نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران - بخش هشتم ،بخش پایانی
دوشنبه ۳ تير ۱۳۹۲ - ۲۴ ژوين ۲۰۱۳
کاظم رنجبر
|
نقدی بر کتاب : قبله عالم – ژئوپولیتیک ایران .
. به قلم گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر . انتشارات : نشر مرکز چاپ پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .
کاظم رنجبر دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
بخش هشتم ،بخش پایانی
مقدمه : قبل از توضیح و تفسیر بخش پایانی نقد کتاب : قبله عالم ژئوپولیتیک ایران به قلم گراهام فولر ، به نظریه لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 ، به رابطه جنگ و سیاست نظر بسیار کوتاه می اندازیم ، تا خوانندگان این نقد ، که مسلما اغلبشان متخصص علوم سیاسی و تحلیل و تفسیر آن نیستند ، متوجه بشوند ، که خود کتاب گراهام فولر در باره ایران ، به ذات خود ، یک جنگ ایده ئولوژیک ، در راستای منافع امپریالیسم آمریکا است .
نقطه حرکت بیان اندیشه لنین بر گرفته از اندیشه های تئوریسین معروف جنگ وسیاست از آثار آفسر آلمانی و تئوریسن معروف ژئواستراتژی بنام : کارل فلیپ گوتلیب کلوزویچ Clausewitz Carl Philipp Gottlieb von متولد 1780 – مرگ 1831 . مایه گرفته است . که می گوید :
«...» سیاست مرکب از مجموعه ای است ، که جنگ بخشی از آن است . به عبارت دیگر ، جنگ یک دولت علیه دولت دیگر در واقع در راستای دنباله سیاست عملی دولت متخاصم و سلطه طلب است . لنین بر این سخن :کلوزویچ ،این جمله را اضافه می کند : که سیاست در هنگام جنگ نیز بدون تغیر ذات خود ، در راستای اهداف خود ادامه می دهد . (اینجا منظور سیاست یک کشور ، خصوصا سیاست کشورهای سلطه طلب منظور است . ماخذ -|(1)
فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران 22 بهمن 1357-، روی کا آمدن یک نظام مذهبی ، به رهبری آیت ایت الله خمینی ، جنگ عراق علیه ایران ، به مدت 8 سال ، و معروف به جنگ خلیج فارس ، دوجنگ دیگر 1993 ، 2001 ، آمریکا و متحدان اش علیه صدام حسین ، در حقیقت در راستای سیاست نظامی آمریکا و متحدان منطقه و اروپای غربی این کشور برای تحکیم قدرت نظامی واقتصا دی و سلطه بلامنازع این کشور ها به منابع نفت خاورمیانه بود ، که دنباله آن با نام بهار اعراب هنوز ادامه دارد .
با این مقدمه و استناد به تفسیر لنین ، در باره جنگ و سیاست ، رهبر به ظاهر « انقلاب انترناسیونالیستی طبقه کارگر، به رهبری حزب بلشویک ، یعنی شخص خود لنین ، در بخش پایانی کتاب گراهام فولر، که بوسیله جاسوس یک قدرت دیگر امپریالیستی ، یعنی آمریکا ، بزرگترین قدرت استعماری جهان سرمایه داری امروز ، برای تکه بر این اصل در علم سیاست و ژئوپولیتیک است : که قدرت های استعماری چه با پوشش ظاهری و عوامفریبانه شان « دموکراسی آمریکائی – دموکراسی انگلیسی – سوسیالیزم روسی یا چینی...و.. همه این قدرت ها ، قدرت های استعماری هستند و سیاست این قدرت ها نیز در راستای پیشبرد این اهدافشان یعنی چپاول ثروت های ملت های ضعیف و عقب مانده است و بس . منتها برای رسیدن به این اهداف ، شرایط زمان و مکان ، فرهنگ و شعور اجتماعی و سیاسی ملت های استعمار شده نقش مهمی را در این رابطه ، یعنی رابطه استعمار گر ، با استعماره شده ، بازی می کنند .
گراهام فولر در بخش پایانی کتاب اش در صفحه 278 – 279 ، در باره گذشته ملت های خاورمیانه :اعراب ، ترکیه – وایران ، با یک طرفند کاملا جهت داده شده ، در راستای سیاست استعماری قدرت های بزرگ معاصر ، آمریکا ، اروپا ، روسیه تزاری و کمونیستی ،چنین می نویسد : «...» در واقع اکثر ملت های عمده خاورمیانه – شاید هر جای دیگر جهان – میراث یک گذشته شکوهمند را بدوش می کشند .
هم ترکها و هم عرب ها میتوانند در نگاه به گذشته ، زمانی را به یاد بیاورند که مقام فرمانروایان «امپراطوری های بزرگ » در صحنه جهانی اقداماتی پیروزمندانه و خارق العاده انجام داده اند . اعراب در کمند این واقعیت گرفتار ند که واقعیت امروزی با رویای یک جهان متحد ، فاصله دارد ، وحدت عربی ، رویای فریبندهای است ،که نظام سیاسی عرب هنوز خواهان بازر آفرینی آن در عصر جدید است . اما اعراب بیش از آنکه دسیسه های امپریالیستی را عامل شکست در رسیدن به هدف خود تلقی کنند ، خود را به خاطر شکست در تحقیق دوبارهً آرمان وحدت عربی سرزنش می کنند . با وجود این ، تلاش برای تحقیق این هدف ، حتی امروز هم مانع از فرایند عادی توسعه کشور های عربی می شود .
گراهام فولر ، بعد از این نظریه پردازی در رابطه با عدم وجود وحدت ملت های عرب ، از منظر خود ، یعنی ، افسر اطلاعاتی بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ، یعنی ایالات متحده آمریکا ، این بار در باره کشور ترکیه ، یکی از کشورهای همسایه ایران ، چنین می نویسد : ترکیه نیز پس از جنگ جهانی اول به درک روشنی از این واقعیت رسید که کنار گذاشتن ادعا های قدرت عثمانی ، انتخاب دل خواسته و آگاهانه اکثریت عظیم روشنفکران و سردمداران سیاسی ترکیه بود . این گروه از دشمنان خارجی که میخواستند حتی مرزهای ترکیه جدید را که پس از سقوط امپراطوری عثمانی در سال 1918 تشکیل شده بود ، کوچکتر کنندو این کشور را وادار کنند تا در چهار چوب مرزهای پرتنش تر و دشوار تر به حیات خود ادامه دهد با موفقیت به وسیله آتاتورک دفع شدند و ترک ها توانستند آبروی خود را حفظ بکنند .
آقای گراهام فولر ، این بار در باره ایران گذشته و ایران بعد از جنگ اول جهانی در صفحه 279 کتاب اش چنین می نویسد : اما ا فتخارات ایران مصون از دستبرد بر جای نماند و رهبری ایران احتمالا به اندازه ترک ها عملی فکر نمی کرد .
در حالیکه ترکیه به عنوان یک کشور ، رویهمرفته از بابت منزلت و اعتبار نسبی خود در جهان خشنود است ، روان جمعی ایرانیان عمیقاً سرشار از احساس قربانی بودن است . پذیرش این نکته که نیروهای خارجی توانائی اعمال نفوذ در ایران را دارند ، تمایلی حتی نیرومند تر را برای شکستن پشت این نیروها پدید آورده است . تشکیل سلسله شیعی صفوی در سال 1499 ، موجد یکی از آخرین کوشش های نفسگیر ایرانیان برای اعادهً مرزهای امپراطوری باستانی ایران شد . وصفویان برای مدتی و قبل از آنکه بسیار فراتر از توانائی خود برای تحقق خواست هایشان گام بردارند ، با به چالش کشیدن دنیای سنی ترکیه عثمانی و حرکات جسورانه در قلمروهای ایران قدیم در افغانستان و آسیای میانه ، بر منطقه ای تاثیر ی نیرومند برجای گذاشتند .
