میرزا آقا خان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه، امین الدوله صدراعظم مظفر الدین شاه، مجد الملک وزیر اوقاف ناصر الدین شاه، علاء السلطنه نخست وزیر احمدشاه، وثوق الدوله نخست وزیر احمد شاه، قوام السلطنه نخست وزیر احمد شاه و محمد رضا شاه پهلوی، معتمد السلطنه والی آذربایجان و گیلان در عهد قاجار، بابا خان و آقا فتحعلی از اعیان و اشراف مازندران، ابوالقاسم امینی مجدی وزیر دربار پهلوی، علی امینی نخست وزیر محمد رضا شاه و حسین علاء وزیر دربار و نخست وزیر محمد رضا شاه از جمله رجال سیاسی این خاندان می باشند.
، جولای 1962 (تیرماه 1341) ماه برخورد و درگیری لفظی محمد رضا شاه و علی امینی نخست وزیر وقت (یکی دیگر از اعضای خاندان امینی ها) است. محبوبیت علی امینی از تمامی دولتمردان دوران 25 ساله (پس از براندازی 28 مرداد 1332) بیشتر بود. اختلاف نظر شاه و امینی که برسر بودجه ارتش بود در جلسه 19 تیرماه شورای وزیران به مشاجره لفظی انجامیده بود. امینی که برای کاهش بودجه ارتش با مقاومت شاه رو به رو شده بود 24 تیرماه قضیه را به صورتی با مردم درمیان نهاد و تهدید کرد که در آن شرایط نامطلوب مالی، اگر مقاومت [مخالفت شاه با نظر او] ادامه یابد راهی جز کناره گیری ندارد و با کنار رفتن او، برنامه اصلاحات متوقف و یا مسیری دیگر خواهد یافت که نقض غرض است. امینی در عین حال دولت واشنگتن را متهم کرد که حمایت خودرا از او سلب کرده است. جدال میان شاه و امینی نهایتا به کناره گیری وی از مقام صدارت انجامید.
، جایگاه و کارنامه سیاسی علی امینی
علی امینی در سال 1284 در تهران به دنیا آمد. وی فرزند حاج محسن خان امین الدوله و فخرالدوله، دختر مظفرالدین شاه است. پدرش فرزند علی خان امین الدوله (صدراعظم مظفرالدین شاه) فرزند میرزا محمد خان مجدالملک سینکی (وزیر و منشی عصر ناصری) بود. او برادر بزرگتر ابوالقاسم امینی مجدی بود. وقتی "میرزا علی خان امین الدوله" از طرف "مظفرالدین شاه" به صدارت منصوب شد، اول کاری که کرد دختر شاه "فخرالدوله" را برای پسرش "محسن خان امین الملک" خواستگاری کرد. شاه که به صدر اعظم خود علاقمند بود با این وصلت موافقت کرد، ثمره این ازدواج هفت پسر و یک دختر بود که چهارمین آنها "علی امینی" می باشد. اکثر آنان که درباره بانو اشرفالملوک فخرالدوله، نهمین دختر مظفرالدین شاه، همسر محسن خان امینالدوله و مادر علی امینی نوشتهاند، از قدرت و ثروت و کیاست او گفتهاند، این نقل از رضا شاه هم معروف است که گفته «قاجاریه یک مرد و نیم داشت. مردش فخرالدوله و نیم مردش، آقامحمدخان بود.» نقش فخرالدوله در رفع توطئه شاهزادگان قاجاری علیه رضاخان و نیز در متقاعد کردن برادرزادهاش -احمد شاه- در کنار گذاشتن سیدضیاءالدین طباطبایی در منابع تاریخی بسیاری آمده و همه اینها مجال کمتری داده برای پرداختن به اعتقادات مذهبی این شاهزاده قاجاری که مسجد فخرالدوله تهران یادگار اوست،
علی امینی در سال 1312 با بتول وثوق، دختر وثوقالدوله، رییسالوزرای دوره قاجار ازدواج کرد که حاصل آن یک فرزند پسر به نام ایرج است. امینی تحصیلات ابتدایی خود را از 6 سالگی در مدرسه رشدیه آغاز کرد و دوران متوسطه را در دارالفنون به پایان رساند. وی در سال 1304 برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد. در سال 1310 پس از پایان تحصیلات در رشته حقوق و دکترا در رشته اقتصاد به ایران بازگشت. پس از بازگشت به ایران نخست در دادگستری مشغول به کار شد. وی ورود به دادگستری را شروع مناسبی برای ورود به کار سیاسی میدانست. با انتصاب داور به وزارت مالیه در سال ۱۳۱۲ او نیز که از افراد مورد اعتماد داور بود به وزارت مالیه رفت و به عنوان عضو اداره اقتصاد مشغول به کار شد. تصویر فوق علی امینی (نخست از سمت راست) در کنار خانواده اش نشان می دهد.
علی امینی پس از ورود به ایران وارد خدمت دولتی شد و در طی زمان مشاغل بسیاری را برعهده گرفت، از جمله خدمت در اداره كل تهیه قوانین، معاونت اداره كل انحصار تریاك، معاونت و ریاست اداره كل گمرك، مدیركلی وزارت دارائی در مهر ماه ۱۳۱۸، معاونت دوم وزارت دارائی در سال ۱۳۲۰، معاونت نخستوزیر در كابینه قوام، ریاست هیات اقتصادی ایران و آمریكا، دبیركلی شورای اقتصاد، نمایندگی تهران در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی، تصدی وزارت اقتصاد ملی در كابینه منصور و مصدق در سالهای ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰، تصدی وزارت دارایی پس از كودتای ۱۳۳۲ در كابینه سپهبد زاهدی، تصدی ریاست هیات مذاكره كننده با نمایندگان كنسرسیوم (آمریكا، انگلیس و فرانسه) برای انعقاد قرارداد كنسرسیوم نفت با مستر پیچ، تصدی وزارت دادگستری در كابینه علاء و مسوولیت سفارت ایران در آمریكا. تصویر فوق عکسی از آرشیو شخصی علی امینی نخستوزیر دوران پهلوی که او و برادرانش را هنگام تحصیل در پاریس نشان میدهد. سرتیپ محمود امینی روی صندلی نشسته و علی امینی [چپ] و ابوالقاسم امینی [راست] کنار او دیده میشوند. این عکس اوایل دهۀ ۴۰ همزمان با نخستوزیری علی امینی در مجلۀ «تهران مصور» به چاپ رسید.
