۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

فراخوان گزارشگران: افشین اسانلو قربانی تازه حاکمان!

فراخوان گزارشگران: افشین اسانلو قربانی تازه حاکمان!



افشین اسانلو کارگر دربند تا آخرین نفس، مسئولانه و شجاعانه از حقوق هم طبقه ای های خویش و محرومان دفاع کرد. او در خاموشی و سکوت مطلق در کنج زندان حاکمان قربانی جنایت نظام جمهوری اسلامی شد. او که بجرم دفاع از حقوق کارگران در زندان بسر میبرد به علل نامشخص و بر طبق گزارشات حکومتی, بعلت حمله قلبی و بی توجهی مسئولان رژیم محکوم بمرگ تدریجی شد و جان سپرد. مسئولیت جان باختن افشین اسانلو که هشت ماه از محکومیت پنج ساله اش باقیمانده بود با حکومت جمهوری اسلامی است که برای سلامتی جسمی و روانی زندانیان سیاسی محبوس تا کنون پشیزی ارزش قائل نبوده و نیست.
بی اعتنائی آنان به جان اسیران در بند و شرایط زیستی و امکانات درمانی شان امری ناشناخته نیست و اول بار نیست که زندانی سیاسی در دخمه ها و سیاهچالهای استبداد حاکم تحت شکنجه های وحشیانه و یا عدم رسیدگی درمانی جان میدهد. هم اکنون نیز بسیاری از زندانیان سیاسی نیاز فوری به درمان و مراقبت های پزشکی دارند و نه تنها با بی توجهی  مسئولین زندانها روبرو هستند که بر اساس رفتار ضد انسانی و خشونت آمیز حاکم بر زندانها بیماری آنها تشدید میشود.
مرگ تدریجی زندانیان سیاسی در زندانها با نام جنایت خاموش حکومتگران آمیخته است و در سکوت جامعه مدافع زندانیان سیاسی میتوان کماکان شاهد قربانیان بیشتر خشونت و شکنجه عوامل این رژیم در زندانها بود.
ما فعالین سیاسی اجتماعی و فرهنگی به این جامعه هشدار میدهیم و یکصدا رفتار جنایت کارانه مسئولین جمهوری اسلامی در زندانهای کشور  را محکوم می کنیم.
ما با تمام توان و با شیوه های مبارزاتی ممکن برای آزادی این انسان های مبارز تلاش کنیم و فریاد اعتراض خود را به گوش جهانیان میرسانیم
ما خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی عقیدتی هستیم و میدانیم که این برگ از پرونده سیاه جمهوری اسلامی نیز بسته نشده و بفراموشی سپرده نخواهد شد.
 
 24.6.2013


اسامی:

ابراهیم آوخ – فعال سیاسی
انور میرستاری – عضو حزب سبز بلژیک
ایرج مصداقی – زندانی سیاسی سابق
احمد بخرد طبع – فعال کارگری
آراز فنی – فعال حقوق بشر
آمادور نویدی – فعال سیاسی
اکبر پور احمدی – فعال حقوق بشر
ا. م. شیری (ابراهیم شیری) فعال سیاسی، نویسنده و مترجم
آریا خسروی – فعال سیاسی
بتول جعفری نژاد – فعال سیاسی
بیژن سعیدپور – فعال سیاسی
بهزاد جوادیان – فعال پناهندگی و سیاسی
بهنام چنگائی – فعال سیاسی
بینا داراب زند – فعال و زندانی سیاسی سابق
بابک اجلالی – فعال حقوق زندانیان سیاسی
بهروز سورن – فعال و زندانی سیاسی سابق
پرویز مختاری – فعال سیاسی و حقوق بشر
پیروز زورچنگ – فعال و زندانی سیاسی سابق
پرویز داورپناه – فعال سیاسی
پویان انصاری – فعال سیاسی
پروین ریاحی – فعال جنبش زنان
پرویز میر مکری – شاعر
تقی روزبه – تحلیل گر سیاسی
جمشید صفاپور – فعال کارگری
حمید موسوی پور اصل – فعال سیاسی
حمید رحیمی - نویسنده
ح ریاحی –  فعال سیاسی
حسن نایب هاشم – فعال حقوق بشر
حسین مختار زیبائی – فعال و زندانی سیاسی سابق
خسرو بندری – فعال حقوق بشر
رسول شوکتی – فعال و زندانی سیاسی سابق
رضا بی شتاب – شاعر
رضا طالبی- روزنامه نگار
رضا تیموری زاده – فعال سیاسی
سوسن شهبازی – فعال کارگری
سعید صارمی – فعال سیاسی
سیمین دبیری – فعال سیاسی
سیاوش عبقری – استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر
سوگند علیخواه – روزنامه نگار
سیامک مویدزاده – فعال کارگری
سياوش شهابي- روزنامه‌نگار,فعال رسانه‌اي
شهلا بهاردوست – شاعره
شاهو منصوری – فعال کارگری
شیرین شکرزاده – فعال سیاسی و جنبش زنان
شاهین انزلی – فعال سیاسی
صدیق جهانی – فعال کارگری
عباس مظاهری – فعال و زندانی سیاسی سابق
علی عدالتی – فعال سیاسی
عاطفه اقبال – فعال و زندانی سیاسی سابق
علی دروازه غاری – فعال و زندانی سیاسی سابق
علی مختاری – فعال حقوق بشر
غلام رضا غلامحسینی – فعال کارگری
فریبا ثابت – فعال جنبش زنان و زندانی سیاسی سابق
فرهاد شعبانی - عضو اتحادیه کارگران حمل و نقل در سوئد
فرزاد سلطانزاده نادری – فعال حقوق بشر
فریبا راد – فعال سیاسی
فرامرز عبادت طلب – فعال سیاسی
فرهنگ قاسمی – فعال سیاسی
ک الوند – فعال سیاسی
لیلا جدیدی – فعال سیاسی
محسن قائم مقام – فعال سیاسی
میثم محمدی – فعال کارگری
مجید تمجیدی – فعال سیاسی
محمد امیرانی – فعال سیاسی
محمد کسائی زاده – فعال سیاسی
مهران سیرانی – فعال سیاسی
مهرداد مهرپور محمدی – نویسنده
میثاق پارسا – فعال سیاسی
مسعود فروزش راد – فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق
محمد اشرفی – فعال کارگری
مسعود نوری جاوید – فعال حقوق بشر
محمد برزنجه – فعال سیاسی
منصور معدل – مدافع حقوق زندانیان سیاسی
محمد تقی سید احمدی – فعال سیاسی
ناهید فرهاد – مدافع حقوق زندانیان سیاسی
ندا نوآور – فعال حقوق زنان
نادر ثانی – فعال سیاسی
ندا فرخ – فعال حقوق بشر
همایون مهمنش – فعال سیاسی
یوسف عزیزی بنی طرف - نویسنده و پژوهشگر 
یوسف اردلان – فعال سیاسی
 


