۱۳۹۸ آبان ۷, سهشنبه
گردهمآیی «دهه شصت: جستجوی یک حقیقت» ۱۱ اکتبر ۲۰۱۹ در مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس برگزار شد.
گردهمآیی «دهه شصت: جستجوی یک حقیقت» ۱۱ اکتبر ۲۰۱۹ در مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس برگزار شد. برگزارکنندگان این رویداد «برنامه پژوهشی آفـسایت» و «انجمن دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی ــ پاریس» بودند و پرستو فروهر، بهار مجدزاده و ایمان گنجی به عنوان سخنران در آن شرکت کردند. مدیریت برنامه بر عهده شورا مکارمی، مدیر برنامه آفسایت بود.
بهروز عارفی به نمایندگی از کانون دفاع زندانیان پاریس این نشست را با یک دقیقه سکوت به احترام مبارزان سیاسی ایرانی آغاز کرد که جانشان را در دوران حکمرانی جمهوری اسلامی از دست داده اند. او پس از معرفی کوتاه انجمن دفاع از زندانیان پاریس که تا کنون ۲۴ شب یادبود درباره قتل عام ۶۷ برگزاری کرده است، سخنرانهای نشست را معرفی کرد.
پس از آن شورا مکارمی، پژوهشگر مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس و مدیر پروژه پژوهشی «آف سایت» ــ پروژهای درباره آرشیوهای انقلاب ۵۷ و دهه ۶۰ ــ موضوع نشست را معرفی کرد.
به گفته مکارمی، در سالهای اخیر هنرمندان ایرانی ــ هرچند معدود ــ موضوع دهه ۶۰ و اعدامهای ۶۷ را در حالی به موضوع آثار هنری خود بدل کرده اند که روایت تاریخی آن ناگفتهها، سکوتها، دروغها و تناقضهای زیادی دارد. در برابر روایت تاریخی اما آثار هنری، آن طور که مکارمی توضیح داد، از صرف «بازنمایی» این واقعههای تاریخی فراتر میروند و ما را به اتخاذ نگاهی تازه بین حقیقت، حافظه و بازنمایی در مورد آنها وا میدارند: «آیا نمیشود گفت که فعالیتهای هنری به یک متدولوژی برای دستیابی به حقیقتهایی بدل شده است که رویداد تاریخی را میسازند؟»
ایمان گنجی: ۶۷ و بازنمایی آن در گفتارهای دادخواهی
پس از آن ایمان گنجی سخنان خود را با عنوان «۶۷، بازنمایی و قربانیانش» آغاز کرد. گنجی با اشاره به تکیه زدن ابراهیم رئیسی بر ریاست قوه قضائیه سخن گفتن از «فاجعه ۶۷» را در این لحظه «هر چه مهمتر» خواند و سخنان خود را با تعریف مفاهیم «بازنمایی»، «گفتار» و «فاجعه» آغاز کرد.
گنجی توضیح داد که بازنمایی مفهومی متعلق به دو حیطه هنر و سیاست/حقوق است. به باور او، بازنمایی همیشه با چیزی که بازنمایی میشود، فاصله دارد؛ عاملی که بازنمایی میکند، با چیزی یا کسی که بازنمایی میشود، رابطهای از جنس قدرت دارد؛ و عامل بازنمایی باید همیشه از سوی نهاد مربوطه برای بازنمایی به رسمیت شناخته شده باشد. گنجی سپس فاجعه را چیزی تعریف کرد که اساساً با «غیرقابل بازنماییبودن» گره میخورد و تاریخ تفکر به آن را گرهخورده با نسلکشی یهودیان در جنگ جهانی دوم (هولوکاست) دانست.
گنجی در ادامه به بازنمایی تابستان ۶۷ در داخل ایران پرداخت و گفت که تا چند سال پیش میشد برای بازنمایی این فاجعه یک دوقطبی در نظر گرفت: منعِ بازنمایی و تلاشهای دادخواهانه برای بازنمایی ۶۷ که در فضای رسمی داخل ایران بازنماییناپذیر بود. او سپس انتشار نوار منتظری با عاملان قضائی قتل عام ۶۷ را پلی بین این دو قطب دانست که واکنشهای زیادی را در میان مقام های مسئول سابق و فعلی جمهوری اسلامی به وجود آورد و حکومت را به ساختن گفتار خود در این باره کشاند؛ گفتاری که ادعا میکند جمهوری اسلامی قربانی و کشتهشدگان جلاد هستند.
به گفته گنجی، در خارج ایران نیز گفتارهایی دادخواهانه حول ۶۷ شکل گرفته است که به دلیل نبودن پیوند بین سیاست واقعی در ایران و نیروهای مخالف در خارج، راهی به داخل پیدا نکرده بودند اما با شکستن دوقطبی منع بازنمایی / بازنماییناپذیری، ممکن است در آینده جای خالی اندیشه انتقادی گرهخورده با ۶۷ را در ایران پر کنند.