آقای گراهام فولر ، این پاراگراف را ، با این جمله به پایان میبرد : بجز یکی دو مورد درخشش دوباره قدرت امپراطوری ، قرون باقیمانده ، خاطره خفت بار را به یاد دارد که ایران دیگر حاکم بر سرنوشت خویش نبوده است (ماخذ – صفحه 279 کتاب قبله عالم ژئوپولیتیک ایران . )
بعد همین مامور سازمان اطلاعاتی ، بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ادامه می دهد : به رغم آنکه باز گشت به «دوران امپراطوری » برای بیشتر کشور های جهان د ر خاکستر های جنگ جهانی اول مدفون شد، دوپادشاه مهم و جاه طلب سلسله پهلوی ، به آرامی ، باسنجید گی ، و بگونه ای واقعبینانه در چهار چوب شرایط سیاسی قرن بیستم ، سعی کردند ، قدرت ایران را بار دیگر تعریف کنند . رضا شاه شروع به ساختن زیر بنای اساسی کشور کرد که برای گسترش قدرت ایران در جهان ضرورت داشت . محمد رضا شاه ، بر اساس ساختار حکومت ملی ایجاد شده بوسیله پدرش این نهاد ها را گسترش داد و دیدگاهی سیاسی اتخاذ کرد که ناظر بر دعوی جدی شاه برای تبدیل شدن به پنجمین قدرت بزرگ جهان بود . گراهام فولر ادامه می دهد و چنین می نویسد : با نگاه به گذشته ، می توان دید که این هدف ها متظاهرانه و غیر قابل حصول بوده اند . بعلاوه این هدف با عدم تعادل جدی یک سیاست تحریف شده برخورد کرد ، که نهایتا به از میان رفتن کنترل آهنگ توسعه اجتماعی و حتی بازگشت بیگانگان به نوعی سلطه (محدود) فنی و اعمال فشار فرهنگی بر جامعه ایران منجر شد . اقدامات امنیتی خشن در داخل کشور ، که شاید هم بی شباهت به بعضی از رژیم های یکه تاز جهان سوم یا دنیای کمونیستی نبود - و فقط زیر فشار آمریکا تا اندازه ای تقلیل یافت –سقوط نهائی رویائی پهلوی را تسریع کرد ، اما شاه سابق به رغم نارسائی های آشکار و مستندی که داشت ، نوعی دیدگاه فراگیر را از قدرت جهانی ایران نون بسط داد ، که همراه با در آمد هنگفت نفت ، شاید می توانست دست کم تحقق بخشی از آن را نوید دهد .
گراهام فولر بعد از ایت تحلیل و تفسیر های مخصوص مکتب سازمان اطلاعاتی سیا ، این بار به دیدگاه :« رال پولیتیک : Realpolitik - » روی می آورد و چنین ادامه می دهد : ریشخند کردن بلند پروازی های شاه آسان است . از چشم انداز کنونی خود به راحتی می توانیم ببینیم که چرا شاه از توانائی های خود دریافت نادرستی داشت – بخصوص کرماندن او در مقابل عدم تعادل های حساس سیاسی ، اجتماعی ،و اقتصادی که در کشورش بسط می یافت ، وبیزاری عظیم مردم از مسیر نادرستی که توسعه در آن اتفاق می افتاد . – اگر فقط شاه نسبت به این تحولات منفی کور می بود ، کیفر خواست او میتوانست شدید تر باشد . اما گروهای متعدد مشاوران خارجی ، کارشناسان ، و ناظرانی از کشور های مختلف نیز در ایران حضور داشتند ، که نتوانستند عمق نادرستی مسیر توسعه اجتماعی را درک کنند . . گرچه عده ای از نا ظران به طرز پیشگویانه از بابت ماهیت نا متعادل توسعه ایران احساس نگرانی می کردند ، اما تا سالهای پایانی نزدیک به چهل سال حکومت شاه ، معدود بودند کسانی که سیاست های شاه را دارای نارسائی های مرگبار توصیف کرده باشند .
* * *
هیچ پژوهشگر صاحب وجدان و صداقت روشنگری ، در راستای یافتن حقیقت واقعه ، نمی تواند در مقابل این نوشته های گراهام فولر ، و توهین های پشت پرده او به ملت ایران ، این جاسوس حرفه بزرگترین قدرت استعمار نوین دولتی چون آمریکا ، و جنایاتی که این قدرت استعماری در طول تاریخ نسبت به ملت های ضعیف در راستای غارت و چپاول ثروت های انسانی و مادی این ملت ها انجام داده است ، بی تفاوت از کنار نوشته های گراهام فولر در رابطه با ایران ، و محمد رضاشاه پهلوی ، آخرین پادشاه این کشور بگذرد . با تمام معذرت از خواننده ایرانی ، آقای گراهام فولر یا ملت ایران را احمق حساب می کند یا خودشان را به حماقت زده اند . از آنجائیکه تحلیل و تفسیر مسائل تاریخی و سیاسی ، در راستای جستجوی حقیقت ، دور از هرنوع مجادله فکری با استناد به مدارک معتبر و صادق پیش برود ، در اینجا برای آگاهی هموطنان گرامی ام ، به اثر معروف یک آمریکائی دیگر ، که مثل آقای گراهام فولر نیز در دستگاه
اطلاعاتی دیگر آمریکا بنام : NSA، : National Security Agency, در زمینه اقتصادی کشورهای جهان در راستای از بین بردن اقتصاد سالم این کشورها و وابسته کردن اقتصاد آنان ن به اقتصاد آمریکا ، سالها فعالیت داشتند ، خواانندگان را با نام و اثر بارزش او آشنا میکنم . جان پرکینز:John Perkins- واثر با ارزش او :
The Secret History of the American Empire (2007), Plume (publishing
راهنمائی می کنم . اهمیت این کتاب برای شناخت ماهیت سیاست امپریالیستی آمریکا یا کشورهای چون ایران در این است که شخص جان پرکینز نه تنها ایران را می شناسد بلکه برای عملی کردن سیاست های استعماری آمریکا در ایران در زمان محمد رضا شاه بارها به ایران سفر کرده است و با شاه ایران ملاقات های متعددی داشت .
* * *
جان پرکینز (John Perkins) نویسنده آمریکایی است. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی است که در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.
او سال 1945 در شهر هانور در نیو همپشیر در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. حرفهٔ او در آغاز به طوری که در کتابش تحت عنوان «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» میگوید، کار در عرصهٔ امور مالی و اقتصادی برای سازمانهایی نظیر سازمان امنیت ملی و شرکتهای چند ملیتی بودهاست. او پس از حادثهٔ11 سپتامبر تصمیم میگیرد به کار نویسندگی روی بیاورد و به عنوان فردی که از درون نظام بر خاسته، ترفندهای ایالات متحدهٔ آمریکا و شرکتهای چند ملیتی را برای تسلط بر جهان افشا کند. او سالها پیش از حادثهٔ 11 سپتامبر میخواست کتاب «اعترافات جنایتکار اقتصادی» را بنویسد ولی همواره او را تطمیع میکردند و با تهدید و رشوه مانع افشاگریهای او میشدند. ولی سرانجام او با نوشتن «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» به جهان ادبیات و فعالیتهای اجتماعی و طبیعت دوستانه روی میآورد. در مورد نوشتن کتاب «اعترافات...» دخترش به او میگوید: «نگران نباش پایا، اگر اتفاقی برای تو روی داد، من ادامه میدهم، بخاطر بچههایم که باید در امنیت در این کشور زندگی کنند». نظریهٔ جان پرکینز حادثهٔ 11 سپتامبر را با تمام جنایاتی که ایالات متحدهٔ آمریکا با تکیه به افرادی مثل خود او در جهان مرتکب شدهاست، مرتبط می داند. او در یک خانوادهٔ قدیمی پروتستان کلوینیست و یا اخلاق چنین آئینی پرورش یافتهاست.
