. کموناردها (فعالین کمون) کوشیدند تا یک نظام سیاسی ای ایجاد کنند که منافع و نیازهای کارگران و طبقات تحتانی جامعه را نمایندگی کند. کمون پاریس توسط ارتش بورژوازی شکست خورد. 25 سال پس از مرگ پوتیه، لنین رهبر انقلاب سوسیالیستی 1917 روسیه، مطلب زیر را در مورد این شعر و سراینده اش نگاشت.
*****
نوامبر سال گذشته – 1912 – مصادف بود با 52 امین سال درگذشت کارگر و شاعر انقلابی فرانسوی، اوژن پوتیه. او سراینده شعر مشهور پرولتری، «انترناسیونال» است: «برخیز ای داغ لعنت خورده....»
این شعر به تمامی زبان های – اروپایی و غیراروپایی – ترجمه شده است. وقتی دست سرنوشت یک کارگر آگاه را به نقطه ای از جهان پرتاب می کند که او خود را در آن جا بیگانه، نا آشنا به زبان، بدون دوست، دور از کشور خود می باید، او می تواند با ترنم آشنای «انترناسیونال»، رفقا و دوستانش را پیدا کند.
کارگران همه کشورها، اثر رزمنده و پیگیر این شاعر پرولتر را به تصویب رسانده و آن را به شعر جهانی پرولتاریا بدل کردند.
به این ترتیب کارگران همه کشورها به خاطره اوژن پوتیه ارج می گذارند. همسر و دختر وی هنوز در قید حیات اند و با تنگدستی روزگار می گذرانند. سراینده انترناسیونال نیز همه عمر را به تنگدستی سر کرد.
اوژن پوتیه در تاریخ 4 اکتبر 1819 در پاریس متولد شد. 14 ساله بود که نخستین ترانه اش را سرود و عنوان «زنده باد آزادی» بر آن گذاشت. سال 1848 او جنگجویی در سنگر نبرد عظیم کارگران علیه بورژوازی قرار گرفت. پوتیه در خانواده ای فقیر متولد شد و همه عمر را در فقر گذراند. او نخست به عنوان کارگر بسته بند و سپس قالب ریز کارگاه مشغول به کار شد. از سال 1840 به بعد او به تمام وقایع بزرگ در حیات فرانسه با شعر پاسخ گفت. آگاهی را در میان ناآگاهان بر انگیخت، کارگران را به اتحاد فرا خواند و بورژوازی و حکومت بورژوایی فرانسه را به زیر شلاق کشاند.
در روزهای کمون پاریس (1871) پوتیه به عضویت کمون انتخاب شد. از 3900 رای، 3452 رای نصیب او شد. او در فعالیت های نخستین حکومت پرولتری یعنی کمون شرکت جست.
سقوط کمون، پوتیه را مجبور کرد به انگلستان و سپس به آمریکا بگریزد. او شعر مشهور انترناسیونال را در فردای شکست خونین ماه مه سروده است.
کمون درهم شکسته شد اما انترناسیونال پوتیه، ایده های کمون را در سراسر جهان اشاعه داد و این ایده ها زنده تر از هر زمان گشته است.
در سال 1879، پوتیه در تبعید شعر «از کارگران آمریکا به کارگران فرانسه» را سرود. پوتیه در این شعر زندگی کارگران زیر یوغ سرمایه داری، فقر، کار کمرشکن، استثمار و اعتماد استوار آنان به پیروزی فردا را تصویر کرده است.
فقط یکسال از کمون می گذشت که پوتیه به فرانسه بازگشت و به «حزب کارگران» پیوست. نخستین جلد دیوان وی در سال 1884 منتشر شد. جلد دوم با عنوان «ترانه های انقلابی» در سال 1887 منتشر شد.
8 نوامبر 1887، کارگران پاریس جسد اوژن پوتیه را به گورستان «پرلاشز»، محل دفن کموناردهای اعدامی، حمل کردند. پلیس با سبعیت به جمعیت حمله کرد تا پرچم سرخ را به زور از دست آنان خارج کند. جمعیتی گسترده در مراسم تشییع جنازه شرکت کرده بودند و از هر طرف فریاد «زنده باد پوتیه» به گوش می رسید.
پوتیه در فقر مرد. اما از خود یادگاری به جای گذاشته که ماندگارتر از هر اثر آفریده دست بشر است. پوتیه یکی از بزرگترین مروجین ترانه ساز بود. وقتی که او نخستین ترانه اش را سرود، شمار کارگران سوسیالیست حداکثر چند ده نفر می شدند. اینک دهها میلیون ها پرولتر با شعر تاریخی اوژن پوتیه آشنایند.n
'' پشت درياها '' ؛ شعر و دكلمه از دكتر سيروس بينا
'' پشت درياها '' ؛ شعر و دكلمه از دكتر سيروس بينا
'' پشت درياها '' پاسخي به زنده ياد سهراب سپهري ؛ شعر و دكلمه از دكتر سيروس بينا
پشت درياها هم
جوششي بايد كرد
آتشي بايد شد
سوزشي بايد كرد.