وی از سال ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۹ مدتی را خارج از ایران گذراند تا اینکه در سال ۱۳۲۹ به ایران بازگشت و در کابینه منصور به وزارت اقتصاد منصوب شد. وی در کابینه دکتر محمد مصدق ابتدا به عنوان فرد مناسبی برای وزارت کشور در نظر گرفته شد اما به دلیل مخالفت شاه به وزارت اقتصاد و دارایی منصوب شد.
از مهمترین کارهای امینی در کابینه زاهدی این بود که وی پس از کودتای 28 مرداد در مقام وزیر دارایی کابینه سپهبد زاهدی مذاکرات با هندرسن سفیر آمریکا در ایران را در مورد کمک مالی به ایران و تأمین بودجه برنامه اصل 4 ترومن اداره کرد.
بیش از یکسال پس از کودتای ۲۸ مرداد، مجلس شورای ملی در بیست و نهم مهرماه ۱۳۳۳، با ۱۱۳ رأی موافق، ۵ مخالف و یک رأی ممتنع، قرارداد هیات ایرانی با کنسرسیوم نفتی کشورهای غربی را به تصویب رساند. بر اساس این قرارداد که در مرداد همان سال میان هیات ایران به سرپرستی علی امینی وزیر وقت دارایی، با کنسرسیومی از شرکتهای بزرگ نفتی شامل نمایندگان پنج شرکت آمریکایی نیوجرسی، سوکویی، کالیفرنیا، گلف و تگزاس و نیز شرکتهای نفت انگلیس، شل و نفت فرانسه به امضا رسیده بود، دولت ایران موافقت کرد بابت جریانات ملی شدن صنعت نفت به دولت انگلیس غرامت بپردازد. این طرح ششم آبان همان سال با ۴۱ رأی موافق، ۴ رأی مخالف و ۴ رأی ممتنع در مجلس سنا به تصویب نهایی رسید. بر اساس این قرارداد شرکت نفت بریتانیا ۴۰ درصد، پنج شرکت آمریکایی هر یک ۸ درصد سهام و جمعاً ۴۰ درصد، شرکت نفت فرانسه ۶ درصد، شرکت هلندی رویال داچ شل ۱۴ درصد سهم میبردند و چون شرکت نفت انگلیس و ایران (شرکت سابق نفت جنوب) دو پنجم از سهام شرکت رویال داچ شل را دارا بود، به همین دلیل آن شرکت در مجموع، مالک ۴۵/۶ سهام کنسرسیوم شدند؛ بنابراین شرکت سابق نفت انگلیس و ایران، بزرگترین سهامدار کنسرسیوم شد.
سال پایانی دهه سی شمسی مصادف است با برخی تحولات در عرصه سیاسی ایران. تحولاتی که برخی برگرفته از فضای داخلی کشور بوده و برخی متاثر از فشارهای بین المللی. ۷ سال از کودتای ۲۸ مرداد میگذشت. کودتایی علیه دولت ملی دکتر مصدق. کودتایی که مسیر حکومت مشروطه سلطنتی را به سوی خودکامگی هموار میکرد. ۷ سال سخت گذشته بود و هنوز رهبر نهضت ملی در زندان خانگی بسر میبرد. حامیانش نهضت مقاومت ملی را همان روزهای اول به راه انداخته بودند و با وجود سرکوب از طرف حکومت هنوز هم بطور انفرادی به مسیر آرمانهای خود میرفتند. اما در میان افرادی که سابقه مشارکت در نهضت ملی را داشتند، اختلاف دیدگاههایی بروز کرده بود. برخی سیاست را تعطیلناپذیر دانسته و خواهان اتخاذ سیاستی تازه به اقتضای شرایط جدید بودند و دیگرانی تغییر شرایط رهبرشان را به عنوان پیششرط یک انتخابات آزاد طلب میکردند و حرکت در راه مقاومتی که در پیش گرفته بودند را ادامه میدادند. در چنین فضایی بود که با نزدیک شدن به پایان دوره نوزدهم مجلس شورای ملی فراخوانها و فعالیتها برای شرکت در انتخابات مجلس بیستم آغاز شد. ۳۰ تیر ماه بود که همزمان با اوج گرفتن رقابتهای انتخاباتی، دستور رسمی شروع انتخابات از طرف وزارت کشور به فرمانداریها ابلاغ شد. همزمان با فعالیت دو حزب ملیون و مردم، منفردین نیز با محوریت دکتر علی امینی نشستهای انتخاباتی خود را گسترش دادند. در این گروه علاوه بر امینی، چهرههایی چون سید جعفر بهبهانی، ارسلان خلعتبری و محمد درخشش فعال بودند.
رسوایی گسترده حزب منتسب به اقبال نخست وزیر وقت در فرایند انختابات بیستم مجلس شورای ملی که نهایتا به کناره گیری وی منجر شد، زمینه ی مناسبی را برای افزایش حضور علی امینی و وفاداران به او در عرصه سیاسی ایران فراهم نمود.