در سال 1970 در یک شرکت بینالمللی به نام «من» به عنوان مشاور استخدام میشود. این نخستین حرفهٔ او به عنوان «جانی اقتصادی» است. آموزش او برای چنین حرفهای عبارت است که مقروض ساختن کشورهای در حال توسعه و فراهم آوردن موقعیتی که سلطهٔ و منافع اقتصادی امپراتوری کلان آمریکا و شرکتهای چند ملیتی را ممکن سازد. او با عمر توریخوس رئیس جمهور پاناما و جیم رولدوس اگیرا رئیس جمهور اکوادور ملاقات میکند. این دو رئیس جمهور نسبت به سیاستهای آمریکا مظنون بودند و به همین علت با پیشنهادات او موافقت نمیکنند. این دو رئیس جمهور هر دو در سانحهٔ هوایی جانشان را از دست میدهند (یکی در تاریخ 24 مه 1981 و دیگری در 31 ژوئیه1981). پرکینز بر این باور است که این دو سانحه ساختگی بودهاست و آنها را مأمورین سازمان سیا کشتهاند که معمولاً در همه جا در سایهٔ افرادی نظیر خود او حرکت میکنند. این مأمورین سایه را در زبان حرفهای شغال مینامند. آشنایی با نویسندهٔ بریتانیایی گراهام گرین در پاناما موجب شد او بیش از پیش به ادبیات نزدیک شده و برای نوشتن کتاب تشویق شود. این ملاقات برای او نقطهٔ عطف محسوب میشود. در سال 1980 پس از بیدار شدن وجدان آگاهش و تنش روانی شدید، از حرفهٔ «جنایتکار اقتصادی» استعفا میدهد.
من راقم این سطور کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی را در زبان فرانسه مطالعه کرده و از آن اثر در نقد کتاب : قبله عالم ژئوپولیتیک ایران ، استفاده کرده و نتیجه آنرا امروز در اختیار هموطنان ام می گذارم. فروپاشی نظام سلطنتی در ایران و روی کار نظام جهل و استبداد « جمهوری اسلامی » به رهبری ایت الله خیمینی و یک مشت آخوند همراه با « روشنفکران اسلامی » در راستای سیاست استعمار نوین آمریکا در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سابق ، و حفظ سلطه آمریکا و غرب ، بر منطقه حساس خاورمیانه و منابع نفتی این منطقه ، همراه با تجربه استعمار این منطقه توسط بریتانیای کبیر است که این کشور دو قرن سابقه حضور در این منطقه و هندوستان را دارد . همه این مطالب را تاکنون در مقالات متعدد به تفسیر توسط این صاحب قلم و سایر تحلیلگران سیاسی چه ایرانی و چه مفسرین خارجی بیان کرده اند . در اینجا فقط بطور مختصر ، کانال های ارتباطی آمریکا و سازمان های تروریستی اسلامی ، اخوان المسلمین ، فدائیان اسلام و خمینی و اطرافیان او با ایالات متحده آمریکا ، فرانسه ، انگلستان ، که در سرنگونی رژیم پهلوی نقش موثر داشتند و هنوز دارند ، بطور مختصر بیان میکنیم و به نقد کتاب : قبله عالم ژوپولیتیک ایران ، به قلم گراهام فولر پایان می دهیم .
* * *
سپتامبر 1953،جوان 27 ساله عرب مصری ،بنام سعید رمضان،
میهمان افتخاری آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا ، در کاخ سفید !
در سپتامبر 1953 ، با لاترین مقام اجرائی ایالات متحده آمریکا ، یعنی ریاست جمهوری این کشور ، همراه با یک عده استادان «اسلام شناس آمریکا !» با مشارکت رسمی دانشگاه معروف پرنیستون ، و کتابخانه کنگره آمریکا ، مدت یک هفته ،از جوانی بنام سعید رمضان که داماد حسن البنا بود رسمآ برای« بحث و فحص و تبادل اندیشه در باره اسلام »،به آمریکا دعوت شده بود . درآن زمان سعید رمضان به خاطرترورفهمی النقره چی نخست وزیر کشور مصر توسط تروریست های اخوان المسلمین ، در 12 فوریه 1949،اتفاق افتاد ، وبه دنبال آن نیز خود حسن البنا ، توسط ماموران مخفی دولت مصر ، به قتل رسید ، بخاطر اینکه داماد حسن البنا بود، با وجود سن 27 ساله اش ،آن زمان رهبر ی اخوان المسلمین را بر عهده داشت.
.چرا ایالات متحده آمریکا ، این جوان 27 ساله عرب مسلمان را را با چنان تشریفات در کاخ سفید پذیرائی میکند و با استادن معتبر و«اسلام شناسان آمریکائی ، که «درد اسلام دارند !!!»، یک هفته جلسه بحث و تفحص می گذارند؟در کشوری چون مصر با سابقه طولانی فرهنگ عرب و اسلامی ،و دانشگاه معروف الازهر ، اسلام شناسی در حٌد جوان 27 ساله مصری نبود؟این مسئله را یک محقق آمریکائی ، متخصص مسائل سیاسی خاورمیانه بنام روبرت دریفوس در کتابی در زبان انگلیسی بنام بازی شیطانی (*) توضیح و تفسیر می کند .ا ین مراسم دعوت از یک جوان 27 ساله عرب مصری و عضو سازمان تروریستی اخوان المسلمین ، توسط هموطن گرامی با نام فروزنده فرزاد ، با آدرس سایت ذکر شده در زیر (*) تحلیل و تفسیر شده اند. ما در اینجا ، این موضوع را از جنبه دیگر تحقیق و تفسیر خواهیم کرد .
1-اولأ به تاریخ دعوت سعید رمضان به کاخ سفید ، خوب دقیق بشویم. آیزنهاور ،و مشاوران اش ، سعید رمضان را در ماه سپتامبر 1953 ، به کاخ سفید دعوت می کنند. چرا؟ ماه سپتامبر 1953 ، درست یک ماه بعد از کودتای 28 مرداد 1332، یعنی 19 اوت 1953 است ،ا یالات متحده آمریکا ،و انگلیس ، به کمک سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی خود، به رهبری :کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt-1916-2000)، نوه تئودور روزولت ، رئیس جمهور زمان جنگ آمریکا ، با عملیاتی طراحی شده ، با نام رمزی:TP-Ajax ، برای آمریکائیان ، و با نام رمزی:Operation Boot، برای انگلیسی ها ، همراه با ماموران ایرانی خود و یک مشت افسران ارتش ،و روحانیون بی وطن ، وبی سواد و نادان ، شیفته قدرت و ثروت،و یک مشت لات و چاقوکش ها ، توانستند دولت قانونی مصدق را فقط و فقط بجرم تلاش بر ملی کردن صنایع نفت ، سرنگون بکنند،در راستای این تجربه «موفقیت آمیز استعمار » است ،که یک ماه بعد از سقوط دکتر مصدق و استفاده طراحان کودتا از دین و مذهب و آخوند ، و یک مشت لات و چاقوکش ، جوان 27 ساله عرب ، تروریست ، و ماجراجوئی چون سعید رمضان ، رهبر اخوان المسلمین را با جلال و جبروت ، به کاخ سفید دعوت می کنند.معادل این جوان مصری ماجراجو در حزب اخوان المسلمین ، جوان دیگری ازدیگر کشور مسلمان چون ایران، بنام نواب صفوی ، با دستیاران و پشتیبانان مذهبی اش ، که عملأ امتحان اش را با انواع ترور های سیاسی، در ایران ،با موفقیت ، زیر پوشش فدائیان اسلام ، انجام داده بود ،ما ایرانیان نیز داشتیم . نواب صفوی و فدائیان اسلام برای خنثی کردن نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق طراحی شده بود ،واخوان المسلمین برای خنثی
کردن ناسونالیزم عرب ، به رهبری شخصیت های ملی و افسران مصری چون عبدالناصرمورد استفاده امپریالیزم استعمار گر قرار می گرفت .