"اسناد پاناما": یک افشاگری مهندسی شده!
به نقل از : پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران
شماره 202 ، فروردین ماه 1395
"اسناد پاناما": یک افشاگری مهندسی شده!
افشای اسناد پاناما که از آن به عنوان "بزرگترین افشاگری اطلاعات در تاریخ" نام برده می شود، یک بار دیگر گوشه ای از فساد ویران گر ذاتی نظام سرمایه داری در سطح جهانی را به نمایش در آورد و نفرت افکار عمومی جهان نسبت به دزدان و تبهکاران حاکم بر این سیستم پوسیده و فاسد و علیه نابرابری های موجود را برانگیخت. در اثر افشای اسنادی که مربوط به سال های 1977 تا 2015 (یعنی قریب به 4 دهه) می باشند، برخی مقامات دولت ها نظیر نخست وزیر ایسلند در میان موج خشم و نفرت مردم این کشور و تظاهرات گسترده آن ها مجبور به استعفا شدند. این افشاگری ها همچنین دولت پاناما را شدیداً به دست و پا انداخت و در مقابل تهدید سایر دولت ها نظیر فرانسه، رییس جمهور این کشور عاجزانه قول "تحقیق" و "همکاری در تحقیقات" را داد و از صاحبان سرمایه ها – که علیرغم این افشاگری ها نام اکثریت شان پنهان نگهداشته شده - خواست که این سرمایه ها را از پاناما خارج نکنند.
آن چه که به طور خلاصه تاکنون و رسما در جریان افشاگری سازمان یافته این بزرگترین رسوایی سرمایه داران حاکم و دولت ها و نخبگان و نمایندگان آن ها رو شده و ادعا شده که تحقیق در باره آن یک سال طول کشیده ، عبارت از این است که یک لیست متنوع و طولانی شامل معروف ترین و بزرگ ترین سرمایه داران جهانی ، 150 تن از سیاست مداران فعلی و سابق - که نیمی از آن ها هنوز رییس دولت هستند - چهره های ورزشی و هنری در نظام سرمایه داری با تاسیس هزاران شرکت های جعلی و دروغین در پاناما برای سال های متمادی از پرداخت مالیات، به طور "قانونی" معاف شده و در واقع سیستم حاکم ، یک "بهشت مالیاتی" برای سوداندوزی هر چه بیشتر در اختیار آنان گذارده است.
در این افشاگری از یک مؤسسۀ حقوقی پانامایی به اسم "موساک فونسکا" نام برده شده که با کسب دستمزد و در زیر سایه و حمایت قدرت دولتی در این کشور، بیش از 200 هزار شرکت و موسسه جعلی و کاغذی را با ایجاد یک صندوق پستی برای هر یک در پاناما به ثبت رسانده تا آن جا که این شرکت های صوری به "شرکت های صندوق پستی" معروف شده اند. "موساک فونسکا" به این ترتیب صاحبان این شرکت ها را قادر ساخته تا در چارچوب "قانون" ، بزرگ ترین خلاف های غیر قانونی و اعمال ضد مردمی و غارت گرانه خود را با آزادی کامل به پیش ببرند. بخش مهم تر از "خدمات" گران بهای این موسسه به مشتریان خود اعطای حق برخورداری از عدم تفحص و تحقیق در حساب ها و اصولا عملکرد سرمایه های متعلق به آنان توسط مراجع قانونی می باشد.
در افشاگری سازمان یافته اخیر، یکی از نقاط تمرکز بر "فرار مالیاتی" سرمایه داران و سیاست مداران و محدود ساختن تبهکاری آنان به این مورد بوده است. در حالی که نپرداختن مالیات از طرف بورژواهای رذل و دندان گرد که از قِبَل کار و زحمت دیگران ارتزاق می کنند ، تنها بخش بسیار کوچکی از امتیازاتی ست که سرمایه های در گردش در پاناما از آن برخوردار بوده اند. جذب سرمایه های به یغما رفته از کیسه کارگران و زحمت کشان در سراسر دنیا به این حساب ها، پول شویی سیستماتیک، در اختیار قرار دادن امکان دور زدن "تحریم ها" مثلا در مورد جمهوری اسلامی ، معاملات قاچاق ، تغذیه مالی و تسلیحاتی دار و دسته های وابسته به امپریالیسم از طریق این شرکت ها و بسیاری دیگر از فعالیت های اقتصادی که امکان پیشبرد بزرگترین سیاست های ضد خلقی را در اختیار کارتل ها و دولت های امپریالیستی قرار می دهند ، بخش هائی هستند که در "اسناد" افشا شده "پاناما" به طور کلی به آن ها پرداخته شده است. به واقع ، درست جزییات و حقیقت همین بخش های حساس است که سعی می گردد تا از افکار عمومی استتار گردند.