او سپس با اشاره به پژوهشهای انتقادی درباره بازنمایی فاجعهها در نقطههای مختلف جهان پس از آشویتس، «جریان غالب بازنمایی حقوق بشری» فاجعهها را نقد کرد که او جریان غالب گفتارهای موجود خارج کشور درباره ۶۷ میداند. گنجی با تأکید بر ضرورت وجود پیگیریها و فعالیتهای حقوق بشری، گفت که این جریان غالب با توسل به آنچه «صنعت بازنمایی فاجعه» خوانده میشود، بر اساس ضوابط روبرو دست به بازنمایی نسلکشیها و قتلعامها و کشتارها میزند: «قربانیسازی غایی از کشتهشدگان و غیرسیاسیکردن آنها»، «مبهمسازی مفهوم خشونت در گفتار “عدم خشونت” و عدم تفکیک بین خشونت نظاممند و دیگر انواع خشونت»، و «همگونسازی همه فاجعهها بدون درنظرگرفتن بستر خاص آنها».
به باور ایمان گنجی، خطر سیاسی چنین رویکردی در آن است که فاجعهای چون ۶۷ یک امر خارقالعاده و بسیار استثنایی تصویر شود و مسئولیت آن به گردن «چند فرد شرور» بیفتد؛ اما در واقع فاجعه از دل مناسبات روزمره و پیشپاافتاده، از دل نسبتهای اجتماعی تاریخی و ساختاری بیرون میآید و ممکن است هر لحظه دوباره اتفاق بیفتد. گنجی این رویکرد را برای دادخواهی نیز آسیبزا دانست و با نقد مدلهای عدالت انتقالی گفت که دادخواهی واقعی باید سرتاسر جامعه را به شکلی جنبشی درگیر کند. او سپس به شماری از آثار هنری که از بازنمایی فاجعه فراتر میروند، پرداخت: شوآ اثر کلود لانزمن، نوستالژیا برای نور اثر پاتریسیو گوسمان، نمایشگاه عکس آلفردو ژار از بازماندگان نسلکشی روآندا، آکروبات مهرگان کاظمی، و شعر مجید نفیسی برای همسرش عزت طباطبایی. به گفته گنجی، «این اثرهای غیربازنمودگرانه شیوههای نزدیکشدن به فاجعه، در واقع شیوههای اندیشیدن به ۶۷ و از خلال ۶۷ را به شکل هنری مفهومپردازی میکنند». او سپس تلاشهای کسانی همچون محمدرضا نیکفر، امید منتظری، شکوفه منتظری و دیگران را تلاشهایی گفتاری برای فاصلهگرفتن از رویکرد جریان غالب بازنمایی ۶۷ دانست.
بهار مجدزاده: نقشهنگاری صوتی حذفشدگان
بهار مجدزاده به عنوان دومین سخنران نشست پروژه هنریاش، «نقشهنگاری غایبین» را معرفی کرد. این پروژه بخشی از پروژه دکترای مجدزاده، «لابیرنت حفظکننده، چگونگی ترجمه میراث تخریبشده ایران ۱۳۵۷ ــ ۱۳۶۸» بود که بخش بزرگی از آن به گفته او، «به سؤال بازنمایی و امکانات هنر برای بیان، در مواجهه با سرکوب های سیاسی دهه ۶۰ پرداخته است».
مجدزاده سخنانش را با توصیف زروان، ایزد باستانی زمان آغاز کرد: «زروان تهدیدی است بر گذشتهای که مسأله امروز نباشد. طبقه حاکم که به تسلط بر تاریخ میاندیشد، به نیروی منهدمکننده زروان، زمان، امید بسته. شاهدان فجایع سیاسی دیروز بالاخره روزی خواهند مرد.» مجدزاده گفت که حذفشدن شاهدان سیاسی دهه ۶۰ باعث حذفشدن تصویرهای آنان از فضای عمومی شده و آن را در برابر جنون تصویرسازی جمهوری اسلامی به ویژه در دهه ۶۰ قرار داد. به باور مجدزاده، تصویرهای دیگری نیز وجود دارند که میتوان با خوانش متفاوت آنها تصاویر غائبین را در آنها احضار کرد. مجدزاده حین پخش تصویرهای ابتدایی فیلم «تازهنفسها» کیانوش عیاری گفت که تصویرهای جانشین یا ثانوی مورد اشاره او پرسشهایی را برمیانگیزند که مبنای کارهای هنری او قرار گرفته اند.
به گفته مجدزاده، حذفشدن مبارزان سیاسی کشتهشده دهه ۶۰ از فضاهای عمومی ایران «یک دگرگونی رادیکال در تجربه سیاسی ایرانیها، یک فاجعه بود و من به آن “ضداتفاق” میگویم و هنوز از زمان ما بیرون نیست؛ زمانی که من به آن “زمان اشباح” میگویم». او موضوع کار هنریاش را همزیستی با اشباح حذفشده در زمان حال و جستجوی رد این اشباح اخراجشده از فضاهای عمومی معرفی کرد.
