۱۳۹۴ تیر ۲۶, جمعه

وزیر دارایی پیشین یونان: طرح نجات مالی شکست می‌خورد


واروفاکیس می‌گوید طرح نجات مالی، فارغ از این که چه کسی آن را به اجرا در آورد، با شکست مواجه خواهد شد
یانیس واروفاکیس، وزیر دارایی پیشین یونان می‌گوید تازه‌ترین برنامه نجات مالی کشورش موفق نخواهد بود.
آقای واروفاکیس در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفت فکر نمی‌کند که هیچ فردی در دولت یونان، از جمله آلکسیس سیپراس، نخست‌وزیر از این طرح حمایت کند.
او افزود که فکر نمی‌کند ولفگانگ شویبله، وزیر دارایی آلمان یا صندوق بین‌المللی پول نیز حامی این طرح باشند.
وقتی از وزیر دارایی سابق یونان پرسیده شد، چقدر طول خواهد کشید که برنامه تازه نجات مالی با شکست مواجه شود، پاسخ داد "این طرح از الان شکست خورده است."
وزیر دارایی سابق یونان در این مصاحبه خاطرنشان کرد که یونان باید برنامه‌ای را به اجرا در بیاورد که در تاریخ از آن به عنوان "بزرگ‌ترین فاجعه مدیریت اقتصاد کلان" یاد خواهند کرد.
null
آلمان تا کنون موضعی سفت و سخت در برابر بحران بدهی‌های یونان داشته است
پارلمان آلمان روز گذشته با مذاکره درباره سومین برنامه نجات مالی یونان موافقت کرد.
بر اساس توافق میان دولت یونان و کشورهای منطقه اقتصادی یورو، یونان برای دریافت وام ۹۵ میلیارد دلاری، باید اصلاحات اقتصادی سفت و سختی را به اجرا بگذارد.
آقای واروفاکیس در مصاحبه خود با بی‌بی‌سی گفت "این برنامه، فارغ از این که چه کسی آن را به اجرا در آورد، با شکست مواجه خواهد شد."
یانیس واروفاکیس، اوائل ماه جاری میلادی در اقدامی که از آن به عنوان رویکردی آشتی‌جویانه نسبت به وزیران دارایی منطقه یورو اعلام شد، از سمت خود کناره‌گیری کرد.
null
موافقت نخست‌وزیر یونان برای اعمال سیاست‌های ریاضتی با انتقادهایی در یونان از جمله شماری از اعضای سیریزا، حزب حاکم رو‌به‌رو شد
آقای واروفاکیس در مدت زمان حضور خود در این سمت، بارها با وزیران دارایی منطقه یورو و نمایندگان نهادهای وام‌دهنده به این کشور، درگیر شده بود.
آقای واروفاکیس می‌گوید نخست‌وزیر یونان گزینه دیگری به جز امضای توافق یاد شده نداشت.
موافقت نخست‌وزیر یونان برای اعمال سیاست‌های ریاضتی با انتقادهایی در یونان از جمله شماری از اعضای سیریزا، حزب حاکم رو‌به‌رو شد.
تعدادی از نمایندگان این حزب در مجلس، به طرح نجات مالی یونان رای منفی دادند و نخست‌وزیر یونان شماری از وزیران دولت خود را در واکنش به رای منفی آنها برکنار کرده است.
وزیر انرژی یونان از جمله وزیرانی است که بر کنار شده است.
نابودی جنگل ها و مزارع به دست سودجویان و صاحبان قدرت کم بود و حالا :
کمبود آب و خشکسالی در شالیزارهای مازندران






















رونمایی از فاجعه بازرسی های غیر عادی که ایران قرار ست بپذیرد/ رايس: ايران بايد به همه مراکز مدنظر آژانس اجازه دسترسي بدهد / این درخواست نیست؛ یک التزام است، درغيراينصورت تحريم ها بلافاصله بازمي گردد