از سوی دیگر گفته می شود که افشاگری های تا کنونی حاصل "درز" کردن یازده و نیم میلیون سند "محرمانه" از این شرکت مخوف به "بیرون" می باشد. اما هنوز معلوم نیست که این اسناد که طبیعتا با توجه به ماهیت شان فوق محرمانه تلقی می شدند ، چگونه "درز" کرده و هویت عاملین درز این اسناد به بیرون چیست؟ اما همین ادعا به نوبه خود از توانایی قدرت و یا قدرت های بزرگی خبر می دهد که به عنوان موتور محرک در پشت این افشاگری ها قرار دارند.
دستگاه های تبلیغاتی سیستم امپریالیستی که در جریان این افشاگری ماسک قهرمان و طرفدار حقیقت به چهره زده اند، در تبلیغات روزمره خود هیچ علاقه ای به کند و کاو در عمق این رسوایی و ماهیت تمام افراد و به ویژه قدرت های اصلی که در آن درگیر بوده اند را نشان نمی دهند. این واقعیت نیز به نوبه خود نشان گر آن است که آن چه که این روزها به عنوان بزرگترین افشاگری تاریخ از آن نام برده می شود به قولی تنها نوک یک کوه یخ در اقیانوس را نشان می دهد. نیروهایی که در ورای این "افشاگری" مهندسی شده قرار دارند تا کنونبا خست تمام از افشای حجم و مبلغ سرمایه های مورد بحث - که در واقع بخش اعظم آن ثروت های ملی متعلق به اکثریت توده های غارت شده بوده - و با استفاده از این امکانات به "بهشت سرمایه داران" منتقل شده اند نیز خودداری کرده اند. اما وجود نام غول های عظیم مالی نظیر بانک "اچ اس بی سی" انگلستان و بانک سوییس در این اسناد و یا اشاره به نام بزرگ ترین سیاست مداران ضد خلقی حاکم از ملک سلمان ، پادشاه عربستان گرفته تا رییس جمهور اوکراین و گردانندگان امپراطوری پوتین و از مقامات حاکم بر چین، یکی از غول های اقتصادی دنیا گرفته تا نخست وزیر ایسلند و انگلستان، یا دبیرکل سابق سازمان ملل (کوفی عنان) و بالاخره مقامات رژیم ضد خلقی و وابسته جمهوری اسلامی نظیر احمدی نژاد در این رسوایی نشانگر عمق و وسعت فساد در سیستم امپریالیستی حاکم است که اسناد پاناما تنها گوشه هایی از آن را نشان داده است. بنا بر برخی از گزارشات منتشره، حجم ثروت هایی که سالانه از به ویژه کشورهای "در حال توسعه" (جوامع تحت سلطه و وابسته ای نظیر ایران) به خارج هدایت شده و به طور مخفی در بهشت های مالیاتی نظیر پاناما مستقر شده اند ، به یک هزار میلیارد دلار سر می زند.
این نه اولین و نه آخرین باری ست که در شرایط خاصی و از جمله بر بستر رشد تضاد های درونی بین استثمارگران و غارتگران حاکم، نمونه هایی از رسوایی ناشی از دزدی های سرمایه داران و تبهکاری های مالی سیستماتیک و نهادینه شده در نظام سرمایه داری در معرض دید توده های تحت ستم قرار می گیرد. اما یکی از ویژگی هایی که افشاگری کنونی را مهم و برجسته می سازد، توجه به شرایط عمومی نظام سرمایه داری جهانی و بحران عمیقی ست که این رسوایی در متن آن علنی می گردد ؛ بحرانی که نفس صدها میلیون تن از توده های ستم دیده تحت حاکمیت امپریالیسم را بریده و زندگی آن ها را در چنگال فقر و بیکاری و گرسنگی و آتش جنگ و ناامنی تدریجا منهدم کرده است. افشای وجود صدها میلیارد دلار ثروت های از مالیات معاف شده یک اقلیت زالو صفت و انگل طبقه حاکم در کشور پاناما در شرایطی ست که میلیون ها کارگر بنگلادشی ، ویتنامی ، چینی ، ایرانی و آفریقایی در زیر نظم استثمارگرانه موجود محکوم به کار مشقت بار با سخت ترین شرایط و دستمزدهای بخور و نمیر، گاه در حد برابر با چند سنت در ساعت برای سیر کردن شکم خود و خانواده های شان می باشند. این ثروت های غارت شده و موجود در حساب های بانکی در یکی از بهشت های متعلق به سرمایه داران آزمند یعنی پاناما در حالی بر روی هم انباشته شده که روزانه هزاران تن از توده های محکوم به زندگی در زیر خط فقر و فنا در جهنم سرمایه داری و کودکان آن ها از گرسنگی و بیماری و قحطی و تشنگی می میرند و کمتر کسی از آن مطلع می شود. در حالی که تنها چند درصد ناچیز از همین ثروت های انباشته شده برای نجات جان تمامی این انسان های محروم کفایت می کند. اما سرمایه داران لاشخور و درنده خو حاکم که خود مسبب وجود چنین وضعیتی می باشند ، با بی شرمی تمام از "کمبود منابع مالی" و "سرمایه" برای برکندن این فجایع دم می زنند و در عوض هر روز با تصویب قوانین ضد خلقی برنامه های ریاضت اقتصادی را به توده ها تحمیل کرده و خواهان استثمار شدیدتر کارگران و زحمتکشان و پرداخت مالیات های بیشتر از سوی آنان و "انعطاف نیروی کار" می گردند و در همین حال ضرورت بازگشت به "اصول اخلاقی" و "درست کاری" در جامعه را موعظه می کنند.