مجدزاده جستجوی ردهای حذفشده مبارزان سیاسی در فضاهای عمومی تهران را عنصر اصلی نقشه صوتیاش، «نقشهنگاری غائبین» دانست و گفت که برای یافتن این رد به حافظه تبعیدیان سیاسی بازمانده از دهه شصت رجوع کرده است. او گفت که تخریب رد جنایت سیاسی در ایران دائمی است و به همین خاطر موضوعی مربوط به زمان حال؛ و در عین حال تأکید کرد که پروژه او قصد بازنمایی آنچه را که تخریب شده، ندارد؛ بلکه بر بازماندههای این تخریب بنا میشود.
نقشه صوتی بهار مجدزاده با ۱۴ صدای ضبطشده از هیاهوی امروز شهر تهران و ۱۹ صدای ضبطشده تبعیدشدگان دهه ۶۰ ساخته شده است؛ تبعیدیانی که هرگز به ایران بازنگشتند. بهار مجدزاده از آنها خواست که خاطرهای در نسبت با یک مکان را تعریف و ضبط کنند و سپس آن مکان را در نقشه مشخص کنند. صدای خاطرات آنها درست از همان مکانی که در نقشه مشخص کرده بوند، همراه با صدای فضای شهری تهران پخش شد.
پرستو فروهر: تلاش برای درک یک مکان ادراکناپذیر
پس از سخنان بهار مجدزاده، «او به یاد میآورد»، فیلم کوتاهی ساخته پرستو فروهر پخش شد. در پایان نمایش فیلم، شورا مکارمی و پرستو فروهر در نشستی به گفتوگو درباره آن پرداختند.
شورا مکارمی با اشاره به خط قرمزهای بازنمایی ۶۷ و تاریخهای متفاوت درون و بیرون ایران، پرستو فروهر را «تک زنی» خواند که از این خط قرمزها دائماً عبور میکند و خود را در موقعیتی قرار داده که میتواند مبارزهاش را به صورتی منحصر به فرد و ویژه برای ایران جلو ببرد. به گفته مکارمی، این بدن مبارز را میشد در فیلم، پشت دوربین حس کرد.
فروهر توضیح داد که در سالهای فعالیتهای دادخواهانه خویش، با بازماندگان مختلف سرکوب سیاسی در ایران، از جمله بازماندگان قتل عام زندانیان سیاسی ۶۷ گفتوگو کرده و «ارتباطی عاطفی» برقرار کرده است.
فیلم او که بخش اعظماش مخفیانه گرفته شده است، منصوره بهکیش، از بازماندگان را در حال رفتن به خاوران دنبال میکند؛ زیرا به گفته فروهر، دریافت خاوران بدون بازماندگانی که سنت و آیینهای خودشان را برای رفتن به آنجا دارند، ممکن نیست ــ بازماندگانی که «هر کدام از آنها یک روال و تکرار ساخته اند که از دل آن سنتی ساخته میشود؛ من سعی کردم این را نشان دهم.»
پرستو فروهر درباره چگونگی فرآیند ساخت فیلم و دلیل انجام آن گفت که «اصلاً نمیخواستم فیلم درست کنم. مسأله مواجهه با این مکان [خاوران] بود… فکر کردم به مناسبت ۳۰ سالگی اعدامهای تابستان ۶۷ از فیلمهایی که گرفتم، یک داستان هر چه سادهتر و صمیمیتر با آن محیط بسارم. اما قصد من هرگز فیلم ساختن نبود، بلکه مشاهده و درک مکان بوده است.»
فروهر مسأله درک مکان در فیلماش را چنین توضیح داد:
«قبلاً یک بار خاوران رفته بود. بار اولی که از منصوره بهکیش خواستم همراهش بروم، برای همراهی با بازماندگان بود. دوربین نبرده بودم و فقط میخواستم بروم… وقتی به آنجا میروید، با مکانی روبرو هستید که هیچ راهی برای ادراکش پیدا نمیکنید. آنجا که هستید این فاجعه بسیار بزرگ در ذهنتان است و لحظه بعدی میبینید که آن مکان فقط خاک است. این رفت و برگشت باعث میشود ادراک آدم از فهمیدن آن مکان ناتوان باشد. مفهوم مکان را میدانید، دائماً سعی می کنید با نگاه کردن به مکان آن مفهوم را دریابید و بفهمید اما نمیفهمید، نمی توانید، دائماً خلاء را حس می کنید. در کلنجار با این ناممکنبودن ادراک مکان بود که فکر کردم دفعه بعد با خودم دوربین ببرم… دوربین فضا را متمرکز میکند و واسطهای می شود برای اینکه طور دیگری آن را درک کنی… فقط برای دیدن بود که دوربین را دست گرفتم، دوربین واسطه ای برای دیدن شد… این خاک در نگاه اول برهوت است، چیزی نمیبینید، بعد ذره ذره نشانه گذاریها را کشف می کنید. خانوادهها جاهایی را علامتگذاری کردند…. این علامتها از چیزهایی که در همان محیط وجود دارند، هستند… به ویژه کاجهایی که از درختان حاشیه خاوران میآید… بازماندگان سعی میکنند با این علامتگذاری رد چیزی را به وجود بیاورند که حذف شده و غایب است…».