بعد از طي شدن روندي در شوراي امنيت، آمريکا -- يا فرانسه يا انگليس يا حتي روسيه -- مي تواند در نهايت به صورت يکجانبه به شوراي امنيت برود و اعلام کند «من مي خواهم تحريم ها فورا اعاده شود»، که معنايش اين است که تحريم ها بلافاصله به صورت کامل به اجرا درآيد. و بعدش يک راي گيري خواهد شد، که در آن تحريم ها فورا اعاده مي شود، مگر اينکه آمريکا اعلام کند، خير.
بعد از طي شدن روندي در شوراي امنيت، آمريکا -- يا فرانسه يا انگليس يا حتي روسيه -- مي تواند در نهايت به صورت يکجانبه به شوراي امنيت برود و اعلام کند «من مي خواهم تحريم ها فورا اعاده شود»، که معنايش اين است که تحريم ها بلافاصله به صورت کامل به اجرا درآيد. و بعدش يک راي گيري خواهد شد، که در آن تحريم ها فورا اعاده مي شود، مگر اينکه آمريکا اعلام کند، خير.
گروه بين الملل – رجانيوز: در حالي که تيم مذاکره کننده ايران از بيان جزييات توافق نهايي با ۱+۵ خودداري مي کنند مقامات آمريکايي در گفتگوهاي مختلف با رسانه هاي خبري جزييات توافق صورت گرفته را علني مي کنند.
به گزارش رجانيوز، مشاور امنيت ملي آمريکا در مصاحبه با شبکه تلويزيوني رويترز به بيان جزييات دقيقي درباره نحوه بازرسي ها از مراکز نظامي و غير نظامي ايران توسط بازرسان آژانس انرژي اتمي پرداخته است.
این اظهارات که با متن ۱۵۹ صفحه ای برجام منطبق است، اين به معناي ناديده گرفته شدن مسلم خطوط قرمز نظام درباره عدم اجازه بازرسي از مراکز نظامي است، علاوه بر اين اجازه دسترسي به بازرسان آژانس براي بازديد از مراکز نظامي و سري نگراني ها را درباره افشاي اطلاعات سري نظام در حوزه نظامي و همچنين نقض استقلال و حاکميت کشور بيشتر مي کند.
شايسته است اعضاي تيم مذاکره کننده ايران و مسئولان وزارت خارجه نسبت به اظهارات رايس روشنگري کرده و در صورتي که اين اظهارات صحيح نيست ، آن را به صورت شفاف تکذيب کنند.
سوزان رايس: اجازه بدهيد که يک زمينه کلي را ارائه کنم.در مورد اول تمامي تاسيسات اتمي شناخته شده آنها به صورت مستمر و  بيست و چهار ساعته و هفت روز هفته تحت نظارت آژانس بين المللي انرژي اتمي خواهد بود.اين نکته نخست استدر وهله دوم بازرسان بين المللي و آژانس بين المللي انرژي اتمي دسترسي مستمر  به  کل زنجيره تامين برنامه اتمي ايران خواهند داشت.اين موضوع معادن اورانيوم،کارخانه و تاسيسات توليدي و کارخانه هاي توليد سانتريفيوژ و همچنين تاسيساتي که سانتريفيوژهاي در حال چرخش در آنها موجود باشد، در بر مي گيرد.بنابراين تمامي زنجيره تامين به طور مستمر تحت نظارت قرار دارد.
بنابراين آنچه که ما درباره آن صحبت مي کنيم و بايد اين سوال را بپرسيم اين است که اگر ما اطلاعاتي درباره اماکن اعلام نشده و مشکوک داشته باشيم آنگاه جريان تحقيقات درباره آن اماکن چگونه خواهد بود؟اجازه بدهيد اين موضوع را توضيح دهم.در نخستين مورد براي مثال آمريکا اطلاعاتي را جمع آوري مي کند که نشان مي دهد که يک مکان مخفي و مشکوک وجود دارد. ما اين اطلاعات را به آژانس بين المللي انرژي اتمي مي دهيم و آنگاه آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره آن تحقيق مي کند.آژانس به ايران خواهد رفت و درخواست بازديد آن مکان را خواهد داشت و با بررسي آنجا و جمع آوري نمونه هاي خاک و زيستي آنها را درباره وجود راديو اکتيو مورد آزمايش قرار خواهند داد.
اگر ايراني ها گفتند که شما اجازه بازرسي از اين مکان را نداريد خواه نظامي باشد يا نباشد آنگاه آژانس بين المللي انرژي اتمي مي تواند خواهان دسترسي به آنجا باشد.هيچ محدوديت درباره نوع تاسيساتي که بايد به آنها  دسترسي باشد، وجود ندارد اما بايد دليلي براي مشکوک بودن وجود داشته باشد.اگر ايران بگويد نه آنچه که روي خواهد داد اين است که جرياني وجود خواهد داشت  که بايد ظرف بيست  و چهار روز به نتيجه برسد.در اين زمان اگر ايران و آژانس نتوانند درباره مفاد دسترسي به آن مکان به توافق برسند که  آژانس را راضي کند اين موضوع به کميته مشترک خواهد رفت.اين کميته مشترک از تمامي امضاء کنندگان توافق يعني آمريکا،انگليس ،فرانسه ،آلمان ،اتحاديه اروپا ،روسيه ،چين و ايران استاگر پنج عضو از هشت عضو اين کميته مشترک بگويند نه ما نگرانيم و بايد درباره اين مکان تحقيق شود ايران بايد اجازه دسترسي را بدهد و اگر اين اجازه را ندهد  و هنوز امتناع کند آنگاه اين نقض تمام توافق خواهد بود.تمامي اين مراحل بايد در مدت زمان بيست و چهار روز و يا کمتر به نتيجه برسد.
 حال فرض کنيم ايران توافق را نقض مي کند، بعدش چه اتفاقي مي افتد؟ چيزي که اتفاق مي افتد اين است که آمريکا يا هر يک از پنج عضو دائم شوراي امنيت مي توانند مستقيم به شوراي امنيت بروند و اعلام کنند «مناقشه وجود دارد. ما معتقديم توافق نقض شده است. نشست شوراي امنيت بايد برگزار شود. و شوراي امنيت در اين باره تصميمي بگيرد.» نيازي نيست که ديگر اعضاي کميسيون در اين قضيه مداخله اي داشته باشند. آمريکا خودش مي تواند مستقيما به شوراي امنيت برود.
و بعد از طي شدن روندي در شوراي امنيت، آمريکا -- يا فرانسه يا انگليس يا حتي روسيه -- مي تواند در نهايت به صورت يکجانبه به شوراي امنيت برود و اعلام کند «من مي خواهم تحريم ها فورا اعاده شود»، که معنايش اين است که تحريم ها بلافاصله به صورت کامل به اجرا درآيد. و بعدش يک راي گيري خواهد شد، که در آن تحريم ها فورا اعاده مي شود، مگر اينکه آمريکا اعلام کند، خير.
پس ، به عبارت ديگر، ما به تنهايي، بدون ايران و بدون اينکه هيچ کشور ديگري به همين نتيجه رسيده باشد، توانايي کامل داريم که با داشتن شواهد نقض توافق پس از طي شدن يک روند  به شوراي امنيت برويم و اين تحريم ها را به سرعت بازگردانيم.
خبرنگار رويترز پرسيد: اين چيزي بيش از يک درخواست براي اين اقدامات ...
سوزان رايس : اين درخواست نيست. اين الزام است.
رويترز: شما گفتيد در ۲۴ روز.
سوزان رايس: راستي، براي اينکه موضوع روشن تر شود ، معذرت مي خواهم. ما داشتيم درباره نقض مرتبط با دسترسي ها صحبت مي کرديم. اشکال بالقوه ديگري براي نقض توافق وجود دارد که لزوما به دسترسي ها مربوط نمي شود. و اينها هم مشمول همين روند حل و فصل مناقشه مي شوند که ممکن است به بازگشت سريع تحريم ها منجر شود.
رويترز: شما به ۲۴ روز اشاره کرديد. با توجه به عملکرد گذشته ايران، اين احتمال وجود ندارد که آنها در اين مدت فرصتي داشته باشند تا دست کم برخي از شواهد فعاليت مشکوک را قبل از اينکه بازرسان وارد شوند، مخفي کنند؟
سوزان رايس: اين سوال خوبي است. اما اجازه دهيد اين را توضيح بدهم که چرا کارشناسان هسته اي ما بسيار اطمينان دارند که مدت ۲۴ روز مدت زيادي است ...
رويترز: به نظر مدت زيادي مي آيد ...
سوزان رايس: اين مدت بيش از حد کافي است و ما نبايد نگران باشيم.
اولا ، نوع تاسيساتي که ما درباره آن حرف مي زنيم بايد از نوع تاسيسات مخفي يا اعلام نشده باشد که در آن فعاليت هسته اي صورت گرفته است. اين مکان جايي به اندازه اين اتاق يا حتي چه بسا اندازه اين ساختمان نيست. اين مکان حتما يک تاسيسات بزرگ خواهد بود.
و در آن تاسيسات ، با توجه به ماهيت موادي که ما درباره آنها حرف مي زنيم، که مواد بسيار پرتوزا (راديواکتيو) هستند، و با توجه به پيچيدگي تجهيزات آزمايش که آژانس بين المللي انرژي اتمي و ما داريم، هر گونه ماده باقيمانده براي روزهاي متمادي و حتي براي ماهها و سال ها قابل رديابي خواهد بود.
بنابراين آنها نمي توانند شواهد آن را به شکلي موثر در اين مدت مخفي کنند. و شما نمي توانيد تاسيساتي به اين بزرگي را به اين آساني براي مدتي طولاني مخفي نگه داريد.
در ضمن، اگر ما در سناريويي که من همين حالا تشريح کردم، نگران تاسيساتي باشيم، در طول مدتي که ظنين هستيم تا زماني که شک و ترديدها به شکل رضايت بخشي بر طرف شود، با دقت و به صورت کامل آن را زير نظر خواهيم داشت. بنابراين، ما کاملا اطمينان داريم و خبره ترين کارشناسان هسته اي ما اطمينان دارند که اين مدت از حد کافي نيز بيشتر است.
رويترز: ذخيره اورانيوم غني شده و سانتريفوژهايي که کاهش مي يابند، به کجا مي رود؟ آيا مقصد آنها روسيه است، و آيا هيچ نگراني امنيتي بيشتري درباره اين موضوع نداريد؟
سوزان رايس: در اينجا دو موضوع مختلف مطرح است.
رويترز: بله دو سوال.
سوزان رايس: ذخيره اورانيوم غني شده بايد تا ۹۸ درصد کاهش يابداين کار را مي توان به چند روش مختلف انجام دادمي توان آن را به يک کشور ثالث ، مثل روسيه، صادر کرداين محتمل ترين روش است.
روسيه هم خودش مواد شکافت پذير دارد و با شکل مناسبي آن را نگهداري مي کند و ما نگران اين مسئله نيستيم. وقتي مسئله نگهداري چنين ماده اي به ميان مي آيد آنها مسئول هستند، و دهه هاست که اين مسئله به خوبي مشخص شده است.
ايران مي تواند اين ذخيره را رقيق سازي و به ماده اي تبديل کند که ديگر همين کاربرد را نداشته باشد و اين يک گزينه ديگر استيا اينکه مي توان آن را در يک بازار بين المللي و يک بازار تجاري مسئول براي اين نوع ماده فروخت. پس اين امکان وجود دارد که اين ذخيره را امن سازيم و بعد در بازار آزاد بفروشيم. نبابراين، راههاي مختلفي وجود دارد که مي توان اين کار را انجام داد.
سانتريفوژها برچيده خواهد شد. آنها را بيرون خواهند برد، لوله کشي ها، همه موادي که در نصب و عمليات اين سانتريفوژها دخيل هستند بيرون برده مي شوند.
همين حالا ايران حدود ۱۹ هزار سانتريفوژ فعال داردبر اساس اين توافق، اين تعداد به ۶۰۰۰ سانتريفوژ تقليل مي يابدآنهايي را که برمي چينند انبار خواهند کردآژانس بين المللي انرژي اتمي هم ۲۴ ساعته و هفت روز هفته بر آنها نظارت خواهد داشتهمانطور که گفتم، همه لوله کشي ها و مواد مرتبط بيرون برده مي شوند.
بنابراين، اينها به صورت ۲۴ ساعته و هفت روز هفته با دوربين ها و تجهيزات ديگر تحت نظارت خواهند بود. پس اينها غيرفعال و غيرقابل استفاده خواهند بود. و تنها راهي که بتوان از آنها دوباره استفاده کرد اين است که اگر يک سانتريفوژ مجاز به فعاليت خراب شود، ايران مي تواند -- با تاييد آژانس بين المللي انرژي اتمي و با اطلاع آن -- يکي از اين سانتريفوژها را از انبار بردارد و جايگزين سانتريفوژ از کار افتاده کند. پس اين هم شيوه نگهداري سانتريفوژها خواهد بود.
رويترز: اما در ادامه اين گفتگو درباره ايران، رئيس جمهور آمريکا در کنفرانس مطبوعاتي امروز خود در اين باره حرف زد که خواهان ادامه ارتباط با ايران است. آيا شما مجمعي براي گفتگو با ايران درباره مسائل ديگر يا حوزه هاي مورد اختلاف ديگر مانند عراق، سوريه، يا بازداشت شهروندان آمريکايي در ايران داريد؟
سوزان رايس: من نمي گويم ما مجمع داريم. بلکه مي گويم کانال هايي داريم. صادقانه بگويم، ما مدت هاست که کانال هايي براي گفتگو داشته ايم. وقتي من سفير آمريکا در سازمان ملل بودم، در موقعيتي اگر نيازي براي رساندن يک پيام بود، ما اين پيام را به سفير ايران در سازمان ملل مي داديم. ما حال کانال هاي ديگري داريم.
ما هميشه کانال سوئيس را داشته ايم. دولت سوئيس حافظ منافع ما در تهران است. از آنجا که ما در تهران سفارت نداريم، آنها پيام هاي ما را به ايران مي رسانند.
اما چيزي که در اين مذاکرات تقريبا دو سال گذشته رخ داد اين است که جان کري وزير امور خارجه آمريکا اکنون رابطه اي با محمد جواد ظريف همتاي ايراني خود دارد. وندي شرمن ، معاون وزير امور خارجه هم با همتاي ايراني خود ارتباط دارد. پس کانال هاي ديگري هست که ما مي توانيم از آنها استفاده کنيم.
وقتي لازم باشد از اين کانال ها استفاده کنيم، ما در اين کار ديگر مثل گذشته تعلل نخواهيم کرد.
رويترز: آيا پيش بيني مي کنيد با توجه به اين کانال هايي که شما داريد پيشرفتي، به ويژه درباره مسئله شهروندان آمريکايي ، به دست آيد؟
سوزان رايس: ما درخصوص مسئله شهروندان آمريکايي که در ايران بازداشت هستند ، نه فقط در طول کل اين روند، بلکه از زماني که آنها بازداشت شدند، سخت تلاش کرده ايم.
ما بسيار دقت داشتيم که سرنوشت آنها را به سرنوشت مذاکرات (هسته اي) گره نزنيم چون ما اصلا نمي دانستيم آيا مذاکرات به نتيجه مي رسد يا خير. ما نمي خواستيم يک برگه چانه زني به ايراني ها بدهيم تا از آن عليه ما در مذاکرات (هسته اي) استفاده کنند.
براي همين بدون توجه به اينکه سرنوشت اين مذاکرات چه مي شد، يکي از اولويت هاي بسيار بسيار بالاي ما اين است که اين افراد را به خانه بازگردانيم و براي اين کار به تلاش هاي خود سخت ادامه خواهيم داد.
رويترز: همه مي دانند که اسرائيل و برخي متحدان ما در خليج (فارس) نگران يا مخالف اين توافق هستند. دولت چه تمهيدات تازه اي براي تقويت محافظت هاي امنيتي براي اين متحدان خود انديشيده است؟
سوزان رايس: اولا از ديد ما ، و من فکر مي کنم از ديد بسياري ديگر در اين کشورها، بهترين چيزي که ما مي توانستيم براي امنيت آنها انجام دهيم اين بود که اطمينان يابيم که آنها همسايه اي با نيات بدخواهانه ندارند که به سلاح هسته اي نيز مسلح باشد. اين توافق اين کار را کرد.
رويترز: اما آنها نگاه متفاوتي به اين دارند.
سوزان رايس: برخي ممکن است، اما آنها نمي توانند اين را زير سوال ببرند که اين توافق هدف جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هسته اي را براي سال هاي طولاني محقق خواهد کرد.
چيزي که آنها مي گويند اين است که در ايران ، اگر تحريم ها پايان يابد، يعني اگر سرانجام ايران به تعهداتش بر اساس اين توافق عمل کند و ما بتوانيم با راستي آزمايي به اين نتيجه برسيم که آنها در موضعي نيستند که به سلاح هسته اي دست يابند، در آن صورت از لغو چشمگير تحريم ها برخوردار مي شوند -- و البته آنها تا زماني که کاملا به تعهدات کليدي خود عمل نکرده اند هيچ تحريمي لغو نمي شود.
نگراني (آنها) اين است که با لغو تحريم ها ايران منابع بيشتري و چه بسا موقعيت بين المللي بيشتري خواهد داشت تا منطقه را تهديد کند، همانطور که از قبل تهديد کرده است و ما هم آن را مي دانيم.
رويترز: پس چه ...
سوزان رايس: اين يکي از نگراني هاست. من جواب خواهم داد که ما در اين باره چه خواهيم کرد، اما من همچنين مي خواهم اطمينان يابم که همه مي دانند که اين توافق هرگز درباره تلاش براي بازداشتن ايران از استفاده از عوامل نيابتي در منطقه ، يا براي بي ثبات کردن منطقه نبوده است.
اين هميشه درباره نگراني اصلي و اوليه ما بوده که دولت اسرائيل و همسايگان آنها در منطقه هم داشته اند. اسرائيل گفته است يک ايران مسلح به سلاح هسته اي تهديدي عليه موجوديت آن است. ما در اين توافق به صورت مستقيم و موثر به اين موضوع پرداخته ايم.
اما ما درک مي کنيم که ايران نقش بسيار بي ثبات کننده اي در منطقه ايفا کرده است، همچنان به ناآرامي دامن مي زند و از تروريسم حمايت کرده استپس ما مي خواهيم هر کاري که مي توانيم انجام دهيم تا ظرفيت و توانايي متحدان و شرکاي خود را در اين منطقه براي مقاومت در برابر ايران تقويت کنيم.
بنابراين، وقتي رئيس جمهور آمريکا ماه مه ميزبان کشورهاي خليج (فارس) در کمپ ديويد بود، ما رئوس يک رشته اقدامات متقابل را ترسيم کرديم که موافقت کرده ايم براي تقويت امنيت آنها -- تضمين هاي امنيتي، حمايت ملموس از اين کشورها براي تقويت توانايي دفاعي خودشان ، چه مستقيما با ابزارهاي نظامي متعارف يا از راه همکاري ضدتروريسم، يا مقابله با حملات سايبري -- اتخاذ کنيم. ما مجموعه کاملي از پشتيباني هاي تقويت شده داريم که ما و شرکايمان در خليج (فارس) موافقت کرده ايم به يکديگر بدهيم.
و در مورد اسرائيل هم به همين ترتيب. روشن است که اسرائيل نزديکترين متحد و شريک ما در منطقه خاورميانه است. روابط امنيتي و اطلاعاتي ما با اسرائيل قويتر و عميق تر از هميشه بوده است. بينامين نتانياهو نخست وزير اسرائيل اين را بارها به صورت علني گفته است.
و اين روابط به همين شکل خواهد ماند. ما همچنين منتظريم ، اگر اسرائيلي ها مايل و علاقه مند باشند -- که اين را هنوز نگفته اند -- با آنها در اين باره مذاکره کنيم که چگونه مي توانيم همکاري هاي امنيتي و اطلاعاتي خودمان را ، که هميشه در راستاي منافع متقابل ما بوده است و امروز هم همينطور است و شايد عميق تر نيز شده باشد، بيش از پيش عميق و محکم کنيم.
خبرنگار رويترز: اما من هيچ ابتکار تازه اي نشنيده ام. اين درست است؟
سوزان رايس: ابتکارات جديدي وجود دارد که ما ماه مه اعلام کرديم.
خبرنگار رويترز: منظورم پس از اين توافق هسته اي است.
سوزان رايس: خير، چون ما فکر مي کرديم اين ضروري است که اين کار را قبل از توافق احتمالي انجام دهيم، يعني قبل از اينکه توافق به دست آيد يا نيايد. چون در يک توافق ، آنها قطعا نگراني هايي خواهند داشت که ما مي خواهيم برطرف کنيم. اگر توافقي هم به دست نمي آمد ، نگراني هاي آنها و تهديدي که ممکن بود با آن مواجه باشند يا احساس مي کنند مواجه هستند، ممکن بود بسيار بيشتر باشد.
بنابراين ما با صراحت به شرکاي خود در خليج (فارس) مي گفتيم که منافع ما ، منافع متقابل ما در تقويت همکاري در هر دو سناريو تامين شده است، پس بياييد کار را حالا شروع کنيم.
اشتون کارتر، وزير دفاع آمريکا، اين آخر هفته به اسرائيل و عربستان سعودي مي رود و او به همکاري عملي ما هم با اسرائيل و هم با شرکايمان در خليج (فارس) در خصوص طيف کامل چالش هاي امنيتي منطقه اي ، و به ويژه نگراني هاي آنها و نگراني هاي مشترک ما درباره ايران ادامه خواهد داد.
رويترزاجازه دهيد درباره انرژي در چارچوب اين توافق سوال کنيم. پيامدهاي ژئوپوليتيک جاري شدن مقدار زيادي نفت به بازار به محض اجراي توافق چه خواهد بود؟