امینی در سال ۱۳۴۰ به دنبال اعتراضات گسترده معلمان که به استعفای جعفر شریف امامی از مقام نخستوزیری انجامید، با وعده اعطای وام به نخستوزیری انتخاب شد. او در بدو تصدی مقام نخستوزیری، برنامه دولت خود را در ۱۵ ماده اعلام کرد که مهمترین آنها کاهش هزینه زندگی و قیمتها، اصلاحات ارضی، توسعه صنایع کشاورزی، تأمین حداقل معیشت کارمندان و تقویت دادگستری بود. او در اولین گامها پس از رسیدن به قدرت حکم بازداشت عدهای از امرای ارتش را صادر کرد، مبارزه با فساد را در اولویت قرار داد، اصلاحات ارضی را به اجرا گذاشت، با فرهنگیان وارد مذاکره شد و یکی از آنها به نام محمد درخشش را به وزارت فرهنگ منصوب کرد و فعالیت احزاب را آزاد اعلام کرد. اقدامی که هشت سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، علنی شدن فعالیت جبهه ملی را در پی داشت. برکناری تیمور بختیار، رییس سازمان امنیت از دیگر اقدامات او در آغاز نخستوزیری بود.
در آغاز حکومت امینی، شاه به گونه ای رفتار کرد که انگار میخواهد به بحران خاموش یا نهفته جامعه ایران، با همراهی با جریانی اصلاحطلب پاسخ بگوید. در فرمانی که تقریباً با آغاز زمامداری امینی در 19 اردیبهشت 1340 درباره انحلال دو مجلس شورا و سنا صادر کرد، از «اصلاحات عمیق و قاطع» در «تمام شئون کشور» سخن گفت، و« به نام سعادت ملت ایران» و برای اینکه هیچ سدّی بر سر راه اقدامات دولت جدید نباشد، انحلال دو مجلس را اعلام داشت. واژگان و تعبیرهایی که در فرمان او به کار رفته است، هیچگونه شباهتی به گفتمان اقتدارگرایانه و سلطهجویانه شناخته شده آن سلطان مطلقالعنان ندارد. علت چیست؟ سن ارسنجانی، تک خال کابینه امینی، روایتی در این باره دارد که اگر عین واقعیت باشد، بیشتر دستپاچگی شاه را در آن روزها نشان میدهد تا همراهی یا همدلیاش را با اصلاحات؛ انگار که شاه فقط میخواسته است از آن تنگنا رهایی یابد، نه اینکه ضرورت اصلاحاتی را پذیرفته، درک یا حس کرده باشد. ارسنجانی میگوید امینی و او در خلال برکناری جعفر شریف امامی، چند بار دیدار داشتهاند و او (ارسنجانی) رابطه شاه را با حاجعلی رزمآرا و احمد قوام، دو نخستوزیر پیشین، به یاد امینی آورده و گفته است اگر از شاه اختیار نگیری، با مشکلات آن دو روبهرو میشوی. و امینی در پاسخ ارسنجانی پیغام شاه را نقل کرده است: «هر اختیاری بخواهید، میدهم». شاه از تغییر موقعیت به هراس افتاده بود و امینی این را دریافته بود. پیشنهاد انحلال مجلسین از ارسنجانی بوده است و او متن فرمانی را که شاه باید در این باره صادر میکرد، پیشنویس میکند و به امینی میدهد. امینی هم آن متن را خودش پاکنویس میکند و به شاه پیشنهاد میدهد. شاه، متن را میپذیرد و فرمان صادر میشود ، و از اینرو متنی که هیچ تناسبی با نخوت و افاده شاهانه نداشت، به قلم تند و تیز روزنامه نگار پیشین و نویسنده متن بسیاری از گفتارهای احمد قوام تحریر شد. با این حال، شاه مفاد همین متن را هم در نخستین فرصتی که به دست آمد، زیر پا گذاشت و هر اختیاری که داده بود پس گرفت و «اصلاحات عمیق و قاطع» را که در فرمانش و با امضایش آمده بود، به همان جایی فرستاد که طی حکومتش اصول قانون اساسی و بندهای این قانون را درباره اختیارات و وظایف شاه فرستاده بود. از صحبت هایی که امینی بر سر اصلاحات با شاه داشته است و پاسخ شاه در این باره، جز روایت امینی در خاطراتش که از آن هم اطلاع چندان محصّلی به دست نمی آید، گزارش دیگری تا این زمان دیده نشده است. ارسنجانی میگوید امینی به او گفته است که در گفته های شاه «صمیمیت» احساس کرده است.
با نخستوزیری علی امینی در سال 1340، لایحه اصلاحات ارضی که در دوران نخستوزیری منوچهر اقبال تهیه شده بود با اصلاحاتی در هیات دولت امینی به تصویب رسید و حسن ارسنجانی، وزیر کشاورزی وقت به عنوان مجری اصلاحات ارضی انتخاب شد و امینی و ارسنجانی قاطعانه اجرای برنامه اصلاحات ارضی را پی گرفتند. ارسنجانی در این راه چنان سرعت و جسارتی به خرج داد که نه تنها مالکان بلکه نخستوزیر و مخالفان دولت را شگفتزده کرد و شاه را که میخواست هرگونه تحولی هر چند سطحی در ایران به نام او تمام شود، نگران کرد. دولت امینی توانست بخشی از برنامه اصلاحات ارضی و اجتماعی را به اجرا درآورد که مورد مخالفت شدید شاه و مالکان بزرگ قرار داشت. به همین منظور تحریکاتی علیه وی شروع شد و همه نیروهای چپ و راست به انتقاد از اصلاحات ارضی پرداختند. با اجرای مرحله اول اصلاحات ارضی حدود 20 درصد از خانوارهای روستایی صاحب زمین شدند، در صورتی که پیش بینی شده بود با اجرای مرحله اول اصلاحات ارضی اکثریت خانوارهای روستایی بدون زمین دارای زمین کشاورزی شوند، ولی به دلیل مخالفت مالکان بزرگ با تقسیم زمینهای کشاورزی و ایجاد شرکتهای زراعی کشت و صنعت، اهداف مرحله اول اصلاحات ارضی محقق نشد.