چگونه فاشیسم ولایت فقیه به مردم تحمیل شد
چگونه فاشیسم
ولایت فقیه به مردم تحمیل شد
احمد
رناسی
هرگزنتوان شسُت، اینگونه سندهائی
گویا،از«زبان سیا»، که دست داشته انددربه بیراهه کشانیدن قیام پیروزملت ایران در22
بهمن را،به سوی فاشیسم ولایت فقیه!؟ آنچه راکه برخاسته ازخیزشهائی بوددرپی کودتای
28مرداد، وبه همت مبارزانی که، پس ازبرگردانده شدن محمد رضاشاه وابسته به«آمریکا
انگلیس»، واستبدادِ پاگرفته، به زندان وشکنجه وتیرباران شدند، اما بوجودآور آن
استبدادواژگونه شده را،بوجودآوردند!؟ بایست دانست که درزمان اقامت«آیت الله خمینی»درپاریس،
درحضوراو، کسانی چون«ابراهیم یزدی»که مترجم اصلی اوبود، همزمان نشستی برقرارمی شود
درحضور ایت الله خمینی،مطهری، بازرگان و...»وبراین می شوندتادرایران«تک حزبی»بوجودآورندبنام
«نهضت آزادی»، امابارفتن به ایران وبه آیت الله بهشتی گفتن، اوموافقت میکند، ولی
نام آن تک حزبی را«جمهوری اسلامی»میداند، که ابراهیم یزدی ودیگران می پذیرند!؟ این
حزب، همچون دوران استالین ونیزهیالر که«تک حزبی»بود، گام به گام سرنوشت ایرانِ پس
ازقیام 22 بهمن رادردست، وعلاوه برابراهیم یزدی که نزدیکترین فردبه آیت الله خمینی
بود، همداستان باآیت الله بهشتی ودووزیر رفسنجانی وخامنه ای«راست وچپ»او، آنچه رامیخواستند،
به آیت الله خمینی پذیراند!؟ اونیزکه دراین شبکه دیدگاهی بود، می پذیرفت ونیز به
خاطرموقعیت«اجتماعی سیاسی»که داشت، اورابه «زبان قانون»درآوردندوحرف«حرف
امام»خوانده شد، تااینکه دستوردادهمه احزاب ودیدگاه هاباطل شده، وگفت تنها حزب«حزب
الله» است ودستورزندان وشکنجه وکشتار راه گرفت، تااینکه بنی صدردرمقام ریاست
جمهور،دردانشگاه بیادآوردکه«مگردرفرانسه قرارنشد» زندان واعدام برچیده شود!؟ که
گونه سیلی شدبه گوش گردانندگان «حزب جمهوری اسلامی»، وروی به دسیسه سازی آوردن
رهبران آن حزب، واین زمانی است که «مجلس»با تقلب، وپُر بوده ازآن حزب ودیگرمَرده
های آیت الله خمینی بود وبادستوراو، بارأی آن مجلس آنگونه ای، بنی
صدررابرکنارنمودندو تیزگرفتن«کرگدن ها»، به رهبری آیت الله خمینی، وامکان یافتند
وآن قیام پیروز را، به کژراهه ی«فاشیسم ولایت فقیه» بکشانند، که همواره ایران زمین
را، درچنگال خود دارند!؟ نگارنده خوب بیاد دارد، نوشته ای درارگان حزب ملت ایران
را، که به گمانم به قلم زنده یاد ونام داریوش فروهربود، وبا رسائی همه جانبه، پیش
بینی داشت، به کژراهه کشیده شدن قیام ملت ایران را، بابرکناری ریاست جمهوری بنی
صدر، وزیرپای نهی«قانون»، با دستورآیت الله خمینی وبه اجرادرآوری آن مجلسِ، آنگونه
که، بوجود آمده بود!؟
سند
سیا در مرداد ۱۳۵۹:
چه کسانی در
صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند و با چه هدفی؟
تاریخ
ایجاد در یکشنبه, 28 مهر 1398 20:02
سایت
انقلاب اسلامی در هجرت: بمناسبت سالگرد گروگانگیری، سند جدیدی را منتشر میکنیم که
بروشنی میگوید چه کسانی در صدد ادامه بحران گروگانگیری بودند تا از آن برای تثبیت
قدرت خود و حذف منتخب مردم، رئیس جمهور بنیصدر، بیشترین استفاده را بکنند. یادآور
میشویم که بهشتی گفته بود: «از گروگانگیری باید مثل یک آتو علیه بنیصدر و کارتر
استفاده کرد». استفاده از گروگانگیری برضد کارتر، جز با به تأخیر انداختن آزادی
گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980، شدنی نبود. در
عمل نیز چنین شد و روز انتخابات ریاست جمهوری امریکا، هاشمی رفسنجانی در مجلس گفت:
«تاریخ خواهد گفت که ما ریگان را به ریاست جمهوری امریکا رساندیم». اما از
گروگانها چگونه ممکن بود برضد بنیصدر استفاده کرد؟ استفاده از گروگانها نیز یک
راه بیشتر نداشت و آن آلودن خمینی به سازش پنهانی و ننگین با ریگان و بوش. این
سازش بود که خمینی را ناگزیر کرد برضد بنیصدر وارد عمل شود و شد. بدینقرار، از اینرو،
بدون لحاظ کردن این سازش پنهانی و بند شدن دست خمینی در آن، هرگونه توجیه و توضیح
و تبیین و تفسیر و تحلیلی در باره رویارویی سران حزب جمهوری اسلامی با بنیصدر و
شرکت خمینی در این رویارویی، نادرست است و به ضرورت واجد تناقضها. لحاظ کردن این
سازش، ابهامها را میزداید و توضیح را بیتناقض و شفاف میکند: مقابله قدرت طلبانی
که خمینیسم بمثابه ولایت مطلقه را با ریگانیسم پیوند دادند، با بنیصدر، مقابله با
استقلال و آزادی بود.