سعید رمضان مصری رهبر اخوان المسلمین متولد 1926 میلادی بود،سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ، رهبر فدائیان اسلام ،متولد 1933 میلادی ،یعنی 1313، شمسی بود،اختلاف سنٌی شان 7 سال بیشتر نبود.
هر دو جوان نا آگاه ، ولی با سر پرشور ، غرق در یک مشت خرافات مذهبی ، شیفته شهرت ،و نام آوری ، بهترین عنصر برای سازمان های تروریستی برای اجرای اهداف سیاسی کوتاه و میان و دور مدت قدرت های استعماری بودند.
بعد از سقوط دولت دکتر مصدق ،آیت الله کاشانی،و فرزندان اش به کمک دربار و اربابان اش به جاه و مقام و منزلت می رسند، اماً سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ،که تاریخ مصرف اش تمام شده بود در 27 دی ماه 1334 اعدام می گردد.ماخذ(3)
کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا .
بیش از یک قرن است ،که بخشی از محصلین ایرانی ، برای ادامه تحصیل ، چه از طریق خود دولت ،و چه از طریق فردی و هزینه شخصی ، به اروپا و آمریکا می روند. بخشی از این ایرانیان ، بعد از پایان تحصیلات خود ، به ایران برمی گردند ،و بخشی نیز در همان کشور ها میمانند و به زندگی خود ادامه می دهند . وجود این ایرانیان دانشجو ،که مسلما بخشی از آنان در آینده به مقام های عالی رتبه مدیریت کشور خواهند رسید ، مورد توجه سازمان های اطلاعاتی کشورهای مقیم این دانشجویان هستند. به تناسب فعالیت سیاسی علنی و مخفی این دانشجویان ، سازمان های اطلاعاتی این کشورها ، روی این دانشجویان ، مطالعه روانشناسی ، شناخت شخصیت ، آگاهی از نکات ضعف و قدرت آنان می کنند . عبدالصمد کامبخش (متولد 1282-مرگ 1350) در طول دواقامت برای تحصیل در روسیه ، در رشته مهندسی هواپیما در سال 1307 ، توسط سازمان های اطلاعاتی شوروی ، تبدیل به عامل اطلاعاتی روسیه می شود .این اصل شامل سایر کشور های رقیب نیز می شود .در 50 سال گذشته ، ایرانیانی که در غرب تحصیل می کردند ، مسلمأ تعدادی از آنان به سازمان های اطلاعاتی این قدرت ها جذب شده اند. در اینجا به شبکه ارتباطی ایرانیان مقیم خارج را به استناد به نوشته های خودشان ، در زمان انقلاب را از مد نظر می گذارنیم :
«..» یزدی هم چنین تاکید می کند که ارتباطاتی که او، صادق قطب زاده و بنی صدر با کمک دولت فرانسه با آمریکا سازمان دادند، تنها کانال های ارتباطی میان خمینی و آمریکا نبود. او اضافه می کند که: « در آن زمان رهبران انقلاب از سه کانال با آمریکا ارتباط داشتتند: یکی در فرانسه بود که مدارکش منتشر شده است، یک کانال در ایران توسط شورای انقلاب، مهندس بازرگان، آیت اله موسوی اردبیلی و دکتر سحابی با سولیوان بود. کانال سوم، ارتباط و مذاکرات مستقیم دکتر بهشتی با سولیوان بود. استمپل در درکتابش (درون انقلاب ایران به قلم حان استمپل )هر دو کانال ارتباطی در تهران را شرح می دهد اما در باره مذاکره دکتر بهشتی با سولیوان چیزی ننوشته است .
آیت اله بهشتی یکی از مرتجع ترین و تبه کارترین همدستان خمینی و فردی بسیار با نفوذ در رهبری روحانیت بود. او یکی از معماران قتل عام انقلابیون و کمونیستها بود که در 20 ژوئن 1981 شروع شد. او یک ماه بعد از این تاریخ در یک بمب گذاری در ساختمان مقر حزب جمهوری اسلامی، کشته شد. از همان روزهای آغاز انقلاب، شایعات بسیاری در مورد رابطه مستقیم او با آمریکا بود. یزدی با جزئیات تاکید می کند که تماس های بین آیت اله بهشتی و مقامات آمریکایی هم از طریق سفارت آمریکا در ایران و هم از طریق مسافرت های وی به آمریکا صورت می گرفت. یزدی ارتباطات بهشتی را "کلید گم شده" برای روشن کردن بیشتر تصویر مذاکرات بین آمریکا و روحانیت اطراف خمینی می خواند. حتی یزدی که خودش یک مهره کلیدی در میان مشاوران سیاسی خمینی در آن زمان بود، در مورد ارتباطات بهشتی در بی خبری نگهداشته شده بود. به هر حال بنظر می آید بهشتی یکی از مهمترین و مخفی ترین کانال های ارتباط با آمریکا بود.
یزدی می گوید: «آقای دکتر بهشتی چند ماه قبل از سفر من به نجف و بعد به پاریس، به آمریکا آمد. مدتی هم پیش من –در هوستون- بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن – و نیویورک – رفت. ایشان در جلسات ایرانی ها در نیویورک و واشنگتن حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیویورک بود، چکار می کرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. به نظر من این مهم است که همزمان با مذاکره شورای انقلاب با سولیوان، دکتر بهشتی هم جداگانه با سولیوان مذاکره می کرده است، این نیاز به یک مقدار تحقیقات بیشتر دارد. هم چنان که مشخص نیست هویزر که به ایران آمد آیا با آقای بهشتی دیدار داشته است یا نه.»
در این مصاحبه، یزدی می گوید که وقتی دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند، مدارکی در مورد مذاکرات آیت اله بهشتی با سولیوان بدست آوردند، اما خمینی مانع انتشار علنی این اسناد شد. دلیل او این بود: « بهشتی عضو شورای انقلاب است و لازم نیست این اسناد پخش شوند.» یزدی می گوید منبع این خبر، عباس عبدی است. عباس عبدی یکی از رهبران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کردند، بود. سپس تبدیل به "روزنامه نگار" و فعال جناح "اصلاح طلب" حکومت شدند (ماخذ :4)
پایان .
پاریس 22 ژوئن 2013 .
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، و نام سایت کاملا آزاد است .
----------------------------------------------------------
۱
http://www.lampe-tempete.fr/Clausewitz.html
2-
http://en.wikipedia.org/wiki/John_Perkins_(author)
3-
https://fr.wikipedia.org/wiki/Sa%C3%AFd_Ramadan
4-
http://www.sarbedaran.org/hagh/hagh40/hagh40-guadelop.htm
. به قلم گراهام فولر مامور سازمان اطلاعاتی آمریکا: . ترجمه عباس مخبر . انتشارات : نشر مرکز چاپ پنجم تاریخ انتشار 1390 شمسی – تهران . 327 صفحه .