امینی در طول دوران نخستوزیری خود تلاش زیادی کرد تا اختیارات شاه را کاهش داده و کشور را به سمت و سویی دیگر ببرد اما هرچند با شعارهای پر طمطراق و جذابی روی کار آمد اما در عمل در راه انجام اقدامات مورد نظر خود توفیق چندانی نیافت و کوششهای او در کاهش نقش شاه در اداره امور کشور که از حمایت بخشی از هیات حاکمه ایالات متحده نیز برخوردار بود خیلی زود با مقاومت و مخالفت محمدرضا شاه پهلوی مواجه شد.
اظهارنظرهای تاریخنگاران بر این استنباط متکی است که برنامه اصلاحات در ایران از سوی دمکراتهای امریکا به امینی پیشنهاد شده است، هر چند که این اظهارنظرها در منابع تاریخی با سند همراه نیست و البته فعلاً سندی هم در اختیار تاریخنگاران نیست. در منابع غالباً اینطور میآید که امریکاییها حتی از زمان آیزنهاور، رئیسجمهور آمریکا از حزب جمهوریخواه، برای اجرای اصلاحات ارضی در ایران فشار میآوردند و همه مشاوران امریکایی در ایران در باب این اصلاحات مصرّ بودند. گسترش ناآرامیهای اجتماعی در ایران، دولت جان کندی را، که پس از جمهوریخواهان بر سر کار آمدند، متقاعد کرده بود که اصلاحات اقتصادی و اجتماعی در ایران ضرورت دارد، و لازمه این اصلاحات، مهار کردن فضای سیاسی این کشور است. با توجه به خطر گسترش کمونیسم و احتمال وقوع کودتاهای نظامی که در وهله نخست منافع امریکا را تهدید میکرد، و عاملهای دیگری که منافع آن کشور را در ایران با مخاطره روبهرو میساخت، به ثبات اوضاع و دولتی با ثبات میاندیشیدند که مهار کشور را در اختیار داشته باشد. برای تحقق یافتن این مقصود، در اندیشه اصلاحات از بالا، گونهای اصلاحات هدایت و مهندسی شده، و به ویژه اجرای سریعتر اصلاحات ارضی بودند. حساسیّت اوضاع ایران از نظر مقامات امریکایی تا بدان پایه بود که اگر اصلاحات کارگر نمیافتاد، استفاده از ابزارهای سرکوب را قطعاً در دستور کار قرار میدادند. امریکایی ها در چند کشور دست به تجربه اصلاحات زده بودند و با کمک اقتصادی و فنی و جلب کردن افکار عمومی، توانسته بودند به مقاصد خود از راه اصلاحات دست بیابند، یا دست کم به آنها نزدیک شوند. اما ایران، به دلایلی که جای مطالعه فراوان دارد، معادله سادهای نبود و در تحلیل وضعیت آن و رسیدن به نتایجی که رهنمود عملیات مشخصی قرار گیرد، متغیرهای ناشناخته وجود داشته؛ تجربههای بعدی هم نشان داد که متغیرهای ناشناخته در جامعه ایران بسیار است و معادله هایی که در جامعههای دیگر پاسخ میداد، در ایران جواب نمیداد، یا عیناً جواب نمیداد. به گفته مارک گازیوروسکی، پژوهشگر امریکایی و متخصص تاریخ معاصر ایران، هدف از اصلاحات در ایران، استقرار مردمسالاری نبود و امریکاییها نگران مردمسالاری در ایران نبودند، بلکه میخواستند اصلاحاتی در ایران صورت بگیرد و رأس قدرت به اصلاحگر و نوآور تبدیل شود.
تجربیات سیاسی در دهه های اخیر در کشورهای تحت سلطه نشان می دهد که قدرت های بزرگ تنها به یک دست نشانده در کشورها اکتفا نمی کنند و با در نظر گرفتن تمام جوانب به دنبال یافتن مهره های مناسب دیگر نیز هستند که در صورت سرپیچی و یا مناسب نبودن شرایط، دست نشانده اصلی را کنار گذاشته و گزینه مناسب از نظر خود را سریعاً جایگزین کنند، امینی برای آمریکایی ها در حکم مهره ای موازی برای شاه بود. امینی در مدت تصدی سفارت ایران در آمریکا بیش از پیش به آنها نزدیک شد؛ طبق اسناد ساواک "آلن دالس" که در رأس سازمان سیا قرار داشت، با امینی دارای سابقه دیرین آشنایی بود.
در سالهای 1336 که "محمدرضا پهلوی" در بدترین دوران روابط خود با آمریکا قرار داشت و "منوچهر اقبال" نخست وزیر که متمایل و مورد حمایت انگلیسی ها بود، نیز نمی توانست رضایت کامل آمریکایی ها را جلب کند. امینی می توانست، اهرمی نیرومند برای فشار به محمدرضا باشد. "اسدالله علم" نیز به عنوان یک رقیب، شرایطی دال بر بیکفایتی اقبال را فراهم آورد. با تمام نقشه های آمریکا و تحریکات داخلی و خارجی، شاه که باطناً مخالف امینی بود، موفق شد، موافقت آمریکایی ها و همکاری انگلیسی ها را برای ادامه کار اقبال و در واقع راحتی خیال خود جلب کند. تصویر فوق امینی را در کنار همسرش بتول وثوق و پسرش ایرج امینی نشان می دهد.
علی امینی كه از يك سو با دولت آمريكا پيوندي وثيق داشت واز سوي ديگربه لحاظ پيشينه خانوادگي با نهاد دين وروحانيت نيز بيگانه نبود،درطول صدارت خویش تصمیم داشت که با دیدار با علما ومراجع دین،وجهه مذهبی وی خود را استحکام بخشد،چیزی که برخی جلوه های تصویری آن درپی می آید والبته درآن توفیق چندانی نیز نداشت.