و
بحران گروگانگیری مقدمهای برای تجاوز عراق شد و تنها بابت نقره داغ شدن (کارتر
گفت: ایرانیها را چنان نقره داغ کردم که هرگز فراموش نکنند)، بیش 17 میلیارد دلار
(به دلار امروز باید در عدد 4 ضرب کرد و سود آن را بر آن افزود) از ثروت مردم را
امریکا برد و خورد.
سند
در 15 مرداد 1359 (6 اگوست 1980) نگاشته شده است. پس از تصمیم خلاف قانون اساسیِ
خمینی در تیر 1359 مبنی براینکه مجلس مسئول حل و فصل مشکل گروگانها بگردد، در نتیجه،
بهجای آنکه در دوره اجرای قانون اساسی، «دانشجویان خط امام» گروگانها را به حکومت
تحویل بدهند و حکومت مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد، همچنان در اختیار
خود نگاه داشتند. باوجود تجاوز عراق و نیاز ایران به اسلحه و مهمات و قطعات یدکی،
هماشمی رفسنجانی گفت: ایران اسلحه امریکایی را نمیخواهد! و مجلسی که او بر آن ریاست
میکرد، مشکل گروگانها را دوبار حل کرد: یکبار معامله با ریگان و بوش بر سر به تأخیر
انداختن آزادی گروگانها ذر ازای گرفتن همان اسلحهای که هاشمی رفسنجانی گفته بود ایران
نمیخواهد و یکبار معامله رسمی با کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا، بعد از انتخابات
ریاست جمهوری امریکا به قیمت نقره ذاغ شدن ایران.
در
27 ژویئه 1980 (5 مرداد 1359)، حسن و مهدی کروبی در هتل ریتز سویس که سیروس هاشمی
اجاره کرده بود، با ویلیام کیسی (از نزدیکان ریگان که در دوران ریاست جمهوری ریگان،
رئیس سیا شد) و گرگ و شخصی دیگر، از ستاد انتخاباتی ریگان (نامزد حزب جمهوریخواه
امریکا در انتخابات 1980 و رقیب جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت امریکا که نامزد ریاست
جمهوری برای 4 سال دوم ریاست جمهوری بود) و بوش دیدار کردند.
در
4 اگوست 1980 (13 مرداد 1359)، رفسنجانی، رئیس مجلس، میگوید: امریکا مسئله
گروگانها را برای استفاده از آن در انتخابات درست کردهاند. و در هفته اول اوت،
کروبی (مهدی، حسن و یا هر دو) از جمشید هاشمی میخواهد ترتیب ملاقات دومی را با کیسی
در مادرید بدهد. در این باره، گاری سیک، مسئول ایران در شورای امنیت امریکا در
زمان کارتر در کتابش، اکتبر سورپرایز، چنین نوشته است:
بعد
از دیدارهای مادرید، در 16 اوت (25 مرداد 1359)، وزیر خارجه ایران، صادق قطب زاده
نامهای در بارهء گروگانها به مجلس نوشت. در این نامه، تاکید کرد که حزب جمهوریخواه
امریکا برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، همه کار میکند تا حل مشکل گروگانها
را به تأخیر بیاندازد. وی به ریچارد کاتم، استاد دانشگاه پیترزبورگ نیز به تأکید
گفته بود: جمهوریخواهها میخواهند از گروگانها در مبارزات انتخاباتی استفاده کنند.
طی ماهها، قطب زاده چند نوبت این سخن را، با اصرار تکرار کرد اما آن زمان، هیچکس
آن را جدی تلقی نکرد.