سوزان رايس: اولا، پيش بيني ما اين است که اين کار تدريجي صورت خواهد گرفت. همانطور که قبلا گفتم تا زماني که ايران همه اقدامات لازم را در چارچوب اين توافق در ارتباط با برنامه هسته اي خود انجام نداده باشد هيچ تحريمي لغو نمي شود.
پس ايران بايد دو سوم از سانتريفوژهاي خود را برچيند. ايران بايد از ۹۸ درصد از ذخيره اورانيوم غني شده خود خلاص شود. ايران بايد اجازه دسترسي مستمر و فوق العاده را به تاسيسات هسته اي خود بدهد. ايران بايد گام هايي را بردارد که رئاکتور پلوتونيوم آب سنگين کنوني خود را بي استفاده کند و برخي اقدامات ديگر.
ايران بايد رضايت آژانس بين المللي انرژي اتمي را جلب کند و به همه پرسش هاي باقيمانده آژانس درباره فعاليت گذشته خود در زمينه توليد سلاح هاي هسته اي پاسخ دهد و همه اين مسائل به شکل رضايت بخش حل و فصل شوند. اينها گام هاي اوليه ، قبل از لغو تحريم ها، هستند که ايران بايد بردارد.
حال فرض کنيم ايران همه اين کارها را انجام داد. بر اساس عملکرد آنها در چارچوب توافق موقتي، که آنها به هرچه گفته بودند عمل کردند، من فکر مي کنم دلايلي هست که بر اساس آنها انتظار داشته باشيم ايران اين گام ها را برخواهد داشت.
اگر آنها اين کارها را بکنند، لغو تحريم ها شروع خواهد شد. و تحريم هاي مالي و به ويژه نفتي لغو خواهد شد. ما فکر مي کنيم از حالا تا آن زمان ماهها فاصله داريم، چون طول مي کشد تا ايران به همه اين تعهدات خود عمل کند، اما وقتي آنها اين کارها را کردند، کل نفت يک دفعه به بازار نخواهد آمد.
افزايش صادرات نفت ايران طول مي کشد. ما فکر مي کنيم -- خب شما مي دانيد که نفت يک کالاست و براي همين، مسئله برابري عرضه و تقاضا در ميان است و با توجه به عرضه هاي ديگر به بازار در آن زمان افزايش صادرات نفت ايران ممکن است دست کم براي دوره اي به کاهش قيمت هاي نفت بينجامد .
براي آن دسته از ما که خودرو شخصي داريم، اين مسلما چيز خوبي است. براي آن دسته از ما که نگران محيط زيست هستند -- که من جزو هر دو گروه هستم -- اين مسئله اي است که بايد به آن فکري شود. از لحاظ ژئوپوليتيکي روشن است که قيمت هاي نفت کاهش مي يابد و اين مسئله بر درآمدهاي کشورهاي توليد کننده نفت تاثير خواهد گذاشت.
و اينها فقط کشورهاي خاورميانه نيستند، برخي مثل ونزوئلا در آمريکاي لاتين هستند. برخي هم مانند نيجريه و آنگولا در آفريقا هستند و البته روسيه هم هست.
رويترز: اين مسئله آمريکا را در اين موقعيت نادر قرار خواهد داد که آخرين کشور صنعتي جهان باشد که اجازه صادرات نفت را نمي دهدآيا شما از تغيير اين سياست دفاع خواهيد کرد؟
سوزان رايس: اين مسئله ديگري است. اين هيچ ربطي به اين ندارد که آيا ايران از تحريم هاي نفتي خود خلاص مي شود يا خير.
رويترزمسلما همين طور است اما اين يک واقعيت کم اهميت جالب است.آيا اين چيزي است که دولت آمريکا را به تغيير رويه تشويق کند؟
سوزان رايس: من چيزي ندارم اضافه کنم.