چهار ماه پایانی دولت امینی زیر سایه جنگی نامحسوس اما فرسایشی میان او و شاه طی شد، چنانکه بر اساس اسنادی که بعدها از ساواک به دست آمد، شاه در سفری که به آمریکا داشت مذاکراتی را با مسوولان سیاست خارجی ایالات متحده انجام داد تا موقعیت دولت امینی را از جهت حمایت طرف آمریکایی تضعیف و متزلزل کند. تلاش های امینی جهت مهار شاه که از حمایت بخشی از دستگاه ریاست جمهوری کندی برخوردار بود با ایستادگی شاه روبرو شده بود و لذا نهایتا او مجبور به کناره گیری شد.
در رابطه با فضای اقتصادی حاکم بر ایران در اواخر دهه سی شمسی و صدارت دکتر امینی گفته می شود که پس از سقوط مصدق و انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفتی، درآمدهای ارزی افزایش یافته و سیاستهای توسعه مالی و پولی برنامهریزی شد که عواقب مهیبی را به دنبال داشت. از سوی دیگر علیرغم اینکه برنامه تثبیت اقتصادی پیش از دوره علی امینی، نخست وزیر رژیم پهلوی آغاز شده بود، دولت امینی با کمبود بسیار زیاد، صندوق ارزی خالی، رکود اقتصادی و بیکاری مواجه شد. بر همین اساس امینی با صلاحدید اقتصاددانان بانک مرکزی و سازمان برنامه، بیشترین تمرکز خود را بر کسری بودجه و کمبود ارز قرار داد. امینی پس از انتخاب به عنوان نخست وزیر طی سخنرانی در روز یکشنبه 17اردیبهشت 1340 که از رادیو ایران پخش شد به بیان مطالبی درمورد بحران اقتصادی ، مبارزه با فساد و جلوگیری از هرج و مرج در کشور پرداخت که وضعیت بحرانی اقتصاد ایران را در رژیم پهلوی نشان میدهد. وضعیتی که سفیر وقت آمریکا در ایران را نگران میکند و او را مجبور میکند تا در آخرین روزهای مأموریتش طی تلگرافی به واشنگتن بگوید:"تصور نمیکنیم که دولت کنونی در این شرایط آشفته دوام آورد." امینی در 17 اردیبهشتماه 1340 درباره بحران اقتصادی رژیم پهلوی گفت: "... ما با مشکلات بزرگ اقتصادی و مالی دست به گریبان هستیم. سرمایههای زیادی در این مدت به هدر رفته است. توزان بودجه به هم خورده، قوانین مالی را ندیده گرفتهاند. ما مواجه با ترقی قیمتها، بیپولی و فقر اقتصادی هستیم. دستگاههای اقتصادی و مالی دولت دیگر رمقی ندارند. ما باید کوشش و همتمان را صرف زنده کردن حیات اقتصادی مملکت بکنیم و از مخارج زائد با شدت بکاهیم. هرچه از هرجا به دستمان میرسد در راه تولید اقتصادی صرف کنیم. باید مدتی فشار کم پولی را تحمل کنیم؛ قدری امساک نماییم از مخارج شخصی و عمومی بکاهیم و همه را صرف افزایش تولید و تکثیر درآمد ملی کنیم تا فردا از رفاه و آسایش بیشتری برخوردار شویم.
گفته می شود که در 19 تيرماه سال 1341 علی امینی نخست وزیر وقت در جلسه شوراي وزيران با حضور شاه بر سر بودجه ارتش با وی مخالفت کرد و حتی شایعه مشاجره نخست وزیر و شاه در محافل پیچید. اميني چند روز بعد ضمن تائید شایعه مطرح شده اعلام کرد اگر شاه با كاهش بودجه درخواستي ارتش موافقت نكند راهي جز كناره گيري ندارد چرا که دولت در آستانه ورشگستگي اقتصادی است و توان پرداخت این بودجه را ندارد. امینی بعدها تایید کرد که شاه در تمام این مدت سعی در توطئهچینی علیه دولت او داشته است و مشاجره بر سر بودجه آخرین دسیسهٔ اوست. برای نمونه در ۵ اکتبر ۱۹۶۱، برخی از نمایندگان دردسرساز در مجلس منحل شده و نزدیکان شاه، فتحالله فرود، عباس مسعودی و اسدالله رشیدیان آشکارا علیه دولت امینی سخن گفتند. همزمان برخی از دانشجویان دانشگاه تهران به تحریک ساواک به بهانهٔ همدردی با مردم الجزیره تظاهرات ضد دولتی برپا نمودند.تصویر فوق عکسی کمتر دیده شده از علی امینی در دفتر کارش در سالهای نخست وزیری می باشد؛ عکس بالای سر امینی تصویر جدش میرزا علی خان امین الدوله از رجال با نفوذ قاجار و صدراعظم مظفرالدین شاه است.
چند روز بعد، در ۹ اکتبر ۱۹۶۱، ابوالحسن ابتهاج، رئیس اسبق سازمان برنامه که از سابقهٔ درخشانی برخوردار بود، به دلایل مبهمی دستگیر و تقصیر آن به گردن نخستوزیر انداخته شد تا طرح او در مبارزه با فساد لکهدار و بدنام شود. در ۲۱ ژانویه ۱۹۶۲، ماموران امنیتی به دانشگاه تهران ریختند و طی حملاتی وحشیانه دانشجویان را مجروح کرده و به اموال دانشگاه صدمه زدند. روسای ادارات استعفا دادند. امینی رسما عذرخواهی کرد و گفت که از این ماجرا آگاهی نداشته است و تلویحا شاه را مقصر دانست. حتی پس از استعفای او در ۳۰ جولای ۱۹۶۲ زمانی که کشور را ترک میکرد، اراذل و اوباش حکومتی در فرودگاه مهرآباد به نخستوزیر سابق حمله بردند. به خاطر حمایت دوستان و دلسوزی افسران نظامی، امینی از جراحات مرگبار جان سالم به در برد. تصویر فوق امینی را در حلا باغبانی در خانه اش نشان می دهد.