از طرف دیگر یکی از جلوه های بارز بحران سرمایه داری جهانی ، شعله ور شدن هر چه وسیع تر جنگ های امپریالیستی می باشد ، جنگ هائی که توسط قدرت های امپریالیستی و دار و دسته های وابسته به آنان نظیر القاعده و داعش برافروخته شده و زندگی صد ها میلیون تن از توده های محروم در سوریه و عراق و لیبی و یمن و افغانستان... را با عواقبی نظیر مرگ و گرسنگی و آوارگی و مهاجرت در خود می سوزاند. سودهای ننگین ناشی از این جنگ ها که با شدت تمام ادامه دارند ، به جیب همان طبقه سرمایه دار حاکم می رود که امروز رقابت آن ها با یکدیگر موجب افشای اسناد مورد بحث گردیده است.
با اندکی توجه می توان دید که به واقع پولی که خون خواران حاکم با استفاده از پناه گاه های مالیاتی خویش در چهار گوشه جهان از جمله پاناما آن را "مشروع" ساخته و ذخیره می کنند ، پول دسترنج کارگران و زحمتکشان و پول خون توده هائی است که در جنگ های وحشیانه و بی رحمانه امپریالیستی کنونی بر زمین ریخته می شود.
با توجه به آن چه شرحش رفت، حال سئوال اصلی این جاست که در ورای کارزار "اسناد پاناما" چه نیرو ها و طبقاتی قرار دارند و از افشای اسناد پاناما کدام اهداف مادی تعقیب می گردد؟ آیا آن طور که روایات رسمی در صدد حقنه به افکار عمومی هستند ، افشاگری های اخیر نتیجه کار گروهی از ژورنالیست های "آزادی خواه" بوده که صرفا برای افشای حقیقت این اسناد را منتشر ساخته اند؟ و یا این که این کار، یک افشاگری مهندسی شده در جهت تأمین منافع بخشی از سرمایه داران و در جهت پوشاندن یک حقیقت بزرگ تر است؟
کنکاش در منبع اصلی افشای اسناد و علنی کردن آن ها نشان می دهد که افشاگری های اخیر ظاهرا از سوی یک موسسه به نام "کنسرسیوم بین المللی روزنامه نگاران تحقیقی" (ICIG) صورت گرفته که مقر آن ها در واشنگتن است. اما نگاهی به تامین کنندگان مالی این "گروه روزنامه نگاری" و سوابق آن شکی در این باقی نمی گذارد که کنسرسیوم مزبور یکی از ابزارهای ژورنالیستی خدمتگزار دولت آمریکا و پیش برنده سیاست های توسعه طلبانه آن در سطح جهانی می باشد. بنا به گزارشاتی که در کوران رسوایی پاناما و در چارچوب تضادهای درونی سرمایه داران حاکم ، منتشر شده ، روشن گردیده که بزرگ ترین و سرشناس ترین گروه های مالی و سرمایه داران آمریکا نظیر "بنیاد فورد" ، "راکفلر" و "کلاگ" و یا میلیاردر حامی کمپین هیلاری کلینتون به نام "جورج سوروس" حامیان مالی اصلی "کنسرسیوم بین المللی روزنامه نگاران تحقیقی" یعنی موسسه ای می باشند که امر انتشار و افشای مهندسی شده اسناد پاناما را به پیش می برد. این امری پوشیده نیست که کنسرسیوم مزبور یکی از ابزارهای تبلیغاتی امپریالیسم آمریکا در سطح بین المللی ست که از سوی "آژانس آمریکا برای توسعه بین المللی" (USAID) یعنی یکی از نهادهای نزدیک به سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) نیز حمایت می گردد. از روی ماهیت همین "حامیان" می توان به ماهیت واقعی افشا کنندگان پی برد و می توان بخشا دلیل این واقعیت را درک کرد که چرا در جریان "افشاگری" های اخیر، تاکنون بیش تر، مخالفین آمریکا و قدرت های متنازع با این دولت هدف قرار گرفته اند.