نهادها:

انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران ـ پاریس
کمیته همبستگی با جنبش کارگری ایران - کلن
 
فدراسیون اروپرس
کمیته دفاع از آزادی و برابری در ایران - وین
 
اتحاد برای ایران ـ بلژیک
کانون مبارزه با نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران
رادیو پیشگام
کانون پناهندگان ایرانی در سوئد
انجمن حقوق بشر و دمکراسی برای ایران – هامبورگ
انجمن سکولار دمکراسی - هامبورگ
بنیاد سیمای آزادی  اندیشه و بیان
 

رسانه ها:

سایت آزادی بیان
سایت علیه ستم جنسیتی
سایت لج ور
سایت راه کارگر
سایت اتحاد کارگری
راه کارگر خبری
وبلاگ پرتو
سایت رنگین کمان
سایت گزارشگران
وبلاگ گزارشگران
وبلاگ آهنگر
وبلاگ رضا بی شتاب
سایت ایرج مصداقی
سایت ریشه ها
سایت اطلاعات نت
سایت هزل دات کام
احترام آزادی
وبلاگ تقی روزبه
وبلاگ اشتراک
اندیشه نوین
سایت بینا داراب زند
فیسبوک اریا خسروی



متن نامه افشین اسانلو به اتحادیه های کارگری

كوچكترين اعتراض و درخواست ما با زندان شكنجه و اذيت و آزار براى خودمان و خانواده هايمان همراه است.

من افشين اسانلو از فعالين جنبش كارگرى ايران و راننده اتوبوس حمل و نقل بين شهرى هستم و هم اكنون در زندان گوهردشت كرج ( رجايى شهر) بسر ميبرم . در پاييز ١٣۸۹ هنگام استراحت در خوابگاه مخصوص رانندگان مستقر در ترمينال مسافرى توسط افراد مسلح كه همگى لباس شخصى بودند ربوده و به بند وزارت اطلاعات يا همان بند ٢٠9 زندان اوين منتقل شدم. به مدت پنج ماه در سولهاى انفرادى ٢٠۹ در زندان اطلاعات شهر سنندج تحت بازجوى و شكنجه قرار گرفتم. ,, شكنجه هاى نظير زدن كابل به كف پا , وادار كردن به دويدن با همان پاهاي زخمى و كابل خورده , بازجوييهاي طولانى مدت به مدت هفده – هجده ساعته, فحشهاي ركيك و ضرب و شتم اين جانب به صورت دسته جمعى كه باعث شكسته شدن چند تا از دنده ها و همينطور دندانهايم شد, در طى اين پنج ماه خانواده ام هيچگونه خبرى از من نداشته و پيگيريهايشان هم به جايى نرسيد به من حتى اجازه تلفن زدن به مادر سالخورده و رنجكشيده كه غم زندانى شدن پسر ديگرش آقاى منصور اسانلو رئيس هيئت مديره سنديكاى شركت واحد تهران را هم بر دوش ميكشيد را هم ندادند.
من متاهل و داراى دو فرزند پسر ميباشم و همان اغاز تشكليل خانواده به مدت ٢ سال در قرارگاه سازندگى خاتم الانبيا سپاه مشغول به كار شدم و به بعنوان راننده ماشين الات سنگين در شهرستانهاى محروم و جنگزده در جنوب كشور در پروژه هاى مهم از قبيل ساخت خط خاكى كرخه و اسكله سنگى بندر ماهشهر, كانال كشى آب از سد كرخه تا حميده اهواز كار كردم. عشق به وطن باعث ميشد كه دورى از خانواده را تحمل كنم و به هيچ بگيرم. بعد از دو سال با تمام راننده گانى كه استخداميشان قرردادى و موقت بود تسويه حساب كردند و همه ما بيكار شديم, در سال ١٣٧٦ به استخدام شركت واحد اتوبوسرانى تهران در آمدم , در شلوغترين خطوط اتوبوسرانى به صورت ١٢ ساعت در روز و يا در خطوط شبانه روزى با تمايل و درخواست خودم مشغول خدمت راساني به مردم كشورم شدم,در مدت ٤ سالى كه در شركت واحد بودم همواره به همراه كارگران و رانندگان صديق و با سابقه در كنار كار روزانه به جهت بهبود شرايط كار و كارامد تر شدن سيستم مديريتى و جلوگيرى از فساد خيلى از مديران و مسولين بخشها و مناطق مختلف به شركت و حتى خود نمايندگان شوراى اسلامى كار و پيگيرى معوقه هاي عيدى و پاداش و بن هاى كارگرى , لباس كار و يا قرارگرفتن شركت جزو مشاغل سخت و زيان آور و از بين بردن قرارداهاي موقت , كه در بعضى از موارد به ٤ الي ٥ سال هم ميرسيد تلاش ميكردم .
بااينكه در خيلى موارد موفق هم نميشديم ولى خارى بوديم در چشم زياده خواهان, آنها تلاش ميكردند به هر نحوى كه شده ما را از ميدان بدر كنند. ما دائما از سوى مديرت و مامورانشان تحت فشار و تهديد به اخراج بوديم.
متاسفانه در سال ١٣۸٠ به هنگام جابجايى مسافر در يكى از خطوط شركت واحد با فردى تصادف كردم كه موجب فوت وى شد, در اين رابطه از مديريت شركت طلب مسادعت و ياري جهت توديع ديه فرد متوفى را كردم كه مديريت و مددكارى وقت ان زمان با تبانى با شركت بيمه و خانواده متوفى به عمد باعث شدند كه مبلغ ديه ١٥ ميليون تومانى در آن زمان به هجده ميليون در سال بعد تبديل شود كه در صورت پرداخت نشدن مبلغ ٣ ميليون تومان مابالتفاوت من به زندان ميافتادم و قانونا بيمه هم از پرداخت اين مبلغ معاف بود.
مراجعه به اداره كار و طرح شكايت هم راه به جايى نبرد تا اينكه مديريت شركت واحد پرداخت اين مبلغ را منوط به استعفاى من كردند. و من هم كه اين مقدار پول را نداشتم مجبور به استعفا شدن كه اين امر باعث به هدر رفتن چهار سال سابقه كاريم شد و من ميبايست پس از ٤ سال كار سخت و طاقت فرسا از صفر شروع ميكردم. انها به اين وسيله لطمه بزرگى به من و خانواده ام وارد آوردند و تا مدتها همسرم كه در آنزمان باردار هم بود به بيماري عصبى مبتلا شد. از ان زمان به بعد تا لحظه دستگيري در بخش حمل و نقل برون شهرى مشغول به كار شدم خصوصى بودن مالكيت اين ناوگان عظيم و دير بودن پيش از پيش رانندگان از سهم و نداشتن اتحاديه قوى و مستقل مانند بسيارى از رانندگان زحمتكش و باشرف به سختى چرخه زندگى را ميچرخانم و با مشكلات بيشمارى روبرو بودند و خالبا با گفتگو و همفكرى با ديگر راننگان در پى بهتر شدن شرايط كار و زندگيمان بوديم. در زندگى همواره در چهارچون قانون و احترام به ان زندگى كرده ام, قانع بوده و به كارم افتخار ميكردم سعى كردم همواره به ديگران احترام بگذارم و به وطن ومردمم عشق بورزم و تمام عمر در حال كار و خدمت به جامعه ام باشم و فرزندانم را خوب و مفيد تربيت كنم.
بعد از حدود يكسال بلاتكليفى در بندهاى ٢٠۹ و ٣٥٠ در شعبه ١٥ دادگاه انقلاب به رياست قاضى صلواتي به اتهام اقدام عليه امنيت محاكمه شدم در پروسه دادرسى ازداشتن وكيل محروم بودم و دادگاهى اين جانب ظرف چند دقيقه انجانب انجام گرفت و بعد از يك هفته حكم ٥ سال حبس تعزيرى به من ابلاغ شد من به حكم صادره اعتراض نمودم اما هيچگاه به من و خانواده ام در خصوص بررسى پرونده ام در دادگاه تجديد نظر و كم و كيف ان اطلاعى داده نشد. من به اتهام واهى و بى پايه و اساسى به ٥ سال زندان محكوم شدم كه دقيقا ٢ سال ان را گذرانده ام مگر من چه اقدامى عليه امنيت كشور انجام داده ام؟ اينجانب نه فعاليت سياسي ميكرده ام و نه وابسته به گروه حزب و سازمانى بوده ام و تمامى فعاليت اينجانب نيز قانونى و صنفى بوده است. تنها گناه من پيگيري خواسته هاى به حقى است كه كارگران شركت واحد به ان واقف شده و ان را مطالبه ميكنند كه با دستگيرى و زندانى آنها اين خواسته ها از بين نميرود. ضرورتهايى مانند به وجود آمدن يك نهاد صنفى مستقل كارگرى جهت احقاق حقوق حقه و قانونى طبق موازين وزارت كار در جهت تامين امنيت شغلى , بهبود دستمزدها متناسب با ميزان تورم جلوگيرى از پرداخت سليقه اى حقوق و مزايا , عقد قراردادهاي دائم بين كارگر و كارفرما , پايبند كردن دولت در كمك و تسهيل پرداخت بيمه تامين اجتماعى, نظارت در تعاونيهاى حمل و نقل كه ديگر كاملا خصوصى شده و انحصاري بهره برداري ميشود و تنها نام تعاونى را يدك ميكشند, غير قابل انكار ميباشد. همچنين نظارت در پيگيرى اعمال پليس, راهها ونيروى انتظامى در وزارت راه و ترابرى و مسائل صنفى از اين دست كه طبق موازين قانون كار بوده و اگر اجرايى شود نه تنها امنيت ملى به خطر نميافتد بلكه سبب رشد و بهره ورى هر چه بيشتر اين صنعت سود ده و ملى ميشود, تمام جرم من و امثال من خلاصه شده در واگويى اين مسايل و معضلات و مطرح شدن ان در بين رانندگان و كارگران و حتى بعضى مديران هوشمند و لايق ناوگان حمل و نقل كسانى كه به واقع گوشه اي از چرخ صنعت اين مملكت را دلسوزانه بدوش گرفته و ميچرخانند. اين جانت با شرح مطالب گفته شده از فدراسيون بين المللى كارگران حمل و نقل(آ تى اف) و سازمان جهانى كار (آ ال او) كه همواره دلسوزانه و برادرانه دردها و رنجهاى برادران خود را در سراسر دنيا شنيده و درك كرده و همياري ميكنند ميخواهم كه وضعيت نابسامان ما كارگران بخش حمل و نقل و همينطور صدور چنين حكم ناعادلانه اى براي من و اجرايى كردن آن كه تاكنون به ناحق و غير قانونى است را از طريق نهادهى بين المللى و حقوق بشرى پيگيرى كرده و به گوش ديگر كارگران جهان به خصوص بخش حمل و نقل برسانند تا جهانيان بدانند كه در كشور ما به هيچ وجه حقوق اساسى و انسانى ما كارگران و زحمتكشان رعايت نميشود و كوچكترين اعتراض و درخواست ما با زندان شكنجه و اذيت و آزار براى خودمان و خانواده هايمان همراه است
با آرزوى فرداى بهتر براى همه
افشين اسانلو- ٧آگوست ٢٠١٢


«بیل کلینتون»

کد خبر: ۱۲۳۸۳۴
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۳۹۲ - ۱۷:۳۶


"مونیکا لوینسکی" یهودی تبار که از سال ۱۹۹۴به عنوان کارآموز به کاخ سفید رفته بود از این تاریخ به تدریج با بیل کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا رابطه برقرار کرد و پس از آشکار شدن رابطهٔ اش با بیل کلینتون، رئیس جمهورامریکا را تا مرز برکناری پیش برد.

پس از افشای این رابطه، جمهوری‌خواهان از طریق "کنت استار" دادستان ویژه، بیل کلینتون را تحت تعقیب قرار دادند؛ رئیس جمهور امریکا در ابتدا به شدت این موضوع را تکذیب کرد و حتی بر صفحه تلوزیون ظاهر شد و در حالی که انگشتش را به سوی دوربین گرفته بود هرگونه ارتباط با کارآموز کاخ سفید را منکر شد اما هفت ماه بعد و در پی افشای مدارک غیر قابل انکار، سرانجام در مقابل دوربین‌های تلویزیون به گناه خود اعتراف و از مردم امریکا عذرخواهی کرد.

در سال ۱۹۹۹ مجلس سنای ایالات متحده آمریکا کلینتون را به اتهام ادای شهادت دروغ و تلاش برای جلوگیری از اجرای عدالت محاکمه کرد اما وی با یک رای اضافی توانست از برکناری رهایی یابد.

در همین حال برخی این ماجرا را اگر نه توطئه‌ای از سوی اسرائیل، حداقل در جهت منافع اسرائیل می‌دانند؛ همزمانی اعترافات مونیکا با کنفرانس سه جانبه صلح خاورمیانه، یهودی بودن مونیکا و فشارهای کلینتون بر اسرائیل برای توقف شهرک‌سازی، دلایل این گروه را تشکیل می‌دهد.

مونیکا لویسنکی بدنبال رسوایی اخلاقی از کاخ سفید بیرون آمد و به عنوان طراح کیف های زنانه مشغول به کار شد. وی بعدها با نوشتن داستان زندگی اش 500 هزار دلار درآمد کسب کرد.

کارآموز جنجالی کاخ سفید در سال 2006 به لندن رفت و از مدرسه اقتصاد لندن در رشته روانشناسی اجتماعی مدرک فوق لیسانس گرفت و نهایتا لندن را بعنوان محل زندگی خود انتخاب کرد.

عکس یادگاری با حضور مونیکا لوینسکی در دفتر کار رئیس جمهور امریکا. آگوست 1995

بیل کلینتون و مونیکا لوینسکی در کاخ سفید. نوامبر 1995

مونیکا در حال ارائه گزارش خود به رئیس جمهور امریکا. نوامبر 1995

یکی ازنامه های مونیکا به رئیس جمهور امریکا که به عنوان سند از سوی "کنت استار"دادستان ویژه ارائه شد.

عکس یادگاری مونیکا و بیل کلینتون با امضای رئیس جمهور امریکا و در روز تولد مونیکا؛ یکی دیگر از اسناد "کنت استار"

مونیکا و رئیس جمهور امریکا در ضیافت کاخ سفید؛ این عکس از اسناد ارائه شده از سوی "کنت استار" به شمار می رود.

مواجهه مونیکا و رئیس جمهور امریکا در نماهایی از یکی فیلم مربوط به جشن انتخاب مجدد بیل کلینتون در نوامبر 1996 و در فضای جنوبی کاخ سفید. این فیلم نیز از اسناد ارائه شده توسط دادستان ویژه به شمار می رود.

احضار لوینسکی توسط دادستان ویژه؛ 3 روز پس از شهادت بیل کلینتون

مونیکا در برابر دادستان ویژه شهادت می دهد آنچه در برابر وی می گوید حقیقت است.

مونیکا و وکیلش پس از اتمام جلسه دادگاه

مونیکا هتل محل اقامت خود را به سمت سنا و برای شهادت درباره پرونده بیل کلینتون ترک می کند.

مونیکا پس از پایان یکی از جلسات دادگاه؛ شهادت وی در17 اوت1998 درباره ارتباط غیراخلاقی با كلينتون باعث شد كلينتون سرانجام در مقابل هيئت منصفه فدرال حاضر و به رابطه با لوينسكی اعتراف كند.

تصویر سمت چپ مربوط به زمانی است که کلینتون به شدت هرگونه ارتباط غیر اخلاقی را منکر شد؛ تصویر سمت راست مربوط به اعتراف وی در یک برنامه زنده تلوزیونی و عذرخواهی از شهروندان امریکا است.

  رئیس جمهور امریکا در کنار دختر و همسرش مدتی پس از رسوایی اخلاقی در محوطه کاخ سفید قدم می‌زنند. آگوست 1998

تیتر روزنامه امریکایی پس از اعتراف رئیس جمهور امریکا به رابطه غیراخلاقی با "لوینسکی"

مونیکا لوینسکی بر روی جلد هفته نامه تایمز 

لوینسکی در رونمایی از کتاب خاطرات خود 




منیع: فرارو

نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران - بخش هشتم ،بخش پایانی


نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران - بخش هشتم ،بخش پایانی

دوشنبه ۳ تير ۱۳۹۲ - ۲۴ ژوين ۲۰۱۳

کاظم رنجبر

ranjbar.jpg
نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران .
. به قلم گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر . انتشارات : نشر مرکز چاپ پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .
کاظم رنجبر دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
بخش هشتم ،بخش پایانی

مقدمه : قبل از توضیح و تفسیر بخش پایانی نقد کتاب : قبله عالم ژئوپولیتیک ایران به قلم گراهام فولر ، به نظریه لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 ، به رابطه جنگ و سیاست نظر بسیار کوتاه می اندازیم ، تا خوانندگان این نقد ، که مسلما اغلبشان متخصص علوم سیاسی و تحلیل و تفسیر آن نیستند ، متوجه بشوند ، که خود کتاب گراهام فولر در باره ایران ، به ذات خود ، یک جنگ ایده ئولوژیک ، در راستای منافع امپریالیسم آمریکا است .