جدال میان شاه و امینی موجب شده بود تا محمد رضا پهلوی در راستای قانع کردن آمریکایی ها جهت برکناری او بر آید. محمدرضا پهلوی 21 فروردین سال 1341 در سفرش به ایالات متحده امریکا، در دیدار با جان.اف.کندی همه پیشنهادهای مطرح شده رئیس جمهوری از جمله تغییر نخست وزیر را پذیرفت و متعهد شد همه سیاستهای امریکا را به طور کامل اجرا کند و مقاومتهای داخلی را در برابر اجرای سیاستهای امریکا درهم شکند. روزنامه اطلاعات درباره این ملاقات سه ساعته نوشت: «... پرزیدنت کندی اطمینان یافت که شاهنشاه یک متحد استوار است و تصمیم قاطع به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی دارد.» شاه به محض برگشت علی امینی را برکنار و اسدالله علم را بر کرسی نخست وزیری نشاند. اسدالله علم، در نخستین گام روز 16 مهرسال 1341 لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در غیاب مجلس، در هیأت دولت تصویب کرد. در این لایحه مسلمان بودن از شرایط نمایندگی مجلس برداشته شد و لزوم سوگند به کتاب آسمانی به جای قرآن گنجانده شد. اعتراض مراجع تقلید و روحانیون، اسدالله علم را مجبور کرد که لایحه را در آذر ماه 1341 پس بگیرد. اما تنها دو ماه بعد، وعده تحقق انقلاب سفید را داد تا در رفراندومی فرمایشی، اصول 6 گانهاش مخصوصاً اصلاحات ارضی پاسخ 99 درصدی بگیرد. وقتی ماهیت واقعی اصول 6گانه برهمگان روشن شد و صدای اعتراضات مراجع و روحانیون درآمد، در گام اول آیتالله روح الله کمالوند به نیابت از معترضان راهی کاخ نیاوران شد تا خواستههای مخالفان را به گوش محمد رضا پهلوی برساند. پاسخ منفی شاه، تحریم رفراندوم 6 بهمن را در پی داشت که طی آن مراجع و روحانیون از جمله امام خمینی(ره) رفراندوم را تحریم کردند. مردم با شعار «رفراندوم قلابی مخالف اسلام است» به ابراز مخالفت علنی پرداختند. با اوجگیری بحران، شاه روانه قم شد تا در حرم حضرت معصومه(س) سخنرانی کند: «... ما اجازه نمیدهیم ارتجاع سرخ و سیاه از پیشرفت این مملکت جلوگیری کند.» پس از این موضع گیری، رفراندوم فرمایشی «انقلاب سفید» برگزار شد و در کمال تعجب اعلام شد 99 درصد مردم به آن رأی مثبت دادهاند. بهدنبال این تغییر و تحولات، امام خمینی (ره) طی نشست هفتگی با مراجع و علمای قم با فاش کردن ماهیت ضداسلامی رژیم پهلوی نوروزسال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد. «...چنانچه اطلاع دارید دستگاه حاکمه مى خواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریه اسلام قیام کند و به دنبال آن مطالبى است که اسلام را به خطر مى اندازد. لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر- عجل اللَّه تعالى فرجه- جلوس مى کنم و به مردم اعلام خطر مى نمایم. مقتضى است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبت هاى وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند...». فرآیند فوق نهایتا به قیام خونین 15 خرداد و آغاز حرکت اسلامی مردم انقلابی ایران منجر گردید. تصویر فوق شاه را در کنار اسدالله علم در کنار سواحل خزر نشان می دهد.
از مهمترین عوامل شکست دولت امینی میتوان به اعلام ورشکستگی ایران و اقدام بازرگانان خارجی به خارج نمودن سرمایههای خود از ایران، افزایش بحران اقتصادی در کشور، مقابله با تظاهرات دانشجویان و دانشآموزان، مخالفت آمریکا با کمک 700 میلیون دلاری به ایران، بینتیجه ماندن مذاکرات با کشورهای اروپایی در جلب کمک مالی به ایران، مذاکرات شاه با کندی برای برکناری وی از نخستوزیری و مخالفت شاه با کسر بودجه ارتش اشاره کرد. گفته می شود که دكتر علي اميني عضو لژ فراماسونري جويندگان كمال بود و در تاريخ 12/11/1356 از لژ مذكور خارج شد.
به تازگی دو فایل صوتی از شنود مکالمه تلفنی شاه و علی امینی منتشر شده است که سند مهمی از وضعیت دربار و شاه در مواجهه با تحولاتی است که به انقلاب اسلامی منجر شد. در این دو مکالمه که در آستانه انقلاب اسلامی صورت گرفته شاه پیرامون وضعیت کشور و وقایعی که در پنج دی ماه ۱۳۵۷ به وقوع پیوسته با نخستوزیر اسبق خود گفتوگو میکند و در بخشی از مکالمه خود به صراحت میگوید: «ما داریم آب میشویم». در مکالمه تلفنی اول که در رسانه ها منتشر شده مربوط به تاریخ پنجم دی ماه ۱۳۵۷ است که در آن شاه تلاش میکند دیدگاه امینی را درباره سخنرانی کریم سنجابی، از اعضای جبهه ملی در بیمارستان پهلوی تهران بداند؛ سنجابی در آن سخنرانی بصورت علنی خواستار تشکیل جمهوری دموکراتیک در ایران به جای نظام شاهنشاهی شده بود. امینی در پاسخ به شاه میگوید اگر چنین ادعایی صحت داشته باشد اقدامی غیرقانونی است. دومین مکالمه شاه با امینی که موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی فایل صوتی آن را منتشر کرده، مربوط به روز یکشنبه چهاردهم آبان ۱۳۵۷ است؛ یک روز پس از حوادث دانشگاه تهران که منجر به کشته شدن تعدادی از دانشآموزان شد. متن کامل نوار صوتی مکالمه شاه با امینی به این شرح است:
مکان: از کاخ نیاوران به منزل علی امینی در تهران
امینی: الو، تعظیم میکنم.