در
18 اوت (27 مرداد 1359)، رفسنجانی در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت: «مسئله گروگانها
فوریت ندارد. مجلس کارهای واجب دیگری دارد. بعد از انجام این کارها، مجلس مسئله
گروگانها را در دستور کار قرار خواهد داد. دو روز بعد از آن در کنفرانس مطبوعاتی دیگری
آیةالله بهشتی نیز اظهارات مشابهی به عمل آورد: «برای ایران، مسئله گروگانها امریکایی
اهمیت درجهء اول ندارد». این دو اظهار از زبان دو روحانی که در حلقه نزدیکان اول
خمینی بودند، تصدیق سخنی بود که کروبی، در مادرید، به کیسی گفته بود: مشکل
گروگانها قبل از انتخابات ریاست جمهوری حل نخواهد شد. (کتاب سیر تحول سیاست امریکا
در ایران - جلد دوم گروگانگیری، نوشته ابوالحسن بنیصدر، صص 372-373).
گزارشهای
کارنامه رئیس جمهوری بنیصدر در رابطه با گروگانگیری و سازش پنهانی، اکتبر سورپرایز،
و رابطه مستقیم آن با ادامه جنگ ایران و عراق و کودتای خرداد 60 و برقراری استبداد
ولایت فقیه توسط رهبران حزب جمهوری اسلامی به سرکردگی، محمد حسین بهشتی، هاشمی
رفسنجانی و علی خامنهای و برخوردار از حمایت احمد خمینی و شخص خمینی که روابط
پنهانی با جمهوریخواهان امریکا برقرار کرده بودند تا أسباب پیروزی ریگان و بوش را
در انتخابات ریاست جمهوری امریکا فراهم کنند، را، پیش از این، از نظر خوانندگان
گذراندهایم. و این رابطه دو رویه با امریکا، به قیمت بسیار سنگین برای مردم ایران،
40 سال است ادامه دارد.
آنچه
را مربوط به زمان سند زیر است، را دوباره میآوریم تا خوانندگان مشاهده کنند که خمینی
و رهبران حزب جمهوری اسلامی مذاکره با افرادی از حزب جمهوریخواه امریکا که برای
رقیب کارتر، ریگان فعالیت میکردند، را آغاز کرده بودند. کار این مذاکره به معاهده
کشید و چون از پرده بیرون افتاد، «اکتبر سورپرایز» نام گرفت.
در
کارنامه 15 تیر 1359 - 6 ژوئیه 1980،گفتهام (ص 25 و 26 جلد اول) :
«بعد،
سرلشگر باقری (فرمانده نیروی هوائی) آمده بود. اطلاعاتی در باره باره بعضی نقاط
کشور داشت و تهدیدهائی که نسبت به او میشود. و نیز مسئله توطئه بخش خبر صدای امریکا
و بیبیسی و رادیو اسرائیل... اطلاعاتی که در باره امنیت کشور به من داد فوقالعاده
ذیقیمت بود».
توضیح:
سرلشگر باقری میگفت: پسر او داماد یک سناتور امریکائی است و سناتور به او گفتهاست،
قرار است گروگانها موضوع معامله میان ایران و رقبای کارتر بگردند. روشن است که این
اطلاع را ممکن نبود در کارنامه آورد. زیرا، نخست برای او مشکل ایجاد میکرد. من
اطلاع او را با آقای خمینی در میان گذاشتم. قرار بود او به امریکا برود و اطلاع دقیق
حاصل و گزارش کند. اما او را در فرودگاه دستگیر کردند و مدتهای دراز در زندان
ماند.
2.
در کارنامه همان تاریخ، بنی صدر می نویسد (ص 34 ج.1) در همین وقت، یک هموطن خودمان
که برادر زاده امام است، نزد من آمد و اطلاعاتی را که از سفر خود به خارج آورده
بود، داد، در همین زمینهها که گفتیم و بعد بحث درباره این مسئله که چگونه ما باید
در سه جهت سیاست خارجی عمل کنیم.
توضیح:
برادرزاده آقای خمینی، آقای رضا پسندیده بود. از سفر اسپانیا بازگشته بود. میگفت:
آدمهای ریگان با او تماس گرفتهاند و پیشنهاد میکنند ایران آزادی گروگانها را تا
انتخابات ریاست جمهوری به تأخیر بیاندازد و در ازای آن، چون ریگان پیروز می شود،
امریکا نیازهای ایران را بر میآورد. چون بنی صدر نپذیرفت، گفت: اگر شما با او
معامله نکنید، آنها این معامله را با رقبای شما خواهند کرد.