تا آن جا که به نتایج این افشاگری و اهداف آن باز می گردد نیز باید گفت که رویدادهای تاکنونی نشان داده اند که نخستین نتیجه این افشاگری مهندسی شده و با برنامه ایجاد یک زمین لرزه در بهشت امن سرمایه های جهانی متمرکز شده در پاناما بوده است. انعکاس این واقعیت در اظهارات روسای "موساک فونسکا" نیز مشهود است. تا جایی که یکی از گردانندگان شرکت مزبور افشاگری اخیر را "حمله به پاناما" نامیده و گفته است که "تعدادی از کشورها ، وضعیت رقابتی ما در جذب شرکتها را برنمی تابند." بدون شک این اظهار نظر دور از حقیقت نیست و با توجه به وجود نهاد هائی هم چون "بنیاد فورد" ، "راکفلر" و "کلاگ" در پشت سر افشا کنندگان این اسناد ، می توان کسانی را که از این افشاگری بیش ترین سود را می برند بهتر شناخت.
این امر پوشیده ای نیست که در سال های اخیر دولت آمریکا برای ایجاد شرایط لازم به منظور جذب هر چه بیشتر سرمایه های غیر آمریکایی به سیستم بانکی آمریکا ، به سیاست مشابهی روی آورده و شروع به ایجاد بهشت های مالیاتی کرده است. برای نمونه اکنون در برخی از ایالات آمریکا نظیر "نوادا" ، "دلاویر" ، "داکوتای جنوبی" و "وایومینگ" قوانینی به تصویب رسیده است که می توان در آن جا به افتتاح حساب های بانکی ای پرداخت که اطلاعات آن ها کاملا "محرمانه" باقی مانده و از هر گونه "بازرسی قانونی" ، "مصون" می باشند یعنی درست مثل همان وضعیت کثیفی که دولت پاناما برای سرمایه داران جهانی ایجاد کرده بود. صاحبان این گونه حساب ها به گزارش نشریه آلمانی "یونگه ولت" مجاز به انجام "هر کاری" هستند. بنابراین واضح است که در نتیجۀ افشاگری های اخیر، سرمایه های موجود در پاناما به سوی آمریکا سرازیر شوند چرا که دولت آمریکا قادر است با جذب مشتریان تازه ، همان تسهیلات و خدمات ضد مردمی و کثیف ارائه شده توسط پاناما را در داخل آمریکا در اختیار سرمایه داران قرار دهد. به عبارت دیگر عواقب بسیار بزرگ ناشی از افشای مهندسی شده اسناد پاناما از سوی محافل قدرت در آمریکا امکان چشم گیری برای انتقال حجم عظیمی از سرمایه هایی که در جریان گردش کار سیستم سرمایه داری انباشته شده اند به بانک های آمریکا را فراهم کرده است. امری که بویژه در شرایط بحران و رکود، ابزار موثری برای تقویت اقتصاد بیمار آمریکا در اختیار این کشور می گذارد.
اسناد پاناما و افشای آن ، باز هم گوشه ای از رسوایی های مالی و فساد ذاتی نظام سرمایه داری یک درس دیگر برای تمامی انسان های آزادی خواه و نیروهای مبارزی که در تمام جهان با سودای نابودی این نظام و برقراری یک نظام دمکراتیک و انسانی و عاری از ظلم و ستم تلاش و مبارزه می کنند ، دارد. رسوایی کنونی سرمایه داران و نظام نکبت زده و بیمارشان بار دیگر حقانیت مارکسیسم و کمونیسم که بر ضرورت انقلاب علیه این نظام ضد خلقی تأکید می کند را یادآور می شود. در جهانی که تحت سلطه امپریالیسم می باشد ، مناسبات پوسیده و بیمار سرمایه داری در تمام جوانب حیات خویش ، جلوی رشد و ترقی جامعه و برقراری یک نظام عادلانه را سد کرده است. این امر روشنی است که سرمایه داری هرگز قادر به اصلاح ماهیت خود نیست و در این سیستم امکان برقراری یک جامعه آزاد و دمکراتیک که در آن فقر و نابرابری و ستم و سرکوب و جنگ از بین رفته و حقوق اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تمامی انسان ها خارج از رنگ و نژاد و دین و... به رسمیت شناخته شود ، وجود ندارد. این سیستم هیچ چشم اندازی جز گرسنگی و فقر و سرکوب بیش تر در مقابل 99 درصد مردم جوامع بشری قرار نمی دهد. چرا که سرمایه داری نظامی است که در آن بدون فقر و فلاکت اکثریت جمعیت جامعه امکان سود اندوزی و انباشت سرمایه مهیا نمی شود. به رغم مواعظ مرتجعین مدافع نظام سرمایه داری ، تاریخ "پایان" نیافته بلکه در مسیر حرکت رو به جلوی خود با همه قدرت ، ضرورت نابودی این سیستم فاسد و ضد خلقی و یک انقلاب اجتماعی گسترده را با تمام وجود فریاد می زند. افشای فساد مالی اخیر تنها یکی از نشانه های پوسیدگی و زوال سیستم ضد خلقی و وحشی سرمایه داری می باشد، سیستمی که بر ویرانه های آن طبقه کارگر امکان برقراری جامعه آزاد و دموکراتیک خود را خواهد یافت.