تصویری از عمق فاجعه روستای نصیر آباد؛ اعدام، ترور، بازداشت ویژگی

تصویری از عمق فاجعه روستای نصیر آباد؛ اعدام، ترور، بازداشت ویژگی

نوشته شده توسط  چهارشنبه, 24 تیر 1394 19:16

 

روستای نصیر آباد واقع در شهرستان سرباز جنوب استان سیستان و بلوچستان در مسیر ترانزیتی ایرانشهر- چابهار واقع شده، و به خاطر همین مزیت جزو شناخته ترین روستا های شهرستان سرباز به حساب می آید. این روستا با جمعیتی در حدود 1500 نفر با در نظر گرفتن کلیه ساکنان آن از کودک و نوجوان و زن و مرد و بزرگسال است.

 

زنان این روستا بخاطر وضعیت سنتی موجود در منطقه عموما خانه دار و مردان به خاطر نبود شرکت و کارگاه های تولیدی عموما به مشاغل آزاد سر گرم اند، عده ای بخاطر موقعیت این روستا بر جاده ترانزیتی، مغازه دار و کار های میکانیکی و عده ای کشاورز و کار گر هستند و در این میان برای نقل و انتقال مردم روستا و روستاهای مجاور عده ای دیگر هم به کاری شبیه تاکسی رانی اما به شکل ازاد مشغول به کاراند به طوری که با خرید یک دستگاه خودرو پراید مسافران را در مسیر های سرباز – ایرانشهر،  سرباز – راسک – چابهار جا به جا می کنند و از این طریق امرار معاش می کنند.

عده دیگری که مشاغل اشاره شده (بدلیل نبود ظرفیت های درست) برای آنها فراهم نیست بخاطر نزدیک بودن مرز پاکستان (حدود 80 کیلومتر فاصله تا نصیر آباد)  به کار خرید و فروش اجناسی چون برنج، میوه های فصلی وارداتی از پاکستان و...  و از طرف مقابل با  فروش کپسول گاز و خوشکبار و ... امرار معاش می کنند که متاسفانه در سال های اخیر با بسته شدن مرز عده بسیار زیادی از مردم عملا بی کار شده اند و همین بیکاری و فشارهای زندگی و تورم باعث شده که  کارهای چون خرید و فروش سوخت از قبیل بنزین و گازوئیل و حمل و جا به جایی آن را به اجبار انتخاب کنند، شغلی که یکی از پر خطر ترین مشاغل کاذب در بلوچستان محسوب می شود و سالیانه ده ها نفر از جوانان مشغول به این کار در شلیک ماموران نیروی انتظامی، سپاه و مرزبانی و یا در تصادف و حوادث رانندگی  و چه بسا آتش گرفتن بار خودرو، جان خود را از دست می دهند.

تنها مشاغل دولتی موجود در روستای نصیر آباد:

1. بانک کشاورزی، که هیچ یک از مردم نصیر آباد جزو کارمندان این بانک نیستند.

2. پایگاه هلال احمر که با همت خود مردم نصیر آباد و بخاطر موقعیتش در این روستا مجوز آن اخذ و ایجاد شد و حدود 10 نفر از جوانان این روستا به طور پاره وقت به عنوان امدادگر با حقوق 250 هزار تومانی در این پایگاه مشغول به کار بوده اند.

3. وجود یک باب مدرسه پسرانه، تا مقطع ابتدایی  و یک باب مدرسه دخترانه که تا مقطع دبیرستان همه دختران روستا در آنجا درس می خوانند (با تمام مشکلات و ضعف های آموزشی که دارند) باعث شده تعدادی کمتر از 6 نفر از تحصیل کردگان این روستا به عنوان معلم (عده ای حق التدریسی و عده ای رسمی) انجام وظیفه کنند و بقیه معلمان که تا سقف 30 نفر می رسند از بلوچ های خارج این روستا و تعدادی از آنها از معلمان غیر بومی هستند.

4. پایگاه بسیج، که عمر آن سه سال و  پس از اجرای طرح بسیج عشایر و مسلح کردن طوائف توسط سپاه با شعار به دست گیری امنیت توسط بومیان ایجاد شد. این پایگاه که حقوق بالا و مزیت های چون بیمه و جیره خشک  (خشکبار هایی از قبیل حبوبات) به کارمندان خود می دهد حدود 30 نفر بسیجی دارد که یک سوم آنها از ساکنان نصیر اباد هستند.

با این تفاصیل متوجه می شویم که صرفا 25 نفر از روستایی که دارای 1500 نفر جمعیت است و از این تعداد 500 نفر در وضعیت سنی کار یا ادامه تحصیل هستند در کارهای دولتی و نیم دولتی قرار دارند و الباقی باید برای پیدا کردن کار به هر در و دیواری بزنند و لقمه نان حلالی پیدا کنند. در واقع اگر زیاد خوشبینانه آمار بدهیم می گوییم: 20 در صد از مردم نصیرآباد به نوعی مشغولند اما بقیه 80 درصد بیکارند.

البته نباید فراموش کرد که این تنها وضعیت نصیرآباد نیست بلکه در واقع کل بلوچستان وضعیت مشابهی دارد اما چون موضوع این مقاله نصیراباد بود آمار این روستا به عنوان نمونه ذکر گردید.

در این بخش سعی دارم در کنار بیکاری 80 درصد به عمق فاجعه پیش آمده در سالهای گذشته در این روستا (نصیر آباد) اشاره کنم.

در تاریخ 14 دی ماه 93 سه روز پس از ترور یک بسیجی بومی نصیر آباد به نام ادهم صبوری و یک معلم اهل سیستان عیسی شهرکی،  در نصیرآباد توسط افرادی ناشناس نقاب دار،  33 نفر از جوانان این روستا در کمال نا باوری بازداشت شدند. جوانانی که به حسن سیرت شناخته می شدند، تنوع در این بازداشت ها که از طیف های کارمند، کارگر، دانش آموز، دانشجو، کسبه و کشاورز بودند به خوبی نشان می داد که بازداشت این افراد "بطور فله ای، گسترده، و بدون ضابطه قانون" بوده است. چرا که در هنگام بازداشت این افراد هیچ گونه برگه قضائی همراه ماموران نبوده و افراد در حالی که در خواب بوده اند ساعت 3 سحر با لباس خواب هر کدام را در خانه های خود بازداشت کرده و به بازداشتگاه سپاه منتقل کرده اند.

در روستایی که 25 نفر کارمند دولتی و نیمه دولتی بومی دارد 33 نفر در یک حمله بازداشت می شوند (اسامی در پی خواهند آمد)  وبرخی از این افراد درست بخشی از نیروی کاری دولتی این روستا نیز بوده اند که مدتی بعد تعدادی از آنها آزاد می شوند اما این تمام ماجرا نبود بلکه بخاطر رعب و وحشت پیش آمده در نتیجه این حمله و برخوردهای مشابهی که چند سال پیش نیز در این روستا تکرار شده است بسیاری دیگر از جوانان این روستا از ترس اینکه بدون دلیل بازداشت نشوند مجبور به ترک خانه و کاشانه و زندگی و عملا آواره شده اند که تعداد آنها دستکم 10 نفر است که این آمار را با احتساب به 33 نفر بازداشت شده، به عدد 43 نفر که مستقیما از این حادثه ضربه دیده اند می رساند.