پدر
او، آیةالله پسندیده در خاطرات خود نوشتهاست: چون بنیصدر حاضر نشد، با مخالفان
او، کار را انجام دادند (نقل به مضمون)
و
باز آیةالله پسندیده در همان خاطرات نوشته است حکومت کارتر آماده بوده در قبال رها
کردن گروگانها امتیازها به ایران بدهد و شخص خمینی نپذیرفتهاست:
«...یکی
از دامادهای من در امریکا بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از ماجرای
گروگانگیری پرسنل امریکایی در سفارت ایران، شرح مفصلی به من نوشت مبنی بر اینکه
امریکاییها موافق هستند عدهای را نزد امام بفرستند و در قبال استخلاص کردن
گروگانها، حاضرند محمد رضا شاه، اویسی و کسان دیگر را به ایران مسترد کنند. اگر
امام موافقت کنند یک عده از امریکا نزد ایشان بیاید و یک عده هم از ایران به امریکا
برود تا قضیه حل شود و صلاح هم همین هست. من هم عین آن را نامه کردم دو نسخه، یک
نسخه آن را برای امام و یک نسخه آن را برای ریس جمهور وقت (بنی صدر) فرستادم. اما
امام موافقت نکرد و گفتند اینها حرف است و من صلاح نمیدانم کاری کنید».(محمد ص۱۵۸)
شگفتا!
آقای خمینی اجازه میدهد برادرزادهاش به اسپانیا برود و با طرف امریکائی که بظاهر
برای کارتر و در واقع برای ریگان کار میکرد، صحبت کند.
3.
در کارنامه 30 تیر 1359- 21 ژوئیه 1980 گفتهام جلد 1 ص 102):
...
مطلب دوم این بود که در همان روزها، مسئله گروگانها و تحویل آنها به دولت و عدم
تحویلشان به دولت طرح بود، من در حال هیجان و گریه به اعضای شورای انقلاب گفتم:
شما با من یک دل نیستید و صحیح نیست که اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران تسلیم فشار
امریکا بشود و گفتم: بهتر است من عقب بروم و شما کسی را که با او یکدل هستید،
بعنوان نخست وزیر انتخاب بکنید و امور کشور را اداره کنید. آنها گفتند نه، ما با
شما یکدلیم و دنباله را خود مردم میدانند که چگونه گذشتهاست... و این اوضاع
ادامه پیدا کرد تا داستات نوارها و میثاق...
توضیح:
صحبتهای محرمانه آقای بهشتی در روزهای بعد از آن جلسه شورای انقلاب بدست آمد. آقای
بهشتی که در آن صحبتها گفته بود باید از گروگانها مثل آتو برضد کارتر و بنیصدر
استفاده کرد، بیآنکه به روی خود بیاورد، بنیصدر را تسلی میداد که ما با شما یکدل
هستیم!
دانستنی
است که قرار بود گروگانها را «دانشجویان خط امام» تحویل حکومت بدهند و رئیس جمهوری
مسئول حل مشکل آنها با طرف امریکائی بگردد. اما آقای خمینی از این نظر برگشت و
سرانجام، حل مشکل را بر عهده مجلس گذاشت.
4.
در کارنامه 27 مرداد 1359- 18 اوت 1980 (صفحه 188 ج 1):
...
باتفاق (احمد آقا خمینی) پیش مهدوی کنی رفتیم. مسائلی مطرح شد که مهمترین آن اشاره
به گروگانها بود. مطالبی گفته شد و جزئیات آن را ببعد میگذارم. تا در موقع خود
بازگو کنم.
توضیح:
در این جلسه بود که آقای بهشتی از بنیصد خواست تعهد نامه کتبی بدهم که اگر آنها
مسئله گروگانها را حل کردند، اعتراض و حتی انتقاد نکند. و او گفت: اگر مسئله بر
وفق حقوق ملی ایران حل شود، جای تشکر دارد و تشکر خواهم کرد. اگر نه خیانت است و
چگونه تعهد کنم، آنهم کتبی، که به خیانت اعتراض نکنم؟
و
بلاخره، سایت انقلاب اسلامی، اعلام جرم آقای بنی صدر، رئیس جمهوری بر ضد رجائی و
بهزاد نبوی و نامه آقای بنی صدر به مجلس در این باره را که در همان زمان در
روزنامه انقلاب اسلامی بچاپ رسیده است را به اطلاع خوانندگان رسانده است. برای یادآوری
:
1.
آقای بهزاد نبوی، «وزیر» مشاور در حکومت رجائی، به هنگام امضای قرارداد الجزایر
گفته است: قراراداد 1919 را وثوقالدوله امضاء کرد و قرارداد 1359 را بهزاد نبوی.
دیرتر، آقای کیومرث صابری، همکار او و آقای رجانی، نوشت رجانی و بهزاد نبوی،
قرارداد را خائنانه میدانسته اند. نزد خمینی رفته و در بازگشت گفتهاند: دستور
امام را اجرا میکنیم و آنها نیز چنین میکنند. (1)
2.
ساعاتی پیش از امضای قرارداد، رئیس جمهوری از مفاد آن مطلع میشود. درجا به آقای
خمینی نامه مینویسد که تاریخ امضای این قرارداد خائنانه را به پای شما مینویسد.
مانع از امضای آن شوید. (2)
3.