وداع حاج سیدجوادی و ودیعه یک نسل
وداع حاج سیدجوادی و ودیعه یک نسل
- منتشر شده در جمعه, 13 فروردين 1395 07:53
سرگه بارسقیان
- «ما اجازه از دادستان داریم.»
- «دادستان غلط کرده که به شما اجازه داده این موقع تو خانۀ مردم بریزید. دادستان اصلا شب نمیتواند اجازه صادر کند.»
سرهنگ صدارت رئیس ساواک مرکز هیچ نمیدانست مرد ۴۶ سالهای که روبرویش ایستاده و با چنین اطمینانی میگوید دادستان چنان دستوری نداده و نمیدهد، خود دادستان تهران است؛ صاحب همان خانهای که شب اول خرداد ۱۳۴۲ سرهنگ پهلوان رئیس ساواک بازار، سرهنگ سلیمانی رئیس ساواک پیچ شمیران به همراه صدارت به درون آن ریختند تا اعضای نهضت آزادی ایران را بازداشت کنند. در ابتدای یورش ماموران امنیتی، صاحبخانه نبود، سراغش را گرفتند، یکی از مهمانان عکس مصدق را نشان داد که با امضای خودش به صاحبخانه اهدا کرده بود که آن عکس هم ضبط شد؛ اما ماموران ساواک نفهمیدند مهمانانی که چند ساعت بعد راهی «خانۀ امید» شدند (آن زمان به زندان قزلقلعه میگفتند) میزبان غائبشان که بوده؟ صاحبخانه که آمد باز هم نشناختند؛ او را همراه با محمدمهدی جعفری – یکی از حاضران آن جلسه- سوار بر جیپ ارتشی به سازمان امنیت مرکز در خیابان صبای جنوبی بردند؛ جایی که سرتیپ مولوی رئیس کل ساواک تهران انتظارشان را میکشید. تا مولوی چشمش به صاحبخانه بازداشت شده افتاد، فورا شناخت و حتی سلام نظامی داد و با احترام آزادش کرد. صاحبخانه دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی بود، دادستان عمومی تهران و همفکر سیاسی بازداشتشدگان.
علی امینی که نخستوزیر شد، دو نفر از اعضای نهضت آزادی در تصمیمی فردی و غیرتشکیلاتی به همکاری با دولت او در اجرای برنامه مبارزه با فساد پرداختند، یکی حاج سیدجوادی که به دعوت نورالدین الموتی، وزیر دادگستری – از اعضای نخستین حزب توده- دادستان تهران شد و دستور داد افرادی که سازمان بازرسی کل کشور –به ریاست اسدالله مبشری- به پرونده آنها رسیدگی و رای مجرمیتشان را صادر کرده بود، بازداشت کنند؛ از جمله دستگیرشدگان ارتشبد هدایت رئیس وقت ستاد ارتش، سرلشگر دفتری رئیس شهربانی دوران کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و سرلشگر کیا رئیس رکن دو ارتش و چند نفر از وزرا بودند. دیگر عضو نهضت آزادی عزتالله سحابی بود که به عنوان کارشناس دادگستری مشغول بکار شد و رسیدگی به پروندههایی چون کابلکشی برق تهران، ساختمان مجلس سنا و بازرسی ارتش را برعهده گرفت. همکاری حاج سیدجوادی با دولت امینی مورد انتقاد جبهه ملی بود کمااینکه نصرتالله امینی و کشاورز صدر از اعضای جبهه ملی خود وکالت متهمین پروندههای فساد را عهدهدار شدند. در جریان رسیدگی به چنین پروندههایی بود که پای سرلشگر امیرحسین آزموده، دادستان دادگاه دکتر مصدق به زندان باز شد و عکسی که مصدق خطاب به حاج سیدجوادی امضا کرد و فرستاد و شب یورش به خانه وی ضبط شد، بخاطر اقدام دادستان تهران در بازداشت «آیشمن ایران» بود.
حاج سیدجوادی چگونه سیاستمداری بود؟
تبار احمد صدر حاج سیدجوادی با سی و چند نسل قبل به شهید زید بن علی بن حسین(ع) میرسد؛ جد اعلای احمد صدر مرحوم میراولیا و فرزندش میرابراهیما، در اوایل دوره صفویه از تبریز به قزوین مهاجرت کردند و سکنی گزیدند؛ آنها در مسند قضاوت و داوری بودند، شغلی خانوادگی تا اواخر سلطنت قاجار در خاندانی که براساس نام یکی از فرزندان میرابراهیما (حاج سیدعبدالجواد) نامخانوادگی حاج سیدجوادی داشتند و یکی از اجداد احمد صدر موسس دیوانخانهای برای مراجعات دعاوی مردم بود که امروزه در ایام محرم محل اجرای مراسم عزاداری و روضهخوانی است.