کاظم رنجبر دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
Kazem.randjbar@yahoo.fr
بخش هشتم ،بخش پایانی
مقدمه : قبل از توضیح و تفسیر بخش پایانی نقد کتاب : قبله عالم ژئوپولیتیک ایران به قلم گراهام فولر ، به نظریه لنین رهبر انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 ، به رابطه جنگ و سیاست نظر بسیار کوتاه می اندازیم ، تا خوانندگان این نقد ، که مسلما اغلبشان متخصص علوم سیاسی و تحلیل و تفسیر آن نیستند ، متوجه بشوند ، که خود کتاب گراهام فولر در باره ایران ، به ذات خود ، یک جنگ ایده ئولوژیک ، در راستای منافع امپریالیسم آمریکا است .
نقطه حرکت بیان اندیشه لنین بر گرفته از اندیشه های تئوریسین معروف جنگ وسیاست از آثار آفسر آلمانی و تئوریسن معروف ژئواستراتژی بنام : کارل فلیپ گوتلیب کلوزویچ Clausewitz Carl Philipp Gottlieb von متولد 1780 – مرگ 1831 . مایه گرفته است . که می گوید :
«...» سیاست مرکب از مجموعه ای است ، که جنگ بخشی از آن است . به عبارت دیگر ، جنگ یک دولت علیه دولت دیگر در واقع در راستای دنباله سیاست عملی دولت متخاصم و سلطه طلب است . لنین بر این سخن :کلوزویچ ،این جمله را اضافه می کند : که سیاست در هنگام جنگ نیز بدون تغیر ذات خود ، در راستای اهداف خود ادامه می دهد . (اینجا منظور سیاست یک کشور ، خصوصا سیاست کشورهای سلطه طلب منظور است . ماخذ -|(1)
فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران 22 بهمن 1357-، روی کا آمدن یک نظام مذهبی ، به رهبری آیت ایت الله خمینی ، جنگ عراق علیه ایران ، به مدت 8 سال ، و معروف به جنگ خلیج فارس ، دوجنگ دیگر 1993 ، 2001 ، آمریکا و متحدان اش علیه صدام حسین ، در حقیقت در راستای سیاست نظامی آمریکا و متحدان منطقه و اروپای غربی این کشور برای تحکیم قدرت نظامی واقتصا دی و سلطه بلامنازع این کشور ها به منابع نفت خاورمیانه بود ، که دنباله آن با نام بهار اعراب هنوز ادامه دارد .
با این مقدمه و استناد به تفسیر لنین ، در باره جنگ و سیاست ، رهبر به ظاهر « انقلاب انترناسیونالیستی طبقه کارگر، به رهبری حزب بلشویک ، یعنی شخص خود لنین ، در بخش پایانی کتاب گراهام فولر، که بوسیله جاسوس یک قدرت دیگر امپریالیستی ، یعنی آمریکا ، بزرگترین قدرت استعماری جهان سرمایه داری امروز ، برای تکه بر این اصل در علم سیاست و ژئوپولیتیک است : که قدرت های استعماری چه با پوشش ظاهری و عوامفریبانه شان « دموکراسی آمریکائی – دموکراسی انگلیسی – سوسیالیزم روسی یا چینی...و.. همه این قدرت ها ، قدرت های استعماری هستند و سیاست این قدرت ها نیز در راستای پیشبرد این اهدافشان یعنی چپاول ثروت های ملت های ضعیف و عقب مانده است و بس . منتها برای رسیدن به این اهداف ، شرایط زمان و مکان ، فرهنگ و شعور اجتماعی و سیاسی ملت های استعمار شده نقش مهمی را در این رابطه ، یعنی رابطه استعمار گر ، با استعماره شده ، بازی می کنند .
گراهام فولر در بخش پایانی کتاب اش در صفحه 278 – 279 ، در باره گذشته ملت های خاورمیانه :اعراب ، ترکیه – وایران ، با یک طرفند کاملا جهت داده شده ، در راستای سیاست استعماری قدرت های بزرگ معاصر ، آمریکا ، اروپا ، روسیه تزاری و کمونیستی ،چنین می نویسد : «...» در واقع اکثر ملت های عمده خاورمیانه – شاید هر جای دیگر جهان – میراث یک گذشته شکوهمند را بدوش می کشند .
هم ترکها و هم عرب ها میتوانند در نگاه به گذشته ، زمانی را به یاد بیاورند که مقام فرمانروایان «امپراطوری های بزرگ » در صحنه جهانی اقداماتی پیروزمندانه و خارق العاده انجام داده اند . اعراب در کمند این واقعیت گرفتار ند که واقعیت امروزی با رویای یک جهان متحد ، فاصله دارد ، وحدت عربی ، رویای فریبندهای است ،که نظام سیاسی عرب هنوز خواهان بازر آفرینی آن در عصر جدید است . اما اعراب بیش از آنکه دسیسه های امپریالیستی را عامل شکست در رسیدن به هدف خود تلقی کنند ، خود را به خاطر شکست در تحقیق دوبارهً آرمان وحدت عربی سرزنش می کنند . با وجود این ، تلاش برای تحقیق این هدف ، حتی امروز هم مانع از فرایند عادی توسعه کشور های عربی می شود .
گراهام فولر ، بعد از این نظریه پردازی در رابطه با عدم وجود وحدت ملت های عرب ، از منظر خود ، یعنی ، افسر اطلاعاتی بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ، یعنی ایالات متحده آمریکا ، این بار در باره کشور ترکیه ، یکی از کشورهای همسایه ایران ، چنین می نویسد : ترکیه نیز پس از جنگ جهانی اول به درک روشنی از این واقعیت رسید که کنار گذاشتن ادعا های قدرت عثمانی ، انتخاب دل خواسته و آگاهانه اکثریت عظیم روشنفکران و سردمداران سیاسی ترکیه بود . این گروه از دشمنان خارجی که میخواستند حتی مرزهای ترکیه جدید را که پس از سقوط امپراطوری عثمانی در سال 1918 تشکیل شده بود ، کوچکتر کنندو این کشور را وادار کنند تا در چهار چوب مرزهای پرتنش تر و دشوار تر به حیات خود ادامه دهد با موفقیت به وسیله آتاتورک دفع شدند و ترک ها توانستند آبروی خود را حفظ بکنند .
آقای گراهام فولر ، این بار در باره ایران گذشته و ایران بعد از جنگ اول جهانی در صفحه 279 کتاب اش چنین می نویسد : اما ا فتخارات ایران مصون از دستبرد بر جای نماند و رهبری ایران احتمالا به اندازه ترک ها عملی فکر نمی کرد .
در حالیکه ترکیه به عنوان یک کشور ، رویهمرفته از بابت منزلت و اعتبار نسبی خود در جهان خشنود است ، روان جمعی ایرانیان عمیقاً سرشار از احساس قربانی بودن است . پذیرش این نکته که نیروهای خارجی توانائی اعمال نفوذ در ایران را دارند ، تمایلی حتی نیرومند تر را برای شکستن پشت این نیروها پدید آورده است . تشکیل سلسله شیعی صفوی در سال 1499 ، موجد یکی از آخرین کوشش های نفسگیر ایرانیان برای اعادهً مرزهای امپراطوری باستانی ایران شد . وصفویان برای مدتی و قبل از آنکه بسیار فراتر از توانائی خود برای تحقق خواست هایشان گام بردارند ، با به چالش کشیدن دنیای سنی ترکیه عثمانی و حرکات جسورانه در قلمروهای ایران قدیم در افغانستان و آسیای میانه ، بر منطقه ای تاثیر ی نیرومند برجای گذاشتند .