شاه: روز بخیر
امینی: قربان شما، سایهتان کم نشه
شاه: خواستم بهتون اطلاع بدم که ما بالاخره بعد از اون جریانات دیروز و اون اعلامیهای که اون حضرات دادند در خارج و یأس از تشکیل حکومت ائتلافی که تازه اصلاً از اول هم شاید بیخود ما امید بسته بودیم بهش و استعفای دولت ، ناچار شدیم این اقدام را بکنیم برای برقراری نظم، البته دولت موقتی تشکیل دادیم.
امینی: بله بله، البته فرصت نداشتم که بیانات اعلیحضرت را گوش کنم میخواهم که ساعت ۲ بعد از ظهر گوش بکنم.
شاه: شنیدم بد نیست.
امینی: نه خوب بوده، [از دیگران شنیدم] خیلی خوب بوده.
شاه: گوش دادید؟
امینی: نه بله ضمناً من با مهندس بازرگان که صحبت کردم معلوم شد که یک مقداری از این اعلامیه آقای سنجابی اینها صحیح نبوده قربان، یعنی ملاقاتی دو نفری نکردند، یک مقدار جنبهٔ تبلیغاتی داره.
شاه: آخه خب فایدهاش چیه؟
امینی: خوب بله آخه بیخود ولی به هر حال اونطور نیست که ایشان عنوان میکنه که بله توافق کردهاند، اینطور نیست.
شاه: اون سه ماده پس چیه؟
امینی: نخیر، اون مقدارش هم بلوفه از اون جهت که عرض کردم، خیلی درست نیست، تو مصاحبهٔ دیشبش [سنجابی] هم با [رادیو] بیبیسی [فارسی] گویا خیلی شل و خیلی تَق و لَق بوده.
شاه: اون [سنجابی] هم گفته که با سلطنت همکاری نخواهد کرد.
امینی: بله ولی بطوری متناقض بوده این ترتیبات که یک عدهای که شنیده بودند امپرسیون [تاثیر] بسیار بدی رویشان گذاشته بود.
شاه: آخه فایدهاش چیه؟
امینی: خب بیخود! بله تبلیغاتیه
شاه: در هر صورت با یه همچنین دولتی [ائتلافی] که ما نمیتوانستیم نظم را برقرار کنیم، آیا اون دولت میآمد دستور بدهد که هر که تکان خورد بگیریم، بزنیم؟ نمیگفت و چارهای غیر از این نیست؟ این را مطمئن باشید.
امینی: بله بله متاسفانه بله.
شاه: مثلاً در نفت جنوب، خب این بسته بشه، آخر ماه ما حقوق به مردم چه شکلی بدهیم؟
امینی: حالا به هر حال من بیاناتتان را گوش بکنم، به نظرم خیلی به موقع بود.
شاه: بله شنیدم که خیلی تاثیر خوبی کرده، اونهایی که شنیدهاند میگفتند.
امینی: حتما موثر است.
شاه: در هر صورت ما [سخنرانی خطاب به مردم] راجع به گذشته هم صحبت کردیم، خبط و خطا و فساد و ظلم، همه چیز.
امینی: خب اینا خیلی موثره قربان.
شاه: گفتیم دیگر تکرار نخواهد شد و این حکومت [دولت نظامی] هم البته قبلاً گفتیم فقط موقتی است و فقط برای برقراری نظمه.
امینی: بله باید حتما پیگیری کرد، اون حضرات رو جمع کرد با همدیگه.
شاه: بله؟
امینی: این حضراتی که هستند بایستی با هم جمع کرد. امروز صبح آقای طالقانی هم یک اعلامیهای داده بود که میگفت خیلی خوب بوده و دعوت به آرامش کرده که بنده خدا میگفت فکر کردن ولی نمیفهمن.
شاه: حالا از شما میخواستم که هر نفوذ که دارید در آخوندها و اینها، بگید که آقا شما خوب ساکت بشینید دیگه!
امینی: بله بله. بنده همین نقش را با اجازه اعلیحضرت این کار را بنده میکنم و صبح هم کردهام، که یکی یکی ببینم، جمعشان بکنم که واقعاً ببینم که حداقل توافق را با کی میکنن؟
شاه: حالا اون برای بعد است.
امینی: بله، حتماً حالا عجالتاً با یک کاری اونها را آرام بکنیم.
شاه: الان اینها تا دورهٔ اجرای کامل نظم و آرامش در مملکت باید سکوت بکنند و بکلی حکومت قانون در مملکت برقرار بشه و بعد ترور افکار که شروع شده، این ترور افکار باید از بین برود، یعنی شما چطوری میخواهید دموکراسی داشته باشید، اگر یکطرفه باشد، اینکه نمیشه.
امینی: من به ایشون گفتم که این کار غیرقابل اجتناب بود، پیشبینی هم کردیم ولی متاسفانه نکردید.
شاه: البته اونطور نشد که حکومت نظامی بیابد و همین حکومت نظامی باشد، برای اینکه این یک حکومت موقته و در اساس کار، که کاری نخواهد داشت، گویی اینکه مبارزه با فساد خواهند کرد.
امینی: بله آقا این کار را بکنید، آقا خیلی موثره.
شاه: گویی اینکه این کار را خواهند کرد، ولی غیر از این و ایجاد نظم برنامهای نداره، فردا اگر برود مجلس و مجلسین را نبندیم، گویی اینکه اینها میخواهند ببندند. ولی شاید هم تصمیم بگیریم که نبندیم، این برنامهای که مجلس میدهد میگوید من برنامهای ندارم غیر از برقراری نظم و مبارزه با فساد همین، چون وقت نیست، دولت طولانی در یک مدت میتواند برنامهریزی کنه.
امینی: نخیر برنامه اقتصادی که نمیتواند تنظیم کنه الان، نخیر در جوار ایشان باید برنامهریزی تهیه کرد برای بعد.
شاه: بله، شما هرچه میتوانید مردم را دعوت کنید به آرامش و خوشباوری.
امینی: من تلاشم همین کار بوده، و حالا بیشتر باید بشه.