نقطه حرکت بیان اندیشه لنین بر گرفته از اندیشه های تئوریسین معروف جنگ وسیاست از آثار آفسر آلمانی و تئوریسن معروف ژئواستراتژی بنام : کارل فلیپ گوتلیب کلوزویچ Clausewitz Carl Philipp Gottlieb von متولد 1780 – مرگ 1831 . مایه گرفته است . که می گوید :
«...» سیاست مرکب از مجموعه ای است ، که جنگ بخشی از آن است . به عبارت دیگر ، جنگ یک دولت علیه دولت دیگر در واقع در راستای دنباله سیاست عملی دولت متخاصم و سلطه طلب است . لنین بر این سخن :کلوزویچ ،این جمله را اضافه می کند : که سیاست در هنگام جنگ نیز بدون تغیر ذات خود ، در راستای اهداف خود ادامه می دهد . (اینجا منظور سیاست یک کشور ، خصوصا سیاست کشورهای سلطه طلب منظور است . ماخذ -|(1)
فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران 22 بهمن 1357-، روی کا آمدن یک نظام مذهبی ، به رهبری آیت ایت الله خمینی ، جنگ عراق علیه ایران ، به مدت 8 سال ، و معروف به جنگ خلیج فارس ، دوجنگ دیگر 1993 ، 2001 ، آمریکا و متحدان اش علیه صدام حسین ، در حقیقت در راستای سیاست نظامی آمریکا و متحدان منطقه و اروپای غربی این کشور برای تحکیم قدرت نظامی واقتصا دی و سلطه بلامنازع این کشور ها به منابع نفت خاورمیانه بود ، که دنباله آن با نام بهار اعراب هنوز ادامه دارد .
با این مقدمه و استناد به تفسیر لنین ، در باره جنگ و سیاست ، رهبر به ظاهر « انقلاب انترناسیونالیستی طبقه کارگر، به رهبری حزب بلشویک ، یعنی شخص خود لنین ، در بخش پایانی کتاب گراهام فولر، که بوسیله جاسوس یک قدرت دیگر امپریالیستی ، یعنی آمریکا ، بزرگترین قدرت استعماری جهان سرمایه داری امروز ، برای تکه بر این اصل در علم سیاست و ژئوپولیتیک است : که قدرت های استعماری چه با پوشش ظاهری و عوامفریبانه شان « دموکراسی آمریکائی – دموکراسی انگلیسی – سوسیالیزم روسی یا چینی...و.. همه این قدرت ها ، قدرت های استعماری هستند و سیاست این قدرت ها نیز در راستای پیشبرد این اهدافشان یعنی چپاول ثروت های ملت های ضعیف و عقب مانده است و بس . منتها برای رسیدن به این اهداف ، شرایط زمان و مکان ، فرهنگ و شعور اجتماعی و سیاسی ملت های استعمار شده نقش مهمی را در این رابطه ، یعنی رابطه استعمار گر ، با استعماره شده ، بازی می کنند .
گراهام فولر در بخش پایانی کتاب اش در صفحه 278 – 279 ، در باره گذشته ملت های خاورمیانه :اعراب ، ترکیه – وایران ، با یک طرفند کاملا جهت داده شده ، در راستای سیاست استعماری قدرت های بزرگ معاصر ، آمریکا ، اروپا ، روسیه تزاری و کمونیستی ،چنین می نویسد : «...» در واقع اکثر ملت های عمده خاورمیانه – شاید هر جای دیگر جهان – میراث یک گذشته شکوهمند را بدوش می کشند .
هم ترکها و هم عرب ها میتوانند در نگاه به گذشته ، زمانی را به یاد بیاورند که مقام فرمانروایان «امپراطوری های بزرگ » در صحنه جهانی اقداماتی پیروزمندانه و خارق العاده انجام داده اند . اعراب در کمند این واقعیت گرفتار ند که واقعیت امروزی با رویای یک جهان متحد ، فاصله دارد ، وحدت عربی ، رویای فریبندهای است ،که نظام سیاسی عرب هنوز خواهان بازر آفرینی آن در عصر جدید است . اما اعراب بیش از آنکه دسیسه های امپریالیستی را عامل شکست در رسیدن به هدف خود تلقی کنند ، خود را به خاطر شکست در تحقیق دوبارهً آرمان وحدت عربی سرزنش می کنند . با وجود این ، تلاش برای تحقیق این هدف ، حتی امروز هم مانع از فرایند عادی توسعه کشور های عربی می شود .
گراهام فولر ، بعد از این نظریه پردازی در رابطه با عدم وجود وحدت ملت های عرب ، از منظر خود ، یعنی ، افسر اطلاعاتی بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ، یعنی ایالات متحده آمریکا ، این بار در باره کشور ترکیه ، یکی از کشورهای همسایه ایران ، چنین می نویسد : ترکیه نیز پس از جنگ جهانی اول به درک روشنی از این واقعیت رسید که کنار گذاشتن ادعا های قدرت عثمانی ، انتخاب دل خواسته و آگاهانه اکثریت عظیم روشنفکران و سردمداران سیاسی ترکیه بود . این گروه از دشمنان خارجی که میخواستند حتی مرزهای ترکیه جدید را که پس از سقوط امپراطوری عثمانی در سال 1918 تشکیل شده بود ، کوچکتر کنندو این کشور را وادار کنند تا در چهار چوب مرزهای پرتنش تر و دشوار تر به حیات خود ادامه دهد با موفقیت به وسیله آتاتورک دفع شدند و ترک ها توانستند آبروی خود را حفظ بکنند .
آقای گراهام فولر ، این بار در باره ایران گذشته و ایران بعد از جنگ اول جهانی در صفحه 279 کتاب اش چنین می نویسد : اما ا فتخارات ایران مصون از دستبرد بر جای نماند و رهبری ایران احتمالا به اندازه ترک ها عملی فکر نمی کرد .
در حالیکه ترکیه به عنوان یک کشور ، رویهمرفته از بابت منزلت و اعتبار نسبی خود در جهان خشنود است ، روان جمعی ایرانیان عمیقاً سرشار از احساس قربانی بودن است . پذیرش این نکته که نیروهای خارجی توانائی اعمال نفوذ در ایران را دارند ، تمایلی حتی نیرومند تر را برای شکستن پشت این نیروها پدید آورده است . تشکیل سلسله شیعی صفوی در سال 1499 ، موجد یکی از آخرین کوشش های نفسگیر ایرانیان برای اعادهً مرزهای امپراطوری باستانی ایران شد . وصفویان برای مدتی و قبل از آنکه بسیار فراتر از توانائی خود برای تحقق خواست هایشان گام بردارند ، با به چالش کشیدن دنیای سنی ترکیه عثمانی و حرکات جسورانه در قلمروهای ایران قدیم در افغانستان و آسیای میانه ، بر منطقه ای تاثیر ی نیرومند برجای گذاشتند .
آقای گراهام فولر ، این پاراگراف را ، با این جمله به پایان میبرد : بجز یکی دو مورد درخشش دوباره قدرت امپراطوری ، قرون باقیمانده ، خاطره خفت بار را به یاد دارد که ایران دیگر حاکم بر سرنوشت خویش نبوده است (ماخذ – صفحه 279 کتاب قبله عالم ژئوپولیتیک ایران . )
بعد همین مامور سازمان اطلاعاتی ، بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ادامه می دهد : به رغم آنکه باز گشت به «دوران امپراطوری » برای بیشتر کشور های جهان د ر خاکستر های جنگ جهانی اول مدفون شد، دوپادشاه مهم و جاه طلب سلسله پهلوی ، به آرامی ، باسنجید گی ، و بگونه ای واقعبینانه در چهار چوب شرایط سیاسی قرن بیستم ، سعی کردند ، قدرت ایران را بار دیگر تعریف کنند . رضا شاه شروع به ساختن زیر بنای اساسی کشور کرد که برای گسترش قدرت ایران در جهان ضرورت داشت . محمد رضا شاه ، بر اساس ساختار حکومت ملی ایجاد شده بوسیله پدرش این نهاد ها را گسترش داد و دیدگاهی سیاسی اتخاذ کرد که ناظر بر دعوی جدی شاه برای تبدیل شدن به پنجمین قدرت بزرگ جهان بود . گراهام فولر ادامه می دهد و چنین می نویسد : با نگاه به گذشته ، می توان دید که این هدف ها متظاهرانه و غیر قابل حصول بوده اند . بعلاوه این هدف با عدم تعادل جدی یک سیاست تحریف شده برخورد کرد ، که نهایتا به از میان رفتن کنترل آهنگ توسعه اجتماعی و حتی بازگشت بیگانگان به نوعی سلطه (محدود) فنی و اعمال فشار فرهنگی بر جامعه ایران منجر شد . اقدامات امنیتی خشن در داخل کشور ، که شاید هم بی شباهت به بعضی از رژیم های یکه تاز جهان سوم یا دنیای کمونیستی نبود - و فقط زیر فشار آمریکا تا اندازه ای تقلیل یافت –سقوط نهائی رویائی پهلوی را تسریع کرد ، اما شاه سابق به رغم نارسائی های آشکار و مستندی که داشت ، نوعی دیدگاه فراگیر را از قدرت جهانی ایران نون بسط داد ، که همراه با در آمد هنگفت نفت ، شاید می توانست دست کم تحقق بخشی از آن را نوید دهد .
گراهام فولر بعد از ایت تحلیل و تفسیر های مخصوص مکتب سازمان اطلاعاتی سیا ، این بار به دیدگاه :« رال پولیتیک : Realpolitik - » روی می آورد و چنین ادامه می دهد : ریشخند کردن بلند پروازی های شاه آسان است . از چشم انداز کنونی خود به راحتی می توانیم ببینیم که چرا شاه از توانائی های خود دریافت نادرستی داشت – بخصوص کرماندن او در مقابل عدم تعادل های حساس سیاسی ، اجتماعی ،و اقتصادی که در کشورش بسط می یافت ، وبیزاری عظیم مردم از مسیر نادرستی که توسعه در آن اتفاق می افتاد . – اگر فقط شاه نسبت به این تحولات منفی کور می بود ، کیفر خواست او میتوانست شدید تر باشد . اما گروهای متعدد مشاوران خارجی ، کارشناسان ، و ناظرانی از کشور های مختلف نیز در ایران حضور داشتند ، که نتوانستند عمق نادرستی مسیر توسعه اجتماعی را درک کنند . . گرچه عده ای از نا ظران به طرز پیشگویانه از بابت ماهیت نا متعادل توسعه ایران احساس نگرانی می کردند ، اما تا سالهای پایانی نزدیک به چهل سال حکومت شاه ، معدود بودند کسانی که سیاست های شاه را دارای نارسائی های مرگبار توصیف کرده باشند .
* * *
هیچ پژوهشگر صاحب وجدان و صداقت روشنگری ، در راستای یافتن حقیقت واقعه ، نمی تواند در مقابل این نوشته های گراهام فولر ، و توهین های پشت پرده او به ملت ایران ، این جاسوس حرفه بزرگترین قدرت استعمار نوین دولتی چون آمریکا ، و جنایاتی که این قدرت استعماری در طول تاریخ نسبت به ملت های ضعیف در راستای غارت و چپاول ثروت های انسانی و مادی این ملت ها انجام داده است ، بی تفاوت از کنار نوشته های گراهام فولر در رابطه با ایران ، و محمد رضاشاه پهلوی ، آخرین پادشاه این کشور بگذرد . با تمام معذرت از خواننده ایرانی ، آقای گراهام فولر یا ملت ایران را احمق حساب می کند یا خودشان را به حماقت زده اند . از آنجائیکه تحلیل و تفسیر مسائل تاریخی و سیاسی ، در راستای جستجوی حقیقت ، دور از هرنوع مجادله فکری با استناد به مدارک معتبر و صادق پیش برود ، در اینجا برای آگاهی هموطنان گرامی ام ، به اثر معروف یک آمریکائی دیگر ، که مثل آقای گراهام فولر نیز در دستگاه
اطلاعاتی دیگر آمریکا بنام : NSA، : National Security Agency, در زمینه اقتصادی کشورهای جهان در راستای از بین بردن اقتصاد سالم این کشورها و وابسته کردن اقتصاد آنان ن به اقتصاد آمریکا ، سالها فعالیت داشتند ، خواانندگان را با نام و اثر بارزش او آشنا میکنم . جان پرکینز:John Perkins- واثر با ارزش او :
The Secret History of the American Empire (2007), Plume (publishing