آقای گراهام فولر ، این پاراگراف را ، با این جمله به پایان میبرد : بجز یکی دو مورد درخشش دوباره قدرت امپراطوری ، قرون باقیمانده ، خاطره خفت بار را به یاد دارد که ایران دیگر حاکم بر سرنوشت خویش نبوده است (ماخذ – صفحه 279 کتاب قبله عالم ژئوپولیتیک ایران . )
بعد همین مامور سازمان اطلاعاتی ، بزرگترین قدرت استعماری جهان امروز ادامه می دهد : به رغم آنکه باز گشت به «دوران امپراطوری » برای بیشتر کشور های جهان د ر خاکستر های جنگ جهانی اول مدفون شد، دوپادشاه مهم و جاه طلب سلسله پهلوی ، به آرامی ، باسنجید گی ، و بگونه ای واقعبینانه در چهار چوب شرایط سیاسی قرن بیستم ، سعی کردند ، قدرت ایران را بار دیگر تعریف کنند . رضا شاه شروع به ساختن زیر بنای اساسی کشور کرد که برای گسترش قدرت ایران در جهان ضرورت داشت . محمد رضا شاه ، بر اساس ساختار حکومت ملی ایجاد شده بوسیله پدرش این نهاد ها را گسترش داد و دیدگاهی سیاسی اتخاذ کرد که ناظر بر دعوی جدی شاه برای تبدیل شدن به پنجمین قدرت بزرگ جهان بود . گراهام فولر ادامه می دهد و چنین می نویسد : با نگاه به گذشته ، می توان دید که این هدف ها متظاهرانه و غیر قابل حصول بوده اند . بعلاوه این هدف با عدم تعادل جدی یک سیاست تحریف شده برخورد کرد ، که نهایتا به از میان رفتن کنترل آهنگ توسعه اجتماعی و حتی بازگشت بیگانگان به نوعی سلطه (محدود) فنی و اعمال فشار فرهنگی بر جامعه ایران منجر شد . اقدامات امنیتی خشن در داخل کشور ، که شاید هم بی شباهت به بعضی از رژیم های یکه تاز جهان سوم یا دنیای کمونیستی نبود - و فقط زیر فشار آمریکا تا اندازه ای تقلیل یافت –سقوط نهائی رویائی پهلوی را تسریع کرد ، اما شاه سابق به رغم نارسائی های آشکار و مستندی که داشت ، نوعی دیدگاه فراگیر را از قدرت جهانی ایران نون بسط داد ، که همراه با در آمد هنگفت نفت ، شاید می توانست دست کم تحقق بخشی از آن را نوید دهد .
گراهام فولر بعد از ایت تحلیل و تفسیر های مخصوص مکتب سازمان اطلاعاتی سیا ، این بار به دیدگاه :« رال پولیتیک : Realpolitik - » روی می آورد و چنین ادامه می دهد : ریشخند کردن بلند پروازی های شاه آسان است . از چشم انداز کنونی خود به راحتی می توانیم ببینیم که چرا شاه از توانائی های خود دریافت نادرستی داشت – بخصوص کرماندن او در مقابل عدم تعادل های حساس سیاسی ، اجتماعی ،و اقتصادی که در کشورش بسط می یافت ، وبیزاری عظیم مردم از مسیر نادرستی که توسعه در آن اتفاق می افتاد . – اگر فقط شاه نسبت به این تحولات منفی کور می بود ، کیفر خواست او میتوانست شدید تر باشد . اما گروهای متعدد مشاوران خارجی ، کارشناسان ، و ناظرانی از کشور های مختلف نیز در ایران حضور داشتند ، که نتوانستند عمق نادرستی مسیر توسعه اجتماعی را درک کنند . . گرچه عده ای از نا ظران به طرز پیشگویانه از بابت ماهیت نا متعادل توسعه ایران احساس نگرانی می کردند ، اما تا سالهای پایانی نزدیک به چهل سال حکومت شاه ، معدود بودند کسانی که سیاست های شاه را دارای نارسائی های مرگبار توصیف کرده باشند .
* * *
هیچ پژوهشگر صاحب وجدان و صداقت روشنگری ، در راستای یافتن حقیقت واقعه ، نمی تواند در مقابل این نوشته های گراهام فولر ، و توهین های پشت پرده او به ملت ایران ، این جاسوس حرفه بزرگترین قدرت استعمار نوین دولتی چون آمریکا ، و جنایاتی که این قدرت استعماری در طول تاریخ نسبت به ملت های ضعیف در راستای غارت و چپاول ثروت های انسانی و مادی این ملت ها انجام داده است ، بی تفاوت از کنار نوشته های گراهام فولر در رابطه با ایران ، و محمد رضاشاه پهلوی ، آخرین پادشاه این کشور بگذرد . با تمام معذرت از خواننده ایرانی ، آقای گراهام فولر یا ملت ایران را احمق حساب می کند یا خودشان را به حماقت زده اند . از آنجائیکه تحلیل و تفسیر مسائل تاریخی و سیاسی ، در راستای جستجوی حقیقت ، دور از هرنوع مجادله فکری با استناد به مدارک معتبر و صادق پیش برود ، در اینجا برای آگاهی هموطنان گرامی ام ، به اثر معروف یک آمریکائی دیگر ، که مثل آقای گراهام فولر نیز در دستگاه
اطلاعاتی دیگر آمریکا بنام : NSA، : National Security Agency, در زمینه اقتصادی کشورهای جهان در راستای از بین بردن اقتصاد سالم این کشورها و وابسته کردن اقتصاد آنان ن به اقتصاد آمریکا ، سالها فعالیت داشتند ، خواانندگان را با نام و اثر بارزش او آشنا میکنم . جان پرکینز:John Perkins- واثر با ارزش او :
The Secret History of the American Empire (2007), Plume (publishing
راهنمائی می کنم . اهمیت این کتاب برای شناخت ماهیت سیاست امپریالیستی آمریکا یا کشورهای چون ایران در این است که شخص جان پرکینز نه تنها ایران را می شناسد بلکه برای عملی کردن سیاست های استعماری آمریکا در ایران در زمان محمد رضا شاه بارها به ایران سفر کرده است و با شاه ایران ملاقات های متعددی داشت .
* * *
جان پرکینز (John Perkins) نویسنده آمریکایی است. شهرت او بیشتر به خاطر کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی است که در سال ۲۰۰۴ منتشر کرد.
او سال 1945 در شهر هانور در نیو همپشیر در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. حرفهٔ او در آغاز به طوری که در کتابش تحت عنوان «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» میگوید، کار در عرصهٔ امور مالی و اقتصادی برای سازمانهایی نظیر سازمان امنیت ملی و شرکتهای چند ملیتی بودهاست. او پس از حادثهٔ11 سپتامبر تصمیم میگیرد به کار نویسندگی روی بیاورد و به عنوان فردی که از درون نظام بر خاسته، ترفندهای ایالات متحدهٔ آمریکا و شرکتهای چند ملیتی را برای تسلط بر جهان افشا کند. او سالها پیش از حادثهٔ 11 سپتامبر میخواست کتاب «اعترافات جنایتکار اقتصادی» را بنویسد ولی همواره او را تطمیع میکردند و با تهدید و رشوه مانع افشاگریهای او میشدند. ولی سرانجام او با نوشتن «اعترافات جانی مزدور اقتصادی» به جهان ادبیات و فعالیتهای اجتماعی و طبیعت دوستانه روی میآورد. در مورد نوشتن کتاب «اعترافات...» دخترش به او میگوید: «نگران نباش پایا، اگر اتفاقی برای تو روی داد، من ادامه میدهم، بخاطر بچههایم که باید در امنیت در این کشور زندگی کنند». نظریهٔ جان پرکینز حادثهٔ 11 سپتامبر را با تمام جنایاتی که ایالات متحدهٔ آمریکا با تکیه به افرادی مثل خود او در جهان مرتکب شدهاست، مرتبط می داند. او در یک خانوادهٔ قدیمی پروتستان کلوینیست و یا اخلاق چنین آئینی پرورش یافتهاست.