شاه: آرامش و خوشباوری، بگوید از اون راه که به جایی نمیرسید، کجا میرفتید؟
امینی: موثر هست و رویش باید عمل کرد.
شاه: میخواهید میرزا کوچکخان را در رشت بلند کنند، میخواهید تجزیه بشود مملکت، یا کردستان اون حرفها را بزنند ، خوب اونکه به جایی نمیرساند شما را، حالا این دفعه سکوت بکنید و آرامش، ببینید چه میشود، بعداً ناچارم که بالاخره اون سیاست لیبراسیون اصلی یعنی دمکراتیکم را ادامه بدهم به همان دلایل که شماها میدونید.
امینی: بله بله، من همین را گفتم، قبول بکنید و مطمئن باشید همینطور خواهد بود ولی یک مدتی یک فرصتی بدهید.
شاه: یکی این، یکی اینکه حتماً اون فقط میتواند در یک محیط آزاد برای همه، نه یکطرفه، اگر یکطرفه باشه یعنی ترور افکار، ترور افکار چرا سابق که از این ور بود بد بود، اما حالا از اون ور باشه خوبه، خب این به همان اندازه بده دیگه، پس از شما انتظار دارم که هر کاری میتونید بکنید.
امینی: از صبح تا حالا کوشش من در همین راه بوده، این نطق خیلی به موقع بوده فوقالعاده.
شاه: پس ساعت ۲ هم گوش بدید.
امینی: بله بله حتماً سایه مبارک کم نشه.
دكتر علي اميني با آن که پس از تيرماه 1341 تا مدت زيادي مورد بغض رژيم پهلوي قرار داشت . به ويژه پس از قتل كندي و روي كار آمدن جانسون و سپس نيكسون در آمريكا به شدت كنترل مي شد و حتي ممنوع الخروج شده بود اما پس از اوجگيري حركت هاي انقلابي و اسلامي براي درهم شكستن نظام شاهنشاهي بار ديگر دموكرات ها به صحنه آمدند و زمينه براي فعاليت دوباره اميني فراهم شد . وي فعاليت هاي گوناگوني را براي انحراف و انهدام انقلاب آغاز كرد . پس از اعلام حكومت نظامي و كشتار 17 شهريور تهران ، وي در مصاحبه اي با بي بي سي گفت : اكنون براي حل بحران كشور بايد شخصيت مستقلي به روي كار آيد تا بتواند ميان خواسته هاي شاهنشاه و درخواستهاي رهبران مذهبي و مخالفين سياسي وجه مشتركي پيدا كند . من حاضرم اين مسئوليت را برعهده بگيرم ...!
از سويي نيز خود را به شاه نزديك كرد و در راس گروه مشاورين شاه قرار گرفت . ويليام سوليوان آخرين سفير آمريكا در ايران در اين زمينه مي گويد : « ... معروف ترين اين چهره ها كه مشاورين جديد شاه بودند ، علي اميني نخست وزير اسبق ايران بود كه در دوران زمامداري خود به روابط نزديك با آمريكايي ها و حمايت جدي از آمريكا شهرت داشت . اميني كه پيش از نخست وزيري سفير ايران در آمريكا بود در دوران كوتاه زمامداريش در سالهاي 62 – 1961 دست به اصلاحات سياسي ، اقتصادي و اجتماعي مهمي زد . اعتقاد عمومي بر اين بود كه اميني به توصيه پرزيدنت كندي به مقام نخست وزيري ايران منصوب شده و اصلاحات اقتصادي و اجتماعي او هم مورد نظر حكومت وقت آمريكا بوده است .... اميني حاضر شد براي مذاكره با آيت الله خميني يا اطرافيان او در باره اصول پيشنهادي به شاه ، به پاريس برود و براي يافتن يك راه حل سياسي بكوشد .»
اما اميني اين بار با مانع خلل ناپذيري مواجه شده بود كه حمايت آمريكا و شاه و ساير قدرتهاي جهاني در برابر آن اثري نداشت .
« او داوطلب نخست وزيري شد تارژيم را حفظ نمايد و بحران را خاتمه دهد و مردم را راضي كند . وقتي كه دريافت مانع اصلي ، شخص امام است ، تصميم به ملاقات با او گرفت و بسيار اميدوار بود كه رنجشها تمام شود و لذا به كرات از امام تجليل كرد و از ملاقاتي كه در سال 40 با ايشان داشت ياد كرد . وقتي رژيم شاه و سياست آمريكا راه حل او را مناسب ديدند به او ماموريت دادند ، اما وي باز هم جواب منفي دريافت كرد و امام صريحا اعلام كردند كه هيچ شرطي قابل مذاكره نيست و هيچ مهلتي در صورتي كه نتيجه آن تضمين ادامه وضع موجود باشد قابل قبول نيست . »
امینی روزی به شاه گفته بود شما سلطنت را فقط میخواهید به خودتان ختم شود یا اصلا صد سال خانواده پهلوی سلطنت کند؟ این راهی که شما میروید، به خودتان ختم میشود. شاه این توصیه را نشنید تا ۱۵ سال بعد که دوباره در عزلت و گوشهنشینی امینی سراغش را گرفت، ولی دیگر دیر شده بود.
امینی پس از انقلاب در فرانسه زندگی کرد و سرانجام در روز 21 آذر1371 در سن 87 سالگی در پاریس درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد. تنها یک فرزند به نام ایرج از او باقی ماند که ساکن پاریس است. وی کارشناس ارشد علوم سیاسی است و در سال های آخر حکومت شاه، سفیر ایران در تونس بود که با روی کار آمدن دولت ازهاری از سمت خود استعفا کرد. امینی تا کنون کتاب هایی چون " بر بال بحران " ( شرح زندگی سیاسی علی امینی ) و " ناپلئون و ایران " را منتشر کرده است. تصویر فوق گفتگوی رسانه ها با دکتر امینی را در سال 1357 نشان می دهد.