در سال 87 در یورشی مشابه، به روستای مذکور 4 نفر به نام های حافظ صلاح الدین سیدی (معلم قرآن و دروس دینی) و خلیل الله زارعی ، ایوب بهرامزهی و عابد گهرامزهی نیز بازداشت شدند که از این افراد 3 نفر اول به اتهام های امنیتی اعدام شدند و فرد چهارم پس از آزادی با سند جلا وطن شده است. اعدام سه نفر اول در دو زمان متفاوت و در دو واقعه بسیار حیرت آور انجام گرفته اند، مولوی خلیل زارعی و حافظ صلاح الدین سیدی با اتهام همکاری با گروههای مسلح (اتهام رایجی که همواره برای فعالان بلوچ بدون آنکه اسنادی برای ثبوت ارائه یا در دادگاه صالحه ای محاکمه شوند وارد شده است) این اعدام که درست اندکی بعد از اعدام دو روحانی اهل سنت دیگر به نام های مولوی عبدالقدوس ملازهی و مولوی یوسف سهرابی بود با واکنش های زیادی در بین مردم رو به رو شد. و فرد سوم (ایوب بهرامزهی) جزو 16 جوان اعدام شده ای بود که در آبان ماه 92 پس از کشته شدن 14 مرزبان ساعاتی بعد در اعدامی انتقام جویانه با اعلام محمد مرزیه دادستان زاهدان ، در زندان مرکزی زاهدان به پای چوبه دار برده شدند(ایوب بهرامزهی چون به زندان همدان تبعید شده بود در همانجا اعدام شد) بدون اینکه حتی به خانواده آنها اطلاع داده شود و یا احکام اعدام برای آنها از پیش صادر شده باشد اعدام شدند که این اقدام با واکنش های جهانی مواجه شد.

با احتساب این 4 نفر آمار کسانی که مستقیما از سوی ماموران امنیتی ضربه دیده اند از 43 نفر به 47 نفر از اهالی روستای نصیر آباد می رسد.

در اردیبهشت ماه سال 91 نعیم تلاتف یکی از مخالفان جمهوری اسلامی که مدتی از کشور فراری بود پس از اینکه از سوی خود ماموران امنیتی تشویق به تامین و برگشتن به کشور می شود اقدام به اخذ تامین می کند و به کشور باز می گردد اما مدتی پس از آن ماموران امنیتی به سمت او آتش گشوده و خود وی در شهرستان سرباز در اثر شدت جراحات کشته و مسلم تلاتف پسر عموی وی و یحیی بهرامزهی به شدت مجروح می شوند که در اثر آن یحیی بهرامزهی به طور کامل از ناحیه پا فلج می شود.

و 30 فروردین 1389 در اقدام خودسرانه که شاید بتوان واژه "وحشیانه" را نیز برای آن به کار برد فردی به نام درا شهدوست زهی در مقابل دیدگان مادر و خواهر و اهل خانه خود توسط ماموران امنیتی به ضرب  4 گلوله کشته شد و ماموران جسد وی را در صندوق عقب خودرو خود قرار داده و مدتی از تحویل جسد ابا ورزیده و نهایتا پس از 13 روز جسد به خانواده تحویل داده می شود.

که با احتساب این 4 کشته و زخمی 51 نفر به طور مستقیم در حملات ماموران امنیتی به یک روستا (نصیر آباد) در بلوچستان بازداشت ، کشته ، زخمی و جلا وطن شده اند. ولی در این میان افرادی که بازجوئی، احضار و تهدید شده اند نیز کمتر از این افراد نیستند.

و در اقدامی که شاید در نوع خود بی نظیر باشد ماموران امنیتی تعدادی از جوانان نصیر اباد را پس از اعدام حافظ صلاح الدین سیدی (معلم قرآن و دینی روستای نصیر آباد) صرفا بخاطر اینکه با وی در ارتباط بوده اند احضار و برای آنها فرم های "تامین نامه" صادر و آنها را که بیش از 15 نفر بوده اند در محدودیت های فراقانونی قرار دادند که هم اکنون تعدادی از همین افراد در جریان حمله اخیر که 33 نفر بازداشت شده نیز بازداشت شده اند که بخاطر داشتن "تامین نامه" نوعی اتهام هم برای آنها با استناد به همین تامین نامه های جعلی که خود وزارت اطلاعات برای جوانانی که بدون اقدام فراقانونی و صرفا بخاطر ارتباط خویشاوندی و دوستی فردی با (حافظ صلاح الدین سیدی) که دولت بخاطر مسائل امنیتی ثابت نشده اعدام کرده بود، متهم ساخته است.

که با احتساب این 15 نفر مجموعا 66 نفر از روستای نصیر آباد دچار تراژدی هایی شده اند که شاید همچو مساله ای کمتر در نقاط دیگر کشور دیده شود.

در واقع این 66 نفر اعداد و ارقام نیستند بلکه انسان اند، و در حقیقت 66 خانواده اند، 66 خانواده در یک روستا،  آن هم از یک تبار و قوم و نزدیک به یک طائفه فاجعی بیش نمی تواند باشد که مغفول مانده است.

شاید سوالی در ذهن خواننده این سطور ایجاد شود که چرا ماموران امنیتی بخواهند همچنین اقدامی  انجام دهند که به نظر راقم السطور ریشه همه این موارد به نوع "نگاه امنیتی" و برخورد های  "امنیتی" با مردم بلوچستان بر می گردد که به طور نمونه روستای نصیر آباد به عنوان "عمق فاجعه" برای شناخت هر چه بیشتری وضعیت مردم و خانواده ها بیان شدند.

اینها مواردی هستند که بنده به عنوان یکی از فعالان نصیر آباد و به عنوان معلم علوم اسلامی که در این روستا به دنیا آمده و در این محل بزرگ شده ام و درد های خانواده ها و مردم را با چشم سر دیده و با تمام تار و پود وجودم حس کرده ام بیان می کنم و در هنگام نگارشش تمام این مصائب در مقابل چشمانم رژه می روند و از اینکه سالها قلم من بخاطر وجود موانع و احضار های گاه و بیگاه و فشارهای که برای خود بنده وجود داشته در سکوت و سکون بوده است نیز رنج مضاعفی بر کاهل من بوده  و اکنون که در مکان امنی به سر می برم رسالت خود می دانم که بیانشان کنم.

 

اسامی تعدادی از بازداشت شدگان:

1ـ ادریس بلیدیی متاهل و دارای فرزند.

2ـ بشیر بلیدیی برادر ادریس بلیده ای. این دو برادر که پدرشان سال ها پیش زمانی که عمر آنها به 8 سال نمی رسید بر اثر تصادف فوت می کند و مادرشان با بی بضاعتی و هزاران مشکل این بچه ها را بزرگ می کند، ادریس بلیده ای در یک مرغ فروشی کار می کرد تا بتواند مخارج زندگی همسر و فرزند و مادر و برادرش را در بیاورد که متاسفانه تا این لحظه بیش از  شش ماه است که این دو برادر  در بازداشت هستند و در خانه آنها امروز یک مرد حتی برای خرید و کارهای روزانه هم نیست.

3ـ داوود بهرامزهی.  امدادگر هلال احمر روستای نصیر آباد بود. وی تنها فرزند پسر  و نان آور خانواده است خانواده ای که از پدر و مادر پیر و یک خواهر تشکیل شده است و بازداشت وی مشکلات زیادی را برای خانواده آنها به وجود آورده است.

4ـ امین بهرامزهی  به همراه برادرش یوسف بهرامزهی که دانش آموز بود بازداشت شد. بعد از مدتی یوسف آزاد شده و برادر دیگر او بنام اسحاق از ترس اینکه شاید وی نیز در تیر رس بازداشت های فله ای قرار گیرد مجبور به فرار از روستا و زندگی خود شد و به طور پنهانی زندگی می کند. باید اشاره کرد که این دو برادر در حالی بازداشت شدند که چند روز پیش پدرشان فوت کرده بود و اطرافیان برای تعزیت و تسلیت به خانه آنها رفت و آمد می کردند. امین بهرامزهی که در پیشین مزرعه کشاورزی داشت صرفا به علت فوت پدرش به نصیراباد آمده بود که به طور تعجب آوری بازداشت شد بازداشتی که هر چقدر بیشتر به آن فکر کنیم بر فله ای و بدون ضابطه بودن آن بیشتر متیقن می شویم.

5ـ ابوبکر ملازهی  وی دارای هفت فرزند است و در روستای نصیرآباد فروشگاه موادغذایی داشت و کفالت مادر پیرش را نیز عهده دار بود که بعد از بازداشت فروشگاهش هم نیمه تعطیل شده است.

6ـ عامر گهرامزهی - به شغل آزاد مشغول بود و گاهی  خرید و فروش خودروهای مستعمل انجام می داد. وی دارای همسر و فرزند می باشد و متکفل مادر خود نیز بود که پس از بازداشت، دو برادر کوچکتر او مجبور به فرار و خروج از ایران شدند که الان در این خانه سرپرستی حتی برای خرید و کارهای خانه نیست.