در سال 1970 در یک شرکت بینالمللی به نام «من» به عنوان مشاور استخدام میشود. این نخستین حرفهٔ او به عنوان «جانی اقتصادی» است. آموزش او برای چنین حرفهای عبارت است که مقروض ساختن کشورهای در حال توسعه و فراهم آوردن موقعیتی که سلطهٔ و منافع اقتصادی امپراتوری کلان آمریکا و شرکتهای چند ملیتی را ممکن سازد. او با عمر توریخوس رئیس جمهور پاناما و جیم رولدوس اگیرا رئیس جمهور اکوادور ملاقات میکند. این دو رئیس جمهور نسبت به سیاستهای آمریکا مظنون بودند و به همین علت با پیشنهادات او موافقت نمیکنند. این دو رئیس جمهور هر دو در سانحهٔ هوایی جانشان را از دست میدهند (یکی در تاریخ 24 مه 1981 و دیگری در 31 ژوئیه1981). پرکینز بر این باور است که این دو سانحه ساختگی بودهاست و آنها را مأمورین سازمان سیا کشتهاند که معمولاً در همه جا در سایهٔ افرادی نظیر خود او حرکت میکنند. این مأمورین سایه را در زبان حرفهای شغال مینامند. آشنایی با نویسندهٔ بریتانیایی گراهام گرین در پاناما موجب شد او بیش از پیش به ادبیات نزدیک شده و برای نوشتن کتاب تشویق شود. این ملاقات برای او نقطهٔ عطف محسوب میشود. در سال 1980 پس از بیدار شدن وجدان آگاهش و تنش روانی شدید، از حرفهٔ «جنایتکار اقتصادی» استعفا میدهد.
من راقم این سطور کتاب اعترافات جانی مزدور اقتصادی را در زبان فرانسه مطالعه کرده و از آن اثر در نقد کتاب : قبله عالم ژئوپولیتیک ایران ، استفاده کرده و نتیجه آنرا امروز در اختیار هموطنان ام می گذارم. فروپاشی نظام سلطنتی در ایران و روی کار نظام جهل و استبداد « جمهوری اسلامی » به رهبری ایت الله خیمینی و یک مشت آخوند همراه با « روشنفکران اسلامی » در راستای سیاست استعمار نوین آمریکا در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی سابق ، و حفظ سلطه آمریکا و غرب ، بر منطقه حساس خاورمیانه و منابع نفتی این منطقه ، همراه با تجربه استعمار این منطقه توسط بریتانیای کبیر است که این کشور دو قرن سابقه حضور در این منطقه و هندوستان را دارد . همه این مطالب را تاکنون در مقالات متعدد به تفسیر توسط این صاحب قلم و سایر تحلیلگران سیاسی چه ایرانی و چه مفسرین خارجی بیان کرده اند . در اینجا فقط بطور مختصر ، کانال های ارتباطی آمریکا و سازمان های تروریستی اسلامی ، اخوان المسلمین ، فدائیان اسلام و خمینی و اطرافیان او با ایالات متحده آمریکا ، فرانسه ، انگلستان ، که در سرنگونی رژیم پهلوی نقش موثر داشتند و هنوز دارند ، بطور مختصر بیان میکنیم و به نقد کتاب : قبله عالم ژوپولیتیک ایران ، به قلم گراهام فولر پایان می دهیم .
* * *
سپتامبر 1953،جوان 27 ساله عرب مصری ،بنام سعید رمضان،
میهمان افتخاری آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا ، در کاخ سفید !
در سپتامبر 1953 ، با لاترین مقام اجرائی ایالات متحده آمریکا ، یعنی ریاست جمهوری این کشور ، همراه با یک عده استادان «اسلام شناس آمریکا !» با مشارکت رسمی دانشگاه معروف پرنیستون ، و کتابخانه کنگره آمریکا ، مدت یک هفته ،از جوانی بنام سعید رمضان که داماد حسن البنا بود رسمآ برای« بحث و فحص و تبادل اندیشه در باره اسلام »،به آمریکا دعوت شده بود . درآن زمان سعید رمضان به خاطرترورفهمی النقره چی نخست وزیر کشور مصر توسط تروریست های اخوان المسلمین ، در 12 فوریه 1949،اتفاق افتاد ، وبه دنبال آن نیز خود حسن البنا ، توسط ماموران مخفی دولت مصر ، به قتل رسید ، بخاطر اینکه داماد حسن البنا بود، با وجود سن 27 ساله اش ،آن زمان رهبر ی اخوان المسلمین را بر عهده داشت.
.چرا ایالات متحده آمریکا ، این جوان 27 ساله عرب مسلمان را را با چنان تشریفات در کاخ سفید پذیرائی میکند و با استادن معتبر و«اسلام شناسان آمریکائی ، که «درد اسلام دارند !!!»، یک هفته جلسه بحث و تفحص می گذارند؟در کشوری چون مصر با سابقه طولانی فرهنگ عرب و اسلامی ،و دانشگاه معروف الازهر ، اسلام شناسی در حٌد جوان 27 ساله مصری نبود؟این مسئله را یک محقق آمریکائی ، متخصص مسائل سیاسی خاورمیانه بنام روبرت دریفوس در کتابی در زبان انگلیسی بنام بازی شیطانی (*) توضیح و تفسیر می کند .ا ین مراسم دعوت از یک جوان 27 ساله عرب مصری و عضو سازمان تروریستی اخوان المسلمین ، توسط هموطن گرامی با نام فروزنده فرزاد ، با آدرس سایت ذکر شده در زیر (*) تحلیل و تفسیر شده اند. ما در اینجا ، این موضوع را از جنبه دیگر تحقیق و تفسیر خواهیم کرد .
1-اولأ به تاریخ دعوت سعید رمضان به کاخ سفید ، خوب دقیق بشویم. آیزنهاور ،و مشاوران اش ، سعید رمضان را در ماه سپتامبر 1953 ، به کاخ سفید دعوت می کنند. چرا؟ ماه سپتامبر 1953 ، درست یک ماه بعد از کودتای 28 مرداد 1332، یعنی 19 اوت 1953 است ،ا یالات متحده آمریکا ،و انگلیس ، به کمک سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی خود، به رهبری :کرمیت روزولت (Kermit Roosevelt-1916-2000)، نوه تئودور روزولت ، رئیس جمهور زمان جنگ آمریکا ، با عملیاتی طراحی شده ، با نام رمزی:TP-Ajax ، برای آمریکائیان ، و با نام رمزی:Operation Boot، برای انگلیسی ها ، همراه با ماموران ایرانی خود و یک مشت افسران ارتش ،و روحانیون بی وطن ، وبی سواد و نادان ، شیفته قدرت و ثروت،و یک مشت لات و چاقوکش ها ، توانستند دولت قانونی مصدق را فقط و فقط بجرم تلاش بر ملی کردن صنایع نفت ، سرنگون بکنند،در راستای این تجربه «موفقیت آمیز استعمار » است ،که یک ماه بعد از سقوط دکتر مصدق و استفاده طراحان کودتا از دین و مذهب و آخوند ، و یک مشت لات و چاقوکش ، جوان 27 ساله عرب ، تروریست ، و ماجراجوئی چون سعید رمضان ، رهبر اخوان المسلمین را با جلال و جبروت ، به کاخ سفید دعوت می کنند.معادل این جوان مصری ماجراجو در حزب اخوان المسلمین ، جوان دیگری ازدیگر کشور مسلمان چون ایران، بنام نواب صفوی ، با دستیاران و پشتیبانان مذهبی اش ، که عملأ امتحان اش را با انواع ترور های سیاسی، در ایران ،با موفقیت ، زیر پوشش فدائیان اسلام ، انجام داده بود ،ما ایرانیان نیز داشتیم . نواب صفوی و فدائیان اسلام برای خنثی کردن نهضت ملی به رهبری دکتر مصدق طراحی شده بود ،واخوان المسلمین برای خنثی
کردن ناسونالیزم عرب ، به رهبری شخصیت های ملی و افسران مصری چون عبدالناصرمورد استفاده امپریالیزم استعمار گر قرار می گرفت .