راهنمائی می کنم . اهمیت این کتاب برای شناخت ماهیت سیاست امپریالیستی آمریکا یا کشورهای چون ایران در این است که شخص جان پرکینز نه تنها ایران را می شناسد بلکه برای عملی کردن سیاست های استعماری آمریکا در ایران در زمان محمد رضا شاه بارها به ایران سفر کرده است و با شاه ایران ملاقات های متعددی داشت .

* * *

جان پرکینز (John Perkins) نویسنده آمریکایی است. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی است که در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.
او سال 1945 در شهر هانور در نیو همپشیر در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. حرفهٔ او در آغاز به طوری که در کتابش تحت عنوان «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» می‌گوید، کار در عرصهٔ امور مالی و اقتصادی برای سازمان‌هایی نظیر سازمان امنیت ملی و شرکت‌های چند ملیتی بوده‌است. او پس از حادثهٔ11 سپتامبر تصمیم می‌گیرد به کار نویسندگی روی بیاورد و به عنوان فردی که از درون نظام بر خاسته، ترفندهای ایالات متحدهٔ آمریکا و شرکت‌های چند ملیتی را برای تسلط بر جهان افشا کند. او سال‌ها پیش از حادثهٔ 11 سپتامبر می‌خواست کتاب «اعترافات جنایتکار اقتصادی» را بنویسد ولی همواره او را تطمیع می‌کردند و با تهدید و رشوه مانع افشاگری‌های او می‌شدند. ولی سرانجام او با نوشتن «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» به جهان ادبیات و فعالیت‌های اجتماعی و طبیعت دوستانه روی می‌آورد. در مورد نوشتن کتاب «اعترافات...» دخترش به او می‌گوید: «نگران نباش پایا، اگر اتفاقی برای تو روی داد، من ادامه می‌دهم، بخاطر بچه‌هایم که باید در امنیت در این کشور زندگی کنند». نظریهٔ جان پرکینز حادثهٔ 11 سپتامبر را با تمام جنایاتی که ایالات متحدهٔ آمریکا با تکیه به افرادی مثل خود او در جهان مرتکب شده‌است، مرتبط می داند. او در یک خانوادهٔ قدیمی پروتستان کلوینیست و یا اخلاق چنین آئینی پرورش یافته‌است.
در سال 1970 در یک شرکت بین‌المللی به نام «من» به عنوان مشاور استخدام می‌شود. این نخستین حرفهٔ او به عنوان «جانی اقتصادی» است. آموزش او برای چنین حرفه‌ای عبارت است که مقروض ساختن کشورهای در حال توسعه و فراهم آوردن موقعیتی که سلطهٔ و منافع اقتصادی امپراتوری کلان آمریکا و شرکت‌های چند ملیتی را ممکن سازد. او با عمر توریخوس رئیس جمهور پاناما و جیم رولدوس اگیرا رئیس جمهور اکوادور ملاقات می‌کند. این دو رئیس جمهور نسبت به سیاست‌های آمریکا مظنون بودند و به همین علت با پیشنهادات او موافقت نمی‌کنند. این دو رئیس جمهور هر دو در سانحهٔ هوایی جانشان را از دست می‌دهند (یکی در تاریخ 24 مه 1981 و دیگری در 31 ژوئیه1981). پرکینز بر این باور است که این دو سانحه ساختگی بوده‌است و آنها را مأمورین سازمان سیا کشته‌اند که معمولاً در همه جا در سایهٔ افرادی نظیر خود او حرکت می‌کنند. این مأمورین سایه را در زبان حرفه‌ای شغال می‌نامند. آشنایی با نویسندهٔ بریتانیایی گراهام گرین در پاناما موجب شد او بیش از پیش به ادبیات نزدیک شده و برای نوشتن کتاب تشویق شود. این ملاقات برای او نقطهٔ عطف محسوب می‌شود. در سال 1980 پس از بیدار شدن وجدان آگاهش و تنش روانی شدید، از حرفهٔ «جنایتکار اقتصادی» استعفا می‌دهد.
من راقم این سطور کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی را در زبان فرانسه مطالعه کرده و از آن اثر در نقد کتاب : قبله عالم ژئوپولیتیک ایران ، استفاده کرده و نتیجه آنرا امروز در اختیار هموطنان ام می گذارم. فروپاشی نظام سلطنتی در ایران و روی کار نظام جهل و استبداد « جمهوری اسلامی » به رهبری ایت الله خیمینی و یک مشت آخوند همراه با « روشنفکران اسلامی » در راستای سیاست استعمار نوین آمریکا در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سابق ، و حفظ سلطه آمریکا و غرب ، بر منطقه حساس خاورمیانه و منابع نفتی این منطقه ، همراه با تجربه استعمار این منطقه توسط بریتانیای کبیر است که این کشور دو قرن سابقه حضور در این منطقه و هندوستان را دارد . همه این مطالب را تاکنون در مقالات متعدد به تفسیر توسط این صاحب قلم و سایر تحلیلگران سیاسی چه ایرانی و چه مفسرین خارجی بیان کرده اند . در اینجا فقط بطور مختصر ، کانال های ارتباطی آمریکا و سازمان های تروریستی اسلامی ، اخوان المسلمین ، فدائیان اسلام و خمینی و اطرافیان او با ایالات متحده آمریکا ، فرانسه ، انگلستان ، که در سرنگونی رژیم پهلوی نقش موثر داشتند و هنوز دارند ، بطور مختصر بیان میکنیم و به نقد کتاب : قبله عالم ژوپولیتیک ایران ، به قلم گراهام فولر پایان می دهیم .
* * *

سپتامبر 1953،جوان 27 ساله عرب مصری ،بنام سعید رمضان،
میهمان افتخاری آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا ، در کاخ سفید !
در سپتامبر 1953 ، با لاترین مقام اجرائی ایالات متحده آمریکا ، یعنی ریاست جمهوری این کشور ، همراه با یک عده استادان «اسلام شناس آمریکا !» با مشارکت رسمی دانشگاه معروف پرنیستون ، و کتابخانه کنگره آمریکا ، مدت یک هفته ،از جوانی بنام سعید رمضان که داماد حسن البنا بود رسمآ برای« بحث و فحص و تبادل اندیشه در باره اسلام »،به آمریکا دعوت شده بود . درآن زمان سعید رمضان به خاطرترورفهمی النقره چی نخست وزیر کشور مصر توسط تروریست های اخوان المسلمین ، در 12 فوریه 1949،اتفاق افتاد ، وبه دنبال آن نیز خود حسن البنا ، توسط ماموران مخفی دولت مصر ، به قتل رسید ، بخاطر اینکه داماد حسن البنا بود، با وجود سن 27 ساله اش ،آن زمان رهبر ی اخوان المسلمین را بر عهده داشت.
.چرا ایالات متحده آمریکا ، این جوان 27 ساله عرب مسلمان را را با چنان تشریفات در کاخ سفید پذیرائی میکند و با استادن معتبر و«اسلام شناسان آمریکائی ، که «درد اسلام دارند !!!»، یک هفته جلسه بحث و تفحص می گذارند؟در کشوری چون مصر با سابقه طولانی فرهنگ عرب و اسلامی ،و دانشگاه معروف الازهر ، اسلام شناسی در حٌد جوان 27 ساله مصری نبود؟این مسئله را یک محقق آمریکائی ، متخصص مسائل سیاسی خاورمیانه بنام روبرت دریفوس در کتابی در زبان انگلیسی بنام بازی شیطانی (*) توضیح و تفسیر می کند .ا ین مراسم دعوت از یک جوان 27 ساله عرب مصری و عضو سازمان تروریستی اخوان المسلمین ، توسط هموطن گرامی با نام فروزنده فرزاد ، با آدرس سایت ذکر شده در زیر (*) تحلیل و تفسیر شده اند. ما در اینجا ، این موضوع را از جنبه دیگر تحقیق و تفسیر خواهیم کرد .
1-اولأ به تاریخ دعوت سعید رمضان به کاخ سفید ، خوب دقیق بشویم. آیزنهاور ،و مشاوران اش ، سعید رمضان را در ماه سپتامبر 1953 ، به کاخ سفید دعوت می کنند. چرا؟ ماه سپتامبر 1953 ، درست یک ماه بعد از کودتای 28 مرداد 1332، یعنی 19 اوت 1953 است ،ا یالات متحده آمریکا ،و انگلیس ، به کمک سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی خود، به رهبری :کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt-1916-2000)، نوه تئودور روزولت ، رئیس جمهور زمان جنگ آمریکا ، با عملیاتی طراحی شده ، با نام رمزی:TP-Ajax ، برای آمریکائیان ، و با نام رمزی:Operation Boot، برای انگلیسی ها ، همراه با ماموران ایرانی خود و یک مشت افسران ارتش ،و روحانیون بی وطن ، وبی سواد و نادان ، شیفته قدرت و ثروت،و یک مشت لات و چاقوکش ها ، توانستند دولت قانونی مصدق را فقط و فقط بجرم تلاش بر ملی کردن صنایع نفت ، سرنگون بکنند،در راستای این تجربه «موفقیت آمیز استعمار » است ،که یک ماه بعد از سقوط دکتر مصدق و استفاده طراحان کودتا از دین و مذهب و آخوند ، و یک مشت لات و چاقوکش ، جوان 27 ساله عرب ، تروریست ، و ماجراجوئی چون سعید رمضان ، رهبر اخوان المسلمین را با جلال و جبروت ، به کاخ سفید دعوت می کنند.معادل این جوان مصری ماجراجو در حزب اخوان المسلمین ، جوان دیگری ازدیگر کشور مسلمان چون ایران، بنام نواب صفوی ، با دستیاران و پشتیبانان مذهبی اش ، که عملأ امتحان اش را با انواع ترور های سیاسی، در ایران ،با موفقیت ، زیر پوشش فدائیان اسلام ، انجام داده بود ،ما ایرانیان نیز داشتیم . نواب صفوی و فدائیان اسلام برای خنثی کردن نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق طراحی شده بود ،واخوان المسلمین برای خنثی
کردن ناسونالیزم عرب ، به رهبری شخصیت های ملی و افسران مصری چون عبدالناصرمورد استفاده امپریالیزم استعمار گر قرار می گرفت .
سعید رمضان مصری رهبر اخوان المسلمین متولد 1926 میلادی بود،سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ، رهبر فدائیان اسلام ،متولد 1933 میلادی ،یعنی 1313، شمسی بود،اختلاف سنٌی شان 7 سال بیشتر نبود.
هر دو جوان نا آگاه ، ولی با سر پرشور ، غرق در یک مشت خرافات مذهبی ، شیفته شهرت ،و نام آوری ، بهترین عنصر برای سازمان های تروریستی برای اجرای اهداف سیاسی کوتاه و میان و دور مدت قدرت های استعماری بودند.
بعد از سقوط دولت دکتر مصدق ،آیت الله کاشانی،و فرزندان اش به کمک دربار و اربابان اش به جاه و مقام و منزلت می رسند، اماً سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ،که تاریخ مصرف اش تمام شده بود در 27 دی ماه 1334 اعدام می گردد.ماخذ(3)

کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا .
بیش از یک قرن است ،که بخشی از محصلین ایرانی ، برای ادامه تحصیل ، چه از طریق خود دولت ،و چه از طریق فردی و هزینه شخصی ، به اروپا و آمریکا می روند. بخشی از این ایرانیان ، بعد از پایان تحصیلات خود ، به ایران برمی گردند ،و بخشی نیز در همان کشور ها میمانند و به زندگی خود ادامه می دهند . وجود این ایرانیان دانشجو ،که مسلما بخشی از آنان در آینده به مقام های عالی رتبه مدیریت کشور خواهند رسید ، مورد توجه سازمان های اطلاعاتی کشورهای مقیم این دانشجویان هستند. به تناسب فعالیت سیاسی علنی و مخفی این دانشجویان ، سازمان های اطلاعاتی این کشورها ، روی این دانشجویان ، مطالعه روانشناسی ، شناخت شخصیت ، آگاهی از نکات ضعف و قدرت آنان می کنند . عبدالصمد کامبخش (متولد 1282-مرگ 1350) در طول دواقامت برای تحصیل در روسیه ، در رشته مهندسی هواپیما در سال 1307 ، توسط سازمان های اطلاعاتی شوروی ، تبدیل به عامل اطلاعاتی روسیه می شود .این اصل شامل سایر کشور های رقیب نیز می شود .در 50 سال گذشته ، ایرانیانی که در غرب تحصیل می کردند ، مسلمأ تعدادی از آنان به سازمان های اطلاعاتی این قدرت ها جذب شده اند. در اینجا به شبکه ارتباطی ایرانیان مقیم خارج را به استناد به نوشته های خودشان ، در زمان انقلاب را از مد نظر می گذارنیم :

«..» یزدی هم چنین تاکید می کند که ارتباطاتی که او، صادق قطب زاده و بنی صدر با کمک دولت فرانسه با آمریکا سازمان دادند، تنها کانال های ارتباطی میان خمینی و آمریکا نبود. او اضافه می کند که: « در آن زمان رهبران انقلاب از سه کانال با آمریکا ارتباط داشتتند: یکی در فرانسه بود که مدارکش منتشر شده است، یک کانال در ایران توسط شورای انقلاب، مهندس بازرگان، آیت اله موسوی اردبیلی و دکتر سحابی با سولیوان بود. کانال سوم، ارتباط و مذاکرات مستقیم دکتر بهشتی با سولیوان بود. استمپل در درکتابش (درون انقلاب ایران به قلم حان استمپل )هر دو کانال ارتباطی در تهران را شرح می دهد اما در باره مذاکره دکتر بهشتی با سولیوان چیزی ننوشته است .

آیت اله بهشتی یکی از مرتجع ترین و تبه کارترین همدستان خمینی و فردی بسیار با نفوذ در رهبری روحانیت بود. او یکی از معماران قتل عام انقلابیون و کمونیستها بود که در 20 ژوئن 1981 شروع شد. او یک ماه بعد از این تاریخ در یک بمب گذاری در ساختمان مقر حزب جمهوری اسلامی، کشته شد. از همان روزهای آغاز انقلاب، شایعات بسیاری در مورد رابطه مستقیم او با آمریکا بود. یزدی با جزئیات تاکید می کند که تماس های بین آیت اله بهشتی و مقامات آمریکایی هم از طریق سفارت آمریکا در ایران و هم از طریق مسافرت های وی به آمریکا صورت می گرفت. یزدی ارتباطات بهشتی را "کلید گم شده" برای روشن کردن بیشتر تصویر مذاکرات بین آمریکا و روحانیت اطراف خمینی می خواند. حتی یزدی که خودش یک مهره کلیدی در میان مشاوران سیاسی خمینی در آن زمان بود، در مورد ارتباطات بهشتی در بی خبری نگهداشته شده بود. به هر حال بنظر می آید بهشتی یکی از مهمترین و مخفی ترین کانال های ارتباط با آمریکا بود.
یزدی می گوید: «آقای دکتر بهشتی چند ماه قبل از سفر من به نجف و بعد به پاریس، به آمریکا آمد. مدتی هم پیش من –در هوستون- بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن – و نیویورک – رفت. ایشان در جلسات ایرانی ها در نیویورک و واشنگتن حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیویورک بود، چکار می کرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. به نظر من این مهم است که همزمان با مذاکره شورای انقلاب با سولیوان، دکتر بهشتی هم جداگانه با سولیوان مذاکره می کرده است، این نیاز به یک مقدار تحقیقات بیشتر دارد. هم چنان که مشخص نیست هویزر که به ایران آمد آیا با آقای بهشتی دیدار داشته است یا نه.»
در این مصاحبه، یزدی می گوید که وقتی دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند، مدارکی در مورد مذاکرات آیت اله بهشتی با سولیوان بدست آوردند، اما خمینی مانع انتشار علنی این اسناد شد. دلیل او این بود: « بهشتی عضو شورای انقلاب است و لازم نیست این اسناد پخش شوند.» یزدی می گوید منبع این خبر، عباس عبدی است. عباس عبدی یکی از رهبران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کردند، بود. سپس تبدیل به "روزنامه نگار" و فعال جناح "اصلاح طلب" حکومت شدند (ماخذ :4)

پایان .
پاریس 22 ژوئن 2013 .
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، و نام سایت کاملا آزاد است .
----------------------------------------------------------
۱
http://www.lampe-tempete.fr/Clausewitz.html

2-
http://en.wikipedia.org/wiki/John_Perkins_(author)
3-
https://fr.wikipedia.org/wiki/Sa%C3%AFd_Ramadan
4-

http://www.sarbedaran.org/hagh/hagh40/hagh40-guadelop.htm