7ـ ابوبکر بهرامزهی (مشهور به صدیق) - امداد گر هلال احمر بودند و از آنجا که حقوق هلال احمر کفاف خرج خانه اش را نمی داد مجبور شد یک پراید قسطی خریداری کند تا در وقت های آزاد کرایه کشی کند و با درآمد کرایه کشی خرج خانواده اش را بدهد که متاسفانه علارغم شغل اداری و فعالیت های عام المنفعه جزو بازداشت شده ها قرار گرفت.

8ـ عبدالستار بهرامزهی - وی مدیر و مسئولهلال احمر نصیرآباد و همچنین کارمند آب و فاضلاب همین روستا بود.  عبدالستار بخاطر فعالیت های خوبش در هلال احمر چندین بار لوح تقدیر گرفته بود و پایگاه هلال احمر نصیراباد با سرپرستی او پایگاه نمونه شهرستان شده بود اما به جای قدردانی از وی در یورش بدون دلیل ماموران سپاه و اطلاعات به روستا،  جزوی از بازداشت شدگان نصیراباد قرار گرفت و مادرش بعد از بازداشت عبدالستار سکته می کند که هفت روز در مراقبت های ویژه بیمارستان ایرانشهر نگهداری می شد.

9ـ امین رییسی دارای همسر و دو فرزند که در یک تعمیرگاه موتور سیکلت مشغول به کارگری بود که نه تنها وی بازداشت بلکه برادر وی بنام عبید رییسی پس از بازداشت برادرش از ترس ناشی از یورش و بازداشت های بی دلیل  مجبور به ترک روستا و فرار شد مساله ای که فشار مضاعف معیشتی را برای خود و خانواده وی ایجاد کرده است.

10ـ نجیب رییسی - دارای همسر و فرزند است و در فروشگاهی شاگردی می کرد تا بتواند نان خانه اش را دربیاورد که بازداشت شده و احسان رییسی برادر وی هم به علت فضای رعب و وحشت ایجاد شده در روستا آنجا را ترک کرده و در عنفوان جوانی آوارگی را تجربه می کند.

11ـ امید بهرامزهی  فرزند رئیس شورای روستای نصیر آباد و دانشجو مقطع لیسانس و در ایام امتحانات خود بود که بازداشت شده و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت. آن هم برای مساله ای که هیچ گاه اثبات نشد و از سوی مسئولان به طور شفاف مورد بحث و محاکمه قرار نگرفت.

12ـ مصیب وطن خواه در پارکینگ خودروهای ضبط شده نیروی انتظامی در شهرستان راسک مشغول به کار بود که جزو بازداشت شدگان نصیر آباد قرار گرفت.

قابل ذکر است که خانواده های این بازداشت شدگان به مجامع بین المللی و همچنین به مقامات کشور و استان نامه های نوشته و به بیگناهی عزیزان خود تاکید دارند و خواستار برگزاری دادگاهی علنی و عادلانه با حق داشتن وکیل تعیینی هستند.

این موارد مختصر توضیحی از شرایط بازداشت شدگان بود تنها تا خوانندگان به عمق فاجعه پیش آمده در نصیراباد سرباز پی ببرند از سوی دیگر بسیاری دیگر از جوانان نصیرآباد به علت رعب و وحشتی که در روستا حاکم شده و تهدید ها و رفت و آمدهای همیشگی ماموران به روستا دور از دید آنها نبود از ترس اینکه بازداشت شوند و سرنوشتی پر از ابهام و اتهام چون دوستان خود پیدا کنند تصمیم به ترک خانه و کاشانه خود گرفتند که اسامی تعدادی از آنها:

1ـ فرهاد بلیده ای که در 14 دی موفق شد بعد از اینکه ماموران برای بازداشت وی به خانه اش آمدند فرار کند که ماموران امنیتی به سمت وی تیر اندازی می کنند اما خوشبختانه به وی برخورد نمی کند.

2ـ عبدالحمید رییسی دانشجو و امداد گر هلال احمر که برای بازداشت او به خانه اش رفتند خوشبختانه در آن هنگام در خانه خود نبود و همین مساله باعث شد پس از اینکه مطلع گردید از کشور خارج شود.

3ـ یاسین تلاتف - برادر زاده نعیم تلاتف - که توسط ماموران امنیتی پس از اینکه به او تامین داده شد ترور گردد- وی نیز از ترس اینکه ترور یا دستگیر شود مجبور به فرار شد.

4ـ احسان رییسی پس از دستگیری برادرش نجیب فراری شد.

5ـ عبید رییسی پس از بازداشت برادرش امین مجبور به فرار شد.

6ـ اسحاق بهرامزهی دو برادر او در 14 دی بازداشت شدند و او بالاجبار جلا وطن گردید.

7ـ عادل گهرامزهی برادر عامر گهرامزهی.

8ـ عمر گهرامزهی برادر عامر گهرامزهی.

9- و خود بنده محمد عمر ملازهی که ماموران وزارت اطلاعات و سپاه در تاریخ 14 دی همزمان پس از بازداشت برادرم (ابوبکر ملازهی) برای بازداشت بنده نیز به خانه من مراجعه کرده بودند ولی خوشبختانه در آن هنگام در حال سفر استعلاجی بودم و پس از شنیدن حمله ماموران به روستا و بازداشت بسیاری از جوانان و به توصیه خانواده به روستا بر نگشته و مجبور به ترک کشور شدم.

 این مختصری از فاجعه پیش آمده برای روستا و زادگاه و محل زندگیم نصیرآباد بود فاجعه ای که بسیاری از خانواده ها را بی سرپرست و دچار مشکلات و اختلافات و بیماری های عصبی کرده که توان بیان خارج است.

این سهم کوچکی از دردهای جامعه بلوچستان است ، درد های که همه روزه من و امثال من با پوست و گوشت و استخوان و روح و روانمان آنها را درک کرده و با آنها زیسته ایم.

محمدعمر ملازهی

24 تیر94

تصویری از عمق فاجعه روستای نصیر آباد؛ اعدام، ترور، بازداشت
قلّاده بر گردن رژیم درنده خو، بر مردم ایران مبارک باد
ایرج شكری

آنچه به عنوان توافق نهایی یا «برنامه جامع اقدام مشترک» گفتگوهای 1+5 با رژیم بر سر برنامه های اتمی رژیم اعلام شد، در واقع محدویتهایی بود که اروپا و آمریکا به خاطر فعالیتهای پنهانی که برای تولید بمب اتم کرده بود، می خواستند به رژیم تحمیل بکنند. اگر چه رژیم اعلام کرد که هیچوقت در فکر بمب اتمی نبوده و خامنه ای ولی فقیه از موضع رهبر مذهبی مزوّرانه گفت که سلاح اتمی حرام است، اما  سال گذشته در بحثهای مربوط به پذیرش قطعنامه 598 و مساله نامه محسن رضایی به خمینی، روشن شد که او(محسن رضایی) در آن نامه(در تابستان67)  علاوه بر لیست بلند بالایی از تجهیزات نظامی پیشرفته که خود او در برنامه تلویزیونی بهای آن را 4 میلیارد دلار اعلام کرد(تجهیزاتی که دوسال قبل از پایان جنگ در خرداد 65 و چند ماه قبل از عملیات مرگبار کربلای 4 و 5 مدعی بود که نیازی به آن نیست و به اعزام 8 میلیون نفر به جبهه می شود به صدام غلبه کرد)، تقاضای دستیابی به سلاح اتمی و لیزری را هم کرده بود تا بتواند بعد از عملیات چند مرحله ای تا سال 71 بساط حزب بعث و صدام را بهم بریزد*.
حرفهای او در آن برنامه لبریز از پرت و پلاست. مثلا از طرفی می گوید آنچه او در خواست کرده بود در برابر قدرت آمریکا مثل یک چماق بود و در همان حال مدعی می شود که این آینده نگری برای بیرون کردن آمریکا از خلیج فارس هم بود! محسن رضایی در همان برنامه تلویزیونی که ویدئو آن سال قبل در شبکه یوتیوب قرار گرفت ، موقع خواندن در خواستها و برآوردها در نامه اش به خمینی، در پاسخ به این سوال که «هسته ای» در نامه اش نبود، با خنده گفت که همه چیز را که نباید گفت. به هر تقدیر در واقع «روح» توافق وین و آثار اجرای آن، همان چیزی است که بارک اوباما رئیس جمهور آمریکا در سخنانش بعد از اعلام این توافق بیان کرد و نه ادعاهای تحریف آمیز حسن روحانی از آن. با این توافق تعداد سانتریفیوژها به یک سوم تعداد موجود کاهش خواهد یافت بعلاوه این سانتریفیوژها از نوع قدیمی خواهند بود و نه جدید. فعالیتهای غنی سازی رژیم بسیار محدود و با درجه خلوص بسیار پایین انجام خواهد شد، و ذخیره اورانیم رژیم از 98 درصد کاهش خواهد یافت و از 8 تن فعلی،300 کیلو نزد رژیم باقی خواهد ماند. بازرسی ها هر زمان که از سوی غرب اراده شود در هرجا که لازم باشد، صورت خواهد گرفت و در صورت تخطی رژیم از این توافق، تحریمها بدون نیاز به مطرح کردن آن در شورای امنیت سازمان ملل، برقرار خواهد شد.
در این تفاهم «باید»ها و «خط قرمز»های خامنه ای نادیده گرفته شده است. مثلا تحریم ها، آنطور که خامنه ای می خواست یکجا و یکباره برداشته نخواهد شد و نیز بازرسی ها در هرجا و هر زمان که باشد انجام خواهد شد. رژیم در توافق دیگری که با یوکیا آماتو رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی امضا کرده و اسم آن را نقشه راه گذاشته اند، بازرسی از تاسیسات پارچین را هم که جزو تأسیسات نظامی است پذیرفته است. مساله تفاوت بین ادعاهای روحانی در مورد آنچه تصویب شده با اظهارات اوباما را حسین شریعتمداری با نگرانی در روزنامه کیهان 24 تیر یاد آور شده و خواهان آن شده است که مجلس و شورای امنیت ملی موارد مبهم را از حالتی که هست بیرون بیرون بیاورند. از طرفی الیاس نادران نماینده رژیم در مجلس در سخنانی در مجلس در همین روز چهارشنبه 24 تیر با بیان این که اطلاع مجلس از این توافق به انداز اطلاع مردم است و مجلس از جزئیات اطلاع ندارد، اظهار نگرانی کرده است که این بار هم مجلس دور خواهد خورد(مساله از مجلس نخواهد گذشت) و رئیس مجلس را هم به خاطر روش و سیاست غلط مانع شدن از بحث و بررسی و مطرح شدن مسائلی که جزو اختیارات و وظائف مجلس است مورد انتقاد قرار داه و یاد آور شده است که بنا بر قانون اساسی کلیه موافقتنامه ها و قراردادهای بین المللی باید از تصویب مجلس بگذرد.
از طرف دیگر اظهارات و واکنشهای خامنه ای بعد از اعلام این توافق نشان می دهد که وی آن را پذیرفته است. دعوت به افطار روحانی و هیات دولت در روز اعلام توافق و قدردانی از تلاش و زحمت مذاکره کنندگان، نشانه این پذیرش می تواند باشد. در فرادی آن یعنی روز 24 تیر آخوند روحانی ضمن تجلیل از «مقام معظم رهبری» و حمایت های او  یاد آور شد که «حضرت آقا با دقت مسأله را پیگیری می‌کردند و به طور دقیق بر آن نظارت داشتند و انصافاً مسئولیت سنگین‌تری در این زمینه بر دوش گرفتند»(خبرگزاری فارس 24 تیر). نامه «قدر دانی» روحانی به «مقام معظم رهبری» در مورد توافق در گفتگوهای وین نیز، اقدام زیرکانه روحانی چون یک تیر و دو نشان بود. به این معنی که او با نقش درجه اول به خامنه ای دادن در آنچه آن را«دستاورد بی نظیر در تاریخ روابط بین الملل » نامیده، اولا حاصل مذاکرات و آن توافق را تا حد «دستاورد بی نظیر در تاریخ روابط بین الملل» -که بعید است چیز زیادی از آن بداند-، بالا برده و ثانیا توپ را به زمین خامنه ای انداخته است و با این کار «دلواپسان» و کسانی را که قصد در افتادان با رئیس «دولت تدبیر» را دارند، در وضعی قرار داده، که در افتادن با «دستاورد بی نظیر تاریخ روابط بین الملل»اش، در افتادن با «مقام معظم رهبری» باشد. این بزرگ نمایی از دستاورد در نامه به رهبری، این هدف را هم دنبال می کرده است که مهر تایید خامنه ای را بر آن بگذارد. پاسخ خامنه ای این بار مثل دفعه قبل - مورد توافق لوزان و آن «فکت شیت» - نبود که در مورد جست خیزها و تبریک و تهینت ها یاد آور شد که هنوز توافقی صورت نگرفته و چیزی به دست نیامده است و او نه با آن موافق است و نه مخالف.اما او در پاسخ به نامه روحانی به سرانجام رسیدن مذاکرات را گام مهمی دانسته و از گروه مذاکره کنند رژیم«صمیمانه» سپاسگزاری و قدر دانی کرده است.
خامنه ای در پاسخ به روحانی نوشته است:« اولا لازم میدانم از تلاش پیگیر و پر طاقت هیئت مذاکره کننده‌ی هسته‌ای صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود». به نظر نگارنده آنجا که خامنه ای نوشته است «در صورت تصویب»، یک ظاهر سازی در برابر طرفهای خارجی است به این معنی که می خواهد وانمود کند که توافق باید مسیر«قانونی» را طی کند و هنوز قطعی نشده است.
حالا ممکن است احمق هایی از نمانیدگان مجلس ، باور کنند که می توانند با این توافق مخالفت کنند، اما در نهایت، خامنه ای می تواند با الگو قرار دادن «امام راحل» در برخورد با سوال کنندگان در مورد معاملات پنهانی با آمریکا و سفر محرمانه مک فارلن به ایران – که کیک و کلت و انجیل هدیه ریگان را هم برای رژیم همراه داشت-، برخورد کند و تودهنی سختی به آنها بزند. در مساله سفر مک فارلن به ایران در سال 1365 هشت نفر از نمایندگان مجلس، بعد از افشای مساله توسط مجله الشراع لبنان و ناچار شدن رفسنجانی به علنی کردن آن - البته با تحریفات لازم!- ولایتی وزیر خارجه وقت را در مورد این مساله و تماسهایی که گرفته شده و بی اطلاع ماندن مجلس از آن مورد سوال قرار دادند. در آن زمان خمینی البته در جریان قرار داشت و در این ماجرا که در آمریکا از آن به عنوان «ایران گیت»  و« ایران کنترا» نام برده می شد، مساله به شکل یک معامله سه جانبه بین سیا، رژیم و اسرائیل ترتیب یافته بود**.
خمینی برای این که «گند قضیه» بیشتر از آنچه هست در نیاید، به شدت سوال کنندگان را مورد حمله قرار داد و بعضی از آنها را پوچ و به خاطر اقدامشان، کار سوال کنندگان را تندتر از اسرائیل نامید و یاد آور شد که زمان، زمان «وحدت» است. البته مساله در آمریکا ابعاد گسترده ای یافت و ماهها مورد بحث و تیتر اول رسانه های آمریکا و رسانه های فارسی زبان خارج کشور بود.*** نا گفته نماند که در مطالب افشا شده در آن ماجرا، از همین حسن روحانی به عنوان دیدار کننده و مذاکره کنند با سرهنگ الیور نورث - یکی از عوامل آن معامله- اسم برده شد. اکنون خامنه ای هم در پایان نامه کوتاه خود یاد آور شده است:« از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت». بنابر این هرگونه عربده کشی و «دلواپسی» در مورد این توافق، می تواند و«حدت شکنی» و اقدامی ناشی از بی خِردی و علیه «منافع ملی» و ندیده گرفتن فرمایشات و توصیه های ولی امر مسلمین ارزیابی شود.  عادی سازی رابطه با غرب چنان ضروتی در دستگاه دولت روحانی است که به رغم این که وزیر خارجه فرانسه سختگیرانه ترین مواضع را در مذاکرات بر زبان راند و حتی در تصاویر تلویزیونی دیدارها دیده شد که در حالی که ظریف لبخند به لب و شتابان برای دست دادن به سوی او رفت او خیلی سرد و با حفظ فاصله با او دست داد، اما به محض اعلام توافق ظریف از او برای سفر به ایران دعوت کرده است.
به هر حال روشن است که توافق اخیر اوقات «سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» را که با عربده کشی و رجز خوانی های پوچ علیه غرب و برای صدور انقلاب و اسلام گستری احساس ابرقدرتی می کنند و نیز با القا این احساس ابلهانه به عناصر ناآگاه حزب اللهی، به کار «خر پروری» و عضوگیری برای دستگاه خود و گسترش «عقبه» آن مشغولند تلخ کرده باشد. اگر نمی دانید «خر پروری» یعنی چه نگاه کنید به آن شعار های که در اردوهایی  که برای تعلیمات بسیجیان برپا می کنند، نصب می کنند، مثل این شعار «ما نه تنها انقلابمان را صادر می کنیم، بلکه کاخ سفید را به حسینیه تبدیل می کنیم».