برابر قانون اساسی، موافقت نامهها و قراردادها با کشورهای دیگر را باید رئیس
جمهوری امضاء میکرد. چون مطمئن بودند رئیس جمهوری سند خیانت به ایران را امضاء نمیکند،
قرارداد را بیانیه خواندند و برخلاف قانون اساسی، خود امضاء کردند. سند محرمانهای
که گزارش به هامیلتون جردن (رئیس دفتر کارتر) درباره آقای بنیصدر است، او را
جانبدار استقلال ایران از روسیه و امریکا توصیف میکند، معلوم میکند مقامات امریکائی
میدانستهاند قرارداد را باید رئیس جمهوری ایران امضاء کند وگرنه اعتبار ندارد،
اما چون میلیاردها دلار پول ایران را بالا میکشیدهاند، به روی خود نیاوردهاند.
با وجود این، سند این امکان را میدهد که هرگاه ایرانیان دولتی حقوقمدار یافتند،
ثروت غارت شده خویش را بازپس بستانند.
4.
کارتر، در استقبال از گروگانهای امریکائی که رها شده و به آلمان برده شده بودند،
گفت: ایرانیان را چنان نقره داغ کردم که هرگز از یادشان نرود.
5.
بدون معامله پنهانی و ننگین با گروه ریگان و بوش که در انتخابات ریاست جمهوری رقیب
کارتر بودند و افتضاح اکتبر سورپرایز و سپس افتضاح ایران گیت را ببارآورد، ممکن
نبود این توافق ننگین که امضاءکنندگان نیز میدانستند خائنانه است، امضاء شود.
6.
پس از اعلام جرم، آقایان رجائی و بهزاد نبوی از مجلس خواستند جلسه غیر علنی تشکیل
دهد و، در آن جلسه، آقای بهزاد نبوی گفت: «هدف بنیصدر به دادگاه کشاندن شخص امام
و بزرگانی چون بهشتی و هاشمی رفسنجانی است. چون میداند که ما دستور اجرا کردهایم».
آقای بنیصدر از «رئیس» مجلس، آقای هاشمی رفسنجانی، خواست محض تهیه پاسخ، نوار
گفتگوهای مجلس غیر علنی را در اختیار او بگذارد. اما به این عذر که سند از آن مجلس
است، این شخص از دادن آن خودداری کرد. زیرا میدانست که مدرک جرم خود او و دیگر
دستاندرکاران معامله پنهانی بر سر گروگانها و قرارداد الجزایر است.
7.
بازپرس مأمور رسیدگی به اعلام جرم، وقوع جرم را محرز دانست و در حال صدور دستور
توقیف آقایان رجائی و بهزاد نبوی بود که آقایان بهشتی و موسوی اردبیلی، رئیس و
دادستان کل دیوان کشور پرونده را از او گرفتند. این دو برخلاف قانون اساسی، توسط
آقای خمینی به این دو مقام گماشته شده بودند.
❋ سند سیا: ایران: مشغله رهبران مجلس شاید منجر به
محاکمه گروگانها شود
تاریخ
6 اگوست معادل 15 مرداد 1359
دغدغه
رهبران مجلس برای ساختن «ایران جدید» و مبارزه داخلی برای قدرت بیانگر آنست که
مسئله گروگانها در آینده نزدیک راه حل پیدا نخواهد کرد. تصمیم به تأخیر انداختن
بحث در باره نامه کنگره تنها بهانهای برای رسیدگی نکردن به مسئله گروگانها است.
در این جو، عصبانیت از دستگیری ایرانیها در واشنگتن، احتمال محاکمه بعضی گروگانها
را، بعنوان تنها راه حل بحران گروگانها، با حفظ آبرو، بیشتر میکند.
رهبرای
مجلس رفسنجانی - و آیةالله بهشتی - تمام سعی خود را میکنند تا بحث درباره مسئله
گروگانگیری را به تأخیر بیاندازند. بجای آنکه توجه خود را در هفتهها آینده به
مسئله گروگانگیری متمرکز کنند، مشغلههای آنها امور زیر است:
-
تقلیل بنی صدر به چهرهای بیاثر
-
تشکیل حکومت جدید و
-
اجرا کردن انقلاب فرهنگی
مخالفت
ظاهری خمینی به دادن هرگونه رهنمود مشخصی درباره گروگانها، رویهِ «کاری نکردن» را
نیز تشویق میکند.
در 4 اگوست، رفسنجانی این سیاست
بیحرکتی را در سخنرانیاش در مجلس اینطور توجیه کرد. او گفت:
-
ایالات متحده سودی در حل بحران گروگانگیری ندارد
-
از این بحران بعنوان بهانهای برای ادامه دادن به برنامههای «سلطه جنایتکارانه و
مخالفت با انقلاب» استفاده میکند
-
خواهان قربانی کردن گروگانها است
او
وانمود کرد که امریکا مسئول تداوم بحران است و امریکا باید بیشتر همکاری کند. اما،
جای تردید است که روزی همکاری امریکا بتواند به اندازه کافی، درخواستهای ایران را
پاسخگو باشد.
اشتراک در:
پستها (Atom)