قزوین اوایل سالهای ۱۳۰۰ تنها یک پزشک تحصیلکرده داشت، باقی همه طبیب تجربی بودند و این خود بهترین انگیزه سیداحمد صدر (متولد ۱۲۹۶) بود که دل به تحصیل پزشکی ببندد، گرچه هزینههای بالای تحصیل در این رشته، او را به انتخاب رشته حقوق قضایی و سیاسی و شور و هیجان نهضت ملی نفت او را به عرصه سیاسی کشاند. حاج سیدجوادی از تبار سیاستوزرانی بود که در دهه ۳۰ شمسی فعالیت جدی سیاسی را آغاز کردند و کمابیش از منظر اعتقادی، تشکیلاتی و سیاسی، منش و رفتاری یکسان بروز دادند. در سیاستورزی چهرههای شاخص این نسل همچون مهدی بازرگان، یدالله سحابی، آیتالله طالقانی و... سیاست ابزار کسب قدرت بصرف ورود به طبقه حاکمیت نبود؛ سیاست مجرای دولتمرد شدن نشد، چه بسا بسیار موقعیتهای مدیریتی خوب که با گزینش رفتار سیاسی - اعتقادی در خطر قرار میگرفت، از قبیل تشکیل جلسه اعضای نهضت آزادی در منزل حاج سیدجوادی آن هم در دورهای که او دادستان تهران بود، یا رسیدگی به تخلفات مالی مهندس فروغی –همبازی شاه- در جریان رسیدگی به پرونده ساختمان مجلس سنا و صدور دستور بازداشت او به همراه مهندس غیاثی و کیانی رئیس شرکت سیوند و مهندس صفایی پسرخاله سرلشگر نصیری و...
حاج سیدجوادی به دلیل ممنوعیت عضویت قضات دادگستری در تشکیلات سیاسی، بیانیه تشکیل نهضت آزادی ایران را امضا نکرد، اما از دو جلسۀ مهم تاسیس نهضت، دومی در منزل او برگزار شد که در جریان آن پس از تصویب نام تشکیلات جدید، آیتالله طالقانی هنگام وضو برای نماز مغرب و عشا به شوخی از حاج سیدجوادی میپرسد: «در منزل شما قرآن پیدا میشود؟» و او با خنده پاسخ میدهد: «شاید!» طالقانی میگوید: «با وجود اینکه اعتقادی به استخاره ندارم میخواهم استخاره کنم که ببینم من عضو موسس نهضت باشم یا نه!» قرآن را به طالقانی دادند، نیت کرد و قرآن را گشود و آیه «فضلالله المجاهدین علی القاعدین اجر عظیما» آمد و ایشان رسماً عضو موسس نهضت آزادی شد.
پیشتر از آن عضویت حاج سیدجوادی در نهضت مقاومت ملی به دعوت آیتالله سیدرضا زنجانی، از منظر باور به مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی متعاقب کودتای ۲۸ مرداد، خاستگاهی اعتقادی داشت. چنانکه هفت سال پیش در گفتوگویی تاکید کرد: «وقتی به این روزها، سالها و دهههایی که از عمرم رفته است نگاه میکنم آنچه مایه خرسندی و خوشایندم است روحیه مبارزه با استبداد و ظلم است.» انتخاب بجایی بود که در شهریور ۸۶ به پاس سالها مبارزاتش، عصای آیتالله طالقانی و عبای حاج رضا زنجانی را به وی اهدا کنند.
حاج سیدجوادی حتی به دلیل همین اعتقادات حاضر به همکاری با امیرعباس هویدا، در وزارت دارایی نشد. آشنایی این دو به دوره سربازی بازمیگشت؛ زمانی که خدمت سربازی را در دانشکده افسری و در یک آسایشگاه ۱۲۰ نفری گذراندند و رابطهشان پس از پایان دوره نظام وظیفه با ناهارهایی که هر یک ماه و نیم یکبار هویدا میزبانش بود، ادامه یافت و وقتی وزیر دارایی شد از حاج سیدجوادی برای تصدی معاونت وزیر و رئیس اداره کل بازرسی وزارت دارایی دعوت کرد که او نپذیرفت و به هویدا گفت: «من مصدقی هستم و این برای شما دردسرساز میشود.»
این نگاه اعتقادی حتی در شغل وکالت او هم موثر بود: «اولین مسالهای که برای یک وکیل مطرح است، به عقیده بنده، صراحت و صداقتش است. به نظر بنده وکیل روی قسمی که خورده و شغل مقدسی که دارد، باید ایستادگی کند. مصلحت یک وکیل اقتضا دارد این شغل را مقدس بداند و مقدس نگه دارد تا آخرین لحظات با این تقدسات همراه باشد. به نظر من باید به دعوایی که متقاضی مطرح میکند پیشش دقت کند اگر حق با متقاضی نباشد نباید او را بپذیرد ولی وظیفه دارد صاف و صریح به او بگوید شما حق ندارید ولی من به عنوان داور مصلح، تلفن میکنم به وکیل طرفت و برای شما وسایل صلح و سازش را فراهم میکنم.» و باز طبق همین اعتقاد به نوع و ماهیت دفاع بود که وکالت مبارزانی چون آیات خامنهای، منتظری، مهدوی کنی، مشکینی، دستغیب، ربانی شیرازی، خلخالی و نیز دکتر علی شریعتی را برعهده گرفت؛ اکبر هاشمی رفسنجانی برای تعیین وکیل برای زندانیان یا تبعیدیها مراجعه میکرد و حاج سیدجوادی در تعیین وکیل کمک میکرد و خود وی نیز پرونده برخی از چهرههای سیاسی را در اختیار میگرفت.
تسری همین نگاه اعتقادی- دینی در دوره تصدی صدارت و وزارت تعیین کننده شاخصههای دولتمردی سیاستوزران اخلاقمداری بود که دولت موقت پس از انقلاب را تشکیل دادند؛ عصر روز شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ وقتی در دبیرستان رفاه شرایط لازم برای وزرای کابینه مهندس بازرگان را برمیشمردند، حاج سیدجوادی و همفکرانش بر این شاخصهها توافق کردند: مسلمان باشند، مبارز باشند، باتقوی باشند و با دستگاههای دولتی و احزاب کار نکرده باشند، مورد قبول جامعه دینی مردم باشند، از رشتههای تخصصی بیبهره نباشند، دارای قدرت و مدیریت و عرضه اداره و تسلط بر محیط کار خود باشند.
به حاج سیدجوادی وزارت کشور رسید و هنوز مانده بود سه همکار دادگستری در دوره امینی (یحیی صادق وزیری دادستان دادگاه انتظامی، اسدالله مبشری رئیس سازمان بازرسی کل کشور و احمد صدر حاج سیدجوادی دادستان تهران) هر یک به ترتیب بر کسوت وزارت دادگستری بنشینند؛ صادق وزیری دوست حاج سیدجوادی که دو ماه زودتر از او درگذشت (۱۱ بهمن ۹۱) وزیر دادگستری دولت بختیار شد، مبشری اولین وزیر دادگستری پس از انقلاب که در اواخر خرداد ۵۸ جای خود را به حاج سیدجوادی داد.
حاج سیدجوادی وزیر کشور مامور برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی شد؛ بامداد روز ۱۱ فروردین ۵۸ خطاب به ملت ایران پیام داد «اکنون که ساعت شروع رفراندوم فرارسیده است انتظار دارم همه مردم مبارز ایران در این رفراندوم شرکت کنند و برای بنای ایران آینده مورد نظر خود اظهارنظر نمایند. مشارکت در این امر مذهبی و ملی وظیفه فرد فرد ملت ایران است.» عجب آنکه ۳۴ سال بعد در همین روز و همین ساعت با ۹۶ سال عمر خود وداع گفت و میراثی به ودیعه گذاشت که روزگاری درباره همفکرانش گفته بود: «راز جاودانگی سحابی، بازرگان، طالقانی و دیگر یاران ایشان نه در اصرار به ماندن بر اریکه قدرت و اولویتدهی به منافع فردی و گروهی به هر بهایی بود که اتفاقا بر عکس در مشی سیاسی اخلاقمدار ایشان و تکیه بر منافع ملی و تقویت فرآیند دمکراسی بود و البته پذیرش چنین روشی و هزینههای آن امکانپذیر نبود اگر ایشان انسانی امیدوار، شاد و باشهامت نبود.»
منابع:
۱- خاطرات صدر انقلاب، یادداشتهای احمد صدر حاج سیدجوادی، ویرایش سید مسعود رضوی، نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۷
۲- همگام با آزادی، خاطرات دکتر سیدمحمد مهدی جعفری، جلد اول، سید قاسم یاحسینی، نشر صحیفه خرد، چاپ اول ۱۳۸۹
۳- گفتوگوی احمد صدر حاج سیدجوادی با روزنامه سرمایه، ۱۶ و ۱۷ آبان ۱۳۸۵
۴- نشریه کانون وکلا، پاییز و زمستان ۱۳۸۷، شماره ۲۰۲ و ۲۰۳
۵- نیم قرن خاطره و تجربه؛ خاطرات مهندس عزتالله سحابی، جلد اول، نشر فرهنگ صبا، چاپ دوم ۱۳۸۸
۲- همگام با آزادی، خاطرات دکتر سیدمحمد مهدی جعفری، جلد اول، سید قاسم یاحسینی، نشر صحیفه خرد، چاپ اول ۱۳۸۹
۳- گفتوگوی احمد صدر حاج سیدجوادی با روزنامه سرمایه، ۱۶ و ۱۷ آبان ۱۳۸۵
۴- نشریه کانون وکلا، پاییز و زمستان ۱۳۸۷، شماره ۲۰۲ و ۲۰۳
۵- نیم قرن خاطره و تجربه؛ خاطرات مهندس عزتالله سحابی، جلد اول، نشر فرهنگ صبا، چاپ دوم ۱۳۸۸
وداع حاج سیدجوا
د
اشتراک در:
پستها (Atom)