ملاحظه می کنید که واقعا به قول آن نوحه خوان «روانی امام حسین»، نوار مغز آدم باید «خط خطی و قاطی» باشد که چنین شعاری را طرح کند. https://www.youtube.com/watch?v=6GkDK82I5zw
 رجزخوانیها و تمایلات امثال پاسدار سلامی و عزیز جعفری و فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه، در صدور انقلاب و اسلام به اروپا یا «نابود کردن نیروی دریایی آمریکا» و«تعقیب ناوهای آمریکا تا خلیج مکزیک» و مهملاتی از این قبیل کم از آن شعار ندارد. حال از پاسدار نقدی فرمانده بسیج نمی گویم که «آنچه خوبان همه دارند» او به تنهایی همه را در خود جمع کرده است. 
این توافق می توانست در همان ده – دوازده سال پیش در دوران خاتمی به دست بیاید. خاتمی در شروع دوران ریاست جمهوری خود(قبل از مساله اتمی)، می خواست گامهایی برای تشنج زدایی در روابط خارجی رژیم از جمله با آمریکا بردارد او در مصاحبه اش با CNN تلاش کرد از مردم امریکا دلجویی کند و می خواست سایه بی اعتمادی و خصومت را بین رژیم و آمریکا کم کند. رئیس جمهور وقت آمریکا بیل کلینتون هم «علائم مثبت»ی به رژیم فرستاد، از جمله در لیست تروریستی قرار دادن سازمان مجاهدین خلق، برای خوشایند رژیم بود. اما در آن زمان خامنه ای مخالفت شدید خود را با آن با گفتن«مذاکره از رابطه هم بدتر است» نشان داد. خامنه ای در تضادی که با خاتمی به خاطر «قرائت» او از اسلام که آنرا برای اقتدار خودش زیان بخش می دانست داشت، نمی خواست او ابتکار عمل در این زمینه بسیار مهم مربوط به سیاست خارجی رژیم را در دست بگیرد.
اهانتهای فراوانی هم در رسانه های وابسته به جناح هار موسوم به «اصولگرایان» رژیم با ذکر نام یا بدون ذکر نام خاتمی، به سوی او روان شد، از جمله در آنچه حسین شریعتمداری قلمی می کرد. این رژیم جنایتکار و بشدت عقب مانده و با ویژگی ضد ایرانی که «آخوند» مُعَرّف آن و خمینی پلید بنیاینگذار آن است، جز سرکوب و کشتار و جنگ ویرانگری و فساد و چپاول ثروت متعلق به مردم و زندگی سوزی و شادی و آزادی کشی، دستاوردی برای این مردم نداشته است.  این ماجرا هم مثل گروگانگیر و اشغال سفارت آمریکا و جنگ، با عقب نشینی رژیم از مواضع اش تمام شد. رژیم ناچار به عقب نشینی و پس گرفتن ادعاهای خود و پذیرفتن خواست غرب در مورد کاهش سانتریفیوژها و کاهش ذخیره اورانیوم (از 8 تن به 300 کیلو) و پذیرش بازرسی ها شد. در گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا، اگر چه هدف اصلی برنامه ریزان آن ایجاد جوّی از غوغا و التهاب در جامعه و غرور کاذب در امت همیشه در صحنه، برای تحت شعاع قرار دادن انتقادها و اعتراضات گروههای سیاسی به به تعرض خمینی و دستگاه آخوندی به حقوق و آزادیهای مردم و به ویژه به نحوه تشکیل مجلس خبرگان(که با پیمان شکنی خمینی به جای مجلس موسسان تشکیل شد) و قانون اساسی در حال تدوین آن بود(که رفراندم تایید آن یک ماه بعد از اشغال سفارت آمریکا برگزار شد)، اما ادعای بازگردان شاه به ایران برای محاکمه و بازگرداندن اموال او در آمریکا را داشتند، بعد گفتند که «جواسیس آمریکایی محاکمه خواهند شد»، اما سر انجام در معاهده الجزایر که مذاکره کننده اش بهزاد نبودی وزیر مشاور در امور اجرایی از سوی رژیم و وارن کریستوفر معاون وزارت خارجه آمریکا از سوی آمریکا بود، تن به توافقی دادند که در پی آن میلیاردها دلار غرامت از محل دارایی های بلوکه شده ایران  به شکایت های مطرح شده که گویا در مواردی دریافت کننده آنها از وابستگان رژیم شاه که دارای تابعیت آمریکایی بودند، پرداخت شد.
یک سال قبل از پذیرش آتش بس، در مرداد 66  خمینی  در پیام به زائران حج که لبریز از اوهام بلاهتباری بود که در آنها خودش را رهایی بخش جهان می دید و تکبّر و خود محوربینی عظیمی در آن انباشته بود، عربده می کشید که « اصرار ما در نبرد، تا رفتن صدام و حزب كثيف عراق و رسيدن به شرايط برحق و عادلانه ديگرمان، يك تكليف شرعی و واجب الهی است كه از آن هرگز تخطی نمی كنيم... جمهوری اسلامی ايران در مرحله ای است كه پيروزی آن به حساب پيروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شكست آن، به ناكامی و شكست و تحقير همه مومنان می انجامد و رها كردن يك ملت و يك كشور و يك مكتب بزرگ در نيمه راه پيروزی ، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست» و چند ماه قبل از سرکشیدن جام زهر آتش بس، در فروردین 67 نعره می زد و به مریدانش فرمان می دد که « چنان بر صدام و امریکا و استکبار غرب سیلی زنید که برق آن چشمان استکبار شرق را کور کند»!! اما دیدیم که ناچار شد بعد از 8 سال پافشاری بر جنگی که صدام  بعد از دریافت ضربه برق آسا و باور نکردنی از نیروی هوایی ایران در پاسخ به حمله هوایی عراق، یک هفته بعد از جنگ حاضر به پذیرش آتش بس بود و برای ایران امکان دریافت غرامت ایران هم وجود داشت، آتس بسی را بپذیرد که برایش سرکشیدن جام زهر بود.
وجه مثبت تسلیم کنونی رژیم در برابر فشار غرب برای مردم این است که این بار شاخ رژیم شکسته می شود، اما جلو ضرر و زیانهای دهساله گرفته می شود و اگر رژیم جفتک نیاندازد  و تحریمها دوباره باز نگردند، اوضاع اقتصادی می تواند به وضع کمتر نامطلوب تری از وضع کنونی تغییر کند. اما به لحاظ سیاسی دستگاه اجرایی کنونی برای پیشبرد کار در داخل و کسب اعتبار نزد قدرتهای غربی، باید به عربده کشها افسار بزند. در این زمینه اقدام سمبلیک و چشمگیر «دولت تدبیر» در نزد خارجی ها که بی تردید تیتر درشتی در  رسانه های غربی، به ویژه آمریکا خواهد داشت، بیرون کردن بسیج و سپاه از محل سفارت آمریکا و در اختیار دولت قرار گرفتن آن خواهد بود. این اقدام در هر حال برای هر دولتی در رژیم که بخواهد به طرفهای غربی نشان بدهد اوضاع در جمهوری اسلامی از شکل خرتوخری خارج شده و دولت گرداننده امور سیاست خارجی است و مساله و عامل «غیر قابل پیش بینی» در کار نخواهد بود، ضرورت است. مردم به خاطر خرتوخری اداره شدن رژیم بهای مضاعفی بخاطر عملکردهای مداخله جویانه این رژیم فاسد می پردازند. می ماند تسویه حساب مردم با این رژیم و  سپاه سرکوبگر و وزارت اطلاعات آدم دزد و آدمکش آن و کل این نظامی گند گرفته مذهبی، که تردیدی نیست با مبارزات خاموشی ناپذیر مردم ایران برای آزادی و عدالت و دموکراسی که بیش از صد سال است در ستیز با استبداد و ارتجاع ادامه دارد، تحقق خواهد یافت.
توضیحات و منابع
 *- واکنش محسن رضایی در برابر سوال مربوط به «هسته ای» در دقیقه 24 ویدئو زیر می شود دید.

** ماجرای ایران–کنترا (به انگلیسی: Iran Contra affair) که به ماجرای مک‌فارلین و ماجرای ایران گیت نیز معروف است، به معامله تسلیحاتی ایران با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ (۲۹ مرداد ۱۳۶۴ – ۱۳ اسفند ۱۳۶۵) بازمی‌گردد. در این ماجرا آمریکا از طریق نفوذ ایران سعی در آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان کرد و در ازای آن برخی قطعات ادوات جنگی و نظامی را که به واسطه تحریم امکان فروش آنها به ایران نبود، در اختیار ایران قرار داد. پول فروش این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا داده می‌شد. اسرائیل نیز بخشی از معامله فروش تسلیحات به ایران را در دست گرفت و از این طریق سعی در شکست‌نخوردن ایران در مقابل جبهه متحد عربی مخالف اسرائیل داشت.[۱] این ماجرا به وسیله نامه منوچهر قربانی فر به فتح الله امید نجف آبادی اطلاع رسانی شد وبرای اولین بار دربیت آیت الله منتظری مطرح شد. گفته می‌شود سید مهدی هاشمیبه وسیله روزنامه الشراع لبنان این ماجرا را فاش کرد.[۲] کنگره آمریکا در آن زمان کمک مالی به شورشیان نیکاراگوا را ممنوع کرده بود[۳] و ماجرای ایران–کنترا بعد از رسوایی واترگیت بزرگ‌ترین رسوایی سیاسی آمریکا لقب گرفت.[۴](ویکیپدیا)
***  آن هشت نفر نمانیده اینها بودند: حسینی سیرحانی، جلاالدین فارسی، نیکروش، سید محمد خامنه ای، موسویانی، نجفی رهنانی، فهیم کرمانی و اسرافیلیان
خمینی در واکنش به اقدام آنان در سخنانی گفت: «چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است برای این بی اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطان‌زده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما چه شده است این طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان... شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را».
  ۲۵ تیر ۱۳۹۴  - ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۵  

 


منبع: پژواک ایران