سعید رمضان مصری رهبر اخوان المسلمین متولد 1926 میلادی بود،سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ، رهبر فدائیان اسلام ،متولد 1933 میلادی ،یعنی 1313، شمسی بود،اختلاف سنٌی شان 7 سال بیشتر نبود.
هر دو جوان نا آگاه ، ولی با سر پرشور ، غرق در یک مشت خرافات مذهبی ، شیفته شهرت ،و نام آوری ، بهترین عنصر برای سازمان های تروریستی برای اجرای اهداف سیاسی کوتاه و میان و دور مدت قدرت های استعماری بودند.
بعد از سقوط دولت دکتر مصدق ،آیت الله کاشانی،و فرزندان اش به کمک دربار و اربابان اش به جاه و مقام و منزلت می رسند، اماً سید مجتبی میر لوحی معروف به نواب صفوی ،که تاریخ مصرف اش تمام شده بود در 27 دی ماه 1334 اعدام می گردد.ماخذ(3)
کانال های ارتباطی بین خمینی و آمریکا .
بیش از یک قرن است ،که بخشی از محصلین ایرانی ، برای ادامه تحصیل ، چه از طریق خود دولت ،و چه از طریق فردی و هزینه شخصی ، به اروپا و آمریکا می روند. بخشی از این ایرانیان ، بعد از پایان تحصیلات خود ، به ایران برمی گردند ،و بخشی نیز در همان کشور ها میمانند و به زندگی خود ادامه می دهند . وجود این ایرانیان دانشجو ،که مسلما بخشی از آنان در آینده به مقام های عالی رتبه مدیریت کشور خواهند رسید ، مورد توجه سازمان های اطلاعاتی کشورهای مقیم این دانشجویان هستند. به تناسب فعالیت سیاسی علنی و مخفی این دانشجویان ، سازمان های اطلاعاتی این کشورها ، روی این دانشجویان ، مطالعه روانشناسی ، شناخت شخصیت ، آگاهی از نکات ضعف و قدرت آنان می کنند . عبدالصمد کامبخش (متولد 1282-مرگ 1350) در طول دواقامت برای تحصیل در روسیه ، در رشته مهندسی هواپیما در سال 1307 ، توسط سازمان های اطلاعاتی شوروی ، تبدیل به عامل اطلاعاتی روسیه می شود .این اصل شامل سایر کشور های رقیب نیز می شود .در 50 سال گذشته ، ایرانیانی که در غرب تحصیل می کردند ، مسلمأ تعدادی از آنان به سازمان های اطلاعاتی این قدرت ها جذب شده اند. در اینجا به شبکه ارتباطی ایرانیان مقیم خارج را به استناد به نوشته های خودشان ، در زمان انقلاب را از مد نظر می گذارنیم :
«..» یزدی هم چنین تاکید می کند که ارتباطاتی که او، صادق قطب زاده و بنی صدر با کمک دولت فرانسه با آمریکا سازمان دادند، تنها کانال های ارتباطی میان خمینی و آمریکا نبود. او اضافه می کند که: « در آن زمان رهبران انقلاب از سه کانال با آمریکا ارتباط داشتتند: یکی در فرانسه بود که مدارکش منتشر شده است، یک کانال در ایران توسط شورای انقلاب، مهندس بازرگان، آیت اله موسوی اردبیلی و دکتر سحابی با سولیوان بود. کانال سوم، ارتباط و مذاکرات مستقیم دکتر بهشتی با سولیوان بود. استمپل در درکتابش (درون انقلاب ایران به قلم حان استمپل )هر دو کانال ارتباطی در تهران را شرح می دهد اما در باره مذاکره دکتر بهشتی با سولیوان چیزی ننوشته است .
آیت اله بهشتی یکی از مرتجع ترین و تبه کارترین همدستان خمینی و فردی بسیار با نفوذ در رهبری روحانیت بود. او یکی از معماران قتل عام انقلابیون و کمونیستها بود که در 20 ژوئن 1981 شروع شد. او یک ماه بعد از این تاریخ در یک بمب گذاری در ساختمان مقر حزب جمهوری اسلامی، کشته شد. از همان روزهای آغاز انقلاب، شایعات بسیاری در مورد رابطه مستقیم او با آمریکا بود. یزدی با جزئیات تاکید می کند که تماس های بین آیت اله بهشتی و مقامات آمریکایی هم از طریق سفارت آمریکا در ایران و هم از طریق مسافرت های وی به آمریکا صورت می گرفت. یزدی ارتباطات بهشتی را "کلید گم شده" برای روشن کردن بیشتر تصویر مذاکرات بین آمریکا و روحانیت اطراف خمینی می خواند. حتی یزدی که خودش یک مهره کلیدی در میان مشاوران سیاسی خمینی در آن زمان بود، در مورد ارتباطات بهشتی در بی خبری نگهداشته شده بود. به هر حال بنظر می آید بهشتی یکی از مهمترین و مخفی ترین کانال های ارتباط با آمریکا بود.
یزدی می گوید: «آقای دکتر بهشتی چند ماه قبل از سفر من به نجف و بعد به پاریس، به آمریکا آمد. مدتی هم پیش من –در هوستون- بود و بعد از آن جا یک ماهی به واشنگتن – و نیویورک – رفت. ایشان در جلسات ایرانی ها در نیویورک و واشنگتن حضور نیافتند و خبر نداریم که آقای بهشتی آن یک ماهی که در واشنگتن یا نیویورک بود، چکار می کرده است. آیا در آنجا تماس و مذاکراتی هم بوده است یا نه. به نظر من این مهم است که همزمان با مذاکره شورای انقلاب با سولیوان، دکتر بهشتی هم جداگانه با سولیوان مذاکره می کرده است، این نیاز به یک مقدار تحقیقات بیشتر دارد. هم چنان که مشخص نیست هویزر که به ایران آمد آیا با آقای بهشتی دیدار داشته است یا نه.»
در این مصاحبه، یزدی می گوید که وقتی دانشجویان سفارت آمریکا را اشغال کردند، مدارکی در مورد مذاکرات آیت اله بهشتی با سولیوان بدست آوردند، اما خمینی مانع انتشار علنی این اسناد شد. دلیل او این بود: « بهشتی عضو شورای انقلاب است و لازم نیست این اسناد پخش شوند.» یزدی می گوید منبع این خبر، عباس عبدی است. عباس عبدی یکی از رهبران دانشجویان خط امام که سفارت آمریکا را اشغال کردند، بود. سپس تبدیل به "روزنامه نگار" و فعال جناح "اصلاح طلب" حکومت شدند (ماخذ :4)
پایان .
پاریس 22 ژوئن 2013 .
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده ، و نام سایت کاملا آزاد است .
----------------------------------------------------------
۱
http://www.lampe-tempete.fr/Clausewitz.html
2-
http://en.wikipedia.org/wiki/John_Perkins_(author)
3-
https://fr.wikipedia.org/wiki/Sa%C3%AFd_Ramadan
4-
http://www.sarbedaran.org/hagh/hagh40/hagh40-guadelop.htm
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر